صفحه نخست > دیدگاه > جنگ افروزی شورای نظار و راسیست های شیعه در کابل

جنگ افروزی شورای نظار و راسیست های شیعه در کابل

تأملی چند درباب مقاله ای «دلایل و عوامل حقیقی جنگ های حزب وحدتِ شاخهٰ استاد مزاری» نوشته یی حسین پرویزیان
سخی احمدی" چهل باغتو"
شنبه 23 نوامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چند روز قبل نوشته ای رادریافت کردم که درآن برادر عزیزم«پرویز بهمن» بنام مستعار«حسین پرویزیان» در مورد جنگهای کابل ودرخصوص مقاومت غرب کابل نکاتی را اشاره کرده بود. حال اگر این نویسنده پرویز بهمن باشد ویا حسین پروزیان در نوشتار وی اما مسائل قومی – قبیلوی وهمچنان گرایشات تنظیمی خلط شده است، موقف وی و سنجش وبررسی او که در خصوص حزب وحدت واستاد شهید«مزاری» انجام داده است، غیر معیاری ، دوراز حقیقت وکاملاً خصمانه بوده است . که پیش کش نمودن اینگونه مسائل بیشتر به چالش های فراروی هویت ملی می افزاید وروند هم دیگر پذیری را به بحران مواجه می سازد. اما باآنهم باید به شکل اکادیمیک روی این گونه مسائل غورشود وکوشش شودتا به گرایشات وشخصیت ها تماسی نداشته باشد . ضرب المثلی داریم که گفته است(آفتاب به دوانگشت پنهان نمی شود) دراینجا نیز آقای پرویز بهمن دچار غلط فهمی شده است. وتحلیل نابجای وی نشان می دهد که این شخص، رهبری شهید «استاد مزاری » را درست درک نکرده است وباسنجش های بسیار ابتدای وکلیشه ای کوشیده است تا شخصیت استاد مزاری را ترور کند. وحقا که این گونه اغواگری وبلوا وبلوف ها هیچ گونه دردِ را مداوا نیست و تأثیری منفی بر محبوبیت استاد شهید «مزاری بزرگ» ندارد . حمیت وتحمل شخص استاد مزاری وسیادت وی برای تمامی تنظیم ها آشکار است. هرکس وناکسی که ردای روشنفکری بپوشد وبه تکفیر وتوهین تمسک بجوید ،نویسنده نیست بل درظلمت قدم گذارده است، چون هیچگاهی نویسنده عاقل به ترور شخصیت ها نمی پردازد ،نویسنده ای خردمند وعقل باور همیشه به هویت ملی و وحدت ملی ارج می گذارد و از تفرقه اندازی اجتناب می کندو... دراینجا اما به غلط فهمی های که آقای پرویزیان مرتکب شده است، بدون اسطوره سازی ،دست کاری واغراض به شرح آن خواهیم پرداخت.

یکم - موضوع ابتدایی را که آقای پرویزیان به آن نقطه انگشت انتقاد گذارده است ؛ جنگهای است که استاد مزاری - به زعم ایشان به غلط - مرتکب آن شده است. وی علت این جنگهارا منطق جنگ طلبی مزاری و پروژه ٔ حکمتیار دانسته است که ابتدأ حزب وحدت را با پشتون ها ،بعد با تاجکها وبعد باخود هزاره ها به جنگ انداخته است و وی همه ٔ این جنگهارا منبعث از خودخواهی و غایات جنگ طلبی های شخص استاد مزاری بیان کرده است ، درحالیکه این ادعا کاملا ً میان تهی وسطحی است وبه همه عیان ومبرهن است که تمام جنگهای که حزب وحدت انجام داده است همه گی تحمیلی بوده – نه تهاجمی، جنگهای که در کابل صورت گرفته است، بخاطر انحصار طلبی ،مطلق گرایی واقتدارگرایی نظامیان شورای نظار بوده است نه منطق جنگ طلبی شهید مزاری.

چنانچه ماکیاولی(آن پیغمبر فریب کاران) در کتاب شهریار چندین بار به تبیین این موضوع پرداخته و گفته است که "اگر بخواهی موفق باشی میان دوشهریار جنگ بیندازتا یکی از طرفین ضعیف شود ، در آن صورت طرفِ ضعیف را بیگیر ،وقتی پیروز شدی طرف که قبلا ًبرنده بود را از صحنه حذف کرده ای وطرف ضعیف همیشه مدیون وحلقه بگوش توخواهد بود." این رویکرد توسط شورای نظار در کابل تحقق یافت، چنانچه آقای نبی عظیمی گفته است: "مسعود واستخبارات وی از هردوجناح « اتحاد اسلامی و وحدت اسلامی» می هراسید ونمی خواست که روزی یکی از اینها سدِ راه وی قرار بگیرد بنأ خواست تا این دو حزب را مصروف نگهدارد ،چنانچه چند نفر محوری حزب حرکت اسلامی را در منطقه ٔ سیلو ترور کرد و مسؤلیت اش را بر گردن اتحاد اسلامی انداخت وبدین طریق جنگ میان حزب حرکت واتحاد اسلامی شروع شد."

چیزی که بارها آقای سیاف «متحد اصلی شورای نظار» چندین بار اعتراف کرده است وگفته است که از سه جنگ اولِ وی با حزب وحدت آگاهی ندارد و وی آنرا انجام نداده است،بل این دشمنان ما بوده که یک راکت به پغمان پرتاپ کرده ودیگری را به برچی تا به این صورت جنگ بیافریند.

پس ازاینجا معلوم می شود که مسبب جنگهای حزب وحدت و اتحاد سیاست های شورای نظار بوده است. همچنانکه میان تنظیم ها اختلاف می انداخته و از طرفِ ضعیف حمایت می کرده است.

وی(پرویزیان) درقسمت تبیین خسارات ودستاوردهای این جنگها به نشریه ای مربوط به جمعیت متوسل می شود که خود طرف ومسبب اصلی جنگ بوده است . این نوعی از تحلیل وتفسیر ها ی- غیر معیاری وناعادلانه - هرگز نمی تواند جنایت های شورای نظار وآن اعتراف های را که به زور واکره از اطفال خورد سال وزنان گرفته می شده ودر رسانه ها به نشر می رسیده وهزاران جنایات دیگری شورای نظار بالاخص جنایت افشار را توجیه کند.

دوم - آقای پرویزیان که از جنایت های ضدبشری وجرایم جنگی قوماندانان حزب وحدت گلایه دارد، اما آقای پرویزیان! کدام قوماندان وتنظیم درزمان جنگهای کابل مرتکب جنایت های جنگی نشده است؟ چرا از هزاران جنایات بشری که شورای نظار وهم پیمان اش «اتحاد اسلامی » مرتکب آن شده است ، چیزی نمی نویسی؟آیا کسانی که به زنان تجاوز کرد ، اطفال شش ماهه راسلاخی کردند، آبادی ها وخانه ها را ویران ، منابع را به یغما بردند وحتی سالخوده ها رانیز به مسلخ بردند ، آیا مرتکب جنایت ضدبشری نشده است؟ درتحقیقات سازمان ملل مگر بعد از حزب اسلامی گلبدین حکمتیار ،جمعیت اسلامی بیشترین جنایت های بشری را مرتکب نشده است؟

سوم - آقای پرویزیان واقعاً در حق شخصیت های ملی تعدی کرده است وبرچسپ های ناحق به اشخاص ملی اضافه می کند . به روش که وی به شخصیت های ملی یورش می برد باید تأسف خورد چون این روش ،طریق عیاری ونویسنده گی نیست و این نوع پروژه های سیاسی برای ترور شخصیت ها، کاری ناعادلانهٔ در حق اشخاص وافراد ملی است. عبارتِ که در مورد بانو سیما سمر گفته شده است ، کاملاً نا عادلانه است. چنانچه وی ادعا کرده است که بانوسیما سمر عضو حزب وحدت به رهبری مزاری بوده ومی باشد و درکشف جرایم جنگی از آرشیف حزب وحدت استفاده کرده است. این ادعا واقعا ً مضحک ومزخرف است، چون وی عضویت هیچ حزبی را در افغانستان ندارد. و خوب می شد که آقای پرویزیان این ادعا را باثبوت ارائه می کرد.

چهارم - موضوعی دیگر را که وی به آن انگشت انتقاد می گذارد اینست که :« جنگ علیه حزب اتحاد چگونه "مقاومت عدالتخواهانه " بود؟»واستدلال می کند که حزب وحدت اسلامی باحزب اتحاد اسلامی هیچ گونه خصومتی نداشته و به زبان سلیس چیزی ناتقسیم نداشتند. اما در پاسخ به بلوف های نابجای وی باید دوباره مضاف گردد که جنگ های کابل همیشه بالای حزب وحدت تحمیل شده است. وحزب وحدت اسلامی هیچ گاه موقف تعرضی وتهاجمی درمقابل هیچ تنظیمی اختیار نکرده است. واین احمد شاه احمد زی و رسول سیاف بود که در مفاد معاهده ٔ پیشاور برای هزاره ها و ازبیک ها سهمی در نظر نگرفته بود وخواهان دامن زدن به بنیاد گرایی دینی بودند وآقای سیاف می خواست تا پروژه وشالوده یی یوسف قرضاوی را در افغانستان اعمال کند وجنگ مذهبی راه بیاندازد. همچنان این شورای نظار بود که شالوده وطرح شانرا توسط حزب اتحاد عملی می کرد وسیاف درنهایت فریب استخبارات دولت ربانی و شورای نظار را خورد ومرتکب اشتباهات زیادی گردید.

پنجم - مسئله ای دیگر را که آقای پرویزیان به آن اشاره دارد همانا جنگ با شورای نظار وجمعیت اسلامی است. که دراین خصوص آقای پرویزیان گفته است، که طبیعت جنگ طلبی حزب وحدت موجد جنگهای حزب وحدت و جمعیت شده است. اما این ادعا فرسخ ها از حقیقت دور است وتحلیل این جناب همواره غیر واقعی و مغرضانه بوده است. حقیقت اینست که شورای نظار از نیروی انسانی حزب وحدت وروحیه ٔ سربازان آن حسد می بُرد، چنانچه جنگ اول شورای نظار بافرقه 80 اسماعلیه در منطقه ای تایمنی بوده است، اما این شورای نظار بوده است که تمام هزاره های آن محل را به عنوان هزاره های اسماعیلیه وطرفدار سیدمنصور نادری به اسارت گرفت که این مسئله برای حزب وحدت غیر قابل تحمل بود و بعدا ًنیز این نیروهای شورای نظاربود که دامنه ٔ آنرا به چنداول و کوچه های تنگ مراد خانی کابل کشاند وجنگ را بالای حزب وحدت نا گذیرساخت، تااینکه جنبش ملی اسلامی مستقیما ً وارد معرکه شد[ند] وجنگ میان حزب وحدت وشورای نظار موقتا ً متوقف شد. همچنان شورای نظار مستقیما ً در جنگ های اتحاد - وحدت دخالت می کرده است، چنانچه به تداوم جنگ دامن زده وبه تمویل اتحاد اسلامی می پرداخته است. درجنایت افشار بیش از همه نقش شورای نظار برجسته بوده است. چون تسلط حزب وحدت برکوه زیارت خار چشم شورای نظار بوده و در نهایت مردم افشار در آتش خودکامگی ها ویکه تازیهای شورای نظار سوختند وجنایات ضد بشری که شورای نظار سادیست در افشار مرتکب آن شد[ند] هیچ گاهی از خاطره های تبارها وملیت های ساکن در افغانستان پاک نمی شود وهیچ ادله ای نمی تواند آنرا توجیه کند. مسئله ای دیگر اینکه علت درگیری جنگ میان حزب وحدت و شورای نظار همانا نقض معاهده ای جبل السراج ازسوی دولت ربانی وتشکیل شورای اهل حل وعقد به منظور تداوم به قدرت بود نه منطق جنگ طلبی قومندانان حزب وحدت.

از نکات برجسته و نمودار یکه تازیها ،جنگ طلبی ها وخیانت های ملی شورای نظار می توان موارد ذیل را بر شمرد.

1 - احمد شاه مسعود به حکمتیار نامه نوشت که بیاباهم متحد شویم ومنافقین (وحدت اسلامی) وملحدین(جنبش ملی – اسلامی)را از صحنه حذف کنیم وصدارت ازآن توباشد. این القاب واتهام ها درهر شرایط بالخصوص شرایط جنگی دهه 90 خطرناکترین جرقه ای بوده است که می توانست شعله های بسیار کلان بیافریندومی توانست بزرگترین فاجعه هارا ایجاد کند.

2 - شورای نظار مسبب اصلی جنگ های جمعیت اسلامی و حزب اسلامی است ، احمد شاه مسعود مخفیانه با نظامیان خلقی رابطه برقرار کرده بود تابه این طریق بنام نظامیان دولت برمواضع حزب اسلامی عملیات انجام دهد. چنانچه از همان ابتدا نیز با حزب اسلامی رقابت می کرده است تا اینکه باورود به کابل وانحصار قدرت جنگ عملا ً شروع شد وتا آخر ادامه پیداکرد.

3 - درآغوش گرفتن راسیست های درباری شیعه که عملا ً با حزب وحدت به جنگ برخاسته بود، از دستاورد های مهم شورای نظار بوده است. چنانچه شورای نظار از ابتدا به تحریک وترغیب شیعیان درباری برعلیه استاد مزاری مبادرت می ورزیده است تا اینکه به خواستش نایل می آید و وحدت اسلامی از درون فرومی پاشد.

4 - شورای نظار از اول تا آخر با جنبش ملی صادق نبوده وهیچ گاه جنبش را در آرامش نگذاشته است. بنا به گفته گری شرون درکتاب ماموریت سقوط، استاد عطا در مزار همیشه با جنبش درکشاکش بوده است واگر امریکا به جنرال دوستم دالر می داده ،استاد عطا سرِ گلایه ونافرمانی را پیش می کشیده است.

5 - شورای نظار درحق مردم پروان وکابل بعد از سقوط طالبان نیز خیانت کرده است. شورای نظار مسبب چورشدن دختران پروانی توسط طالبان است وبنا به گفته ای گری شرون و انجینیر عارف سروری ریس پیشین امنیت ملی درکتاب حوادث و وقایع خونین 9 و11 سپتامبر ، شورای نظار هرروز پیشنهاد های مبنی بر پرتاپ کردن بم های 8هزار و9 هزار کیلوی به نیروی ائتلاف بین المللی می داده است که از خسارات و ویرانی آن به جز خدا کسی دیگر چیزی نمی داندو...

با آنکه در زمان مقاومت کابل استاد مزاری از هر جانب القاب متفاوت را اخذ کرد و از شاگردان مکتب اخوانیت – دیو بندی گرفته تا شیعه های درباری همه گی به وی برچسپ های را میدادند، اما مانند روز روشن است که جاسوس وخائین وریال بیگیرِ ایران که بوده است وملحد ومنافق وجیره خور استخبارات کدام تنظیم بوده است. حزب وحدت اگر از پول ایران تمویل می شد در آخرین نفسها و لحظات تاریخی به کمبود مرمی مواجه نمی شد ودارای بهترین سلاح های سبک وسنگین می بود.

ششم - آقای پرویزیان موقف دولت استاد ربانی راقسمی توجیه می کند که گوی استاد ربانی به مردم هزاره وشیعه حق وحقوقی داده بود که از آن بیشتر لازم نبوده است. گوی استاد ربانی را خدا وند (ج)مقّدر کرده است، چنانچه ازموقف استاد ربانی همانند برادر بزرگ برای سایراقوام ساخته است وزعامت وی را برای مردم افغانستان لایتغر وقانونی می شمارد ، درحالیکه حقیقت چیزی دیگری است، چنانچه بعد ازاینکه اعضای شورای نظار حضرت صبغت الله مجددی را مجبور به استعفا کردند ، نوبت به استاد ربانی رسید اما وی هرگز طبق معاهده و وعده ای خود عمل نکرد وبجای استعفا حکومت خود را برای مدت 45 روز تمدید کرد تا به این طریق شورای اهل حل وعقد را ساخت و ترکیب اعضأ ازیک طرف ومدیریت شورا از طرف دیگر باعث شد تا وی (استاد ربانی) در قدرت باقی بماند که در همان وقت اکثر احزاب مخالفت کردند ،اما حزب وحدت شدیداً اعتراض کرد که از آن به بعد حزب جمعیت اسلامی و حزب وحدت عملا ً درمقابل هم قرار گرفت.

آقای پرویزیان خواسته های حزب وحدت را از دولت ربانی یادآوری می کند که دراینجا نیز بی انصافی کرده و غیر واقعبینانه تفسیر کرده است، چنانچه مطابق ذوق خود آنرا در سه کتگوری به تحلیل می گیرد که عبارت از امضای توافق نامه میان هردوحزب ، رسمیت یافتن مذهب شیعه و تعدیل واصلاح واحد های اداری است ؛اما چنانچه شاهد هستید هرگز واحد های اداری تعدیل نشد وعملی نشد ،درقسمت توافق استاد ربانی واستاد مزاری مبنی بر دادن سه وزارت به حزب وحدت اشاره می کند که اما توافقنامهٔ مذکور هرگز عملی نگردید وتنها به روی کاغذ باقی ماند. آقای ربانی هرگزمذهب شیعه را به رسمیت نشناخت و همواره به علتهای گنگ ازبحث روی آن طفره می رفته است. درحالیکه خواسته های حزب وحدت از این سه کتگوری فراتر می رفت اما حتی همین سه خواسته هم عملی نگردیده است که مبیین انحصار درقدرت عمومی است ودرنتیجه چنین برمی آید که موجد جنگ های کابل نیز همین انحصار طلبی بوده است.

آقای پرویزیان در قسمت از نوشته اش باوجود که قبول می کند که حتی در یک وزارت هم وزیر هزاره نبوده است اما بر جنگ طلبی وفزون طلبی حزب وحدت مهر تأئید می گذارد.
آقای پرویزیان ازشخصیت مزاری چنان برداشت کرده است که گویی وی هرگز درجهت احقاق حقوق هزاره ها نه، بل بخاطر اینکه از وی «اسطوره یی تاریخی» ساخته شود ،دست به اقدامات جنگجویانه زده است . اما این نوعی برداشتها کاملاً سلیقه ای وخلاف واقعیت است و درحق مزاری ستم بزرگ روا داشته است؛ تاهنوز هیچ رهبری در افغانستان به اندازه استاد مزاری در پی وحدت ملی ،برابری وبرادری ملیت ها ،رعایت حقوق انسان وهم دیگر پذیری نبوده است. وی همیشه از درد ورنج اقوام اقلیت، درد کشیده ورنج برده است. باهر تنظیمی که در ستیز بوده است ،آن تنظیم را به مثابهٔ نماینده ای همان قوم وملیت نشمرده واز جنگها بیزار بوده است. آقای پرویزیان باید بداند که مزاری هیچ گاهی شورای نظار را به مثابه ای نماینده ای قوم تاجک در نظر نگرفته بود . معاهده ای جبل السراج ،دوستی با جنبش ملی - اسلامی و صلح وی با آقای حکمتیار نمودار احساسِ ملت سازی وی بوده است و تادقایق آخر با وجود خیانت های حزب اسلامی، در پیمان خود صادق باقی ماند. وی وجود جنرال دوستم را برای ملیت ازبیک وسایر اقوام اقلیت – محکوم بالخصوص ترکتباران غنیمت می دانست . در نظر نگرفتن وی را به مثابه ای در نظر نگرفتن تمام ملیت ازبیک می شمرد وتا آخرین لحظات با جنرال دوستم از درِ دوستی در آمد و اگر تلاش های وی نبود هرگز حزب اسلامی به رهبری حکمتیار با جنبش ملی به رهبری دوستم باهم دیگر صلح نمی کردند بل که همیشه در نزاع به سر می برد[ند]. برابری وبرادری اقوام یکی از شعار های اساسی استاد مزاری وحقوق برابر زن ومرد جزء از خط ومشی حزب وحدت بوده است.
هفتم - به نکته ای دیگری که آقای پرویزیان به آن اشاره دارد وآنرا از نقص ها وعیب های استاد مزاری برمی شمارد، همانا جنگ حزب وحدت بافرقه 70 جنرال مؤمن است . وی می گوید که: " در حالی که فضای خصومت و حالت جنگی و آماده باش همچنان میان قوت های حزب وحدت از یکسو و شورای نظار و اتحاد اسلامی از جانب دیگر برقرار بود و هر از گاهی شعله های جنگ از گوشه و کنار پایتخت زبانه می کشید؛ استاد مزاری جبهه سومی را در مقابل خود گشود و این بار علیه نیروهای فرقه 70 ژنرال مؤمن وابسته به جنبش شمال، وارد جنگ گردید. در این درگیری حزب وحدت پیروزی های چشم گیری هم به دست آورد و دارالامان، حوزه پنج و مناطق دیگری را از چنگ طرف مقابل بیرون آورد." این تحلیل نشان می دهد که آقای پرویزیان واقعا ً در گرداب غفلت غوطه می رود وظلمت جهل روی چشمان وی سایه افگنده است. وگویی استاد مزاری همواره در پی جنگ طلبی ودرگیر به اغتشاشات بوده وقوماندانان حزب وحدت هیچ گاهی بدون خونریزی وکشتار وکشمکش خودرا راحت احساس نمی کردند ، گوی جنگ به نوعی عادت برایشان تبدیل شده است که بدون سبب بازکردن باب جنگ با ژنرال مؤمن مربوط به جنبش نمودار این ادعا است . دراینجا نیز آقای پرویزیان دچار اوهام شده است چونکه جنگ با ژنرال مؤمن کاملا ً عقلانی ومنطقی بوده است ،ژنرال مؤمن از قوماندانانِ بود که برای مردم بومی تحت سلطه ای خویش هزاران نوع درد ورنج ایجاد کرده بود و تمام مردم از اعمال وی متضرر شده بود. این شخص که پسران ودخترانِ مردم بیطرف درجنگ را بزور به فرقه و قرارگاههای خود می برد وبه فسق و فساد مشغولیت داشت، برای حزب وحدت غیر قابل تحمل بود ومتواری ساختن او(جنرال مؤمن) امر لازمی شمرده می شد و این امربه نفع ساکنین محل نیز بوده است.

