روزنامه نگاری به شيوه ی افغانستان
همراه با يک پيام تهديد آميز و پاسخ آن
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چند ساعت پيش، نوشته ای در کابل پرس? به نشر رسيد که با تذکر يک خواننده ی خوب و آگاه ،يک مورد سرقت شناسايی شد و برای نشان دادن نمونه ای از يک کار ناخوب در عرصه ی روزنامه نگاری افغانستان، اين مطلب حذف نشده است. همانطور که من در پاسخ به اين خواننده ی آگاه گفته بودم، در ادامه نمونه ای ديگر از کار ناخوب در عرصه ی روزنامه نگاری نشان داده شده است. ممکن گفته شود که کابل پرس نيز در اثر ندانم کاری مطلبی را که آقای جلالزی با نام خود فرستاده، نشر کرده و چنين گناهی را مرتکب شده است. اما من در اينجا از خوانندگان خود پوزش می خواهم و اميدوارم در آينده به مواردی از اين دست برنخوريم. متاسفانه اگر به رسانه های افغانستان نگاهی دقيق داشته باشيم، بيشتر از 50 درصد مطالب آنان صرفا کاپی برداری و سرقت از رسانه های اينترنتی می باشد که جای بسی تاسف است. توجه شما را به يک نمونه از اين موارد جلب می کنم:
در صفحه ی اول شماره ی 86 روزنامه ی ترقی (چاپ کابل) به صاحب امتيازی خانم شکريه داوی بارکزی (وکيل در ولسی جرگه) و مدير مسوولی آقای ظهور افغان، مطلبی با عنوان "کابل پرس راست نمی گويد" نشر شده بود. اين نوشته در پاسخ به يادداشتی از سردبير کابل پرس(عدم احترام به حقوق نويسندگان رسانه های اينترنتی از سوی رسانه های غير اينترنتی، بويژه رسانه های چاپی مانند همين ترقی ) بود. گرچه در زمان چاپ اين مطلب عليه کابل پرس، در تاريخ 22 اسد سال 1385، پاسخ به مسوولين روزنامه ی ترقی، در سايت کابل پرس نشر شد و همچنين گفته شد که حضور آقای ظهور افغان به عنوان مدير مسوول در اين روزنامه کاملا غير قانونی ست، اما چندی پيش، دوست روزنامه نگاری سند محکمی مبنی بر تخلف آشکار اين روزنامه را به کابل پرس ارسال کرد. پيش از اينکه به اين سند پرداخته شود، لازم است تا درباره ی غير قانونی بودن مدير مسوول اين روزنامه، نکاتی را دوباره گوشزد کنم. هرچند، چندی ست که اين روزنامه تبديل به هفته نامه شد و بدليل عدم استقبال از سوی خوانندگان، ظاهرا از انتشار بازماند. براساس قانون رسانه های همگانی افغانستان، مدير مسوول يک رسانه ی آزاد نمی تواند همزمان، وظيفه ی دولتی داشته باشد.
آقای ظهور افغان، مدير مسوول روزنامه يا هفته نامه ی ترقی، همزمان با وظيفه ی مدير مسوولی خود در اين رسانه، سخنگوی آقای حنيف اتمر، وزير معارف کشور نيز می باشند. در اين مورد بايد گفت که آقای حنيف اتمر، خانم شکريه داوی بارکزی وکيل در ولسی جرگه و آقای ظهور افغان يک تخلف قانونی آشکار مرتکب شده اند. در کنار اين تخلف آشکار، آقای اتمر اکنون در وزارت معارف افغانستان، يک سد و مانع بزرگ برای اطلاع رسانی رسانه ها از وضعيت معارف و مکاتب افغانستان محسوب می شوند. ايشان علاوه بر اينکه مانع از اطلاع رسانی می شوند، برخورد زشت و زننده ای با خبرنگاران نيز دارند. در اين رابطه می توان از برخورد زشت و زننده ی ايشان با دو تن از خبرنگاران راديو کليد، يک خبرنگار راديو سلام وطندار و نيز سردبير کابل پرس ياد کرد. گرچه گفته می شود ايشان اين برخورد را با خبرنگاری از راديو دويچه وله نيز انجام داده اند. در هر صورت اکنون خلاف قانون اساسی و قانون رسانه های همگانی که به مردم و رسانه ها اجازه ی دانستن از امور دولتی را می دهد، مسوولين در وزارت معارف، از جمله آقای افغان، عمل کاملا غير قانونی را انجام داده و به رسانه ها اجازه ی بازديد از مکاتب و گفتگو با دانش آموزان، آموزگاران و مسوولين را نمی دهند.
و اما يکی از شاهکارهای آقای ظهور افغان و خانم شکريه بارکزی که دوست روزنامه نگاری آن را برای نشر در کابل پرس ارسال کرده اند، از اين قرار است:
شايد خوانندگان رسانه های اينترنتی، در ماه سپتمبر سال 2006، مطلبی را از آقای داکتر هارون اميرزاده با عنوان" شوينيسم پاکستان و خطر تجزيه افغانستان" مطالعه کرده باشند. اين مطلب تحليلی از آقای اميرزاده، به بهانه ی سفر رييس جمهور کرزی و مشرف به آمريکا و ديدار با بوش نوشته شده بود. مطلب آقای هارون اميرزاده در صفحه ی دوم روزنامه ی ترقی که تبديل به هفته نامه شده بود (شماره ی 98 تاريخ 9 عقرب سال 13885)، دقيقا با همان عنوان و بدون هيچ کم و کاستی دوباره به نشر رسيد. اما با نام نويسنده ای متفاوت به نام "دستگير صادقی" و نه با نام نويسنده ی حقيقی آن، آقای هارون اميرزاده. (تصوير آن را در پايين همين نوشته بخوانيد).
حال از خانم بارکزی، آقای ظهور افغان و ديگر دست اندرکاران اين رسانه ی سمارقی بايد پرسيد که شما راست می گوييد يا کابل پرس؟
در آخر اين پيام را از فردی که خود را مصطفی هلال معرفی کرده می آورم. اين مطلب در بخش نظرات قرار دارد:
هزارن تن از افراد مانند شما اقای میرهزار که حالا دست به دامن امریکا زده اید و نان دالری اقای بوش را نوش جان میکنید از این دنیا به طریقه نامعلوم رخت سفر بسته اند . شما این را باور داشته باشید که یک روز مانند نقشبندی ، خانم زکی و یا همه گوینده تلویزیون شمشاد به طرف جهنم فرستاده خواهید شد . ایا اینبار پدران ایرانی شما به شما اجازه ورود به ان خاک را خواهد داد مثل که قبل داده بود . نه هرگز نه . شما حالا در اداره انترنیوز در کابل به صفت مامور انترنت کار میکنید ایا میدانید که این شبکه را کی پول میدهد . این شبکه را ایالات متحده امریکا به منظور تسخیر ازهان مردم و احالی دهات پول میدهد . این شبکه به این منظور رادیو های محلی ایجاد نموده است . من متاسف هستم که شما در بدل سه و یا هم چهار صد دولار امریکایی از صبح تا شب به شکل یک مورچه به انان کار میکنید پس به کدام جرت شما اقای ریس جمهور و یا قوم پر غرور پشتون را توهین مینماید . شما که اصلا حالا مکان برای بود و باش در کابل ندارید منتظر باشید روزی از طرف ... به سزای اعمال تان خواهید رسید . شما فروخته شده به امریکاییی ها نمک حرام . هم از امریکایی ها نان میخورید و هم به انان خیانت میکنید . مجاهدین را توهین نه نماید . اینکه به شما اقای کثیف اجازه شمولیت در سفما داده نشد پس میخواهید با این کار های تان بزرگان پشتون را توهین نماید . اگر افغان هستید پس مکان بود و باش تان را مشخص سازید .
پاسخ من به اين پيام اين است:
لطفا خود را به ناحق نماينده ی قوم پشتون جا نزنيد. پشتون ها يی هستند که مردانگی آنان مثال زدنی ست و نه مانند شما که حتا شهامت آن را نداريد که با نام حقيقی خود بنويسيد. من هيچگاه به خود اجازه نمی دهم به قوم پشتون و يا هر قوم ديگری توهين کنم. اين ظرفيت کم شما را می رساند که کمبودات خود را می خواهيد در پشتون بودنتان پنهان کنيد و همين آدم هايی مانند شما هستند که لکه ی ننگ پشتون ها می شوند. ضمنا شما که می دانيد من کجا کار می کنم، می توانيد براحتی هر وقت که خواستيد برای کشتن من اقدام کنيد. جناب، مرا از کشته شدن نهراسانيد. اين همه کودک، زن و مرد بيگناه در افغانستان کشته شدند، يکی ديگر هم من. در ضمن اگر درباره ی آن کچالو فروشی يا سفما می گوييد، خود همين آقايان نام مرا هم در ليست اعضای آن شامل کرده بودند. من خود خواستم تا از اين نهاد غير دموکراتيک بيرون باشم. برای من ننگ است که در نهادی که رييس آن " فدايی " را کسی به عنوان روزنامه نگار نمی شناسد و بواقع اصلا روزنامه نگار نيست و فقط برای تاراج آمده است، شامل باشم و در چرخ اين تاراج سهمی داشته باشم. شما هم بهتر است که لابلای دنيای گسترده ی اينترنت خود را پنهان نکنيد. اينترنت گسترده است اما شناسايی شما راحت و مثل آب خوردن می باشد.
لازم به ذکر است که آقای دستگير صادقی توضيح زير را درباره ی سرقت روزنامه ی ترقی به کابل پرس ارسال کردند:
همين چند لحظه قبل دوست عزيزم نجيب بريد به من زنگ زد و در مورد محتوای يک نوشته نشر شده درسايت شما تحت عنوان " خانم شکريه داوی بارکزی و آقای ظهور افغان بخوانند ! روزنامه نگاری به شيوه ی افغانستان " مطالبي را اظهار داشت که گويا بنام من کدام نوشته يي در هفته نامه ترقي به نشر رسيده است. پس از آن به سايت شما مراجعه کردم که بصورت دقيق در نوشته چنين آمده است :
"شايد خوانندگان رسانه های اينترنتی، در ماه سپتمبر سال 2006، مطلبی را از آقای داکتر هارون اميرزاده با عنوان" شوينيسم پاکستان و خطر تجزيه افغانستان" مطالعه کرده باشند. اين مطلب تحليلی از آقای اميرزاده، به بهانه ی سفر رييس جمهور کرزی و مشرف به آمريکا و ديدار با بوش نوشته شده بود. مطلب آقای هارون اميرزاده در صفحه ی دوم روزنامه ی ترقی که تبديل به هفته نامه شده بود (شماره ی 98 تاريخ 9 عقرب سال 13885)، دقيقا با همان عنوان و بدون هيچ کم و کاستی دوباره به نشر رسيد. اما با نام نويسنده ای متفاوت به نام "دستگير صادقی" و نه با نام نويسنده ی حقيقی آن، آقای هارون اميرزاده. (تصوير آن را در پايين همين نوشته بخوانيد)."
ميخواهم به اين وسيله به اطلاع برسانم که نگارنده هيچگاه با جريده ترقي در تماس نبوده و هرگز کدام نوشته يي را برای نشر به آن جريده محترم نقرستاده است. نوشته های من بصورت عموم در سايت آريايي ، سايت مشعل و ماهنامه مشعل و همچنان ماهنامه پرستوها به نشر ميرسد. تقريبا همزمان با نوشته نويسنده ارجمند آقای هارون اميرزاده ، نگارنده نيز زير عنوان " شخصيتهای دوگانه و سياست های چند گانه" در ارتباط به سياستهای پاکستان در قبال افغانسان مطالبي را در سايت آريايي و ماهنامه مشعل به نشر رسيانيده است.
تصور من اين است که گردانندگان جريده ترقي از روی اشتباه به عوض نام آقای هارون اميرزاده نام اين نگارنده را بحيث نويسنده نگاشته اند.
برای رقع سوء تفاهم ، تقاضا مينمايم تا متن نشر شده را اصلاح بفرمايند.
با عرض ارادت
دستگير صادقي
19 جون 2007
پيامها
9 جون 2007, 12:58, توسط ناصر
آقای ميرهزار، آفرين شما. نشان داديد که نمونه يک ژورنالست واقعی هستيد. ولی در افغانستان کشتن آدم ها سهل است. من نگران جان شما هستند.
10 جون 2007, 07:55
شکریه بارکزی یک گدی گک امریکاست که وی را علم نموده تا نشان دهد که حقوق زنان و جایگاه زنان در افغانستان تامین شده و اینچنین زنانی امور قرار دارند که کارها را پیش میبرند و با مردان شانه به شانه کار میکنند. در امریکا میخواهد در وجود شکریه میخواهد تبلیغات کند که افغانستان به جنتی برای زنان مبدل شده!!!
اما در کجا از شکریه یک موضعگیری قاطع در دفاع از مردم و علیه جنایتکاران و خاینان وطن ما دیده شده؟ وی همیشه کوشیده در لابلای کلمات زیبا مسایل را زیر بزند و دپلماتیک صحبت نماید که نه سیاف برنجد و نه کرزی و نه هم کس دیگری.
چندی قبل در کنفرانسی در هالند همراه با ملالی جویا یکتن از سخنرانان یک کنفرانس بود که وقتی در مقابل سخنان رک و صریح و نیشگون جویا منطقی نداشت و مات شد، فوری گفت من از زنان خوشگل افغانستان هستم و طرفدار دارم!!! و بعد هم از کنفرانس فرار کرده و در جلساتش شرکت نجست.
به نظرم اگر چند ملالی جویا داشته باشیم دیگر صحنه برای اینچنین گدی گک ها تنگ میشود و بدور پرتاب میشوند.
9 جون 2007, 13:35, توسط بهادر
آقای نهایت ارجمند کامران میر هزار
از کار شما در راه افشای حقایق و دروغ ها و در عین حال تلاش شما برای بهبود وضع رونامه نگاری و حق چاپ نهایت تشکر. به واقع که هم آقای اتمر و هم خانم داوی بارکزی قانون در مورد روزنامه نگاران و مطبوعات را مراعات کنند و به ژورنالیستان کشور احترام بگذارند و الی آنها که مانند آقایان بشر دوست، ملالی جویا، آقای ثابت ، سپنتا ، سیما ثمر و چند شخص معدود دیگر پرچمدار دفاع از آزادی بیان و حقوق اتباع به شمار میروند،با اعمال اشتباه آمیز خویش آله ای خوبی بدست جنایتکاران میشوند تا با بیرحمانه به نقض قانون بپردازند.
10 جون 2007, 00:06, توسط عمر فاروق
برادر ارجمندم میر هزار زنده باد!!!!!!!
9 جون 2007, 14:16, توسط احمد عیار
نام خدا کابل پرس? چنان به سرعت پیش میرود که آدم نمیتواند گیرش کند. تبصرهء پایین را درمورد حبیب الله رفیع و چند موضوع پیرامون کارهای این روشنفکران "کیلویی" نوشتم. با تاسف که ارتباط انترنتی من قطع شد و نتوانستم آنرا به سایت بفرستم. از قضا آنچه در تبصرهء من آمده بود، به جایگاه حنیف اتمر در پهلوی حیبب الله رفیع اشاره شده بود. اینک به خاطر ارتباط آنرا اینجا پست میکنم.
موضوع حبیب الله رفیع همزمان شده با چند خبر و رویداد دیگر که درهمین نزدیکی ها در کشور روی داده است. بنا بران اگر بخواهیم درمورد حبیب الله رفیع صحبت کنیم، به مشکل میشود از ارتباط گرفتن کار کرد های او با مسایل دیگر خود داری کرد.
حبیب الله رفیع با یک دید شدیداً قومپرستان و در راستای برنامه های پشتونیزه کردن افغانستان مینویسد. حرف اساسی همین است. اگر دوستان دلایلی دارند که ثابت بسازند این ادعا نادرست است و یا آنهایی که دلیل دارند این ادعا درست است، باید به ارائهء دلایل خویش بپردازند.
ما در افغانستان با فاشیزم بسیار فعال و خطرناکی روبرو هستیم. چرا خود را بازی میدهیم و فریب افسانه هایی به نام وحدت ملی و وغیره رامیخوریم. مگر ضامن وحدت ملی تنها تاجک و ازبک و هزاره وترکمن و... دیگران اند که هرچه ظلم ببینند و هرچه ستم بکشند دم در نیاورند که وحدت ملی خراب نشود. وحدت ملی یی که برای من ستم و ظلم بدهد و برای دیگران عیش و کامرانی به چه درد من میخورد. من زمانی خود را برای حفظ وحدت ملی مسوول میدانم که این وحدت ملی برایم هویت، امنیت، عدالت و معشیت را فراهم کند. تنها در تحت همین شرایط است که من مسوولم تا کاری نکنم که وحدت ملی خدشه دار شود. کشوری که هویت مرا، امنیت مرا، ملکیت مرا، معشیت مرا به خطر اندازد وحتی زندگی ام دران ارزشی نداشته باشد، به چه کارم می آید؟
فاشیزم عبدالرحمن خانی و محمد گلخان مهمند و هاشم و نعیم و نادر و و داوود و امین و ملا عمر اینک در گونهء احدی، اشرف غنی احمد زی، حنیف اتمر، حبیب الله رفیع، غفور لیوال، اسماعیل یون، فاروق وردک، کریم خرم و ده ها خرده فاشیست دیگر با برنامه های از پیش تعیین شده و منسجم به کار خود ادامه میدهد.
وقتی ما آین آقایان را فاشیست مینامیم دلیل داریم. ما ازین آقایان هرگز نشنیده ایم که از جنایات عبدالرحن خان، نادرخان، محمد گل مهمند، هاشم خان، نادرخان، یا ملاعمر علیه اقوام و مردمان دیگر این سرزمین یک حرف یک تقبیح و یک اعتراف به وجود همچو جنایات کرده باشند. چرا تقبیح نمیکنند؟ پاسخ روشن است. چرا که این جنایتکاران تاریخی با آنها از یک تبار است. و فاشیزم هم همین است که جنایت همتبار خود را نادیده گرفته و توجیه کرده باشی درحالی که از بام تاشام در مورد دیگران سخن بگویی و آنها را به جا و بیجا جنایتکار بخوانی.
هرکوری وکری میداند که طالبان سیاست قومپرستانهء علنی داشتند و مرتکب قتل عام سیستماتیک مردم به خاطر تعلق شان به اقوام، مناطق و سازمان های سیاسی و احتماعی شان شده اند. آیا ازین جنایات احدی ها، احمدزی ها، لیوال ها، اتمرها، رفیع ها و غیره یاد میکنند. مگر بارها اززبان همین افراد بیانیه ها و نوشته هایی در پشتیبانی از طالبان سیاست عبدالرحمن خان نخوانده و نشنیده ایم؟ وقتی حبیب الله رفیع بدون اندکترین احساس خجالت از خون هزاران هموطنش که طالب ریخته است، طالبان را به نام فرشتهء نجات یاد میکند، چگونه میشود او رابخشید؟ ناگفته نماند که حبیب الله رفیع خوشزبان ترین فاشیست هایی است که ازان ها نام برده شد. شما تصور کنید که دیگرانش چه میگویند و چه می اندیشند.
جگونه میشود اختیار مملکت را بدست همچو اشخاص دید که جنایت علیه اقوام مورد تایید شان است، و خاموش ماند. مگر این خود فاشیزم نیست که آنها خواهان از سرگیری ظلم، جنایت و ستم بر اقوام دیگر برای حصول تفوق قومی زیرنام اداره "بهتر" کشور اند؟ مگر همین ها نیستند که همین حالا در نوشته هایشان با ارائهء بهانه ها و دلایل مطابق منافع خودشان، به رئیس جمهور مشورهء انحلال پارلمان را میدهند؟ چرا؟ دلیل روشن است. پارلمان اگر حتی از بد ترین افراد تشکیل شده باشد، بازهم ترکیب بهتری از حضور و نماینده گی اقوام را نشان میدهد. این به مزاق فاشیست ها برابر نیست. و یکی از دلایل عمدهء پشتیانی فاشیست ها از ملالی جویا که پارلمان را طویله میخواند و دشمنی آنها با کسان که در پارلمان حضور دارند همین است.
مسالهء جنایات جنگی و حقوق بشر تنها یک بهانه است. من یقین دارم که اگر همین نمایندگان درپارلمان نباشند هرگز کسی از آنها برای نقض حقوق بشر یا ارتکاب جرایم جنگی یادی نمیکند و آنرا دنبال نخواهد کرد. مشکل اینجاست که نمایندگان مردم در پارلمان نمایندگی از اقوام میکنند و تا وقتی که کرزی و تیم فاشیستش نتوانسته باشند وکلا را به خواست و معیار های خود تعیین کنند، راضی به پذیرش همچو پارلمانی نیستند. هرچند این پارلمان نا کارامد ترین پارلمان هاست، اما هرچه باشد بهتر از نبود پارلمان است. وفاشیست ها به نبود آن رای میدهند. چرا که آنرا سنگی میدانند در راه تطبیق برنامه های تمامیت خواهانهء فاشیستی شان.
درهمین روز ها شاهد قتل و غارت مردم هزاره جاغوری توسط کوچی ها هستیم. کوچی ها متحدین پا برجا و فعال طالبان بودند که بسیاری از عملیات آنها را با اغفال مردم همین ها به سررسانده اند. امروز نیز در ولسوالی بهسود و مناطق جاغوری همین کوچی ها به غارت و تاراج مزارع مردم و کشتار بیگناهان و افراد بیدفاع میزنند.
آیا ظلم و ستم کوچی طالب را بر مردم جاغوری کسی اهمیت میدهد؟ ایا ازین حقوق بشر شناسان تاکنون یکی هم ازجنایات طالبان دیروز و کوچی های امروز وهمیشه علیه هزاره ها در نقاط مختلف کشور و علیه سایر اقوام حرفی برزبان می آورد و آنرا عمل عیر انسانی و خلاف حقوق بشر میداند؟
هموطن هایی که درد انسانی دارند و به راستی هم دل شان درهوای انسان و انسانیت میتپد و قومیت برایشان مطرح نیست، باید فاشیزم با موجود و حاکم مبارزه کنند. کتمان وجود فاشیزم خود همکاری با فاشیزم است.
بلی حیبب الله رفیع درخدمت فاشیزم افغان ملتی است و با تمام دانشی که اگر داشته باشد در خدمت آنهاست! اینست اصل مطلب!
9 جون 2007, 14:43, توسط بهادر
آقای عیار
نخست از همه شما به مثابه مدافع بزرگترین خائنین و جنایتکاران ملی مسعود و شیطان الدین ربانی اصلا ً حق ندارید به ما درس عدالت و وحدت ملی بدهید. ثانیا ً برای ما فقط آن پشتون های جنایتکار اند که مانند عبدالرحمن ، ملا عمر، حکمتیار نه تنها بر علیه این یا آن قوم معین بلکه بر علیه منافع ملی تمام افغانستان عمل کرده اند. ولی برای شما حامیان جنایتکاران هر پشتون که در دستگاه دولت کار میکند و هر پشتون که تحصیل کرده است و جنایات شما را نمیخواهد فراموش کند، فاشیست است.
برای ما پشتون ها برادران ما اند که مانند تاجکان، هزاره های، ازبک ها ، نورستانی ها، بلوچها، ترکمن ها..... تحت اداره دولت های گوناگون و رژیم های ضد مردمی رنج برده اند. برای شما حامیان جنایتکار ملی مسعود براساس میراث باقیمانده به شما از جانب آن لعنت شده و شیاد تاریخ ، مسایل قومی و ملی حربه ای است برای نفاق افگنی و جمع کردن یک عده ای احمق و بیشعور بدور تان.
آیا ما فراموش باید کنیم که شما با دوستم و عبدالعلی مزاری بر اساس همین اندیشه حقوق ملیت های ستمدیده و غیر پشتون تعهد بستید و وقتی به کابل بوسیله قوتهای جنرال دوستم راه یافتید اولین ضربه را بر او و قوتهای حزب وحدت که شما نامردان را یاری کرده بودند ، وارد کردید ؟
حالا هم شما باز به فکر رسانیدن شیطان الدین ربانی به کرسی ریاست جمهوری و رساندی ضیا مسعود، ولی مسعود ،عبدالله عبدالله و مارشال دزدان فهیم و استاد رهزنان عطا محمد بورقه به چوکی های مهمتر هستید و از اینرو داد از هزاره و ازبک میزنید. شما فقط به خاطر پوشاندن چهره کثیف فهیم و شیطان الدین ربانی داد از غیر پشتون و پشتون میزنید و تمام پشتون ها را فاشیست میدانید. والی جنایتکار ملی مسعود تاریخ برادری و شاگردی نزد سیاف وهابی دارد و او را پدر معنوی خود خطاب کرده.
آقای عیار
دوران تغیر کرده ولی شما حامیان دزدان و جنایتکاران ملی هنوز هم به همان شیادانی خود را بسته اید که جای در افغانستان عاری از گروه های مسلح غیر قانونی نخواهند داشت.
همین امروز یک رهزن دیگر جنایتکار ملی مسعود و شیطان الدین ربانی به نام جنرال جرهت که لقب جنرالی را ماشینی بدست آورده از جانب تمام افغانهای صلح پسند و وطنپرست محکوم گردیده و مانند برادر خود در جنایت جیحون در حال فرار است. چهره های شما روز به روز افشا میشود و شما با اعمال و مقاومت خویش در برابر مردم بیشتر و بیشتر مورد نفرین قرار میگیرید.
9 جون 2007, 15:08, توسط نواز
آقای عیار
آیا شورای نظارو طرفداران آن فاشسیت نیستند. آیا همین اکنون در تمام سطوح دولت کرزی - مسعود و خلیلی فاشسیت های ائتلاف شمال حاکم نیستند. ایا فعلاً تمام قدرت دولتی نزد ضیا مسعود و دار و دسته اش نیست . ایا تمام امورات کابل بدست کی است .
آیا رهنورد زریاب فاشیست نیست. آیا رهنورد زریاب یک کتاب به زبان پشتو نوشته است . آیا رهنورد زریاب علیه قوم پشتون مقالات نمی نویسد. آیا رهنورد زریاب از جنایات شورای نظار و بزمسعودوف و حزب وحدت چیزی نوشته است.
کدام نویسنده دری زیان به پشتو اثار چه که حتی مقاله نوشته است. مقالات و کتاب ها استاد رفیع به زبات های دری و پشتو است . تمام نویسندگان پشتو به زبان دری نیز اثار دارند.
واصف باختری کلمه بزبان پشتو نوشته ایا او فاشسیت نیست. اسدالله جیب به پشتو چیزی نوشته ایا فاشسیت نیست.
ایا رازق مامون فاشیست نیست ایا وی علیه پشتون ها مبارزه نمی کند.
اگر کسی از زبان خود دفاع می نمایئد فورا او فاشیست میشود.
عبدالرحمن خان پشتون ها را زیاد کشت یا هزاره ها یا دیگران را. صرف چه که عبدالرحمن خان یا نادر خان یا ظاهر خان 40 سال پادشاهی نمود پس او فاشسیت شد. هر حاکم افغانستان ظلم نموده است همین اکنون کرزی که خود را پشتون می گوید و در کنفرانس بن 3 رای برد- چقدر ظلم بالای پشتون ها نموده .
وحدت ملی را کی نقض مینماید.
زمانی که اختیار مملکت بدست خوجه ئین ربانی این مسلمان نامسلمان رسید دیدید که در شهر کابل 60 هزار کابلی را به خاک و خون یکجا کرد و چه جنایاتی نبود که انجام نه گرفت .
مشاور نظامی خویش را از پاکستان وارد نمود جنرال حمید گل و تفنگجه غازی ایوب خان را به وی بخشش نمود/
اردو ملی افغانستان را کی از بین برد همان بز مسعودف روسی که از پار دریا به افغانستان هجرت نموده بزرگترین فاشیست بز مسعودوف است . آیا مارشال یعنی شال مار فاشیست نیست ایا تمام زمین های کابل را به زور نه گرفته است . ایا برادران وی تمام قرار داد های خارجی ها را بدست نیاورده است چرا به وی فاشسیت نمی گوید و فاشیست قانونی بی قانون است ایا وی لیاقت ریاست پارلمان را دارد - فاشیست معاون داکتر عبدالله عبدالله است و فاشسیت جنرال داود و بسم الله خان است.
دین محمد جرات قاتل داکتر عبدالرحمن و حاجی قدیر و اگر بخت یاری میکرد لوی سارنوال را ترور میکرد . واقعا جرائت دارد زیرا از طرف گروپ فاشیست ها حمایت میشود.
آیا این بازی را که فاشسیت های شورای نظاری همین اکنون اغاز نموده خطرناک نیست برای افغانستان و برای موجودیت افغانستان. ایا همین فاشسیت های شورای غدار در خدمت روسیه - ایران و هند نیستند.
اگر چند وزیر پشتون خوب کار کرد انها همه فاشسیت شدند و شورای غدار همه خوب.
شما از جنایات جنگی دفاع می نمایند و این را بهانه میسازید که اعضای پارلمان اگر در بیرون باشد کسی به انها جنایتکار خطاب نمی کند؟
انها پارلمان را پناهگاه خویش قرار داده است انها تنها برامده نمی توانند از دست مردم رنجدیده . شما که از جنایتکاران چه پشتون چه تاجک چه هزاره و چه ازبک و ... دفاع مینماید.
در مدت زمان کاری این پارلمان چه خدمتی به مردم نموده است .
صرف معاش دالری – بادیگارد – موتر و نصورا و بادام خوردند و چور کردند و اسرار کشور را در بدل 2 صد دالر به هر کس و نا کس میفروشند
اگر حبیب الله رفیع در خدمت فاشیزم افغان ملتی است پس رهنورد زریاب نیز در خدمت فاشیزم شورای غداری است.
شما بزرگترین دشمنان وحدت ملی هستد . چیزی که نوشته اید امیدوارم جوابش را یافته باشید.
نواز
9 جون 2007, 15:18, توسط احمد عیار
چو گفتی دلیلش بیار!
آقای بهادر!
لطف نموده نشان بدهید که درکجا و چگونه من از کدام شخص و یا دستهء سیاسی دفاع کرده ام؟ نشان بده که در کجای آنچه من نوشته ام، همهء پشتون ها را فاشیست گفته بوده باشم؟
این شما هستید که هرکسی از حق و عدالت دفاع کرد وخواهان برابری تمامی اقوام شد و از ستم های گذشته یاد آوری کرد او را طرفدار این یا آن تنظیم و حزب سیاسی ساخته میکوبید.
من گفتم که باید جنایات گذشته تقبیح شود. آیا حاضر هستید که جنایات عبدالرحمن خان علیه قوم هزاره را که بیشتر از شصت فیصد نفوس آنها را قتل عام کرد و به خارج از کشور فراری ساخت تقبیح کرده و آنرا جنایت بدانید؟ آیا به کنیزی فروخته شدن زنان و دختران هزاره را درکابل به حکم امیر عبدالرحمن یک جنایت هولناک تاریخی میدانید یا خیر؟ آیا قتل عام مردم سلیمانخیل (غلجایی پشتون) را توسط عبدالرحمن خان (درانی) یک جنایت قومی میدانید یا خیر؟ آیا چور و چپاول شمال و قتل عام مردم آنرا به امر نادرخان توسط اقوام حشری آنسوی سرحد واقوام منگل یک جنایت تاریخی و یک خیانت ملی علیه وحدت ملی در کشور میدانید یاخیر؟ آیا کشتار و قتل عام مردم صافی (پشتون غلجایی) را توسط توسط ظاهر و داوود (پشتون درانی) یک جنایت میدانید یا خیر؟ آیا....
ما ازهمین جنایات گفته ایم. تا وقتی که شما و امثال شما و به خصوص آنهایی که ازنام قوم پشتون سخن میزنند، همین جنایات را محکوم نکنند و همدردی خود را با قربانیان این جنایات تاریخی از صمیم قلب و بدون ریاکاری سیاسی ابراز نکنند، چگونه میشود باور کرد که این ها فاشیست نیستند و اینها بازهم تیغ نهان در آستین ندارند.
ما دلیل داریم که با فاشیزم رو برو هستیم و ما وظیفهء خود میدانیم که آنرا افشا کنیم و هموطنان خویش را با ایستادگی در برابر فاشیزم و انحصار تک قومی در کشور فرا بخوانیم.
ما بدین باور هستیم که تامین عدالت اجتماعی در کشور، آنچه ما خواهان آن هستیم، نه تنها به نفع اقوام غیر پشتون بلکه به نفع تمامی اقوام کشور است. زیرا سال هاست درانی هادرین وطن حکومت کرده اند و همانگونه که غیر پشتون ها را شایستهء رهبری کشور نمیدانند، بلکه غیر درانی ها را نیز به جوی نمیخرند و از آنها سپر بلای خود ساخته اند. جنگ و کشتار را برای غلجایی ها گذاشته و آنها را برادر و همقوم خود میدانند اما وقتی که تقسیم قدرت بیاید، برای غلجایی ها جایی نیست. دشمنی شماری از فاشیست ها با سیاف هم بیتشر ازان که ارتباطی به وهابی بودن او داشته باشد به حروتی بودن سیاف مربوط است. حکمتیار نیز یک خروتی است. وقتی پای فاشیزم قومی درمیان باشد، درانضورت مسالهء اصلیت و غیر اصلیت مطرح است. بسیارند کسانی که پشتو صخبت میکنند، اما پشتون نیستند. فاشیست ها تمامی اقوام و انسان ها را طبقه بندی میکنند.
درزمان صدارت داوود خان و وزارت خارجهء نعیم خان، کسی جز محمد زایی ها نمیتوانستند در وزارت خارجه مقرر شوند. تنها درصورتی که محمد زایی یافت نمیشد، که این محال بود، در قدم اول باید پشتون های غلجایی، در قدم دوم اقوام خدمتگذار آنها مانند ابوی ها، قزلباش ها، ریکا ها، و غیره باید مقرر میشدند. برای تاجک ها، ازبک ها و هزاره ها اصلاً جایی نبود.
ازینروست که ما دشمن باشیزم هستیم و باور داریم این دشمنی نه با یک قوم بلکه با یک ذهنیت است. ذهنیتی که هم دشمن پشتون است و هم دشمن غیر پشتون...
9 جون 2007, 15:43, توسط Jamil Ahmadi - Germany
I would only say that “Shame on Mir Hazar and Ayar” for manipulating the situation to pursue their own political ambitions. You don’t have any job but to create problems between Afghans. If you are really an Afghan then try to heal the wounds and work for the Solidarity and unity of Afghanistan rather than raising unethical issues and using bad words about great people who are working hard for Afghanistan. Whenever you are using bad words about Pashtoons it shows that you are yourself racism and extremist. When I read your articles it is full of hatred about Pashtoons. I am not Pashtoon myself but I feel so bad when I read you write such things about them. You push them to write the same against you and this is what the enemies of this country want – Afghans against Afghans. Let us wait and see if you are not really a racist then we will expect you to at least write one good article about Pashtoon to show your not racist.
9 جون 2007, 16:11, توسط احمد عیار
Dear Mr. Jamil Ahmadi!
Please come up and prove what you say and claim! Where Mir Hazar or Ayaar have written anything bad about Pashtoon? All that is written is against fascism. There are enought reasons showing that those people being mentioned are fascists. Please come with reasons and show that they are not!
I wiil not forgive myself even for a single mintue if I say and even think bad about any people whether it is Pashtoon or Jajik, Uzbik or Hazara or else. there is nothing being said about Pashtoons abu about pashtoon fascists.
Only alegations and hyporatic claims and acting like a neutral person is not enough.
Can you please tell us who are those "Great people" working for Afghanistan? What have they done?
10 جون 2007, 06:03
Kaka az koja gap mazani??
General Jurat dar Karti Parwan ast...
Kabul
10 جون 2007, 06:30, توسط ahmad:k
dear Ayaar
First of All I want to thank you for expressing yourself in very good and polite manner. I disagree with most of your statements but still I think that it is very good that w have people like you who dare to present their ideas in good manner.
Ayar saheb
you listed the names of tens of pashtuns presidents, ministers and... and accused all of them for being fascist. I would like to know how do you define facism? I think you by fascisim mean something else and your defination don’t match with the world wide accepted meaning of this term.
10 جون 2007, 08:24, توسط احمد عیار
Dear Brother Ahmad,
Thanks for your pleasant message. Yes, for a fruitful and better discussion we need to love each other as Pashtoons, Hazaraz, Uzbiks, Tajiks etc. Even two brothers in one family might have differences but they will accept the differences and they will try to solve their problems as brothers. Rarely two brother will kill each other on their intereests. But they are killing each other too. Habeel and Qabeel are the examples...
You had two questions about my mesage. 1) how I have called all pashtoon as fascist?
That is mis understanding. I didn’t say that and will never say this because even all Germans were not fascists. I wrote that those who are denying the existance of crimes against other tribes and ethnic groups just because it is done by their tribesmen, they are of fascist thoughts and believes. Even I didn’t call Abdul Rahman Khan as fascist. Because he was a racist and a cruel dictator who wanted to solidify his rule over all parts of the country he was allowed to rule.
I dind’t say anything about Pashtoon Amaanullah or Pashtoon Habibullah. Even Zahir Khan is not called a fascist. But in Part of Mohammad Gul Mohmand, Naeem Khan, and in some extend Daud Khan, I have said and there are enough doccuments proving they were following a facism of Germany type.
Their interest into Ariana that is thougth to be similar to German Aryan race and their efforts to prove that Pashtoons are Aryans were all on the same line with facism.
These efforts are still ongoing and they are working to show pashtoons as original Aryans. While Pakistani Pashtoons are of different opinion in this regard. I don’t care whether pashtoons are Aryan or not.
Tajiks are Aryan or not but the conclusion of these people from being Aryan matters a lot.
2) you asked me what is facism in my opinion.
Let me qout Wikipidia and later I will have my comments showing why I think we are facing a real and active fascism in our country.
((Fascism is an authoritarian political ideology (generally tied to a mass movement) that considers individual and other societal interests subordinate to the needs of the state, and seeks to forge a type of national unity, usually based on ethnic, cultural, or racial attributes. Various scholars attribute different characteristics to fascism, but the following elements are usually seen as its integral parts: nationalism, authoritarianism, militarism, corporatism, collectivism, totalitarianism, anti-communism, and opposition to economic and political liberalism.[1][2][3]
There are numerous debates among scholars and other individuals regarding the nature of fascism and the kinds of political movements and governments that may accurately be called fascist. The extent to which German Nazism may be considered a form of fascism is debated. Most scholars see fascism as on the political right or allied with right-wing movements.[4] In addition, some scholars see fascism as the radicalization of the center or as a populist revolt of the middle classes,[5][6][7][8] or even a derivative of anarchism.[9] Fascist movements sometimes claim they represent a "Third Way between left and right, between Marxian socialism and capitalism."[10]
Fascism has been defunct in the Western world as a major political ideology since the defeat of the Axis powers in World War II. There is considerable stigma attached to the name and to the concept, and it is not uncommon for people to label their political opponents (or authority figures in general) pejoratively as "fascists". ))
Now tell me what characterstics of fascism being defined above is not found in what Afghan Millat party is doing and want to do. for Example: "forge a type of national unity, usually based on ethnic, cultural, or racial attributes. "
National unity by calling all people of afghanistan as "Afghan". it is a forged identity. Everybody in the country knows that "Afghan" is the name of Pashoons not other ethnic groups. Anybody who opposes this, is called a national triator and enemy of National unity. This is only one identical example of forging national unity. National anthem in one language, national currencey in one language...
All other elements of a fascist ideology are existed in those people I mentioned about them. From Habibullah Rafee to Haneef Atmar and from Ahadee to Ashraf Ghani Ahmadzai...and all those Afghan Millat Party member acitivist fall in the this catergory.
But I don’t think Hamid Karzai is of the same ideology, however, I think he is using the opportunity created by fascists to stay in power.
One thing more, fascism could be political, ethnic, ideological or religious.
for example Mulla Omar’s fascism was a mixture of ethnic and religous fascism. because they accepted only Pashtoon Mullahs in their ranks. So it was fascism based on ethnicity and religion. Though, Taliban was something so fabricated that had no roots even in Pashtoon society.
I am not so much sure about Shukria Barakzai’s "third way" in Parliment and its connection with the term "third way" being mentioned in the defination of fascism. but I can’t role it out either....
Dear brother Ahmad!
I think fascism is all there in our country according to the defination given above. What do you think?
There are extensive enough grounds proving the existance of fascism in our country and that is the main hurdle on our way to unify the country and society and that is the root and cause of problems we are facing. Fascim will destroy this country. Because Pashtoons are not able to rule over the country alone and a fascists are not ready to accept the rule and the existance of other ethnic groups as equal citizens. Thus, the country will remain week and hit by civil wars and thnic strife and suitable to be disintegrated or invaded by a nieghbor or a superpower easily.
او په پای کی باید درته ووایم چه پشتانه زما ورونه دی او زما په زره کی دوی دپاره یوازی مینه ده او مینه. مگر ددوی دپاره چی فاشیستی ذهنیت لری، بی له کرکی نه نور هیتس هم نشته... او نه یوازی فاشیست پشتانه ردوم بلکه فاشیست تاجک، فاشیست هزاره یا فاشیست ازبک هم بی له توپیره دهماغه مقام خاوندان دی کوم چی پشتون فاشیستان....
9 جون 2007, 15:35
Mr.Kamran,nowdays we see in your web site allot of negative topics about pashtuns and we are losing our trust on this web site and we can not call it a free web site and we see allot of those who do not have anything in thier mind judging about Rafi or Shokria but they have to think twice and write once it is easy to accuse some one but it is difficult to prove We wish the web master to remove those dirty and disgusting words which was used by some stupid and empty mind people before coming to this web site and we have to keep our honour and the reputation of}} }} }} others as well}}.With regards Ikhlas Wardak
9 جون 2007, 15:58, توسط احمد عیار
وطندار!
نوشتن به زبان فارسی معنی آنرا ندارد که فاشیست نباشد. فارسی زبان یک قومی نیست. بزرگترین نویسنده ها و شاعر های زبان فارسی در اصل فارسی زبان نبوده اند. این مطلب را دریکی از تبصره های دیگر نیز نوشته ام. اگر پشتو زبان ها به زبان فارسی مینویسند ار روی علاقه به این زبان نیست. بلکه چارهء دیگری ندارند. وانگهی زبان فارسی زبان عام است. برای رساندن پیام تان به همهء مردم باید به زبان آنها بنویسید.
اگر فارسی زبان ها به زبان پشتو اثار ناچیزی دارند، دلیلش اینست که آنها نیازی به یاد گرفتن زبان پشتون و خلق اثر به آن زبان نداشته اند.
تنها پشتون ها نیستند که به زبان فارسی مینویسند و نوشته اند. ترک ها نیز زبان نوشتتاری شان تا کنون در افغانستان و حتی منطقه، فارسی بوده است. به سخن دیگر فارسی زبان قومی نیست. فارسی زبان یک تمدن است که دران نه تنها تاجک ها و هزاره ها یا پارس ها بلکه ترک ها (ازبک ترکمن و سایر اقوام منسوب به آنها)، بلوچ ها، هندی ها و غیره همه سهم داشته و به این زبان آثار و نوشته های فراوانی دارند. دربار مغولان هند فارسی را زبان رسمی خود قرار داده بود. بازهم این به خاطر علاقه به کدام قوم یا تحمیل کدام قوم نبود، بلکه به خاطر غنامندی و فراگیری این زبان در تمامی حوزهء فرهنگی یاد شده است که زبان کتابت، ادبیات و هنر قرار گرفته است.
نوشتن و ننوشتن به یک زبان هرگز نمیتواند نشانه و معیاری برای شناختن فاشیست و و غیر فاشیست باشد. شما اشتباه میکنید!
درمورد ادعای شما به ارتباط جنرال دین محمد جرئت و دادستان کل، آقای جبار ثابت، باید گفت که شما به پیشداوری پرداخته اید. هنوز هردو دعوی دارند و هنوز ثابت نشده است که درین میان کی ملامت است. هر دو طرف ادعا هایی دارند. اما شما پیش از اثبات قضیه به طرفداری از جبار ثابت رای داده اید. چه انگیزه یی سبب شده است که شما پیش از قاضی حکم به برائت جبار ثابت و جرم دین محمد جرئت داده اید؟ ایا بازهم همان کشش قومی نیست که شما را در پلهء جبار ثابت قرار میدهد؟
بیینید که شما استدلال و نتیجه گیری های تان روی ادعا های ثابت نشده استوار میکنید.
ویرانی کابل و کشته شدن مردم در کابل پیش ازان که ناشی از اقدام دولت ربانی باشد، نتیجهء راکت باران حکمتیار است. شما چرا از حکمتیار یاد آوری نمیکنید که تنها ربانی را نشانه گرفته و از زبان یک شخص بیمار مانند خلیل الله هاشمیان او را "خوحه یین" خطاب میکنید؟ با لقب دادن ها و نام گذاشتن ها نمیشود حقایق را دگرگون ساخت. آیا اگر مسعود را مسعودف گفتید در شخصیت مسعود و حقایق مربوط به او تغییری می آید؟ مگر حکومت کمونیستی مجاهدین را اشرار نمیگفت؟ آیا روزی نرسید که "اشرار" بودن خود یک افتخار شد؟
افکار و ذهنیت های فاشیستی سراپای نوشتهء تان را گرفته است. شما مسعود را "پاردریایی" میخوانید. مگر درهء پنجشیر همه اش از پار دریا آمده اند؟ پیش ازان چه کسانی درین دره زندگی میکردند؟ چرا وقتی از پار دریا آمدند، جای دیگری نرفتند که زمین و آب فراوان برای زندگی میداشت که درهء تنگ پنچشیر را انتخاب کردند؟
اگر پنجشیری ها از پاردریا آمدند، تاجک های سرخرود در ننگرهار از کجا آمده اند؟ تاجک های ارگون در پکتیکا و گردیر در پکتیا ازکجا آمده اند؟ تاجک های گلگت و چترال در پاکستان از کجای کدام دریا آمده اند؟
وطندار، تاجک ها چه در پنجشیر و جه در لغمان، چه در پکتیا و چه در کندهار باشندگان اصیل و بومی این سرزمین هستند.
بلی، ما در برابر همین ذهنیت ها ایستاده ایم. ما میدانیم طرح دویمه سقوی در حل تطبیق است. ما میدانیم دشمنی با مسعود و ربانی برای چیست؟ ما میدانیم که جنایت علیه بشریت یک بهانه است. ما میدانیم که دشمنی با پارلمان از سوی چه کسانی و چرا راه اندازی میشود.
ایکاش انتقاد از پارلمان به دور ازین حب و بغض های و انگیزه های قومی و سیاسی باشد. اگر چنین باشد نه تنها پارلمان بلکه سراسر نظام را اشخاص فاسد گرفته است، چرا علیه آنها حرفی برزبان کسی نیست؟
10 جون 2007, 06:47, توسط شیرشاه زمان
شما یا مشکل خواندن دارید یا هر کلمه و جمله را بر اساس سلیقه های خویش تحریف میکنید. اول شما گفته اید که کوچی ها همه با طالبان یکی شده بودند و دوم اینکه آنها هزاره های بیگناه را در جاغوری میکشند.
آیا طالبان بعد از آمدن امریکایی ها هزاره ها یا تاجک هارا بیشتر به قتل رسانده اند یا پشتون ها را ؟
دوم آقای نواز فقط مسعود جنایتکار را از پاه دریا خطاب کرده و حق هم دارد زیرا مسعود خود به یکی از خبرنگاران گفته بود که پدرانش از سمرقند به افغانستان آمده و در پنجشیر به زندگی شروع کرده اند. آقای نواز هیچ حرفی در مورر پنجشیری ها نگفته است.
اگر ما ربانی ، قانونی و مسعود را جنایتکار میگوییم شما به آن رنگ قومی و گروهی میدهید. تاجک ها مانند دیگر افغانها اتباع افغانستان اند و اکثریت شان میخواهند تا جنایتکاران جنگی به محکمه کشانیده شود. یکی از این تاجکان با شهامت ذکیه ذکی بود که چند روز قبل به وسیله دزدان مسعود جنایتکار به قتل رسید.
دوم شما میگوهید که در زمان داود خان به غیر از محمدزایی ها دیگران حق نداشتند که در وزارت خارجه شامل شوند این هم از دهن یک طرفدار مسعود جنایتکار بیرون شده، زیرا مسعود این افتخار را هم به گردن دارد که به اساس دستور پاکستانی ها در سال 1974 بر ضد بزرگترین وطنپرست یعنی داود خان اغتشاش کرد. ولی در واقع در زمان داود خان و ظاهر شاه خیلی تاجکان در وزارت خارجه و وزارت دفاع کار میکردند که یکی از آن جمله روان فرهادی دیپلمات کهنه کار افغانستان است که سفیر افغانستان تا چندی قبل در ملل متحد بود و پدر خود جنایتکار ملی مسعود که از جمله طرفداران سر سخت داود خان به شمار میرفت دگروال وزارت دفاع بود.
این چند مثال نشان دهنده این است که شما طرفداران مسعود فقط در جستجوی آب خت کردن هستید و میخواهید مشکلات قومی و سمتی را دامن بزنید.
10 جون 2007, 10:26, توسط احمد عیار
وطندار!
اول که نامت یک نام فاشیستی است. "شیرشاه زمان" چه معنی میدهد؟ شیرشاه سوری یک پشتون بود. باید بدانی که سوری ها پشتون هم نیستند. دوم حتی اگر باشند هم اگر افتخاری داشته باشد برای خودش دارد نه برای دیگران. پادشاه بودن چه افتخار دارد. حتی اگر داشته هم باشد، چگونه این افتخار به کسانی که هم قوم او هستند میرسد؟ اگر بتواند افتخار شیرشاه سوری به تو برسد، ننگ شاه شجاع و یعقوب خان نیز باید به شما برسد. چگونه میشود خود را در افتخار شیرشاه سوری شریک بدانی ودر ننگ شاه شجاع یا عبدالرحمن خان یا یغقوب خان و ملاعمر و تره کی و امین و نجیب شریک نباشی.
گونهء دیگر این مساله را هم باید فکر کنی که آیا تاجک ها وایماق ها نمیتوانند خود را درافتخارات شاهان غوری که پیش از شیرشاه در هند حکومت کردند، شریک بدانند. ایا ترک ها و ازبک ها نباید به پادشاهی محمود غزنوی و ظهیرالدین محمد بابر افتخار کنند؟ ایا تاجک نباید به خاطر شاه اسمعیل سامانی که پدر مخمود غزنوی یعنی سبتگین غلامش بود، افتخار کنند؟ آیا هزاره ها به چنگیر خان مغول نباید افتخار بکنند؟ آیا ترک ها به تیمور لنگ و شاهرخ میرزای شان نباید افتخار کنند؟ اگر افتخار گذشتگان قومی ما به ما میرسد باید ننگ و حجالت آن هم برسد.
اما در تفکرامروزی و نزد خداوند هرکسی به خاطر عملی که خودش کرده یا میکند مسوول است و افتخار وننگش هم به خودش میرسد.
پس خود را شیرشاه زمان خواندن به هیچ دردی نمیخورد و نا حق دل تان را به استخوان اجداد شاد نسازید. آن هم اجدادی که معلوم نیست به شما میرسد یا خیر؟
فاشیزم از بیخ و بنیاد یک مفکورهء نادرست است. ببینید، ما پشتو زبان هایی داریم که به اقوام مختلف متعلق اند. اگر کالبد شگافی شود، که فاشیست ها این کار را میکنند، صد ها تیره و تبار دیگر شناسایی میشود که جز زبان پشتو دیگر هیچ چیزی میان شان مشترک نمیماند. وقتی چغل فاشیزم به کار می افتد تا سره و ناسره را جدا کند، دیده میشود که خروتی ها در افغانستان و مروت ها در پاکستان اصلاً پشتون به حساب نمی آیند.
نمیدانم چرا باید این کار را کرد؟ چرا دنبال نژاد و قبیله آنقدر راه افتاد؟ ایکاش به نتایج پایانی این سره و خشره کردن اعتقادی و تمایلی داشته باشیم. ورنه درپایان خواهیم یافت که هرانسان از نگاه بیولوژی و علم وراثت، منفرد و منحصر به خودش است و هیچ انسان مثل انسان دیگری نیست. پس فرد مهم باید معیار قضاوت باشد نه کتله ها و "گله" ها. یکی از عناصر فاشیزم همین تفکر گله یی است. اگر باور ندارید، به تعریفی که از فاشیزم به جواب یک دوست دیگر به زبان انگلیسی داده شده مراجعه کنید.
درمورد استفادهء طالبان از کوچی ها برای پیشبرد مقاصد جنگی شان، شما میتوانید تاریخ وقایع سال های اخیر را بخوانید.
کشته شدن هزاره ها در جاغوری را هم بروید از مردمی که پیشروی پارلمان درهمین چند روز پیش مظاهره کرده بودند بپرسید.
اگرطالبان و امریکایی ها پشتون های بیگناه را میکشند، هردو جنایت میکنند. راه وچاره اش این نیست که طالب قرون وسطی یی را که کاری جز تامین منافع پاکستان و تامین منافع قاچاقبران مواد مخدر را ندارند قوای آزادیبخش بخوانیم.
امریکایی ها بدون پیدا کردن راه حل اساسی برای مشکل طالبان راه حل را در کشتار جستجو میکنند. این نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه هزاران مشکل دیگر خلق میکند. من شخصاً حتی با کشتار طالبان مخالفم بلکه به این باورم که باید راه سلاح گرفتن و ایستاده شدن اشخاص در پهلوی طالب را سد کرد. با کشتار بیشتر افراد بیشتری سلاح میگیرند و درخدمت آی اس آی کشور خود را خراب میکنند و پشتون خود راو مردم خود را به قتل میرسانند.
طالبان را طوری ساخته اند که در بستر تفکر قبیلوی رشد کند واین روشنفکر پشتون است که این باریکی را درک میکند یا این که افکار فاشیستی براو غلبه کرده طالب را تنها به خاطری که پشتو میگوید و همتبارش است تایید میکند. مگر بسیاری این انهایی که امروز در قدرت اند، زمانی طالب را تایید نمیکردند؟
طالب زمانی ننگ جامعهء پشتون شده نمیتواند که روشنفکر پشتون با تمام توانایی آنها را رد کرده و نشان بدهد که پشتون و پشتو یعنی دوستی، یعنی فرهنگ، یعنی تفکر، یعنی اندیشه، یعنی انسانیت. اما اگر طالب را تایید میکند، معنی آن را خود شما باید بدانید که چیست. وقتی حبیب الله رفیع طالب را فرشتهء نجات میداند، معنی آن چیست؟
درمورد سوال های دیگر تان به نوشته یی که به جواب یک برادر نیک اندیش، آقای احمد به زبان انگلیسی نوشته ام توجه تان را جلب میکنم.
10 جون 2007, 11:41
به به ماشاالله به این منطق تو سنگ فروش.
حالا هر کس شیر شاه نام دارد فاشیست است. و هرکس مسعود سنگ فروش را بد گفت ضد تاجک ها است. هر کس جنایتکارانی را که کابل را ویران کرد بد گفت به قرار گفته ربانی جلاد و سیاف وهابی دشمن اسلام است. و به این شکل لیست جهالت شماطویل و طویلتر میشود.
10 جون 2007, 12:01, توسط شیرشاه زمان
دوست عزیز
برای آقای عیار و طرفداران مسعود جنایتکار به جز از دامن زدن به مسایل قومی و فاشیست گفتن این و آن دیگر هیچ راه برای براهت دادن به جنایات قهرمان ! شان باقی نمانده. من برای او چند مثال از اشتباهاتش ذکر کردم ولی او بازهم به همان ضد و نقیض گویی ادامه میدهد. یکی از آن ضد و نقیض گویی ها اتهام بر علیه این و آن است که از طالبان دفاع میکند. در حالیکه طالبان و باند جنایتکار مسعود و ربانی در جنایات یکی نسبت به دیگر برتری دارند و دو روی یک سکه اند. هیچ افغان با عزت نباید از طالبان و جنایتکار ملی مسعود و ربانی دفاع کند.
10 جون 2007, 12:06, توسط احمد عیار
شیر شاه مورد انتقاد نیست بلکه "شیرشاه زمان" مورد تبصره قرار گرفت. توگویی هرزمانی باید شیرشاهی باشد و شیرشاه زمان ما این برادر اند... گپ در "زمان" است نه در شیرشاه.
ازین روست که گفته میشود این نام بار فاشیستی دارد.
10 جون 2007, 13:18
باز هم من هیچ منطقی در اینجا نمیبینم.
یک نفر نامش شیرشاه است و نام پدرش محمد زمان یا گل زمان، یا زمانعلی و به افتخار نام پدر خود را شیر شاه زمان خطاب میکند به اساس کدام منطق او فاشیست شد ؟
بنازم این منطق شما طرفداران مسعود را. پس احمد شاه مسعود به خاطر احمد شاه درانی پشتون است !
10 جون 2007, 13:40, توسط احمد عیار
اگر مساله همانطور که شما گفتید باشد، یعنی پدر این برادر زمان خان باشد و به همین خاطر خود را شیرشاه زمان نامیده باشد، حرف شما درست است و نمیتوان ازین نام تعبیر دیگری کرد. اما اگر این شخص "شیر شاه ِ زمان" باشد مساله همان است که من عرض کردم. قراین و موضعگیری این برادر مرا به همین نتیجه رساند که منظور شان "شیرشاه ِ زمان" است نه "شیرشاه زمان".
هم من میدانم و هم جناب شیرشاه و هم شما که از او دفاع مکنید، که منظور چیست. آیا او خود را شیرشاه زمان خوانده یا شیرشاه زمان....
10 جون 2007, 13:56
مگر شیر شاه سوری چه بدی کرده بود ؟
15 نوامبر 2007, 17:47, توسط مــعـــصــو مـــــــی
چرا سخصیت پرستی میکنید . چرا به یکدیگر توهین میکنید . چــرا سری زبان تبصره میکنید بد است همه افغان است هر ملیت جانی و خاین دارد تا امروز هر قدرتمندی که آمد در افغانستان خیانت کرد چرا اینطور نمیگین مسعود چه نبود که نکرد یا دگیش و دگیش ..... چرا خون تانرا کثیف میکنید . از خداوند کمک و یاری اتفاق و هدایت بخواهید .خدا همه زبان ها را کامیاب داشته باشد غیری اشخاصی بد و خاینش را که با استفاده از زبان نام همه همزبانانش را بد میسازد . لطــفآ برای ادیبـــان افــغان چه پشتــون چه دری زبان حرمت بپگذارید و افتـــخار کنــید .
9 جون 2007, 16:49, توسط خود خواه نوکر بیگانه
نواز جان راست میگویند شورای نظار فاشیست است.
دلیل آن وجود افراد زیاد از اقوام غبر فارسی زبان و غیر تاجیک است.
بعنوان نمونه تعدادی از پشتو زبانها که با شورا نظار همکار بودند یاد میکنیم که حتی علیه طالبان هم جنگیدند.
1 شهید حاجی قدیر از جلال آباد 2 شهید عبدالحق از جلال آباد 3 داکتر عبدالله متولد کابل اصلیت از قندهار 4 انجنیر عارف نورزی نماینده فعلی ولایت قندهار 5 استاد سیاف از پغمان و نماینده فعلی پارلمان
همین 5 نفر فعلا یادم بود نوشتم اگر خواستید باز هم از این سند ها مینویسم تا دلیل باشد بر فاشیست بودن شورای نظار
روسیاه باشد هرچه فاشیست است.
10 جون 2007, 13:22
تصیح
شهید عبدالحق و شهید حاجی قدیر هیچگاه جز شورای نظار نبودند. آنها از روز اول جنایات مسعود را در کابل محکوم کرده و از همینرو بین سالهای 92-96 در جنگهای داخل کابل هیچ غرضی نگرفتند. حاجی قدیر بوسیله اشخاص مربوط به فهیم به قتل رسید.
10 جون 2007, 18:36, توسط غلام شناس
حاجی قدیر
وی در سال 1333 خورشیدی درقریة سیدان سرخرود ولایت ننگرهاردیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدائی و متوسط را درین ناحیه به پایان رسانید.
در دوران حکومت محمد داود ، حاجی قدیر به همراه برادرانش عبد الحق و حاجی دین محمد مهاجرت کرد و عضو حزب اسلامی گلبدین و پس از انشعاب درین حزب به همکاری با حزب اسلامی یونس خالص پرداخت.
پس از کودتای ثور، وی یکی از قوماندانان مجاهدین بود که در جنگ بر ضد قشون سرخ نقش فعالی داشت. پس از سقوط دولت نجیب الله در سال 1371 و پیروزی مجاهدین ، وی بحیث والی ننگرهار وشخص شماره یک منصوب شد و ریاست شورای مشرقی را برعهده گرفت .
پس از تصرف ننگرهار توسط طالبان ف حاجی قدیر در خزان سال 1375 به پاکستان گریخت. مدت زیادی طول نکشید که وی با دولت پاکستان به دلیل مخافت با طالیان اختلاف پیدا کرد و مجبور به ترک این کشور و اقامت در آلمان شد.
حاجی قدیر هشت ماه را درین کشور سپری کرد و سپس به پنجشیر رفت و با احمد شاه مسعود یکجا به مبارزه بر ضد طالبان پرداخت. این عمل وی طالبان را بر آشفت و ازینرو تعداد از اعضای فامیلش توسط این گروه قتل عام شدند.
اعدام برادرش عبد الحق یکی از قوماندانان بسیار مشهور جهادی ، در ماه قوس 1380 توسط طالبان که قصد داشت مردم را علیه این گروه بسیج و سازماندهی نماید ، نمونة این قتل ها بشمار میرود.
حاجی قدیر در کنفرانس بن اشتراک کرد و در حکومت موقت بحیث وزیر شهر سازی ووالی ننگرهار منصوب شد. وی در ایام برگزاری لویه جرگه اضطراری ، نقش فعالی در کاستن تشنج بین نمایندگان را به عهد گرفت و خود را شخصیت میانه رو و حامی کرزی وانمود کرد.
پس از تشکیل دولت انتقالی در اول ماه سرطان ، وی بحیث معاون رئیس دولت ووزیر فوائد عامه انتخاب شد.
آنلاین : در این لیست زندگی نامه ها از حاجی قدیر هم گفته شده
9 جون 2007, 22:42
کامران تو چرا اصلا به جواب این آدمک های کثیف می پردازی؟ بگذار عزیزم این ها هرچه می گویند تو و همکارانت کار خودتان را بکنید. من فکر می کنم جواب دادن تو به این ارازیل برای تمام ما که می خواهیم واقعیت ها را آشکار کنیم مفید واقع نمی شود. حالا بگذار نوکر آمریکا می خواند از ایران می خواند اما ما گذاریم قضاوت در مورد این سایت را یک نهاد مدنی و مدافع روزنامه نگاران بکند. من یک بار دیگر خواهش می کنم ارزش ندارد. تو کارت را ادامه بده هیچ کس هیچ غلطی کرده نمی تواند......
م. پ
9 جون 2007, 23:07, توسط کامران ميرهزار
خواننده ی من آقا يا خانم م.پ
کدام جامعه ی مدنی؟ اگر منظورتان از جامعه ی مدنی همين دوکان هايی ست که هيچ ارتباطی با مردم رنجديده ی افغانستان ندارند، نمی خواهم از من دفاع کنند.
من ترجيح می دهم با شما خوانندگان اين موارد را در ميان بگذارم تا اين نهادهايی که دم از آزادی و جامعه ی مدنی می زنند و مانند خوره به جان مردم افتاده اند. آيا شما می دانيد اين به گمان خودشان چه پول های گزافی را به نام مردم گرسنه ی افغانستان حيف و ميل می کنند؟
نه به من اجازه بدهيد با شما درد دل کنم تا با آنان.
10 جون 2007, 00:50, توسط هروى
دوست عزيزم آقاى عيار!
استدلال موزون برحق و كوبنده شما در برابر اين كوردلان كه بجز جفيدن جيزىديكرىيادندارند، قابل ستايش است.
اين آدمها باندازه درمنجلاب ذهنيت فاشيستى غرق اند كه شير برايشان قير مينمايد و شايستكى درك استدلال درست را ندارند.
نه افغانيم نه ترك و تتاريم جمنزاريم وازيك شاخسا ريم
تميزرنك وبو برماحرام است كه مابرورده يك نوبهاريم
هروى
توكيو
10 جون 2007, 08:53
M.P.I am sure you are one of those who raised in the hand of Iran as you are using the words of Iranian shame on you with your dirty words no wounder such slaves like do not have the right to advice some one here go to heal and we hate slaves of Iran or Pakistan
Ali Reza
10 جون 2007, 03:21
غلام هروی و غلام عیار بر سر سوته امریکایی ها نشسته ناز میکنند و بر پشتون ها میتازند. این کار این غلام بچه ها جدید نیست. در زمان روسها بز کثیف مسعودوف از سر سوته روسها داد از جهاد میزد و بهترین مجاهدین را به شهادت میرساند. امروز بیناموس ربانی و ضیا مسعودوف، ولی مسعودوف و دیگر دزدان بز کثیف مسعودوف از سر سوته امریکایی ها در بگرام خیز و جست زده و از جهاد یاد میکنند. جهاد این دزدان و قاتلان خدمت گذاری به امریکایی ها است.
من در مورد برادران هزاره، تاجک و ازبک نمیدانم ولی اگر یک پشتون در شرایط حاضر که قاتلان فرزندان شان ربانی و دزدان بز کثیف مسعودوف اکنون با استفاده از سوته امریکایی ها بر جنایات شان بر علیه پشتون ها ادامه میدهند همکاری کند، باید به حیث خائین ملی شمرده شود. این اگر کرزی باشد، احدی باشد، جنرال وردک باشد و یا یک پشتون در رده های پائین دولت و یا ولسی جرگه و یا مشرانئ جرگه.
زیرا یگانه راه برای ما مبارزه در سنگر های داغ است. امریکایی ها در شش سال اخیر نشان دادند که مانند روسها دشمنی با ملیت پشتون دارند زیرا آنها میدانند که پشتون ها یگانه مردمی است که اشغال افغانستان را نمیپذیرند و از همینرو یک دزد و اجنت روسهای را که یک میلیون پشتون را به قتل رسانده اند و باند دزدانش را بر ما تحمیل کرده اند.
من از پشتون ها میخواهم که اگر میخواهند تا 5 سال آینده همه چیز خود را از دست ندهند به پاه بر خیزند.
10 جون 2007, 06:15
Dear all!
Mr.Ayar is a great and honest soldier of freedom and liberation.Please stop terrorizing people(like Ayar).Meanwhile, Massoud is an international HERO...World is legitimizing his legacy...
Najiba
Cananda
10 جون 2007, 06:37, توسط غلام شناس
پشتو زبانها دوصد سال است بپا خیستند. چون رهبران شان اکسرا فاشیست هستند چون و به برادری و برادری تن نمی دهند در راستای همان اهداف خود شان هم هیچ کار از پیش نبردند. آنها به آبادی کشور که بلکل نمی اندیشند تا بفکر کار در این راستای باشند.
10 جون 2007, 08:18
mokhans ha kei khod ra panhan karda ba asme mostahr menavesand : Wais nassri, sota khan azam ststani, khar marofi and.
wais jan to nabode daaar sale 1987 dr hotale Bonn bot hayi rabani ra pesh paysh megozashtey,chi kham va cham dast bose mekarde. agar khasta bashe photo hayat ra ba kaboul pers beferstaam.
10 جون 2007, 09:31
بلي شما تا جایی راست میگویید. این پادشاهان و رهبران پشتون با وصف 260 سال سلطنت بر افغانستان زبان خود را، عادات و رسوم خود را و مردم خود را زیر پاه کردند. از همینرو یک جت کشمیری کارمل و یک دزد و رهزن چون بز کثیف مسعودوف توانست با غلامی به روسها دولت افغانستان را در ظرف فقط 10 سال به خاک یکسان کنند.
اگر ما واقعا ً رهبران نیشنلیست میداشتیم ما هیچ گاه تقلید از ایرانی ها نمیکردیم و پشتو حد اقل در مناطق پشتون نشین به صورت درست و واقعی آن قدر و عزت میداشت.
امروز پشتون ها در چنان حالت ضعییف قرار دارند که یک باند رهزن و دزد مربوط به بیناموس ربانی و بز کثیف مسعودوف با استفاده از جنایتکاران امریکایی میخواهند آخرین میخ را بر تابوت پشتون ها بکوبند. از همینرو من به آن پشتون های ساده لوح خطاب میکنم که اگر میخواهند که کاملا ً از بین نروند به این مقامات سمبولیک چون کرزی و وردک که حرف شان را خر هم گوش نمیکند دل خوش نکنند و به خاطر کشور و پشتونولی شان برخیزند.
یک مثال مهم: دیروز استاد دزدان عطا بورقه امر کرزی را مبنی بر تقرر رئیس رادیو و تلویزیون بلخ سر سوته خود بسته و بر آن شاش کرده و گفته که رئیس را او حق دارد که تعین میکند نه کرزی و نه وزیر اطلاعات.
حالا ببینید که این مقامات سمبولیک فقط دلخوشی یکعده پشتون ساده است. در حقیقت امریکاییان جنایتکار با تکیه بر رهزنان بیناموس ربانی و بز کثیف مسعودوف اصلاً پشتون ها را میخواهند که مانند روسها قتل عام کرده و در این رابط هم و با وصف هر روز قتل ده ها پشتون کرزی و یکعده پشتون ساده به وضع کنونی دل خوش میکنند.
10 جون 2007, 09:53
ba laq laq to sag daria mordar nameshavad, masoud bozorg bod kei dast khoahart ra az daste panjabi,az modar at ra az dast arab va khala at ra dastan rus ba hamkari mardom qaraman nejat dad,to khasis va din hemat chi ke qadre bozrg ra bedani, nokare dal khor.
10 جون 2007, 10:20, توسط خيام
ضرب المثل ما "ده در کجا و درخت هايش در کجا" در مورد دلايل و نتيجه گيری هايتان کاملاً صدق ميکند.
بيبيند اگر 260 سال سلطة خشونت بار کسان که شما آنها را رهبر ميخوانيد نتوانست راه را به جايی ببرد, بدان معنی است که آنها اصلاً به خطا رفته بودند. اگر با نفی هويت و حقوق اقوام و مردم, با قومپرستی و نشنليزم, با زبان توپ و تفنگ, با قتل عام ها و غارت ها, با زبان بريدن ها و کله منار ساختن ها ميشد همة مردم را پشتوزبان و اين کشور را پشتونستان ساخت حال ما وقت همه پشتوزبان و همة ما پشتون شده بوديم.
آيا 260 سال ظلم, مصبيب, دربدری, حقارت, برده گی و جهالت کافی نيست؟ در اين سال ها همة ما بازنده بوده ايم. اکنون کشور ما عقب مانده ترين مملکت دنياست. بدبختترين, مفلوکترين, نادانترين و وحشی ترين مردم اين دنيا ما هستيم. چرا به جای آنکه بيدنديشيد و از ديگران بياموزيد هنوز هم ميخواهيد به همان راه سابق و حتی خرابتر از آن دوام بدهيد؟
يک سوال ديگر: کی های برای امريکايی ها کار ميکنند برادر؟ آيا آقای کرزی و فاميلش در امريکا تجارت و رستورانت ندارند؟ آيا آقايانی مانند احدی, احمدزی, جلالی, خليلزاد تابعيت امريکايی ندارند؟ آيا طالبان و حکمتيار با دوام جنگ و کشتن هموطنان خويش آب در آسياب امريکايی ها نميريزند و ادامة موجوديت شان را در اين سرزمين توجيه نميکنند؟
چرا نميگوئيد که ما همه اقوام بايد بر پای خيزيم؟ چرا اعتراف نميکنيد که ما هنوز ملت نشده ايم؟ چرا نميگوئيد که بايد نظامی بسازيم که در آن همة اقوام کشور خود را سهيم بدانند؟ چرا نميگوئيد که بايد شرايط رشد برای تمام زبان های کشور فراهم شود؟ چرا نميخواهيد که ادارة محلی مردم به دست مردم داده شود؟ چرا نميخواهيد که همه از حقوق يک سان بر خوردار باشند؟ آيا مخالفت با اين آرمان ها فاشيزم نيست؟
بدانيد که تا زمانیکه انديشه و عمل قبيله گرايی خويش را تغيير ندهيد تا ابدالابد در آتش جهنم که افروخته ايد خواهيد سوخت. اين فقط شروع ماجرا است.
10 جون 2007, 11:14
اگر آنچه را که من نوشته ام یکبار دیگر بخوانید خواهید دید که اول پیغام من به آدرس پشتون ها است. دوم اینکه شما و اعضای باند بز کثیف مسعودوف میگویند که رهبران پشتون همه نشنلیست بودند. اگر چنین میبود پشتون ها چنین خوار و زار نمیبودند و افغانستان طی فقط ده سال توسط دو نوکر روس کارملوف و مسعودف به خاک یکسان نمیشد. امروز پشتون ها زبان خود را صحبت نمیتوانند.
و دیگر اینکه شما میگویید که چرا فقط از پشتون ها خواسته ام بر ضد جنایتکاران امریکایی که باند جانیان بز کثیف مسعودوف را بر ما تحمیل کرده؟ من از همه میخواهم که به خاطر آزادی قیام کنند. ولی فکر نمیکنم که در موجودیت بیناموس ربانی ، ولی مسعودوف و ضیا مسعودوف و غلام فهیم که در بدل 5 میلیون دالر خود را فروختند قیامی در مناطق غیر پشتون صورت بگیرد.
ثانیا ً شما راست میگویید کرزی و احدی و غیره خود فروشان هستند که به هیچوجه از پشتون ها نمایندگی نخواهند توانست ، آنها با کنار آمدن با باند قاتل و دشمن مردم پشتون یعنی بز کثیف مسعودوف بر تمام پشتون ها شاشیدند و در روز حساب آنها از ولی مسعودوف که امریکایی ها را برادر خود خطاب کرده ، بیشتر مورد مجازات قرار خواهد گرفت.
حالا بر شما است که آیا از باند بز کثیف مسعودوف دفاع کرده و مانند دوره روسها خود را به امریکایی ها میفروشید و یا با رد این جنایتکاران و کرزی و امثال شان برای یک افغانستان نوین راه را باز میکنید.
10 جون 2007, 12:41, توسط خيام
نتيجة فاشيزم چيزی جز خواری و زاری نيست. اگر پشتون ها امروز خوار و زار هستند به خاطر آنست که اکثريت پشتون هايی که بر رأس قدرت بوده اند با نام پشتونوالی و پشتونستان سازی پشتون ها را فريب داده اند تا در قدرت بمانند. آنان هيج کاری را برای ريختن بنياد يک ملت انجام ندادند و نتيجة کارشان نفاق و دشمنی و بدبختی دامنگير همه اقوام کشور به شمول پشتون هاست که شاهد آن هستيم.
کاشکی رهبران فعلی کشور ما امروز ميتوانستند روی منافع ملی به توافق برسند. متأسفانه خلاف آنچه شما ميگوئيد هيچگونه تفاهم و همآهنگی بين کرزی و آنچه شما باند مسعود ميخوانيد وجود ندارد. برعکس آنها در يک تقابل سياسی و تا حدی نظامی قرار دارند. نميدانم که نتيجه گيری های شما در مورد همکاری شان بر اساس کدام اخبار و اطلاعات است.
مشکل ما و شما را اينکه کرزی باشد يا نباشد, ربانی باشد يا نباشد, ملا عمر باشد يا نباشد حل نميکند. رهبران سياسی متأسفانه که در اکثر جاها هميشه بهترين افراد نيستند و جروبحث کردن روی آنکه کی خوب است و کی خراب به جايی نميرسد. اگر باند مسعود خراب است آيا تيم کرزی, تنظيم حکمتيار, جنبش دوستم, وحدت خليلی, آدمکشان ملاعمر خوب است؟ آيا شما توقع داريد که هزاره ها, تاجک ها و ازبک ها به دنبال ملاعمر, حکمتيار يا کرزی بروند؟
به جای آنکه به فکر اين باشيم که کی باشد و کی نباشد بايد به فکر اين باشيم که در مملکت چی نظام داشته باشيم. آنچه ميتواند صلح و وحدت ملی را به کشور ما باز گرداند آنست که بپذيريم که هر کسی که در اين کشور زنده گی ميکند انسان است, هويت دارد و بايد از حقوق مساوی با ديگران بر خوردار باشد. بپذيريم که هر کس ميتواند خود را به نام قوم خود مسمی سازد, با زبان خويش درس بخواند, با زبان که ميخواهد تکلم کند, در مذهب که ميخواهد باشد, نماينده ها و مقامات محلی و ملی خود را خودش انتخاب بکند و خلاصه از حقوق بسيار ابتدايی که در اکثريت کشور های جهان برای مردم تظمين شده است برخوردار باشد. مهمتر از همه قبول کنيم که حاکميت و صلاحيت مال و ميراث پدری و قومی هيچ کسی نيست و هر کسی از هر قوم, زبان, جنس و مذهب که باشد ميتواند که به اريکة قدرت در سطح محلی و ملی برسد به شرطی که از راه انتخابات باشد. متأسفانه که تا امروز حرکت که واقعاً از چنين آرمان ها در کشور ما دفاغ کند تا حال وجود ندارد, خصوصاً در بين پشتون ها.
اگر بتوانيم روی اصولی که در بالا ذکر کردم به مؤافقه برسيم, مطمئن باشيد که نه تنها صلح, وحدت ملی, پيشرفت و ترقی به کشور ما باز خواهد گشت, نه تنها از شر رهبران فاسد خلاصی خواهيم يافت, بلکه خارجيان نيز راهی به جز ترک کشور نخواهند داشت بدون آنکه دست به تفنگ و ماين و کشتار هموطنان خود بپردازيم.
10 جون 2007, 12:55
اصولی را که شما پیشکش کردید در افغانستان اشغال شده و در کشور که امریکایی ها با تحمیل یک رهزن و جاهل چون بز کثیف مسعودوف بر میلیون ها افغان، تلاش دارند بر جنایات شان و جنایات باند ربانی و بز کثیف مسعود پرده افگنند ، امکان پذیر نیست.
10 جون 2007, 13:28, توسط احمد عیار
بیادر جان، عقلت ده سرت است؟
هی میگویی تحمیل، هی میگویی تحمیل بز کثیف مسعودف هی میگویی تحمیل ربانی! امریکایی ها قدرت ربانی گرفتند به کرزی خان دادند. مسعود هم برای مردمش قهرمان است. تو هرگز او را قهرمان نمیگویی و هرگز هم کسی او را برتو تحمیل نکرده. اگر امریکایی ها چیزی را تحمیل کرده باشند، کرزی است نه ربانی. شما نه معنی تحمیل را میدانید نه تحمیل شده را میشناسید. شما وظیفه دارید تا بر مسعود و ربانی بتازید. هزاران درد بیدرمان دیگر کشور را فرا گرفته که نه ربانی دران دخیل است ونه هم مسعود اما شما همه چیز را به آنها ارتباط میدهید. آن هم با توهین، تحقیر و دشنام. کار شما هرگز یک کار مثبت و مفید نیست. شما از آقای احمد یاد بگیرید که چگونه با نزاکت و اخلاق مسایل را مطرح میکنند.
شماکاری میکنید تا همان توهینی را که شما به ربانی و مسعود میکنید، دیگران هم به شخصیت ها و افراد مورد علاقهء شما بکنند. این کار جز یک جنگ طفلانه چیز دیگری نیست. من میدانم که شما به قدر کافی این کار را کرده اید. حالا وقت آن است که به منطق و استدلال روی بیاورید.
اتهام شما به مسعود میتواند دیگران را نیز وابدارد که درمورد وزیراکبرخان و دوست محمد خان عین اتهام را ببندد. شما باور کنید که آنچه وزیراکبرخان با گرفتن قطی نسوار و عینک پدرش به انگلیس ها کرد صد بار میتواند ثابت بسازد که یک عمل وطنفروشانه بود. اگر تاریخ را مطالعه کنید، مثال های زیادی می یابید که قهرمانان خود ساخته را به شما بشناساند.
آیا میخواهید همین اتهام زنی را ادامه بدهید؟ یاالله! اما تصور نمیکنم دردی را از درد های وطن دوا کند و مشکلی را حل. ما به نزدیک شدن نیاز داریم. شما میدانید که احساسات به طرفداری از مسعود به همان اندازه قوی است که هرگونه بی مبالاتی و تند گویی سبب نفرت و انزجار بسیاری میشود.
حرف من برای شما همین بود. حالا هرگل میزنید به سرخود میزنید. باور داشته باشید که حرف تان هیچ اثری ندارد . کسی را قانع و کسی را راضی به آنچه شما میخواهید بگویید نمیکند- جز تعمیق نفرت حاصلی ندارد.
10 جون 2007, 13:49
غلام جان
شما به مرض جهالت مبتلا شده اید. یکبار دیگر پیام های مرا بخوانید و خواهید دید که من اصلا ً از پشتون ها تقاضا کرده ام برخیزند والی اشغالگران به کمک جنایتکاران بز کثیف مسعودوف و ساده لوحی های یکعده پشتون که به مقامات سمبولیک کرزی و احدی و جنرال وردک دلخوش میکنن، آخرین میخ را بر تابوت پشتون ها خواهند کوبید.
اگر ربانی مجاهد است و دزدان و رهزنان بز کیثف مسعودوف به آزادی افغانستان و اسلام واقعاً اهمیت میدهند اگر در سنگر ها نمیرزمند ، حداقل شفاهی اشغال افغانستان را محکوم کنند.
من میدانم که این جنایتکاران این کار را نمیتوانند زیرا آنها افتخار دارند که از سر سوته امریکایی ها از جهاد حرف بزنند. کاریکه مسعودوف بز از سر سوته روسها انجام میداد.
کرزی و احدی و جنرال وردک مانند لوی سارونوال ثابت مقامات سمبولیک دارند که به حرف شان یک خر هم گوش نمیکند.
غلام بچه های امریکایی ها دزدان بز کثیف مسعودوف است که یکی شان استاد دزدان عطا محمد نور هفته قبل امر رئیس جمهور را مبنی بر تقرر رئیس رادیو تلویزیون بلخ را سر سوته خود بسته و بالای آن شاش کرده. و تو غلام جان از کرزی و مقام او حرف میزنی.
من از تو هم نمیخواهم که بز کثیف مسعودوف را قهرمان خود نگویی . و پیام من هم به تو نبود فقط به آن پشتون های است که ساده لوحانه دل خوش کرده اند که در موجودیت امریکایی های جنایتکار میتوانند افغانستان آرام و آسوده ای را بنا نهند.
10 جون 2007, 17:59, توسط جبغویه
اقای عیار بسیا ر خردمندانه استدلال میکتد وهر ادم نیک پندار این را به روشنی میتواند دریابد.ایشان به تنهای ویکتنه به پاسخ تمام تمامت خواهان به درستی وپختگی پرداخته اند.انهای که در برابر سخن های او استدلالی ندارند بی درنگ به دشنام دادن ربانی ومسعود پناه میبرند وانرا پاسخی به هر پرسش واندیشه عدالت خواهانه میدانند!گویی اگر مسعود ربانی حذف شوند دیگر صدای حق طلبی ملی خاموش خواهد شد.یا گویی که این صدا را انها بلند کرده اند.واقیعت این است که انها به حل عادلانه مسئله ملی نپرداختند و چنین بر نامه ای در دستور کار انها قرار ندارد. چنانچه ما در گذشته نه چندان دور شاهد تمکین جبهه متحد در برار خواستهای خلیل زاد وگروپ افغان ملتی کرزی در جریان لویه جرگه قانون اساسی بودیم.انها اشکارا از برنامه های برتری خواهانه گروپ کرزی پشتیبانی کردند.این اقدام انها زیان های فراوانی به منافع مردم ما وارد کرد که از این ناحیه باید به مردم ما پاسخ گوباشند.جامعه ما بدون از انها نیرو ی اجتماعی لازم را در اختیار دارد تا به خواست ها ملی وتاریخی خویش دست یابد.
انحصار قدرت توسط نیروهای برتری خواه وسرکوبگر در تاریخ معاصرافغانستان مانع اصلی روند مردمسالاری در کشور است.شوونیستهای قبیله گرا به هر روشی میخواهند قدرت را در اختیار داشته باشند.انها نمی خواهند تا نمایندگان واقعی مردمان غیر پشتون در قدرت شریک شوند.بدین روش انها قادر خواهند بود تا در غیاب مردم ما تصمیم بگیرند منافع وحقوق انهارا پیمال کنند.همین اکنون در حلقه اصلی تصمیم گیری به جز گروپ کرزی خلیل زاد کسی دیگر حضور ندارد.ما امروز نهاد ها وسازمان های جامعه را در اختیار گروپ افغانملتی کرزی قرار داده ایم گروپ که اشکارا خودرا نماینده یک قوم خاص میدانند وبرای تامین منافع ان قوم کار میکند .هیچ ملت اگاهی بعد این همه قربانی چنین اشتباه فاجعه باری را مرتکب خواهد شد؟انها از قدرت این نهاد ها بر ضدمردم ما کار خواهند گرفت...رژیم کرزی فاشیست ترین رژیم در دو صده پسین است .روان نا پاک فاشیزم قبای دمکراسی بر تن کرده است!اگر مردم مانع نشوند این رژیم در تحت حمایت بیگانگان اسیب های فراوانی به مردم ما خواهد زد.تغییر مناسبات قدرت در افغانستان میتواند به انحصار قدرت خاتمه دهد ودولتی بر مبنای رضایت شهروندان را بنیاد نهد.
اقای بهادر غیر دشنام دادن دیگر جه در چانته داری؟! کدام گپ مپ که چهار ادمه از چهار قوم افغانستان خوششان بیاید یاد نداری؟!
بسیار دم از پشتون وغیر پشتون نزن .نشود که غیر پشتون ها به راه خود بروند وشما را با ان باور ها قومپرستان به خدا بسپارند.مانند هر بیگانه دیگر با شما هم رفتار کنند.
11 جون 2007, 03:36
شما از روز اول سقوط طالبان امید های مردم بیگناه را با مسعود گفتن و ربانی گفتن و فاشیست خواندن پشتون ها و طرفداری از دزدان و رهزنانی چون جرات، فهیم، عطا محمد نور به یاس مبدل کردید. شما با این اعمال جاهلانه و ضد وطنی کار را به جای رساندید که طالبان که محو شده حساب میشدند دوباره ظهور کرده و اختلافات قومی به بالاتری درجه آن رسید.
شما باید بدانید که مسولیت تمام این جنایات و عواقب آن به گردن شما است. چون شما در سایه امریکایی ها دست به این جدایی ها قومی و براهت دادن جنایتکاران جنگی زدید.
10 جون 2007, 18:20
کتاب يغمای دوم منگلی در پاسخ دويمه سقاوی
تاريخ:
موضوع:
نشریه حقیقت
fruzi.persianblog.com
اين مقاله يک بخشی از کتاب يغمای دوم منگلی ميباشد
شاغلی سمسور این فصل را به شناخت شخصیت کارمل اختصاس داده می نویسد(( در تاریخ معاصر کشور ما از همه بدتر و تیره تر ششم جدی سال 1358 خورشیدی است که کرکتر اساسی و یا شخصیت محوری این ایام درد انگیز و رنج آور ببرک کارمل بود.
او در همین روز توسط سپاه 86هزار نفری اتحاد شوروی با همه ساز و برگ نظامی آن بر تخت کابل نشانده شد.))و ادامه میدهد(( ببرک کارمل فرزند جنرال محمد حسین خان از دهکده کمری ولسوالی بگرامی پدر کلان آن محمد هاشم خان نام داشت و پدر کلان های محمد هاشم خان از هندوستانیانی بودند که از کشمیر به پنجشیر آمده اند.))
از مطلب فوق الذکر سوالاتی پیدا میشود که شاغلی سمسور باید پاسخ بدهد. آیا این موضوع افواهات است که پدر کلان های کارمل از کشمیر به پنجشیر آمده اند یا کدام اسناد معتبر آنرا تایید می کند ؟ اگر اسنادی وجود دارد پیشکش نماید. اگر اسناد در بین نیست لطفاٌ تهمت را کنار بگذارید و اعتراف کنید که ببرک کارمل ، قرار باور مورخین ، اصلاٌ از قوم پشتون بوده و پدران وی از جمله ناقلینی هستند که از ولایت غزنی در کمری کابل مسکن گزیده اند. از اینکه نامبرده در کابل تولد و با مردمان اصیل کابل آمیزش و رشته های قومی برقرار ساخته بود، به زبان پشتو علاقه ای نداشت حق با شما ست که او را یک تاجیک بحساب آورید چون ثابت گردیده که هر فردی حتی از قوم پشتون اگر دری صحبت کند ،پشتونیزیم در پیشانی آن مهر تاجیکی می زند.
سوال دیگریکه ذهنیت ها را پریشان وقسماٌ بیدار میسازد اینست که شاغلی سمسور آغاز بدبختی ها و عقب مانده گی های کشورمان را به سه دوره تقسیم بندی میکند.کتاب تاریخی اش را به جلوس حبیب الله کلکانی آغاز و می نویسد که(( در تاریخ معاصر کشور ما سه بار به گونه غیر طبیعی و اما به کمک خارجیها به جای منابع و سر چشمه های اصلی و حقیقی قدرت سیاسی ، برای ایجاد زمینه ها و سر چشمه های مصنوی و ساخته شده کوششهای صورت گرفت.))
دوره دوم را چنین به تحلیل گرفته (( بار دوم در ششم جدی 1358 روسها با استفاده از تجربه انگلیسها مستقیماٌ بزور نظامی و فرستادن عساکر خود یک شخص مجهول الهویه یی را بنام ببرک کارمل بر تخت کابل نشاندند و نسبت به سقاوی اول زیانهای این حادثه منحوس بمراتب زیاد است.))
نگارش کتاب دویمه سقاوی اگر از روی کینه توزی و اعراض قومی نبوده و نویسنده ترازوی عدالت نویسنده گی را پیش چشمش مجسم می ساخت و مثل سایر نویسنده گان با درک ،با احساس، مردمی و واقح بین عمل میکرد، می بایست چهره های سیاه تاریخ و مظالم تمام آنعده از حاکمان را ولو که از هرقوم و قبیله ای که بودند بر ملا می ساخت ، آنگاه مورد تایید همگان قرار میگرفت.
لازم بود می نوشت برهان الدین ربانی در کنارش دو شخصیت پشتون چون گلبدین حکمتیار و عبدالرب رسول سیاف را داشت. احمد شاه مسعود در کنارش قوماندان زرداد و چمن و قلم را داشت. کارمل نیز در پهلوی خویش همسنگران افراطی چون ترهکی و حفیظ الله امین را داشت و سر انجام در مقا بل مردی چون حبیب الله کلکانی نامردی محمد نادر غدار و برادرانش قرار داشتند .هر گاه دقیق محاسبه شود در مقابل یکنفر اقلیت سه نفر به اصطلاح اکثریت وجود داشته. اگر یک انسان و یک خانه و یا یک مدرسه را اقلیتها بخاک و خون کشیدند و ویران نموده اند ب بالمقابل سه خانه سه انسان و سه مدرسه را اکثریت ها نابود کرده اند.
اما سمسور جنایات نابخشودنی امین و گلبدین را خدمت به مردم افغانستان تلقی کرده با بالا انداختن شانه هایش خود را سر فراز سرخ رو احساس می نماید.تمایلات یکجانبه و قضاوت های نا عاقلانه نویسنده روح و روان فاشیزم را شاد گردانیده و طفره رفتن های نویسنده سوالات دیگری را در ذهن مردم جامعه ما ببار می آورد که نه نویسنده و نه امثال آن نمیتواند پاسخ درست ارایه بدهند بجز سکوت و شرمساری چیزی دیگری نصیب نخواهد شد. قرار نوشته تعداد کثیری از پژوهشگران خارجی و داخلی در افغانستان حدود 36 قوم و بیش از 30 زبان و لهجه وجود دارد که در طول تاریخ در کنارهم برادر وار زندگی داشته اند.با وجودیکه اقلیتها همیشه در محرومیت زندگی کرده اند که این محرومیت همیشگی جامعه را بسوی یک انقلاب و بک دگرگونی رهبری میکرد.پروفیسور محمود قاریوف در کتاب افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی چنین مینویسد: (( پشتونها همیشه بر کشور فرمان رانده اند.سایر اقلیتها پیوسته زیر فشار ها و تبعیضهای گوناگونی به سر می برند این امکان وجود داشت که دادن خود گردانی معین ملی آنان را بسوی انقلاب کشانید. مگر در ساختار های جدید دولت پس از انقلاب نیز پشتونها به فرمانروایی ادامه می دادند و نمی خواستند موقعیت ویژه خود را در دولت از دست بدهند.))
دوره سوم را چنین به استدلال می گیرد: (( در وجود ربانی و مسعود دوره غم انگیز دیگری از سقاوی را یر افغان تحمیل کردند این دوره سقاوی از سقاوی اول محتوا و معنی چندان فرقی نداشت.))
شاغلی سمسور با این تاریخ نویسی روشنگرانه اش؟! بر پیشانی خویش چلیپا فاشیزم هتلری را حک می کند و از دوره های عبدالرحمن خان ها، شاه شجاع ها، تره کی ها ، امینی ها، نادر خان ها، غدارها، گلبدین ها که هزار مرتبه بدتر از زمان امیر حبیب الله کلکانی در تاریخ ثبت گردیده اند، از اینکه آنها به قوم پشتون تعلق میگیرند، با یک خیزش میمون مانند از سر آنها چشم پوشیده می پر د و به شاخ درخت پر میوه تاجیکها می نشیند و کرگس وار شروع به ریختن ثمره آنها می کند و ما را به تعجب و حیرت می اندازد. در صفحه 186 کتاب(( پاتک شاهی تا کیبل شاهی)) نوشته محترم ((ستانیزی)) چنین سوالی آمده است : (( در اینجا از شاغلی سمسور افغان پرسیده میشود که دولت ربانی را دوره دوم سقاوی خوانده است.پرسیده میشود که دولت ربانی این فرمان بچه سقا, را مورد تطبیق قرار نداده بود.اما طالبان که فرمان دوره اول سقا را مورد تطبیق قرار داده اند آیا اداره طالبان را دوره سوم سقوی میخوانید یا خیر !)) برای سمسور خان نه ماده ملا عمر را که در قرن بیست و یکم صادر گردیده نقلاٌ مینگارم تا سندی باشد که نویسنده دویمه سقوی به مطالعه آن خجالت بکشد چون او هرگز در کتاب خویش ازین فرمانها حتی اشاره ای نکرده است.
1 نشست و برخاست و گفتگو میان داکتران زن و مرد ممنوع است
2 کبوتر بازی ظرف 10 روز متوقف شود.هر پرنده ای که مورد استفاده قرار گیرد،کشته شود 3 زنان نباید خارج از محل سکونت قدم بگذارند 4 داکتران و پرستاران زن وارد اطاق هایی شده نمیتوانند که در آنجا بیماران مرد بستری باشند 5 استفاده از کست موسیقی در مغازه ها،هوتل ها ممنوع است 6 هیچ دریور حق ندارد زن هایکه با چادری ایرانی باشند سوار تکسی نماید 7 دکان های کاغذ پران فروشی برچیده شوند. 8 موسیقی و رقص در مراسم عروسی ممنوع است، ریس خانواده جزا داده خواهد شد 9 بوت های بلندی که صدا میدهد برای زنان ممنوع است .صدای پای بوت زن شنیده نشود این بود نه ماده فرمان رهبر طالبان، ملا محمد عمر ، که سمسور از آنها بنام فرزند صدیق کشور یاد کرده است. آل یحی که قبایل جنوب را علیه شمال و حفیظ الله امین مردم شریف پغمان اجباراٌ علیه مردم بامیان با تجربه از روش دیکتاتورنه امیر عبدالرحمن خان بجنگ خونریزی اعزام نمود این دو دوره چندم سقاوی نام خواهد نهاد ؟ تخریب نیمی از شهر کابل باثر راکت پراگنی حکمتیار و قتل بیش از سی هزار کابلی اعم از پیر و برنا،اطفال و زنان بیچاره کابل را دوره چندم سقاوی نام بخشید؟ تاریخ شاهد است که بچه سقا شهیدان، هیچ زنی را در مقابل چشمان شوهرش در محضر عام و اشخاص نامحرم شلاق نزد و هیچ شهرکی را به آتش نکشید،اما طالبان کرام؟! زنان مظلوم کابل را به بهانه مختلف شلاق زدند و کرامت انسانی زن را زیر پا نمودند و زنی را در استدیوم ورزشی کابل در حضور ده ها هزار نفر مرد به گلوله کلاشینکوف تیرباران کردند و در سمت شمال هر شهرکی را فتح نمودند به آتش کشیدند.نمونه مثال شهرک تورستی و زیبا استالف را به خاکستر سیاه مبدل ساختند. آیا این دوره به نظر شاغلی سمسور دوره چندم سقاوی است؟جواب بدهند! مردم منتظرند! ورنه باید به پیشگاه مردم از عمل نابخردانه خویش اعتراف،نادم و معذرت خواهی نماید. تاباشد اگر مورد عفو میلونها انسان رنجدیده افغانستان قرار بیگیرد. بهر حال می گذریم از اینکه کارمل از کمری کابل بود یا کشمیری ، تاجیک بود یا پشتون .شخصیت هرکس نزد خودش محترم است. احترام به عقاید و شخصیت دیگران در بالا بردن معیار شخصیت احترام کننده رول بسزایی دارد.اگر ما وقت گرانبهای خویش را در مورد اینکه نادر خان از دیره دون آمده است و کارمل از کشمیر ضایع سازیم،جز خود را بازی داده ایم و کار موثر دیگری را انجام نداده ایم چون این دو شخص از هر جایی که بودند بصفت افغان شناخته شده اند.دیره دون و کشمیر زمانی جز خاک مقدس افغانستان بود. اما این دولتمردان افغانی بودند که به شیرینی های تلخ اینگلیسها گردن نهاده و در هر مقطع تاریخی بدنه ای از کشور ما را پارچه پارچه نموده اند. چنانجه کشمیر در زمان احمد شاه ابدالی از بدنه افغانستان جدا گردید. کتاب اوستا تالیف محترم اکادمیسن جاوید مطلبی درین باره دارد که ذیلاٌ بعرض میرسد: (( .... و هر یک گوشه های از قلمرو خراسان را بلعیدند ولی این بار دولتمردان خراسانی بودند که کشور پهناور خراسان را به پارچه ها تقسیم کرده نام های تازه ای به آنها دادند. از همین جاست که نام های (( روه)) آهسته آهسته کلمه (( افغانستان )) بجای خراسان متلاشی شده بر بخشهای از خاک خراسان گذاشته شد تا آنکه در متون دوره های اخیر مخصوصاٌ در قرار داد ها و پیمانها استعماری انگلیس بجای نام خراسان ، افغانستان ثبت سجل گردید.))
موضوعت از سکه افتاده بی نهایت زیاد است اگر از بیان آنها چشم بسته بگذریم ، دل میسوزد اگ بنگاریم شاید طبیعت شاغلی سمسور و عده دیگری مکدر شود . بهر حال در ینجا قابل تذکر می دانم که بجواب شاغلی نویسنده دویمه سقاوی اظهار بدارم که اگر کارمل در بیانیه هایش شوروی را کشور بزرگ شورها میگفت بالمقابل تره کی کتابی در مدح مارکسیزم و لیننیزم بنام زندگی نوین بوزن یک کیلو ( اهدا به لینن کبیر) تالیف کرد. چرا شاغلی سمسور اعمال ناشایسته رهبران خلقی را بازگو نمیدارد؟ و چرا اظهار حقیقت برایش تلخ تمام میشود و چرا از جمله یکی را انتخاب می نماید؟ واضح است که بخودش بر میخورد! در اخیر لازم دیده میشود تا کمی از رویداد های زمان استاد بدهکار و شاگرد مکار نیز اطلاع داشته باشیم
ادامه دارد
منبع اين مطلب ArianaNet
http://www.ariananet.com
11 جون 2007, 05:55, توسط پروانی
عجب جنگ احمقانه ای را برپا ساخته است. به اقای عیار توصیه می شود زیاد تر از این به تلاوت یاسین نپردازد.
این وطندار از دو حال بیرون نیست: یا خواب است و اگر کسی با این همه سرو صدا از خواب بیدار نشود امیدی به بیداری اش نیست. یا خود را به خواب زده است و در این صورت داد و فریاد فایده ای ندارد.
کسی که اهل منطق نباشد و اقعا نمی شود کاری کرد.
12 جون 2007, 07:35
سلام عزیزان
شما از شکره حان سوال نماید علاوه از سفر های اروپا که 100 کیلو وزن گرفته است آیا سفر در خیمه های که روزانه ده ها طفل از گرسنگی جان به حق نیسپارند، داشته اند