صفحه نخست > دیدگاه > انتخابات > پذیرش انتخابات دور دوم: فداکاری یا اعتراف یک خیانت ملی؟

پذیرش انتخابات دور دوم: فداکاری یا اعتراف یک خیانت ملی؟

تاریخ بار ها ثابت ساخت که هیچ تجاوزگری، هیچ دولت وابسته و مزدور، هیچ ایدیولوژی یا نظامی که با بافت های اجتماعی و تاریخی جامعه افغانستان هماهنگ نبوده، نه تنها موثر نمیتواند باشد، بلکه باعث تباهی و ویرانی بیشتر افغانستان می شود.

کاوه کرامی
همرسانی
  • mail
  • google
  • linkedin
  • printer
  • reddit

نظام های دیموکراتیک مدعی اند که حکومت ها بر اساس رضایت اکثریت مردم تشکیل میشوند، که انتخابات یگانه عنصر مهم در تبدیل کردن این ادعا به واقیعت است. بر انتخابات زمانی مشخصه دیموکراتیک را میتوان افزون کرد که این روند "آزادانه" و "عادلانه" صورت بگیرد؛ مردم نامزد ها خویش را معرفی کنند؛ از آزادی کامل برای انتخاب نامزدهای مورد پسند شان برخوردار باشند؛ نامزدهای انتخابات حقوق و امکانات برابر داشته باشند؛ ...
اما هر انتخابات الزامآ دیموکراتیک نیست. نظام های توتلیتر و دکتاتوری گاهی برای مشروعیت دادن قدرت خویش انتخابات را برگزار میکنند. بطور نمونه میتوان از انتخابات 2002 عراق یادآوری کرد که در آن صدام حسین 100 در صد آراء را کسب کرده بود.

با در نظر داشت تفکرات و اصول های نظام دیموکراتیک [تشکیل حکومت بر رضایت مردم]، آیا میتوان نظام فعلی حاکم افغانستان را یک نظام دیموکراتیک خطاب کرد و انتخابات آنرا دیموکراتیک؟

در تاریخ سیاسی افغانستان ما بر یک رسم بر میخوریم و آن عبارت است از کسب قدرت از طریق جنگ و خشونت. اندک توجه بر رضایت مردم در تشکیل حکومت ها صورت نگرفته است. انتقال قدرت از عبدالرحمن خان تا رییس جمهور کنونی "حامد کرزی" همواره با خونریزی، کشتار، و انوع از جنایات ضد انسانی صورت گرفته است.

بدون تردید نظام حاکم کنونی ظاهرآ عناصر دیموکراتیک را با خود دارد (مثل برگزاری انتخابات)، اما پرسش بنیادی این است که این نظام از کدام طریق حاکم شد؟ آیا این نظام در میان بافت های اجتماعی و تاریخی افغانستان رشد کرده، که حالا وقت اجراء آن رسیده است، و یا اینکه مثل سایر نظام های گذشته وارداتی و تحمیل شده است؟
برای پاسخ این پرسش راه دور و دراز را باید پیموده، تا انکه به پالیسی خارجی اداره 41 ام رییس جمهور امریکا "جرج دبلیو بوش" برسیم. در سیاست خارجی بوش یکی از نقاط بحث برانگیز، توسعه دیموکراسی لیبرال - که از میان نورم و ارزش های جامعه امریکایی شکل گرفته – بود.

البته یک ماه بعد از حادثه 11 سپتمبر 2001، بوش در یکی از سخنرانی ها خویش صریحآ به مردم افغانستان اعلام کرد که تا حکومت بدست ما نیامده، ما بر بمبارد و حمالات هوایی خود ادامه میدهیم.

آری! دیموکراسی هم در افغانستان به همان شیوه غیر انسانی بالای مردم افغانستان تحمیل شده است. بعد از اشغال افغانستان، در کنفرانس بن، "حامد کرزی" که قبلآ بدون تردید توسط دولتمندان امریکایی منتخب شده بود، علی رغم نتایج رای گیری کنفرانس بن، ریاست دولت انتقالی را بدست گرفت، و سرانجام قسمی که انتظار میرفت، با استفاده از قدرت و امکان در دست داشته خود، و مهمتر از همه، حمایت مستقیم امریکا، برنده انتخابات ریاست جمهوری شد.

پس میتوان چنین نظامی را که بر بی عدالتی بناء یافته، یک نظام دیموکراتیک نام نهاد؟

حامیان نظام فعلی استدلال میکنند که گویا دیموکراسی افغانستان جوان است، نیاز به زمان دارد تا رشد و نموء نموده، به مرحله برتری برسد. اگر چنین استدلال صحت داشته باشد، پس چرا امروز بعد از گذشت هشت سال، و سپری شدن دو دور انتخابات، ما اندک پیشرفت را در این روند مشاهده نمیتوانیم کرد؟ برعکس بی عدالتی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روز به روز رو به افزایش بوده، افغانستان دچار بحران های وخیمتری شده است. آیا چطور میتوان نمونه از رشد و پیشرفت را در یک روندی که از لحاظ کیفیت، موثریت و اعتبار در حالت نزولی قرار دارد، دریافت کرد؟

دومین انتخابات ریاست جمهوری بصورت آشکار حاصل هشت ساله به اصطلاح نظام دیموکراتیک را بر روی پرده گذاشت.

