افغانستان، سیاست، قدرت و حاکمیت افغانی!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در پسا در هم فروپاشی امارت فاشیستی طالبانیزم، و حضور گسترده و فراگیر جهان دموکراسی در افغانستان، امید ها یی در راستای زنده بودن، و زنده نمودن تمدن و باور های انسانی در این سرزمین، در وجود انسان های درد مند و ستم دیده این دیار به جوانه نشست!. حضور پر رنگ و قدرت مند جامعه جهانی از یک سو، و متلاشی شدن حاکمیت طالبانیزم از سوی دیگر، از جمله فا کت های عینی این امید وار ی ها محسوب میگردید. و حال بعد از گذشت بیش از یک دهه از حضور قدرت مند جامعه جهانی، و هزینه های بس سنگین انسانی و مالی آنان، و چانه زدن ها و خون دل خوردن ها و...طالبان این باخته گان قطعی بازی های سیاسی دیروز نه تنها از صحنه سیاست در منطقه و جهان حذف نگردیده اند، بلکه ریش تراشیده های ان در درون ارگ ریاست جمهوری افغانستان، یعنی در جایگاه اهرم قدرت و تصمیم گیری در این کشور لمیده اند، و تفنگ بدست های شان در پشت دروازه های کابل « در ساختار از لشکریان ایل جاری« برای ملت و جامعه جهانی نیش و دندان نشان میدهند ... این بدان معنی؛ که طالبان قدرت مند تر از هر زمان دیگر در روند چگونه گی/ سیاست، قدرت و حاکمیت/ در افغانستان نقش ایفا نموده، و فعالانه در فرایند آن حضور دارند! نفس های جریان طالبانیزم، به وضوح از درون ارگ حاکمیت در کابل شنیده میشود. که از جناب وحید مژده به عنوان مشت نمونه خروار میتوان یاد نمود. قدرتمندی روز افزون طالبان، پیامد هار شدن طالب نکتایی پوش و تفنگ بدست گردیده است. که این امر فرزندان درد مند این سرزمین را بیش از هر زمان دیگر به درایت و هوشمندی فرا میخواند! به متحد شدن و منسجم شدن فرزندان درد مند در این دیار! در جریان بیش از یک دهه، فشار ها بر جریان طالبانیزم سنگین، نفس گیر و خورد کننده بوده است. اما با موجودیت چنین فشارهای همه جانبه، باز هم طالب و پدیده طالبانیزم، حضور سیاسی و نظامی خویش را گسترش داده و در معاد لات قدرت و سیاست، همچون موازنه یی نقش ایفا مینمایند...! حال، سوال در این است که، علل و عوامل بقا، تداوم و پایداری جریان طالبانیزم افغانی در چه چیزی نهفته است؟
قدرت و حاکمیت پدیده های انتزاعی از جامعه نمیباشد. این یعنی؛ قدرت و حاکمیت ما سوای پشتوانه مردمی، دوام و بقا ی تاریخی خویش را از دست داده و رو به افول میگذارد!. بسیج و همنوایی بخش اعظم توده های یک جامعه، در راستای حفظ، حراست، و تحکیم پایه های قدرت و حاکمیت، این همان بخش از چگونه گی اعمال سیاست در درون جامعه میباشد! سیاست رکن اصلی از فن، شیوه، و تاکتیک هدایت و سمت و سو دهی جامعه بوده، و جامعه همچون مکانیزم و پتانسیل انسانی، بقا و تداوم قدرت و حاکمیت ها را اشباع می نمایند! « در پروسه شکل گیری روند قدرت و حاکمیت، « دولت؛- سیاست و توده ها » لازم و ملزم هم بوده، و مکمل هم به حساب میروند. هیچ دولت و حاکمیت ی ماسوای پشتوانه مردمی، تداوم و بقا تاریخی نخواهد داشت » کیفیت چگونه گی سیاست؛ و سیاست مدار، دو بخش روی یک سکه میباشند. این بدان معنی، که به هر پیمانه سیاست مدار پایبند به اصول و اخلاق انسانی سیاست در نهان و ضمیر خویش باشد، به همان پیمانه اعمال سیاست از جانب وی در راستای خدمت به جامعه، و انسان وابسته بدان« جامعه» عینیت پیدا نموده و از جانب وی عملی میگردد!. و بر عکس شخصیت های پلید؛ اندیشه ورزی و کنش های پلیدی را در پرتو از اعمال سیاست و کنش های سیاسی منفی به درون جامعه به اعمال گرفته و تحمیل مینمایند.« قدرت و حاکمیت، پدیده های اجتماعی بوده؛ ما سوای پشتوانه و نیروی انسانی، این پدیده و ساختار اجتماعی موجودیت خویش را از دست داده و رو به فنا خواهد گذاشت.!» لذا، و بر مبنای چنین اصل، بقا، پایداری، و تداوم حضور همه جانبه طالبان در صحنه سیاست گذاری های جاری در منطقه و جهان، زاییده حضور سیاست مداران خبره در بدنه این جریان سیاسی- نظامی را باز گو میباشد!
« اقتصاد، سیاست، و بستر مناسب از خواستگاه و حمایت مردمی؛ لازمه ابقا و تداوم جریان های اجتماعی- سیاسی به حساب میرود. مسلما، پدیده طالبانیزم افغانی نیز از این قاعده بری و مستثنی نه میباشند!» چگونه گی شکل گیری اقتصادی طالبانیزم در افغانستان، به اضافه زدو بند های مافیایی قدرت و تاراج کمک های جامعه جهانی از یکسو؛ تولید، ترافیک و فروش مواد مخدر به عنوان اصل مهم اقتصادی برای آنان به حساب میرود!
« سیاست مداران درون ارگ کابل که از دارایی ملت افغانستان تغذیه مینمایند، در تبانی با جنگ جویان مسلح دو سوی خط مرزی دیورند، و منابع اقتصادی سرشار کمک های جامعه جهانی؛- و ترافیک مواد مخدر؛ پدیده قدرت مند طالبانیزم در افغانستان و منطقه را به ارمغان آورده اند!» کمک های چندین میلیاردی جامعه جهان از طریق، و به وسیله جناب اشرف غنی احمد زی، هر گاه اگر مورد تحقیق و بررسی شفاف تر قرار داده شود،« ممکن» مصداق بر تایید این امر واقع گردد!
افغان ها در پیامد نزدیک به سه صده حاکمیت خویش در افغانستان، پیچ و خم سیاست و حکومت داری را خوب آموخته اند! آنان« افغان ها» از اوان روند شکل گیری جغرافیایی سیاسی بنام افغانستان تا هم اکنون، در روند و چگونه گی اعمال سیاست و حاکمیت؛ متحد، منسجم، و یک پارچه عمل نموده اند! « حتی مرز های تعیین گردیده بین المللی؛ اتحاد، انسجام، و یک پارچه گی ملت افغان را خدشه دار نه توانسته است!» تمرین متداوم سیاست، پیامد حکومت داری و حفظ قدرت را در پی داشته است> قدرت و حاکمیت ما سوای پشتوانه مردمی، بدون شک مستدام و پایدار نه خواهد بود. لذا؛ هر عضو جامعه افغان این اصل را با گوشت، پوست، و استخوان خویش درک نموده اند، که« باید » متحد بود و در کنار همدیگر..! هر عضو جامعه افغانی آموخته است که در راستای تحکیم حاکمیت افغانی در سرزمین افغانستان« باید » متحد بود و یک پارچه عمل نمود!! اساس و سنگ بنای محوری و بنیادین این اتحاد و یک پارچه گی توده های میلیونی دو سوی خط مرزی دیورند، این عبارت از همان « زبان و یا گویش افغانی» میباشد! « زبان به عنوان یکی از سنگ بنا های اساسی انسجام و یک پارچه گی تاریخی جامعه افغانی « پشتون ها » نقش داشته، و در مواقع حساس و تعیین کننده تاریخی، صرف همین بستر فرهنگی زبان و گویش بوده است که از دامنه های وسیع جنوب سرزمین افغانستان، و از بستر قبایل دو سوی نوار مرزی دیورند، لشکریان ایل جاری قهار و فیصله کننده نظامی سیاسی را در راستای تحکیم پایه های حاکمیت افغانی بر انگیخته است...!
" سیاست، قدرت، و اقتصاد؛ " رمز بقا و تداوم حاکمیت ها، و از آن جمله در افغانستان به شمار میروند! .. و حال؛ سیاست در پرتو حضور طالبان ریش تراشیده و دموکرات در بدنه حاکمیت در کابل؛ اقتصاد در پیامد از کمک های جامعه جهانی از یک سو، تولید، ترافیک و فروش مواد مخدر، به شمول اختلاس، رشوه و غصب دارایی های ملت از جانب دیگر؛ و قدرت قهار، بی رحم و نفس گیر طالبانیزم دو سوی خط مرزی دیورند، مجموعه مثلث عینی ضمانت اجرایی تداوم و بقا حاکمیت افغانی در کابل به شمار میروند! هر گاه در این مثلث، یکی از این سه اصل با خطر مواجهه گردد، پایه های حاکمیت افغانی « پشتون ها» در افغانستان متزلزل گردیده و گاه ممکن به نابودی بگراید!
هر گاه اگر برای جهانیان و جوامع غیر افغانی ساکن در سرزمین افغانستان، طالبان پدیده وحشت و تباهی محسوب میگردند، اما برای قبایل افاغنه ساکن در دو سوی خط مرزی دیورند، طالبان همچون پدیده هویت، و غرور هویتی، اقتدار قبیله یی، و بازوی توان مند حفظ و " قدرت و حاکمیت افغانی " در افغانستان به شمار میروند! طالبان همچون آلترناتیو نظامی در راستای تحکیم " حاکمیت افغانی، و اتوریته افغانی " نقش ایفا مینمایند! بر همین مبنا، حلقات خاص و معین درون ارک ریاست جمهوری در کابل، با جان و دل در پی حفظ و بقا آنان کوشا بوده اند! از بمباردمان آنان به فغان آمده اند، زندانی های آنان را با بذل و بخشش رها ساخته اند، و در معاد لات دیالوگ و گفتمان دیپلوماسی همواره آنان را برادر و خودی خطاب نموده اند.«.حرکات چند سال اخیر جناب کرزی، بیان گر فعالیت های عریان، سیستماتیک، و هدفمند جناب ایشان در راستای تحکیم ، تداوم و پایداری شبه نظامیان طالبانیزم افغانی استوار بوده است! حرکات دیپلوماسی، به شمول بذل و بخشش و آزادی زندانیان این جریان از زندان های افغانستان، پاکستان و..؛ جابجایی افراد و حلقات وابسته به این جریان در بدنه قدرت و. حاکمیت؛.. همه و همه بیان گر تلاش پیگیر و خزنده، در راستای ابقا و قدرتمندی طالبان از جانب جناب کرزی و حلقات خاص ارگ ریاست جمهوری در این چند سال اخیر بوده است!!»
« از پدیده طالب و طالبانیزم، همچون اهرم فشار سنگین و کار ساز در راستای تحکیم و ابقا حاکمیت تک محوری « افغانی» در افغانستان همواره استفاده ابزاری گردیده شده است »
لذا؛ طالب و پدیده طالبانیزم همچون گزینه شمشیر و چماق در معاد لات بازی قدرت و سیاست در راستای تحکیم حاکمیت قبایل افغانی در افغانستان نقش تاریخی خویش را ایفا مینمایند!. سردم داران حاکمیت قبیله در کابل تا نهایت امر ممکن، در راستای بقا و پایداری جریان طالبانیزم خواهند کوشید!!
...و سخن پایانی!
تولید، ترافیک، و فروش مواد مخدر برای باند مافیایی قدرت در کابل، و بازوی نظامی طالبانیزم آن یک امر الزامی و حیاتی به شمار میرود. موازی با تولید و قاچاق مواد مخدر، اختلاس و رشوه همچون ماشین اقتصادی، موجودیت قدرتمند شبه نظامیان طالبانیزم نیز یک امر حیاتی، در راستای تعمیم " قدرت قبیله " در حاکمیت کابل محسوب میگردد! اختلاس و نا کار آمد نشان دادن جریان دموکراسی، و در نهایت بد نام نمودن، و با شکست مواجهه نمودن وجه دموکراسی در افغانستان، در شیوه های مختلف از پارازیت و کار شکنی های ممکن، اهداف و « سیاست گذاری های استراتیژیکی » بانیان حاکمیت قبیله در کابل را تشکیل میدهد! این یعنی: « " قدرت - سیاست و اقتصاد " در راستای تحکیم حاکمیت قبیله یی در افغانستان!»
زبان، گویش، و گستره فرهنگی زبان افغانی« پشتو» بخش بنیادین ساختار تشکل و همسویی تاریخی قبایل افغان در دو سوی خط مرزی دیورند بوده است! پیوند فرهنگی - زبانی، حتی مرز های جغرافیایی جهانی را نیز در میان این قبایل در هم شکسته است. درست همین اصل رمز موفقیت آنان در پروسه موازنه قدرت و حاکمیت در تاریخ افغانستان بوده است...!