عرض جوهر و نقش بوریا
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
حضرت آیتالله «سید علی جوهری» روز
جمعه ۱۱/۱۲/۱۳۹۱ بر اثر عارضهقلبی در سن ۸۳ سالگی از دنیا رفت. و عصر روز شنبه در
قبرستان «بهشت رضا» ی مشهد، به خاک سپرده شد. تعداد زیادی از شاگردان و دوستان، به
تشییع پیکرش آمده بودند. حضرت استاد متولد ولایت «غزنی» بود و در حوزه علمیه نجف از
محضر بزرگانی چون آیت الله حکیم، آیت الله شیرازی، آیت الله خویی، آیت الله سید محمد
باقر صدر بهرهمند شده بود. با خروج اجباری علما و شخصیتهای غیرعراقی از کشور عراق،
ایشان ابتدا به مشهد آمد و سپس راهی کویته پاکستان شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
به مشهد برگشت و در تا پایان عمر در این شهر ساکن بود.
استاد جوهری هرچند در فقه و اصول مقام
ارجمندی داشت و تدریس میکرد اما ذوق و نبوغ ایشان بیشتر فلسفه، خصوصا «حکمت متعالیه»
بود. به همین دلیل نیز لقب «جوهری» را برگزیده بود یا شاید هدیهای بود که استادانش
به او عطا کرده بودند. اما هرچه بود او نیز بنا به نقل مشهوری از علامه «مدرس افغانی»
که گفته بود:
در جهان من فیلسوف ثانیم
عیب من این است: «من افغانیم»
افغانی بود. و افغانی بودن در جهان
امروز اکسيری است که مهندسی معکوس میکند.
خلاصه اینکه ایشان هیچگاه مطابق شأن
علمیش شناخته نشد و قدر ندید. به سختی زندگی کرد و با رنج گمنامی از دنیا رفت. سنت
«نانویسایی» در میان این نسل از عالمان ما، بدترین آفتی بوده و هست که تاوان جبران
ناپذیری به جا گذاشته و متأسفانه حضرت استاد نیز از این سنت پیروی میکرد. ایشان فیلسوف
شفاهی بود. مجرای انتقال علمش تنها دو چیز بود: مواجه مستقیم با طلاب، یعنی درس و
مواجه مستقم با عامه مردم، یعنی منبر خطابه. و سوکمندانه ایشان به همان دلیل که گفته
شد، از این دو امکان بیبهره ماند. جلسات درس ایشان در گوشه و کنار شبستانهای مسجد
«گوهرشاد»، یا اتاقهای مدارس، كه معمولا از چهار پنج نفر طلبة فراتر نمیرفت. و منبرهای
خطابهشان نیز به اجبار، روضههای زنانه و یا محافل ترحیم بود که در آن میبایست در
وصف مرحومین و ستایش بازماندگان آنها داد سخن میداد. فلسفه در مجموع در حوزه علمیه
مشهد ارج و قدر چندانی نداشته و ندارد، چه رسد آنگاه که از زبان عالم افغانی روايت
شود. اینگونه بود که یک عالم ذوق و اطلاعات فلسفی و حکمی و فقهی، ناشناخته و منتشر
ناشده یک عمر در میان عبای مندرس عالمی به نام جوهری این طرف و آن طرف رفت و سر آنجام
خاک شد.
بنده چند باری به جنابشان پیشنهاد
دادم که حداقل زندگیشان ضبط شود و پیادهگردد. اما قبول نکردند و با شکتسه نفسی ذاتیش،
مضمون این بیت از بیدل را باز میگفت:
چنان به فقر ز دام تعلق آزادیم
که عرض جوهر ما نقش بوریا نشود
آنلاین : http://baghchar.blogfa.com/pos...