آزادی بیان و آزادی اندیشه دو روی یک سکه اند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آزادی اندیشه ذات آزادی بیان است. بدون اندیشه قرار است چی چیزی به بیان در آید. در قرون وسطا، مشکل دانشمندان با کلیسا و هواداران آن، برسر آزادی بیان نبود؛ بل بر سر آزادی اندیشه بود. از درون تضارب آرا و اندیشه هاست که جامعه به پویایی می رسد. همواره هم لازم نیست که اندیشه ها درست باشند. به قول کارل پوپر، علم امروز افسانه فردا است. جامعه که نمی اندیشد به آزادی نمی رسد. اندیشه است که جامعه را آزاد می کند.
در افغانستان امروز شاید مشکلی در رابطه به آزادی بیان وجود نداشته باشد ونمی تواند هم وجود داشته باشد. مگر دولت چی کرده می تواند؟ حتا اگر دروازه تمام رسانه ها را ببندد، دنیای مجازی به اندازه کافی دست رسی به اطلاعات را برای شهروندان ساده کرده است. ولی آنچه در افغانستان امروز به آن احساس نیاز می شود آزادی اندیشه است که پرسش گری را ضمانت می کند. جامعه یی که نمی پرسد، جامعه بسته و اسیر در چنگ باور موهوم است. زمانی هایدگر گفت که«پرسش، پارسای تفکر است.» گذار به جامعه باز، نیاز به اندیشیدند دارد. اندیشه گری در کشور ما به معضل اندیشه بر می گردد که به گفته بسیاری ها، هنوز حتا در آغاز راه هم نیستیم. اقدام آخر عبدالباری جهانی وزیر اطلاعات و فرهنگ در مورد جلوگیری از اشتراک سه اثر مهم(تذکرالانقلاب، خرد آواره و تاریخ باستانی هزاره ها) در نمایشگاه بین المللی تهران دال بر این ادعاست.
یکی از مشکلات اصلی دانشگاه های ماهم همین است که به اندیشه مجال بال و پر نمی دهند. دانشگاه، جای اندیشه است و در دانشگاهی که فرصت برای اندیشیدن نیست، در آن کشور هم خبری از تغییر نمی تواند باشد. آزادی اندیشه در فضای رشد می یابد که اندیشه گری در تمام ساحات لحاظ شود. جامعه که به مدارا و تساهل باور ندارد، نمی تواند جامعه آزاد باشد و لاجرم در چنین جامعه یی از آزادی بیان و اندیشه هم خبری نیست.
ترس از آزادی بیان که برخی ها در دل می پرورانند، شرایط را به سمت اختناق در تمام معانی آن می برد، فردریک کبیر که از سال 1740 تا 1786 بر کشور آلمان حکومت می کرد، معتقد به آزادی اندیشه بود و رشد فکری مردم را در گرو آن می دانست. او یک روز سوار بر اسب با همراهانش، از یکی از خیابان های برلین می گذشت، گروهی از مخالفانش اعلامیه تند وتیزی علیه او بر دیوار چسپانده بودند. فردریک آنرا به دقت خواند و گفت: «بی انصاف ها، چه قدر اعلامیه را بالا چسپانده اند. ما که سوار بر اسب هستیم، آن را به راحتی خواندیم، ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت می افتند. آن را بکنید و پایین تر بچسپانید، تا راحت تر خوانده شود.» یکی از همراهان با حیرت گفت: «اما این اعلامیه بر ضد شما و اساس امپراتوری است.» فردریک با خنده پاسخ داد: «اگر حکومت ما، واقعن به مردم ظلم کرده و آن قدر بی ثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود همان بهتر که زود تر برود و حکومت بهتر جای آن را بگیرد؛ اما اگر حکومت ما بر بنیاد قانون، نیک خواهی، عدالت اجتماعی و آزادی بیان و قلم است، مسلم بدانید که آن قدر ثبات و استحکام دارد که بایک اعلامیه از پانیفتد.»