هشتم - مسئله ای دیگرِ را که به آن اشاره شده است همانا جنگ باخودی ها است و آقای پرویزیان از موقف راسیست ها و شخصیت های چون شیخ آصف محسنی ،محمد اکبری ،سید مصطفی کاظمی ، سید محمد علی جاوید و...دفاع کرده و موضع آنهارا عقلانی ومنطقی توجیه کرده است ودرگیری باآنهارا مزخرف وغیر موجه دانسته است؛اما من به این باورهستم که شاید استاد مزاری بااینها (دشمنان خود) با سیاست تساهل وتسامح عمل کرده باشد زیرا کارکردهای بعضی از این شخصیت ها کاملا ً با منافع عمومی شیعه ها در تناقض بوده است. چه بسا در جریان مقاومت غرب کابل بار ها با فتواهای عجیب وغریب شان و استفاده از دین ومذهب به مزاری حمله برده و چندین بار وی را جنگ طلب معرفی کرده است . که عملیات پاک سازی غرب کابل از وجود خائینین وجاسوسان وجیره خوران شورای نظار هرچه زودتر باید صورت می گرفت وتمام این خائنین به مردم معرفی می شد.

نهم - آقای پرویزیان در قسمت های اخیر نوشته خود ادعا کرده است که مزاری از مردم به عنوان سپر انسانی استفاده می کرده است. این ادعا واقعاً احمقانه است و به خوبی دیده می شود که وی در قبال اصطیاد شخصیت استاد مزاری است . چون این آقا در جای می نویسد که آقای مزاری جنگ طلب وملیتاریست بوده است ودرامور سیاسی اقدامات نظامی می کرده، اما در جای دیگر ادعا می کند که وی به علت ضعف وکم بود نیروی انسانی از مردم خودش به عنوان سپر انسانی استفاده کرده است. این ادعا بخوبی نشان می دهد که موضع آقای پرویزیان کاملا ً خصمانه وموقف دشمنان استاد مزاری است. این شخص بی خبر ازاینکه دلیل شکست مقاومت غرب کابل کمبود اسلحه وامکانات مادی بوده نه نیروی انسانی، به چنین اغوا گری تمسک می جوید ، هم چنان جلوگیری از مهاجرت مردم در آن شرایط ودقایقی تعیین کننده ای تاریخی امرِ حتمی است، زیرا مهاجرت وترک ماوا احتمالا ًهم به ضرر جبهه مقاومت وعدالتخواهی تمام می شد وهم به ضررتوده ای عام هزاره ها، پس بنا ٔ هررهبری باخرد که بجای مزاری می بود همین کار را می کرد. ومزاری نیز درک کرده بود که مهاجرت هزاره ها به معنی آب انداختن به آسیاب دشمن است واین کار به ضرر جبهه مقاومت است و تاریخ نیز شاهد این گونه مهاجرت مردم ما بوده است وجلوگیری از آن امرى طبیعی است.
بزرگان درست گفته است:" درکف مردانگی شمشیر می باید گرفت ." آقای پرویزیان اما نوشته است که مزاری برای احقاق حقوق ملیت هزاره دست به خنجر وتفنگ برده است وانقلاب کرده است ،درحالیکه می توانسته با تساهل ومدارا آنرا بدست بیاورد. ولی این یک حقیقت است که حق را هیچگاه عرضه نمی کنند مگر اینکه با لوله ای تفنگ آنرا بستانی ،قیام کنی واسیر خشم شمشیروانزجار جلاد شوی، معنی هنجار شکنی وقیام نیز همین است. پرویزیان گفته است که مزاری با آنکه امیدی به پیروزی نداشت اما تا آخرین نفسها سرسختانه مقاومت کرد؛ درست اما آقای پرویزیان! سپارتاکوس هم به پیروزی ایمان نداشت اما تا آخرین رمق شمشیر می زد وبرای ازبین بردن سنت برده داری مقاومت کرد، امام حسین نیز با عیالش به کربلا برای جشن پیروزی نرفته بود و اومیدانست که شهید می شود و... اما این ستم است بر معنویت مقاومت وعدالتخواهی که مقاومت عدالت خواهانه وانحصارزدایی مزاری را «بزکشی»بیهوده بنامیم و با دهن گشادیی تمام به اغوا گری بپردازیم. پرویزیان یقیقناً که بسیار حقیر وکم مایه بوده واز برکت علم بهره ای نبرده است ،زیرا عرف عیاری چنین ایجاب نمی کند که برای دستیابی به هدف ،به هر وسیله ای تمسک بجوید وهر گزینه را مورد آزمایش قرار دهد. بدون شک استادمزاری کسی بوده که نسبت به هر رهبر مذهبی – قومی به سیاست تعقل ومدارا باور مند بوده است . برچسپ های نامیمونی را که مخالفان ودشمنان بر او وارد می کند ، جز بلوفهای میان تهی چیزی نیست. وی(استاد مزاری) همیشه به تقوا ، تساهل ، انحصارزدایی ، برابری ،برادری وخرد ورزی توصیه کرده است ،به حقوق تمام ملیتها احترام داشته ، به داشتن یک نظام سیاسی باثبات معتقد بوده است ، هم چنان هیچ گاه به تعدی واستبداد تن در نمی داده است. بنابر این هرگونه احتجاج وافتراء دشمنان و«سفارت زده گان» چون پرویزیان، تأثیری بروحدت ملی وهمبسته گی ملی افغانها وارد نمی کند.

دلایل و عوامل حقیقی جنگ های حزب وحدتِ شاخۀ استاد مزاری
پاسخ به نوشته: من از پشتون نمی نالم که تاجیک ناجوان مرد است!
دو شنبه 18 نوامبر 2013, بوسيله‌ى حسین پرویزیان
http://www.kabulpress.org/my/s...


من از پشتون نمی نالم که تاجیک ناجوان مرد است!
چهار شنبه 13 نوامبر 2013, بوسيله‌ى سردار محمد علیزاده

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • با تحریر اینگونه مقاله طویل، حساب خاین و غیر خاین گم شد. خوب اینهم یک شیوه دیگر جعل است.

  • متنی با استدلال های بسیار ضعیف که نمی تواند نوشته های دقیق پرویزیان را نادرست ثابت نماید. مشکل شما هوا داران مزاری این است که به هیچ صورت حاضر نیستید تا تجاوز ها، خیانت ها، جنایت ها، شکست ها، ضعف ها، گناه ها، جهالت ها، حماقت ها، رزالت ها، کجروی ها، دو رویی ها، مکر ها و فتنه های خود قبول نمایید. به هر شکلی که باشد و به هر قیمتی که باشد و به هر شیوه ممکن و به هر مکر و حیله، دو پا را در یک موزه کرده و بر منطق نادرست و نامعقول خود ایستاده اید و با تکذیب همه ادعای های که مورد پسند حزبی و قومی تان واقع نمیشود، تلاش دارید تا دلیل و برهان بگویید. باید بدانید که وقت خود را ضایع میکنید. حقیقت به همه معلوم است.

  • آقای سخی احمدی،
    با انکار کردن تان ازعضویت سیما سمر در سطح رهبری حزب وحدت، اعتبار تمام مقاله تانرا نزد خوانندگان باختید.

    آیا سیما سمر از عضویت داشتن در حزب خونخوار وحدت شرم می کند؟
    https://www.youtube.com/watch?...

    دروغ گویی سیما سمر در مورد رشته اش با حزب وحدت
    https://www.youtube.com/watch?...

  • جناب احمدی
    بسیار نوشته پرمحتوا و با دلیل و اسناد.
    فقط بگویم این میر احمد لومانی" پنجشیری زاده" حتما به نام مستعار به تخریب این مقاله می پردازد.

  • اقای سخی، ایامزاری هم مانند امامان تان معصوم بود؟ لجاجت هم حدی دارد.
    مزاری با که نجنگید؟ با هزاره،با اسماعلیه، با تاجک با پشتون با سید های شیعه،با اکبری وووو...نقدگزشته که بد نیست، باید از گزشته اموخت و به اینده فکر کرد. مزاری، مسعود، و .. همه اشتباهات بسیار کردندبگزار همه نقد شوندتا تکرار ان اشتباهات در اینده صورت نگیرد.

  • آقای پرویزیان میخواهند از سیما سمر یک دروغگو بسازند. چون خانم سمر دلایل و شواهد بسیاری را جمع آوری کرده است که در ان دار و دسته شورای نظار بطور واضع جنایاتش را میتواند مرور کند. به این علت رهبران شورای نظار همراه با طرفداران این گروه سادیست میخواهند جلو بروز این اسناد را بگیرند.
    سیما سمر این زن شجاع هزاره اگر در ان سالهای سخت جنگ و دفاع کنار مردمش نمیبود. مردم هزاره در تمام افغانستان در حالت نابودی دوباره قرار میگرفتند. اگر کمکهای این زن نمیبود شاید حالا بیشتر ما از گرسنگی مرده بودیم. این هم از نقشه های سادیست حکومت بود که راههای تدارکاتی و اذوقه را برای هزاره ها بسته بودند تا مردم از گرسنگی تسلیم شوند. خوب یادم میاید که خانم سمر با کمکهایش توانست جلو یک فاجعه دیگر را بگیرد. ایشان در ان روزها مجبور بودند با حزب وحدت کار کنند غیر از ان از ربانی و مسعود یا گلبدین انتظار کمک نبود. ایا مسعود یا ملا ربانی اجازه میدادند که ارد و برنج به مردم برسد؟ نخیر به هیچ عنوان.
    اگر اقایان ربانی و مسعود و کاظمی و .... جیره خوار ایران نمیبودند شاید حالا زنده میبودند. ربانی بعد از بازگشتش از حظور خامنه ای نابود شد.

    اگر این دیوانه های قدرت در گپ و عملشان یکی میبودند و زیر قرار دادهای خود نمیزدند شاید حال همه ما بهتر میبود. اما بزرگترین شانس تاریخی را هم از مردم خود گرفتند و هم از اقلیتهای دیگر. این نشانه خودخواهی رهبران شورای نسوار بود. با جنگ نمیتوانی حکومت کنی!

  • سیما سمر بمب سر خیرخانه یا شمالی و پنجشیر نداخت است. فقط و فقط به مردمش کمک کرد تا نابود نشوند و دوران عبدالرخمان را شورای نظار تکرار نکند.

  • ربانی دو رو بود مثل روباه. خداوند نیامرزدش

  • حالا جواب گو خواهد بود....

  • جنگهای مناطق هزاره نشین در زمان جهاد، ستون فقرات ملت هزاره را شکست و جنگهای کابل ستون فقرات ملیت های تحت ستم، و بخصوص فارسی زبانان این سرزمین را!! پیامد این جنگ ها پیروزی بدون قید و شرط افاغنه در افغانستان بوده است! مرحوم مزاری زنده گی و مرگ اش در خدمت استبداد اوغانی قرار گرفته است! این « سوژه » مرگ مزاری یکی از کاربرد ترین سلاح امروز اوغان ها در راستای تحکیم حاگمیت قبیلهیی آنان میباشد! در حال که مزاری را اوغان ها کشته است، اما محراق این تبلیغ زهر آگین، همواره بنیان ملت فارس را به آتش میگیرد! دوستان دلسوز ملت فارس! باید بیش از ان خون دل خورد تا این آسیب از میان برداشته شود! اما باید برداشته شود! ور نی ما هستیم و دیکتاتوری و خردوانی قبایل اوغان!!

  • با كمال تشكر از برادر عزيز سخي احمدي با مقاله زيباي تان
    انچه كه عيان است چه حاجت به بيان است مزاري بزرگ را إنسان هاي عقده ي نميتوان درك كرد طرح مزاري بزرگ را بعد از ٢٠ سال رهبران أفغانستان درك كرد بعنوان مثال يونس قانو ني و عبدالله حالا درك كرده كه در أفغانستان حكومت فدرالي تنها گزينه از بهران فعلي افغانستان است در حالي كه مزاري بزرگ ٢٠ سال قبل مطرح كرد امروز تازه رهبران أفغانستان متوجه شده كه طرح مزاري و طرح منطقي مزاري بهترين گزينه از بهران فعلي است چنانچه يونس قانوني در يكي از سخنراني هاي خود اعتراف ميكند كه ما متاسفانه خيلي دير مزاري بزرگ را شناختيم حالا بعد از ٢٠ سال متوجه شديم كه طرح مزاري طرح كاملا دقيق و سنجيده بوده
    بهر حال ما به شيعيان در باري كاري نداريم چون اونها هميش در تضاد با هزاره ها بوده و هست همانطوريكه مزاري بزرگ گفت در أفغانستان شعارها مذهبي و عمل كرد ها نژادي است اما با مابقي اقوام پيشنهاد ميكنم كه بروند در باره مزاري بزرك كمي مطالعه كند و انگاه خواهي فهميد كه مزاري بزرگ رهبر و دلسوز براي همه ملت افغانستان بوده نه فقط براي تركتباران

  • با كمال تشكر از برادر عزيز سخي احمدي با مقاله زيباي تان
    انچه كه عيان است چه حاجت به بيان است مزاري بزرگ را إنسان هاي عقده ي نميتوان درك كرد طرح مزاري بزرگ را بعد از ٢٠ سال رهبران أفغانستان درك كرد بعنوان مثال يونس قانو ني و عبدالله حالا درك كرده كه در أفغانستان حكومت فدرالي تنها گزينه از بهران فعلي افغانستان است در حالي كه مزاري بزرگ ٢٠ سال قبل مطرح كرد امروز تازه رهبران أفغانستان متوجه شده كه طرح مزاري و طرح منطقي مزاري بهترين گزينه از بهران فعلي است چنانچه يونس قانوني در يكي از سخنراني هاي خود اعتراف ميكند كه ما متاسفانه خيلي دير مزاري بزرگ را شناختيم حالا بعد از ٢٠ سال متوجه شديم كه طرح مزاري طرح كاملا دقيق و سنجيده بوده
    بهر حال ما به شيعيان در باري كاري نداريم چون اونها هميش در تضاد با هزاره ها بوده و هست همانطوريكه مزاري بزرگ گفت در أفغانستان شعارها مذهبي و عمل كرد ها نژادي است اما با مابقي اقوام پيشنهاد ميكنم كه بروند در باره مزاري بزرك كمي مطالعه كند و انگاه خواهي فهميد كه مزاري بزرگ رهبر و دلسوز براي همه ملت افغانستان بوده نه فقط براي تركتباران

  • بینام مینویسد: آقای سخی احمدی،
    "با انکار کردن تان ازعضویت سیما سمر در سطح رهبری حزب وحدت، اعتبار تمام مقاله تانرا نزد خوانندگان باختید."

    ییجاست بیسواد، اینکه خانم سمر کدام هدیه و تحفه بخواطر کارهای خیر خواهانه اش از حزب وحدت دریافت کرده است و یا در کدام محفل که معلوم نیست چه بوده است به معنی عضویت خانم در حزب وحدت نیست! اگر شما نوشته و دیدگاه از خانم سمر پیدا کردید که ایشان از سیاست ها و کار های مزاری و یا مرام و احداف حزب وحدت حمایت کرده باشد آن وقت اتهام شما میتواند درست باشد. کجاست بیانیه و دیدگاه خانم سمر در حمایت از حزب وحدت و شخص مزاری؟ مگر ممکن است که کسی در سطح رهبری یک حزب بوده باشد ولی هیچگونه دیدگاه و یا مقاله در حمایت از سیاست ها و احداف آن حزب نشر نکرده باشد؟ این نوع اتهامات بی پایه و بی مایه را اولین بار غوغا سالاران راوایی به خانم سمر بسته بودند.

  • جواب این آقا هزار ه گی همان دفاع از قوم خودش است که اوغان ها میکنند . اوغان ها همه را غلط و خود را حق به جانب فکر میکنند بدون آنکه دلیل و ثبوت داشته باشند . این اقا سر تا پا بدون ثبوت فقط گفته ," شما دروغ گفته ید , حزبی قضاوت کرده ید این طو ر نبود ه و مزاری خوب آدم بوده" . بدون آنکه کدام ثبوت پیش کش کند . اما یک بار از خود سوال کردی که چرا تا هنوز جنایات وحدتی ها و زرداد سر زبان ها است ؟ و مردم هنوز با یاد دارند ؟ حتمن چیز ی بوده ؟ آیا میدانید که چرا شفیع دیوانه را به گفته شما جنرال شفیع توسط خلیلی ترور شد ؟ آیا تحلیل کرده اید که تهدید به اسکارت زدن به خواهش استاد شما مزاری توسط دوستم , کدام آدم صلح خواه و تنها مدافع خودی این کار را در جهان کرده است . ؟؟؟ آیا شما از دهان اکبری نشنیده ید که مزاری ٣٥ % حق میخواست . اگر شورای نزاری به گفته خودت راسیست میبودند آیا این هزاره و سید های دیگر ان قدر خاین و احمق بودند که به مسعود بپیوند ند و تا هنوز از عمل خود پشیمان نیستند ؟!! آذین دفاع اوغان ی خوب تر است , ثابت کن . مزاری یک آدم بی تجربه در سیاست بود و گرنه هرگز در دست طلبان نمی افتاد . ٢ این که مردم هزاره غرب کابل را سپر انسانی ساخته بود معلوم دار است که مردم هشدار از بیرون شدن منطقه دریافت کرده بودند . اما مزاری خودش مردم را تحریک و ترغیب به جنگ میکرد و میگفت یک دقیقه غفلت = به ٤٠ سال جوالی گری . ٣ اولین جنگ های مزاری به سیاافی به کمک و ترغیب گلبیدن آغاز شود همه مردم کابل شاهد هستند . ٤ اعتلاف مزاری با حزب اسلامی چی زیرکی رهبر شما را به نمایش گذشت که گلبدینی ها با ر بار شما را از پشت خنجر زدند . با ر بار شما را تکفیر کردند حتا امروز گلبدین هم شما را به انتقام و محو هشدار میدهد . چر ا اعتراف نمی کنید که مزاری در سیاست خام بود و شما را به دهان توب بست , در حین حال مطرح شدید اگر نمیگوید , هر ف های بیجا نزنید . و یا نقد با علمی و به جاجا کنید نه دفاع قومی اوغانی که گویا کسی شما و رهبر تان را نقد کر د و شما هم با ید چیزی بگید !

  • مسعود اشتباه کرد امید وارم چوکره هایش سر عقل بیاید.

  • qahraman qahramanana az donya mirawad ama ama bi band baar haman ke bodah wa zeshtar az donya mirawad .

  • درود بر دوست نویسنده!
    اگر ما و شما کی خود را از قید تفکر قومیت رها بسازیم، میدانیم که هیچ جناج قابل این نیست که از ان قهرمان ساخته شود، نه حزب وحدت که خودت به دفاع ازآن بر خاستی و نه هم جمعیت اسلامی.
    خوب بجایی قهرمان سازی عبدالعلی مزار و آقای ربانی کم در مسایل علمی پژوهش شود، من تصور میکنم حیف زمان و قداست قلم که به دفاع از ربانی و مزاری مصروف باشد.
    با این حرفها نه مزاری قهرمان میشود و نه هم ربانی. صادقانه برایت قسم میخورم که یک زمان زیاد اشتباه کرده ام که زمانم را صرف دفاع از این جنایتکار کرده ام، اکنون به این باور رسیدیم که بزور نمیشه که یک جریان را برآئت بدهیم. تنظیم های جهادی در مجموع در قضیه جنگ و جنایات بشری متهم اند.
    موفقیت برایت دوست عزیز

  • این کسی که بنام بی خبر کامنت نوشته همان احمق بی شعور وابله میر احمد لومانی است که در یک کامنت ادعا کرده بود مسعود یک ق.م متحد ویکدست بجا گداشته ومزاری هزاره ها را پراکنده ساخته.من از این ادم بی شعور که ملت فارس گفته دهان اش قف می کند می پرسم تا وقتی احمق هایی مانند تو در بین هزاره ها باشد که این همه پیمان شکنی ها وجنایت های مسعود اوف وطرفداران اش را نبیند مزاری چی کار کرده میتوانست.مزاری کبیر فقط همانقدر که در توان اش بود کرد واز برده شدن هزاره ها توسط رژیم سگ فاشیست وجنایت کار ایرانی برای تاجیک ها جلو گیری کرد واز کشته شدن هزار ها در رکاب تاجیک ها برای به قدرت رسیدن انحصاری شان جلو گیری کرد.این در تاریخ ثابت شده که هر قومی که برای خود واهد اف خود نجنگیده از صحنه تاریخ وحوادث محو شده.این مزاری کبیر بود که بعد از شکست هزاره ها توسط عبدالرحمن دوباره هزاره ها را وارد تاریخ کرد وبر سرنوشت شان حاکم ساخت.پیام ایستاده گی شهید مزاری برای نسل های اینده این است که اگر می جنگید یا صلح می کنید باید برای خود تان واهداف خودی باشد نه برای دیگران.ولی سگ فاشیست های جنایت کار ایرانی می خواست هزاره ها تسلیم بدون قید وشرط در مقابل تاجیک ها باشد وزیر فرمان آنها با اوغان ها جنگ کند.ووقتی که آن بزرگ مرد تاریخ این طرح فاشیستی را رد کرد با همکاری مسعود اوف جنایت کار ودار ودسته اوباش وچور چپاول گر اش وبا همکاری رژیم جنایت کار ولایت قبیح ایرانی وبا تبانی با پاکستان وطالب ها اسیر وبه شهادت رسید.ولی شهادت مزاری کبیر باعث بیداری وحرکت مردم شد وامروز می بینیم که هزاره ها یکی از قطب های قدرت در افغانستان است.
    با ید چشم بصیرت باشد که این تحولات را ببیند.ابله کر وکوری مانند لومانی فقط شیفته مسعود اوف مزدور روس ها وفاشیست های جنایت کار ایرانی است وهیچ احساس وغرور هزاره گی ندارد.
    این هم یک سند غیر قابل انکار از وابسته گی دارودسته مزدور وجنایت کار ربانی ومسعود اوف اجیر شده ک ج ب به رژیم آپار تاید وجنایت کار ایران وایران.

  • دیروز و امروز دزدان شورای نظار که تمام ثروت افغانستان را خورند ( قومندان عطا محمد نوکر ایران که هزاران جیرب زمین را در مزار شریف خورده هست.)

  • راسیست های شیعه کی ها اند؟ بیات ها اقشاری ها قزلباش ها ترکمنها سید ها .... بینی بلند ها ؟ همه تکرار حرف های مزاری لجوچ و نادان!! وحدت یکی از گروه های ادمکش و ظالم جنگ های داخلیست, به اعتراف هزاره ها قبل از امدن او در نقاط مرکزی شیعه ها و هزاره برادرانه زندگی میکردند و مصروف جهاد با امدن او هزار ها انسان بیگناه در جنگ های میان گروه ای کشته شدند! در یک حرف او مرد سیاست ,خون گرم به تمام معنا مغلزاده و روح خان بزرگ در وجود او دمیده و به همه دشمنی میکرد!

  • کسی این چیزها را به اسم هزاره نوشته می کند بد می کند. تلاش دشمنان هزاره ها است برای جدا کردن شان از همزبانان و همر فرهنگ های شان. تلاش کوچی زادگان و کسانی نیست که نا مردان بوت های این کوچی ها را جوره می کنند.

  • من یک هزاره هستم به خدا هم قسم که یک هزاره هستم.
    تو خو شک هست که هزاره باشی؛ بازهم بعید نیست که یکی مثل میراحمد لومانی پنچشیری زاده باشی. اگر هزاره هستی برو ببین در همین سه مقاله ها در مورد جنگ افروزی های مسعود جنایتکار، برادران هم زبانت و هم فرهنگ ات چی توهین ها به شهید مزاری که حتی به هزاره ها کرده اند.

  • به حکمت بی حکمت
    اینهم اسناد که خواهان آن شده اید:
    در همین کابل پرس?:
    خانم سیما سمر عضو شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی - Kabul Press ...
    جمعه 4 می 2007 , بوسيله‌ى فرید رستاخیز.
    kabulpress.org/my/spip.php?article167

    یا در گوگل فارسی فقط این جمله را " سیما سمر عضؤ حزب وحدت اسلامی" داخل کنید و شما مستند های
    از نشرات حزب وحدت در زمان که در پاکستان نشر میشد، خواهید یافت.
    درین نشرات و جریده های حزب وحدت مانند ( پیام توحید، میثاق وحدت، عهد جدید) از عضویت خانم سمر در هیئت رهبری حزب ستایش میشود.

  • تو ف فیس رفته حرام زاده که نمک می خوری ونمک دان می شکنی.راسیست های شیعه محسنی خوک وجنایت کار ودین فروش ومزدور جنایت کا ران ایرانی است.که فاشیست های جنایت کار ایرانی برایش جاسوس خانه بنام مسجد ومدرسه ساخته وتلویزیون ودانشگاه برایش ساخته ودر اختیار اش گذاشته تا بتوانداین جانی زن باره کثیف ودین فروش را به عنوان مرجع مذهبی برای شیعیان افغانستان که افسار اش بدست سپاه جنایت کار ایرانی بنام سپاه قدس است.محسنی کوک وزنباره دین فروش سگ در بان جاسوس خانه فاشیست های ایرانی است.این مدرسه ومسجد نیست این پایگاه جاسوسی حکومت جنایت کار وفاسد ایران است در قلب مناطق هزاره که باید روزی ریشه اش کنده وویران شود.راسیست سید جاوید جنایت کار استکه گفته بود اگر هزاره ها مجتهد شود ما از اونها تقلید نمی کنیم.این دین را از زیر لنگ های بی بی جان خود آورده که مجتهد باید از یک قوم خاصی باشد؟؟؟دین محمد رسول الله ومذهب جعفری خو به همه انسانها ونژاد ها این حق را قایل است که هرکه مجتهد شد نظر به اعلمیت اش میشود ازش تقلید کرد.ولی این عرب زاده گشتگر زاده که از پول خیرات هزاره چاق وچله شده وبه پول وثروت ومقام نیز رسیده بود حاضر نیست از مجتهد هزاره تقلید کند.حالی خر فهم شدی که کی راسیست است؟قزل باش ها وبیات ها وسید های بدون تعصب نژادی جزو جدایی ناپذیر جامعه ما است.وشهید مزاری نیز هیچ حرف وسخنی برعلیه هیچ کتله قومی نگفته ومانیز به عنوان پیروان صادق اش نخواهیم گفت.ولی اگر سیگوین های قوم کثیف تج نژاد ایرانی وچند تاگشتگر دیگر خود را تافته جدا بافته بدانند.ما به نسل ونژاد شان میشاشیم.
    بنازم بنام نامی ات مزاری کبیر که همه فاشیست ها وخود برتر بین ها را به دهان شان چنان کوفتی که حتی بیست سال بعد از تو نیز درد دارند.بمیرید از این حقارت وخود کم بینی در مقا بل آن بزرگ مرد تاریخ وبنده خالص خدا.

  • بینام مینویسد: "به حکمت بی حکمت
    اینهم اسناد که خواهان آن شده اید:
    در همین کابل پرس?:
    خانم سیما سمر عضو شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی - Kabul Press ...
    جمعه 4 می 2007 , بوسيله‌ى فرید رستاخیز.
    kabulpress.org/my/spip.php?article167

    یا در گوگل فارسی فقط این جمله را " سیما سمر عضؤ حزب وحدت اسلامی" داخل کنید و شما مستند های
    از نشرات حزب وحدت در زمان که در پاکستان نشر میشد، خواهید یافت.
    درین نشرات و جریده های حزب وحدت مانند ( پیام توحید، میثاق وحدت، عهد جدید) از عضویت خانم سمر در هیئت رهبری حزب ستایش میشود."

    بیخود است بیسواد، اینکه دزدان وحدتی بنا به تعلقات نژادی که با خانم سمر دارند، در باره خانم سمر چه گفته و چه نوشته ارزش ندارد! شما باید دیدگاه و یا نوشته شخص خانم سمر را بیاورید که از سیاست ها و کارکردهای آخوند مزاری و یا سیاست ها و مرام حزب وحدت حمایت کرده باشد، آنوقت اتهام شما میتواند درست باشد. تکرار میکنم، مگر ممکن است که شخصی در کادر رهبری یک حزب بوده باشد ولی هیچگونه بیانیه و یا دیدگاه در حمایت از سیاست ها و احداف حزب مورد نظر نشر نکرده باشد؟ این نوع اتهامات آبکی و بی پایه و اساس از ارزش کار ها و اعمال انسان دوستانه خانم سیما سمر چیزی کم نمیکنید.

  • سلام به خواننده گان سایت کابل پرس? وسلام خاص به جناب محترم سخی احمدی چهل باغتو!
    دوست عزیز!
    من حسین پرویزیان نیستم. اگر می بودم با افتخار خدمت شما عرض میکردم که من حسین پرویزیان هستم. ولی مثل اینکه قناعت دادن شما مبنی بر آنکه من پرویز هستم نه حسین پرویزیان مطابق همان ضرب المثل مشهور است که : میخ آهنی هرگز درسنگ درون نمیشود.
    کسیکه با چنین افکار قرون وسطایی خو گرفته باشدوسرتاسر وجودش را تعصب کور شخصیت پرستی برمبنای اشتراکات قومی پیچانده باشد قانع ساختن او از محالات روزگار می باشد. من هرگز درصدد قانع ساختن شما نیستم ولی برای روشن ساختن قضایای آنروزگار که خود این قلم شاهد حوادث تلخ وناگوار همان وقت هستم برخویش لازم می بینم که حد اقل از خلال نوشتهء خودتان موارد متناقض ودروغ وشخصیت پرستی را بیرون آورم تا لا اقل دین اخلاقی خودم را ادا نموده باشم
    جناب عالی درقسمت جنگ افشار وانداختن بار مسوولیت بالای مخالفان میفرمائید:

    1 درجنایت افشار بیش از همه نقش شورای نظار برجسته بوده است. چون تسلط حزب وحدت برکوه زیارت خار چشم شورای نظار بوده و در نهایت مردم افشار در آتش خودکامگی ها ویکه تازیهای شورای نظار سوختند وجنایات ضد بشری که شورای نظار سادیست در افشار مرتکب آن شد[ند] هیچ گاهی از خاطره های تبارها وملیت های ساکن در افغانستان پاک نمی شود وهیچ ادله ای نمی تواند آنرا توجیه کند.)

    حالا هدف ازشما ازذکر این جملات این است که مزاری وافرادش درین جنگ هیچ گناهی را مرتکب نشده وهیچ تقصیری متوجه آنها نمیشود وبرعکس تمام بار گناه بالای قوای مهاجم است. خوب ! من اگر باشندهء اصلی افشار باشم از شما بمثابهء وکیل مدافع آقای مزاری اینطور می پرسم که مگر مردم افشار به آقای مزاری وجنگجویانش کارت دعوت فرستاده بودند که بیایند ودرمنطقهء مسکونی غیر نظامی بارکهای نظامی را جا بجا کرده وازهمان جا پلان کشیدن یک سرک به سوی کوتل بادام باغ را پی ریزی نموده وبرای جا بجایی تانک وسلاح های ثقیله بالای کوتل بادام باغ تمام خیرخانه ؛ تایمنی و وزیر اکبرخان وشهرنو را زیر تاثیر آتش سلاح های ثقیل خویش قرار داده وبدین وسیله برتری نظامی خود را بر دولت برسر اقتدار تثبیت نماید؟ اگر شما طرفدار قتل عام مردم افشار نبودید چرا منطقهء غیر نظامی را به صحنهء زد وخورد تبدیل کردید وچرا قوای تان را ازآن منطقه بیرون نبردید؟ آیا قبل از آغاز تهاجم هیچ مذاکرات صلح با آقای مزاری صورت نگرفته بود؟ آیا بخاطر فیر راکتهای کور برشرق کابل به آقای مزاری اولتیماتوم صادر نگردیده بود؟
    آیا کوشش ها بخاطر تسلط بالای بلندیهای افشار توسط افرادی صورت نگرفته بود؟ چه کسی ضمانت امنیت مردم شرق کابل را تضمین میکرد اگر قوای نظامی مزاری بر بلندی های افشار تسلط پیدا میکرد آیا درصورت تسلط پیدا کردن بالای بلندیهای مشرف به سوی کارتهء پروان وخیرخانه رهبر معظم شما به عذر و زاری دولت ربانی وقع واهمیت میداد؟ فردیکه بیرحمی وحماقت اش بر سنگ وچوب این ملت ثابت شده است که با آواز بلند ازطریق رادیوها اعلام کرد:« من به جنرال دوستم گفتم که چاریکار و خیرخانه وجبل السراج را بمبارد کنند تا مسعود ازین شرارتهایش دست بردارد» آیا همین انسان درصورت پیروزی برمردم شرق کابل رحم میکرد؟
    من خودم از منطقهء افشار دوستان زیادی دارم؛ یکی ازهمکاران رادیوی دولتی وقت یحیی نام داشت. این یحیی نام خودش افشاری اصیل بود. در آغازین روزهای جنگ سیاف ومزاری او خانواده اش را از افشار بیرون کرد ودر تایمنی کابل نزد یک همکار دیگرش جا بجا گردید روزی اورا در تایمنی دیدم از او پرسیدم که چگونه ازمنطقه خارج شدی وی در جواب گفت که به بسیار عذر وزاری خودم را ازچنگ افراد مزاری نجات دادم زیرا آنها هرگز به خانواده های افشاری اجازهء خروج را نمیدهند. خوب است که شما نیز بمثابهء یکی از افراد سینه چاک آن شهید سعید این مطلب را درپائین مطلب تان قبول دارید که فرار مردم ازمنطقهء غیر نظامی دلالت بر بیغرتی آنها میکند وانسان برای گرفتن حق خود باید شمشیر بردارد.
    موضوع دیگر اینکه شما در فهم ودرک واژهء راسیسم دچار مغلطه شده اید. جناب عالی کاملا از مفهوم راسیست برداشت وارونه دارید آنجا که فرموده اید. بخوانید

    2- درآغوش گرفتن راسیست های درباری شیعه که عملا ً با حزب وحدت به جنگ برخاسته بود، از دستاورد های مهم شورای نظار بوده است. چنانچه شورای نظار از ابتدا به تحریک وترغیب شیعیان درباری برعلیه استاد مزاری مبادرت می ورزیده است تا اینکه به خواستش نایل می آید و وحدت اسلامی از درون فرومی پاشد.)
    دوست عزیز!
    شما آیت الله محسنی را بخاطر قندهاری بودنش سیدحسین انوری را بخاطر سید بودنش سید مصطفی کاظمی را بخاطرسید بودنش وآیت الله اکبری را بخاطر رابطهء نیک اش با برهان الدین ربانی ومسعود از دایرهء شیعه بودن وهزاره بودن کشیده اید ولی درضمن آن بیچاره ها را راسیست وخودتان را حق طلب ومحروم ونمایندهء هزاره ها وشیعه ها در آورده اید. این درست مثل آن است که هتلر درزمان جنگ دوم جهانی همهء قوای متحدین را فاشیست وضد آلمانی میخواند وخودش را حق طلب و غیر فاشیست؛ این منطق ضعیف شما را نه تنها انسان بلکه خرهای افغانستان نیز به خنده وا میدارد که همهء شیعه ها وهزاره ها غیر شیعه وغیر هزاره شوند وتنها شما وچند تا جنگجوی بی رحم وبی منطق وسادیست سازمان نصر از آرمان هزاره ها نماینده گی کنند. بدون شک اگر مزاری بر حق می بود باید همهء هزاره ها وقزلباشها تاجیکها وسادات وغیره زیر ردای رهبری اش جمع مییشدند درحالیکه او فقط در دایرهء افراد چاپلوس ومتملق وبی عقل خود آنچنان گور رفته بود که کشیدنش از آن مرداب محال بود.
    موضوع دیگر اتهام زنی ودروغ بافی بی حد وحصر شماست که جناب عالی آنرا از دوست عزیز تان بچهء بیریش کرینکار محترم گلبدین حکمتیار آموخته اید .یعنی اینکه شما بدون سند ودلیل دعواهای باطل را اقامه کرده اید بخوانید که شما چه نوشته اید :

    3- (احمد شاه مسعود به حکمتیار نامه نوشت که بیاباهم متحد شویم ومنافقین (وحدت اسلامی) وملحدین(جنبش ملی – اسلامی)را از صحنه حذف کنیم وصدارت ازآن توباشد. این القاب واتهام ها درهر شرایط بالخصوص شرایط جنگی دهه 90 خطرناکترین جرقه ای بوده است که می توانست شعله های بسیار کلان بیافریندومی توانست بزرگترین فاجعه هارا ایجاد کند.)
    کجا است سند ومدرک این ادعای جناب عالی؟ چرا تاکنون محتوا وکاپی این خط افشا نشده است. آیا شما این را اززبان بچه بیریش کرینکار صاحب شنیده اید؟ اگر صحبتهای شخصی این بچه بیریش برای شما اسناد ومدرک باشد باید بدانید که ایشان همان شخصی استند که در پیام عیدی امسال شان هزاره دوستی وشیعه دوستی شانرا به تمام جهانیان آشکار ساختند. بدا بحال همچو انسانهای عقده ایی وبی دانشی که مانند جنابعالی ازبس که در تارهای عنکبوتی جهل وتعصب گیر مانده اند حتی میان دوست ودشمن خود نیز قوهء تفکیک را از دست داده اند .
    موضوع دیگر تناقض گویی های آشکار شماست که میان یک ادعا تا ادعای دیگر تسلسل منطقی را از دست میدهد آنجا که جنابعالی فرموده اید:
    .4 آقای پرویزیان باید بداند که مزاری هیچ گاهی شورای نظار را به مثابه ای نماینده ای قوم تاجک در نظر نگرفته بود .
    حاالا اگر مطابق اسناد صوتی سایتهای یوتوب ازشما بپرسم اگر آقای مزاری مسعود وشورای نظار را نمایندهء تاجیکها نمیدانست چرا ایشان قبل ازسقوط رژیم نجیب الله احمدزی نزد مسعود هیئت فرستاده بود آیا این مزاری نیست که درسایت یوتیوب میگوید که من نزد آقای مسعود اولین بار هیئت فرستادم به ایشان گفتم که هم هزاره ها وهم پنجشیریها در رژیمهای گذشته مورد بدترین تبعیضهای قومی قرار گرفته اند بیائید که دست بدست هم بدهیم تا دیگر بساط نظامهای تبیض گرا گرفته شود وهزاره بودن وپنجشیری بودن جرم نباشد؟
    اینجا من راجع به محتوای این پیام باشما بحث ندارم. پرسش من ازشما این است که اگر ایشان مسعود وشورای نظار را نمایندهء تاجیکها نمیدانستد چرا اینگونه پیامها وهیئتها را نزد ایشان فرستاده بودند؟
    موضوع دیگر شعارهای میان تهی است که هرگز نزد انسانهای اهل تحقیق هیچ خریدار ندارد. شعارهای مثل احزاب کمونیستی دهه های شصت وهفتاد میلادی لطفا به این شعارهای میان تهی تان توجه کنید
    5 ( تاهنوز هیچ رهبری در افغانستان به اندازه استاد مزاری در پی وحدت ملی ،برابری وبرادری ملیت ها ،رعایت حقوق انسان وهم دیگر پذیری نبوده است. وی همیشه از درد ورنج اقوام اقلیت، درد کشیده ورنج برده است. باهر تنظیمی که در ستیز بوده است ،آن تنظیم را به مثابهٔ نماینده ای همان قوم وملیت نشمرده واز جنگها بیزار بوده است).

    اول اینکه کار برد لفظ اقلیتها همان تاثیر پذیری از افکار مالیخولیایی انجنیر گلبدین حکمتیار است که شیعه ها وهزاره ها وتاجیکها وازبکها را همه بدون داشتن یک احصائیه گیری نفوس اقلیت میخوانند. اگر ازین خطای لفظی تان هم بگذریم وحدت طلبی وهمدیگر پذیری آقای مزاری را از سرهای کوفته شدهء پشتونها با میخ های شش انج باید پرسید.
    لطفا این ادعا را اتهام ندانید. زیرا دربیانیه های آن شهید سعید درسایت یوتوب این مساله واضح گردیده است آنجا که میفرمایند.
    «براداران قندهاری ما یک تعداد مرده های قندهاری را زمانیکه به قندهار برده اند آنجا بالای سر مرده ها میخ کوبیده اند و آنجا به مردم قندهار گفته اند که حزب وحدت بالای سر پشتونها میخ کوبیده است.»
    ازنظر بنده این بدترین اعتراف آقای مزاری است که نتوانسته است از جنایت افراد خود چشم پوشی کند تا آنجا که آنرا کار بازمانده گان مرده ها دانسته است که برسر اقارب شان بعداز مرگ میخ کوبیده باشند. این نهایت حماقت است که کسی به چنین سخنان بیهوده باور کند. اگر مزاری آن جنایات را درحق پشتونهای قندهاری مرتکب نشده باشد بدون شک قندهاری ها نیز او را به وحشیانه ترین شکل مجازات نمیکردند. پس این واقعیت دارد که افراد مزاری بالای سر مردم میخ کوبیده است. واما درمورد همدیگر پذیری آن شهید سعید باید بگویم که : شما راست گفته اید: واقعا استاد مزاری همدیگر پذیر بود. اما نظر بنده این است که :
    همدیگر پذیری و وحدت طلبی استاد مزاری را از بازمانده گان شهید نجم الدین مصلح باید پرسید که اورا مرحوم قوماندان شفیع با چه وحشت وبربریتی ازبین برده است. وحدت طلبی وهمدیگر پذیری استاد مزاری را باید از پیکر سوراخ سوراخ شدهء شهید عبدالله جاننثار مجاهد پنجشیری شورای نظاری باید پرسید که از منطقهء تایمنی کابل اولا اختطاف بعدا به غرب کابل برده شده وبه بدترین شکل ازبین برده شده است.

    5 در مورد بانو سیما سمر گفته شده است ، کاملاً نا عادلانه است. چنانچه وی ادعا کرده است که بانوسیما سمر عضو حزب وحدت به رهبری مزاری بوده ومی باشد و درکشف جرایم جنگی از آرشیف حزب وحدت استفاده کرده است. این ادعا واقعا ً مضحک ومزخرف است، چون وی عضویت هیچ حزبی را در افغانستان ندارد. و خوب می شد که آقای پرویزیان این ادعا را باثبوت ارائه می کرد.

    6 مسئله ای دیگرِ را که به آن اشاره شده است همانا جنگ باخودی ها است و آقای پرویزیان از موقف راسیست ها و شخصیت های چون شیخ آصف محسنی ،محمد اکبری ،سید مصطفی کاظمی ، سید محمد علی جاوید و...دفاع کرده و موضع آنهارا عقلانی ومنطقی توجیه کرده است ودرگیری باآنهارا مزخرف وغیر موجه دانسته است؛اما من به این باورهستم که شاید استاد مزاری بااینها (دشمنان خود) با سیاست تساهل وتسامح عمل کرده باشد زیرا کارکردهای بعضی از این شخصیت ها کاملا ً با منافع عمومی شیعه ها در تناقض بوده است. چه بسا در جریان مقاومت غرب کابل بار ها با فتواهای عجیب وغریب شان و استفاده از دین ومذهب به مزاری حمله برده و چندین بار وی را جنگ طلب معرفی کرده است . که عملیات پاک سازی غرب کابل از وجود خائینین وجاسوسان وجیره خوران شورای نظار هرچه زودتر باید صورت می گرفت وتمام این خائنین به مردم معرفی می شد.

    7 هررهبری باخرد که بجای مزاری می بود همین کار را می کرد. ومزاری نیز درک کرده بود که مهاجرت هزاره ها به معنی آب انداختن به آسیاب دشمن است واین کار به ضرر جبهه مقاومت است و تاریخ نیز شاهد این گونه مهاجرت مردم ما بوده است وجلوگیری از آن امرى طبیعی است.
    بزرگان درست گفته است:" درکف مردانگی شمشیر می باید گرفت ."

    8 شورای نظار درحق مردم پروان وکابل بعد از سقوط طالبان نیز خیانت کرده است. شورای نظار مسبب چورشدن دختران پروانی توسط طالبان است وبنا به گفته ای گری شرون و انجینیر عارف سروری ریس پیشین امنیت ملی درکتاب حوادث و وقایع خونین 9 و11 سپتامبر ، شورای نظار هرروز پیشنهاد های مبنی بر پرتاپ کردن بم های 8هزار و9 هزار کیلوی به نیروی ائتلاف بین المللی می داده است که از خسارات و ویرانی آن به جز خدا کسی دیگر چیزی نمی داندو...

  • آنها هم مثل تو هستند. ملت تاجیک یک ملت چند ملیونی است. ملت هزاره هم یک ملت چند ملیونی است. وقتی طالبان بیایند هم تاجیک و هم هزاره را ریشه کن می کند. این را به یاد داشته باش. تو یک فرد هستی و بهتر است با رعایت ادب خود را یک فرد بدانی. نه تو را هزاره ها نماینده گرفته اند و نه مرا. پس حق نداریم به نمایندگی از چندین ملیون انسان صحبت کنیم. من به عنوان یک فرد هزاره هیچ مشکلی با ملت تاجیک ندارم. با جنایت کار مشکل دارم چه هزاره باشد چه تاجیک و در درون هر قوم هم بد و جنایت کار وجود دارد.

    اما ضربه زدن به مردم هزاره به هیچ عنوان به نفع مردم تاجیک نیست. اما پشتونها در فکر ایجاد حاکمیت قومی هستند و برای این کار تاجیک و هزاره و ازبک را یا سر سپرده و دست دوم می خواهند و یا ریشه کن شده و اواره. در گذشته هم این کار را کرده اند هم در حق تاجیک و هم در حق ازبک و در حق هزاره هم به بدترین شکلش این کار را کردند. هزاران هزاران زن و مرد و طفل و جوان هزاره را به عنوان برده نه تنها در بازارهای کابل بلکه در هند و پاکستان فروختند. زمین های شان را غصب کردند و از تمام حقوق محروم شان کردند و تا سر حد خانه خدمت کل هزاره ها را پایین کشیدند.

    طالبان هزاره ها را نه مسلمان می دانستند و نه دارای حقوق و تصمیم به غصب تمام سرزمین شان داشتند. تاجیک ها را هم در شمالی و دیگر نقاط قتل عام می کردند. تنها از شمالی 700 زن بی گناه تاجیک را اسیر کردند و حتی تعدادی از این زنها را به پاکستانی ها و اعراب دادند.

    طرفداران مزاری و مسعود در حقیقت مردم تاجیک و هزاره را در جهالت و غفلت نگاه می کنند. پشتونها در حال تحکیم حاکمیت قومی خود هستند و هزاره ها و تاجیک ها و ازبکها به عنوان شهروندان نمبر دو تثبیت می شوند اما این جنابان بر سر هیچ درست به یخن همدیگر شده اند.

  • tajik hamesha watan furosh ast wa buda , chpulus wa namek aram astan

  • آقای نسیم!
    شما اگر هزاره استید ویا پشتون یا تاجیک یا ازبک نورچشم بنده استید. شما حقیقت مساله را گفته اید. درسایت کابل پرس? هرکسی مسوول نظرات فردی خودش می باشد
    اما متاسفانه یک تعداد برادران خودشان را کل تاجیک یا کل هزاره ویا کل ازبیک فکر میکنند. هرزمانیکه پای قضاوت درمورد رهبران سیاسی درمیان می آید هرکسی از رهبر قومی اش بت تراش میکند تمام بار گناهان وچتلی را بالای طرف مقابل ولی خودش را پاک وبیگناه ومعصوم جلوه میدهد. این نوع طرز تلقی در قرن بیست ویک خیلی ها ننگین وشرم آور است. طرفداران سینه چاک مزاری بنده را مسعود وحسین پرویزیان وهر منتقد دیگر را برچسب مسعود پرستی و مزدوری میزنند ولی دهن خودشان از مزاری پرستی کف میکند.

    ۱مزاری پیشوای عدالت خواهان جهان
    ۲ مزاری رهبر فرزانه
    ۳ مزاری شهید مظلوم تاریخ
    ۴ مزاری وارث حسین
    دربرابر آن:
    ۱ مسعود فاشیست وقاتل مردم افشار
    ۲آیت الله محسنی فاشیست
    ۳اکبری نوکرایران وفاشیست
    ۴سید حسین انوری فاشیت وسید قاتل هزاره
    ۵سید مصطفی کاظمی نوکرایران وقاتل هزاره ها
    ربانی منافق وفاشیست
    سیاف فاشیست
    اما دربرابر
    انجنییر حکمتیار جوانمرد وشیعه دوست هزاره دوست
    شما برای یک لحظه به این طرز ادبیات و به این برداشت سیاسی؛ عمیقا توجه نمائید که درکجای این القاب وصفات من درآوردی ؛عقل ومنطق وخرد انسانی را می یابید؟
    عجب این است که این آقایان در دشمنی شان با مسعود از همان ادعاها و ادبیات فاشیستان پشتون نیز استفاده میکنند؛ مشت نمونهء خروار به این جملات آقای سخی جان احمدی توجه کنید:
    ( 8 شورای نظار درحق مردم پروان وکابل بعد از سقوط طالبان نیز خیانت کرده است. شورای نظار مسبب چورشدن دختران پروانی توسط طالبان است وبنا به گفته ای گری شرون و انجینیر عارف سروری ریس پیشین امنیت ملی درکتاب حوادث و وقایع خونین 9 و11 سپتامبر ، شورای نظار هرروز پیشنهاد های مبنی بر پرتاپ کردن بم های 8هزار و9 هزار کیلوی به نیروی ائتلاف بین المللی می داده است که از خسارات و ویرانی آن به جز خدا کسی دیگر چیزی نمی داندو...)
    ما شاء الله ؛ بنازم این وطندوستی وهمیاری واتحاد اقوام ستمدیده را که با این نوع برداشتهای سخیف تاریخی میخواهند به جنگ قبیله سالاران حاکم پشتون بروند

  • آقای بهمن بحث و گفتگو نه با طرفداران مزاری و نه با طرفداران رهبران جهادی دیگر به نتیجه می رسد. تنها کاری که ادم می تواند آن است که به آن چیزی که باور دارد بچسبد و برای گسترش افکار خود کار کند.

    طرفداران مزاری و مسعود امکانات بسیار در اختیار دارند ولی به نفع مردم خود استفاده نمی کنند. اینها به دنبال عیاشی و پول اندوزی و شخصیت پرستی و مزدوری هستند و صحنه را کاملا در اختیار تمامیت خواهان پشتون مانده اند. من مخالف همه ای پشتونها نیستم اما ادعای قوم برتر و اکثریت و چپاول دارایی و امکانات کل کشور به نفع یک قوم را فاشیسم می دانم. نگاه کنید که چگونه بیشرمانه در دنیای مدرن که پارلمان و دولت مدرن در این کشور وجود دارد اینها باز هم همان مکانیزم قبایلی پشتون را که لوی جرگه باشد بر مردم تحمیل می کنند. در سرود ملی یک کلمه غیر از پشتو وجود ندارد. آیا اکثریت مردم که فارسی زبان هستند گناه کرده اند و یا آدم نیستند که سرود ملی به زبان شان نباشد؟ یا نه ادبیات و زبان پشتو آن قدر غنی است که زبانهای مثل فارسی و ازبکی ارزش استفاده برای سرود ملی را ندارند؟

    در پایتخت افغانستان کابل من حد اقل ده محل عمومی را سراغ دارم که کلمه ای پشتون نام و یا بخشی از نامش است. پشتنی تجارتی بانک، تپه ای نادر پشتون، پشتون وات، جاده ای پشتونستان و ... در سراسر افغانستان حتی در مناطق غیر پشتونها در نام گذاری ها از کلمه ای پشتو استفاده شده است. مثلا پشتون کوت، پشتون زرغون و ... این نامها از قدیم نبوده است که طبیعی باشند و یا مردم در گذشته چنین کرده باشند. این نامها توسط دولت های قومی گذاشته شده است و هدفمندانه گذاشته شده است. مثلا در سنگ ماشه ای جاغوری یک نهر کلان است که به وسیله ای دولت در گذشته کشیده شده است نام اش نهر پشتونیار است. آیا اصلا امکان دارد که بر یک سرک و یا ساختمان و یا یک جوی در قندهار و یا جلال اباد نام تاجیک و یا هزاره و یا ازبک را گذاشت؟ ایا ازبک ها تا صد سال دیگر خواهند توانست که مثلا نام یک میدان در کابل را میدان ازبکستان و یا میدان ازبک ها بمانند؟ ایا تاجیک ها این کار را می توانند؟ ایا هزاره ها این کار را می توانند؟

    برادر اشرف غنی که همان حشمت غنی احمدزی باشد علنا در تلویزیون می گوید که 60% هزارجات از پشتونها است و حتی مناطق هزاره نشین کابل را مربوط پشتونها فورملی دانست. چرا کسی نست که در مقابل ادعای ایشان سخن بگوید؟ هر سال پشتونهای کوچی زیر و طالبان به مناطق ده نشینان هزاره حمله می کنند و خانه های شان را اتش می زنند و هر انچه به دست شان می رسد می برند و اکر کسی هم گیر شان بیاد می کشند. این مدافعین مردم افشار چرا در مقابل این جنایت ها خاموش هستند و فعلا مزدوروار تلاش دارند که برادر حشمت غنی را که یک فاشیست تمام عیار است برای رسیدن به ریاست جمهوری بزرگ نمایی کنند. فردا که اشرف غنی رییس جمهور شد و از اردو و پولیس ملی خواست که امنیت کوچی ها را در مسیر هزارجات بگیرند آن وقت همین مزدوران چند روزی مثل زنان شروع می کنند به چیغ و فریاد تا یک چیزی در دهان شان بیاندازند و آن وقت همان اش و همان کاسه.

    من از عملکرد نیروهای مسعود مخصوصا در افشار به هیچ عنوان دفاع نمی کنم و حق همه ساکنین کابل می دانم که از جنایت کاران بازخواست کنند اما تعدادی از فاجعه ای افشار سو استفاده می کنند و در تلاش هستند که برای خوش خدمتی به فاشیست های پشتون این مساله را هر روز پیش کنند. چرا اینها از فتل عام شدن 62% هزاره ها به دست محمدزایی ها نمی گویند؟ چرا اینها از قتل عامهای یکاولنگ و مزار نمی گویند؟ حتی همان مزاری را کی کشت؟

    این افشار افشار کردن لجوجانه یک پروژه است که از طرف فاشیسم قبایلی طرح شده است و هزاره های بدبخت دانسته و ندانسته در پیشبرد آن کمر بسته اند. من به این باورم که نفاق تاجیک و هزاره و ازبک سر انجام بیخ این سه قوم را می کند و وقتی این مساله را متوجه خواهند شد که دیر شده است. تاجیک ها لااقل یک موقعیت برتر جغرافیایی و دموگرافیک دارند و همچنان ازبک ها. اما هزاره ها با آن موقعیت وحشتناک جغرافیایی و محدودیت دموگرافیک در حقیقت با دامن زدن به خصومت میان تاجیک و هزاره ، خود را در مقابل فاشیسم پشتون آسیب پذیرتر می کنند و حالا هم کرده اند. اگر اینها به این باور استند که پشتونها به همین سادگی دست از حاکمیت قومی و پشتونوالی می کشند و دموکراسی و پلورالیزم قومی و مذهبی را قبول می کنند باید گفت که کور خوانده اند. پشتون ها با پنجاه ملیون نفوس در دوسوی سر حد هیچگاه نه خط دیورند را قبول می کنند و نه تن به چیزی کمتر از حاکمیت قومی شان در کابل خواهند داد. فعلا زیر فشار امریکا و نیروهای بین المللی مجبور شده اند که یک نمایش را به پیش ببرند اما نه امریکا تا ابد در افغانستان می ماند و نه جهان حوصله ان را دارد که صلح را به زور در افغانستان نگه دارد. طالبان هر روز قوی تر می شوند. حزب اسلامی هر روز در مناطق جدید نفوذ می کند. دولت کابل هم پنهانی با هر دو رابط دارد. در این پشتونها تکنوکرات از بت پرستی و عقده ای تعدادی از هزاره ها و تاجیک ها و ازبک ها استفاده می کنند تا نفاق را در میان این سه قوم تشدید کنند و به این ترتیب جاده را برای سرکوب دوباره شان هموار کند.

    من هزاره هستم و نیازی ندارم که هویتم را پنهان کنم.

  • سلام . ببین سخی جان نام سگهای زنجیری را استاد وقهرمان نگذارید چون شخصیت تان زیر سوال میرود ودزدزاده یا خاین زاده معرفی میشوید .چون مزاری لعنت الله علیه سگ زنجیری ایران بود ومسعود لعنت الله علیه سگ زنجیری روسیه ودیگران سگهای پاکستان بودند . خواهشا نام این سگهای زنجیری بیگانگان را استاد وقهرمان وشهید نگذارید بخدا به گفتن شما این ملعونین به جایی نمیرسند اما باورکنید خودتان بد معلوم میشوید . . چون شاعری میگوید . سگ به دریای هفتگانه بشوی - چون که ترشد پلیدتر باشد .

  • نام خاینین ملی را خاین بگزارید نه قهرمان واستاد وشهید زشت است به خدا . اگر دررشته منافقت ووطنفروشی وغلامی بیگانگان استاد وقهرمان وشهیر باشند این درست است من هم تایید میکنم .

  • هزاره، تاجک و ازبک، هوشیار شوید، افغان ملتی های شیطان مصروف هیزم کشی استند. از لحن بسیار پیامها معلوم است که توسط فاشیستان افغانملتی نوشته شده.فاشیستان میدانند که اگر شما متحد شوید کار انها زار است.

  • این اخرین لحظات عمر ان ملعون جوالی است که از حمالی و جوالیگری افتخار غلامی دولت ایران را کسب کرد و زمانکه گوشه از خاک وطن بدستش افتاد جنایاتی را انجام داد که تاریخ از ذکر ان به خود از شرم میلرزد. مزاری جاسوس ایران ظلم های را بالای مردم افغانستان روا داشت که جد امجد ملعون وی یعنی چنگیز لعین هنگامی که از دشت های گوبی منگولیا از خوردن موش (که تا هنوز موش خوری در بین اولادهای وی در بسی نقاط مرکزی کشور رایج است) به ستوه امد به خاک پاک اریا فرود امد و گرفت وکشت وبست وببرد وقتل کرد را در جهنم سوزان شاد گردانید.
    درود به طلبه های کرام, این فرزاندان راستین وطن, این فرشته های اسمانی, این شلاق های خدا به فرق زورمندان که این جانی را دستگیر, مثله وسگ کش کردند و قبر جهنمی این ملعون را که قبله گاه مردم جاهل وی شده بودند را به هوا پراندند تا درسی باشد برای نسل های بعدی وی که هرگز پا از گلیم دراز نکنند و نمکی را که از کاسه سگ سرداران وباشنده های اصلی این کشور خورده اند فراموش نکنند!

  • مزاری هرچه بود، سگش بالای ملا عمر کور و گلبدین شرف داشت. شما قوم انتهار و مدرسه(اوغان) اگر ادم نشوید و همین طور پیش برین، تا ده سال دیگر شما را کس حتی به نوکری هم نخواهد گرفت زیرا همه بیسواد خواهید بود.

  • مزاری حیات، سرنوشت و مرگش در خدمت استبداد اوغانی!
    آن گاهی که هزاره ها فرصتی برای نفس کشیدن بدست آوردند و ممکن بود تا سرنوشت جدیدی در روند تاریخ خویش تعیین بنمایند،تعداد سرتمبه و دیوانه و عقده یی شروع نمودن از درون این مردم را در هم فرو ریختن! بستند و کشتند وبی خانمان نمودند! قسم به خداوند که هزاران نفر از بهترین فرزندان هزاره را به کام مرگ کشیدند، و صد ها هزار انسان هزاره را بی خانمان نمودند! حتی به نوامیس همدیگر تجاوز نمودندو... و حالا نیز بفایای چنین سرتمبه ها در خدمت استبداد اوغانی هستند. مزدوران که به ازا لقمه ناجیز، حیات و حیثیت و حتی ممکن نوامیس خویش را نیز به حراج بگذارند!

  • این نجیب پوپل همان تاجک سگ ذات و سگباز هست، ابدا این قوم چاپلوس و خایه مال تاجک دوست ما نمیشه، تاجکان ده چند پشتونها با مردم هزاره تعصب و کینه دارد. تاجکهای خایه مال باید بداند، که ملت مظلوم هزاره هر گز ظلم و جنایت تاجک و کوچی های اوغو را فراموش نخواهند کرد .

  • نجیب فوفل زویه، برای شما اوغانک سلیمان کوهی باید یاد آور شد که: وطن شما اطراف کوه های سلیمان در پاکستان است! سرزمین تاریخی خراسان (افغانستان جعلی امروزی) ربط به اجداد دزد شما ندارد.

  • همه اقوام افغانستان باید به این واقعیت قایل باشه، که هزاره در طول تاریخ مظلوم بود و مظلوم هست، اگر پشتونها بالای ما ظلم نموده مشاورین شان شما تازیکهای کم اصل بوده اید، وقتی قدرت به دست تان افتید به دست خود بالای مان ظلم روا داشتید، الان نیز چون قدرت دشمنی با پشتونها ندارید، میخواهید، بالای هزاره ها اکت باداری کنید، ولی کور خواندین فعلا هزاره قویتر از هر قوم افغانستان هست و خواهند بود.

  • سلام به خواننده گان سایت کابل پرس? وسلام خاص به جناب نسیم!
    نسیم جان تو خودت حرف دل مرا گفته ایی؛ این بندهء حقیر نیز سالها درین سایت کابل پرس مثل سگ غف زده ام که دشمنی میان اقوام غیر پشتون به هیچ صورت به نفع مردم حتی به نفع پشتونها نیست.
    زیرا اکثریت پشتونها نیز ازین حاکمیتهای دوصد وهفتاد سالهء هم تباران شان چیزی نصیب شان نشده است وتنها این بیچاره ها قربانی حماقتهای جاهلانه خودشان شده اند که به شکل بدوی واستحمارگرانه هم تباران حاکم شان در ارگ به گوش شان این را زمزمه کرده اند که اگر من اینجا در ارگ درعیش ونوش بودم تو حتما در کنر وپکتیا احساس آرامش میکنی واگر عوض من یک ازبیک وتاجیک وهزاره بیاید تو نیز درپکتیا زنده گی کرده نمیتوانی و از آنجا بسوی پاکستان تبعید میشوی . فاشیستان پشتون به این بهانه درحقیقت توده های پشتون را خر ساخته اند واز آنها درمعادلات سیاسی قدرت طلبانه هم میان خود وهم با دیگران بحیث آله و وسیلهء رسیدن به هدف استفادهء ابزاری میکنند . این مقوله که اگر در ارگ پشتونی در راس قدرت نباشد همهء پشتونها بی قدرت وبی صلاحیت وبی وطن میشوند درحقیقت پشتونها را به سوی استحمار وخرشدن کشانیده اند. حالا بعضی تحصیلکرده های پشتون نیز به کنه این راز پی برده اند وهرکسی که زیاد پشتون وپشتونوالی میگوید به او با دیدهء شک وتردید نگریسته واورا تاجر قومی نام نهاده اند. یک نمونه اش آقای فضل رحمن اوریا است که چندی پیش در تلویزیون طلوع شاهد برخورد شدید لفظی اش با یک فاشیست اوغان امریکایی بنام سرور احمدزی بودیم. سرور احمد زی که هم تابعیت امریکا را دارد وهم عضو حزب دموکرات امریکا است؛ با دیده درایی بی مانندی از آمریکا به افغانستان آمده ومیگوید که من پشتون هستم میخواهم بدون هیچ اگر واما در کرسی ریاست جمهوری بنشینم. زیرا من پشتون هستم. اینجا وطن پدری من است. من مجاهد بوده ام . درخانوادهء خود به ده ها شهید داده ام؛ تحصیل کرده ام . از امریکا برگشته ام پس چه کسی از من مستحق ریاست جمهوری می باشد.؟
    انصافا جواب های آقای اوریا خیلی پوست کنده ومنصفانه بود. او برایش گفت که بعدازین هیچ کسی بنام پشتون وغیر پشتون تجارت کرده نمیتواند. هیچ کسی حق ندارد که میان فارسی زبان وپشتو زبان تفرقه ایجاد کند. آقای سرور احمدزی چند سال بعد یکبار از امریکا بخاطر احراز کرسی ریاست جمهوری می آید وبعد تا انتخابات دیگر کسی چهره اش را هم نمی بیند. ازهمینجا روال بحث بسوی تشنج رفت ولی سرور احمدزی با تمام دیده درایی وبی حیایی اش دربرابر اوریا شکست خورد.
    بهرحال این یک مثال بود ولی نظر شخص بنده این است که:
    اگر ما خواهان ایجاد یک افغانستان جدید براساس حقوق شهروندی استیم باید گذشتهء خود را با دید انتقادی نگاه کنیم. تا وقتیکه قلبا گذشتهء خودرا نقد ننمائیم ؛ به سوی یک آیندهء روشن قدم گذاشته نمیتوانیم.
    مسعود ومزاری واستاد ربانی فقط سه شخص بودند که هرکدام با تمام خوبیها وبدیهای شان از دنیا رفته اند. من همین اکنون با طرفداران مسعود نیز درفیس بوک همیشه مشاجرات فیس بوکی میکنم . هیچ کسی به احمدشاه مسعود نزدیکتر از پسرش نیست ولی همین یگانه پسرش با من درشبکهء فیس بوک در تماس است وهمیشه نظریات انتقادی مرا دربارهء پدرش میخواند . اما او میداند که نقد کردن با تخریب وتجریح واتهام زنی فرق دارد؛ او میداند که نظرات انتقادی من ازکجا آب میخورد ولی تا کنون هرگز بامن از در خشونت ودشنام وتوهین پیش نیامده است؛ اما این دوستان سنه چاک شهید مزاری بدون درنظر گرفتن کوچکترین مصلحت های سیاسی ؛ تر وخشک را افشار گفته می سوزانند به زمین وزمان دشنام میدهند خودشانرا حسینی وپیروان حسین دیگران را پیروان یزید معرفی میکنند. اینها درحالی من وحسین پرویزیان را شورای نظاری میگویند که خودشان در اثنای نوشتن مقالات جلو احساسات شانرا در دادن القاب وصفات چون :
    پیشوای آزاده گان
    پیشوای عدالتخواهان
    فریاد مظلومیت هزاره ها وغیره گرفته نمیتوانند وسخاوتمندانه وبی مهابا چنین القاب را به آقای مزاری ارزانی میفرمایند . اما اگر از ایشان پرسیده شود که یک پیرو واقعی حسین چگونه با شخصی مانند گلبدین طرح دوستی میتواند بریزد ودربرابر هم مذهبان خودش شمشیر بکشد آنوقت است که سیلی از اتهام های ناروا مانند شیعه درباری نوکر شورای نظار وغیره به شخص پرسنده اززمین وآسمان می بارد. بناء پیشنهاد من ازهمهء دوستان وبرادرانی که به آیندهء این سرزمین عمیقا می اندیشند این است که ما سه راه پیش رو داریم:
    ۱ راه اول این است که باید خودمانرا از تعصبات قومی وگرایشات شخصیت پرستی رهانیده وبرای انتقاد عملکردهای رهبرانی چون مسعود وربانی وآقای مزاری؛ با یکدیگر با سعهء صدر برخورد نموده هر قوماندان هزاره ویا شمالی وال ویا پنجشیری که نامش در لست ناقضین حقوق بشر ثبت ودرج شده است از او نباید بدلایل قومی دفاع صورت بگیرد؛ اگر کسی در جنگ افشار عمدا وقصدا مرتکب جنایت شده است او باید به میز محاکمه کشانیده شود ودربرابر وارثان قربانیان دریک دادگاه بیطرف جواب بگوید.
    ۲ راه دوم راه عفو وگذشت است که همه باهم قلبا آشتی نموده وبخاطر جنایتی که در افشار توسط چند جانی وجنگ سالار صورت گرفته همهء تبار وقوم آن هارا نباید جانی وجنایت کار وعهد شکن ومنافق وجنگ انداز خطاب نمائیم.
    ۳ راه سوم این است که به خواست برادر بزرگ؛ یعنی فاشیسم قبیله گرای پشتون که درطول سه صد سال مردمان این سرزمین را بشمول پشتونها بنام قبیلهء برتر وضعیف تر یعنی درانی وبعد غلجایی به کاسهء سر آب داده اند وتخم نفاق وبدبینی را همیشه بین افراد این جامعه کاشته اند واز آن به نفع ادامهء حاکمیت مطلقهء خویش بهره برداری نموده اند سرتسلیم فرود بیاوریم وبه او بگوئیم که آری برادر بزرگ!
    واقعا اگر سایهء تو نباشد ما مردمان غیر پشتون با تمام اشتراکات دینی وزبانی وتاریخی وقومی که باهم داریم هرگز قدرت مدیریت این کشور رانداریم. پس لطفا سرنوشت ما را شما بدست بگیرید . زیرا خداوند شما را برای حاکمیت کردن بالای ما آفریده است و خداوند به شما از روز ازل قدرت ونیروی حکومت کردن را بخشیده است تا شما به شکل عنعنوی بالای ما سوار نباشید ما کورها مادر ذات راه را غلط میکنیم وبه سر و روی یک دیگرما می زنیم لطفا هرطوری که دل تان میخواهد بالای سرمان حکومت کنید؛ ما بیچاره ها فقط از شما هویت افغانی را گدایی میکنیم. اگر لطف کنید مارا درجملهء این ایل جلیل؛ باخودتان یکجا کنید ودرمحاسبات ملی ؛ مارا افغان حساب کنید تا نزد مردمان جهان خجالت زده نباشیم شما میتوانید هرکی را که خواستید سلب هویت کنید ونامش را ایرانی ها ومغول ها وبقایای چنگیز وتیمور بگذارید ولی آنانیکه مانند ما داو طلبانه قلادهء غلامی شما را بگردن می آویزند لطفا آنها را ازین وطن بیرون نکنید. ما به شما خط میدهیم که بعدازین درمناطق ما دست لشکریان طالب وکوچی تان آزاد است بهرجا که خواستید حمله برید ما مانند آهو بره ها خودمانرا درپیشگاه قدوم مبارک لشکریان مهاجم تان قربانی میکنیم. غیر ازین سه راه دیگر راهی وجود ندارد.

  • اقای بهمن محترم من هم به افراد عادی پشتون به عنون انسان احترام دارم. اما پشتونیزم یک افت است و ریشه بدبختی های افغانستان در این پدیده شوم قرار دارد. پشتونیزم در اوایل قرن نزده بوجود امد . در ان زمان تاجیک و ازبک و هزاره مجاهدینی بودند که فقط و فقط در فکر مبارزه با استعمار بودند اما پشتونیست ها شب و روز با انگلیس ها که در هند حکومت می کردند ضد و بند داشتند و حتی زنان شان در دربارهای هند بریتانوی تولید مثل می کردند. اگر باور تان نمی شود نگاه کنید که اکثر حاکمان افغانستان در کجا زاده شده اند.

    این ها از یک طرف اقوام غیر پشتون را مجاهد و غازی گفته فریب می دادند و از طرف دیگر خود با پول و سلاح و اموزش انگلیس پایه های حاکمیت های قبیلوی را تحکیم می کردند و سرزمین مردمان غیر پشتون را در اختیار ناقلین از جنوب و ان سوی دیورند قرار می دادند و حتی برای تمام افراد خانواده های محمدزایی و ناقلین از بیت المال حقوق پرداخت می کردند.

    عبدالرحمن به یک قبلیه ای پشتون های کوچی به نام ناصری که در راه زنی و غارت شهره بودند می گوید اگر دست از مخالفت با دولت من بردارید به شما در قدغن بهترین زمین های زراعتی را می دهم به علاوه تخم و مقداری قسط سالانه برای مخارج تان و تا هفت سال از یک پول به عنوان مالیه و یا پس پرداخت قرض های دولتی از شما نمی گیرم. می گوید خیر این کار برای شما ان است که دارای ملک و جای داد می شوید و برای من خیر این کار ان است که از قوم خودم ساکن این مناطق می شود و دیگران جرات نمی توانند که در مقابل من استاد شوند چونکه شما مدافعیت دولت و حکومتم در مقابل اقوام بیگانه خواهید بود که منظورش همان غیر پشتون ها است.

    امان الله که خود را یک مترقی می دانست عین کار را می کرد و تنها فرقش این بود که او این کا را با سرعت و وسعت بیشتر انجام می داد. همین طور دیگرانش.

    من باور دارم که تا پشتونیزم امروز قوت بیشتر دارد. از طالب گرفته تا اکثر روشنفکران پشتون نه همه شان و از ملا گرفته تا غرب نشین های شان به این باور دارند و البته ناگفته نماند که پشتونیزم و باور به برتری نژادی در پشتونوالی هم وجود دارد.

    تا وقتی که در مقابل پشتونیزم قدرتی نباشد که شکستش بدهد این پدیده ای شوم رام نخواهد شد. تنها قدرتی که می تواند این پدیده را از میان ببرد همان اتحاد سه قوم بزرگ غیر پشتون است. به همین دلیل است که از احدی گرفته تا اشرف غنی و تا کرزی و تا حکمتیار و حتی طالب در اتحاد اقوام غیر پشتون ترس دارند و شب و روز تلاش دارند که فرصت این اتحاد را از بین ببرند. عین کار را در زمان جنگ های کابل کردند و موفق هم شدند.

    باید عرض کنم که نظر شما در مورد قضایای افشار بسیار انسانی است. من هم به این باورم که هر کس که جنایتی کرده باید بر اساس قانون و منصفانه و مستند محاکمه شود و یا از سوی قربانیان بخشیده شود. و همچنان من باور دارم که انتقام و انتقام کشی به نفع اقوام محروم و به نفع یک اینده خالی از استبداد قومی و ظلم پشتونیست ها نیست. بخشش و دور اندیشی راه حل است.

    یک چیز دیگر را هم بگویم که اکثریت هزاره ها یک اکثریت خاموش هستند که شب و روز ترس برگشت طالب ازار شان می دهد. هیاهوی و غوغایی که تعدادی در کابل و جاهای دیگر به راه می اندازند کار یک اقلیت کوچک اما پر سر و صدا است. امروز هزاره ها در مزار و در هرات با کمال ارامش در کنار همزبانان و هم فرهنگ های تاجیک و و ازبک خود زندگی ابرومندانه دارند و هیچ تاجیکی نگفته و نمی گوید و نخواهد گفت که اینها نباید در این شهرها زندگی کنند. اما ایا هزاره ها می توانند بروند ازادانه و ابرومندانه در قندهار و یا ارزگان زندگی کنند؟ ایا مگر دکانهای هزاره های هلمند را تخریب نمی کردند؟ ایا یک تاجیک و یا ازبک می تواند ازادانه برود در قندهار کار و زندگی کند؟ می تواند اما با هزار ترس و با کتمان هویت و پایین تر از پشتونها.

    در همین ولسوالی سروبی فعلا به صورت رسمی به غیر پشتون اجازه ای کار و بار نمی دهد. به بهانه ای اینکه کار باید به مردم محل سپرده شود در حالیکه من پشتونهایی را می شناسم که از جلال اباد و قندهار در سروپی کار می کنند اما به غیر پشتونها اجازه ای فعالیت اقتصادی نمی دهند به بهانه ای اینکه از محل نیستند. این در حالی است که پشتون ها در هیچ کجای افغانستان با محدودیت رو به رو نیستند و در ولایت های کاملا فارسی زبان نشین باز هم به مقام های عالی از کابل نصب می شوند.

    من نمی گویم که ما باید متحد شویم با پشتون دشمنی کنیم. نه. من می گویم که باید با اتحاد جلوی اقایی و برتر جویی پشتونیست ها را بگیریم تا یک نظام انسانی درست شود که هر کس و از هر قوم و زبان و منطقه بتواند به عنوان انسان و شهروند برابر با دیگران در این ملک زندگی کند. چرا من باید مجبور باشیم که نام یک قوم دیگر را بر خود بگذارم؟ ایا درست که فردا از پشتون ها خواسته شود که خود را بلوچ بگویند؟ پس چرا بلوچها باید مجبور باشند که خود را افغان بگویند؟ افغان یعنی پشتون. چرا هویت خود را بالای دیگران تحمیل می کنند؟ این یعنی فاشیسم. این یعنی برتری جویی و این یعنی توهین به انسانیت و هویت دیگران. این یعنی توهین به خداوند که انسانها شعبه شعبه خلق کرده است.

    در کدام نقطه ای جهان شما مردمی را سراغ دارید که از مردم دیگری بخواهد که کلمات انها را در زبان خود استفاده کنند؟ ایا اصلا چنین چیزی را تا هنوز شنیده اید؟ ایا این منطق با عقل جور می اید؟ وقتی زبان لق و پق تو این قدر برایت ارزش دارد که مرا مجبور می کنی که کلمات ان را در زبانم استفاده کنم چقدر باید بی وجدان باشی که زبان مرا که بیش از هزار سال گاه زبان اول و گاه زبان دوم کل تمدن اسلامی بوده است کمتر از زبان خود بدانی که هنوز در قرن بیست و یکم یک فرهنگ لغات جامع ندارد. چقدر باید کوته بین و پست باشی که زبان مرا کمتر از زبان خودت بدانی در حالیکه بزرگترین های تمدن اسلامی از هر قوم و ملیتی و با هر زبان مادری این زبان را برای بیان علمی و فلسفی و ادبی استفاده کرده اند و تنها تاریخ ادبیات مکتوب ان دیرپای تر از وجود کلیتی به نام پشتون است. من این را فاشیم می گویم که باید در مقابل این فاشیسم استاد. استادن در مقابل این فاشیسم اصل انسانی و اسلامی و اخلاقی است. لااقل در دنیای امروز شما هیچ قومی را ندارید در کره ای زمین به صورت علنی ادعای برتری بکند. اما اینها به صورت علنی و در تلویزیونهای ملی و بین المللی این ادعا را مطرح می کنند بدون اینکه از جهان و منطق جهان امروز بشرمند. یکی از این فاشیستان در تلویزیون بی بی سی رسما ادعا می کرد که برای جور کردن ملت قتل عام و پاک سازی قومی یک ضرورت است و قوم پشتون قوت فزیکی دارد پس باید مطابق ضرورت عمل کند و حتی طالبان را پدید اورندگان ملت با قوه ای قهریه می دانست. ایا می شود این منطق را که ریشه در توحش و بربریت دارد نادیده گرفت و در مقابل ان لااقل غیر پشتون ها را به اتحاد و یک پارچگی دعوت نکرد؟

    من از همین حالا می گویم که جنرال دوستم از سازش با احمدزی هیچ چیزی به دست نمی اورد و تاز اگر احمدزی پیروز شود سهم جنرال دوسم سرشکستگی و فلاکت خواهد بود. همچنان که خلیلی معاون دوم بود اما قریه اش را طالبان زیر نام کوچی و با هدایت کرزی اتش می زدند. همچنان که فهیم را یک روز در مقابل کمره ها گریان می دادند و روز دیگر باز پیش خود می خواندند و برای تضعیف همکارانش استفاده می کردند. پشتونیزم تجربه ای طولانی در سرکوب دارد و نباید دست کم گرفته شود. برای پشتونیست ها مزدوری برای بیگانه و استعمار و باداران خارجی در صورتی که حاکمیت قبیلوی شان تامین شود یک افتخار است. تاریخ در این مورد ثبت ها دارد.

    باز هم سپاس از شما و امیدوارم روزی شاهد همدلی های بیشتر میان استبداد زدگان باشیم.

  • این نا نجیب پوپل که حتماٌ مادر جان اش از همان چور شده های دوره سقوی بدست پشتون های جنوبی است مانند عبدالله بی پدر حرام زاده است ومعلوم نیست پدر اش کی بوده.ولی از طرز نوشتار اش معلوم است که از هواداران آن آمر دزد دان واوباشان شورای دزدان وجنایت کاران نظار است.ومانندآمرک جنایت کار وروباه مکار اش زیر نام های گوناگون به هر طرف فیر می کند.تا تفرقه بیاندازد وخودش در غندی خیر بنشیدند.ولی تو دزد موتر شوی باید بدانی که شما ها به هر رقمی که نقاب بپوشید ما شما دزدان واوباشان دزدان نظاری را می شناسیم.خر خودتان استید.معنت بر شما واین آمرک دزد وروباه مکار تفرقه انداز که عاقبت نیز افراد خوداش مانند عبدالله وفهیم وقانونی سر اشرا خوردندوخودشان ومردم افغانستانرا از دست این جانی جنایت کار وخود بزرگ بین خلاص کردند.

  • غزنوی خان، این نجیب پوپل تاجیک نیست، یکی از غول های قبیله از اطراف کوهای سلیمان است، قبلا هم در کابل پرس? چتیات مینوشت.

  • شهید مزاری د ایران نوکر نه وو، هغه یو اتل و، جګړه پر هغه تحمیل شوی وو، استاد مزاری د ملی وحدت سمبول پاتي شوي وو، او هغه د جګړي نه غیر بله چاره نه درلود، د افشار جنایات د افغانانو په ذهن کښي تل پاتي دی او هغه ګړنه د افغان ولس له پاره د منلو وړ نه وو او نه دی، زه یو پشتون یم مګر په رښتني توګه استاد مزاری د ملی یووالی ملاتړ و.

  • بهمن چه اعتراف جانانه ای میکند:
    " نسیم جان تو خودت حرف دل مرا گفته ایی؛ این بندهء حقیر نیز سالها درین سایت کابل پرس? مثل سگ غف زده ام که دشمنی میان اقوام غیر پشتون به هیچ صورت به نفع مردم حتی به نفع پشتونها نیست."

  • من از آدم های واقعاٌ نجیبی مانند درویش معذرت می خواهم ولی باید این نادان هایی مانند نا نجیب بدانند توهین جواب اش قفط توهین است.من بار ها گفته ام باز هم می گویماگر برادران تاجیک در قول وقرار خود شان صادق باشند شکستاندن انحصار غول پشتونیزم هنوز هم میسر است.ولی ما باید از تاریخ وحوادث گذشته درس عبرت بگیریم ودر صدد تکرار عین اشتباه نباشیم.این یگانه راه حل برای اقوام محروم است تا خودشان وحتی پشتون ها را از دست جهالت قبیلوی شان برهانیم.

  • شما بر سر همدیگر بکوبید. رهبران تان همه با همدیگر ازدواج کردند.
    و به خواسته های شما شاشیدن.

  • غزنوی صاحب بزرگوار!
    بعداز گوز زدن چهار زانو نشستن چه فایده ایی دارد ؟
    عزیز دلم! جناب عالی آنقدر درقعر گنداب مرده پرستی ها واوهام وخرافات گیر مانده اید که بخاطر نجیب الله پوپل حتی دل دوستان خودرا نیز رنجانده اید ولی بعدا از آنها معذرت خواهی میکنید. درحالیکه این نجیب پوپل درسایت کابل پرس? سابقه دشنامزنی به تمام اقوام غیر پشتون دارد. او که خودرا سابق رئیس موزیم کابل معرفی کرده است همیشه درسایت کابل پرس چنین دشنام پراگنی ها را به اقوام غیر پشتون روا داشته است ولی قوهء تشخیص وادراک جناب عالی وهمفکران چنان زایل گردیده است که فرق میان دوست ودشمن نیز برایتان محال است.

    من بارها نوشته ام که اگر مشکل افغانستان با دشنام زدن به این رهبر وآن رهبر واین قوم وآن قوم حل میشد باید سالها پیش حل میشد وتمام افغانستان به جزایر خورد وکوچک قومی تبدیل میگردید ولی تجربه نشان داد که چنین توهین ها نتایج برعکس میدهد ؛ حاصل این نوع توهین ها وتحقیر ها ودشنامها قبل ازهمه به نگارندهء این نوع پیامها بر میگردد ومیزان عقلانیت وادب وتحمل و بردباری اورا در انظار معلوم میکند. ازجانب دیگر کابل پرس هم میدان بودنه جنگی نیست که کسی از راه توهین ودشنام بتواند افکار ونظریات خودرا به زور بالای دیگران تحمیل کند؛ شما اگر واقعا پیرو آن شهید سعید استید وآن شهید سعید اگر واقعا صاحب کدام اندیشهء فرا قومی وفرامذهبی بوده است میتوانید آن اندیشه ها وافکار تانرا با زبان شیرین وانسانی بیان نمائید تا مخالفان تانرا مجاب نمائید. برداشت بنده ازین چرند نویسی ها ودشنامهای بی رویهء تان این است که : به یقین که عملکردهای آن شهید سعید در زمان حیاتش مانند شما بوده است؛ اول جنگ وتباهی را براه می انداخت وبعد معذرت میخواست وآنهم طوریکه خودش را ملامت نمیدانست بلکه برحق جلوه میداد.. جناب عالی یک نمونهء اعلای اخلاق ورفتار پیروان سینه چاک آن شهید سعید استید که مناظرهء منطقی ومستدل هرگز باشما نتایج مطلوب نمیدهد.

  • دوستان عزیز شماها همیشه سر هیچ بر هیچ دعوا دارید این شاخه های مذهب در زمان مجاهدین به وجود امد یک شعیه چند شیعه شد یک سنی چند سنی
    شد و این تنظیم های لعنتی که مزدور های بیگانه بودند وطن را تیکه تیکه کرد ند همه چاکران خود فروخته بودند و همان فروخته گان از ان زمان تا فعلا سر قدرت اند حرف های شما که همه وقت داد و فریاد می کنین کجا را می گیرد شما هر قدر که به هم دیگر دادو هم دیگر را بکوبید همه به هم دیگر را به کلمات توهین می کنید ، و دارد دو باره بوی قطع دست و پا و سنگسار زنان به مشام می رسید این را گاهی فکر کرده اید؟ طوری که فکر می شود این معایده استراتیژیک به خاطر طالبان امضا می گردد. باید به انها هم سهمی داد شود چون که تا حال از کشتن خون ریزی خشونت مقام اول را کمایی نموده اند .

  • سوختن !
    « تقدیم به آنانی که مظلومانه قربانی گردیدند »

    دل ام به مرگ و غربت قناری ها می سوزد

    ازین جهنم " افغان " تا به عرش خدا میسوزد

    تن ام به این جا و روح و روان پریشان من در آن دیار

    هریک چو شمع به ویرانه یی؛ جدا جدا می سوزد

    چگونه شرح دهم زخم های فصل « فتنه» را

    نگر به باغ امیدی؛ " ظاهر محمد عیسی" میسوزد

    "معلم " علی جمعه گرفت به دوش رایت علم

    که زان چراغ های امید، به طاقچه ها می سوزد!

    نی دل بماند و نی هم قناری؛ سوختند هر دو

    ازین آتش خصم،که بر آشیان ما می سوزد

    تن ام به این جا و روح و روان پریشان من در ان دیار

    هر یک چو شمع به ویرانه یی، جدا - جدا می سوزد....

    م . لو مانی مینسک !

    توضیح :

    ظاهر محمد عیسی یگانه نهال امید، و عصا ی پیری زن و شوهر پیر و کوری بود که در جنگ های خشونت بار و تباه کننده تنظیم های جهاد ی در مناطق هزاره نشین مظلومانه به شهادت رسید! وی جهاد ی نبود، بلکه رهگذری بود که همانند هزاران انسان دیگر بی گناه پر پر گردید! این جوان نا مراد در هنگام پرپر شدن اش شاید بیشتر از 22 بهار را پشت سر نه گذاشته بود .این که پدر و مادر پیر وی در سوگ یگانه عزیز شان چی کشیدند، این باز گویی در ید قدرت هیچ نویسنده یی نه خواهد بود .... ! یاد ش گرامی و روح ش شاد باد!!

  • سوختن !
    « تقدیم به آنانی که مظلومانه قربانی گردیدند »

    دل ام به مرگ و غربت قناری ها می سوزد

    ازین جهنم " افغان " تا به عرش خدا میسوزد

    تن ام به این جا و روح و روان پریشان من در آن دیار

    هریک چو شمع به ویرانه یی؛ جدا جدا می سوزد

    چگونه شرح دهم زخم های فصل « فتنه» را

    نگر به باغ امیدی؛ " ظاهر محمد عیسی" میسوزد

    "معلم " علی جمعه گرفت به دوش رایت علم

    که زان چراغ های امید، به طاقچه ها می سوزد!

    نی دل بماند و نی هم قناری؛ سوختند هر دو

    از این آتش خصم،که بر آشیان ما می سوزد

    تن ام به این جا و روح و روان پریشان من در ان دیار

    هر یک چو شمع به ویرانه یی، جدا - جدا می سوزد....

    م . لو مانی مینسک !

    توضیح :

    ظاهر محمد عیسی یگانه نهال امید و عصا ی پیری زن و شوهر پیر و کوری بودکه در جنگ های خشونت بار و تباه کننده تنظیم های جهاد ی در مناطق هزاره نشین مظلومانه به شهادت رسید! وی جهاد ی نبود، بلکه رهگذری بود که همانند هزاران انسان دیگر بی گناه پر پر گردید! این جوان نا مراد در هنگام پرپر شدن اش شاید بیشتر از 22 بهار را پشت سر نه گذاشته بود .این که پدر و مادر پیر وی در سوگ یگانه عزیز شان چی کشیدند، این باز گویی در ید قدرت هیچ نویسنده یی نه خواهد بود .... ! یادش گرامی و روح ش شاد باد!!

  • غزنوی مزاری پرست و بهمن پنجشیری مسعود پرست هر دو ولدزنا استند این خر مزاری پرست فکر نمی کند که اوعان در این اشفته بازار هیزم کشی میکنند بدون تامل همه ای تاجک ها را به باد دشنام میگیرد , مغل زاده اول فکر کن که چار تا دزد پنجشیر نماینده تاجکها شده نمی توانند تاجک ها خود از انان به تنگ امده اند, بخمن شنگری زاده هاها ها ها سگ واری پاچه گرفتی و غف زدی!!!

  • قاضی خودش ک و ن میته، به دیگران پند.
    بهمن نیز همیطور! دشنام دادن را خودش درین سایت مروج ساخت و به گفته خودش
    "سال ها در کابل پرس? مانند سگ غف زد" اما حالا به دیگران نصیحت میکنه که دشنام دادن
    کار را به جای نمی کشد.

  • محترم بخمن جان شنگری زاده!
    شما از بس که احساساتی استید فرق میان دشنام وحقیقت را کرده نمیتوانید
    عزیز دلم!
    من برای هیچ قومی دشنام نداده ام ولی حقایق را بیان کرده ام. من گفته ام که جلال بایانی که خودتان ویا یکی ازهمفکران تان بود زن خود را جبرا به همخوابگی با رفقای حزبی اش که در حزب موقف بالاتر داشتند وادار ساخته است. این قول من نیست. بلکه قول سایت پندار است که اززبان باجهء جلال بایانی محترم هدایت الله حبیب آنرا نشر کرده است. همچنان سایت پندار این را نیز نوشته است که رفیق جلال بایانی همان خانم محترمه اش را میخواست به عظیم بابک سردبیر سایت پندار نیز برای یک شب تحفه بدهد ولی عظیم بابک به روی اش تف کرده واز خانهء جلال بایانی برامده است. شما درین موارد چه چیز را دشنام تلقی کرده اید؟
    من نوشته ام که جلال بایانی در سنین نو جوانی خودش مفعول بود وبعداز آن که ریش وبروت کشید همراه با تاس بازان وبچه بازان وپیدوفیل های شمالی به شکار بچه های غریب پنجشیر؛ شبها از خانه بیرون میشد . این موارد چیزهای نیستند که من آنرا از خودم جور کرده باشم. بلکه همهء این موارد اعترافات خود محترم جلال بایانی؛ همکیش وهمکاسهء شماست که درسایت کابل پرس? ازخود بجا گذاشته است. همین شخص مرده گاو درزمان جنرال نجیب الله احمدزی؛ دیپلومات سفارت افغانستان درپاکستان بوده است؛ پس خودتان خوب میدانید که دیپلومات بودن درسفارتی چون پاکستان آنهم درزمان نجیب الله احمدزی از چه اهمیتی برخوردار بوده است. میخواهم بگویم که همین فرد با همین کرکتر واخلاق اجتماعی اش آنقدر مورد اعتماد رئیس جمهور شما ومنشی عمومی کمیته مرکزی حزب وطن بوده است که اورا در همچو جاهای حساس بحیث دیپلومات مقرر میکرده است پس معلوم است که خود رهبر گرانقدرش نیز مانند خودش شخص مرده گاو وبی ناموس بوده است. کسی که خانم نکاحی اش با رفیق الکسی یکجا تا ماسکو سفر میکند واز آنجا با طفل نوازادی بنام مسکا جان برمیگردد چه شخصیتی دارد؟ زیاد درین مورد توضیحات نمیدهم لطفا کتاب برادر آن مرحومی را بنام ( نجیب را بشناسید) بخوانید.

    پس خودت نیز از نمک خوران دور دسترخوان همان بی ناموس استی که بخاطر مارشال فهیم ومسعود همهء مردم پنجشیر را شنگری زاده وبی ناموس خطاب میکنی ودرعین زمان به من اتهام می بندی که من دشنام پراگنی قومی میکنم. من هرگز ترا از دشمنی ات با مسعود ومارشال فهیم مانع نمیشوم ولی تو حرام زادهء بی ناموس مرده گاو همهء مردم پنجشیر را یکسره بی ناموس خوانده ایی ولی از دیگران توقع داری تا با تو محترمانه برخورد نمایند.
    نخیر عزیز دلم!
    من همان قسمی که به محترم غزنوی گفته ام که دشنامزدن به گروه های قومی راه حل نیست برای تو نیز میگویم که اگر کدام پنجشیری بالای زن ات سوار شده باشد نباید همهء پنجشیری ها را دشنام بزنی وتوهین نمایی پس حالا جناب عالی بفرما تناقض منطقی حرفهای مرا به رخ خواننده گان کابل پرس بکش تا دیگران نیز درزمینه قضاوت عادلانه نمایند.
    من زمانیکه با خودت عریان صحبت میکنم درقصهء این نیستم که تو تاجیک استی ویا پشتون ویا هزاره ویا ازبیک. خودت هرکی باشی یک بی ناموس استی که درکاسهء جلال بایانی وقاضی موسی هستی نان خورده ایی واز آنها رنگ گرفته ایی وحتی به احتمال زیاد که خودت بالفعل یکی ازآنها باشی. اما برای من مهم نیست. برای من سبک نوشتاری تو ودشنامدادن دسته جمعی خودت به مردم پنجشیر هویت ات را روشن میکند.
    برای من مردم پنجشیر مثل سایر مردمان افغانستان دارای انسانهای خوب وخراب می باشند. برای من تاجیکها مثل هزاره ها وازبیکها وپشتونها دارای انسانهای خوب وخراب می باشند. نزد من هیچ قومی سراسر خوب وهیچ قومی سراسر خراب وجود ندارد. درمیان تاجیکها عناصر زن فروش ودختر فروش مانند جناب عالی وجلال بایانی هم پیدا میشود در میان پشتونها نیز افرادی مانند جنرال نجیب الله احمدزی پیدا میشود؛ حال اگر کسی بیاید بخاطر بی ناموس بودن جلال بایانی همهء تاجیکها ویا همهء مردمان شریف بایان را مرده گاو بخواند طبعا که بنده دربرابرش می ایستم. بهمین ترتیب درمیان پشتونها هم افرادی مانند فضل رحمن اوریا پیدا میشود که بدهن فاشیستان پاکستانی مشرب پشتون بزند درمیان هزاره ها وازبیکها نیز عناصر عقلانی و واقعی گرا مانند حسین پرویزیان و آقای اوغلو یافت میشوند که از گفتن حقیقت هیچ ترس و واهمه ایی ندارند. اما محکوم کردن افکار وعقاید پشتونیستی معنای محکوم نمودن همهء پشتونها نیست. دشمنی با پشتونیزم معنایش دشمنی با پشتونها نیست. حقیقت مسلم آن است که: در افغانستان پشتونیست ها همیشه بخاطر پادشاهی در ارگ کابل؛ مردم پشتون را قربانی کرده اند. عیش ونوش را حاکمان پشتون کرده اند ولی ذلت وبدبختی را به مردم پشتون به میراث گذاشته اند. اما من طرفدار این استم که باید این ریکارد بعدازین برای ابد شکستانده شود. ارگ کابل نه تنها مال پشتونها بلکه مال تاجیکها وهزاره ها وازبیکها هم است. تمام گروه های قومی این سرزمین حق حاکمیت ومدیریت را دارا می باشند. پس اگر این موضوع؛ معنای دشمنی با ایل جلیل افغان تعبیر میشود؛ بشود زهی سعادت! من گفته ام وباز هم میگویم که افغانستان نام جعلی است نام استعماری است که بخاطر استمرار ودوام جنگ ونفاق قومی بالای این کشور چند قومی گذاشته شده است. درین سرزمین جز پشتونها دیگران هیچگاهی افغان بوده نمیتوانند بناء به هویت تاریخی گروه های قومی دیگر باید احترام گذشته شود. به مبارزات وپیکارهای حق طلبانه گروه های قومی غیر پشتون نیز چه دربرابر استعمار انگلیس وچه دربرابر شوروی سابق حد اقل باید مساویانه احترام قایل شد. اما فاشیستان پشتون چنین نمی اندیشند. نزد آنها مجاهدان واقعی ومدافعان واقعی وطن پشتونها می باشد ودیگران همه نوکران ومزد بگیران کشورهای اشغالگر.
    از اینجاست که من باید حقیقتی را که فاشیستان قومی پشتون میخواهند آنرا کتمان نمایند واز آن بهره برداری سیاسی نمایند اظهار نمایم ودربرابرش بایستم که نخیر آقا! شما غلط کرده اید. اینجا اقوام غیر پشتون بیشتر از پشتونها خون داده اند؛ تلفات داده اند؛ خانه وکاشانهء شان برباد شده است؛ واز وجب وجب این خاک دفاع کرده اند؛ اگر پشتونها بخاطر نزدیک بودن مناطق شان با پاکستان راه گریز داشتند ولی مردمان شمال این کشور هیچ گریزگاهی جز قبرستان پیش روی شان نبود؛ پس انصاف نیست حالا که ابرقدرت شوروی شکست خورده است؛ جنابعالی بدون هیچگونه دلیل منطقی؛ به بهانهء افغان وافغانیت خودرا وارث همهء شهدای این وطن دانسته وتنها خودت را مرد میدان معرفی میکنی. این حق من است که چنین بیندیشم وآنرا با شجاعت وشهامت ابراز بدارم. نظر بدلایل وشواهد واسنادیکه نزد خودم موجود است من ازین موضع فکری خودم دفاع میکنم.؛ وهرکی در پی این باشد که خلاف این نظریاتم را ثابت کند اورا به مناظرهء سیاسی چلینج میدهم.

    اما خشم وغضب تو بالای من بیچاره ریشه در عقده های چرکین تو علیه مردم پنجشیر دارد که بنده همیشه از زوایای مثبت قهرمان ملی افسانوی تاجیکان زنده یاد احمدشاه مسعود به نیکی یاده کرده ام. ودقیقا همین موضوع است که مانند کسیکه مرچ در شرمگاه خانمش رفته باشد به چیغ و وایلا وا میدارد.
    خدمت جنابعالی باید عرض کنم که قهرمان گفتن وزنده یاد گفتن احمدشاه مسعود معنایش چشم پوشی از اشتباهات وخبط های سیاسی او نیست. وهمچنان چشم پوشی از جنایات آنعده افرادی (که به اعمال ضد بشری متهم باشد و مثل آن پنجشیری که بالای دختر ویا زن شما بالا شده وجناب عالی بخاطر او همهء پنجشیریها را دشنام میزنید) نیست. طوریکه دربالا عرض کردم مردم پنجشیر مثل سایر مردمان دنیا از خود خوب وخراب دارد؛ ودرضمن این را نیز خدمت جنابعالی باید عرض کنم که: هیچ کسی درسایت کابل پرس کلیت پنجشیری ویا تاجیک ویا ازبیک ویا هزاره بوده نمیتواند. هرکسی مسوول نظرات شخص خویش می باشد.

  • بهمن: "این بنده حقیرسال ها در کابل پرس? مانند سگ غف زد" و در آینده نیز غف خواهم زد.

  • آری !
    بخاطر بیان حقیقت هزار بار هم اگر سگ شوم برایم جای افتخار است.

  • هرکس حقیقت را از نگاه خود میبیند ومانند یک انسان بیان میکند.
    اما بعضی ها سالهاست که فقط مانند سگ غف میزند و نامش را میگذارد حقیقت.

  • شاید بعضی بی غیرتهای بی جرات مانند بخمن شنگری زاده پیدا شود که بی غیرتی خودرا هم عین حقیقت بداند ولی حقیقت چیزی است که آنرا انسانهای با شرف وباعزت وبا شهامت بحیث حقیقت قبول دارند. هرپشقل زاده بی غیرت مانند بخمن شنگری زاده که حالا حتی از نوشتن نام خود می شرمد حقیقت را درک کرده نمیتواند.

  • بزرگوارانم- دشنام اثرسخن اصلی را از بین می بر د.هر کس گپ دارد باید ازادانه همان گپ را زند

    آنلاین : http://-

  • در باره مزاری فقید انچه دورادور پنداشته ام بعرض دوستان میرسانم
    شکی نیست که او مشهور ترین رهبر در میان هزارگان در پایان اشغال روس بود
    بالاخره مجددی جای خود را به ربانی داد
    ربانی هر چه بود در رأس دولت قرارداشت و مسلمان و از ردیف مجاهدان بود
    جا نداشت که مزاری فقید با دوستم کمونیست و حکمتیار بی ملاحظه علیه دولتی که روی کار بود همدستی کند اگر این کار را به تنهائی تصمیم نگرفته و حاصل جلسه مسئولان حربش بوده است بهتر است هواداران آن فقید صورت جلسه را منتشر کنند
    هزارگان را نشاید کهعلیرغم قتل عام و جنایات زمان عبدالرحمان کاری کنند که تقویت پشتون بازی حساب شود

    آنلاین : http://ندارد

  • عجب ابلهی استی تو!تواصلاٌ کی استی که مردم به تو سند نشان بدهد؟اگر دوستم کمونیست بود چرا همین ربانی به اصطلاح مجاهد اورا مجاهد بزرگ وفرزند خود خواند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا همین ربانی طالبان مزدور وساخته وپرداخته انگلیس ها وام ای ۶ را فرشته گان نجات خواند.برو از ربانی وباند دزدان وراهزنان شورای نظار این سند ها را مطالبه کن.

  • محترم غزنوی خردمند-عرض من به حضور آن برادر این است که شایسته است از وضعیت هواداری این و آن خارج شویم و مصلحت جماعت و خیر عمومی را ملاک سنجش قرار دهیم.گذشته چراغ راه اینده است تایید همه جانبه از هر فرد که باشد روانیست چون بشر جایزالخطا است
    خیر کشور این بود که همه متمل باشند تا انتخاباتی انجام و قانون اساسی تدوین و دولت منتخب نمایندگان مردم روی کاربیاید.در فیصله پیشاور موافقت شده بود که مجددی حکومت را تحویل بگیرد و پس از یک ماه تحویل ربانی بدهد.ربانی هم 8ماه مهلت خواست که این کارهارا انجام دهد و عفو عمومی هم اعلان شد.حالا این گپ که در دولت ربانی وزرا چه کسانی باشند و شورای حل و عقدزیر سئوال میباشد به کجا میرسید؟آیا این مقصود اصلی را تامین میکرد؟حکمتیار بهانه اش این بود که دوستم و ملیشه باید از کابل خارج شوند واغاز شلیک به دولت غیر کمونیست از طرف او صورت گرفت و همان حکمتیار وقتی دوستم خودش رفت بلافاصله با دوستم متحد شد تا دوستم با طیاره کابل را بمبارد کند.سپس مزاری فقید به آنان پیوست و بدنبال او مجددی و شورای هماهنگی انان بروی دولت غیر کمونیست اسلحه کشید.باز تا سر و کله طالب پیداشد مزاری فقید توجه خود را به هماهنگی با طالب معطوف داشت. مسلم است که طالب او را شهید کرد.باید دید چرا بی احتیاطی کرد و خود برای مذاکره بداخل آنان رفت تا گیر بیفتد.سند هم برای این سودمند است که معلوم شود در داخله حزب از اصول مردم سالاری کار گرفته میشده است یا یک نفرکارها را پیش میبرده است.لطفا مرا ببخشید. با احترام به آن سرور ارجمند

    آنلاین : http://ندارد

  • محترم غزنوی خردمند-عرض من به حضور آن برادر این است که شایسته است از وضعیت هواداری این و آن خارج شویم و مصلحت جماعت و خیر عمومی را ملاک سنجش قرار دهیم.گذشته چراغ راه اینده است تایید همه جانبه از هر فرد که باشد روانیست چون بشر جایزالخطا است
    خیر کشور این بود که همه متحمل باشند تا انتخاباتی انجام و قانون اساسی تدوین و دولت منتخب نمایندگان مردم روی کاربیاید.در فیصله پیشاور موافقت شده بود که مجددی حکومت را تحویل بگیرد و پس از یک ماه تحویل ربانی بدهد.ربانی هم 8ماه مهلت خواست که این کارهارا انجام دهد و عفو عمومی هم اعلان شد.حالا این گپ که در دولت ربانی وزرا چه کسانی باشند و شورای حل و عقدزیر سئوال میباشد به کجا میرسید؟آیا این مقصود اصلی را تامین میکرد؟حکمتیار بهانه اش این بود که دوستم و ملیشه باید از کابل خارج شوند واغاز شلیک به دولت غیر کمونیست از طرف او صورت گرفت و همان حکمتیار وقتی دوستم خودش رفت بلافاصله با دوستم متحد شد تا دوستم با طیاره کابل را بمبارد کند.سپس مزاری فقید به آنان پیوست و بدنبال او مجددی و شورای هماهنگی انان بروی دولت غیر کمونیست اسلحه کشید.باز تا سر و کله طالب پیداشد مزاری فقید توجه خود را به هماهنگی با طالب معطوف داشت. مسلم است که طالب او را شهید کرد.باید دید چرا بی احتیاطی کرد و خود برای مذاکره بداخل آنان رفت تا گیر بیفتد.انتشارصورتجلسه هم برای این مقصود سودمند است که معلوم شود در داخله حزب از اصول مردم سالاری کار گرفته میشده است یا یک نفرکارها را پیش میبرده است.لطفا مرا ببخشید. با احترام به آن سرور ارجمند

    آنلاین : http://ندارد

  • به بهمن سگ غفزن کابل پرس?
    از نگاه فلسفی حقیقت هیج کاه مطلق نیست، بلکه حقیقت (ها) همیشه نسبی اند.
    اما سوال درین است که کسی حقیقت نسبی خود را با کدام شیوه بیان میکند.
    با سبک و گفتار انسانی، یا با دشنام دادن و مانند سگ غف زدن.
    شیوه دومی مال خودت است.

  • خوب شد ، که بلاخره غفزن کابل پرس? خودش اعتراف کرد، باش که دیگه چی اعتراف های جانانه میشنویم ... حالی کیست که حقایق را بشنوه ؟؟؟ تنها میرامد بولانی خو کفایت نمیکنه هاهاهاهاهاهاها

  • بخمن شنگری زاده, من که گفتم پاچه گیر استخوان خور تو استی ان بایانی بی عزت نیز از تو کم تر نبود اما یک مرتبه از شما پیشتر او بخاطر ملیت اش اما تو بخاطر بز و ولسوالی تان دیوانه شده و قرصدک میکنید * من گفتم موسی هستی پیر و بایانی ... را از سسبب پاچه میگیرید که بز جاسوس و ادمکش را نقد کرده اند! من هیچگاه خود را پنجشیری نگفته ام , تو قلم بدست نوشتی قومت و اصلیت و طرز و راه سیاسی ام معلوم نیست , این بود که گفتم از کابل پرچمی تاجک ورنه اصل و نسب پیش ما مردمان کابل و اکثر پرچمیان ذره ای ارزش ندارد من سیاه وسفید کابل و مزار را یکسان میدانم لبه مبارزه ما بر ضد ظالم خونخوار دزد قوم گراهاست میشه اینها اوغان باشد یا هزاره و پنجشیری یا پکتیایی ,عدالت تاریخ حقیقی در حال و گذشته نه بت پرستی در پیشانی یاداشت مبارزه ما ! نه ظاهر شاه بابا ملی یست و نه بز ادمکش و بابه مردار قهرمان ملی نه هم مادر "جنده"ای مارشال! اینها حرف های مسخره بیش نیست!!

    ببینید این تو استی که دنبال سمت و طایفه افتاده ای وزنه چرا از من پرسیده ای که قومت و سمت .. ام نامعلوم است ,ورنه چرا بز را برخلاف حقایق قهرمان "ملی " یک قوم "تاجک ها" ( خوب است قهرمان ملی نگفته ای)قلمداد میکنی کدام بی ناموس او را ناجی و قهرمان تاجک ها گفته مگر دزدان شنگری زاده پنجشیر !!,میشود او را قهرمان تازه بدوران و سترخوان رسیده پنجشیر گفت حتی قهمرمان شمالی و شمال شرق نیز گفته نمی توانیم انانیکه دزد سر گردنه ایشانران ملیونر صاحب ارگاه و بارگاه ساخته و در قتل و کشتار بیگناهان سهم داشته قهرمان میدانند مردمان شمالی او را روبا بز خرابکار و منافق میدانند از همین بی عدالتی هایش بود که در داخل جمیعت و شورانظار گروه های علنی و مخفی جور و اینک و در گذشته ها نیز علایم و اثار انرا مشاهده کردیم و میکنیم , ملاعزت که سالها در بیخ گوش پایتخت در راه جمعیت راکت زنی و ادم کشی کرد را به هیچ حساب اهل بدخشان که تقسیم کردن مسعود به انان چیزی نمانده و به انان ارزش قایل نشده بود را از حلقه ربانی بودند را از راه منافقت با ملا عزت شریک و حاکم ساخت قطره و احمدی را با بی اعتباری به ملا به فرقه هشت مسلط نمود ]ولی همه انان هرگز شیوه پنجشیری گری مسعود را نپذرفته و اوامرش مثل اسماهیل خان دنگر ملا نقیب تن ندادند ,چنانچه حلقه دیگری پنجشیری مثل قره بیک چرسی و قانونی .. بدور ربانی جمع شدند , صرف نظر از حلقه پنجشیری گلبدینی و طالبی چون وحید مژده جاسوس نظار و گروه استاد فقید ربانی از برکت مسهود به دها پارچه تقسیم شدند , حقیقت مسعود از دیروز و امروز و فردا یکسان روش است مگر کابل تاجک نبود که باعث کشتار بی رحمانه شصت و پنج هزار انسان بیگنهاه شد که شاید حدود چهل هزار ان بدست مسعود و نظار کشته شده باشد 65 یتیم 65 بیوه 65 بگفته خودت مورد تجازو قرار گرفته ( مهمترین افشار مکرویانها چنداول و چاردهی و شاه شهید ... پرورشگا مکرویان) !اگر شنگری زاده نبودی مثل بایانی به تجاوز و بر بی گنهاهان مظلوم از هر قوم تبار یکه باشند از هر سمت وولایتی که بودند اینگونه ابراز افتخار ولذت نمی کردید و

    جنگ نکرده و زنان تانرا بکابل پیشمردم کابل و اوغان طالب رها و خود فرار کردید حال به افتخار از تجاوز به خواهر و مادر و زن کابلی ها یادکرده و مرا و فاملیم را نیز جز از انان حساب میکنی ایا روشنفکر مسلمان کمونست سکولر همین وجدان را دارد که بر مرده مردم و یا بر بی زبان ها و صغیفان بی دفاع که مورد تجاوز مسلمانان وقهرمانان ملی قرار گرفته اند افتخار کنند؟ در حقیقت شما باعث سوختن و کشتن و تجاوز کابل و اسیر و حریق خانه و باغ نقل وانتقال زن و کودک... و باغ شمالی و کشتار هرات بامیان مزار از جانب مزدوران پاکستان گلبدین و طالب و حلقه متخاصم ربانی استید , این را هر ازاده مرد شمالی و کابل ... میدانند ایا با این کشتن و تجاوز غارت کردن مهاجرت به داخل و خارج(بنا بر فرموده خودت که به افتخار از ان یاد میکنی) باز هم سبک سری پیدا خواهد شد تا این جاسوس های پاکستان ایران وهابیت و فرانسه و امریکا را قهرمان بدانند ؟, در دوره مقاومت هرروز مردمان شمالی این را بزبان می اوردند که روبار ده غارش درامد و دهان سوراخ اش را چپه کرد و اینک ما میسوزیم , از بی عدالتی کابلش بود که موقیع که تا اخرین زمان نجنگید و فرار کرد!! حال تهنه زنانه بدیگران میزنید گویا تا اخرین زمان جنگ نکردید, هیچگاه پنحشیری تا اخر جنگ نکرده با روس معاهده با امریکا و دیگران ! , مردمان شمالی ران های زنان تانرا لمس نقود و زیور دزدی تانرا را بدست اوردند اینان تاجک نبودند ! قهرمان ملی تاجکان !! افتخار اش کشتار تحریب تجاوز از هم پاشی یک نظام مجهز از بین بردن تمام سستیم های شهری از برق و ترانسپورت و حدمات عامه و ایجاد تفرقه مذهبی ملیتی منطقوی تجاوز به زن و کودک ایجاد بستر تروریزم اینک بستر ناتو و امریکا و تحریک بیشتر همسایه ها و قدرت ها که بخش دفاعی و جاسوسی ... شان به وطن ما فوکس شده !

    یکبار برو مناطق تاجک را ازکابل تا هرات و فراه و شمال ببین که چند فیصد بز سست پیمانرا قهرمان میدانند !! حرف مفت شنگری زاده که خود اعتراف نمود شنگری عرف و عادات قبول شده حال و گذشته پنجشیر است خود گفت که سالهاست به دها نام در کابل پرس? غف زده و پاچه گیری کرده است !

    خریدار داستان نجیب و بایانی نیستم این سه گز دشنام نوشتن هایت که نیم ان حقیقت ندارد را به ادرس خود و مدافعان شان بنویس من مدافع حقیقت و مظلومان تاریخ حال و گذشته هستم تاجک است یا ازبک وهزاره ,هندو است یهود, هرگز حود و ملیتم و ولایتم را بهتر و بر تر از دیگران نگفته و از دزد و ادمکش به نیکویی یاد نکرده ام رسم من است که گریبان افراد چون تو غزنوی بابر بایانی و هر فاشیست دیگر را بگیرم!

    سوسیال خور بیکار که بر همه تاخته ای و کشتار دشت لیلی را برخ ازبک و دوستم کشیده و بفکر خودت اوغانها را بر ازبک و و دیکران تحریک کرده ای در حالیکه ان کشتار مشترک ابک هزره تاک و قوت های ناتو در راس امریکا بوده و ماری بدی هم نبوده چون انان بیگناهان نه بلکه ادم های مسلح خارجی و داخلی و از صد ها فرسخ دور برای اشغال و اواره کردن و کشتن مردم بیگناه و بی دفاع انجا رفته بودند اینکار در دند شمالی از جانب ازاد مردان ان دیار مرد خیز نیز تکرار شده نه در پنجشیر !! بر عکس از مهربانی و احترام به اسرا شورای نظار اسلامی همه واقف اند نمونه ان اسیران بیچاره ازبک محافظین میدان هوایی کابل از زمان سقوط و فرار نجیب تا ان دم را که در رشیخور ,شمالی و جوار تپه وزیر اباد یا وزیر اکبر خان کابل و پیدا شدن جسد های از گور های دسته جمعی دست چمتله شمالی و قسمت های از دره پغمان چاه اهو چنگلک و از روی سرک جکه کردن هزاره های تبگنگی و جوالی های مندوی یاران و دیزوزی پنچشیری ها... همه باخبر و اند !

    ایا به این گفته های تان عمل و صادق بوده اید (((... بناء به هویت تاریخی گروه های قومی دیگر باید احترام گذشته شود. به مبارزات وپیکارهای حق طلبانه گروه های قومی غیر پشتون نیز چه دربرابر استعمار انگلیس وچه دربرابر شوروی سابق حد اقل باید مساویانه احترام قایل شد. اما فاشیستان پشتون چنین نمی اندیشند. نزد آنها مجاهدان واقعی ومدافعان واقعی وطن پشتونها می باشد ودیگران همه نوکران ومزد بگیران کشورهای اشغالگر.)) به همین سسله من نه اوغانم و نه به سه صد سال افتخار میکنم انرا به قوم گرایان اوغان از جمله بایانی بگوید از هر دری بی مورد سحن زدن کاری ادم های مریض روانیست!
    اری!بخاطر بیان حقیقت هزار بار هم اگر سگ شوم برایم جای افتخار است. ایا این حقیقت است که پنحشیری ها از جرم جنایت " هدف شورای نظار پنجشیر "مبرا است! واین نوشته کوتا پر مفهوم از من نیست من هر چه نوشته ام از ان دفاع میکنم ‍!

    باز دگه , بازدیگه , باز دیگه بز در حضور جنرالان رژِیم نجیب خود اعتراف میکند که باز دیگه باز دیگه اگر کمک چنرال صاحبان نبود باز دیگه برادر حکتمیار زن پنجشیری ها را .. میکرد و نمیگذاشت پای شان بکابل برسند و اینک صاحب بلند منزل و سرمایه و دزدان میلیارد دالری کابل بانک و غصب زمین و خانه هندو و مسلمان وو, اما چه پر رو حافظ ناموس کابلی ها و پرچمی ها بز را دانسته اید در حالیکه با نبود همان ها جنرالان شما و دیگران تان در کابل و در مسیر راه ها و در ولایات و بنا بر اعترافات مکرر خودت در گذشته ها ی دور تر در کنرها و راه جلال اباد و خود جلال ابا به ناموس بی دفاع هموطنان تجاوز صورت گرفته است از جانب کی هم قماشی ها مسعود !هر چه بود گذشت اما تاریخ زنده و در دل خود انرا حفظ کرده و زنان پنجشری قرض شوهران و برادران شانرا اهدا کرده و میکنند در نواحی چار اطراف وزارات داخله دوکانداری از قندهاری و تا کابلی از انتیک فروشان بوت فروشان و خیاطان ... پیدا نمی شود که چوان بوده اندو دختران و خواهران قره بیک در دوره اول استاد فقید شماره تلیفون نداده و وقت ناوقت در پس خانه و پیش خانه انان سر نزده باشند و یا در کارته پروان پنجشیری های جهادی تازه مقیم شده که دقیق نام خود و ان اناثیه های شانرا میدانم اگر ضرورت شد بیان خواهم کرد با روابط در دایره شنگری با دیگران داشتند!! در خیرخانه نیز زنان ادم های مشهور پنجشیری با جوانان کابل و شمالی در ارتباطات تنگاتنگ بودند!!

    اگر من دیر تر جواب میدهم دلیلش اینکه سویال خور نیستم و گاهی مشکلات کامپوتر برق یست .

  • معلوم نشد که این پیام بی سرو بی پای شش متره از جانب کی برای کی نوشته شده.
    بهمن شنگری زاده به بخمن شنگری زاده مینویسد.
    آیا این دو با هم برادر اند؟
    اگر نیستند، پس چرا هردو نام فامیلی همسان یعنی شنگری زاده دارند؟
    من که ازین همه قاتی پاتی سر در نیاوردم.

  • به همه سلام این هم چند توته از"زنان خشمگین برسم اعتراض سینه هارا لُخت کردند" که از دشنام و بی فرهنگی و بی ادبی شنگری زاده پنجشیری هیچ کسی و هیچ قوم و تباری و گروه سیاسی از قید قلم اش نمانده است .

    شاید نجس پدر ومادر جناب عالی باشد که همچو فرزند بدزبان را بدنیا آورده است، درغیر آن من کسی را تشویق به کدام کار بد نکرده ام، دخترهای جوان درکشورهای مسلمان، از تیکه داران دین به ستوه آمده اند، هرجا که یک تیکه دار دین قدرت سیاسی را بدست بگیرد همچو اعتراضات خشمگین را خصوصا درمیان زنان درقبال دارد. ((کم از کم مسعود و ربانی هم اسلامگرا ها بودند ایا انان در راه سکولریزم تر و خشک را در دادند یا اسلامیزم افراطی؟)

    مردها درجوامع مردسالار داشتن آلهء تناسلی مردانه را برای خود شان امتیاز وافتخار ولی داشتن یک بریده گی درمیان دو پای زنان را مایهء شرم وننگ می دانند.

    ما اعتراض دیگرت درمورد قشر اناثیهء خانوادهء من است که درین مورد خدمت جنابعالی به عرض برسام که : زنان خانوادهء ما هرگز ضرورتی به عریان کردن یا خودسوزی ندارند و لله الحمد تاکنون چنین ضرورتی ( چرا گه به شنگری هادت کرده و شما با انان موافق استید).

    یدنم مال خودم می باشد. شعاری که بر سینهء زیبای !!!( ملا برای انار پستان دنیا را فروخته بهمن شنگری زاده با شور شرین شدن دهانش میخواهد سینه زیبا هموطنانش همه روز ببنند تا حمام خون دیگری در وطم جاری شود )امینه تایلر وبلاگ نویس تونسی حک شده وافراطیون اسلامگرا را بخشم آورده است.

    به عوض خودکشی تشویق کرده ام که دربرابر این تیکه داران دین، به عوض خودکشی باید خودشان را مانند زنان اروپا وتونس عریان کنند وبه سرکها بریزند تا حقوق شان اعاده گردد،( تشویق زنان و دختران وطن در جهت عریان کردن و لذت بردن شنگری زاده پنجشیری).

    ........که fuck معنای گائیدن نیست؟

    بگایم مورال ات را؛ شعارانگلیسی که بازهم خشم افراطیون مذهبی ومردسالاران غیرمسلمان را برانگیخته است

    اوغان غول اینجا هم میخواهی برمن تعرض کنی !

    ......وبه ریش هرچه!! وهرکی!! اوغان خر است!! یعنی وابسته گی فرهنگی به فرهنگ سگ دارد!!! بشاشند.

    بناء اگر خودت در دامان یک مادر سالم تربیت میدیدی!!!، چنین دشنامها را قبل نمی نوشتی،!!! پس معلوم است که دریک خانوادهء سراپا عقده ایی وبی فرهنگ بزرگ شده ایی!!! که حرف آخر را درآنجا فقط دشنام وتوهین میزند.!!!

  • جناب محترم بخمن یا بهمن پنجشیری شنگری زاده!
    من هیچ ندانستم که هدف ومرام جناب عالی از بازنویسی جملات آنهم بصورت پراگنده وغیرمنظم ازمقالات ونوشته های بنده چی بود؟
    اینکه من به ریش هرچه وهرکی که اوغان خر است شاشیده ام چرا خشم جناب عالی را برانگیخته است؟ شاید پدر مرحومی تان که مادر تان را از درهء پنجشیر شنگری پرانده است و نطفهء جناب عالی قبل از عقد نکاح درشکم مادر تان بسته شده است ایشان از جنس شریف ایل جلیل اوغان خر باشند که اینقدر خشم وغضب برشما مستولی گردیده است.
    ورنه جوابهای بنده که بیشتر در آن سخن از شاشیدن و بول نمودن به ریش اوغان خر بکار رفته است بیشتر دربرابر کسانی نگاشته شده است که ازجنس جناب عالی بوده اند که به هیچ صورتی با منطق وزبان ادب واخلاق وگفتمان انسانی میانهء خوبی نداشته اند.آنگاه بنده نیز مجبور شده است تا ازخشونت با وی کار بگیرم چنانچه دربرابر جناب عالی شما نیز باوجودیکه شنگری زاده تشریف دارید کار گرفته ام.
    بازهم از بازنویسی جملات بنده در پیام تان ازشما ممنون می باشم امیدوارم که خواندن ومطالعهء مقالات بنده بیشتر سبب ازدیاد بیماری های روانی شما نگردد.

  • بخمن جان پنجشیری شنگری زاده که تا دیروز از مقالات پرویز بهمن استقبال میکرد چه شد که حالا به یکباره گی برضد آن برخاسته است. چنان معلوم میشود که این آقا زرنگار ویا فرید شیرزاد ازشهرمالمو همان کارملی پشتون تبار سایت پندارباشد که گاهی به نعل میکوبید وگاهی به میخ. ولی حالا معلوم میشود که دیگر طاقت وتوانش در خواندن مقالات پرویز بهمن از دست رفته است ونا گزیر است که بخاطر پرویز بهمن تمام مردم پنجشیر را دشنام بزند.

  • تو قلم بدست نوشتی قومت و اصلیت و طرز و راه سیاسی ام معلوم نیست , این بود که گفتم از کابل پرچمی تاجک ورنه اصل و نسب پیش ما مردمان کابل و اکثر پرچمیان ذره ای ارزش ندارد من سیاه وسفید کابل و مزار را یکسان میدانم لبه مبارزه ما بر ضد ظالم خونخوار دزد قوم گراهاست میشه اینها اوغان باشد یا هزاره و پنجشیری یا پکتیایی ,عدالت تاریخ حقیقی در حال و گذشته نه بت پرستی در پیشانی یاداشت مبارزه ما ! نه ظاهر شاه بابا ملی یست و نه بز ادمکش و بابه مردار قهرمان ملی نه هم مادر "جنده"ای مارشال! اینها حرف های مسخره بیش نیست!!

    جناب عالی بخمن جان شنگری زاده پنجشیری!
    من درین کار تو حیران استم که خودت؛ خود را دشنام میزنی وبعدا مرا متهم میکنی که گویا من ترا دشنام داده ام. خودت لقب شنگری زاده را با افتخار بالای نامت یدک میکشی ولی بعدا میگویی که من کابلی اصلی استم واز نظر سیاسی پرچمی می باشم.
    من هرگز از خودت نپرسیده ام که ازنظر قومی چه استید درکجا از شما پرسیده ام ؟ آیا شما کدام سند از جملات بنده ارائه کرده میتوانید که من از شما پرسیده باشم که لطفا هویت قومی تانرا بیان دارید؟
    این برداشت غلط شما از پیامهای بنده است. شما آنقدر در عصبانیت قرار دارید که حتی خودتان را هم دشنام میزنید وبمادر تان توهین میکنید. انتخاب لقب شنگری زاده توسط شما معنای توهین به مادر مرحومهء تان است. به این معنی که مادر شما پنجشیری بوده وبر اساس سنت وفرهنگ شنگری نزد پدر جناب عالی آمده وپدر محترم تان نیز قبل از عقد نکاح پاهای مادر تان را بالا کرده تا اینکه نطفهء جناب عالی دربطن مادر تان بسته شده است آیا این دشنام را من برایتان میدهم یا اینکه خودتان آنرا با دستان خودتان می نویسید؟
    پس حق این است که دیگران را باید حق بدهید که تا درزمینهء هویت قومی وهمچنان سابقهء سیاسی شما شک نمایند. چون خودتان معترف استید که شما شنگری زاده استید یعنی اینکه قبل از نکاح والدین تان؛ نطفهء شما دربطن مادر تان بسته شده پس شما حرامی می باشید . بازهم دربارهء کابلی بودن تان وپرچمی بودن تان باید عرض کنم که گفتار متناقض تان ؛خودتانرا رسوا می سازد. شما نوشته اید که من کابلی استم نزد یک کابلی هیچ تبعیض قومی وجود ندارد تمام مردم افغانستان را به یک چشم می بیند وهرنوع گرایشهای قوم پرستی را رد میکند . اما من از شما می پرسم که نفرت شما از مردم پنجشیر بخاطر چیست؟ آیا همهء مردم پنجشیر شورای نظاری می باشند؟ آیا در پنجشیر هیچ پرچمی وخلقی وجود ندارد؟ اگر شما یک حزب سیاسی مانند پرچم را دربست با بخشی از مردم یک کشور در تصادم قرار میدهید آیا این کار شما مطابق اساسنامه ومرامنامهء حزب پرچم صورت گرفته است؟ پس معلوم است که شما پرچمی نیستید. از خود انتخاب نام تان معلوم است که شما پرچمی نیستید زیرا پرچمی ها شنگری زاده نیستند و بخاطر یک فرد بخش بزرگی از مردم را بدون دلیل وبرهان قاطع مورد اهانت قرار نمیدهند. این را بخاطری ازشما پرسیدم که شما برخلاف اسم انتخابی تان دعوا دارید که شما پرچمی وکابلی استید.
    دوم اینکه اگر شما خواهان عدالت اجتماعی باشید؛ حتما این را میدانید که نام کشور تان جعلی است. افغانستان یعنی کشور افغانها. این نام استعماری توسط انگلیس بالای این کشور گذاشته شده تا جنگها واختلافات قومی همیشه دوام داشته باشد. دراینجا شما برخلاف ادعای تان که گویا طرفدار عدالت استید نوشته های مرا با نوشته های چمبر علی وطرفداران مزاری وغیره دریک سطح قرار داده وهمهء مارا با قمچین دشنام خواسته اید که ازصحنه برانید. درحالیکه هرکدام ما از مواضع فکری متفاوت برخاسته ایم.
    چمبرعلی طرفدار حفظ نام افغانستان است وهمهء شهروندان این کشوررا بدون درنظر گرفتن هویت های قومی شان میخواهد زیر کلمهء افغان بگنجاند. درحالیکه من گفته ام که کلمهء افغان معنای سگ شکاری را میدهد. واین نام توهین برای همهء شهروندان این کشور به شمول پشتونها می باشد. دوم اینکه طبقهء حاکم افغان را نباید با حساب همهء افغانها یکی دانست. زیرا همین طبقات حاکم بوده اند که پشتونها را خرسازی نموده واز هویت شان بحیث سپر تیر بلا استفادهء ابزاری نموده اند وهمیشه در ارگ عیاشی وزن رقصانی را پادشاهان پشتون یا افغان نموده ولی بدبختی وفقر وجهالت را به مردم پشتون به میراث گذاشته اند . بناء درساختار قدرت سیاسی نه تنها افغانها بلکه غیر افغانها هم حق دارند تا زمام امور را بدست گیرند واین کشور را اداره نمایند. حالا شما موقف خودتان را واضح سازید که درکجای این عدالتخواهی قرار دارید؟
    آیا نام افغانستان را توهین به همهء شهوندان کشور میدانید یانه؟
    آیا طرفدار مشارکت همهء اقوام درساختار قدرت براساس شعاع وجودی اقوام ی باشید ویانه؟
    اگر می باشید چرا مردم پنجشیر وهزاره وشمالی وال را بنام سقاوی وشنگری زاده وغیره مورد تاخت وتاز قرار میدهید؟
    سوالهای دیگری هم دارم که آنرا بعداز پاسخ تان به شمار ارجاع میکنم.

  • من شک دارم که این آقای که بنام بخمن شنگری زادهء پنجشیری چنین عصبانی باد وبخار خودرا درکابل پرس رها میکند یک کابلی اصیل ویا پرچمی کارملی باشد. ایشان مدعی اند که به هیچ صورتی دشمن مردم پنجشیر نیستند ولی برای یک لحظه این چند جمله را به عنوان مشت نمونهء خروار بخوانید که ایشان چقدر با افکار پرچمی ها سر میخورد.

    1هیچگاه پنحشیری تا اخر جنگ نکرده با روس معاهده با امریکا و دیگران ! , مردمان شمالی ران های زنان تانرا لمس نقود و زیور دزدی تانرا را بدست اوردند اینان تاجک نبودند ! قهرمان ملی تاجکان !! افتخار اش کشتار تحریب تجاوز از هم پاشی یک نظام مجهز از بین بردن تمام سستیم های شهری از برق و ترانسپورت و حدمات عامه و ایجاد تفرقه مذهبی ملیتی منطقوی تجاوز به زن و کودک ایجاد بستر تروریزم اینک بستر ناتو و امریکا و تحریک بیشتر همسایه ها و قدرت ها که بخش دفاعی و جاسوسی ... شان به وطن ما فوکس شده !

    2باز دیگه برادر حکتمیار زن پنجشیری ها را .. میکرد و نمیگذاشت پای شان بکابل برسند

    این جملهء اخیر را گویا بزعم خودش از قول احمدشاه مسعود روایت کرده است. بناز م این ژورنالیست با ادب پرچمی کابلی را که چنین صادقانه حادثه را بیان نموده است

  • بهمن:
    "درحالیکه من گفته ام که کلمهء افغان معنای سگ شکاری را میدهد. اما
    من سالهاست که در کابل پرس? مانند سگ غف میزم.
    دوم اینکه طبقهء حاکم افغان را نباید با حساب همهء افغانها یکی دانست"
    بهمنک گاهی سگ میشه و گاهی کم کم آدم. این بچاره راه خوده به کلی گم کرده.

  • چمبرعلی خان!
    چرا نامت را نمی نویسی بی غیرت؛ اگر تو غیرت اوغانی داری باید حد اقل از نام خود نه شرمی؛ من گفته ام که من مانند سگ غف زده ام که اتحاد سه قوم بزرگ غیر پشتون یگانه راه نجات مردم از زیر سلطهء حاکمیتهای عنعنوی قبیلوی پشتونی در افغانستان می باشد. خودت ازین کلام من چه برداشت داری؟
    آیا این سخن به معنی این است که من سگ شده ام؟
    یا اینکه خدا نخواسته آبا واجداد من سگ بوده اند؟
    شاید خودت معنای تشبیه واستعاره را نمیدانی وازین همین خاطر مانند سگ پاچه گیر میخواهی درخمیر موی پیدا کنی؟
    من گفته ام که مانند سگ بخاطر اظهار یک حقیقت تاریخی غف زده ام وحالا نیز به قول خودم ایستاد هستم ولی هرگز دعوا نکرده ام که من سگ بودن را نسبت به انسان بودن ترجیح میدهم وبرای همیشه سگ باقی می مانم ؛ درینجا تنها غف زدن ذهن تورا به تشویش انداخته است؛ درحالیکه این نوع تشبیه نمودنهادرتمام زبانها منجمله زبان پشتو یک اصل قبول شده است:
    درمحاورات فولکلوریک مردم قندهار لفظ « خر» بخاطر مبالغه دریک امر بکار میرود لطفا به این مثالها توجه کن
    زه خر دق وم
    یعنی اینکه تا آخرین اندازه دق بودم که اندازه اش را نمیدانم
    هغه سری خورا خر لایق وو پخدای
    آن مرد خیلی لایق بود قسم بخدا
    حالا اگر خودت پشتون باشی گفته میتوانی که کار برد لفظ «خر» دراینجا چه را افاده میکند؟ مبالغه یا حیوان بودن
    بهمین ترتیب درزبان انگلیسی این ضرب المثل مشهور که همچو سگ گرسنه بودم چه معنا میدهد؟ آیا متکلم باگفتن کلمهء سگ ؛ سگ میشود؟
    درحالیکه اگر تو میخواهی که نام افغان وافغانستان را اینجا ترمیم کنی بازهم بخطا رفته ایی ؛ زیرا کار برد کلمهء سگ ازطرف بنده نظر بدلایل فوقانی بخاطر اظهار یک موضوع است ولی مخالفت من با نام افغان بخاطر معنای تحت اللفظی آن درزبان انگلیسی است که بار توهین به تمام باشنده گان یک سرزمین تاریخی را درخویش دارد.
    به عبارت دیگر: مدعیان حفظ نام افغانستان باوجودیکه یقین دارند ومیدانند که نام افغان درزبان انگلیسی معنای سگ شکاری را میدهد ولی بازهم کورکورانه برتحمیل این نام ننگین وتحقیر آمیز بر اکثریت باشنده گان غیر پشتون این کشور اصرار می ورزند؛ ولی من بخاطر بیان یک موضوع فقط ازیک تشبیه بلاغی کار گرفته ام که در تمام زبانهای دنیا چنین کاری معمول ومتداول است. حالا بفرما خودت دلایل ات را اینجا بیان کن تا خواننده گان نیز از آن مطلع گردند.

  • بهمن:
    " ولی هرگز دعوا نکرده ام که من سگ بودن را نسبت به انسان بودن ترجیح میدهم وبرای همیشه سگ باقی می مانم"
    هر وخت که انسان شدی باز با هم گپ میزنیم. فعلن به ولگردی ات در کوچه ها ادامه بته.

  • نادرک مادر زنا ویا چمبرعلی اوغان خر!
    مرا مجبور ساختی که با شما چنین حرف بزنم زیرا دیدم که عقده های روانی ناشی از نطفهء خر در رحم مادر ویا مادر کلان تان هنوز هم روح وروان تانرا آزار میدهد و با دادن دشنام میخواهید برتری وفضیلت خویش را ثابت نمائید پس من نیز مجبور گردیدم که با زبان خودتان با شما حرف بزنم.

  • تو خو به سگ کابل پرس? مشهور شدی.
    تا این صفحه برویت باز است غف بزن.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس