هيچكس نمي خواهد افغانستان آرام و باثبات باشد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اشاره:
شايد باور اين مطلب بر اذهان بيشتر افغاني ها و بيگانگان سنگيني كند؛ زيرا آن ها هر روز ازاخبار با خبر مي شوند كه نيرو هاي ناتو، امريكا و نيرو هاي مسلح دولت افغانستان، فلان ولسوالي را آزاد كردند و در حين عمليات صد ها طلب به درك واصل شد. فلان جاني محاكمه شد. فلان وزير بي لياقت از كارش سبك دوش شد و... اما با كمال تاسف اين اخبار با حقايق پشت پرده در تضاد است.
متاسفانه، تيتر اين نوشته حقيقت تلخي است كه روح و روان هر انسان آزاده را آزار مي دهد.
براي اين كه بشود اين حقيقت تلخ را باور كنيم بايد نمونه هاي عيني و شواهد زنده ارائه شود تا كمي از سنگيني آن كاسته شود. به همين علت من "هيچكس" را به همسايگان افغانستان، كشور هاي ذي دخل در قضاياي فعلي افغانستان و سياست مداران و زمامداران فعلي، نيروهاي مبارز مخالف دولت و مردم عادي افغانستان تقسيم مي كنم ودر باره هركدام به صورت اختصار،به مواردي اشاره مي كنم. بد نيست با پاكستان شروع كنم.
1- پاكستان
پاكستان، ادامه سلطه اش را روي خط ديورند، وابسته به نا آرامي و اغتشاش در افغانستان مي داند؛ زيرا دولت قوي و با ثبات در افغانستان، اگر نتواند خط ديورند را باز پسگيرد، لا اقل مي تواند امتياز خوبي در قبال آن از پاكستان بگيرد.
افغانستان متاسفانه تا هنوز نيز حياط خلوت پاكستان است. پاكستان مي تواند خواسته هاي خود را از را هاي گوناگون به كرسي بنشاند. اگر افغانستان با ثبات باشد؛ هرگز وزير داخله اي را كه با پاسپورت وتذكره ي پاكستاني در پاكستان رفت و آمد مي كند، برسرير وزارت نمي نشاند.
در شرايط فعلي نصف بازار افغانستان را پاكستان اشغال كرده است. پارچه هاي رنگارنگ و به درد نخور پاكستان زينت تن مردان و زنان ما شده است. دواخانه هاي افغانستان، از دواهاي ناكارآمد پاكستان پر شده است. ترياك هاي افغانستان در پاكستان تبديل به هروئين مي شود. نام بدي كشت ترياك به كشور افغانستان منتسب است وپول اصلي آن به جيب پاكستان مي رود.
كوچي هاي محترم ما، اول بهار حيوانات لاغر و نحيف را از پاكستان به افغانستان مي آورند و آخر سال آنهارا چاق و فربه نموده و تحويل پاكستان مي دهد. روغن، پشم و فراورده هاي لبني به پاكستان منتقل مي شود. گوشت مرغوب افغانستان به پاكستان مي رود و گوشت گاب ميش هاي پاكستان به افغانستان سرازير مي شود. به اضافه اين كه اين كوچي هاي محترم!هميشه با خود نا امني و بدبختي را همرا آورده و بخش هاي از كشور را نا آرام و متشنج مي سازند. كاري كه پاكستان به شدت به آن نياز دارد.
آب هاي بي صاحب، افغانستان شاليزار ها وباغ هاي پر در آمد پاكستان را سيراب مي كند.
و اگر خوانندگان كمي دقت كنند شايد صدها دليل ديگر به راحتي آب خوردن پيدا كنند. اين ها تماما بستگي به وضعيت حرج و مرج در افغانستان دارد.
2- ايران
افغانستان بايد نا امن باشد تا لوله هاي نفت وگاز آسياي ميانه ازخاك پاك ايران رد شود و دراين صورت هند نيز مجبور است كه گاز مورد نيازش را فقط و فقط از ايران خريداري نمايد.
اگر افغانستان با ثبات باشد، هيج عاقلي ازخط راه آهن دور دراز و پر هزينه سرخس - تجن استفاده نخواهد كرد؛ در حالي كه ايران هنوز به آن اميد ها بسته است.
