از هر چمن سمنی
ازهر چمن سمنی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
برای اولین بار ازرسانه های غربی وداخلی از زبان شیخ اصف محسنی قندهاری واز پیروشان سیدمحمدعلی جاوید شنیدم گویا جهاد ثمره ودستاوردهای داشت...یکی هم مردم مابه طورعجیبی سیاسی شده اند . خلقیها مدعی بودند مردم را از خواب غفلت بیدار کرده اند . بعد ها رهبران جهادی قوماندانان وسیاسیون شان کلمات سیاسی و بیدار چند دودشنام دیگررا رابا هم یکجا از پشت هر منبر و میزخطابه به گوش مظلومین تحت سلطه شان چکا نیدند.
واقعیت امر اینست که نابغه شرق مجاهدین طالب کرزی مظالم وبی عدالتی دوران شاهی رادیو های غربی کتب سیاسی گرم و سرد روزگار و کندن کله گرگ کمک کرد تا پیروجوان زن ومرد سیاستمدار شوند.
واین سیاسی شدن هابه مراکزعملی ضرورت داشت خوبترین ودسترسترین ان سرویس ها تکسی ها رستوران ها دفاتردولتی حمام زنانه ومردانه مهمانیهاو منازل هموطنان ما بود.
این پدیده سیاسی شدن ازبی تجربه گی ماو نو بودن ان گهگاهی باعث رنجش خاطر زخم زبان مشت ولگد زدنها بین مردم وحتی بین فامیلهاشده ومیشود شاید هم فردی درمسیر سفر کابل وقندهار باانکه ازهمه چیزاگاه وبخاطررهایی از جروبحث های سیاسی به بهانه درد قلنج وکمر خودرا به خواب ناز زده یامداخله واشتراک دران بحث های علمی و نقادانه را شایسته ذات شاهانه خود ندانسته اند.
گاهی این کشف بزرگ در بین بعضی فامیلهای چند ملیتی چنان شروشور برپا کرده ومنجر به شکستن وریختن تغاره وملاقه دیگ وپیاله.. .شده است وحتی عروس موسیچه مانند رامثل بالزاک درمقابل اعضا فامیل قرارداده است.
چنانچه درکاشانه ویرانه جنگ زده خودما شاکاسه مسی یادگارمادرکلان که با نام پدرکلان مزین بود و از عمر خودم زیادتر عمر داشت و دیگ بخار کاکابرژنف که نظیر ان به کارخانه جنگلک تولید نشده ونخواهدشد
کجوکورشد.
خدا یا این چه شوریست که در دور قمر می بینم .
ماو سیاست ما ده کجا و سیاست ده کجا ماره مانده وسیاست سیاست بیچاره ده دست ما افتیده
اگر از خر شیطان پاین شویم ومردانه اعتراف کنیم مردم ما هرگز از سیاست بهره نداشته ندارند ونخواهد داشت از
ابو مسلم برمکی محمود بزرگ غوری سورئ تا سردارقبیله احمدشاه...کرزی از روشنفکر تا تاریک فکر.
سوال اینجاست کی باید سیاست کند ؟ اهل امور؟ روشنفکر واقعی ؟ یا همه؟ ما همه میخواهم سیاست کنیم شاه وگدا بیسواد وباسواد .
در این اواخر رسانه های صوتی تصویری والکترونیکی زیادشده اهل ونااهل اگاه ونا اگاه....
زبانرا باز یا قلم را بدست چشم وگوش رابسته هرچه دلشان خواسته راست و دروغ گفته و نوشته بی(خلطه)فیر کرده اند.
ماعادت کرده ایم از باورعقیده خوداگرکه درست هم نباشد یکقدم عقب نشینی نکنیم به افهوهات اوازه سرچوک در مورد مخالف خود استینادوقضاوت کنیم هیچگاه از مخالف خود نشنویم همه پنج چارک هستیم به هر چیز افراط کردیم دوستی دوشمنی مسایل مذهبی ...وحال سیاست.
یکی هم محترم سیدموسی عشمان هستی میباشندکه بی خلطه فیر میکند نبشته های شان به سجره می ماند.... به هر سایت که سر بزنی چیزهای از هستی صاحب ورحمت اله روان (سربازقبیله) مثل عظیم هراتی وماموزی(گلبدنی طالب)که 24 ساعت تلویزیون ها ورادیوهاازشر شان خلاصی ندارد دیده میشود .
اگرمسکینیار نبیل غمین درانی میخواهد حفیظ اله امین را براات بدهد هدف دارد نزدیکی هردو به شیطان بزرگ وپاکستان ومسیر هردو به پته خزانه می انجامد اگر روستارتره کی عمر خطاب از موضع طالبان حکمتیار وحرکت های پشتونیزم دفاع میکنند گویا طالبان امنیت را اورده بودند یا مبارزان ازادی بخش هستند یا جنگ انان عقیدتی ست یا کشتار هزاره های بیچاره بوسیله کوچیها را تحریک ایران جلوه میدهند هدف دارند در گذشته باطالب وگلبدین همنوا وهمصدا ودرعرصه گوناگون با انان همکاری داشته ودارند واز سوی دیگربه یک کشتی سوار اند که ناخدا ان محمد گل مومند خادم حبیبی غلام محمدفرهاد مجیدخان زابلی اند پس با خلطه فیر میکنند.
اگرخلقیها افغانملتیها اخوانی ها ...ازاعمال وکردارطالب ازهر طروق ممکن پشتیبانی میکردند هدف داشتند با خلطه فیر میکردند نمیشود از قانون قبیله واز خط ومشی امیرکرور حبیب اله رفیع رشتین سرکشی کرد باید از خوستی های ریش کل که با دهل وسرنا به عزم کشتن وسوختن غنیمت مال وناموس هموطن خود هم مذهب خود هم دین خود (برای بار دوم سوم )به شمالی سرا زیر شده بودند پشتیبانی صورت گیرد زیرا حبیبی صاحب توصیه به شمشیر نموده است.
هیچگاه قلم بدستان وروشنفکران قبیله نگفته اند که زبان فارسی کمک کرد تا صاحب خواندن ونوشتن والفبا پشتو شویم انان بدو ن شرم وحیا معترف اند گویا انگلیس ها در رشد وانکشاف زبان پشتو کمک کرده است اما از بیان نقش زبان فارسی دررابطه شانه خالی وخجالت کشیده اند ولی در باره فلان مولوی شان که شعرورساله مینوشت وبه انگلیس های اشغالگر تقدیم ودر مقابل پول در یافت میکرد به گردن زرافه مانند به کرار ومرار یاد اوری کرده اند خانه نسل بر نسل اقبال لاهوری پنجابی اباد که میگوید زبان فارسی کمک کرد تا اردو بمیان اید ویا دیگری میگوید زبان فارسی دری زبان دربارها هند راتسخیر اسیامیانه قفقاز را فتح نمودایا میدانید بیت های از سعدی بزرگ بخط طلایی بدردیوار ملل متحد حک شده است اگاهی دارید که مولانا بزرگ در امریکا چه شروشور برپا کرده است اگر نه کرزی را بگوید تا مدال مولانا را برپشانی اش بیاویزد.
در این اواخر رهبران افغانملت خلقی های امینی تره کی زرغونی وهم قبیله یی های پرچمی وطالبی گلبدینی سیکولرها ازغرب رفته (باسواد وبیسوادشان) درسرخط برنامه عمل شان فارسی ستیزی را قرار داده اند اگر در گذشته ها دواخانه مارا درملتون مکتب را شونزی خانم را میرمن اقا وجناب را شاغلی روپیه کابلی یا پیسه را افغانی سبز وار تاریخی را شیندند .... ساختن ودر پهلوی بانک ملی بانک قبیله را ایجاد نمودند ولی امروز با بیرق دمکراسی تاجدار انگلیسی میخواهند فاکولته ودانشگاه...رااز ما بگیرند بما را ه بنگله دیش را نشان میدهند .
قلم بدستان قبیله همیش کوشش قهرمان سازی وتاریخ سازی کرده اند و از بیان وافشا حقایق تاریخی به وحشت افتیده اند متحدانه چپی وراستی یکصدا تا سرحد کشیدن شمشیر پیش رفته اند.
