مشروعیت ودولت ازنظراسلام
دین و سیاست
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
درنظام های غیر دینی مساله مشروعیت و مقبولیت چندان فرقی با هم ندارند و اصولا بحثی در این مورد وجود ندارد. مشروعیت یک دولت از مقبولیت آن ناشی می شود. اما در نظام های دینی چون مشروعیت زمامداران و دولت از طرف خدا و تنها مقبولیت ان از طرف مردم ناشی می شود، مشکلاتی زیادی را در راه به وجود امدن یک نظام دمکراتیک و آزاد و رعایت حقوق مدنی و بشری خلق می نماید.
بحث مشروعیت و مقبولیت یکی از جالب ترین بحث ها دراندیشه و تاریخ اسلام است. یکی از دلیل به وجود آمدن فرقه های مختلف اسلامی – مذهبی نیز دیدگاه های مختلف درمورد مشروعیت و مقبولیت در نظام سیاسی و جایگاه مردم ازنظر دینی به شمار می رود.
کسانی زیادی چون ابن سینا در کتاب شفا و صدر المتالهین و ناینی در کتاب تنبیه الامه و خمینی و... مطالبی زیادی در این مورد نوشته اند. در مورد مشروعیت نظام اگرچند اختلافات اندکی بین انها وجود دارد اما چون اکثر آنها از قرآن به عنوان مرجع استفاده کرده اند ، آن اختلاف نظرها هیچ تاثیری روی دید کلی انها در مورد مشروعیت انتخابات و دولت درکشورهای اسلامی و جهان نمی گذارد.
درنظام های غیر دینی مساله مشروعیت و مقبولیت چندان فرقی با هم ندارند و اصولا بحثی در این مورد وجود ندارد. مشروعیت یک دولت از مقبولیت آن ناشی می شود. اما در نظام های دینی چون مشروعیت زمامداران و دولت از طرف خدا و تنها مقبولیت ان از طرف مردم ناشی می شود، مشکلاتی زیادی را در راه به وجود امدن یک نظام دمکراتیک و آزاد و رعایت حقوق مدنی و بشری خلق می نماید.
ریشه های بحث در مورد مشروعیت سیاسی را میتوان به افلاطون نسبت داد كه انديشه عدل را در كتاب جمهوري خود به صراحت توضيح داده و فيلسوفان سياسي درعصر جديد آن را به صورتي سازمان يافته بيان كرده اند. طي سده هاي ميانه براي بيان رضايت و پذيرش يا مخالفت با غصب حكومت به كار برده مي شد. به صورت خلاصه می توان مشروعیت از نظر فلسفه سیاسی را به معنای توجیه عقلانی اعمال قدرت و معیار مشروعیت خواست عمومی مردم بیان کرد.
اما از نظر دینی برای بررسی نظرات تک تک آنها وقت زیادی می خواهد و به همین خاطر بهتر خواهد بود که مشروعیت و مقبولیت نظام های سیاسی و انتخابات را از دید قرآن به شکل مختصر بررسی کنیم :
درقرآن در سوره یوسف ایه 67 امده است که "حاکمیت فقط از آن خداست" و در آیه احزاب سوره 36 آمده است که "هیچ مرد و زنی با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بداند، با ان مخالفت نماید."و یا در «قل اغیر الله اتخذ ولیاً فاطر السموات و الارض». (بگو آیا غیر خدا ولی خود قرار دهم، خدائی که پدید آورنده آسمان و زمین است. سوره انعام آیه 14). همچنین خدا در سوره شوری آیه دهم میگوید: ام اتخذوا دونه اولیا فالله هوالولی و هو یحیی الموتی و هو علی کل شیء قدیر. (آیا غیر از خدا برای خود سرپرستانی قرار دادند و حال آنکه تنها او ولی و سرپرست است و هم اوست که مردگان رازنده می کند و بر هر چیزی قادر و تواناست.)*
آیه های زیادی به همین شکل در قرآن وجود دارد که نشان دهنده این است که نظام و زمامداران مشروعیت شان را نه از مردم بلکه از خدا می گیرند و خلیفه و حاکم، سایه خدا در زمین است. نقش مردم از نظر اسلام فقط اطاعت از فرمان های حاکم و قران است و بس.
از نظر اسلام قانون همان قانون قرآن است و هیچ کسی دیگری حق قانون گزاری را نیز ندارد. در مورد قانون و قانون گزاری به صورت بسیار واضح در آیه » ان الحکم الالله » آمده است که فقط خداست که همه مصالح و مفاسد انسان را می شناسد و حق قانون گزاری و تصمیم گیری را برای انسان دارد و انسان ها باید در مقابل امر و نهی خدا و قوانین دینی، پیرو بی چون و چرا باشند.
آیت الله یزدی، عضو فقهای شورای نگهبان ایران در آخرین سخنان خود در مورد مشروعیت و دمکراسی، چند روز قبل در یک سایت خبری می گفت که "دموکراسى به معناى بی نيازى از احکام دين و بسنده کردن به آراى جمعى است، و اين دقيقاً سرپيچى ازاطاعت پروردگار به شمار مىآيد. اهميّت دادن به رأى مردم در مقابل حکم الهى، روگرداندن از توحيد و پذيرش شرک جديد دنياى معاصر است، که بايد با اين بت پرستى جديد مبارزه شود".
سخنان این ملا دقیقا همان چیزی است که من در کوشش آن استم که آنرا در قرآن ریشه یابی نمایم و بگویم که قرآن و اسلام با دمکراسی و آزادی و حقوق بشرو ارزش های انسانی در قرن کنونی درتضاد قرار دارد. کلمه مقبولیت چیزی نو ساخته است که از طرف روشنفکران مسلمان برای بدیل مشروعیت به وجود آمده است.
دین اسلام به انتخابات باور ندارد بلکه دین خلافت و هم بیعت است. لازمه بیعت شرکت عموم مردم نیست، بلکه شرکت تعداد ملا و شیخ و همان طور که در زمان امارت طالبان تعدادی، ملا عمر را به عنوان امیرالمومنین انتخاب کردند- صورت می گیرد.
وقتی دینی نتواند با نقش های اجتماعی و سیاسی امروز خود را نشان دهد نمی توان آن دین را به عنوان الگو معرفی نمود. . بنا مسلمانان از بین دمکراسی و حقوق بشر و اسلام باید یکی را انتخاب نماید. قانون شریعت نیز همان چیزی است که از شوهر دادن دختر شش ساله شروع و به قطع نمودن دست و پا و سنگسار تمام می شود.
اینکه تعدادی از روشنفکران دینی در این سالها می خواهند ثابت کنند که اسلام با دمکراسی ، حقوق بشر، آزادی و برابری مشکل ندارد کار جدیدی نیست. وقتی کتاب های چندین سال قبل را بخوانیم- وقتی که اندیشه سوسیالیزم و یا ملی گرایی هنوز محبوبیت داشت- در آن زمان نیز ،تعدادی کوشش می کردند ،که بگویند، اسلام با سوسیالیزم مشکل ندارد و قبل از آن نیز اسلام با تجدد منافات نداشت و همچنان با ملی گرائی اما تجربه ثابت ساخته که اسلام نه تنها با تمام اینها مشکل دارد بلکه مشکل در خود اسلام است. فکر می کنم با استفاده از تجربه کشورها دیگر، نویسندگان دینی افغانستان نیز ضرورت ندارد تا ثابت کنند که اسلام با سوسیالیزم، اسلام با ملی گرائی ، اسلام با تجدد و اسلام با حقوق بشر مشکل ندارد بلکه بهتر است توقع شان را از دین کمی پایین بیاورند و به جای آن، دین را از عرصه عمومی به عرصه خصوصی بسپارند تا هم مردم نفس راحت بکشند و هم از شر جنگ و خونریزی راحت شویم. دین اسلام و درمجموع هر دینی دیگری اصولا ظرفیت دمکراتیزه شدن وعقلانی شدن را ندارند .
تعدادی نیز برگزاری شورا درزمان بعد مرگ محمد را به معنای باورداشتن اسلام با دمکراسی می دانند و دلیل می آورند. اما در حقیقت درهیچ جای قرآن شما نمی توانید این مساله را پیدا کنید که مردم حق دارند در شوری برای خود جانشین انتخاب کنند. اصولا شرح نزول آیه شوری در کجاست؟ کدام حدیث معتبری نزول آنرا برای انتخاب خلیفه آورده است؟ اگر محمد می خواست جانشین خود را توسط شوری انتخاب نماید به راحتی می توانست چنین دستوری بدهد. محمدی که حتی برای ازدواج کردن و آداب جماع و شستن دست و صورت دستوراتی ولو غیرعلمی و نادرست داده است هیچگاه از این مساله نمی توانست غافل بماند که بعد ازمرگش چی کسی باید جانشین اش باشد....
نوشته را با شعری از ان رند پارسی گو به پایان می بریم که سخنش شیرینی دیگر دارد:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر لطف خطا پوشش باد