ياسمنبويي
مرا ديوانه كرد
اي
مسلمانان، به فريادم رسيد
طفل
هندويي مرا ديوانه كرد
بامداد آدینه باشد و نوای معجزهآفرین استاد
سرآهنگ باشد و تو حالی داشته باشی میان گریه اندوه و شوق... این حال را تا تجربه
نکرده باشی، نمیتوانی درک کنی و تا نشنوی این صدای آسمانی را... از آهنگهای گونهگون
و پر حال و جذبه استاد که از صبح تا کنون شنیدهام، بگذریم. گفتم این آهنگ عاشقانه
را پیشکش کنم که شعرش از واقف است و واگویه حال زار عاشقان دلخسته... ای جانم
سرآهنگ!
عنبرين مويي مرا ديوانه كرد
ياسمنبويي مرا ديوانه كرد
اي مسلمانان، به فريادم رسيد
طفل هندويي مرا ديوانه كرد
فكر زنجيري كنيد اي عاقلان!
بوي گيسويي مرا ديوانه كرد
پيش هر بيگانه گويم راز خود
آشنارويي مرا ديوانه كرد
ميزنم خود را به آتش بيدريغ
آتشينخويي مرا ديوانه كرد
از حرم، لبيكگويان ميروم
جذبهی كويي مرا ديوانه كرد
واقف از ميخانه و مسجد نیام
چشم و ابرويي مرا ديوانه كرد