رییس جمهوری که بعد از هشت سال دولتداری با کمک های گزاف اقتصادی جامعه جهانی اندک دست آوردی چشمگیر را بدست نداشته، بلکه محکوم به وخامت اوضاع گردیده، باز هم خود را برای دور دوم کاندید کرد و همواره به حیث نامزد پیشتاز در رسانه ها معرفی میگردید.

معامله گری های چشمگیر وی با سایر شخصیت های بحث برانگیز قومی و مذهبی؛ مصرف میلیونها دالر در کامپاین انتخاباتی وی که به گمان بعضی از صاحبنظران پول مصرف شده از تجارت مواد مخدر بدست آمده بود؛ تائین رییس کمیسیون مستقل(؟) انتخابات توسط خود وی؛ تبدیل رسانه های دولتی به مراکز کمپاین انتخاباتی وی و غیره.. نمایانگر استفاده غیر مشروع وی از قدرت دولتی در روند انتخابات بوده، که انبوه از بی عدالتی را بمیان آورده است.

بعد از برگزاری انتخابات 20 اگست، 2 ماه طول کشید تا نتایج نهایی انتخابات اعلام شود- که این خود مشروعیت نتایج انتخابات را زیرسوال میبرد. اعلام تدریجی نتایج اولیه برای آماده سازی اذهان مردم برای تحمیل پیروزی حامد کرزی طراحی شده بود، اما با عکس العمل های جدیی روبرو شده، و صدها مورد تخلف و تقلب درج و ثبت گردید. بنابر دریافت شواهد جدی مبنی بر تقلب گسترده ای که به نفع حامد کرزی صورت گرفته، حامیان خارجی دولت دیموکراتیک حامد کرزی از پیامدهای تقلب گسترده و ایجاد حکومت کاملآ نامشروع در هراس شدند، در صدد رقم زدن مانورهای جدید شدند؛ که سرانجام به اعلام برگزاری انتخابات دور دوم منجر شد.

ظاهر شدن حامد کرزی بالای پودیوم همراه با مقامات امریکایی و اروپایی برای اعلام نتایج نهایی انتخابات بحث برانگیز و مبهم 20 اگست را میتوان یک مقطع مهم سیاسی در هشت سال اخیر تحریف کرد.

گرچه یک روز پیش از اعلام حامد کرزی، کمیسیون سمع شکایات - که متشکل از کارمندان خارجی و داخلی بوده و بحیث قدرتمندترین مرجع بر بنیاد قانون انتخابات محسوب میشود – نتایج بررسی دو ماه خود را، که براساس آن آراء حامد کرزی به مقایسه به نتایج اولیه به 48 در صد تقلیل پیدا کرده بود، ارائه کرده بود. اما باز هم تردید و گمان زنی های چشمگیر در مورد چگونگی نتایج نهایی موجود بود، که سناتور امریکایی،"جان کیری" که در پودیوم حضور برجسته داشت، اعلام مذکور را در اوضاع کنونی فرصت آفرین خطاب کرد.
اگر به ترکیب مقامات ظاهر شده در پودیوم نگاه شود، یک تناسب عجیبی را میتوان در آن سراغ یافت: حامد کرزی افغان تبار – گرفتار سراسیمگی بود - در مقابل با پنج مقامات امریکایی و اروپایی. پس پرسش ایجاد میشود که اینطور دخالت مستقیم و اشکار عناصر خارجی در انتخابات دیموکراتیک افغانستان - که متعلق به مردم آن است از برای چه؟

واقیعت تلخ این است که امریکا و ناتو در قدم اول یک صد هزار نظامی در خاک افغانستان دارند، و ثانیا مادر و نگاهدارنده حکومت حامد کرزی هستند. در اخیر وقتی که رسوایی انتخاباتی به اوج اش رسید، امریکا ظاهرآ بالای گدی گگ اش [حامد کرزی] فشار وارد کرده، وی را وادار به قبول تصمیم کمیسیون سمع شکایات میکند. پس ما باید الزامآ مدیون و سپاسگذار امریکا باشیم، که در عدم مداخله آن، کرزی مستقیمآ برنده انتخابات دور اول اعلام می شد؟ چه بازی و رسمی: میافرینند، پرورش میکنند، کلان و قدرتمند میسازند، و بعدآ شاید انتقاد کنند، به همان سهولتی که در آسمان بلند میکنند، در زیر زمین، در گور تاریک هم میبرند.

