پیدایش پاکستان از منظری دیگـر
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
از اوائل قرن هفدهم میلادی، کشتی های اکتشافی را به جهازات نظامی توپ دار بدل کردند و با ارتش هایی از مزدوران آدم کش اجیر کشیشان، نه تنها برای غارت، که در مرحله ی نخست برای پراکنده کردن و نسل کشی بومیان مسلمان آفریقا و هند، به حرکت درآمدند. اقدامی که پس از کشتارهای غافل گیرانه و عمومی و اولیه، سرانجام به گریز تدریجی بخش بزرگی از مسلمین آن سرزمین ها به شرقی ترین جزایر جهان، اندونزی و مالزی، انجامید و دو سرزمین ایران و ترکیه، که بر اثر عوارض و آسیب پوریم و طوفان نوح، خالی از سکنه و بی معارض مانده بود را، در اختیار آنان قرار داد تا با یک نوسازی محیلانه، این دو اقلیم را به عنوان دو پایگاه و سکوی پرتاب اندیشه های تفرقه ساز اسلامی در اختیار بگیرند، جبهه ی درونی و با نمای فرهنگی و تعاریف تاریخی نو، در درون دین مسالمت و مبارک اسلام بگشایند و در این میان آن چه را بر سر مسلمانان هند آورده اند، از موذیانه ترین طراحی های ضد اسلامی مشرکین بوده است.
«شورش به صورت یک جنگ دامنه دار برای استقلال هند از چنگ خارجیان منفور مبدل شد. اما در حقیقت آن چه در آن زمان خواستار آن بودند استقلال از نوع فئودالی سابق و قدیمی با یک امپراتور مستبد و مطلق العنان در راس آن بود. مردم فقط از آن جهت که تیره روزی و فقر و بی نوایی خود را نتیجه ی آمدن انگلیسی ها می شمردند با این شورش همراه شدند. هیجانات مذهبی نیز عامه ی مردم را به شورش بر می انگیخت و در نتیجه هم هندوها و هم مسلمانان به تعداد زیاد در این جنگ ها شرکت می کردند. در مدت چند ماه حکومت بریتانیا در شمال و مرکز هند تقریبا به مویی بسته بود، اما عاقبت سرنوشت این شورش به وسیله ی خود هندیان مسلم شد. سیک ها و گورخه ها از انگلیسی ها پشتیبانی کردند، حکومت نظام در جنوب و سیندیا در شمال و بسیاری از حکومت هتای دیگر محلی هند نیز در صف انگلیسی ها قرار گرفتند... بعضی از رهبران شورش به کشتار انگلیسی ها پرداختند و از این راه هدف شورش را آلودند. این شورش وحشیانه البته انگلیسی ها را از پای در می آورد، اما موجب می شد که آن ها نیز مقابله به مثل کنند، منتها صد بار و هزار بار بیش تر و شدیدتر... بسیاری از مردم را در کمال خون سردی تیرباران و یا با بستن به دهانه ی توپ قطعه قطعه می کردند. هزاران نفر را به درخت های کنار جاده ها به دار آویختند. گفته می شود یک ژنرال انگلیسی به نام نیل که از الله آباد به کانپور حمله برد، در طول راه به هر درختی یک نفر را به دار کشید. بسیاری از مردم کشته و دهکده های آباد تهی و ویران شدند». (جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ص ۷۹۸)
کاش نهرو لااقل نام یکی از امپراتوران قدیم هند را نیز علنی می کرد و نمایه های تسلط او را نشان می داد، تا مثال خود را موثق کرده باشد! بر اساس داشته های غیر مستند موجود درباره ی شکل گیری تسلط استعمار در هند و بر سبیل تکه پرانی هایی از قبیل آن چه عالی مقام ترین شارح آن در بالا نوشته، مردم هند از مسلمان و غیر آن، نخستین بار، در سال ۱۸۵۷، علیه استیلای انگلستان بر هند شوریده اند. نهرو این شورش را ارتجاعی و فئودالی می خواند تا بدانیم این چهره های بزک شده تا چه اندازه در اختیار لندن بوده اند. مورخ واقعا نمی داند این به قول نهرو شورش چه گونه می توانسته، از زمان خود پیش تر بتازد و به یک انقلاب مثلا بورژوایی بدل شود، در حالی که به میانه قرن نوزدهم، در سراسر هند جز کشاورزی و مختصر صنایع دستی نبوده و عایدات همان شیوه ابتدایی تولید را هم انگلیسیان با بستن مالیات های گزاف می ربوده اند؟ و آلوده تر از این نیست که نهرو کشتار انگلیسیان متجاوز و اشغالگر را، که خود عامل فقر و تیره روزی مردم خوانده، چنان که گویی مورخی مامور دربار ملکه باشد، شورشی وحشیانه می نامد و با لکنت، قتل عام متعاقب آن از سوی نظامیان انگلیس را دفاع موجه توصیف می کند. با این همه آن جا که نهرو شرکت کنندگان در مقاومت هندوستان را متشکل از مسلمانان و غیر مسلمانان می گوید و خود غیر مسلمانان را پشیمان و به صف دشمن پیوسته توصیف می کند، پس آشکار است تاوان آن جنبش را تنها مسلمانان هند با تحمل قتل عامی بزرگ پرداخته اند. آیا توطئه علیه کثرت مسلمین، از همین به اصطلاح شورش میانه قرن نوزدهم هند آغاز نشده و آیا تقسیم هند به ۱۶۰۰ گروه اندیشه و زبان و فرهنگ و معتقدات، نه یک ساختار بومی غیر ممکن، بل شگردی یهودی - انگلیسی برای بی اثر کردن ملتی مقهور و ایجاد امکان سازش با گروه های کوچک و ممانعت از اتحاد ملی نبوده است؟!
«در اول سپتامبر سال ۱۸۵۸، که در حقیقت واپسین روز حیات کمپانی هند شرقی بود، هیئت مدیره ی کمپانی آخرین جلسه ی خود را در ساختمان دفتر مرکزی، در خانه ی کمپانی هند شرقی در خیابان لدن هال لندن، برگزار کرد. کمپانی که در سراسر تاریخ خود بسیار غرور آمیز و پر طمطراق عمل کرده بود، دراین واپسین جلسه، به همان شیوه بیانیه ای به شرح زیر خطاب به چندین هزار کارمند خود صادر کرد: کمپانی هند شرقی، مفتخر از انتقال وظایف خود به پیشگاه علیا حضرت ملکه و احساس غرور و مباهات از وجود برجستگان نظامی و اداری که در دوران فعالیت خود به تاریخ انگلیس عرضه داشته، برجستگان نام آوری که هر یک در عرصه ی مسئولیت خود، در جهان بی نظیر بوده و قله های نبوغ و افتخار را به نام خود فتح کرده اند، اعلام می دارد نمی توان دولتی را فاقد درایت و هوشمندی دانست که در دوران موجودیت خود نهادهای خدماتی معظمی چون ارتش کمپانی و فن سالاران اداری کارآزموده و مجرب پرورانده است. بگذاریم که علیا حضرت ملکه ی ما از لذت پادشاهی بر چنین دولتی و تملک پهنه ی سرزمینی به این عظمت و گستردگی، با میلیون ها میلیون نفوس که به عنوان هدیه حضورشان تقدیم گردید، بهره مند شوند». (براین گاردنر، کمپانی هند شرقی، ص ۵۳۲)
چه گونه گاردنر خجالت نمی کشد که یک کمپانی تجاری ساخت خود را، در جای دولتی با ارتش آزموده قرار می دهد تا شخصا بر پایه ی اندیشه های کتاب اش ادرار کرده باشد. این رفوگر و شست و شو دهنده دست متجاوزین انگلیسی در تاریخ پاره پاره ی هند، و تبدیل آن ها به تاجران ترقی خواه و کمک رسان، گمان دارد مردم جهان نیز، چون خود او احمق و عقب مانده اند و صحنه ی می سازد تا دست خون آلود دربار ملکه را لااقل در نیم بیش تر تاریخ متاخر هند بشوید. باید از فریب خوردگان و بازیگران این دکوربندی کثیف تاریخی پرسید آیا هیچ روزنامه ی لندنی و یا هندی را می شناسند که در نیمه قرن نوزدهم میلادی و یا هر زمان دیگر، به این بیانیه بسیار مهم اشاره داشته باشد؟!
«بدیهی است بر اثر تسلط انگلستان، صلح و آرامش در هند برقرار شد و همچنین نظم و ترتیبی در حکومت به وجود آمد و این هر دو چیز پس از آشفتگی ها و اغتشاشی که بعد از سقوط و زوال امپراتوری مغول پیش آمده بود، مورد استقبال قرار می گرفت. دسته های منظم دزدان و راهزنان از بین برده شدند و امنیتی برقرار گردید. اما آرامش و نظم برای کسانی که در مزرعه ها یا کارخانه ها رنج می کشیدند و در زیر بار توان فرسای تسلط جدید نابود می شدند، فایده ای نداشت. مع هذا باز هم می خواهم یادآور شوم که ابلهانه خواهد بود اگر ما بخواهیم نسبت به یک کشور یا نسبت به یک کشور یا یک ملت و نسبت به انگلستان و انگلیسی ها به طور کلی خشمگین باشیم. آن ها خودشان هم به اندازه ی ما دست خوش مقتضیات و ضروریات زمان بودند». (جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ص ۸۴۰)
حالا با دلیل دیگری از تولید امپراتوری مغولان در هند آشنا می شویم که مستمسکی به دست امثال نهروی انگلول فیل می دهد تا یورش انگلیس به هندوستان را موهبت بدانند و مردم هند را از انباشتن نفرت قلبی نسبت به انگلستان باز دارند. اما هنوز باید سخنان دیگری از نهرو و گاندی و حتی محمد علی جناح را بخوانیم تا چهره ی این خادمین ملکه انگلیس را کاملا بشناسیم و نقاب رهبران آزادی خواه و مبارز ملت های هند و پاکستان را از چهره های شان برداریم.
.... ادامه دارد .....
پيامها
28 دسامبر 2013, 13:19, توسط پرویز "بهمن"
من نيز منتظر بخش هاي بعدي وروايت هاي مستند شما از أقوال گاندي ونهرو محمد علي جناح ميمانم، تا حرفهاي شمارا پيرامون پيدايش كشور پاكستان ازمنظر شما بخوانم، تا حال خوب پيش رفته ايد، ببينم كه در نوشته هاي بعدي چه حرفهاي براي گفتن داريد
29 دسامبر 2013, 22:02, توسط حکمت
جناب شیر ساپی هدف شما از باز نشر مطالب دیگران بدون ذکر منبع چه است؟ سرقت ادبی کار زشت است.
جناب شیر ساپی این نوشته را از اینجا کپی کرده است:
http://w3.naria.ir/view/1.aspx?id=630
30 دسامبر 2013, 09:24, توسط پرویز "بهمن"
واه واه !
اي لعنت خدا بر اين دزد مفتخور اوغان خر،!
حالا يقنم شد كه اين شير ساپي اوغان اصيل است ومطابق تيوري مولوي بجليگر با خر قرابت دارند كه از كردهء خود پشيمان نبوده وهنوزهم دزدي اش را احترام به مقام علمي پورپيرار عنوان كرده است، تف به روي شما دزدان مفتخور اوغان خر كه هم از إيراني ها ميخوريد وهم ديگران را متهم به وابستگي وجاسوسي به آنها ميكنيد
30 دسامبر 2013, 09:27, توسط پرویز "بهمن"
بار ديگر از افشا گري محترم حكمت دوست داشتني يك جهان سپاس كه اين دزد اوغان خر را با پشتاره اش گرفتار كرده است
31 دسامبر 2013, 18:14, توسط شیر ساپی
بررسی ماهـوی نخستین کتاب در باب کمپانی هند شرقی، بر اساس برداشت های جديد
http://kabulpress.org/my/spip....
دربخش آخر همین مقاله در مورد پیدایش پاکستان از منظری دیگر ، به تحریر در آمده است.