اجمالی از مباحث کتاب کلید در باز
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دوستانی دربارهی محتوا و شیوهی طرح مباحث کتاب «کلید در باز» پرسیدهاند. این کتاب در واقع دو قسمت دارد. قسمت اول با عنوان «کلید در باز» حدود 150 صفحه است و کلاً دربارهی عوامل و وجوه ابهام شعر بیدل است. در این قسمت عوامل مختلف ابهام مثل اندیشه و عرفان بیدل، نازکخیالی، عوامل زبانی و نادرستی نسخههای دیوان بیدل طرح شده است. باز بعضی از این عوامل، خود چندین شاخه دارد. مثلاً خود عوامل زبانی ابهام به چهار دسته تقسیم میشود:
1. فرهنگ زبانی بیدل
2. عبارتهای کنایی و افعال خاص
3. هنرمندیهای زبانی
4. نارساییهای زبانی
و باز بعضی از این عنوانها، چند عنوان فرعی دارد. مثلاً در قسمت هنرمندیهای زبانی، این عوامل مطرح شده است: ترکیبسازی، ترکیبهای خاص بیدل، عبارتهای جانشین کلمه، عینیتبخشی با ترکیب اضافی، جداساختن بخشهای فعل، بعضی ساختارهای خاص، حذف، تکرار، ایهام و تناسب.
اینک برای نمونه، بخشهای «تکرار» و «ایهام» از هنرمندیهای زبانی را از کتاب نقل میکنم. در بقیه بخشهای این قسمت از کتاب، چه در عوامل زبانی ابهام و چه در عواملی که به تخیل و دیگر امور وابسته است نیز شکل طرح بحث به همینگونه است.
.........................
حذف
حذف و تکرار، هم نقش هنری دارد و هم عامل ابهام است، بهویژه حذفهای بیدل که وقوف بر آنها به زمینهی قبلی و یا انس چندینساله با شعر او نیاز دارد. یکی از انواع حذف که من در شعر دیگران کمتر دیدهام، حذف بخشی از فعل کمکی است، یعنی مثلاً آوردن «تدبیری» به جای «تدبیری بکن» و «تلاشی» به جای «تلاشی کنید».
فریبم میدهد آسودگی، ای شوق، تدبیری
به رنگ غنچه خوابی دیدهام، ای صبح، تعبیری (ص 1177)
رفیقان، تلاشی که آنجا رسیم
در این دشت، دلْنام ویرانهای است (ص 349)
و اینها وقتی مشکلساز میشود که امکان هر دو نوع قرائت جمله میسر باشد، هم به صورت فعل محذوف و هم به صورت اسنادی، چنان که در این بیت به درستی دانسته نمیشود که «طاووسیِ نازی بکن» منظور است یا «تو طاووسیِ ناز هستی».
حریف مشرب قمری نهای، طاووسی نازی
کف خاکستری، یا شوخی پرواز گلبازی (ص 1154)
یا در این بیت، میتوان «پروازی» و «برونتازی» را به صورت فوق خواند و میتوان با یای مصدری تصوّر کرد.1
رهروان! تمهید پروازی که میآید اجل
دودها! از خود برونتازی که آتش در قفاست (ص 174)
و در این بیت، ممکن است «شکستی» به خطا فعل ماضی دومشخص دانسته شود در حالی که منظور این است که «شکستی بده»:
الهی، پارهای تمکین رم وحشی نگاهان را
به قدر آرزوی ما شکستی کجکلاهان را (ص 12)
این هم چند مثال دیگر، تا گستردگی کاربرد این هنرمندی دانسته شود. من فعلهای مورد نظر را در گیومه نهادهام.
پُر است این دشت از سامان نخچیر تمنّایت
«جنونتازی» که صید لاغر ما هم به کار آید (ص 653)
دلدار تا تو رفتهای از خود، رسیده است
بیدل، «گذشتنی»، که همین شاهراه اوست (ص 312)
دماغ گلشنت گر نیست، «سیر نرگسستانی»
ز گل قطع نظر، بیمار چندی را عیادت کن (ص 1070)
O
شکل پنهانتر حذف، آنجاست که باید از روی ساختار ناقص عبارت، آن قسمت محذوف را حدس بزنیم. البته وفور این نوع حذف در شعر بیدل خود یاریگر ماست، به شرط آن که با این کلام انس داشته باشیم.
آخر از این زیانکده نومیدْرفتن است
خواهی رفیق قافله، خواهی جریده رو (ص 1088)
و منظور این است که «سرنوشت ما، نومیدْرفتن است.»
بیدل، به مزرعی که امل آبیار اوست
بیبرگتر ز آبلهی پا دمیدن است
یعنی «بیبرگتر از آبلهی پا دمیدن چارهی کار است.»
