صفحه نخست > دیدگاه > افغانیت، اسلامیت نیست!

افغانیت، اسلامیت نیست!

تأملی بر شعاری “مونږ اسلامیت او افغانیت غواړو
محمد سالم صفری
پنج شنبه 19 دسامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

پس از جنجال های بی نتیجه در پارلمان برسری درج کلمه ی افغان در صفحه ی شناسنامه الکترونیکی، آن عده از افرادی که نتیجه ی کار را در پارلمان به نفع شان نمی دانند حالا می خواهند بایکی ساختن مفاهیم (اسلامیت و افغانیت) دست به حرکت های سیاسی و خیابانی زده و باتحریک احساسات پسران قبیله ی شان با این حیله که گویا حق آنان ضایع شده، مساله را قومی و سیاسی بسازند. این اشخاص، تلاش می کنند که با خلق بحران و هرج و مرج در فضای سیاسی کشور، خواست های نامعقول و شخصی شان را بردیگران بقبولانند.

نوستالژیست های قبیله که شرایط جدیدی سیاسی و رشد انسان مداری و دموکراسی را به معنای برچیده شدن خیل و خرگاه شان می پندارند، باذهن بسته و قالبی و بدون درنظرداشت واقعیت های جهان امروزی می کوشند تا جلو رشد قانون مداری و ارزش های برین انسانی را که پاسخگوی نیاز های نسل ما و عصرماست، بگیرند.
این نوستالژیست ها، خود را وارث برحق حکومت های غیرملی و انحصارگرای می دانند که در حال حاضر دیگر جایی در دهکده ی جهان ما ندارند وفقط حکایت های ناگوار شان در خاطره ی تاریخ به عنوان نماد بدبختی و عقب ماندگی نگهداری می شوند تا نسل های بیدار آینده با گرفتن عبرت از این صفحات تاریک تاریخ، راه بهتری را اختیار کنند. اما باتاسف برخی از تیپ های قبیله مدار که پیش قراول شان آدم های چون اسماعیل یون، جنرال طاقت و برخی از اعضای پارلمان هستند، می خواهند با لگد اندازی بر قامت، هویت و تاریخ دیگران و زور گویی در برابر جامعه ی جدید، فرهنگ انحصار و انسان ستیزی عبدالرحمانی را دوباره احیا کنند.

پارادایم نوستالژیای که این ها با اصل قراردادن قبیله پیش کشیده اند، همه ی اصول و معیارهای تاریخی و علمی را نفی می کند. هم چنان رفتار واپس گرایانه و مرتجعانه ی که با قلدوری و زورگویی انجام می دهند و همه را توهین و تحقیر می کنند، در حقیقت نفی حال وآینده و گام نهادن به سوی گذشته است. به باور اینان، رشد نیروهای فکری و انسانی وشکل گیری فضای برادری و برابری در کشور خلاف پاتریمونالیسم قومی و ختم عصرخودکامگی است و از این رو محکوم به فنا و نابودی می باشد. این که امروز افغانستان به عنوان یک کشور معتبر با دنیا در ارتباط است، انتقال قدرت براساس قانون و انتخابات صورت می گیرد، شهروندان از تمام کشور در انتخابات شرکت می کنند و زعیم شان را انتخاب می کنند، هر شهروند حق انتخاب شدن و انتخاب کردن دارد و حقوق زنان و اقشار مختلف اجتماع به رسمیت شناخته شده است، برای نوستالژیست های قبیله که حق شاهنشاهی بی قیدوشرط را خاص خیل و خانواده ی شان می دانند، این وضعیت، نهایتی بدبختی و ذلت پنداشته شده و از این رو در صدد انتقام از پیشرفت های حاصله و رشد نسل جوان برآمده اند. این نوستالژیست ها که از پیشرفت دیگران خشمگین اند و آن را تحمل ندارند، حالا می خواهند انتقام بگیرند. این اشخاص(البته نه همه ی قوم پشتون، قوم پشتون یکی از اقوام بزرگ و محترم سرزمین مااست) که رفتار شان ناشی از عادات بادیه نشینی، ایلی و صحراگردی است، باتاسف حتی پرده ی حیا و شرم را دریده و با زیرپا گذاشتن نزاکت های انسانی، مثل یک گرگ زخم خورده هرطرف حمله می کنند.

بن خلدون می گوید، شهر نشینی(کمال اجتماعی) به منزله ی هدفی است برای بادیه نشینی. به باور او:«بادیه نشینان برفطرت نخستین خود می باشند. چون، بادیه نشینی مقدم بر شهرنشینی است، از این رو شهرنشینی به منزلۀ هدف بادیه نشینی است. بادیه نشینی به واسطۀ ارتباط با شهرنشینی است که به کمال می رسد و بادیه نشینان به لحاظ مرکزیت سیاسی شهرها، بدان وابسته اند.»(آزادارمکلی،چاپ دوم، 1376، ص.292). اما متاسفانه منش و کنش نوستالژیست های قبیله در افغانستان برخلاف این فرضیه است، رفتار اینان نه تنها که مؤید و موجد کمال نیست، بلکه در برابر کمال(پیشرفت) قرار داشته و حتی می خواهد از آن انتقام بگیرند.

هم چنان، یکی از دیدگاهای مطرح در مورد توسعه جوامع، تلقی آن به مثابه پیشرفت تاریخی است. در این دیدگاه، «توسعه اغلب ارتباط نزدیکی بامفهوم پیشرفت داشته است(وگاه این دو مترادف هم به کار رفته اند). این ایده اساساً به آشکارشدگی تدریجی تاریخ انسان در جوامع، میان جوامع و گاه جوامع در عرض هم قرار دارد. (لفت ویچ، 1385، ص.39) به باور لفت ویچ، «این تصور از پیشرفت به مثابه یک فرایند دایمی، مطمئن و پیش رونده ی برآمده از کاربرد خرد و توانایی انسانی در جهت فهم و دگرگونی نظام مند جهان مفهوم پردازی شد.»(همان، ص.40). اما قضیه در میان برخی از اقشار جامعه ی ما واژگونه و برعکس است. در این جا آدم های هستند که عقب گردی را بر پیشرفت، قوم مداری را بر کثرت گرایی سیاسی، زورگویی و تک محوری را بر رای اکثریت مردم، نابرابری را بر برابری و نظام قبیله را بر نظام قانون ارجهیت می دهند و برای برپایی آن ولو با نادیده گرفته شدن هویت و عزت دیگران، می کوشند و می تازند. این جا، خرد و توانایی انسانی در جهت فهم و دگرگونی نظام مند جهان به مثابه ی یک فرایند مطمئن و پیش رونده استفاده نمی شود. این جا شعور آدم ها وسیله ی شده برای نفی پیشرفت ها و دست آوردهای ملی و نفی هویت ها و شخصیت ها. نو ستالژیای که قبیله را بر ملت و گذشته را بر امروز مقدم می شمارد و حتی گپ به جای رسیده که این نوع نگاه شان به کشور را دینی خوانده و کفر و بیگانگی دیگران را ثابت می کنند. عجب مهلکه ی است در این سرزمین، دنیا از وضعیت جدید آن استقبال می کند و برای نیافتادن دوباره اش به کام جنگ و تروریزم تلاش می کنند، و لی این جا، برخی ها با مفکوره ی قبیله ی و طالبانی پیشرفت ها را به مسلخ برده و از شرایط جدید انتقام می گیرند. همینطور کسانی که از این شرایط حمایت می کنند را نا اهل و حرامزاده و کافر می خوانند. اظهارات چند وقت پیش جنرال طاقت و علم کردن یکجایی(افغانیت و اسلامیت) یعنی دینی ساختن این مساله، که می خواهند با محکومیت دیگران، به بیگانگی و نامسلمانی آنان حکم کنند، نمونه ی واضحی از کمال زدایی و خرافات پرستی است. مساوی خواندن کلمه ی افغان با کلمه ی اسلام یعنی مسلمان نبودن سایر اقوام. یعنی کافر بودن سایر اقوام و به گفته ی طاقت یعنی نا اهل بودن سایر اقوام، دقیقاً، همان طوری که ملا نیازی گفته بود، فلان قوم به فلان جا برود و این سرزمین از یک قوم خاص است.

انتقام جویان بادیه طبع قبیله مدار که با رشد نیروی انسانی وشکل گیری شرایط جدیدی سیاسی مخالف اند و فرهنگ سلطانیسم استبدای اجدادشان را در حال نابودی و فراموشی می بینند، می خواهند با ایجاد بدعت در دین، پارادایم نوستالژیای قبیله را در کشور قوام بخشند و جلو رشد و ترقی مردم را بگیرند. اما نباید فراموش کرد که ذکر کلمه ی افغان در قانون اساسی و پذیرفتن آن از سوی سایر اقوام یک امر دینی نه بلکه یک مصلحت سیاسی برای وفاق ملی است. بناً، این نوستالژیا و بدعت دینی که ریشه در انتقام جویی دارد نهایتی تعصب و جهل قومی در برابر پیشرفت ملی است که مانند خارمغیلان در سرزمین سبز افغانستان جدید رویده است.

به نظر می رسد حرکتی ارتجاعی که در این برهه ی حساس زمانی راه افتاده یک مساله ی اجتماعی بسیار جدی در کشور است. مساوی خواندن افغان با اسلام که از سوی منتقمین قبیله تبلیغ می شود، یک بدعت آشکار است در دین مبین اسلام. چون در هیچ جای دین نیامده که (اسلامیت= افغانیت) است و فلان جمع بر فلان جمع همیشه برتری دارد. خداوند به صورت آشکار بیان داشته که ما بنی آدم را کرامت دادیم و بر دريا و خشکی سوار کرديم و از چيزهای خوش و پاکيزه روزی داديم و بر بسياری از مخلوقات خويش برتريشان نهاديم، «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً»(قرآنکریم، سوره ی اسراء، آیه ی70) یعنی خداوند کریم با ذکر نعمت های که برای بندگانش داده خاطر نشان می سازد که آنچه در خشکی و دریا است او برای بندگانش داده است. یعنی همه ی خشکی ها ودریا ها از آن خداست و هیچ کس حق ندارد زمینی خدا را برای بندگانش نا امن بسازد. هم چنان خدای پاک به تاکید بیان داشته که، «یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیم خبیر»(قرآنکریم، سوره ی حجرات،آیه ی 13).(ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را به تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!) ولی این جا، برای قبولاندن و تحمیل کردن قوم و زبان دین را تحریف می کنند و افغانیت را مساوی با اسلامیت می خوانند.

این جاست که عصبیت قومی، فرضیه ی بن خلدون را رد می کند و نه تنها در برابر پیشرفت و ترقی قرار می گیرد که حتی بادینی خواندن قومیت می خواهند لاله های پیشرفت و امید را که از میان سرزمین جنگ زده و رنگین به خون شهدا سر بر افراشته، گردن بزنند . یعنی می خواهند دین را افغانی بسازند و از آن برای نفی و نابودی دست آوردها استفاده کنند؛ دینی که ملاکش قوم خاص، با حق و امتیازات خاص است.

دین افغانی، نهایت جهالت و نادانی در برابر پیشرفت و توسعه ی انسانی است که حالا برای قتال دموکراسی و دست آوردهای فصل جدید به پیامبری اسماعیل یون و حواریون نابکارش ایجاد گردیده است.

گذشته از این، اگر بیاییم کلمه ی افغان را به تحلیل بگیریم، این کلمه نه تنها که یک کلمه ی دینی نیست که حتی یک کمله ی بومی نیست. براساس یکی از دو نظریه عمده ی که در رابطه به سابقه تاریخی پشتون ها وجود دارد، کلمه ی افغان ریشه بیرونی و یهودی دارد. بر اساس دیدگاه اول که (Nordic theory) نامیده می شود و از سویی (Darmsteir)، (Grieson)، (Moregunstrein)، (Arian) و(Garden) مورد تایید قرار گرفته و مورخ پشتون تبار (عبدالحی حبیبی) نیز باورمند به این نظریه است، حاکی از آریایی بودن پشتون ها است.

اما بر اساس تئوری دوم، اصالت قوم پشتون ها عبری بوده و عبارت از بازماندگان ده خانواده ی یهودی می باشند که در بین ماورای مرز دیورند عمومیت دارد. «مورخ چیره دست پشتون ها(ابوالفضل خان ختک) دراثر خویش نوشته که “شاهان بزرگ عادت داشتند در صورت لزوم قبیله و گاهی هم حتی ملتی را از یک کشور به کشور دیگر نقل مکان دهند. وی معتقد است که یک بخش از قبیله غربی قوم یهود بوسیله سلاطین آن زمان نقل مکان گردیدند و از ولایت شام بیرون ساختند و آنها بالخاصه فرزندان امضه و افغانه طرح امامت را در کوهستان غور و دره غزنی، کابل، قندهار، فیروز کوه و نواحی آن ریختند. که در اقلیم پنجم و ششم موقعیت دارد و تا زمان سلطان محمود غزنوی و سلطان شهاب الدین غوری این کوهستانات در تصاحب آنها قرار داشت.”»(به نقل از امین، 1391، ص.39). هم چنان، «مؤلف ریاض السیاحه، می نویسد که در زمان حضرت سلیمان932-962ق.م مردی بنام افغانه زندگی داشت زمانیکه آن حضرت مسجداقصی را اعمار می کرد افغانه را به حیث سرکارگر جمعیت کارگران مسجد تعیین نمود و این طایفه(افغان ها) از نسل او می باشد. قسما این حکایت از طرف قاضی عطاالله خان نیز تایید شده است. قاضی درکتاب خود میگوید کار اعمار معبد در دوران زندگی افغانه پایان یافت، خداوند... پسری برای افغانه داد و در زمان حضرت سلیمان، قبیله نیرومند در اسرائیل تلقی می گردید. بعضی محققین را عقیده بر آن است که افغانه یکی از نوادگان بی بی هاجره خانم حضرت ابراهیم بود. بعضی دیگر افغانه را پسر اورمیا و پسر طالوت پادشاه بنی اسرائیل می دانند.»(همان منبع، ص.40).

هدف از ذکر این سطور این بود تاخاطرنشان ساخته شود(البته با حفظ احترام به قانون اساسی و اقوام باهم برادر افغانستان) که براساس نظریات علمی اولاً، کلمه ی افغان یک کلمه ی بومی نیست و ثانیا حتی نمی تواند تمام قبایل پشتون را به لحاظ علمی زیر یک عنوان جمع بندی کند، چه رسد به سایر اقوام که هریک تاریخ و گذشته جداگانه ی دارد. اما دست های سیاسی که این کلمه را وارد تاریخ افغانستان ساخته اند حالا هم تلاش می کنند از آن استفاده سیاسی کنند. کلمه ی که بارمعنایی آن ریشه در حکومت های زورگو، ظالم، انحصارگرا و قبیله مدار دارد و امروز هویتی سیاسی شده برای افرادی که آن حکومت ها را نیک و رفتار شان را نیکو می پندارند وحضور سایر اقوام را در حکومت و دولت جمهوری اسلامی کنونی مایه ننگ و ذلت شان دانسته و می خواهند با بهانه ساختن این که، کمله ی افغان در قانون اساسی آمده، به دیگران توهین و هتک حرمت کنند و از شرایط و دست آورد های جدید انتقام بگیرند.
کاری را که این نسل انتقام جو انجام می دهد، کاری صوابی نیست. در واقع تیشه به پای خود زدن است و کارکردی جز دریدن پرده ی نزاکت در میان اقوام و جایگزینی نفاق ملی به جای وفاق ملی ندارد. حرکاتی را که این دسته ها انجام می دهند و نام آن را غیرت می گذارند، هم منافی وحدت ملی است و هم ناقض ارزش های دینی و انسانی. اما باید متوجه باشند که این حرکت های شان اگر چه بحران زا است و زمینه را برای بی نظمی و زورگویی فراهم می کند ولی نمی تواند روزنه ی امیدی که در افغانستان شکل گرفته و دارد این کشور جایگاهش را در دهکده ی جهانی پیدا می کند تغییر دهد. امروز در کشور ما، نه تنها که همه ی اقوام محترم اند بلکه، تک تک انسان های ساکن در آن نیز محترم اند و حق زندگی و پیشرفت دارند. حقی که هم خود از آن آگاهند و هم جهان به آن پی پرده و در راستای برآورده شدن آن خود را همکار مردم افغانستان می دانند. از سوی دیگر، پیش قراولان نسل انتقام باید متوجه باشند که نفع افغانستان و نفع همه ی اقوام در پیشرفت متوازن و انسانی است نه در رفتار های انحصاری، واپس گرایانه و مرتجعانه. حالا مردم افغانستان پی برده اند که حکومت قبیله، زور، ظلم و کیبل به درد کشور نمی خورد و باید در این سرزمین فرصت زندگی سالم و حکومت داری خوب که پاسخگوی نیازمندی های عصر نو و نسل نو باشد، وجود داشته باشد.

نسل انتقام باید بداند که اولین قربانیان رفتار شان افرادی خیل و تبار خودشان است. فی المثل حکومت طالبان که در نوع خود دینی ترین عنوان را داشت و برای عملی ساختن باورهای سنتی شان صفحه دوم جنگ داخلی را در کشور رقم زد و حتی تا اکنون افرادشان به اساس همان باورها بادولت و نیروهای ناتو می جنگند، بیشترین ضربه را برای جوانان قوم پشتون زده است.

دراین دوازده سال، آن بخش های از افغانستان بیشترین ضرر را متحمل شده است که در آن نقاط جنگ وجود داشته و فرصت های سالم آموزشی و اقتصادی از مردم گرفته شده است. بدون شک علی رغم وجود عوامل خارجی، وضعیت نا امنی که طالبان عامل آن بوده اند در عقب ماندن مردم نقش جدی داشته است.
بناً، نسلی که می خواهند از نسل جدید انتقام بگیرند و آینده را با دیدی گذشته بسازند، باید بدانند که خلق بحران و بی نظمی نه به نفع خودشان است و نه به نفع هموطنان شان.
والسلام علی من التبع الهدای

منــــــــــــــابــــــــــع:

1- قرآنکریم، سوره ی اسراء، آیه ی70.
2- قرآنکریم، سوره ی حجرات،آیه ی 13.
3- آزاد ارمکی، تقی. اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان از فارابی تا ابن خلدون. تهران: مجتمع فرهنگی سروش، 1376.
4- لفت ویچ، آدریان. دولت های توسعه گرا(پیرامون اهمیت سیاست در توسعه). ترجمه، جواد افشار کهن. تهران: نشر مرندیز، 1385.
5- امین، فیصل. ساختار جامعه افغانی(چــــــــــپتر درسی). کـــــــــــــــــــــــــــــــــابل: بی نا، 1391.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • افغانیت -آدمگریت نیز نیست.

  • پشتون های خر اینبار حتما طعم تلخ شکست را خواهند چشید .... یگنفر کونی مشهور جلال اباد به نام اسماعیل یون تمام ملت تاجیک را حرامی گفت و هزاره ها را کافر قلمداد کرد ما تاجیکها اینبار تصمیم جدی گرفته ایم تا سرک های کابل را بخون خود سرخ کنیم اما کلمه منحوس افغانیت را در تذکره الکترونیکی نگذاریم ... والی بلخ در حال بررسی قضیه است و تلویزیون او به نام میترا بزودی اماده پاسخگویی در عرصه سیاسی خواهد شد

  • سلام به خواننده گان عزيز وسلام خاص به جناب محمد سالم صفري نويسنده ء مقاله!
    مقاله، خيلي علمي وجذاب نوشته شده است ولي اگر هموطنان شريف پشتون مانرا از آيينهء يكي از أشعار محترم عبد الباري جهاني زير عنوان : ( ملاي شينواري) ببينيم، متاسفانه وحشت وبربريت وزور گويي وكشتار وجنگ ونفاق هاي قومي وقبيلوي جزو مفاخر فرهنگي پشتونها شمرده ميشود، كسيكه در قرن بيست ويك سر خود را با سنگ بجنگاند وآنرا يكي از افتخارات ملي وقومي خود بداند آيا چنين مردم ازنظر عقلي سالم اند؟
    اينجانب تيوري هاي ساختگي يك تعداد مردمشناسان غربي را راجع به آريايي بودن ويا عبري بودن پشتونها رد ميكنم:
    اول از نظر زباني واژهء افغان در قاموس زبان انگبيسي به معناي سگ شكاري ترجمه شده است، دوم ازنظر رواني نظر به گفتهء مولوي بجليگر وعبدالغفار خان ميان خر وإنسان پشتون ، شباهت هاي زياد وجود دارد، يكي ازين شباهت ها لجاجت وسر تمبگي است، اسفنديار ولي ازقول جدش خان غفار خان روايت ميكند كه : إنسان پشتون را اگر با زور وجبر به طرف بهشت هدايت كني، او از رفتن به بهشت ميگذرد ولي اگر به خوشي او را توانستي بطرف هلاكت و دوزخ رهنمايي كني، او خودش را با رضايت خاطر به آتش مي اندازد، وچنين چيزي را باعث افتخار خود ميداند
    قلندر شاه مومند يگانه دانشمند پشتون كه بطلان پته خزانه را ثابت نمود، ميان واژه هاي : خر وخروتي يعني خر كوچك وافغان وپشتنه يك زن كوچي وفصلگرد قبل از اسلام وحتي قبل از ميلاد مسيح ،مناسبتهاي خيلي ظريف را كشف كرده است كه از حوصلهء اين پيام كوچك خارج است ، ولي خلص اين نظريه اين است كه يكنوع قرابتي ميان اين بخش از انسانها وخر در امتداد تاريخ صورت گرفته است، به همين خاطر است كه جناب محترم يون أقوام ديگر را توصيه به آزمايش: د. إن. آ. ميكند، ولي از خودش نميگويد كه خودش چرا حاضر به آزمايش لابرتواري نيست من مطمئن هستم كه اگر يك آزمون لابرتواري از خودش ويك خر هندي صورت بگيرد آنوقت اصالت قومي تمام قومگرايان پشتون ثابت ميشود
    از نظر بنده إيجاد يك كشور جديد اوغانستان ويا پختونستان براي اوغانها ضروري است، بگذاريد يك كشور مستقل اوغاني درين منطقه مطابق زبان وفرهنگ اين مردم إيجاد شود، خودشان ميداند تلوزونهايشان، رقص واتن هاي ملي شان، فانون هاي جنگلي شان لويه جرگه هاي نصواري شان زن فروشي شان ومواد مخدر شان

