خط مشی عبداللطیف پدرام رهبر کنگره ملی افغانستان در انتخابات ریاست جمهوری
خطاب به کابل پرس: اگر فاشیست و قوم گرا نیستید شهامت کنید مطلب ارسالی ام را نشر کنید تا معلوم شود که برای ساختن افغانستان کی برنامه دارد. با احترام ملحق
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
فرستنده: ملحق
خط مشی محترم دکتر عبداللطیف پدرام رهبر کنگره ملی افغانستان در انتخابات ریاست جمهوری
بنام خداوند بخشنده و مهربان
به نام نامی مردم قهرمان افغانستان، با درود وسلام به همه شهدای راه ازادی ، شهدای مردم ، مجاهدان و علمای کرام ، مبارزان راه آزادی و سربلندی میهن و خانواده های معظم شهدا .
هموطنان گرامی !
پیش از همه میخواهم هشتاد وپنجمین سالروز استر داد استقلال افغانستان را به مردم افغانستان ، به شما عزیزان ، تبریک بگویم . بخاطر بزرگداشت از مناسبتی این گونه بزرگ، شادمان هستم ، درعین حال اندوه بزرگ مرا فرا میگیرد ، زمانیکه می بینیم انچه اکنون برما میگذرد وضعیت ، شگردها و روش های یک کشور اشغال شده است . در هیچ عرصه یی از تصمیم گیری های ملی این مردم صلاحیت ندارند ، تقدیر ما ، دراین جهان واویلا ، بوسیله خارجیها بویژه اداره آقای بوش رقم زده میشود – چیزیکه در شان این مردم واین جغرافیای سر فراز نیست . من اجازه نخواهم داد ، کشوری که به قرار داد ( دیوان بین المللی کیفری ) ملحق نشده است شهر وندان ما را در کشور خود محاکمه کند وبه شکنجه آنها در گوانتانامو بپردازند . طالب یا غیر طالب . من مخالف ایجاد زندان های ائتلاف بین المللی در کشور هستم و ان را محکوم میکنم ، از ازادی ، استقلال ، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان دفاع میکنم ، از فرد فرد هموطنانم .
بعد از جلسه بن ( 5 دسامبر 2001 ) جلسه یی که مجموعه یی از خدمت و خیانت بود با توجه به شرایط غم انگیز افغانستان ، با چشم پوشی بر بسیاری از غدر ها ، دروغ ها و نیرنگ ها ، خواستیم به ساده گی بپذیریم که گام هایی بسوی همبستگی ملی ، استقلال ، حاکمیت ملی ، تامین امنیت ، کار و سازنده گی برمیداریم . با دریغ سیاست های شئوونیستی حلقات معینی در دولت انتقالی امیدها را به یاس مبدل ساخت و در همه عرصه ها و تصمیم گیری ها به شکست های شرم آوری مواجه شدیم . حملات ولشکر کشی های سازمان یافته همان (حلقات معین ) برای غصب قدرت در هرات و از همان راه اشغال شمال و شمال شرق کشور و تحقق استراتیژی طالبان ، مردم را به ژرفای بحر ان اعتماد ملی پرتاب کرد .
تصمیم حزب کنگره ملی افغانستان دایر بر کاندیداشدن اینجانب برای ریاست جمهوری ، باوجود وضعیت نابر ابر ، نا عادلانه و غیر دموکراتیکی که دولت انتقالی افغانستان در برابر همه ، کاندیدا ها قرار داده است ، سکوت سنگین و اعجاب انگیز سازمان ملل و نهاد های رسمی جامعه جهانی در برابر نقد ها و اعتراض های مردم و کاندیدا های محترم ریاست جمهور ی و احزاب سیاسی دست کم برای این است که بتوانیم فریا د داد خواهانه این مردم را در مقیاس ملی وبین المللی طنین انداز شویم و راه را بر ر وی تحقق اهداف شوم دشمنان مردم افغانستان فرو ببندیم . حضور اینجانب و معاونان من اقایان احمد نیرو و محمد قاسم معصومی (مبارزان و شخصیت های ملی وجهادی ) د راین کار زار بخاطر به کرسی نشاندن داعیه عدالت و ازادی است ، نه صر فا" گرفتن قدرت با هر اسم و رسمی .
اگر ما توانسته ایم طرح ها وبر نامه های مشخص و روشنی را بمثابه ، بدیل در برابر همه مدعیان عنوان کنیم ، بی انکه مدعی مصرف یکجانبه حقیقت باشیم ، دلیلش تعهد صادقانه ء ما نسبت به منافع ملی استقلال و سربلندی میهن عزیزمان است ، درغیر ان راه های معامله و خیانت و بازی با سرنوشت مردم ، سر فرود آوردن در برابر جباران و استعمار گران برای همه باز است . زبانیکه من به ان مینویسم و می اندیشم به سخن هیدگر " این خانه وجود امکانات بسیاری بر ای این بیان " درستی هاو در آن شیطنت ها ونیر نگ ها کتمان کردن حقیقت و سخنان و مفاهیم دوپهلو در اختیا ر دارد. من برنامه ام را به صورت شفاف در اختیار مردم قرار میدهم و آماده پذیرش همه نقدها و داور ی ها وخطر ها میباشم .
به همه حال گذار به وضعیت نوین ، گذار به توسعه همه گانی بدون باز سازی نوین سیاسی افغانستان و حرکت از موضع رادیکال ناممکن به نظر می آید .
در عر صه سیاسی :
بسیاری انتظار داشتند که بعد از بیش از دو دهه جنگ با مداخله جامعه جهانی صلح و امنیت به کشور باز خواهد گشت . افر اد یا گروه هایی که پیوسته انتظار" معجزه یی از خارج" بوده اند نیروهای ملی و قدرت واقعی مردم را کم بها میداد ند وبر ان چشم فروبسته اند . تنها و تنها مداخله مستقیم امر یکا را حلال همه مشکلات تلقی میکردند علی الرغم همه این پندار ها و خیال ها از زمان سقوط رژیم طالبان تاکنون ، تشکیل دولت موقت سرنوشت میهن ومردم ناروشن است وپرده یی از ابهام انرا پوشانیده است . در این مدت نه تنها در هیچ هیچ زمینه یی گام های اساسی به پیش برداشته نشده است که خطر از سرگرفتن یک جنگ داخلی تمام عیار مردم را تهدید میکند وضعیت کنونی بیانگر ان است که با قضایای افغانستان از اجلاس (بن) تا اکنون برخورد سطحی و غیر واقعبینانه صورت گرفته است . روش نیروهای ائتلاف بین المللی لا اقل در زمینه خلع سلاح بر سیاست " زور و قهر " مبتنی بوده است تا تحلیل مشخص از اوضاع مشخص افغانستان و کوشش آگاهانه برای یافتن راه حل های واقعی.
در میان انبوه مشکلات ، بحران اعتماد ملی و گسترش اختلاف میان اقوام پدیده شایع است و عامل اصلی ان درراین چند سال پسین ( بعد از سقوط طالبان ) حلقات شئوونیست و عظمت طلب در دولت انتقالی میباشد . ایجاد یک دولت واقعا" ملی پیش از هر چیزی نیاز اساسی مردم ماست . اما خیال نکنیم با ایجاد چند تا نهاد و ساختار دولتی براساس یک قانون اساسی جدید " دولت ملی " تعریف میشود. بدون نو سازی کامل نظام سیاسی افغانستان نمیتوان از راه کار ها برای حل همه جانبه بحران و دشوار ی های موجود سخن به میان آورد .
نوسازی برای من عبارت است از ایجاد " جمهوری فدرال " مبتنی بر اصول مسلم دموکراسی ، عدالت و ازادی در افغانستان حل دمو کراتیک و عادلانه مساله ملی درافغانستان با توجه به ویژه گیهای قومی ، زبانی و فرهنگی ما تنها و تنها در چهار چوب یک دموکر اسی فدرال امکان پذیر میباشد . علاوه بر مساله" اقوام " به عنوان یک قطب مهم نمی توان بر قطب " قدر ت " و مفاهیم ان چشم فروبست بدون تقسیم عادلانه ، قدرت و رسیدن به تفاهم واقعی با گروه ها و احزاب و رهبران سیاسی واجتماعی و قومی ، نمیشود بر کل بحران سیا سی نقطه ء پایان گذارد . نظام سیاسی ای که بتوالند این مسایل را در همه ابعاد آن ، در سطح ملی و محلی حل نماید .
و امکان سهمگیری همه نیروی های سیاسی ، اجتماعی ، رهبران ارشد دوران مقاومت ، رهبران اجتماعی سیاسی راا در ساختار سیاسی فرا گیر مساعد سازد ، بدیل وضع موجود خواهد بود .
معیار های قومی و منطقه ای اساس نظام فدرال ( فدرالیزم ) درافغانستان است با این وصف هوشمندانه نخواهد بود اگر در صد در صد روی معیار های قومی پافشاری نمائیم . ما خواهان ان هستیم که میان تعلقات ووابستگی های قومی و منطقه ای از یک جانب و مناسبات اجتماعی ، سیاسی ، و عناصر کار ساز فراقومی برای ایجاد همبسشتگی ملی توازن بر قرار سازیم . به این ترتیب ما قدر خواهیم شد ، با وجود رقابت های قومی ، نبرد قدرت را از دور زدن بر مدار های قومی و متکی بر قهر به عرصه وسیع رقابت ها وفعالیت های سیاسی دموکراتیک انتقال بدهیم . باید ضمانت های واقعی قانونی ایجاد نمائیم تا نیرو های سیاسی اجتماعی واحد های قومی در کل نظام جای مناسب ، واقعی و راستین خود را پیدا نمایند و به ان قانع گردند با ایجاد مجلس سفلی ( نمایندگان ) و علیا ( سنا ) در جمهوری فدرال میان تقسیمات قومی – منطقه ای و عناصر اجتماعی سیاسی فراقومی و ملی توازن برقرار میشود . اگر نمایند گان برای شورای ملی ( مجلس سفلی ) با حضور عناصر قومی و منطقه ایی بر گزیده میشوند ، سناتور ها از نیروها و طیف ها ، اقشار و طبقات وسیعتر اجتماعی ، سیاسی و ملی بدون تعلقات ویژه قومی ، منطقه ای نماینده گی میکنند . دموکراسی فدرال ، با ایجاد مراکز مختلف ( پایتخت های ) فدرال خون تازه ای در همه زمینه ها میدمد و" ایالات فدرال " قدرت پیدا میکنند با توجه به سیاست های مالی و اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی " جمهوری " با وضع قوانین ایالات برنامه های باز سازی مناطق خود را تنظیم کنند . نظام باعث گسترش شهر ها میشود و از تمرکز جمعیت در کابل به عنوان پایتخت جمهوری فدرال ، میکاهد . طبعا گسترش شهر ها و شهر نشینی ، خدمات و ارتباطات ، زمینه های مناسبی برای گسترش دموکراسی نیز فراهم میسازد نظارت قوه های سه گانه ، برکل نظام کارایی واقعی پیدا میکند . تقسیم عمودی قدرت میان مرکز وولایات یا ایالات فدرال از انحصار یک جانبه قدر ت از اختیار انچه دولت مرکزی مینامیم جلوگیری مینماید . ایجاد شورا های خود گردان محلی با مشارکت واقعی مردم ، تجربه تازه ای در برابر ما قرار میدهد . وان گهی میتوانیم در سطح محلات و ایالات و مرکز به عوض نهاد های عقب مانده ای مثل ( لویه جرگه ها ) در مواقع ضروری و تصمیم گیری ها به شورا های نمایندگان مردم اتکا نمائیم .
در عرصه اقتصادی:
افغانستان از جمله کشورهای عقب نگهداشته شده است . کشاورزی و دامداری پایه های اصلی اقتصادی و تولید را تشکیل میدهند . سو گیری نا مناسب و نا موزون روش های اقتصادی در ساز کار های چند نهادی موانع متعددی در مسیر رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی بوجود آورده است قریب به سه دهه جنگ ، باعث ویرانی تمام زیر بنا های اقتصادی کشور گردیده است . بحران اقتصادی در مولفه های کسر تولید تا نازلترین سطح در امد سرانه ملی ، تورم پولی ، احتکار ، فرار و کاربرد غیر تولیدی سرمایه ، غارت دارایی های ملی ، غصب ملکیت های عامه توسط مقامات قدرتمند دولتی ووابسته گان شان به بهانه ، خصوصی سازی ملکیت های دولتی ، حضور مصیبت بار مافیای مواد مخدر و ترانسپورت ، اقتصاد ملی کشور را به تباهی کشانده است . باز سازی نهاد های پایه اقتصاد کشور ، اتخاذ رویکرد ها و روش های کار ساز در گروباز سازی نظام سیاسی است که به منافع ملی ، عدالت اجتماعی آزادی و استقلال ملی کشور متعهد باشد.
افغانستان کشور محاط به خشکه است با این همه بلندی های برف گیر و یخچال های دایمی منابع ابی نسبتا خوبی در اختیار ما قرار داده است . توان آبی کشور 75 ملیارد متر مکعب در سال است. 55 ملیارد متر معکب آن را آب های سطحی و 20 ملیارد متر مکعب دیگر را آب های عمقی وزیر زمینی تشکیل میدهد . از کل این توان تنها 23 ملیارد متر مکعب یعنی 30 در صد ان مورد استفاده قرار میگیرد بقیه بدون استفاده ، البته با در نظر داشت انچه ضایع میشود در خارج از کشور جریان می یابد یا مورد استفاده قرار میگیرد . ساختن سد ها و ذخیره های آب ، اعمار و اکمال پروژه های مانند بند کمال خان ، ذخیره آب بند سلما ، ذخیره کجکی ، ذخیر ه بخش آباد در ولایت فراه ، بند آبگردان دشت گمبری ، بند آبگردان کامه ، برنامه خوش تپه اندخوی ، کوکچه علیا وسفلی ، بند ذخیره سلطان ابراهیم در ولایت سرپل وغیره امکانات زیادی برای رونق کشاورزی و حفظ محیط زیست آبیاری زمین ها و دشت ها ی خشک و آب آشامیدنی ،استفاده از انرژی برق دراختیار ما قرار مید هد. از جمله 8 ملیون هکتار زمین زراعتی 3 .5 ملیون هتکار ان زمین زراعتی آبی میباشدا . خشک سالی های متواتر و عدم امکانات واقعی برای استفاده درست از منابع آبی میزان تولیدات کشاورزی را به پایانترین سطح آن کاهش داده و میزان تولیدات را تاسرحد صفر تننزل داده است . ویرانی سکتور زراعت ، نابودی فارم ها ی تحقیقاتی و بقیه فارم ها باعث بیکار شدن هزاران خانواده شده است . مضاف بر ان کشت خشخاش ، تولید و قاچاق مواد مخدر و عدم سیاست کذاری های درست انکشافی و منجمله بی توجهی دولت ها به سیاست گذاری های حمایتی کشاورزان را در مسیری غیر از فعالیت های کشاورزی قرار داده ، یا کشا ورزان ترجیح میدهند مثلا به جای گندم خشخاش کشت کنند ، براساس گزارش های شماری از موسسات بین المللی در دسمبر 2003 ساحه کشت خشخاش از 700/30 هکتار به 000/61 هکتار توسعه یافته است این تفاوت در طی یک سال ، تفاوت نگران کننده ای میباشد.
به روی هم رفته ، تحلیل و ضعیت اقتصادی کشور و برنامه ریزی رشد و توسعه ، مشخص کردن روش ها و روی کرد در اقتصاد ، وظیفه اقتصاد دان ها و دانشمندان این عرصه است . با این وصف در صورت احراز مقام ریاست جمهور ی کشور وظایف جاری ذیل بخشی از وظایف دولت خواهد بود :
حمایت از اشکال مختلف مالکیت اعم از دولتی ، خصوصی ، کوپراتیفی . مختلط .
جلوگیری از خصوصی سازی های بی جهت و لجام گسیخته ، مالکیت های بزرگ دولتی از قبیل فابریکه ها ، بانک های بزرگ دولتی به ویژه بانک مرکزی ، موسسات بزرگ ترانسپورت هوایی و زمینی ، شاهراه ها و خطوط آهن .
حمایت از اصل ملی بودن تمام منابع آبی و دریا ها ، جنگلات ، علفچر ها ، زمین های بایر و بلا مالک ، تمام منابع زیر زمینی وغیره .
حمایت از اصل ملی بودن منابع زیر زمینی ، معادن و پروژه های بزرگ تولیدی .
تشویق و انکشاف سرمایه گذازری های بزرگ ملی .
احیای اقتصاد ملی کشور برپایه نظام اقتصاد بازار آزاد و اقتصاد تلفیقی
دادن حق اولولیت به باز سازی عرصه های صدمه دیده و قابل احیا و عر سصه های جدید تولیسدی انتفاعی وشغل افرین ، که به تامین فعالیت های اقتصادی و ارتقای قابلیت های اقتصادی . تولیدی منجر میگردد مثلا زراعت ، صنایع دستی ، معادن و ترانزیت کالا .
ایجاد نهاد های جدید مطابق به نیاز عر صه های مختلف اقتصاد و دادن ظرفیت عمل به انها .
از سر گیری استخراج گاز طبیعی و نفت خام غرض تامین حوایج داخلی و صدور به خارج .
گسترش پروژ ه ها ی بزرگ تولیدات صنعتی ، کشاورزی ، د امداری ، احیای جنگلات و بارور سازی زمین های بایر .
احیای باز سازی و راه ا ندازی پروژ های جدید تولید انرژ ی برق .
ترمیم و اعمار شاهراه های ترانسپورتی و مواصلاتی میان همه ولایات ومناطق کشور تا مرز ها و مناطق بندری کشورهای همسایه .
ترمیم کانال ها ، کار یز ها وسایر مناطق صدمه دیده آبیاری در کشور .
راه اندازی سیستم مدرن آبیاری ، مدرنیزه ساختن کشاورزی .
تشویق سرمایه گذاری های داخلی ، حمایت از بخشض خصوصی ، تاجران و متشبثین ملی در عرصه های مختلف تولیدی و خدماتی .
فراهم اوری تسهیلات لازم برای تولید کالاهای صادراتی ، جهت پیوند اقتصاد ملی به اقتصاد جهانی ، ایجاد موازنه در پروسه واردات و صادرات ، تثبیست نرخ پول و جلوگیری از تورم .
تامین شمانت های قانونی یبرای جذب سرمایه های خارجی در زمینه های اتولیدات صنعتی ، اتستخراج معادن ، وسایل ار تباط جمعی ، تکنولوژی مدرن ، الکترونیک و کامپیوتر برپایه منافع ملی .
اصلاح و مدرنیزه کردن سیستم های اداره و کنترول اقتصاد ی ، اعم از سیستم های قانونی ، حقوقی ، مالیاتی تا سیستم های ساختاری ( مالی - بانکی – گمرکی - احصائیوی ) وغطیره .
حمایت از اصل استفاده موثر از موقعیت جغر افیایی و ترانزیتی کشور به هدف تبادل مطمون کالاهای تجارتی ، انتقال انرژی وسایر مایحتاج کشورهای همسایه بایکدیگر .
چند رویکرد و روش.
" سر مایه جهانی " و "بازار ازاد " واقعیت های انکار ناپذیر اند من نظام اقتصاد بازار ازاد را نفی نمی کنم اما روش های استفاده از این بازار و گز ینش موقعیت های مناسب دراین سیستم ، " روش شتاب "، "یا سیاست گام به گام" می باید بویژه گی ها وتوانایی های جامعه ما استوار گردانیده شود . افغانستان الزام ندارد برای گذار به توسعه همان مراحلی را بپیماید که کشور های صنعتی پیشرفته از ان عبور کرده اند. شرایط جهانی دیگر همان شرایطی نیست که کشور های صنعتی از ان گذشته اند . از تاریخ زده گی مکانیستی در روش ها و رویکرد های اقتصادی باید برحذر بود . تجویر ها ونسخه های مذلت بار سرمایه داری انحصاری جهانی و لیبرالیسم فروپاشیده آن نباید ما را حیرت زده بسازد . نمیتوانیم چشم بسته از تجربه های کشور های "گروه چهار" الگو برداری کنیم . توسعه ، با حذف موانع ، تشخیص و ظایف مبرم ملی در حال و آینده ، بسیج همگانی ملی ، برنامه ریزی های دقیقا علمی و راهبردی ، با شناخت موقع و موضع سرمایه داری جهانی ووضعیت و موقعیت کشور با مداخله دولت ملی و دموکراتیک بدست می آید . سیاست گذاری هائیکه چشم و گوش بسته به الگو های اقتصادی دستوری ( شبه نو گرایا سنت گرا ) و الگو ی اقتصاد لیبرال - کلاسیک تسلیم میشوند و راست گرایان و بازار گرایان افراطی به تبلیغ و ستایش انها میپر دازند باید به وسیله دولت دموکراتیک به نفع توسعه مها ر بگردند .
سیاست های تعدیل اقتصاد ی ساختاری ، که بانک جهانی و صندوق بین المللی پول - این دونهاد غارتگر سرمایه داری انحصاری جهانی ، برای کشورهای " پیرامون " تجویز میکنند در افریقا و امریکای لاتین بیانگر نمونه های فاجعه باری بوده اند که حاصلی جز مصیبت برای این قاره نداشته اند . امار های رشد نشان میدهد که افر یقا با اتکا به نیروهای خو د، در محدوده بازار و چه موقعیت های دیگر ، در حدی بار شد 5 در صد ، در سطح عالیتر به نسبت رشد 1 تا 2 در صد ناشی از سیاست های بانک جهانی قرار گرفت . در نتیجه سیاست های غارتگرانه بانک جهانی افریقای با حدود 500 ملیون جمعیت در امدی در حد کشور بلژیک داشت . تحلیل ها نشان میدهند که برای رسیدن به سطح در امد های دهه 70 این قاره لا اقل 40 سال نیاز دارد در حالیکه نظام برنامه ای چین در 12 سال گذشته نرخ رشد بسیار بالایی با دوام و استمرار کامل تجربه کرد . نرخ رشد واقعی تقریبا 10 در صد که غولی مثل امریکا را نگران ساخت .بدون این غارتگریها سرمایه داری با بحران های مزمن و کوندراتیف روبرو میشود .اگر سرمایه داری جهانی نظام ایده ال است که گشتاور های توسعه خود را از مرکز میگیرد وبا توسعه " درونزا " قادر به طی فزاینده توسعه اقتصادی مستقل میباشد ، دلایل اصلی حملات از مرکزی ترین پایگاه ان ایالات متحده امریکا مثلا به عراق را چگونه میتوان مورد بررسی قرار داد .
این همه مداخله ، توطئه ، سرکوب ، سلطه گری نظامی وسیاسی ، رقابات ، جنگ و کشتار درعراق و فلسطین و افغانستان چه دلیلی دارد ؟ ما در هایمان را بروی کشور های صنعتی و سرمایه گذاری های جهانی نمی بندیم ، اما و درعین حال با هر گونه ادغام ووابسته گی تمام عیار و بدون حساب و کتاب در نظام مبادله و باز ار جهانی مخالف خواهیم بود . کاملا آگاه هستیم که اتخاذ مواضع مستقل ملی و دموکراتیک در تقابل به سیاست های غارتگرانه و سلطه جویانه سرمایه داری جهانی خطر افرین است . انگلستان ، امریکا ، پاکستان و عربستان سعودی برای سرکوب کردن موضعگیری های مستقل ملی در افغانستان که تلاش شرکت یونوکال امریکایی ، بریداس ارژانتینی وسایر شرکت های انحصاری سرمایه داری را در طرح پلان خط عبور لوله ترکمنستان به پاکستان وسایر لوله ها به خطر مواجه میساخت طالبان رابرای برانداختن نظام و نسل کشی تجهیز کردند .رهبران مستقل و ازادیخواه کشور ها ، برای مقابله با خطر سلطه گرایانه سرمایه داری جهانی ، اگر از توسعه وابسته میپرهیزند ، دران می باید در جامعه جهانی دست به گزینش بزنند وبی انکه استقلال را خدشه دار کنند نیروهای موثر دموکراتیک و انسان گرای جهانی زرا در دفاع از خود بسیج نمایند و انگهی میباید با برنامه ریزی دقیق " اقتصاد را از یکسو با توزیع در امد عادلانه و متعادل کردن الگوی مصرف و از سوی دیگر با تعیین سرمایه بری کافی و منطقی در فرایند تولید تنظیم کنند تا موتور توسعه به حرکت در اید ."
اقتصاد ، تجارت ، ا رتباطات وفن شناسی جهانی ، کشور های عقب مانده وکم توسعه را در وضعیتی قرار داده اند که نیازمند سرمایه های مالی ارزی و سرمایه های خارجی اند با وجود این نیازمندیها" سیاست در های باز" بجای انکه چیزی به جامعه بدهد از ان می ستاند و میرباید بنابران این همزمان با استفاده از سیاست های تشویقی ( سیاست های مالیاتی خوب ، تضمین های بانکی روش های بیمه ) برای جلب سرمایه های رشد زا میباید از همان سیاست مالیاتی
( به روش دیگر ) برای کنترول سرمایه گذاری های نازا استفاده کرد و تدابیر سختگیرانه در پیش گرفت . بی توجهی در این موارد ، یکی از عوار ض منفی ان رشد نرخ بیکاری خواهد بود سرمایه گذاری های کنترول نشده خارجی ، بدلیل عناصر "بیکار سازی " که در ذات ان برای کشور های کم توسعه دارند خطرناک تمام میشود .
در عرصه اجتماعی .
بخاطر تامین حقوقی و اتخاذ سیاست های حمایتی از همه لا یه های اجتماعی جا معه ، کافی نیست به قانون گذاری هایی از بالا ، از راس هرم قدرت اتکا شود . تشکیلات ، نهاد ها و سندیکای این لایه ها باید با مشارکت مستقیم و نیاز مندی های ان ظشکل بگیر ند . تنها از این راه است که تشکیلات های ویژه زنان ، جوانان ، کودکان ، معلمان ، انشجویان ، پزشکان ، کارگران ، پیشه وران ، وکارمندان رشته های مختلف علوم و تخصص در کشور میتوانند استقلال عمل و کاربری لا زم به دست بیاورند . علاوه بران وظیفه خود میدانیم در زمینه های ذیل اقدامات عملی و موثر روی دست گر فته شود .
دفاع از حقوق بازمانده گان شهدا ، معلولین ، معیوبین و بازنشته گان .
-همکاری و اتخاذ روش ها و تدابیر لازم برای باز گشت مهاجران به طریق فراهمک اوری زمینه های واقعطی زنده گی ، مانند کار ، بهداشت ، مسکن ، شغل وغیره .
تاسیس و زارت جوانان ، ایجاد زمینه مناسب برای کار ، اموزش ، ورزش وغیره . تشویق جوانان برای مشارکت در همه امور زنده گی بویژه تصمیم گیری های ملی و سیاسی ، حضور در پارلمان کشور ، برایاین که خود بتوانند برای وضع قوانین ویژِ ه ، و اصلاحات لازم در قوانین ابراز نظر نمایند و مسایل ونیازمندی های جوانانرا مطرح و جنبش های جوانان را هدایت کنند .
- حمایت از حقوق خانواده و فراهم اوری شرایط برای حر است از ان .
ممنوع قرار دادن هرگونه استبداد وبی عدالتی ، تفتیش عقاید ، اعمال شکنجه ، اعدام های سیاسی و دیگر اعمال ضد حقوق بشر و مخالف کرامت انسانی .
رعایت اصل برائت ذمه پیش از اثبات جرم و احترام به ازادی های فردی و حفظ کرامت انسانی .
مصئونیت ملکیت ها و منازل شخصی و محرمیت مخابرات مواصلات ووسایل ازرتباط جمعی .
مبارزه علیه استعمال مواد مخدر و اشتراک فعال درامر پاک سازی زمین های کشور از وجود ماین ها .
کوشش در جهت باز سازی و توسعه خدمات سراسری صحی ، ترانسپورت ، پست و مخابرات ، احیا و گسترش شبکه های انرژی گاز ، برق ، و آب صحخی اشامیدنی .
تلاش در جهت بهبود سطح زنده گی کارکنان و مامورین ارگان هازی دولتی ، تصدی های مختلط و خصوصی و ارتقا سطح درامد و معاش انها .
بر نامه ریزی برای تامین ( کمک هزینه های ) ماهانه برای خانواده های بیکار جامعه از کل در انمد ملی ، میتوان مقدار پول نقد ونیز کمک های جنسی شامل مواد اولیه برای فقرا وبیکار ان اختصاص داد .
برای کودکان بی سرپرست که اکنون به صورت خیلی از گدا ها د ر شهر ها و روستا ها سرگردان اند باید پرورشگاه ها با تمام وسایل رهایشی ، خوابگاه ها ، محلات ورزشی ، تفریحی و اموزشی تاسیس نمائیم .
برای توسعه ، بیمه های مختلف اجتماعی وتامین رفاه همگانی در جامعه به اقدامات جدی دست خواهیم زد .
مبارزه بر ضد رشوه ستانی ، بروکراسی ، فساد اداری و همه گونه های فساد، وظیفه اجتناب ناپذیر ما خواهد بود .
همه کارمندان دولت اعم از لشکری و کشوری ( قوای مسلح و ملکی ) که به بهانه های تحت عنوان تورم اداری بیکار شده اند به وظایف قبلی شان و محلات کار شان بر گردانیده میشوند تا زمانیکه قادر نشده ایم هزاران شغل ایجاد کنیم ، تنقیص های ناسنجیده باعث ایجاد لشکری از بیکاران میگردد که اثرات منفی آن در جامعه جبران ناپذیر خواهد بود وظیفه دولت کاهش نرخ بیکاری است نه افزایش آن .
در عرصه فرهنگی :
دو دهه جنگ صدمات جبران ناپذیری بر داشته ها و میراث تمدنی ، علمی ، فرهنگِی ، و تاریخی ما وارد کرده است برای باز سازی فرهنگ ملی ، رشد و گسترش ان پاسداری از هویت وسنن ارجمند ملی اقدامات اساسی روی دست خواهیم گر فت .
فراهم اوری زمینه های بهتر اموزش و پرورش برای کودکان ، نوجوانان و جوانان.
تامین شرایط اموزش ابتدایی و متوسطه اجباری اموزش و پرورش دبیرستانی و عالی دانشگاهی و مسلکی رایگان برای همه .
مبارزه پیگیر برای محو کامل بیسوادی ، ایجاد سپاه دانش برای پیشبرد این مبارزه .
تاسیس و توسعه مکاتب و نهاد های اموزشی در رشته های تیاتر ، موسیقی ، سینما ، نقاشی ، خطاطی و سایر رشته های هنر های زیبا در کشور .
حمایت از ایجاد و گسترش کانون ها وانجمن های شاعران و نویسنده گان هنرمندان ژورنالستان ورزشکاران و برگذاری همایش های علمی ، هنری ، ورزشی در سطح ملی وبین ا لمللی .
رشد و انکشاف رسانه های همگانی ، احیا و باز سازی موزیم ملی ، ارشیف ملی نگهداشت و پاسداری میراث تمدنی و تار یخی کشور .
کوشش در راه باز پسگیری اثار باستانی و فرهنگی افغانستان که در سال های جنگ غارت شده اند .
حمایت از رشد متوازن زبان و فرهنگ همه اقوام های برادر کشور از طریق اموز ش برای کودکان به زبان های مادری و ازادی کامل بر گذاری شعایر مذهبی و فرهنگی و تدوین برنامه های رسانه ئی همگانی بر اساس تساوی حقوق تمام اقوام کشور . توسعه مطبوعات و کوشش برای ایجاد نهاد های مدنی و جامعه مدنی زمینه سازی برای شکل یابی حوزه عمومی جدید یا ( گستره همگانی) میان اقتدار عمومی ( حوزه فعالیت های دولت ) و جامعه مدنی( حوزه گستر ش یابنده روابط اقتصادی وشخصی ) چنان بیا نگر های مستقل از نهاد های دولت برای تاثیر گذاری اجتماعی ، سیاسی وگسترش فرهنگ گفتگو و تحمل ( دگر اندیشی ) و ( مدارا ) .
زنان ( حقوق عمومی و خصوصی ) :
درهر دوزمینه خواهان اصلاحات و اقدامات عادلانه برای تامین حقوق زنان در قوانین کشور در چوکات ارزش های اسلامی هستیم ، در صورت موفقیت از همه وسایل ، روش ها و امکانات برای تامین حقوق زنان و توانمند سازی نهاد های مربوط به جنس زن استفاده خواهیم کرد . میان زن و مرد در همه عرصه ها به تساوی کامل در برابر قانون باور داریم و به ان عمل و اقدام خواهیم کرد :
تعیین و تقرر زنان در شماری ازپست های کلیدی ( هیات وزراء ، معاونان و مشاوران ریاست جمهوری ، سفارت خانه ها و غیره )
سیاست گزینی های مثبت به نفع زنان ( تبعیض مثبت ) در اشتغال و اموزش و پرورش ، جلب و جذب دختران به مکاتب و دانشگاه ها و دادن اولویت به انها هنگام گزینش و اسم نویسی .
ایجاد بانک های حمایتی و قرضه های بلند مدت برای زنان بخصوص زنان بیوه ، ایجاد پروژه های اقتصادی برای انها به منظور دست یابی به استقلال اقتصادی و در نهایت رسیدن به خود کفایی .
اتخاذ تدابیر برای گسترش اموزش و اگاهی ، از طریق برگذاری سمینار ها و کنفرانس ها به کمک حقوق دانان و متخصصان مسایل زنان .
اتخاذ تدابیر قانونی و عملی برای جلوگیری از خشونت علیه زنان و کودکان .
رسیده گی به شرایط ناگوار زندان های زنان و تاسیس دادگاه های ویژه برای بررسی انها .
گسترش مکاتب و دانشگاه ها در نقاط مختلف کشور ، تا دختران بتوانند در نزدیک ترین محلات زنده گی خود به مکتب و دانشگاه راه بیابند .
ایجاد نهاد ها ، یا وزارت سواد اموزی بخاطر مبارزه با بی سوادی در سراسر کشور ، جلب حمایت ، رهنمایی و پشتیبانی عالمان دین در این عرصه .
اتخاذ تدابیر عملی برای حمایت از زنان روستا ها در همه سطوح زنده گی .
زن و مرد از حیث ارزش وجودی همانند اند و باید در زمینه های ذیل ( حقوق عمومی ) از هرگونه سیاست گذاری ها و رفتار های تبعیض طلبانه و خلاف قانون جلوگیری شود .
الف : ( حقوق عمومی )
اهلیت
برابری دختر و پسر از نظر ارزش وجودی
مالکیت
تحصیل
صلاحیت قضاوت
اشتغال
مشارکت سیاسی – اجتماعی در همه عرصه ها .
ازادی عقیده و بیان با توجه به احکام شرعیت نبوی
مشارکت سیاسی
ب : ( حقوق خصوصی )
- ازادی در همسر گزینی ، بدون کسب اجازه از " ولی" – مگر در پاره ارای شاذ ، با تابعیت از احکام قران مجید و سنت پیغمبر ( ص)
حق حضانت و رضاع
حق طلاق با در نظرداشت خلع و مبارات ، با رعایت قانون مدنی و احکام شریعت اسلامی دولت موظف خواهد بود از اشکال مختلف جنبش ها و تشکل های زنان که برای توانمند سازی زنان موثر واقع شوند حمایت و پشتیبانی نماید . سیاست های امتیازی ویژه برای زنان تنظیم خواهد نمود . زنان سختی ها و مصیبت های زیادی را ، به دلایل متعدد بردوش خود حمل کرده اند ، بنابر این به سیاست گذاری های حمایتی ویژه ای نیاز مند هستند برای حضور زنان در پارلمان افغانستان هیچ پیش شرطی نمیتوان وضع کرد قید کردن شما ر و رقم برای حضور زنان در پارلمان ، در هر دو مجلس تبعیض طلبانه است هیچ مانع ندارد اگر زنان از طریق انتخابات ازاد و دموکراتیک همه کرسی های شورای ملی و سنا را به دست بیاورند .
مبارزه با مواد مخدر :
سیاست های ناکار امد دولت انتقالی نه تنها برای جلوگیری از کشت خشخاش و تولید و قاچاق مواد مخدر کمکی نک
طبق امار های بین المللی در امد حاصله از مواد مخدر در دوسال پیش 6/3 ملیارد دالر بوده است میان ژانویه 2002 و فبروری 2004 ا زمجموع قول های داده شده ( هفت ملیارد دالر ) تنها
9/ 2 ملیارد دالر به صندوق های کمک رسانی بین المللی برای افغانستان واریز شده است ، حجم کمک های بین المللی چیزی حدود 3/ 2 در امد ناشی از قاچاق مواد مخدر را تشکیل میدهد .
به هر انجام اقدامات ما در مبارزه علیه مواد مخدر عرصه های مختلف را در برخواهد گرفت .
1- گسترش شبکه ها و نهاد های قدرت دولتی در سراسر کشور
2- تنفیذ قوانین سخت گیرانه
3- ایجاد بازار های محلی و تنظیم سو بسید های برای خرید تولیدات و کالا های کشاورزی و کمک به کشاورزان در رقابت با تجار و سوداگران و بخش خصوصی .
4- خریداری تولیدات کشاورزان با قیمت های مناسب که بتواند برای تامین زنده گی کشاورزان مدد برساند .
5- تقویت و میکانیزه کردن سکتور زراعت .
6- ایجاد بدیل های معیشتی برای کشاورزان .
خلع سلاح :
برنامه خلع سلاح ، جمع اوری اسلحه بنام دی-دی ار عملاأ به شکست مواجه شده است . گزارشات و نگرانی های که بار ها به وسیله مقامات سازمان ملل و اژانس های بین المللی نشر شده اند ، از ناکامی دولت انتقالی سخن میگویند سیاست ما در باره خلع سلاح معطوف به ایجاد زمینه های واقعی اعتماد ملی و رفع دلایل حمل اسلحه خواهد بود ما روش های مناسب ، عادلانه و متوازن خلع سلاح را در پیش خواهیم گرفت .
اولویت دادن به جمع اوری اسلحه از مناطق در گیر جنگ و تشنج .
ایجاد اشتغال برای گروه های مسلح ، تامین امکانات کار و زنده گی صلح امیز .
ایجاد توازن درخلع سلاح با تحلیل و بررسی وضعیت مناطق مختلف کشور ، یعنی این که اسلحه از چه مناطقی مارا تهدید میکند .
گسترش اقتدار دولت برمناطق قبائلی و داخل کردن انها در نظم و اداره ملی به کمک وزارت امور داخله ، توزیع شناسنامه شهروندی و تثبیت هویت ملی و قید نام اقوام ( مثلاء پشه ئی ، ترکمن ، بلوچ و غیره ) در شناسنامه ها .
سیاست خارجی :
رعایت حسن همجواری ، عدم مداخله در امور داخلی کشور ها ، احترام به تمامیت ارضی انها و ایجاد مناسبات متقابلاء مفید براساس اصل منافع ملی .
اتخاذ سیاست عدم انسلاک و پیروی از اصل عدم وابستگی و بی طرفی دایمی اتخاذ سیاست مستقل ، مثبت و فعال .
دفاع از اعلامیه جهانی حقوق بشر .
همبستگی و تشریک مساعی با جامعه جهانی در مبارزه بر علیه اشکال تروریزم به شمول تروریزم دولتی ، بنیاد گرائی ، افراط گرائی ، باندهای جنایی ، زرع ، قاچاق و مصرف مواد مخدر .
حمایت از اصل گفتگو و تفاهم برای حل همه معضلات بین المللی ، مخالفت با هر نوع زورگوئی و خشونت .
جلوگیری از هرنوع پایگاه سازی نظامی خارجی در افغانستان .
دفاع از خواست های حق طلبانه ملل جهان و مبارزه فعال در راه تامین و استقرار صلح پایدار جهانی .
مبارزه برضد راسیزم و انواع مختلفبرضد تولید سلاح های کشتار جمعی و ازمایش های اتومی .
تلاش گسترده و مداوم درجهیط زیست .
همبستگی بین المللی با همه احزاب و نهاد های سیاسی و اجتماعی ، که برای صلح ، عدالت ، دموکراسی و حقوق بشر در جهان مبارزه میکنند .
حل معضله " خط دیورند " با کشور همسایه مان پاکستان . بدون حل این معضل رسیدن به صلح و اشتی و حسن همجواری و ختم تشنج امکان پذیر نیست . تا این مشکل حل نشود نمیتوانیم راه را بر قاچاق اسلحه ، قاچاق کالا ، قاچاق مواد مخدر وورود افراط گرائی بربندیم . تثبیت نفوس و جمعیت کشور باز درگروحل این مشکل است . بدون تعیین دقیق سرحد با پاکستان در توزیع خدمات ، پلان گذاری و غیره موفق نخواهیم شد . باید بدانیم چه کسی از افغانستان است و چه کسی نیست . مشکل ناشی از این وضع را در به صراحت مشاهده میکنیم برای حل این گرفتاری ما معتقد به راه حل نظامی نمی باشیم . سعی خواهیم کرد از طریق گفتگو ، تفاهم و ابراز حسن نیت و حسن همجواری میان دو کشور به کمک جامعه جهانی ، در کوتاه ترین مدت به توافق نهائی برسیم وقوانین مان را بر مرزها جاری سازیم .
و من الله توفیق
فهرست کامل نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در سال 1388
رمضان بشردوست/ حامد کرزی/لطیف پدرام/ اشرف غنی احمدزی/ هدایت امین ارسلا/ عبدالله عبدالله / شهلا عطا/ بشیر بيژن/ نصرالله بریالی/ جبار ثابت/ شهنواز تنی/ گل احمد یما/ محمد اکبر بای/ ملا عبدالسلام راکتی/ و...همراه با نام معاونان انتخابی آنان و شرحی کوتاه از گذشته و عملکردشان
يكشنبه 10 مه 2009
ما به بنيادگرايان، طالبان، جنگ سالاران، مافیا، نژادپرستان، دزدان، قاچاقچیان و فرصت طلبان رای نمی دهیم
انتخابات ریاست جمهوری را تبديل به محکمه ابتدایی دزدان، خاينان و جنایتکاران کنیم/ کمپاینی جدید بزودی در کابل پرس
دو شنبه 11 مه 2009
داکتر رمضان بشردوست با 24 هزار و 450 رای و کبوتر سپید رسما وارد رقابت های انتخابات ریاست جمهوری شد!
داکتر بشردوست: معاونین من اولاد این کشور میباشند که دست شان به خون مردم ، به غصب زمین ، خانه و پول مردم آلوده نیست. / داکتر رمضان بشردوست آقای محمد موسی بارکزی استاد انستیتوت زراعت کابل و خانم عفیفه معروف کارمند کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان را به عنوان معاونان خود برگزيده است. ايشان همچنين در محل کمیسیون مستقل انتخابات کبوتر سپید را به عنوان نشانه ی انتخاباتی خود انتخاب نمود.
پنج شنبه 7 مه 2009
حمایت گسترده مردم از بشردوست
تاکنون مدیران ده ها وبلاگ و وب سایت با نشر بنرهای تبليغاتی سایت کميته حمایت از بشردوست، حمايت خود را از نامزد مردمی نشان دادند./ بشردوست در گفت و گو با کابل پرس پيروزی خود را در انتخابات با توجه به حمايت های گسترده مردمی حتمی دانست./ به همراه بخشی از اهداف رمضان بشردوست نامزد مستقل ریاست جمهوری
شنبه 9 مه 2009
پيامها
11 می 2009, 15:15, توسط هزاره دردمند
سلام عزیزان
من از مواضع محترم لطیف پدرام کاملاً حمایت میکنم. ایشان واقعاً لیاقت ریاست جمهوری را دارند.
ولی از محتویات این نامه پیداست که این نامه سالها قبل به کابلپرس فرستاده شده است. مگر اینطور نیست آقای میرهزار؟ اگر اینطور هست پس چرا سالها طول کشید تا تصمیم به نشر این نامه گرفتید؟ شما که دم از سانسور نکردن میزنید.
امیدوارم محترم میرهزار درین مورد کمی توضیح دهد. تا شک و تردید ما در مورد آزاد بودن کابلپرس رفع گردد.
12 می 2009, 21:29, توسط ساعدی
به کسانی مثل لطیف پدرام تنها چند تان خاین و جانی مثل خودش میتواند رای دهد. وی که زمانی شکنجه گر خاد بود و منحیث سفیر فرهنگی رژیم مزدور روس اینسو و آنسو میگشت، پسان به پای ربانی خود را افکند و زمانی هم با دوستم بای به خانه اکبر بای یورش برد و در حالت مستی بیشرمی هایی کرد که قلم از گقتنش میشرمد.
زمانی هم قهرمان ملی افغانستان امان اله خان را با کلمات در حد تربیت خودش دشنام داد و اینکار را در حالی کرد که به مسعود غدار منحیث قهرمان ملی همیشه ارادتش را ابراز داشته است.
پدرام منفور که یک حزب دو نفره دارد (خودش و بشیر بیژن) اما معلوم شد که ایندو هم با هم جور نیستند و هردویشان جداگانه خود را به ریاست جمهوری کاندید کردند، پس چطور ممکن است که ملت را متحد سازد؟
به ناشریفانی چون لطیف پدرام شاید چند ناشریف رای دهند و بس!!!
17 می 2009, 07:49, توسط امین
سلام ساعدی صاحب محترم!
توحین کردن کارخوب نیست.حزب کنگره ملی یک حزب مردمی بوده اعضای آن به صدها هزار نفرمیرسد.لطیف پدرام یک شخصیت ملی وافتخاری مردم افغانستان است چندسال پیش جائزه نوبل راازآن خودکرده بود چنین اشخاص داناووطندوست راتحقیرنکنید.حزب کنگره ملی افغانستان تمویل کننده خارجی نداردازین ملحوظ بعضی افراددست نشانده ونوکرخارجی هانمیخواهندچنین حزب مصصم درافغانستان فعالیت داشته باشد.
25 می 2009, 01:36
بلی تمام می گپ های شمادرست است
4 جون 2009, 03:50, توسط ابدیار
بنام خداوند دادگر!
سلام به هم میهنان عزیزم (ساعری،مختار،جیهون،جمال وهمسالهم) که هنوز از وضعیت نابهنگام کشور خود از گزشته وحال معلومات موئثق نداشته وحال هم دروضعیت بسیار بد نشنلیستی که تمام حقایق را نادیده گرفته وبه رهبران ،آزادهگان ،نخبگان و.........مانند عبدالطیف پدرام همسالهم که فقد آرزو یک افغانستان آزاد،عاری از هر نوع فسادوبدنامی ونوین رادارد توهین کرده وهمایت از غداران میکنند که افغانستان را به حالت فعلی آورده اندکه باعث تماماً بدبختی ها در این وطن شده اند.
بنده به مانند یک هم وطن شما که وابسته به هیچ تنظیم نبوده وهمیشه از افراد که میخواهند به این وطن واقعاًخدمت کنند وشایستگی کار را در این وطن دارند وحقایق را اگر چه به جانشان تمام شود بر ملا ساخته همایت کرده و ازشما خواهش میکند که افراد مانند پدرام وهمسالهم را مانند یک گوهر در پیشگاه خود قرار داده واز تعصبی زبانی به پرهیزیم تابتوانیم یک کشور آزاد وسربلند داشته باشیم .بناً بنده به این نظر هستم که ازجمله کاندیدان ریاست جمهوری یگانه فرد که باید رای اعتماد داشته باشد باید پدرام صاحب باشد ولی متاسفانه مردم ما در حالت جهل بیسوادی قرار دارد وزمان کار دارد تادرست درک کنند که کدام شخص در این وطن کار میکنند .بنده به این یقین وباور دارم که بعد از گزشت چند سال دیگر جایگاه ایشان برای مردم ما معلوم خواهد شد ودر دور بعدی ریس جمهور خواهن بود.به امید موفقیت هرچه بیشتر آقای پدرام وهمسنگران ایشان.
11 می 2009, 15:57, توسط احمد مختار رحیمی
آقای پدرام!
اگر شما واقعن سیاستمدار هستید. چطور حاضر میشوید که با طرح مسایل قومی و منطقوی برای تجزیه این آب و خاک بیانیه ها صادر کنید. وقتی شما به ممثل آزادی افغانستان دشنام دادید فکر نمیکردید که وجهه شما به زمین میخورد. وقتی شما به نام ناقلین جنوب به شمال تعصب نشان میدهید مردم چگونه به حرف های دروغین شما اعتماد کنند. شما حتی کامران میر هزار را هم به نام فایشست و قومگرا زیر سوال برده اید. شما بروید و راجع به گل وشمع و پروانه شعر بسرائید کار بهتری است. یقین دارم که اگر خط مشی خود را به عرش مجید هم بفرستید خداوند طرفدار شما نخواهد بود.
12 می 2009, 15:54, توسط فرید پنجشیری
سلام مختار چی میشود وقتیکه واقعیت های تاریخی را به زبان آورد.
این یک توهین نه بلکه یک واقعیت است که آقای پدرام می گوید که امان اله خان یک انسان خاین بود چون او هم مثل کرزی یک وطن فروش و اله دست بیگانگان بود که یک یگانه دست آورد وی از بین بردن ارزش های فرهنگی و اسلامی مردم افغانستان بود. و اگر پدرام از ظلم و ستم پشتون ها می گوید همه ان یک واقعیت تاریخی میباشد نه تبعیض شما ببینید دست آورد های این نوکران اجانب را از زمان احمد شاه تا ملا کرزی خان وطن فروش که جز بد بختی و عقب نگهداشتن کشور هیچ ثمره به این کشور نداشته است. پس گفتن حقایق باعث جلوگیری از تکرار دوباره ان میشود.
موفق باشی برادر
11 می 2009, 17:07, توسط نوشابهاران
درود برپدرام فرزانه .حظ کردم. و اما سیاست منطقه ای ونگاه او به ائتلاف در اینجا نیامده است. کنگره ملی هم نام مناسبی است.من باو امید بسته ام.چون او شاعر هم هست در اینجا چند بیتی می نگارم اگر چه زیره به کرمان بردن است
انجمن
همان سان که گویند لفظ عرب=
گرامی شده است از کتاب و ادب=
به ترکیب ترکی هنر هست ولیک=
شکر پارسی می نشاند به لب=
همانگونه اسوده باید شدن=
زکهنه هیاهوی لفظ ونسب=
همین خواست ملا که در مثنوی=
ازوم گفت و انگور گفت و عنب=
نگویم نگوئی زمیهن دگر=
که جان است مارا وجب د روجب=
ولی گویمت گر پی میهنی=
تو امروز کن مهر والفت طلب=
زتازی و ترکی زبانان ما=
زکشمیر واز کاشغر تا حلب=
تو گر بنگری نیک این حوزه را=
ببینی به یک پایگه منتسب=
به کانون این انجمن خوش بتاب=
به فرهنگ و دانش به تایید رب=
12 می 2009, 06:52, توسط جیحون
دوستان گرامی سلام!بزگان گفته اند:(هنرمندبودن به گفتارنیست***** دوصد گفته چون نیم کردارنیست). یا(آنچه میکنید شمارا بهترمعرفی مینماید تاآنچه میگوئید)،ویا( آنکه بسیار لافت،هیچ نبافت).آقای پدرام تازمانیکه چهره ی اصلی شان نمایان نگردیده بود،درین آشفته بازارسیاسی کشوربا استقبال نسبی هم میهنان مامواجه گردید،اماباگزشت زمان آهسته، آهسته ،چهره ی حقیقی وجهات منفی شخصیت شان روزتاروز به گونه ی زیر نمایان شده رفت :1) فاصله ی عمیق میان حرف وعمل ایشان،این عیب بزرگ جناب شان به تمام کسانیکه اورا ازنزدیک میشناسند کاملآ آشکار وهویدا است؛ 2)دروغ گوئی ولاف زدن های بدون حدومرزکه اینجهت منفی شخصیت شان هم ازکسی پوشیده نمانده است ؛3)خودخواهی های بدون حدومرز وعدم تمکین واحترام به خردجمعی واعضای کنگره ی ملی که سبب انشعابات پی در پی درین حزب گردیدو درنتیجه ازکنگره به جزنام چیزدیگری باقی نمانده است ؛ 4)کسیکه ازفدرالیسم که یک شکلی ازدمکراسی مدرن است میلافد وخوددریک حلقه ی کوچکی ازهم فکرانش هیچ اعتنائی به دموکراسی ننموده،آنچه خودش میخواهد با پشت پا زدن به ارده ی جمعی وخلاف تمام موازین ونورمهای دموکراسی ،آنرا انجام میدهد،چگونه میتواند دم از دموکراسی وفدرالیسم زده ومورداعتماد مردم قرار بگیرد؛ 5)یکی دیگر اززشت ترین جهات منفی شخصیت جناب پدرام دائم الخمر بودن ایشان است که شب وروز بیخودونشه است،آیاآدم های نشه ئی قادرخواهند بودکاری را حتی برای بهبود زنده گی شخصی خود انجام بدهند، چه رسد به اجتماع؛یکی ازنمونه های چنین اشخاص باریس یلسین رئیس جمهوری قبلی کشور روسیه بود که همه ازشهکاری های جناب ایشان آگاهی کامل دارند 6)یکی ازشیوه های نامردانه وغیرقابل قبول دروجود آقای پدرام نمک حرامی ...همچنان فراموش کردن وبه هیچ به حساب آوردن آنهائیکه ازبرکت زحمات آنها،جناب ایشان درصحنه ی سیاسی کشور حضور پیدا نمودند؛میباشد. وبالاخره 7) شما دوستان، اورا به شرف وجدانش( اگر وجود داشته باشد)،سوگند بدهید که جناب ایشان واقعآ ازطرف کنگره ی ملی کاندید ریاست جمهوری شده اند؟ اگر بلی! درکدام اجلاس ودرکجا وچه وقت؟واقعیت اینست که جناب پدرام نه توسط کنگره ، بلکه بادیده درائی وبدون اطلاع وتمکین به اعضای کنگره خودسرانه،فقط چندروزقبل ازبسته شدن دفترثبت نام کاندیدهاازپاریس وارد کابل شده، باتمویل مالی وجمع آوری امضاها به شکل مرموزخودرا کاندید پست ریاست جمهوری نموده است.این چند نکته را به خاطری یاد آورگردیدم تاهموطنان ما، به خصوص جوانان خوش باورکه قلبآ آرزودارندتادرجهت نجات مردم وکشورماازآلام ورنج های بیکران موجود، صادقانه مبارزه نمایند،به الفاظ لشم وچرب ودروغین فریبکاران وعالم نماهای فاقد عمل ،مانند پدرام فریب نه خورده وانرژی شان را بی جهت به مصرف نرسانند. جستجووتلاش نمایندتافرزندان راستین ووفادار به به منافع ملی وعدالت اجتماعی نه درگفتار، بلکه درعمل را ازمیان جنبش دادخواهانه ی کشور پیدانموده، درکنارهم باصف فشرده ومشت گره خورده وکوبنده درمقابل عاملین انواع ظلم،ستم،بیعدالتی های گوناگون اجتماعی ،عقب مانده گی،فقرجانکاه،آزادی وبرابری مردانه وار استاده گی نموده ،داعیه ی برحق شانرا به پیروزی نهائی برسانند. دوستان گرامی مطمئن باشید که تحت رهبری افراد سست عنصر،ضعیف النفس ،لافوک، دروغگو،بدعهد،نمک حرام،خودخواه ،جاه طلب،یا به اصطلاح «چهارعیب شرعی»اما چرب زبان ولفاظ ،هرگزنمیتوان کاروان مبارزات حق طلبانه ودادخواهانه را به منزل مقصودرسانید . گفتنی ها به خاطر معرفی شخصیت آقای پدرام خیلی زیاد اند،اما عجالتآ به همین چند نکته اکتفانموده، اگر ضرورت بود درین زمینه درآینده معلومات با تفصیل بیشتر خدمت خواننده گان گرامی تقدیم خواهد گردید.
11 می 2009, 18:03, توسط علی جان جاغوری
سلام
من شخصا به اقای لطیف پدرام احترام بسیار دارم. در گفته ها و نظریات ایشان من چندین نتکه و تیزبینی قابل ستایش می بینم. از شهامت ایشان در بیان صادقانه ای نظرات و پیشنهادات شان هم باید قدر دانی کرد. یکی دو چیزی که کمی نگرانم می کند را در اینجا با ابراز احترام به ایشان باز می گویم:
1. من خطابه ای کوتاه فرستنده ای این خط مشی به کابل پرس? را بسیار زننده یافتم. آخر یک کسی که می خواهد رییس جمهور یک کشور شود یا یک کسی که برای یک کاندید ریاست جمهوری آینده کار می کند باید بلند نگری خاصی داشته باشد. این ظرافت های کوچک را اگر ما از خود نشان ندهیم چطور چندین ملیون آدم با صدها تعلقات گوناگون به آدم رای می دهد؟
من باور دارم اگر فرستنده یا محترم با تقدیر و تشکر از کابل پرس برای نشر این خط مشی درخواست می کرد زیبنده تر بود و به احتمال زیاد کابل پرس نشر می کرد. اگر نشر هم نکند حق دارد چون کابل پرس یک سایت شخصی است یعنی یک ملک شخصی است.
2. بعد از خواندن این خط مشی من به این نتیجه می رسم که آقای پدرام صاحب نه خود را، نه مردم را، نه سیاست را و نه هم ریاست جمهوری را جدی می گیرند. ور نه یک خط مشی چهار سال قبل را بدون حتی کوچک ترین دست کاری به یک نشریه پر بیننده نه او می فرستادند و نه یکی طرفدارانش.
3. آقای لطیف پدرام از شکست سنگین قبلی اش بسیار کم و اصلا نیاموخته است. زبان ایشان همان است که بود. حرف ایشان همان است که بود. روش ایشان همان است که بود. ایشان هواداران احتمالی شان را هم نمی شناسند.
آدم با یک بار خواندن خط مشی ایشان می تواند حدس بزند که ایشان کی ها را هدف قرار می دهد برای جذب کردن و رای دادن اما برای نزدیک شدن به آنها هیچ کاری نمی کند. حتی من مطمین نیستم که ایشان دقیقا بداند که محدوده زیست کسانی که ممکن سخنان ایشان را جذاب بیابند کجاها است. من از دوستان دور و برم تعدادی زیادی را می شناسم که چهار سال قبل پدرام و سخنانش را می پسندیدند اما اینک کسی را نمی شناسم که هوای رای دادن به وی را داشته باشند در حالیکه هنوز هم می گویند که پدرام حرف برای گفتن دارد. در سیاست تنها حرف برای گفتن داشتن کافی نیست. باید آن را به مردم با روش درست و در زمان مناسب رساند و با مردم ارتباط بر قرار کرد.
4. این خط مشی بسیار جامع و غیر واقع بینانه است. خط مشی محدودیت چهار سال را اصلا در نظر نگرفته است. در چهار سال این ههه کار را اصلا ممکن نیست که یک دولت در افغانستان آن هم با گرایش چب-مذهبی بتواند انجام دهد.
5. گرایش به چپ آقای پدرام غیر واقعبینانه و غیر عملی و رویایی و شعادی و تقلیدی است. این نشان می دهد که او حتی تجربه و حساسیت مردمافغانستان با کنترول دولتی سنگین را نادیده می گیرند. او این بار از مردم ما می خواهد که با او به جنگ کاپبیتالیسم بروند. در خط انقلابی گری بین المللی استادن اقای پدرام هم سادگی است و هم غیر واقعبینانه و شدیدا متاثر از دوران اقامت او در ایران. همین که ایشان با تکیه بر فاجعه ای فلسطین تلاش می کند پالیسی پیشنهادی اش را در افغانستان توجیه کند نشان می دهد که او اساسا سیاستمدار نیست بلکه یک متفکر است. هر متفکری ضرورتا در عرصه ای سیاست نه موفق است و نه سیاست اش به نفع مردم می تواند باشد بلکه احتمال ایجاد استبداد از سوی یک سیاستمدار متفکر بیشتر است.
این ها نکاتی بودند که من خواستم در مورد خط مشی پیشنهادی آقای لطیف پدرام با دوستان قسمت کنم. من پذرام را بسیار گرامی می دارم اما همیشه آدم باید با عقل با آرا بر خورد کند نه با احساس.
تشکر
11 می 2009, 19:03, توسط جمال
دوستان سلام۰
پدرام خان باید بسیار خوش باشد که اوضاع کشور پر از هرج و مرج است که افراد دروغگو۰ مکار۰ بد اخلاق و لاتی میتوانند بی غم هر کاریکه دل خودشان است کنند۰ ورنه در یک کشور قانونمند افراد مثل پدرام باید در زندان باشند۰
دروغگو و مکار بخاطریکه در اول نوشتهٌ بالا از روز استقلال یادآوری شده در حالیکه پدرام به شاه امان الله که در راه استرداد آزادی کشور فداکاریهای شایانی کرده است دشنام های رکیک داده۰ بداخلاق بخاطر اینکه پدرام یک آدم شراب خور و پابند به ارزش های اخلاقی ما مثل ناموس داری نیست و در صحبت های شخصی اش از کلمات زشت و پوچ استفاده میکند۰ لاتی بخاطریکه در حمله بر خانهٌ اکبر بای با افراد دوستم یکجا بود۰
12 می 2009, 00:53, توسط عمران
جمال الدین خان. از خواب بیدار شو جان برادر. انروزهارا گاو سیاه خورد که پدرکلانهایت دردهن سایر اقوام میکوبیدند که چرا خواب وزارت را دیده است. طرح پدرام یگانه طرح جامع است که میتواند باعث نجات افغانستان وافغانستانی ها گردد. گفته یی که چرا پدرام به بانی استقلال کشور دشنام داده است. پدرام به پدر امان الله خان لعنت کرده است یعنی همان حبیب الله که خود امان الله وی را به قتل رسانید. پس معلوم میشود که وی واقعا مستحق لعن گویی است.
پدرام مشتی است بردهن پوسیده قوم گرایان فاشیست مانند احدی ویون ورفیع وچند خشتک کشال پنجابی زاده دیگر. چندی قبل چند نفر قبایلی سواتی الاصل جایزه برای قتل پدرام تعین کردند من برای این پنجابی زاده ها میگویم که اگر اینقدر غیرت دارید خود وفامیل خودرا از زیر سطور امریکاییان واعراب که راست وچب بالایتان روز محشر را اورده اند خود را خلاصی دهید. امروز همه تاجیک وهزاره وازبیک وسایر اقوام به قوت واتحاد خود ایمان دارند وان افسانه حکومت داری شما پوچ از اب درامده است. شما بروید ودرمناطق خود به کشت مواد مخدر، قاچاق وفروش دختر، تروریزم ومکتب سوختاندن وگلوبریدن تان ادامه بدهید. شمارا به اینده ما غرضی نیست!
19 می 2009, 00:08, توسط سیما
جمال جان!
واقعیت چیزی دیگری بود.
12 می 2009, 00:39, توسط بهروز
دوستان عزیز!
ازآغازخط مشی معلوم است که این خط مشی به دوره ی اول انتخابات ریاست جمهوری ارتباط دارد. چون آن زمان ازاستقلال کشور 85 سال گذشته بودوهم درسایت کنگره ملی سالها قبل نشرشده است. بهرحال این طرح هنوز بقوت خود نزد آقای پدرام وهوادارانش باقی است وحق طبیعی ایشان است که به چیزی باوردارند همان را بیان کنند. اما من یقین دارم که این طرح را یکی ازدوستان کم تجربه آقای پدرام فرستاده وبدون درنظرداشت شان رهبرخود به گردانندگان سایت کابل پرس? نا سزا هم گفته است که هیچ مورد ندارد. پس نظرمن این است که بجای عصبانیت بالای پدرام، لحن گفته های تان باید متوجه آقای ملحق باشد نه ازپدرام وآقای ملحق درآن صورت ازخود ونظراتش دفاع مینمود.
12 می 2009, 01:27, توسط سلطان
سلام دوستان،
لطیف پدرام که امرروز اینقدر خط مشی بلند و بالا ارائه می دهد در زمان رژیم دست نشانده روس از مهره های کار کشته کی جی بی بود. وی به خاطر چشمک زدن به شورای نظار از مسعود جنایتکار هم به خوبی یاد می کند، با دوستم هم همپیک است و در عین حال برای اکت و اداء نفرت انگیز خود را مخصوصا در اروپا و نزد ایرانی های چپی، چپ می تراشد. واه واه به این می گویند روسپی سیاسی.
12 می 2009, 06:29, توسط شهرام
سلطان خان. اگر کمی متوجه شوی روسپی کسی را میگویند که یکشبه خود را بفروشد. پدرام از زمان تولد تاامروز صحبت از فدارالیزم کرده واین حق سیاسی وی است که با هرکس ویا حزبی که طرفدار طرح وی باشد متحد ویا به گفته شما هم پیک گردد.
بهترین مثال از روسپی گری سیاسی کارنامه جناب انور الحق احدی وسایر روسپی ها ودلالهای افغان ملت است زیرا احدی روز قبل از ختم ثبت نام کاندیدان بسیار غروفش میکرد ولی بعداز گذشت یکشب دفتعا مانند یک روسپی که اجرت تن فروشی خود را بدست اورده باشد خفه خون گرفت وتا امروز کسی صدایش را از دهن نشنیده است ولی بوی گندیده صدای زیرش به هرجای پیچیده است.
12 می 2009, 08:20, توسط نجم
آقای سلطان: لطفاٌ ادب بیاموزید وحق گرا باشید چطور می توانید به مسعود، قهرمان ملی کشور که تا آخرین رمق حیات ازوطن و مردم خود دفاع کرد و جان خودرا نثاروطن و مردم خود کرد، شما یکبار ازخود پرسان کنید که شما به حق این وطن و مردم چه خدمت کرده اید که دیگران را ناحق توحین میکنید.
آقای پدرام یک آدم خوب است او حق دارد که خود را بحیث ریس جمهور افغانستان کاندید نماید. او نسبت به دیگران تحصیل کرده و روشن فکر است لطفاً ایشان را تشویق نمایید.
وسلام
12 می 2009, 15:01, توسط jawed
Mr. Pedram forgot to write about Army and Military, what kind of Military and army you want. and how you want to rais a strong military?? or maybe you want to a Government without Army and Military??
How you fight against talibal. and how you solve this problem?? thanks
13 می 2009, 08:05, توسط فرید پنجشیری
سلطان بچیم اگر پدرام عضو کی جی بی بود باز هم فکر میکنم که از نوکری دال خور های پاکستانی بهتر است واگر وی از مسعود بهخوبی یاد میکنند مسعود با انهمه اشتباهات خویش به مراتب بهتر از گلبدین خان و مزاری ما ما بود چون وی حد اقل یک فرد شجاع و مجاهد بود که امروز بخاطر قهرمانی های وی تو در کابل زندهگی میکنی و گر نه طالبان تو را به قرن هجر ارتقا میداد و اگر لطیف پدرام پیک میزند بچیم فکر می کنم که از نصوار و چرس تو و افغان ملتی هایت بهتر است.
پس بچیم تو فقط چرس یا نصوار ات را بزن
12 می 2009, 02:45
Waqiyan Latif Pedram Insan sadiq, watandost, wa daray khat-e-mash ast ki may tawanad zaminay beradary, barabary , wa etemad ra dar miyan aqwam in kishwar ejad karda abani wa suadat ra tazmin, wa in kishwar ra az tajziya shudan bady najat maydehad
Wali 2 amili wjud darad ki imkan muafaqiyat way ra masaid namay sazad
Awal wjud Fashisthay ki zihniyat beradaran pashtun ra maghshush may sazand ki dar nihayat amur ba etminan bayad guft ki anha bazunda buda wa tajziyay kishwar ra hatmy may sazand
Duum Qudrat Mafiay ki manafi wa hayat khud ra dar khatar may binanand
Ba taasuf ki in har 2 gruh ham az nigah qudrat dawlaty wa ham pooli dast balay darand ki imkan peeruzy Pedram ra muntafy wa tabahy kishwar ra hatmi may sazad
Hakim
12 می 2009, 03:57, توسط جمال
آقای محترم و روشنفکر قومت عمران خان سلام!
در دشنام های پدرام خان (ستارهٌ درخشان شعر و ادب فارسی) به شمول دیگر کلمات رکیک (دٌووس) هم نثار شاه امالله شده بود۰ لطف کرده با استفادهٌ از استعداد مداریگریکه در خونت از نیاکانت به ارث داری این مسٌله را هم روشن کن تا ما غول های بی فرهنگ بفهمیم۰ چیزهای بالمثل باقی نوشته ات خییییییلی زیاد است ولی من حتی به حیث یک فرد مربوط به قوم بی فرهنگ به خود اجازهٌ نوشتنشرا نمیدهم۰
12 می 2009, 06:14, توسط عمران
جمال الدین خان افغان ثانی. من در مورد انکه ان گفته ها مربوط به اقای پدرام باشد شک وتردید کامل دارم وبه همین علت هم است که دولت اوغان ملتی فعلی به دروغ بودن وجعلی بودن ان صدی ثبت شده پی برد ورد انرا دیگر نگرفت در غیر ان از این دولت فاشیستی که ارمغانی جز برتری طلبی وتفوق خواهی بی معنی یک قوم خاص چیزی دیگر دستاورد نداشته (که الله الحمد دست اوردی بسیار ناکام بوده زیرا به ضرر ان قوم تمام شده وامروز انها تصویری به جز از تروریست، قاچاقبر ودشمن علم ودانش وفرهنک ومکتب سوز در اذهان جهانی ندارند) به این اسانی دست از این مطلب برنمیداشت. این که امان الله خان دیوث بود یا نبود بهتر است این را از پدرکلانهای تان یعنی از ملا عبدالله لنگ، حضرات مجددی، نادرخان وبرادران اهل یحی اش یعنی هاشم خان وشاه محمود خان وشاه ولی خان واز محمد گل خان مهمند بپرسید زیرا انها بودند که عکس های برهنه ملکه ثریا را در اروپا در مناطق سرحدی پخش کردند وامان الله خان را دیوث عصر خطاب کردند! اگر شما اینقدر دوستدار امان الله هستید پس لطف کنید وکارنامه های سیاه نادر غدار ومحمد گل مهمند شیاد وشارلتان وتروریست را تقبیع کنید واز تفرقه اندازی های قومی انها اظهار نفرت کنید. شما از یکطرف امان الله را میپرستید واز طرف دیگر به محمد گل مهمند یعنی همان کسی که عکس های ملکه ثریا را در مشرقی توذیع نموده است بابا خطاب میکنید پس شما خود تایید گفته های بابا های تانرا میکنید.
من اولا شک دارم که پدرام واقعا چنین گفته باشد ودرثانی اگر هم گفته باشد پس گفته های وی متکی ومستند به روایات بابه کلانهای خودتان است. به نظر من شما بهتر از من میتوانید دیوث بودن ویا نبودن بانی کاذب استقلال تانرا (که در اصل هرگز استقلال واقعی به دست نیامد) را خود به دست اورید.
خدا کند که قناعت تان فراهم شده باشد واگر نشده بازهم برایم بنویسید تا برایتان جواب مدلل بدهم.
