عشقهای سیاسی، تکرار غلطیدن به دام اشتباهات
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
روز ولنتاینز را به دمیتری ویدمدوف و کرزی تبریک میگویم.
روز چهاردهم فبروری- 26 دلو سال خورشیدی- مصادف است با دو رویداد کاملاً متفاوت که هر کدام حدوداً به فاصله 17 قرن از هم اتفاق افتاده است.
اولی روز عاشقان در دنیای غرب و دومی خروج نیرو های ارتش سرخ در حدود 20 سال قبل از امروز از افغانستان میباشد.
افغانستان در حالی به گرامیداشت از روز خروج نیروهای ارتش سرخ شوروری سابق رفت که در روز های گذشته اتفاقات قابل مکثی در روابط کابل و مسکو افتاده و رئیس جمهور کرزی در این مدت نامه یی های عاشقانه با همتای روسی اش، رد و بدل کرده است، پس جا دارد روز ولنتاینز را نیز به هر دو رهبر بخصوص آقای کرزی تبریک گفت.
بعد از آنکه نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا در سال 2001 میلادی برای سر نگونی رژیم طالبان به افغانستان لشکر کشی کردند و نظام جدیدی به اساس ارزشهای دموکراتیک در کابل برای اولین بار نهاده شد، روابط کابل با مسکو هر چند بهتر شد، اما همیشه در سایه حضور امریکا از توانایی گسترش عقیم مانده بود.
این رفتار بیشتر ناشی از عدم علاقه مندی واشنگتن در ارتباط به روسیه به عنوان رقیب راهبردی این کشور در منطقه و جهان بود، بناً سران کابل نیز با توجه به این رویکرد امریکا، از توسعه روابط و نزدیکی با خرس قطبی خودداری میکرد.
تا جائیکه دپلوماتان روسی در کابل بارها به نقد از سیاست های غرب در افغانستان میپرداختند و با کابل نیز به سردی برخورد می نمودند.
اما با بروز تنش ها میان کابل و غرب، ماشین دپلوماسی مسکو نیز به گردش در آمد تا بتواند در زنخیر منافع امریکا در افغانستان و منطقه خود را با گرفتن امتیازات بیشتر بچسپاند.
بخصوص بعد از سال 2005 میلادی که زنگ افزایش بی سابقه خشونتها در افغانستان با تجدید و تشدید فعالیتهای گروه های دهشت افگن به صدا در آمد و روابط میان همپیمانان غربی بر سر تقسیم منافع در منطقه دچار تنش گردیده بود، روسیه در فکر بهره برداری از وضعیت شد.
با این حال مسکو بیشتر وقتی دید که رئیس جمهور کرزی نیز با چین و ایران در پی انتقادات غربی ها از اداره اش نزدیک تر شده است، شرایط را بهتر دریافت.
در همین حال افزایش ناامنی ها در مسیر اکمالات تجهیزات نیروهای خارجی مستقر در افغانستان در پاکستان که در واقع رساند نیاز مندیها را به بن بست کشانیده است؛ نقش روسیه را بیشتر از بیش برای غرب با اهمیت ساخت.
این وضعیت روسیه را به موفق سیرومی تبدیل کرده است که به تن زخمی غرب در افغانستان وصل میگیردد که در صورت قطع آن، شرایط بسیار خطرناک خواهد شد؛ روسیه در واقع از وضعیت پیش آمده میخواهد به خوبی کامل برای منافع و احیایی نقش اش استفاده کند.
این در حالیست که امریکا امیدی برای بهبود اوضاع در پاکستان ندارد و پیش بینی میکند که دامنه یی مبارزه با دهشت افگنی در دو کشور افغانستان و پاکستان به سالهای زیادی نیاز دارد، بناً کنار آمدن با روسیه و لبخند تلخ بر لب آوردن از سوی واشنگتن، امر اختیار نیست؛ بلکه ضروری و اجتناب ناپذیر است.
در این میان بطور سنتی روابط میان کابل و مسکو معمولاً متکی به واکنشها بوده است و هرگاه دولتمردان کابل از غرب سرخوده شده اند؛ دست به دامن روسیه و یا هم بر عکس آن بسوی غرب دارز کرده اند؛ اما باید گفت که نتایج این بازی ها همیشه یکسان به ضرر منافع افغانستان تمام شده است.
تقربیاً در قرن هجده که افغانستان به عنوان دیوار جدا سازی بروز درگیری میان قدرت های استعماری انگلیس و تزاری بود، تا اکنون روابط میان دو کشور بار ها آفت و خیز های زیادی را تجربه کرده است.
روسها بار ها افغانستان را در دشوار ترین لحظات بعد از توافق با قدرت های دیگر تنها به حال خودش رها کرده اند، کاری که غربی ها بعد از شکست شوروی آنرا تکرار کردند.
درست زمانیکه شیرعلی خان (۱۸۷۸ میلادی) برای جلب حمایت روسیه بر علیه اشغال انگلیس تلاش کرد، مسکو نه تنها کمکی برای افغانستان نکرد؛ بلکه به امیر توصیه کردند که با انگلیس روابط اش را بهتر ساخته و صلح کند.
این در حالی بود که افغانستان بخاطر حضور نماینده روسیه در کابل و عدم اجازه ورود به هئیت انگلیسی وارد جنگ دوم با هند برتانوی گردیده بود و امیر نیز چوب این رفتار بدون تعقل اش را خورده در مزار شریف جان داد؛ اما این افغانستان بود که با امضای معاهده گندمک بیشترین آسیب را دید.
حال گرایش ها و عاشقی های سیاسی کرزی بسوی مسکو که در برابر این بازیگران حیله گر و دوست فروش بسیار کوچک و بی تجربه میباشد، نیز پیامدی بهتری در کسیه نخواهد داشت؛ زیرا عاشقی رئیس جمهور افغانستان با مسکو نه بر اساس یک برنامه یی از قبل سنجیده شده یی سیاسی و نه هم استوار بر منافع ملی میباشد.
در عین حال گسترش روابط با روسیه و تقاضای کمکهای نظامی از این کشور بیشتر ناشی از عکس العمل احساسی آقای کرزی در برابر غرب که شدیداً زیر بمباردمان تبلیغاتی آن قرار دارد و استوار بر منافع یک حلقه خاص میباشد، طراحی گردیده است.
روسها در بازی جدید، شاید تنها نقشی را که برای رئیس جمهور کرزی مدنظر گرفته اند، مهره پیاده یی میباشد که باید برای دادن کشت غرب قربانی شود.
روسیه از شرایط دشوار غرب و نیاز آنان برای اکمالات بیشتر عساکر در حال جنگ در افغانستان از سیاستهای کامل دو گانه سود میگیرد تا با گیچ کردن امریکا بعد از یک دور فیل نمودن حسابی، رویکردهای غرب را در سه کنجی مات بکشاند، اینکه غربی ها برای رهایی از این مخمصه چی ابرازی را در دست دارند و با کدام اهرمهای میتوانند مسکو را مجبور به دست کشیدن از دنبال کردن این سیاستها کند، موضوع مطرحی در میان عاشقی کرزی با مسکو و تهران نیست.
چون کرزی بعد از سال 2005 میلادی با انتقادات زهرآگین از انگلیس و امریکا ناف امیدواری خود را از غرب برای ادامه حیات سیاسی اش بر پشتوانه یی آنان کاملاً بریده و یک سره میخواهد معشوقه غربی را به شرقی تبدیل کند.
اما روسها هم در ميخ مي كوبند و هم در نعل، در پي توقف اكمالات نيروهاي خارجي مستقر در افغانستان از مسير دره خيبر و تورخم و بسته شدن پايگاه نظامي امريكا در كشور قرغزستان، شرايط براي ديكته خواست ها و نگراني هاي روسها در رابطه به گسترش خزنده و آرام ناتو و امريكا در سرحدات شرقي و جنوبي اين كشور بيش از پيش مساعد گرديده است.
روسها با توجه به تعهد و برنامه آقاي اوباما براي اعزام 30 هزار نيروي ديگر به افغانستان، به اين نكته بهتر واقف اند كه تنگنايي جغرافيايي موجود در اين راستا، بهترين فرصت براي معامله و به چالش كشيدن ارزان و بدون درد سر بين المللي ماموريت استثنايي سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) و امريكا در اين منطقه به وجود آمده است.
زیرا بعد از حمله گرجستان به اوستيايي جنوبي و آبخازيا و واكنش سريع و شديد روسها به آن، مسکو شديداً تحت فشار افكار عامه در اروپا قرار گرفت. هر چند این حمله دستاوردهاي نظامي چشگمير داشت؛ اما هزينه هاي بعدي سياسي و اقتصادي آن خيلي برای مسکو برجسته و كمرشكن بود، بناً تعامل نرم به جاي تقابل سخت گزينه بعدي روسها در برابر ناتو انتخاب گرديد.
روسها از يكطرف به قرغزستان پيشنهاد ارايه دومليارد قرضه را در بدل بستن پايگاه نظامي مناس آنكشور بروي امريكا كرده و به افغانستان وعده تجهيز اردوي ملي را داده اند، از طرف ديگر، كرملين وعده باز كردن دهليز ترانزيتي شمال را به هدف ايجاد سهولت در اكمالات نیروهای ناتو را صادر كرده است.
دميتري راگوزين نماينده روسيه در ناتو هفته یی گذشته اعلام کرد که مسکو تنها در شرايط يکسان حاضر به همکاري با اين سازمان مي باشد.
او در يک کنفرانس ويديويي در خبرگزاري ريانووستي گفت: تنها بر اساس شرايط يکسان و طبق بيانيه سال 2002 ميلادي روم که در آن بر حقوق يکسان 27 کشور از جمله روسيه در مذاکرات در باره مسائل تاکيد شده است، حاضر به همکاري با ناتو هستيم.
وي گفت: اگر در روابط با ناتو به اين اصول بازگرديم همکاري با اين سازمان برقرار مي شود، در غير اين صورت همکاري انجام نخواهد گرفت.
روسها با این رویکردها در واقع اهداف ذيل را مد نظر دارند:
اول- وابستگي لوژستيكي ماموريت ناتو در افغانستان به مسکو؛ روسها اين تجربه را از وابستگي چهل در صدي اروپا به انرژي و گاز صادراتي خويش آموخته و تلاش دارند در اين زمينه ناتو را وادار به زانو زدن در برابر اهداف خود سازد.
دوم- اعلان غير رسمي سيطره و حاكميت بر كشورهاي جنوب (آسياي ميانه)؛ روسها هيچگاه از اينكه آسياي ميانه را حياط خلوط و جزء ساحات و مناطق راهبردی و شامل قيموميت خود بگويند، طفره نرفته و با هر رقيب و قدرت بيروني به شدت به مقابله برخواسته اند. بستن پايگاه هوايي مناس در واقع اعلان وابستگي قرغزستان به منافع راهبردی روسها ميباشد.
سوم- باج گيري در قفقاز؛ بدون ترديد امنيت و كنترول منطقه قفقاز براي روسها اهميت حياتي و غير قابل انكار و اغماض را دارد. با وجودي كه ناتو تلاش دارد، بر اين مناطق لنگر اندازد و مسکو را ناخواسته به مسابقه تسليحاتي بكشاند؛ اما سوزن زنيها بجان اين خرس نتوانست معادله را به نفع آنها تغيير دهد و روسها در عوض روي بطرف كشورهاي اقمار در سراسر جهان كردند كه ناتو را به عقب خواهند كشانيد.
به هر حال، آنچه براي افغانستان بعد از تمايل رئيس جمهور كرزي مبني بر دريافت اسلحه روسي و موافقت رئيس جمهور روسيه به اين پيشنهاد اهميت دارد، تدبير درست امور، حفظ تعادل در سياست خارجي و درك بهتر و عميق از تحولات در حال آبستن در چهار طرف اين كشور ميباشد.
زيرا اگر نا امني و رقابت كشورها از جنوب بعد از فعال شدن اين دهليز به شمال هم انتقال كند و پل ها يكي بعد ديگر تخريب گردند، به اين ترتيب افغانستان عميقاً در يك بحران و نا امني چند جانبه كه بازيگران زورگو و حريص در عقب آنست فرو خواهد رفت كه نجات از آن با اين درمانده گي دولت و ملت براي حل مشكلات اندك، خيلي بعيد خواهد بود.
در همین حال به قول آقاي پدي اشدون، دیپلومات انگليسي که يک نام آشنا براي افغانها نسبت غوغاي که به حيث نمايندة خاص سازمان ملل ايجاد کرده بود، "اولويت ها بايد تأمين ضرورت باشد نه تحقق آرزوها"، آنهم نه آرزویهای که بر محور منافع شخصی و تیمی ریخته شده است.
وي سه اولويت جامعة جهاني را که بايد ماموريت شان به آن متمرکز گردد، تأمين امنيت، تشکيل دولت کار آمد و پاسخگو و احترام به حقوق و قانون خوانده است.
با توجه به وضع حاکم و گسترش بيگانه گي و نارضايتي مردم از وضع موجود ميتوان گفت که دولت افغانستان ضرورت جدي به باز سازي و خانه تکاني خود از وجود عناصر فرصت سوز و دشمن ساز در حاکميت دارد؛ زيرا در عدم موجوديت يک دولت مسؤول، قانونمدار و با کفايت است که نه امنيت تأمين مي گردد و نه حقوق شهروندي رعايت. بايد کار از خود و مبارزه از درون آغاز گردد.
بناً شاید رئيس جمهور کرزي هنوز شانس زياد در اختیار ندارد؛ اگر جناب شان يکبار خود را فارغ از وسوسه ها و دايره جادويي مشاوران بد نيت و غرض آلود آزاد سازد و به متن واقعيت هاي جاري داخل شود، بجای دست زدن به بازیهای خطرناک که نه در ظرفیت، توانایی اداره و تدبیر خودش متصور است، در آخرین ماههای باقی مانده از حاکمیت ناکام اش سیاست های مردمی در پیشگیرد، هر چند شاید فرصت دیگر اندک است؛ ولی امروز بايد همه مردانه مبارزه کنند تا فردا گريه سر ندهند. زیرا تکرار عشقهای سیاسی غلطیدن به دام اشتباهات است که تنها بدرد زباله دانی تاریخ میخورد.