دود سفید در زیرزمینی منزل آرام!
همبستری پدر و دختر
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
شاید در هیچ دین و آیین دنیا،همجنسی با محارم قابل توجیه نباشد ومشروع پنداشته نشود ، در عصور ماضی در جوامعی پیرو مذاهب تحریف شده (مانند آتش پرستان) اطلاعاتی مبنی بر عقد محارم وجوددارد ،این اطلاعات از ازمنه یی است که خورشید دین آخرین خدا،بر باتلاق های گندیده ی باور های خرافی نتابیده بود ،اسلام نه تنها برمسلمین پرتو افگند،بلکه اهریمنیان رانیز زیر شعاع خود مجبور به تغیر و تحول ساخت ،پیروان آیین های بیدینی زیر تاثیر نیشخند های گرویده گان به دین، در عقاید خود بازنگری کردند ،و مشتی از باور هایشان را دور ریختند و پس از چندی از گذشته ی شان انکار ورزیدند ،بدین ترتیب با گذشت چند سال وبا کنار رفتن چند نسل ،سنت دیرینه را فراموش کردند ،پس ازانکشاف اقتصادی ،اروپا و غرب ، دنیای اسلام که مصرف کننده ی محض شد، نه تنها حقارت عقب مانی را حمل می کرد بلکه عمده ترین عنصری که مورد استهزای غربیان واقع شد ، موضوع چند زنی در اسلام است ،آنانی که دردانشگاهای زیر سایه ی غرب درس خواندند، بی چون وچرا شاهد تمسخرلاییک ها بوده اند،وازین ناحیه متحمل عذاب روحی هم گاه ناگاه گردیده اند ، اما از ترس مولانا صاحب که به زودی قادربه صدور فتوای کفراست لب نکشودند ، و حقیقت را یافت نتوانستند ، در حالی که شیوه و لحن قرآن به سوی تک زنی تمایل دارد ،(......) هرگزشرع شریف خیر وبرکت خانواده رادر کثرت بانوهای متعلق به یک مرد ندانسته،بلکه افزون از یک همسر رابه شرط و شروط بسته نموده، در صورت بروز بن بست هایی می توان بدان توصل جست.
اما مدنیت موجوده درغرب هیچ نوع بهانه یی را درین مساله نمی پذیرد ،ازینرو داشتن هم نفسی در کنار خانم اولی جزء فرهنگ محسوب می شود، چون قانون ساخت دست انسان با قوای و نیروی اجراییه وی دولت حمایت می شود در لحظاتی که ترس از دولت و قوای آن مطرح نباشد ، هیچ جنایت خویی، داوطلب از جنایت دست بر نمی دارد ،اگر ایمان و عقیده مطرح است،وترس از روز آخر، حتی در وسط تاریکی های شب نیز به ارواح خبیثه مجال عمل نخواهد بود که انسان را در کناردیو و دد قرار دهد.
اخیراً در کشور پیشرفته ودموکراتیک اطریش که هیچ فردی به مُعضل جنس لطیف مواجه نیست ،و همسر گزیدن برابربه اشتراک ورزیدن در محافل طوی گرانی ندارد ، دختری یازده ساله یی،باعث اشتعال شهوت پدرش شد که شعله هایش دامن دختر رانیزسُرخ کرد. در شبانگاهی که کی بانوی منزل به مهمانی رفته بود ، پدر دختر را فرا خواند با خنده اورا درآغوشش تاآن حد بفشرد که رگهای بدن دخترش توسیخ شد، شعله های سرکشِ آتشِ درونراکه هر دو بدان بند بودند فرونشاندند ،آبی که بر روی امواج نهانی تمایلات نفسانی شان ریخته بودند هر دو راخندان کرد. فردایش که کیبانوی بزرگ از مهمانی بر می گشت ،خانم تنهای خانه نبود ، دخترِ نیمچه اش شوهرش را ربوده بود .