12 می 2009, 07:50, توسط آرام
دوست گرامی جمال سلام!خدمت تان به عرض برسانم که دشنام دادن وتوهین کردن به دیگران مربوط به تربیت شخص میشود نه به قوم وتبار آن.انسانهای خوب وبد درمیان تمام اقوام وجوددارد.اینکه شما دربرابرحرف های زشت دیگران ازگزشت کارگرفتید این نماینده گی ازبرتری شخصیت شما مینماید.از یکی ازفلاسفه ها ی یونا ن قدیم پرسیدند:«ادب را ازکی یادگرفتید؟» گفت از«بی ادبان» ،سوال:« چه گونه؟»جواب:«آنچه آنها کرده ومیکنند من نمیکنم.».اظهارسخنان زشت درقدم اول به شخصست گوینده ی آن آسیب میرساند نه به دیگران.خوش باشید
12 می 2009, 18:27, توسط شهروند
پدرام عزيربخشی ازمضمون شماراخواندم خيلی نظريات خوب داريدولی دربرخی مواردغيرمستقيم بدفاع ازطالبان برخاسته ودرخط دشمن سيرميکنيداگرنيروهای ناتوتروريستهارادستگيروزندانی وتحقيق نکنندمگرشماميکنيدياطالبانيکه دراريکه قدرت تشريف دارند؟ سال گذشته چنين پيشنهادشماباعث شدکه کرزی تمام مجرمين جنگی را ازگوانتمالابيأوردوأزادشان کندکه امروزاکثرشان قوماندانهای "جهادی عليه اشغالگران " اندشما ازاستقلال وأزادی لاف زده ايدتازمانيکه خودتان بحيث يک قوم اسيروخادم وکنيزوفقط کاتب دردولت باشيديعنی نوکرنوکرازکدام أزادگی حرف ميزنيد؟ بشردوست ميگويدمن باهيچ خارجی تماس نگرفته بلکه جلال وشکوه احمدشاهی را اعاده ميکنم شمانيزعين اوهام رابه شکل ديگری مطرح ميسازيد درحاليکه اگرسياست مدارباشيدباشيطان يکجاشده وحاکميت قبيله وفاشيزم نژادی وفرهنگی وسياسی راخاتمه ميدهيدشماعوض ارتباط با اوبامابهترين وشايدهم يگانه چانس حمايت جهانی ازافکارخودرا ازدست ميدهيدأرمان وهدف هرقدربزرگ ومنطقی باشدبادست خالی وفقط شعارپياده شدنی نيست قصه شمابا اين خودمحوریهاوعوامزدگيها مفت است
شماباچنين طرح های نبايدبرياست جمهوری خودراکانديدکنيدچون ضياع وقت است اولابکوشيدبحيث نماينده کابل يابدخشان واردپارلمان شويدياخودرابرای شهرداری کابل نامزادکنيدتابسترمردمی پيداکرده وافکارتان رادرعمل تجربه کنيدامانظرتان درموردفدراليزم يگانه راه حل مشکل افغانستان وبهترين نسخه بحران کشوراست مشروط باينکه قدرت ومنطق جلب حمايت جامعه جهانی خصوصا واشنگتن وانگليس را ازين طرح بدست أورده بتوانيد درحاليکه شمادرجهت خلاف بادوأب حرکت ميکنيدشايدهمين برخوردخشک وخنده أورشماباجهان باشدکه شماهيچ مطرح شده نتوانسته ايدوتأثيرگذاردرمسائل نيستيدحالانکه برخی هاخيلی سريع توجه جهان وجامعه رابطرف خودجلب کرده اندچون بامنطق واقعيتهاسخن ميکويندبنابرين باعذرمعذرت بايدبگويم که شمانويسنده واديب هستيدولی سياستمدارنی چون درسياست نوع وسيله راهدف تعين ميکندچون هدف شمافدراليزم است وفدراليزم نوع نظام واداره امورمردم است نه نفاذشريعت وترويج فرهنگی طوريکه نهادهای حقوق بشروجامعه مدنی ، دمکرسی وژورناليزم درغياب حمايت جامعه جهانی وحمايت خارجی درهيچ کشوری ازجمله افغانستان تحقق پذيرنيست فدراليزم نيزبايدباثرفشاروحمايت خارجی خصوصاکشورهای ذيذخل درامورافغانستان ميتواندمطرح ونهادينه شوداگرشمافدراليزم رابرای خودميخواهيدهنوزهم ازدنيامنزوی مانده وچانس هارا بسوزانيدواگربرای مردم وکشورميخواهيدشرايط سناش وهوشيارباشيدچون امروزديگرتکرارنخواهدشدبازماوشماميمانيم ويک ديکتاتورقبيله چی ازطريق کودتای نظامی يا انتخابات جعلی وخودساخته مطمئن باشيدکه تاريخ درافغانستان تکرارميشودچنانکه بارهاشده است
12 می 2009, 19:16, توسط جمال
تشکر آقای آرام۰ اینک من دیگر در جواب آقای عمران چیزی نمینویسم۰ ولی یک مشورهٌ نیک برایش میدهم و آن اینکه وی باید نوشته های خود را نگهدارد و اگر بزرگ یا هوشیار شد یک بار باز این نوشته هایش را بخواند۰
12 می 2009, 19:34, توسط نیک اندیش
با درودهای بیکران خدمت یارانیکه دراین سایت وزین می نویسید وکنش وواکنش از خود نشان میدید!
من درقدم نخست تذکارمیدهم که، در طی دوقرن وشصت سال است که، این کشور واین مردم، نسل در نسل در زندانهای سیستم تبهکارانه ای استبدادی وظالم نگهداشته شده اند واین طرزاستبداد، سبب شده است که، از خود بیگانگی وترس از قدرت حاکمه وکیبش از سلطه ای قبیلوی را در وجود هرانسان این سرزمین القا بدارد؛ چنین شگردهای نا میمون، سربند پیسه اس شده است که، مارگفته از بروبن خودمان گریزان هستیم؛ البته این پراگندگی ما بیشتر دراین است که، از هویت ویژه وهمگرایی تاریخی وباورمندانه با یکدیگر، بی بهره هستیم. زمان ما میتوانیم قدر همدگر وهمنظر وهم اراده را بدانیم که ، دارای هویت وفرهنگ ریشه ای باشیم. سراپای انسان سرزمین مارا عقده های کشنده واز درون خورنده تشکیل میدهد؛ قضاوت دربینش پراز خرافاتگرایانه ما رنگ باخته است، به هرکس که سربلند میکند وتا اکنون ضررش به کس نرسیده ودر جنایت ووطن فروشی هرگز سهم نگرفته است واز دانش وشایستگی انسانی برخوردار میباشد، ولی ازگوشه وکنار دور افتاده ودر عین حال کم بضاعت از نگاه اقتصادی میباشد، بیشتر از عمر عزیزش را در راه یافتن حیقیت صرف کرده است، از تشکیل عایله وفرزنذان بخاطر تحقق آرمانهای والای انسانی مردمش محروم شده است؛ با عقده مندی سزاوار اینست که ما هم بیاییم وبرایش ناسزا وبرچسپ نا جوانمردانه بزنیم وعقده کشایی نماییم، کدام وجدان باشد که در اندیشه وتفکر نسبت شناخت کامل این فرزند سرسپرده احساس آرامش نماید؟
آخر این پدرام چه ضرورت دارد که در چنین بی سرنوشتی غرض احیای سرنوشت مردم جفا دیده عمرش را برباد نماید؟ این اگر معامله میکرد، هزاران مقام وچوکی در اخیارش قرار نمیگرفت؟ کدام نفر دراین سرزمین برابر این فرزند راستین عذاب جدایی از مادر وبرادر وپدر را کشیده است؟ این کارها را کسی تحمل دارد که، در دلش عشق به ازادی فراوان باشد..
این احدیکه میتواند خودرا کاندید کند وکسی اردش هم نمیگیرد، اجیر بیگانگان ومعاشخور اجنبی نبود ونیست؟ کدام روز صدایش را بخاطرکشتن وبمباردمان جنوبیها بلند کرد؟ خایین از این آدم وسایر همفکران وهمتباران مستبدش بالاتری وجود دارد؟
آقای جمال وسلطان! شما شاید از احساس وخوشباوریکه با قبیله سالاری وحاکمان هم اندیش وهم قومیهایتان دارید، سخنان پدرام در نظرشما، زننده باشند ولی از نگاه تاریخی وحقایق نهفته در زیر خاک این تاریخ، روشن شده است ومیشود که، شاهان بنام وحاکمان مستبد قبیله سالار فرهنگ بیزار گذشته از احمد خان آمده از ایران، مانند زلمی خلیلزاد، الی کرزی خانیکه امریکاییها آوردنش وبه گرده این مردم بیچاره این سرزمین تحمیلش کردند، کدام یکی را شما شایسته وخدمتگار معرفی میدارید؟ این شاهان زنباره وبیسواد، نادان ووابسته به بیگانه، چه خدمت کرده اند ویک مثال خدمت ویا یادگار این فرزندان همدیگر کش وکورکن وحلقوم بر پدر وبرادر وفرزند را، لطف کرده برای خوانندگان کابل پرس? نشان دهید تا ماهایکه نمی فهمیم، آگاهی حاصل نماییم؛
اگر ما تاریخ ناروایها وجفاگرانه ابدالیها، محمدزاییها وسدوزاییها را بشگافیم، گندآن فراتر از مرزها خواهد رسید. این اقای امان الله خان در نزد شما بی آلایش است ولی در نزد کسانیکه تاریخ وشخصیت آنرا می شناسند، کمتر از فساد واشتباهاتیکه کرزی در امروز دارد ویا نادر غدار داشت، نبود؛ تمام تضادهای قومی وناقلبازیهای قبیلوی، تبدیل مالیات از جنس به پول وخریداری زمینهای مردم شمال به زورنیزه از سوی خانهای قبایل آنسوی سرحد بدستور این امان الله خان غازی صورت گرفته است، شما فرمان این شاه مستقلتانرا بخوانید، حقایق را بیشتر خواهید فهمید. محصیل استقلال، مردم خراسان ویا افغانستان امروزی بودند ویا امان الله خان؟ امان الله خان چند سال داشت که بعد از کشتن پدرش توسط توطه مادرش، قدرت را غصب کرد؟ وی در کدام جبهه علیه انگلیسها جنگیده است؟ وافغانستان چند سال مستعمره بود که ما صاحب استقلال شدیم؟ کدام استقلال؟ مگر پیش از امان الله ، پدرش شاه این سرزمین نبود؟ یا کدام انگلیس شاه بود؟ مارا در تار خام تاریخ جعلی وساخته وتیار کرده ای دربار بند کرده اند وتا هنوز نمی گذارند که، نفس آزاد بکشیم! هرگاه فرزندی از تبار یعقوب لیث می اید وهویت این سرزمین را با تاریخ راستینش برای مردم بازگو میدارد، لایق ترور شخصیت است ؟ که مانند نویسنده ای محترم دیگر بنام جیحون!! که من از چنین نام هرگز توقع چنین ترور شخصیت آقای پدرام را نداشتم، چگونه گیله باید کرد؟ سیاستمدارهای ما تا هنوز با تآسف، در چنبر تعصبات بینشی وحزبی قرار دارند؛ از این لاک بیرون شوید وگرنه با این خودکشی وبیگانه پروری تا امروز بجایی نرسیده اید وفرداها هم به فکر من بجایی نخواهید رسید. بیداریکه اقای پدرام تا امروز نصیب این مردم غنوده در خواب غفلت وسیاست زده وترسوی از خود بیگانه شده آورده است ، در طول سده ها کسی با چنین هیبت نیاورده است وتآثیر نداشته است. همینکه یال گردن فاشیزم خیسته است ویک نوع وارخطایی دامنگیرش گردیده است ، نمایندگی از رسایی وپختگی ودانش وخود آگاهی ملی اقای پدرام وهمفکرانش میکند. بسیاری کسان در این سرزمین به سیستم خودگردانی محلی باور داشتند ولی شهامت بیانش را مانند آقای پدرام نداشتند واین فرزند بدخشان بود که درد مزمن این سرزمین را با شناخت کلی که داشت بطور روشن هویدا ساخت وبعضیها دارند آهسته آهسته بدنبال این سخنان بجا قدم می گذارند وراه حل این کشور را جز فدرالیزم، دیگر چیزی نمیدانند. وشما اقای جیحون عزیز، نمک حرامی را در پویش وپیشروی بسوی راستی پنداشته اید وخواست شما این است که، پدرام هم بدنبال آن لنگان و خفتگان برود که، با تاسف آنها گاهی دراین جریان منحل شدند وگاهی درآن جریان. اگر اندیشه های بدخشی خردمند را رهروانش با بطالت وتنبلی، در تاریکی وبا زمزمه در پیش یکدیگر به پیش میبرند، پدرام با سرفرازی در پیشگاه مردم با صدای بلندبه پیش میبرد واگر امروز صدای پدرام در گوشها خدشه وارد میکند، فردا این صدا از حقیقت روشنی بر خوردار خواهد گردید. عیب نیست، جامعه ومردم ما آنقدر در تنگنا وتلقین زده هستند که، سخنان پیغمبر را هم در برابر پولداران ودلالان وتکه داران وقبیله سالاران، بها نمی دهند، تا زمانیکه قفاق نابرابری وبی عدالتی دهنشانرا پاره کند؛
پدرام فقط راست گفته است وحقایق پنهان را با جسارت آشکار ساخته است؛ اگر راست گفتن ومردم را گول نزدن، در نزد شمانا پسند است، این مشکل شما است واگر پدرام ساست بازی کند واز نیرنگهای عوامفریبانه بخاطر امیال خویش کار بگیرد وبا هرکس دست معامله پیش نماید واز پی چوکی وقدرت باشد وتغیر سیستم را در نظر نداشته باشد، باشما وسایر بیگانه پرستان دروغگرا، پرابلمی نخواهد داشت؛ اماپدرام از سرزمین است که درآن سرزمین آشو زردتشت، پیامبر راستگو، کشاف اندیشه نیک، بیان نیک وکارکرد نیک، تولد یافته است، بدخشان ریشه ومادر بنیاد اندیشه های درخشان گیان ویا جهان است. از آن کوهپایه ها بسا اقوام وانسانهای خردمندی به دنیای پیرامون پراگنده شده است، شما کمی به تاریخ پاکیزه وبدون جعل خراسان فرهنگ آفرین نگاه بدارید وتحقیقات امروزی دانشمندانرابخوانید، انشا الله به حقایق که تا اکنون نا آشنا بودید آشنا خواهید گردید. ایدون باد
نیک اندیش
13 می 2009, 04:48, توسط امان
دوستان و وطنداران نهایت عزیزسلام علیکم : دشنام دادن کاری مشکل نیست هر کس میتواند با کلمات رکیک
به هر بزرگوار دشنام بدهد این دشنام دادن ها فقط کاری را که میتوانند در عمل پیباده کنند وژدان خود دشنام دهنده را می آزارند و بس ،من به تمام دوستان که از گفتن حقایق که ازحاکم شدن اوغان ها ی بنی اسرایل تا امروزمردم سرزمین مارا می آزارد ابراز تشکر نمایم ، قبیله سالاران خوب میدانند که امان الله نه غازی بود نه ممثل استقلال بود و نه هم سری پیاز ولی برای
انکه بهانه گیری کنند و فرزندان پاک دامن سرزمین یقوب لیث و مولانا باعث و زردشت سپنتمان را ترور شخصیت کنند از چنین قهرمان سازی ها و تاریخ سازی ها کار می گیرند .نیک اندیش مرد اندیشه من به وجود چنین شخصیت های مانند خودت افتخار می کنم من باور دارم هم فکران خودت کم نیستند فقط مشکل این است که یا به نوشتن علاقه ندارند یا دست رسی به انترنیت ندارند ورنه جواب آدمانی را چون جیهون که من باور دارم نام مستعار است میدادند.
آمدیم سری خط مشی محترم آقای پدرام این خط مشی در سایت کنگره ملی موجود است و مربوط به انتخابات دوری قبلی است من باور دارم آقای مدیر کابل پرس? ناخوانده امضا کرده است از آقای
میر هزار عزیز که جوان با استعداد و حقیقت گوی استند خواهش می نمایم تا خط مشی جدید آقای پدرام را درخواست کنند و به نشر برسانند تا معلوم شود که نظرات آقای پدرام همان نظرات قبلی اش هستند یا تغیراتی را هم آورده اند . در دانش و فهم آقای پدرام شک ندارم من باور دارم او حرف های دارد که دیگران بی خبر اند چون آنچیزی راکه ایشان ۵ سال پیش میدانستند دیگران به آن حقیقت ها نو پی می بردند و دوستان دیروز که هدف شان مرام آقای پدرام بود به بیراهه راوان اند .
13 می 2009, 06:22, توسط سيده نوشين - کانادا
عجب منطقی پدرام ازيک طرف بافاشيزم نژادی وفرهنگی وحاکميت قبيله ميخواهدمبارزه کندوازجانبی باخارجی هادرحاليکه گلبدين وطالبان ازيک طرف باناتومصروف جنگندوازجانبی مشغول معامله وعشق بازی يعنی هم عليه دشمن " جهاد" ميکنندوهم ازدشمن ودولت کابل باج وجزيه ميستاننداين است مهارت سياسی نظامی کسانيکه احساس حقارت ميکننديامنطق ضعيف دارندعوض برخوردمنطقی باواقعيتهاوجهان ميخواهندباعالم وأدم يورش برندپدرام اگرسياستمدارباشداهداف خودرا ازطريق جامعه جهانی برخوانين قبيله می قبولاندولی اوبراهی روان است که به ترکستان ميرسدمخالفت باغرب امروزدرافغانستان برای يک سياستمدارخودکشی است وبلکه به نفع طالبان وپاکستان والقاعده تمام ميشودبلکه بايدبه غرب مشوره دادکه اشتباهات وحمايت يک جانبه خودازيک قوم راپايان دهندوبادرک واقعيتهای عينی جامعه مابرخوردکنند درحاليکه پدرام بدفاع ازمجرمين واسيران دشمن برخاسته ومانندطالبان نيروهای جامعه جهانی را" اشغالگر" خطاب ميکندگرچی شايدبخاطرخوش کردن ايران باشدتيشه بريشه خودميزندمن بانظرأغای شهروندکاملاموافقم که بايدپدرام اولويتهارادرمبارزه تشخيص دهدورعايت کندايرانزدگی وعوامزدگی وخودبزرگبينی جای رانخواهدگرفت قهرزيادوزورکم فيريست درهوا، پدرام طرح وانديشه خيلی عالی داردولی مواضع اودرقبال نيروهای خارجی وبرخی مسائل ديگرخيلی کودکانه وعاقبت نيدنيشانه است اوميخواهد دريک زمان درچندين جبهه واردمعرکه شودأنهم بادست خالی ويکه وتنهاماچراازمجرمينی دفاع وحمايت کنيم که مردم ماراجنوسايدکردندوبازهم خواهندکردهرگزپشتونهاماراتحويل نخواهندگرفت هرقدرچاپلوسی کنيم امروزبايدازحضورنيروهای جهانی برای تقويه وتحقيق خواسته هاونيازهای برحق خوداستفاده کنيم نه اينکه همچومليشه ايران وپاکستان دربرابرشان قرارگرفته وچانس هارابه هدردهيم پدرام ماننديک أخندقرون وسطائی ودرخط طالبان عوام راميکشانداوخودش راخودش دربرخی مواردنقض ميکنداين مردمواضع ضدونقيض زيادی داردمثلادرگذشته اوخودرابرای رياست جمهوری نامزادکردحالانکه ميدانست يک فيصدهم چانس نداردولی برای شورای ملی نکردحالانکه درکابل خيلی طرفدارداشت وميتوانست درشوراکارهای بزرگ کنداوبايدباجبهه ملی يامتحدياديگرگروه های سياسی ائتلاف ميکردتا افکارش راسريع درجامعه ترويج ميداداهداف نيک باشيوه های بدموفقيت أميزنيست مردم ماضرورت حضوروبقای نيروهای خارجی رادرک ميکنندوپدرامهابايدمنافع مردم خودشان درنظرداشته باشندوبکوشنداين پای غربی هارابه شمال ومناطق مرکزی بکشندچون هرچی انکشافی صورت گرفت درجنوب بوده وفقط کاناداسالانه يک ونيم ميلياردالرفقط درقندهارمصرف بازسازی ميکندچون درقندهارپايگاه داردموفق باشيد
13 می 2009, 11:29, توسط آرام
سلام به جناب نیک اندیش!ازینکه شما نیک می اندیشیدودردتاریخی وکنونی کشورومردم مارا خوب درک کرده اید هیچ جای شک نیست وازشما جهان سپاس.اما باشناخت نزدیک و دقیقیکه بنده درحدودبیش از 25سال باآقای پدرام دارم و شما ایشان رابه مثابه ی نسخه ای برای علاج این درد ها پیش کشیده اید،باتاسف وبامسئولیت وجدانی باید خدمت شما به عرض برسانم که این نسخه ی پیشنهادی شمانه تنها علاج بخش این دردها نیست،بلکه نهایت مضرو کشنده به حال همچونهضتها است. برای علاج این آلام طولانی واستخوان سوز، جنبش داد خواهانه به رهبری نیازداردکه: 1)راست گووصادق باشدو هرگزبه دوست ودشمنش دروغ نگوید،آنچه که میگوید به آن عمل نماید وبدینگونه می تواند که بهترین مثالی برای دوستان وپیروانش باشد ؛اگرشماازرهبر تان شناخت دقیق داشته باشیدوبیطرفانه واز روی وجدان درموردآن قضاوت نمائید میبینید که با تآسف جناب ایشان از صفات نیکوی بالا محروم است،اگرباو رنداریدلطفآ امتحان نمائید. 2 )رهبربایدقوی النفس وباتقواباشد تابتواندازاعتماد دوست ودشمن واتوریته ی خاص درجامعه برخوردارگردد، در حالیکه رهبرشمامتاسفانه یک شخص ضعیف النفس(دایم الخمروزنباره)است،شما فرموده اید که آهای مردم !جناب پدرام به خاطر شما خودرا ازداشتن زن وفرزند محروم کرده است!!! دوست عزیز شماباید بدانید وحقیقت چنین است که تاکنون هیچ یک ازبزرگترین رهبران و مبارزان راه حق وعدالت اجتماعی به بهانه ی وقف کردن خود دراه نجات مردم ازداشتن خانواده خودرا محروم نکرده اند،زیراداشتن خانواده درکنارسایر خوبی هاپای مردان راازروآوردن به عیاشی وفحاشی کوتاه مینماید،بایدخاطرنشان کرد که عامل اصلی نداشتن خانواده این نیست که جناب پدرام خودراگویاوقف مردمش کرده است،چنین اسدلال واقعآمضحک ودورازواقعیت است.حقیقت این است که جناب ایشان نمیخواهد تابا داشتن یک زن وخانواده،ازآزادیهای ناشی از شب نشینیهای توام با عیش وعشرت، میخواره گی وزنباره گی خودرا محروم سازد، نه به کدام دلیل دیگر،اگرازین اعمال جناب پدرام هم بیخبرهستید ! پس شما اصلآازرهبرتان کدام شناختی ندارید؛ 3)رهبرخردمند دارای استعداد وتوانائی بیدار سازی مردم ،سازماندهی، جلب وجزب آنهابه طرف سازمان خود، تقویه ی حزب ویاگروه خودوبالاخره،بسیج نیروهای طرفدارحق وعدالت اجتماعی دریک صف واحد درنبرد بی امان با ارواح خبیثه ی خیانت پیشه وجنایت پیشه دربرابرکشورومردم میباشد.رهبر شما متآسفانه به جزازاظهار چند حرف ماجاجویانه و تحریک آمیزکه آنهم بیشتر به ضررنهضت آزادی خواهی وتامین عدالت اجتماعی تمام گردیدند نه به نفع آن، تاکنون کدام شاه کاری دیگری انجام نداده است،تاجائیکه معلوم است جناب ایشان اززمانیکه رهبری حزب کنگره رابدوش گرفته اند،عده ی زیادی ازعدالت خواهان روشنفکربه اثر برخوردهای ناسالم جناب شان که شاید آگاهانه دربرابرآنها صورت گرفته باشد،آن حزب راترک نموده اندتاجائیکه ،به قول آقای جیحون واقعآ ازآن حزب به جزنام چیز دیگری باقی نمانده است. جناب نیک اندیش لطفآ به این دو سوال ازروی وجدان پاسخ ارائه فرمائید: اول-اینکه آیاتمام کسانیکه آن حزب را ترک کرده اندمقصر ویاخاین اند یاکسیکه آنهارامجبوربه ترک آن حزب نموده است؟ ودیگر اینکه- جنبش های آزادی خواهی را با به کاربرد کدام شیوه ها میتوان به پیروزی نهائی رسانید با ماجراجوئی ،دوو دشنام ویا بسیج نیروهاجهت آماده گی به یک نبردبی امان مطابق به شرایط ،مسالمت آمیز ویا درصورت ضرورت قهرآمیز؟ دوست عزیز نمی خواهم سخن به درازا بکشد امااین چندنکته را باید منحیث مسئولیت وجدانی خدمت شمابه عرض برسانم : کسیکه گزشته ی روشن درعدم استقرار فکری وازیک شاخچه به شاخچه ی دیگرپریدن،گاه درآغوش این ،گاه در آغوش آن،گاه چپ،گاه راست، گاه میانه،گهی مزهبی، گهی کمونیست،گهی دموکرات ولائیک،گاه به دنبال این، گاه به دنبال آن را دارد،آیا میتوان به چنین شخص اعتمادنمود؟آیاچنین شخص قادرخواهد بودبه مثابه ی قافله سالار،جنبش نجاتبخش وآزادی خواهی رارهبری سالم نموده وبه منزل مقصودبرساند؟دوست گرامی اگرخواسته باشیددرموردتغیرجهت دادنها،دنباله روی ها وعدم اسقرارفکری پیهم آقای پدرام باتفصیل ومستندبه بحث خواهیم پرداخت. اینکه درمورد وابستگی های جناب شان به بعضی ازکشور های خارجی چه حرفهائی وجودارد؟آیا این کاندید شدنهاازکجا سپانسر میشوند؟آیا این دوودشنامها به آدرس این وآن وفاصله های ایجادشده توسط تیم فاشیستی افعان ملت درمیان اقوام را عمیق ساختن،حرفهای خودجناب است؟آیاازهم پاشی حزب کنگره و...همه وهمه از جمله حرفهاوکارنامه های شخص خودخود پدرام است ویا دیکته شده ازکدام محافل بیرونی؟ سوالهای اند که باید اعضای رهبری موجوده ی کنگره ویا منشعب شده ،ازروی وجدان به پاسخ آنها بپردازند.موضوع جالب دیگر اینکه شما یکی ازقهرمانی های آقای پدرام را تحمل جدائی ازخانواده ی شان وانمود کرده اید،اولآ شما خوب میدانید که جناب پدرام خانواده ی ندارد،دیگر اینکه اگردوربودن ازبرادران،خواهران ووالدین باشد این حرف شماهم با تاسف صحت ندارد، زیرا جناب شان به سراسر کره ی زمین همیشه درسیر وسیاحت،شب نشینی وعیش ونوش است . اگردرداخل کشور تشریف دارد،آخرهفته هاحداقل دردره های شاداب پنجشیر،درواز ویا هم درکشورزیبای تجکستان سپری میگردد، درخارج که اقامت گاه دایمی شان عروس شهرهای جهان شهر پاریس است، علاوه برآن ازسواحل گرم مدیترانه واوقیانوس اطلس از ترکیه ،یونان،ایتالیا،جنوب فرانسه،اسپانیاتاپرتگال همیشه به بسیارساده گی در دسترس واختیارشان قراردارند، بیشتر ازهرکس دیگر ازهموطنان ما ازنعمت ریگهای گرم ساحلی،هوای گوارا، آبهای لاجوردین وماه رویان این دیاران همواره مستفید میگردد. این را هم شمابهتر میدانیدکه جناب ایشان دلباخته وسر سپرده ی همیشه گی عیش وعشرت شاعرانه ی خیام وار (جام ومی وساقکی برلب کشت *** این جمله مرا نقد ترا نسیه بهشت ) بوده ،است وخواهد بود،اگر باور ندارید بازهم میتانید امتحان کنید . دوست گرامی لطفآ احساساتی نشویدروح وروان ابرمردان به خاک خفته ی خراسان زمین رانا آرام نسازید،یعقوب لیث صفاروزنده یاد بدخشی کجا واین پدرام شما کجا؟؟؟ پدرام به جزاز زندان قصر شاعرانه ی جنرال دوستم آنهم نه به خاطر کدام قهرمانی درراه نجات مردم،بلکه درجدال بین دو پهلوان هم تبارکه امروز جنگی وفردا باهم یکجا کار خواهند کرد، چند ماهی گیر مانده بود،کدام آسیب دیگرمانند سایروطن پرستان سربه کف که جانهای شیرین شانرادرراه نجات مردم اسیرودربند شان ازدست دادند،به جناب ایشان رسیده است.ایشان ازین نظر بندی چند ماهه ،کدام افتخاری برای شخص خود ویا حزبش، به جز سرافگنده گی وخجالت کمائی ننموده است،قرارمعلوم ازین مهمانی چند ماهه ی داخل قصرجنرال دوستم،جناب پدرام گویا به افسرده گی روانی مبتلا گردیده وبنابرهمین علت هفته های طولانی رادر ساحل گرم مدیترانه دراستراحت بسر برد.آیاچنین نازگ خیالی ورهبری یک جنبش سر سپرده گان راه عدالت اجتماعی باهم جوردرمی آیند؟.قضاوت مربوط شما است. حالالطفآبا چشمان باز ووجدان بیدار یک بارزجر وشکنجه هائی راکه شهید بدخشی ویاران باوفایش به خاطربراه اندازی طرح نوبرای نجات مردم وسرزمینش متحمل گردیده وبالا خره توسط دیوهای شب پرست و پاسداران سیاهی وظلمت، مظلومانه به شهادت رسیدند اما دربرابرآن جبونان و مزدوران اجنبی سرتسلیم فرود نیاوردند وافتخارات جاودانی تاریخی رانصیب گردیدند،درنظربگیرید وبعد آن قهرمانان را باچنین شخص عیاش وخوش گزران و...مقایسه نمائید . دوست عزیزشماچه گونه به خود حق میدهید، بدور ازهرگونه انصاف وعدالت این پدرام راباچنین صفاتش با آن ابرمردان تاریخ به مقایسه نمائید؟... هزاران سخن ناگفته ی دیگردرباره ی شخصیت آقای پدرام با شناخت نزدیک بیش 25 سالیکه با ایشان دارم در سینه دارم که همه بیانگرجهات گوناگون شخصیت جناب شان میباشد.اگرشما خوب درزین زمینه دقت نکرده بازهم درباره ی این مسئله ازروی احساسات وحرفهای بلبل گونه ی آقای پدرام بدون درنظرداشت کارنامه های عملی جناب شان به قضاوت بنشینید ناگزیرم تاریخچه ی زنده گی سیاسی این آقارامستندوفاکت وار روی صفحه ی انترنت بیاورم. دراخیر پیشنهاد بنده به شما دوست گرامی اینست که لطفآکارنامه های شخص آقای پدرام، پیش رفتها ودست آورد های کنگره وتقویت صفوف وهوداران آن راتحت رهبری جناب شان نه ازروی حرفهای میان تهی وهوائی آقای پدرام ،بلکه شرافتمندانه وواقع بینانه وبی طرفانه به بررسی بگیرید وببینید که به کدام نتیجه خواهید رسید؟؟؟ اگربازهم به حقایق درست پی نبردید ،بنده بحث را درچوکات احترام به کرامت انسانی ورعایت عفت کلام وزبان زیباوشیرین فارسی باشماادامه خواهم داد.من خدای ناخواسته هیچ دشمنی ویاکدام هدف نامقدس درمورد آقای پدرام نداشته وندارم،صرف اشاصی مانند ایشان رانه تنها درراس الم برداران ومبارزین صدیق راه عدالت اجتماعی مستحق وشایسته ندانسته ،بلکه عضویت عادی چنین اشخاص رابه حال همچو نهضتهای انسان دوستانه وعدالت خواهانه مضروکشنده میدانم واین ادعای خویش رابامسئولیت میتوانم به اثبات هم برسانم. پیشنهاد بنده به آقای پدرام نیزچنین است :قبل ازانکه تشت رسوائی شان ازبام بیا فتد باید به پیشه ی اصلی شان که آراستن بزم شعروعیش وعشرت وجام وساقی است ادامه بدهندوازبازی های مرموز وغیر شفاف سیاسی دست کشیده جوانان مارا گمراه نسازند،اجازه بدهندکه هم میهنان گرامی ماکه صادقانه آرزوی رسیدن به عدالت اجتماعی وبرابری راخواستاراند،رهبران حقیقی ،صادق ، سرسپرده وفادار به آرمانهای والای انسانی شانرا ازمیان خودشان پیدا وانتخاب نمایند تابتوانند آنهارا مدبرانه تا پیروزی نهائی رهبری وهمراهی نماید. با احترام.
13 می 2009, 06:24, توسط فرید
آقای امان چرا نمیگی که کسی که یا به بزرگوار یا خوردوار دشنام میدهد اصلاٌ وژدان ندارد۰ مانند رهبر تان پدرام۰ حالا شاید بگویی که پدرام چنین هرفهای نگفته و اینهمه دسیسه های افعان ملت است۰ به خدا خنده آور است۰ باید از همین جا بفهمی که چرا بالای تان حکومت شده و چرا هیچ وقت به شکل حسابی سر بلند نکردید و همیش زیر سایهٌ روس در تاجکستان و سایهٌ اوغان ها در اوغانستان زندگی کردید بخاطریکه همیش ادعا ها و سیاست تان اسطوار به دروغ۰ فریب۰ دجان زدن۰ چاپلوسی و غیره بود و هیچوقت نتوانستید دوست های دایمی پیدا کنید که بالای تان باور کنند۰ همین حالا هم به اندک زور تان که توسط چند تا لچک و آق پدر و مادر شورای نظاری تان بوجود آمده مینازید و کوشش تفرقه اندازی بین اقوام را دارید و میخواهید اوزبکها و هزاره ها را بر ضد پشتونها برای منافع تان استعمال کنید ولی همه بیاد داشته باشند که اگر باز پلهٌ قدرت به طرف پشتونها شد باز برادران عزیز ۰ چلمبرداران۰ غلام بچه گان۰ دلقکان شان در قدم اول شما خواهید بود چراکه نه هزاره این استعداد را دارد و نه هم اوزبک۰ ولی شما بیچاره ها اینبار کمی شوربخت استین چراکه اوزبک آن اوزبک دیروز نیست که شما کله خام خطابش میکردید و نه هزاره دیگر آن هزارهٌ خواب برده است که شما موشخور خطابش میکردید۰
13 می 2009, 08:39, توسط فرید پنجشیری
فرید بچیم
در سایه بیگانگان خو شما همیشه خود را قرار داده اید زیاد دور نمیرویم ببین بابه مزاری تو در زیر سایه اوغول خان گلبدین خود را قرار داده و نتیجه چاپلوسی وی هم بعدا برایش داده شد و هم امروز همین بابه خلیلی تو دست بوسی کرزی بع غیرت را میکند.امروز هم موجودیت شورای نظار است بچیم که جلو وحشت و ظلم این پشتون های وطن فروش را گرفته است و گر نه این ظالبان نیکتایی پوش روز تان را از عبدالرحمن و طالبان بد تر خواهد کرد.
چرا بچیم با وجود دست بوسی خرزی خان رهبر کبیر تان نمیتوند جلو چهار تا کوچی دزد را بگیرد تا مردم بیچاره تان دیگر از شر این دزدان نجات یابد.
اگر شما دیروز برای یک مدتی جرأت مقابله با این پشتونهای وطن فروش را پیدا کرده بودید ان موجودیت و مقابله امر مسعود بود .
به امید اینکه یک کمی مطالعه کرده و ذهن تان را روشن نمایید.
15 می 2009, 04:44, توسط اتش
فرید جان پنجشیری . کمی با وجدانت مشوره کن چی در فشنانی میکنی به جای تجاوز بر دیگران از اعمال نوکر های 32 کشور بپرس به مقابل دالر وطنت را فروختی . اگر پدرام ریس جمهور شود به شما حتما وظیفه خدمه را میدهد .
15 می 2009, 13:33, توسط فرید پنجشیری
اتش بچیم این متاسفاته شما ها هستید که همیشه نوکر،خدمه ،وطن فروش و ناموش فروش بودید و از بدو تشکیل افغانستان نوکری و خدمه گری پاکستانی ها و انگلیس هاو فغلا نوکری تمام دنیا را را کرده و خواهید کرد.
وای به حای تو
13 می 2009, 10:11, توسط ع.کابلی
اقای رئیس جمهورخودساخته اگر کمی سواد هم داشته باشی باید بدانی که عملا درزمان حکومت مجاهدین در افغانستان فدرالیز بود درهمین وقت کرزی فدرالیزم وجودداشت وحکومت کرزی همین اکنون بالای افغانستان تسلط کامل ندارد اول افغانستان باسوادبساز تا بتواند چهره اصلی تو وامثال تورا تشخیص داده بتواند بعد گپ از فدرالیزم بزن
اگراین مردم بتوانند درست دوست ودوشمن را بشناسند دیگر مشکل وجودندارد مشکل افغانستان مسله فدرالیزم نیست
13 می 2009, 14:35, توسط جیحون
آقای کابلی سلام! خواهش بنده ازشما اینست که هرج ومرج،حاکمیت تفنگ وزورگوئی را با فدرالیزم مخلوط نکنید،زیرا «فرق این وآن زماهی تامه است **** داند آنکس کز حقیقت آگه است».دوست عزیز! فدرالیزم یکی ازاشکال دولت متکی بر دموکراسی،یعنی انتخابی بودن تمام ارگانهای دولتی درمرکز ومحلات میباشد.ایالات دارای خودمختاری داخلی درامورسیاسی ،اجتماعی وقتصادی بوده، امادرامورسیاست خارجی ودفاعی تابع دولت مرکزی میباشند. مانند جمهوری فدرال آلمان،فدراسیون روسیه،ایلات متحده ی امریکاودرهمسایه گی ما دولت فدرالی پاکستان وامثالهم. آنچه مربوط میشودبه دوران حاکمیت مجاهدین ،آندوران جنگهای بین تنظیمی بود، هرگروه مسلح درهرمنطقه ایکه حضور داشت هرچیز که میخواست انجام میداد،خوب وخراب به مشکل ازهم تفریق میشد. دولت آنزمان کابل باوجود داشتن اراده ی نیک به اثرتحمیل جنگ ونفاق درونی نتوانست کاری رابه پیش ببرد.آیا به نظر شمااین گونه انارشیزم را که سراسر کشوررافراگرفته بود میتوان فدرالیزم نامید؟ همچنان درمورد حکومت آقای کرزی نیزباید متزکرشد که درجنوب کشور حاکمیت مرکب ازترور، تریاک ونماینده گان دولت فاسد که با تروریستان،تریاک سالاران ونیروهای خارجی درزدوبند معاملات چرکین وضدمنافع ملی قرار دارند،مسلط اند،درسایر مناطق حاکمان ازمرکز،بدون درنظرداشت اراده ی مردم ، اهلیت وشایسته گی اکثرآازیک قوم خاص جبرآ تحمیل ومقرر میگردند،که این هردوبافدرالیزم هیچ گونه رابطه ی ندارند.آنچه مربوط میشود با مشی آقای پدرام درمورد فدرالیزم بنده درمورد دربالاتوضیحات مفصل ارائه نموده ام.(عمل ملاک حقیقت است نه گفتار)،درحالیکه زره ی ازدموکراسی درعملکردوکرکترجناب شان به مشاهده نمی رسد،جناب چگونه درسطح کشور دموکراسی فدرال را پیاده خواهندکرد؟؟؟؟
13 می 2009, 16:36, توسط فرید
پنجشیری بچیم بریت بسیار پیام خوب نوشته بودم ولی لالا میرهزار سرت رحم کد و نشرش نکد۰ حالا بریت صرف میگویم که به خدا اگر پدرکلان من هم در گپ میدان را ازت ببره ولی همه میدانند که در عمل تمام شورای نظارت خاینین درجه یک استن۰ شما بیچاره ها چقدر بدبخت استین که کار های دنیا به گپ جور نمیشوند اگه نه امپراطوری تمام جهان از شما میبود۰
14 می 2009, 14:23, توسط ع.کابلی
اقا جیحون سلام!
درمورد فدارلیزم انجه فرموده اید من میدانم وازفدارالیرم که درالمان است هم کاملا معلومات دارم ایا مردم ما سطح دانش وفهم المانی ها رادارند؟ایامیتواند دوست ودشمن راتشخیص نمایند؟ ایا کسی میتواند جلواتنخا ب طالبان رابگیرد؟ ایا کسی میتوانداز عطامحمدنور قسیم فهیم تورن اسماعیل محقق غیره وغیره قدرت رایگیرد ؟ایاکسی جرات کاندید شدن را دارد ؟درالمان تمام چیزبه اساس قانون حکومت مرکزی کنترول میشود وحکومات فدرال صرف پیاده کننده تصامیم مرکزمیباشندودر مسایل بسیارجزی درداخل خودمختارمیباشند یک نفرالمانی اگرباسگ خوددرپارک گردش کند وسگ ان گل بروی شما گو کند خریطه پلاستیکی درجیب دارند وفوراانرادرپلاسیک میبردارند ودر خانه خوددرتشناب ویا در
جای لازم می اندازند هدف ازاین گفته این بود که مردم المان تا چه اندازه درمورد ملک خودفکرمیکنند ایا مردم ما این شعوررا دارند؟هرکزنه پس چطورمیتوانند درمورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند.باید اول شرایط برای فدرالیزم اماده شود تا مردم منافع خودرادر وطن خود ببینند نه دروجود یک شخص زوردار ویا تفنگداروغیرهاین بازی های سیاسی دشمنان وطن جهت رسیدن به قدرت است وبس. موفق باشید
15 می 2009, 05:42, توسط جیحون
آقای کابلی سلام !بنده بابخش زیادی ازنظریات شماموافقم،به گونه ی مشال درشرایط جنگی امکان تطبیق هرنوع اصول دمکراتیک دشوار است،که من هم روی ا ین اصل قبلآ اشاراتی نموده بودم.اماناگفته نماند که یکی ازراه های ختم جنگها وخشونتهاروی آوردن به دموکراسی است،این مهم نیست که فدرالیزم باشد،جمهوری پارلمانی، جمهوری ریاستی ویاحتی شاهی مشروطه ،هدف ازانتخابی بودن ارگانهای دولتی ازمرکزتا محلات میباشد.به گونه ی مثال میخواهم خدمت شمابه عرض برسانم که : زنده گی بیش ازهفت سال گزشته نشان دادکه حتی قوماندانهای جهادی که درمحلات خود شان نه انتخاب،بلکه توسط دولت مرکزی مقررگردیده اند،نسبت به کسانیکه کادرمحل نیستند وبه حیث حاکمان تحمیل شده آنهم نه ازروی اهلیت وشایسته گی،بلکه ازروی غرض ومرض های مختلف، خلاف اراده ی مردم محل بالای مردم تحمیل گردیده اند،درانجام کارهای شان به مراتب موفق بوده اند. آنچه مربوط میشودبه کشور آلمان،متآسفانه باز هم با طرح شما که صلاحیت محلات اندک ومحدوداست،موافق نیستم.محلات درآلمان دارای قلمرومشخص،ریس حکومت ویا(نخست وزیر)باشمول تمام وزرای کابینه منحای(وزیر دفاع وخارجه)،قسمیکه قبلآ عرض نمودم میباشند،ایالات دراجرای تمام امورات داخلی به شمول (اجتماعی،اقتصادی وسیاسی) دارای استقلال کامل میباشند.آنچه مربوط میشود به عقب مانده گی کشورومردم ماباید به عرض برسانم که کشور همسایه ی ما(پاکستان ) ازنظر فرهنگی نسبت به کشورمانه تنهاپیشرفته نیست،بلکه شاید عقب مانده ترهم باشد،امااین رانمی توان انکار کرد که آن کشوربا(وجودوقوع کودتاها)، توسط جمهوری دموکراتیک فدرال اداره میشود،بنابرین دموکراسی آنقدرلوکس هم نیست که ازسطح مردم ما بالا ودرکشورما بادرنظرداشت ویژه گیهای منحصر به فرد که درهرجامعه وجوددارد،عملکردنداشته باشد،مشروط برین که دولت مردان واهل دانش وخردماخود به آن اعتقادداشته ودرترویج وتطبیق این اصل قبول شده ی انسانی بین المللی صادقانه وازدل وجان بکوشند. ناگفته نباید گزاشت که اگردرکشورمابرخلاف اراده ی مغرضین وخاینین داخلی وخارجی به منافع ملی ومیهنی ما، دموکراسی به اثر تلاش پیگیرانه ی وطن دوستان واقعی ما، زمینه تطبیق پیدا نماید،درآن صورت باقاطعیت میتوان گفت که ازیک طرف گلیم اختلافات قومی ومزهبی وسائر بدبختیها ازکشو ر برچیده شده وازجانب دیگردست اهریمنان دورونزدیک برای همیشه ازدامان پاک میهن ومردم ماکوتاه خواهد گردید. به امید رسیدن هرچه زودتر به این هدف عالی انسانی. خوشی وسلامتی برای تان آرزومینمایم. باعرض ادب.
15 می 2009, 06:21, توسط عبادالله کله کانی
آقای ع کابلی سلام اگرچه از نوشته آقای کابلی بر می آید که ناجوان ترین آدم درنسل بشر است
برای انکه اتهامات را بالای پدرام وارد می کند که هیج کدام برابر به جنایات وی و دوستان وی نیست چون آنها خون ریختند و پدرام متهم شراب خواریست آنها زن مردم را به زور کشیده گرفتند ،به زن و دختر مردم تجاوز کردند ، چندین زن را هم زمان در اختیار خود دارند ولی پدرام را متهم می کند که زنهای مقبول را خوش دارد . آقای جیهون تجاوز و بی ناموسی تا عشق با زنان فرقش زمین است و آسمان ، شما که اتهام می بندید خود درزیرچادری پنهان استید درست مانند من، شما شهامت کنید نام ونشان خودرا بنویسید و یکی از بی ناموسی های آقای پدرام را که به ناموس کسی و یا زن و دختری کسی شده یا چندین تا زن را در بند خود نیگه داشته من هم باشما موافقم ولی چیز های نوشتید که من باور دارم وجود من و خودت هم آری از اینها نیست این دیگه ناجوانیست بخدا ناجوانیست !!!!
در مورد فدرالیسم : آقای کابلی عزیز شما از فدرالیسم فهم تان کامل است با فدرالیسم آشنا هستید ولی سه مورد مانع این شده که شما فدرالیسم را بی پذیرید
۱- مخالفت باشخص جناب پدرام
۲- نفهمیدن نظام فدرال که آقای پدرام طرح کرده است آقای پدرام نظام فدرال برای افغانستان و مردم افغانستان با شرایط حال با توزیع و برراسی کامل ، با توافق با شرایط امروزی دارد متعاسفانه کس آماده نیست بشنود که پدرام چه می گوید
۳- شما تاکید براین داریده که نظام فدرال در کشور های پیشرفته ممکن است نه در کشور های که
وضعیت شان در موارد متعدد بد است ، دوست عزیز کابلی!! ای کاش درمورد کمی دیگر مطالعه میکردید بعد میدانستید که نظام فدرال دقیقاَ در شرایط در کشورهای فدرالی به صفت نظام سیاسی چذیرفته و
برقرار شده که همین وضعیت امروزی کشور ما را داشتند همین نظام فدرال بود که از بدبختی نجات شان داد و تا این وضعیت رسانید شان شما فکر می کنید نظام فدرا تنها وتنها برای مردم وسرزمین های است که سطح دانش و معرفت شان عالیست نی برادر، نظام فدرال است که مردم وسرزمینهای جنگ زده و مردم فقر زده را نجات می دهد آن هم با افراد شایسته وصادق با داشتن
مرکزیت و مرکزیت ها و شریک ساختن تمام اقلیت ها وفکرها ی دینی وغیر دینی در امور کشور داری
15 می 2009, 09:22, توسط جیحون
سلام کلکانی گرامی ! خدمت شما باید به عرض برسانم که یک رهبرخوب دارای کدام خصوصیات باید باشد تا ازانسانهای عادی ورهبران بیخرد،ارازل واوباش تفریق گردد..من دربالا متزکر گردیدم که «هنرمند بودن به گفتار نیست»ودرمورد توضیحات مفصل هم دادم،آیا به نظر شما این «ناجوانی» است؟ آیا طرح کردن فدرال که شکلی ازدموکراسی است مهم است ،یامعتقد بودن وعمل کردن به آن . اینکه دیگران آدم کشتند،به مال ناموس مردم تجاوزکرده وهزاران جنایات دیگررامرتکب گردیدند،هیچکس حق بخشیدن آن هاراندارد وباید به محاکمه کشانیده شوند. هم چنان بایدخاطرنشان کرد کسانیکه آنهارامحکوم مینمایندهم بایدبرتری خودوراه انتخابی خودرادرعمل ثابت نمایند .هموطن گرامی اگر ازنزدیکان آقای پدرام هستید،شما حتمآازضعفهای...وی آگاهی کامل دارید،اگرنیستید، لطفآ ازاعضای رهبری حزبش معلومات حاصل نمائید،آنها درین زمینه هاآگاهی کامل دارند.بنده عضو حزب آقای پدرام نبوده،بلکه شناخت شخصی که ازایشان دارم جهت آگاهی کسانیکه زود به حرفهای مقبول وبدون عمل، فریب میخورند، چندنکته ی نوشتم ویک بار دیگر تاکید مینمایم که به عملکردرهبران زیاددقت نمائید تا به گفته های شان. دشنام به این وآن،لافها،وعده ها،جستک وخیزک هایی بیمورد ،نابجا،تحریک آمیز ومضر،... کار رابجائی نخواهد برده، سوال برانگیز میباشد؟؟؟،بلکه بسیج مردم دریک صف واحد به خاطر تحقق عدالت اجتماعی ،توسط رهبران خردمندواحزاب معتقدبه دموکراسی و ترقی اجتماعی باایجاد جبه ی وسیع دموکراتیک وعدالتخواه میتوانندجامعه رااز چنگال خونین استبداد نجات بدهدوبس. سلامت باشید
15 می 2009, 10:31, توسط ع . کابلی
اقای عبدالله کله کانی سلام!!
اول باید گفت که تازمانیکه کسی را درست نشناسی اتهام وارد نکنی این را بگوش داشته باش وگپ خودرا پس بگیرد نزدمن مهم نیست که اقاپدرام زنکه بازاست یانه نزدمن مشی وی یعنی جامعه فدرال مطرح بحث است وانچه که شما گفته اید درنوشته من چنین چیز وجودندارد من درپاکستان بودم ونظام فدرال پاکستان را دیده ام شما سند وپنجاب را با بلوچستان وصوبه سرحد که فعلا بنام پشتونخوا مسما شده است مقایسه کنید زمین تا اسمان فرق دارد دوصوبه اول غنی ودوصوبه دوم درقهر خدا حتی سواد وجود ندارد دوم اینکه درالمان شما گفتید درجمهوریتهای فدارال وزیردفاع وجود ندارد وزارت امنیت ازیک مرکزواحد اداره میشود وزارت داخله وجود دارد که کار پولیس رامیکندمن بخاطرنداشتن اگاهی لازم وسطح دانش مردم ووابستگی مردم به افراد زورگوعدم تطبیق قوانین ازبالاتا پائین عدم درک مردم ازمسولیتهای ایشان در برابروطن وافراد بیسوادی دراکثریت مطلق درجامعه نگران میباشم وهم اگاهی کامل دارم ازجامعه فدرال ضرب المثل داریم که گویند (چیز راکه جال میبیند جالوان نمیبیند) درعقب فدرالیزم نقشه های دشمنان نهفته است امروز فدرال فردا خودمختاری پس فردا مثل کوسوو ازادی این است پلان دشمنان وطن برایشان فرق نمی کندکه بالای یک مترمربع حکومت میکندویا بالای 5مترمربع فقد اقا باید به قدرت برسد خدمت به وطن در فدرال نیست دروطن با 20ملیون نفوس میتوان بسیار خدمات را از یک مرکز واحد اداره کرد هریک اگر قانون را بالای خود تطیق کند وبا دلسوزی کارکند مشکل وجود ندارد المان 83ملیون نفوس دارد 13 وزیردارد شما ببیند که 60 نفرخود را درافغانستان به ریاست جمهوری کاندید کرده است تو خدا که چندنفر لیاقت یک مدیریت عادی راهم دارد کدام سابقه کار اداری دارد تحصیل لازم دارد فکرکنید اگر فدرال شود چه فاجعه روخ خواهد داد برادر عزیز دور را نظرنکن .
16 می 2009, 07:14, توسط جیحون
آقای کابلی سلام!شما نوشته ی تانرا خطاب به آقای کلکانی آغازکرده اید،امایکی دو ایرادی به آدرس نوشته ی من نیزدرآن به مشاهده میرسد.اول درموردپاکستان باید به عرض برسانم که آن کشورتوسط جمهری دموکراتیک فدرال اداره میشودهیچ کس نمی تواند آنرا انکارنماید،عقب مانده گی صوبه سرحد دوعلت دارد:یکی حاکم بودن وسخت جانی مناسبات کهنه ی قبیله وی ،موجودیت پدیده های عقب گرائی ازقبیل ضدیت باعلم وتمدن، عملآ مامیبنیم که مکاتب دختران را میبندند،عملیات های انتحاری درآنجاها صورت میگیردوده ها مشکلات دیگرناشی ازعقب گرائی درمناطق قبایلی به وضاحت دیده میشودکه نمیتوان ازآنها انکارکرد.باوجودآن وضع زنده گی شان نسبت به اکثرمردم ما به مراتب بهتر است.ودوم اینکه این پدیده های منفور، اکثرآتوسط کشور های استعماری غربی به خصوص انگلیس هادربین قبایل سالهااست که باایجاد مدارس تحریف شده ی دینی وده هاوسیله ی دیگربه خاطر بهره برداری به نفع سیاست های غارت گرانه ی منطقوی شان ترویج وعملی میگردد. ایجادپروژه ی طالبان والقاعده ،بعدهااشغال کشورما به بهانه ی گویا راندن آنهایکی ازبهترین دست آوردها وثمره های این پروژه برای انگلیس وامریکا به حساب می آید.درین جافدرال که یکی ازاشکال خوب وانسانی حاکمیت دموکراتیک است هیچ قصوری ندارد. گورنر،وزیر اعلی وتمام کابینه ی ایالتی راخود مردم انتخاب مینمایند،این یک دستاورد بزرگ انسانی وتحقق دموکراسی است. اینکه شما مپزیرید یانه مربوط به خودشما است. بنده یک سوالی ازشما دارم : فرضآ قبول کردیم که به قول شما فدرال یعنی تجزیه طلبی !!!آیاشماسائر اشکال حاکمیت دموکراتیک را دروجود انتخابی بودن تمام ارگان های قدرت واداره ی دولتی ازمرکز تا محلات می پزریرید؟آیا بازهم به بهانه ی اینکه گویا زورمندان اجازه ی انتخابات آزاد درمحلات را نمی دهند،تمام اشکال حاکمیت دموکراتیک رامردود نمی شمارید؟احیانآ اگریک زورمند محلی درشرایط کنونی مانند آقای کرزی با هزاران تقلب درانتخابات به حاکمیت محل تکیه زند، بهترازآن نیست که یک آدم نالایق تر،بیکفیات تر،بی سواد تر،عقب مانده تر،بدون اینکه شناختی ازمردم ومحیط داشته باشد، بر خلاف همه نورم های قبول شده ی ملی وبین المللی توسط دولت مرکزی که خود از مشروعیت برخوردارنیست، ازجاهای دیگرآورده شده و بالآی مردم محل تحمیل گردد؟ قسمیکه قبلآ اشاره نموده بودم تجربه ی بیش ازهفت سال گزشته نشان داد، زورمندان محلی که حتی نه انتخابی ،بلکه توسط دولت مرکزی درمحلات خودشان به حیث والی مقررگردیده اند، به مراتب نسبت به آنانیکه بادرنظرداشت اهداف نامقدس دولت مرکزی ازجاهای دوربالای مردم سایر محلات تحمیل گردیده اند خوب تردرخشیده ودروظایف شان موفق بوده و هستندو این رانمیتوان انکارکرد.ناگفته نباید گزاشت کسانیکه درکشورما طرفداردولت قوی مرکزی باپشت پازدن به همه نورمهای قبول شده ی اشکال دولت حقوق بنیادودمکراتیک میباشند، هدف آنها جزانحصارقدرت مانند گزشته چیز دیگری نیست که متآسفانه درعصر کنونی قابل قبول برای همه ساکنین کشورمانبوده ونتیجه ی آن فقط ادامه ی بحران خواهدبودوبس. آنچه مربوط میشود به طرح دیگرتان درموردآلمان متآسفانه باز هم اشتباه کرده اید.من قبلآ خدمت شما به عرض رسانیدم که ایالا ت در امور داخلی خودمختاری عام وتام دارند.اماپیشبرد امور دفاع خارجی وسیاست خارجی همچنان مسایل امنیت خارجی مربوط دولت فدرال میباشد،کدام وزارتی بنام امنیت وجود ندارد. درین بخش هم ایالات از خود ادارات مربوط به امنیت داخلی خودرادارند. حرف آخر اینکه : کابلی گرامی! اگربه دموکراسی اعتقاددارید فدرالیزم یکی ازاشکال آنست،فدرالیزم درجمهوری ریاستی نیز وجوددارد،مانند ایلات متحده ی امریکا،بارک اوباما حق ندارد والی یکی ازایالت هارابا فرمان مقرر نماید. جمهوری ریاستی کشورما شکل مسخ شده ویادم وگوش بریده ی جمهوری ریاستی ماننداسلام مسخ شده ی طالبی وجهادی،جمهوری دموکراتیک مسخ شده ی چپی و حکومت های گزشته ی بدترازآنها...میباشد.بنابرین دوراه درپیش روی ماقراردارد،یا پزیرش بدون اگرومگروچون وچرای اصول دمکراسی، تامین حق شهروندی،برآمدن اززیرلآک قومی،تمدن پزیری،برابری وبرادری ویا چسپیدن به پدیده های منفوربرتری جوئی،تمامیت خواهی،دیکتاتوری وزیرپانمودن حقوق شهروندی، که نتیجه ی آن همان ادامه ی فاجعه: اشغال خارجی ،نفاق ،عقب مانده گی ،خونریزی،فقر وده ها مصایب دیگرخواهد بود وبس. به امید اینکه عقل سلیم شامل حال همه روشنفکران،صاحب نظران،دولت مردان وبه خصوص کج اندیشان کشورما گردد تاهمه دست به دست هم داده قایق شکسته ی این سرزمین کهن ومردم با فرهنگ آنراازطوفانهای مرگ آفرین گوناگونی که دامنگیر آنست به سوی ساحل نجات بکشانیم.
15 می 2009, 19:35, توسط نیک اندیش
آقای آرام گرامی درودبرشما! مطلب شماراخواندم واز اینکه نظر شخصی شما وبینش باورمندانه ی شمارا دربرگیرنده است، این را حق شما میدانم ومن هم به اجازه شما حق بیان وباورمندی خویش را دارم وهم به پرسشهای شما ناگزیرم پاسخ بدهم ودر ضمن مطالب چند درباره ی اقای پدرام خدمت شما وسایر دوستان تقدیم بدارم.
من اقای پدرام را نسخه علاج درد مزمن افغانستان پیش نکشیده ام، بلکه درایت وخودشناسی وپشتکار آن فرزند بوده است که تا این سرحد رسیده است؛ من نگفته ام که فقط پدرام محور تمام حل پرابلمهای این کشور است، ولی بدون شک یکی از مهره هایست که دراین راه بخشی از عمر عزیزش را با نهایت تلخی سپری کرده است؛
بلی راست گفتن یکی از بن ریشه های فرهنگ کهن تاریخ مردمان خراسان بزرگ است، ومن تا امروز کدام دروغ که سبب تباهی سازمان یا جامعه وبخشی از بدنه کشور ویا عامل جان گرفتن انسانها شده باشد، از اقای پدرام نشنیده وندیده ام. البته درجامعه مانند افغانستان، سیاست را تا توانسته اند، از فرهنگ دور نگهداشته وفریب را در پوست سیاست، به مثابه هنر رهبری وسیاستبازی، در پیشگاه مردم جلوه گر ساخته اند؛ هستند کسانیکه بنام خدا ورسول خدا، الله اکبر گفته حلقوم انسانهای افریده شده توسط خداوند جان ده وجان ستان را می برند واز آن لذت میبرند. تکفیر وغصب دارای منقول وغیر منقول وصدها بیدادگری دیگری که شایسته ذکرآن نیست. این نا هنجاریها از جامعه ای سرچشمه میگیرد که،فرهنگ درآن فراموش گردیده است؛ وهویت درآن جامعه آنقدر رنگ باخته است که اصۀ نمیدانیم ما که هستیم وتاریخ ما از کدام زمان ودر کدام قلمرو شروع میشود واین قلمرو حدود وثغورش کجاست؟
شما سخن از رهبر ورهبری گفته اید؛ نظرمن اینست که زمان تک نظری وحلقه بندی ایدیولوژی بازی وفردگرایی ورهبر تراشی گذشته است، البته آقای پدرام مسوول وریس حزب کنگره ملی هستند ومسولیت در برابر تعهد واراده خدمت به مردم، نه سردمداری ورهبر تراشی که تا امروز مردم افغانستان را دامنگیر است ودرپای افراد گروگان میباشند که این هم از خطاکاریهایست که ما نسبت به فرهنگ واساس زندگی خویش بی تفاوت بوده ایم؛ امروز ما به رهبری جمعی وخرد ، خردمندان ضرورت داریم. تقوا از نظر من پاک نفسی وعدم ضرر برای دیگران است. درعین حال جستجوی راه نیکو وآسودگی خاطر برای شهروندان یک همبودگاه، اساس تقوای اجتماعی خواهد بود. مفهوم تقوا ویا پاکیزگی نفس در جامعه ما وارونه جلوه کرده است، هرکسیکه بیشتر بسوی مسجید وبیشتر در غصب اموال مردم ویا بیت المال حصه میگیرد، شامل دیدگاه تقوا میباشد، دانش ونیکوکاری وطرح راستین بخاطر تحقق عدالت اجتماعی، از نظر کشور ما تا امروز شامل حال تقوا نمیباشند؛ گیریم پدرام در ضرورت دروغ گفته باشد، در جوانی وحالت مجردی بسوی بانو ویا دوشیزه ای نگاه کرده باشد ویا از می خیامی قطره ی در گلو ریخته باشد؛ این مسایل شخصی پدرام هستند وما وشما از نگاه اهلیت حقوقی، حق نداریم که، اعتراض نماییم. اگر ضرر اجتماعی پدرام هویدا شد واز این کار که در حد اتهام است، بدیش به کسی رسید، آنگاه حق این را داریم که نامبرده را تنقید نماییم وملامت بداریم.
پدرام بخاطر رهایی مردم از رنج ستمگری فاشیزم، این حقیقت فروزان است که، آغوش گرم خانوادگی را رها کرد وخود را در نوجوانی آواره ساخت، تا به باورهای والای انسانیش جامه عمل بپوشاند. یاران وهمقطاران این فرزند با استعداد درواز بدخشان، بسیاریها دراین راه جان باختند ویگانه یادگار عرصه مبارزه آن دوران نو جوانان همین پدرام واستاد جلال باقی مانده اند واین یاران را ما وشما کوشش داریم که در دم تیغ اوغان ملیتی ها دچار بگردانیم وراه صاف کن ادامه حاکمیت فاشیزم باشیم؟!به نظر من واژه زنبارگی را برای آنکسانی باید گفت که، آمار زنانشان از پنج وشش هم بیشتر وحتا تا صدها حساب شده است که ثبت تاریخ میباشند، نه پدرام که تا اکنون مجرد است وتمام هواسش در ورای مبارزه برابری خواهانه وآوردن سیستم انسانی خود گردانی محلی می چرخد؛ وکسانیکه به گفته شما در اثر فشار اقای پدرام کنگره را ترک گفته اند، لازم بیاد آوری میدانم که، این افراد وابسته به مرام واساس حزب بودند ویا در بند اشاره ای آقای پدرام؟ افرادیکه با چنین شگرد سست مبارزه ی بی نتیچه میکنند، به چنین سرنوشت دچار خواهند گردید. رفیق نیمه راه درد آفرین است...
اگر به گپ آورد اقای جیحون از این حزب به جزء نام دیگر چیزی باقی نمانده است، تشویش شما در چیست؟ در مبارزه طرح وریشه واندیشه ی سازنده ای که راهکرد مفید ودرمانگر دردهای مزمن باشد، مهیم است ،هرگاه راه حق وطرح معقول برای مردم روشن گردد، مبارزه راهش را خود با اراده نسلهای دیگر وایندگان این سرزمین ادامه خواهد داد، برنامه کاری حزب کنگره ملی که عصاره بینشهای اندیشمندانه ی بدخشی شهید را در بر میگیرد، در چوکات یک شخصیت حقوقی دراین جامعه پا بر جا خواهد بود وتا زمانیکه اهدافش جامه عمل بپوشند، تآثیرش را مردم این سرزمین احساس خواهند کرد. البته تا سرحد پیروزی حق برباطل، برابری بر نابرابری ویا برتری جویی، عدالت بر رزالت، زیبای بر زشتی ، نیکوی بر بدی وصدها مثال دیگر..
در مورد پرسش اول شما در بالا ذکر نمودم ودر باره پرسش دیگر شما باید گفت که جنبشهای که مبارزین در نظر دارند میتوان از راه های درست وعالمانه وبا سنجش دقیق راهکردها وکارکردها به پیروزی رساند. در کشورما سیستم بردگی ودربند قرار دادنها دراین شرایط وجود ندارد ودراین سرزمین اقوام گوناگون با زبانها وفرهنگهاوسنتهای مختلف از هم ، زندگی میکنند. علت عقب ماندگی این کشور به نظرمن وسایر دوستان که به این سخنان باور دارند ، دراینست که طی 267 سال حاکمیت خانخانی وسیستم قبیلوی بر سرنوشت مردم با جبر ظالمانه حاکم بوده است وبرای کسی مجال بیان حق وبروز استعداد داده نمی شد. وحتا کاردانان ومبتکران رشد فن وهنر این سرزمین را که به دیگراندیشان ویا یا اقوام غیر پشتون تعلق داشتند، نیست ونابود میکردند.
کشورما در قدم نخست به ملت واحد ، دولت ملی وتآمین حقوق شهروندی وبازسازی مساوی ضرورت دارد، دیگر ضرورت به مبارزه قهرآمیز وانقلابی گری نیست، این برابری را میتوان از طریق تغیر در سیستم با اراده مردم بوجود آوردف اگر دراین راه حاکمان فاشیست سد شوند، با خردمندی ونا فرمانی مدنی میتوان از پی گرفتن حق مسلم خویش برآمد کرد، لازم است که خرد را مانند نیاکان خویش بر سرنوشت مردم حاکم سازیم واز این راه به منزلگاه مقصود خواهیم رسید.
شما یکسره اقای پدرام را ماجراجو خطاب کرده اید وآنرا متهم به داو ودشنام باباها ساخته اید وروح غازیان را دراین جا مظلوم جلوه داده اید؛ من برای شما ودیگر دوستان این مطلب راپیشکش میدارم، امید است که، با دقت توجه فرماید.
ما درتاریخ فرهنگ خود، با دروغهایی، کار داریم، که راستی های امروزه ما شده اند. با افسانه های کار داریم که، واقعیت های خدشه نا پذیر ما شده اند. ما با واژگونه سازی فرهنگ خود درتاریخ ، با واژگونه سازی هستی وگوهر خود، با واژگونه سازی خرد خود، باواژگونه سازی هنرها وفضیلت ها واخلاق خود کار ئاریم. عقل ابزاری وعقل عصایی وعقل تابع ، برما غلبه کرده است وخود را بایست که بکوبیم ودیگران را خوش نگهداریم. فرزند خراسان را متهم به مسایل پیش پا افتاده نماییم وتیشه ی فاشیزم را تیز بداریم ، تا ریشه ای نیم بند مارا زودتر ببرد ویکسره نابودمان سازد. شاعر زمان وسنجشگر خردمند میگوید:
آزاده را جفای فلک بیش میرسد....اول بلا به عاقبت اندیش میرسد... از هیچ آفریده ندارم شکایتی....برمن هرآنچه میرسد از خویش میرسد...
درست است که دراین دنیا هیچ انسانی کامل وبدون اشتباه وجود ندارد، اما دراین مرحله ای اساس واین نا سزا گوییها، به نفع ونقص کیها می انجامد؟ ایا با این بیان که شما کرده اید، کامپاین بقای اقای کرزی تا گلو در فساد غرق شده حساب نمی اید؟ قاچاق بنگ وتریاک برادران کرزی گندشان جهان را بد بوی ساخته است، زمانش نیست که این چهره ای خرد باخته را با معاونین خود فروخته اش ، برای مردم بیشتر معرفی بدارید ویا بداریم؟ این اقای خلیلی ومارشال فهیم، از کرزی انتظار چه معجزه وتغیر سیستم هستند که، مانند پشه خودشانرا در دوغ بدمزه وگندیده ای اقای کرزی غوطه ور ساختند؟ وجدان فروشی ووابستگی این را میگویند که بخاطر منافع شخصی وبدست آوردن یک چوکی فساد پر، بالای کارنامه های درست وتغیر آور دیگران پای بمانند وبه تیم بدنام کرزی جانی بپیوندند؟ پدرام ایا چنین است؟ این کرزی نه دانش دارد ، نه درایت دارد ، نه شهامت دارد ونه اندیشه خدمت به مردم، هزاره ، تاجیک وازبیک این ابلهی پیش پای بین را به قدرت رساندند ومانند تبارهای جنایتکارش، اول دست این مزدورمنشان را از کار گرفت واگر زورمی کشید به دادگاه جهانی تسلیمشان میکرد ولی دراین زمان اگر برنده شود، بدون شک این کار را خواهد کرد، جان که داده ومعلول ومعیوب وبی دست وبی پا فرزندان کدام سمت ومجل شده اند واز استقلال وتمامیت ارضی این سرزمین در برابر تروریستان طالب وپاکستانیهای وحشی کدامها جان دادند وفیض را غرب آمدگان میبرند، این نمونه ی خرد بیگانگی ما نسبت به خود وفرهنگ تاریخیمان است که نمونتآ خدمت شما به عرض رسید.
ودر آخر سخنانم را با این مسایل سازنده به پایان میرسانم واز شما اقای آرام می طلبم که شما هم میدانید ودیگران نیز میدانند، لازم است که ما وشما دست بردست هم دهیم واز این ترور خویشتن بگذریم ودر فکر وحدت فرزندان خراسان، بخاطر بقای فرهنگ بهی واندیشه های والای انسانی باشیم.
ما زمان تغیر پذیر میشویم که، اهمیت گذار از زشتی به زیبای، از نادانی به دانای واز بدی به نیکویی را بدانیم وبه این مرام برسیم.
تندرست وسرحال باشید واگر تند روی شده باشد مرا ببخشید واز شما وتارگاه وزین کابل پرس? جهان سپاس . یا هو !
نیک اندیش
16 می 2009, 12:15, توسط آرام
باسلام وعرض ادب دوباره خدمت دوراندیش گرامی! باعرض پوزش عدم توافق خودرابافرمایشات دلسوزانه، امااشتباه آمیز شماباحفظ احترام به نظر شما چنین بیان میدارم: 1- شمابازهم جناب پدرام را به حیث نسخه ی درمان دردهای بیکران مردم وکشورپیشکش نموده اید ،بدین گونه گویا جناب شان درایت وپشت کارداشته وبخشی ازعمرعزیز خودراباتلخی ودوری ازخانواده به خاطر مردم سپری کرده است،به نظر بنده بهتربودتابحث راخاتمه میدادید،زیرا ناگزیرم نمودید که تلخیهای تحمل شده ی ایشان را بدین گونه شرح بدهم تاشمادرجریان اصل قضایا قراربگیرید:درینکه ایشان چندروزی از تربیت جاودان یادبدخشی شهید فیض برده است شکی نیست ،امادرهمان آوان جوانی درسال (1359)باسازمان شهید بدخشی وداع کرده به عضویت حزب دموکراتیک خلق درآمدو به حیث معاون محمود بریالی، امورنشراتی ارگان مرکزی آن حزب بنام «حقیقت انقلاب ثور»بعدها بنام«پیام» رابه عهده گرفته تازمان آغاز حکومت داکتر نجیب درآنجا بوظیفه اش ادامه داد.ناگفته نماند که یک ستون صفحه ی اول این روزنامه که معمولآدرموردایدئولوژی ویادست آوردهای حزبی ودولتی اختصاص داشت،باخط درشت به قلم آقای پدرام نوشته میشد.دردوران حکومت نجیب الله زمانیکه روسها کشورراترک نمودند،دولت به تعداد بیشتر سرباز نیازپیداکرد،جناب پدرام ازترس اینکه مبادابه خدمت سربازی سوق شود به پنجشیرنزدآمرصاحب مسعود فرارنمود.(ناگفته نماندکه در دولت ببرک کارمل آقای پدرام ازخدمت سربازی معاف وازمعاش وامتیازات خوب برخورداربوده ویک باب اپارتمان سه اتاقه رادر میکروریان نیزرایگان نصیب گردیده بود که تاکنون دراختیارجناب شان میباشد).این بود اولین فراق دوری شان ازخانواده به خاطر مردم. مرحله ی دوم فراق ازدره های پنجشیرآغازمیگردد.به همه معلوم است که درپنجشیر آمرصاحب مسعودسگرت کشیدن رادربین افرادخود ممنوع قرارداده بود،اما جناب پدرام ازین امر مستثنی ومانند مهمان عزیزچند صباحی رادرآن جا سپری نمود،تااینکه آمرصاحب بالایش مشکوک گردید که شاید بادولت نجیب روابطی داشته باشد، ،چون جناب پدرام ازموضوع باخبرگردید،فراررابرقرارترجیح داده به ایران پناه برد.درایران هم زنده گی آرام وبدوراز آلام ودردهائی راکه سائر مهاجرین ما تاکنون به آنها مواجه اند،درشهر زیبای تهران درنازونعمت پشت سر گزرانید ،این هم مرحله ی سوم تحمل دوری ازخانواده به خاطر رنجهای ی بیکران مردم.باروی کارآمدن حکومت مجاهدین مرحله ی چهارم زنده گی پرمشقت ایشان درشهرکابل آغاز میگردد که ضرورت به تفصیل ندارددرآن زمان همه ازخود بودندوپدرام هم ازآن خوان نعمت بی نصیب نبود. مرحله ی پنجم دوره ی تحمل مشقات شان به نماینده گی ازسید منصورنادری نزد زنده یاد جنرال مومن خان درشهرک حیرتان بسررسید،دوستان همه میدانند که سید منصور آغاشخص بیبضاعت نبوده ونیست، لزآقای پدرام نیززنده گی خوشی رادرآنجاسپری نمودند.مرحله ی ششم آواره گی آقای پدرا م زمانی آغاز میشود که جنرال عبدالرشید دوستم حکومت مستقل خودرادرمزارشریف آغازنمودو نماینده گی های سیاسی خویش را دربعضی ازکشورهای خارجی مانند روسیه،ازبکستان وغیره ایجاد کردوجناب پدرام به حیث نماینده ی فوق العاده ی جنرال دوستم درتاشکند با معاش فوق العاده وسایر امتیازات دیپلوماتیک مقررگردید،شهرتاشکند واقعآچه تبعید گاهی است آنهم به حیث دیپلومات !!!بابه قدرت رسیدن طالبان مرحله ی سخت ترزنده گی پرازدردوفراق آقای پدرام یعنی بدون دردسروکدام موانع رسیدن شان به عروس شهرهای جهان که نه برای هرکس میسرواست ونه هرکسی را درآن جا راهی است(پاریس)، آغاز میشود،درین مرحله است که با استفاده ازنیروی مادی معنوی وسایرامکانات وزحمات عده ی ازروشنفکران دراروپااساسات حزب کنگره ی ملی گزاشته میشودواین روشنفکران که درمیان آنهاکسانی هم وجود دارند که در تربیت آقای پدرام نیزنقشی داشته اند،اما با بزرگواری جناب پدرام را به رهبری کنگره انتخاب نموده ،جهت ثپت وراجسترنمودن حزب به طورداوطلبانه ایشان رابه داخل کشور میفرستند ودرآنجا نیز جمعی ازروشنفکران طی گردهم آئی جداگانه پدرام را به حیث رهبر حزب انتخاب مینمایند،باید متزکرگردیدکه اکثرروشنفکران اساسگزارکنگره درخارج وداخل کشور مانند شمانیک اندیش گرامی به حرفهای زیبای آقای پدرام فریب خورده بودند درغیر آن مسلمآ چنین اشتباه وانتخاب نابجای تاریخی درجنبش دادخواهانه ی رهائی بخش کشورماهرگز رخ نمیداد واین جنبش بادرنظرداشت بیداری تاریخی مردم ماازنیرووتوان قابل ملاحظه ی دربرابرنیروهای فاشیستی وتمامیت خواه وسائر ارواح خبیثه برخوردارمیبود. نیک اندیش گرامی ! این بود شمه ی از تبعیدها ،زندانها وتحمل رنجهای دوری ازخانواده که آقای پدرام برای نجات مردمش متحمل گردیده است. قسمیکه دریادداشت قبلی عرض نموده بودم: این را میگویند(پریدن ازشاخچه ی به شاخچه ی ونداشتن استقرارفکری یک روشنفکر)که درهرقدم حاصل کارش به جز ازبه بی راهه کشانیدن جنبش وادامه ی فاجعه،چیز دیگری نخواهدبود. امید است که این همه خامی ها ناآگاهانه باشد، زیرا عده ی به این نظراند که اینهمه روش های کژدارومریز نا آگاهانه نیست ،ازمنبعی وبرای پیشبرد مقاصد خاصی آب میخورد،درصورت ضرورت درزمینه اسناد ارائه خواهدگردید. جناب نیک اندیش !آیا با اینهمه تغیر جهت دادن ها(گاه درآغوش این،گاه درآغوش آن)ازبوی راه بی بدیل بدخشی دروجود آقای پدرام چیزی باقی مانده است که شما ایشان راازیاران باقی مانده ی آن رادمرد بزرگ راه آزادی مردمان دربندکشورما به حساب میآورید؟ آیا شما ناخودآگاه بابه فراموشی سپردن آن عده ازیاران باوفای زنده یاد بدخشی وباعث که هنوز درقید حیات اند،وبه جای آنهاکسی را جانشین راه آن رادمردان نموده اید که درزنده گی سیاسی اش بیش ازهشت مرتبه 180درجه تغیروارد نموده است،توهین روانداشته اید؟؟؟توجه ی جدی شمارا درزمینه آرزومیبرم... دوست عزیز این بود بند اول جواب نظریات شما ... ادامه دارد
16 می 2009, 14:29, توسط آرام
ادامه ی ارائه ی جواب به نیک اندیش گرامی :2— درتشخیص راست ودروغ باید به عرض برسانم که هرگاه میخواهیداز راست ودروغ و فاصله ی عمیق میان حرف وعمل آقای پدرام وعدم پیگیری وایستاده گی به حرفهای گفته گی شان پی ببرید،باید حداقل یکسال روابط نزدیک وتنگاتنگ به خصوص درامورات حزبی وسیاسی باایشان داشته باشید،باگزشت زمان خودبه خود به حقیقت پی خواهید برد. 3-شما مراغیرمستقیم به پزیرش تک ایدئولوژی ورهبرتراشی محکوم نموده وتوصیه مینمائیدکه باید رهبری جمعی رارعایت نمائیم.تاجائیکه من میدانم فرارعده ی زیادی ازکنگره ناشی ازعدم پزیرش رهبری جمعی توسط شخص آقای پدرام است ،درین جادیگران اصلآ قصوری ندارند، مشکل اساسی هم ناشی ازهمین عدم احترام به نظراعضای رهبری وخودسری وخودمحوریهای آقای پدرام میباشد .شماازرعایت اساسنامه و برنامه حرف میزنید،به همه معلوم است که دردفترکنگره آقای پدرام چند جوان احساساتی را جابجا نموده وبرای شان دستورداده که صرف ازجناب ایشان اطاعت نمایندوبس، چندین بار اعضای رهبری را همین جوانان اجازه ی دخول به دفتر کنگره نداده وازعقب دروازه آنهارا مرخص نموده اند،هیچ جلسه خلاف اراده ی آقای پدرام هرگزنمیتواند دائر گردد،آیا شما ازین شهکاری ها خبر ندارید؟.درخارج ازکشورلطفآ ازاعضای رهبری بخش اروپائی آن حزب بپرسید تادرموردیکه تازی ها وبی احترامی های آقای پدرام دربرابراعضای رهبری حزبش که تاکدام سرحد بوده است برای تان معلومات بدهند،بنده درزمینه کم وبیش چیزهائی شنیده ام،اما نمی خواهم ازصحت وعدم صحت بودن آنهاجوابگوباشم.لطفآشما قبل ازین که به دفاع برخیزیدومرتکب اشتباه گردیدباید معلومات تانرا درزمینه تکمیل نمائید. 4-درموردتقوامن باشما موافقم که با مسجدرفتن وتوبه توبه گفتن ریائی انسان های امروزی رانمیتوان فریب داد.من مصرعی راخدمت تان مینویسم خداکند که به کفر گوئی محکوم نگردم،البته شعر ازمن نیست.« یارب بنمامسدوددروازه ی مسجدرا**** زین غرفه برارد سر هردم دغلی دیگر» .تقوا درقدم اول خودرادور نگه داشتن ازانواع فساد به شمول رشوه خوری،دزدی ،قاچاق بری،چشم به مال وناموس مردم داشتن،دروغ گوئی فریب کاری ،عدم صداقت درموارد مختلف و...میباشد که چندتای آن دروجودآقای پدرام به مشاهده میرسدمانند عدم صداقت درحرف وعمل ،عدم پیگیری درعمل، درراه برگزیده شده،سوء استفاده ازدوستان ویاران ودرصورت افشاشدن سوء استفاده ها ،پریدن ازیک شاخه به شاخه ی دیگر ویافتن اشخاص نوجهت کلاه گزاری وتیر شدن به اصطلاح ازآب و...که درنتیجه هم به جمع ضرر میرساند وهم به به شخصیت خود. 5-دوست عزیز کدام منطق انسانی این را خواهد پزیرفت که فلان شخص به خاطر مردم خودتاسن 50سالگی تشکیل خانواده نکرده است،باورکن نیک اندیش گرامی این حرف واقعآمضحک است ،تقریبآ تمام کسانیکه خودرا درراه نجات مردم وقف نموده اند دارای زن وفرزند بوده اند،تاسن 50 سالگی مجردبودن دارای هیچ گونه افتخاری نبوده وهمچنان بهانه ی برای مردم دوستی ووطنپرستی نمیتواند باشد. 6-یک موضع گیری جالب دیگرشما نیز قابل توجه است، آن اینکه بگزاراگردیگران که درتشکیل کنگره هرقدر زحمتی کشیده اند، میباشند خوب میروند خدایارشان ،زیراکنگره مال شخصی پدرام است وبنام ایشان ثبت وراجستر است ، این است عدم صداقت واقعی نسبت به یاران ودوستان هم سفر وهمسنگر،هشت سال سپری شده رابه هیچ بایدگرفت و باز دوباره ازصفر شروع کرد!!! ،واقعآطرح نهایت عالی است !!! بنده شناختی که ازجناب پدرام دارم ، تازمانیکه ایشان درراس این حزب باشد مطمینآ صدبارازصفر شروع خواهید کرد وبازدوباره به صفر تقرب خواهید نمود. ....ادامه دارد
16 می 2009, 16:31, توسط آرام
ادامه ی جواب خدمت نیک اندیش گرامی ! 7-من باشما کاملآ موافقم که فاجعه درکشور سالهاست که ادامه دارد. سوال اینست که به خاطردفع وطرد این فاجعه ی ناشی ازحاکمیت های فاقد مشروعیت، کنگره منحیث یکی ازسازمانهای عدالت خواه ومبارزراه آزادی، تحت رهبری آقای پدرام طی مدت 8 سال چه تعداد نیروی بالنده ومبارزرابدور خودتوانست جمع نماید ،تابتواند که نقش پیش آهنگ مبارزات عدالت خواهانه راعهده دار گردد؟ تاجائیکه دیده میشود نیرویش مساوی به صفرورهبرش گاه درپناه این وگاه درپناه آن قراردارد،تا جائیکه بنده معلومات دقیق حاصل نمودم عده ی زیادی از احزاب بانیروی اعضای خویش دهها هزارامضاجهت تکمیل نمودن نورم کاندیداتوری ریاست جمهوری برای کاندیدخویش باسابقه ی کمتر ازکنگره جمع نموده اند.اما جمع آوری امضا برای پدرام ازکدام مرجع صورت گرفته است؟غیر شفاف ومبهم ویا هم ازطریق وابسته گی به یکی ازگروهها، یا داخلی ویاهم خارجی! آقای نیک اندیش اگربه حقیقت تن ندهیدوبازهم بحث را ادامه بدهید ناگزیر منابع تمویل کننده ی بازی های انتخاباتی آقای پدرام راهم بزودی پیدا وافشاخواهم کرد چه منابع داخلی باشد ویا خارجی. 8- برخلاف ادعای شماباتصفیه ی نیروهای خودازوجوداشخاص مرموز وچند رویه نه تنها به فاشیزم خدمت می نمائیم بلکه برعکس خودرابیشترازپیش نیرومندوقوی ساخته به مقابله با فاشیزم خواهیم برخواست،اگراعضای کنگره ی شما فریب نمیخوردند ویک انسان صادق،سازمان ده وفعال رادرراس آن حزرب قرار میدادند،بامسئولیت میتوان گفت که کنگره با داشتن برنامه نهایت جزاب ،گیراوبرخواسته ازخواستها وآرمانهای والای انسانی وموجودیت چنین شرایط طلائی برای سمت وسودادن مردم به خاطررسیدن به حقوق حقه ی شان،امروزدرتمام گوشه وکنارکشور منحیث سازمان زنده حضورفعال میداشت وهزاران نفررا درصفوف خود بسیج مینمودورهبرآن باداشتن صدها هزار نیروهای خودی امروز گاه درپناه این پهلوان،گاه درپناه آن قوماندان برای خودجای پائی جستوجونمیکرد. 9-شما بیجهت ازمارشال کچالو،یادکرده اید،شما ازمارشال،قانونی ،عبدالله برادران شهید مسعود و... توقوع داریدکه تاج وتخت خودرا رهاکرده بیایند مانند مسعودشهید تادم مرگ درکنار مردم خود به ایستند! این توقوع راازچنین اشخاص داشتن اشتباه محض است.دوست عزیز آنها سالهاقبل بعد ازشهادت مسعودبا ایجاد حکومت تروروتریاک تحت رهبری( شاه شجاع کرزی) راه خودراازمردم شان جداکرده وبه دنبال قدرت وزراندوزی اند وبس.افغان ملت هزار مرتبه نسبت به اینها بهتر است،زیرا به قوم قبیله ی خود صادقانه خدمت مینماید: پروژه ی اکثریت سازی خودرا باجابجائی مردمان آنسوی دیورند دراطراف کابل ،شمال وسائر نقاط کشوربه سرعت پیش میبرد،حملات همه جانبه رابرعلیه زبان وفرهنگ فارسی با تمام قوت ادامه میدهد،پشتوسازی معارف به شدت ادامه دارد،تمام پست های کلیدی مرکز و95درصد پست های های ولایات رابه نماینده گان قوم وتبار خود اختصاص داده است و...ودرمقابل اقایان( خلیلی ،ربانی،محقق، اکبری،قانونی،مسعودها، مارشال،عبدالله و...)برای مردم شان چه کرده ومیکنند؟؟؟؟ جواب روشن است.جناب پدرام تاچندوقت پیش هم ازمارشال فهیم بسیاربا افتخار یاد مینمودوگاه گاه حتی درجایگاه شهید مسعود قرارش میداد ،حالا هم کدام چیز تازه ی اتفاق نه افتاده است اگرمارشال به جای احمد ضیا به حیث دستکول بردار کرزی مقررگردد،مطمئنآ احمدضیا هم زیادزر اندوخته وازکسی پس نمانده است وهم برایش جائی درین خان کرم پیدا خواهدشد.10-به عنوان سخن آخربنده باشما کاملآ موافقم که بلی بیائید که دست به دست هم دهیم،بیائید یکجاشویم ،بیائید برای نجات وطن ومردم مابه طور باهمی ودسته جمعی راه نجات راجستجوو پیدا نمائیم،اما نه تحت رهبری دنباله روان،خوب گفتاران وبدکرداران، مرموزان باعملکردغیر شفاف وسوال برنگیز ، دروغگویان وغیرمتعهدان به سعادت مردم،وبالاخره تاس حمامان که هرزمان دردست ناپاک دیگری باشند.خط روشن است نیک اندیش گرامی.درانتخاب خط میان ماوشمااختلافی وجودندارد،صرف هوشیاری به کار است که حقه بازان وکلاه برداران نیز کم نیستند واهریمن همواره کوشیده تا آنهاراازمیان خودما استخدام نمایدتاازکار شان نتیجه ی بهتر بدست آورند، آفرین به دشمنان ما که توانستندیک حزب فعالیراکه درآغاز نهایت خوب درخشید فلج سازند.نفرین ،روسیاهی،شرمساری ،ننگ ولعنت ابدی نصیب کسی ویاکسانی بادکه آگاهانه ویا غیر آگاهانه این حزب را که چشم امید همه تشنه گان عدالت بسوی آن دوخته شده بود به این حالت زاررسانیده آب به آسیاب دشمن محیل ومزدور بیگانه ریختند .نفرین وهزاران نفرین به خاینین نسبت به این حزب. . باعرض پوزش ازنیک اندیش گرامی اگر بعضی ازحرفهایم سبب رنجش شما گردیده باشد. درحفظ وپناه خداوند باشید.
16 می 2009, 14:21, توسط ع. کابلی
اقا جیحون سلام!!
من متاسفم که شما نوشته مراطورکامل مطالعه نکردید من حکومت فدارال را جزبدبختی ملت وتجزیه درشرایط فعلی وتوطیه دشمنان میهن چیز بیش نمیدانم طرفدارکرزی هم نیستم به قدرت رسیدن دوباره کرزی فاجعه برای ملت افغان چیزبیش نیست.متاسف هستم که شما منحیث روشن فکر ویک شخص دموکرات گفتید که هربیسوادی بقدرت برسد نه کرزی به نظرمن بهتراین است تا شرایط برای دموکراسی یاید مهیا گردد واین کاربا احساسات وتجزیه طلبی نمیشود
وظیفه بخاطر دموکراسی وظیفه هرروشنفکراست بخاطرقانونیت کارکردن بخاطرباسوادساختن مردم سطح شعورمردم رابالابردن تحقق یک دولت مرکزی قوی انتخابی وظیفه مبرم هروطندوست است فکرهم نکنید که درغرب دموکراسی واقعی قسمی که میگویند وجود دارد زمانیکه درعمق ان داخل شوید گپ کامل چیزدیگر است بنا دموکراسی که درکتاب مطالعه کرده ویاشنیدید ان یک خیال است بهرحال نظربه یک بیسوادهمان کفن کش قدیم بهتر خواهد بود من یکبار دیگر توجه شمابه 65نفرکه خودراکاندیدکرده جلب میکنم این است اتفاق این افراد اگرسوادداشتند خودراکاندیدمیکردندکسی که موقف خودرا نداندازوی چه توقع بایدداشت اگر اینکار بخاطرفدرال درمزارفرض کنیم جنک بین محقق عطامحمد نور دوستم، پهلوان رسول طرفداران حزب اسلامی وطالب وستم ملی احزاب دیگران را فراموش نکنید پس باید شرایط را باید اماده کردتا مردم بدانند دموکراسی چیست وطنپرستی چیست ....
16 می 2009, 17:10, توسط جیحون
آقای کابلی سلام !من متن نوشته ی شمارا خوب ودقیق خواندم. اماشما متن نوشته ی بنده رادرست نخوانده اید.من چنین نه نوشته ام که «هربیسواد به قدرت برسد نه کرزی » چنین چیزی درنوشته ی من وجود ندارد،من نه آدم کج بحث هستم ونه ازکج بحثی خوشم می آید.دیگر اینکه ازنظر شما باز هم فدرال مردود وحکومت قوی مرکزی را خواستار شده اید،این نظرشما است. امابه سوال بنده جواب نداده ایدکه به انتخابی بودن ارگانهای محلی قدرت واداره ی دولتی موافق هستید یا خیر؟ اگرنیستیدبه هردلیلی که باشد مسئله روشن است و ادامه ی بحث مورد نخوا هد داشت.اینکه درکجا چه گونه دموکراسی وجوددارد فکرمیکنم درمورد به نتیجه رسیدیم ازجانب دیگراین بحث جانبی است نه اصلی .جان مطلب درین است که آیامابه مردم خوددرمحلات شان اجازه ی آنرا میدهیم که ارگانهای دولتی محل خودرا خود انتخاب کنند یا خیر؟شما اگرلطف نموده صرف به همین سوال بنده جواب بدهیدممنون شما خواهم بود. خوش باشید دوست عزیز.
17 می 2009, 03:47, توسط ع. کابلی
اقا جیحون سلام!! فکرمیکنم که بحث ما جزضیاوقت چیزی بیش نیست زیرا شما عاشق یک سیستم هستید که بدون در نظرداشت هرنوع شرایط مساعد درجامعه تحقق انرامیخواهید درحالیکه من اول شرایط رامیخواهم مساعدشودوبعد سیستیم راکه میخواهیم مستقرسازیم من مخالف هیچ نوع انتخاب دموکراتیک نیستم این که شما چه نظردارید مربوط خود شما است من صرف شمارا متوجه عواقب جبران ناپذیران سیستیم فدرال در شرایط فعلی نمودم دیگراختیارخود شمااست موفق باشید.
17 می 2009, 10:18, توسط جیحون
سلام آقای کابلی ! واقعآ ماهمدیگررا درک نمودیم، دربین مردم ما ضرب المثل خوبی وجوددارد:«بزک بزک نمر تا جولغمان برسد» من حرفهای شمارا کاملآ درک کردم .هستند عده یکه انتظار شرایط رابهانه قراداده ،هرگزحاضر نیستند تاازاسپ تمامیت خواهی پایان آمده به عقل سلیم تن بدهند،ویا به سائر مردم این سرزمین ،این حق رابدهند تادرتعین سرنوشت خویش خودتصمیم بگیرند. درکشور مایک تعدادی هستند که به دموکراسی معتقدند وآنرا میخواهند امادر کشورها وسرزمین های دیگر نه درکشور خود،زیراتحقق دموکراسی به ضررشان بوده وبه حاکمیت انحصاری شان خاتمه میدهد ،بنابرین نمی خواهند حقیقت را بدانندوتمام تلاش شان اینست که بهر شکل ممکن باید درتمام کشور آنها حاکم باشند وبس،لزاباتیوری پردازی های مختلف وکاذبانه میکوشندتادربرابر آن موانع ایحادنمایند.شرایط تحقق حاکمیت دموکراتیک درسراسر جهان، به شمول همسایه های کثیر الملیت ما مانندپاکستان وهند آماده است اما در کشور ما باسابقه ی درخشان تاریخی اش هنوز مساعد نیست؟عجب استلالی!!!! .بنده درک کردم که گپ ازجه قرار است. خدا حافظ دوست عزیز،بحث این کم ترین با شما ختم است وراه ما ازهم جدا.هرچه میخواهی بنویس دیگر جوابی نخواهم گفت. وسلام
18 می 2009, 10:21, توسط نیک اندیش
بادرودهای بی پایان خدمت آرام گرامی ، باید نگاشت که، سخنان شما از نقطه نظر، یک دوست وآشنایکه بخواهد با این بیان وتنقید، اصلاح و بهبودی را در وجود دیگر هموند وهم اندیش خویش بیاورد، بدون شک همه بجا هستند؛ اما دراین صفحه واین زمان وبحبوحهء بزکشیهای فاشیزم واشغال قدرت حاکمه برای چندین بار از سوی این قبیله گرایان تبهکار،چنین سخنان را درحق یک جوان از بخش وبیخ وبن خودرا با این الفاظ زننده، به نظرمن بهبودی را بار نمی آورد، بلکه تیشه ای فاشیزم را دسته میدهد. شاید با شناختی که شما از پدرام دارید ، بسیاری مطالب شما راست باشد، اما درهمچو زمان نتیجه اش چه خواهد بود؟ وحدت روشنفکران قبیله گرای امروزی را می بینید؟ راست وچپ، غربی وشرقی، طالب وخلقی، پرچمی و افغان ملتی، همه برای اهداف قبیلوی دست بدست داده اند وحتا خلیلزاد امریکایی که در مزار تولد یافته واز آب وخاک شمال تغذیه کرده است ، امروز در پهلوی کوچی هم خون وهم قبیله ی خویش قرار گرفته است؛ منظور من بیشتر این مسایل بود، اگر ما بشینیم ونقد افراد بنمایم، در وجود هرکس یک خالیگاه وکمبودی سیاسی، اخلاقی و اجتماعی پیدا میشود، اما دست به کاری نزنیم که پراگندگی مارا بیشتر ومبارزین مارا دلسرد تر گرداند؛ ودرعین حال این اشارات بهبودی را در وجود کسانیکه با این کمبودیها دچار هستند بیاورد ومایه ای تغیر در اندیشه وکرادا وگفتارشان بسوی نیکویی وراستی قرار بگیرید، امید وارم که اهداف ومنظور مرا درک نموده باشید وباریکیهای نزاکت آمیز شرایط کنونی را نادیده نگیرید. موفق وسرفراز باشید.
نیک اندیش
19 می 2009, 06:27, توسط آرام
باعرض ادب واحترام خدمت نیک اندیش گرامی ! باید خدمت شما به عرض برسانم که با تمام نگرانی های شما همنواو هم صدا میباشم، اما باقافله سالارمرموزوهرجائی که هرقدم آن با تزویرنو ونیرنگ دیگر همراه باشد،هم چنان زنده گی ناکارائی اش راآئینه وار به اثبات رسانیده باشد، نمیتوان کاروان راهروان راه سعادت مردم و ضد فاشیزم وسائر ارواح خبیثه را به منزل مقصود رسانید.رهبرباید وفاداری ،پایداری،صداقت ودرایتش را درعمل درراه انتخابی اش به اثبات برساند ، نه درکلمات زیبا،فریبنده ،اما بدون عمل . بزرگان چه خوش گفته اند« عالم بی عمل کور مشعل دار است» . نیک اندیش گرامی شما بهتر میدانید که در صورت ناکارآئی رهبربه مثابه ی قطب نما، کشتی نه به طرف ساحل نجات، بلکه مانند کنگره ملی به سوی غرق شدن کشانیده خواهد شد.هدف بنده نه تخریب، بلکه سازنده گی،آماده گی هرچه بهتر،خردمندانه تروآگاهانه تروصف آرائی منظم تردرراه مبارزه به خاطر نجات مردم ما ازچنگال خونین استبداد فاشیستی است وبس.افشا کردن چهره ی مرموز،خودمهور، خودخواه ودرعین حال دنباله رو،فاقد اراده وعمل سازنده و...نه به زیان نهضت ونفع فاشیزم است، بلکه برعکس جنبش دادخواهانه راازرفتن به بی راهه نجات داده،به مسیر اصلی آن باز میگرداند.نیک اندیش گرامی راه وهدف ما وشما یکی است،بخواهیم یا نخواهیم ناگزیر به حکم آمرانه ی تاریخ باید به پا خواسته برعلیه بی عدالتی درهر نوع وشکل آن، تاتسخیر قله های صعب العبور پیروزی به پیش برویم، اما بایاران وفادار وهمراه با توده های عظیم مردم . دراخیر چند مصرعی ازحافظ شیرین کلام راباوجوداینکه میدانم برای شماتکراری اند، اما امید واری واراده ی استواربه آینده را دردلهای مبارزین راه حق وعدالت تقویت مینماید، به مثابه ی حسن اختتام پیش کش شما نیک اندیش گرامی مینمایم: «دور گردون گردوروزی برمراد مانگشت *** دائمآیکسان نماند حال دوران، غم مخور! *** گربهارعمرباشد بازبرتخت چمن *** چترگل برسرکشی ای مرغ خشخوان، غم مخور! *** دربیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم،*** سرزنش ها گر کندخارمغیلان غم مخور!*** گرچه منزل بس خطرناکست ومقصدناپدید *** هیچ راهی نیست کان را نیست پایان. غم مخور! ***» سلامت باشید،خوشی وسعادت همراه تان دوست گرامی.
18 می 2009, 11:59, توسط ع.کابلی
سلام اقای جیحون!
یکباردیگرتاسف میکنم که شما فقد تشنه قدرت هستید وبس به هر شکل که باشد برای شما فرق نمیکند دست شمارا کس نگرفته است میتوانید خودرا انتخاب کنید وشمارئیس جمهوری باشید کسی ممانعمت نداردمقصدبه وطن خدمت کنید ولی وقتی نام انحصار قدرت رامیزنید همانا اصل مقصدتان را در حقیقت افشا میکنیدکه عبارت ازتجزیه مملکت است ورنه کسی مانع نیست که هزاره یا تاجک ویا ترکمن هرکس باشد مقصد هویت اصلی افغانی راداشته باشد فرق نمی کند شما ببینید همین اکنون در فرانسه سرکوزی ازمادر یهودوازپدرازهنگری میباشدجنرال مشرف در پاکستان از مهاجری هندی بود اوباما کسی دراین جا گپ قدرت را نمی زند ولی با تاسف که افغانها بااین وطن ویران درغم قدرت هستندوبس وای به حال این ملت بیچاره .....
18 می 2009, 13:26, توسط فرید
هر کسیکه دوستدار افغانستان است باید یکبار برود و بالای قبر یک خلقی تف کند۰ چراکه همین خاینین نظم کشور را بر هم زدند و ملت افغان را آنقدر ضعیف ساختند که حالا نواسه های غلام بچه ها و فراریانیکه از کولاب و بخارا از ترس بلشویکها به کشور ما آمده بودند با چند تا از همتبار چلمبردار خود یکجا شده اند و جراٌت میکنند کشور ما را تجزیه کنند۰ زورگویی کنند یا هم به ما نشان دهند که چطور باید نظم امور خود را سامان دهیم۰ ولی پیام من به این نمک هرامها این است که تا ملت افغان با تجاوزگران خارجی دست و گریبان است خوب کیف کنید که روز تان است ولی یک چیز را فراموش هم نکنید که آخر جنگ ما در مقابل اشغال به یک شکلی به پایان میرسد و آن وقت ما میمانیم و شما. این بار کسی به برادر برادر گفتن شما باور نمیکند و هم تاکتیک چاپلوسی و تملق تان موٌثر نیست۰ باز هم زنده باد برادران هزاره که ازین نمک هرام ها خود را دور گرده اند و به دوهل شان نمیرقصند۰
19 می 2009, 09:08, توسط بصیر پنجشیری
اوغول بچیم فرید
یک کمی تاریخ بخوان که بیگانه کی است و از پشت کوهی سلیمان کی ها امدند و ببین که بچیم تا امروز اهلی نشده اید و کوچی های تان بیانگر بیگانه بودن تان میکند و هم اگر مطالعه کنی افغانستان جز ار قلمرو یا بخشی از تمدن فارس بود که این خود بیانگر این است که افغانستان سرزمین فارسی زبانان و ترک زبانان است. بچیم غلام بچه پاکستانی هاو انگیس ها خو شما وطن فروشان بودید و خواهید بود چون در فرهنگ شما جز وطن فروشی، ناموس فروشی، جهل و بربریت چیزی دیگری دیده نمیشود.
به امید روزی که شما بی غیرتان ازین سرزمین به بیغیرتان ان طرف مرز ملحق شوید تا باشد وحشت و بربریت از این سرزمین برای همیش بر چیده شده چون شما مانند غده سرطانی جهل و وطن فروشی مانع پیشرفت این سرزمین شده اید.
18 می 2009, 18:29, توسط پاچاخان(خان دوسره)
فرید خان هیچ تشویش نکن!
تا این ملت شجاع اوغان وترانسپورت قاطرانش است واربابان تجاوزگرفرمایشی وساختگی، انشاءالله این جغرافیای بد بخت هرگزروی خوشبختی را نخواهد دید. چون نه اوغان تمدنی میشود وآماده ساختن جامعه انسانی وقانونی ونه اربابان دست ازتجاوزبرمیدارند. پس همین بدبختی ساخته دستان توانای شما دامنگیرهمه خواهد بود.
حرف دیگراینکه دزدان هوشیارهمیشه باسروصدا صاحبخانه را متهم میکنند. هزاران جلد کتاب دست نوشته اربابان اصلی تان گویای همه واقعیتها است که صاحبان این خانه جعلی که رویش الفنستون اربابتان نام اوغان گذاشت، کیانند؟ اما حرف من به شما اینست که بیائید مدنی شوید وبی دغدغه درکناردیگران زندگی کنید ورنه پس به جایگاه اصلی تان دیپورت خواهید شد.
19 می 2009, 08:10, توسط کلکانی
نتیجه گیری
سلام برهمه و سلام ویژه بردوست گرانمایه آقای جیهونی
از نوشته های شما معلوم شد که شما بانظرات و خواسته های آقای پدرام برای رهایی مردم سرزمین مان موافق بوده و دراین راه سرسخت مبارزه گرید ولی با شخص جناب پدرام سخت مخالف واز ایشان سخت متنفر حال من هم با گپ های شما موافق شدم من هم از آقای پدرام چندان دل خوش ندارم زیرا که نتوانست خود را( با زور دارا و پول دارا ) بچسباند ویک چیزی هم برای خودش داشته باشد و یک چیزی هم ما از پهلویش بزنیم حال از او بنا به فرمایشات جناب عالی تیر میشم وبه راهنمایی شما در حال حاضر نیاز مبرم داریم که از ۴۴کاندید ریاست جمهوری ما دنبال کی برویم و کدام این اشخاص مرام من و خودت را دنبال می کند
اهداف را که من وخودت وآقای پدرام داریم در وجود کدامین میتوان یافت یقین که در وجود هیچ کدام
پس چه باید کرد ؟ راه دوم شما خود تان شهامت کنید و جرات کنید در یک رقابت سالم به میدان بیاید که ماهم با دل و جان دنبال شما روان شویم در غیر آن چیز های که شما می فرماین همه جز روند از خود بیگانگی را تقویت نموده و تیشه را بر ریشه خود خواهیم زد از کنگره گفتی و افراد که از کنگره بیرون رفتن دوست عزیز این افراد در طول زنده گیی سیاسی خود نه تنها از کنگره بلکه از ده ها حزب دیگر بدر رفته اند از این ها نه جای این است و نه جای آن با احترام عدالله کلکانی
20 می 2009, 04:47, توسط جیحون
جناب کلکانی !درنتیجه گیری تان متاسفانه به بی راهه رفته اید.اگر نوشته هلی آقای آرام را به آرامی میخواندیدوآنها را درک وتحلیل میکردید به چنین نتیجه گیری کژدارومریض نمیرسیدید.شخصی راکه شمامستقل و(بدون داشتن پیوندبا زوردارها وپول دارها)معرفی نموده اید همین اکنون تاریخ 20 می درترکیه درکنار جنرال عبدالشید دوستم بی چارهی وبی پول نشسته است .کمپاین انتخاباتی جناب درکنارکمک های مرموز بیرونی توسط جنرال جرات با جمع نمودن ده هزارامضاوپول به پیش برده میشود زیراکه جناب یا نخواست ویانتوانست که ازخود طی مدت هشت سال حزبش رانیرومند ساخته مانند یک شخصیت سیاسی غیروابسته درصحنه ی سیاسی کشور حضورفعال داشته باشد.ناگفته نماند که تاحال بیش ازچهارمرتبه به ابتکارایشان انشعاب بالای کنگره تحمیل گردیده است،اگرکسی دارای خردوعقل سلیم باشد،میتواند درک نماید که جمع نمیتواند خاین باشد،هرعیبی که هست درفردی است که خودرا یکه تاز میدان دانسته ودرطول هشت سال به جز دوودشنام تحریک آمیز به آدرس این وآن که به میل چندتا آدم احساساتی برابر است وبه نهضت آزادیبخش به جززیان چیزدیگری به ارمغان نخواهد آورد،کدام شهکاری دیگرقابل ملاحظه به نفع جنبش انجام نداده است.درباره ی غیروابسته گی آن جناب تارخچه ی مختصر چرخشهای سیاسی ایشان را ازچپ به راست وبرعکس، درمتن نوشته ی آقای آرام مطالعه ویا ازخود جناب بپرسید،شاهدان عینی همه تاهنوز زنده اند،جناب شان انکارکرده نمتوانندتادرفضیه خوب وارد گردیده تادرآینده مرتک اشتباه نشوید.دراخیر جناب کلکانی بدون اینکه دریک موضوع وارد باشید،به خود اجازه ی نتیجه گیری خودسرانه وبدور ازحقیقت را نداده ، لظفآ بحث را خاتمه دهید.
20 می 2009, 05:38, توسط جیحون
قابل توجه آقای کلکانی !شما فرموده اید که «...ازجمله ی44 کاندیدریاست جمهوری مادنبال کی برویم وکدام شخص مرام من وخودت را دنبال میکند...». عقل سلیم حکم میکند که درشرایط اشغال خارجی هیچ یک ازکاندیدان، در صورت پیروزی هیچ کاری به نفع مردم ماوبرآورده شدن آرزوهای انسانی من وشماانجام داده نخواهند توانست، اینرا ما همه خوب میدانیم. هرکس رئیس جمهور شودسرا پا درخدمت منا فع خارجی ها خواهدبود وبس.این کاندید کردنها فقط پیشبرد اهداف ناپاک استفاده جوئی مادی وگرفتن کدام امتیاز چیزی دیگری نیست.اگر کسی به این باورباشد که آقای پدرام در صورت پیروزی احتمالی درانتخابات کدام کاری به نفع مردم انجام داده خواهد توانست این خام فکری کودکانه ی بیش نیست، انسانیکه وطن ومردمش را دوست دارد نه تنها درچنین انتخابات مضحک، نمایشی ومسخره اصلآ شرکت نه نموده، بلکه آنرا تحریم مینماید،کسانیکه درچنین نمایش مسخره خودراکاندید انتخابات ریاست جمهوری مینمایند، آنهاصرف هدف نامقدس سوء استفاده ازین آشفته بازاررا به نفع خویش دنبال نموده اصلآ خواست مردم نزد آنها هرگز مطرح نمیباشد.سهم گرفتن دررای گیری هم درچنین انتخاباتی گناه نابخشید نی به حساب می آید.وسلام.
19 می 2009, 06:42, توسط فرید
پاچاخان پلاستیکی!
دوهل دوسره خو بودید که در هر طرف تان میزدیم صدا میداد و مردم دو رویه هم بودید که با هزار نیرنگ و حیله در پوست سلاطین و شاهان با استفاده از مداهی و دلقکی جای میگرفتید و تغذیه میکردید و در وقت موقع با خنجر از پوشت سر خود شانرا میزدید۰حالا نام نو تان مبارک (خان دو سره) فکر کنم که به چهار تا بگیل شده های شورای نظاریت مینازی که از برکت کوبای از غار ها برامدند و خود را خان میگی؟ و آن هم دو سره۰
خوب گوش کو۰ اگر شما قدرت میداشتید حالا ما در آسیا هم نبودیم چراکه شما خوب امتحان تانرا در دوران بچهٌ سقاو دزد و ربانی-مسعودوف دادید۰ که نزدیک بود پشک های کابل را نال کنید۰ ولی کار خداوند هم چیزی دیگریست و به میل شما نه۰
22 می 2009, 00:43
آقای فرید پنجشیری: قهرمان های شما آهسته آهسته غروب کرده میروند از سردار تا مارشال شما در بند پول و سرمایه اندوزی خود را هرکسی میفرشند. از پاکستان گرفته تا کی گی ب موساد سی ای ا و سازمان جاسوی وهابی های عرب معامله دارند. امان الله خان غازی اگر سینه زنان را میبرید و بر سر انسان میخ میکوبید و یا رقص مرده تماشاه میکرد واقعا ارزش های اسلامی را پایمال میکرد. لطیف پدرام هم خود را به شما داراکولا ها چسپانده و نوکر روس هاست مثل شهنواز تنی مثل حبیب منگل و صد ها کمونست دیگر واز طرز خرامش معلوم میشود. بهتر است توت و تلخان خود را بخورید و کسی چیزی نمگوید خاموش باشید.
22 می 2009, 05:34, توسط کلکانی
آقای جیحون سلام فرمایشات جناب عالی را گرفتم شما می فرماید که کشور ما چون در اشغال است بناَ درست نیست که کسی خودرا کاندید کند وکسی هم به کسی رای بدهد درست مفکوره طالبی، جناب محترم فرمایشات شما میرساند ،که ما باید دست روی دست بگذاریم و منتظیرباشیم ببینیم که نواسه های گل محمد مهمند چه بلا های به سرمردم ما می آرند . مگر برایتان این معلوم نیست که در همین اوضاع و احوال آنها چه می کنند آنها هم آیا مثل ما ،کشور را در اشغال دانسته و به انتخابات نی میگویند؟ یا یکی به نفع دیگر می گذرند تا حاکم این سرزمین باشند او برادر برای خدا از خواب خر گوش بیدار شوید توره به وژدان سوگند پدرام از شهنواز تنی هم بدتر است چشم هارا باز کنید در این سرزمین چه می گذرد به من هم فرمایش میتی که بحث را خاتمه بدهم بلی وقت که همه قوم کشی زبان کشی وفرنگ کشی را می بینی و حال هم خاموشی دیگر چه جای بحث باقی می ماند من هم با این کلمات نتنها بحث را خاتمه میدهم بلکه به این جا سر هم نمی زنم با احترام کلکانی
22 می 2009, 14:37, توسط فرید پنجشیری
بی نام بچیم
توت و تلخان به مراتب از دوغ ،نان جواری و سر گین گاو و شتر و سگ بهتر است.
بچیم اشنغه ری پیش بادار های وهابی و پاکستانی ات برو اگر یک پنجشیری چند روپه بدست اورد او خو یکی است وای به حال شما سرگین بویان که همه تان ذاتاً مزدور و وطن فروش هستید.
به امید اینکه روزی بوی سرگین از مشامت رفته و یک کمی اهلی شوی.
22 می 2009, 18:11, توسط جیحون
آقای کلکانی سلام ! متاسفم که شماتاهنوز به چند نکته ی عام فهم متوجه نه شده اید :1)برداشت دقیق از معنی اشغال؛ 2)درک درست از مفهوم «مفکوره ی طالبانی» ؛ورنه بنده را به داشتن «مفکوره ی طالبانی»متهم نمی کردید.نوشتن چنین حرفهانماینده گی ازتحلیل دقیق ازحقایق نکرده وبه اصطلاح به فیرنمی نمودن درتاریکی شبیه است.دوست گرامی ! شما مطمئن هستید که درین انتخابات مضحک ومسخره ،آرای مردم نقش داشته باشد؟ آیاعقل سلیم چنین حکم خواهد کردکه خلاف اراده ی امریکاو انگلیس کاندیدی میتواند برنده ی انتخابات شود؟آیا مخترع مفکوره ی طالبانی وایجادگرطالبان انگلیس وامریکا درتبانی با ارتجاع عرب وپاکستان نیستند؟آیا طالبان با امریکا وانگلیس واقعآ میجنگند ویا این بازی های کثیف به جز«خیمه شب بازی» چیزدیگری نیست؟اگربه قول شما طالبان مخالف انتخابات اند پس« ملاراکتی»کاندید کیست؟ آیا انتخاب امریکاوانگلیس ماوشما هستیم ویانواسه های محمد گل مهمند؟اگراحیانآ ماوشما انتخاب امریکائی هاوانگلیس ها باشیم آیابه ما این توهین نیست که به نماینده گی ازقوم ما وشما«شاه شجاع گک زلیلی»مانندکرزی به پست بیصلاحیت ،گوش به فرمان ومزدوربیگانه ریاست جمهوری نام نهاد تکیه زند وروح قهرمانان مارا درگورناآرام سازد؟ آیا اگرتمام مخالفین نواسه های محمد گل مهمند دریک صف قراربگیرندوبااستفاده ازشیوه ی مبارزه ی شما باپیش کشیدن کاندیدی درانتخابات ریاست جمهوری نام نهاد چانس پیروزی خواهند داشت؟لطفآبدون حاشیه روی اگر میخواهید به این سوالات پاسخ بدهید ،از شما سپاسگزارخواهم بود.دوست عزیز بااشتراک درانتخابات دوخیانت بزرگ دربرابر کشورومردم ما انجام خواهد گرفت:1)صحه گزاشتن بالای اشغال کشور؛ 2) کمک به دوام اشغال .من مطمئن هستم اگرشمابه این حقایق تاکنون پی نبرده اید،تمام کاندیدان اینهارا میدانند، وکاندیدشدن اکثر آنهابشمول کاندید موردنظر شما نه به خاطررئیس جمهورشدن ،بلکه به خاطر گرفتن امتیاز مادی ویاکدام موقف ومقام درحاکمیت مزدوراست وبس ودرنتیجه به جزخیانت ملی چیز دیگری نمیتواندمحسوب گردد. هم وطن گرامی! برعکس ادعای شما بای کوت چنین انتخابات عاری از مشروعیت نه به قول شما«مفکوره ی طالبانی» است بلکه «نه»گفتن دربرابرپلان های شوم اشغالگران وحامیان فاشیزم است که بالای آرای مردم ما تمسخرنموده ونام آنرا دمکراسی وانتخابات آزاد میگزارند.حرف هازیاد است اما عجالتآ نسبت کمی وقت به همین چند نکته اکتفا نموده امید که خاطرشماراآشفته نساخته باشم.بامصرعی ازحافظ شیراز سخنم را به پایان میرسانم : «دولت ازمرغ همایون طلب وسایۀ او***زانکه بازاغ وزغن شهپر دولت نبود».خوش باشید هم وطن گرامی.
23 می 2009, 01:14, توسط رجحان
فرید جان و کلکانی جان. منطق هردوی تان از همان نوع منطق های حبیب الله بچه سقو است که روز جشن استقلال گفت: آزاد هستید بروید کوکبازی و بودنه بازی کنید. شما که هنوز قنداق و بستره خود را تر میکنید از سیاست و دین چیزی نمیدانید و چسپیده اید به دهل دوسره و بوی سرگین. بچم برو پیش مولوی سیاف قاتل مسعود بپرس در مملکتی که به اشغال کفر باشد امیر و یاخلیفه حق انتخاب دارد. به گفته شیخ محسنی :
په غین نه پوهیژی په خوتی لاس مه اچوه..
25 می 2009, 12:03, توسط Golrhman
salaam
man az kanded tore jnab Abdllatif potraan homait mekonam
ishan yak shkhsiyat mile va yk danshmandcvashakhsybakfayit
bafasahatzabntamamkeriktaryakrasejamhordarishanast.
4 جون 2009, 05:51, توسط مريم نور از دانشگاه - كابل
بعد از مسعود شهيد لطيف پدرام يگانه كسي است كه مردانه وار و شجاعانه مي خواهد تا مشكل قومي را در كشور ما حل نمايد و نظام فدرالي را پيشنهاد مي كند ولي دشمنان جاهل و معامله گران دون همت و مذهب سالاران فرومايه مي خواهند تا پدرام عزيز را با بهانه و افتراهاي دروغ بدنام سازند ولي غافل از اين اند كه نميتوانند تا با نسخه هاي كهنه و فرسوده جلو حقانيت و محبوبيت اين مرد آگاه و مسلمان پاك را بگيرند.
4 جون 2009, 11:07, توسط 45
برادران!!!!!
هیچکسی از پشتون یا اوغان وطنپرست تر, قهرمان تر ,شجاع تر , باتور تر , شمشیر زن ,وحراست کننده این وطن نبوده ونخواهد بود.
این ها وارس حقیقی وتاریخی این وطن اند !!!!
دیگران همه کوچی.
این ها از اول تا اخر پاچا وپاچاه زاده بوده وخواهد بود.
این ها دمکراسی را در وطن ما پیاده کرده .
اسلام راپیاده کرده.
حقوق زن را پیاده کرده.
دیگران بر دیگران ظلم کرده هیروهین تریاک کشت کرده نام ووطن ما را دراین عرصه در قطار اول جا داه .
دیگران وطن را به خارجی ها فروخته وووووو.
پدارم جک بزند که از فدرالی صحبت کند چرا که فدارالی از نظر بعضها تجزیه معنا دارد !!!
نفوذس شماری یا سر شماری هم نادرست وکار کفر امیز است!!!!
در اسناد هویت یا شناسنامه نباید ملیت ذکر شود چرا این به ضر دیگران است باید مثل دمکراسی در غرب !!!سیاه وسفید فرانسئوی یا انگلیسی نوشته شود .
پدارم حق ندارد شخصیت ساختگی یا قهرمانان ساختگی را زیر سوال ببرد این خیانت است چرا که مشر فلان قوم مشر همه است!!! پس پدرام باید ترور شود وخاموش بماند تا نتواند قهرمانان حقیقی که گمنام مانده اند رابه دیگران معرفی کند.
این دستور ملی اندیشان(احدی, کرزی,حبیب اله رفع , شکریه بارکزی,سیستانی, لایق, حکیم گوندی , شهنوازتنی,گل اقا شیرزی ,کریم خرم وروح پاک حبیبی ,محمد گل خان محمند...) است .
پدرام بدلیل 1 زمزمه کردن فدرالیزم 2 نفوس شماری3 ذکر ملیت در شناسنامه4شناسانیدن قهرمانان حقیقی5 مبازه با تریاک6 عدم قبول لویه جرگه نصوار7خاتمه دادن به انحصار8 مبارزه با فاشیزم ووو.
باید سنگ سار شود به غرفه ترافیک با رسمان پاکستانی کشال شود واین امر بزرگ را سلام راکتی متوکل بشیر بغلانی جمعه خان همدر وسایر ملگری اجرا کنند.
4 جون 2009, 13:17, توسط شعله
مریم جان سلام! ازنوشته ی تان معلوم میشود که شما شیفته ی قد بلندوحرفهای جادوئی پدرام شده اید ،درغیر آن اگر کمی ازعقل تان کاربگیرید،نوشته های آقای آرام رادرهمین صفحه با دقت بخوانیدوکوشش کنید که آقای پدرام رااز نزدیک بشناسیدوبعدآ قضاوت کنید بهتر خواهد بود تا ازروی احساسات.نشنیدی که بزرگان چه خوش گفته اند: « واعظان کین جلوه در محراب ومنبر میکنند *** چون به خلوت میرسند آن؟؟؟کاردیگر میکنند».پدرام تااوایل ماه جوزای امسال «بکس بردار» اکه ی دوستم بود،حالاکه دوستم به وظیفه ی جدید« بخچه برداری» کرزی توظیف گردیده!!! دیده شود که غلام غلام خواهد گردیدویاغلام غلام غلام ...مریم جان حوصله داشته باش ،بازارخرید وفروش منافع ملی خوب گرم است تا جائیکه دیده میشود درین خرید وفروش پدرام شما هم ازدیگران عقب نخواهد ماند.نقاب ها ازچهره ها بزودی خواهد افتید!!!پدرام آقا صدهاتا آدم های کهنه کار سیاسی را مانند طفل فریب داده وازایشان سوء استفاده کرده ورفته ،شما نوجوانک هارا ده ها سال دردام فریب گیر کرده نگاه خواهد داشت.دعامیکنیم که خداوند انسان های ساده را به قدرت خودش ازچنگ« دجالها» نجات بدهد.