اگر از مسئله استقلایت سیاسی صرفنظر کنیم، باز هم این نمایش پیامدهای وخیمی را در بر خواهد داشت: امریکا یک بار دیگر برای رقیبان خود – بلاک شرق (؟)- در منطقه نشان داد که دولت افغانستان تا هنوز هم تحت نفوذ و تاثیر آن قرار دارد. و حامد کرزی شاه شجاع دیگر؟

اینکه قبل از برگزاری انتخابات چه سوء استفاده جویی ها از قدرت دولتی برای کمپاین انتخاباتی حامد کرزی صورت گرفته در یک طرف میگذاریم، اما وقتی که تقریبآ یک میلیون رای جعلی - گویا این اکثریت از آراء مردم جنوب افغانستان است – کورکورانه داخل صندوق های رای دهی انداخته می شود، این اوج از خیانت و بی عدالتی را در مقابل حق مردم افغانستان نشان میدهد. سپس پذیرش نتایج نهایی دراصل اعتراف به ارتکاب یک خیانت ملی است، که نه تنها باعث سلب حق اشتراک حامد کرزی در انتخابات دور دوم باید شود، بلکه بدون تردید سزاوار محکمه بین المللی هم است. اگر چنین جنایتی در انتخابات امریکا رخ میداد، مجرم شدیدآ مجازات میشد. تطبیق عدالت در یک جامعه باعث ثبات و پیشرفت میشود.

اما برعکس، رییس جمهور امریکا "بارک اوباما"، صدرعظم انگلیستان "گولدن براون"، و تعداد دیگری از رهبران تحمیل و تمویل کننده های دیموکراسی کنونی افغانستان، البته با پشتیوانه یک صد هزار نظامی مجهز خویش - از موافقت حامد کرزی در پذیرش تصمیم کمیسیون انتخابات استقبال کردند، عمل وی را یک گام مفید در تقویه دیموکراسی در افغانستان تلقی کردند. حتی برای پاداش و تشویق حامد کرزی، وزیر خارجه امریکا "هلیری کلینتون" وی را برنده احتمالی دور دوم نیز خواند.

آری! این است هدیه مرگبار و زهراگین دیموکراسی لیبرال امریکایی که برای مردم افغانستان - بعد از دنیایی از امید و شاید انتظار - به ارمغان آورده است. افغانستان امروز بعد از هشت سال تجربه دیموکراسی امریکایی، بسوی کسب مقام غریب ترین، بیسواد ترین، فاسد ترین، زیادترین تولیدکننده مواد مخدر، عقب مانده ترین، محتاجترین، ... مملکت در جهان شتابان روان است.

پس چه باید کرد؟

بعد از بمیان آمدن واژه ای بنام "ملت" در قاموس سیاسی جهان، افغانستان از اهمیت جیوپولیتیکی ویژه ای در منطقه برخوردار شد، که از همین جهت همواره در طول تاریخ میدان زور آزمایی قدرت های جهان قرار گرفته است؛ در این مقطع تاریخ ما شاهد هژمونی امریکایی هستیم. هژمونی که از دیموکراسی استفاده ابزاری کرده، با دشمن غولپیکر فرضی بنام "القاعده و طالبان" – که در اصل خود خالق آن است- داخل جنگ (؟) بوده، اصلا در صدد کسب منافع و بقای هژمونی خود است.

گرچه انقلاب و آزادیخواهی شاید برای زیادی از مردم حالا غیر عملی و خیالی بنظر برسد، شاید علت آن هم تجارب تلخ از قیام های گذشته است، اما تاریخ بار ها ثابت ساخت که هیچ تجاوزگری، هیچ دولت وابسته و مزدور، هیچ ایدیولوژی یا نظامی که با بافت های اجتماعی و تاریخی جامعه افغانستان هماهنگ نبوده، نه تنها موثر نمیتواند باشد، بلکه باعث تباهی و ویرانی بیشتر افغانستان می شود.

یکی از نقاط حساس که دشمنان افغانستان همیشه از طریق آن برای کسب منافع خود استفاده کردند، برهم زدن وفاق ملی است. بنظر نگارنده، این عظیمترین خلاء را برای تجاوزکاران و مزدوران ایشان مساعد ساخته است. تجربه نشان داده است که ملیتگرایی سرانجام به نفع هیچ کدام ملیت های مقیم در افغانستان نخواهد بود.

