به پشتیبانی از "اعتراض به کوچ اجباری و نسل کشی درافغانستان"
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
شرایط فعلی افغانستان
افغانستان منحیث کشوری که سالها غوطه ور بحران های متفاوت سیاسی- اجتماعی بوده با وجود گذشت هفت سال ازحضورعملی جامعه جهانی دراین کشورهنوز که هنوزاست این کشوردارای ساختارشکننده ایست وهرازآن بروزحوادث فاجعه باردراین کشورامکان پذیراست.
با آنکه بسیاری ازمشکلاتی که تاهنوزازمیان نرفته، ریشه دربحران های سیاسی- اجتماعی واقتصادی ای گذشته مانند فقر، بی سوادی و بی ثباتی، دارد که بصورت مستقیم و غیرمستقیم زاده کارکردهای حکومت ها ورژیم های تک رو، نا عادل و تبعیض گربوده که ازآن جمله میتوان جنگ ها و نزاع های داخلی دهه گذشته را نام برد ولی درپهلوی مشکلات گذشته، نارسایی های عمدی و سهوی مسئولان فعلی دولتی درشکنندگی وضعیت این کشورمی افزاید.
تبعیض قومی و سمتی، موجودیت فساد اداری دراداره فعلی افغانستان، گردانندگی پلان های حکومت توسط تیم خاص ریاست جمهوری وعدم مسئولیت پذیری مسئولان حکومتی افغانستان دررفع این نارسایی ها زاینده بسیاری از مشکلات و چالش هایست که دراین کشورفراروی جامعه جهانی قرارگرفته است و نتایج تلاش جامعه جهانی در بازسازی این کشوررا به پایین ترین حد آن تقلیل داده است.
جنوب وشرق کشور به صورت روزافزون به کشتزارتریاک ومنبع مواد مخدرمبدل میگردد، اما بدلیل دخیل بودن بعضی ازمسئولان بلند پایه حکومتی بشمول والیان ولایات جنوب و اقارب و دوستان شخص رئیس جمهوردرتجارت مواد مخدر، دولت تاهنوزهیچ اقدام جدی و مثبتی دراین زمینه انجام نداده است.
ازسوی دیگردراین ولایات شورشیان با استفاده از تجارت مواد مخدر جبهه های شانرا ازنگاه لوژستیکی تقویه نموده برعلیه مردم افغانستان و سربازان جامعه جهانی میجنگند واین جنگ طاقت فرسا باعث تدوام وخامت اوضاع درکشورمیشود ودرنتیجه بهانه ای برای حضوردرازمدت نیروهای خارجی دراین کشورمیگردد.
دراین میان درطول این زمان مناطق مرکزی افغانستان یعنی هزاره جات ازنگاه امنیت درآرامش کامل بوده و مردم این مناطق که اکثراً مالدار و زراعت پیشه اند، با دولت موجود دست همکاری داده و بجای کشت تریاک به زراعت غله جات غذایی پرداخته اند. هزاره جات عاری ازجنگ، خشونت وتریاک با فضای باز و دموکراتیک یکی از مهم ترین مناطق بالاقوه برای بازسازی و تطبیق پلان های انکشافی بوده است که متاسفانه دراین مسئله ازجانب حکومت تبعیض قابل ملاحظه ای صورت گرفته است. بازسازی سرک کابل الی بامیان الی هرات که میتواند به اقتصاد و صنعت توریزم افغانستان فایده کلانی نصیب گرداند، ازجمله وعده هایست که حکومت داده است ولی درعملی ساختن آن طفره میرود. بازسازی بودای بامیان که یکی ازآثارمهم و ارزنده تاریخی مملکت است دیگر وعده ایست که حکومت تا کنون به آن عمل نکرده است.
تحمیل جنگ برسرهزاره ها و کشیدن بحران به نقاط مرکزی
نظربه ساختارقومی قبیله ای افغانستان، داشتن پشتوانه قومی میتواند برای دست یافتن به قدرت کمک کننده باشد، ولو این کار با پرداخت بهایی هرچند کلان انجام یابد صورت گرفتنی است، هرچند باعث درگیری، نزاع و حق تلفی و کشتار و کوچ اجباری دیگران گردد، لذا از دیرزمانیست که حکومت برای داشتن پشتوانه قومی برای بقای قدرت دراین کشوردست به آشتی و مصالحه با طالبانی زده است که درطول حکومت پنج ساله شان، جنایات بیشماری را مرتکب شده اند. طالبان منحیث افراطی ترین نیرو که عملاً به کشتارغیرنظامیان میپردازند، باید دردادگاه های جنایات جنگی مورد بازپرس و محاکمه قرارگیرند، درحالیکه امروزه حکومت افغانستان درقبال طالبان به دلیل مسایل قومی با جامعه جهانی سیاست دو پلهویی را گرفته است. حکومت افغانستان ازیکسو حضورنظامی جامعه جهانی را برای مبارزه با طالبان دراین کشورلازمی میداند وازسوی دیگرخود با تخصیص بودجه های کلان و تشکیل کمیسیون " تحکیم صلح" طالبان را مورد حمایت، عفو و بخشش قرارمیدهد و درتجارت مواد مخدرعملاً آنان را یاری میبخشد و آنان هم با استفاده ازاین سیاست حکومت با بازتوانبخشی شان میپردازند و روز به روز دوباره قدرت میگیرند تا برعلیه همین حکومت ، مردم ملکی و جامعه جهانی به جنگ بپردازند.
فرا رسیدن انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی درسال آینده، حکومت را بیش ازپیش وادارمیسازد تا ازیکسو طالبان را با خود داشته باشد، و ازسوی دیگررقبای قومی را به نحوه ای درگیرسایرمسایل درونی و منطقوی شان نماید تا آنان نتوانند درانتخابات توان برنامه ریزی و برنده شدن را داشته باشند.
یکی ازاقوام دموکرات افغانستان که همواره ازدموکراسی، آزادی بیان، برابری و عدالت اجتماعی پشتیبانی نموده اند، هزاره ها اند که درمیان آنان، سطح سواد، آزادی دربین زنان وسهم دهی به آنان درامورسیاسی اجتماعی بیش از سایراقوام افغانستان رو به رشد است.
هزاره ها یکی از قربانیان تاریخی افغانستان اند که درطول یک صد و پنجاه سال اخیربیش ترازهمه مردم افغانستان مورد تحقیرتبعیض، ظلم، شکنجه، کوچ اجباری و نسل کشی قرارگرفته اند و گذرازاین دوران ها به صورت اتوماتیک باعث دوره جدیدی درزندگی این مردم میگردد که دخالت مستقیم جامعه جهانی درمسایل افغانستان، تا جایی باعث کاهش فشارهای قومی قبیلوی بالای اقوام محروم ازجلمه هزاره ها گردیده است و این امربرای قوم حاکم خوشایند و به نفع نیست، زیرا کاهش نسبی این فشارها در درازمدت باعث تزلزل پایه های حکومت حاکم قوم محورمیگردد.
طالبان هزاره ها را یکی از بزرگترین دشمنان شان میخوانده اند و دردوران حکومت آنان، هزاره ها برای باردوم نسل کشی گردیده اند که دراصل این نسل کشی تدوام همان سیاست و کشتاردفعه اول است که حدود بیش از یک قرن پیش براین مردم گذشته است.
هزاره ها همواره با بازگشت طالبان روی صحنه سیاسی مخالفت میکرده اند، به همین دلیل طی چند سال اخیرکه سیاست حکومت فعلی برای بقای قدرت ایجاب میکند به پشتوانه قومی اتکا نماید، بازگشت طالبان روی قدرت بارها و بارها ازجانب حکومت پیشنهاد شده است.
لذا برای حکومت همزمان با خود داشتن هزاره ها و طالبان کاردشواریست، درحالیکه هزاره ها تحت هیچ شرایطی پذیرای حضور مجدد طالبان درصحنه سیاسی کشورنیستند وهمواره با حضورآنان منحیث جنایتکاران جنگی درعرصه سیاسی – نظامی مخالف ورزیده اند به همین دلیل همواره به بهانه های مختلف مورد تاخت و تازحکومت همتبارطالبان قرارگرفته اند و به دلیل این مخالفت ها بهای سنگینی را پرداخته اند، و حکومت تحت رهبری تیم خاص رئیس جمهوری که نیازبه داشتن طالبان همتباردارد، هزاره ها را مانع بزرگ و چالش جدی ای دربرابر نظام قوم محورمیداند ازآن سبب باید به تضعیف وحتی کشتارهزاره ها بپردازد.
درقدم اول حکومت باید امنیت هزاره ها را مختل سازد تا دیگرمناطق شان آرام نبوده و این مردم نه تنها درعرصه های بازسازی ( که درمناطق شان چندان صورت نگرفته است) و حصول علم ( که دربین هزاره ها سرعت و کیفیت خوبی دارد) ادامه بدهند، بلکه توان مخالفت با روی کارآمدن طالبان را نیزنداشته باشند. بناً طالبان منحیث دشمنان قسم خورده هزاره ها باید با پشتیبانی مستقیم و غیرمستقیم حکومت وبا عناوین مختلف بالای هزاره ها حمله نمایند تا وضعیت آنان را از لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تضعیف نمایند تا حتی دردرازمدت دیگرهزاره ها منحیث مخالفان بالاقوه حکومت قوم محورقدعلم کرده نتوانند.
حملات طالبان با نام کوچی
طالبان طی دو سه سال اخیر با حمایت و پشتیبانی چند مقام حکومتی و با استفاده از نام کوچی ها حمله شانرا بالای مناطق هزاره نشین افغانستان شروع نموده اند که طی این حملات، بیش از ده ها نفر کشته، خانه ها به آتش کشیده شده و هزاران نفر بشمول زنان و کودکان بی دفاع مجبوربه کوچ اجباری گردیده اند که برای اثبات این مسئله فلم های مستند وعکس های بیشمار و شواهد چشم دید به اندازه کافی وجود دارد.
کوچیها چی کسانی اند؟
کوچی ها مردمان بیابانگرد، بدبخت و فقیری اند که توسط سیاست مداران قوم پشتون سالیان سال بیسواد و بدوی نگه داشته شده اند تا هرازگاهی ازآنها به اهداف مختلف سیاسی استفاده صورت گیرد، هرچند این سوءاستفاده مطلقاً به ضررخود آنها تمام شود.
حدود بیش ازیک قرن پیش بین سالهای 1890 الی 1895 میلادی زمانی که هزاره ها توسط عبدالرحمان خان پادشاه وقت کشتارجمعی شدند و به کوچ اجباری وادارگردیدند، عبدالرحمان خان ازکوچیان منحیث آله فشارعلیه هزاره ها استفاده نمود و با صدورحکم، دردست داشتن اسلحه را برای آنان مجازدانست که تا امروز مسلح اند و استفاده اززمین های هزاره ها را درمناطق مختلف به آنان داد وازآن پس الی دوران طالبان کوچی ها همواره منحیث آله فشارعلیه هزاره ها استفاده گردیده اند وهمه ساله درموقع خاص به زورتفنگ بالای زمین های زراعتی هزاره ها حمله مینمایند ومواشی شانرا میچرانند. دردوران طالبان، کوچی ها با استفاده از قدرت طالبان و با زورتفنگ ازمناطق مختلف هزاره ها باج و مالیات دریافت مینمودند.
نواقص کوچیگری درشرایط فعلی افغانستان
درقرن بیست ویکم ودرسال 2008 که جهان درحال پیمایش روزافزون پیشرفت خود است، بدویت، بیابانگردی و دوری ازفرهنگ و مدنیت امروزی یکی ازنواقص اجتماعی محسوب میشود که چه ازلحاظ اجتماعی وچه ازلحاظ اقتصادی برای سایرشهروندان مدنی زیانباراست. درشرایط فعلی افغانستان، درنبود مرزهای معین ومشکلات مرزی با کشورهمسایه پاکستان وهمزمان نیرومندی تندروان مذهبی درآن کشورپدیده کوچیگری را به یک چالش جدی برای افغانستان مبدل میسازد. درصورت کنترول نشدن مرزها، مسلح بودن کوچی ها، و سرازیرشدن تندروان مذهبی و تروریستان ازمرزهای پاکستان به افغانستان زمینه سواستفاده ازکوچیگری به آسانی میسراست و تهدید جدی ای برای امنیت کشورمحسوب میشود. ازسوی دیگر، ازنگاه محیط زیست نیز، سرا زیرشدن بی رویه وغیرقابل کنترول کوچیها به مناطق سبز و سبزه زارها باعث ازبین رفتن فضای سبز وتخریب محیط زیست سالم درنقاط مختلف میگردد.
خواست افغان های معترض مقیم ایتالیا ازدولت افغانستان و جامعه جهانی
درشرایط فعلی افغانستان زندگی به سبک کوچیگری، بجزازتهدید زندگی مدنی سایراقوام ،افزایش نا امنی ها، تخریب محیط زیست و راه یابی غیرقانونی نیروهای تند رو ازکشورهمسایه ( پاکستان) هیچ توجیه ای ندارد. بناً خواست افغان های معترض مقیم ایتالیا اینست که نظربه ماده بیست و دوم قانون اساسی افغانستان که "هرنوع تبعيض وامتياز بين اتباع افغانستان را ممنوع اعلام داشته است"، کوچی ها نیز باید مانند سایراقشاربه پروسه خلع سلاح بپیوندند و نباید بصورت غیرقانونی مسلح باشند تا درایجاد نظم عامه سهیم گردند.
خواست دیگرمعترضین اینست که معضل کوچی ها باید بصورت دایمی حل گردد و نظر به ماده چهاردم قانون اساسی افغانستان¹ دولت باید زمینه اسکان دایمی کوچی ها را مانند سایراتباع کشورمساعد نماید. اما مشروط برآنکه درمسئله اسکان آنها کدام پلان شوم دیگری نهفته نباشد واسکان آنها باید درمطابقت با نیازآنها صورت گیرد که خواست آنان فراتراز "علف و سبزه" نیست و بناً مناطق همیشه بهارمشرقی ومناطق گرمسیرجنوبی کشور میتوانند بهترین مناطق برای اسکان و بود باش دایمی آنان گردد تا هرچه دلشان بخواهد از"علف و سبزه ای" که به اندازه کافی دراین مناطق وجود دارد، استفاده نمایند و باعث نزاع دوباره و متخل سازی امنیت سایرشهروندان دردیگرنقاط کشورنگردند. زیرا درصورتی که حکومت برای پیاده نمودن این پلان ازکیسه سایراقوام برای کوچی ها ببخشد بازهم امتیازدهی و رجحان محسوب خواهد شد و عدالت اجتماعی زیرپا خواهد گردید.
و نیزمعترضین خواهان ابطال بدون قید و شرط تمامی اسناد، مدارک و فرامینی اند که حدود بیش از صد سال قبل با هدف کشتارجمعی و کوچ اجباری صادرشده اند و تا امروز مداراعتبارمحسوب میشده اند.
به این منظورافغان های مقیم ایتالیا با ایجاد "کمیته اعتراض به کوچ دهی اجباری و نسل کشی درافغانستان"، برخورد غیرعادلانه رئیس جمهور افغانستان دراین قضایا را که ناشی از مشوره های غلط حلقات خاص دور وی است، محکوم نموده، و با تاکید ازحکومت افغانستان، دفترنمایندگی سازمان ملل و سایرنمایندگی های کشورهای خارجی درافغانستان میخواهد تا این قضیه را دست کم نگرفته درحل ریشه ای آن با وضاحت، شفافیت وعدل سعی همه جانبه بخرچ دهند.
و نیز این کمیته خاصتاً ازمقامات کشورایتالیا منحیث کشوری که درریفورم و بازسازی سیستم عدلی و قضایی افغانستان دخیل است جداً میخواهد تا با دید دقیق به ژرفای این مسئله بنگرد و درحل عادلانه این قضیه با درنظرداشت قوانین، کنوانسیونهای حقوق بشری و معیارهای معاصرحقوقی و قضایی سهم خویش را ادا نماید که همانا درخواست ابطال اسناد و فرامینی است که ازیک قرن پیش باعث تبعیض وحق تلفی دراین کشورگردیده است، تا با این کارجلوخشونت، خون ریزی و کوچ اجباری درمناطق محروم افغانستان گرفته شود.
"کمیته اعتراض به کوچ دهی اجباری و نسل کشی درافغانستان" راه پیمایی مسالمت آمیزی را با حضور صدها تن ازافغان های با هم برادرمقیم ایتالیا درشهررم پایتخت این کشورراه اندازی نمود و با این راه پیمایی ارزشمند سهم اش را در تحقق پروسه عدالت اجتماعی درافغانستان ادا نمود تا باشد افغانستان به خانه ای برای تمامی شهروندان آن با حقوق مساوی به معنی واقعی آن مبدل گردد.
امید است این کمیته با پشت کارلازم به مبارزات خویش درعرصه تحقق عدالت اجتماعی درافغانستان بصورت دوامدارادامه دهد.
پيامها
10 آگوست 2008, 12:17
اگر کوچی ها در طول تاریخ ابزار فشار در دست حاکمان پشتون بر سر هزاره بودند پس چرا بابه مزاری باهمین کوچی ها همدست شد وبه ضد تاجکها جنگ میکرد ایا تاجک ها شما را کوچ اجباری داده بود
20 آگوست 2008, 23:30, توسط گل احمد
برادر سید یا تاجیکی که نام خود را ننوشته ای سلام
بعد باید عرض شود که اولا شهیدمزاری نه با کوچی ها بلکه با حزب اسلامی متحد شده بود که در آن شرایط، از بخش عظیمی از قوم پشتون نمایندگی می کرد. و اگر نمی دانی بدان که نه همه پشتون ها کوچی اند و نه همه کوچی ها پشتون. ثانیا ما با کوچی ها به عنوان بخشی از مردم افغانستان مخالف نیستیم، بلکه با تجاوزگری مخالفیم که آن هم به نام کوچی ها و توسط طالبان صورت می گیرد. ثالثا شهید مزاری نه با تاجیک ها بلکه با انحطارطلبی و تاجیک سالاری شورای خونخوار و منافق نظار و حزب جمعیت مبارزه می کرد، نه با تاجیک ها. و می دانی که نه همه جمعیتی ها تاجیک اند و نه همه تاجیک ها جمعیتی! رابعا اگر تاجیک ها دیگران را کوچ اجباری نداده است، نه به دلیل آن است که نخواسته اند، بلکه به دلیل آن است که نتوانسته اند! ضرب المثل معروفی است که می گوید: خدا خر را شناخت که شاخش نداد!