به قوم عزتمند و سربلند پشتون درود و سلام می فرستم و ادای احترام و ادب دارم!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
افغانستان جغرافیایی در دل آسیا است سرزمین با تعدد اقوام و کثرت مذاهب، که حوادث و تحولات گوناگونی را در تاریخ خود جا داده است، این کشور همواره برای دنیا خبر ساز بوده است خبرهایی که چندان خوشایند و دل انگیزهم نبوده است. همیشه خبر از جدال و جنگ بر سری قدرت، آنهم فی مابین قبیله های حاکم برای قدرت بیشتر و سرکوب اقوام و اقلیت های دیگر.
شما بعنوان یک اقلیت بزرگتر و حاکم بر جامعه و سرنوشت مردم افغانستان و اقلیت های دیگر در قبال تعالی، تکامل، پیشرفت، ترقي، توسعه و عمران کشور و هموطنان خود مسئولیت بیشتر داشتید و دارید که متاسفانه سردمداران شما به آن توجه نکرده اند.
از شروع تاریخ افغانستان تا اکنون ازینکه دموکراسی جایگاه خود را نداشته دولت انحصاری بوده ولی جنگ و جدال ها همچنان ادامه داشته و فروکش نکرده. چیزیکه حایز اهمیت است این است که قوم محترم پشتون همواره در برابر دولت های مشروع خود ایستاده اند و جانب مخالفین دولت را گرفته اند از دولت فعلی و مخالفین او طالبان شروع تا دولت داکتر نجیب، داود خان و امان الله خان الی آغاز افغانستان که هیچ دلیلی منطقی و موجه برای نسل بعد از هر جنگ نداشته و توام با ندامت و پشیمانی بوده. مثلا هر رژیم که سقوط کرده وضعیت بدتر و بدتر شده رفته امان الله خان به کمک قبیله های پشتون سرنگون شد نتیجه اش منفی و پشیمانی، داود خان سرنگون شد نتیجه اش منفی و پشیمانی، داکتر صاحب نجیب سقوط داده شد نتیجه اش صد در صد منفی و فلاکت و بیچارگی و پشیمانی که اصلا قابل جبران نیست و حال طالبان با کمک پاکستان و سایر دشمنان افغانستان و همچنان به همکاری قبیله های از پشتون در سدد براندازی نظام فعلی است که اگر سقوط هم کند نتیجه خیلی منفی و ناخوشایند برای شما خواهد بود چون سقوط این بار نظام منجر به تجزیه افغانستان خواهد شد که بهایی آن برای قوم محترم پشتون خیلی گزافتر خواهد بود. دلایل مقابله و مبارزه و دشمنی های مسلحانه و نظامی هرچه باشد منطقی و عقلانی نیست و ثمره جز ویرانی، فقر و بیچارگی مردم چیزی دیگر ندارد.
برای من بعنوان یک هزاره از یک اقلیت دیگر این مهم نیست و ناراحت هم نیستم که چرا قدرت در قبضه شما بوده! ولی این مهم است که چرا بعنوان یک شهروند از هیچ گونه آسایش، رفاه، امنیت، آزادی و ثبات برخوردار نبوده ام و نیستم؟. همانگونه که انسانهای دیگر از آن برخوردار اند.
برای من اینکه کی ریس جمهور و نخست وزیر باشد و یا کی وزیر خارجه و دفاع و داخله باشد اهمیت ندارد؛ اما اینکه کیها میتواند خوبتر و بهتر کار کنند و رهبری نمایند و سهولتهای زندگی را برایم فراهم نماید مهم است. گرچند لازم است که عدالت و توازن در همه ای عرصه ها رعایت شود ولی باز هم اگر تمام اراکین دولت از شما باشد مثلیکه در خیلی از کشورهای دیگر هست؛ باز هم مهم نیست بشرط که برای بهبودی اوضاع زندگی مردم خویش باندشید و مثل آن کشورها، برای پیشرفت کشور خود تفکر و تعقل نمایید.
از این هم گذشته اگر اقشار و اقوام دیگر افغانستان در آسایش و امنیت نمیبود که نیست تنها قوم محترم پشتون از زندگی انسانی برابر با انسانهای دیگر برخوردار می بود که نیست باز هم دردی نبود، تا شاید در سایه ای آسایش و راحتی شما ما هم کمی خوبتر و بهتر زندگی میکردیم.
حال من بعنوان یک شهروند از شما روشنفکران، متفکران، دانشمندان، دانشجویان، آگاهان، باسوادان و جوانان قوم عزتمند و سربلند پشتون می طلبم که بیایید برای نسل آینده ی تان بیاندیشید و نگذارید افغانستان جهنمی باشد برای نسلهای بعد از ما!!!.
طالبان دشمن آرامی، صلح، ثبات و امنیت مردم و دولت افغانستان است و از شما نیست و اقوام دیگر هم جنایات ضد انسانی طالبان را بحساب شما نمی گذارند و شما هم طالبان را از خود نپندارید و از آنها حمایت نکنید. طالبان برای شما نمیجنگد و برای شما خود را قربانی نمیکنند. آنها برای پشتونیزه شدن افغانستان هم فکر نمیکنند ، طالبان و گروهای تروریستی دیگر برای دین و مذهب هم نمی جنگند. بلکه آنها اجیر و مزدور بیگانه اند و برای منافع دشمنان ما و بربادی افغانستان و اولتر از همه شما میکوشند. شاید اکثر طالبان از قوم محترم پشتون باشند ولی این بدین معنی نیست که قوم محترم پشتون طالب و خدای! ناخواسته تروریست است بلکه همه میدانند که بیشترین ضرر و زیان های ناشی از جنایات طالبان و تروریستان دیگر متوجه اقشار ضعیف و ناتوان پشتون است.
پس بر شماست که بر علیه این پدیده شوم بپاه خیزید و نگذارید حیثیت و اعتبار شما بخاطر جنایات ضد انسانی و ضد بشری طالبان برباد گردد. و نگذارید از خانه و محل زندگی تان بعنوان مامن و پناهگاه برای نابودی خود تان و هموطنان و کشور تان استفاده کرده با سرنوشت اولاد و آینده همه ما و شما بازی نمایند.
ما در قرن بیست و یکم زندگی میکنیم انسانها برای زندگی بهتر در کوره مریخ و سیارات دیگر می اندیشند و تلاش می ورزند و از امکانات جهان فعلی هم تا حد اعظمی مستفید گردیده اند. اما ما!!! در حال برگشت به عصر بربریت و قرون اولیه هستیم.
آیا کسانیکه از طالبان و تفکر طالبانی حمایت میکنند مطمئین هستند که با حاکمیت طالبان زمینه آسایش و رفاه زندگی شان در دنیا و بهشت شان در آخرت فراهم گردد؟. آیا باور دارند که حکومت تک قومی در آفغانستان بعد ازین تحقق پزیر باشد؟ اگر باور داشته باشند آیا مطمئین هستند که با حاکمیت مطلق قوم محترم پشتون در افغانستان مشکل نا امنی و بی ثباتی و اقتصادی و غیره حل میگردد؟.
آیا بهتر نیست بگوییم ، شعار دهیم و عمل کنیم که ما انسانیت میخواهیم، برابری میخواهیم، برادری میخواهیم، آرامش ، آسایش ، امنیت ، ثبات و صلح میخواهیم. جنگ نمیخواهیم، خونریزی و انسان کشی نمیخواهیم؟. آیا بهتر نیست بگویم افغانستان دروازه بهشت نیست هرکی راهی بهشت هستند از دروازه کشور خود شان بروند؟.
شما در قبال آینده فرزندان تان چه اندیشیده اید؟
من مطئین هستم اگر شما اراده مبارزه و مقابله با طالبان را قاطعانه داشته باشید و از آن پدیده شوم حمایت نکنید افغانستان از وضعیت فعلی نجات پیدا خواهد کرد و امن خواهد شد.
بار دیگر میگویم طالبان از شما نیست و برای شما هم نمی جنگد بلکه مزدور است و بی اراده، که از سوی دشمنان خاک افغانستان اداره و کنترول میشوند.
در اخیر از خداوند متعال(ج)! درک عمیق و خرد باوری برای مردم افغانستان استدعا دارم. یاهووووووو
پ ن : خواهشمندم که نظرات تان را بدور از توهین و اهانت به اقوام محترم افغانستان با ما شریک بسازید. تشکر
پيامها
4 اكتبر 2015, 18:05, توسط پرویز "بهمن"
چرا بسیاری نخبگان پشتون آرمانهای خویش را در جنایات طالبان جستجو می کنند؟
درین روز ها جنایات وحشتناک طالبان در قندوز در سر خط اخبار حقوق بشر بین المللی و جامعه چند پارچه افغانستان قرار دارد. بسیاری ها خواهان رسیدگی جنایات طالبان در دادگاه های حقوق بشر بین المللی اند. امایک تعداد نخبگان سیاسی پشتون از ارگ ریاست جمهوری و پارلمان افغانستان گرفته تا فرد عادی آن جنایات طالبان را نمادی از قدرت نمایی قومی در شمال افغانستان می شمارند و به آن افتخار می کنند. هر نوع تقبیح و مخالفت با طالبان را دشمنی با پشتون ها می شمارند.
