اعتیاد و معتاد: حقایق بی نشان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در این اواخر و با شروع فصل بهار، بارش و جاری شدن سیل های ویرانگر در کابل و ودیگر نقاط کشور موجب شد تا بسیاری از هموطنان ما خانه و کاشانه خود را از دست بدهند. خیلی از خانواده ها عزیزان شان را از دست دادند و و حتی آواره دیار دیگران شدند. در این میان اداره حوادث غیرمترقبه حکومت جناب کرزی، انگشت بر دهان ماند و همانند آدمهای قرضدار که سرمایه اش ته کشیده باشد عمل کرد. البته شهروندان کشور و بنیاد های خیریه، از حکومت کپی برداری نکردند و با فرستادن کمک های مالی و نقدی، دست کمک به سوی نیازمندان آسیب دیده دراز نمودند. آنچه که نویسنده را واداشت تا در مورد معتادان، این جمعیت گمنام بنویسد، جاری شدن همین سیل های ویرانگر بود که خیلی از انها را از زیر پل ها با خود بردند و کسی هم یادی از انها ننمود. شاید بدین خاطر رسانه ها تصویر شان را پخش ننمودند، که چهره چرکین انها را خوش بیننده ها نیاید. خیلی از خانواده ها نیز که عزیز شان در بین این جمعیت بود خوشحال شدند که لکه ننگی از میان انها برداشته شد. حکومت نیز شور و شعف شان بر داشته است که سرو صدای جامعه مدنی و انجو ها در حمایت انها دیگر برنخواهد خواست. در این نوشته کوتاه سعی خواهد شد تا نگاه ها را فراتر از جمعیت معتاد دردسر ساز در زیر پل های کابل ببریم.
اعتیاد و معتاد یعنی چه؟
راستی تا به حال به صورت جدی از خودمان پرسیده ایم که اعتیاد و معتاد بودن یعنی چه؟ یا نه خیلی راحت از کنار این بلای ویرانگر عبور کرده ایم بدلیل اینکه کسی از ما به ان مبتلا نیست. اصلا اندیشیده ایم که که چه عاملی سبب رو آوردن جوان به مواد مخدر میشود؟ ایا راه های بازگشت به زندگی سالم را برای انانیکه افسار زندگی از دست شان خارج شده است را به جستجو نشسته ایم؟ به عنوان یک فرد، یک نویسنده، یک پزشک، یک دانشجو، یک کسبه کار نقش خود را در اداره سالم جامعه به سنجش گرفته ایم؟حتما و شاید با خود گفته باشیم که تنها دلیل معتاد شدن و اعتیاد به مواد مخدر، بیکاری و همنشینی با انسان های بزهکار است و اما از یاد برده ایم که دلایل دیگر نظیر کمبود عواطف، روگردان شدن از همسر، برادر، پدر و یا هم دوست و همکار، اسباب روی اوردن فرد را به مواد مخدر فراهم می کند. بدون شک اگر بدین باور اخیر رسیده باشیم پس تک تک ما در این امر دخیل خواهیم بود و بی مهری نسبت به این جمعیت آسیب دیده بر مشکلات جامعه خواهد افزود.
بله گاها گفته ایم وشاید هم درب گوشیها پیچ پیچ نموده باشیم که اعتیاد بد هست و مشکلات به بار می آورد اما سوال اینجاست که چقدر به این مسئله به صورت بنیادی پرداخته ایم تا با تحلیل موشکافانه و بوجود آوردن مواد آموزشی برگرفته از دین، اخلاق و فرهنگ افغانی و تدریس ان به نسل جوان، فرصتی را فراهم تا آینده گان این سرزمین را بیمه کرده باشیم.؟ با کمال تاسف مکاتب و مدارس مان، دانشگاه ها و مراکز نهضت سواد آموزی مان همه با کمبود چنین مواد های آموزشی روبرو هستند که به نظر بنده از دیدگاه جامعه شناسان تیز بین ما نیز تا هنوز پنهان مانده است. بدبختانه به جای درنگ اساسی به چنین معضل بزرگ جامعه، معتادان که خود گویای حاد بودن این مشکل هست را نیروی دریایی، دزد، ایدزی و هنجارشکن ها صدا کردیم ومحل بود و باش انها را جایی برای عکس گرفتن و طریقه مکالمه انها را نقل مجالس خود نمودیم. وای بر ما که که هیچ یک نیامدیم تا از درد انها آگاهی پیدا کرده و حلال مشکلات شان شویم.
آینه تمام قد جامعه ما
معتاد به جای اینکه صرف یک معتاد باشد تا در گوشه ی، خود را نئشه کند نیست بلکه انها نماد و سمبول درد و چالش بزرگ جامعه افغانی ماست. که اگر زود درمان نشود و راه پیشگیری از ان جستجو نشود نه تنها این درد مزمن خواهد شد بلکه خیلی های دیگر را راهی گورستان و گرفتار مرگ خاموش خواهد نمود. این بلای خانمانسوز نشان از بیکاری مفرط در این اجتماع دارد. مهیا نبودن فضای مناسب ونبود شرایط برای تفریح سالم را میتوان از دیگر نمونه های دانست که شهروندان جامعه را به سوی اعتیاد سوق میدهد. وجود معتادان در کشور نشان میدهد که جمعیت بزرگی از این خاک از بیماری مزمن رنج میبرد و باید هرچه زود تر مورد تداوی ودرمان قرار گیرد. همچنان بی توجهی خانواده ها را در امر تربیت فرزندان گوشزد مینماید، که نتواسته نیاز حد اقلی جوان را به موقع برآورده سازند تا احساس کمبودی و کسری ننماید. این قضیه صرف بعد مادی را در بر نمیگیرد بلکه جوانب معنوی و غیر مادی نظیر محبت ورزیدن و روابط دوستی در خانواده ها را نیز شامل میشود.
اینجاست که نویسنده به خود اجازه میدهد تا نکاتی را خدمت خوانندگان محترم گوشزد نماید:
مزارع تریاک که امروزه در سراسر کشور و بویژه در حوزه جنوب و شرق کشور در حال گسترش هست، پیام آور مرگ ونابودی برای این کشور تازه برآمده از جنگ است. بنا بر این، ناگفته پیداست دختران خردسال و پسران تازه بالغ خانواده های کشاورز، که برای امرار معاش در مزارع مرگ زحمت میکشند، اولین قربانیان این مواد آدمکش هست که نای حرف زدن، جهت اعتراض به وضعیت موجود را ندارند. پس به دولتمردان و تصمیم گیرندگان این کشور ضروری می نماید تا هر چه زود تر کشت جایگزین را در نظر بگیرند تا از عواقب این بلای خانمان انداز جلوگیری به عمل آید.
مشکلات خانوادگی ناشی از اعتیاد، سبب جدا شدن همسران از همدیگر خواهد شد و کانون گرم خانواده ها از هم خواهد پاشید که با پیامد های اجتماعی نظیر جذب شدن فرزندان آنها به گروه های مافیا،مخالفان مسلح دولت و باند های قاچاقبران انسان و مواد مخدر خواهد انجامید. از این رو بر دولت، انجو ها و جامعه شناسان واجب است تا علاج حادثه را قبل از وقوع حادثه نمایند.
اینک چند پیشنهاد:
روشنفکران و قلم بدستان از هنر فکر و قلم شان استفاده بهینه نمایند تا با موشکافی دقیق از این پدیده خانمان سوز، تصویر روشن به نسل آسیب پذیر و جوان، انهم با تولید دانش و مواد اموزشی ارائه نمایند. هنرمندان و تصویرگران میتوانند تا با فیلم سازی و به تصویر کشیدن از صحنه های مستند مرگ خاموش، اذهان قشر آسیب پذیر را روشن نمایند. هنرمندان نقاش ما، با نقاشی های روی دیوار میتوانند که هم پیام شان را به مخاطب ارائه نمایند و هم در زیبا سازی فضای شهری سهم عمده را ایفا کنند.
رسانه های تصویری و شنیداری ما به جای ساختن برنامه های طنز و به سخره گرفتن معتادان، میتوانند برنامه های پربار جهت اطلاع رسانی درست و به موقع ، برای شهروندان در معرض خطر، وظیفه اسلامی و انسانی خود را در قبال توده این کشور اداء نمایند. دولت عالیه هم که در خیلی از امورات همانند مفت خوران سلطان محمود رفتار مینمایند، وظیفه دارند تا با روی دست گیری برنامه های مدون، بررسی و نظارت دقیق روی فعالیت انجو های دخیل در توانبخشی معتادان، ادامه و گسترش خدمات بهداشتی خود نسبت به طبقات آسیب دیده، جهت ریشه کن نمودن این زخم ناسور قدم های استوار و محکم بردارند. کمترین کاری که دولت میتوانند در اسرع وقت و با هزینه کم انجام دهند تقویت اگاهی عامه از طریق نصب بیلبورد ها در جاده ها میباشد. معرفی کتاب و تهیه جزوه های مختصر و مفصل برای مدارس و دانشگاه ها و جبری نمودن ان به عنوان یک واحد درسی از دیگر راهکار هایست که دولت میتواند مسئولیت آن را به عهده بگیرد.