پدر که دو خانم در اختیار داشت ، تمام شب را تا سپیده صبح در کنار بانوی زیباروی، تازه بخود آمده اش می گذراند. دخترک نیمچه که پدر را در نقش دیگر یافته بود، دلداده ترو سوخته تراز پدرشوهربود . او روز ها را به امید فرارسی شب اینطرف و آنطرف سپری می کرد ، شب که فرامی رسید از بوسه های شهوت پُرِ همسرغیر معمولش مدهوش می شد ،همبستر شدن و قرار یافتن در آغوش پدر به او شیرینی دیگری می داد. او از پدر شوهر خواست تا این آتش را سوزان نگه دارد، ودر راهی قدم گذارد که حقوق خانم نیز حفظ شود ، دزدانه کام خواستن و کام گرفتن ودر تاریکی شب در آغوش مرد جاه گرفتن، به خانمی که از حقوق زن آگاه است اورا رنج می دهد ،در غرب و اروپا همبستر شدن در فضای بسته با حفظ ادب وحجاب خلاف آرزوهایی جنسی و حقوق انسانیست ،ازینروهر دو فرو رفته در باتلاق مستی و عصیان نفس بر آن شدند که حیات را در جای دیگر و طور دیگر سپری کنند ،دختر که مادرش را در بستر پدر عریان دیده بود و پدر را سخت درآن هنگام مراقب و مواظب مادر ،از او ،از شوهر ش خواست که عروس جدید را نیز باچنان مراقبت و لطافت استقبال نماید ،دختر که مایل بود مانند مادرخود را درکنار مرد ببیند و شوهر که سراسر مصروف همبستر منتخب بود نیز بی میل نبود که آزادی بیشتر جنسی داشته باشد و لحظه هایی را آرام در تخت دو نفری سپری کند ، بیم داشت که روزی کیبانوی(1)خانواده از سردی وبی میلی جنسی داماد، که ظاهرا ،ًشوهر او نیز بود، گمانبر شود، و در پی علاج گردد ،که دزد رابا پشتاره در کنا رش گیر نماید ،موج سر کش وجرقه ی آتش بهم خوردنِ دو جسم بیتاب ، دختر یازده ساله را بیشتر از مرد مسن و سال خورده می سوزاند ،او بیمار آغوش مردی بود که تا چند روز پیش از چشم دیگر به او می دید.
مکتب را ترک کرد ، مانند چیز گم کرده ها از صبح تا شام منتظر می ماند به مادرش خود را بیمار معرفی می نمود ،بیماری او بیماری عادت به مرد بود که پیش از میعاد با آن مواجه شده بود. راهِ علاجش جزء گرمی آغوش شبانگاهی پدرشوهر چیز دیگری نبود. عرق وتندی نفس که از بوسه های شبانه ی پدر ، هنگام تاریکی حاصل می شد او را آرام می کرد ، لذاپدر وخانم دختر در پی آزادی بیشتر زوجی شدند ، دختر حاضر شد آتش را به قیمت ترک مادر وآزادی نگه دارد، پدر که نه از خدا می ترسید ونه آیینی داشت که بداند روا وناروا یعنی چه ؟ دختر را به صلیب سوگند وفاداری داد که تا روز بسر رسیدن حیات همخوابه یی غیر از پدر نطلبد . معشوقه نیز مصمم بود که دلش به هیچ مردی کشش و تمایل بیشتر از پدر ندارد (زیرابه هرپیمانه که گناه ثقیل است ،قوه ی جاذبه ی آن نیز نیرومند است)پدر که گرمی لبان دختررا نمی توانست نادیده گیرد ، در زیر منزل اتاقی ساخت دلپذیر تر و هنری تر ،از آنچه که تا کنون داشت. هردو موافقت نمودند ،که حیات جدید را در میان شعله های خاموش آتش ، که از رگهای بدن هردو می تراوید ،در زیر خانه ی نو آباد که قفل آن با رمز ویژه یی باز می شد طی کنند،اسباب و لوازم اتاق را تکمیل نمودند ، تخت دونفری در میانه ی اتاق جا سازی شد.
دختر نامه یی به مادرش نوشت : مادر جان ! من مردی را به همسری برگزیدم که در کنارش مانند تو ،خوش بخت باشم ، او را آزمودم ، امیال و خواست های مرا بخوبی می تواند بر آورده سازد ، نفس او داغ است و همنفسی اش دلپذیر ، کوشیدم با چند بار کامجویی او را رها سازم ، اما تمام سلول های بدنم او را می خواهد ، من که تنها مانده ام در برابر میلان های جسمم حس بیچاره گی می نمایم ، سرم ،پایم و تمام بدنم او را می خواهد . ازینرو تو که با من موافقت نمی کردی ، درپی بدست گرفتن او، تو را رها می نمایم ، دیگرامید وار برگشتننم نباش !
