قبیله گرایی مدرنیسم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
فرد قبیله، فرد من محور در حیطه ای قبیله است. گذار از این ورطه شکستن تابو و پا فرا گذاشتن از ارزش های قبیله است. متداول است تعامل و داد وستد ها باید نفع من را در سایه ای قبیله برآورده سازد. فرد قبیله ملزومه ای آن است تا معیار های را جهت پذیرش در درون قبیله سیاسی مدرنیسم داشته باشد، این معیار ها میتواند در همگون بودن خواست ها و تمایلات، نفع کلی قبیله در سطح کل، پیروی از قوانین پذیرفته شده و ایراد سخن به نفع قبیله نمود پیدا کند. هرنوع کنش و واکنش ملزومه ای آن است تا رای عمومی قبیله را داشته باشد.
گرچند دنیایی دیگر در عصرکنونی به خود شناسی کامل رسیده اند، و بر اساس سعی و تلاش توانستند خودرا از فیلتر قبیله گرایی عبور دهند. اما در این جا سرزمین هست که هنوز نظام اجتماعی برپایه گروه محوری و اتحادیه های فکری سنتی می چرخد، به همین سبب است که در دنیایی مدرن امروز اسم قبیله گرایان تاریخ را که از هرنوع ابزار های پیشرفته ای بشر استفاده میکنند اما افکار و کنش های شان هنوز در دایره ای سنت می چرخد را قبیله مدرنیسم گذاشته ام.
در تاریخ قبیله ای سنتی، ترس و وحشت آن چنان محسوس و ملموس نمی نمود تا کاری را در دست داد زیرا هرنوع برخورد قبیله ای سنتی و هرنوع واکنش قبیله ای سنتی محدوده ای جغرافیایی و محدوده ای امکانات داشت. برای هرنوع تعامل نمیتوانستند از دست بالای برخوردار باشند چون ابزار لازم را در اختیار به شکل قبیله گرایان مدرن نداشتند.
قبیله ای مدرنیسم که از آن نام میبریم؛ خود نوع زنگ خطریست برای تداوم حیاط نظام اجتماعی و خود نقطه عطف است برای اهمیت درک مسئله، قبیله ای مدرنیسم میتواند خود چالش برانگیز باشد در برابر تمام ارزش های انسان مدرن، تقابل انسان مدرن با فرد قبیلوی مدرنیست چالش برانگیز بوده و بعضاَ هم در حاله ای از زد و خورد های درونی و بیرونی می آنجامد. فرد مدرن اساس افکار و نظریات و ایده هایش برپایه عقل و خرد استوار است و هرگونه پدیده ای رفتاری اجتماعی و هرگونه علت و معلول را بر اساس ابزار بنام خرد می سنجد و در تلاش خرد محور ساختن جامعه و فراگیری جامعه، از استفاده ای ابزار بنام عقل است. فرد مدرن تمام باور ها و اندیشه های خودرا بصورت کل زیر پرچم خرد میاورد. اما از طرف دیگر فرد قبیلوی مدرنیسم و کمی به گذشته فردی قبیلوی سنتی، تمام باید و نباید های آن نه بر پایه ای عقل استوار است و نه برپایه خرد، هرگونه باید و نباید ها را بر اساس یک تعداد معیار های پذیرفته شده ای سنتی که جوامع ما قبل ما استفاده میکردند استوار نموده است. فرد قبیله محور، تمام قوانین خودرا برپایه نظام الهی عنوان میکند و تمام خیر و شر بشر را اراده الهی دانسته و اتفاقات پیرامون جامعه را زیر عَلم قوانین الهی قربانی میکند. سنجش و تراوش فکری؛ هیچ گونه رنگ و مزه ای در جمجمه ی فردی و جمعی قبیله گرایان مدرن ندارد. ساختار و نوع نظام اجتماعی در نظام قبیلوی بر اساس سه اصل استوار است اشخاص خاص همانا از نظر خون و نژاد باید اعضای اصلی و درجه یک قبیله را تشکیل دهند و ستون دوم اسرا و بندگان و ستون سوم کسانیکه به نحو پیمان و انعقاد های صورت گرفته را پذیرفته باشند. اما در دنیایی که انسان های مدرن، با تمام تلاش و نیرو توانسته اند دست به تصرف فلگ بزنند و تمام داده های زندگی را برپایه علم وتکنولوژی استوار کرده اند و منی فرد را سر لوح زندگی خود قرار داده اند، در این میان فرد قبیلوی مدرنیسم خودرا منحیث مولیخولیاه در آینه ای این نوع فرایند و نگاه می نگرد، استفاده از تکنولوژی و ارائه ای خدمات به شکل ممکن اما با نگاه عقب گرا و پس نگر در این مسیر قدم می نهند.
ساختار فرهنگی انسان قبیلوی مدرنیسم این است، که بیگانگی خودرا با عقل ابراز نموده و دست به اباورزی پذیریش پدیده های جدید می زند. "هرگونه تکامل و ترقی در واقع در جامعه ای قبیلوی عناصر کافر کننده و محمول شر و فساد و علیه خیر و ثواب و حتا بر ضد ارزش های ذاتی و حقیقی دین اند. جبر و تقدیر دنیایی خرافی انسان قبیلوی را میسازد، در این نوع نظام ازادی انسان معنا ومفهوم ندارد و انسان که در جغرافیایی قبیله به سر می برد جبر را باید اختیار نماید(انجنیر نجیب الله احمدی ملی یار)". قبیله گرایان افغانستانی در دنیایی علم از هرگونه تجدد و نو اندیشی فارغ بوده و به تعطیلی عقل و خرد تاکید دارند. انسان قبیلوی افغانی از مدنیت دنیایی مدرن، مدرن ترین وسایل و امکانات را استفاده میکنند، استفاده ابزار های مانند تکنولوژی و وسایل حمل و نقل هوای و زمینی اما با رویکرد سنتی دست به مدیریت این ابزار ها می زنند.