صفحه نخست > دیدگاه > چرا یکشبه مرا خادی نوشتند؟!

چرا یکشبه مرا خادی نوشتند؟!

نویسنده: داد نورانی
يكشنبه 10 آگوست 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

از مدتی به این سو سایت کابل پرس? میرهزار به میدانی از اتهام علیه من و دفاع از من مبدل شده است. آنانیکه علیه من نوشته اند چند فرد معدودی بیش نیستندکه به نامهای مختلف مینویسند و گاه آنها را چنان عصبیت فرا میگیرد که سرا پا دیوانه شده، چیزهای باد می کنند که بعد با تلاش بسیاری نمی توانند آنها را ترمیم کنند. درین سایت تا جاییکه فرصت خواندن آن را یافته ام، بعضی ها چیز هایی نوشته که خواسته اند به من وصله کنند. اما من با تمام آنها موافق نیستم، مخصوصاً آوردن نام عده ای و غلو در مورد اعدام ها وغیره. من درینجا به چند اتهام پاسخ طلب جواب های مختصری (برای یکبار) خواهم داد و اصل توضیح را بنا به دلایل خاصی به جزوه ی میگذارم. اینک اتهامات پاسخ طلب:

1 - نورانی رقاص خاد شد که سر از امنیت ملی میکشد.

2- چرا نورانی از اول عقل نداشت که حال این نامرد با عقده های رهبری (که عجب مزه دارد) گریزی شد.

3 – به پیروی از کرزی چپن به شانه انداخت، با این نوشته ها حسابش را از راوا پاک کرد و ماه ها ازین دفتر به آن دفتر دوید تا اگر معین یا وزیر مبارزه با موادمخدر شود.

4 - روزگاران ابتکار او نبود و با شخصیت ضعیف و بیمارگونه با حس بزرگ منشی تصویر اتمر را چاپ میکرد،

5- پول های جاوید لودین شکم او را پر نکرد.

6 - روشنفکر مفلوک و مشاطه گر بنیادگرایان با پرچم فضا و جامعه باز، قراردادی تلویزیون های سرکاری با پول غربی ها شد.

7 – اگر تصمیم بگیریم نورانی برای ما مورچه ای هم نیست و بهترین مشوره ما به این سوپر انقلابی تحلیلگر ترسو و دوستانش این است که دهان خود را ببندند. باید دهان یکچنین انسانهای را باروت پر کرده منفجر سازد....


اما مختصر مکثی :

1 – اتهام خادی: اینکه من چگونه یکشبه خادی شدم و از امنیت ملی سرکشیدم!! حتماً اینان سند، فاکت و یا قرینه ای دردست دارند، چون می دانند که همچو حکمی بدون فاکت و سند کثیف ترین بداخلاقی ایدئولوژیک است. من این قضاوت را به آنانی می گذارم که از دور و نزدیک مرا می شناسند و حتماً از روی این اتهام به ماهیت اتهامات دیگر درین سایت به خوبی پی خواهند برد. من مطمئنم که نه تنها هیچ انسان با شرفی این را نخواهد پذیرفت که جوانان با شرف خود شان، اولین کسانی خواهند بود که یقه ی اینان را خواهند گرفت، زیرا تا ابد این جمع را که روز تا روز با چشمان بازتر به قضایا میبینند، قادر نخواهند شد زیر سبد فاشیستی نگهدارند و چنین اتهامات بی مدرکی را بر آنان تیر کنند. من از این جوانان هوشیار میخواهم که از رهبران خود فکتی یا سندی بخواهند که اگر نداشتند تصمیم بگیرند که با اینان چگونه معامله کنند.

2 - اتهام گریزی: عقل و دانایی نزد همه ی انسانها نسبی است. در تمام احزاب و سازمانهای انقلابی، اعضا و حتی رهبران بزرگی که ما خاک پای شان هم به حساب نمی آییم، مدت ها با تشکلات خاصی کار کرده، ولی وقتی به نتیجه رسیده که دیگر با این جمع بنا بر کمبود های خاصی نباید کار کرد، جدا شده اند. من وقتی از گروپ روزگاران و حزب همبستگی جدا شدم، در همین کابل مانده، نشریه پیشرو منتشر میکنم و در مقابل جنگسالاران، طالبان، خارجی ها و دولت کرزی موضع و نظراتم کاملاً روشن است. من نه به خاطر چوکی و مقام که بخاطر اختلافات ریشه داری از آنها جدا شدم و این را زندگی بعدی ام ثابت ساخت، اما موارد انفصال:

الف ـ آنانی که درین جمع رهبر و پیشوا شده، علاوه به اینکه بی هیچ انتخابی آمده اند، افراد تنبل، بیکاره، به شدت کمسواد، امتیاز طلب و انتقاد ناپذیر می باشند.

