chendavol
دوشنبه
16 دسامبر 2013
زمان خواندن:
(تعداد واژه ها: )
همرسانی
بیپناهی «ترجمه» و «ویرایش» فارسی در افغانستان
(با نگاهی به پراکندگی در ترجمههای سومین رمان از خالد حسینی)
***************************************
با یادکرد استاد ترجمه و ویرایش؛ زندهیاد استاد کریم امامی
***************************************
۱
همیشه در عرصه نظر بر اهمیت جایگاه «نگارش»، «ویرایش» و «ترجمه» در زبان فارسی تأکید میشود، ولی در عمل، باز شاهد نابسامانیهای فراوان در هر سه قلمرو هستیم که هر از گاهی، فریاد یکی از خدمتگزاران کوشای این رشتهها را درمیآورد.
سوکمندانه، وضعیت «نگارش»، «ویرایش» و «ترجمه» در افغانستان هم چندان خوشآیند نیست؛ زیرا هنوز مدیریت چاپ و نشر حرفهای در کشور سامان نگرفته است. چشمانداز روشنی نیز فراراه این قلمرو نمیتوان تصور کرد. ضعف اقتصادی آفرینشگران و مخاطبان، نبود نگاه حرفهای به صنعت چاپ و نشر، نبود ناشران حرفهای، کمبود مترجمان باتجربه و کارآزموده، شکل نگرفتن ساختار ویرایش حرفهای و نبود ساختار نیرومند پخش کتاب تنها برخی از این مشکلات هستند. البته بررسی دقیقتر این کاستیها مجالی دیگر میخواهد.
۲
شاید در نگاه نخست، انتشار هشت «ترجمه» از واپسین رمان خالد حسینی، نویسنده افغانستانیتبار ساکن امریکا به نام «And the mountains echoed» (۲۰۱۳) را در ایران باید به فال نیک بگیریم که نگاه مترجمان همزبان به نویسندهای از کشور همسایه جدّیتر شده است. با این حال، وقتی برگهایی از ترجمههای به بازار آمده را میخوانی، آه از نهادت برمیآید و افسوس میخوری که این چیست که بر سر ترجمه آوردهاند. نثر نامناسب و ناویراسته بعضی از آنها آدم را عصبی میکند. حتا تفاوت فاحش میان صفحههای ترجمه، خاطره ترجمههای زندهیاد ذبیحالله منصوری، مترجم قدیمی را پیش چشم آدم میآورد. پیشتر از این، اولین و دومین اثر خالد حسینی که منتشر شد، چند نفری دست به کار ترجمه آن شدند که در این میان، ترجمههای مهدی غبرایی از دیگر همگنانش بهتر بود، ولی ضعفهایی هم داشت.
۳
ناآشنایی با مکانها و نامهای عَلَم و خاص برای یک مخاطب عادی هر متنی شاید گناه نباشد، ولی بیتوجهی مترجم به آنها گناهی نابخشودنی است. کاش مترجمان عزیز برای یک بار هم که شده، این تلنگر را به خود میزدند و بزنند که در ترجمه اثری که نویسنده آن، افغانستانی است (هرچند به زبان انگلیسی یا زبان دیگری به جز فارسی نوشته است)، با یک یا چند تن از نویسندگان و فرهنگیان افغانستانی مقیم ایران یا کشورهای دیگر مشورت کنند. عذر نشناختن اهل قلم افغانستان و دشوار بودن ارتباط با آنان هم هرگز پذیرفتنی نیست؛ چون همه در دهکده جهانی اینترنت و رسانهها غوطهوریم و همین مترجمان هم اثر یادشده را از همین دنیای نت خریده یا کپی کردهاند.
۴
از این درد که بگذریم، کاش مترجمان عزیز تازه به میدان آمده یا حتا کهنهکار از برج عاج خویش بیرون بیایند و اثر برگردان شده خویش را به کارشناسان آن موضوع و متن هم برای نظردهی و اصلاح بدهند و به ویرایش اثر فاخر خویش گردن بنهند. به یقین، دادن اثر نوشته شده یا ترجمه شده (شعر یا داستان یا متن پژوهشی) در قدم اول به یک شاعر، نویسنده، پژوهشگر یا مترجم دیگر و در قدم بعدی به یک ویراستار همان رشته، نه تنها چیزی از شکوه و جلال آن نویسنده یا مترجم نمیکاهد، بلکه به پختگی کار او یاری میرساند. به جز آن، تازه میتوان نام این افراد را گذاشت نویسنده یا مترجم حرفهای؛ چون در قلمرو چاپ و نشر حرفهای که در کشورهای پیشرفته و نیمه پیشرفته میتوان یافت، کارشناس اثر و ویراستار، دو بال پرواز هر آفرینشگری هستند. چه بسیار شعرها و نوشتههایی از بزرگان همزمان ما در قلمرو زبان و ادب فارسی میبینیم که اگر از دو موهبت نقد پیش از انتشار و ویرایش بهرهمند میشدند، روانتر و رساتر نمود مییافتند.
۵
نکته پایانی این است که کاش نویسندگان و اهل قلم افغانستان هم به اهمیت «ترجمه» در پویایی زبان و ادب فارسی، بیش از پیش پی ببرند و برای تلاش در این قلمرو آستین همت بَر زنند. این استدلال که چون آثار غربی یا غیر غربی در ایران ترجمه میشوند، پس دیگر به ترجمه آنها در افغانستان نیازی نیست، چندان توجیهپذیر نیست؛ چون یک ترجمه خوب، جا را بر ترجمههای خوب دیگر تنگ نمیکند، ولی میتواند بازار ترجمههای بد یا آشفته را از رونق بیاندازد و مخاطبان را از سردرگمی برهاند.
دیگر آنکه در زمینه ترجمه آثار ادبی و غیر ادبی نویسندگان خارجی و افغانستانی درباره افغانستان مثل نوشتههای خالد حسینی یا عتیق رحیمی، بیکار نشستن اهل قلم افغانستانی، سخت دردناک است. البته شنیدهام که دوست عزیزمان، عبدالله محمدی ترجمه این اثر خالد حسینی را به دست گرفته است، ولی از سرانجام آن بیخبرم. امیدوارم این ترجمه، آسیبهای پیشگفته را نداشته باشد.
۶
ترجمههای And the mountains echoed نوشته خالد حسینی تا کنون عبارتند از:
«و کوهها طنینانداز شدند»، ترجمه محسن عقبایی، انتشارات بهزاد، ۶۹۰ صفحه
«و کوهها طنین انداخت»، ترجمه مهگونه قهرمان، نشر پیکان، ۴۱۶ صفحه
«پژواک کوهستان»، ترجمه منصوره حکمی، نشر نگارینه، ۴۸۰ صفحه
«و کوهها طنینانداز شدند»، ترجمه مریم مفتاحی، نشر آلما، ۴۸۳ صفحه
«و کوهها طنین انداز شدند»، ترجمه منصوره وحدتیزاده، نشر پارمیس، ۳۸۰ صفحه
«کوه به کوه نمیرسد»، ترجمه بیتا کاظمی، نشر باغ نو، ۳۸۶ صفحه
«و پاسخی پژواکسان از کوهها آمد»، ترجمه شبنم سعادتی، افراز، ۲۸۰ صفحه
«ندای کوهستان»، ترجمه مهدی غبرایی، ثالث، ۴۵۸ صفحه
باید یادآوری کرد انتشارات حوض نقره، ققنوس، دانش بهمن، پرشیا، شمع و مه و مروارید هم در حال ترجمه این رمان خالد حسینی هستند.
۷
در پایان، دو یادداشت دیگر را هم در زمینه ترجمه این اثر خالد حسینی و نیز آسیبشناسی ترجمه در زبان فارسی بخوانید:
کجای دنیا اینطوری است: یک فرزند و ۸ مادر خوانده؟
«هشدار درباره مترجمان متوهم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایگاه اینترنتی خالد حسینی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک منبع