بگونه مثال اگربگویی امان اله خان استقلال رابخاطر بدست اوردن تخت وتاج وسیله قرارداده به چشم مردم خاک پاشید استقلال او صرف برسمیت شناختن سلطنت اش از جانب انگلیس هابود.
اوبخاطر الحاق خاک های از دسترفته هیچ تلاشی ننمود بل بالای احساسات مردم اب سرد پاشیده وشمشیرمردم را غلاف نمود.
ودرپای ماهدات اجداداش با انگریزهادستخط فرمود.
یا امان اله خان بخاطر بدست اوردن تخت وتاج برخلاف عرف وعادات سرزمین ما پدررا به قتل رسانید نه بخاطر انکه پدراش غلام وخاین به وطن ومردم بود ورنه چرا برادر بزرگش راکه نه خاین بودنه غلام زندانی وبقتل رسانید
امان اله خان حتی با پاره نمودن تاریخ درباری که صد فیصد حقایق تاریخ فامیل اش بود میخواست خدمتی به پدر وفامیل اش نماید .
امان اله خان برخلاف عرف ناموسداری واحکام دین اسلام بامحارم اش خواهر شوهردار خانمش روابط نامشروع داشت .
امان اله خان مثل ظاهرشاه سفرهای به اروپا داشت ولی به حج بیت اله شریف نرفت .
دختر امان اله خان هندیه بگفته خوداش درصالون رقص با کاظم ملک ایرانی سرمایه داراشنا وازدواج باز طلا ق و با مرد قبیله ازدواج مجدد نمود یک دختراش با مرد یوگسلاوی دیگرش بامرد یهودی ایتالوی دو دختر دیگراش بااسلام نماهای ترک ازدواج فرموده اند از بای فرند های قبل وبعد ازدواج خوب است چیزی ذکر نکنیم.
یامیرویس واحمدشاه ملتانی هردو غلامان فارسها بودند میرویس از جانب ایرانی های اشغالگر (بگفته ایرانی ها داروغه) قندهارانتخاب شده بود ..... از اثر اشتباه و ظلم ایرانی ها میرویس به تعقیب ان احمدشاه وقبیله انان تا امروز بر گرده ملتماسواراند.
همین حالا کرزی و وزرا او به قران سوگند یاد کردند که خدمت بوطن ومردم سرمشق راه شان خواهد بود ولی درعمل دیده میشود که بازسازی واعمار مجدد را مربوط به محلات هم قبیله یی های خود شان ساخته اند در قدم اول جلال اباد باز قندهار خوست هلمندو... ...چراجلال اباد؟ زیرا رهبران افغانملت مربوط به انجاست پس سوگندقران چه شد؟ واضیعستکه به نیم قران سوگند خورده اند ونیم دیگررا از پشتونوالی بان ضمیمه ساخته اند
تشکیلات کرزی نمونه شویینزم شان است یک نظام را شکل ان میشناسی باید به عمل ثابت شود نه بحرف .
وارثین حقیقی این مرزو بوم را علنی بی شرمانه مهاجر خطاب میکنند وهرجرم جنایت تخریب وطن فروشی رابه اقلیتها نسبت میدهند بلی ان هاهدف دارند باخلطه فیر میکنند ازصاحب نظران وسیاست مداران شان کمتر شنیده یم که گفته باشند گلبدین سیاف گیلانی خالص محمدی عبدالحق عقانی کرزی ظاهر نادر غدار گل اغا بی سواد فرزند حاجی لطیف سگ وان مشهورقندهار امین تره کی تنی ملا عمر ......خاین ودزد... اند .
نظر به قانون کوه های سلیمان که به پوست بز نوشته شده وقابل خواندن نیست تنها خاین وادمکش وطن فروش فقد اعضا ح د خ ا ومجاهدین وایتلاف شمال....اند قانون قبیله نمئ تواند دیگران را قهرمان قبول کند قهرمان باید فقد فقد نسب غرغشت داشته باشند .
حبیبی بینی کنشکا یما پادشاهان کوشانی یفتلی تخاری ..... رابا بینی پشتون ها تشابه وخواسته با پیوند زدن بینی قبیله را به تاریخ پنجهزار ساله که ریشه در شمال نقاط مرکزی غور هرات غزنه بگرام کابل زابل ..... دارد ارتباط دهد ازاین کوشش تاریخ سازی جناب شان حبیب اله رفیع ازاوستا ریکویدا...... کلمات گویا همگون وهمسان با کمات زبان قبیله رااستخراج واثبات بر ادعا شان پنداشته یا قبیله رابتاریخ دیگران تقرب داده اند.
اگربینی شکریه بارکزی را که از هر صحبت شان بوی پشقل شتر می اید به اساس فرمول حبیبی وحبیب اله رفیع بابینی دیگران مطابقت بدهیم ازاینکه سر بند وبیخ بینی محترمه متجاوز از 10 سانتی متر است بدون شک خانم پشتون نبوده به نتیجه نرسیدیم که چرا بینی خانم از بینی بوله کریم خلیلی پوچق تراست قندهار هزاره هم ندارد اهل تشیع قندهار فارس ها از شاخه قزلباش وچند خانواده سادات (عرب) انان نیز خوش چهره وبینی های قلمی دارند خانم نمی تواند از جمله انان باشند شاید مادر یا پدر شان هزاره های اصل بوده اند در غیر ان شاید نفرخدمت شان ازبک ترکمن یا هزاره بوده باشد موضوع به مو شگافی متخصصین انگلیسی پاکستانی واسراییلی ضرورت دارد.
ایامیدانید که وارثین حقیقی وطن ما همانا فارس ها تاجک ها وترکها...اند .ایامیدانید حضور وخدمات ترک ها بخراسان زمین قبل تر وبیشتر از شمابوده است.
ایامیدانید که قبیله تان بامغل هانجنگیده اند وباید دعا گوئ مغل باشید چونکه وارثین اصلی راسربه نیست کردو زمینه مساعد شد تاقریه وشهر هارا خالی یافته از کوه های سلیمان سرازیر شوید اگر جنگ های خوشحالخان ختک با شاهان ترکی - الاصل هندئ اولاده تیمورلنگ ازشهر سبزواز نژاد ترک رابنام جنگ بامغل عنوان میکنید الحق که بی سواد هستیدو بخطا رفته اید تیمور بخاطر ترسانیدن چشم مردم خودرا از نواده گان چنگیز میتراشد وخود را مغل جلوه میدادامروزه دانشمندان شرق وغرب تیمور را ترک میگویند نه مغل وازسوی دیگر جنگ یک قبیله از قبایل باشاجهان واورنگزیب جنگ پاتکی زرداد گونه بوده نه جنگ ازادی واستقلال .
جنگ مادی بر سر چور وچپاول و کوتاالطریقی کاروان ها مسدودکردن تنگه خیبر ان هم بامقداری سیم وزر و گرفتتن یک دختر از قبیله تان موضوع خاتمه پیدا کرد
چنانچه مسکن اصلی تانرا در بدل زرو زور به اسانی به انگلس هاتقدیم کردید وماجرا تا امروز ادامه دارد.
یارنجیت سنگ را دربدل گرفتن پو ل و دادن یک دختراز قبیله راه دادید وتا کابل پیشاپیش داماد نو تان ملا وعامی اتن نمودید یکی ادعامیکردکه بینی سردارمثل بینی ادی مه واریست دیگری ادعا داشت ریش سردار صاحب خدای بخلی نیکه مه واریست رنجیت صاحب به عصاب ارام ازمناطق خسرخیل عبورنمودتابه کابل رسید....
بر گردیم به اصل موضوع .
محتر م هستی صاحب یک کمی دایره پرواز تانرا وسیعتر ساخته تا ساحه دید کمی فراختر شود خانه ومحله خود تانرا هرروز میبیند به چاراطراف نیزنظری داشته باشید خود نوشته بودید اول ازچند وچون مطالب اگاه وباز به نشر ان مبادرت میورزید مطالب یکی از نوشته های تان از واقعیت بدور ودر حدود افوهات چیزی بیش نبود .
توجه بفرمیایید به تذکرات چند از این حقیر حاضر در صحنه. ... 1-داکتر بها اول ریس خاد پنج باز استعفا داد مقدار هنگفتی ازپول اوپراتیفی (پول بیصاحب وبی پر سان)از باب 9000 اندوخت ومصروف زراندوزی در عرصه مرغداری وبعد شرکت تجارتی باز نمود ...
