صفحه نخست > دیدگاه > سردمدارانِ جنایتکار،غرق در منجلاب تضادها

سردمدارانِ جنایتکار،غرق در منجلاب تضادها

تضادهای عمده: دین، اخلاق، سیاست
انور یوسفی
پنج شنبه 5 سپتامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

دین

حضور و نقش دین در ادوارمختلف تاریخ و جامعه ی بشری هم سازنده و مثبت بوده است یعنی اینکه میشود رد و پای دین را درساختنِ تمدن ها و فرهنگ های مردمان جهان مشاهده کردوهم اینکه با آن دستاوردها( مادی و معنوی) سرسازش و آشتی داشته است؛ امازمانی دیگر نقش تخریب کننده و منفی داشته و با این دستاوردهای فوق الذکربه دشمنی برخیسته اند و با صدور فتواها ضربه ی مُهلک و نابود کننده ی برپیکر این دستاوردهای انسانی« تمدن و فرهنگ» وارد کرده اند؛همچون: لشکرکشی ها و جنگ های داخلیِ اروپا( جنگ های پروتستانها و کاتولیک ها)، جنگ های خونینِ مسلمانان و مسیحیان( جنگ های صلیبی)، اما درکُل نمیشود گفت که مسببین اصلی آن دین مصیح و یا اسلام است؛ ازاینکه هم دین مصیح بر اساس گذشت و مدارا بوجود آمده است وهم دین اسلام هیچ وقت جواز قتل و تخریب دستاورد بشری را صادر نکرده است؛ لذا این متولیاّن دین است که با تقلّب وتحریف در دین چنین فتواهای ضد اخلاقی را صادر میکند؛.

افغانستان که بیشتر موضوع بحث ما است نیزازاین قاعده مستثنا نبوده است؛ لشکرکشی های کورکورانه و متعصبانهِ مذهبی درخارج از افغانستان« هندوستان و ایران»،(1) قتل عام و اشغال سرزمین های آنان و.... مردمان این سرزمین در گذشته ها از خود درخشانترین تمدن و غنیترین فرهنگ را به یاد و گارگذاشته اند(شهرضحاک، غلغله،مجسمهِ بودا)ی بامیان و.... انسانهای فرهیخته و جهانشمول فرهنگی و تاریخی را به جامعه و جهان عرضه کرده اند، که امروز از آنان به بزرگی و افتخاریاد میگردد« مولوی جلال الدین بلخی»و... اماشوربختانه، قبیله حاکم ومسلط بر سرزمین افغانستان،درطی سه قرن اخیر، استحاله و تحریفِ درحوزه ی دین، اخلاق و سیاست بوجود آورده اند، که دیگرنامی ازآن گذشته های پُرافتخار باقی نمانده است؛ متولیاّن حاکم بردین و سیاستمداران افسارگسیخته و فاقد اخلاق چنان سردشمنی و حصومت رابا داشته های مادی و معنوی مردم«تمدن و فرهنگ» گرفته اند، که تا کنون درهیچ کجای جهان سابقه نداشته اند؛. آنچه را که مردمان این سرزمین با هزاران خون دل وعرق جبین، درطول هزاران سال ساخته و آباد کرده بودند، درمدت کمتراز سیصدسال، توسط فتواهای متعصبانه و جاهلانه ی دینی و عملکرد سیاست پیشه گان بی وجدان و فاقد اخلاق انسانی،ازبیخ و بُن بر افگنده و تخریب گردیده است؛ که درنهایت و باکمال حسرت که به قول: عبدلکریم سروش(2) نه تنها ازادیان الاهی نزول کرده ایم، بل از دین فیلسوفانِ خردمند نیزتنزّل کرده ایم وبه دین فقیهان روآورده ایم، که میشود ادعا کرد و گفت ازآن هم تنزّل کرده ایم و برگشت به « انسانهای کرومانیون». چه تفاوت بین تفکّر وعملکردِ قبیلوی عصرما درافغانستان و انسانهای قبیلوی عصرنیندرتال وجوددارد؟ بخوانیم نظریکی ازبرجسته ترین متخصصان تاریخ را(3) که میگوید: انسان های بدوی آنقدربه جامعه و قبیله ی خویش وابسته اند که هرگونه تغیر و تحّول رابشدّت رد میکنند و همیشه پیروعادات و رسومات قوم و قبیلهِ خویش اند. پیروی از سنتها ورواج های قبیلوی بدون هیچگونه تردید و مخالفتی،تعصب ورزیدن در برابر هرگونه پیشرفت و نوآوری و درنهایتِ امرهرآنچیکه قبیله میگوید و انجام میدهد حقیقت محض و هرآنچیکه دیگران میگویند و انجام میدهند باطل مطلق است، آنچه که امروزبدون کم و کاست درافغانستان به اجرا در مییاید؛ اگربه تاریخ افغانستانِ سه قرن اخیر نیز نظرِ بیندازیم، به این واقعیت تلخ و ذهرآگینِ روبرومیشویم که ازآنزمان تا کنون نه تنها هیچ تغیر وتحوّل در عرصه های سیاسی، فرهنکی و اجتماعی رخ نداده است، بل هرگونه فکرکردن وپرداختن در این زمینه ها، ضد باورهای قبیلوی پنداشته شده ولذا حکم تابو شکنی را داشته اند واینست که هرگونه نیّت وعملِ تابوشکنی در نزد قبیله، گناه و جرمِ نا بخشیدنی تلقی میشود؛ به همین خاطر است که پادشاه سایه خدا میشود(4) ملاعمر بدنیا میاید، بزرگ میشود و سر انجام رهبری قبیله را در دست میگیرد و هیچکسی حتا هوس پرسیدن این طی مراحلِ،امیرالمومنین را هم درسرنمیپروراند؛درصورتیکه همان خداوند که امریین« امیرگلبدین وامیرملا عمر» از نام او درتوجیه اعمال جنایتکارانه اش سوء استفاده میکند، پیروانان خویش را در گسستن پیوندها و تارهای گذشته ی خرافاتی واتجاعی فرامیخواند و هرگونه لجاجت و سرسختی را دراین زمینه مورد نکوهش قرار میدهد(1)، وهمچنان مردم رادر مقابل هرگونه جمود فکری به مبارزه دعوت میکند.(2) جهل ونادانی رانفی میکند و بجای آن علم و دانش را توصیه میکند(3) نه تنها برای مردان، بل برای زنان نیز؛ همان قشریکه در نظام قبیلوی همچون کالا و جنس در بازار های بردگی قبیله معامله میشود. درنزاع ها وخونریزی های قبیلوی، زن باید کفاره ی گناهانِ جحالت قبیله را بپردازند«به خونبها داده شود»؛ درصورتیکه پیام این دین دررهایی زن است و میفرماید: تازمانی که رابطه ی زن ومرد یک رابطه ی برتر با فروتر بود و زن با کالا و برده بیشتر شباهت داشت تا به انسان و ما آنرا تغیر دادم و عدالت برقرار کردم.(4). خداوند اختلافات لحجه ها و رنگها را در بین انسانها،نه تفوّق و برتری، بل برای فهم دانایان میداند. اما به محتوای آن پیامی که سردمدار قبیله میفرستد « گلبدین حکمتیار»(5) و آنهم بعد از سپری کردن یک ماه عبادت مسلمانان، بجای آنکه ازآن پیام صلح و صفای زندگی به مشاهده برسد، استشمام بوی خون انسان به مشام میرسد؛چه خوب سخن با معنی میگوید اسپینوزا:(6) که خدا نباید پناهگاهی برای حماقت، تنگ نظری و تنبلی فکری باشد؛.

اخلاق

قبل ازآنیکه دین پا به عرصه ای وجود گذاشته باشد، اخلاق وجود داشته است،یعنی اخلاق ریشه در زبان انسانها داشته است. بنا براساس ادعای ناتورآلیست های قرن نوزدهم که میگویند:وجدان انسانی درطول تاریخ و در عرض جغرافیای مشترک است و دارای صفات و خواص مشترکی است و آن صفات در انسان بدوی یا متمدن، در انسان سرخ وسیاه، سفید، شرقی و غربی یکی است(6).حتا اخلاق باوران براین نظر اند که در یک جامعه ی اخلاقی کمتر نیاز به قانون احساس میشود و در چنین جامعه ی وجدان است که به جای قانون بر انسانها حکومت میکند، لذا وقتی پای وجدان در میان باشد،تخلفاّت و جُرم های اجتماعی همچون: قتل، تجاوز، غارت،تهمت و دروغ « خیانت، جنایت، رذالت»و... یا به صفرتقلیل پیدا میکند و یا اینکه به اندک میرسد. اما وقتی دین در جامعه پا به عرصه ی وجود نهاد، درحقیقت به اخلاق انگیزه ی مضاعف داد و اخلاق را قویترساخت؛ وهمینکه دین از تقوای انسانی سخن میگوید: که با دیگران چنان رفتارکن که انتظار داری با تو رفتار نمایند، درحقیقت این میتواند یک قید« بریک» برای کنترول رفتار انسانها باشد و این میتواند کمک کننده ی اخلاق باشد؛ اما اگر دردین تقلّب وتحریف صورت گرفت واین دین توانیست براصول اخلاق تسلط یابد ، درآنوقت است که باصدو فتوای ضداخلاقی ،اخلاق را از ریشه ویران میکند.(7) دراینصورت است که دین غیراخلاقی به آسانی و بدون قید وشرط و به آسانی فتوای،قتل عام و غارت« جنایت و خیانت» صادرمی نماید و این دین دینِ میشود، شبیه دین اسلامی(ملاعمر و ملا گلبدین) که مسافرین بیگناه را از مسیر راه میرباید و به بدترین شکل و غیرانسانی ترین شیوه شکنجه میکنند، آنهم به دلیل آمدن تصویر این شخص با قومندان محلی منطقه(8). دراینجا اخلاق سقوط کرده است و وجدان مرده است؛ اعمال خیر وشر،خدمت و خیانت، زیبای و زشتی،فضیلت و رذیلت، در داخل اعمال شخصی و قضاوت فردی خود شخص«عامل» صورت میگیرد، که نه دیگررضا و غضب خدا شرط است و نه اخلاق و وجدان انسانی مطرح است، مدعی و مدعی الیه، قاضی و مجرم هردو یکی است. بنااً وقتی مبنای وجود نداشته باشد تفکک خوب وبد دشوار تر میگردد، لا اقل درسرزمین افغانستان!
پیام اخیر گلبدین« حکمتیار» در رابطه با عیدفطر، میتواند مویید براین ادعا باشد، ایشان نه بعنوان مجرم، بل بعنوان قاضی بر مسند قضاوت نشسته است، او مدعی است و نه مدعی الیه، زیرا که هیچ ملاک قضاوت بالاتر از قضاوت شخصی او وجود ندارد و هیچ معیارمهمتراز منافع قبیله برای او ارزشمند نیست وبه نظرایشان هرآنچه که از او و قبیله ی اوست همه اش حقیقتِ مطلق وخوب است و آنچه که از دیگران است همه اش باطل مطلق و بد است؛ وقتیکه: وجدان و اخلاق انسانی در سردمداران قبیله سقوط نمایند، ازآن پیرو بیچاره و سرسپرده چه انتظاری میتوان داشت؟ به قول آن سخن معروف که: ماهی زسر گنده گردد نه زدُم؛ وقتی انتهاری دست به کشتن انسانهای بیگناه در شعبه ی کابل بانک نو در « جلال آباد» میزند، درپایان وقتی از اوپرسیده میشود که چه احساسِ داشته است؟ در جواب میگوید که: از کشتن انسانهادرآن لحظه لذت میبردم.(9) کانت فیلسوف آلمانی میگوید که:آدمی غایت است و نه وسیله؛ اما دراینجا« افغانستان» آدمی نه تنها که وسیله نیست، بل از آنچیکه خداوند پست ترین صفت را به او نسبت داده است« هماءمسنون و دجال کلفخار» نیزپست تر و زشتتر است، یعنی« هیچ نامی نمیشود برای او انتخاب کرد»!

سیاست

تمام جنگ ها و لشکرکشی های بیرحمانه در جهان یا برای کسب قدرت وثروت بوقوع پیوسته است و یا اینکه: برتری طلبی های نژادی و مذهبی باعث آن گردیده است،مثال: جنگ های داخلی امریکا برای کسب قدرت، لشکرکشی های استعماردر کشورهای ضعیف ودرعین حال ثروتمند برای کسب ثروت، جنگ های برتری طلبی مذهبی در اروپا در بین( پروتستانها و کاتولیکها)، جنگ های خونینِ برتری طلبی مذهبی بین مسلمانان و مسیحیان« صلیبی»،برتری طلبی های نژادی«فاشیزم» به رهبری هیتلر و موسولینی و... هیچگاهی بدون توجیه و پشتبانی های فلسفی و سیاسی زیر نمیتوانیسته انجام بپزیرد، مادامیکه این تفکرّات بر جهان حکمروایی کند،این جریان« کشتار و ویرانی» ادامه خواهد یافت؛. نژاد ژرمن یا آریا برتر اند و عامل تکامل و تمدن در تاریخ است.(10) در جنگ و نزاع برسر بقا، بین موجود ضعیف و قوی: این ضعیف است که باید از بین بیرود و قوی باید باقی بماند« انتخاب اصلح»(11) علم باید دغدغه یافتن حقیقت را کنار بگذارد و از این پس تنها در جستجوی قدرت باشد.(12 و بلاخره اینکه: درراه رسیدن به قدرت از راه ممکن وظیفه و هدف یک سیستمدار و حکومت مقتدر است و اقتدارگرایی جُز هدف اساسی هر حکومتی است که به پیشرفت و اتوریته ی یک حکومت منجر میشود، هرگاه اخلاق در حوزه حکومت دخالت نماید، کاری حکومت منتفی و مشروعیت آن زیر سوال میرود؛(13) بنابراین کلیّه ی اعمال و رفتارهای ضد اخلاقی وضد انسانی ریشه درتفکرآت فلسفی و توجیهات سیاسی فوق الذکر دارد و به همین دلیل نه تنها هیچگونه شک و تردید، در ضد انسانی بودن اینگونه طرز تفکر و عملکرد جنایتکاران در اقصا نقاط جهان صورت نگرفته است، بل مورد تشویق و حمایت نیز قرار گرفته است؛ به آن دلیل که دارای منافع مشترک اند « استثمار خلق ها» واز یک منبع تغذیه میکنند «دارایی های به غارت رفته ی خلق ها» چرا استعمار در طول سیصدسال باید از قرون وسطایی ترین نظام قبیلوی در افغانستان دفاع نمایند؟ مردم افغانستان سه قرن است که بار جاهلانه ترین و خشنترین حاکمیت را بدوش میکشند، که تنها نتایج حاصله ی آ ن خون وخرابی است: لشکرکشی های جنون آمیز به خاطر شهرت و ثروت در خارج از افغانستان« هندوستان و ایران»(14) جنگ های قبیلوی وخانوادگی بر سرشهرت و قدرت، کشتارهای بیرحمانه ی مردم افغانستان، اعم ازتاجیک، اوزبیک، پشتون عموماً و قتل عام و اشغال سرزمین هزاره ها خصوصاً( 15)بدون کوچکترین احساس ترس و عواقب پیگرد، به اجرا درآمد، حکایت واضح از همین موضوع دارد« تبانی استعمار با عوامل ستون پنجم» اش درافغانستان؛ اگرچه نمیشود که تمام درد ورنج ومصیبتِ که براین مردم رفته است، دراینجا توضیح داد،اما تنها به آدرس دهی اکتفا میشود، آنهم محدود و مختصر، به دلایل کمبود منابع در دسترس واز روی ناچاری به همین منابع که دردسترس داریم اکتفا نموده، تا به حداقلِ نیت و عملکرد سیاستمداران جهانی و قبیلوی آشنا گردیم؛.
غضب زمین ها و جایداد های مردم هزاره و قتل عام و کوچ اجباری آنان در چند مرحله: باراول از اوآخر قرن پانزدهم و بعد از تشکیل حکومت پشتونها توسط (میرویس هوتک) (16) صدیق فرهنگ مینویسد که: پشتون ها از قرنِ پانزدهم به بعد در اثر مهاجرت در اطراف قندهار جایگزین شدند، ازآنجمله غلجاییان در شمال شهر در سمت غزنی، عشایر مختلف ابدالی در جنوب و غرب شهر سکونت اختیار نمودند. غلام محمد غبار نیز چنین میگوید: وقتیکه گرگین حاکم متقرّر ازجانب دربار صفوی در قندهار، میرویس را به اصفهان تبعید کرد و او توانیست بعد از صفر حج دوباره اعتماد حکومت صفوی را بدست بیاورد وبه قندهار باز گردد، مردم سیستان، فراه و قندهار اعم از تاجیک، هزاره، پشتون و بلوچ همه اورا به صفت رهبر آزادیخواه خود شناختند. بازهم در افغانستان در پنج قرن اخیر آمده است که: نادرافشار کسی را از هزاره ها بنام کلب علیخان، معروف به « کوسه» درجنگی فرستاد که میگوید: درقسمت شمال قندهار« زمین داور» که درآنوقت هنوز متعلق به هزاره ها بود، اما او شکست خورده و به قندهار بازگشت و از طرف نادرشاه« افشار» چوب زده شد؛. مرحله دوم: هولوکاست هولناک هزاره ها واشغال سرزمین آنها توسط امیر عبدالرحمن؛ این شخص خونخوار و بی رحم، جنایتِ را برعلیه هزاره ها مرتکب شد که نمونه ی آنرا در هیچ کجای دنیا نمیتوان یافت. اگرچه دیگر مردمان این سرزمین ازآسیب و جنایت او در امان نماند، اما این جنایت بی سابقه درحق هزاره ها خیلی بی سابقه و وحشتناک بود، نظر به تناسب جمعیتِ هزاره ها درآنروز، این قتل عام با هولوکاست یهودیان قابل مقایسه نبود؛ به قول( غبار) که دراین باره میگوید: مظالم امیردر حق مردم هزاره را فقد در تاریخ هجوم چنگیز میشود مقایسه کرد. نابودی شصت و دو فیصد جمعیت این مردم و اشغال اکثریت سر زمین های آنان توسط پشتونها و به امرامیر صورت گرفت.(17). گوشه ای از جنایات عبدالرحمن خان را از کتاب سراج التواریخ که درزمان حیات خود امیربه رشته ی تحریر درآمده است بخوانیم، اگرچه این یاداشت ازسه جلد کتاب تهیه گردیده است، لذا کامل نیست وهم اینکه این کتاب از دستبرد و سانسورچیان دربار و سلفیان بعد از امیر درامان نمانده است، بنابراین بشکل ناقص،مختصر و آدرس وارخدمتتان پیشکش میگردد: حکم والا دردادن املاک مردم هزاره ها به افغان.(18)، ظلم وتجاوز بر زنان(19)، درتقسیمات املاک هزاره ها.(20) ضبط دیوان شدن مرغزارهای هزارجات.(21) به تغلّب حاصل کردن افعانان، مُلک چارشینه هزاره را.(

22) جور وستم افغان کوچی بر مردم هزاره.(23) آنگونه که تذکر رفت، قصد ما دراین مقاله تاریخ نویسی نیست و فقط آدرس دهی به تاریخ میباشد، تا شعور و شرف انسانها و بخصوص خوانندگان محترمِ این مقاله را به قضاوتِ تاریخی فرابخوانم، که آیا هزاره ها سرزمین های پشتون ها را غضب کرده اند، یا نه این پشتون هاست که سرزمین هزاره ها را اشغال کرده است؟. پیام اخیر« عیدی» گلبدین حکمتیار به اثبات رسانید که او همچنان در پی ریزش خون و خرابی است و همیشه بنام جهاد در راه خدا، از روی منافقت به پیام وحی خداوندی متوسّل میشود؛ خداوندِ که چنین میگوید: با کسانیکه با شما برسر دین نجنگیده اند و شمارا ازدیارتان بیرون نرانده است، با آنان نجنگید و با ایشان به نیکی رفتار کنید؛(5) آیا حکمتیار و همکاران دینی و قبیلوی شان برضد چه کسانی جنگیده اند، با کسانی که اورا از خانه ودیار شان رانده است، یا بلعکس کسانی را که اوآنان را قتل عام کرده وسپس خانه و سرزمین شانرا به اشغال درآورده اند؟. همین پیام وحی در جای دیگر میگوید: که به خاطر مردان وزنان و کودکان محروم و محکوم ستم که به نا حق مورد ظلم و تجاوز قرار میگیرند، اعم از مسلمان وغیر مسلمان، بپاخیسته وبه جهاد برخیزید(6) ونه گفته است که بر ضد آنان به جهاد بر خزید و روزانه صدها زن وکودک و پیر وجوان بیگناه را به خاک و خون بکشید؛ بنا براین مارا به این حقیقت مطمین تر وبا ایمان تر کرده است که به قول کارل پوپر هر تلاش شما برای ساختن بهشت به روی زمین، بدون استثناء چیزی جُز جهنم برجا نمیگذارد.(24) فلهذا در جهنمی که شما برپا کرده اید ،ما سهیم نخواهیم شد، زیرا که هیچ وجهه مشترکی بین ما وشما وجود ندارد و ما شمارا اشغالگران سرزمین خویش میدانیم واگر از وطن خود دفاع کرده ایم،نه به خاطرپذیرش ادعای احیاء هویت دینی وامت اسلامی شماست، بل به خاطر دفاع از هویت وطنی و منافع ملی خودماست، چراکه تا هنوز این چتر کهنه و فرسوده ی هویت دینی و اُمت اسلامی شما نتوانسته است سرمسلمانان را بپوشاند، تا آنان در زیر آن به آسایش و آرامش برسند و هم اینکه تا کنون تناقضات دیدگاه ها و خصومت های امیرالمومنین های بلاد اسلامی حل و فصل نگردیده است ، لذا صدور فتواها وفرمان های آنان، زوزانه ده ها انجاری و انتهاری را برای کشتن انسانها میفرستد؛بنااً این مذهب که شما از آن نمایندگی میکنید، همچنان بسوی تبعیض هاو تناقض ها روان است و در مذهب تبعیض ها همیشه برتری مذهب بر مذهب دیگر و قبیله بر قبیلهِ دیگر مطرح است و این جنگِ است پایان ناپذیر،که ما نمیخواهیم منافع ملی، هویت انسانی و و جدان اخلاقی خویش را ، درپای این تضاد ها و نزاع های خشن و غیراخلاقی قبیلوی قربانی نماییم؛ به قول مارتین لوترکینگ که تاریکی را نمیشود با تاریکی زدود و تنها روشنایی است که میتواند به تاریکی پایان دهد.(25)

آیات قرآن شریف برگرفته شده از کتاب تحقیقی دانشمند ایرانی« جلال الدین فارسی» تحت عنوان انقلاب تکاملی اسلام؛ اعداد سوره ها آیه ها
1 اعراف 157 2 توبه 33 3 علق 1 4 روم 7 5 ممتحنه 8 6 نساء 57

اعداد نام اشخاص و تاریخ وقوع کتاب ها
1 شاه محمود1722م افغانستان درپنج قرن اخیر
2 عبدالکریم سروش متفکرونظریه پرداز ایرانی
3 جان بی ناس تاریخ ادیان
4 محمد ظاهرشاه پادشاه سابق افغانستان
5 اسپینوزا فیلسوف خرد اندیش پولندی یهودی الاصل
6 دکتورشریعتی انسان
7 محمد رضا نیکفر فیلسوف سکولار ایرانی
8 برکت علی رضایی ارزگانی که توسط طالبان شکنجه شد
9 بی بی سی اتفاق در شعبیه کابل بانک نودر جلال آباد
10 گوبینو فیلسوف قرن نوزدهم
11 پتری فیلسوف قرن بیستم
12 داروین بنیانگذار مکتب علم پرستی« سیانتیسم»
13 راجیربیکن انگلندی
14 نیکولا ماکیاولی شهریار« اقتدارگرایی
15 احمد شاه درانی سراج التواریخ مولّا فیض محمد کاتب«هزاره»
16 عبدالرحمن خان1891- 1894 افغانستان در مسیر تاریخ
17 صدیق فرهنگ افغانستان در پنج قرن اخیر
18 تیمورخانف، ترجمه عزیز طغیان تاریخ ملی هزاره ها
20 مُلا فیض محمد کاتب« هزاره» سراج التواریخ: جلد سوم ص 306 همان کتاب ص 365
21 همان کتاب جلد چهارم ص 140،ص 141 ص 144
22 کارل پوپر جامعه ی باز
23 مارتین لوترکینگ رهبرسیاه پوستان امریکای

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • عالی جناب !
    میفرمایی : « اسلام به کشتن آدمها امر نفرموده است . »
    تو اگر چشم داری ترجمه فارسی تازینامه ( ترجمه های داکتر بختیاری نژاد و آیت الله الهی قمشه ای ) را با چشمان باز بخوان که در آن بیش از 60 بار فعل « قَتَلَ » یعنی احکام سربریدن آدمها به کار رفته است . اینهم یکی دو تایش ، بقیه احکام جنایی آن را تو بخوان .
    خمینی در سال 66 بیش از 6000 ایرانی مخالفش را طی دو روز اعدام نمود . خامنه ای ، بن لادن ، ملا عمر ، گلبدالدین ، حقانی ، سیاف ، ربانی ، محسنی و ... همه مطابلق احکام وفرمایشات قرآن آدم کشتند و تا هنوز هم می کشند .آفرین بر وحشت اعصار !
    قرآن، سوره المائده33:
    ِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
    سزاى كسانى كه با الله و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت .
    سوره محمد آيه 4
    فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.
    چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم الله. و اگر الله ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه الله کشته شده اند اعمالشان را باطل نميکند.
    سر بریدن سنتی کاملاً اسلامی و روشی اسلامی برای روبرو شدن با غیر مسلمانان است، به آیه دیگری نگاه کنید،
    سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 12 صفحه 179
    إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ.
    و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.
    سوره توبه آیه 29 صفحه 192
    قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.
    با کسانی از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که الله و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند جنگ کنید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.
    سوره توبه آیه 123
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ.
    ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که الله با پرهیزکاران است!
    بعد از مرگ محمد پیامبر اسلام عده ای از مردم قبایل از اسلام برگشتند و عوامل پیغمبر اسلام را کشتند، و از شادی مرگ محمد به زنانشان گفتند که دستهای خود را حنا بگذارند (قصص النیا نیشابوری ص 455) ابوبکر، عمر و علی بفوریت دستور دادند که هرکه که از دین برگشته گردن زنند و با آتش بسوزانند و زن و بچه اشان را به اسارت برند (تاریخ طبری جلد 4 ص 1379،
    « اسلام » تنها دینی است که پشتوانه اش شمشیر است . محمد در مرحلۀ اول بفکر جمع آوری پیروانش بود . در مرحله دوم مبارزه و حمله را شروع کرد و حتی برای تصاحب غنایم در ماه حرام نیز دستورحمله و جنگ داد . ترور های انفرادی محمد را در تاریخ طبری بخوان که بیشترین آنها مربوط به شعرا و جنگاوران مخالف و اکثر کلیمی ها و حتی در میان آنان بانوان شاعر نیز بوده اند ، مانند « ابوعفک » شاعره « عصما دختر عمیر که زن خوش قامت و خوش صدا و چکامه سرای قوی بوده و « کعب بن الاشراف » که مرثیه های در مرگ کشته گان « بدر » میسرود و می گریست و پیامبر بر او مشتعل شد و در مسجد دستور ترور او را داده و گفت : چه کسی خبر مرگ او را بمن می آورد ؟ و توسط برادر رضاعی اش ترور و کشته شد ...
    جنگ ، خونریزی ، تصاحب اموال دیگران ، همخوابه گی با زنان ، اینست فلسفه دین اسلام .
    السلام علیکم و رحمته الله .

  • و حکم قتل و اعدام فوری اقای بامداد نیز صادر میشود ...... هر کسی که به بامداد دسترسی دارد بلا درنگ اورا اعدام کند تا زمین از او پاک شود

  • ا
    امروز بر کسی پوشیده نیست و همگان به خوبی آگاهیم که اگر محمد عرب و جانشینان وی جهت دعوت(!) به اسلام و گسترش آن شمشیر نمی کشیدند و به اسلحه و سرکوب و تهاجم و تجاوز متوسل نمی شدند، اساساً دین و مذهبی به نام اسلام در همان مکه دفن می شد و خبری هم به امروز ما نمی رسید. حداکثر اینکه شصت هفتاد نفر اراذل و اوباشی که به همراه محمد از مکه گریخته بودند و در خوش خیالانه ترین باور، مجموع آدم هایی بودند که جذب پیام و بشارت اسلام شده، برای مدت زمانی کوتاه فرقه ای تشکیل می دادند و سپس در دالان های تاریک تاریخ پراکنده و نیست و نابود می شدند.

    آن سخنان و آیات و اوهام محمد در مکه که طی سیزده سال با سماجت تکرار شد، به قول معاصران وی تماماً علوم اولین و افسانهء پیشینیان بود و حرف تازه ای نداشت و یا به بیان فتحعلی آخوندزاده « تکرار اباطیل تورات و انجیل» بود. تکرار قصه های احمقانه و مبتذل قوم لوط و هاروت و ماروت و ابراهیم و از این قبیل اراجیف بود. بیش از هزار آیه دربارهء شرح حشر و قیامت و روز جزا، حجم و ابعاد هول انگیز یاوه گویی و مهمل بافی به منظور تحمیق انسان را نشان می دهد. محمد در مکه که بود، مدام یاوه می بافت و آیه می تنید و جهلیات جعل می کرد. در مدینه هم یا مشغول جنگ بود و یا مشغول جماع. بسیار آیاتی که در مدینه نازل شد، در حقیقت نه« وحی منزل» بلکه« وحی انزال» بود.

    وضع محمد در آن دوران شبیه به شخص کری بود که جُک و لطیفه ای را که در جمعی گفته شده بود و همه خندیده بودند، تکرار می کرد و انتظار داشت که حضار دوباره بخندند. و چون نمی خندیدند مگر به ریش وی، آنوقت رحمانیت و رأفت اسلامی بر او غلبه می یافت و زنجیرهای علی را باز می کرد و رهایش می کرد تا با یک ضربت ذوالفقار سر« نصربن حارث» سخنور و دانای عرب را بر زمین بیاندازد.

    محمد بت های کعبه را نابود کرد و خود به جای آنها نشست. تا ابد باید بر او و خاندانش درود فرستاد و از گور و استخوانهای اینان طلب شفاعت نمود. محمد دشمن خدا و دشمن تخمهء خدا در وجود انسان بود. چون تنها از طریق کشتن خدا در وجود انسان می توانست مرجعیتی بیرون از انسان بسازد تا فاعلیت و عاملیت آدمی بر سرنوشت خویش را نقض و از وی خلع خرد کرده و برده و بنده و عبد و عبیدی برای مقاصد خود کارسازی کند. مرجعی به نام الله ساخت که حتا پااندازی و دلالی محبت برای محمد را پیشه خود کرده بود.

    دینکاران و متولیان اسلام هر مخالفت و شک و نقد و انتقادی را در طول تاریخ اسلام با منطق قاطع و برندهء محمد، پاسخی به تیزی ِ لبهء تیغ داده اند. در پشت رحمانی ترین آیه های الله یک شمشیر تیز خوابیده است. به قول جناب منوچهر جمالی:" اسلام رحمانی آیه اول از سورهء غضب است". ( برگرفته از نوشته های روشنگرانۀ سیامک مهر )
    siamakmehr yahoo.com

  • جهاد در اسلام و پی آمد های آن
    بدون شک يکي از مهمترین مسائل در پیرامون به اسلام که در درازاي تاریخ مورد انتقاد شديد و بازپرسي انديشمندان و پژوهشگران منتقد اديان و اسلامشناسان منتقد قرار گرفته است و اکنون نيز نقد و بررسي ميشود، و هر چند وقت یکبار جهانیان را مجبور میکند که به یاد اسلام بیافتند، ذات خشن، جنگ طلبانه، تجاوزگرانه و تروریستی اسلام بوده و هست. اسلام در حقيقت يک اندیشه ي سیاسی مرگبار و فاشیستی است، که ماهيت خود را زیر سايه ي ناموجوديهاي فراطبیعی و نا محسوس خرافی و محبوب عوام پنهان میکند و با آميخته شدن در قدرت و سياست که جزيي جدايي ناپذير از آن است، جامعه ي انساني را دچار کمبود ها و ددمنشيهاي بسيار زيان آوري میکند.
    آنچه که از سوي انسانگرایان غیر مسلمان بشدت باعث انزجار از اسلام ميشود و بيش از هر موضوع ديگري به چشم آنها می آید و همواره بگونه اي واضح اسلامگرایان را از دیگر افراد جامعه جدا ميسازد همين توحش و خشونتی است که در نتيجه ي باورهاي اسلامي در کردار اسلامگرايان نمايان ميشود. که اين خشونت خود بعنوان عمده ترین پيامدهايي شناخته ميشود که انديشه ي اسلامي براي انسان غیر مسلمان به ثمر مي آورد مسئله جهاد که از اصولی ترین و اساسی ترین مسائل اسلام است از مهمترین نمودهای قانوني و نامگذاري شده ی این توحش و خشونت طلبی است.
    بر هر شخصی که اندکی با قرآن آشنا باشد آشکار است که از اساسی ترین پیامهای قرآن تشویق و ترویج مسلمانان به جنگ و خشونت و جهاد است. این پیامها معمولاً از سوي روحانیون و مروجین اسلام در مواقع صلح و زمانی که مسلمانان قدرت تجاوز به دیگران را ندارند پنهان نگاه داشته ميشوند و اما در هنگامی که همين روحانیون تمايل به وا داشتن مسلمانان به کشتن ديگران و کشته شدن خود آنها پيدا ميکنند، این آیات را رو کرده و به تبليغ و شناساندن آنها می پردازند.
    فراخوان قرآن از مسلمانان به جهاد کردن در بسیاری از آیات اين کتاب صورت گرفته است. بیهوده نیست اگر گفته شود اساساً هدف پیامبر اسلام از علم کردن اسلام جمع آوری آدمکش ها و تشکیل لشگر برای فتح و غارت اعراب بادیه نشین و بعد هم انجام همان کار در حق همسایگان شبهه جزیره عربستان بوده است. حجم سنگینی از قرآن را آیاتی تشکیل میدهد که مسلمانان را دعوت به حرب، قتال و جهاد میکنند، کمتر موضوعی است که قرآن اینقدر آیه به آن اختصاص داده باشد. قرآن دونوع پاداش را برای مسلمانان در شرکت جهاد وعده داده است. یکی آنی وفوری یعنی غنیمت و دیگری پاداش بهشتی و نعمات بی شمار آن.
    سوره فتح آیه 20
    وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ وَ كَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَ لِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِراطاً مُسْتَقِيما.ً
    (خداوند غنائم فراواني به شما وعده داده كه آنها را به چنگ مي‏آوريد، ولي اين يكي را زودتر براي شما فراهم ساخت، ودست تعدی ( دشمنان را) را از شما باز داشت، تا نشانه‏اي براي مؤ منان باشد، و شما را به راه راست هدايت کند.)
    سوره صف آیات 10 تا 12
    يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ؛ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيم
    (اي كساني كه ايمان آورده‏ايد آيا شما را به تجارتي دلالت كنم كه از عذاب دردناك شما را رهائي مي‏بخشد؟!؛ به خدا و رسول او ايمان بياوريد، و در راه خداوند با اموال و جانهايتان جهاد كنيد، اين براي شما از هر چيز بهتر است بدانيد. ؛ اگر اين كار كنيد گناهانتان را مي‏بخشد و شما را در باغهائي از بهشت داخل مي‏كند كه نهرها از زير درختانش جاري است، و در مسكنهاي پاكيزه در بهشت جاويدان جاي مي‏دهد و اين پيروزي عظيمي است. )
    نتیجه
    تاریخ اسلام بما می گوید که اکثر مسلمانان قبل از اسلام به شغل شریف دزدی و کاروانزنی مشغول بودند و بعد از اینکه گانگستری همچون محمد اینکار را الهی کرد و آنرا به انحصار خود در آورد، دذدان قبلی با آغوش باز اسلام را پذیرفتند تا بتوانند از این اتحادیه تبهکاری سود ببرند، البته آنها تقریباً کور خوانده بودند چون با دزدی دزد تر و حرفه ای تر از خود یعنی محمد روبرو شده بودند که سر کیسه غنائم و اموال و زنان مسروقه و تصرف شده را به ندرت برای آنها شل میکرد و از دزدی های آنها نیز می دزدید. نتیجه گرد هم آیی این تبهکاران این شد که مانند هر اجتماع متشکل از یک مشت تبهکار قدرت پرست و مافیایی دیگری، مسلمانان اولیه نیز بعدها به جان یکدیگر افتادند و پس از مرگ محمد علی و معاویه و عایشه و طلحه و زبیر بر سر همین که رئیس گروه تبهکاران باید چه کسی باشد و چه کسی باید غنیمت بیشتری به دست بیاورد با یکدیگر جنگیدند، چه خونها از یکدیگر ریختند و چه توحش های اسلامی به خرج دادند، علی در نهایت باعث شد چند هزار نفر از خوارج را بر سر همین اختلاف یاد شده و البته سایر اختلافات از دم تیغ بگذراند ، و این تبهکاری را مدعیان اسلام تا امروز نیز ادامه داده اند و کل ماجرای این حزب تبهکار فاشیست (اسلام) چیزی جز این نیست که آنها همواره بدنبال جهاد، کسب غنائم و چپاول و مصادره اموال غیر مسلمانان و مخالفین خود و از آن مهمتر کسب قدرت سیاسی بوده اند و خدای بدبخت ناپیدا و ناموجود که به دلیل وجود نداشتن نمیتواند خودش اعلام کند که مسلمانان او را نمایندگی نمیکنند و او اهل چپاول کردن نیست را نیز همواره ابزار خود برای نیل به این هدف پلید قرار داده اند.

  • نکته جالبی که قرآن از مسلمانان خواسته اینست که در جنگ تعدی (تعدی یعنی تجاوز و ظلم) نیز نکنند:
    سوره بقره (ماده گوساله) آیه 190
    وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِين.َ
    باکسانی که با شما جنگ می کنند ، در راه خدا بجنگيد و تعدی مکنيد زيرا خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد.
    نتیجه منطقی آن است که، برده داری، تجاوز به زنان، غصب اموال، جزیه و کشتن مردان هیچکدام تعدی حساب نمیشوند، از الله واقعاً باید پرسید منظورش از تعدی چیست؟ این سخن درست مانند این است که به یک شخص بگوییم برو و فلان کس را بکش و به زنش تجاوز کن و اموالش را نیز بردار اما مبادا به او ظلمی کنی! شاید منظور از این آیه این بوده است که وقتی نامسلمانان و مسلمانانی که شک گرا بوده اند از محمد میپرسیده اند چطور تو میتوانی از طرف خدا باشی و چنین قوانین وحشیانه ای را تبلیغ کنی، او بتواند بگوید خدا ما را از تعدی نهی کرده! و تعدی تجاوز و برده داری و غصب مال و کشتن برده و باجگیری و غیره نیست!
    غنیمت گرفتن آنقدر برای مسلمانان ارزش داشت که در برخی از جنگهایشان مانند جنگ خیبر و حمله به بنی مصطلق بطور ناگهانی و سرزده به دشمن حمله کردند که دشمن حتی حق تسلیم شدن و پذیرفتن اسلام را هم نداشته باشد، زیرا در آن صورت دیگر غنیمتی به دست مسلمانان نمی افتاد، اسناد و مدارک مربوط به این ماجرا را در تاریخ های معتبر اسلامی مثل تاریخ طبری، ابن هشام وغیره می توان دید.
    لازم به ذکر است در کنار گاو و گوسفند ها و شتر ها و سایر اموال منقول و غیر منقول که غنیمت به شمار میرفتند، در فقه اسلامی زنان و فرزندان کفار نیز جزو غنیمت ها به شمار میروند و مسلمانان این زنان و کفار را به بردگی میکشاندند، و بر اساس آموزه های قرآنی همبستر شدن با کنیز (برده زن) آزاد است و این نیز خود دلیلی برای جلوه داشتن جهاد برای اعراب بیابانگرد بوده است. البته از حق که نگذریم ترکان بعد ها دست اعراب را از پشت بستند و در غارت و چپاولگری اسلامی از اعراب نیز پیشی گرفتند و حتی به خود آنان نیز تجاوزات متعدد کردند، لذا این خوی و بربریت مسئله ای نژادی نیست، حتی امروز هم برای عده زیادی جهاد میتواند جذابیت داشته باشد، فکرش را بکنید مسلمانی که شپش ازسرو رویش می بارد به یک کافر حمله میکند، ثروت او را بدست می آورد، زن او را کنیز خود میکند، فرزندان او را برده خود میکند و از آنها کار مادام العمر رایگان میکشد و بعد از مرگش نیز به دلیل این کارهایش به مقاربت و نزدیکی با اهل بیت و خدا و مزخرفات دیگر از قبیل بهشت و نعمات فراوان آن و سکس دایمی با زنان همیشه باکره وغلمان یا پسران بی موی وسفید پوست می پردازند.

  • باعرض ادب خدمت نویسنده! نوشته تحلیلی جالبی بود اما در بخش دین نکته های وجود دارد که قابل درنگ وتامل است. بحث دین وشناخت دینی یک بحث جدیدی در عرصه دین نیست. ما بار ها از متفکرین وروشنفکران دینی مان؛ مثلا از اقای کریم سروش به کررات شنیده ایم که دین (اسلام) در اصل خود هیج عیبی ندارد، هر انچه عیب است در مسلمانی ماست: حالا اگر ما فرض کنیم که نویسنده این مقاله آقای (یوسفی) با این پیش فرض که برداشت ها و تفسیر های ناقص ما مسلمانهاست که از دین یک چهره هیولا ساخته ایم ، ورنه دین اسلام یکی از بهترین وکاملترین ادیان جهان است. حالا سوال من در این است که چه تناسبی (اخلاقی٫ علمی ویا روانی) میان این همه خشونت ها ٫ مسلمانها و دین اسلام وجود دارد؟ و اصلا چرا پیروان این دین کامل از اول تا به اخر راه را اشتباه آمده است ونتوانسته اند که مفهوم واقعی دین را درک کنند؟

  • مسلمانان باید تاریخ دین خود را بفهمند. حقیقت اینست که الله قبل از اسلام نیز در میان خدایان اعراب وجود داشته است از همین سبب در اسم عرب های قبل از اسلام کلمه الله همیشه وجود داشت. در میان بت های متعدد دوره جاهلیت یک بت اهمیت فراوانی داشت که آن بت الله نام داشت که خدای "سازنده" (آفریننده) و اهدا کننده باران، نزد عرب های پیش از اسلام بود. البته بت الله، تنها نبود، همکار و هم صحبت داشت، پسر ها و دخترهایی داشت. ساکنان مکه بر این باور بودند الله و جن ها رابطه خویشاوندی دارند و بت های لات و عزی و منات، دخترهای الله بودند. اعراب در شرایط نارحتی و درد و رنج به سراغ الله می رفتند. آنها در نام گذاری هم از کلمه الله استفاده می کردند. بطور مثال نام پدر محمد، عبدالله بود. به معنای "بنده الله" و یا "خدمتگذار الله".
    در تاریخ اسلام آمده است که محمد بت های کعبه را می شکند اما تمامی مشخصات و ویژگیهای آنها را به الله خود، نسبت می دهد. و البته یک بت دیگر به نام سنگ سیاه (حجر السود) را باقی می گذارد و خود محمد این سنگ را مورد ستایش قرار می دهد و می بوسد! محمد بر این اعتقاد بوده که این سنگ از بهشت آمده است.
    اعراب پیش از اسلام به دینهای مختلفی گرایش داشتند. اکثر آنها به چندین خدا (polytheistic) اعتقاد داشتند و نیز قبایلی بودند که به دین مسیحیت و یهودیت ایمان آورده بودند.

    قبایل مختلف شبه جزیره عرب، سمبل هایی برای خدایان، شیاطین، جن ها، آدم-خداسان ها (نیمه انسان نیمه خدا) و انواع و اقسام موجودات متفاوت، ساخته بودند و این سمبل ها را در کعبه (در مکه) نگه داری می کردند. سمبل هایی برای مسیح و مریم (برای قبایل مسیحی) نیز در کعبه نگه داری می شده است. که در کتاب Freeman-Grenville, Islam: An Illustrated History نیز به آن اشاره شده است
    تاریخ نگاران مسلمان از آن دوران به عنوان "دوران جاهلیت" یاد می کنند. عجبا که اینان بت خودشان را برتر متصور شده اند!

    کارن آرمسترانگ (Karen Armstrong) در کتاب Islam: A Short History ادعا می کند که "کعبه به هبل (یکی از بت ها/سمبل ها) اختصاص داده شده بود و شامل 360 بت بود که احتمالا هر کدام یا نماد یک روز از سال بودند، و یا تندیس های خدایان عرب بودند. قبایل شبه جزیره عرب، چه مسیحی و چه چند-خدایی ها، سالیانه یکبار در مکه برای مراسم عبادت (حج) به هم ملحق می شدند."

    اطلاعاتی که از متون مختلف بجا مانده است بر این تاکید دارند که کعبه محل نگه داری بت های گوناگون بوده است که هر کدام نشان مقدس قبیله ای بوده است که داخل کعبه و یا اطراف آن نگه داری می شده اند. اعراب در تمامی مسائل به این بت ها رجوع می کردند و حتی از اسامی بت ها در نام گذاری فرزندان شان استفاده می کردند.

    بعضی از این بت ها اهمیت ویژه ای داشتند که تاریخ نگاران به شرح آنها پرداختند که به ترتیب اهمیت، تعدادی از آنها را نام می بریم.

    هبل: سالار (سرور) خدای خدایگان، مهمترین خدا
    لات: الهه ماه
    عزی: الهه آفرینندگی که بعنوان "قویترین" و یا "با عظمت ترین" نیز شناخته می شده
    منات: الهه سرنوشت که قدیمی ترین بت در بین این بت های عرب بوده است. حتی اعراب نام بچه های خود را با نام این بت نام گذاری می کردند. مانند: بنده منات (عبد منات)
    نام 4 بت فوق در کتابهای دینی مدارس جمهوری اسلامی آمده است.

    بت های درخور توجه دیگری هم وجود داشتند که به شرح آنها پرداخته شده است اما یک بت اهمیت فراوانی دارد که اسلام و تاریخ نویسان مسلمان تلاش بسیاری کردند که هیچ اثری از آن بجا نماند. آن بت الله نام داشت که خدای "سازنده" (آفریننده) و اهدا کننده باران، نزد عرب های پیش از اسلام بود. البته بت الله، تنها نبود، همکار و هم صحبت داشت، پسر ها و دخترهایی داشت. ساکنان مکه بر این باور بودند الله و جن ها رابطه خویشاوندی دارند و بت های لات و عزی و منات، دخترهای الله بودند. اعراب در شرایط نارحتی و درد و رنج به سراغ الله می رفتند. آنها در نام گذاری هم از کلمه الله استفاده می کردند. بطور مثال نام پدر محمد، عبدالله بود. به معنای "بنده الله" و یا "خدمتگذار الله".

    بنابراین بی جهت نبوده است که تاریخ نگاران مسلمان تلاش بسیاری برای مخفی کردن تاریخچه بت الله و اهمیت آن نزد اعراب پیش از اسلام، داشته اند و البته همچنان دارند.

    در تاریخ اسلام آمده است که محمد بت های کعبه را می شکند اما تمامی مشخصات و ویژگیهای آنها را به الله خود، نسبت می دهد. و البته یک بت دیگر به نام سنگ سیاه (حجر السود) را باقی می گذارد و خود محمد این سنگ را مورد ستایش قرار می دهد و می بوسد! محمد بر این اعتقاد بوده که این سنگ از بهشت آمده است. این سنگ که احتمالا بقایای یک شهاب سنگ است در طول زمان آسیب دیده است و به قطعات کوچک تر شکسته شده است. برای اینکه موضوع برای مسلمانان ایجاد سوال نکند که "ای بابا، این الله هم که نتوانست یک سنگ را درست نگه داری کند!" این قطعات را بوسیله میخ های نقره ای رنگ به یک قاب نقره ای وصل کردند و در کنار هم نگه داشتند. بهر حال اگر همچنان اعتقاد دارید که این سنگ از بهشت (مکان تخیلی) آمده است، با یکسری آزمایش براحتی می توان خلاف این موضوع را ثابت کرد. کافیست که مسلمانان به این آزمایش رضایت دهند.

    این هم شواهد تاریخی که این خدا، الله و یا هر نامی که شما می دانید، ساخته و پرداخته ذهن آدمی بوده است که حتی توان مراقبت از سنگ فرضی خود را نداشته است

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

جستجو در کابل پرس