نغمههای نوستالوژیک
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کودک که بودم، ماه رمضان آن سالها مثل این سالها در فصل تابستان افتاده بود. پدرم وقتی از کار برمیگشت، استراحتی میکرد و وقتی بیدار میشد، هنوز روز تمام نشده بود. آن وقت، دست مرا میگرفت و میبرد امامزاده محلهمان. آنجا محل خلوتی بود که یک حوض آب داشت و چهار پنج درخت پهن با سایه خنک. دوستان پدرم هم بعد چند دقیقه سر میرسیدند و صحبتهایشان گل میانداخت. عادتشان هم این بود که لب حوض مینشستند و پایچههای اِزارشان را بَر میزدند و به خنکای آب میسپردند. من نیز.
در راه برگشت، میدیدم ملت در کوچهها ریختهاند و دارند جلوی در خانهشان را آبپاشی میکنند تا کمی از هُرم آفتاب داغ کم شود. بوی نای کاهگل همیشه حس خوبی برایم داشت. انگار باران زده باشد. در بیشتر محلههای قدیمی آن زمان، دیوار خانهها کاهگلی بود.
نزدیک خانه که میرسیدیم، صدای نازنینی از رادیوی خانهها بلند میشد. بزرگ که شدم، فهمیدم صاحب آن صدا، شجریان بوده. «این دهان بستی، دهانی باز شد» و «ربنا» همیشه برایم خاطرهانگیز بودند؛ چون با آن بزرگ شدیم و قد کشیدیم. صدای آسمانی مؤذنزاده اردبیلی هنگام اذان سحر، چاشت و شام نیز محشر بود.
ربّنای محمدرضا شجریان (1358) در دستگاه سهگاه و با مرکبخوانی (مدولاسیون یا راهگردانی) آواز افشاری (در دستگاه شور) و گوشه عراق (صبا) در دستگاه ماهور خوانده شده است:
http://fararu.com/files/fa/news/1392/4/19/74482_360.mp3
اذان رحیم مؤذنزاده اردبیلی (1334) در گوشه روحالارواح دستگاه بیات ترک خوانده شده است:
http://fararu.com/files/fa/news/1392/4/19/74481_304.mp3
آهنگ «سحر» (صدای اذون می یاد) زنده یاد هایده شنیدنی است:
http://s2.picofile.com/file/71...
آهنگ «اذان می گویند» با شعر محمد صالحعلا و آواز محمد حشمتی هم حال ویژهای دارد:
http://www.iransong.com/song/53297.htm
+
حکایت خوانش ربّنای شجریان
http://www.persianpersia.com/a...
حکایت خوانش اذان مؤذنزاده اردبیلی
http://www.beytoote.com/religi...l
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...