احوال شخصیه یا اسباب شهرت وقدرت!
افراط گرایی در تعصبات قومی مذهبی منطقه ای هیچ کمکی به پیشرفت زیر ساختهای اجتماعی ،فرهنگی واقتصادی کشور ما نمی کند جز اینکه زمینه بزرگ شدن عده ی از انسانهای را فراهم می کنند که بدون شک و تردید وبدور از عقل ومنطق دخالت در زندگی مشترک انسانها می کنند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پیشرفت تابع عواملی نظیر: امنیت، وجود خدمات رفاهی، فرهنگی وغیره می باشد . در کشور ما، افغانستان، در چند دهه جنگ وخونریزی متاسفانه این فرصت ها برای همه مقدور نبوده فقط برای عده ی اندکی که در موقعیت اجتماعی بهتری چه از نظر اقتصادی وچه از نظر سیاسی بودند میسر بود. و در نتیجه برای این افراد شرایط سوء استفاده از موقعیت دیگران نیز به راحتی میسر می شد. کسانی که به نوعی توانسته بودند به یک موقعیت اجتماعی برسند، خود شرایط برایش این اجازه را میداد که از فقر فرهنگی واقتصادی دیگران برای تثبیت موقعیت خویش استفاده کنند.افرادی مانند: روحانی(مولوی) ،حاجی در جوامع ما جایگاه خاصی داشتند. یعنی اعتبار خاص داشتند لذا افراد سود جو وفرصت طلب همیشه بدنبال این بودند که در این گونه موقعیت ها قرار بگیرند .آنانی که صاحب چنین موقعیتی می شدند تقریبا شرایط را طوری درست میکردند که همه اسم ورسم به آنها تعلق می گرفت.روحانیت در چند سال بعد از انقلاب کشور مان جایگاه خاصی داشت. تدوین قانونی بنام احوال شخصیه شیعیان را هم می توان چنین برآورد کرد که عده ای ،با استفاده از احساسات مذهبی عمیق موجود بین مردم، برای بقای خویش در راس جامعه این قانون را وضع کرده اند.هرچند که تدوینگران وپیش نویسان این قانون افراد کم نام ونشانی هستند که با هدف خدمت به جامعه، آنرا نوشته اند، ولی متاسفانه فرصت بهره برداری را دیگران از آنها گرفته آنرا بنام خویش ثبت نموده اند تا باشد که از این گونه افتخارات کلیشه ای در پرونده خویش بیفزایند.
عدم تعادل اجتماعی یا عدم توزیع عادلانه قدرت واقتصاد باعث شده است که عده ای به بهترین موقعیت های اجتماعی برسند واز بهترین منابع موجود استفاده کنند وبرای بقا وتثبیت وتبلیغ خویش دست به ساختن مسجد، مدرسه وحتی تلویزیون زده وعده ی دیگر از این افراد برای اینکه خودرا درعمق جامعه تحمیل کنند، از هیچگونه قاچاقی فرو گذار نمی کنند، از قاچاق مواد مخدر گرفته تا قاچاق انسان ومیراث فرهنگی کشور که بتواند از طریق پول بدست آمده موسسه یا بنیاد خیریه و مسجد و... ساخته وبه مردم کمک کنند .وازاین طریق میلیاردها دلار ارزش اجتماعی برای خویش اعتبار کسب میکنند . وعده ای دیگر از اینگونه افراد با استفاده از جهالت و نا آگاهی واحساسات مذهبی دیگران با آوردن تکه پارچه ای بنام علم فلان زیارت میلیونها افغانی به جیب میزنند.وحتما پیش خودش میخندد که خوب توانستم از این فضای جاهلانه بهره ببرم.وآنانکه دیروز در برابر یک برادر جهادی خویش جهاد را واجب اعلام کردند وآنانکه حادثه تلخ وبیاد ماندنی افشار را رقم زدند، وقتیکه دولت موقت تشکیل شد بخاطر اینکه از قافله شهرت وقدرت عقب نمانند گفتند (این دولت انتقالی باید اسلامی هم باشد).وآنهایی که با بدست آوردن پولهای هنگفت به قول خودشان از دوران جهاد مقدس فعلا به دنبال ساختن شهرکها وشرکتهای بزرگ هستند تا بتوانند از طرق مختلف به دوش مردم سوار باشند ، در صورتی که در یک قدمی آنها عده ای برای زنده ماندن ودرآوردن نانی برای اهل وعیال خویش تلاش می کنند وحتی در تهیه آن هم نا کام هستند.
انسانهای ساده دلی که در اطرافشان هستند آنچنان محواینگونه فعالیتهامیشوند که حاضر به انجام هر گونه عملی برای حمایت از افراد سودجو وفرصت طلب میشوند.در حالیکه از نیت و اهداف اصلی آنها بی خبرند.
تداوم افراط گرایی دینی وسوء استفاده از احساسات و جهالت مردم نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه باعث عقب ماندگی وتشدید افراط گرایی وتشدید ناآگاهی مردم می شود، که این موضوع خودبخود زمینه بیشتری برای احیا وزنده ماندن وبزرگ و بزرگتر شدن انسانهای فرصت طلب وسودجو میگردد.
با تصویب وتوشیح این قانون در روزهای اخیر سال گذشته از طرف پارلمان ودر نهایت شخص رئیس جمهور، حامد کرزی، وبعد از آن اعتراض کشورهای غربی ورسانه ها ،وافراد سر شناس در داخل کشور این موضوع به موضوعی داغ وقابل بحث در افغانستان تبدیل شد.
.
اگر از این بحثها در بالا بگذریم فقط ادامه مطلب مانرا در حول و حوش قانون احوال شخصیه که مورد تائید وحمایت آنها است ادامه بدهیم، شاید نتیجه بهتری بگیریم .افرادی که پیش نویس این قانون را تهیه کرده ومدت طولانی هم برای آن وقت گذاشته اند، از دوستان دانشجو رشته حقوق در دانشگاه ایران ازجمله دانشگاه رضوی واقع در مشهد بودند که اساتید این دانشگاه ،اکثرا اساتید حوزه علمیه میباشند.بنا براین شکی نیست که دوستان تهیه کننده بجای اینکه موارد علمی و روانشناسی را در نظر بگیرند، به جنبه فقهی توجه بیشتری داشته اند.
البته من شخصا از این که این قانون برای اهل تشیع تصویب شده است خوشحالم که برادران اهل تشیع دعاوی ومشکلات خانوادگی آنها در دادگاههایی به فیصیله میرسد، که برابر با ارزشهای عقیدتی ومذهبی خود شان باشند .چیزی که من یا شاید سازمانهای حقوق بشری ودیگران روی آن بحث دارم همان چند ماده ای است که ازنظر منطقی و عقلی نباید در قانون کشوری گنجانده می شد.در این باره لازم به تذکر است افرادی که این قانون را پیش نویس کرده اند، تمام تحقیقات آنرا در ایران انجام داده اند فقط در این مدت طولانی به مدت سه ماه در افغانستان مسافرت کردند تا در آنجا با یک تحقیق میدانی دریابند که چه موضوعاتی بیشتر در دادگاهای خانوادگی اهل تشیع مطرح است، که روی آن بیشتر مانور دهند. سوالی که مطرح می شود این است که آیا سه ماه، برای کسانی که بیش از 200 ماده ای قانونی را پیش نویس می کنند زمانی کافی است؟ویا اینکه همین چند ماده جنجال بر انگیز که مورد اعتراض همه واقع شده است همانها در بیشترین دعاوی خانوادگی وجود داشتند؟
در مورد سوال اول عرض شود آنها نبود امکانات تحقیقاتی کافی واساتید وحقوقدانان را در افغانستان بهانه کردند که به نظر میرسد بهانه ی خوبی نبوده بنا به دلایل زیاد اول اینکه این قانون در ایران در کشوری که قانون اساسی آنها بر مبنای مذهب جعفری ترتیب داده شده است، چرا اینگونه محدودیت ها را برای زنان در نظر نگرفته است.دوم اینکه با توجه به آمارو ارقام، بیشترین دعاوی خانوادگی مربوط به طلاقهایی می شوند که نوع ازدواج آنها اجبار بوده است، یعنی در اینگونه ازدواجها یازن ویا زن مرد مورد معامله قرار گرفته است وهیچگونه مصلحتی در کار نبوده .معمولا در کشور ما بخصوص در دهات وشهر های کوچک ،دختران در قبال چیزی معامله می شدند مثلا دختر دادن در قبال خون بها ویا دختر دادن درقبال دختر دیگر بارها دیده شده است که نتایج بالا رفتن آمار طلاق و خودکشی های زنان این واقعیت را اثبات می کند.
البته سوال دیگری که مطرح میشود اینست که کارگردانان این پیش نویس فقط از اساتید رشته حقوق وفقه شیعه در تحقیق شان استفاده کردند چرا در این زمینه از علم روانشناسی بهره نگرفته است با وجود که در روابط زنا شویی ونارسایهای آن این علم پزشکی وروانشناسی حرف اصلی رامیزند نه فقه اسلامی که فقط یکسری تئوری هزارو چند سال پیش را مطرح می کند.
ازدواج برای انسانها چه زن چه مرد یک امر طبیعی ونیاز عاطفی وروحی است ، و طبق این قانون استنباط می شود که فقه اسلامی ویا دینی این امر را فقط برای مردان نیاز میداند که علم پزشکی وروانشناسی نیاز دوطرف را اثبات کرده است. زن ومرد در هر جامعه ای مکمل هم هستند زن ومرد بدون همدیگر کامل نیست پس چرا ما زنان را در ارث و میراث ودر موارد دیگر نصف آدم حساب میکنیم با وجودی که اگر مردان عهده دار امورات زندگی هستند مادران زحمت کمتر از آن به عهده ندارد بلکه زحمتی که یک زن به عنوان مادر در پرورش طفل متحمل می شود ده ها برابر بیشتر از زحمتی است که مردان عهده دار آن هستند مثلا دوره نه ماهه بارداری برای یک زن اگر درنظر بگیریم از نظر عقل وعلم به مراتب سخت تر از ده ها ماه کار یک مرد در بیرون ازمنزل است .همانطور که در گفته های دینی هم دیده می شود : بهشت زیر پای مادران است .اگر واقعا اینطور است، چرا گفته های دین در باره زنان در تناقض است از یک طرف میفرمایند بهشت زیر پای مادران است واز طرف دیگر زن را نصف یک مرد حساب میکنند.که واقعا از نظر منطقی این تناقص قابل قبول نیست اگر بهشت زیر پای مادران است پس زن نصف مرد نیست ویا اگر زن نصف یک مرد است پس بهشت در کار نیست.
در مورد ماده دیگر این قانون که برای دختران سن ازدواج تعیین کرده است عرض کنم که این تعیین سن ازدواج خود یک نوع تکلیف واجبار را برای دختران دارد یعنی اینکه دختری که در سن قانونی ازداواج تعیین شده برسد در صورتی که خواستگاری داشته باشد حق رد را ندارد یعنی حق انتخاب را از دختران گرفته است .درحالیکه پدیده ازدواج برای زن ومرد یک نیاز است اگر دختری زود تر از سن ازدواج این نیاز را احساس کند وهمسر آینده خویش را انتخاب کند هیچ مانعی وجود ندارد ویا ممکن است دختران در سن بالا تر هم این نیاز را احساس نکنند از طرف دیگر همسر مورد نظر را انتخاب نکند هیچگونه اجبار نباید در کار باشد.
همانطور که در بالا عرض شد سوال دیگری که از نویسندگان این قانون مطرح است این است که با توجه به آمار ارقام بیشترین مشکلات ودعاوی حتی خودسوزی ها که صورت گرفته است بیانگر این است در افغانستان دختران هیچ حق انتخابی ندارند، با وجود یکه خواستگار مرد در یک خانواده بدون در نظر گرفتن سن مرد از نظر موقعیت اجتماعی وعلمی صاحب دختر بدون در نظر گرفتن موارد بالا وبدون در نظر گرفتن نظر دختر وی را به خواستگار موردنظر میدهند. یعنی اینکه این معامله هیچ تفاوتی با یک معامله فروش حیوان ویا اشیای دیگر از خانواده ندارد.این موضوع یا عدم در نظر گرفتن نظر دختران در باره ازدواج باعث تشدید طلاق وحتی منجر به خودکشی گردیده است .بنا براین قانون گذاران که این پیش نویس را مطرح کرده اند بهتر بود قانونی هم در این باره مینوشتند تا کمتر شاهد اینگونه فجایع بشری می بودیم.
در باره اجازه گرفتن زن از مرد برای بیرون رفتن ازخانه عرض کنم که در جامعه ما از گذشته های دور رسم بر این بوده است که زنان موقع بیرون رفتن از خانه با همسر خویش مشورت گرفته در صورت توافق بیرون از خانه میرفتند.بنا براین نتیجه میگیریم که نیاز به تصویب قانون در این باره نبوده ،بلکه این ماده هیچ تفاوتی با قانون منع خروج زنان از خانه در دوره طالبان ندارد. در دولت فعلی ، باز شدن مدارس ودانشگاهها بر روی زنان ، با تدوین این ماده مغایرت دارد اگر ما زنان را فقط درخانه محصور کنیم و آنان را از کار بیرون منع کنیم پس بهتر است که در اول درب مدرسه ودانشگاه را بر روی آنها ببندیم تا نیاز نباشد که قانون منع خروج زنان از خانه تصویب کنیم این یعنی همان زمان تحجر طالبانی.
اگرمدرسه ودانشگاه برای زنان باشد دیگر تصویب این قانون معنی ندارد .البته نویسندگان این قانون درباره این ماده چنین دفاع کرده است که امورات زندگی یک خانواده بدوش مردان است بیرون رفتن زنان برای کار در اجتماع برای زن هیچ توجیهی ندارد.در باره این دفاعیه عرض کنم اگر واقعا کار زنان در بیرون توجیهی ندارد چرا مدرسه و دانشگاه در جذب زنان برای آموختن علم باز است ؟اگر یک زن در خانه باشد پس همان نظر طالبان درست است که زنان نیازی به فراگیری علم ندارند.دوم اینکه چرا ما تمام تکلیف یک زندگی را به عهده مردان بگذاریم در صورتی که زنان در جامعه هم می توانند کار کنند، فعالیت اجتماعی داشته باشند، تا در تداوم زندگی با مردان دوش به دوش هم باشد که این موضوع کاملا توجیه اقتصادی دارد زن ومرد در یک خانواده برای شکوفایی اقتصاد خانواده ودر نهایت اقتصاد جامعه، فعالیت یکسان داشته باشند.
در باره ماده ای که زنان را مکلف میکند در هر زمانی که مرد نیاز هم خوابی داشته باشد زن اجبارا آن را باید برآورده کند عرض کنم همانطور که در بالا عرض شد این نیاز دوطرفه است . پس چرا قانونی برای مکلف نمودن مردان وجود ندارد؟ در حالیکه مشکلات زناشویی باید با بررسی های روانشناسی برطرف گردد و چیزی نیست که بتوان با زور و اجبار با آن برخورد کرد. شاید مردان توان برخورد صحیح با همسرانشان را نداشته باشند.
در نهایت عرض کنم که آیا واقعا نیاز بود که تدوین گران این قانون، در باره ریز زندگی مشترک خانوادگی قانون تدوین کنند ؟. مشکلات و نارسایی های زیاد وجود دارد که باید در باره آنها بحث و بررسی شود ،مثل قانون ازدواج اجباری، بارها دیده شده است دختران کم سن سال را به مردان حتی بالای شصت سال هم داده اند . دختران در کشور ما بار ها به آن تن داده اند وبیشترین نتیجه آن ، طلاق، خودکشی و تضعیف روحیه زنان در جامعه بوده است.
هرچند که قانون احوال شخصیه شیعیان حق مسلم اهل تشیع است، بهتر است موارد جنجال برانگیز این قانون هرچه سریعتر اصلاح وحتی از لابلای این قانون برداشته شود .زندگی معمولی انسانها از گذشته های دور تا هنوز درجریان بوده است ممکن است مشکلات ونارساییهایی هم وجود داشته باشد که مسلما با وضع قانون نمی توان آنرا درست کرد بلکه به دنبال رفع مشکلات از طریق راههای علمی که در دنیا اعتبار خاص دارد باشد، پس نیاز نیست که برای زندگی شخصی وخصوصی زن ومرد قانون تصویب کنیم که تا حدودی نه تنها افتخار داشته باشد بلکه مایه ننگ و آبرو ریزی یک ملت فراهم گردد.
پيامها
12 می 2009, 05:54, توسط نجم
به فکر من در مسایل زناشوهری به هیچ کدام قانونی ضرورت نیست بهتر این خواهد بود که زمینه آموزش روند زندگی موثر را به زن وشوهر مساعد ساخته شود تا زن و شوهر بتوانند یگدیگر را چه ازنگاه روانی چه از نگاه فطری درک کنند و یکدیگر را کمک نمایندو مشکل کشای همگدیگرباشد، اگرقانونی وجود داشته باشد دیگر بین زن شوهر جنجال ایجاد میگردد و روحیه تحمل پزیری ازبین میرود و همیشه جنگ و جنجال بین زن وشوهر برپا خواهد بود و هریک را نظر به قانون محکوم خواند نمود. بگذار که آزادی هرکجا حکم فرماباشد و هیچ کس بالای کسی زره ظلم نکند همان طوریکه خداوند انسان هارا آزاد خلق کرده است همان طور آزاد باشند تنها چیزی که بسیار مهم است، آن آموزش خدا شناسی ، فرمان برداری ازاوامر خداوندو عبادت است انسان ها چه مرد و چه زن مسؤل هستند که از فرامین الهی پیروی نمایند و خویش تن رانجات دهند و آن هم به دست خود انسان است. با بند نمودن خانم ها در خانه نمی توان دین داری ومؤمنیت را به وجود آورد، اگرانسان ها (زن ومرد)دراجتماع علماً بدانند که چه گناه است که از آن خوداری نماید و چه ثواب است که آنرا اجام دهد این است اصل دین دارای و مؤمنیت و خداشناسی و خدابرسی درغیر آن اگر چنین باشد که مردان و زنان درجامعه های جداگانه جبراً نگهداشته شوند و زمانی که یکجاگردند و هرکاری خلاف دین و مذهب باشد انجام دهند این دین داری خداشناسی نیست این یک فریب است که خودرا میدهیم . من ازآغای محسنی می خواهم به عوض ایجاد قانون نامه به زنان و مردان شیعی آموزش زندگی زناشوهری را به زنان ومردان شیعی بدهند تا مردان و زنان روحاً قلباً باهم موافق باشند نه این که از شوهر ایجازه بگرند بعد در بازاربروند هرکاری نامشروع که دل شان خواست بکنند یعنی چه؟ این اجازه گرفتن جه مفهوم دارد.
درحالیکه این یک سنت بسیاردیرینه مردمان شرقی چه مسلمان و چه غیر مسلمان زنان هیچ گاهی بدون اجازه شوهر کاری نمیکنند چه ماند بر آن که بدون اجازه شوهربرون برد، هر زن زمانیکه ازخانه میبرایند ازشوهر ویا دیگر اشخاص بزرگ خانه اجازه میگرند مخصوصاً مسلمانان و هندوها، پس این چه ضرورت دارد که به حیث قانون نامه تصویب گردد که قبلاً و فعلاً اجرا میگردد بطورمثال چنانچه مردم هر صبح ناشتا میکنند و درگذشته هم میکردند و حال این ضرورت نیست که کسی برخیزدو یک قانونی تصویت کند تحت عنوان این که مردم هرصبح باید ناشتا کنند یعنی چی؟ کاری که همیشه مردم آن رامیکنند. همین طور نواقصات بسیار درقانون که محسنی درست نموده است وجود دارد. من از محسنی می خواهم که زیادترازاین تشیع پاک را مورد انتقادات مردم قرارندهد زیرا ما فرامین و هدایت های بسیار مفید درین راستا از امامان پاک مان داریم پس چه ضرورت است که حالا شما چنین قانون جنجال برانگیز را به وجود آورده اید آیا شما از امامان معظم مان زیاتر میدانید؟درمسایل زندگی ما هدایات از امان خود داریم آن مارا کفایت میکند، لطفاً این جنجال را خاموش نماید
وسلام
12 می 2009, 17:11
جناب آقای نجم ! احساسات را کنار بگذارید و دقت فرمایید!
با توجه به رابطه حقيقي كه ميان افعال انسان و واقعيات خارجي وجود دارد، عمل افراد چه از روي اختيار و چه از روي تكليف نمي تواند در محيط اطراف بي تأثير باشد و عدم كنترل غرائز و خواستهاي نامحدود بشر در ميان افراد اجتماع گاه سبب مي شود كه سلامت جامعه در معرض خطر قرار گيرد. بنابراين لازم است تدابيري اتخاذ گردد و قوانین برای ضمانت و جود داشته باشد...
باحترام
12 می 2009, 05:58, توسط نجم
من از آغای محسنی می خواهم که مذهب رافدای سیاست نکند بلکه سیاست را باید فدای مذهب نمود.
12 می 2009, 09:36, توسط jaghori
zahmat kashi di dash nam shi ni di shoma ham tan ha nisti khili taraf dar dari ha ta fi ghani ao ba ma ra ham ka shi di
12 می 2009, 17:38
جناب آقای اعتمادی! " اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید " امام حسین (ع)
پيچيده تر شدن جوامع و روابط افراد، هرگز نمي تواند بشر را از فطريات خويش دور كند، ولي گاهي براي وصول به واقعيت، سرابهايي چون منفعت طلبي، لذت گرايي، حق كشي و ستم به همنوع او را به خود مشغول مي دارد بنابراين او نياز واقعي خويش را كه صبغه و رنگ خدايي در اعمال انساني است، درك نمي كند. لذا براي حفظ هويت خانواده و جلوگيري از افراط ها و تفريطهاي بي مورد در رفتار به قوانین جهت تعليم و تربيت افراد و ضمانت های حقوقی و قانونی نیازدارد.
در افغانستان و تقریبا هریک از جوامع بشری تامين معاش خانواده، تربيت فرزندان و كليه حقوق متقابل زن و شوهر و فرزندان تنها با رعايت یک سلسله قواعد اخلاقي ميسر بوده که در خانواده همواره عشق، عاطفه، وفاداري، صميميت، و حسن معاشرت حكومت مي كند؛ و عدم رعايت اين امور به اضمحلال و نابودي خانواده مي انجامد. و توجه به آن نيز موجب دوام و ثبات آن مي گردد ه متاسفانه آمار دردناک در غرب که مدعی دموکراسی اند مبین این ادعا ست...
باحترام
13 می 2009, 01:02, توسط تنها
ای لعنت بر تو و تمام مدافعین حقوق بشر تو ای لعنتی با این همه دیدگاه پوچ و بی مفهومت آیا تو مسلمان هستی یا کدام یهود هستی یا که میخواهی دین عیسویت را در یک کشور اسلامی تبلیغ کنی دین اسلام تمام موضوعات را که در این قانون ذکر شده بیان کرده اگر تو خود را مسلمان میگویی باید بدون چون و چرا تمام قوانین اسلامی را قبول کنی و بس.
تنها
13 می 2009, 05:29
سرور گرامی تنها!
در این موارد نباید از احساسات بلکه ار خونسردی کار گرفت .
بعضیها قرار شان براین است که شعایر دینی و فرهنگی خودرا بخاطر دلخوشی و توجه دیگران مسخره کنند تا باشد شخصیت کازب برای خود تراشیده باشند و به مقام های دست یابند. ما افتخار داریم که اسلام به ما درس واقعی دیموکراسی و حقوق بشر رامیاموزاند اما اعمال تعدادی مسلمان نما را نه باید اصل دین قلمداد کرد.
باحترام
13 می 2009, 09:33, توسط Jaghori
Aghai tanha mardom ra beja tawhen nako zera mosalman bodan tawhen bozog ast, mosalman yani adam kosh, jenayat kar, berahm.
Yahood sad bar az mosalman karda sharaf dara, akher hama chiz ra islam az yahood grefta. yani ki yahood madar islam ast.
Harchi megi bogo ama mosalman nago
khahish ast
13 می 2009, 18:51, توسط حمید
آقای تنها توکه خودت ادعا داری مسلمان پاک هستی تمام موضوعات اسلامی را بدون چون چرا قبول داری . خودت همینجا یکی از موضوعات را نقص کردی وآن پرخاش گری و ناسزاگوی تو بر دیگران است. در حالکه دین اسلام دین منطیق و استدلال است وهمه رابه صبر شیکبای سفارش کرده نه به پر خاش گری و زورگوی .اگرمنطیق طالبانی دارید حساب تان از دیگر مسلمان ها جداست پس کاری میکنید که آبروی از اسلام میبرید مثل طالیب
14 می 2009, 00:07
اسلام دین عقل است:این گفته یکی از بزرگ مرد اسلام امروز است که درجواب سخنان توحین امیز پاپ به رسول اکرم گفته بود.
پس کسی که خودش را مه معرفی کرده است در پاسخ سخنان برادر محترنم مان تنها از کلمات توحین آمیز و فحش استفاده نموده است و خود را مسلمان هم میداند، من از ایشان سوال دارم که آیا اسلام عزیز به ما شما چنین اخلاق را تعلیم میدهد؟ نخیر بلکه اخلاق اسلام اخلاق بخشش، گذشت، تحمل، صبر و شکیبا و محبت است، اسلام چنان دامن فراخ وسیع دارد که همه جهان و آین دردامن آن گنجایش دارد اسلام همچو شما ها تنگ نظر کوتا فکر و کوچک نیست اسلام همه همه تعقل است. پس گفته من بشما این است که همیشه در نقد که میکنید از اخلاق اسلامی استفاده کنید چهره اسلام عزیز را با چنین کلمان زشت داغ دار نسازید.
وسلام
25 می 2009, 14:23
دین :
تمام دین های که در دنیا وجود دارند همیشه منحیث نماینده گان دولت و حکومت و یا نماینده گان سرمایه دران , و یا نوکران سرمایه داران خارجی که میخواهند بر قبرغه مردم سوار باشند و قشر مستمند و نادار کشور را حقیر شمرده اهانت کنند , توجیه شده تلقی میگردند . امروز ید ترین جنایات سیاسی و اقتصادی در سطح اجتماع بر نام حاکم های مثل ( ظلل الله ها ) ویا ( خداداده گان ) ثبت شده است , که بدبختی های نا انسانی تر از هر واقعه اسمانی و یا حوادث جغرافیای برای مردم به در اورده است . مطلب از دین تریاک جامعه بودن , این را به اسانی درک خواهید نمود وقتی متوجه شوید که : از دین منحیث دوا های نشه اور و یا خواب اور برای زخم های سیاسی و اقتصادی جامعه , یک عده مغرض استفاده مینمایند . و گرنه تا جایی که امکان دارد و دانشمندان دینی استفاده دین را برای شما امکان پزیر ساخته میتوانند , در چند چوکاتء ازادیء که دین حق فردی انسان باشد , میتوانید از مزایای ان استفاده نماید . مطلب استبدادء امیخته به دین این است که احیای اقتدار خلافت در جهت اصلاحات و یا دین را در برنامه استبداد خود گنجانیدن است , که خود ترسی است افزوده بر دیگر ترس ها . مسله احوال شخصیه به طور مجمع چیزی جز استفاده شدن یک عده مستمند منحیث کارتء مذهبی در داخل کشور برای بهم زدن و یا اب را لوش الود ساختن نیست , ورنه هیچ عاقل مذهبی نمیخواهد با کسانی که خود زیر یوغ قوانین فوقالعاده ناانسانی به نام های عنعنات و یا رسم و رواج ها و یا عجم و انصار روزانه جان و عزت خود از دست میدهند , برابری نموده و یا بر ضد تمام اقشار و صنف های دیگرجامعه خود قد علم نمایند . اگر وقعاء اهل تشیع مفادات پیروان خود را که در اصل یک عدهء از مردم این کشور هستند , در نظر میداشتند , چرا در کل به مقابل فساد و فحشاء که از امریکا و انگلیس وارد کشور شده است , قد علم نمی نمایند ؟ . وقتی هیچ کس درین کشور ازاد نیست , حتی اهل هنود و دو درصد عیسایی که ما داریم همه در زیر ستم سیاست های بدون اساس و اقتصاد بدون فرجام , قرار دارند پس نا به جا است که یکی از این اقشار فقط برای رهایی خودش از زیر استبداد , به جنک فقط برای خودش بر خیزد . اهل تشیع فقط برای ازادی افغان ها و یا افغانمستان درین مرحله حساس باید قد علم میکرد نه برای برابری خودش با یک عده معلولین جنگ های سر زوری اعراب و ملا های که خودشان هم نمیدانند اخر شان به کجا میانجامد . توسط چنین اداعی اهل تشیع افغانستان دولت جابر و نا مسلمان ایران را که لعنتء است بر چهره همه مسلمان جهان خاصتاء اهل تشیع , قبول داشته میپذیرند و دولت کرزی با قانونی شمردن احوال شخصیه شیعیان افغانستان , فقیر بودن و محتاج بودن اهل تشیع را به ثبت رسانید , بدین وسیله یک اقلیت وطن پرست و دانشمند را بر کرسی طعنه و ملامت بزور نشاندند . دایزنگی .