2-عبدالجلال رزمنده ریس حوزه اول یا ریاست خادکابل بعد از کریم بها ریس پنج شد در زمان جلال ریاست پنج حیثیت یکی از معاونیتهای ریاست خاد را داراشد.
3-جنرال خان اقا ریس خاد بلخ از سازمان دهنده گان کودتا بر ضد پلان ملل متحد سال 1371بعد از سقوط نجیب از جمله دستیاران فهیم در استخبارات ربانی بعدفرار.
4-جنرال بابه جان افسر پولیس توسط جلال به خاد اورده شد بترتیب قوماندان یکی از کندک های ریاست کابل قوماندان غندقومی جان قدم بگرام قوماندان لوا 055و از عاملین ناکام سازی پلان ملل متحد .
5-جنرال جان اغا امر حوزه شش شهری زمان یعقوبی بجرم اخذ رشوت از یک واجد جلب واحضار زندانی وتنزیل مقام داده شد الی کودتا دوستم سکرتر فهیم اختلاس ملیون ها پول بیت الامال قتل تجاوز پیشه جناب شان بود اگر فهیم به شراب اختلاس وعیاشی روی اورد مشوق وعامل ان فقدوفقد همین شخص است وبس باشعاع پلیت جنرالی زنان بدکاره را به باداراش پیشکش مینمود وتا الحال به اینکه توانسته فهیم را به این اعمال اغشته کند به سربلندی یادمینماید نامبرده بعداز کودتا دوستم فراری شد.
6-جنرال خالق کارمند ریاست خاد کابل زمان رزمنده وریس خاد سمنگان در زمان ربانی معاون ریاست کابل تا چندماه حاکمیت طالبان بوظیفه دوامداد طالبان وی را بساحه مسعود فرستاد بعدازدید وا دید بارهبری شورا نظارواپس کابل امده بعد از مدتی تمام پلا ن ها وشبکه مسعود را در کابل افشا وطالبان درمقابل این خدمت مذکوررامحترمانه با جیب های پر الی تورخم انتقال وبه پاکستان فرستادند علت این خیانت را رفقا قدیمی اش نجیبی بودنش قلمدادکردند.
جنرا ل سخی قبل از کریم بها ریس پنج فردی بسیارمهم شمالی او کسی بود که مجید کلکانی را گرفتارودرمقابل از طرف ساما جوا ن درمقابل لیسه جبیبیه ترورشد .
ازبسکه جنرالان یک ناحیه بخصوص شمالی زیاد شده بود مردم محل قریه شانرا جنرال خیل ومسکو کوچک نامنهاده بودند.
از بخت بد در اداره استخبارات کارمل ونجیب سه گروه به ترتیب بزرگی شان گروه شمالی گروه جلال ابادولغمان گروه پکتیاوالها نفوذ زیاد داشتند وزارت را بسر انگشتان خود می چرخانیدند هرسه حلقه چنان به مسایل سمتی قومی مخفی وعلنی غرق بودند چه بسا در نصب والعین مانع رشد وارتقا ده ها وصد ها همرزم خود میشدند وبه افراد از سمت و هم قریه یی خود رجعان قایل بودند تحصیل تجربه تخصص ریزرف ارتقایی برای شان ارزش نداشت.
بگونه مثال از ریاست های پنج وخاد کابل قریه طوطوم دره ده ملا بگرام... ساخته بودند این کار توسط دست پرورده های شان در زمان ربانی نیز ادامه داشت چنانچه روزهای کودتا دوستم ا زیک فا میل چندین کشته ولادرک داشتند(شهباز ریس کادر وپرسونل با دو برادر جوان اش) زیر وزارت را ملکیت شخصی وقومی خود
میپنداشتند.
ریاست خاد کابل برهبری جلال از درایور نجار پیاده وسواره امر مدیر معاون ...مثل تار عنکبوتی به یکدیگر بافت قومی وخیشی وهم قریه یی داشت جز خودشان احدی سردرنمی اورد کی باکی قوم خیش وبچه عمک خسربره اغه لاله هستند دوستی اندرز گویا توسعه میکرد برای ماوشما مشکل است تفکیک کنیم کی کی است پس هر که به لهجه
شمالی حرف زد حتمنا با کسی .....پیوندی دارد وزبان تانرا بگیرید ورنه احوال تان از هرات وقندهار خواهد امد هرگا ه کارمندی به ادرس کسی پشیانی ترشی میکرد کارگر شعبه کارش را زار میساخت چه رسد به دیگران.
جلب وجذب به اساس همین فورمول قومی پیش میرفت اگر خیش وقوم سابقه عضویت در گروه های مجاهدین را میداشت باکی نبود ازادانه میتوانست عضو خاد شوند .
جنرال خان اقا در مزار رزمنده در کابل در راس اهرام قرار داشتند انان ده ها وصد ها وطندار را از ادارات ملکی ونظامی بنام افراد مسلکی وارد خادنمودند
هستی صاحب توجه بفرماید بصفات بعضی از جنرالان تان
رزمنده خان اقا بابه جان جان اغا سکرترفهیم برابر سر سوزن از هم فرق نداشتند عیاشی تجاوز اختلاس پول بیت المال اسراف در مصارف خیشخوری.... افراط درعیاشی تاسرحدی که از عیاشی گذشته وبه بی ناموسی وتجاوزرسیده بود ده ها دختر خوش روی وزیبا درشهر کابل به زور تذویر اسناد بدنام کننده به مهمانخانه های مخفی کشانیده جبرا مورد تجاوز قرار داده میشد در پایان وحشیگری سیت طلا که سالهای61-63برای اکثر مردم دستیاب نبود ویا یکمقدار پول هنگفت دولت را به اختیار انان قرارداده ورخصت شان میکرد ند دختر های بدبخت شاید خود کشی وشاید هم فرار دیار میشدند .
تاسرحد که کاسه لیسان رزمنده به بسیار افتخار از زنکه بازی های جلال یاد میکردند گویا (جلا ل خوب عیش ونوش کردوارمان بدل نرفت دفتراش دو دروازه میداشت اگر نعغوذباله دختر خدا هم داخل دفتراش میشد سالم بیرون نمی شد) روی همین عادت ازدواج دومش با سکرتر جوانش انجام پذیرفت .
یامهمانخانه های مجلل نه بخاطر ملاقات های مهمانان خاص مخفی بلکه بخاطر عیاشی های جناب ریس تخصیص یافته بود اجیروکارمند مهمانخانه ها همه از افراد معتمد وهم قریه یی جناب شان میبود
جنرال بابه جان شاگرد وفا دار به تقلید از رزمنده در حاکمیت ربانی بر علاوه انکه زنان بازاری وبیسواد را به لوا اش جمع کرده بود یک تعداد زنان باسقوط نجیب بنابر موضوعات وطنداری وترس از مجاهدین ...از سایر ادارات امنیت به لوا بابه جان پناه اوردند تعداد از انها به جبر واکرا به داخل دفتر و خارج از لوا به بهانه های گوناگون کشانیده وموردتجاوز قرار گرفتند وتعدای هم قبل از خطر ترک وطیفه نمودند. ا
ازجمله دیانا مقبولترین زن که شوهراش محصل اتحاد شوروی درعقب سینما بهارستان از خانه زیبای برخوردار بود واز اداره های ملکی امنیت به لوا بابه جان پناه اورده بود به زور مورد تجاوز قرارگرفت از او چنان بد کاره ساخت که شوهر اش از مسکو امده ویرا طلاق و دوباره عازم مسکو شد دیانا با قوماندانان جهادی بدخشی جنبشی پنجشیری ارتباطات تامین نمود وپول هنگفتی دست وپا کرد وصاحب خانه سه اطاقه در نود فامیلی تهیه مسکن شد حتی در زمان طالبان بایک قوماندان طالب ارتباطات داشت .
دیانا چند پسر جوان راتوسط دوستان تفنگداراش سر به نیست کرد .
دیانا برعلاوه دختران جوان را فریب وبه اختیار قوماندانان قرار میداد وپول کلانی به جیب میزد.
دختر یتیمی بنام پرسیلا راکه مادراش سمین تاپپست مصطفی هوتل مربوط خاد بود با فریب ونیرنگ به شمالی برده به قسیم جنگل باغ (همانکه دخترباعزتی از منزل پنج مکروریان خود را به زیر پرتاپ وشهید ساخت ولی تسلیم درنده هایش نشد)وبابه جان تسلیم داده وچندماه به شمالی نزد انان بود به هر طریقیکه شددختر بیچاره کابل امده برای مدتی به کارهای بد ادامه داد هدف اش پیداکردن کسئ بود تا دیانا را از میان بردارد ولی موفق نشد زیرا زرو زور جهادی ها با دیانا بود . بلاخره یک دوست شمالی وار نتوانست در برابر خوشرویی حیرت انگیز پرسیلا20ساله مقاومت نماید باوئ عروسی ودر حجاب کامل و نهایت مخفی به یکی از بلاک های تهیه مسکن زندگی میکرد و احدی از محل زندگی اش اگاه نبود.
زن دیگر پشتونگل مسکونه نود فامیلی تهیه مسکن شوهراش درایورتاکسی مشهور به(چُنته )از مردم شمالی کارمند اسبق ریاست پنج بعداز سقوط نجیب به لوا بابه جان امده گفته میشد که بابه قرابت فامیلی با او نیز داشت زنی بسیار با حیا خوب ونهایت خوش چهره وخوش اندام بابه جان بارها با دو دشنام وبهانه گیری های گوناگون کسرمعاش... اورا بدست اورده نتوانست حتی بخاطر این مقاومت مورد احترام تعدادی از منسوبین لوا قرار گرفته بود بلاخره زن بیچاره را بداخل دفتر مورد تجاوز قرارداد وبعد ها به دوستان مخصوص اش راجع نمود پشتونگل مثل دیاناولی با چند تفاوت زن بازاری شد چند سال بعد زیبایی وساده گی همه از بین رفت ولی چیزی که در وجود او بر جسته بود از همان اوایل وقوع این عمل وحشیانه راضی نبود بابه جان را نفرین مینمود وهمیش گرفته پژمرده میبود .
جنرال بابه جان از قریه جانقدم بگرام در اوایل با مجاهدین ارتباطات داشت به همان اتهام وگرفتار کمی جزا دید باز مصروف تحصیل در اکادمی پولیس شد بعداز انکه توسط رزمنده به خاد اورده شد ابتدا قوماندان یکی از کندک های خاد کابل واقع پل حسن گوساله با رفتن جلال به ریاست پنج بابه جان قوماندان غند قومی (تسلمی ها وهم قریه یی های فراری اش از سایر قطعات قوای مسلح )جانقدم بگرام مربوط به اداره پنج شد . بعد از کودتا تنی قوماندان لوا 055 باز فرقه 055کابل مربوط به ریاست پنج.
جنرال بابه جان معاون جلال رزمنده نبوده قوماندان کندک در ریاست های خاد حتی به حلقه متوسط رهبری به حساب نمی امد یک کارمند عادی خاد صلاحیت بیشتر از قوماندان کندک میداشت .
بابه جان از دانش نظامی سیاسی وسواد بهره چندان ندارد به رفاقت پابند نبوده بگفته هم قریه یی هایش واصطلاح (مینه جان بکتاش) کیفیت اخلاق داشته
نمونه ان افشا سازی پلان کودتا دوستم از جانب اوبه مسعود باعث شد ده ها وطنداروهمرزم قبلی خورا بدست شورای نظار کشته وفراری سازد .
به اختلاس پول اموال دولتی از صد افغانی تا ملیونها افغانی عادت داشت از فروش سلاح ومهمات در شمالی وکابل صرفه نمیکرد در زمان ربانی حتی به فروش وسایط نقلیه وسلاح سنگین اقدام میکرد .هنوز ششماه از چور ملی نگذشته بود که خانه لوکس در قسمت حصه اول خیرخانه خریداری کرد. شوهر همشیره اش قوماندان یک کندک لوا 055 باند ترور واختطاف به اذعان بابه جان در شهر کابل ایجاد کرده بود از برادرانش خوبست چیزی یاد نکنیم . بابه به پوچ زبانی شهره است موقف اجتماعی دانش طرف را حین معاشرت در نظر گرفته نمی تواند دشنام مومه ورد زبان اش میباشد.
قطعات او در زمان نجیب در پغمان وزمان ربانی در ناحیه پل پاچا وهوتخیل از اثر قومانده نادرست شخص خوداش نهایت تلفات را متقبل و در نتیجه ده ها وصدها افراد مسلکی وبا دانش وسربازان غریب وبیچاره را به کشتن داده است در ان زمستان سرد کابل پرسونل خودرا از دریا بغرض مقابله با قوا داخل موضع گلبدین قومانده کرد حالا نکه جمع از افسران اش می خواستند حمله از طریق پل واز زاویه جناح شمال غرب دشمن صورت گیرد.
اوایل حکومت ربانی بداخل فرقه اش کدام مرمی هوایی از کدام سمت به موتر جیپ اش (به دریوری سرباز ترخیصی هزاره اش که از زمان نجیب همرایش بود)وخوداش به موترحضور نداشت اصابت نمود درحالیکه قوای بابه جلندر نیز بداخل لوا حضور داشت و علنی به دوستان اش بدست اودردن قوماندانی لوا را شعار میداد . گردا گرد لوا مانند قعطات تانک وغیره مربوط جهادیها.....جابجا بودند. بابه جان نزدیک ترین کندک به محل واقعه را احضاروقوماندان انرا که از جمله رفقا دیرین وطندار اش و جوان تحصیل کرده با دسپلین بودرا چنان موردلت وکوب وشکنجه برق دادن قرار داد که تا مدتی از ادرارش خون جاری میشد .
یا پسر 12ساله هزاره را افراداش به جرم دورغی گویا مواد زهری بالای میوه ها پاشیده نزد او اوردند طفل معصوم را بامیله فلزی وچوب وبرق تیلفون چنان زده وزخمی ساخته که فرق سر طفل از چندین جاشکسته وخون جاری بود (هرگاه طفل به واقعیت مظنون به ان عمل میبود تحقیق وبررسی کار مستنطق سارنوال محکمه بود نه بابه جان) وضع طفل به حدی وخیم بودکه بعضی از مسوولین نزیک گریه کنند بهر ترتیبیکه شد طفل مظلوم را از چنگال او خلاص وبه کانتینر نزدیک دروازه ورودی لوا(زندان فامیلی شان) زندانی ساختند چند روز بعد اوایل شام برادر ان بابه از کانتینر وچند زندانی ان که معلوم نبود کیها وچرا ان جا هستند بازدید ودر ختم دروازه راباز رهاکرده ورفتند بااستفاده از این غفلت انان یک افسر دلسوز وجوان مرد شمالی طفل رااشاره بفرار نمود طفل اهسته وترسیده ا ز انجا فرارنمود . از قضا چندی بعد طفل 9-10ساله خوداش مریض وفوت نمود جنرال روزها خاموشانه با چشم های اشک الود به شراب پناه میبرد .
چه بسا بی ناموسی وغارت مال بیت المال وقتل هایکه که از طرف جلال رزمنده بابه جان جان اغا سکرترفهیم به وقوع نپیوسته ولکه های سیاه رابه دامان خاد پرچم مسعود ودندشمالی به بارنیاورده اند. جلال جاه وجلال خودرا از کار و فعالیت در دند شمالی از کشتار وانفجار وترور تخریب مجاهدین و مائسویست های انجا بدست اورد (از کجا معلوم که مسایل اودر زاده گی تا قریه بالا قریه پلوان اب ..)در ان نهفته نباشد.
موضوع ترور جلال. جلال کسی نبود که نجیب نتواند او را گرفتار ومجازات کند تا به ترور او اقدام نماید هیچ دلیلی برای از بین بردن او وجود نداشت نجیب روابط خوبی با او داشت دوستان و مریدان رزمنده رزمنده را بت میسازدند کسانیکه از لطف او صاحب خانه وچوکی پول موتر بادیگارد شده بودندویا کسانیکه غیر شعوری تحت تاثیر مسایل سمتی قرار گرفته اند.
جلال اولین کسی بود که با مسعود ارتباط تامین نمود اینکه چطور وچرا خود سوالیست لا جواب دلایل که بعضی هابه ان استیناد میکنند یکی هم موضوع ارتقا یار محمد برادر فرید مزدک ریس هفت به صفت معین وزارت است گویا جلال را دل سرد ساخت . دلیل دوم گویا جلال بدستور کارمل ویا گروه نزدیک به کارمل با مسعود تامین ارتباط کرد موضوع کارمل دوروغ محض بیش نیست تامین ارتباطات جلال قبل از تحرک خلقی ها وپرچمی ها بر ضد نجیب بوده ارتباط گروه کارمل دراخرین ماه ها وروز ها سقوط نجیب از طریق دوستم وایتلاف شمال تامین شد است.
موضوع مهم که نباید از نظرانداخته شود موضوع مشاورین روسی که سال ها پهلوی دست هر ریس نشسته میبودند است مسعود با روس ها بعضی قرارداد ها بسته بودند حتما کسی بوده که شرایط را اماده میساخت این فرد یا افراد کی ها بودند من بیقین گفته نمیتوانم که ان فرد جلال بوده در حد حدث وگمان باید مشکوک بود شایدهم خارج از این موضوع ارتباط بین جلال ومسعودامکان دارد توسط روسها ویا هدایت روسها به جلال تامین شده باشد
واقعیت این است که نجیب وکارمل از اعمال وکردار او در زمان ریاست اش در خاد کابل وخاد پنج اگاهی حاصل نمی کردند زیرا قوم و خویش رزمنده چاراطراف اورا پر کرده و مشکل بود مسایل بخارج درز کند وبه نجیب وکارمل برسد هرگاه فردی خارج از حلقه قومی رزمنده درباره اعمال وکردار او اطلاع حاصل مینمود نمی توانست به بالاها انتقال دهد دسترسی به بالا ها کاری بود بس مشکل و از سوی ارتباط میگرفت بااینکه شخص چقدر وفادار به اندیشه ویابه چوکی وموقف خودمیبود.
با کشته شدن جلال مسعود وارخطا سروصدا راه انداخت گویا جلال ترورشده است در واقع با این اظهاراتش همکارخود را افشا نمودحتی شک وتردیدنسبت به ترورهرات و دست داشتن مسعود وجمعیت را در وزارت امنیت ایجاد نمود .
تحقیقات امنیت دولتی دردواستقامت واقعه هرات و دعا مسعود شروع شد در خاتمه واضع گردید که اعمال گلبدین و ای اس ای درعقب ترورهرات قرارداشتند .امانتیجه برسی موضوع مسعود با کمی تاخیر نشان میدادکه جلال با مسعود در ارتباط بوده این برسی ناتمام بود فقد ارتباط تثبیت شده بود احتما ل اینکه چه چیز ها افشا شده باشد وارتباطات تا به چه سطح بوده...درمرحله های بعدی شایدبالایش کار صورت گرفته باشد یاخیر معلوم نیست . این دوسیه دریکی ازارشیف های وزارت برای مدت کوتا حفظ و از طریق باقی ریس پنج (پکتیاوال) بنام مطالعه اخذ وواپس به ارشیف داده نشد در مقابل امضا تسلیم شد یعقوبی به ارشیف فرستاده شد (واضعیست که بخاطر محتوای دوسیه وعدم دسترسی بعضی هابه ان دوسیه نزد یحقوبی نگهداشته می شد ).
از جمله برسی کننده ها سه نفران درقید حیات واز جمله حلقه دوم رهبری وزارت بحساب می امدند وافشا نام انان در شرایط کنونی درست نخواهدبود .
دوسیه تا روزهای سقوط نجیب موجود بوده است چونکه یعقوبی هیچ اسنادی را از دفتراش حریق نساخته ومنزل اش نیز از طرف کمیته سیاسی یا کمیته استخباراتی شورای نظارمربوط به افراد داکتر عبدالرحمان مرحوم اشغاوچورچپاول گردیده بوداینکه دوسیه نزدکی ودر کجاست زمان واضع خواهدساخت .
چیزیکه روشن است ارتباط موجودبوده است شاید کمک های پولی ولوژستیکی وافشا مسایل پنجشیر وپلان های اینده در ساحه فعالیت مسعودوجمعیت صورت گرفته باشد.....ای کا ش نجیب یعقوبی باقی داکتر عبدالرحمان ومسعود حیات میبودند تا بعضی قضایا منجمله قضیه رزمنده کم وتُم روشن میشد.
موضوع ترور جلال در حلقات جهادی پنجشیر وحلقه دوم وسوم طرفداران رزمنده مطرح است در حالیکه حلقه اول هیچ گونه شک وشُبه ندارند که ترور از جانب مخالفین وخارجی ها عملی شده است . اگربعضی ها بنابر مسایلی فکرمیکنند که جلال مغز متفکر وزارت بود این هم خطا بیش نیست نظر به مقایسه جلال ده ها جلال بادست پاک مغز سرد وقلب گرم به تمام معنی حزبی پابند به برنامه واساسنامه حزب واصول ومقرراات وزرات وجودداشت.
فضل الحق خالقیار غیر حزبی از سرمایه داران وبزرگان قومی مشهور هرات که بدون معاش وامتیازات برای روند مصالحه کار میکرد محال است که نجیب خالقیار را از دست میداد ان هم حین پیوستن یک گروه مجاهدین در حضور کمره وتلویزیون و خبرنگاران . مسولیت تروررا ای اس ای از طریق افراد گلبدین پذیرفته و در یکی از کتاب های جنرال محمد یوسف در زمینه صراحت وجود دارد کتاب مذکور به سایت های انترنتی با ترجمه فارسی پشتو وانگلیسی اردوموجود است .
فکر میکنم طرح این گونه مسایل به غرض قهرمان سازی جلال چیز بیش بوده نمی تواند واقعیت انست که نجیب ودستگاه اش الی چندی بعداز ترورجلال از ارتباطات او با مسعود اگاهی نداشتند . چنانچه از ارتباطات بابه جان تا شب که به ملل متحد پناهنده میشد اگاه نبود حوالی ساعت یازده -دوازده همان شب با بابه جان صحبت تیلفونی دوامداری داشت اورا مورال میداد بی خبر از اینکه بابه جان در حال انتقال شورای نظار به کابل میباشد.
اینکه جلال و بابه جان را قهرمان شکست کودتا تنی میدانند این هم از طفلانه ترین طرز تفکر بیش نبوده و از دایره قهرمان سازی که عادت ما شده است خارج نمیشود . مدتها قبل از کودتا تنی بخش های ریاست نظامی ریاست تحقیق ریاست کندهار اداره سوم ورهبری وزارت امنیت ازجریان اگاه وانان را تحت نظر داشتند واکثر کودتاچی ها گرفتار وبعضی شان میانجگری یکتعداد داخلی ها وخارجی موقتا رها وحتی از گرفتاری بعضیها برای مدتی جلوگیری شد.
ازجمله تدابیر امنیتی یکی هم قطعات و ادارات کابل امنیت دولتی و گارنیزیون شهرکابل بحالت احضارات بسر میبردند ریاست پنج درخط اول بمقابل وزرارت دفاع قطعه اسکاد بالای تپه های مشرف بر قصر دارالامان یا وزارت دفاع وچند قطعه نظامی امنیت دولتی واقع پل حسن گوساله همه در حالت امادگی کامل قرار داشتند خط دوم ریاست اول واقع علاوالدین وخانه قبلی سید کیهان واقع جای ریس بحساب می امد .
تمام جزوتام های نظامی وملکی امنیت از قبل تقسیم وظایف شده ودر صورت بروز خطر به محلات از قبل نشانی شده سوق میگردیدند که بااولین تحرک کودتا پرسونل وزرات امنیت به تمام شهر کابل میدان هوایی رادیوتلویزیون کوه تلویزیون تپه بی بی مهرو ونقاط حاکم دیگر وریاست پنج ریاست اول واقع علاوالدین عقب شفاخانه نور مسیر ده دانا از استقامت چهلستون سوق ونقاط معینه را اشغال کردند .
حتی گروه مخصوص بالباس شخصی در گرد ونوا خانه باجه تنی بنام وحید بچه فدامحمد مسکونه ده مرادخان درجنگل نیله باغ وگرداگرد ساحه ماهرانه جابجا شده بودند در صورتیکه تنی ازانجا استفاده ویا پناه میبرد زنده یامرده به دسترس میبود(خانم تنی از چاردهی کابل است)قطعات امنیت در ان زمان تانک توپ ماشین محاربوی بیردیم زرهپوش به اختیار نداشت تابتواند تانک های که در چار اطراف قصر موضع گرفته واماده فیر بود دند را غیر فعال سازد . واز سوی دیکر قرارگاه کودتا هرگز قصر دارالامان نبود تنی هر قدر که بی خردهم میبود نمی توانست وزرات دفاع رامحل قومانده انتخاب نماید یا بگرام ویا جای دیگر انتخاب شده بود تنی به قصر حضور نداشت اگر موصوف به انجا حضور میداشت چطور بگرام رسیده واز انجا به پاکستان فرار کرد . درانروز حتی یک خورد ظابط وزارت دفاع از استقامت دارالامان وقصر نتوانست به هیچ سمتی خارج شوند .
واقعیت طوریستکه دوشادوش قوای ملکی ونظامی امنیت دولتی قطعات گارنیزیون کابل وبعضی جزوتام های اردو که پرچمی ها درراس ان قرارداشت وبه نجیب وفا دار بودند (هم چنان محمود بریالی بنابراشاره ببرک کارمل با بعضی نظامی ها به طرفداری نجیب در تماس شده بود) در ناکام ساختن کودتا نقش داشتند نقش قوای هوایی مزارشریف بسیار بارز بود غیرفعال ساختن خطوط پرواز میدان بگرام پنجاه فیصد ناکام ساختن کودتاوصحبتهای رادیوی داکتر نجیب و فعالیت قطعات امنیت دولتی پنجا ه دیگررا احتوا مینماید.
جریان وچگونگی اشغال قصر تانک های اردو با کارمندان امنیت از استقامت ده دانا وسرک( دوغ اباد قصر)بطرف قصر پیشروی را اغاز کردند چند تانک وزارت دفاع در اطراف قصر که ریاست پنج و ریاست اول واقع علاوالدین را مورد هدف قرار میداد غیر فعال ساخته شد چند نفر کشه وزخمی ومتباقی به طرف قطعه 101درعقب قصر عقبنشینی کردند اطراف قصر توسط نیروهای زرهی اردو وکارمندان امنیت اشغال شد قطعات دوست (خودی)داخل باغ دارالامان شدند.
یکعراده موتر جیپ با بیرق سفید به سواری چند کارمند امنیت وچند افسر اردو بطرف ریاست پنج امدند واز اشغال گرد ونوا قصر به اداره پنج که در نزدیک ترین جا قرار داشت وجزوتام های امنیت دولتی با شخصی نجیب در ارتباط مستقیم بود ... اطینان دادند وخواستار قوای کمکی در صورت تعرض از قطعه101 ویا ریشخور بطرف قصر شدند تا تدابیر دفاعی اتخاذ شود .قابل یاد اوریست این کارمندان نه از اداره پنج ونه از کارمندان کمکی به اداره پنج بودند انان ازجمله کارمندان که بدو استقامت سرک ده دانا وسرک دوغ ابادقصر شاید مسیرچهلستون و پل حسن گوساله ..وطیفه داشتند. بودند.
بابه جان باقطعات اش که در اصل مربوط به ریاست پنج نیز بود بخاطر تقویه وایجاد خط دفاعی استقامت سرک دارالامان وریاست پنج موظف شده بود .جلال بابه جان را به طرف قصر فرستاد با رسیدن به قصر واضع شدکه هیچ شخصی مهم انجا حضور نداشت جلال با نجیب تماس گرفته وبابه جان نظربه توسعه جلال از داخل دفتر تنی با نجیب تماس قایم نمود قبل از تماس گرفتن بابه جان با نجیب رزمنده جنرالی را به او تبریک گفت این بود که بحساب وطنداری سعی وتلاش جلال برطبق عادت همیشگی اش تابیگانه بخورد از خودچرا... فردگمنام وبی هویت را قهرمان وجنرال ساخت ولوا055درکابل را برایش داد جلال با یک تیر دو فاخته را شکارکرد در واقع خود را قهرمان شکست کودتاجلوه داد .
ونجیب از نظر سیاست به اردو نشان میداد که قدرت وقوت استخبارات باید نا دیده گرفته نشود.
در حالیکه کامیابی مسوول کار وفعالیت تمام وزرات امنیت وشخصی جنرال مصطفی پیلوت قهرمان ویکتعدادافسران قهرمان اردو بود همچنان نقش خود پیردیین نیز برجسته بود.
بدون شک از بین شمالی وارهای وزارت امنیت شریف ترین بادانش ترین فرد مسلکی وسیاسی وپاک از مسایل قومی سمتی اختلاس حیف ومیل پول ملت فساد اخلاقی سیدکاظم اغا ریس شش بود برخلاف او برادر بزرگش سید ظهور اغا مستنطق وباز مدیر یک بخش ریاست تحقیق ودر حاکمیت ربانی مشاور حقوقی فهیم .به تمام مسایل که ذکر اش در بالا رفت وشایسته گروه جلال خان اقا جان اغا و بابه جان...راداشت الوده ...تاسرحد که با کارمندشعبه اش لیلا لغمانی که حیثیت عروس ودختراش رادارابود ارتباط بر قرار و ازدواج نمود. فرد دوم که گفته میشود ادمی مناسب بود الیاس ریس امنیت پروان است تااندازه یی عارف صخره از مسایلی که به حیشیت اش لطمه میزد پاک بود وواین سه نفر در حلقه شمالی چندان محبوبیت ندارندگاهی به کنایه انان را مربوط به شمالی نمی دانند.
جواب اینکه چرا نجیب وکارمل ازمسایل چنین اینقدر بی خبر بودند از نظر این حقیر. 1-عدم موجودیت اداره که از داخل پرسونل را مورد تحقیب وکنترول قرار میداد. این اداره اواخر سال63یااوایل 64ایجاد شد. 2-حضور قوم وخیش وچاکران نیک در چار اطراف انان مانع درز کردن مسایل به خارج میشد. 3- استفاده سو از اعتماد حزب ودولت به انان . 4-عدم توجه به راپور حرکت کا دری از طرف رهبری وزارت ونبود تفیش وکنترول دقیق پولی ولوژستیکی در ان زمان 5-اعتماد بیش از حد وعدم موجودیت کنترول دقیق ودوامدار واکتفا به گزارش های پر تمطراق مسوولین. 6- اطمینان به راپور ونظر نیک مشاورین شوروی در باشخصیت مسوولین.
ازحلقه پکتیا شریف ترین انسان باقی ریس هرات ریس کابل بعدازجلال ریس پنج مرد با شرف از شراب فساد اخلاقی حیف ومیل پول دولت تکبر مسایل زبانی سمتی مثل کابلی های شریف بکلی پاک یک انسان مهربان ودلسوز یکجا باکارمندان وکارگران در گوشه طعامخانه ازیک دیگ غذا صرف میکرد کاپی غلام فاروق یعقوبی بود.
باری در ریاست امنیت کابل از عقب شیشه کارمندی را در صحن حویلی مشاهده جویا سوابق کاری وی.. شده وچندی بعد مذکور را که از ملیت برادر ازبک بود در راس یک بخش قرار داد در بین دوازده صد نفر پرسونل یکفرد از قوم وخیش اش وجود نداشت کا روفعالیت هر فرد ولو ناچیز در نظرگرفته میشد تمام پرسونل را بنام ونشان میشناخت .
بازمانده های جلال را با تمام خلا و نواقص شان پابر جا گذاشت سه تاچار نفر فاسد ترین شانرا بسیار موقع داد اما انان به خیال حاکمیت جلال به دزدی وعیاشی می پرداختند بلفعل گرفتار از ارگان منفک ویا از اداره تبدیل نمود روزی امر سید احمد تسلیمی هرات ساعت طلایی برایش تحفه اورده بود باقی هیت سه نفری تعین ساعت را فروخته وپول انرا به پرورشگاه وطن تادیه نمود .باقی هشت ثور 1371 در دفتر کاراش مثل یعقوبی ترورشدیا خودکشی کرد؟؟؟ خدا حق میداند وبابه جان یارمحمد....