ب ـ فاشیزم فردی بر این جمع چنان حاکم شده که ترس و اضطراب بر روان همه خانه کرده و در برابر دشنام و نا سزا ها جز خم چشمی و سرخمی جوابی ندارند.

ج ـ اکثریت فعالیت های سیاسی این جمع فقط به خاطر به دست آوردن پول است و به این خاطر به کرزی رأی می دهند؛ با خلقی ـ پرچمی ها جبهه ملی دموکرات می سازند و بدنبال مدال و امتیاز سرگردان می باشند.

د ـ در مورد تحولات اخیر، مخصوصاً حضور نیروهای خارجی در افغانستان نظر روشن ندارند و به خاطر استفاده ها ی خاص پولی، عملاً نمی توانند موضع روشنی داشته باشند و پلهای پشت سر را خراب نمی کنند.

و ـ به زنان و دختران برخورد کاسبکارانه دارند (در این مورد هم به موقع نوشته ای خواهد شد).

جمشید جان ! مزه ی رهبری را میشود از روی آنانیکه تا حال مانده و آنانیکه با یک امپلق دور انداخته شده و شب و روز چرت می زنند و وزن می بازند، قضاوت کنید. وقتی من این رهبری را پوشالی میدانم و به شما توصیه میکنم که این توبره های خجالت را از فرق تان دور بیاندازید، پس چه منطقی وجود دارد که من در نرسیدن به آن غبطه بخورم و در غم لذت آن باشم؟!!

3 - اتهام پیروی از کرزی: زمانی که کرزی خود را کاندید ریاست جمهوری کرد، رهبری تصمیم گرفت تا به او رأی بدهند. درین مورد که من چگونه از کرزی پیروی میکردم راآقای رسولی معاون دوم حزب همبستگی خوب تشریح کرده و موقفم را روشن نموده است. کرزی برایم دو بار معینیت را پیشنهاد کرد که این رهبری با آن موافق بود، اما من رد کردم. معلوم نیست بعد از قطع رابطه ام با اینان چرا به دنبال چوکی گشته باشم و چرا بعد از جدایی کار نگرفتم، اما جمشید جان ننوشته که وقتی خود اینان وزیر، والی و مشاور شدند، چرا خاین نیستند؟

4 - ابتکار روزگاران: من در هیچ جایی نگفته ام که من مبتکر روزگاران بودم. در آن وقت مسوول تمام نشرات از جمله روزگاران انجنیر واسع بود و وقتی او در برابر اتهام خادی من سکوت میکند، چرا در برابر همچو اتهامی هزار بار به سکوت خفتباری تن ندهد؟ این درست است که سه نفر از رهبران حزب همبستگی عضو هیئت تحریریه بودند که جز واسع، آنهم با هزار فشار فقط یک مقاله می نوشت، دو تای دیگر سطری نمی نوشتند و پاک و مات بودند. آیا می شود چنین بیسوادانی را رهبر خواند؟ اگر به خاطر تنبلی، بیکارگی و بیسوادی تنها همین سه نفر میبود هم باید من استعفا می دادم. من روزگاران را با چند جوان باسواد، نویسنده و کوشا که حالا همه پی کار خود رفته و یکی از آنان هم با این جمع نیستند، به پیش میبردم. تعجب می کنم که آقایان چرا از چاپ عکس اتمر احساساتی می شوند و از دهها تصویر دیگر مخصوصاً آقای خلیلزاد چیزی نمیگویند!! که همه را واسع با کمال صلاحیت تایید می کرد و لذا معلوم نیست که چرا من ملامت و محکوم باشم.

