صندلی جنگی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هفته گذشته، روز رخصتی بود، خواستم که به طرف بازار بروم. بچه ها در کوچه سره توب بازی جنگ داشتن. یک خانم که مادر یکی از بچه ها بود سرش را از دروازه بیرون کرد، دید که بچه ها غالمغال دارند اما مشت و لغت نیستند. همین قدر گفت" ده این مملکت چقدر جنگ است، غیر جنگ، جنگ چیز دیگی نیست، ای خدایا! چه وقت باشه که ازی جنگ خلاص شویم". وقتیکه به لیسه مریم رسیدم، دیدم که یک موتر بار بری استاده وزیاد مردم به دور آن در قسمت شرقی شفاخانه، ده روی سرک جمع شده کش وفش وغالمغاللک بسیار زیاد دارند، یک تعداد پولیس و یگان معیوب و معلول هم در بین شان دیده می شد و یکنفر معلول که روی ویلچیر( چوکی کی چرخکی تیردارد) قرار داشت، میر میدان بود.
صندلی هارا هرکی به طرف خود کش میکرد، مثلیکه یگان تا یش خراب هم شده باشد. درین وقت گپ همو خانم که در فکر بچی خود بود یادم آمد" ده ای مملکت غیر از جنگ چیزه دیگه نیست، هرسو بوروغیره جنگ، جنگ..." درهمین چرت وفکر فرو رفتم که راستی درین سرزمین چقدرجنگ است و چقدر جنگ هارا دیدیم که هنوز خلاصی ندارد. ای، هی! مغز آدم چه ساختمان عجیب و غریبی دارد، چه چیز های نیست که در مغزما نباشد. همو طور است که کشور های پیشرفته مانند جاپان، جرمن و...... ازهمی مغزشان/ فکرشان استفاده کدن و همه چیزها ره ساختن، هم وطن شانه آباد کدن و هم اقتصاد خودشانه ساختن وهرچیزیکه به دور پیش خود می بینمی همو خارجی ها ساختن و ما وشما ساخت دست شان را خریده و کار میگیریم.
خاننده محترم ، پشت گپ نگرد که مغز بیکار مه هم یک دفعه به گفته خارجی ها سرچ کدن شروع کد. تمام جنگ ها ره بیادم آورد. از وقتیکه صنف چار مکتب بودم، درس های کتاب تاریخ یاد آمد که همی سدوزیی ها و ممد زیی ها بود و احمد شاه بابا و بچه های بیست و چند انه تیمور شاه، گوش شیطان کر، چقدر بچه داشت و چه جنگهایی نه بود که نکردن؟ یکی دیگی خودرا کور میکرد، بندی میکرد و میکُشتند( به اصطلاح روس ها یکی دیگی خوده، جگ جگ میکدن) . انگلیس، روس ، ترک، تاتار و یگان عرب دربین شان هم دیده می شد. قطی نصوار دوست محمد خان به وزیر اکبر خان میبردند و تسبیحش را به یک بیادر دیگه اش ، به همین شکل جنگ سره پاچاهی و قدرت از بچه به
نواسه و از نواسه به .... کاسه و نبیره تا حال ادامه دارد و تار دوانی های میراثی تا اکنون برای دریافت کرسی ریاست جمهوری ادامه دارد.
در بین مردم در قریه جات، جنگ سره برف های کوچه، جنگ سره او، سره باغ، سره زمین، خانه، درخت، زن ، بچه، دوکان، خر، گاه و در ادارات دولتی جنگ سره چوکی، سره اضافه کاریه، سره بورس های تحصیلی، سره تقسیم یکان شیرینی وقله مانه که از مراجعین غرض اجرای کارش بعد از چندماه سرگردانی اخذ مینمایندادامه دارد.
برای ساعت تیری وسرگرمی های جنگی هم در دهات و اطراف رواج دارد و اکنون در مراکز ولایات نیز رونق خوبی پیدا کده که شامل جنگ های ملی ما گردیده مانند: برف جنگی ،سگ جنگی، مرغ جنگی، کوک جنگی، شتر جنگی،
تخم جنگی، بودنه جنگی ، گاو جنگی مورچه جنگی.... میباشد که عامل این نوع جنگ ها خارجی ها نبوده، عموما وطندارهای خود ما استند. یگان دفعه عین کبوترها ره که سمبول وعلامت صلح استند به جنگ می اندازند. زن ها هم یگان دفعه، جنگ میکنند که بنام موی کنک یاد می شه وبسیار جالب است، مگر خوب است که کم است، سابقا ، یگان ریش کنک هم وجود اشت( پیش از کله شنکوف).
جنگ های آموزشی عمومآ، درمکاتب بین متعلمین و شاگردان مکتب نیز از سابق های دور رواج داشت مانند: شعر جنگی و چشم چنگی ، تخته جنگی، بوت جنگی که حالا کمی تغیرکده و شکل بوکس جنگی ، کیبل جنگی، بکس پنجه، چاقوجنگی رواج پیدا کدهو کمی خطر ناک تر شده. دخترها نیز ار بچه ها کم نیستند، یگان کراته جنگی و جدو جنگی را از ایرانی ها یاد گرفته اند تا در مقابل حرکات نا سالم بچه های بیکار از خود دفاع کنند وای یک کار خوب است.
البته با پیشرفت زمان، در یگان جای شیوه جنگ هم تغیر کرده، متعلمین و شاگردان کودکستتان و دورده اول مکاتب کتاب جنگی و خط کش جنگی میکنند. ده پارالمان خو وانه معلوم است که بوتل جنگی و زبان جنگی رواج پیدا کرده ، مگر خوب است که زخم و جرح آن دیده نمی شود و کمی درد درونی داره و بس. . جوانان و آنانیکه تازه به سیاست پا نهاده روی مسایل زبانی، قومی، سمتی، انتخابات و..... جنگ های انترنتی روان است مگر ای قسم جنگ یک خوبی دارد که جانب مقابل یکی دیگی خوده نمی شناسند حتی عکس های شان ، در صفحه فیس بوک بدلی است که یگان دفعه زن مردم میشه و مرد زن. این یک ابتکار خوب است یعنی جنگ غیابی است و گرنه حال سره ما چه می آمد؟.
مگر این یک صحنه عجیبی بود که ممکن یکی از انجو در محضر عام ودر یک نقطه بسیار اذ دهام لیسه مریم بدون گرفتن کدام لست و در یافت غریب و غُربه، فقیر، مها جر، بیوه و بیجا شده، در یک موتر چند دانه صدنلی را آ ورده بود که برای مردم بنام کمک و خیرات توزیع نماید اصلاٌ عامل بی امنی و منازعه همی انجو ها و مؤسسات خیریه اند که بنام کمک و همدلی تحت نام معلول و معیوب، بیوه و یتیم، بیجاشده و مهاجر واین آن مردم را به هم در گیر می
نمایند و خود شانه وانه سیل می بینند و یگان فلم هم میسازند برای پروژه های بعدی شان.
بهرحال، یک صحنه ای بسیار عجیب و غریبی را تشکیل داده بود که مردم دو کاندار، کراچی وان، رهگذر، مغازه دار و بیکار ...برای دریافت یک صندلی به جان هم افتادن ویک تعداد پو لیس های حوزه مذکور نیز درین صحنه اشتراک داشتند. مگر مناقشه عمومآ شکل زبانی، غال مغال دست به دست و کشمکش را داشت. کسانی میتوانست یک صندلی را بدست آرد که پولیس وی را کمک مینمود. در حقیقت این خودش یک بی امنی در روی بازار بود و مردم به تشویش میشد که چه گپ است؟
درین وقت ، یک نفر میخواست که ازین صحنه تصویری بگیرد، اما پولیس ها اورا بُردند و همو شخص معیوب چه توهین و سخن های ناسزا را نمی گفت و گفت، هرچه که بیاد داشت. شخص معیوب ا صلا معلوم نه شد که چه کاره است، سرش لچ بود وبسیار حرف های زشتی وناسزا را استعمال میکرد. فکر میکنم که تصویر گیرنده غم ودرد ملت
را میدید که تا چه وقت این خارجی ها و انجو ها سره یک کمک بسیار نا چیزمارا به جنگ وا دارند و مردم را به تشویش به اندازند؟ اما آن برادر معیوب نمی دانست و شاید نماینده بود. بهر حال! چندین سال است که از نام معیوبین و معلولین و زن اطفال، ده ای مملکت استفاده میشود، ملیون ها دالر به جیب تیکه داران خارجی و داخلی می افتد و این بیچاره گان به یک چیز نا چیز به جان هم گلا ویز می شوند.
عجیب است که چه وقت ازین جنگ اندازی انجو ها (مؤسسات خیریه) خلاص شویم که به یک خیرات بسیار ناچیزیی مردم مارا به هم می اندازد، تشویش و خشونت را در بین مردم بیچاره و نادان ما روز بروز ترویج و ترزیق مینماید و پو لیس که باید حامی جان، مال، ناموس و عزت مردم باشد. از همین انجو های دزد، غارت گر، خشونت ساز و جنگ پرتو حمایت و در بی عزتی مردم سهم میگیرند.
امید انجینر صاحب داود زی که یک وزیر کار فهم و سیاست مدار با تجربه است ، جلو این یاوه سری هارا بگیرد. خصوصآ قوماندان صاحب امنیه ولایت کابل که واقعا یک شخص دلسوز و یک پولیس آگاه، مهربان و خدمت گار خوبی است، واقعاٌ، مردم شهر کابل دوستش دارند، گرچه بسیار مصروف هم است ، اگر در همین کار های خورد وریزه یگان توجه نماید خوب میشود و اگر خبر شود انشاه الله، که این کار را هم میکند .
در حقیقت خشونت کاران و جنایت پر دازان در شهر کابل داخل یک شبکه کار مینایند. کسانی اند که از سالهای زیاد در یک شعبه کاری مصروف اند و به تمام دزد ها و تخریب کاران دست دارند، تا که این شبکه از هم نه پاشد بی امنی ها کم نمی شنود و خشونت بامردم و خبر نگاران و کار دارد و بیکار.... ازجانب پولیس از بین نمی رود.
تقرر یک زن در یکی از حوزه های امنیتی کار نیک شد و باید تمام کارمندان پولیس که از سه سال بیشتر در شهر استند، تبدیل و بولایات بروند و از ولایت ها به مرکز بیایند تا یک تبدیل هوا هم شود و عدالت اجتماعی هم برابر شود.
بهر حال، امید سلطان شهر ویا سلطان آینده قلمر و این کاره بکند و برای جوانان کاردان و با احساس و تعلیم یافته که لیاقت کاری را داشته باشند و در گروپ های پودری ، هرویونی ، قلیان کش، چلم پف، نصوار پک ( نصوار بینی خیر است، پروا ندارد) ، چشم چران، طفل دزدک، کیسه بُر و........عضویت نداشته باشند، کار را بسپارد و همواره تحت آموزش گرفته شوند تا به کمک خداوند متعال و تو جه قومندان صاحب امنیه و وزیر صاحب داخله از همین بی امنی ها خلاص شویم، در دیگر کشور ها به بینیم که پولیس شان چه رویه نیک دارند و همو طور خوششششش آدم می آید. امید بعد از 2014 این نوع مشکلات کوچک و توهین آمیز حل شود، پناه بخدا و گوش شیطان کر.
گرچه، موضوع جنگ در وطن ما، سابقه دیرینه دارد و نتوانستم که این جنگ هارا به کته گوری های مشخص تقسیم بندی کنم. عمومآ، منازعات که از طریق برنامه های تحت نام باز سازی، کمک ها ی کشاورزی، همبستگی ملی، توزیع گندم اداره ضد حوادث، انتخابات نماینده ها وغیره به همکاری همین خارحی ها صورت میگیرد. راستی چینی های چقدر مردمای هوشیاری بودن که بعد از جنگ تریاک با انگلیس ها دروازه های مملکت خودرا بروی خارجی ها بستن و به کمک و همکاری مردم خود شان و زمینه سازی برای کار همه چیز هاره ساختن و ما می بینیم که اقتصاد چین به کجا رسدیه است و تقریبآ تولیدات شان کوله روی زمینه گرفته. اما ، ما...................
ای گپ همی جا باشد که نام جنگ تغیر کرد و پیکار های انتخاباتی وانه شروع شد. بروم که ده او جه، چه قسم پیکار است؟ باز قصه میکنیم. " یار زنده و سُوبت باقی".
پيامها
15 فبروری 2014, 12:26
جنگ
جنگ
16 فبروری 2014, 06:49, توسط حمید
معمولأ تاجکها درافغانستان به خصوص پس ازسقوط طالبان ادعای سهم برابرویا برترازپشتونهارا درقدرت داشتند، دراوایل دهه ی هشتاد نسبتأ این ادعا ملموس بود ولی پس ازآن به تدریج پشتونها آنانرا ازبدنه اصلی قدرت کنارزدند واکنون ازتصمیم گیریهای وکارکردهای حکومت دیده میشود که تاجکها مانند بقیه اقوام کشوردرحاشیه قدرت قراردارند ونظاره گرحوادث ورویدادهااند.
طالبها رهبرافسانه ی شان احمدشاه مسعود رابه شهادت رساندند به این اکتفا نکردند واولین رئیس جمهورشان برهان الدین ربانی رابه قتل رساندند ودهها جنرال برجسته شانرا انتحارکردند وکشتند وسرزمین های شمالی دردوران طالبان درآتش سوزانده شد ولی با این همه دیده میشود که کرزی بدون درنظرداشت این همه قربانی بی باکانه طالبان جنایتکاررا آزادمیکنند هیچ کسی نیست یخن کرزی رابگیروبپرسد که چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
16 فبروری 2014, 11:50
از سگ جنگی های تنظیم ها جهادی در کابل یادآوری نکردید.
18 فبروری 2014, 16:21, توسط ali
rahbare afsanawie ah,ah ...ah