امپراتور شعر دنیا درگذشت
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
شیرکو بیکس (Şêrko
Bêkes) ـ زاده 2 می
۱۹۴۰ ـ شاعر معاصر کردستان عراق امروز درگذشت. وی در شهرسليمانيه ی كردستان عراق به
دنيا آمد. پدر او فايق بيكس از شاعران كلاسيك و ازهم نسلان عبدالله گوران پدر شعر معاصر
كردستان عراق بود.
شيركو بیکس اولين
مجموعه شعر خود را در سال 1968 در سلیمانیه منتشر كرد و تاكنون بيش از35 جلد كتاب شعر
از جمله شعر کوتاه، شعر بلند، رمان- شعر و نمایشنامه - شعر از او منتشر شده است. در
سال 1987 کمیته ی حقوق بشر ایتالیا عنوان «همشهری افتخاری فلورانس» را به وی اعطا کرد
و در همین سال نیز جايزه نويسندگان سوئد ( توخولسکی) که نویسنده ای آلمانی در زمان
به قدرت رسیدن هیتلر بود، به پاس يك عمر فعاليت ادبي به او تعلق گرفت. در سال 1991
بعد از همه ی فجايعي ( بمباران شیمیایی حلبچه و کشتار انفال) كه بر سر کردستان آمد،
شيركو نيز همچون بیشتر شاعران و روشنفکران وطنش، پس از سالها که در غربت زندگی کرد،
به زادگاهش بازگشت و هم اکنون در سلیمانیه زندگی می کند.
شیرکو بیکس جزو شاعران نسل دوم کردستان عراق و از
هم نسلان عبدالله پشیو و لطیف هلمت است و بعد از«عبدالله گوران» ضرورت تحول در شعر کردی را خواستار شد و همراه با
هم نسلانش شعر را وارد جریان نوگرایی و یا به تعبیری مدرنیسم کرد. می توان گفت که شیرکو
از جمله شاعران موفّق این چند دهه اخیر بوده
و از شهرت جهانی برخوردار است. شعر شيركو بيكس آينه ی مصيبت ها، فقر و حرمانی ست كه
بر مردمش حاكم بوده. خود او اقرار كرده كه
شعر او تاريخ كرد است، با همه دود و آتش و گِل و خاكسترش. زبان شعرهای او زيبا، آهنگین
و پر از استعاره و تشبيه اما سنگين و دشوار است. شیرکو بیکس در جامعه ی ادبی کردستان
به شاملوی کردها مشهور است.
آثار شیرکو
1- مهتاب شعر (مجموعه شعر) 1968
2- کجاوه ی گریه
( مجموعه شعر) 1969
3- کاوه آهنگر(
نمایشنامه - شعر)1971
4- تشنگی ام را
با آتش فرو می نشانم (مجموعه شعر)1973
5- آهو(نمایشنامه
- شعر)1976
6- سپیده دم (مجموعه
شعر کوتاه)1978
7- دو سرود کوهی
( شعر بلند)1980
8- پیرمرد و دریا
( رمان- ترجمه)1982
9- رود (داستان
شعر)1983
10- کشکول رزمنده
( شعر مقاومت)1985-1984
11- عقاب سرخ
(شعر بلند)1985
12- آینه های کوچک
(مجموعه شعر)1986
13- سنگلاخ ( شعر
بلند)1989-1988
14- دره پروانه
( شعر بلند)1991
15- آفات ( مجموعه
شعر)1993
16- چمنزار زخم،
چمنزار آفتاب (مجموعه شعر)1996
17- صلیب و مار
و روزنگار شاعر( رمان- شعر)1998
18- بونامه (شعر
بلند)1998
19-چراغ های روی
الموت (شعر منثور)1999
20- سایه ( مجموعه
شعر)1999
21- یک زن و دو
مرد (رمان- ترجمه)2000
22- زن و باران
(مجموعه شعر)2000
23- رنگدان (شعر
بلند)2001
24- تجربه، گفتگوی
یاسین عمربا شیرکو بیکس ( گفت و شنود ، 2001)
25- در چله ی چلچراغ
( شعر منثور)2001
26- مردی از درخت
سیب ( مجموعه شعر)2002
27- آن زمان پرنده
ام ( مجموعه شعر)2002
28- مهمان پاییزی
(مجموعه شعر)2002
29- قمری ناآرام
( داستان برای کودکان)2003
30- گورستان چراغ
ها ( رمان- شعر)2004
31- مرا به خوشبختی
می سپارید ( مجموعه شعر)2004
33- کرسی (شعر)
2005
34- از گل تا به
خاکستر(مجموعه شعر)2006
35- هفتاد پنجره
سیار(مجموعه شعر)2007
36- گردنبند (شعر)2007
37- تو می توانی
با بوسه ای عمیق به جوشم آری (مجموعه شعر)2007
38- تولد و زندگی
( مجموعه شعر) 2008
39- بافتن (شعر
و نثر) 2009
40- حس و شعور(
شعر و نثر)2010
تمام اشعار شیرکو
بیکس به جز مجموعه ی آخر در هشت مجلد به چاپ رسیده اند.
مهمانی
باران را به خانه
دعوت کردم
آمد، ماند، و
رفت،
شاخه گلی برایم
جا گذاشته بود.
آفتاب را به خانه
دعوت کردم
آمد، ماند، و رفت،
آینه کوچکی برایم
جا گذاشته بود.
درخت را به خانه
دعوت کردم
آمد، ماند، و رفت
شانه سبزی برایم
جا گذاشته بود.
تو را به خانه
دعوت کردم
تو، زیباترین دختر
جهان!
و آمدی
و با من بودی
و وقت بازگشت
گل و آینه و شانه
را با خود بردی،
و برای من شعری
زیبا
جا گذاشتی و من
کامل شدم.
ای بینشان
در برابر چشمهای
آسمان
ابر را
در برابر چشمهای
ابر
باد را
در برابر چشمهای
باد
باران را
در برابر چشمهای
باران
خاک را
دزدیدند،
و سرانجام در برابر
همه چشمها
دو چشم زنده را
زنده به گور کردند
چشمهایی که دزدها
را دیده بود.
تناسخ
از میان همه روزها
اگر
روزی طوفانی بمیری
بسا باز به گونه
ببری زاده شوی.
از میان همه روزها
اگر
روزی بارانی بمیری
بسا باز به گونه
برکهای زاده شوی.
از میان همه روزها
اگر
روزی آفتابی بمیری
بسا باز به گونه
انعکاس یکی پرتو زاده شوی.
از میان همه روزها
اگر
روزی برفی بمیری
بسا باز به گونه
کبکی زاده شوی.
از میان همه روزها
اگر
روزی مهآلود بمیری
بسا باز به گونه
درهای روشن زاده شوی.
اما من چه؟
من که این گونه
زندهام
من که اینگونه
زیستهام
و برای شما
شعرهای بسیاری
سرودها م
بسیار بازآمده،
دوباره همچون کردستان زاده شوم.
اگر
از ترانههای من
اگر
گل را بگیرند
یک فصل خواهد مرد
اگر عشق را بگیرند
دو فصل خواهد مرد
و اگر نان را
سه فصل خواهد مرد
اما آزادی را
اگر از ترانههای
من،
آزادی را بگیرند
سال، تمام سال
خواهد مرد.
پایان رنجها
بافندهای
تمام عمر
ترنج و ابریشم
میبافت
گل میبافت
اما وقتی مرد
نه فرشی داشت
و نه کسی
که گلی بر گورش
بگذارد.
در اینجا
کوه شاعر است
درخت، قلم
دشت، کاغذ
رود، سطر
سنگ، نقطه
و من
که علامت تعجبام!
شعر
شعر
آوای کبوتر است
به وقت عشق
شعر
بال پروانه است
به وقت باران
شعر
غبار ستارهایست
که بر دشتها و
دامنهها میبارد
و شعر
سرانگشتان کودکان
است
در دوزخ کردستان
و در گورهای بی
نشان رواندا.
نوشتن
آسمان
همیشه باران را
نمینویسد
باران
همیشه رود را،
رود
باغ را،
باغ
گل را،
و من
همیشه شعر ...
شعر بزرگ خود را ... !
مرگ
هر شب میآید
بال میگستراند
بر خوابهایم
هر روز میآید
قدمهای خسته مرا
میشمرد مرگ،
و باز به جستوجوی
نشانی تازه
تمامی جیبهایم
را میکاود.
همین!
پیانو
ناگهان
پرستوهای جان شاعران
جهان
پرواز کردند،
چرخی زدند
و بعد به آرامی
فرود آمدند
و در صندوقی نظر
کرده آرام گرفتند.
امروز به آن صندوق
پیانو میگوییم.
به یاد آر
به یاد آر
پرنده اگر پرواز
میکند
فقط به خاطر آسمان
آبی نیست
چشمه اگر میجوشد
فقط برای رسیدن
به رودخانه نیست
درخت اگر سایه
دارد
فقط به دلیل شاخ
و برگاش نیست
اسب اگر میتازد
فقط از ترس تازیانه
راکب نیست
باد اگر میوزد
فقط برای رقص جنگل
نیست
و تو اگر شعرهای
مرا میخوانی
فقط به بهانه نام
شیرکو بیکس نیست.
نقاشی
چهار کودک:
ترک، فارس، عرب
و کرد
تصویر مردی را
کشیدند.
اولی دستهایش
را
دومی سرش را
سومی میانه و پاهایش
را
و چهارمی
تفنگی بر دوش اش.
دره پروانهها
قطره قطره
باران مینویسد:
گل
نم به نم
دو دیده من مینویسد:
تو!
چه سال پر باران
غریبی
چه اندوه دست و
دل بازی
که این گونه
سنگ به سنگ
سرم را میشکند،
شکوفه میکند
و برگ به برگ
سرانگشتان مردهام
را میتاسد، سیاه میکند.
و خود همچون گیاهکی
بی پناه
به باد سپرده میشوم
تا در زمهریر ذهن
تو زندگی کنم، زاده شوم
برگرفته از: "سلیمانیه
و سپیدهدم جهان" سروده شیرکو بیکس/ ترجمه: محمد رئوف مرادی، مریوان حلبچهای
و امان جلیلیان/ بازسرایی: سیدعلی صالحی/ موسسه انتشارات نگاه/ چاپ اول/ تهران – 1385.
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...