عید خون
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
خدا آن ملتی
را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سر و کاری ندارد
که دهقانش برای دیگران کشت
محمد اقبال لاهوری
خداوند نیز در کتاب قرآن گفته است: «إِنَّ اللَّهَ
لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ». (رعد:11)
از 1357 تا کنون 35 سال است که افغانستان روی خط بدبختی
حرکت میکند و مردمان سرزمینش روی خوشبختی را ندیدهاند. همه مدعیان اعم از سلطنتطلب،
جمهوریخواه، کمونیست، مسلمان محافظهکار، مسلمان دوآتشه، دموکرات و بوروکرات امتحان خود را پس دادهاند و کسی نمانده
است که هنوز بتواند خود را «منجی» بشمارد و ملت به آن دلخوش باشند.
آیا زمانی برای پایان یافتن این خط شوم ممتد هست؟
چه عیدهایی آمد و رفت، ولی ملت دردمند در بند پلچرخیها
و دهمزنگها در پی فهرست نام جگرگوشهگان خویش بودند که به تیغ کمونیستهای خونآشام
گرفتار آمده بودند؛ از غریبکار و کارگر و کشتمند و ملا و مفتی و دانشجو و
دانشگاهی و مهندس و زن و مرد و پیر و جوان و حزبی و غیر حزبی کسی نماند که از گزند
این دژخیمان در امان بمانند. سنگبنای ویرانی کشور را اینان گذاشتند و نقشه شومشان
را مجاهدان بیخدایی تکمیل کردند که «الله»گویان، کابل و سراسر کشور را ویران
کردند و خانهای را بیمصیبت عزیزی باقی نگذاشتند و فاجعه را در این سرزمین
نهادینه کردند و به گفته واپسین دژخیم کمونیست؛ محمد نجیبالله، «حمام خون» راه
انداختند. آنگاه سپاهیان واقعی «الله» سر رسیدند و «مجاهدان دروغین فی سبیل الله»
را از سر راه برداشتند و سرزمین سوختهای ساختند ویرانتر از یورش چنگیزیان. سپس
آنگونه که خدا را خوش آید، همه بازماندگان تاج و تخت، کلاه و پکول، دستار و چپن،
عبا و قبا، نیکتایی و کت و شلوار، فیشن و مد گرد هم آمدند تا در سایه «دموکراسی»
نامنهادی که به شیر بی یال و دم و اشکم حکایت مثنوی معنوی میماند، چپاول کنند
مردهریگی را که مانده است. اکنون همان زندانبانان پلچرخی، همان چپاولگران
مخروبههای کابل، همان دستاربندان پنجابی و دیوبندی و همان فرسودگان تاج و تخت شاهنشاهی
و جمهوری، خوشدلانه، دست در دست هم، میکنند آنچه چنگیز نکرده بود در این سرزمین.
«عید» معنا ندارد وقتی هنوز پلچرخی و دهمزنگ و
دشت لیلی و مزار شریف و بامیان و شمالی و هلمند و ننگرهار و هرات و فراه، زخمدار
این نکبتیان است و داغ ستم چپی، مجاهد، طالب، شاهپرست و دموکرات را بر جگر دارد.
ما چهل سال میشود که «عید خون» داریم. این سرزمین همچون آدمی در آستانه مرگ است
که از زخم ناسور زمانه یارای برخاستنش نیست. «عید خون» بر این سرزمین خسته مبارک!
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...