5- اتهام پولهای لودین: پولهای لودین چند بار درین اتهامات آمده است. به این خاطر باید ذهن همه روشن شود. وقتی که رهبران جمشید جان و محسن جان ( یکی از کامنت گذاران اینان که مرا سوپر انقلابی و تحلیگر ترسو نامیده و اخطار داده است) اعلان حمایت از کرزی کردند، زمانی بود که لودین رییس دفتر کرزی بود و در همین وقت دو، سه تا از رهبران حزب با شورای شهروندان کابل به ریاست رهین همکاری داشتند، آقای واسع که مسوول تمام نشرات از جمله روزگاران بود، مسوول نشریه کابلستان شورای شهروندان هم شد. روزیکه کرزی در سالون رادیو افغانستان برای انتخاباتش تبلیغ میکرد و من هم با جمع مطبوعاتی ها در آن شرکت داشتم، در ختم جلسه حین بر آمدن از سالون، سید مخدوم رهین وزیر اطلاعات و فرهنگ به حامد علمی که در آن وقت مسوول تبلیغات کمیسیون انتخاباتی کرزی بود، گفت که وقتی به تمام نشرات کمک میکنید، چرا به روزگاران کمک نمی کنید، او گفت که این مسئله به لودین ارتباط دارد و من او را در جریان قرار می دهم. بعد لودین برای چند ماه مصرف روزگاران را می داد.بعد از آن قطع شد، حامد علمی، لودین و دو نفریکه پول را می آوردند و این پول به آقای واسع تحویل داده میشد، زنده هستند. من آماده ام که آقایان جمشید و محسن را که بسیار با غضب نوشته اند، با این ها رو به رو کنم. تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. لذا این پولها درشکم نحیف من نه که در شکم های قوی جمشید جان و "رهبران" ش هم فرو رفته است.

6 – روشنفکر مفلوک: آقایان مرا مشاطه گر بنیادگرایان مینامند که فضای باز را تمثیل میکنم!! مگر خودشان از فضای باز نفرت دارند؟ تشکیل حزب همبستگی قانونی و سرکاری، تظاهرات همیشگی بر دروازه یوناما، شرکت در لویه جرگه ها، شرکت در انتخابات پارلمانی، دفاع سربازانه ازکرزی در انتخابات ریاست جمهوری، دفاع از لیبرال ترین دموکراسی، چاپ کتابهای حقوق بشر، تشکیل چند انجو، تشکیل جبهه ملی ـ دموکرات با خلقی ها و پرچمی ها به فرمایش غربی ها، برگزاری محافل، انتشار روزگاران، همبستگی غږ و نشرات دیگر، برگزاری محافل هشت مارچ و شرکت اعضای پارلمان اروپا و پارلمان های کشور های اروپایی مثل ایتالیا و اسپانیا، کسب مدالهای سنای امریکا و کلیفورنیا، کاندید مدال اتحادیه اروپا، شرکت در جلسات نهادهای جامعه مدنی و موارد بسیاری دیگر که در حوصله این نوشته نمی گنجند. معلوم است که با اینهمه عرق ریزی برای این کارها که همه برای فضای باز صورت می گیرد و اکثر آنها پول آور هم می باشند، چرا من مشاطه گر فضای باز باشم و اینان ضد آن باشند؟

7– اخطار و باروت : تشکلات پوشالی که دیگر نه منطق داشته باشند و نه در میان مردم و روشنفکران جای پایی، راهی جز اینکه مخالفان خود را اینگونه مورچه حساب کنند و اخطار بدهندکه دهان تانرا با باروت منفجر می سازیم چه راهی دارند؟ اما اینکه من چگونه و کجا ترسیده ام و حرف خود را نزده ام، مثل تمام اتهامات دیگر از سوی اینان لاجواب می ماند این اتهام هم برایم هیچ مشکلی نمیسازد بخاطریکه تا با آنها بودی دلاور هستی و در فردای که بریدی ترسو میشوی. وقتی آدم یکشبه خادی شود، در نیم ثانیه ترسو هم شده میتواند!! اما وقتی هر فرد و یا جریان سیاسی فهمید که چه توطئه هایی برای او روی دست گرفته شده و از کجا گزیده میشود، تمام مشکلات حل می گردد.

کین توزی به "راوا"، فرجامی جز همآوازی با جنایتکاران نخواهد داشت!

پنج شنبه 24 ژوئيه 2008, نويسنده: سمیر


نورانی، پیشنهاد معینیت را با قاطعیت رد کرد

نویسنده: رسولی

يكشنبه 20 ژوئيه 2008


ما به نورانی ها نیاز داریم!

راوا بر همان خر خودخواهی تشکیلاتی اش سوار است و کسی را که حتی در زمینه های معینی از راوا جلوتر و جدی تر بوده و در میان ارتجاع و وحشت امپریالیزم قلم می زند، انرژی می دهد و روشنگری و مبارزه می کند، مفلوک می داند، خود مفلوک نیست؟

دو شنبه 30 ژوئن 2008, نويسنده: نسیم کلکانی


چرا نورانی رستم شجاع و مهدی نیک آیین شد؟

نوارانی در حیات راوا قبل از آنکه با شمشیر غرب حرام شود با دالر اش ذبح شد

چهار شنبه 25 ژوئن 2008


در جواب به جاسوسنامه ای از عدنان/ راوا

نویسنده: رستم شجاع

يكشنبه 11 مه 2008


رستم شجاع/ نورانی و شنیعترین فحاشی اش به "راوا"

آیا ممکن است سازمانی که حتی در کره زمین موجود نباشد ولی بازهم بتواند اینقدر وسیع خود را در دنیا مطرح سازد؟

شنبه 10 مه 2008, نويسنده: عدنان ظ


سرابی به نام "راوا"

نويسنده: رستم شجاع

دو شنبه 14 آوريل 2008


جمعيت قبيله سالاران افغانستان

دلايل قبيله سالاران را فقط در دادگاه قبيله بايد برد

پنج شنبه 24 ژوئيه 2008, نويسنده: کامران میرهزار


يک آدَمَک سياسی؛ چيزی بيش اما نه!

پاسخی به گروه طالبی- قبيله ای راوا

شنبه 29 مارس 2008, نويسنده: کامران میرهزار


ورشکستگی و درماندگی رقتبار

روشنفکران خادی ـ جهادی در حمله بر «راوا»

جمعه 21 مارس 2008


سرکرده های"راوا" و "پاپی گک" ظاهر شاه!

مغالطه کاری و بی ربط گویی از روش های خاص کار شما سرکرده های سازمان پوشالی راوا می باشد

شنبه 17 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


درماندگی "راوا" در پاسخ گفتن به ما

شما سرکرده های سازمان پوشالی «راوا» به درماندگی رقتباری گرفتار شده اید

شنبه 10 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


" راوا " و شعار دیموکراسی !

کم ترین نافرمانی از اوامر سرکرده ها باعث اخراج دایمی و نفرین شدن یک عضو می شود

يكشنبه 4 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


"راوا" بايد حساب پول ها را بدهد!

پول برای مردم و به نام مردم افغانستان است نه برای مصرف شخصی سرکرده های راوا و خوش گذرانی آنها

پنج شنبه 1 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


فاجعه ء ننگین هفت ثور درس عبرتی به راوایی ها!

که اگر قدرت داشته باشند خلقی ، پرچمی ، جهادی و طالبی همه از یاد مردم برود

سه شنبه 29 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


شرمک "راوا" از شعله ای بودن!

سوال از سرکرده های راوا این است که چرا خودشان از شعله ای بودن خود می شرمند ؟

چهار شنبه 23 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


"راوا" رو در روی امریکا!

گزافه گویی محمود گودرزی در باره ء راوا

دو شنبه 21 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


راوا هم کشمش بی چوبک نیست!

سرکرده های راوا هیچ وقت نگفته اند نظر شان در مورد ترور خوب ترین کادرهای انقلابی سازمان رهایی از طرف جناح داکتر فیض و کشور کمال و امین میوند چیست؟

جمعه 18 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • شاه پرستان راوایی تبدیل به شاخه بین المللی افغان ملت شده اند. آقای نورانی نباید وقت خود را برای جواب دادن به آنهاییکه قبله آمالشان شاه مفلوک بود تلف می کرد.

    آنلاین : RAWA has stated that it would support the return of the exiled King Zahir Shah.

    • اینقدر نام نورانی در این سایت پایین و بالا شد آخر جواب نورانی همینقدر سست و بی سر و ته؟؟؟

      نورانی به هیچیک از دهها مسئله‌ای که در موردش بود پاسخ نداد و چند اتهام بست و بس. از روی این جوابش آدم به نتیجه میرسد که حیف وقت ما که با خواندن اینقدر مطالب در مورد این مرد به هدر رفت!!!

    • چرا یکشبه مرا خادی نوشتند؟!

      بخاطری که خودت هم یکشبه در گودال سقوط کردی و تاجایی پیش رفتی که به ملالی جویای گرامی هم فحاشی کردی تا دل دژخیمان اخوانی را شاد بسازی. تا حال تصور اندکی وجود داشت که ممکن کدام شاگرد ناخلفت زیر نام تو به اینکار متوسل شده باشد، اما وقتی در اینجا هم به این نکته اشاره‌ای نمیکنی، معلومدار است که آن دشنام پراکنی به جویا از قلم خودت ترواش کرده است.

    • Norani Muhtram: I used to have a lot of respect for you. I was your classmat. But after all these writtings I am kind of confused.As you know there are always diffrereces of openions among friends but taking your laundry to the public is not constructive way to correct the problems

  • آقاي نوراني واقعا با وجدان و جسارت سياسي اعتراف کرده است.

    • جناب نورانی، در مورد پولهایی که از لودین گرفتی بسیار رندانه تیرت را آوردی. منظور پولهاییست که بعد از انتشار روزگاران نصیبت شد چرا تیر خود را می‌آوری. مه میدانم و وجدانت میداند که منظور کدام پولهاییست که گرفتی - همان پولهایی که منحیث شیرینی بریدنت از روزگاران در جیبت واریز شد!! از پولی که ×××× خریدی. یادت آمد؟؟ ای شوخک، ده تیر آورده هم استاد هستی!!!!

    • ain ham shewae "enqelab", ba sar o roe ham zadan wa chasbidan lab kase "ash" ke amrika baretan mita.

  • راوای شما کدام شی قابل اهمیت است یا شما آنرا بزرگ جلوه میدهید
    ما خو خدا و راستی اگر وجودش را در ک کنیم.
    یک 30 یا 40 نفر هستین؟؟؟؟؟

    کوهنورد

  • آقای نورانی، من فکر میکنم که اگر مرد مبارزه باشی و واقعا به آن شعارهای سرخی که میدهی "به پیش" بتازی و در عمل نشان دهی که وفادار هستی، هزار بار حق داری مشت هایت را بر سر راوا بکوبی و همین راوایی ها هم خودت را تایید خواهند کرد. اما اگر چنین نباشد، به زودی با یک باران رنگ سرخت زدوده خواهد شد و زردی از زیرش نمایان خواهد شد. امید هرگز چنین نشود!!

  • نورانی باید مشخص می کرد کدام وزير، والی و مشاور راوایی هستند.

    3 - اتهام پیروی از کرزی: زمانی که کرزی خود را کاندید ریاست جمهوری کرد، رهبری تصمیم گرفت تا به او رأی بدهند. درین مورد که من چگونه از کرزی پیروی میکردم را آقای رسولی معاون دوم حزب همبستگی خوب تشریح کرده و موقفم را روشن نموده است. کرزی برایم دو بار معینیت را پیشنهاد کرد که این رهبری با آن موافق بود، اما من رد کردم. معلوم نیست بعد از قطع رابطه ام با اینان چرا به دنبال چوکی گشته باشم و چرا بعد از جدایی کار نگرفتم، اما جمشید جان ننوشته که وقتی خود اینان وزیر، والی و مشاور شدند، چرا خاین نیستند؟

  • اخطار بدهندکه دهان تانرا با باروت منفجر می سازیم چه راهی دارند

    آیا کسی میتواند برایم بنویسد که این اخطار انفجار با باروت را کدام تشکل و در کجا داده است. لطفا لینکی بگذارید.

    • سلام به همه!
      دوستان و اشنایان گران قدر!
      بیاید به خاطر یک نظام دموکراتیک کار و پیکار نمایم از اتهام و دشنام با هم در دید قضاوت دیگران چی نوع به حساب خواهد امد این مردم به شمایان نیاز مبرم دارند.
      در قانون جزا کشور ما اخطار و تهدید به مرگ جرم پنداشته می شود.
      جلال ابادی

      آنلاین : اتحاد دوستان و اشنایان

  • خوب میشد اگر آقای داد نورانی به این جمله آقای میرهزار هم پاسخی ارایه میکرد:

    "نورانی هر روز از يک هتل به يک هتل ديگر، در مهمانی مقامات دزد و خاين شرکت میکند. با مقامات دزد و خاين هر روز نشست و برخاست دارد و از اين جلسه به آن جلسه‌ی ديگر میرود"

    آیا واقعا با مقامات دزد و خاین نشست و برخاست دارد؟

    • به نظر من نوشتن اين جمله فقط يک سازش در ميان کامران ميرهزار و نوراني و «نورانيان» بر ضد راوا بود. نوراني و «نورانيان» به کامران ميرهزار گفته اند تا چيزي عليه ايشان بنويسد تا خود را جدا از اتهامات ميرهزار بر عليه راوا تلقي دهند. زماني که ميرهزار نوشت که «راوا دختران پشتون را حراج مي کند»، «نورانيان» به شور آمدند و چيزهاي ساختگي‌اي بر ضد ميرهزار نوشتند ولي ميرهزار در جواب يکي از «نورانيان» نوشت که منظورش اين نبوده و قلم او را دوست دارد و مساله حل شد.

      رستم شجاع/نوراني در مقاله‌اي کوشيد تا به زعم خودش جواب راوا و کامران ميرهزار را بدهد و در تمام مقاله‌اش فقط يک پيرگراف دمبريده را به جواب کامران ميرهزار اختصاص داد ولي در جواب به راوا حتا به سبک لطيف پدرام خوشخانه‌اي و نرشير نگارگر پيش رفت.

    • نورانی دوست نزدیک فاضل سانچارکی سخنگوی جبهه ملی است، شکی ندارم که در پس پرده او هم به جبهه ملی پیوسته باشد و وظیفه گرفته باشد که ضد راوا و نیروهای مترقی افغانستان بنویسد و بکوشد که میدان را برای این جبهه و در مجموع احزاب تنظیمی باز کند. ازهمین روست که وی اکثرا در محافل تنظیمی دعوت میشود و با خوشی هم در آنها شرکت میکند.

  • نورانی یکی از اعضای مرکزیت "سازمان رهایی افغانستان" بوده و است که پدر راوا و روزگاران و همبستگی و .... میباشد و همه بخشی از آن و یا شاخه های منشعب آن میباشند.

    نورانی هم امروز طبق سیاست سازمان رهایی به داخل افغانستان گسیل شده تا در دولت کرزی نبش بزند و همانگونه که چند مهره دیگرش مثل سپنتا را تا سرحد وزیر دولت جابجا ساخته، نورانی را هم در جایی جابجا نماید. اینان عملا باهم هیچ اختلافی ندارند و چپ های افراطی و مائویست هستند. مگر نورانی زمانی خود را "بنیادگرای چپ" نمی‌گفت که امروز ظاهرا علیه راوایی مائوئیست شمشیرکشی دارد؟؟

    این همه به اصطلاح جنجال بین راوا و نورانی و دیگران یک دعوای ساختگی است تا کسانی را فریب دهند و زمینه را مساعد سازند که بخشی از سازمان رهایی در لباس و شیوه مبارزه دیگری وارد میدان شوند. اینان این شیوه های پلیسی را خوب بلند اند.

    نورانی اگر کدام مخالفت جدی با ایده های چپ مائوئیستی دارد و گویا عامل بریدنش از سازمان رهایی بوده، اول باید به آن گذشته اش برخورد انتقادی کند تا دیگران باور کنند که واقعا راهش را از راه افراطی و طالبان گونه سازمان رهایی جدا ساخته.

    مائو به اینان شیوه های فراوان عوامفریبی و نیرنگ را آموختانده است که یکی پی دیگری از آن سود میبرند. اینان که قبله همه‌ی شان چین است و قران شان کتابهای سرخ مائو، با این شیوه ها ممکن یک تعداد بیخبر از دنیا را فریب دهند اما آنی که چند روزی با مائوئیست های افغانستان سر جنبانده باشد خوب میداند که در پشت اینهمه سروصدا و "اختلافات" چه رمزی نهفته است.

    • momini: I think you lost your brain by living around islamic parties and by virtue of that your thoughts got corrupted and you lost your jugements. Mao never teaches the kind of politics that is common in islamic parties in Afghanistan.The likes of gulbobo, Saifu , Rabo , Moso and Dustove that one day are friend and ally and next day they invade thier friend home and family and nothing is limited. Dud get your facts straight. Revolutionaries are not ashamed of thier ideas and thier ideas are not based on lies and people deseptions.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس