صفحه نخست > دیدگاه > زمانيكه قاتلين بر آستان تابوت مقتول بگريند

زمانيكه قاتلين بر آستان تابوت مقتول بگريند

كشان كشان پاي اين جنرال مرد را به گودالي كه در نزديكي دفتراش قرار داشت كشاندند و اندكي بعد صداي شليك كلاشينكوف خشم جنرال اسد را اندكي فرونشاند ، ولي در برگشت از صحنه قصابي با افتخار و مباهات فرياد ميزد : آخرين ميخ را بر تابوت اپارتايد پشتون ها كوبيدم .
آرين خيبر
دوشنبه 4 می 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در آستانه هفدهمين سالروز فاجعه سقوط حاكميت جمهوري افغانستان و حوادث ناگوار 26 حمل سال 1371 تعدادي از رسانه ها بمناسبت اين رويداد تلخ تاريخ معاصر افغانستان مطالب مختلف را كه زواياي ناگوار ، وحشت زا ، منفي و نامطلوب فاجعه اسفناك سقوط ميهن به پرتگاه نيستي و بربادي را در برميگرفت ، به نشر سپرد.اين مطالب مجرا هاي گوناگون زمينه ساز براي تشكيل ائتلاف شمال ، چگونگي تدوين و ترتيب بغاوت در مقابل حاكميت از درون آن ، ورود دستجات مليشاي مشترك دوستم – شوراي نظار به ميدان هوايي بين المللي كابل و سرانجام تسخير شهر كابل و حوادث و انكشافات بعدي در آن را مورد بحث و مطالعه قرار داده و داوري هاي ناشي از آن از ديد و برداشت هاي مختلف و گوناگون و حتي در بعضي موارد خيال پردازي ها و خيال بافي هاي ماليخولياگونه شكل گرفته است .

آقاي رزاق مامون كه خوش دارد در هر موضوع و هر حادثه موشگافي كرده و به نحو از انحا مقاصد دروني و آنچناني خويشتن را با ارايه اسناد و مدارك گنگ و مبهم و شايد هم در بعضي موارد واضع به سررساند ازاين كاروان عقب نمانده و در اين دور از تحقيقات و بررسي هاي سبك شوراي نظاري خويش در مورد شهادت غم انگيز ستر جنرال غلام فاروق يعقوبي وزير امنيت دولتي حاكميت جمهوري افغانستان مطلبي را به سان داستان هاي سبك جديد و مانور هاي ( اپراتيفي – ادبي ) تحت عنوان ( روايت مرگ يعقوبي ) در سايت كابل پرس به نشر سپرده است .

آقای رزاق مامون بمثابه نطاق و وكيل مدافع گروپ شورای نظار ، جميعت ، جنبش ، وحدت و در کل ائتلاف بدنام شمال هميشه خواسته است تا حقايق را وارونه جلوه داده و اهداف آنچنانی خود و گروپ مخصوص را كه بدان تعلق دارد ، را با سرايدن داستان هاي مخمل بافي بسان ادبيات ( تاريخ بيهقي ) به نگارش در آورده و وظايف را كه از طرف باند مشخص برايش داده شده است بدرستي به انجام رساند . پی گيری قتل های سياسی در تاريخ معاصر کشور ، خواه بدست هرکس ، هر کشور و هر سازمان جاوسوسی دنيا که صورت گرفته باشد در واقعيت امر نسل امروزی کشور را در قبال اتفاقات و وقايع که قدرت هاي منطقوي در آن دخيل بوده اند، بيدار ساخته ودر تکميل سازی تاريخ پر خم و پيچ افغانستان و شفافيت حقايق مفيد و ممد واقع خواهد شد . اما اگر قرار باشد که در پی افشأ بعضی از گوشه های تاريخ خواسته باشيم ، اهداف مغرضانه و مقاصد غرض آلود را برای گمنام کردن حقايق وارونه بنويسيم ودر کل دروغ بافی نماييم ، اين ديگر خيانت بزرگ و نابخشودنی است که نسل های بعدی ميهن مان هيچگاهی آنرا نه خواهد بخشيد .

آری
گروپ مخصوص شورای نظار بمثابه نکته پرتپش ائتلاف شمال با درنظر داشت امكانات وسيع مالي و دستيابي به منابع سرشار پولي ، هميشه خواسته اند تا با نشر کتب ، رساله ها و مقالات گوناگون در برجسته سازی قهرمان مورد نظر خود شان و طفره رفتن از حقايق با اتکا به مانور های اپراتيفی ذهن هموطنان ما را در قبال مسايل وانکشافات اوضاع سه دهه اخير کشور ، به نحو از انحا مغشوش سازند و برعلاوه طرق فهم و برداشت واقعی از حقايق را از خوانندگان صلب نموده ، و با تلاش های ساديستی هويت اصلی و ماهيت کلی آنانی را که در جنب ، در عمق و در رأس تمام حوادث خونبار کشور قرار داشته اند کتمان دارند. و بايد فراموش نکرد باند شورای نظار و ائتلاف شمال درين مانور ها و تلاش های اپراتيفی به وساطت کشور های دخيل و علاقمند به افغانستان ، گروپ موتلفين ديروزی خود شان (رفقأ !!! ) را نيز با خود همراه دارند . چنانچه رفقأ نيز ازين پروسه به عقب نمانده ، در حقيقت در تکميل پروسه کتمان حقايق و دروغ بافی در تاريخ معاصر افغانستان به نفع خود شان مخصوصا سه ده اخير و بطوراخص انکشاف اوضاع در سالهای حاکميت دکتور نجيب الله و بعد از سقوط آن ، آستين های چرکين و خون آلود را برزده و برای تکميل اهداف که برایشان طراحی شده است کار مينمايند . اردو و سياست در سه ده اخير افغانستان ، د نيمي پيري خاطري ، حقايق و رويداد ها، راز خوابيده ، وو.... .

به هر حال :

آقای رزاق مامون با نشر کتاب ( راز خوابيده – برغم افشاي گوشه يي از حقايق چگونگي شهادت ريس جمهور فقيد كشور شهيد دوكتور نجيب الله ) و مقالات گوناگون از جمله مطلب تحت عنوان ( روايت مرگ يعقوبي سابق وزير امنيت دولتي جمهوري افغانستان ) خواسته است اهداف زيرين را از اينکه مبادا روزی حقايق و واقعيت ها آنچنانکه است افشا شود ، به نگارش در آورده است .

1- اينکه بعد خارجی و مداخلات بيرونی را در سقوط حاکميت جمهوری افغانستان برای هميش زير خاک نمايند و با پنهانکاری مداخلات خارجی ها ، مخصوصا کشور های آزمند منطقوی ، مساله تشکيل ائتلاف شمال را يک قضيه داخلی و افغانی جلوه بدهند .

2- از مسووليت اجراي توطيه عليه پلان صلح ملل متحد و سرانجام سقوط يك حاكميت ملي و داراي ارزش هاي انساني، به خرابه مبدل ساختن مكمل شهر كابل در جنگ هاي ذات البيني ميان شوراي نظار و تنظيم هاي مخرب جهادي ، شهادت بيش از شصت و پنج هزار انسان كابلي - تسليح ، تمويل ، تجهيز و سروسامان دادن طالبان توسط دولت ربانی – مسعود ، براي از ميان برداشتن دشمن ديرين شوراي نظار يعني حزب اسلامي و پيامد هاي ناشي از اين مانور – براي هميش شانه خالي نموده آنرا جز از وقايع كه باند شوراي نظار بدان هيچ ربطي نداشته و مبرا از صلاحيت و خواست رهبري شوراي نظار اتفاق افتاده است وانمود سازد.

3- آقای رزاق مامون باز هم طبق معمول شورای نظاری ها ، نکات منفی و نامطلوب را عمدا و قصدا دروغ بافی کرده و در يک کلام خواسته است ترور شهادت کنند . بدين معنی که شهادت بزرگ شهيد دوکتور نجيب الله را بدست دژخميان سياه روی پنجابی و مزدوران حلقه بگوش طالبی شان بسيار کوچک جلوه بدهند . و هكذا در مقاله پسين خويش باز هم توطيه شهادت يعقوبي را خود كشي عنوان كرده و ماهي مراد خويش را از منجلاب پر از تيغه هاي زهر آگين حك زده شده با مارك شوراي نظار بدست آرد.

4- و باز هم به تکرار نبشته های پيشين خويش ، قهرمان خود ساخته و مورد نظر خودشان را بلند و بلند تر جلوه داده و در تکميل شخصيت سازی و ترتيب اسطوره مورد علاقه برای او رسالت خودش را ادا ساخته باشد .
5- از بار مسووليت تاريخی شهادت دکتور نجيب الله ريس جمهور محبوب و قهرمان کشور مان وهمرزمان دلير شان شانه خالی نموده و آنرا نيز طبق معمول خود شان تنها و تنها به يک کشور حواله سازند. درحاليكه باند شوراي نظار و دولت به اصطلاح اسلامي ناحيه يازدهم شهر كابل !!! مسووليت اصلي را در اين رويداد تلخ تاريخ كشور مان داشته و دارد.

6- و در اخير تلاش آقاي مامون در آن است تا علاوه بر تمام نكات كه در بالا ذكر شد ، در برجسته سازي خودش بعنوان يك كارشناس مطرح و ژورناليست بانام و نشان روند گام برداشتن بسوي شهرت را بهتر و بيشتر از همه بپيمايد .

وقتيکه خوانندگان دقيقا متوجه شوند در ميابند که چه اهداف مشترکی در ميان رفقا و برادران مؤتلف بوجود آمده است . بلند سازی و شخصيت سازی برای آصف دلاور ، نبی عظيمی ، فتاح ، سيد اعظم سعيد ، بابه جان و ... و در مقابل ترور شخصيت های چون جمعه اسک ، تاج محمد ،جنرال رسول ، جنرال باقی ، جنرال شهباز ... هم طراز با نوشته های آقای نبی عظيمی در کتاب ضخيم اردو و سياست ، و داستان سرايي هاي اوسانه سي سانه گون آقاي حسين فخري و دشنام نامه هاي نورمحمد سنگر و ...

آري ... چنين است ماهيت اصلي توطيه ها و مخمل بافي هاي ظريف گونه به شيوه شوراي نظاري ها.
شهيد سترجنرال غلام فاروق يعقوبي وزير امنيت دولتي جمهوري افغانستان از جمله شخصيت هاي مطرح حاكميت حزب وطن بود كه مردانه و بارشادت بي نظير در مقابل توطيه تخريب عمليه صلح ملل متحد قدعلم كرد و با شهامت يك نظامي معتقد و بلند بالا شهيد گرديد . زيرا او توطيه بزرگ راه اندازي شده توسط ( روسيه ، ايران و فرانسه را با تفاهم با اسلام آباد ) نسبت به همه مجريان حاكميت بيشتر درك كرده و براي مقابله باآن آستين برزد. اينكه مخملبافان اسطوره ساز و يا هم به معني ديگر نويسنده گان جيره خوار و خاين ميخواهند باز هم از اتهام خودكشي كه بر يعقوبي شهيد بسته بودند دفاع نمايند ، جز توهمي ( كلوخ را مانده و از آب گذر نمايند ) چيزي ديگري نميتواند استنباط گردد.

رزاق مامون نگهبان سينه چاك در هاي ائتلاف بدنام شمال و گارد محافظ گاو صندوق هاي جنايات شوراي نظار كه سوز بازداشت چندين ساله توسط حاكميت جمهوري افغانستان را به اتهام خيانت به ميهن و مردم هيچگاهي از ياد نخواهد برد با عقده گشايي هستريك گونه ، باز هم خواسته است براي برأت رفقا و برادران !!! مؤتلف ديروزي در اتئلاف ننگين جبل السراج افسانه جديدي را به سان ناول هاي دوران پتر كبير طراحي كرده و بدست نشر بسپارد. اينبار باز هم به استفاده از طرق اپراتيفي مغشوش ساختن اذهان و گذر بدون ايست بر وقايع آن روز هاي دشوار تعيين سرنوشت ، بود و نبود جغرافيايي بنام افغانستان ( اوسانه !!!) جديدي را تحت عنوان ( روايت مرگ يعقوبي ) قلم زده است.

در مورد شهادت ستر جنرال غلام فاروق يعقوبي وزير امنيت دولتي حاكميت جمهوري افغانستان براي اولين بار مطلبي را تحت عنوان ( يعقوبي سنگه شهيد كراي شو ) در نشريه وطن يا كفن به نشر سپردم .آخرين تحقيقات و پژوهش در اين مورد و همزمان گمانه زني ها و برداشت اراكين بلند پايه وزارت امنيت دولتي از جمله يكي از معاونين يعقوبي صاحب كه نامش نزد بنده محفوظ است اين بود كه :( يعقوبي صاحب به امر محمود بريالي و تاييد اراكين شوراي نظاري توسط جنرال يار محمد برادر فريد مزدك با تفاهم با اهرم هاي خارجي توطيه به شهادت رسانده شد .) به تعقيب نشر اين مطلب آقاي حسين فخري كه مسووليت بررسي قتل يعقوبي را در آستانه هجوم ياغيان و باغيان ائتلاف شمال عهده دار بود، در فصلنامه خط سوم چگونگي به اصطلاح خود كشي يعقوبي را آنچنانكه امروز آقاي مامون آنرا طراحي كرده است به نگارش گرفته كه باز هم همان آش بود و همان كاسه ...
آقاي رزاق مامون برغم اينكه غلام فاروق يعقوبي را از جمله نخبگان عصرمان ياد ميكند و براي اينكه ذهن خوانندگان خويش را بيشتر به داوري بيطرفانه خويشتن جلب نمايد با ابراز احساسات ، كركترستيك بسيار مثبتي از او ارايه ميدارد . و باز هم طبق معمول اضافه گويي ها و حاشيه رفتن ها را كه اصلا به مطلب ربطي نداده شامل نگارش خود ساخته تا باشد كه با ريزش زهر خود مانند يك سوسمار كريح الچهره بر زخم هاي خونچكان سلاخي شده توسط باند شوراي نظار اذيتي بر روح زخمي وطن بگذارد.اما در عقب تمام اين داستان سرايي هاي نوع شوراي نظاري باز هم مقاصد شوم و اهداف مغرضانه اش برملا ميگردد . و خواننده به خوبي در ميابد كه زير كاسه نيم كاسه يي حتمي است . به تعقيب آن آقاي مامون داستان مردي پيري را كه از دوران شاهي ( در ظبط و احوالات ) ارگان مهم دولتي و جاييكه مسايل مبرم و اساسي و تصميم گيري هاي سرنوشت ساز براي بقاي ميهن و مقابله برضد دشمنان آن مطرح ميگردد به رشته تحرير در مياورد .اين مرد پير در طول مدت زمان درازي اضافه از سه دهه از خطرناكترين گذر ها عبور كرده حاكميت هاي شاهي ، جمهوري داوود خان ، جمهوري ديموكراتيك و جمهوري افغانستان را دوره زده و هم شهيد و هم غازي و هم صحيح و سلامت تا به امروز در اين ارگان بپاس خدمات شايان و بنابر اعتماد رهبري وزارت امنيت دولتي تا اين دم در اين ارگان اجراي وظيفه مينمايد . اين پيرمرد تخيلي افسانه خودكشي يعقوبي را براي آقاي مامون بازگو نموده و در تكميل پروسه تاريخ سازي و تهيه درامه فوق با وي همكار است . بنابر ساخته هاي آقاي مامون اين مرد در حين حادثه خود كشي !!! آقاي يعقوبي در عقب دروازه دفتر وزير امنيت دولتي حاضر بود .

اين كارمند پير و فرسوده كه شايد حالا ديگر به ابديت پيوسته باشد ، با يك كارمند ديگر موظف شبانه كه باز هم اسم و آدرس وي بنابر مانور هاي اپراتيفي – ادبي مامون صاحب در جعل و دروغ بافي گنگ است در رويا هاي مامون ها ، حسين فخري ها و ... پديدار ميگردد. در اصل همين ها در تكميل نكته اصلي داستان نقش دارند و حقايق وارونه !!! را از زبان آنها نبشته اند . . .

مامون باز هم از اخفاي داكتر نجيب الله به دفتر ملل متحد ياد ميكند در حاليكه چگونگي اخفا و پناهنده شدن او را هيچگاهي برملا نميسازد. كه او چرا برغم آنكه يك نفر مجاهد هم پا به كابل نگذاشته بود ، ميخواست با اين عجله از كشور خارج شود . بديهي است كه خروج مصؤن او بخشي از برنامه ملل متحد بود ... اما با اين عجله چطور و چرا ... اين پروسه ناكام شد و وي ناگذير به دفتر ملل متحد پناه برد.

يكي از اهداف كودتاچيان هشت ثوري همين مساله پناهنده شدن دوكتور نجيب الله است كه ميخواهند آنرا خيانت جلوه دهند و ذهن اعضاي سابق حزب وطن را باز هم با بازي هاي اپراتيفي – ادبي مغشوش ساخته و به نفع خودشان تمام سازند. اما بيخبر از آنكه روشني كرم شب تاب صرف در ظلمات شب ميتواند ظاهر گردد ، و اما با طلوع خورشيد محو خواهد شد ...

( از طرف نجيب به ما خيانت صورت گرفته است – فكر نمي كردم چنين وضيعتي اتفاق بيافتد. شما تا اطلاع بعدي مواظب وضع كشور باشيد...).

آري ... به گفته مامون صاحب يعقوبي از اينكه دكتر نجيب الله از خطر حتمي حمله توسط رفقاي مؤتلف خود به دفتر ملل متحد پناه برده بود سخت قهر زده شده بود ...درست است !!!

آقاي مامون با فراست در يافته است كه جنايات نابخشودني ائتلاف شمال در كل و بطور مشخص گروپ شوراي نظار در تراژدي ناكامي پلان صلح ملل متحد كه سقوط حاكميت جمهوري افغانستان شامل انحلال اردوي ملي ، پوليس ملي ، و امنيت دولتي و سرنگوني تمام زيرساخت هاي مادي و معنوي كشوررا بطور كل در قبال داشت از شهكار هاي قهرماني هاي مجاهدين شوراي نظار است ، هيچگاهي از حافظه تاريخ محو نخواهد شد اما به يك شرط و ... آنهم جعل تاريخ و نشر اكاذيب ، اتهام ، پروپاگند ، دروغ و گسترش يك كمپاين بزرگ تبليغاتي براي مخدوش ساختن اذهان عامه و ...

آري داكتر نجيب هيچگاهي به حزب و دولت كه در رأس آن قرار داشت خيانت نكرده بود و تا آخرين دم از تطبيق پلان صلح ملل متحد جانبازانه و با سرافرازي دفاع نمود و بخاطر تأمين صلح ، ختم جنگ و تقويه ديموكراسي در افغانستان از قدرت كه در سطح منطقه كمايي كرده بود انصراف نمود. آري
و بايد ياد آورشد كه خروج مصون او بخشي از پلان ملل متحد بود كه باداران پشاورنشين جهادي آقاي مامون صاحب نيز برخروج دوكتور نجيب الله شهيد قبل از تسليمي قدرت به شوراي غير جانبدار تأكيد داشتند.هيچ منبع يي تا حال كشفيات جديد آقاي مامون صاحب را كه گويا شهيد يعقوبي گاهي هم سرقوماندان اعلي قواي مسلح و ريس جمهور پيشين جمهوري افغانستان را به خيانت متهم كرده باشد نه تنها تاييد نكرده است بلكه بسيار از نزديكان يعقوبي صاحب از جمله معاون وزارت امنيت دولتي و ريس پيشين لوژستيك آن وزارت نيز از اينكه يعقوبي صاحب عمق توطيه ائتلاف شمال را درك كرده بود بار ها براي شخص خودم ياد آوري نموده است . او درك كرده بود كه ديگر حاكميت كه بخون هزاران انسان باشرف حزب وطن در پي خروج نيرو هاي شوروي بميان آمده بود و مستقلانه از استقلال ، تماميت ارضي ، حاكميت ملي و صلح پايدار مردانه به زور راد مردان شجاع قواي مسلح جمهوري افغانستان دفاع ميكرد ، در اثر خيانت جاني ترين و كثيف ترين اعضاي حزب وطن از جمله محمود بريالي ، نجم الدين كاوياني ، فريد احمد مزدك ، عبدالوكيل ، سيد اكرام پيگير… و نظامي هاي خاين به وطن و خاين به تعهد نظامي مثل نبي عظيمي ، آصف دلاور ، سيد اعظم سعيد ، فتاح ، عبدالرشيد دوستم ، عبدالمومن ، باقر فرين ، يار محمد و … به امر و هدايت مثلث شوم ( ايران ، روسيه ، فرانسه ) در تفاهم كلي با پاكستان به باد فنا رفته بود .

اما مامون صاحب : خاينين و معامله گران داخل حزب وطن كه نميخواهم باز هم نام هاي كثيف شان را بنگارم در يك معامله بزرگ و ننگين به ايما و اشاره ( مسكو ، تهران ، پاريس ) قطعات قواي مسلح را از مزار شريف آغاز و تا به در هاي پايتخت در زدو بند به دشمنان مردم افغانستان تسليم نمودند خيانت نكرده اند ؟ كه يعقوبي صاحب برغم درك واقعي از اصل قضيه و معامله بعنوان وزير امنيت دولتي جمهوري افغانستان از آنها ياد كند . يعقوبي صاحب با تمام شناخت و برداشت تجربوي كه از حزب خود و گروپ هاي فراكسيوني آن داشت ، دريافته بود كه ريس جمهور شب قبل از يك حمله حتمي گروپ محمود بريالي و رفقاي مؤتلف جان به سلامت برده بود .پلان حتمي گروپ محمود بريالي – دوستم و شوراي نظار در آن شب از بين بردن ريس جمهور بود و احيانا اگر اين موقع بدست شان ميامد بلادرنگ در همان شب ريس جمهور را به قتل ميرساندند ... كه دوكتور نجيب الله نيز با درك توطيه مجبورا به دفتر ملل متحد پناه برد . قضيه يي كه يعقوبي دربست از اين دسيسه آگاهي داشت . نويسنده جهادي _ مقاومتي از اينكه دكتر نجيب الله دست به دست كودتاچيان و مؤتلفين بدنام برآستان قهرمان شان نه لميد و دست بوسي نكرد افسوس بزرگ را بردل جا داده است ، به همين خاطر است كه پناهنده شدن جبري او را بدفتر ملل متحد خيانت مينامد. چنانچه نبي عظيمي سردمدار بزرگ خيانت و داستان سراي ديگر حلقه مؤتلفين نيز عنوان ( فرار و خيانت ) را ذكر ميكند . ببينيد چقدر مشابهت و همنوايي در مقاصد برادران و رفقا موجود است . نكته ديگري را كه مامون صاحب از آن ياد كرده است جلسه شوراي دفاع وطن بود كه يعقوبي شهيد از مقر وزرات امنيت دولتي به صوب كميته مركزي جهت اشتراك در جلسه مذبور روانه شده است . بايد ياد آور شد كه شوراي دفاع وطن در آنزمان اصلا موجوديت فزيكي نداشت . اين شورا در آستانه نخستين روز هاي قيام ثور در زمان زمامداري نور محمد تره كي بنيان گذاشته شده بود و اگر منظور آقاي داستان سراي جهادي _ مقاومتي مان سرقومانداني اعلي قواي مسلح باشد ، جلسات متذكره در غياب سرقوماندان اعلي قواي مسلح و ريس جمهور دوكتور نجيب الله داير شده نميتوانست . اين جلسه كه مامون صاحب از آن ياد آوري ميكند جلسه بيروي سياسي به سركرده گي محمود بريالي بود ، كه قبل از پناهنده شدن دكتور نجيب الله به دفتر ملل متحد بدون در نظرداشت تكميل شدن نصاب جلسه در غياب ريس جمهور و ريس حزب وطن از طرف گروپ كودتاچيان براي تكميل پروسه توطيه و كودتا تحت عنوان بررسي اوضاع و بحران شمال تشكيل ميشد.

(هيچ کسی را نگذاريد نزد من بيايد... هر کسی کاری داشت او را به دفتر يارمحمد ( معين وزارت امنيت) وباقر فرين(معاون دوم امنيت) رهنمايی کنيد.) به به واقعا مامون صاحب در درامه نويسي بسيار دست بالايي داريد . . .
بايد ياد آور شد كه باقر فرين و يارمحمد از جمله فيگور هاي قدمه دوم كودتا بودند كه يعقوبي صاحب برغم شناخت كه از آنها داشت در مورد شان اقدام نكرد و شايد هم نميتوانست زيرا كه ديگر بسيار دير شده بود. اما برغم آشكار شدن عمق توطيه و موجوديت ستون پنجم دشمن در درون وزارت امنيت دولتي آيا يعقوبي شهيد چنانكه مامون خان ساخته است گفته است كه ني . مامون صاحب براي اينكه داستان خودكشي يعقوبي را كه كودتا چيان ( رفقا ) بسيار دقيق طرح ريزي كرده بودند بهتر و بهتر به اثبات برساند از جعل نامه مضحك ( اردو و سياست نبي عظيمي ) به عنوان كتاب معروف ياد ميكند و از نبشته هاي دروغين آن كاپي كرده و براي تكميل داستان جعل و فريب مورد استفاده قرار ميدهد .

( سترجنرال نبی عظيمی درکتاب معروف خود ( اردووسياست) درین باره می نويسد:

« ساعت 7:30 بجه صبح اطلاع دادند که وزير امنيت دولتی بعد ازآن که از موضوع گريز وخيانت دکتر نجيب الله آگاه می شود وغرض ملاقات با ساير اعضای بيروی سياسی به طرف کميته مرکزی حزب راه می افتد. درآن جا کسی را نمی يابد. به او گفته می شود که جلسه ساعت هشت صبح در وزارت خارجه داير می شود. سترجنرال يعقوبی به طرف دفتر خويش رهسپار می شود. درآن جا او می بائيست مطابق معمول ساعت هفت صبح، جلسه اپراتيفی قرارگاه وزارت امنيت دولتی را داير و سرپرستی نمايد.

جنرال باقر فرين معاون او می گفت که:

يعقوبی مرا احضار کرد وگفت جلسه را خودت پيش ببر. يعقوبی رنگ پريده، مغموم ومتأثر معلوم می شد. درجريان جلسه، ياور يعقوبی سراسيمه به نزد من آمد وموضوع خودکشی يعقوبی را سربسته به من گفت. جلسه را ختم کردم و با سرعت به طرف اتاق يعقوبی به راه افتادم. يعقوبی در مقابل ميز کارخويش بر روی زمين افتاده بود. تفنگچه دستی اش درکنار وی ديده می شد وخون زيادی کف اتاق را پوشانيده بود.يعقوبی نفس نمی کشيد وقلب او ايستاده بود. او در ناحيه شقيقه خويش فير کرده وجا به جا کشته شده بود.

به نظر جنرال باقر فرين، خودکشی او، کاملا واضح بود و هيچ گونه شک وترديدی برای کسی باقی نمی گذاشت. بعضی از رؤسای ديگر وزارت امنيت دولتی نيز اين مسأله را که او خود کشی کرده بود، تائيد می نمايند. اما عده ای از دوستان وهواخواهان يعقوبی هنوز هم باور نمی کنند که او دست به خود کشی زده باشد. فکر می شود که بعضی از عمال نزديک به استخبارات شوروی به خاطر آن که يعقوبی را با تمام اسرارو رازهای بی شمارش برای هميشه خاموش ساخته باشند، دست به اين جنايت زده اند. بعضی ها طرفداران نجيب را متهم می کنند و عده ای همکاران بسيار نزديک و با صلاحيت او را در وزارت امنيت.» )

آقاي رزاق مامون با يك مانور بسيار دقيق و حساب شده ديگر اپراتيفي باز هم روايتي ديگري را كه راوي آن را ذكر نميكند كشته شدن يعقوبي صاحب را از طرف همكاران بسيار نزديك و با صلاحيت وزير امنيت دولتي ذكر مينمايد .

يكي از فكتور هاي عمده و اساسي جعل و تزوير داستان نويسان شوراي نظاري اجراي مانور هايي است كه هر نوع گمانه زني ها را در رابطه به داستان سرايي هاي اوسانه سي سانه با يك گريز بسيار دقيق و ضد حمله بسيار ماهرانه صلب مينمايند. با اينكه گمانه زني هاي عام در قبال اين جنايت بزرگ و تاريخي حكايت از توطيه بزرگ و دسيسه ناجوانمردانه جنرال يارمحمد دارد ، اما رزاق مامون بازهم راوي ها و شاهدان داستان خويش را برعدم تصديق اين واقعيت تلخ كه بايد هم دربست آن را ميپذيرفت پيش ميكشد.

حسين فخري داستان نويس گروپ سلطانعلي كشتمند ، مودل دست سوم توطيه و كودتا كه حالا نيز در رياست عمومي امنيت ملي اجراي وظيفه دارد ، بحيث سارنوال قواي مسلح موظف به بررسي قضيه قتل يعقوبي ميشود. . . چقدر مضحك و ريشخند زا است . . . خودت را ميكشند و بر آستان تابوت ات ميگيريند.

با آنكه آقاي داستان نويس نيز در يك مقاله اوسانه گونه اين توطيه را به شكلي از اشكال خودكشي عنوان كرده است ، اما تاريخ عصر مان بدون هيچگونه معامله يي چهره هاي كريح و كثيف ، معامله گران وطنفروش ، خاينين بي ننگ و افسانه سرايان باج گير را افشا خواهد كرد .

يعقوبي كه بعنوان مدافع راسيتن آرمان هاي والاي نهضت ترقيخواه و تحول طلب افغانستان سد و مانع بزرگي براي رسيدن به اميان ناشايست باند شوراي نظار از جمله تسخير بلاشرط و قيد شهر كابل توسط دستجات ابركوتي و بخملي پوش ائتلاف بدنام شمال به حساب ميآمد و از داستان هاي پروتكول قوماندانان بنام مجاهدين با قطعات اردوي چهلم شوروي كاملا و بهتر از همه آگاهي داشت ، به امر مستقيم محمود بريالي ( طراح توطيه سقوط حاكميت جمهوري افغانستان ) توسط جنرال خاين يارمحمد به شهادت رسانده شد . آقاي هدايت حبيب يكي از دوستان نزديك احمد شاه مسعود و از همكاران بسيار جانه به جاني يارمحمد در امنيت دولتي در مورد توطيه سرنگوني سترجنرال غلام فاروق يعقوبي وزير امنيت دولتي جمهوري افغانستان در سايت هاي انترنتي مقاله يي را به نشر سپرده است كه سايت حزب وطن آنرا بطور فشرده نقل كرده كه در گوشه يي از اين مقاله چنين نگاشته شده است :

( خوشبختانه در اپريل 1992 زمان که رفقا فريد احمد مزدک . نجم الدين کاويانی .وکيل وزير خارجه غرض دست بوسی جناب احمد شاه مسعود شهيد ( ع ر) به جبل سراج ميرفتند من نيز هم رکاب غرض دست بوسی جناب شان به پروان رفتيم.آن مرحوم در اولين نگاه كه من را ديد شناخته وبنده را در اغوش گرفت. در ملاقات اول جناب شان چند پارچه سالم از زمرد ها را برای من تحفه گونه بخشيده که يادگار دست مبارک شانرا تا هنوز نزد خود در سويدن حفظ دارم.

من به صفت يک ورزشکار وبعدآ که در ارگان امنيت دولتی افسر تعين ومقرر شدم هميشه تلاش نمودم که از جانب من گزند به سردار جهاد ورهبر تاجكان افغانستان نه رسد که باعث اطمينان جنرال يار محمد معاون وزارت امنيت دولتی ، فريد احمد مزدک ونجم الدين اخگر کاويانی گرديد ومن را رشد وارتقا دادند . زمانی در جبل سراج به دست بوسی رفته بوديم در مورد همکاری و روحيه کاری من از من سپاس نمود ودانستم که اقای جنرال يار محمد معاون اول وزير امنيت دولتی يکی از همکاران ودوستان نزديک شهيد مسعود بوده وبا من به ان نسبت روابط حسنه داشته است .

و در ملاقات درک گرديد که جنرال يار محمد جنرال غلام فاروق يعقوبی وزير امنيت داکتر نجيب الله را به قتل رسانيده واز گاو صندوق های داخل دفترش مليارد ها دالر و اسعار خارجی را سرقت كرده وتا هنوز از ان استفاده ميگردد . که شهيد مسعود دو بار در مورد سرنوشت پولهایداخل اتاق يعقوبی از يار محمد پرسيد که يار محمد دروغ جواب داد .)

به هر حال ... آقاي مامون بازهم از زبان يعقوبي صاحب جمله يي را روي كاغذ سياه كرده است كه براي برات قاتلين و جانيان غارتگر موتلف اش ممد واقع گردد :

( یک جنرال وقتی دراجرای مأموریت خویش ناکام می شود، حق ادامه کار را ندارد وباید خودش را بکشد .)
آقاي رزاق مامون بايد با وجدان باز و بي آلايش اين را بپذيرد كه يعقوبي كدام خيانت را در قبال ميهن و مردم وحاكميت كه بخون هزاران انسان نامدار وطن مستقلانه از استقلال ، تماميت ارضي ، هويت ميهني و جغرافياي افغانستان دفاع ميكرد ، انجام نداده بود و ياهم كدام كاستي يي در امور وظيفوي خويش بروز نداده بود كه به حيث يك جنرال باوقار و با حيثيت قواي مسلح افغانستان دست به انتحار ميزد. او بنابر تعهد و سوگند نظامي كه بخاطر حراست از منافع ملي درج تاريخچه زنده گي اش كرده بود هيچگاهي سرتسليم به اين جانيان وطنفروش و خاكفروش پايين نياورد . او مردانه و با شجاعت بي نظير از تحقق پلان صلح ملل متحد براي ختم جنگ و برادركشي و تراژدي چهارده ساله تحميلي بر افغانها با جسارت و ايمانداري دفاع كرد . يعقوبي درك كرده بود كه ريس جمهور كشورش و سرقوماندان اعلي قواي مسلح كه وي جز از رهبري آن را تشكيل ميداد به اثر فشار نظامي و تهديدات جنرالان اشد قواي مسلح كه او سرقوماندان اش بود به دفتر ملل متحد پناهنده شده بود.بنابر آن رفقاي موتلف با تفاهم با اهرم هاي قدرت در فدراسيون روسيه ، جمهوري اسلامي ايران ، جمهوري فرانسه و تاييد ستون هاي پنجم شان در داخل افغانستان براي از ميان برداشتن اين سد و مانع دست بكار شده و سترجنرال غلام فاروق يعقوبي وزير امنيت دولتي را كه به عمق توطيه عليه حاكميت جمهوري افغانستان رسيده بود به حكم جبار دوزخي و ويرانگر چكمه پوش ائتلاف بدنام شمال ناجوانمردانه به شهادت رساندند.

اندكي بعد از اين جنايت هولناك ، تورن جنرال باقي ريس اداره پنجم توسط يكي از كاركنان آن اداره و به تعقيب آن تورن جنرال شهباز معاون اول قومانداني گارد ملي بواسطه جنرال اسد مشهور به مار خور به شهادت ميرسند. يكي از شاهدان عيني شهادت جنرال شهباز حكايت كرد كه : حين برخورد لفظي ميان اسد مارخور و جنرال شهباز ، مهاجمين نخست فرم و نشان عسكري اين جنرال با شهامت را از روي شانه و سينه اش پاره كرده و به تعقيب آن چندين تن لت و كوب كنان و با دادن دشنام هاي ركيك در حاليكه مارخور نيز در اين هنگامه بادي گارد هاي برهنه صورت خود را همراهي ميكرد كشان كشان پاي اين جنرال مرد را به گودالي كه در نزديكي دفتراش قرار داشت كشاندند و اندكي بعد صداي شليك كلاشينكوف خشم جنرال اسد را اندكي فرونشاند ، ولي در برگشت از صحنه قصابي با افتخار و مباهات فرياد ميزد : آخرين ميخ را بر تابوت اپارتايد پشتون ها كوبيدم .

بايد فراموش نكرد كه در نخستين روز هاي سقوط حاكميت آقاي شادان قاضي القضات ج . ا و اضافه از دوصد تن از جنرالان و افسران قواي مسلح به جرم توطيه عليه دولت نو بنياد اسلامي به رگبار مسلسل هاي شوراي نظار بسته شدند ...و

و بدين سان آخرين موانع در مقابل كودتا و معامله فروش حاكميت از جا برداشته شد و صفحه جديدي از كشتن ها ، دريدن ها ، به آتش كشيدن ها و سرانجام از ميان برداشتن ها اما با ابعاد گسترده و خطرناك آن بر وراق تاريخ افغانستان باز گرديد و ...

یادداشت رزاق مأمون

درباب نظریه ها درخصوص مرگ یعقوبی/ من درنوشتن کتاب رازخوابیده یازده سال تمام درجستجو بودم. در پنج سال حکومت طالبان خبرنگار بی بی سی بودم و این امکان را داشتم که به هرگوشه منطقه سفر کنم. این یک تلاش ضروری بود و شاید بتواند درآینده، نقطه آغازی برای تحقیقات درزمینه های مختلف باشد. من این کار را به خاطر شکافتن دیوار های ضخیم محافظه کاری و...

چهار شنبه 22 آوريل 2009, نويسنده: رزاق مأمون


روایت مرگ فاروق یعقوبی

وزیر امنیت دولتی حکومت دکتر نجیب الله/ شاهدان عینی می گویند که بعد از شنیدن صدای تفنگچه، سلیمان وسرباز کشیک به سوی دفتر جنرال یارمحمد دویدندو یارمحمد بعد از مشاهده جسد، بی درنگ به سوی تلفن رفت و اعضای دفتر سیاسی را ازین ماجرا با خبر ساخت. به زودی هیأت دکتران از شفاخانه امنیت برای معاینه جسد از راه رسیدند و موتر امبولانس به ساعت هشت وسی پیکر مرده یعقوبی را به شفاخانه چهارصد بستر انتقال داد و دفتر یعقوبی از سوی هیأت تحقیق مهر ولاک گردید.

شنبه 18 آوريل 2009, نويسنده: رزاق مأمون


روايت جديد در مورد قاتل دكتر نجيب الله

برگرفته از كتاب: مسعود در نبرد استخباراتی

دو شنبه 27 اكتبر 2008, نويسنده: رزاق مأمون

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به به چه مرثیه خوانی برای قاتل ملت. خود نجیب بزرگترین جنایتکار بود. خیبر جانا کاش آخرين ميخ را بر تابوت اپارتايد پشتون ها محکم می کوفتند که بعدا فاشیتهای طالب برنخیزد.

    • آقاي جمشيد. قاتل ملت معلوم است و مرثيه خوانان داخلي و خارجي آن را نيز همه ميشناسند. قاتل 65 هزار انسان بيگناه كابل را همه و همه ميشناسند كه كي است . اگر شما ميخواهيد به همراهي سفارت فرانسه - ايران و روسيه از بزك چيني تان قهرمان بسازيد اين ديگر خواب و خيالي بيش نخواهد بود. همين كثافت لجن ها بودند كه به زعم خود شان با كوبيدن ميخ به اپارتايد به اصطلاح پشتون ها ميهن را تا هنوز كه هنوز است به مكيدن گرفته اند.
      پشتون ها ، تاجك ها ، هزاره ها ، ازبك ها ، تركمن ها ، نورستاني ها و ... همه گل هاي يك سبد اند .اگر شما مثل فرمانده دروغين تان با اظهار نظر هاي بي مورد ميخواهيد عطش آتشين تان را نسبت به مقاصد شوم كه داريد فرونشانيد بيغم باشيد كه چهره هاي كريح تان را همه شناخته اند. مامون ها ، سنچاركي ها ، مولانا عبداله طلوع و غيره و غيره همه وهمه جيره خواران سفارت هاي سه گانه قبلا ذكر شده اند كه اصلا از دامان آي اس آي پا به ميدان بازي هاي سياسي روز گذاشته اند . فهميدي
      ادريس كامجو

    • آها - اگر جناب محترم مرحومي انجنير احمدشاه مسعود ريس شوراي نظار جميعت اسلامي افغانستان . وزير محترم دفاع ملي دولت اسلامي خيرخانه و كارته پروان و قهرمان مولي !!! را ستايش ميكرد ، حالا ديگر آرين خيبر نيز نويسنده چيره دست و تواناي افغانستانيان ميبود . اني .

  • آقای خیبر ! شما هم در ویرایش وبیان مطلب انصاف و عدالت را مراعات نکردید گویا که آقای لایق قلم پردازی میکند . شما متوجه نشدید که با کثافت خواندن نام قدرت دارن اتحاد شمال ، در کدام جبهۀ جنگ قرار دارید . اگر با پناهنده شدن مرحوم دوکتور نجیب در هندوستان آقای راکتیار در کابل قدرت را میگرفت ، شما ایقدر بی قرار نمی شدید و به هر طرف دست اندازی نمی کردید . آقای مأمون در مصاحبه با آقای میرزایی در تلویزیون آریانا به صراحت اظهار نمودند که قتل جنرال یعقوبی یک ترور سیاسی بوده نه خودکشی . یا شما متوجه نشدید یا خواستید به هر ترتیبی که امکان داشته باشد به شخصیت آقای مأمون بتازید و خاک پرده های حقایق نهفته و پنهان را ضخیم تر بسازید . شماها اتحاد شمال را محکوم میکنید و اتحاد شمال اتحادیه پاکستانی ها را لعنت میفرستد ، خلقی ها به پرچمی ها وطنفروش میگویند و پرچمی ها علت و عوامل اشغال اوغانستان را نداشتن آگاهی مدیریت خلقی ها میپندارند .

    همه آنهایی که در سی سال اخیر قدرت مند بودند و صلاحیت دار ، مجاهد بودند و یا دولتی در بربادی اوغانستان سهیم اند . هم شما راست میگوید و هم آقای مأمون . فقط مردم و ملت بیچاره اوغانستان ملامت اند که به شما ها باور نموده بودند . در این سرزمین نه قهرمانی بوده و نه هم بابایی ! این ملت مظلوم ، بی سواد ، گرسنه شکم و برهنه پای اوغانستان است که قهرمانان واقعی و بابا های سر بلند این ملت اند که با وجود همۀ کشتار ها ، راکتباران و زهر پاشی های تان ، باز هم زنده و سربلند اند . هر قدر که قلم پردازی کنید به همان اندازه دامن خود را بالا تر و بالا تر خواهید نمود .

    • آقاي مزاري سلام .
      در واقعيت امر آقاي مامون زماني كه با عكس االعمل هاي شديد از طرف مردم در رابطه با داستان ( روايت مرگ يعقوبي ) مواجه گشت با استفاده از روابط شخصي و امكانات گروپي ميز گردي را در تلويزيون آريانا راه اندازي كرد. و شايد هم از مقاله آقاي آرين خيبر مطلع شده بود.
      در مورد اينكه طي سي ساله همه و همه بد بودند نيز همرايت موافق نيستم .زيرا كه خلقي ها و پرچمي ها تا اخير دوره كارمل صرف توانستند كه مخالفين خود را سرنگون سازند در حاليكه مجاهدين بطور اخص شوراي نظار جميعت و حزب اسلامي تنها و تنها شصت وپنج هزار انسان بيگناه را به جرم زنده بودن سربه نيست كردند. جنازه هاي بيگناهان معصوم را كه طعمه سگ هاي ديوانه ميشدند كماكان حتمي به ياد داري.

    • اقای فرهمند مقابلأ سلام مرا هم بپذیرید. دوهفته قبل از مقالۀ آقای خیبر مصاحبۀ آقای مأمدن نشر شده بود ، فکر میکنم آقای مأمون علم غیب نداشته که ازنشر مقاله قبلأ خبر میشده و با زور و واسطه در تلویزیون غربیان غسل تمحید کرده باشد . این فرموده شما کمی از باور بدور است . سهیم بودن قدرتمندان و صلاحیت داران خلقی و پرچمی در بر بادی اوغانستان روشنتر از خورشید تابان است که ایشان هم اشتباهات خود را بار ها و بار ها یادآوری نموده اند ، همان ترتیبی که قدرتمندان و صلاحیت داران مجاهدین تمام جنایات خود را اشتباه میخوانند . هدف من اشخاصی نیست که درین یا درآن طرف جبهۀ جنگ سلاح بدوش و از مرام و خواستهای فردی واستراتیژیکی قدرتداران و صلاحیت داران دفاع نموده و خون خود را بخاطر تحکیم قدرت و صلاحیت یک گروپ خاص ریختانده اند . اگر از نگاه قانون نسبی حکومت کننده گان سی سال اخیر را بررسی کنیم معتدل ترین دولت را میتوان از پرچمیان نامید . دربین پرچمیان انسانهای کارآگاه ، معتدل ، دانشمند ، مردمی ونظامیان شرافتمند و وطنپرست را میتوان سراغ کرد که در گیر و دار صحنۀ سیاست بازیگران بزرگ بد نام شده و در کورۀ تبلیغات جهنمی ، تر و خشک سوخته اند . در بین مجاهدین میتوان از پیر گیلانی و صبغت الله مجددی منحیث معتدل ترین ها یاد آوری نمایم . این تاریخ و مردم اند که بدون کم وکاست و بدون جبهه گیری های سیاسی ، قومی و مذهبی بیان همۀ واقعیت ها را خواهند نمود نه چند نویسندۀ بی نام ونشان ، مغرض و جاه طلب !! پیروز باشید .

  • داکتر نجیب ا لله از زمانی که کارش را در کشور ختم شده دانست وفهمید که ستارۀ اقبالش روبه افول نهاده است آمادگی اقامت به هندوستان را گرفت .سرور شوهر خواهر زنش رااز سفارت لندن به هندوستان تبدیل کرد ودر صدد خرید ملکیت در هندوستان شد . از یک سال قبل از سقوطش خانم فتانه همسر داکتر هفتۀ یک بار سه شنبه به دهلی می رفت وپنجشنبه بر می گشت واثاثیۀ گرانبها وداشته هایش را در گاو صندوق ها انتقال می داد.مقدار زیادی از اموالش شامل فالین های زیبا وطروف انتیک با اسم محمولۀ سفارت انتقال کرد.اوبانیت فرار از کشور خانواده اشرا از قبل به دهلی جابجا کرد .اگر او به پروسۀصلح اعتقاد داشت ومی دانست که انتقال وی بخشی از پروسۀ صلح است چگونه خانواده اشرا از قبل قراری داده بود آیا پروسۀ انتقال وی شامل خانواده اش نمی شد ؟ باید قبول کرد که صداقت در بین رفقا !!! وجود نداشت نجیب نیت فریب دیگران را داشت ودیگران نیت فریب او را .این حزب که در بیرون فقط دو درز در آن دیده می شد لحاف چهل تکۀ بود که رویش را با آستر وحدت وسانترالیسم پوشیده بودند .هر چند انتقام شخصی از دشمن به تاریخ در تاریخ مجازات پیوسته است وامروز مجازات با نام فانون وبا رغایت طرز العمل های خاصی صورت می گیرد اما در کشوری چون کشور ما لکه های خون در دیوار های ریاست تحقیق وغل وزنجیر باقی مانده در شکنجه گاه های رژیم اسناد مادی محکومیت عاملین آن است .دوستان انتظار دارند مردم به یعقوبی ونجیب مجسمۀ یاد گاری بسازند واگر بسازند هم حیثیت تندیس استالین را خواهد داشت .چون دیروز به یاد دارم هر چند سالیان زیادی از آن گذشته است در زمان ریاست شادان در دادگاه عالی آن وقت که قضات و کارمندان حزبی دربدل کار در محکمۀ انقلابی به نان ونوا واپارتمان مکروریان رسیده بودند
    پس از آن می خواستند در نزدیکی سقوط رژیم کارمند محکمۀ انقلابی نباشند و افرادغیر حزبی را درآن ارگان بگمارند زمانی که از رفتن به آن ارگان خود داری کردم شادان برایم گفت < برادر چرا نمی روی مردم از محکمۀ اختصاصی دل بد ندارند اگر محکمۀ اختصاصی نمی بود خاد وسارنوالی نصف مردم افغانستان را می کشتند همین محکمه بودکه اتهامنانۀ خاد را مبنی بر اعدام متهم رد ومتهم را براهت داد.> این گفته یک رهیس محکمۀ انقلابی و عضو حزب بود .حالا شما بگویید چنین انسان هایی باید به تاج تاریخ نگین شوند یا نقرت ابدی نثار شان گردد . جنایات بعدا آمده ها روی سیاه قدرتمندان قبلی را در تاریخ سفید نمی سازد .هر محقق و ژورنالیست با حوصله می تواند بامراچعه به کنده های باقی مانده از تکت های آریانا به مسافرت های خانم فتانه وماهیت آن دست یابد .

  • اقای خیبر. نوشته های سرا پا ضد ونقیض تانرا خواندم واز وسعت فکری شما که نمیتوانید در یک نقطه فکرتانرا متمرکز کرده واز ادعاهای تان دفاع کنید سخت تعجب کردم وبرایم بسیار جای تعجب اینست که رازق مامون یگانه کسی بود که با نوشتن کتابی در مورد مرگ داکتر نجیب حقایق زیادی را برملا ساخت در حالک نه درقوم داکتر نجیب ونه از میان هم پیکان سابقش کدام جوانمردی پیدا نشد که پاس نمک داکتر نجیب را بجا کرده ودر مورد کشته شدن وی چیزی نوشته باشد. برایم لطفا بفرماید که نوشتن یک چنین کتابی با اسناد وشواهد که اگر کدام روزی غرزی خواخوگی قدرت پیدا کند دمار رازق مامون را خواهد کشید هنوز هم به نظر دید جناب عالی کتمان مرگ داکتر نجیب است؟

    شما کوچک اندیشان عقده مند بفرمایید وبرایما بگوید که شما جهت روشن نمودن اذهان عامه در مورد مرگ رهبر قهرمان تان (که دستش به خون صدها هزار هموطن ما الوده وسرخرنگ است) و ان مسول سازمان خاد یعنی یعقوبی جانی چه کرده اید؟ شماها شترمرغ هستید یعنی نه مانند شتر بار برده میتوانید ونه مانند مرغ پرواز. کار شما انتقاد گرفتن بالای این وان است زیرا شما مانند اسلاف تان که در حق لنین کبیر مداعی میکردند ومخالفین خود را سر میبریدند شما حتی فعلا هم حوصله شنیدن انتقاد را ندارید.

    شما همان های هستید که همراه با طالبان بالای جسد داکتر نجیب الله دهل میزدید وحالا شما شده اید مدافع وی انهم با چرند نویسی؟ شما شورای نظار را متهم قرار میدهید چرا هم حزبی های سابق خود ویا پدر تانرا که اختلافات درونی انها باعث انهدام حزب وطن تان گردید قرار نیمدهید. شورای نظار ویا احزاب جهادی حق داشتند که هرگونه انتقام را که ممکن بود از داکتر نجیب بگیرند ولی انها این جوانمردی را کردند وکسی به وی تعرض نکرد. مسعود بزرگ حتی ستلایت شخصی خودرا برای نجیب میفرستاد تا همرای خانواده خود تماس بگیرد وحتی در زمان ترک کابل برایش گفت از کابل خارج گردد ولی داکتر نجیب هم مانند دیگر روشنفکران قبیله خود دیموکراسی را در قالب پختونوالی میدید وزمانی برایش معنی پختونوالی معلوم گردید که از گردن اویزان ولنگ هایش در چهارایی اریانا در حدود یک متر از زمین کشال شده بود.

    به نظر من اگر در وجود شما زره از تلخه مردانگی وجود داشته باشد شما باید شهنواز خان وخواخوگی خانرا بپرسید که همرای رهبر قهرمان تان که نزد ما ارزشی یک بز را هم ندارد چه کردند. خاموش گرفتن خواخوگی در برابر نشر کتاب مامون قبول کردن این کتاب را معنی میدهد. این را برایتان بصورت واضع بگویم که نه شما ونه کسانی مانند شما وهمفکران تان این شهامت را ندارید. پس گفته های شما مانند بوی گنده است که از عقب یک الاغ پراگنده میشود وبرای چند وقتی فضا را الوده وبعدا از بین میرود.

    عنوان مطلب تان هم جالب است: زمانکه قاتلین براستان تابوت بگریند. من تاجایکه یادم است (اگر هدفتان نجیب باشد) وی تا زمانکه در چوبه دار نگندید کسی وی را پایین نکرد وبعدا بدون تابوت توسط قومش گور شد. هدفتان از تابوت چه باشد؟

    • salam Aqa Khaybar !
      waqan ke Jenayat pishagan ra marify kardy lanat ba in watan froshan wa mazdooran beganagan .

    • آقاي فريد عطايي. من نيز نوشته آقاي آرين خيبر را مكمل خواندم اما كدام نقيض بودن را كه از وسعت فكري جناب شان بكاهد در آن سراغ نه ديدم . اين درست است كه آقاي رزاق مامون كتابي در مورد افشاي قاتلين دوكتور نجيب الله نوشت . اما او هم مقاصد و اهداف خودش را در آن جا داد . و براي اينكه به گفته آقاي خيبر ترور شخصيت كرده باشد كتاب متذكره را دوباره ويرايش كرده و به چاپ رساند. اما در يك سخن با تو كاملا همنوا هستم كه در بين ياران پيشين حزبي و دولتي دوكتور نجيب الله ( ملكي - نظامي ) هيچكس جرات آن را نكرد تا حتي در مورد سرنوشت حزب وطن و رهبر آن يك كلمه بنويسد و ياهم از طريق رسانه ها اظهار دارد. قراريكه من به ياد دارم فقط وفقط همين آرين خيبر است كه از طريق نشريه وطن يا كفن موضع گيري حاميان مشي مصالحه ملي ، طرفداران دوكتور نجيب الله و اعضاي حزب وطن را منعكس ميسازد.
      و در خط مبارزه برضد اشرار كثيف فقط و فقط همين جوان است كه مردانه ايستاده است و ميرزمد.

    • جای بسیار خوشی است که اشخاصی مانند خیبر پیدا میشوند ودزدی وجنایت وقتل وادمکشی های رهبران خلق وپرچم خود را برملا میکند. ولی ای کاش که اقای خیبر روزی شهامت پیدا کنند ودرمورد نجیب گاو هم چیزی بنویسند ولی فکر کنم در جهان هیچ احمقی ویاهیچ خری پیدا نشود که دست های نجیب ریس سازمان خاد (کا جی بی) را عاری از خون وجنایت بداند!

      ایا یک چنین شخصی پیدا خواهد شد. نجیب الله گاو بنیان گذار تفرقه ملی در کشور است. در اوایل با تقویه کردن دوستم وفرستادن وی در جنوب باعث تشدید وتنفر مردم جنوبی در برابر مردم شمال شد وبعدا با تفرقه اندازی های قومی وبرطرف ساختن جنرال های سمت شما وتعین کردن مردم جنوبی در پست های کلیدی صفحات شمال باعث تنفر مردم شمال از مردم جنوب شد.

      ایا اینست قهرمان شما! قهرمان که ملیونها نفر را به کام مرگ فرستاد. قهرمان که به مجسمه لنین افتخار میکرد قهرمان که خواهان پیوستن افغانستان به اتحاد شوروی بود. قهرمان که بعداز قتل های متوالی چشم هایش عین وغین گردید.

      امروز چند نفر از بازماندگان حزب پوسیده وفروپاشیده کمونیست خلق وپرچم خواهان احیا حزب خود هستند در حالکه خودشان امروز دشمن همدیگر گردیده اند وبا فشا گری ها دامن های خود را از عقب بالا میکنند. امروزمردم از شما نفرت دارند. بروید هی چوچه های دیروزی روس وامروزی غرب! بروید وسگ های تانرا بشویید زیرا در این وطن به شما جای نیست! باید اویزان شدن نجیب از چوبه دار برای تان درس عبرت باشد زیرا در تاریخ کشور هیچ رهبری یک چنین بی عزت نمرده است. این نقاص گناهان نجیب بود که خداوند برای عبرت سایرین در این دنیا نشان داد.

  • آقای خیبر سلام۰

    از نوشتهٌ تان خوشم آمد۰ واقعاٌ یک بار دیگر پرده از بعضی اسراری برداشتید که مظلوم نما ها و سایر خاینین کوشش پنهان کردن شانرا دارند۰ آنها با استعداد داستان سراییکه دارند میخواهند اذهان مردم را به بیراهه بکشند ولی کور خوانده اند۰ ۴۲۰ های ساده لوح باید بدانند که داستان سرایی با تاریخنویسی فرق دارد۰ وهمچنان اتفاقاتی راکه ایشان با داستانهای شان مخلوط میکنند در عصرسنگ رخ نداده اند۰ نزد افرادیکه در مخالفت با نظریات تان استند نوشتهٌ خوب و با منطق صرف و صرف تعریف و توصیف احمدشاه مسعود بوده میتواند و یا هم خاک اندازی بالای جنایات شورای نظار و شرکایش۰ 

    • yaki pas az degari khainin ba gorastan @ cho paidar bvoad milati afghanistan @ najibo na najiban khak bar sa rad gardad @ ba zi ri khak bi kha bid aye sitam ka ran @ n jaghori

    • هرکس چند سطراین نوشته را بخواند بخوبی درک میکند که کاملا فرمایشی و به ضد افراد و حلقات معین نوشته شده و بسیار سطحی وپر از تناقص گوهیست.این نوشته توسط گروپ نجیب نوشته شده که عمداتا در اروپافعال هستند . ناگفته نماند که درین گروپ متعصب ترین پشتونهای پرچمی خلقی ووو یکجا شده اند. ازین یاوه سراهیها سابق هم زیاد نوشته شده خصوصا در مورد مرگ مرحوم یعقوبی که گویا توسط فلان فلان اشخاص بقتل رسیده که همه مثل این نوشته بدون اراهه کدام سند ومدرک بوده.

  • آقاي خيبر: مقاله وزين تان را خواندم . واقعا كه پرده از راز هاي بس مهم برداشته ايد. از اينكه برغم خوردي سن توانسته ايد ماهيت اصلي و كلي بدمعاشان عصر مان را براي جلوگيري از جعل تاريخ بروي همه افشا سازيد واقعا قابل قدر است . اينكه بعضي ها باز هم برضد تان نظر داده اند به شخصيت تان هيچ صدمه يي نخواهد رساند . اما به ياد داشته باشيد كه سكوي بلند بالاي عزت و حرمت در انتظار شماست . آينده ات را درخشان و شكوهمند ميخواهم . بهزادان

  • مطلب نوشته شده توسط آغا خیبر که ناشی از اندیشه کورقومی که دامنگیر اکشر گروپ های گلبدالدین و فاشیست های قومی بوده نشاندهنده یکنوع عقده و تکلیف روحی آغا خیبر را نشان میدهد که دارای هیچ نوع منطق علمی نبوده حالیکه عامل اصلی از بین رفتن نظام و حاکمیت مردمی که واقعآ یک نظام ملی و دموکراتیک بود جناب مرحوم داکتر نجیب ومشاوران قوم گراایشان بوده آنها بودند که زمینه سقود حاکمیت حزب دموکراتیک رابوجود آورده و باعث بربادی و قتل عام ملت مظلوم افغانستان به خصوص شهریان کابل گردند.

  • خیلی عالی نوشتی خیبر. واقعیت این است که سازمان اطلاعات ایران در طول چند سال متمادی برای شورای نظار درس میداد تا چگونه از شخصیت های مضحک تاریخ در یک کمیدی مضحکتر، قهرمان و چگونه از شخصیت های صغیر، کبیر بسازند. مگر این تاریخ نویس های فیس بگیر نبودند که ناپلیون سوم را قهرمان ساختند!!!! اما اگر در پی واقعیت هستیم، جنایات رژیم های قبل از هشتم ثور را نیز نباید از نظر انداخت، شکی نیست که افراد دلسوز و وطندوست در رژیم های یادشده خیلی زیاد بودند، اما جنایات رهبران شان که فراموش شدنی نیست، بیش از دو ملیون کشته (آخر برای چه هموطنان خود را کشتند، افراد ساده، عاری از ملاحظات وآرام را مثل گله های گوسفند کشتند)و بیش از شش ملیون مهاجر که اکنون ایران و پاکستان به مثابه اهرم های فشار در برابر افغانستان استفاده می نمایند. اگر قرار باشد که بند برق روی رود هلمند ساخته شود، کشور دوست!!!!!! جمهوری اسلام زده ایران به یکبارگی بیش از صد هزار مهاجر افغان را بیرون میراند و به همین ترتیب چتلستان (پاکستان)!

  • آقای محترم آرین خیبر سلام و احترام تقدیم شما

    با خواندن حقایق که شما در نوشته خویش از آنها ذکر کرده اید دو مسله مهم واضحتر میگردد.

    1: در عقب سقوط دولت داکتر نجیب الله از همه بیشتر دست های پنهان مسکو قرار داشت.

    2: اعتراف مامون و دو ویدیوی ذیل که فقط یک گوشه ای از فعالیته های کودتا چیان را در تبانی با باند پنجشیریهای جنایتکار ملی مسعود نشان میدهد، گواهی بارز مسله است که اولین گروه از جهادی ها که وارد کابل بر اساس قرار داد نوکران روس کارملوف و مسعودف شدند همانا شورای نظار جنایتکارملی ملا مسعود بود که دیگر جهادی ها را به عین عمل واداشته آنها هم قوتهای شانرا که در دروازه های کابل رسیده بودند به داخل شهر فرستاده و سقوط شهر و قتل هزاران بیگناه را سبب گردیدند.

    Handing over Kabul to the Mujahedin, 1992 - Part I

    Handing over Kabul to the Mujahedin, 1992 - Part II

    آنچه را که قبلا ً نوشته بودم :

    19 آوريل 12:56, نويسنده: کوهستانی
    من نمیدانم که آقای مامون برای تکمیل نوشته خود از کی معلومات بدست آورده است ولی چنین مینماید که برایش کاملا دروغ گفته اند یا خود عمداً برای فرشته جلوه دادن افراد دلخواه خویش دروغ های را سر هم گذاشته است،

    اول اینکه سلیمان که مامون میگوید در آنروز در دفتر شهید یعقوبی حضور داشته کاملا غلط است و همین یک مسله کافی است که بالای همه نوشته او خط بطلان کشید.

    زیرا سلیمان حدود یکسال قبل از عده سکرتریت برکنار شده بود. سلیمان جوان خیلی خوش تیپ، خیلی صمیمی و در عین حال خیلی شوخ بود که به مشروب و دختران زیبا علاقه داشت و بلاخره حوصله شهید یعقوبی به سر آمده او را از دفتر خویش به اصطلاح رخصت کرد و به عوض او شخص دیگری به نام ژوبین توظیف گردید.

    در روز قتل شهید یعقوبی بادی گارد او یاسین که بعضا ً هم دریوری میکرد او را از مکرویان کهنه کابل به دفتر آورده و او میگوید که او بود که صدای فیر را شنیده و معاونین وزیر را در جریان گذاشته.

    اما آیا به آنچه او میگوید باور کرد یا خیر حرفی دیگری است. زیرا او شخصی بیچاره ای بود که از ترس جنایتکاران و فروخته شده های چون یار محمد پنجشیری برادر فرید مزدک( مشهور به فرید ایزک) عضو بیروی سیاسی و منشی سابق سازمان دموکراتیک جوانان ، آب هم نخواهد میخورد.

    هم یار محمد و هم مزدک برادر او روابط خیلی تنگاتنگ با سازمان نظامی استخبارات روس یعنی جی آر یو داشتند. مزدک حتی در زمانی که منشی جوانان بود با غرور میگفت که او هر وقتی که بخواهد میتواند سفیر شوروی و نمایندگان نظامی وملکی آنکشور را در کابل را ببیند.

    این روابط جز از قرارداد آتش بس جنایتکار ملی مسعود با روسهای بود. این به اصطلاح گروه جی آر یو پنجشیری های افغانستان بخش از پلان های دراز مدت روسیه و سازمانهای جاسوسی آنکشور بود که تا کنون ادامه دارد.

    چند نکته به صورت فشرده :

    بعد از خروج روسها از افغانستان روسها تا زمانیکه حملات جلال آباد دفع نشده بود فرستادن تمام کمک های نظامی و اقتصادی را بالای کابل قطع کرده بود. روسها به این فکر بودند که رژیم نجیب مقاومت نکرده و سقوط میکند. قطع کمکها و ناجوانمردی روسها نجیب را که شخص مغروری بود خیلی مایوس کرده بود. از طرف دیگر امریکا با سقوط شوروی و کمونیزم به این نتیجه رسیده بود که نسبت به مجاهدین سیه دل و سیه کردار مجهز با اسلام افراطی بهتر است با نجیب طرف بیایند.

    افغان اللصل های چون ضیا نصری به کابل آمده و با نجیب که دلی خوشی از روسها نداشت ملاقات کرده و به تعقیب این سفر تعدادی از افغانها هم به امریکا مسافرت کردند. گفتگو های پشت پرده در نیویارک و سویس صورت میگرفت. از طرفی هم نجیب مغرور از کامیابی های قوای مسلح و همچنان نسبت کینه که از روسها نسبت عدم کمک برای چندین ماه به رژیم او داشت روز 15 فبروری یا روز خروج روسها را روز نجات ملی اعلان کرده و با معاون ایلتسین ، الکساندر روتسکوی که از کابل دیدن میکرد با سردی برخورد کرده و ملاقات مخصوص را که در گذشته با سایر مهمانان عالیرتبه روسی میداشت با نامبرده کنسل کرد.

    ولی اینها نه بلکه از همه مهمتر روسها از اینکه امریکا دوباره رد پای در افغانستان میابند و بخصوص سفر های ضیا نصری به کابل که گفته میشد روابط خیلی نزدیک با سی آی ای داشت روسها را مضطرب کرده بود.

    شهید یعقوبی به دکتر نجیب نهایت احترام داشت و او را یگانه رهبر در آن شرایط میدانست و روسها نمیتوانستند موجودیت او عناصری دیگری را چون جنرال باقی که از مجبوبیت زیاد بین خادیست ها برخوردار بود در صورت تغیرات در کابل بپذیرند. و قتل شهید یعقوبی و جنرال باقی در عین روز خود باید سوال برانگیز باشد.

    کارمل این خائین کبیر را برای بار دوم فرستادند و با دامن زدن بلوای مزار تحت نام برکناری جنرال مومن شرایط را برای دکتر نجیب چنان تنگ کردند که دیگر تاب آورده نتواند.

    ملاقاتهای نمایندگان کارمل خائین، و جنایتکار ملی مسعود ،دوستم و حزب وحدت در جبل السراج سازماندهی شد که آخوندهای ایران با تاثیر که بر حزب وحدت و دشمنی که با امریکا داشتند در تدویر و پیش رفت مذاکرات نقش داشتند.

    آنچه بعداً آمد به همگان روشن است.

  • شـــــاد و خشــــــنود باد روح اســــــتاد خــــيــبر بزرگ ابر مرد خرد و ســـياست که چراغ راه و ارمانش با داشـــــــتن فرزند برومنـــــد آرين خــــيـــبر تابنده و روشن اســــــت !
    درود بر تو آرين عزيز !
    فخر ميکنم که اســـــتاد خرد دانشـــجو و پيگير راه خود که ازاده گی ، خوداراديت ، ترقی ، ملی گرايی ، و اســــــتقلال بود در جســــم و روح دوکتور نـجـيب ا لله شــــهيد پروريد و برای جنبش مترقی ارمغان بخشــــــيد !
    اری !
    تنش های خونين و تباه کننده تره کی ، امين ، کارمل با دارو و دســته اختاپوتيش را بايد شهيد نجيب الله با اعلان مشی مصالحه ملی . کاهش مطلقه انحصار قدرت . تقسيم قدرت با خبره گان وطن ، دعوت از اپوزيسيون برای قطع جنگ وشرکت در حاکميت نرمش ميداد و دوکتور جوان با دانش که از وضع دشوار و اوپراتيفی کشور داشت عمل ميکرد و رفته رفته تنشــها رو کاهش گذاشت در سياست داخلی وخارجی پيروزيهای نصيب گرديد و اما اختاپوت درون حزبی که خطرناکتر از گلبدين .سياف .ربانی بودند در تنه پوســـيده وبدنام روسی مشرب ببرک کارمل جوانه زده شاخ برگ چون عجوبه های محمود بريالی . سلطان علی کشتمند . نجم الدين ماويست کاويانی . وکيل درا کولا . فريد مزدک . پيگير و جوخداران اوباش جنرال های فروخته شده نبی عظيمی . رشيد دوستم غول شمال ونسل کش . اصف دلاور چرسی . سيد اعظم سعيد . عزيز حساس چرسی . عارف صخره . مومن . يار محمد .باقر فرين . فتاح .بابه جان اشرار . ووو دست به سازش .اتحاد .و اتحاد با سياه ترين . خاينترين . بخش اشرار بنام شورای نظار . باند وحدت و جنبش چپاولگران دوستم داده عليه همه وهمه پلانها طرحها سازنده وحياتی برخواسته با عقد پرتوکول اپتدا در ولايت تخار . دوم در ترمز ازبکستان تحت نظر جنرال ها و افسران استخبارات روسی و سوم پيمان جبل سراج دست به کوده تا زده که در راس کودتاه محمود بريالی .مزدک .کاويانی در همکاری خاينانه نبی عظيموف . دلاور .سعيد .فتاح .يارمحمد . فرين محسنيان .دوستم .هلال . قليچ . مومن . نادری . ميدان هوای کابل توسط دزدان شورای نظار . جنبش غارت دوستم . تحت رهبری عظيموف محاصره باعث عودت دوکتور نجيبا الله به هند غرض اشتراک در جلسه تفاهم وهمکاری گرديده طياره مخصوص ملل متحد با نماينده خاص ملل متحد اقای بينين سوان مدت دو روز در ميدان خواجه رواش کابل در حصارت نظاميان دوستم .باند وحدت. و شورای نظار بود . در چنين شرايط که تصورش از ذهن همه خارج بود جنرال های وطن پرست .صادق . و طرفدار حاکميت قانونی دوکتور نجيب الله چون سترجنرال يعقوبی . باقی .گل خان . معلم عمر . جانباز . اثک . و صدها جنرال وافسر قوای مسلح دست به اقدام گرديده تا جلو کوده تاچيان را گرفته . و وطن استقلال . را از نابودی حتمی نجات داده ولی استخبارات روسيه در وجود چند جنرال خاين واستخبارات پاکستان .ايران . امريکا به فعالين و وطنپرســــتان مجال نداده گروپ ترور تحت رهبری محمود بريالی .اسد کشتمند .نبی عظيمی .علومی . دلاور . يار محمد .باقر فرين . عزيز حساس .داود رزميار . سالم فخری . تنظيم ويعقوبی توسط يار محمد وفرين . باقی توسط معاون پنجشيرش . شهيد گرديده وساير قوت ها مدت يک سال مقاومت نموده در همکاری رئسی .جنبش وشورای نظار محو وسرکوب شدند .
    فاميل شهيد دوکتور نجيب الله در خانه عادی که کرايه ومصارف انها تا اکنون از طرف دفتر سازمان ملل متحد در دهلی پرداخته ميشود و فاميل شهيد تحت مراقبت سازمان ملل زنده گی داشته و اما دوکتور نجيب ا لله در قلب ۳۰ مليون مردم افغانستان جاه دارد در منزل ۳۰ مليون افغان فوتو های او نصب است . قبرش زيارت گاه مرد وزن ميباشد . واما قبر ببرک کارمل دوبار حريق گرديد وتوسط طالب ها در دريا امو انداخته شد وقبر محمود بريالی شب سوم دفنش توسط مردم قريه کمری وکابل به اتش کشيده شد وانتظار مرگ .وکيل .مزدک .کاويانی .کشتمند .عظيمی .سعيد .فتاح .يار محمد .فرين را دارند
    روح بزرگ شــــهيد اکبر دوکتور نجيب ا لله شاد [ غروال ]

    • والله غروال صاحب. به نظر بنده یک کورس تاریخ دایر کنید تا بیسوادهای مانند من بدبخت در ان اشتراک نموده واز تاریخ نیاکان بخصوص قهرمان ملی کشور المسکو شهید رفیق داکتر نجیب الله چیزهای بیاموزیم زیرا شما چیزهای درمورد ایشان میدانید که حتی روح ان شهید زنده یاد از ان بیخبر است!

    • غروال بچیش در یاوه سرائی خیلی مهارت دارید اگر کمی از جنایات کلبدین راکتیار شهنواز تنی ملا عمر .............مزدور های حلقه به گوش آی اس آی مینوشتید به یاوه سرائی هایتان باور میکردیم چیکنیم ملامت نیستید آنقدر در قوم گرائی و نژادپرستی غرق هستید که در شروع نام هر خاین و وطن فروش تان امیر و در اخیرش بابا و در ین آخر ها به مردار شدگان تان شهید میگذارید

  • از سراباى مقاله تان معلوم ميشود كه شما به مرض شونيزم قبيله مبطلا ميباشيد.فاشيستان قبيله همه كورخود بيناى مردم هستند.ان قهرمان شما كه نزد ما يك روبايي بيش نيست اورا طورى كشتند كه انسان كاوى را به همين ترتيب نميكشد.همين كارا اوزبيك نكرد هزاره نكرد تاجيك نكرد زيرا انها از فرهنك عالى انسانى برخوردار هستند.كرجه كانتينر هاى بول و نصوار بطرف خوست و بكتيا و كانتينر هاى بم و راكت بالاى مردم شمال ميريخت.خودت فكر كن... اكر مسعود و يا يكى ازين اتحاد شمال بدست نجيب ميافتاد.ايا نجيب هم همان شهامت را داشت كه اورا نكشد.ازين جا بدان كه كى قهرمان واقعى است .مردم شجاع و قهرمان اوفتاده را نميزند وتسليم شده را نميكشد اين كار بزدل است.با دوستان مرووت با دشمنان مدارا.شما را جع به فريد مزدك كاويانى وديكران نوشتيد. اين را نوشتيد كه دران زمان سليمان لايق نوشته بود كه 85 فيصدمردم افغانستا بشتونها انداين افراديكه شما نامبرديد در جلسه بيروى سيسى برخواستند وقيام كردند از حقيقت كه شما دران كور اوفتاده ايد دفاع كردند.اينكه انهابطرف فاشيزم قبيله نرفتند نشاندهنده فرهنك عالى انها است.دوستم كفتيد .دريك معامله كه جنرالان خلقى قواى دولت را در بكتيا به راكتيار تسليم كردند درانجا 5000 نفراز نفرات دوستم قتل عام كرديد و جنرالان سلامت به كابل امدند كه جمعه اسك سك هم يكى از انها بود. دوستم امرزون شمال بود ولى اختيارات بدست اسكسك.دوستم كار خوبى كرد كه فاشيستا ن قبيله را به خلع سلاح و به كابل فرستاد.بازهم ميخواستند كه بنام اينكه مدال ميدهيم دوستم را اغفال كنند كه او فريب نخورد. يك روز يك بيجاره عالم دين بابه مزارى كه از يار بريدى وبه اغيارببستى اعتمادكرد و لى با تاسف ان فاشيستان بزدل بى غيرت تسليم شده را كشتند كه همين كارا با كافر كسى نميكند.شما از ديكران در جنك حلوا ميخواهيد.

  • گاو صندوق های انتقالی فتانه جان بعد از سقوط نجیب توسط سرور باجه اش به خساب شخصی خودش ضبط شد وخانوادۀ نجیب خانم ودختر هایش از خانه بیرون کرده شدند چون ملکیت به نام سرور بود داکتر تصور نمی کرد باجه اش روزی اولادها وخانمش را بیرون خواهد کرد .بنا ملکیت رابه نام باجه اش خریده بود اما باجه اش با وجود آن که تمام برادرانش از پیوند با نجیب به دارایی رسیده بودند پاس نمک نکرد وخانوادۀ اورا از منزل شان کشید .

  • چقدر عالي، كه هواداران خلق و پرچم خود شان گند گي و تعفن رهبران وطنفروش خودرا
    برملاء ميكنند. اگر نعش گتديده رهبران تان را در پوش قرآن هم بپچانيد، باز هم همان عاملان
    اصلي و آغاز همه بدبختي هاي اين ملت بيچاره بودندو خواهند بود.
    اگر صد سال هم بگذرد، تاريخ جنايات شانرا فراموش نخواهد كرد.

    شما بيشتر بنويسيد و ما برايتان كف ميزنيم.

    • مرگ بر فاشیزم اوغانی تاجکی مغلی فارسی ترکی ......
      ارین خان خیبر !!!!
      ای کاش اریایی میبودی ..یک تعداد عرب ها از جمله سادات سنی وشیعه در اغاز نام شان میر را علاوه میکنند که نشان دهنده هویت قومی شان میباشد مثل میر غلام محمد غبار صاحب, میر اکبر خیبر ... که نه تاجک اند ونه پشتون ونه هزاره اینان سامی ها یا همان عرب ها ی تبعید شده به خراسان اند وباید مدیون اب خاک خراسان ومردمش باشند زیرا عراب انان را رانده واین ها ایشان را پناه داده اند ودر راه اهداف شان مهمانان ناخواسته را تا پای وجان کمک ویاری ...

      ارین خان که شاید از وابستگان میر اکبر خیبر باشند پشتون وتاجک ...نه بل سامی اند ونباید نا اگاهانه خود را به قبیله وابسته بداند اول خود را باز خدا خود را بشناسد ونباید مثل اوغان ملتی ها از یک سوراخ با یک چشم ماحول خود را ببینند ..

      دفاعیه یا درد دل شان فقد از عقده ها سر چشمه گرفته تا.....
      چند نمونه
      او (یعقوبی ) مردانه از پلان ملل متحد ...

      • ولی از فرار نیمه شب جناب نجیب , یعقوبی ,اعضا حزب وبلند پایه های رهبری حزب ودولت اگاهی نداشتند!!!!!!
      • فامیل های همه در کابل ولی از نجیب به هندوستان واز باقی صاحب ریس پنج به مسکو... چرا؟؟؟؟؟
        مشلث شوم روسیه ایران وفرانسه ....
      • اما از مثلث شوم پاکستان ,عربستان ,شیخ نیشن ها ی غلام امریکا واسراییل, انگلستان , امریکا ,چین , اسراییل ...چیزی در پته خزانه ارین خان نمیبینیم !!!!
      • قاتل شادان تاجک , عبدالحق علومی , میرویس جلیل , جنرال حکیمی وردک .... گروه گلبدین خان در تبانی با پدر وهمدر پشتون ها پاکستان صورت گرفته است چنانچه هرهموطن مخالف خط مشی نادرست ای اس ای در داخل پاکستان ترومیشد مثل پدر کرزی پاچا نظرمحمد وزیر دفاع اسبق مجروح و ......
        جانی ترین وکثیف ترین ..محمود بریالی نجم الدین کاویانی عبدالوکیل ....
      • اما ازتنی صاحب که با سایر خلقی ها بر ضد نجیب وپلان ملل متحد در تبانی با پاکستان نخستین اقدام خرابکارانه را اجرا کردند ودر قتل نجیب نیز مهره های ای اس ای همین خلقی ها وپشتون ها بودند چیزی دیده نمی شود !!!!!!
      • هدایت حبیب به مثل پته خزانه ,ملالی میوند وامیر کرور مجهول اند وانقدر طفلانه نوشته شده که یک انسان بیسواد با شیندن ان به حماقت ودروغ های شاخ دار نویسنده پی میبرد شاید در خلق این اثر تاریخی اینبار حبیب اله رفیع یا عظیم جان سیستانی ویاخلیل معروفی ویا بینوا ...بجانی حبیبی صاجب زحمت کشیده باشند!!!!!!!!!!!!!!
        حسین فخری از گروه کشتمند ....
      • اول حسین فخری مثل تو سامی عرب وسادات اما گویا شیعه اند نه هزاره واو از گره کشتمند نمی باشند فقد به دلیل شیعه بودن فکر کرده یی هر که شیعه است باید هزاره باشد واز گروه کشتمند !!!!!!!!!!!!!!
      • از داستان سرایی های گل خان اکبر خان دزد ریس 12 از ودان اوغان ملتی از عیسی مدیر لوژستیک ریاست سیاسی خاد (حالادر بلجیم )که خود را وارث وجانیشن نجیب میداند ...جناب ارین خان یاد اوری نمیکنند ...

      دریک تعلیل کوتا تصور میرود که ایشان از کدام منبع خارجی ویا غلامان انان مبلغی را دریافت وگویا دفاعیه دستوری محاکم اوغانستان واری چیزی را بخور خوانده گان کابل پرس? داده باشند که امید چنین نباشد ...

    • خان جان اصلي. نميدانم كه خان هستي ، گدا هستي ، چري هستي و ياهم خيرات خور. از معلومات كه در مورد سجره ها داري معلوم ميشود كه بسيار علاقمند به قوم گرايي و مليت گرايي و قبيله گرايي هستي. متهم ساختن اين و آن به قوم گرايي و مرض مضحك مصاب بودن به مسايل سمتي ، زباني و اتنيكي كار كساني است كه همه روزه به پشتو ،فارسي ، ازبكي و ... مي انديشد مثل خودت خانك جان. و آمديم در اين مقاله كدام سخني در مورد طرفداري از كدام قوم وگروهي مطرح نشده است . صرف در اخير مقاله همينقدر نگارش يافته است كه اين بي غيرت هاي نامرد بنام قوم و زبان برخاستند و ميهن را در هيولاي بزرگ معاملات ناجوانمردانه افگنده و به كام اختاپوت زمان رها ساختند. شايد مقالات آرين خيبر را در افشا چهره اصلي تني خاين نه خوانده باشي . از اين معلوم ميشود كه يك ايلايي هستي .در نزد مردم افغانستان تني ، لايق ، منگل ، عظيم زرمتي ، صالح زيري ، همطراز با بريالي ، كاوياني ، مزديك ، وكيل ، پيگير ، دوستم ، فتاح ، عظيمي ، دلاور ، سيد اعظم سعيد و ديگران معامله گر و وطنفروش اند. من به ياد دارم قبل از اينكه كتاب ( سرنوشت غم انگيز ) توسط فليپ كاروين به چاپ برسد در مورد نقش دوگانه سليمان لايق همين آرين خيبر در وطن يا كفن يك مقاله بسيار مهم را به نشر سپرده بود. هركس ديگر مثل شما ها مزدور فرانسه ، ايران ، پاكستان ، روسيه ، عربستان سعودي ... و حالا تركيه و پولند نيستند فهميدي . ميدانم كه تمام اظهار نظر ها از همين تو خانك است و شايد هم خودت از جمله كاسه ليسان شوراي نظار باشي ولي جرات افشا واقعي نام ات را نيز نداري . مردواري در ميدان براي كه چهره اصلي ات معلوم شود . در نزد شما هر كس كه واقعيت ها را افشا كند قبيله گرا است . فقط پشت قبيله را گرفته ايد وبس ...خان اصلي و خان فرعي ديگر چي معني دارد . اگر واقعا مذكر هستي در ميدان براي

    • خان جان . اول خو مثل خودت به هر كس خان نگو. زيرا خ خر ، الف احمق و ن هم نادان معني ميدهد. براي شما سقوي ها هرچقدر مستندات را بنويسند ، حتي اگر رسما برايتان بواسطه تصوير و يا هم ويديو يك واقعيت را افشا كند شما باز هم يك گپك خود را ميسازيد. والله اينقدر ديده درا و اينقدر بي چشم مثل شما در بين تمام پنچر مين ها و سقو ها والله اگر پيدا شود.

  • خرمن ، خرمن ســـــــلام و تـــهــنــيـــت اين بـــرادر پــشــــــــتـــون خودرا که تاجکـــيار تــخلـص ميکنم بپذيرد !
    با اخلاص و صــداقت نخست خدمت اقا ويا خانم «« بـيـــنـا !!؟؟ »» بايد شــــتافت که در حالت غرق شـــدن نه در چاه بلکه اينبار « چا لـــه » ميباشند !
    « بينا » جان تو که بينا بودی وبا چشــــمان بدون آب خود راه و چاله را فرق نکرده گناه بيچاره [ خان اصــلی ــ يــعنی ـ خ ـ ا ـ ن ] که در بالا طبق اظهارات پرفيسيور « صديق افغان » تحليل وتجزيه گرديده است چــيـســــت ؟؟؟
    اقا بـيــنا ؟؟!!
    در کشـــوريکه تو نابينا را و خان اصلی را با ســــلاح نفاق ، شـــقاق ـ تجهيز نموده و به ســـــر زمين افغانها گســــــيل داشـــــــتن يعنی ( پارس ) بيش از ۳۵ مليت و ۲۴ زبان غير رســـــمی و < ۶ > دين ومذهب وجود دارد که شـــوربختانه برای خود « آش » بريده نه ميتوانند ولی برای ديگران « ســميان » ميبرند !!
    هم اکنون در تهران چهار مليون ســـــنيی مذهب اقامت و زنده گی دارند ولی يک مسجد اهل ســــنت وجود ندارد و اجازه گشــــايش انرا ندارند !
    در زمان طلايی حاکميت شـــــهيــد دوکــتور نــجيــب ا لله روز مرگ خردجال خمينی با تظاهرات اهل تشـــيع و روز عاشـــورا با کارد زنی . زنجير زنی علنی وتظاهرات تجليل ميگرديد . معاون ريس جمهور وصدراعظم او از مليت مغل تبار هزاره بود . و اما در سرزمين اجدا شما پارس به زبان ديگر . دين ديگر .مذهب ديگر . مليت ديگر . تبار ديگر . رنگ ديگر . طريقه ديگر اجازه تنفس را ندارند از سپاه . بســيجی . ارتش . قضا . پوست های سياسی و حاکميت اقتصاد همه وهمه در دست فاشـــيسـتهای مذهبی .قومی .زبانی ونژادی ميباشد به چنين ســيســتم ـ نظام . رژيم . بايد فاشيست گفت !
    مليت بيچاره پشـــــتون چون ساير مليتها کشور از اپتدايی ترين امکانات وسايل .امکانات . خوبی ها . پيشرفتهای تخنکی . بشری .اقتصادی .صحی . اموزشی محروم و امروز بيشترين بم های ۵۵ تنی ناتو بالای انها انداخته وبيشترين تلفات را انها دارند .
    وچون گفتن هرکه دل به تبار .نژاد . مليت . زبان شاد کرد چون سک به استخوان دل شاد کرد !!
    و اگر از لحاظ اتنيکی و بومی مطالعه نمود و سير حوادث را ديد تنها وتنها پــشــــتون ها با شـــــنده گان اصلی و اولی اين سرزمين بوده که از دامنه های هماليا کوچيده تا مناطق گندهارا . ننگرهارا . هری . مرغاب . زابلستان . سيستان رسيده و بعدا در دامنه های پارپامير زاد . بابا . وهندوکش و سواحل رود آمو . هيرمند .ارغنداب تاجکها گسترش يافته که بعدها به طرف مازندران و پارس کوچيده اند .
    بنأ اقا خانم « نابينا » حکم فاشيستی بر افراد . طايفه . مليت . قبيله مجوز حقوقی .رسمی می خواهد ! هتلر علنی اعلان داشت نژاد جرمن عالی و بلند ترين نژاد روی دنيا و دين عيســـويت يگانه دين برحق دانست !!!
    رژيم دوکتور نجيب الله بر اساس اصول مترقی . برابری . عدالت . دموکراسی فارغ از هر گونه تبعيض . مليتی .لسانی .تباری .مذهبی استوار بود . دوم سرزمين افغانستان تا اکنون بر اساس سيستم ماقبل فيودالی .و عنعنات قبيلوی .گروهی . طايفه . خيل . سمت بوده که تاجکها خيل داشتن . هزاره .ترکمن. ازبک طايفه و پشتون ها قبيله ذکر ميگرديد
    و تاريخ گواست که : اين سرزمين را شمشير پشتون ها و قلم وتدابير تاجکها وساير مليتها نگهداری وحفظ نموده که همه افتخارات مردم است .
    و اما ( ( خـان اصــلی ) ) !!
    برادر ديگر زمان < خان > < سردار > < بادار > < ارباب > < اغا > < آمر و امير > گذشت وحال بايد چون قسيم فهيم پنجرمين ــ کرزی پيزه فروش . احمد شاه مسعود سنگ فروش . ببرک .دوستم . محمود . وکيل . مزدک . مزاری .محقق . عبدالله . ربانی . قانونی . ضيا و ولی مسعود وطن فروش باشی انگاه همه چيز اين کشور هستی انکه صادقانه . شفاف . با اخلاص . برای وطن انديشيد و جسم روح او در خدمت مردم تامين صلح و عمار جامعه نوين فارغ از هر نوع اثتعمار نابرابری بود وبا دشمن اشتی ناپذير بود چون دوکتور نجيبالله شــهيد به پای < دار > رفت !
    اغا خان !
    لطفأ از خواب خرگوش بيدارشو که < علی اباد > رســــيديم خداوند برای همه خان ها يک مثقال عقل . شعور . عطا فرما واگر نه تفکيک روز وشب برايش گران ميباشد !!
    اقای خ ـــ ا ــ ن ــ!!!؟
    اگر من بجای تو با اين عقل . هوش . درک . فهم بودم باور کنيد نام خود را [ ســـــرگين ــ اصلی ] ميگذاشتم و ديگر عليه ابر مرد ها . قهرمانان چرند وپرند مسعود وارو نه ميگفتم _ خــــنــد ان _

  • سلام به هموطنان

    در بارهٌ کل مطلب چیزی گفته نمیتوانم ولی در مورد شهادت یعقوبی صاحب میخواهم بگویم که در سال ۱۹۹۵ با برادرزاده و خواهر مرحومی ملاقات داشتم ایشان به من گفتند که گلوله در شقیقهٌ چپ یقوبی صاحب خورده بود و تفنگچهٌ بی صدا در دست راستش بود۰ ایشان هم برادر فرید مزدک را به این خیانت متهم ساختند۰ 

    • برادران !!!!!!!!!!!

      شما قضاوت کنید که پنجر مینی سقاوی خوب است یا شادی بازی , مداری گری , موش خرما جنگ دادند , دختر فروشی , زن فروشی (در قسمت های از مناطق پشتون ها زن نکایی خود را میفروشند ) ,وطن فروشی (دیورند لاهور کندمک کابل سرحد اب هلمند پنجده اق رباط....),پوچاق خربوزه خوردن , به زیارت کنچنی تار بستن ومراد خواستن ویا چرخ اول اش بنام توست ویا دختر دادن به رنجیت سنگ غلامی کردن به انگریز ها واوردن پاکستانی هاوعرب هاوجنگ دادن با مردم اصیل این سر زمین جاسوسی راه گرفتن تانک وتوپ طیاره فروشی سود خوری در قسمت از مناطق اوغان نیشن سلمان ها شان را یکی دوسال بعد چور میکنند ...

      کدام هزاره ازیک تاجک نورستانی عرب بیات قزلباش ترکمن گجور .........به کندهار وپکتیا امده وشما را گفته از زمین وکاشانه تانبراید... .
      این شما هستید که گاهی با انگریز وگاهی با وهابی ها وقادیانی ها پاکستانی وگاهی با امریکایی ها به مزار وشمالی بامیان هرات حمله ور میشوید ومردار وگندیده به کوچه ها وبازار ها اجساد تان پراگنده میشود .

      شما تاریخ را درست نمی خوانیدفقد به پته خزانه وامیر کرور وجبیی رفیع چسپیده اید وخود را وارث حقیقی این سر زمین جلوه میدهد بگفته دوست هزاره باسواد وبی سواد تان بی خلطه فیر میکنید .

      شما چه قسم وارث حقیقی هستید که به خیمه ها زندگی دارید ودنده کی میخورید .
      چه وقت از اثر کدام حوات بشری وطبعی از قصرهای تان اواره شده وبه این زندگی فلاکتبارروی اورده اید!!!!!
      شما مهاجرت های چندین هزار سال قبل را اساس قرار میدهیدکه اروپایی ها امده وتقسیم بندی زبانی ومنطقوی تاریخی را انجام داده گویا یک تعداد مردم هند اریایی واز طریق شمال وطن ما وارد و اهسته اهسته به هند کوچیده اند وکوه های سلیمان شامل ان نیز هست .
      واز سانسکریت نوشتاری نه گفتاری الهام میگردید زیرا نمی تونید به گفتار استیناد نماید گفتاری در شمال ونقاط مرکزی وطن ما به میان امده وبعد ها به هند رفته وبه نوشتاری تبدیل شده است ...
      از دهل تا اتن تا خوراکوپوشاک شیوه ادا کلمات تان به پنچابی ها میمانداز تحقیق بگذرید کافیست متوجه فلم های هندی کنونی وقدیمی شویدوبه موضوع پی ببرید .
      خان کلمه فارسیست نه پشتو این شما دزد های تاریخی فرهنگی ...انرا دزده اید ودر پشاور کویته پشتون خود را خان میگویند کوچی های دوسره نیز خان شده اند یک تعداد پکتیاول ها نیز خود را خان میگویند....تحقیق کنید باز بمیدان بیاید حتا حبیی تان اعتراف دارد که خان کلمه غیر پشتو از شمال وطن مادر بین مردم یفتل ......رایج بوده است از کتاب خودتان سند اوردم ...شما باید به دیگران تان اعتراض کنید در زمینه نه کی سنگ وچوب را اوغان بدانید .

      از خود بپرسید که چرا وطن ما به این روز دوچار شده گره که گشاده نشده در کجاست چرا هزاره از شما مینالد چرا ازبک از شماد گله دارد چرا تاجک از شما نارضیست چرا چرا چرا ...... چرا تما م اوغانستان را از خود میدانید چرا کوچی های شما تفنگ دارد وبر دیگران متعرض چرا شما به دیگران میگوید که وقت خان وخان بازی گذشته ودر پهلوی نام هرکدام غرب دیده وشرق دیده تان هر باسواد وبی سواد تان بت قبیله تان مثل باریک زی ودبل زی نور زی اچکزی ..... قرار دارد نمی شود به انسانیت واسلامیت روجوع وبه تمام قران عمل کنید .
      چرا بدیگران توهین میکنید در معاملات روزمره تان ده ها بار زمزمه میکنید اگر این کار را نکنم پشتون نباشم پشتون بودن کدام افتخار است اگر بلی دختر فروشی ناموس فروشی وطن فروشی پول پرستی ....چطور ایا خوش تان خواهد امد که در مجلس ازبک هاحضور داشته باشید وفردی به دیگری بگوید اگر این کا را نکنم ازبک نباشم ایااین توهین به سایرین نیست . چرا به مقدسات سوکند یاد نشود تا به قبیله ..
      چرا گفتار پاورق نویس های تان را مورد انتقاد قرار نمی دهید امیر کرور ساختگی تان میگوید تر ما اتل نسته بل بکابل بل په زابل نسته لاف زنی فاریسوان متل کی چه مشک انست که خود بوید نی کی عطارگوید ...
      دیگرتان میگوید کس که با من سر خود را به سنگ زده لا ماغزه یی په قرار ندی کار دیوانه ها وباز هم لاف زدن کدام ادم احمق باشد که به کسی بگوید بیا من تو مسابقه ورزشی سر زدن به سنگ خارا را انجام بدهیم وبیبینیم کی مغز اش بر قرار میماند .
      دیگر تان با رسول خدا متعرض است ومی خواهد با ان حضرت دست وپنجه نرم کند فرعون گونه. در این جا گذر جبرییل نیست فرعون گشته یی ولیکن رود نیل نیست

      بعضی هارا عقیده بر ان انست که زبان دوزخ پشتو ست وشما میگوید زه به پشتو سره جنت ته زمه ( رسول مقبول با اصحاب اش گرم صحبت بود کسی از ایشان پرسید زبان دوزخ چگونه ست ان حضرت ص در جواب گفتند پشتوواینک میخواهید با خدا ورسولش گو زوری کنید .

      به نام گذاری های جاده های وطن ما باریک شوید ایا ملی است یانه ایا پنچهزار سال را اساس قراداده اند یا سه صد سال پر تنش را ایا قهرمانان حقیقی گمنام نمانده اند ایا این ملی یست یا قبیلوی ایا غلام های ایرانی ها وانگریز ها سمبول ساخته نشده است مثل میرویس هوتکی احمد شا ه درانی امان اله خان وزیر اکبر خان داود خان بابا ملت پدر وخود کرزی ..

      ایا یما کنشکا سلاطین بزرگ غور وغزنه کابل زابل بامیان بلخ بامی یفتل تخار وووووووووووواز طرف شما ها مطرع بوده یاخیر.
      شما بجای که به عقل ومنطق با قلم بمیدان بیاید هر مخالف وانتقاد کننده تان را با دشنام وباروت تهدید میکند مثل پدرام ودیگران.

      در حالیکه نام خودتان از طریق نرم افزار ثابت نمی شود که حقیقیست یا مستعار به دیگران حمله میکنید.
      نام من خان است اصلی را من اتنتخاب کرده ام تا با وطن فروشان دزدان فرهنگی وادبی تاریخی .....تفاوت داشته باشم من تخلص قبیلوی انتخاب نکرده ام وبه والدینم هم اعتراض نمی کنم گه چرا نام مرا مثل شما دریا خان بادام گل انزیر گل شمشاد خان کندک خان روغ لیونی شیر زمین وووو نگذاشته هیمن قدر که ازواژه ولغت زبان خودم استفاده کرده ممنون شان.
      چند روز قبل که دوست شمالی وار مانا اگاهانه به من متعرض بود که گویا من به قبیله ارتباط خونی دارم همه تان ملا وعامی اتن میکردید حالا که من در باره اتهام نامه عرب تبعدشده به وطنم انتقاد کرده ام همه تان با باروت ساخت پرویز مشرف به من حمله ور شده اید .

  • در ۳۵ سال عمرم هرگز کدام سایت کتاب یا مجلهٌ را ندیده ام که به زبان پشتو اوزبکی یا هزاره گی چتیات یا حرفهای بسیار رکیک به آدرس کسی یا قومی نوشته شده باشد۰ صرف به زبان دری میتوان به بسیار آسانی چنین نوشته های دور از اخلاق را یافت که مثال خوبش نوشتهٌ خان جان اصلی است و یا ویبسایت درویش دریادلی۰ دیدن چنین نوشته ها مرا به یاد ادعاٌ یک دوست ایرانی ام می اندازد که در یکی از پوهنتونهای ایران استاد بود و میگفت که تاجکان فارس نیستند صرف مربوط خانوادهٌ آریایی میشوند و زبان اصلی خود شان هم صرف شباهت به زبان فارسی داشت مثل زبان کردی بلوچی قشقایی و غیره بعد ها خود را به اصطلاح چهره یی زدند و خود را فارس گفتند و زبان فارسی را از خود شمردند۰ این ادعاٌ دوست ایرانی را نوشته های بعضی تاجکان خوب به اثبات میرساند چراکه فارسها مردم موٌدب و با تمکین اند خصوصاٌ زمانیکه قلم در دستشان باشد۰

  • ( خــا ن اصـــلی )
    در ســــــرزمين هــوتکی ها ــ ابدالی ها ــ غازی امان ا لله ــ شهيد نجيب ا لله کلمه ( خان ) صفت است و اما در هــند وپاکســــتان اســــم پذيرفته شــــده است .
    کليمه [ خان ] نه دری است و نه پشـــتو بلکه يک کليمه ( مغلی ) است که در مغلستان هنوز به سردار قبيله ـ سرلشکر ـ جنگجو ــ و ادم با نفوذ ( خان ) يا ( کان ) گويند چنانچه [ چنگيز خان ] [ هلاکو خان ] [ اولند باتور خان ] که با يورش بربر های مغل اين صفت را با خود اورده به انعده ســـــران افغان که با چنگيز از راه مصالحه پيش می امدند لقب ( خان ) داده ميشد . با نفوذ بيشتر مفليان و امپراتوری مغليان در هند و افغانستان استفاده کليمه ( خان ) خاص گرديد .
    و صفت ( خان ) صفت شايسته نيست و اما گه گه غرض احترام استفاده ميگردد و اينکه ادمک رنجور تازه لذت ( خان ) را درک نموده بگذاريد چون طفلان دل شاد کند !
    و خانک گوش کن !!
    « گوش کن خان لوده تا اين سخن يادت نره ـــ قصه تاريخ کهن اين مرز بوم يادتنره»
    « داستان شمشير اشرف هوتک ، محمود هوتک . احمد ابدال يادت نره ــ فتح اصفهان ـ دهلی ـ نيشاپور به دست افغان يادت نره »
    گرچه بنام انسانی ولی ادم شدن يادت نره ــ اين وطن زادگاه راد مردان است ـ يکدم با خود نظر کن برسرت پالان است يادت نره »
    « سالها ما در نفاق وشقاق خويش وحدت کرديم ــ در ره بربادی وطن به دستور بيگانه سخت خدمت کرديم »
    « هر زمان خود دشمن را در وطن دعوت کرديم ــ چون ربانی . قانونی . گردن خود را به پيش هر کس ناکس پت کرديم »
    « کشمکش های جنگ کابل يادت است ــ کشته برپشته زه گوش وبينی اويزان کرديم »
    « خانک تابکی خدمت اغيار کنيم ــ خانه خود برسر خود ويران کنيم »
    در اخير به خان اغا بايد گفت :
    برادر اول سواد بياموز . اگاهی سياسی را جستجو کن ـ شرايط وطن را مطالعه کن و بعدأ هر انچه سفسطه را اموختی در قالب ادب . شرافت .عزت . ادبيات دری ويا پشتو پيشکش سايت ها نمايد فعلأ بر خود ومليت خود نفرين خلق الله را نصيب شديد
    و و و خان « قالو ســــــــلاما » ( تاجکيار )

    • اغای تاجکیار سلام های بنده را در ساعت نیک قبول فرماید. نظریات شما را خواندم. شما با این تخلص چی را میخواهید به ثبوت برسانید. اینرا که گویا شما یک شخص دیموکرات هستید وبا وجود پشتون بودن تخلص تاجیکیار را انتخاب نموده اید؟ اما اسم ان اشخاصی را که شما اورده اید وبالای ان افتخار میکنید برای بنده سوال برانگیز است. زیرا به نظر بنده نباید ما بالای چور وچپاول وغارت گری های گذشته خود افتخار کنیم. ما اگر واقعا روشنفکر هستیم باید از گذشته های خود ندامت کنیم وحتی معذرت خواهی کنیم. چنانچه یک چنین عملی را روشنفکران المانی وجاپانی بخاطر جنایات گذشته های خود در جریان جنگ جهانی دوم کرده اند.

      بیا وتاریخ را بخوان، میرویس هوتک با چند حمله راهزنانه توانست برای مدت کوتاهی ایران را تصاحب کند ولی نتیجه ان میدانی چه بود. نتیجه ان این بود که نادر افشار به قندهار حمله نمود ونه تنها نام ونشان خانواده هوتکیان را برانداخت بکله باعث تبهای عده کثیری از قوم پشتون گردید.

      لوی احمدشاه بابای درانی تان هم به دهلی حملات غلچکی کرد وزمینه را برای انلگیس مساعد ساخت وانگلیس هم تا امروز دمار از روزگارتان درمی اورد.

      اگر تو روشنفکر بودی ومانند تخلص قلابی ات به تمام اقوام این کشور عشق میورزیدی باید بالای بوعلی سینا، ابوریحان بیرونی ومولانا واینها افتخار میکردی نه به چند نفر راهزن.

      افتخار به گذشتگان چه معنی دارد در حالکه امروز کاغذ تشنابت از خارج می اید. میدانی مردم حالت فعلی تورا معیار قرار میدهند نه راهزنی های احمدشاه ومیرویس شاه ات را. امروز اگر به خارج بروی به نام اوغان پنجاه سگ امنیتی بوی ات میکنند! تو وامثال تو امروز مکتب را اتش میزنید وبالای شاگردان مکتب اسید پاش میدهید وبازهم افتخار به گذشته میکنی؟ امیدوار هستم که رگ پشتونوالی ات به تور نیامده باشد زیرا باعث ان میشود که بمب را به کمر بسته وخود را انفجار ندهی

    • فخر افغان خان عبدالغفار خان ,خوشحال خان , داود خان , ظاهر خان , میرویس خان , احمد خان ابدالی .......اگر کلمه خان مغلی یست پس این پاتکی ها کی ها اند پس چرا حبیبی صاحب میگوید کلمه پارسیست.

      بکلی درست است که یکسال قبل یک برادر هزاره در کابل پرس? نوشته بود که باسواد وبی سواد برادران پشتون یک قسم فکر میکنند حالا صحت وثقم ان ثابت شد .(وباید به قاموس سیاسی ما داخل شود).

      یک کوچی بی سواد در مجلس عوام بلند میشود همه را مهاجر لقب میدهد با سوادن شان با کف زدن ها او را تشویق میکند .

      امروز باسواد دیگر شان گویا با انتخاب کلمه تاجکیار در پهلوی نام اش باز هم وارثین اصیل قبیله خود را میداند ودیگران را فلسطنیی.

      در دودفاعیه بالا از تاجکیار صاحب تمام افکارش منفجر میشود .....احمد شاه درانی محافظ نادرشاه افشار هند را گرفت اول تمام سربازانش پشتون نبود اکثرا فارس ها خود ما تاجکها ترکها هزاره ها ...بودند بازدوست ودشمن را عقیده بر ان است که احمد شاه شما به تقلید از محمود بت شکن ومسلمان ساز واباد کننده اولین مسجد در پنجاب وسلاطین غور بخاطر نام ونشان وبلند اوازه شدن به هند تاخت وزمینه مداخله هند انگلیسی را برای چند صد سال مساعد ساخت ووطن ما نیز پارچه پارچه وتا امروز ازادامه ماجرا احمد خان در امان نیست میگویند احمد شاه خدمتی به انگریز ها انجام داد تا سال ها به فکر ارام ان سرزمین را در تسلط خود داشته باشند وحتا قسمت های افریقا رابه وسیله سربازان هندی تصرف وتهدید ...نمودند .
      این را بخاطر گوش زد کردم که تاجکیار صاحب مثل بزرگان شان ملی تخیل میکند واز پا گذاشتن اولین ها در هند صفره میروند .
      ویا از غازیان که صرف بخاطر اسلام ووطن در برابر هر خارجی از جان ومال خود گذشته ومتهم به جاسوسی به اجانب نیستند یاد نمیکنند وباز از ملی ملی ملی صحبت مینمایند مثل غازیان حقیقی وسربه کف کابلستان دند شمالی هزاره ترک ودیگران ...چند یاد اوری.
      غازی دند شمالی از بالای نعش دشمن با شمشیر پر خون از قلعه های پخسه یی خارجودر گوشه دیگر باز به جهاد ادامه میدهد مال ومنوال خود را طلا وزیورات محارم وجگر گوشه هایخود را ذوب سکه زده ومینگارد - تا صاحب اش پیدا شود-. در حالیکه دیگران از میدان جنگ بنزد دشمن رفته باز بوسیله انان برتخت سلطنت می نیشنند و تعدادی هم از دشمن پول دریافنت میکنننند وامروز همه قهرمان ملی !!!!!!
      ایا از فدا کاری عبداله وزهرا عاشقانی وعارفانی یاد اوری میشود؟؟؟؟؟؟؟؟ .
      هشاد زن ودختر جوان وقهرمان بخاطر اکمال اب واذوقه غازیان در کوه های کابل کشته شده اند زنان با اب چوش وسنگ وکلوخ بر فرق دشمن حمله کرده اند این حقیقت انکار ناپذیر یست که دوست ودشمن بدان اعتراف دارند نه مثل ملالی میوند مجهول و... ایا از این ها باید یاد اوری شود یا نه ؟؟؟؟؟؟
      ایا کسی قبول میفرمایند که مرکز دو جنگ انگلیسی کابل وشمالی بوده است وهرات یان در میوند حماسه افریده اند خون داده اند وگمنام مانده اند ودر اخر قهرمانان ساختگی ملالی و..خان بمثل عروسک ها با لا ساخته شده ومیشوند. حتا در نخستین روز ها تجاوز روس ها اول هرات وباز کابل از نظر تلفات در تمام ولایات رقم درشت را از هان خود ساخته است .
      اگر این دو واقعه در ولایات برادران اوغان رخ میداد شاید تمام جاده های وطن بنام انان مسما و از شاعر ونویسنده وخوانده اخوندزاده .....سر از پا گم وگوش ها را کر میساختند .

      دوستان مخالف وموافق باید نظریات ,سوالات خان اصلیرا جواب بگویندنظر خود را نوشته کنند اگر او در اشتباست به اشتباه خود پی ببرد واگر حق است باید تشویق وپشتبانی شود .

    • سلام به همه برادران
      به لحاظ خداوند تقاضاي من از شما اين است كه به مفاخر خود ريشخند نزنيد. آخر اين را ميدانيد كه تمام پروپاگند شما عليه يكديگر به معني نفت انداختن بر آتشي است كه پاكستان ، ايران و ... براي سرنگوني كامل مان برافروخته اند. تاجك كيست ، ازبك كيست ، پشتون كيست ، هزاره كيست . همه و همه ساكنين مرزو بومي هستم كه افغانستان اش مينامند. تمام مردم افغانستان براي استقلال و آزادي شان رزميدند ، شهيد دادند و جاويدانه افسانه ها گشتند. هر قوم و هر مليت مان در راستاي نگهداشت هويت ملي مان حماسه ها آفريده است . از كابل گرفته تا باميان ، از باميان تا قندهار ، از قندهار تا بلخ ، از بلخ تا به هرات و .... من نميدانم اگر اين نبشته ها را فرزندان مان بخوانند ... چرا به لحاظ خداوند چرا ...
      افسوس من در اين است كه همه تان روشنفكر و قلم بدست هستيد و همه در آسياب دشمن آب ميريزيد. وجود زخمي وطن كه از اشغال سوسياليزم روسي و امپرياليزم آمريكايي فغان دارد به مرحم ضرورت دارد شما همه مردمان محترمي هستيد . . . من امروز بخاطر كنجكاوي كه داشتم سري به انترنت زدم اما واقعا پشيمان هستم ... چرا اينقدر بي رحم هستيد . سقاو - كوچي _قبيله گرا _ ستمي ... خيلي ها خجالت آور است . لطفا به اين هنگامه ها بخاطر ميهن و مردم مان خاتمه بدهيد لطفا. به لحاظ خداوند و شما را به خاك زخمي كشور مان سوگند لطفا ...

    • تاجکیار قند نبات .
      بزرگان ادب فارسی ودیگران را عقیده بر ان است که چند هزار سال قبل کلمه خان در بین مردم وطن ما رایج بوده است ومثل اریایی ها از شمال با انان داخل این مرزوبوم شده است .

      اشتباه خودت در این است که از روی احساسات انرا مغلی میخوانی سلطان محمود غزنوی هزار سال قبل شاید چند سال زیاد وکمدر وطن ما سلطنت میکرد اما تموچین یا همان چنگیز خان در حدود هفتصد یا چیزی کم وبیش از ان به وطن ما حمله کرده است -
      نام مقبول او تموچین بود دیگران خان را به دم او بسته کردند .

      ولی این صفت یا اسم ...زیبا را بزرگان شما خود به دم شان بسته اند تا دیگران .

      در بعضی حصص وطن ما اگر به کسی بگویی فلانی خان در جواب میگویند من ادم غریب وبیچاره هستم من کجا وخان کجا....

      چرا به نام دیگران خورده میگری بیچاره داد میزند که نام من خان است اما تودیگران گیربان او را گرفته اید که چرا نامت این است وان نی .
      گیریم که مغلی یا هر چیز دیگر چیزی که ثابت است پشتو وسندی وپنجابی نیست .به حساب تحلیل عالمانه خودت نیزهمین قسم.

  • راستى كه خان اصلى جواب بل المسل داده است .اكر ما دقيق شويم كه جرا سر بريدن كشتار وحشيانه,زن ستيزى,در بين قبايل زياداست.ودر ديكر نقاط افغانستان در بين مليت ها واقوام ديكر افغانستان به ندرت ديده ميشود و هم شايد كسى نسبت تكليف روانى و يا كدام علل ديكر از خود بيكانه شود داشته باشد.شايد علت ان در فاميل باشد .اكر در بيش جشم يك طفل مادرش با يك قاطر تبادله شود وهركاه قاطر بدرش مورد فورى مادرش را ميفروشند.ميكويند سك كه دندان ميكند از زندكى سكى او است.ويا طفل هميشه به تشويش است كه همين قاطر بدرش نميرد. درين باره فكر كنيد . ايا همين طور يك انسان به جه بند و واز خواهد بود.شايد او به طرف هرزن مانند يك قاطر ببيند ويا معادل يك قاطر.زن بيجاره به طرف شوهرش به جه حساب بايد بنكرد.وا به حال ما كه اين طور افراد همه در جوكى هاى رهبرى ملكى نظامى دولت اوغانستان قراردارد.اصلا سك اينجا كور است.
    خان اصلى هنوز سر اصل مطلب نيامده است .او در برابر تو هين زحمتكشان افغانستانى حساسيت نشان داده است .دزدى هيرون فروشى زن فروشى ننك نيست جوالى كرى بنجرمينى اب را براى مردم در كوها بللا كردن كه غيرت ميخواهد ننك است .اينست او غانستان سر جبه.خوان اصلى خواسته كه سر راسته بسازد.

  • خیبر سلام
    مطلب شمارا خوب دقیق خواندم ولی تعجب کردم زیراکه بزرگان گفته اند که
    پای خودرا به اندازه گلم خود دراز کنید
    ازمطلب شماچنین معلوم گردید که دریک زمان یک نفرموچی بوت دوز بالای نکتائی لینن انتقادکرده بود که باعث اعدام اش گردید زیراکه موچی صلاحیت گپ زدن ازبجلک پا اضافه راندارد
    بناشما لیاقت واستعداد ووزن این راندارید که چنین نوشته جات را نمائید چون شمارا میشناسم وازکردار روزمره شماباخبرهستم
    من دروجود تاریخ شما قهرمان ندیده ام
    گرگ..................................

  • جناب کامران مير هزاره پدرود به شما پويا مرد !
    نبشــــــــته و پيگيری قتل غلام فاروق يعقوبی وزير امنيت دوکتور نجيب الله تحت عنوان [ ر وا يــت قــــتـــل غلام فاروق يـعــقــوبی ] ســـــــر وصد و تشـــــويش های جسمی و روحی را بر تن قاتلين ان مرحوم راه گشــــــــاده وسراســـيمه ميباشند ويکی از اين قاتلين جنرال باقر بافرين محسنيان در شــهر گتنبورگ کشـــــور ســـويدن که قبلأ وزارت مهاجرين برموصوف شک ناقص حقوق بشـــــر و مجرم جنگی داشــــته بخاطر رد اتهام با روز نامه مشــهور ســــــويدن [ metro ] مصاحبه نموده است "
    بعد از انکه ريس جمهور نجيب الله به دفتر سارمان ملل متحد مستقر در کابل پناهنده گرديد طرفداران ريس جمهور هريک ستر جنرال يعقوبی . جنرال باقی . جنرال عمر . جنرال شـــهباز . تصميم گرفتن که به گونه سريع . عاجل . اپراتيفی با استفاده از قطعه سريع و کمندوی رياست عمومی پنج همه رهبران مخالف با مشی نجيب الله را يک شبه دستگير و بر رويت اسناد دقيق وانکار ناپذير برای ملت اعلان نمايند که به کمک و توافق روســـيه فدراتيف .جمهوری اسلامی ايران و رضايت نسبی پاکستان و نشان دادن چراغ سبز امريکا تعداد رهبران ارشد حزب وطن به رهبری مرحوم محمود بريالی . سلطان علی کشتمند عبدالوکيل . نجم ال دين کاويانی . فريد مزدک . و تعداد ديگر اعضای شورای مرکزی حزب وطن و جنرال های کليدی نبی عظيمی . سيد اعظم سعيد . اصف دلاور . لودين . يارمحمد . ضمير الدين . عارف صخره . خان اغا . مومن . و رشيد دوستم .هلال . قليچ .فوزی .نادری تلاش نموده از مجرای کانال های قبلی ارتباطی با احمد شاه مسعود و توسط افراد نفوذی شورای نظار در داخل حزب وطن چون نبی عظيمی . فريد مزدک .علومی . يار محمد . اصف دلاور اتحاد نامقدس را عليه پلانهای ريس جمهور نجيب الله دست به کوده تا و برهم اندازی نظام وحاکميت قانونی زده وبا سياه ترين نيروهای ارتجاعی اتحاد نموده بودند نابود گرديده ونيز با افشأ اسناد .شواهد اشد محرم از خيانت ها . جنايات . روابط اينرهبران با اتخبارات روسيه . ايران وپاکستان پرده برداشته که از تصميم و پلان مرحوم يعقوبی يار محمد معاون اول اگاه موضوع را به فريد مزدک گزارش داد . از طرف محمود بريالی جنرال نبی عظيمی . جنرال يارمحمد وظيفه گرفته تا شب قبل از ترورش به منزل يعقوبی رفته از موصوف از نام رهبری حزب خواهش نمايند که دست از اجرای اجولانه گرفته با سپردن تمام اسناد محرم و کليد گاو صندق های داخل دفترش تا امر ثانی در منزل خود قرار داشته باشد و ديگر وزير امنيت نيست !!
    مرحوم يعقوبی هر دو فرستاده را از منزل خود رخصت و با عصبانيت اخراج نموده . رهبری کوده تا با جبل سراج تماس گرفته از انجا شخص « قسيم فهيم » به همرای بابه جان به کابل امده پلان ترور و خنثی سازی پلان سيريع رياست پنج را با قتل ستر جنرال غلام فاروق يعقوبی توسط جنرال يار محمد و ترور جنرال باقی توسط جنرال بابه جان پايان وتمام اسناد اشد محرم و مقدار هنگفت پول اسعاری را اقای فهيم به جبل سراج اتقال نموده "
    اين بود ترجمه متن مصاحبه جنرال باقر فرين . لطفأ شما تحليل اقای مامون را روايت قتل يعقوبی را حذف نه کنيد برای بار دوم نشر تا سر نخ های ديگر و قاتلين ديگر برملا گردد
    با سلام _ لمر ـ

  • افســــــــــوس و دردا که ناله غريب گمنام شـــنونده و جويـــنده پوينده ندارد!!
    از مدتی که جويا شــــــدم اقای رزاق مامــون نويســـــــــــنده پيگيری قتل ها و ترور های مرموز . ارتباطی . رجال ســــــــــيا ســـــــی کشور اغاز نموده تا ســـــرنخ پيدا شـــــــود که از ۳۵ سال قتل های زنجيـــری از قتل خرم وزير پلان رژيم محمد داوود کپتان بابا پيلوت شرکت اريانا تا شــــــــهادت مير اکبر خيبر و قتل مرموز نور محمد تره کی ـ حفيظ الله امين و شــــهادت دوکتور نجـيــب ا لله . غلام فاروق يعقوبی و باقی يکی پی ديگر صورت گرفتـــــه که رنگ بوی دست خارجی دارد و منجر به تحولات و تغيرات ژرف سياسی نيز گرديد .
    و اما طی اين ۳۵ سال هزاران و صدها قتل ترور افراد عادی کشــــــــــور بدون حکم دادگاه و قضا به گونه مرموز ــ خطر ناک ـ وحشت ناک نيز صورت گرفته و در مورد هيچ گونه تحقيق ــ باز جوی ـ و جســـتجو از قاتلين مشخص . معلومدار صورت نگرفته
    و به فراموشی سپرده شــــــــــــده است که کوناه نگری ـ تنگ نظر دولت . قضا .محاکم و نويســـــــنده گان و خبره گان مطبوعات کشور را نشان ميدهد که تنها وتنها با گرفتن چراغ هزار شــــــــــــــمه در جســـــتجو در يافت علت و قاتل رجال بزرگ وسرشناس ميباشـــــند وبس !!
    چندين بار و در چندين ســــــــتون نظريات نوشـــــتم که لـــطــفـأ به درد . صدا و ناله اين هم وطن غريب خود گوش دهيد و انرا به مقام و منزل برســـــــانيد جريان از اين قرار اســــــــــــــــت [[[ بين سالهای ۱۳۶۶ الی ۱۳۶۹ هجری شـــمســی پســـر کاکايم از امکانات کاری و اپراتيفی برخوردار بود و به گونه خاص و تاکتيتکی توسط يک جنايـــتکار و يک شـــــياد رياست عمومی پنج وزارت امنيت دولتی که بنام اصلی
    «« امـــين ا لــلــه حــبيب »» که اپتدا معاون و بعدأ مدير مديريت اول رياست پنج تعين گرديد به صفت همکا ر < ا گنت > اســـــتخدام گرديده بنا بر ضرورت کاری روس ها در کابل موصــوف به وظيفه خطرناک و دشـــــوار توظيف گرديد وبرايش گفته شد هر گاه پلان با نتايج اجراا گردد پول هــنگفت اســــــــعاری و افغانی برايش تاديه ميگردد که پسر کاکايم مجبورأ و بنا بر ضرورت پولی پلان را با نتايج بزرگ هم برای خاد و هم برای روســــــــــها انجام داد > بعد از چند روز او توسط امين ا لــلــه حــبــيب به محل خاص دعوت گرديد تا پول مکافات خود را تســــــــليم گردد . پسر کاکايم سر ساعت در محل حاضر اپتدا با نيرنگ ســـــــــند تســــليمی پول از او گرفته سه نفره هريک امين الله حبيب ــ جنرال راشــــد جاجی ــ و زيـــور به گونه وحشت ناک پارچه پارچه گرديده و شب انروز دفن گرديده که از محل دفن مدير فعلی اول شخص بنام ســـمســور که در رياست امنيت ملی کار ميکند اگاهی دارد . و امين ا لـلـه حبيب برادر کوچک داکتر اســـــــد ا لـلـه حـبيــب بوده که در شــــــهر اســـــتاکهلوم ســـــــــويدن اقامت داشــــــــــــــــــــــته ونيز نزد وزارت مهاجرين سويدن به عــنوان ناقـــص حقوق بشر مشکوک بوده لطفأ مطلب را پيگيری نموده تا گور پسرکاکايم پيدا شود ــ تـيـمـوری

  • سلام ارین خیبر ومعاون بسیارنازنین شما نوید جان ظالم !
    من یکی ازمشتری های اخبار وطن یاکفن شمامیباشم امادرنزدیکی های من ازاخبار شمامستفید نگردیدم شمادیگر چاپ نمی کنید یاخیر .
    منتظربه پاسخ شما .
    اماآمدیم درباره داکترنجیب شما گاش زنده میبود که هرقدرمی گفتی فایده می داشت باید صرف نظرگرد کدام معنی خاص ندارد داکتر داکتر داکتر چی گرد توهم بیرو ماندی ودیگر رفیق هاام خدایارتان ارین بازهم میکویم که درنظرداشته باش که بی فایده است

  • دوســــــــتان ســــــــلام !
    آوازه تـــرور ســــــتر جنرال غلام فاروق يــعــقوبی وزير اميت دولتی حاکميت دوکتور شــــــهيد نـجـيــب ا لـلـه در ســــــويدن جنرال [ بــا قــــر فـرين محـســــنيان ] را و در المان جنرال [ يـار محمد پنجشـــــيری ] را پريشان و دســــت پاچه ساخته به هر خس وخاشاک غرض نجات خود دست انداخته اخيرأ باقرفرين در سويدن طی مصاحبه عاملين و قاتلين يعقوبی جنرال نـبـی عظــيمی وجنرال يارمحمد را وانمود ساخته و نيز شواهد ومدارک دقيق را نيز ارايه داشته و ادرس داده است که دو سکرتر مقام وزارت هريک محترم سليمان ومحترم ژوبين مدارک انکار ناپذير دارند . نوابی.

  • محترم آرين خـــيبر به ســـــلامت باشــــــــند !
    بـــزرگان فرمودند ( انکه در پای خســـــان افتتد نه شـــايد که آدمش بگوفت ) .
    دردا و دريغأ !
    از ســـال ۱۳۷۱ به پاه افتادند ها ـ کنار آمدنها ـ سازش های ناميمون ـ وتقرب های ددمنشــــانه ـ در ميان گويا « چپگرايان و ديگر انديشان اماتور » فزون گرفته که نتايج سازش و جورشت سال ۱۹۹۲ در ترمز ازبکســـتان. ينگی قلعه . جبل سراج ميان قدرت طلبان « چپ خاين و راست ارتجاعی » خونبار و تباه کننده برای مردم و وطن تمام گرديده که هنوز که هنوز است ادامه دارد .
    و اما !
    شايسته ستايش ، نيايش کسی باشد که سرافراز و باغرور پاه ( دار ) رفت ولی سر تعظيم . تسليم . و خفت را پای ناکسان و جنايتکاران بدوی و بربری فرود نکرد مرگ را نسبت به ذلت ، کرونش پذيرفت !
    بلی !
    و اما بودند و هستند !! که با پشت پاه کردن راه و رسم بخاطر کسب مجدد قدرت و فروکش نمودن عناد شخصی و پذيرش هدايت بيگانه بر مقدسات خيانت نموده و نفرين دايمی را نصيب شدند !
    و امروز با تائيد اشغال کشور توسط [ Natoo ] و قبول داشت از نظام و سيستم ضد منافع مردم . و صحه گذاشتن بر انتخابات امريکای سازمانک چکيده از پيکر بزرگ حزب وطن [ نهضت فراگير کثافات و اوباشان ] در سازش با امپرياليزم پاه کنار امدنها ر ا علنی . و بزرگ ساختن ادمک چند سر را کانديد خود غرض پوست ! رياست جمهوری با شعار ( چپ ) معرفی داشتن . و جنرال سه ستاره خنجر زن اخری در سازش با جــبـــهــه قاتلين .غارتگران . چپاولگران . وطن فروشان دست بلند دارند !!
    و با نعره بلند گفت راه نيک مردان خرد درخشنده باد شرم به تسليم شده گان/ نويد /

  • سلام ارین خیبر
    بسیاتشکر ازپیام دوست داشتنی ات من افتخار می کنم که این قدرجوان بااستهداد استیتد بسیاعالی خوب افرین

  • دز در ســـــــــــــــــــــر خــــود پـــر دارد !!
    هر گاه منــــتــــــقدی ، جســــتجو گـــر ، حــقيقـــت يابی در پی خاينی ، وطــن فـــروش
    و قاتلی افـــتاده در تلاش دريافت مدارک . شـــــواهد . اقدام ميکند و چيزی مينويسد تا خلق ا لله را اگاه ســـــــازند يکـــــباره قاتلين حرفـــوی ، وطن فروشان معروف . کوده تا چــيان شــــناخته شــــــــده و جــــو خداران انها بنام ـ اتش ـ خاکســـتر ـ اخگر ـ ســــــــرگين ـ دوست در غربت ـ را يک باره چون قوله کشان قصاب کوچه و قول بچـکان کابل ســــــر وتن بی ننگ شـــــــان از المان بلند گرديده مســـــتقيم از پاچه چند رهگزر مشـــــخص گرفـــــته واز طريق کثافت دانی پندار زوزه کشــــــيده اينبار نيز جوان برومند فرزند رشـــــيد زنده ياد استاد خيبر بزرگ را نيز گزند رســــانيده و بار ديگر اقای بابک نقاب اخگر هامبورگ را به صورت کشــــيده نيرنگ تازه اســـــتخباراتی را به کار گرفــــته است . اگر تقدير .کرشــــمه . قدرت بتواند برای هميش موجوديت نامقدس وناميمون اين پندارايان و مشعلی های کاذب نيست بسازد ديگر رنجش .کششی . لغزش . در ميان نخواهم بود / عــــمر داور /

  • سلام آقای آرین! بسیار مطلب خوبی طرح کردید اما فکر می کنم در قفس حزب خیانت کار وطن تربیه شده اید.
    لطف نموده در باره حفیظ الله امین، شاه شجاع، ملا عمر، گلبدین حکمتیار چیزی بنوسید که چهره اصلی شما آشکار گردد.
    درین مطلب که شما نوشتید تنهاو تنها خیانت کاران سمت شمال ذکر شده اما نمی دانم که چرا از خیانت کاران دیگر همچون گلبدین حکمتیار.... ذکر نشده است.
    لطف نموده بگوئید که با جنرال یعقوبی چه قرابت دارید و همچنان شما از حکومت استبدادی داکتر نجیب الله به خوبی یاد کرده اید اگر حکومت متذکره خوب بود پس چرا ملت مسلمان افغانستان، تمام اقوام ساکن افغانستان قبولش نکرده اند جز یک تعداد اشخاص نزدیک اندیش مانند شما.

  • بسیار زیبا ... بسیار عالی و بسیار دقیق ...

  • خوشم میاد که حقایق را مشرح بنویسید . حقایق دست اول بود و من از خوندن اون خیلی متاثر شدم

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس