ملاقات با امانالله خان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ابوالحسن عمیدی نوری
روزنامهنگار ایرانی
آخرین خاطرهای که از نویسندگی در
مطبوعات قبل از شهریور 1320 برایم باقی مانده بود، هنگامی است که امانالله خان
هنوز پادشاه افغانستان بود و گویا از اروپا که به کشورش بازمیگشت، یکی دو روزی در
تهران اقامت نمود و ضیافتی به افتخارش از طرف رضا شاه در کاخ صاحبقرانیه داده شده
بود.
من آن موقع در عمل، مدیر واقعی روزنامه
«ستاره» بودم، در حالی که اعتصامزاده، مدیر ظاهریاش بود. کارت دعوت برای مدیر
روزنامه آمده بود. اعتصامزاده در تهران نبود. ... صلاح دانسته شد که من به جای
اعتصامزاده به کاخ صاحبقرانیه بروم، ولی اشکال کار در این بود که باید با لباس
رسمی رفت و من دارای چنین لباسی نبودم. ناچار به خانه اعتصامزاده رفتم و زنش لباس
او را که به من نمیآمد، به زحمتی تنم کرد و مرا به کاخ صاحبقرانیه فرستاد و من
در میان امواج جمعیت، خود را چنان نگاه داشتم که کمتر بیقوارهگی لباسم جلب توجه
نماید.
نکتهای که هنوز از آن مهمانی به خاطر
دارم، رفتار و برخوردی بود که پادشاه افغانستان با همه مدعوین داشت؛ یعنی خوشبرخورد
و خوشبیان بود، چندان که نفوذ کاملی در میان مدعوین مییافت. او مردی بود کاملا
اجتماعی و سعی داشت با طبقات مختلف تماس گرفته، به گفتوگو بپردازد، در حالی که
رضا شاه حتا در کاخ صاحبقرانیه نه تنها از تماس با مدعوین خودداری داشت، بلکه از
این طرز برخورد پادشاه افغانستان ناراضی بود و به همین جهت، سعی لازم به کار برده
شد که مدت توقف او کوتاه و تماس او با مردم قطع شود.
این اتفاق هنگامی که جواهر لعل نهرو
چند سال پیش به تهران آمد و کسب وجهه و نفوذی در محافل تهران نمود، تکرار شد. حتا
وقت مصاحبه مطبوعاتی نهرو را ساعت هفت صبح در کاخ صاحبقرانیه درست کرده بودند که
کمتر از مطبوعات در آنجا حاضر شوند.
منبع: خاطرات مطبوعاتی، سید فرید
قاسمی، تهران، نشر آبی، 1383، صص 595 ـ 596، برگرفته از: یادداشتهای یک روزنامهنگار
(تحولات نیمقرن تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، به کوشش: مختار
حدیدی و جلال فرهمند، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381، صص 150 ـ
151.
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...