  • اين قومپرستان اوغان كه اكثر شان سر از دستگاه هاي جاسوسي اكسا وكام وخاد نجيب سر بر أورده اند وسالها با عيالداري هاي شان مشاوران سابق شوروي پيك شراب جنگانده است ودر زمان حاكميت شان مليونها مسلمان اين سرزمين را بخاطر مسلمان بودن شان سر به نيست كردند حالا همينها اند كه مدافع اسلاميت ودينداري گ ديده اند
    درحاليكه همين اكنون، زنها ودختران جوان اين غيرتي هاي ديندوست اوغان در كشورهاي غربي در مرده گاوخانه ها وشراب خانه هامصروف پاك كاري ميباشند وازين راه إمرار معاش ميكنند

  • زمانيكه زنان اوغان از پاك كاري شراب خانه ها خلاص شدند، در روزهاي تعطيلي ، بخاطر خوشي اربابان شان محافل أتن را راه مي اندازند، درين عكس دختران نوجوان اوغان را مي ببنيد كه در كشور سويدن به رقص اوغاني پ داخته اند

  • شناسنامهء حقيقي محمد اسماعيل يون

  • افغان یعنی پشتون وپشتون یعنی افغان یک واقعیت است ، که نه میشود از آن انکار کرد. کسانیکه با حیله ونیرنگ ، خدعه وفریب می خواهند به چشم مردم خاک بپاشند تا یک تعداد مردمان ساده لوح دیگر اقوام را شاید فریب بدهند ونام قوم خود یعنی افغان را بالای دیگر اقوام این سر زمین بقبولانند. اقوام وملیت دیگر باید از خواب غفلت بیدار شوند. به گفته های جنرال طاقت واسماعیل یون نویسندهء کتاب دویمه سقوی گوش کنند ، که حقایقی را بیان نموده اند که اکثریت قبیله گرایان متعصب وشوونیست قوم پرست این خیالات واندیشه هایی افراطی را در سر می پرورانند. ودارای این گونه افکار واندیشه های فاشیستی می باشند. آن ها اقوام دیگر این سر زمین را بیگانه واجنبی می نامند واین مملکت را ملک خداداد افغان ها یعنی پشتون ها می دانند ومیگویند شما شکر خدا را بکشید وهمین قدر سهم که ما برای شما قایلیم خوشحال هم باشید. نام قوم ما یعنی افغان را که ما به شما هدیه می کنیم با کمال افتخار بپذیرید وکسانیکه این کار را نه می کنند گویا حرامی اند. آیابا این گونه اندیشه های افراطی ما یک ملت واحد میشویم? هرگز که نه . آیا می توانند با حذف هویت اقوام دیگر وجاگزینی نام قوم خود یعنی افغان مارا یک ملت بسازند? هرگز که نه.

  • طوريكه در تصوير هم مي بنيد، اشرف غني احمدزي به اسماعيل يون ميگىويد كه دركلهء تو به اندازهء يك چرا مغز هم مغز وجود ندارد، تو يك إنسان بيسواد وبي مغز استي كه تمام پروژه هاي مرا بخاك يكسان ساخته ايي، فرد ديگري كه ازشنه هاي اسمعيل يون گرفته ميخواهد كه بيشتر ميان اشرف غني ويون نزاع بزرگ نشود. خوب است كه فاشيستان بجان هم بيفتند

  • اسلامیت همان افغانیت است!
    اسلام با موسیقی ، دشمن است. فرهنگ پشتونولی نیز با موسیقی، میانه اش خوب نیست!
    اسلام، زن را در ردیف « اموال و ابزار» نام میبرد، قبیله پشتون= افغان نیز به زن و کودک، « حیوانان» میگوید!
    اسلام با آثار تمدن بخصوص تکنالوژی، مخالفت میورزد، چنانکه ملاعمر ، دستگاه های تی.وی را می شکست، پشتون ها نیز با تمدن، دشمنی میورزند، حتا لباس و لنگی( عمامه) صد سال پیش شان، تعویض نشده است.
    اهل اسلام، هنگام مصاب شدن به مرض، به جای پزشک( طبیب) به رمال و جادوگر و جن گیر مراجعه میکنند، زنان و مردان قبایل افغان نیز هنگام مریضی، همین کار را میکنند!
    بین پیروان محمد بن عبدالله، جماع با حیوانات ( سگ و شتر واسپ..) متداول است.قبیله های پشتون، نیز به این اعمال ، مبادرت میورزند!
    اسلام ، افراد جامعه را به فقیر و غنی، تقسیم بندی کرده، مردم را به اطاعت از اولیا ( اولی الامر) ملزم ساخته، قانون قبیله نیز افراد را وادار به اطاعت از سران قبایل و متنفذین قوم، کرده است.
    خلاصه اسلامیت ، و افغانیت ، هردو، به اطاعتگران بیسواد و گوسفندی و نادان، نیاز دارد، به همین سبب ، اسلام فقط مدرسه دینی را تجویز میکند، سرکردهگان قبیله پشتون هم، همین اصل را ترویج و تشویق میکند. احترام. فریدون

  • قابل توجه پرویز خان بهمن!
    شما با ارائه اسنادو تصاویر قلابی و فانتزیک،( مثلا شناسنامه یون) ، و طرح مسایلی که با مقاله محترم صفری ، تجانس و همگرایی ندارد، ارزش خود مطلب اصلی و تمامی کامنت ها و نقاط نظر را زیر سوال میبرید.پرسش اصلی این است که آیا پشتونولی = افغانیت با اسلامیت، همسان و همطراز است یانه؟
    آقای پرویزبهمن، شما که گاه مطالب تحقیقی مستقل می نویسید، چطور این کامنت های عجیب و غریب را میگذارید؟ نکند دیگران به اسم شما این حرف های متضاد، تکراری را درج میکنند!

  • برادرائ محترم من به عنوان یک پشتو از گنده کارئ هائ گذشته مان عزر خواهئ مئ کنم . بکشید بیرون بیخئ زخم کدید .

  • واژه افغان کلمه عربى است. اين لغت جمع فغان مى باشد. يعنى فغان مفرد افغان مى باشد.
    در عربى شيوه هاى گوناگو ن جمع سازى اسم وجود دارد. جمع اسم مذکر و مونث و جفت ( دو دانه) فرق مى کند

    يک گونه جمع سازى در عربى با افزايش الف در اول کلمه مى باشد

    سلاح مفرد است اسلحه چندين سلاح معنى مى دهد
    قلم- اقلام
    مال- اموال
    ملک- املاک
    رقم- ارقام
    جمع سازى عربى در فارسى بکار برده مى شود. در فارسى و يا درى اسم مفرد با ها جمع مى شود

    نقل قولها پيرامون واژه افغان وفغان درزبان انگليسى

    ’’Their name Afghan is the plural of feghan, an Arab word meaning noise or tumult’’
    ’’the nickname "Afghan", derived from Persian "feghan" - a cry of despair that people’’

    “Afghan or Feghan is a Persian word meaning ‘loud lamentation’ ”

  • به جواب آقای sarir
    بهمن:
    "این بندهء حقیرسالها درین سایت کابل پرس? مثل سگ غف زده ام،
    ولی هرگز دعوا نکرده ام که من سگ بودن را نسبت به انسان بودن ترجیح میدهم وبرای همیشه سگ باقی می مانم."

  • نشخوار زباله های تکراری یکی از خواص همیشگی این بدبخت (بهمن) است.

  • قابل توجه محترم سرير!
    من مسؤوليت كامنتهاي خودم را در پيامخانهء كابل پرس دارم، همان جملهء نا تكميلي كه از بنده روايت كرده ايد نيز از من ميباشد ولي شما مانند أحبار بني اسرائيل همان قسمتي كه به نفع شما مي باشد آنرا نقل مي كنيد ولي از آوردن تمام جمله قصدا إبا مي ورزيد تا مشت تان باز نشود، بنابرين شما وهمفكران تان هرگز به ارزشهاي اخلاقي وإنساني پايبندي نداريد واين بخودي خود چند چيز را ثابت ميكند :
    الف: شما وموجوداتي مانند شما از نظر قومي واقعا افغان مي باشيد نه مسلمان، زيرا إنسان مسلمان هميشه از حق پيروي ميكند، حق ميگويد، حق مي نويسد ، به حق خود وديگران احترام ميگزارد، از عصبيت هاي جاهلا نهء قومي مي پرهيزد، از قتل كشتار همنوعانش عار مي داشته بلشد، زن فروش وناموس فروش نمي باشد ، از تفاوتهاي لساني وقومي مردم در يك اجتماع به نفع خود وأولاد خود كار ميگيرد وخلاصه اينكه طوريكه نويسنده مقاله نيز به آن اشاره فرموده يك إنسان مسلمان از همهء أخلاق ذميمة بيزار ميباشد وخودش را بحيث آدم اشرف مخلوقات خدا دانسته وبه ديگر انسانها نيز احترام مي داشته باشد هر جايكه ببيند حق كسي تلف ميشود آنجا به پشتيباني از حق قد علم ميكند، درحاليكه از نظر يك افغان يا پشتوني كه آنرا عبدالباري جهاني به شكل سمبوليك در يكي از اشعارش تعريف كرده، افغانيت ويا پشتونوالي ، جز وحشت وكشتار وبد أخلاقي وتعرض بالاي ناموس يكديگر چيز ديگري نيست
    ب: شما نوشته ايد كه پيام هاي من با محتواي مقالهء نويسنده همخواني ندارد ولي ننوشته ايد كه كدام قسمت پيامهايم با اصل موضوع منافات دارد، نويسندهء مقاله در مورد اصل وريشهء قومي پشنونها بر اساس منابع پشتوني ابراز نظر كرده است ومن نيز نظر خودم را به استناد به منابع پشتوني إبراز كرده ام پس بي مناسبتي اين كامنت ها با أصل مقاله دركجاست؟ً
    ج: نويسنده راجع به نظريات ماليخوليايي آقايون نظريه پرداز پشتونست دربارهء هويت إبراز نظر كرده ومن نيز عكس مستند را از جنگ مشاجرهء لفظي اين آقايون اينجا آورده ام اعتراض شما چيست؟ً
    د: من نوشته ام كه مدافعان امروزين هويت اسلامي كه خاستگاه پشتوني دارند، سر از دستگاه هاي جهنمي اگسا وكام وخاد رژيمهاي كمونيستي خلقي بر اورده اند واكثر اين أفراد سابقهء جنايت وآدمكشي در زمان تره كي ملعون وأمين ملعون ومرتد ونجيب مرتد دارند ومليونها مسلمان اين سرزمين را به جرم مسلمان بودن سربه نيست كرده اند ولي حالا مدافع اسلام واسلاميت گرديده اند، آيا اين حقيقت تاريخي نيست؟ آيا اين موضوع با أصل مقاله ربط منطقي ندارد؟ اگر ندارد شما لطف كنيد بي ربط بودن آنرا به خواننده گان سايت كابل پرس ثابت نماييد،
    در آخر بخاطر خوشي شما وخواننده هاي عزيز يك عكس قديمي از چند سال پيش محترم استاد يون را كه در جاده ها پشاور گرفته بود اينجا ميگذارم

  • اين است هويت فرهنگي افغان ها كه به آن مي بالند وهرگر نميخواهند جاي آنرا كدام فرهنگ جديد بگيرد

  • اين است عاقبت انسانهاي متعصب وقومگرا

  • از بـــراى وحــــدت مـــــلى به "پوهنتـــون" برو
    گــر بواسـيرت بود خــــونى به "درمـــلتون" برو
    گر به "دانشـگاه "روى خوندار وحدت مى شوى
    يا اگر رفتـى به دارو خــانه ”بى پت“ مى شوى
    از”پلـــــورنـزى“ بخـــر، نه از فـروشگاه جان من
    ... ورنه چـــوكيدار وحــــدت مى كشـــد تنبان من
    عالمـــــان را نيــــــز پوهندوى وپوهنـــــوال بگو
    دادســـتان كل كـشـــور را تو ســـــــارنوال بگو
    ”شاغلى“ گوى ومگو ” آقا“ كه ضد وحدت است
    هر كه در وحدت نكو شد ضد "افغان ملت" است
    راديوى نازنينت را تو "ژغ دبلى" بخوان
    آن سيه موى عزيزت را تو" تورپيكى" بخوان
    كمترك فارسى نويس وكمترك فارسى بگو
    ورنه وحدت مى شود بى اعتبار وآبرو
    هر گويد همچو مولانا كه فارسى خوشتر است
    او نه انسانست وافغانست،چيز ديگر است
    از خراسان قديم واز خراسانى ملاف
    ورنه چوكيدار وحدت مى كشد ” چيز !“ از غلاف!
    از براى حفظ وحدت دايما بيدار باش
    سوته دار شيخ بروتى باش وچوكيدار باش
    نان خود بسپار اما دشمن وحدت مشو
    جزغلام وبرده وغير از” نفر خدمت“ مشو
    هان مبادا آرزوى كار جنرالى كنى
    بهر حفظ وحدت آن بهتر كه حما لى كنى!!!
    ”بقچه كش“ باش و ”سلامى زن“ كه عين وحدت است
    هركه در وحدت نكوشد خصم "افغان ملت "است
    ما غلامان را نمى زيبد كه سردارى كنيم
    بهتر آن باشد كه دايم بقچه بر دارى كنيم
    تا كه زورت مى رسد جان پدر،.... بمال
    ورنه كل وحدت ملى رود زير سوال
    از زبان مادرى كمتر بگو جان پدر
    تا نيفتد وحدت ملى به مرداب خطر
    هر كى سر دارد، نه بتوان گفت كه سردار است اين!!!!
    هر كى خر دارد، نه بتوان گفت كه خر كار است اين!!!!
    كار ” سردارى“ به ”سرداران“ كشور واگذار
    چونكه آنان مى توانند ساخت از كله،منار!!!
    افتخار ”گندمك“ بايد كه سرداران برند
    چونكه آنان ”تيكه دار “ مرز هاى كشورند
    ما نمى زيبد طمع در كار سردارى كنيم
    در عوض با يد هميشه مدح مردارى كنيم
    ورنه كل وحدت ملى رود زير سوال
    بعد ازآن آقاى معروفی نمايد غا لمغال

  • عكس از افغانهاي باستان كه در بالا مشاهده ميفرماييد

  • پديده شوم قوم پرستى را عبدالرحمان خان بزرگ ساخت وبه اصل يک ابزار مهم قدرت د ولتى نهادينه کرد. گل محمد خان مهمند شروع کرد کتيبه هاى فرهنگى غير افغان را نابود سازد. وى به عنوان وزير در رژم هاى پشتون نامهاى شهرهاى باستانى را به نام پشتون ها تبديل کرد.

    يگان قواعد افغانيت ازسوى عبدالرحمان پژواک در سالنامه کابل - نوشته عبدالرحمن پژواک سال 1939 جمعبندى شده بود. در اين سال وى واژه پشتونوالی را به کار نبرده بود . عبدالرحمن پژواک از افغانيت و افغانى گفته است . واژه پشتونوالی در سالهاى 1960 در افغانستان مروج شد اين واژه در اروپا اختراع شده بود. همان قسميکه دوشيزه ملالى از دوشيزه يا "سنبله" ژاندارک فرانسه دزدى شده بود. ژاندارک دختر باکره ارلويان با پرچم فرانسه با اسپ نزد بزرگان رفت و آنها را براى مقاومت عليه متجاوزين تشويق کرد.

    درهمين سالها "پته خزانه" هم ساخته شد. اين اثر را عبدالحى حبيبى اختراع کرد که در آن اشعار قلابى و جعلى براى و بنام شاعران پشتو يکهزارسال پيش ساخت. از اين شاعران هيچ يک تذکره اى در پيشينه نگارى وجود ندارد. اصلا در هزارسال پيش در پشتو نوشته به عربى وجود نداشت. پشتو هنوز رسم وخط عربى نداشت. رسم خط مى بايست فارسى قديم هندى وياسانسکريت ويا باخترى بوده باشد. درکتابهاى هزارسال پيش مثلن در آثارفارسى دانشمندان فارسى زبان رسم خط عربى استفاده مى شد.
    ابن سينا و البيرونى ........ از نگاره ها و يا آواه هاى مانند گ و پ و ژ و چ استفاده نکرده بودند.

    commons.wikimedia.org/wiki/File:Lunar_eclipse_al-Biruni.jpg

    البيرونى در اين جا بجاى ستارگان ستارکان نوشته است. وى و ابن سينا از جمله گياه شناسان اند. نوشته هاى ايشان درزبان فارسى در سرای توپقاپی Topkapı Palace در استانبول ترکيه به نمايش گذاشته شده اند. شَب‌یارصَبر یا صبر زرد یا آلوئه‌ورا (نام علمی:Aloe vera) مى باشد.

    تا سال 1965 کلمات افغان و افغانيت براى پشتون وپشتونوالى بکار مى رفت.

    ماسالهاى ٤٠ - ٥٠ خورشيدى را مى نوسيم. دراين سالها در کانونهاى آموزشى و پرورشى دولت افغان=پشتون پته خزانه وپشتونوالى تدريس مى شد.

    برگ عذرخواهى غير حاظرى وهمه درخواستها به زبان ملى يعنى پشتو بايد نوشته شود! اين فرمان براى بارسوم در کشور افغان وفغان "ناله" و "چيغ" و "داد" و "واه" آه و فرياد و شيون داده شد.
    1- غيرپشتونها بايد کورس پشتوبروند. خاندان درانى, پول واحمد و محمدزى که ٣٠ فيصد پشتونها را مى ساخت زبان مادرى شان فارسى بود يعنى دربارى بود. همين خودشان کورسهاى تدريس پشتو را کنار آب مى گفتند.

    2-فارسى به درى تغير خورد. کتابهاى ايکه در آن قرائت فارسى براى صنف .... درج شده بودند نخست به قرائت فارسى درى براى صنف ... وسپس به قرائت درى براى صنف ... تغير داده شدند.

    3- به جاى تفکر انساندوستى وبشريت تفکرات دوران سنگ پشتونوالى مانند غيرت و بدل , واحد خون ..... .تدريس مى شد.
    به جاى تفکر نزاکتهاى اجتماعى وسياسى مانند برده بارى, برابرى شيوه هاى انعطاف پذيرى ....انتقام , استقامت مانند درخت در بهار زمستان واين چنين چرنديات.
    استادان فارسى زبان وبويژه از چنداول کابل کوشش نمودند با تدوين قانون اساسى تفکرات دموکراتى آزادى وبرابرى را تدريس مى کردند که اکثريت شان مورد پيگرد دولت محمد زايى قرار مى گرفتند. شاگردان شان مانند اخگر زير لت وکوب مشت باران مى شدند

    حاکمان پشتون ويا افغان = جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل ودرجهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريشه کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت , غصب چمندزارهاى غير پشتون بويژه درهزارستان , ونسل کشى
    وحدت ملى در ستان افغان سراب است
    حاکمان اوغان در پشت آن دوان دوان است

    تغيرنام افغانستان ضرور است
    تا که نام افغان است ملک در فغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • پديده شوم قوم پرستى را عبدالرحمان خان بزرگ ساخت وبه اصل يک ابزار مهم قدرت د ولتى نهادينه کرد. گل محمد خان مهمند شروع کرد کتيبه هاى فرهنگى غير افغان را نابود سازد. وى به عنوان وزير در رژم هاى پشتون نامهاى شهرهاى باستانى را به نام پشتون ها تبديل کرد.

    يگان قواعد افغانيت ازسوى عبدالرحمان پژواک در سالنامه کابل - نوشته عبدالرحمن پژواک سال 1939 جمعبندى شده بود. در اين سال وى واژه پشتونوالی را به کار نبرده بود . عبدالرحمن پژواک از افغانيت و افغانى گفته است . واژه پشتونوالی در سالهاى 1960 در افغانستان مروج شد اين واژه در اروپا اختراع شده بود. همان قسميکه دوشيزه ملالى از دوشيزه يا "سنبله" ژاندارک فرانسه دزدى شده بود. ژاندارک دختر باکره ارلويان با پرچم فرانسه با اسپ نزد بزرگان رفت و آنها را براى مقاومت عليه متجاوزين تشويق کرد.

    درهمين سالها "پته خزانه" هم ساخته شد. اين اثر را عبدالحى حبيبى اختراع کرد که در آن اشعار قلابى و جعلى براى و بنام شاعران پشتو يکهزارسال پيش ساخت. از اين شاعران هيچ يک تذکره اى در پيشينه نگارى وجود ندارد. اصلا در هزارسال پيش در پشتو نوشته به عربى وجود نداشت. پشتو هنوز رسم وخط عربى نداشت. رسم خط مى بايست فارسى قديم هندى وياسانسکريت ويا باخترى بوده باشد. درکتابهاى هزارسال پيش مثلن در آثارفارسى دانشمندان فارسى زبان رسم خط عربى استفاده مى شد.
    ابن سينا و البيرونى ........ از نگاره ها و يا آواه هاى مانند گ و پ و ژ و چ استفاده نکرده بودند.
    Lunar_eclipse_al-Biruni.jpg
    البيرونى در اين جا بجاى ستارگان ستارکان نوشته است. وى و ابن سينا از جمله گياه شناسان اند. نوشته هاى ايشان درزبان فارسى در سرای توپقاپی Topkapı Palace در استانبول ترکيه به نمايش گذاشته شده اند. شَب‌یارصَبر یا صبر زرد یا آلوئه‌ورا (نام علمی:Aloe vera) مى باشد.

    تا سال 1965 کلمات افغان و افغانيت براى پشتون وپشتونوالى بکار مى رفت.

    ماسالهاى ٤٠ - ٥٠ خورشيدى را مى نوسيم. دراين سالها در کانونهاى آموزشى و پرورشى دولت افغان=پشتون پته خزانه وپشتونوالى تدريس مى شد.

    برگ عذرخواهى غير حاظرى وهمه درخواستها به زبان ملى يعنى پشتو بايد نوشته شود! اين فرمان براى بارسوم در کشور افغان وفغان "ناله" و "چيغ" و "داد" و "واه" آه و فرياد و شيون داده شد.
    1- غيرپشتونها بايد کورس پشتوبروند. خاندان درانى, پول واحمد و محمدزى که ٣٠ فيصد پشتونها را مى ساخت زبان مادرى شان فارسى بود يعنى دربارى بود. همين خودشان کورسهاى تدريس پشتو را کنار آب مى گفتند.

    2-فارسى به درى تغير خورد. کتابهاى ايکه در آن قرائت فارسى براى صنف .... درج شده بودند نخست به قرائت فارسى درى براى صنف ... وسپس به قرائت درى براى صنف ... تغير داده شدند.

    3- به جاى تفکر انساندوستى وبشريت تفکرات دوران سنگ پشتونوالى مانند غيرت و بدل , واحد خون ..... .تدريس مى شد.
    به جاى تفکر نزاکتهاى اجتماعى وسياسى مانند برده بارى, برابرى شيوه هاى انعطاف پذيرى ....انتقام , استقامت مانند درخت در بهار زمستان واين چنين چرنديات.
    استادان فارسى زبان وبويژه از چنداول کابل کوشش نمودند با تدوين قانون اساسى تفکرات دموکراتى آزادى وبرابرى را تدريس مى کردند که اکثريت شان مورد پيگرد دولت محمد زايى قرار مى گرفتند. شاگردان شان مانند اخگر زير لت وکوب مشت باران مى شدند

    حاکمان پشتون ويا افغان = جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل ودرجهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريشه کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت , غصب چمندزارهاى غير پشتون بويژه درهزارستان , ونسل کشى
    وحدت ملى در ستان افغان سراب است
    حاکمان اوغان در پشت آن دوان دوان است

    تغيرنام افغانستان ضرور است
    تا که نام افغان است ملک در فغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • عجیب مقاله ی ابلهانه و احمقانه ی که نه تنها خواسته مفکوره ها را تحریف بکنه، بلکه خواسته ایت قرآن شریف را به نفع خود تعبیر کنه ... اگر عکس کارتونیت کتیش نسب نمیکردی، حتما کتیت بحث میکردم، ولی از عکست فامیدم که گناهت نیست، به همچو جنگل همی قسم شادی میزیبه ...

  • مغز کله بهمن پر از آشغال است. عکس های بالا هم از همین
    آشغالدانی بیرون میریزد.

  • چمبرك اوغان!
    تو بيچاره كه تا هنوز فرق (نصب كردن) و (نسب ) را تا هنوز ندانسته ايي با كدام زخارف علمي وفلسفي ات حاضر خواهي شد كه با همچو نويسندهء دانشمند بحث ومناظره نمايي؟ اينجانب بنده الله پرويز بهمن كه قبلا چرند نويسي ودشنامهايت را با جناب محترم ميراحمد لوماني وهمچنان با خودم ديده ام كه جناب عالي، صرف يك دم كم داريد ورنه خر مجسم تشريف داريد،
    موضوع ديگر اينكه در صورت كه درهمين چند جملهء بيسواد انه ات خودت عكس نويسنده را به شادي تشبيه كرده ايي، بفرما آن عكس زيباي خودت را هم يكبار در پيشاني يك مقالهء تحقيقاتي ات بگذار تا مردم قوارهء زيباي اوغاني خودت راهم ببينند كه خود جناب عالي چقدر چهرهء إنساني داريد ويا برعكس چفدر شباهت به جد بزرگوارتان محترم (خر) داريد.
    موضوع ديگر كه جناب عالي از آن حرف زده ايد تفسير غلط آيات قرآن است كه جناب عالي فرموده ايد كه نويسنده آيات را به نفع خودش تعبير كرده، اگر درين ادعاي تان صادق استيد بفرمائبد تفسير درست تر همين آيات را خودتان ارائه داريد تا ديده شود كه برداشت شما از اين آيات چي مي باشد. اگر هيچيك ازين مطالبم را پاسخ نداديد ويا مانند گذشته به دشنام رو آورديد، بدانيد كه هنوز هم (افغان) يعني سگ شكاري تشريف داريد وتا كنون هيچ تغير مثبت در شما بوجود نيامده است.
    والسلام

    در آخر يك قطعه عكس خويشاوندان ات را برايت ميگذارم تا بيشتر لذت ببري و بچشم سر ببيني كه شما اوغانهاچقدر عاقلانه از دست آوردهاي بشري استفاده ميكنيد

  • طنز: استاد ځلاند -"دیشب فغان و ناله ام" !!!???

  • bahman awlade changiz,ba fikri man hatman khoar wa madaret kodam pashton wa afghan salha gayeda ke inqadar saresh qahr aste.bar kole mardom maloom ast ke shoma arami az khateri chezi kam zanhaye tanra meaworden bar amen pashtonha ke saresh bazi konad.

  • دخترت اگر به من میتی حتما عکسم نشر میکنم، غیر ازین کدام ضرورت خاص ندارم ...

  • اوغان خر !
    اول اينكه من دختر ندارم، دوم اينكه اگت داشته هم باشم چرا اورا به يك انسان سالم ندهم كه از طرف پدر ومادر از جنس إنسان باشد، مثل اينكه سخن مولوي بجليگر واسفنديار ولي يادت رفته است كه تو با خر قرابت خوني داري.
    يكبار ديگر به چهرهء برادرت نگاه كن آنگاه بالاي عكس نويسندهء مقاله اعتراض كن
    اين عكس برادر هم تبارت مي باشد

  • اين هم تاريخ قبل از اسلام تان ، من مجبور گرديدم به احترام خودت اين عكس را دوباره نشر كنم تا از تاريخ آبا وأجداد خود با خبر شوي

  • آقایان محترم محمد سالم صفری ، پرویز بهمن ، و ارمان سلام برشما ، الله خیروبرکات نصیب تان سازد شما واقعیت
    مشکلات عذاب و ناراحتی مردمان اصلی و بومی مملکتی به نام بی مسمای افغانستان را روشن و حقیقی مینویسید همه
    نوشته های شما را تأاید مینماییم ، الله مدیر و گردانندگان وب سایت وزین کابل پرس? را خیرو برکات و توفیق بیشتر
    نصیب فرماید که یگانه وب سایت به رخ همه بازبوده ازتعصب و تبعیض آزا د است به خاطر رفع عذاب ومشکلات مرد م ایجاد شده است .

  • بهمنک همواره استفراق میکنه و آنرا دوباره نشخوار میکنه.
    ببینید که ازین آشغالدانی چی نیست که بیرون میریزه.

  • من مگر خر استم ، که دختر تو احمق را بگیرم ، دخترت هم مثل خود ات بی نزاکت و احمق خوات باشه ... نسل انسان کم نیست که دختر ترا کس بگیره ...

  • کسی که به افغانیت باور ندارد حتما در حلال زاده بودنش شک وجود دارد زیرا پژوهش های بنده نشان میدهد که فارس ها خواهران خودرا ازدواج میکردند

  • شبی در خانه خود باد اندر کله نی کردم
    بهمن بود درپیشم من او را مست میکردم
    چو شدمست وخراب انشوخ امد در لحاف من
    به پهلویش بخوابیدم بکونش کیر هی کردم
    چو تا بیخش درون کردم بشد بیدار وزد نعره
    بگفتا پاره کردی کون من, گفتم که کی کردم

  • نام دولت-کشور افغان که مرادف پشتون وگفته هندى زبانان ‎‎, रोहिलाهرگز هويت مليتى و ملى مردمان غير پشتون را بازتاپ کرده نمى تواند. اين نام فقط وفقط بازتاب دهنده “افغان ملت” يعنى همچم اقوام و قبايل پشتون مى باشد.

    افغانيت نام اول پشتونوالى در ضد تفکر بشردوستى قراردارد. اول در"جرگه" هايش زن (منظورجنوبى) وجوانان ( منظور کابل) وجود ندارد. ٧٠ فيصد مردم را- در حدوده مرزکشى هاى نيمه دوم قرن نوزده از سوى انگليس وروسيه تزارى ويا فروش خاک ازسوى بچه افضل عبدالرحمان خان- جوانان مى سازد ولى در جرگه ها ريشسفيدان سياست مى کنند. که گپهاى يک ساعت پيش خود را فراموش مى کنند.

    به اين گونه اجتماع "پدرسالارى" گفته مى شود. از اين جهت افغانيت ( پشتونوالى ) خلاف و در نکته متقابل "مردمسالارى" قرار دارد. از اين جهت جرگه وجرگه بازى با مردم سالارى پيوند ندارد.

    گذشته از آن جرگه از مغولستان آمده است. خاناتهاى مغولها - اکثريت مردمان مغولى درڇين است - در چنين خيمه هاى گرد (جير ويا گير) انتصاب مى شدند. چنگيز خان در همچو چادر گرد ويا جرگه به عنوان خان بزرگ نصب شد.