کثیف ترین چهره حلقه پکتیا. گل خان اکبری یست تحصیل را از دانشگاه ننگرهار ناتمام گذاشته وبه خاد پیوسته بود گفته میشد در گذشته ها از فعالین گروه افغانملت در جلال اباد بوده است ابتدا ریس قندهار وبعد ریس 12خادبودموصوف ظاهرا پرچمی ولی برای یک روز هم از اهداف گروه اصلی اش افغانملت بدور بوده نتوانست سیاست کادری اش در قندهار کابل مثل روز روشن است از ریاست 12غژدی تره کی ساخته بود .
ازغیرپشتون نفرت داشت به خصوص هزاره ها وازبکها.... چند فرد بیسواد واستفاده جو وبیکاره که از اعمال شان همه بستوه امده بود در راس بعضی بخش های ریاست قندهار قرار داشتند گل خان در دفاع از عدم تغیر وتبدیل انان علت را در جمع از حلقه مخصوص خوداش نبود اشخاص لایق پشتون ومانع شدن ارتقا درانی هاوتاجک ها بیان داشته بود مذکور عقیده داشت فارسی وان را مثل نادرخان وشاه محمودخان باید اداره کرداو در ضم که افغانملتی بود یک پاینت مثبت داشت مشل امین وتره کی دشمن سر سخت درانی ها بود گاهی هم به کنایه از امین وتره کی توصیف وتمجید مینمود.
خان در اختلاس پول دولت دست بازداشت تا جایکه خانه لوکس دریکی از مناطق عیان کابل خریداری کرده بود گفته میشد در مسایل تریاک از طریق جبار بعد ها جبار قهرمان نیز دخیل بود .
مذکور به چرس وشراب همجنس گرایی زنکه بازی عادت داشت کافیست از حفیظ اله محمدزی اکبر خروش وقاهر سربلند... یاد اوری شود خان با محارم ذکور واناث فامیل خسر دومش ارتباط نامشروع داشت خان خانم اولی وبیسوادخود را طلاق وبا فهیمه کشوری از فارسی زبانان قندهار( حزبی سپاه انقلاب ریسه زنان قندهار) عروسی کرد شوهر اولی او را حفیظ اله امین کشته بود .
فهیمه اکبری در کابل وقندهار با بعضی اعضا کمیته مرکزی ومرتضی کیوان منشی کمیته ولایتی قندهار ا رتباطات داشت(منگل را نغمه وگلخان را فهیمه بچه کابل ساخت ورنه سر وضع هر دو ادم واری نبود).
گل خان اکبری حین اشغال کابل توسط مجاهدین ذریعه شورا نظار گرفتار وبا میانجی گری نور الحق علومی از مرگ نجات وبه هندودستان پناهده شد ودرشرایط پناهندگی ارتباطات همکاران قبلی ماورای سرحد را با سازمان استخبارتی هند تامین مینماید به قبایل وبخوداش لب نانی جستجومینماید او (برای یک لحظه ویکبار هم که شده به مناسبت های گوناگون در باره کارمل صاحب وعلومی دهان نگشوده ).
در حاکمیت طالبان چند فرد بسیار بسیار نزدیک به او در پست های بلند استخبارات با ملا خاکسار ریس( اعتصاب) همکاربودند. از جمله نواز پکتیاوال کارمند اسبق خاد کندهار وریاست 12زمان نجیب با امدن مجاهدین لادرک شد از گروه حفیظ اله امین بعد گروه تنی که از چندوچون قتل داکترنجیب اله صد فیصد اگاهی دارد زیرا در انشب محلات وزارت امنیت وزارت خارجه وچار اطراف سفارت ایران توسط گروه ملا خکسار ریس استخبارات ملاعمر اشغال شده بود ونواز از قندهار تابکابل قدم به قدم در رکاب ملا خاکسارحاضر وافتابه وضوملا را بدست اش میداد.
فرد دیگریکه بالشکرشیخ های عرب وبینظیربوتو یکجا داخل کابل شد حمید اله محمدزی منشی سازمان اولیه واستاد مارکسیزم لنینیزم خادقندهار وکارمند اداره 12بوداو در پلان ترور قانونی در زمان ربانی در ساحه حوزه چارپولیس سهیم بود بعد از انفجارموترقانونی ترک وظیفه وفرارکرد نامبرده نیز قدم بقدم با طالبان و شخص ملا خکساریکجا میبود و با انان در انشب در ساحه وزرات امنیت حضور داشت از موضوع قتل نجیب اگاهی کامل دارد این شخص نسبت به نواز به طالبان نزدیک تر بود بدلیل قندهای بودن وزمان که میان ملا عمروملاخاکسار کشیدگی پیدا شد وملاخاکساربصفت معین وزارت داخله توظیف گردید حمید اله باز در رکابش ریس جنایی وزارت داخله گماشته شد زمانیکه ملاخاکسار مسوول استخبارات بود حمیداله منحیث ریس دفتر او اجرای وظیفه مینمود.
سوالات که باید پاسخ داده شود
1-اینکه چگونه این دوشخص اینقدر با طالبان نزدیک ومحرم راز شدند. 2-نقش گلخان درنفوظ دادن این دو وسایرخلقی ها وپرچمیها بگروه طالبان چه بود. 3-گل خان چگونه ارتباطات با حزب اسلامی وطالبان داشت ایاگلخان سفری به پاکستان داشت یاخیر. 4-در انشب ملاخاکسارچطوروباکیها... داخل کابل شدند . 5- داکتر نجیب اله چطور ودر کجا توسط کیها بشهادت رسید. 6-درواقعه انفجار موتر قانونی گلخان وجبار قهرمان وای اس ای دست داشت یاخیر زیرا از میان صد ها مقام دولت نجیب فقد وفقد خانه مکروریان گالخان از غاصبین شوری نظار گرفته وباختیار پسراش قرار داده شد ؟؟؟؟؟
به اینکه چراافرادی از خاد اگسا کام باطالبان مثل سایرتنطیمها یکجا بود کاری نداریم اماافراد عجیب غریب مانند خورد ظابط تسلمی خاد قندهارسردارمحمد قمار باز مشهوربه سرداردیوانه که یکروزهم مکتب نرفته وسواد خواندن ونوشتنن نداشت تمام زندگی را به قمار باخته بود در اول برای یک گروپ از طالبان اشپزی مینمود چند ماهی نگذشته بود که باسرداردیوانه که در جمع از طالبان قرارداشت مقابل شدم سرداربا دهن پر خنده اهسته برایمگفت مراملا سردار بگو وبه پشتو صحبت کن جریان را پرسیدم گفت ولسوال ده سبز شدیم خر کو....ی یست برادر.
ویا جمعه گل از قضا او هم به دیوانه مشهور بود کارمندعادی اسبق کندهار مسکونه تهیه مسکن کابل خانم پنجشیری داشت در زمان ربانی صاحب با استفاده ازنام داماد پنجشیری ها گاهی به گارد گاهی با فرقه هفتاد گاهی با بابه جلندر وقلندر ملیشه بازی وسر گروپ وزیر گروپ بود در اویل طالبان لنگوته سیاه یک بغله بسته و چشمها را سرمه کرده همرا با چندطالب ساده اطرافی با یکموتر داتسون به سرای شمالی سودا میخرید دوست ارزگانی وطنداراش همرای من بود ازملاصاحب جمعه گل جویا مطلب شد جمعه گل خان گفت قوماندان یک خط شمالی وریس امنیت پروان هستم فقد امر کو ملُک روده پنجشیری وشمالی وال میگیره یا نی با جداشدن جمعه گل ازما دوستم را مخاطب قرار دادم که ایا نفری راست میگوید یاخیر. دوستم جوابداد از ایتو ادم ها هر کا پوره است . جمعه گل خان که تا صنف نو درس خوانده وفرد مسلکی پولیس هم نیست از اینکه او و کرزی هردو ارزگا نی اند با استفاده از این مطلب و کاستن ملا واضافه نمودن تخلص همت در پهلوی نامش برتبه دگروالی قوماندان امنیه ارزگان میباشند اگر اوبود و کرزی شاهد جنرالی اش نیز خواهم بود .
ودر اخیر با پوزش طلبی از همه بخصوص اغا صاحب هستی بخاطر غلطی های املایی وانشایی واین اولین باریست که بعد از 15سال دست به قلم برده ام و این یک اتهامنامه نبوده خالی از همه اغراض شخصی وجناحی وعقده های شخصی بیان شده است اسناد وشواهد مستند زیادی در اختیار دارم که باختیار همه قرار خواهم داد.
وسلام
پيامها
25 اكتبر 2008, 12:14, توسط امیرالمومنین ملا نصرالدین
محترم خان سلام
از اینکه اطلاعات مستند و جالب از خیلی از همرزمان ات داری تچب کردم در ضمن باید که بگویم کاشکی در نزد من میبودی تا برای افراد که شما از انها تعریف کرده چند تعویضی مینوشتم تا انهارا براه راست که همان راه امیرالمومنین باشد هدایت میکردیم و بدین طریق چمن ما تمام گل های سرخ میداد من هم بخاطر که به سرنوشت خلق خدا سروکار دارم از لحاظ املا شرمسارم چرا که از صبح وقت تا اخر روز خلق خدارا درراه نیک هدایت میکنم
27 اكتبر 2008, 16:32, توسط اجمل
ملا صاحب . خان واقعیت هارا گفته از نوشته اش پیداست که بی تعصب است جنایتکار ودزد اگر از گروه خود انسان هم باشد حکم دین ودنیاست که چهره او سیاه شود و سر خر سرچپه سوار... وتوسط وردک ها کیبل کاری شودباز به خود خو معلوم است جز از وظیفه تان بود ده کار ملا عامی را چه غرض... حالی تو هم از گروه خوده نوشته کو...
29 اكتبر 2008, 06:41, توسط غریب
به نظر من خادیستان دیروزی که اکنون درکشورهای غربی باتغیر نام وهویت مشغول گدائی وپاک کاری رستورانها درساعات غیر رسمی بودند درین ماها که بیکار میمانند به انترنت وکامپیوتر رو می آورند وکوشش دارند که باز به کدام نیرنگ دیگر خود را مطرح سازند. من ازسر تاپای مقاله هیچ چیز جدید که تاکنون در دیگر کتابها ذکر نشده باشد نیافتم.
منتها بایک فرق که هرخادیست نویسنده در ابتدا همین ادعا را دارد که من بی تعصب هستم وباهیچ فراکسیون داخل حزبی در ارتباط نبوده ام.
به ارتباط سیدکاظم که اکنون در شهر استوکهولم سویدن تشریف دارند باید عرض کنم زمانیکه وی بعداز شکست کودتای تنی بحیث معین وزارت داخله مقرر شد، وی دریک نشست خصوصی وطندارانش گفت که من فقط بنام معین هستم من صلاحیت اعطای امر یک تاکسی را هم ندارم. این سخن خود سیدکاظم بود که درحضور معتمدترین افرادش در وزارت بیان کرد وحالا نیز جهت اش معلوم نیست که وی مربوط کدام جناح حزب بود او فقط قدرت میخواست ولو اینکه از موساد اسرائیل هم میبود.
در دیگر قسمت های نوشته خان صاحب باید عرض کنم که بیشتر حوادث را ایشان براساس حدس وگمان مطرح ساخته اند هیچ سند برای اثبات ادعا ارائه نشده است.
خان صاحب صد در صد یقین دارد که جلال رزمنده توسط حزب اسلامی حکمتیار ترور شد. درحالیکه حکمتیار در زمان جهاد در ولایت هرات اصلا نیرو نبود آنچه که بود جمعیت بود واسماعیل خان وملیشه های تسلیمی دولت مانند سیداحمد وداوود وغیره.
حالا اینکه خان صاحب کوشش دارد که بگوید که داکتر نجیب درقتل جلال رزمنده دست نداشت.
قبول کردیم که وی دست نداشت اما بعداز جلال رزمنده چه واقع شد آیا نجیب برای جمع کردن بساط طرفداران رزمند اقدام نکرد؟
خود تبدیلی سید کاظم از ریاست شش فعال بحیث یک معین بی صلاحیت معنای این را میدهد که داکتر نجیب پلانهای خود را گرفته بود.
اینجانب نیز در موقعش بعداز خواندن مطالب خانصاحب شاید دست به قلم ببرم واسناد ومدارک درست تر تقدیم خواننده گان کنم
31 اكتبر 2008, 09:07, توسط خان
غریب صاحب گل تشکر که خوب یا بد نظر تان را نوشتید برادر فکر میکنم نام خودت هم مستعار باشد تا اصلی .... ما خود کش بیگانه پرور هستیم کوشش شما این است که از گلبدین وپاکستان تحت تاثیر بخش های اول نوشته ام دفاع نماید برادر ده استخبارات حتمی نیست که قوی باشی وبا لشکر یک کار انجام بدهی... با دماغ میشود کار های بزرگ را انجام داد .
اگر گلبدین به هرات قوا نداشت پس حالا این انفجارات ترور .....راده سبزوار ...هرات کی انجام میدهد.
فکر میکنم کار عبادت است وافتخار چه بغل های سرک را پاک کنی چه رستوران ها را ... دزدی اختلاس...بد است باز حز بی ها مردم غریب بودند هستند وخواهد بودند چرا که نه خود ونه پدر شان دزد بودند تا از اختلاس ورشوت صاحب قصر وزمینها.... .
ما ده مسکو اسیایی میانه .... وغرب ده بارزار ها تکسی ها ...کار کردیم ومیکنم .
ماند موضوع امدن بغرب اگر قرار باشه مثل ماوییست ها وخانواده وطرافدار ان بابا ملت ادعا کنید که چرا دیگران بغرب امده اندبرای تان عرض کنم جانم یکی بخیل اس که از خوده به دیگران روادار نیست دیگری بخل بخیل اس که از دیگران را به دیگران روادار نیست امید شما از ان جمله نباشید باید .
باز یی غربی ها زیرک به پهلوی نمی خوابند که نارام باشند چیز های که تر ه کی گفته بود همه درست است کسی را پنج دقیقه بیکار نمی گذارند کار شاقه مثل اردوگاه های کاکا هیتلر واری....چار تا ریش سفید ما وشما را اساس قرار ند هید .
هر مهاجر ت جنبه اقتصادی و زندگی بهتر را دارد دیده شده است که بسا هموطنان ما از یک کشور امن با وجودکه اجازه زندگی کردن در ان کشور را داشته اند به کشور سومی تشریف برده اند .
ماوییست ها اکثرا به غرب امده تا چین . مجاهدین سر بکف نیز به عوض که به پاکستان ایران صعودی میرفتند به غرب از جمله مسکو تشریف دارند وریگن تاجر منشی دایان...را غازی ومجاهد
میگویند.
29 نوامبر 2008, 08:15, توسط نوری
سلام به همه خواننده گان عزیز دوست عزیز که متن را تحریر کرده یی نمیدانم این همه اسناد را از کجا پیدا کرده یی ولی من صرف برای شما اظهار میکنم که شخص گل خان اکبری که شما از او به نام افغان ملت و بیسواد اطرهفی نام برده اید این چنین نبوده بلکه از بیساری اعضای شورای مرکزی حزب وطن مانند بریالی وکیل مزدک و هم سال انه با سواد بوده وهمیشه در پوشیدن لباس از صلیقه ی خوبی برخوردار بود ضمنآ وفادار به همه ارمان های حزب وطن بوده است ضمنآ من نواز و حمیدالله را نیز از خیلی نزدیک میشناسم . این که در افغانیستان کی چی وقت کی میشود همه مردم بخوبی میدانند مجبوریت های زمانی همه را وادار به این همه کار ها میکنند. من با گل خان اکبری از نزدیک شناخت داشته پیش از امدن وی کارمند 12 بوده ام ملیت ام تاجک بوده در اداره 12 بیساری تاجک ها در بست های بالا کار میکردن ولی گل خان ادم چرسی قیمار باز شرابی نبوده ضمنآ اینکه گفته اید در مواد مخدره دست داشته کاملآاشتبا ه میکنید گل خان اکبری زنکه باز نبود چرا بیچاره از مدت زیادی تکلیف داشت که در حمله قندهار در ناحیه مسانه ضربه دیده بود . بنآ همه نوشته ها در ارتباط گل خان اکبری غلط است بااحترام ح نوری بیلاروس مینس