پدر عروس را در منزل جدید استقبال کرد.
دختر نیز لذت فشار های آغوش داغ پدر را در فضای آزادِ غربی طور دیگری پیشبین بود ،شب نخست در منزل جدید، آتش بدن هر دو با شعله ی جدید ی می سوخت ، لمس های دردناک و دلپذیر پدر، دود تن دختر را در فضای اتاق پراگنده کرد ، شیون و فریاد طغیان شهوت آن دو را چون دو مار کپچه بهم پیچاند ، در عرف غرب چیزی بالاتر و والاتر از شهوت و امیال جنسی وجود ندارد ،خانم خوشبخت آنست که گره ها ی شهوانی اش هر روز و هر شب باز شود ، پنجه هایی مرد سال خورده که تجربه ی زیادتر نسبت به دخترش داشت،با آنکه نرم و گرم نبودخانم دختر راقانع می ساخت .
دختر پس از چندی به حکم طبیعت انسانی باردار شد. کودک اول راکه میوه ی همآغوشی پدر بود پس از زهیدن با نامه یی تقدیم خوشدامن کرد در نامه نوشت : مادر جان من در اوضاع و احوالی نیستم که طفلم را بپرورانم،تو به محبت مادری ات که به من داری از تربیه ی او دریغ نورز... سحرگاهی که مادر داشت به سوی وظیفه می شتافت ، نامه را در کنار کودک یافت و از قضیه آگاه شد .
باچنین روش هفت فرزند نرینه را،ازمیوه های باغ دموکراسی چید وآنرا خوب تربیت نمود و به جامعه ی اطریش تقدیم کرد، روزی از روز ها مادر هفت فرزند بیمار می شود از پدر فرزندانش می خواهد که او را به بیمارستان ببرد ، دربیمارستان حالش دگرگون می گردد ، اداره ی بیمارستان برای فرار از مسؤلیت از طریق تلویزیون از اقارب بیمار طلب کمک می نماید. از قضاء مادرکه خوشدامنش می شود با شتاب راهِ بیمارستان را درپیش می گیرد ، در بستر بد حالی و ناتوانی دخترش را باز می یابد ،دختر همباغی را کنار می زند ،اسرار زیر خانه رابه مادرش می کشاید.
این هنگامی است که 24 سال از عمر دختر در آغوش پر شهوت پدرگذشته از جوانی تا نیمه سالی در زیر خانه یی بخاطر لذت جنسی سپری کرده، دود ی که از بهم خوردن دو جسم در زیر زمینی تولید می شد به رنگ سفید بود بدین لحاظ هیچ چشمی توان دیدآنرا نیافت اکنون او خانمی است 35 ساله، اگر غرب آیینی می داشت که شرارت نفس را می شناخت و امکان خطای بشر رادر نظر می گرفت. شاید این مرد اطریشی به عوض دختر خودش می توانست دختر دیگری را، در کنارش جا دهد واز چنین زشتی فرار کند.
شهوت در هر زبانی شهوت است او بر همه بدون استثنا می خواهد توانمند باشد.
حکومت شهوت مطلقه و استبدادی است. هیچ نوع قانون و قاعده رانمی پذیرد. مانند فاشیزم لجوج و خود خواه است ازینرو در کشور های اسلامی نیز همخوابه گی و روابط جنسی با محارم می تواند صورت گیرد ، اما شاید نفس در دینداران برابر به دسته های بی باور پر قدرت و دوامدار 24 سال حکومت نتواند کند . بی تردید حاکمیت طولانی نفس بر پیروان دین امکان پذیر نیست ، اما تاثیرات لحظه یی شهوت صفت جبلی آنست،تنها در صورتی امکان فرار از شر او میسر است که به خدا پناه بری و توکل نمایی، اگر چنین جنایتی با این طول در کشورهای اسلامی روی میداد شاید دست کم یک قرن دیگر غربی ها به مسلمین روادید دردیار غرب نمی دادند ।
پيامها
23 جون 2008, 17:45, توسط بی درد
جالب است! آیا تو در آنجا بودی که همه چیز را با جزئیات آن نوشتی؟ راوی دانای کل، این قصه مقایسه اسلام و غیر اسلام نیست، این قصه تجاوز مکرر و تدفین 24 سال زندگی یک دختر بیچاره است که توسط پدر کودک آزارش صورت گرفته!!! اینجا موضوع اسلام و ادیان دیگر نیست.