ايران، دشمن شماره يك آمريكا است و فعلا هدايت افغانستان به دست آمريكاست و اين به خوبي اثبات ميكند كه دوست دشمن، دشمن است.
و براي همين تلاش مي شود افغانستان ذليل و بي آبرو شود.
آب هاي افغانستان كشور ايران را سيراب مي كند. اگر افغانستان پنج سال آرامش داشته باشد، سد دوستي ايران و تركمنستان بدون آب خواهد ماند و اگر ايران، باور مي كرد كه ممكن است يك روز افغانستان با ثبات شود؛ چنين سدي را هرگز نمي ساخت. – البته فعلا از جريان خراب شدن سد سلما، لازم نيست چيزي بگويم. -
شخصيت هاي تاريخي متعلق به محدوده فعلي جغرافياي افغانستان، تذكره المثني از ايران گرفته اند. در صورت آرامش افغانستان، با چند سمينار، وچاپ كتاب زندگي نامه آن ها و ساخت چند فيلم و آباد كردن مقبره وبارگاه شان ميتوان حق را به حقدار رساند؛ اما حالا به خاطر اين كه افغانستان صاحب ندارد؛ ايران بر سر تصاحب مولوي بلخي با تركيه جنگ و دعوا دارد!
كارگران زحمت كش افغانستان با مزد اندك بهترين بناها را در ايران آباد كردند، كار هاي پر زحمت و طاقت فرسا را به دوش كشيدند؛ اما هميشه كيسه بوكس ناكامي ها و توجيه ساز شكست ها و باعث و باني جرم ها وجنايت هاي ناكرده بوده اند. تمام اين كار ها براي آن صورت مي گيرد كه هم ازاين نيروي كار ارزان و باوجدان استفاده شود و هم دائما بر سر آن ها منت بگذارند.
تمام امراض، جرم ها، مواد مخدر و... از افغانستان به ايران مي رود(؟). ايدز را مهاجرين افغانستان به ايران صادر كرد(؟). كراك،شيشه و كريستال و قرص هاي ايكس در افغانستان توليد شده و سپس توسط مهاجرين افغاني در ايران برده مي شود و در نهايت امر به زور و اجبار به خورد ايراني ها داده مي شود.(؟).
شصت در صد جرم و جنايت در ايران توسط مهاجرين و كارگران افغاني انجام داده مي شود(؟).
مگر طالبان بي حجابي و مد هاي ناپسند لباس را در ايران، به وجود نياورد؟
اگر روزي افغانستان، آرامش پيدا كند، چه كساني اين مسؤليت هاي خطير را به عهده مي گيرد؟ ايراني ها كه شان شان اجل از اين كار هاست(؟).
" تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل"
3- كشور هاي مشترك المنافع
اين كشور ها نيز اگرچه همسايه افغانستان هستند؛ ولي خودشان به مرض افغانستان گرفتار مي باشند. مشكلات داخلي آنان و يا شايد احترام گذاشتن به حسن همجواري باعث شده است كه آنان در مسائل افغانستان، زياد دخالت نكنند و لي از قديم گفته اند: ازخويش جان پيش. براي نمونه، آنان نيز همين چندي قبل در باره آب هاي بي صاحب افغانستان، بحث و جدل داشتند بدون اين كه افغانستان رالايق هم صحبت شدن بدانند.
4- چين و روسيه
چين و روسيه نمي خواهند موشك هاي دشمن ديرينه شان بر سر مرز هاي آنان مستقر باشد.
براي چين افغانستان جاي صادرات بي مصرف ترين و نامرغوب ترين كالا هاي چيني است. بد ترين دولت مقتدر ازاين امر جلو گيري خواهد نمود.
روسيه تا هنوز خود را يك طرف منازعه افغانستان مي داند و از راهاي مختلف تلاش دارد باز سازي و نو سازي طرح هاي پر در آمد قبلي اش را به عهده بيگيرد. در غير اين صورت هرگز حاضر نيست كه افغانستان روي سعادت و خوشبختي را بيبيند و امريكا و ناتو نيز دليلي نمي بينند كه به روسيه باج دهند. اصولا چنين باجي باعث مي شود كه سر خود آن ها بي كلاه بماند.
