(بدون عنوان)
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اسدالله مرزایی
مانا و نویسا باد قلمت مادر
رها در باد اثریست گران سنگ و با محتوا که در 780 صفحه توسط خامه خانم مبارز و و طن پرست، ثریا بها به رشته تحریر در آمده است. من در کمتر از بیست روز با شور و اشتیقاق بی پایان آخرین صفحه اش را با ریختاند اشک از چشمانم به پایان رساندم. این کتاب که زبان پویا و رسای خودش را با بافت و ساز های ادبی حفظ کرده و در قالب داستا...ن یک روایت تاریخی دردناک را از چند دهه به دین سو روایت کرده است.
در فصل های آغازین این کتاب از جنایات غم انگیز یک حکومت غدار و ظالم بنام حکومت نادر شاهی پرده برداشته شده و نقش مبارزان راهی آزادی از جمله پدر نویسنده در این راه پر خم و پیچ خیلی برجسته بوده و در اینجا لازم میدانم بر روح همه ای مبارزان راه آزادی و عدالت که به دنیای ابدیت پیوسته اند درود بفرستم.
در فصل های میانه کتاب نویسنده روایت های درد ناک از جنایات رفقای شوری یعنی خادیست و خادیستان در افغانستان را به تصویر کشیده است که وقت خواندنش موی تنت سیخ سیخ میشود و اشک را از چشمان ادم فرو میریزاند. در همین دوران گروه های خورد و کوچک که به آرمان های مختلف پا به هستی گذاشتند نیز از عینک نویسنده در این کتاب بیرون نمانده است.
سر انجام در فصل های اخیر کتاب روایت های جانسوز و و حشتناک زنده گی شخصی نویسنده که به نحوی با اوضاع و احوال سیاسی وقت گره خورده است مو به مو روایت شده که اساس ترین و جالبترین مطالب این کتاب را در بر میگرد که از جمله روایت های تاریخی این بخش همانا پناه بردن نویسنده به جبه جنگ ازدست دسیسه سازان و توطیه چینان طرف دار حزب کمونیست شوروی وقت که قصد کشتن اش را داشتند. حضور در کنار مرد افسانوی و قهرمان بی بدیل سرزمین احمد شاه مسعود از دیگر خاطرات نویسنده است که با کمال صداقت و امانت داری جریان پیکار، مبارزه و استقامتش را یاد آوری کرده است که چگونه با دنیای از مشکلات در مقابل بزرگترین قدرت وقت می جنگید و خم به ابرو هم نمی آورد. از جمله یکی دیگر از خاطرات غم انگیز که نویسنده به آن اشاره کرده است. همانا شهادت رحیم که از محافظین آمرصاحب بود و تازه شاه شده بود که در بم باردمان نیروهای شوری در کمتر از یک هفته به شهادت رسید و قهرمان برایش اشک ریخت و ماتم گرفت.
درود بر روح بزرگ مرد اسطوره ساز سر زمینم!
شهید احمد شاه مسعود
مانا و نویسا باد قلمت مادر چهره دست و با احساس وطن، ثریا بها
سیف خراسانی
کتابی که با عشق و اشک همرایش شب زنده داری کردم
رها در باد کتابیست پر محتوا و زیبا که با چیره دستی یک زن مبارز و یک مادر با احساس نوشته شده ، این کتاب در ...حدود 780 صفحه است و یکی از محدود کتاب هایست آنرا با عشق خواندم و با اشک تا به صبح پایان رساندم، زیبا ترین لحظات این کتاب در پناهنده شدن برادر داکتر نجیب و نویسنده کتاب از ظلم های نحیب به مسعود بزرگ و حوادث پیرامون است.
با مطالعه این کتاب با شخصیت چند بعدی با مهربانی های و شخصیت کاریزماتیک فرمانده
مبارزه غرور و شهامت خانم بهاء برایم خیلی ارزشمند است و انگیزه های من برای مبارزه بیشتر و بیشتر شد.
فرید سالنگی
"رها در باد "سونامی برخواسته از ژرفای قلب یک زن مبارز
رها در باد اثری از بانو ثریا بها ﺭﺍ در مدت چیزی کمتر از دوماه ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻭﮔﺎﻧﻪﯼ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮔﺎﻩ با حس گرفتن عشق یک مادر به فرزند ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩﯼ ﺍﺷﮏ، گاهی هم با درک همت یک خانم در مبارزه حق علیه باطل را گاهی با سیر از اشک ها وگاهی هم با پدیده شدن لبخند برلب ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺻﺒﺮ ﻭ ﻫﻤﺖ ﻭ ﭘﺎﮐﯽ ﻭ ﺻﻔﺎ، ﻭ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ نویسنده ﺩﺭ مجسم ﮐﺮﺩﻥ ﺯﯾﺒﺎیی ﻫﺎ ﻭ ﺯﺷﺘﯽﻫﺎ ﻭ ﺭﻧﺞﻫﺎ ﻭ ﺷﺎﺩﯼﻫﺎ قربانی ها ، از خود ...گزری ها در مبارزه و نه گفتن به استبداد ﺁﻓﺮﯾﻦ در قالب واژه ها ﮔﻔﺘﻢ .
" رها در باد " ﮔﻨﺠﯿﻨﻪ ﯾﺎﺩﻫﺎ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩﻫﺎﯼ تلخ بانو ثریا بها ﺫﺧﯿﺮﻩﯼ ﻋﻈﯿﻢ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﭘﺮﺑﺎﺭ ﻭ ﺩﺭﺱﻫﺎﻭﺁﻣﻮﺧﺘﻨﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﺮﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ . ﺧﺪﻣﺖ ﺑﺰﺭﮔﯽ نویسنده بالا زدن پرده از روی جنایات رژیم اسفناک وقت است که با قلم زدن تمامی زشتی ها نا بسمانی ها را از ﺫﻫﻨﻬﺎ ﻭ ﺣﺎﻓﻈﻪﻫﺎ بدون در نظر داشت هیچ مصلحتی و پیوندی فامیلی به روی کاغذ ریخته است و برای آگاهی و داوری تاریخ آنچرا که خود با گوشت و پوست لمس نموده با ﻗﻠﻢ ﻭ ﻫﻨﺮ به نسل های امروز و فردا به ﻧﻤﺎﯾﺶ سپرده است . ﺭﻭﺍﯾﺖ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺁﻏﺎﺯ ﻭ ﺑﺎ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺨﺶﻫﺎﯼ ﻣﻬﻤﯽ ﺍﺯ مبارزه در ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ تا پرخاشگری در جوانی ﻭﯼ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ که با أدبیات بلند فارسی مزین گردیده است که سزاوار خواندن است .
آنلاین : http://hamasah.persianblog.ir/post/368