چرا خانم ملالی موسی نظام از پرداختن به مسایل شخصی اش ترس دارند؟
این درخواست محترمه بی بی ملالی موسی نظام ازمخالفانش که نباید حرف درمورد زنده گی شخصی ویا همفکرانش نوشته شود برای بنده قابل درک است. زیرا داخل شدن به حریم خصوصی یک عده افراد یک سلسله حقایق پنهان را آشکار می سازد. زیرا چند سال پیش در سایت انترنتی جاودان این بندهء حقیرفقیر سراپا تقصیر یک مقاله ای را ازقلم محترم حبیب قادری مدیر مسوول تلویزیون خراسان در امریکا راجع به محترمه بی بی ملالی موسی نظام وخانواده اش ورفت وآمده ها برادرش به قندهار درزمان طالبان نوشته بود خواندم که واقعا شرم آور بود. آن مقاله به روشنی تمام شخصیت خانواده گی بی بی ملالی موسی نظام را به نمایش گذاشته بود. صاحب این قلم، بعداز مطالعهء همان مقاله، کاملا به شخصیت واهلیت وظرفیت علمی وزخارف معنوی خانم ملالی موسی نظام آشنا شدم. بهمین خاطر بود که در بالا به بی بی ملالی موسی نظام حق دادم تا هرقدر دشنام وتوهین که به شخصیتها و رهبران غیر اوغان صادر میفرمایند دست باز دارند.
اما بی بی ملالی موسی نظام وهمفکران شان باید این مطلب را درنظر داشته باشند که:
در متون اسلامی، یک اصل وجود دارد وآن این است که : هنگامیکه یک شخص فاسق خبر را روایت میکند باید مردم در مورد صحت وسقم آن خبر تحقیق نمایند. درعلم حدیث نیز این اصل یکی از بن مایه های اساسی را می سازد. زیرا پی بردن به هویت وشخصیت راوی در روایت یک حدیث کاملا یک اصل است. بدون پی بردن به هویت وشخصیت راوی، هرگز نمیتوان به صحت یک حدیث باور نمود. اما در افغانستان در نقل روایات تاریخی، آنانیکه در جعل سازی تاریخ ید طولا داشته اند خیلی خوش دارند تا درمورد شخصیت واهلیت راویان حوادث تاریخی حرف بمیان نیاید. زیرا با آشکار شدن جوانب منفی راویان، مشت آنها باز میگردد وپرده از روی جعل کاری های تاریخی آنها برداشته میشود.
مثلا: جناب محمد اعظم سیستانی را اعتقاد بر آن است که : مردم به زنده گی وسوابق سیاسی شان کار نداشته باشند، به شخصیت اخلاقی وضعف های خانواده گی شان هرگز نپردازند، ازخیانت که در حق داماد قبلی اش شاه محمود هلمندی نموده است چیز نگویند، از مقالات ومضامین جناب سیستانی در وصف استاد خلیل الله خلیلی چند سال پیش درسایت آریایی هیچکسی یاد آوری نکند، از تلون و دمدمی مزاج بودن شان واینکه به نرخ روز سخن گفته اند ونوشته اند هرگز کسی سخنی نگوید ، تنها به همان حرفهای جناب سیستانی باور شود که دم نقد بخواننده گان ابراز میفرمایند. آیا این طرز عقییده قابل پذیریش است؟
توهین های آشکار به زنده یاد استاد خلیل الله خلیلی
اجلاس تاریخی لندن همچنان روان استاد خلیل الله خلیلی مرحوم را نیز از گزند اتهامات وتوهین های آشکار قلمچه های نیوفاشیست آرام نگذاشت.
محمد اعظم سیستانی، دو چرندنامه را یکی در نکوهش وتوهین آشکار شخص مرحوم خلیلی بزرگ ودیگری را علیه پدر مرحومی اش به سایتهای دعوت واوغان جرمن فرستاد.
استاد خلیل الله خلیلی که خود ازنظر تباری پشتون ومربوط عشیرهء ساپی بود ولی ازنظر زبانی یکی از استادان مسلم وپذیرفته شدهء سبک خراسانی در شعر فارسی شمرده میشود. آن شاعر بزرگمرد، در دوران اشغال افغانستان توسط روسها سوزنده ترین اشعارش را در وصف جنگجویان برهنه پای آنزمان سروده است.
شنیدن وخواندن آن اشعار ناب وسوزنده دل سنگین ترین وقسی القلب ترین انسان را آب میکند و حتی با جرأت وصراحت باید اعتراف نمایم که : آن اشعار سوزنده و حماسی حالا نیز روان هر انسان آزاده و با وجدان را به شور می آورد. این بندهء حقیرفقیرسراپا تقصیر که هیچ پیوند ایدیالوژیک با جریانهای جهادی ندارم ولی این را اعتراف میکنم که دو قطعه شعر مرحوم خلیل الله خلیلی یکی زیر عنوان :
گوئید که به نوروز که امسال نیاید/ درکشور خونین کفنان ره نگشاید.
وشعر دومی اش
بث وشکوا بر بالین محمد مصطفا مو را بر اندامم راست میسازد.
اما امروز آن شخصیت عظیم وتاریخی کشور بخاطریکه یک سلسله حقایق تاریخی را درمورد امیر حبیب الله کلکانی نوشته است و برای مسعود قهرمان شعر سروده است مورد خشم وغضب فاشیستک های امروز مانند مسعود فارانی واعظم سیستانی قرار گرفته اند وچه بیرحمانه وگستاخانه آن بزرگوار را مورد اتهام وشماتت قرار میدهند.
آقای محمد اعظم سیستانی چند سال پیش که تب قومگرایی اش به اندازهء امروز بالا نرفته بود یکی از مقالات مداحانه اش را در وصف مرحوم خلیل الله خلیلی درسایت آریایی نگاشت واز دوستی ها ورفاقتهای مرحومی با شیون کابلی حرفهای زد ولی همان اعظم سیستانی امروز بازهم از قول اشخاص وافراد مجهول استاد خلیل الله خلیلی را قاتل وجنایتکار معرفی میکند. پرسش از آقای سیستانی این است که کدام حرف تان را خواننده ها قبول کنند؟ مقالهء چندسال پیش تان در سایت آریایی را یا چرندنامه های امروزی تان در سایتهای اوغان جرمن ودعوت را؟
برخورد دوگانه با كاتب وغبار:
يكي از ويژه گيهاي علمي جناب سيستاني صاحب وساير همفكران شان در برخورد با دو مورخ شهير و ورزيده ؛ زنده ياد ها هريك فيض محمد كاتب وميرغلام محمد غبار برخورد منافقانه اينها نسبت به اين دو مورخ ارجمند كشورما ميباشد. سيستاني صاحب بزرگوار بعد از چاپ جلد دوم كتاب مرحوم غبار نخستين كسي بودند كه در جرائد بيرون مرزي افغانستانيها عليه مرحوم غبار قلمفرسايي نمودند وآن را در همدستي با سردار عزيز نعيم يگانه فرد با سواد خاندان دهره دوني درلندن فاقد ارزش هاي علمي تاپه زدند. اما حالا نميدانم كه آفتاب از كدام سو طلوع كرده كه جناب سيستاني از مرحوم غبار نقل قول مينمايند. همچنان همين روش منافقانهء جناب سيستاني در قسمت زنده ياد فيض محمد كاتب نيز محرز است. جناب سيستاني بزرگوار تنها تذكرة الانقلاب فيض محمد كاتب را موثق ترين سند در بررسي حال اوضاع سياسي افغانستان در عهد امير حبيب الله خادم دين رسول الله ميدانند ولي اين موضوع را فراموش مينمايند كه چندسال پيش اين سيستاني بزرگوار بودند كه فيض محمد كاتب را جاسوس شاهنشاهي ايران معرفي نموده بودند. همچنان جناب سيستاني بزرگوار از ديگر روايات فيض محمد كاتب درجنايت كه عبدالرحمن عليه هزاره ها مرتكب گرديده ، يا بايد مهر خاموشي بر لب بزنند ويا هم آن حرفها را ازبيخ وريشه فاقد ارزش هاي علمي معرفي نمايند.
به عبارت واضحتر: آن دو مورخ ارجمند در هرجاي كه عليه امير حبيب الله خادم دين رسول الله زده اند همهء حرفهاي شان در نظر جناب سيستاني بزرگوار وحي منزل ميباشند ولي هرجاييكه از خيانت و وطنفروشي شاهان محمدزايي حرف گفته باشند همه اش فاقد ارزش هاي علمي است. به اين ميگويد محقق(؟) سر محقق (!؟) كانديد اكادميسن (!؟) تبريك باشد جناب سيستاني صاحب اين القاب علمي برايتان!!!!!!!!!
اما اين بندهء حقير فقير سراپا تقصير از شر چنين كانديد اكادميسن هاي بي وجدان بخدا پناه مي برم. خداوند دشمن سرم را اینچنین کاندید اکادمیسن بی وجدان نسازد.
مسعود فارانی واستاد خلیل الله خلیلی:
جناب مسعود فارانی، استاد خلیل الله خلیلی را بنیانگذار تفکر تجزیه طلبی در افغانستان معرفی نموده اند، جناب ایشان از بس که از رهبران ونخبگان وشخصیتهای غیر اوغان نفرت دارند بصورت اتوماتیک یک پیوند جانانه را میان امیر حبیب الله کلکانی واستادخلیل الله خلیلی وزنده یاد احمدشاه مسعود برقرار نموده وهمه را با یک قمچین اتهام خواسته اند شلاق بزنند. ازنظر جناب مسعود فارانی، کتاب عیار ازخراسان فاقد هرگونه ارزش علمی وتاریخی است. زیرا در آن کتاب امیر حبیب الله کلکانی که جناب مسعود فارانی ایشان را بحیث دزد سر گردنه میشناسند تا سطح عیاران خراسان بالا برده شده است. در اینجا خدمت جناب مسعود جان فارانی باید یک پرسش را مطرح نمایم که:
جناب اخوی بزرگ تان، محمود جان فارانی از پیشکسوتان شعر سفید در افغانستان نیز درخدمت آقایون برهان الدین ربانی ومسعود شهید قرار داشتند جایگاه ایشان ازنظر شما درکجای تاریخ قرار دارد؟ آیا برادر بزرگ تان نیز تجزیه طلب وخاین تشریف دارند؟ اگر قرار باشد که هر دانشمند ونویسنده وشاعر بخاطر پیوندهای سازمانی ویا علایق شخصی اش با برهان الدین ربانی ومسعود بحیث خائنان وجنایت کاران وتجزییه طلبان قلمداد شوند در قدم نخست این شما وبرادران شما استید که نسبت به همه خائن تر ومزدور تر و تجزیه طلب تر تشریف دارید. چرا از خودتان شروع نمیکنید؟ آیا درین مورد جواب دارید؟
ترقییخواهی شاه امان الله وعقبگرایی امیر حبیب الله خادم دین رسول الله
جناب محترم اعظم سیستانی وهمفکران اوغان ذلتی شان یگانه چیزی را برخ مردم ما میکشند تاسیس چند مکتب دخترانه در شهر کابل درزمان شاه امان الله وفرستادن دختران خاندانهای ثروتمند بخارج از کشور جهت تحصیل ورفع حجاب ملکه ثریا در حضور مردان افغانستان می باشد . ازنظر سیستانی بزرگوار با رفع شدن حجاب از رخ ملکه ثریا افغانستان به ازنظر ترقی وپیشرفت به کرهء ماه رسید ولی بقدرت رسیدن حبیب الله کلکانی تمام آن برنامه ها را ضرب صفرساخت. دست تان درد نکند. اما جناب سیستانی بزرگوار باید بدانند که مردم نیز کم وزیاد از اوضاع آنزمان خبر دارند. در اینجا قبل از آنکه جناب سیستانی صاحب بزرگوار؛ ما را ممنون برنامه های اصلاحی شاه امان الله خان بسازند بهتر است که ما ممنون تبعیدهای دسته جمعی عبدالرحمن خان باشیم. زیرا اگر امیر عبدالرحمن خاندان غلام محمد طرزی را به ترکیهء عثمانی تبعید نمیکرد بدون شک کسی بنام محمود طرزی در آنجا تولد نمی یافت وراه ورسم زنده گی کردن ونوشتن وآموختن وسواد را نمی آموخت. بعداز آنکه محمود طرزی در ترکیهء عثمانی تولد شد راه وروش زنده گی کردن با انسانها را آموخت به خط و قلم وکاغذ آشنا شد این خاندان دوباره به افغانستان برگشت و ازبرکت محمود طرزی بود که فرد بنام شاه امان الله نیز معنای اصلاحات را فهمید. همچنان قبل از آنکه جناب سیستانی بزرگوار ما را ممنون برنامه های اصلاحی شاه امان الله بسازند باید مردم ما ممنون مصطفی کمال اتاتورک باشند زیرا برای اولین بار درجهان اسلام اصلاحات اجتماعی وترقیخواهی از آنجا شروع شد وبعد به مصر وجاهای دیگر رسید ولی مصطفی کمال وملک فواد مصری ودیگران برنامه های اصلاحی شان باعقلانیت وحکمت عملی تطبیق نمودند ولی شاه امان الله با حماقت و نادانی واحساسات خشک همه را دشمن اصلاحات ساخت ونخستین قیامهای ضد اصلاحات نیز نه ازطرف شمال بلکه در جنوب وشرق افغانستان آغاز شد. پس مردم ما باید قبل از آنکه ممنون شاه امان الله باشند ممنون امیر عبدالرحمن باشند که خاندان طرزی را به ترکیهءعثمانی تبعید نموده بود. ایکاش که از میان خانواده های هزاره وتاجیک نیز یک خانواده به ترکیهء عثمانی تبعید میشد و افراد مانند طرزی در آنجا تولد میشد وبوطن برمیگشت و مردم را از هویت ملی وتاریخی با خبر می ساخت.
بناء جناب سیستانی بزرگوار لطفا این منت را بالای ما دیگر نگذارید. مردم افغانستان خصوصا اقوام غیر اوغان این کشور بیش از هر قوم دیگر استعداد ترقی وپیشرفت واصلاحات اجتماعی را دارند ولی این حاکمیتهای قبیلوی اوغانی بوده که تمام کشور را به گروگان گرفته اند. ناسیونالیزم افغانی معادل فاشیسم هتلری نه با اسلام سرسازگاری دارد ونه با ارزشهای مدرن بشری. چه کنیم این ترقی وپیشرفتهای کاپی شده وبی ریشه را؟
آیا جناب سیستانی بزرگوار درین زمینه ها حرف برای نوشتن دارند؟
نتیجه:
با آنچه که تاکنون گفته آمدیم این مطلب را میخواهم در آخر خدمت خواننده گان عزیز بعرض برسانم که همایش لندن یک تکانهء خوبی برای دریافت حقایق تاریخی وشناخت بهتر از شخصیت امیر حبیب الله خادم دین رسول الله بود. واقعا تاثیرات وانعکاسات این همایش نزد بسیاری ازخواننده های سایتهای اینترنتی در سراسر جهان مثبت بود.
. امیر حبیب الله خادم دین رسول الله یکی از شخصیتهای سر افراز تاریخ سرزمین ما است. این فرزند تاکستانهای شمالی، با تمام کاستیها واشتباهاتش بازهم درقطار عیاران تاریخی این سرزمین بحساب می رود. او بحیث یک دهفان بچه ویک فرزند دهاتی، نسبت به معتقدات دینی اش سخت پایبند بود واز ته دل به آن باور داشت. ایمان وغیرت دینی آن شخصیت بزرگ امروز حتی مورد قبول بسیاری از رهبران سیاسی جامعهء پشتون قرار دارد. گلبدین حکمتیار، بحیث یکی از رهبران اسلامگرای قرن حاضر، تاریخ آغاز نهضت اسلامی را در افغانستان به دوران امیر حبیب الله خادم دین رسول الله ارجاع داده است. آرشیف نشراتی حزب اسلامی شاخهء حکمتیار همه در وصف خصایل امیر حبیب الله خادم دین رسول الله است.
اما اسلام امیر حبیب الله کلکانی هرگز اسلام ملا عمری نبود. اسلام ملاعمری وطالبانی اسلام منافقت ودو رویی ومعامله گری بود ولی اسلام امیر حبیب الله کلکانی، اسلام واقعی و عملی.
بنده چنانچه در بالا عرض نمودم به هیچ صورت منکر اشتباهات و لغزشهای دوران امارت نه ماههء آن شخصیت بزرگوار نیستم ولی قدر مسلم آن است که مطالعه وتحقیق دربارهء کارنامه های آن بزرگمرد با دشنامها وتوهین های نیوفاشیست های امروزی چون آقایون مسعود فارانی ، سیدخلیل هاشمیان واعظم سیستانی وبی بی ملالی موسی نظام کاملا تفاوت دارد.