5- كشورهاي ذي دخل در قضاياي فعلي افغانستان
امريكا و ناتو اگرچه به ظاهر براي امنيت و آرامش و آباداني افغانستان تشريف آورده اند؛ اما از عملكرد شان به خوبي پيداست كه هيج انگيزه اي براي چنين كاري ندارند. تمام كشور هايي كه در افغانستان حاضر اند و نيرو دارند، اهداف خاص خود را دنبال مي كنند. بگو مگوي انگليس با امريكا بر سر اورانيم هلمند از نمونه هاي كوچك اين امر است.
امريكا و ناتو در افغانستان نياز به بچه گرگ دارند؛ تا در مواقعي كه زمام داران فعلي نوكر حلقه به گوش شان نباشند؛ بچه گرگ را به آن هان نشان دهند. اين بچه گرگ در شرايط فعلي همان طالبان كرام! هستند و فردا ممكن است كسي ديگر باشد. مگر طالبان را چه كسي به وجود آورد؟
پاكستان بدون اجازه بادارانش حق آب خوردن را هم ندارد. در همان اوايل به وجود آمدن طالبان، بي نظير بوتو، در مصاحبه اش با بي بي سي از حقايق پشت پرده وعوامل اصلي به وجود آورنده طالبان، سخن گفت و روي خبر نگار بي بي سي را - كه با لحن خاص صحبت مي كرد و به پاكستان طعنه مي زد - كم كرد.
بنا بر اين امريكا و ناتو طبق همان ضرب المثل قديمي با گرگ دنبه مي خورند و با چوپان پنير. ازيك طرف هر روز آمار هاي عجيب و غريب از كشته شدن طالبان را اعلام مي كنند و از طرف ديگر از پاكستان به خاطر ايفاي وظيفه اش به عنوان يكي از سكان داران مبارزه با تروريزم، تمجيد و قدر داني مي كنند و با كمال بدبختي هر روز بر تعداد نيرو هاي طالبان افزوده مي شود و آن ها باخيال راحت به وظيفه شان عمل مي كنند!
چندين سال است كه ناتو و امريكا به دنبال بن لادن و ملا عمر سوراخ به سوراخ مي گردند؛ اما گويا يكي جن شده است و ديگري بسم الله. ازارباب دهكده جهاني، اين همه بي اطلاعي و سر درگمي عجيب است. مگر اين كه كاسه اي زير نيم كاسه هست كه ما از آن بي خبريم.
علاوه بر اين مطالب؛ طرح خاور ميانه جديد در صورتي عملي خواهد شد كه افغانستان و عراق نا امن باشد. اگر افغانستان آرام باشد، بلوچستان آزاد از كجا متولد شود؟ كردستان آزاد بستگي تام با نا امني در عراق دارد. لابد با شنيده شدن صداي آزاد آزاد از بلوچستان وكردستان آذري ها هم سر غيرت خواهند شد وآذر بايجان آزاد را درست خواهند كرد. و....
6- نيروهاي مخالف دولت
طالبان كرام! براي بر پايي عمارت اسلامي! نيازمند درهم كوبيدن ساختار فعلي هستند. دولت فعلي برخلاف روش طالبان طي طريق مي كند، به همين جهت طالبان بايد مخالف آرامش و بهبودي وضعيت افغانستان باشند. مخالفين ديگر، مثل حكمتيار- اگر نيروي غير طالب به حساب آيد- همان حكم طالبان را دارد و مي شود گفت:" سك زرد برادر شغال است".(قصد جسارت و فحاشي را ندارم. هدف رساندن شباهت و همگني است)
7- زمامداران فعلي
تمام بدبختي ها يك طرف، اما بدبختي كمر شكن اين است كه منافع زمامداران فعلي با منافع كشور و مردم افغانستان در تضاد است. تعداد زيادي از وزراي دولت و نمايندگان مجلسين، دست شان تا مرفق به خون مردم مظلوم افغانستان، آلوده است. اموال و دارايي مردم را به زور و لطايف الحيل، تصاحب كرده اند. براي خود كاخ ها و بعضا زندان هاي وحشت ناك خصوصي ساخته اند. اينان به خوبي مي دانند، اگرافغانستان آرام شود، مجازات هاي سنگين را پيش رو خواهند داشت. به همين علت تلاش دارند كه افغانستان مثل سابق نا آرام بماند.
تعداد ديگر از همين محترمين، درسالهاي شور و شر، طوق اسارت را به گردن خويش انداخته و درب هاي اربابان را پاس باني كرده اند. ارباب هاي زرنگ نيز براي روز مبادا اسناد و مدارك غير قابل انكار را تهيه ديده اند. چنين افرادي از"يوم تبلي السرائر" در همين دار مكافات مي ترسند و مثل سابق مجبورند حرف شنو باشند!
تعدادي ديگر، اگر اين عنوان را هم نداشته باشند،لااقل در باره آنها مي توان گفت كه جان شان به تذكره و پاسپورت كشورخارجي شان بسته است. اين عالي جنابان به خوبي ميدانند كه در صورت آرامش افغانستان، دو راه بيشتر ندارند، يا وزارت و ياتبعه كشور ديگر، اما اين ها "اوگرنج" مي خواهند؛ يعني هم وزارت و هم شهر وندي كشور ثالث و به تبع، گور پدر امنيت و ثبات! وهمه ديدم كه جناب جلالي بعد از وزارت يك روز هم در افغانستان فقير نماند.
تعدادي ديگر تجارت مواد مخدر و آثار عتيقه راه انداخته اند. اين افراد از طريق قاچاق مواد مخدر و عتيقه هاي كمياب، در يك روز اندازه ده سال حقوق وزارت در آمد دارند. در چنين شرايطي كدام آدم عاقل دنبال آرامش و امنيت مي رود؟
در ولايت ها ظلم و جور واليان بيداد مي كند. اقتدار واليان درولايت هاي محل خدمت(؟) شان بيش از اقتدار جناب كرزي است. براي ارائه مشت نمونه خروار، اگر جناب اسماعيل خان بين وزارتش و والي ولايت هرات مخير شود به يقين والي بودن را ترجيح خواهد داد. اگر جناب استاد(؟) عطا محمد را بين يك وزارت و وظيفه فعلي اش مخير كنند، كدام را انتخاب ميكند؟ جواب روشن خواهد بود.
قاضيان هر كشور، تكيه دل مردم آن كشور است؛ اما در افغانستان، اكثر قضات –اگرنگويم تمام شان – مثل زالو به جان مردم افتاده اند و بوي تعفن رشوت، حق كشي و... همه ي كشور را به لجنزار كشانده است. قاضيان كشور ما، در حق كشي و رشوت ستاني، در دنيا نظير ندارند، به همين علت هر پول دار بي وجدان كه دست روي زمين هاي وقفي و دولتي گذاشته است و جيب گشاد جناب قاضي را پر از پول نموده است، برنده دعوا و نزاع بوده است. اين افراد پست كه در جاي رسول اكرم (ص) تكيه داده اند،هرگز حاضر نيستند كه افغانستان، روي پاي خود ايستاده شود.
سفيران مملكت بي صاحب ما كه از مركز دور هستند، حق دارند نوكر و غلام حلقه به گوش كشور هاي بيگانه باشند. آن ها بايد تمام فكر شان سر جمع كردن دلار و يورو باشد تا اگر خداي ناخواسته؟ شرايط تغيير كرد، باقي عمر مبارك شان را در ديار غربت به خوبي و خوشي سپري كنند.
وقتي وزيران، واليان، نمايندگان ، قضات و سفيران اين چنين آغوشته به فساد و حق كشي آلوده هستند از كارمندان عادي - كه در اول مراجعه به اداره، شيريني خودرا طي مي كنند – چه گله كنيم؟
8 – مردم عادي
مردم عادي افغانستان نيز خواسته يا نا خواسته، مخالف امنيت و آرامش افغانستان هستند. هنوز در افغانستان "مليت" شكل نگرفته است؛ يعني پشتون، پشتون است، تاجك، تاجك است، هزاره ، هزاره است و ازبك، ازبك است و... و هيچ كس"افغان" نيست. اگر پشتون ها خود را افغان مي دانند، مراد شان از افغان همان پشتون است.
در چنين جامعه اي منافع ملي، مصالح ملي و هر پسوند و پيشوند ملي، بي معنا و بي مفهوم است.
وقتي" ملت افغان" وجود نداشته باشد، طبيعي است كه زمام داران در فكر قوم و قبيله خود باشند. مثلا آمار اسپنتا، دلالت داشت كه بيش از شصت درصد كارمندان وزارت خارجه، از قوم تاجك است. اما ديگران مي گويند بعد از روي كار آمدن اسپنتا، هراتي ها وزارت خارجه را اشغال كرده اند. فردا اگر يك هزاره يا يك ازبك سر كار آيد همين كار را انجام مي دهد. در وزارت هاي ديگر نيز تقريبا همين روال برقرار است.
مردم عادي اگر چه از جنگ و نزاع درمانده شده اند؛ اما همين كه كوركورانه از رهبران سابق خود حمايت مي كنند، معلوم است كه هنوز به امنيت و ثبات افغانستان ايمان و اعتقاد ندارند.
درپايان اين نوشته فقط مي توانم آرزو كنم كه: كاش مردم افغانستان عزيز، به خود آگاهي رسيده و دوست را از دشمن و خادم را از خائن تشخيص دهند و هميشه پشتبان خادمين كشور افغانستان باشند!
پيامها
28 می 2007, 02:00
کاملا با تو موافق استم. اما دشمنان اصلی افغانستان دو همسایه آن ایران و پاکستان است. کشورهای غربی و روسیه در واقع رقیب افغانستان نیستند. میشود با آنها زیست کرد. همانطور که خودت گفتی ایران و پاکستان هویت خود را از تاریخ و تمدن افغانستان قرض گرفته اند. تنها مولا جلال الدین بلخی یا شاهان غوری و غزنوی (که پاکستان انها را تبدیل به راکت نموده است) نیست. تمام سخنسرایان زبان دری و تمدن خراسانی مربوط حوزه تمدنی افغان ها است. همچنان خراسانیانی که به هند رفتند و موسیقی و شعر کلاسیک هند را بنیاد گذاری کردند. همچنان افغانستان با ثبات تمام پلان های بزرگ اقتصادی این دو کشور را بر باد خواهد داد. همچنان این دو کشور دارای چند پارچه گی ملی هستند. بلوچ ها و سیستانی ها هیچگاه خود را منسوب به تهران و اسلام آباد نمیدانند. همچنان خراسانیان اصیل داخل ایران (که اغلب سنی مذهب بوده و از سنت سیاسی صفوی نفرت دارند) بازیگران داخلی اکثرا مزدوران ایران و پاکستان هستند. مصطفی کاظمی و خلیلی زمانی در سپاه و وزارت خارجه ایران معاش و رتبه رسمی داشتند. شورای نظاری ها هم پسان به این دسترخوان پیوستند. باید یک جنبش ملی بر ضد جواسیس در کشور ایجاد شود.
28 می 2007, 03:29
برادر محترم سلام به تووتمام مردم افغانستان درهرجایی که استند!
من متن نوشته های شماراکاملا خواندم راستی هم که تمام حقایق درآن بیان شده وامیدوارم روزی این مشکلات باطرح های شمایان حل گردد.
28 می 2007, 03:43
وقتی فرق امارت اسلامی و عمارت اسلامی را نمی دانی مقاله ننویس اول غلط نویسی را درست کن بعد مقاله بنویس. آفرین برشما صاحب کمال
28 می 2007, 05:37, توسط یکی از خوانندگان
شما که طنز نهفته در مقاله را درک نمی کنی پیام نگذار. فقط بخوان و بگذر. نویسنده مقاله به طنز امارت اسلامی را عمارت اسلامی نوشته است. و برای این که طنزش را برساند و برای این که خواننده هایی مثل شما به این طنز پی ببرند، بعد از عمارت اسلامی علامت تعجب(!)راگذاشته است. بهتر است با صبر و حوصله و به دور از هرگونه تعصب نوشته ها را بخوانی. والسلام.
28 می 2007, 06:10
تشکر نامه کاظم کاظمی از ايران
.
.
.
.
شكسته ميگذرم امشب از كنار شما
و شرمسارم از الطاف بيشمار شما
من از سكوت شب سردتان خبر دارم
شهيد دادهام، از دردتان خبر دارم
تو هم بهسان من از يك ستاره سر ديدي
پدر نديدي و خاكستر پدر ديدي
تويي كه كوچة غربت سپردهاي با من
و نعش سوخته بر شانه بردهاي با من
تو زخم ديدي اگر تازيانه من خوردم
تو سنگ خوردي اگر آب و دانه من خوردم
q
اگرچه مزرع ما دانههاي جو هم داشت
و چند بتة مستوجب درو هم داشت
اگرچه تلخ شد آرامش هميشةتان
اگرچه كودك من سنگ زد به شيشة تان
اگرچه متهم جرم مستند بودم
اگرچه لايق سنگيني لحد بودم
دم سفر مپسنديد نااميد مرا
ولو دروغ، عزيزان! بحل كنيد مرا
تمام آنچه ندارم، نهاده خواهمرفت
پياده آمدهبودم، پياده خواهمرفت
به اين امام قسم، چيز ديگري نبرم
بهجز غبار حرم، چيز ديگري نبرم
خدا زياد كند اجر دين و دنياتان
و مستجاب شود باقي دعاهاتان
هميشه قلك فرزندهايتان پر باد
و نان دشمنتان ـ هر كه هست ـ آجر باد
28 می 2007, 13:23, توسط بهادر
کاملا ً درست و به جا گفته اید تمام آنچه گفته اید مورد تایید است. ولی من میخواهم سطوری به آن اضافه کنم.
ایران، پاکستان، دزدان داخلی ، امریکا ، انگلیس و غیره به خاطری میتوانند از ما و کشور ما استفاده کنند که قدرت اصلی در افغانستان در دست دولت نه بلکه در دست مافیای پشت پرده است که توسط رهزنان شیطان الدین ربانی و جنایتکار ملی مسعود اداره میشوند.
بیایید مسله را بیشتر تر واضح بسازیم.
با سقوط رژیم طالبان و تدویر کنفرانس بن قرار بر این بود که رهزنان جنایتکار ملی تحت امر مارشال دزدان فهیم از کابل بیرون روند. ولی شیطان الدین ربانی مانع این کار شده که این عمل تا امروز در ایجاد پولیس، اردوی ملی و نیرو های امنیتی واقعی ملی سد ایجاد کرده است.
اکثریت این رهزنان تحت فشار این شیطان کبیر جز اردو شده یا دسته های مسلح غیر قانونی را در کابل تشکیل داده اند که تحت امر او و مارشال خود خوانده فهیم قرار دارند و در حقیقت گروه های مافیایی هستند که در هر زمانی میتوانند مخالفین شیطان الدین ربانی و رهزنان جنایتکار ملی مسعود را از سر راه بردارند. یکی از دلایل که اردوی ملی نتوانسته است در مدت شش سال بعد از سقوط طالبان بر سر پاه بیستد این است که اردو اردوی ملی نه بلکه طوریکه در کابل میگویند اردوی پنجشیری ها هست. همین وضع در پولیس و امنیت ملی دیده میشود.
مثال دیگر جا بجایی و تغیر والیان کشور است. در حالیکه تمام والی ها جا بجایی و تغییر محل وظیفه شانرا پذیرفتند دزدان مشهور شیطان الدین ربانی این پروسه را نیز مختل کردند. مثال برجسته آن استاد دزدان عطا محمد نور در بلخ است. ربانی حتی به کرزی در این بابت اخطار داده بود که خونریزی خواهد شد اگر در تبدیلی عطا محمد نور پافشاری کند. بلخ اصلا ً جز افغانستان نیست. این رهزن بیسواد که به مشکل خوانده و نوشتن میتواند بلخ را به یک فرمانروایی کاملا ً مستقل از افغانستان مبدل کرده که دولت مرکزی اصلاً از هیچ صلاحیت در آنجا برخوردار نیست. لوی سارنوال کشور هم در مورد او و هم شاروال مزار شریف اسناد معتبر و غیر قابل انکار مبنی بر اختلاس ، سئو استفاد ، آزار و اذیت مردم ارائه کرده و امر دستگیری شاروال و اقدام برعلیه والی را پیشنهاد کرده بود ولی نسبت موجودیت مافیای شیطان الدین ربانی این کار اصلا صورت نگرفت . استاد دزدان عطا که به عطای بورقه در مزار شریف به خاطر دو بار فرار بزدلانه اش زیر چادری زنانه از شهر معروف است ، حارنوال را در یک صحبت تلویزیونی مسخره کرده گفته بود که او از صلاحیت خود بالا تر خیز میزند. او مسولیت قتل یکی از کاندیدان ولسی جرگه را به گردن داشته و نام یک مکتب را که به یک شخصیت ازبک یاد میشد تغیر داده و نام خود را بالای آن گذاشته است ، ولی باوصف همه اینها کسی نیست که این عضو مافیای شیطان الدین ربانی را مورد بازخواست قرار بدهد. او همچنان با سئو قصد ها به جان این و یا نماینده پارلمان یا شخصیت سیاسی میخواهد تا تضاد های قومی و سمتی را حاد کرده و خود به تماشا بنشیند.
بیایید بپذیریم که در موجودیت این شیطان الدین ربانی و رهزنان جنایتکار ملی مسعود هر نیروی بیگانه میتواند مقاصد شانرا عملی کنند و هر رهزنی میتواند از چنگ قانون در امان باشد. تا زمانیکه اینها از صحنه سیاسی افغانستان پاک نشده اند شما باور کنید صلح به کشور آمدنی نیست.
یک مثال دیگر: ولی مسعود برادر شیطان الدین ربانی از تاجران و سرمایه گذاران کشور مبلغ 80 میلیون دالر را برای بنیاد جنایتکار ملی مسعود مرده با تهدید و ارعاب جمع آوری کرده است. این در حالی است که اکثریت سرمایه گذاران ابراز امیدواری کرده بودند که پول های جمع آوری شده از آنها برای آوارگان بر گشتانده شده از ایران به مصرف رسد که آب و نان ندارند.
با احترام به شما آقای علاالدینی
29 می 2007, 05:25
برادر عزیز بهادر سلام
من چند نوشته شما را در کابل پرس? خواندم و از شما به خاطر افشای چهره های این جنایت پیشه ها تشکر میکنم.
30 می 2007, 03:54, توسط Basmullah popal
سلام بخوانندگان محترم. تازمانيکه زورگويان وجباران تاريخ تمام سيستم دولتی با مشوره باداران پاکستانی ايرانی وعربی خود تحت انحصار دارند نبايد انتظار ارامی کشيد.دوستان عزيز بيايد بجرعت بگويم خاين وبيگانه پرست هچوقت خواهان ارامی افغانستان نيست ای جهرهای ننگين چون ملا عمر .اعطا. والي هرات .پغمانی خليلی خلاصه تمام هفت باند سياه med ln pakestatan a lran که تاگردن غرق در خون مردم مظلوم ما هستند بی شرمانه وبخاطر نجات زندگی ننگين خويش دست بسختار جبهه نامقدس وغيره ملی زدند تا تحت نام ملی ملي گرا چند صبای خود را از سقوط بگودال نيستی نجات دهند. بسم اله پوپل
30 می 2007, 13:08
آقاي بهادر سلام!
ازاين كه نوشته حقير را مورد لطف قرار داديد، يك جهان تشكر.
اما به نظر من چه بهتر است كه بگوييم: "نقد و نقادي آري ولي فحش و فحاشي نه"؛ يعني نقد كاري خوبي است و مي تواند مشكلات را بر طرف كند، ولي فحش فقط مي تواند مشكل ساز باشد، كه متاسفانه در چند پيام شما، در همين كابل پرس، كلمات ركيك فراوان يافت مي شود واين امر، به نظر قاصر من، اصلا شايسته شما و ساير هم وطنان ارجمند نيست؛ زيرا يقين دارم فحش و دشنام تاكنون نتوانسته است در دنيا مشكلي را حل كند و بعد از اين نيز حل نخواهد كرد.
موفق باشيد.
5 اكتبر 2007, 15:42, توسط عاصم
از طرز نوشته شما در موردآقا ی نور والی بلخ معلوم میشود که شما از جمله دشمنان شکست خورده که بار ها به فکر افتاق و بربادب مردم بوده اید بوده واز سلامت روانی نیز برخوردار نیستید و معلومات شما هم از منابع دشمنان مردم شرافتمند بلخ است و گرنه خدمات موصوف به همه مردم ولایت بلخ چه دردوران جهاد و چه مقاومت و چه در دوران فعلی واضح و آشکار است .وگر باور ندارید بفرماید از مردم شهر و روستا های این ولا بپرسید تا خاطرتان جمع گردد.