آیا ازداوج دختر نه ساله که در اسلام روا است کودک آزاری نیست؟؟؟؟
23 جون 2008, 19:34, توسط ضد بی درد
آقا یاخانم بی درد!
اینکه بمقام فتوا رسیده ای تبریک باشد که سن وسال ازدواج را تعین کرده ای تاجائیکه ما بیچاره ها ازدین خودمان معلومات داریم سن ازدواج به بلوغت جسمی وعقلی دختر ارتباط میگیرد نه به سال معین.
اما در رابطه به نوشته آقای باختری باید عرض شود که ایشان واقعا خیلی بیطرفانه نقش اسلام وتاثیرات تربیه روانی دین را بصورت دقیق به بررسی گرفته است.
برای خودت چون بی درد استی شاید عمل فرد اطریشی یک عمل عادی درعین حال استثنائی باشد اما به نظر اکثر پژوهشگران غربی وجامعه شناسان امروزی پدیده همبستری بادختر درکشورهای غربی یک معضل است وآنهم معضل جدی این بار اول نیست.
چیزیکه این حادثه مشخص فرد اطریشی را بیشتر به وسایل مطبوعات کشاند و ازدیگر حوادث مشابه آن متمایز ساخت طولانی بودن زمان نگاهداری طفل آغاز همبستری که 24 سال را دربرگرفته است ودراین مدت تولید نسل صورت گرفته است که همانا هفت فرزند میباشد واینکه چرا تااین قدر مدت این موضوع به بیرون درز نکرده است درغیرآن شبیه این موضوع همه ساله دراکثر کشورهای اروپائی رخ میدهد.
اینجا ضرورت تربیه دینی افراد بدون شک مطرح میشود که چرا دینداران باتمام بدیهای که دارند به این اندازه وحشی نمیشوند البته منظور من این نیست که مسلمان ومتدین معصوم وبیگناه است و نویسنده نیز به این موضوع اشاره کرده است. اگر وی معتقد به دین میبود لا اقل به این جنایت هولناک دست نمی یازید.
24 جون 2008, 00:57, توسط سید موسی محسنی
جناب آقای باختری!
سخنان شما نه از روی دینداری و نه از روی دلسوزی است، بلکه به نظر من سخنان شمابرای بیان یک داستان سکسی است، که در یک سایت وزین نباید نوشته می شد، شما خواسته اید با این نوشته حس داستان نویسی سکسی تان را ارضا کنید. شما داستان را چنان با آب و تاب نوشته اید، که دست داستان نویسان سکسی غرب را هم از پشت بسته اید.
اگر شما می خواستید، یک خبر را بنویسید، این قدر با کش و فش نمی نوشتید.
از آقای میرهزار انتظار می رود، که در سایت وزین کابل پرس? داستانهای سکسی را جای ندهند. دوستان سکس نویس بهتر است، سایت دیگری را برای ارضای قوه نویسیندگی و تخیل سکسی خود انتخاب کنند.
24 جون 2008, 12:08
آقای محسنی!
ازینکه از واقعیت داستان خبرنداری به فکرت داستان سکسی وخیالی به نظرت خورده است عجب بی خبری!!!!
24 جون 2008, 17:41, توسط پامیرزاده
اسلام بذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست در مسلمانی ماست
دوستان گرامی مرد اتریشی یک کاتولیک بوده و در خوانواده کاتولیک پرورش یافته بهر حال یک چیز های از دین میدانسته ولی در عمل دستورات دینی مسیح هیچ اثر روی او نگذاشته
در زمان که پسر 11 ساله بودم یک مرد ریش سفید در روز عاشورا به دختر هفت ساله تجاوز کرد بعد از چند روز تحقیقات به جرم اش اعتراف کرد و توسط سنگسار به مجازات رسید بهر حال نه این به دین ربط دارد و نه ان این خود انسان است که وحشی میشود یا که به معراج میرسد.
دوست گرمی ما باختری کوشش کرده که این داستان را خمیر مایه فاسد برای تمام مدنیت جامعه غربی بسازد و این از انصاف دور است اگر یک کمی عینک بدبینی را از روی بینی ما عقب بکشیم میبینیم که ممالک کفار در سال به میلیاردها دلار کمک به جوامع کم درامد و فقیر میکند در این کشور ها مثل هر کشور دیگر هم خوب و هم بد دارد دین نه انسان را فرشته میکند و نه شیطان این خود انسان است که بجای میرسد که بجز خدا نبیند ممکن این انسان در هر گوشه از جهان باشد در ضمن دین یک بخش از کلتور مردم هست مثل زبان لهجه رسومات و غذاها تقریبا در جهان هیچ ملیت بی دین نبوده هر کس به هر شکلی در کشف خدایان بوده شاید در مابعد تاریخ کسانی به دین فعلی ما بخندد و ازین که خدای ما در عرش اعلی با چهار ملائکه مقرب هم نشین است برای نسل های اینده بخش از خرافات چند نسل تلقی شود بشر نادان هرروز که از زندگی ما میگذرد یک بخش از دین مارا زیر زره بین نقد میگیرد که متاسفانه در اکثر موارد از دین هیچ شالوده برجا نمیگذارد مثلا از خلقت موجودات در شش روز ویا غروب خورشید در چشمه ای ویا خواب هفتاد ساله مردم.
از انجا که ما هم به دین و نماز خواندن پنج وقت عادت کرده ایم چیزی را برای ان جایگزین نمیتوانیم شاید هم چو احساس دیگر را مردمان دیگر این کره خاکی داشته باشد هر دین برای پیروان ان دین مقدس و خوب است ولی هیچ دین از دین دیگر برتری ندارد و هیچ دین خشونت و تباهی را به راهروان اش تبلیغ نمیکند این خود انسان ها است که بوش یا بن لادن میشود این دو محترم با توجه به برداشت خودشان خداوند را خدمت میکند.
ما همه انسانیم ما همه کل یک کلستان بزرگ طبیعت هستیم بعضی خوش بو بعضی بد بو بعضی با خار بعضی بیخار بعضی هرزه بعضی زیبا یکی در عربستان یکی در ترکستان خوش بحال انسانیکه خودش راه کمال وسعادت را بجوید.
در پایان از اینکه کوشش کرده اید مطابق برداشت فکری خودت و با الهام از محیط پیرامون ات به یک برداشت رسیده اید و بخاطر خیر خواهی برداشت ات را نشر کرده قابل قدر است امید که تمام هم وطنان کوشش کنند مثبت یا منفی یک چیز های را از محیط پیرامون اش کشف و یا بیاموزد
امید موفقیت برای تان
25 جون 2008, 11:41
من هم به این نظر هستم که عمل غیر انسانی و بدور از عاطفه پدری این مرد مربوط به صحت روانی یا دماغی متهم میباشد.این عمل در هر جامعه ناپسند و غیر قابل تحمل میباشد.چنانچه متهم زندانی شده است.اگر این یک عمل معمولی میبود باید حالا هم متهم آزاد میبود و هم مشابه چنین حوادث به صد ها و هزاران در سال میرسید.ارتکاب این عمل مذموم نه ریشه در مذهبش دارد و نه در قوم و کشورش.من فکر نمیکنم که از نگاه کاتولیک ها این کار جواز داشته باشد.و یا هر روز اطریش شاهد چنین وقایع باشد.در طول تاریخ در جوامع مختلف مشابه این عمل را میتوان سراغ نمود.عدم ازدواج با محارم در جوامع انسانی ریشه عمیقتر از دین اسلام دارد.اینمرد به نظر من مریض عقلی است.من در ذیل یک نمونه دیگر که مشابه با عمل غیر انسانی متهم بالایی دارد و در یک جامعه شرقی صورت گرفته است به مطالعه محترم باختری میرسانم.مشابه این قضیه در حدود پنج سال قبل در یکی از ولایات جنوبی کشور ما رخ داد.که بعدآ مرد متجاوز به دخترش از طرف خانمش به قتل رسانیده شده بود و جسدش به چاه انداخته شده بود.اگر لینک این خبر را هم یافتم به شما خواهم نوشت.من دقیق متوجه نشدم که با این نوشته باختری صاحب چی را میخواهد ادعا و یا ثابت بسازد؟
آنلاین : پدر متجاوزبه دخترش در ایران به قتل رسید
25 جون 2008, 19:35, توسط شبیر
نه به تندئ پامیرزاده و نه هم به سستئ جناب عالی... اعمال غیر انسانئ همچو افراد ریشه در بی دینی و پوچ گرایی دارد، نه در فرهنگ و مذهب... عاقلان به یک اشاره نیازمند اند...