    سوال اينجاست که چرا اوغانان = پشتونها = پتانها و يا روهیله ها از دست آوردهاى مغول ها مانند جرگه و خان استفاده مى کنند. يگان شان در پس و پش نام خود يک خان دارد. پشتون ها يعنى تقليدکنندگان چنگيز!!

    مردمان تورانى که مردم نازنين هزاره هم درجمله شان شماريده مى شوند از شش هزارسال پيش در ترکستان (تمام کشورهاى تورانى تبار از درياى خزر Xazar تا به کنداهار ولوگر وچين زندگى مى کردند. پشتون ها در زمينه اشغال مناطق هزا ره واوزبيک وتاجيک نشين( 1890-2013 تجربه کافى به اسرايل (1947-2013 دادند. اسرايل خون و آب دهن اقوام افغان را درپشتونخواه تحقيق مى کند! اين چه بينى بريده گى است. طالبان پشتون اند يا افغان ?. ازهمين خاطر طالبان بينى بريده گى مى کنند.

  • واژگان پارسى ويا فارسى وهندى سانسکريت از يک کنده سرچشمه گرفته است: ريگويدا و گاتهاى اويستا. اين مردمان از يک فاميل اند.
    فارسى زبان مشترک مردمان ايرانى وتورانى اند. يعنى حوزه نوروز!!!!!!
    پاش دادن رنگ سرخ در اول بهارو يا گلآب در حوزه هندوايران و توران تصوير برجسته از هم فرهنگى توران وهندوايران اند.
    آيا پشتونها در خيستگاه خود يعنى دورادور پشته سليمان کوه اصلن نوروز را و يا هولى را تجليل مى کنند ? مردمان با زبانهاى سامى (عربى وعبرى) نوروز ندارند!

    تقديم به کاکوی قندهاری!
    اين گونه جملات از ناف پايان به زبان پارسى درى سزاوار نيست. گپهاى زير "ناپى" در بين پاى لوچان حلال است. نام مردم شريف پشتون را بد نسازيد. طرف ما مردم حاکمان پشتون = حاکمان افغان از گونه شاه شجاع تا به طالبان وحکومت کرزى است. در زمان احمد خان و تيمور شاه نام کشور خراسان و نام سلطنت سلسله درانى ونام شاهنشاهى ايران بود. احمد خان و آزاد خان سرداران ( جنرالان ) ايرانزمين بودند. آنها تحت رهبرى شاهنشاه ايران در مازندران وخراسان خدمت کردند.

    احمدخان که تخلص درانى گرفت در زير رکاب نادر خان افشار مى دويد!

    تغير نام افغانستان

    حاکمان پشتون ويا افغان = جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل ودرجهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريشه کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت , غصب چمندزارهاى غير پشتون بويژه درهزارستان , ونسل کشى
    وحدت ملى در ستان افغان سراب است
    حاکمان اوغان در پشت آن دوان دوان است

    تغيرنام افغانستان ضرور است
    تا که نام افغان است ملک در فغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • برای دوستی و هم نشینی
    سگ قشلاق از پشتون بود بهتر

  • امان از دست تو اقای بهمن همیشه کامنت هایت را میخوانم

  • نجيب الله جان پوپل چنين إرشاد ميفرمايند

    18 دسامبر, 09:32, بوسيله‌ى نجیب پوپل

    کسی که به افغانیت باور ندارد حتما در حلال زاده بودنش شک وجود دارد زیرا پژوهش های بنده نشان میدهد که فارس ها خواهران خودرا ازدواج میکردند)
    اين شك اولا به حلالزاده بودن خود جنابعالي بر ميگردد، زيرا اگر جنابعالي اوغان حلالزاده مي بوديد به زبان اوغاني كامنت ميگذاشتيد، نه بزبان فارس كه با خواهران خود ازدواج ميكنند، درحاليكه حقيقت برخلاف ثابت شد به اين معنا كه درميان فارسي زبانان اوغانهاي حرامي پيدا شده كه زبان شان فارسي است ولي مغز وروح وروان شان اوغاني، يعني همان نژاد خر كه خود دانشمندان پشتون مانند قلندر شاه مومند، مولوي بجليگر، خان غفار خان ونوانسه اش اسفنديار ولي به صحيح بودن آن تاكيد دارند، خوب شد كه از بركت كابل پرس به اين فرهنگ نجيب جان پوپل هم آشنا شديم كه خانم محترمهء شان خواهر شان تشريف دارند، مبارك
    بار ديگر عكس بابه كلانهاي نجيب جان پوپل را كه از موزيم تاريخي پشاور عكاسي شده است ، خدمت خواننده گان عزيز ميگذارم

  • در سالنامه کابل، نوشته عبدالرحمن پژواک سال 1939 واژه پشتونوالی به کار نرفته است . عبدالرحمن پژواک از افغانيت و افغانى گفته است . واژه پشتونوالی در سالهاى 1960 درافغانستان مروج شد اين واژه دراروپا اختراع شد

    حکومت امانى و بويژه خسر امان اﷲ خان ﴿محمود طرزى, پدر ملکه ثريا ) نه تنها "پدرجورناليسم افغان" ناميده مى شود بلکه پدر طرح يکزبانى براى ملت افغان ويا افغان ملت مى باشد .منظور اين پشتون فارسى زبان کليه مليتهاى سرزمين خورشيد و تور بود ونه قومهاى پشتون . اين آدم دو رويه که ازخود يک کلمه پشتو به ميراث نگذاشته است کوشش نمود به پيروى ازمصطفی کمال آتاترک ملتسازى کند و پشتو را يگانه زبان ملى و رسمى نمايد و کلمه محنوس افغان را براى همه شهروند هاى افغانستان بقبولاند. اين مرد دو رويه و دو روحيه درکوشش خود نيمه پيروزگذشت.

    بعد از سرنگونى حکومت امانى و حکومت نادرخان موضوع پشتوسازى داغ شد . چندين بار به ادارات دولتى وکانونهاى آموزشى فرمان داده مى شد که تنها به زبان پشتو نوشته و صحبت شود و برگ پوزشنامه غيرحاضرى در دبستانها و آموزشگاه ها و يگانه دانشگاه کشور بايد به زبان پشتو باشد. درس بايست در همه رشته هاى علمى بايد به پشتو شود. آن شاگردان پشتون ويا پشتونتبار فارسى زبان ايکه حکومت امانى و حکومت نادرخان درجن درجن در سالهاى بيست قرن بيستم به آلمان فرستاده بود درسالهاى سى و چهل ميلادى قرن بيستم يعنى درزمان هيتلر در آلمان آموزش ديدند افغانستان آمدند و قوانين نانوشته افغانيت را دراروپا بويژه درآلمان به پشتونوالى تغيردادند و اصطلاح ملى ساختند . اصطلاح ملى پشتونوالى درافغانستان بين مردم پشتون و غيرپشتون تا به سال چهل خورشدى قرن بيست رواج نداشت.
    حتى عبدالرحمن پژواک درسالنامه کابل سال 1939 از کلمه افغانيت و افغانى استفاده کرده است.

    چرا عبدالرحمن پژواک درسالنامه کابل 1939 "تعاملات حقوقیه و جزائیه ملی" از اصطلاحات ملى يعنى پشتونوالى بکارنبرده است ?
    عنوان مقاله در سالنامه کابل 1939 " تعاملات حقوقیه و جزائیه ملی " میباشد. عبدالرحمن پژواک درهمان مقاله چنين مى نگارد:
    –“ گتلکه (پیغله) ‏
    پیغله در افغانی کلمه ایست که هر پشتو زبا ن با معنی آن آشناست و حتی ‏اکثر فارسی زبانهای افغانستان نیز در اثر اینکه خیلی رایج است شاید از آن ‏بیخبر نبوده و بدانند که دختران جوان را پیغله میگویند ولی کلمه دیگری نیز در ‏بین پشتونها معمول است که هر چند بایست آنرا یک کلمه جداگانه و مستقل ‏بدانیم ولی باز هم این کلمه ترکیبی است از (گته) بمعنی انگشت و« لکول » ‏به معنی لغوی استاده کردن و یا لکیدل به معنی « ایستاده شدن » ترکیب یافته ‏است ولی باید دانست که کلمهء « ایستاده شدن » یا « ایستاده کردن » ‏فارسی را در مقا بل « لکول » یا « لکیدل » زبان پشتو استعمال میکنیم ‏برحسب ضرورت احتیاج است و کلمه دیگری در زبان فارسی به نظر نگارنده ‏نخورده است که بصور کلی بتواند در مورد استعمال خویش با کلمهء پنبتو تطبیق ‏شود- مثلا این جمله فارسی را که « احمد برخواست (ایستاد) » در زبان پشتو ‏‏« احمد لک شو » ترجمه کنیم. بهر کیف اگر در زبان فارسی کلمهء وجود ندارد ‏که معنی « لکیدل » یا « لکول » را بطور کامل افاده کند دیگری وجود دارد که ‏بکلی معادل کلمهء ترکیبی فارسی « انگشت نما » واضح میگردد.‏”

    درهمين مقاله عبدالرحمن پژواک درسالنامه کابل از “پشتو” نامبرده شده ولى نه از “پشتونوالى”. توجه شما را به اين نکته جلب مى کنم که صفت “درى” زبان فارسى درآنزمان بکارگرفته نمى شد.
    چون واژه پشتونوالى درخارج ازافغانستان اختراع شده بود وهنوز پشتوتولنه اين واژه را نهادينه نساخته بود.
    درسال 1939 بود که هيتلر شش سال دراريکه قدرت بود و بزرگان پشتون از اين سوى مرز ديورند و از آن سوى اش يعنى هند به آلمان رفته بودند. اولين جوقه شان درسال 1922 بود که درآن شادروان برشنا و فاشيت پرور و رييس حزب ناسيونسوسياليت که نام حزب خود را پس ازسرنگونى حکومت هيتلر در آلمان به حزب سوسيال دموکرات افغانستان تغيرداد و درافغانستان هنوزهم به افغان ملت مشهور بود واست نام رييس حزب پاپاغلام بود اکنون سال 1936 ميلادى را مى نگاريم . ظاهرشاه جوان بود وگفته مى شود که کل قدرت بدست کاکا هاى اش بود.
    آنها با اساسگزاران انجمن پشتو که درسال 1931 تاسس شد, پيوند داشتند. اين انجمن درسال 1936ميلادى به حيث اکادمى ارتقا کرد که نام اش به پشتوتولنه تغيرکرد.
    ازهمان آغاز انجمن پشتو ويا پشتوتولنه کورس های اجباری برپا مى کرد تا مامورین دولت زبان پشتو را فرا گيرد و اگر مامورى در آن شرکت نمى کرد 100 روپيه و صفرپول جریمه نفدی
    ازمعاش اش کاست مى شد هرکسيکه به زبان پشتو واژه پشتو توليد (اختراع) مى کرد براى اش 50روپيه و صفرپول بخشش داده مى شد. هنوزکلمه افغانى براى پول اختراع نشده بود. سکه هاى زمانهاى قديم داراعتبار داشتند. باوجود که روپيه به افغانى تغيرکرد ولى واحد کوچکتر هنوز پول است که صد پول يک افغانى مى شود.
    درسالهاى 1936 ميلادى بود که ر فورمهاى گرامرى زبان پشتو هم براه انداخته شد. درسلسله اين اصلاحات زبان پشتو دوحرف پشتو درهمين سال اختراع شد. اين دو حرف باعث مرگ پته خزانه شد وپته خزانه درجهان پنهان شد:
    حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده اند. اين حروف حروف عليه دروغگويي اند ! اين حروف کوچک " علامه" عبدالحى حبيبى را در جهان رسوا کرد .دولت وحکومت پشتون را چپ ساخت و شوک داد که دروغگو حافظه ندارد.

  • پيرامون جهل تقلب و دروغ پته خزانه
    "علامه" عبدالحى حبيبى به گفته خوداش در سال 1944 انتولوژى پشتون (گلچين پشتون) گزيده از گرد آورى آثاراولين شاعران زبان و ادبيات پشتو را که خودشان شاهان هم بودند يعنى شاهنامه پشتو درقندهار "کشف" کرد.
    آثارشاعران اين گلچين يا انتولوژى درسال 1729 ازسوى شاه حسين هوتک جمع آورى شده که از آن نسخه درسال1886 کاپى گرفته شده است. در گزينه ها سرودهاى زبان پشتو از شاعران قرن هشتم ميلادى (700-799) تا به قرن شانزدهم ميلادى 1500-1599) نگاريده وگنجانيده شده بودند.
    شاعران اين گلچين حتى پيش از شاهنامه فردوسى ( قرن دهم تا يازده هم ميلادى ) و رودکى پدر زبان وادبيات فارسى ( قرن نهم تا دهم ميلادى) زندگى مى کردند. به پندار حبيبى ادبيات نوشتارى پشتو پيش از ادبيات نوشتارى زبان فارسى است. "علامه" عبدالحى حبيبى خواست ثابت کند که بلاخره زبان پشتو هم اثرى "شاهنامه گونه" پيدا کرده است که تاريخ نوشتارى کهن تر از "شاهنامه" فارسى دارد !?!
    انگارکه تاريخ ادبيات مسابقه موتردوانى ايست که بچه ها سالهاى شصت ميلادى قرن بيستم در جاده هاى کابل "پيشکان" مى زدند!!
    به پندار فريب خورد گان حبيبى قصه شاعران به گونه پیر روښان‎ اديب بزرگ زبان پشتو رحمان و شاعرشمشيردوست خوشحال خان مفت شد که تا اين زمان به عنوان اولين شعراى ادبيات نوشتارى پشتو پنداشته مى شدند و درخارج هنوزهم مى شوند. پس از نمايان شدن تقلب هم در سرزمين هاى پشتونشين.
    پيدايش "علامه" عبدالحى حبيبى پژواک شيپورشادى و کست ( نغاره بسياربزرگ) اين خرسندى درکوهپاره هاى هندوکش به اهتزاز درآمد ازخوشى آن اتن ها برپاشد.
    درهمين سالهاى دردبستانها وکانونهاى آموزشى ازاين گلچين درس داده مى شد که اين گنج است وباعث ا فتخار افغان ها منظورپشتونها است
    اين خوش خبرى را همين "علامه" به جهان داد. وازبخش فرهنگى سازمان جهانى يونکسو نام گرفت
    درخواست کرد تا اين اثر را بگونه شهکارهاى جهانى مانند شاهنامه فردوسى در ملل متحد درج وبه رسميت شناخته شود.
    سازمان فرهنگى جهانى ابرازخوشى نموده و ازدولت پشتون افغانستان که ظاهرخان شاه اش بود خواست که اصل اين انتولوژى را دراختياراين سازمان قرار دهد. عبدالرحمان پژواک نماينده ديپلوماتيک دولت پشتون درسازمان ملل بود که خودش قوانين افغانيت را نگاريده بود.
    اين پيدايش به پرده نمايش انجاميد. علامه حبيبى مجبور شد وگفت که اصل اش گمشده است و ازاو يک کاپى موجود است.
    ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان , اتاليا , ناروى و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند
    چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند.
    خوشى پيدايش "پته خز انه" را داد. اين خوش خبرى را همين "علامه" در سال ١٩٤٤ به جهان داد. و در کشور ناره و فريا د اتن و سرنا شد که بلاخره زبان پشتو هم اثرى "شاهنامه گونه" پيدا کرده است که تاريخ نوشتارى کهن تر از فارسى دارد !?!
    اما اين خوش خبرى اندکى پس ازآن به شور خبرى و رسوايى تبديل شد.
    چرا?
    اما همين ر فورمهاى گرامرى زبان پشتو بود که دروغ دانش ادبى را آشکار ساخت و تقلب اين علامه را بر ملا ساخت چونکه در اين "پته خزانه" از ساختارها و قواعد زبانى پس ازاصلاحات زبان پشتو در سال ١٩٣٦استفاده ش ده بود.
    دانشمندان غربى ادعا کردند که دراين اثر از آوازها (دو حرف ځ و ڼ) استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده است . پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر ازاين سال باشد
    " علامه" عبدالحى حبيبى مجبور شد که اين پته خزانه را به گونه کاپى در سال ١٩٧٥ بيرون کشد و اصل اش را نه .
    با وجود که زبانشناس لورنس راضى شده بود که همان قسمتهاى که درآن ثبوت براى تقلب پيدا نشده همان مورد قبول دانشمن دان قرار گيرددرآن را به عنوان انتولوژى پشتو به رسميت شناخته شود.
    و سازمان فرهنگى ملل متحد پته خزانه رابررسى نمايد تا در گنجينه ميراث فرهنگى بشرى قرار گ يرد اما دانشمندان ديگر ثابت ساختند که ازديدگاه املا و انشا وسبک پته خزانه به يک شيوه ادبى قرن بيستم نوشته شده است .
    ولى علامه همان اصل را با خود به گور بر ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان(منفريد لورنس) , اتاليا (لوچى سيرينا لوىSerena ) , ناروى George() Morgenstierne و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند
    چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى وچگونگى وترکيب رنگ قلم و کاغذ اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند. مجبور بودند که پڗوهش وبررسى خود را درزمينه قواعد دستورى زبانى گرامرى و شيوه نگارش وانتخاب واژه هاى زمانها ويا دورانهاى گوناگون نمايند.
    دانشمندان غربى آوازها ى (دو حرف ځ و ڼ) را پيدا کردند استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده است . پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر ازاين سال باشد
    د. ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان(Manfred Lorenz) , اتاليا (Lucia Serena Loi) , ناروى GeorgeMorgenstierne و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند
    چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى وچگونگى وترکيب رنگ قلم و کاغذ اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند. مجبور بودند که پڗوهش وبررسى خود را درزمينه قواعد زبانى گرامرى و شيوه نگارش وانتخاب واژه هاى زمانها ويا دورانهاى گوناگون نمايند.
    دانشمندان غربى آوازها ى (دو حرف ځ و ڼ) را پيدا کردند استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده است . پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر ازاين سال باشد
    1-لوچى سيرينا لوى, 1987
    2-منفريد لورنس 1988
    3-داويد نيل مک کنسى
    4-قلندرمحمد مهمند 1988
    بعضى دانشمندان اين گلچين را يک اثر ادبى anachronism اناکرونيست (غلطى هاى پيرامون رويدادها و شخصيتهاى تاريخى و پادشاهان که با دوران هاى تاريخ هماهنگى ندارند) نا ميدند.
    واما يونکسو بخش فرهنگى سازمان جهانى از دولت پشتون خواست که بدون به اختيار قرار دادن اثر اصلى اين گلچين "پته خز انه" در ميراث ادبى جهان درج شده نمى تواند وهم به رسميت شناخته نمى شود.
    چرا?
    اما همين ر فورمهاى گرامرى زبان پشتو بود که دروغ دانش ادبى را آشکار ساخت و تقلب اين علامه را بر ملا ساخت چونکه در اين "پته خزانه" از ساختارها و قواعد زبانى پس ازاصلاحات زبان پشتو در سال ١٩٣٦استفاده شده بود.
    حروف ميتوانند حقيقتياب باشند ځ و ڼ) ازهمان آوان اين اثر "پته خز انه" Pata Khazana يعنى گنج پنهان مشهورشد که بازهم درآن يک زريکى نهفته است مانند تغير نام فارسى به درى مانند نامگذارى کشور به ستان افغان
    اناکرونيسم
    جعلی بودن «گنجینهٔ پنهان» پته خزانه هم درنگارش نام روزهاى هفته و تاريخ ماه ها نهفته بود. عبدالحی حبیبی از تقويم عمرخيام که درسترين تقويم مى باشد,استفاده نکرده بود, زيرا اين تقويم خورشيدى با صورت فلکى و يا تصويرحيوانى هماهنگمى باشد وبااين تقويم متوانيم تقويم خورشيدى به تقويم قمرى تبديل نمايم
    که بايد سال کبيسه مدنظرگرفته شود.
    درپيوند با تقويم خورشيدى تقويم ميلادى وجوليانى در زمان پاپ گريگور درست شد که متاسفانه نامهاى ماها ويا صورت فلکى حيوانى گدوودشد.
    برج فلکى حيوانى "حمل" "کوچ" که ماه اول بود در تقويم ميلادى ماه سوم شد. برج ميزان که ماه هفتم است به ماه نهم ميلادى شد باوجود ايکه "سبتامبر" درلاتينى
    هفت اکتوبر 8 , نوامبر 9 و دسامبر 10 معنى مى دهند.
    باهمين اسناد آشکار شد که عبدالحی حبیبی خودش و دوستانش پته خزانه را جهل کرده است
    پاياننامه و نتيجه گيرى
    اگرثابت مى شد که اين گلچين قدامت پيش از شاهنامه را داراست پس اين را ثابت مى کرد که زبانهاى نو ايرانى درقرن اول و يا دوهم هجرى بوجودآمده اند ونه درقرن سوم وچارم هجرى. درپته خزانه ازآثارشعراى نام گرفته شده که آنها با حروف پشتو وفارسى کردى بلوچى (الفباى عربى) آشنا نبودند اين الفبا درقرن سوم وچهارم هجرى به کشورى آمد که او را افغانستان مى نامند
    اين سياست را در اروپا سياست شترمرغى مى نامند. دراينجا شتر است و زورکه نرسيد مرغ ام . زبان شرين پشتو بدون زبان باستانى مى باشد که زبان اززبان مادرى هندوايرانى تکامل يافته است.
    ريشه اين زبان قشنگ درسنگ نوشته هاى پيدا شده که بسيارى اين آثار گرانبهارا گل محمدخان مهمند نابودساخت.
    غلطى ويا اشتباه نمودن پديده انسانى ايست وقابل پوزش. اشتباه اگر آگاهانه باشد فريب است وفريب قابل پوزش خواستن است و نه بخشيدن
    اگربه تاريخ سازى نگاه کنيم خواهيم ديد که فريب هاى بزرگ رخ داده که اين بازي دادن ها شکل منظم ستيماتيک و تقليدى (از نمونه هاى فرهنگى وحماسى ديگران تقليدشده) بخودگرفته و تقلب بازى دادن است و درنهايت جنبه نمايشى دارد. درقندهار يا کندهار که گندهارا اسکندر سکندريا ساخت اتفاقى حماسه و انتلوژى نوشته مى شود .
    حماسه دوشيزه ملالى ميوند هم شکل حماسه "دخترباکره ارلويان" فرانسه که به آن ژاندارک هم گفته مى شود که باعث پيروزى سربازان فرانسه گذشت. که آن سربازان ازدوشيزه غيرت يادگرفتند.
    پشتنوالى واژه پشتنوالى پس از پته خزانه ساخته شد که سند نوشتارى ارزشهاى مردمان پشتون است گردآورى آن را عبدالرحمان پژواک کردپرازغيرتوغيرتمندى ايست. البته که دوشيزه ملالى درميوند به پشتونها غيرت نبخشيد بلکه به مردمان غيرپشتون. غيرتمند در پشتونوالى درجاست.
    پاکستان هم اسطوره ملاله را ساخت و آنهم گفتوشنود تلويزونى آن دخترک با فرستاده امريکا!

  • من از افغانها (و يا پشتون ها) گرانقدر پرسيده بودم پاسخ اين پرشش ها را نموده بودم:
    1- واژه فغان و افغان چه است وچه معنى مى دهد?
    2- واژه فغان و افغان براى کدام ملت و مليت وقوم قبيله استفاده شده است . واژه افغانيت چه است?
    3- کدام دانشمند اين واژه را از ديدگاه تاريخى و اجتماعى تعريف نمود?
    4- تاريخ افغانى چه است?
    5 - فرهنگ افغانى چه است?

    فرهنگ پديده هاى زير را در برمى گيرد

    1.5- زبان افغانى چه است?
    2.5- ادبيات افغانى چه است?
    3.5- موسيقى افغانى چه است?
    4.5- آلات موسيقى افغانى چه ها اند?
    5.5-هنر هاى افغانى چه ها اند?
    6.5- آثارباستانى افغانى چه ها اند?
    7.5- اديان باستانى افغانى چه ها اند?
    8.5- شاهان باستانى افغانى کى ها اند?
    9.5-زبانهاى باستانى افغانى چه ها اند?
    10.5- جشنهاى باستانى افغانى چه ها اند?
    11.5- رقصهاى افغانى چه ها اند?
    12.5- ادبا و دانشمندان افغانى کى ها اند?
    13.5. سرودهاى افغانى چه ها اند?
    14.5- بازى هاى افغانى چه ها اند?
    15.5- غذاهاى افغانى چه ها اند?
    16.5- نقاشى افغانى چه ها اند?
    17.5-معمارى افغانى کدامين اند?
    18.5-و اسطوره هاى افغانى چه است?

    خانهاو زىيها و پوپل وبارک..... بجاى نگارش دشنام وتوهين به غير پشتونها لطفن نيروى خود را ظريف ساخته و نظرات خود را بنويسيد. چون ما فکر مى کنيم که در کله شما فقط مواد زيرنافى مى باشد.

  • افرین دوستان خیلی با سواد با فرهنگ هستید این همه صفت که نثار هم دیگر میکنند واقعآ ادم احساس خوشی میکند که ما چند با سواد در افغانستان داریم ما اشتبا ه فکر میکردیم اما واقعاآ این جوری بوده باز هم افرین به این همه روشنفکران افغانستان ماشالله همه تحصیل کرده سر سیفیکت ادبیات را نمی دانم از کدام دانشگاه بدست اورده اند ، هستند.

  • انسانها در مقابل خدا هیچ تکلیفی ندارد. زیرا آنها هیچ وقت از خدا نخواسته بودند که آنها را خلق کند تا در مقابل این «موهبت»، تکلیفی بر عهده بگیرند. همانطور که خدا نسبت به خلق الله تکلیفی برای خود نمی بیند، آنها هم ملزم نیستند که در مقابل خدا تکلیفی برای خود قائل شوند. از همه اینها گذشته، تکلیف در مقابل تعهد و وظیفه و مسئولیت حاصل می شود. خلق الله نه تعهدی به خدا سپرده، نه وظیفه ایی تقبل کرده و نه مسئولیتی بر عهده گرفته است تا خود را در مقابل او مکلف بداند.
    اصلا کدام تکلیف!؟ وقتیکه تو به دنیا می آیی، بی آنکه بخواهی، زندگی می کنی، بی آنکه لذتی از آن ببری، بعد هم که میمیری بی آنکه راضی به مردن باشی. کدام یک از این سه مرحله خواسته قلبی تو بوده و تو در انتخابش مختار بودی، بپذیری یا نپذیری تا از تو بخواهند در مقابل کسی که تو را به میل و اراده خود خلق کرده، تکلیفی داشته باشی!؟ تکلیف در مقابل خدا بر عهده کسی است که از او خواستار تولد یافتن، زندگی کردن و بعد مردن باشد. تو که هیچیک از اینها را نخواسته ایی، پس چه تکلیفی؟ انسان در مقابل خدا هیچ تکلیف و مسئولیتی ندارد. در این بازیˏ آمدن یا آوردن، رفتن یا بردن، اگر تکلیفی هست، همانا تکلیفی هست که خداوند نسبت به مخلوقاتش دارد. چرا که او کسانی را بدون رضایتشان خلق و آنها را در دنیائی که خود ساخته و پرداخته، سرگردان رها کرده. این خدا است که باید تکلیفش را با مخلوقاتش روشن کند نه انسان.
    بر من قلم قضا چو بی من رانند
    پس نیک و بدش ز من چرا می دانند!؟
    دی بی من و امروز چو دیبی من و تو
    فردا به چه حجتم به داور خوانند!؟ «خیام»
    انسان در زندگی خودتنها در مقابل همنوعان و موجودات دیگری که زندگیش به نحوی وابسته به آنهاست، تکلیف و مسئولیت دارد و بس. انسان موظف است که ببیند چه باید بکند تا باری از دوش همنوع خود بردارد. دردی از دردهای انسانها را درمان کند. به انواع موجودات که به مدد آنها می زید، اعم از نبات و حیوان توجه کند و محیطی که او را زاده و انواع منابع را به او هدیه کرده احترام بگذارد و آنها را سالم به نسلهای بعدی تحویل دهد تا مشارکت و همبستگی ها و همیاری ها پایدار بماند و سلسله حیات نگسلد.
    {}}}

    تنها راه نجات افغانستان نابودی دین اسلام می‌باشد و بی‌خدا شدن!

    چرا ما باید از عربها تقلید کنیم...؟

    ما خود صاحب فرهگیم..بیایید این دین را به زباله دان تاریخ بیندازیم

  • جناب اقای رضا در مورد تکلیف خدا با بنده گانش نوشته ای ، خوب اما این را باید یاد اور شد در ینجا خدا کدام مسولیت در مقابل بنده گانش ندارد جون خدا درین کار دخالت ندارد دو نفر با هم ازدواج میکند نفر سومی بوجود میاید اینجا خدا کاری را انجام نداده بلکه زایده دو نفر ست انها برای نفر سومی خدا هستند جونکه خلق کننده نفر اولی از دومی ، دومی از سومی این روند ملیون ها سال زاد ولد شده خود انسان خلق کننده خود است اینجا کار خدا دخیل نیست بلکه خود بنده ها خالق کننده ای های خود هستند . هر انسان و حیوان و خلاصه همه موجودات خلق کننده خودش است از نگاه ساینس و علم
    شما هیچگاهی دیده ای انسان یک حیوان بزاید نه همچون چیزی نیست از انسان ، انسان از حیوان ، حیوان بوجود میاید .

  • جناب اقای رضا در مورد تکلیف خدا با بنده گانش نوشته ای ، خوب اما این را باید یاد اور شد در ینجا خدا کدام مسولیت در مقابل بنده گانش ندارد جون خدا درین کار دخالت ندارد دو نفر با هم ازدواج میکند نفر سومی بوجود میاید اینجا خدا کاری را انجام نداده بلکه زایده دو نفر ست انها برای نفر سومی خدا هستند جونکه خلق کننده نفر اولی از دومی ، دومی از سومی این روند ملیون ها سال زاد ولد شده خود انسان خلق کننده خود است اینجا کار خدا دخیل نیست بلکه خود بنده ها خالق کننده ای های خود هستند . هر انسان و حیوان و خلاصه همه موجودات خلق کننده خودش است از نگاه ساینس و علم
    شما هیچگاهی دیده ای انسان یک حیوان بزاید نه همچون چیزی نیست از انسان ، انسان از حیوان ، حیوان بوجود میاید .

  • جیران نام اگر تو بی خدا هستی بیوجدان هستی ملحد هستی مشرک هستی بی عقل هستی اعصاب خراب هستی هرچه
    هستی برای خود هستی چرا تبلیغات زهر پاشی میکنی ؟؟؟ تو ازجانب دشمنان اسلام وظیفه اسلام ستیزی داری تو
    خود را به مشرکین و ملحدین فروخته هستی ؟؟؟ توتربیه پد ر و مادررا نداری به غضب خداوندی گرفتارآیی .

  • رضا محیببی نام ازنامت معلوم میگرد د ازپارس های ایران هستی اگر تو بی خدا هستی بیوجدان هستی ملحد هستی مشرک هستی بی عقل هستی اعصاب خراب هستی بی دین هستی هرچه
    هستی برای خود هستی چرا تبلیغات زهر آگین و زهرپاشی میکنی ؟؟؟ تو ازجانب دشمنان اسلام وظیفه اسلام ستیزی داری تو
    خود را به مشرکین و ملحدین فروخته هستی ؟؟؟ توتربیه پد ر و مادررا نداری ، وظیفه قبلی شما تفرقه اندازی بین اقوام بود حالا تفرقه ملحدی به راه انداخته ای به غضب خداوندی گرفتارآیی .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس