قرارداد امنيتی با امريکا، حکومت ملوک الطوايفی و يا حکومت فدرالی
هدف از حکومت و حکومتداري برای انسان عاقل و با وجدان، خير و صلاح مردم است که آن را بايست از هر طريقی تجربه نمود، و ملت خويش را به سر منزل مقصود رساند .
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در رابطه به مراحل مختلف قرارداد امنيتي، مشکلات و تناقضات حقوقي ، خواست های رئيس جمهور و مضاری که در صورت عدم امضای اين قرارداد برای افغانستان متصور است به قدر کافي از طريق رسانه ها و کارشناسان امور، معلومات ارايه گرديده که مورد بحث ما نيست . مسئله مورد بحث ما اينستکه علت اصلي «زير پرده» چيست که رييس جمهور را مجبور به وعده خلافي، تناقض گويی، خواست های نا موجه و خلاف منافع مردم افغانستان ساخته تا از اجرای اين امر مهم شانه خالي کند .
يک تعداد از کارشناسان داخلي و خارجي و رسانه های داخلي و خارجي، سبب اين معضل را به موضوع انتخابات و منافع شخصي آقای کرزي مرتبط می دانند . آنها می گويند : « آقای حامد کرزي ، امضای قرارداد امنيتي را به تعليق در آورده است، تا در انتخابات1393 دست باز داشته، و از امريکايی ها می خواهد تا در انتخابات مانند گذشته مداخله نکند، و در مقابل از کانديد مورد نظر و نتيجۀ انتخاباتی که به نفع کانديد مورد پسند آقای کرزي اعلان می شود، پشتيباني و آنرا مشروعيت بخشد . بنابرين ملحوظ آقای کرزي در حکومت آينده نفوذ قابل ملاحظه خواهد داشت و به صورت غير مستقيم ، سياست افغانستان را سمت و سو خواهد داد .»
اگرچه برين برهان ، عمداً بنابر مصلحت های سياسي در داخل و خارج از افغانستان می پردازند؛ اما از لحاظ عملي با واقعيت های سياسي افغانستان و سياست امريکا در قبال افغانستان سازگاري ندارد .
امريکا بخاطر پيروزي کدام کانديد خاص و يا مصلحت مردم افغانستان نمی انديشد . امريکا بخاطر منافع استراتژيک خويش در افغانستان حضور دارد؛ خوشبختانه افغانستان در قرن حاضر بر خلاف گذشته در خط منافع امريکا قراردارد، و اثرات آنرا ما امروز در افغانستان مشاهده می کنيم . امريکايی ها طرفدار سقوط حکومت مرکزي در افغانستان نيستند. امريکايی ها در انتخابات گذشته زمانی مداخله کردند که آقای کرزي در انتخابات تقلب نموده بود و با آن هم اکثريت آرا ء را بدست نيآورده بود . امريکايی ها بخاطر که وضعيت سياسي بی ثبات نگردد، در انتخابات مداخلۀ « مُصلحانه » نمودند، و آقای جان کيری وزير خارجه برحال امريکا، داکتر عبدالله را متقاعد ساخت و آقای کرزي را برندۀ انتخابات اعلان کرد . اگرچه آقای اوباما و ساير رهبران سياسي امريکا با آقای کرزي اختلافات سليقه يی و شخصيتي دارند؛ اما اين اختلافات به حدی نيست که بالای سياست امريکا اثر گذارد و آنرا به مخاطره اندازد . امريکايی ها خوب می دانند که حکومت افغانستان يک حاکميت ائتلافيست، و تغيير شخصيت های سياسي، تحول بنيادي را درسياست افغانستان به بار نمی آورد . امريکا می خواهد تا پروسۀ انتخابات به صورت طبيعي به پيش رود و انتقال قدرت صورت گيرد، و از هر کانديد ی که آقای کرزي طرفداري کند و او را به پيروزي رساند، امريکا پشتيباني خواهد کرد؛ زيرا امريکايی ها در افغانستان طرفدار درد سر های اضافي نيستند، و صرف در مسايلی که منافع شان ايجاب کند مداخله خواهند نمود ؛ پس در مسئله انتخابات کدام مشکلی با آقای کرزي ندارند .
اگر به حکومت افغانستان نيک بنگريم، حکومت افغانستان- يک حاکميت طبقاتي، سهامي و اشتراکيست، بين اقليت پرجوش که منافع آنها در آن حفظ بوده و در حکومت آينده همچنان پايدار و محفوظ خواهد بود . زيرا اکثريت خاموش جامعه هيچ بديلی برای اين حکومت ندارند، و نه طرح و نه کانديدی در اين انتخابات دارند ؛ يگانه بديل حکومت، طالبان به شمار می رود که آنها هم از طرف مردم ، جامعۀ حهاني و امريکا، قابل اعتماد و پذيرش نيستند . از سوی ديگر، چون آقای کرزي قدرت سياسي را در اختيار دارد، برندۀ انتخابات هم کانديد مورد علاقۀ شان خواهد بود . انتخابات افغانستان از قبل توسط آقای کرزي مهندسي شده است؛ شما هرگاه به لست کانديد های انتخاباتي نگاه کنيد، به خوبي در ميابيد که اکثر ايشان، افراد وابسته به آقای کرزي هستند که به نفع کانديد مورد پسند آقای کرزي، انصراف و ائتلاف خواهند کرد ؛ پس بحث منافع و هراس آقای کرزي از حکومت آينده يک مبالغه به نظر می رسد . جامعۀ جهاني و مردم افغانستان در رابطه به انتخابات در مقابل يک عمل انجام گرفته قرار گرفته اند . پس بحث حکومت مردمی، عدالت اجتماعي و عدالت انتقالي ، افسانه يی بيش نخواهد بود .
سوالی که در اينجا پيش ميايد، اينستکه : « پس علت اصلي اختلاف بين آقای کرزي و امريکايی ها در چيست ؟ »
علت اصلي اختلاف آقای کرزي با امريکايی ها، تغيير سياست امريکا در افغانستان است
هرگاه ما به سخنان و کنش های سياسي آقای کرزي و نخبگان سنت گرا، در سال های اخير توجه کنيم، يک سلسله تشويش ها و هراس ها را در گفتار و کردار شان ميابيم، که به شکل گِله آميز، امريکايی ها را مورد خطاب و عتاب قرار می دهد . آقای کرزي طالبان را برادر می خواند، از طالبان می خواهد تا با او کمک کنند و کمرِ او را در حکومت داري ببندند ، ( در مقابل کي؟ ) زنداني های طالبان را بار بار ، رها می کند، و بلاخره در صحبت های اخير ، تشويش و هراس دروني خويشرا چنين ابراز می کند : « امضای قرارداد امنيتي، باعث ملوک الطوايفي در افغانستان می گردد .» حتا آقای اشرف غني احمدزي در سخنانی اين هراس دروني خويشرا می رساند : « امريکايی ها تنها پشتون ها را زنداني ميسازد .» در مجموع اين کنش ها و سخنان بدين معناست که، آقای کرزي و نخبگان سنت گرا ، امريکا يی ها را متهم به و عده خلافي و تضعيف نقش سنتي پشتون ها در ساختار سياسي افغانستان می کنند، و امضای قرارداد امنيتي را در آينده باعث خطر برای منافع خويش می دانند . دراينجا باز سوالی که مطرح می شود اينستکه: « آيا واقعاً سياست امريکا در ارتباط به افغانستان تغيير نموده است .»
استراتژي امريکا تغيير نکرده، تنها سياست امريکا در ارتباط به شيوۀ حکومتداري افغانها در افغانستان بعد از تجارب زياد و حضور فعال در منطقه به خصوص بعد از حکومت آقای اوباما تغيير نموده است؛ تغيير پاليسي امريکايی ها در افغانستان شايد برای آقای کرزي و يک تعداد نخبه گان سنت گرا قابل تحمل نباشد ؛ اما در آينده، يگانه را ۀ حل برای معضلات افغانستان خواهد بود . برای اثبات گفته های خويش مجبورام به گذشته بر گردم .
بعد از حادثۀ « 11 سپتمبر» که سياست امريکايی ها متکي به اطلاعات«ISI» و امريکايی های افغاني تبار بود، آهسته ، آهسته به بن بست مواجه گرديد . پاکستاني ها و نخبه گان سنت گرا ، برای امريکايی ها تلقين نموده بودند که ، علت جنگ های داخلي و ايجاد گروه طالبان و تروريزم در منطقه عبارت از آنستکه : « مشروعيت نظام سياسي در افغانستان زير سوال رفته بود، پشتون ها در حاليکه 85 فيصد نفوس افغانستان را تشکيل می دهند، در حاشيه رانده شده اند، قدرت در دست اقواميست که 15 فيصد نفوس افغانستان را در بر می گيرند، که اين موضوع در صحبت که آقای «کولن پاول» وزير خارجه امريکا درسال2001 با شبکه جهاني CNN داشتند، به خوبي از گفتار شان آشکار می گردد که تا چه اندازه يی سياست مداران امريکايی بي خبر از واقعيت های جامعه افغانستان بوده و تا چه حدی متاثر از ای ISI و امريکايی های افغاني تبار بوده اند . بنابرين امريکا بايست بخاطر از بين بردن تروريزم يک حکومت قوي مرکزي را به رهبري پشتو نها در افغانستان ايجاد کند ، و همچنان به خلع سلاح جنگسالاران شمال اقدام کند تا در افغانستان صلح تامين گردد و پشتون ها از مخالفت با حکومت و همکاري با تروريزم و کشت مواد مخدر دست بر دارند .
امريکايی ها در افغانستان حکومت مرکزي را به رهبري آقای کرزي با صلاحيت های بيش از حد ايجاد کردند، و به خلع سلاح جنگسالاران اقدام نمودند . آقای اوباما در حاليکه به پاليسي امريکا در ارتباط به افغانستان متردد بود، 30 هزار عسکر تازه نفس را به افغانستان رهسپار ساخت که متاسفانه در بهبود اوضاع موثر واقع نگرديد . امريکايی ها متوجه گرديدند که بار مصارف اقتصادي، تلفات نظامي و فشارافکار عامه برضد جنگ افغانستان، بر دوش امريکا بيش از حد گران گرديده است . سياست امريکايی ها که متکي بر اطلاعات ISI و امريکايی های افغاني تبار بود، با واقعيت های عيني جامعه افغانستان سازگاري نداشت؛ بنابرين جنگ با طالبان و تروريزم و کشت و قاچاق مواد مخدره در افغانستان، ختم نگرديد؛ بلکه اضافه گرديد . حکومت آقای کرزي فرا قانوني عمل می نمود، در حاليکه در اثر جنگ های داخلي، تمرکز قدرت از هم گسيخته بود، و در مناطق مختلف افغانستان، افراد قدرت مند و با نفوذ با تمايلات قومي، زباني و مذهبي حاکميت داشتند . در نتيجه صلاحيت بيش از حد رئيس جمهور و سوء استفاده از آن، باعث گرديد تا اشخاص قدرت مند و با نفوذ به افراد غير مسئول مبدل گردن و سوء اعتماد بين مرکز و اطراف به وجود آيد، و بروکراسي ، جنگ و فساد در افغانستان ادامه يابد .
امريکايی ها بعد از حضور فعال در افغانستان به نتيجه رسيدند تا اشتباهات گذشته را جبران کنند؛ بنابرين تصميم گرفتن تا از يکطرف منافع استراتژيک شان در افغانستان حفظ باشد، از سوی ديگر مصارف نظامي را به حد اقل رسانند، و همچنان تهداب حکومت متمرکز سنتي را به حکومت غير متمرکز و کثرت گرا و مردمي، آهسته، آهسته تبديل کنند . در نتيجه فيصله کردند تا اخير 2014 حد اکثر قوای نظامي خويش را از افغانستان خارج ساخته، تنها پايگاه های نظامي را در مناطق مختلف با تعداد عساکر محدود در افغانستان مستقر سازند . امريکايی ها اعلان نمودند که، « بعد از اين جنگ آنها تنها عليه تروريزم است و نه عليه طالبان.» اين سياست امريکايی ها ، خشم آقای کرزي را بر انگيخت و سبب سردی روابط آقای کرزي با امريکا شد و تا حالا اين کشمکش جريان دارد . در اينجا سواليکه به ميان می آيد اينستکه:« هدف امريکايی ها از اين بيان چه بود، و چرا خشم آقای کرزي را برانگيخت؟»
هدف امريکايی ها از اين سخن آن بود که : امريکا ديگر از ديد و نظر ديگران در افغانستان سياست نمی کند، و به وعده های خويش در مقابل حکومت متمرکز سنتي وفا دار نيست ؛ امريکا طرف های اصلي منازعه را در افغانستان، جبهه مقاومت و طالبان می داند، و ديگر طرفدار به حاشيه کشانيدن آنها نيست . امريکايی ها در آينده می خواهند با تحکيم موقعيت افراد قدرتمند و با نفوذ در مناطق مختلف افغانستان از نقش حکومت مرکزي بکاهند، و آنها را از نقش افراد غير مسئول به افراد مسئول مبدل سازند، تا آنها در پيشرفت مناطق خويش بکوشند و يک رقابت سالم بين اطراف و مراکز قدرت به و جود آيد، و سبب تامين امنيت ، ثبات و از بين رفتن فساد در مناطق مختلف افغانستان گردد . بنابرين امريکايی ها در نظر دارند تا اداره مناطق جنوبي را برای طالبان دهند و در غير آن برای افراد قدرت مند و با نفوذ منطقه که بديل طالبان باشند و اگذارند، که اين روند آهسته، آهسته از نقش حکومت مرکزي و سنتي در افغانستان خواهد کاست، در آينده سبب صلح و ثبات و حکومت فدرالي در افغانستان خواهد گرديد . سياست جديد امريکا که بر خلاف سياست بريتانيای کبير که درتقويت پايه های حکومت سنتي در افغانستان عمل می نمود، مورد قبول و پذيرش آقای کرزي و افغانهای سنت گرا که خود را در موقعيت منزعج می بينند نمی باشد . بناءً آقای کرزي و افغانهای سنت گرا و تکنوکرات که از پايه های اجتماعي در داخل افغانستان برخوردار نيستند، منافع و نقش خويش را در حکومت های بعدي در خطر می بينند، کوشش می کنند تا دامن اختلافات را با امريکايی ها وسيع سازند؛ از سوی ديگر به اختلافات قومي و زباني در افغانستان دامن زنند، تا خود را مدافع حقوق پشتونها جلوه دهند؛ بدين لحاظ طالبان را تشويق به همکاري با خويش می نمايند، تا آنها به ايشان بپيوندد . طالبان بارها گفته اند که آنها با حکومت کرزي مذاکره نخواهند کرد؛ اما از مفاهمه و مذاکره با جبهه مقاومت پشتيباني کرده اند؛ زيرا طالبان آقای کرزي را طرف اصلي قدرت نمی دانند؛ در حقيقت آقای کرزي و طالبان، يکديگر را به نفع خويش استعمال می نمايند؛ حال آقای کرزي در موقعيت حساس در مقابل طالبان قرار گرفته است؛ زيرا طالبان از کرزي می خواهد که هرگاه او واقعاً راست گو ست و طالبان را برادر می خواند و از منافع پشتون ها دفاع می کند، بايد اول حسن نيت خويشرا ثابت سازد، يعني- زنداني های طالبان را آزاد کند - دست امريکايی ها را از عمليات نظامي به خصوص شبانه کوتاه سازد- قرار داد امنيتي را با امريکايی ها امضاء نکند ؛ اما واقعيت های سياست جهاني و داخل افغانستان برای کرزي چنين حقی را خواهد داد، موضوعی قابل بحث می باشد؛ از سوی ديگر طالبان ، آقای کرزي را خواهند بخشيد که به اين سوال، آقای داوود زي پاسخ روشن داند: « طالبان ما را نخواهد بخشيد.»
نتيجه
من زمانی که نتيجۀ اين مطلب را می نوشتم، چشمم به خبر تازۀ جلب شد که آقای کرزي باز تاکيد نموده است که : « از ايجاد حکومت ضعيف و ملوک الطوايفي در افغانستان جلوگيري خواهد کرد .» جناب رييس جمهور بياييد با مردم صادق باشيم، مردم افغانستان چهار دهه ست که دچار جنگ، بدبختي و بيچاره گيست؛ مردم ما اقسام نظام ها را از جمله: شاهي مطلقه، اميري، شاهي مشروطه، جمهوري ، سوسياليستي، اسلامي ، امارتي و حکومت ملوک الطوايفي به رهبري شما که اشتباهاً نام آنرا حکومت دموکراسي گذاشته اند، تجربه نموده اند؛ اما متاسفانه غير از درد ، رنج ، نابرابري ، بی عدالتي ، جنگ ، تعصب و تبعيض چيزی ديگری، نصيب شان نگرديده است . آقای رييس جمهور بنابر تجارب گذشته و نتايج آنها، می شود که اين حکومت ملوک الطوايفی شما را کمی رنگ و روغن قرن بيستم و بيست ويکم بماليم، و در چوکات يک قانون اساسي، مدني و جزايی، مطابق به ضروريات مردم افغانستان به حکومت فدرالي مبدل کنيم؛ اين چه مشکلی دارد؟ هدف از حکومت و حاکميت برای انسان عاقل و باوجدان، خير و صلاح مردم است که آنرا بايست از هر طريقی تجربه نمود و ملت خويش را به سر منزل مقصود رسانيد !
آقای رييس جمهور شما جلو تحولات سياسي را که به صورت طبيعي و يا جبري از طرف ابر قدرت ها پلان گذاري و عملي می گردد، نمی توانيد بگيريد . گر، نيک به تاريخ نظر کنيم، سلسله های بزرگی از امپراطوري ها به رهبري اقوام مختلف ايجاد گرديدند- وسعت يافتن- منقرض شدن؛ امپراطوري احمدشاه بابا، بعد از استقرار، منقرض گرديد، جای آنرا ملوکِ بارکزايی و محمد زايی گرفت، سبب دوام اين حکومت ها رقابت بين ابرقدرت های وقت بود . امروز ما خوشبختانه در عصری زنده گي می کنيم، که به جای شمشير، منطق حکومت می کند. پس جای برای تشويش و هراس برای برادران سنت گرا و جود ندارد؛ بديل حکومت سنتي پشتون ها، حکومت سلطنتي تاجکي، هزاره گي، اوزبيکي و ساير اقوام برادر نخواهد شد؛ بلکه، بديل آن- حکومت مردمي، بنابر عدالت اجتماعي که نماينده گي از تمام مردم افغانستان کند، خواهد شد !
آقای رييس جمهور، امروز خط منافع ابر قدرت ها خط ديورند نيست تا آنها مطابق به ميل شما عمل کند؛ امروز خط منافع ابرقدرت ها شمال کوه هندو کش است، که اثرات خود را خواهد داشت. برشما لازم است، تا با واقعيت های زمان حال حرکت کنيد؛ گر نه، گِرد باد تحولات سياسي جهان، شما را با خود خواهد برد . امريکايی ها با امضای قرارداد امنيتي و يا بدون آن در افغانستان خواهند ماند . اما بهتر آنستکه قرارداد امنيتي را با امريکايی ها امضاء کنيد، در غير آن شما نفوذ کشور های عضو شورای امنيت را که افغانستان برای شان اهميت ندارد، غير مستقيم در سياست افغانستان دخيل می سازيد، که در نتيجه رقابت بين ابرقدرت ها، منافع افغانستان صدمه خواهد ديد، و باعث طولاني تر شدن بحران در افغانستان خواهد گرديد .
پيامها
27 جنوری 2014, 21:18
برادران پشتون ما مشکلات زیادی با دیگران و با خود دارند که غیر از خدا ان را هیچ کس حل نمیتواند.
28 جنوری 2014, 05:24
دوستان این موش گربه بازی کرزی تا چه وقت داوم میکند بخاطر اینکه خودش را قهرمان ملی افغانستان جلوه بدهد این سیاست زیرکانه را پیش گرفته این توافقنامه را حتما امضا میکند اما این همه پلان شده است او بی گذا ب به اب نمی زند و این ترس و اهمه را به مردم بیچاره متقبل میکند که این میشود و ان اتفاق می افتد این همه یک سیاست است هیچ اتفاق نمی افتد صرف سیاست تغیر میکند همان اش است همان کاسه اما این بار کاسه از اش داغ تر است .
28 جنوری 2014, 10:07, توسط ajmal
een kheyal asto mahaal asto junoon.
28 جنوری 2014, 14:26
برادر كاتوزيان، در همين سايت چندين بار در روز هاي قبل و بعد از لويه جرگه اخير جواب سوال مهم شما را تحرير و تو ضيح نمودم شما يا مشكل ياد فراموشي داريد يا اصلا نمي فهميد، به هر حال تصميم ندارم باز قصه را از اغاز تحرير بدارم، اگر ميخواهيد جواب خود را دريافت بداريد به بخش نظرات مقالات در اين خصوص در زمان قبل و بعد لويه جرگه اخير در اين سايت زحمت به خود راه داده جستجو نماييد تا مگر جواب سوال شما از حافظه تان ديگر دور نشود.
با احترام
28 جنوری 2014, 22:17, توسط حقبین
حامد کرزی رییس جمهور افغانستان ، دشمن خلق افغانستان است ، دشمنی حامد کرزی با دوباره احیا و تقویه کردن
برادران طالبش ازاول معلوم بود چنانچه چندین بار درکامنت نوشتم حالا دشمنی اش به اکثریت ملت افغانستان روشن
و زیاد ترآشکار شده است ، حامد کرزی بسیار متعصب ، منافق ، و خاین مملکت و سخن گوی برادرانشطالبان است
الله تعالی حامد کرزی را به غضب خود گرفتار و به جزای بد و سخت خدایی گرفتارش سازد چون حامد کرزی به
خلق الله ، بسیار ظلم و جفا خیانت ها کرده است آمین
29 جنوری 2014, 06:32, توسط سلیم
به این شک نداشته باشید اگر مانعی در برابر حامد کرزی وجود نداشته باشد در ظرف بیست و چهار ساعت کرسی ریاست جمهوری را دو دسته تسلیم طالبان عصر حجر می کند.