لطیف پدرام نیاز معاصر جامعه تاجیکان افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
درک و فهم درست و دقیق از اوضاع افغانستان و مشکلاتی که این کشور را در کام بحرانهای مرگآور فرو برده است، امکانپذیر نمیگردد مگر اینکه موزایک قومی را در این کشور به صورت رنگ های متفاوت مورد مطالعه قرار داده و انسجام سیاسی هر کدام از آنها در تعامل با مسایل کلان کشور مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. هرچند که شعارهای سیاسی در افغانستان پوشه ملی دارند اما واقعیت این است که تعامل رهبران سیاسی با سیاست، از آدرس و پشتوانه قومی صورت میگیرد. لذا با توجه به این واقعیت، پشتونها، تاجیکها، هزاره ها و ازبکها چهار آدرس شناخته شده قومی می باشند که دست کم در سه ده اخیر بحران افغانستان با نام آنها گره خورده است و بازیگران سیاسی با استفاده از همین آدرس در بستر سیاست افغانستان نقش آفریده اند. در چنین وضعیت، رضایت اقوام از سهم و نقش آنها در ساختار سیاسی و ظرفیت فهم و استعداد رهبری کسانی که حضور آنها را در تعاملات سیاسی تمثیل می نمایند، از شروط اولیه تامین ثبات سیاسی در افغانستان دانسته میشود. از همین رو پراگندگی سیاسی اقوام و چنددستگی در رهبری سیاسی آنها، در واقع به آشفتگی کلان سیاسی در سطح افغانستان منجر می گردد که فرایند آن دلایل و عوامل ادامه بحران را فراهم می نماید.
در وضعیت موجود در میان چهار قومی که از آنها نام برده شد، هیچ یک از آنها به اندازه تاجیکها در بحران مرجعیت سیاسی گرفتار نیستند و از فقدان مرجعیت سیاسی رنج نمی برند. متاسفانه در ده سال اخیر، یک تلاش تعریف شده اما نامرئی جریان داشته است که با محو فزیکی رهبران و نخبگان سیاسی تاجیک، این کتله قومی را با بحران مرجعیت سیاسی مواجه نموده و از متن بازیهای کلان سیاسی در حاشیه بکشاند. شهادت استاد ربانی، شهادت جنرال داود و ده ها نمونه دیگر که ذکر نام آنها در این فضا نمی گنجد، مثالی بسیار روشن از این توطئه می باشد که علیه مرجعیت سیاسی تاجیکان افغانستان اعمال گردیده است. تردیدی نیست که دسیسه افروزان و توطئه گران به اهداف شان نزدیک شده اند و در وضعیت موجود تاجیکان افغانستان در یک خلاء فاجعه انگیز مرجعیت سیاسی به سر می برند. وقایع انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری نشان داد که فقدان مرجعیت سیاسی آگاه به مسایل روز، متعهد به منافع مردم و برخاخسته از متن آلام و دردهای مردم تا کجا می تواند به تکثیر مصیبت و توسعه فاجعه سیاسی منجر گردد. بازیگران سیاسی که از آدرس تاجیک ها وارد تعاملات سیاسی و بازیهای انتخاباتی گردیدند، هر کدام به سهم خود با رفتار غیر عقلانی، سیاستهای نا سنجیده شده و عدم فهم و درک درست از اقتضای سیاست و منافع این مردم، زمینه های سقوط اقتدار سیاسی تاجیکان و به حاشیه راندن این قوم شریف و تمدن آفرین را از متن سیاست های کلان فراهم نمودند. اکنون که سرنوشت سیاسی افغانستان یک بار دیگر در هاله ابهام قرار گرفته است، واقعیت این است که تاجیکان این کشور در خلاء مرجعیت سیاسی قرار دارند و آنانیکه از آدرس این جامعه در تعاملات قدرت و سیاست و قرار گرفته اند، هیچ کدام ظرفیت علمی و شایستگی تمثیل حضور و فهم تیوریک و عملی تامین منافع ملت تاجیک را ندارند. فاجعه سنگینتر از این نمی شودکه یک مشت آدمهای بی سواد و فاقد اندیشه، تابلوی نمایندگی از ملتی را بر پیشانی آویخته اند، که به درازای تاریخ این سرزمین تمدن آفریده اند و در ساختار تمدن بشری سهم برجسته و ماندگار را به نام خود رقم زده اند.
چرا پدرام؟
بدون اینکه از کسی نام برده شود، چهرههای را که در وضعیت موجود از آدرس ملت تاجیک در بازیهای انتخابات اخیر ریاست جمهوری حضور داشتند و یا همین حالا در تعاملات سیاسی حضور دارند، همرا باکارنامههای که از خود به یادگار گذاشته اند و ظرفیتی که از خود به نمایش نهاده اند، به دقت از نظر گذرانده شوند و بر کارنامه های آنها نگریسته شوند، بدون تردید به این نتیجه مشترک دست خواهیم یافت که اینها علاوه بر اینکه فاقد ظرفیت فکری و دانش سیاسی اند، بسیاری از اینها به صورت خواسته و ناخواسته در خیلی عرصه ها و زمینه ها با توطئه ها و دسایس دشمنان ملت تاجیک همرا گردیده است و چون دسته تبر، درختی را که خود از آن به وجود آمده است، قصد بر زمین انداخته اند. پس در چنین وضعیتی انتظار بهبودیافتن وضعیت سیاسی و انسجام سیاسی ملت تاجیک به شعر ناسروده می ماند که هیچ شاعری به جز داکتر لطیف پدرام آن را نخواهد سرود.
داکتر لطیف پدرام از معدود یاران و همسنگران شهید مسعود اند که علاوه بر داشتن استعداد و قدرت حافظه خارق العاده، دانش اندوخته است و در رشته های چون، ادبیات، فلسفه، اسلام شناسی، جامعه شناسی و سیاست اشراف دارد. او علاوه بر اینکه پرچم جهاد و مقاومت را در کنار شهید مسعود بر دوش کشیده است، در کانونهای معتبر فکری در ایران و فرانسه به دانش اندوزی پرداخته است. به همین دلیل است که نگرانی از حضور او در رهبری ملت تاجیک، شعله های هراس را در جان دشمنان این مردم بر افروخته است و در تلاش اند که با استفاده از هر وسیله ممکن در برابر درخشش این ماه منور اندیشه و خرد سیاسی، پرده آویزند. اکنون اما با توجه به وضعیت موجود و ناهنجاریهای مصیبت برانگیزی که در سرنوشت سیاسی تاجیکان سایه افگنده است و همچنان با توجه به بحران مرجعیت سیاسی که دامنگیر سرنوشت سیاسی این مردم گردیده است، بیش از بیش نیاز به داکتر لطیف پدرام به عنوان مرجع سیاسی تاجیکان احساس می گردد. واقعیت این است که هیچ کسی به غیر از آقای پدرام نمیتواند به نیازهای معاصر نسل جوان تاجیکان در عرصه سیاست و اندیشهورزی پاسخ بگوید. او تنها کسی است که میتواند با قامت افراشته، وسعت نظر و اندیشه، فهم مدرن نظری و عملی از سیاست و اندیشه مرجعیت سیاسی تاجیکان را از انهدام سیاسی نجات داده و فصل جدیدی از عزت و سربلندی را برای تمام مردم افغانستان و بخصوص برای تاجیکان این سرزمین رقم زند.
او میتواند زبان بلیغ و رسای نسل معاصر تاجیکان در تعامل با اقوام دیگر ساکن این سرزمین باشد که نخستین برگ اهداف شان از واژه های چون صلح، همزیستی مسالمت آمیز، اقتدار، عزت و سربلندی افغانستان آزین شده است. او میتواند فریادگر و صداپرداز گلوهای در خاک خفته ای باشد که برای در اهتزاز در آوردن پرچم سعادت و خوشبختی در این سرزمین، سالهای متمای با تندیسه های جور و ستم مبارزه کرده اند و سر انجام از پلیگون های پل چرخی گرفته تا دل سنگرهای جهاد و مقاومت در خاک آرمیده اند. او می تواند فصل جدیدی را در سرنوشت سیاسی تاجیکان باز گشاید که جایگاه شایسته آنان در ساختار نظام سیاسی تضمین گردیده و فرایند آن به عزت و سربلندی جمعی مردم افغانستان منجر گردد. از همین رو لطیف پدرام نه تنها نیاز معاصر تاجیکان افغانستان می باشد، بلکه نیاز معاصر سیاست در افغانستان می باشد که در دشت جهالت و خرد ستیزی به گروگان رفته است. قامت برازنده تاجیکان نیازمند خلعت رهبری مدرن می باشد که با گلهای اندیشه و خردورزی آزین شده باشد. پس چه کسی بهتر از پدرام که تاریخ افغانستان و اندیشه های مدرن در صفحه های ذهن او حک شده است و نگاهش آیینه زلال خردورزی و زبانش درد و آرزوهای انسانی را در معرض خوانش می گذارد. انتظار می رود که نسل تحصیل کرده تاجیکان بیشتر از سایر اقشار این جامعه به درک این واقعیت نایل آمده باشد و بحران مرجعیت سیاسی در جامعه تاجیکان را به عنوان یک تهدید مرگ آورد مورد دقت قرار داده باشد. این تهدید مرگ آور اما چیزی نیست که با ابراز احساسات زودگذر و نگاه مقطعی به سیاست مهار گردد. رفع این تهدید مرگ آور مستلزم دقت عالمانه و خردورزی می باشد که خوش بختانه نشانه های هرچند کم رنگی از آن پدیدار گردیده است. ایجاد شورای عالی تاجیکان که در محور رهبری و تفکر آقای لطیف پدرام تشکیل گردیده است، پدیده ی میمون و مبارکی است که عطر سعادت و فردای بهتر از آن به مشام می رسد. لذا با توجه به واقعیت های تلخی که بر سرنوشت جمعی تاجیکان افغانستان سایه افگنده است، این واقعیت را باید برجسته کرد که داکتر لطیف پدرام و اندیشه های رهای بخش او نیاز معاصر تاجیکان افغانستان تعبیر می گردد. حضور او در بستر مرجعیت سیاسی تاجیکان، سرنوشت این جامعه را با سعادت و سربلندی گره خواهد زد و به اعتبار این تحول، فاصله مردم افغانستا با صلح و امنیت کمتر خواهد گردید.