تا توانی گاهگاهی بی تکلّف زیستن
زین تعلّقها که داری، اندکی وارستن است (ص 265)
یعنی «زین تعلقها وارستن شایسته است.»
و بالاخره دشوارتر از همه وقتی است که هیچ قرینهای در کار نیست، مگر معنای شعر، و این هم جایی است که معنی به کمک لفظ میآید.
مپسند که دل در تپش یأس بمیرد
قربان تو، قربان تو، قربان تو باشد (ص 481)
ما به قرینهی لفظی مصراع اول، گمان میبریم که اینجا نیز «مگذار قربان تو باشد.» در کار است، ولی این با معنی بیت سازگار نیست. پس باید بناچار فرض کرد که مصراع دوم جملهای مستقل است با یک «دوست دارم» یا «آرزو دارم» محذوف.
....................................
تکرار
تکرار یکی از هنرمندیهای رایج در شعر بیدل است، حتی در حد یک ویژگی سبکی در کنار حسآمیزی و متناقضنمایی و امثال اینها. بیدل در بسیار جایها کلمه را پیاپی و یا با فاصله تکرار میکند و غالباً نیز این تکرارها خوشایند است، مثل تکرار «قربان» در بیتی که پیشتر دیدیم یا تکرار سه «دست» در این بیت که یکیاش در قالب «دستگیری» است.
از دستگیری غیر، در خاک خفتن اولی است
همچون چنار یارب روید ز دست ما دست (ص 362)
و این هم چند مثال دیگر که در آنها تعمدی برای هنرنمایی حس میشود.
مزاج هرزهتازت آنقدر وحشی است، ای غافل
که از وحشت رمی گر خود همان وحشت کند رامت (ص 285)
کیم من تا بنازم بر خود از اندیشهی نازت؟
به خود نازیدنت نازم، به خود نازیدنت نازم (ص 966)
چشم مستش عین ناز ابروی مشکین ناز محض
این چه طوفان است یارب، ناز بر بالای ناز (ص 729)
این تکرارهای ساده را البته نمیتوان عامل ابهام شعر بیدل دانست، ولی او یک نوع خاص تکرار دارد که در آن، یک کلمه با دو معنای متفاوت و گاه بدون فاصله میآید. در این مواقع غالباً باید میان دو کلمه تفاوتی ظریف در معنی یا حوزهی کاربرد آن قایل شد.
در این حدیقه به صد رنگ پر زدم بیدل
ز رنگ درنگذشتم که رنگ، بوی تو داشت (ص 236)
«رنگ» اول، به معنی «گونه» یا «رقم» است و «رنگ» دوم و سوم، همان «رنگ» معمول، البته با این ملاحظه که بیدل این کلمه را به معنی «ظاهر» یا «صورت» چیزی هم به کار میبرد.
گدازِ سعی، دلیل است جستوجوی تو را
شکستِ آینه، آیینه است روی تو را (ص 103)
اولی همان آینهی واقعی است و دومی کنایهای از نمایانشدن.
دور از آن در چند در هر دشت و در گرداندم؟
بخت برگردیده برگردد که برگرداندم (ص 918)
در اینجا «برگشتن» در «برگردیده» و «برگردد» معنی «وارونه شدن» دارد، ولی در «برگرداندم» معنی «بازگرداندن».
خودداری و پابوس خیالش، چه خیال است؟
میبایدم از دستِ خود آنجا چو حنا رفت (ص 268)
«خیال» باری در معنی «تصویر ذهنی» و باری در معنی «آرزو» به کار رفته است.
بیاختیارِ حیرتم، از حیرتم مپرس
آیینه است آینه، آیینهساز نیست (ص 292)
«حیرت» اول همان محو دیدار بودن است و «حیرت» دوم، شگفتی.
تشویش انتظار قیامت، قیامت است
ما را دماغِ اینهمه ابرام ناز نیست (ص 292)
اولی همان روز قیامت است و دومی کنایه از امری غیرقابل تحمل.
حسرتکش مرگ، مردم به پیری
بیآتشی سوخت در پنبهزارم (ص 868)
«مرگ» همان مرگ واقعی است و «مُردم» کنایه از اشتیاق شدید برای چیزی. (در مصراع دوم نیز «سوخت» این اشتیاق را میرساند.)
................................................
این نمونهای از بخش اول کتاب بود. در بخش دوم سیزده غزل بیدل به صورت بیت به بیت گرهگشایی شده است. باز در فرصتی دیگر، یکی از آن شرحها را به صورت نمونه درج خواهم کرد.
آنلاین : http://mkkazemi.persianblog.ir/post/846