حاکمان افغانستان در چند سده اخیر که اکثرآ متعلق به قوم پشتون بودند، آیا چه کاری را توانستند بخصوص برای پشتون ها افغانستان انجام بدهند؟ دور نرفته: آیا این فغانی که بعد از حمالات نظامی امریکایی هوا را پاره میکند از اطفال و مادران معصوم پشتون ها نیستند؟ جسد جوان های غریب و بیکار که بعنوان طالب روزانه به قتل میرسند، مربوط به کدام قوم میشوند؟ برای چند فیصد اطفال پشتون امکان تحصیل فراهم است؟ بدون تردید قربانی اصلی نظام دیموکراتیک حامد کرزی، مردم پشتون افغانستان شدند. پس چرا برای یک شخص مزدور و وابسته مثل حامد کرزی اجازه داده شود تا از کارت ملیتی و زبانی برای برد خویش در انتخابات استفاده کند؟ حامد کرزی بی شرمانه در حدود یک میلیون رای مردم جنوب را از طرف خود برای خود داخل صندوق های رای میکند. حقیقت اینست که منافع مردم در کل قربانی منافع یک اقلیت نهایت کوچک می شود.

پس رسالت سنگینی در پیش رو نسل جوان افغانستان افتاده است، نسلی که خود قربانی و چشنده تلخی زهر ستم متجاوزگران، و مستبدان عصر خود است. نسلی که تنها میتواند با یک دید علمی و منطقی به سراغ ریشه یابی این همه بدبختی های جامعه افغانستان برود، آنها را هر یک شناسایی کرده، برای نابودی آنها دست به عمل زند. نسل گذشته هم باید شرایط را برای تقویت نسل جوان مساعد ساخته، آموخته های خود را با آنها شریک سازد.
خلاصه ی کلام، تجربه هشت ساله نشان داد که حتی دیموکراسی لیبرال امریکایی – که فعلا در دنیا به حیث یک نظام حاکم یاد می شود- به حمایت یک صد هزار نیروی خارجی هم نتوانست که درد ملت افغانستان را مرحم بخشد، بلکه باعث افزایش مشکلات ملت افغانستان گردید. دیموکراسی هم مثل سایر نظام های دیگر یک نظام است که تهی از نواقص نیست، اما در حقیقت مشکل اصلی امروز نه در نظام دیموکراتیک در کل است، و نه در نظام سوسیالیستی دیروز، بلکه در شیوه تطبیق و از همه مهمتر استقلایت سیاسی در زمان تطبیق آن میباشد، که در غیاب آن، به ویژه برای کشوری چون افغانستان که در منطقه دارای اهمیت بسزایی میباشد. هر کشوری که افغانستان را اشغال کند، کشوری دومی و سومی احساس تهدید کرده، در صدد تخریب وی میروند – و مردم افغانستان قربانی بازی های استراتیژیک آنها. پس بهتر این است، استقلالیت سیاسی افغانستان به خود ملت افغانستان [ شاید از طریق مبارزه و پیکار] برگردد، این چنین حق استقلال [واقعی] را مثل امریکا یا انگلیستان، افغانستان هم دارد.
شاید بعضی ها عدم موجودیت خودکفایی اقتصادی را مانع اصلی استقلالیت سیاسی بدانند، ولی پرسش که در این مورد طرح میشود اینست که در طول تاریخ که کشور ما اکثرآ تحت تاثیر مستقیم و غیر مستقیم یک ابر قدرت خارجی بوده، چه برتری در آن رخ داده؟ هشت سال از اشغال افغانستان توسط امریکا، که در جهان قویترین ابرقدرت است، میگذرد، اما باز هم فقر در حالت توسعه یافتن است، عایدی روزانه اکثریت طبقه کارگر کمتر از 1 دالر امریکایی است. پس این مزدوری و حقرات سیاسی چه فایده برای ملت غریب افغانستان دارد؟ پس آزاد و مستقل زیستن، گر چه با فقر هم همراه باشد، به مراتب موثرتر و باعزت تر از شرایط کنونی است.
در ضمن قابل یادآوریست که در سیستم حاکم کپیتلیزم که دیموکراسی در مدارهای آن فعالیت میکند، تنها توجه بالای افزایش سرمایه سرمایداران است و بس؛ اگر چه آن به قیمت خون یک ملت هم برآورده شود. پس خوشبینی حامیان نظام فعلی – البته آنانیکه سرمایدار نیستند- از بهر چه است؟ فقر، بی کاری،... در امریکا رو به افزایش است، آنها بروند درد خود را اول دوا کنند و سپس برای کمک های بشردوستانه راهی کشوری چون افغانستان شوند.
یکی از استدلال های عام که برای تقویه حضور نظامی امریکایی ها طرح میشود، مسئله برگشت طالبان به قدرت است. در قدم اول، شواهد زیادی در دست است که امریکا، انگلیستان و پاکستان خالق طالبان بودند، و در قوت دادن طالبان بعد از سکوت حکومت طالبان در کابل، هم دست داشتند. به باور نگارنده، طالبان در اصل تهدیدی برای منافع امریکا ایجاد نمیکند، حتی میتوانند که برای تطبیق برنامه های استراتیژیک امریکا در منطقه موثر واقع شوند. اگر وضیعت به همین منوال دوام کند، احتمال بقدرت رسیدن طالبان در آینده زیادتر خواهد شد و شاید امریکا بعد از تطبیق برنامه های استراتیژیک خود، افغانستان را ترک کند – پرداخت مصرف گزاف حضور ایشان در افغانستان خصوصآ در شرایط فعلی اقتصادی جهان آسان نیست. اگر طالبان در قدرت آمده نتوانند، امریکا زود یا دیر، چه به رضایت خود یا به زور افغانستان را ترک باید کند، و افغانستان را به مافیایی اقتصادی و سیاسی که در طول این دوره پرورش داده، تحویل خواهد کرد. در هر دو صورت خیزش و قیام ملت افغانستان حتمي الوقوع است.

پس یگانه راه برون رفت از بحران ها پی در پی که دامنگیر کشور ما میشوند، بسیج شدن بالخصوص نسل جوان با یک "اندیشه نو"، استوار بر تجارب علمی و منطقی، سازگار با بافت های اجتماعی، تاریخی و مذهبی جامعه افغانستان، برای ایجاد یک جنبش ملی آزادی- و عدالتخواهی است. که سر انجام مولد یک حکومت واقعی مردمی، مستقل و آزاد خواهد شد. در غیر آن ملت مظلوم افغانستان در آتش سوزان متجاوزگران و مزدوران آنها همواره خواهد سوخت- از عقب یک شاه شجاع، شجاع شاه دیگری ظهور خواهد کرد.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • محترم کاوه کرمی درود .دراخیر نوشتارتان برای رهایی ازبحران کنونی ازجوانان کشور خواسته بودید که با یک اندیشه ای نواستوار بر تجارب علمی ومنطقی وسازگار بابافت هایی اجتماعی تاریخی ومذهبی جا معه افغا نستان برپا خیزند وجامعه افغانستان را نجات دهند منظورتان رابکلی درک نتوانستم ازینکه هفته فهم هستم درین زمینه معذرت میخواهم اند کی به تفصیل بیشتر نیاز است ایا میتوانیم درافغانستان چیزی را که با تجارب علم ومنطق استوار باشد بادرنظر داشت بافت های اجتماعی تاریخی ومذهبی افغانستان تطبیق نمایم برهمه هویداست که بافت اجتماعی وتاریخی افغانستان بر اساس ظلم ستم وبی عدالتی استوار بوده است اگر نبوده است درکدام مقطعی ازتاریخ افغانستان عدالت اجتماعی برقرار بوده است وهمچنان ایا میتوانیم درجامعه هم تجارب علمی ومنطقی ومذهبی داشته باشیم که باز هم ممکن نیست چون بعضی چیزهای که علم میگوید با مذهب درتضاد است وبالعکس به نظرم اگرغلط فهمی نکرده باشم شما همان مثلی سابقه رادرنظر گرفته که میگفتند هم لال بدست اید هم دل یارنرنجد اظهار نظر فرموده اید که در بعضی مسایل غیر ممکن است.

  • بادرود به هم وطنان و
    بادرود به جناب کامران میر هزار که با این سایت ملی زمینه برای تصادم افکار های گوناگون در جامعة سنی و عقب ماندة کشور عزیز ما شده اند . تا همه بتوانند در فضای دیموکراتیک با هم به مبحثه پردازند و زوایای تاریک جامعه ماراروشن سازند و این بسیار مهم است که روشنفکران در روشنگری درست ، قلمبدست بتواند رهنمود باشند و در غیر آن جفای است بر قلم و کاغذ مصرف شده .

    من این نوشته های جناب کاوه را خواندم و آنرا درد دلهای شخصی خودشان یافتم تا بررسی شرایط عینی و ذهنی جامعه ما در آیینة سیاست های جهانی.

    گناه ایشان هم نیست چون هر کسی قلمبدست میگیرد بنابر گرایشات ذهنی و فکری خویش می نگارند مثلا امروز پدیده های اجتماعی همه را میشود بگوئیم که معضلات اجتمای دارای ابعاد وسیعی می باشد .
    بنظر من قضاوت ما باید بر اساس آنچه در دست داریم باشد و یا سنجش ما بنابر آنچه بود و هست باید شود.

    کشور ما دشمنان کمی ندارد در هر گام و در هر نوشته میشود احکام خرد زدایی آنرا مشاهده کرد وای به حال مردم که قلم بدستانش نتوانند تحولات را ببیند و یا توقع شان آنقدر باشد که حتا از گاو نر هم توقع گوساله زائیدن را داشته باشند.

    اینکه جناب کرزی چه کرده بهتر از ما غربیان و دشمنان تاریخ میتونند حس کس کند و آنکه کشوری بعد سالها صرف نام افغانستان بالیش یاد می شود این را میتوان به رشادت و از سر گذشتگی آقای کرزی دانست .
    اگر که ما الفبای سیاست را بخوانیم و ببینیم .

    تا جایی که من می بینیم اکثر نوشته ها بوی قومی و بوی مذهبی و بوی نژادی و زبانی دارد .و گر نه امروز اگر مجاهدین به قدرت می رسید نه کابل پرسی را میگذاشتند .و نه RTA و نه Ariana و بقیه را .
    زنانی که درزمان طالبان از خانه برآمده نمیتوانستند امروز میخواهند ریاست جمهوری را تصاحب کنند. در تمام زمینه ها فعال شوند. و اگر امروز هر تحولی و هر ارزشی در افغانستان وجود دارد و رو به پیشرفت تاریخی می باشد همانا کار دانی جناب کرزی است . چرا که اکثر افغانهای ما خانواده های چند نفری خویش را نمیتوانند اداره کنند. و این که رئیس جمهور یک کشور که در هر مسله کوچک باهم اختلاف دارند.

    مثلا داکتر عبداله و گلبدین و برهان الدین و صیاف و مزاری و دوستم و مجددی و طالب و غیره توانستند در مدت کوتائی افغانستان را به خاکستر مبدل کنند .

    اما برای ساختن یک کشور ویران حوصله لازم است و آنهم حوصله شخص بردبار و با کرکتری مثل جناب کرزی . و این همه زحماتی را که محترم کرزی کشیده ممکن داکتر عبدلله در مدت کوتایی مانند سالهای 90 تارومار کنند. و بعد طلبگار هم باشند . پس مردم افغانستان وظیفه دارند که برای سرنوشت شان فرصت را از دست نداده و با یک ری سرنوشت خویش را به دنیای مدرن وصل کنند همچنان که تا حالا از رای های محترم کرزی قائد ملی افغانستان معلوم است .

    منظور عبدالله و دارودسته سنگچارکی آن است در این چند بیت از غزل حافظ را هم مرور کنیم :

    نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند

    نه هر که آینه سازد سکندری داند

    نه هر که طرف کلاه کج نهاد و کنجی نشست

    کلاهداری و آیین سروری داند

    هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

    نه هر که سر بتراشد قلندری داند

    وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی

    وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

    تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

    که خواجه خود روش بنده پروری داند

    شرط و لازمه نوشتن اینست که نخست ما از خود شروع کنیم و از یک بعد به تمام مسایل نگاه نکنیم .
    و آب آوردن و کوزه چپه کردن ما یکی نباشد.

  • البته دشمنان آنقدر سطح جهل و جهالت را درکشور ما گسترده ساخته اند که تغیرات کمی و کیفی را در افغانستان را هیچ کدام آنها نمیتوانند ببینند و حس کنند. پس چاره چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    http://www.youtube.com/watch?v...

  • دوست عزیز برای پاسخ من همه قسمت را جدا جدا نوشته ام که چیزی باقی نماند
    حقبین
    برادر عزیز!
    فکر میکنم نوشته قبلی مرا بسیار سرسری خوانده اید که میپرسید کرزی به چه دلیلی به جهار کتاب کافر است... اگر دقیق شوید متوجه میشوید که این حرف کنایتاء نوشته شده که شما اصلاء متوجه نشده اید.و ضمناء میخواهم خاطر نشان بسازم که از اسلام و اسلام بازی هم خوشم نمی اید. فکر میکنم نیاز به توضیح بیشتر نیست

    پاسخ شما
    اولا" از گفته های شما بر می اید که شما از همان قماش خلق و پرچم هستید . که امروز تمام این پاده کثیف ثمر آن شکم خراب سردمداران خلق و پرچم است و گرنه کسی نه در فکر جهاد بود و نه در فکر جمهوری اسلامی و نه بنیاد گرا های طالبی وجودداشت و شما ها آنگونه تاریخ این کشور را منحرف ساختد که تا همیشه لکه ننگ آن برای رویزیونیست ها باقی خواهد ماند. که نمک میخورید و نمکدان را هم می شکنید .
    همین که دولت کرزی اسدالله جانی را اعدام نکرد ممنون باشید
    همین که تنی وطن فروش پارتنر بنیادگرایان آمد و خود را کاندید کرد .و مشت را در دهنش دید باید منون باشید.
    همین که امروز باز با تلاش های مذبوحانه در همه ساحات به شما اجازه داده اند که پرو بال بگشائید و یا سر از لاک خود بیرون آورید و مانند دیگران از همه حقوق برخوردار شوید باید از کرزی ممنون باشید و گر نه شما نجیب جان تانرا با آن سرنوشت مضحکش به چشم دیده باشید و حالا از دور سنگ پرتاب می کنید. و هنوز هم نمک میخورید و نمکدان را ....

    .........

    ببینید شما در قضاوت چقدر سطحی نگر و مبتدی هستید.چنانچه میگویید : . پول کدام قرضی است که شما طالبگاراید ؟ و ناراضی در نحوه مصرف آن.یا اینکه کابل پرس? رایگان است و کلمات هم مفت و اگر روغن مجانی و فراوان بود بگیریم در موارد نا جایز آن را استفاده کنیم . اولاء این پول از جیب شخص شما و یا جناب کرزی توذیع نمیشود که شما بدینگونه سوال میدهید. این پول تحت نام کمک ولی در حقیقت حلقه یی است که هر روز ترا خفه و خفه تر خواهد ساخت. تو در بدل این پول باید کشورت را بمثابه تخته خیز برای امپریالیزم جهانخوار که چشم به ثروت و انرژی در ایران و اسیای میانه دوخته مبدل سازی. و از جانبی هم جنبش های ازادیبخش و ضد استعمار در کشور های اسلامی که متاءسفانه اکثراء به دام بنیاد گرایی افتاده اند تحدید بسیار جدی یی برای متجاوزین استعمار به شمار میروند و امپریالیزم ناگذیر است این جنگ را تا هرچه مقدور است از خود دور نگهدارد.پس بهترین بستر برای درهم شکستن وی میهن توست. تویی که ازو بمثابه ناجی و لک بخش یاد میکنی. و ضمناء اگر ادب اجازه میداد در مورد محل مصرف روغن مجانی هم برایتان مشوره میدادم.

    پاسخ شما

    شمایان سطحی نگر هستید که در همان گادی رویزیونیستی که بسته شده اید نمیخواهید به افکار و عقاید آزادی خواهان ناب کشور ارج بگزارید که هنوز هم منتظر جواب قطعی هستید . فکر کنم بحث من با شمای که از یک گروه حلقه به گوش روس متوفی می اید هیچ فائده ندارد . چرا که وجود شما درقدرت باعث بحرانهای تحفه 7 ثور فائده سر کمایی را خورد و حتا بادار را هم از پا انداختید.باز چه میخواهید بنظر من شما باید فراموش کنید . واگر نه تاریخ فراموش نمی کند. لکه ننگ پر از خون هم میهنان مارا.درپولیگونها.
    ......

    - شما چقدر بیگانه از تاریخ کشور خود هستید .. نهضت زن در زمان شاه امان اله به پیشکسوتی ملکه ثریا ایجاد و در زمان تره کی تساوی حقوق زن با مرد رسماء در قانون مسجل گردید که شما انرا به غلط دستاورد کرزی میدانید.
    منظور تانرا از ندانستن ادبیات درست نفهمیدم که کی ادبیات وطنش را درست نمی فهمد و اصلاء دانستن این ادبیات چه ربطی به کمک های امریکا دارد..؟

    در مورد ستون پنجم نوشتید که 30 ملیون افغان هر یک دارای اندیشه های متفاوت بوده و به نحوی هر یک حیثیت ستون پنجم را برای دشمنان دارند !! این دیگر کاملاء غلط فهمی شما از مفهوم ستون پنجم است

    پاسخ شما

    با یک مثال ساده میخواهم مفهوم ستون پنجم را خدمت تان عرض کنم : اینکه از دوکتور نجیب الله با اردوی قهرمانش یاد آوری کردید درینجا معلوم می شود که شما پرچمی نیستید و خلقی هستید و گر نه در همان سیستم خودتان ببرک کارمل با ارزش تر از تره کی گنسو خان بود .
    تمام آن منظره های ظاهری را که سیتم تعلیم تربیه را ازبین بردید و همه را به پای مارش و میتنگ ها ریختید کجایش تعریف دارد . بچه های و دختر های که از دهن شان بوی شیر می آمد را در سازمانهای جوانان که مراکز عشق و بوس و کنار و رفیق بازی ساخته بودید کجایش تعریف دارد.
    در زمان شما همه مزایا برای کسانی بود که از جنس خودتان می بودورنه در شب کشتن و نابود کردن آنقدر شما یک چشم به جتامعه نگاه کردید که جز خادیست بدون جز رفیق بودن دیگر هیچ واژه برای همگونی اقوام مختلف وجود نداشت وطن دفاع میکرد
    ............

    مجاهدین را میتوان ستون پنجم تعریف کرد که در تبانی با ای اس ای در پی از پا افگندن رژیم بودند.
    بنظر من ما همه انسان هستیم و نه از توبره میخوریم و نه از اخور ولی امکان دارد در مورد شخص شما وضع فرق کند که ما در مورد کدام اعتراضی نداریم

    پاسخ شما
    مجاهدین در مقابل شما اپوزیسیون بودند . و مستقیم با شما درجنگ که نمیشود آنها را ستون پنجم خطاب کرد
    شما اینهمه زمان گذشت و تا هنوز تعریف اپوزیسیون را نمیدانید.
    اما امروز میشود بگویم که اپوزیسیون تمام این ملا های که در ولسی جرگه و لویه جرگه نشسته پول از کرزی می گیرند و فعالیت برای دشمنان دولت می نمایند. مانند . وای مزار عطا محمد نور ، و سلطانزوی والی غزنی و خانمش زهره داود که از خارج فعالیت های اینانرا در تلویزیون اپوزیسیونی مسکینیار پخش می کنند.

    ..............

    .
    خوب : شما از نابودی فرهنگ میگویید که حالا به کرامات شما و جناب کرزی از نابودی نجات یافته و ماشااله در راه بالندگی گام نهاده... یکبار به نشرات مبتذلی که از طریق تلویزیونها نشر میشود دیده بگویید که ایا همین فرهنگ را نجات داده اید ؟ یا کاباره های تن فروشان چینایی را ؟ و یا نایت کلپ هایی که تمام وقت مصروف توذیع و تعمیم مخدرات و سکس اند ؟ ایا میدانید که این فرهنگ شما نسل جوان را فقط عیاش بی شخصیت و بی تفاوت از اینکه در کنارش چه میگذرد بار اورده و اینده این خاک را به تباهی سوق میکند.
    در جای دیگری چنین فرموده اید : افغانها در مسائل میهن دوستی و اتحاد و درک منافع ملی کمتر از حیوانات جنگل فکر می کنندو چون همیشه خورده و خوابیده اندو نویسنده های شان هم قلم برای هیچ و پوچ زده ، رودخانة که دوتر یخ می زند حاصل سرمای یک شبه نیست . باز هم یک حق طلفی دیگر. افغانها بار ها و شجاعانه از سرزمین خود دفاع نموده و افتخار افریده اند. طرز دید شما ناشی از نا اگاهی تان از تاریخ کشورتان است .برایتان توصیه میکنم که اقلاء تاریخ غبار را بخوانید تا بدانید که افغانها حیوانی نه بلکه انسانی اندیشیده اند و مردانه مبارزه نموده اند. قربانی داده اند و حماسه افریده اند و هر بار یا کرزی یی و یا اسلافش افتخارات انها را دزدیده وتاریخ را مسخ نموده اند که در نتیجه ان جوان بیخبری چون شما اینگونه فتوا صادر میکند

    پاسخ شما !
    برای خودتان وقتی دختر و پسر در دفاتر سازمان جوانان شبوروز به عیاشی می پرداختند . کار انقلابی بود
    و لی امروز اگر چنین چیز های در گوشه و کنار توسط زنان روسپی روسی و یا تایوانی ها و بقیه صورت می گیرد به شان دینی تان برمیخورد . ولی خوش دارید که از پول تکس آن لقمه های چرب بردهان بگزارید و مزه مزه کنید. شما گرامی حتا به همان آرمان چپی خود هم که لق میرود وفادارنیستید بنظر من
    بروید قلم را بگزارید اگر شهروند این کشور هستید به گفته فرهاد دریا یک خشت بدست یک گلکار بدهید این و طن آباد میشود.

    ........................................

    -اینکه نویسندگان و روشنفکران را گوسفند خطاب نموده اید شاید از بدی طینت تان نباشد ولی از تربیه ناقص تان یقیناء حکایت میکند.
    در نتیجه همانقدر که خیل و ختک عبداله با افغانستان جفا کردند اقای کرزی یا از عدم کفایت کاری و یا هم شاید نقش شان ایجاب میکرد افغانستان را به تباهی سوق دادند.
    حالا جا دارد که از شما بخواهیم تا چشمان تانرا از تعصب بشویید تا سفید را زرد نبینید.

    موفق باشید

    پاسخ شما
    اگر همانطور نمی بود حالا ما اینهمه معضلات را نمی داشتیم استثناعات را در نظر نمی گیریم . همین خلق و پرچم که صاحبش روس بود همین نکته را درک نکردند که ما هموطن هستیم تا آخرین لحظه همدیگر را کشتند این میشود آیدیالوژی گوسپندی ، یک کمی واقعیات را به گردن بگیرید .
    البته اگر کسی گوسپندی فکر می کند مانند همین داکتر عبدلله ها گونه که از دودست خودش و یارانش خون می بارد نان را به نرخ روز میخورند و غیر مستقیم به این حلقه یا آن حلقه آویزان هستند. و یا نفر های شما که باز هم در پهلوی کرزی قرار دارند.
    پس شما ها می باشید که طینت تان فقط ماست مالی برای هر قماش است و از نظر آن تیوری را که جسته و گریخته خوانده اید جز روز گزرانی چیز دیگر ی نبوده. پس باید سر شما در تاریخ سیاسی افغانستان بکلی نه گرفت.
    و باز هم همینطور که دلیل می گوئید و اینهمه بدختی را که عاملش شما هستید به گردن نمی گیرید. این نتیجه بدست می اید که بگویم نرود میخ آهنین در سنگ .
    من با شما ها دیگر بحثی ندارم چه که عمل و گفتار شما از زمین تا آسمان فرق دارد.
    شما هم پیروز باشید.

    کامبیز

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس