کودکی های قشنگم، یادش به خیر
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ای کودکی!رضا افضلی
ای «کودکی» کجایی! ای روزگارِ پاکی!
ای مِهرِ بی خیالی! در اوجِ تابناکی
با کودکانِ همقد، هردم جدالِ بی حد
تقصیرکار امّا، با حیله در تباکی
با دختر و پسر ها،دنبال هم دویدن
آسوده در محلّه،بازیّ اشتراکی
افتادنِ به کوچه، برخاستن ، دویدن
بی اعتنا به زخم و، فارغ زدرد ناکی
با یک «خروس قندی»، از روزگار راضی
با یک «بخواب بچه! » از عمرِ خویش شاکی
با «قهر قهر» گفتن با وعدۀ قیامت
یک لحظه بعد گشتن، عُشّاق سینه چاکی
بر فرش دخترک ها، چون میهمان نشستن
ازخواب ظهر بیزار، باخستگی، هلاکی
در سایۀ اقاقی، قاپیدن از کف هم
یک قاچ تیل خوشبو، یا لقمۀ خوراکی
در بازیِ گروهی، فریاد و شور و غوغا
دعوای یارگیری: ، من با کی و تو با کی
نوشیدن خیالی، از قوریِ سفالی
در بزم دخترانه ، از استکان خاکی
بر موی دخترک ها، گُلشانه های رنگین
از جنس های طلقی، با رنگ های لاکی
تقسیم ناشتایی، با صلح و با رضایت
در گاه قهر باهم، چون دشمنان شاکی
از باغچه ربودن،گل های آتشین را
برگونه ها کشیدن، گلرنگِ شرمناکی
در کودکی ست تنها، آن لحظه ها که باشد
شادی به چهرۀ ما، از شهدِ عمر حاکی
افسوس برنگردد، تا باشَدَم دوباره
«بازیّ کودکانه،در کوچه های خاکی»*
* مصرع توی گیومه از یک شعر منثور «پرستو ارسطو» نقل شده است.
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...