پرسش اساسی اینست که چرا بسیاری نخبگان پشتون از جنایات طالبان دفاع می کنند؟
واقعیت اینست که در پی حوادث یازدهم سپتمبر و سقوط امارت طالبان و اوج گیری روحیه ضد طالبان در سطح جهان بسیاری نخبگان چپی و راستی طالب پرست خود را با رنگ زمانه عیار ساخته شعار های ضد طالبان سر می دادند، ولی در عمق قلب شان عشق و علاقمندی به طالبان را پنهان نگه میداشتند. اما تنها یک نفر ازین امر استثنا بود و آن روستار تره کی است. او در چهارده سال اخیر با استفاده از هر فرصت و هر تریبون با جسارت از جنایات طالبان دفاع می کرد و وحشت طالبان را مقاومت ملی می نامید.
اما در چهارده سال گذشته آهسته آهسته وضعیت تغییر کرد، با قدرت گرفتن و افزایش جنایات طالبان، طالب پرستان نیکتانی دار و حتا لبسرین دار مثل شکریه بارکزی نیز قدرت گرفتند. آنها به شکل علنی جرات دفاع از جنایات طالبان را یافتند. چنانچه یک تعداد نخبگان سیاسی پشتون مثل خلیلزاد، غنی احمدزی، کرزی، احدی، جلالی، اتمر و یک تعداد دیگر جامعه جهانی را قناعت دادند که طالبان نمادی از فرهنگ و هویت پشتون هستند. جنگ با طالبان جنگ با پشتون ها است.
هم چنان پاکستانی ها از پرویز مشرف گرفته تا جنرال حمید گل، مولانا فضل الرحمن و یک تعداد دیگر غرب را قناعت دادند که طالب یعنی پشتون و پشتون یعنی طالب. بگونه مثال پرویز مشرف اولین کسی است که در نخستین سفرش به کاخ سفید بعد از یازدهم سپتمبر تروریسم طالبان را تروریسم قومی تعریف کرد و گفت:" جنگ امریکا با بن لادن ، جنگ با یک نفر است و لی جنگ با طالبان جنگ با قبایل پشتون است".
ثمره دپلوماسی پاکستانی ها و نخبگان پشتون را می توان آشکارا در تغییر ذهنیت غربی ها دید. چنانچه بارها رهبران کاخ سفید و انگلیس اعلام کردند که طالبان دشمنان ما نیستند جنگ ما با القاعده است، نه با طالبان. این در حالی بود که طالبان بحیث یک گروه وحشی بحیث پروژه استخباراتی از نام پشتون توسط غرب و پاکستان ساخته شدند و مرتکب جنایات بی سابقه در افغانستان و سطح جهان شده اند.
در سالهای اخیر هر قدر جنایات طالبان شدت گرفت به همان اندازه حمایت از طالبان نه تنها در میان پشتونها افزایش یافت، بلکه جامعه جهانی آنرا بحیث قدرت نمایی پشتونها برسمیت شناختند و سر سازش و معامله را در پیش گرفتند.
سیاست رسمی طالب پروری کرزی و غنی نقش کلیدی در جلب حمایت عوام پشتون بطرف طالبان شده است. کرزی بار ها طالبان را برادر خواند و از زندانها آزاد ساخت. غنی ازین هم پیشتر رفت رفت و از همه خواست که از طالبان معذرت بخواهند و خواهان تعادل قومی در زندانها شد.
تا چند سال پیش یک تعداد معدودی نخبگان پشتون از جنایات طالبان پشتیبانی می کردند ولی سقوط قندوز اوج حمایت از جنایات طالبان را نشان می دهد. نقش ناقلین پشتون و طالبان در سقوط قندوز در هماهنگی با مدیریت ارگ کابل در واقع اوج قدرت نمایی پشتونها را در معادلات قدرت در شمال نشان می دهد. جنایات طالبان برای بسیاری پشتونها ارزش انسانی ندارد. در تاریخ سه سده اخیرنسل کشی و وحشت آفرینی یک ابزار نیرومند دست یابی بقدرت بوده است. ازین طریق آنها صاحبان خراسان و افغانستان شدند. به نظر می رسد در سده بیست و یکم هم نسل کشی برای تداوم قدرت در دستور فاشیزم افغان قرار دارد.
چه باید کرد به فاشیزم تسلیم شد و یا مبارزه نمود؟
به باور این قلم در افغانستان نمی توان با فاشیزم افغان با زبان انسانی مولا نای بزرگ و یا سیاست ضد تشدد گاندی حرف زد. باید فاشیزم را با مقاومت و نبرد پاسخ داد. فاجعه قندوز باید همه را از خطر فاشیزم بیدار ساخته باشد. شاید بهتر باشد بجای بحث های بی ثمر با فاشیست های افغان در مورد جنایات طالبان باید در جستجوی راه های مقابله با فاشیزم شد. صرف ازین طریق می توان به فاشیست های افغان فهماند که بیش از این با نسل کشی نمیتوانند حکومت کنند.
هارون امیرزاده