... و راه سخیداد هاتف به تسلیم و خیانت میانجامد
به دفاع از راه ملالی جویا
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اشاره: کابل پرس? برای تضارب آرا و ايجاد فرهنگ گفت و گو در افغانستان کوشش می کند. آقای سخيداد هاتف اگر پاسخی به اين نوشته داشته باشند، بدون کم و کاست نشر می شود./ کابل پرس
آقای سخیداد هاتف طی مطلبی دروبلاگ خودش و «آسمایی» با ابراز ظاهراً سمپاتی به ملالی جویا سرانجام نتیجه میگیرد که راهی که او میرود «بن بست است». و بعد با تاسف از «بزرگترین ضعف ملالی جویا » به توصیههایی میپردازد که از نظر من با وصف ظاهر آراسته و مودب و پدرانهی آنها، ملالی جویای همچون صخره استوار را به باتلاق مصلحتگرایی و مماشات با جانیان خواهند کشاند اگر به آنها اعتنا نماید و از راه خودش عدول ورزد.
نویسنده خوب آغاز کرده اما وقتی میخواهد ملالی جویا را «ارشاد» نماید، متاسفانه رنگ و لحن نوشتهاش یادآور نوشتهها و طرز دید نه سیاستمداران و سیاستدانان رسمی در غرب بلکه نازلتر از آن سیاستبازان در غرب و شرق است که سیاست را «بی پدر و مادر» و «به جانزنی» و «دروغ گفتن و لافیدن» و تظاهر و هر حرامزادگی دیگر در قالبی «خاص» و «آراسته» میخوانند.
او بر آنست که: «بزرگترین ضعف ملالی جویا (در برابر بزرگترین نقطه قوتاش که شجاعت فوقالعادهاش است) ضعفی نظری است. به این معنا که برای او هنوز روشن نیست که ورود در عرصه سیاست ورود در قلمرو حرکتهای شطرنجی است.» و با توضیح حرکتهای شطرنجی (حرکت به جلو، به عقب، داد و گرفت، قهر کردن وغیره) میگوید که چون «عرصه سیاست هم شبیه عرصه شطرنج است»، پس ملالیجویا باید بکوشد شطرنجباز خوب باشد!
هاتف، ملالی جویا را با خیل سیاستبازان بیمسلک و فرصتطلب و مزدور اشتباه گرفته است؛ همین که ملالی جویا را د یده در لویه جرگه نشسته است او را بیزحمت در قطار همان سرجنایتکاران و مردان و زنان متحد آنان میپندارد که شادان و مستان در ولسی جرگه حرف میزنند و گاه با آقای کرزی و این و آن وزیرش قهر و ناز میکنند و به نوبت در تلویزیونها ظاهر میشوند و گروه گروه به خارج رفته و در هوتلهای پنج ستاره کیف کرده و از زندگی لذت میبرند. نیازی به تذکر ندارد که اکثریت این «وکلای محترم ملت» یا اعضای مافیای «ائتلاف شمال»، در همین افغانستان نیز برای خود زندگی فرعونسانی درست کرده اند. ولی ملالی جویا همانند شمعی است که میسوزد تا نور کوچکی در دل مردم نامراد و زجردیدهاش باشد. به قول آقای هاتف، «تو میتوانستی مانند هزاران عافیتطلب دیگر به ساحلهای بیخطر پر بکشی و بگذاری که میهن سوختهات جولانگاه خفاشان تیرهجان شود و مشهد خونین آزادیطلبان. میتوانستی صاعقهء خشمات را – که بیامان میزد و بر جانهای پست جنایتپیشگان میزد – به برق سکههای طلا بفروشی و مانند "آن که در خونش طلا بود و شرف" به عشرتکدهء غرب بشتابی. میتوانستی قفلی بر دهان، پردهیی بر چشم و پنبهیی در گوش بگذاری تا نگویی و نبینی و نشنوی. میتوانستی، اما تو دردی دیگر داشتی. تو شمعی بل خورشیدی بودی که نمیتوانستی خرمن تیرهء شب را به باد ندهی. آه! چه قدر نور و نوید در غضب شکستهات بود. چه قدر منبع شور و شهامت بودی. آه! قیامت، قیامت، قیامت بودی...»
اما نویسنده در تناقض فاحش با ستایشهایش، ناگهان از این «صاعقه»، از این «خورشید» و از این «قیامت» میخواهد با شرفباختهترین و مطرودترین افراد وارد "بازی" شود! او ملالی جویا را با گلابزوی، سلام راکتی، نورزیه اتمر، و... همردیف میداند که چون در ولسی جرگه در کنار آنان مینشیند پس خواهی نخواهی باید شطرنجزدن با آنان را بلد باشد ورنه همیشه بازنده خواهد بود! من فکر میکنم مشکل اساسی سخیداد هاتف همین جاست که به تعارفاتش به جویا، صادق نمانده یا اهمیت آنها را نمیداند که او را به "حرکتهای سنجیده" در عرصه سیاست (معنی دیگر کاستن از شور و شهامتاش) فرا میخواند. دریغ، بسیار دریغ که هاتف در شطرنج سیاسی چیره دست خواهد بود اما بدبختانه سیاستاش سیاستی بازاری، ارتجاعی، ضد مردمی، ریاکارانه و به شدت مبتذل است.
او به سیاست به نحوی بینهایت عام نظر دارد و نه سیاست در کشوری به نام افغانستان تحت اشغال امریکا و مافیای «ائتلاف شمال». او پارلمان و کابینه افغانستان را همتراز پارلمان و کابینههای غرب میگیرد. از غرب که بگذریم حتی در پاکستان و هند و ترکیه و...اعضای حکومت و پارلمان اکثراً از طبقات ستمگر و فاسد و مرتجع نمایندگی میکنند اما به هر حال دست و دامنی خونپر و هرویینپر همچون ربانی، گلابزوی، سیاف، قانونی، اسماعیل، خلیلی، دانش، محقق، دوستم، عطامحمد، ولی مسعود، حضرت علی، ملاراکتی، پیرمقل، چکری، فهیم، ظاهر اغبر، فهیم وغیره ندارند. در آن کشورها ممکن است چند نماینده واقعی مردم در این و آن مسئله با نمایندگان ارتجاع به «حرکتهای شطرنجی» تن دهند که امری خاینانه و عجیب و غریب نخواهد بود. اما در افغانستان و از کسی که «دردی دیگر دارد»، از «منبع شور و شهامت» چنین خواستی اهانتی زشت است.
نه آقای هاتف، ملالی جویا برای مردم دردمند افغانستان قهرمان شد و تا امروز قهرمان مانده اساساً به این دلیل که او «بازی» با جنایتپیشگان از هر جنساش را عار و منافی پاکیزگی سیاسیاش میداند. مردمی که چشم امید به ملالی جویا بسته اند او را نخواهند بخشید اگر با پلیدترین موجودات به «داد و گرفت»، «قهر کردن»، «حرکت به جلو» و... بپردازد. جویا فقط یک رسالت محوری برایش میشناسد: افشای بدون ملاحظهکاری تمامی جنایتکاران با هدف محاکمه آنان. و این همان چیزیست که مردم، مردم داغدار از خاد و چهار سال جنایت و خیانت جهادی از او انتظار دارند. البته این انتظار برای شما و نظایر شما مفهوم نخواهد بود چرا که داغ ناسور تیر این جنایتکاران را در دل ندارید و بناءً به سادگی او را به شطرنج زدن با تبهکاران فرا میخوانید. ولی آنانی که از عفریتهای جهادی قساوت و بیعصمتی دیده اند، ملالی را نمیخواهند به هیچ بهانهای منجمله بهانه «عرصه سیاست عرصه حرکتهای شطرنجی است» با قاتلان عزیزان شان آشتی کند. درغیر آن او نزد آنان در سطح وکیلانی تنزل خواهد کرد که جنایت پیشگان را هر روز «استادان و وکلای محترم ملت» خوانده و دیدار با آنان را «در جهت تامین وحدت ملی مفید و موثر» اعلام فرموده و بدین ترتیب به مردم خیانت روا میدارند.
راستی آقای هاتف، در صورتی که جنایتکاران نخواهند با ملالی جویای خواهان محاکمه آنان «بازی» کنند، تجویز شما چیست؟ او باید بر کدام حقایق و تعهداتش پا نهد؟ آیا به حکم «بچه خوب سلام به هر کلان میدهد»، به جنایتسالاران تعظیم کند و خوش بگوید و خوش بشنود؟
به جای نصیحتهای ملایی و پوسیده به جویا، که اگر مادرکلان مظلوم و بیسوادش هم از گور سر برآرد آنها را بر زبان نخواهد آورد، شما چرا به مثلاً اکرم عثمان، سمیع حامد، حمیرا نگهت سعیدی، سیاهسنگ، واصف و امثالهم نهیب نمیزنید که «بیغیرتها از این بیشتر چه فاجعهای میخواهید در افغانستان جاری باشد تا وجدان شما به حرکت درآید و قلم تان را به سوی "ائتلاف شمال" نشانه روید؟ چرا در ضدیت با مافیای جهادی و پشتیبانی از ملالی جویا سنگ و کلوخ میشوید؟» چرا به رهنورد زریاب «کارمند شایسته فرهنگ» خطاب نمیکنید که «نفرین بر تو که به جای دفاع از "منبع شور و شهامت"، هرزه دراییهایی را علیه او سرهم بندی کرده و به خورد بازیگران برنامه "زنگ خطر" میدهی؟ اگر به پایبوسی اسماعیل و شرکا در زمان معینیت وزارت اطلاعات و کلتور شتافتی، با تلویزیون طلوع چه نوع پیوندی داری که به خاطر دفاع از جویا یا در واقع دفاع از حیثیت خود از آن تیر نمیشی؟»
مسئله برخورد کارکنان ادبی و هنری و مطبوعاتی به ملالی جویا بغایت خطیر است. در نظر بگیرید که اگر اینان یک دل و یک صدا مقابل منشور مصالحه ملی یا «جبهه ملی» خیانت، و به حمایت از ملالی جویا برمیخاستند، چقدر وضع فرق میکرد، مردم به چه آگاهی وسیعی دست مییافتند و دنیا چقدر تحسینکنان شگفتزده میشد از مقاومت رزمندهی قلمبدستان پسماندهترین کشور روی زمین.
میخواستم بگویم که اگر خروش ملالی جویا هنوز به آتش سرکش تودهها بدل نشده یکی هم به دلیل تهیبودن اغلب روشنفکران ما از شرف پیکاری دریادلانه بر ضد جنایتکاران و اربابان خارجی آنان است. و یاد تان باشد که این روشنفکران استاد فرصتجویی و عافیتطلبی بوده و کار روزانهی شان تکرار مکرر حرکتهایی است که شما به جویا گوشزد کرده اید. اگر اکثریت روشنفکران ضد بنیادگرا و طرفدار دموکراسی مصمم و متحد باشند، اقلیتی از آنان که در خدمت خاینان طالبی یا «ائتلاف شمال» اند، با بایکوت جدی اکثریت در انزوا قرار گرفته و مردم هم از آنان همچون مکروب و کثافت و طاعون دوری خواهند گزید. به طور مثال صرفنظر از روشنفکران شیر پرچم و خلق و «ائتلاف شمال» خورده، اگر عناصری چون داکتر هاشمیان، نگارگر مشهور به نرشیر، نبی مصداق، رحمت اله صافی وغیره از سوی بخش اعظم روشنفکران مقاومتگر تحریم شوند و آواز و نوشتههای شان جایی انتشار نیابند و همه آنان را به مثابه ننگ جامعه روشنفکری افغانستان و جهان طرد کنند، بالاخره چه خواهد شد جز اینکه اگر غیرت داشته باشند انتحار میکنند و الا بدون غل و غش و حرامزادگی از اینکه از بیشاخ و دمترین موجودات عصر هواخواهی میکرده اند از مردم عذر خواهند خواست که در هر دو صورت نتیجه مثبت است.
نکته قابل توجه دیگر اینست که به زعم هاتف «جویا با قبول اینکه شهروند افغانستان است و قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان را قبول دارد، وارد پارلمان شده است. اما به نظر میرسد که این واقعیت را قبول ندارد که دیگران هم از درون ظرفیت دموکراتیک همان کشور وارد پارلمان شده اند.»
اینکه جویا خود را شهروند افغانستان میداند جای شک نیست اما بر اساس سخنرانیها و مصاحبههایش به آسانی میتوان دریافت که او مثل هر افغان آگاه و دموکرات نسبت به قانون اساسی انتقادات زیادی دارد. به نقل از یک دوست، در امریکا در مجلسی از جویا خواستند سرود ملی افغانستان را که در قانون اساسی آمده ترنم کند. او در پاسخ گفت: «من سرود ملی را با شکل امروزی بنیادگرا زدهاش قبول ندارم و بناءً نه میتوانم و نه میخواهم آن را بخوانم.»
اما حکم زنندهتراین که جویا از «ظرفیت دموکراتیک کشور» وارد پارلمان شده است. کدام «ظرفیت دموکراتیک» آقای هاتف؟ پارلمانی که بیش از %۹۰ اعضای آن را مافیای آدمکش تشکیل میدهد از «ظرفیت دموکراتیک کشور» حکایت میکند یا از ضد دموکراتیکترین و چرکینترین «ظرفیت»؟
راه جویا (و نیز اقلیت ناچیزی از نمایندگان) را در پارلمان به خاطری نبستند که ۱) مردم دنیا و افغانستان یقین داشتند او با وصف هر نوع تقلب و دستبرد، بیشترین آرا را به دست میآورد. بنابرین بازنده اعلام کردنش تمام مضحکه انتخابات را برای خوشباورترین افراد هم آفتابی و بویش را بالا میکرد. ۲) با موجودیت جویا و انگشت شمار نمایندگان واقعی دیگر در پارلمان، برگزارکنندگان نمایش به مردم افغانستان و دنیا میگفتند –و گفتند– ببینید انتخابات اگر آزاد و عادلانه نمیبود چگونه جویا میتوانست انتخاب شود؟ از همین جاست یک ایراد مشهور به جویا که با شرکت در انتخابات و ورود در پارلمان به جنایتسالاران و اربابان خارجی شان کریدت بخشید. منتها این ایرادگیران نمیدانند که در هیچ انتخابات ضد دموکراتیک در جهان نبوده و نیست که دولت مسلط به دلایل گوناگون به چند نماینده مردم در پارلمان اجازه ورود ندهد. و گاه اتفاق میافتد که از نمایندگان مذکور چهره کم مانندی مثل ملالی جویا سر برآورده و دنیا را تکان دهد. از سویی، جنایتسالاران کجا میتوانستند دقیقاً پیشبینی کنند که دختری به این جوانی، به خنجری دردیدهی شان بدل خواهد شد. اکنون که در دیار ما جلادان سیطره دارند و کسی و تشکلی را یارای نبردی فیصلهکن با آنان نیست، حضور جویا در پارلمان نقش تاریخی بزرگی در آگاه گردانیدن مردم و سازمانیابی شان برای مبارزات آینده داشته است.
جویا و جنایتسالاران از یک «ظرفیت دموکراتیک» وارد پارلمان نشده اند. جویا رای واقعی مردم را داشته است و دژخیمان به زور تفنگ و تهدید و تطمیع و تقلب و نادیده گرفته شدن عرایض مردم بر ضد دژخیمان از طرف ملل متحد، به کرسیهای پارلمان لمیدند.
شما آقای هاتف همنوا با عوامل امریکا و متحدان و جنایتسالاران میتوانید پارلمان را حاصل «ظرفیت دموکراتیک کشور» و در نهایت «خانه ملت» بنامید اما ملالی جویا با وفاداری به تعهد انقلابیش، پارلمان آنان را طویله و باغ وحش مینامد و با "جایگاه جنگ اندیشه" خواندن آن، خود و مردم را فریب نمیدهد. هیهات، تفاوت بین شما و ملالی جویا از کجا تا به کجاست!
ناصح بعد از آنکه پارلمان فهیمها، قانونیها، سیافها، فاروقیها، مجددیها، قدریه یزدان پرستها، حاجی علمسیاهها، حاجی فریدها، ملالی اسحقزیها، راکتیها، علومیها، حاجیالماسها، مصطفی کاظمیها و... را برآمده از «ظرفیت دموکراتیک کشور» ارزیابی میکند، ادامه میدهد: «در واقع ملالی جویا میگوید که من بازی میکنم اما با هیچ یک از این کسانی که من مخالف شان هستم بازی نمیکنم.»
پیشترها گفتیم که جویا برای «بازی» در قفس درندگان نیامده است. «بازی» با تبهکاران بیمار به کبیر رنجبرها، سرمچارها، منلیها، احمدبهزادها، شکریهبارکزیها و نظایر شان میزیبد که ضرورت وجودی شان در دولت را حفظ خرک و درک فعلی و «بازی»های بسیار گرم و هیجانانگیز با «رهبران محترم جهادی» میسازد. اما ملالی جویا با میهنفروشان به هیچوجه «بازی» نمیکند. او در پارلمان آمده است تا از همانجا ماهیت فاشیستی مذهبی یا غیر مذهبی "محترم" ها را به مردم ما و گیتی برملا سازد. او چه در آنجا باشد و چه حالا که "ظرفیت دموکراتیک" تاب تحمل صراحت کلامش را ندارند، از هر تربیون در خارج و داخل برای پیشبرد مبارزهاش استفاده خواهد کرد.
به نظر آقای هاتف، «ملالی جویا که سخت عاشق دموکراسی است ظاهراً به تبعات دموکراسی پابند نیست. جنگسالاران مخالف ملالی جویا و خط فکری سیاسی او هستند و همانها آمده اند در چوکیهای پارلمان نشسته اند تا طرف مقابل جویا در یک بازی پر تنش سیاسی باشند.»
به استثنای ایران و سودان و چند کشور دیگر، در پارلمانهای غرب و احتمالاً در پارلمانهای تمامی کشورهای سیارهی ما «تبعات دموکراسی» را میشود جدی گرفت و «یک بازی پر تنش سیاسی» در آنها را به پیش برد. اما با خونخواران تشهیر شدهی وطنی نه. برای نماینده یا نمایندگان شریف هیچ «بازی سیاسی» با آنان مطرح بوده نمیتواند قبل از همه به خاطر آنکه سیاست آنان سیاست ترور و خیانتکاری و توطئهچینی است و باید این بدذاتی شان افشا شود. از «پابندی به تبعات دموکراسی» در ارتباط با آنان حرف زدن، تمسخر دموکراسی و هر ارزش مدنی و انسانی دیگر است. ملالی جویا از محاکمه جنایتکاران سه دهه گپ میزند ولی «طرف مقابل» به حمله فزیکی به او پرداخته و مدیر شان سیاف او را تهدید به تجاوز میکند. بنابر منطق آقای هاتف، درینجا تقصیر از جویاست که چون به «تبعات دموکراسی پابند نیست»، «طرف مقابل» را میشوراند! چنانچه یادآور شدیم، این پندها شاید به درد سلطانزویها، شکریه بارکزیها، کبیررنجبرها و... بخورند که وظیفه دارند با «بازی»های پر حرارت شان با «وکلای محترم جهادی» نقش تپاندن سرخی و پودر «دموکراسی» را به پارلمان اجرا کنند، اما اگر ملالی جویا قولش به مردم سوگوار را از یاد نبرد، هیچگاه در دام ننگین «بازی پر تنش سیاسی» با دژخیمان زیر نام «پابندی به تبعات دموکراسی» گرفتار نخواهد آمد.
هاتف به دنبال جملههای بالا عامیانه میپرسد: «اگر ملالی جویا این را قبول ندارد، پس توقعاش چیست؟ نمیتوان پارلمان دیگری از آسمان نازل کرد که مثل طویله نباشد. تردیدی نیست که جویا احساس پاک و دل دردمندی دارد اما دل و احساس کافی نیستند. برنامه سیاسی و شکیبایی مصلحانه هم لازم اند و ملالی جویا هیچ کدام را ندارد. پیوسته فریاد میزند و خواب جنگسالاران را پریشان میکند. این خوب است اما راه به جایی نمیبرد.»
در اینجا او به روشنی، زبان فهیم، سیاف، قانونی، ربانی، گلابزوی، ملاراکتی، علومی، مجددی و... گردیده است. آنان و شرکا گفته و میگویند: «وضع همین است که است. سرنوشت مردم افغانستان در دست مجاهدین نستوه قرار دارد و باید به آن گردن نهاد و شکر ایزد متعال را به جا آورد که ملت مجاهد پرور افغانستان به یکچنین موهبتی یعنی پارلمانی مملو از وکلای جهادی دست یافته است.»
و نویسنده این حرفهای شکنجهآور را در لباس دوست جویا، در گوش ما پف میکند.
خوشبختانه ملالی جویا وضع موجود و مشخصاً این پارلمان خون بوی و هرویین بوی را قبول ندارد، به آن تمکین نمیکند و آن را به هیچ وجه مولود آرزوی اکثریت مردم ما نمیداند و لاجرم «بازی» با اعضای آن و سایر ارگانهای دولت را با حرکت از کین و نفرت مقدس مردم، عوامفریبی و خیانت محسوب میدارد. توقع او چیست؟ توقع او بسیار ساده دو چیز است: ۱) سرنگونی جمیع جنایتکاران، محاکمه و حصول کلیه داراییهای ملی ا ز حلقوم خود و خاندان شان.
او خواب نازل شدن پارلمان دیگری از آسمان را نمیبیند ولی عهد بسته که در پارلمان زبان مردم باشد و بدینگونه توانسته توجه دنیا را به شرایط کشور بخت برگشتهاش جلب نماید و این موفقیت کوچکی در کل جنبش آزادیخواهانه مردم ما نیست.
شما معتقدید که حال که نمیتوان پارلمان دیگری از آسمان نازل کرد که مثل طویله نباشد، باید با طویله و طویله دوستان دمساز شد و صحیح هم نیست که همیشه از تعفن و کثافت آن گفت چرا که رضای خدا رفته که مردم افغانستان چنین پارلمانی داشته باشند. لیکن جویا خلاف این انفعال و عجز در مقابل بیرحمترین خونخواران، از روز اول تا آخر از هر چه تعفن و گند و کثافت که در طویله میدید به مردم میگفت و لحظهای هم مانند وکیلان «بازیگر» نکوشید آن را سفیده مالی نموده، «خانه نمایندگان ملت» و «چشم امید مردم» بنامد. برعکس او به مردم برباد رفته گفت که قصابان دلبندان شان همه در این کنام جمع اند و ازین رو نباید توهم جزییترین خدمتی از آن را به خود راه دهند.
۲) توقعاش از روشنفکران اینست که جبن، عافیتجویی، سیاست گریزی، شولهات را بخور و پردهات را بکن و انواع محافظهکاری را که از دوره اشغال روسها و سگهای پرچمی و خلقی و سپس تبهکاران جهادی و طالبی تا امروز به آن خو گرفته اند یکسو نهاده و بقیه زندگی خود را در مبارزه علیه بنیادگرایان از هرگونه وقف کنند تا جبران گذشتههای خادی–جهادی یا خنثی بودن شان هم شده باشد. او در مصاحبهای با تلویزیون آریانا افغانستان، صبوراله سیاهسنگ را محکوم کرد که معنی اینکه نوشتن برای عبیرهای افغانستان را از یاد برده چیزی نیست جز بیوجدانی و ترس و راضی نگهداشتن سیافها. طبعاً این برخورد بر کلیه شاعران و نویسندگانی مصداق دارد که پیکان قلم شان را مستقیماً متوجه تروریستهای «ائتلاف شمال» و همدستان نه نموده و نیروی خود را در پرداختن به مسایل درجه دوم یا کاملاً ماورای افغانستان اسیر هدر میدهند. مسئله اینست که امروز تودههای نامتشکل مدافع جویا استند در حالیکه اکثر روشنفکران پرمدعا و پرافادهی ترسو از سخنان جویا به لرزه میافتند و فوری میکوشند مقالهای با چند فحاشی لچکانه علیه او بنویسند تا جنایتسالاران ببینند که با جویا سر نمیجنبانند. به همین دلیل بود آقای هاتف که گفتیم اگر شما از سازشکاران نباشید و هرگونه پیوندی با جنایتسالاران را پستی بدانید، خوبست وظیفه اصلی تان را افشای روشنفکران جبون و بیعار بدانید و به آنان یاد دهید که چگونه در مقابل سگان هار بایستند تا اینکه در سلک ترینر «بازی» جویا با آنان درآیید. ملالی جویا با پیگیری و دلاوری بیمانندی وظیفهاش را برای مردم انجام میدهد، اشتباهاتش در این مسیر اهمیت درجه دوم داشته و ابدا نسبت به مبارزه علیه شاعران و نویسندگان سازشکار اولویت نمی یابند. با رفتن شما به جنگ روشنفکران مقامپرست، بزدل و معاملهگر، صدای جویا پرطنینتر خواهد شد.
آیا جویا «برنامه سیاسی و شکیبایی مصلحانه» دارد؟ پیشتر به برنامه سیاسیاش اشاره شد. باز هم تا جاییکه از سخنرانیها و مطالب سایت او مستفاد شده میتواند:
واژگونی و خلع ید کامل جنایتسالاران از دولت و مصادره داراییهای ملت از آنان؛ ارتقای آگاهی مردم و متشکل ساختن آنان برای نبرد نهایی با جانیان؛ کار تبلیغاتی وسیع در داخل و خارج با تاکید بر افشای جانیان خاین و اعمال شان.
صرفاً برنامهی او جهت کشانیدن سرجنایتکاران به محکمهای بینالمللی، کار شگرف تاریخی است که اگر موفقانه انجام گیرد، اثر ملموس و دیرپایی در سیاست کشور خواهد داشت.
شما آقای هاتف چرا به این برنامه نمیپیوندید؟ چرا به نوبه خود از روشنفکران پرمدعا نمیخواهید که شرم کنند به جای انجام پروژه خاینانهی ایرانیزه کردن رسانهها و تنور بحثهای بیپایان و بیارزش «ناب ادبی» را گرم نگهداشتن، «مرد» شوند و استعداد و امکانات شان را در کشاندن متجاوزان به عصمت مادران و خواهران شان به محاکمه تمرکز دهند؟
شاید جویا فکر ایجاد حزب را هم در سر داشته باشد که از آن بیخبرم.
اما «شکیبایی مصلحانه»اش. چگونه، کجا، مقابل کی؟ ملالی جویا که آتش زخم قلب دهها هزار کابلی در سینهاش شعلهور است، بدون تردید با سیاف، قانونی، ربانی، فهیم، محقق، گلابزوی و... لمحهای و سر مویی «شکیبایی مصلحانه» نداشته و نخواهد داشت. و این معظم و ارجمند است. مردم به همین خاطر دوستش دارند. او دیگر به تجربه دریافته است که «شکیبایی مصلحانه» نیز برگ ساتریست جهت کتمان سازش و جورآمد با خاینان جانی.
در پایان پرگراف بالا آمده: «(ملالی جویا) پیوسته فریاد میزند و خواب جنگسالاران را پریشان میکند. این خوب است. اما راه به جایی نمی برد.» بلافاصله باید از نویسنده پرسید: «پریشان شدن خواب جنگسالاران» چرا خوب است؟ اگر واقعاً «خوب» است چرا به دفاع از وی بر نمیخیزید و قلمبدستان دیگر را هم دعوت نمیکنید که هماهنگ با جویا کاری کنند که این خواب آنقدر پریشان و پریشانتر شود که دیوانهی شان سازد؟ چرا به او «بازی»ای را پیشکش مینمایید که در نهایت خواب «رهبران محترم» را پریشان نمیکند؟
مبارزه جویا تا حال با وضاحت نشان میدهد که اندکی «راه به جایی برده» است: طلسم سکوت و وحشت از فاشیستهای دینی را شکست؛ مواضع و سیاست او به تدریج صورت جنبشی اجتماعی را به خود می گیرد؛ دیده شد که با وجود آنکه این آب و خاک طالب زده و «ائتلاف شمال»زده است، پر افتخارترین پرچم پس از مینا بازهم در دست یک زن جوان قرار دارد که نقش درخوری در تثبیت نیروی زنان دارد؛ در افشای بنیادگرایان و دولت آغشته به آنان دیگر «راوا» تنها نیست و صدای پر صلابت ملالی جویا افقهای تازهتر و فراختر مبارزه علیه جنایتسالاران را گشوده است؛ تا دیروز تنها «گروهگک راوا» بود که آدمکشان کثیفی چون سیاف به ترجمانی از سایر «قیادیان جهادی» را مجبور میکرد علیه آن بجفد، حالا سرجنایتکار میبیند که در «خانه» خودش، ملالی جویاست که او و شرکای جرمش را متهم میکند و چنان هار میسازد که از عوامل مرد و زنش میخواهد تا جویا را از بین ببرند؛ با ظهور ملالی جویا مردم ما ژرفتر درک کردند که مخلوقات «سی آی ای» و «آی اس آی» مثل احمدشاه مسعود با لکههای خون مردم در پیشانی شان نمیتوانند «قهرمان ملی» باشند، قهرمان همانست که مانند جویا خواستار محاکمه مسعود و گلبدین و شرکا باشد؛ خط جویا در نظر و عمل خط مماشات و تبانی با بنیادگرایان را رسوا و به آن ضربه سختی وارد نموده است؛ ندای جویا در یکی از ظلمانیترین و امیدکشترین دورههای تاریخ ما، به یگانه ندای دادخواهی و دلگرمکننده مردم رنجکشیده بدل گشته است؛ جویا نه یاد شیرین عبادی را که با طرز باورنکردنیای با ملاهای سفاک ایران «بازی» میتواند بلکه یاد جمیله الجزایری، لیلا خالد فلسطینی، اشرف دهقانی ایرانی و مینای راوایی را در ذهن تداعی میکند.
برای اجتناب از اطاله بیشتر کلام از نقل ارجگذاری به جویا در رسانههای بیشمار دنیا میگذرم و برای آگاهی از آن باید به سایت جویا رفت که چند تا از آنها توسط نویسندهی مبارز داکتر میرعبدالرحیم عزیز به فارسی برگردانیده شده اند. اما آوردن فقط چند جمله از تازهترین ابرازنظرها را مفید میدانم که خلاف روشنفکران وطنی خودفروخته، میبینیم چقدر بیریا و آسان شخصیت جویا را ارزیابی مینمایند:
«جویای خرد جثه و با ۵ فت قد در نگاه اول زن جوان محجوبی به نظر میآید که میخواهد مصاحبهای کاری انجام دهد. اما وقتی شروع به صحبت میکند و دلاورانه و بیوقفه از تیرهبختی مردم افغانستان و فساد سیاسی و خشونت که هنوز در کشورش بیداد دارد، سخن میگوید، رهبری ملی پرشور نمایان میشود.» (۱)
ایوا مولواد سازنده فلمی یک ساعته مستند از او با نام «دشمنان خوشبختی» که چند جایزه مهم را ربود میگوید: «هنگام فلمگیری در افغانستان دیدم که او از حمایت فراوان مردم عادی برخوردار است. و به نظرم برای مردم عادی مهم است که ملالی این گونه صدایش را بلند میکند و به آنان این امید را میبخشد که در پارلمان کسی هم وجود دارد که فاسد نیست و صرفاً به منظور دستیابی به پول آنجا نرفته و کسی هست که میکوشد نظامی عادلانه در خدمت مردم به میان آید.» (۲)
«دیده بان حقوق بشر» گفت: «ملالی جویا مدافع ثابت قدم حقوق بشر و صدای پرتوان زنان افغانستان است و نباید عضویتش در پارلمان معلق گردد. دوستان جهانی افغانستان باید به دفاع بیدریغ از وی برخیزند.» و روزنامه «تایمز» (۷ جون ۲۰۰۷) نوشت: «جویا به مثابه جدلکنندهای آتشین، شخصیتی پرشور، صدایی یگانه در عرصه سیاسی افغانستان و دموکراتی راسخ، کوشیده جنگسالاران، جنایتکاران و قاچاقچیان هرویین را افشا سازد. گروههای حقوق بشر بر موجودیت بسیاری از جنایتکاران جنگی در حکومت و پارلمان افغانستان صحه گذارده اند.»
اینها را که برشمردیم و آقای هاتف نادیده میگیرد و به این باور است «دیری است که جویا حرکتی به جلو هم ندارد. فقط همان یک حرکت اولی را تکرار می کند.»، باید به سه سوال پاسخ دهد تا مطمئن شویم که نصیحتهایش هوایی و ارتجاعی نیستند و اگر از سوی جویا در نظر گرفته شوند راه به جایی خواهند برد.
۱- جویا چه میکرد یا به چه دستاوردی میرسید تا پذیرفته میشد که فریادش «راه به جایی برده و حرکتی به جلو داشته است»؟
۲- کدام وکیل پارلمان یا یک فعال سیاسی زن یا مرد در خارج پارلمان طی پنج سال اخیر را مثال داده میتوانید که مردمیتر از جویا بر سیاست ضد بنیادگرایی اصرار ورزیده و در نتیجه «راه به جایی برده و حرکتی به جلو داشته است»؟
۳- اگر واقعا «دیری است که جویا حرکتی به جلو هم ندارد و فقط همان یک حرکت اولی را تکرار میکند»، چرا قولهی تبهکاران بلند شد و عضویتش را به تعلیق درآوردند؟
و در آخرین سطور اندرزنامه گفته میشود:
«اگر ملالی جویا شهید شود (که خدا نکند و عمرش دراز باد)، در باره کارهایش چیز زیادی نمیتوان گفت. فقط میتوان گفت که شجاعتاش محشر بود و صراحت کلامش مثل زدنی. همین. همین آدم را وادار میکند که به او تذکر بدهد که قدر شجاعت و پاکدلی خود را بداند و به منتقدین همدل و دوستدار خود گوش بدهد و گمان نکند که هرکس تندروی نمیکند یا ترسو است و یا دستش در کیسه و کاسهی جنگسالاران بند است.»
همچنین باید اضافه میکردید آقای هاتف که خون ملالی جویا داغ ننگ ابدی دیگری بر پیشانی تمام روشنفکرانی است که در مورد او ناشرافتمندانه دهان گشودند، بیهیچ دفاعی از او صرفاً به مخالفت با او برخاستند و یا خم چشمانه سکوت اختیار کردند.
کسی که ظاهراً مدعی باشد جویا را «به جد دوست دارم خیلی خیلی دوست دارم» نباید اینگونه از شهید شدنش سخن گوید. یعنی طوری که چون جویا خوب «بازی» نمیکند لذا ترورش امری محتوم است. یعنی تقصیر از جویاست و نه اینکه بنیادگرایان به خونش تشنه اند. یعنی خونش به گردن «تندروی»اش است نه بنیادگرایان که «از ظرفیت دموکراتیک» در «خانه ملت» جمع شده اند. آقای هاتف نمیداند یا میداند و نمیگوید که اگر جویا با «صراحت لهجه مثل زدنی» دم بنیادگرایان را زیر پا هم نمیکرد نامش در لیست سیاه آنان قرار میداشت. تا طرف مقابل تروریست نباشد هیچ صراحت لهجهای نمیتواند خطر کشته شدن را به دنبال داشته باشد.
بیایید آقای هاتف مشخص گپ بزنیم:
ملالی جویا بسیار جوان و حساس و دارای چشم و گوش باز است و عشق زندگی در او ژرفتر از ما و شما ریشه دارد. بفرمایید بگویید او چگونه میتوانست «قدر شجاعت و پاکدلی خود را بداند» تا مورد تهدید تروریستی قرار نگیرد؟ آیا در لویه جرگه آن چند کلمه را بر زبان نمیآورد؟ اگر میخواست از دل ریش مردم حرف بزند چه باید میگفت؟ بعداً در ولسی جرگه شبیه کدام وکیل محترم سخن میگفت تا سازشکارانه نبوده و «قدر شجاعت و پاکدلی»اش هم به جا آورده میشد؟ او چگونه میتوانست «از صراحت کلام مثل زدنی»اش در حدی استفاده کند که مغایر دانستن «قدر شجاعت و پاکدلی»اش نباشد؟ جنایتکار را جنایتکار و خاین را خاین و قاچاقبر را قاچاقبر و... نمیگفت؟
اما از دید من، با شکوهترین تجسم شناختن «قدر شجاعت و پاکدلی» ملالی جویا در آنست که وی با عزیمت از عزای خانوادههای دهها هزار کشتهی کابل و به نام آنان، سیاف، ربانی، قانونی، گلابزوی و... را به مثابه تبهکارانی که باید محاکمه شوند افشا نموده است. و در این کار خوشبختانه کماکان پابرجاست و علیرغم هر گونه تهدید و چندین سوقصد، از این موضع والای تاریخیاش یک وجب هم عقب نه نشسته است. و همین او را به قهرمان مردم سوگوار ما و به عنوان «شجاعترین زن» و «پر آوازهترین زن افغانستان» در سطح جهان بدل نموده است.
ملالی جویا مسلماً به «منتقدین همدل و دوستدار» و حتی منتقدین کمتر «همدل و دوستدار»ش - ولی نه چاکران بنیادگرایان- گوش خواهد داد. اما چرا «گمان نکند که هرکس تندروی نمیکند یا ترسو است و یا دستش در کاسه و کیسه جنگسالاران بند است»؟ «تندروی» یعنی چه؟ اگر منظور از «تندروی» همان «صراحت کلام مثل زدنی»اش باشد در آنصورت مدعیان ضد بنیادگرا بودن، بدون «شجاعت و صراحت کلام» چگونه خواهند توانست زبان مردم ستمدیده باشند؟ در شرایط کنونی فقط و فقط شجاعت و صراحت کلام مبارزان است که آنان را از عوامل آدمکشان و انواع مرتجعان و سازشکاران جدا میسازد. در غیر آن اغلب وزیران و سفیران و والیان و سایر سرکاریها و حتی خود حامد کرزی باید «ضد بنیادگرا» به حساب روند!
امروز آن مردان و زنان سیاسی که «شجاع» و «پاکدل» و نتیجتاً دارای «صراحت کلام» باشند، نه آقای دادفرسپنتا میشوند نه خانم سیماسمر و نه وزیر و سفیر و والی و معین و رییس و قومندان و ازین قبیل.
آیا میتوانید آن دونفر و یا این و آن وزیر محترم (۳) را نمونهای «مثبت» از اشخاصی بنامید که نه ترسو اند و نه دست شان در کیسه و کاسه این و آن جنایتکار بند؟
اگر شما ذرهای از«شجاعت»، «پاکدلی» و«صراحت کلام مثل زدنی» در افراد بالا یا روشنفکران طرفدار آنان را نشان داده توانستید، قبول خواهم کرد که «هرکس تندروی نمیکند نه ترسوست و نه دستش در کیسه و کاسهی جنگسالاران بند.»
در افغانستانی که در جهنم «ائتلاف شمال» و طالبان جان میکند، تنها و تنها داشتن روحیه «تندروی» و شجاعت است که فرد یا تشکل یا رسانهای را کیفیت، اعتبار و توان دریدن ماسک وکیلان، وزیران، والیان، سفیران وغیره مقامداران جنایتکار و فاسد را میبخشد.
روشنفکر و سیاستمداری که «تندروی» نمیکند یعنی با بنیادگرایان آشتیناپذیر نمیباشد، مطلقاً «ترسو است یا دستش در کیسه و کاسه جنگسالاران بند است». ترس شاخ و دم ندارد. در ملا راکتی «دوست جدید» یافتن (۴)، سیاف، محقق، عالمی بلخی وغیره را «استاد بزرگوار و محترم» (۵) و ربانی را «مجاهد بزرگ» (۶) نامیدن، به علاوهی اعلام ارادتمندی به امریکا، اگر حد اعلای پستی و بیشهامتی نیست، چیست؟
اهمیت تعیینکننده تهور در نبرد با دشمنان مردم در نوشته خود آقای هاتف ناخواسته انعکاس دارد آنجا که شهامت و صراحت کلام جویا را با صفات «قیامت» و «محشر» و «از جان گذشتگی» میستاید. چرا «شهامت و صراحت کلام» یک زن جوان این قدر برازندگی کسب مینماید که گاه حتی مخالفان قسم خوردهاش را نیز به تحسین وامیدارد؟ زیرا ملالی جویا در پارلمانی عادی و معمول در دنیا حضور ندارد. او در پارلمانی آمده است که لانه بدنامترین جنایتکاران در جهان میباشد. او اگر در برابر بنیادگرایان اندکی کوتاه میآمد و بر شجاعت «محشر»ش، «شطرنج بازی»، روز گذرانی و سیاست حفظ وضع موجود به جای واژگونی آن سایه میافکند، دیگر همانند اغلب زنان پارلمان نشین، گدیگک و زینت المجلسی بیش نبوده و هرچه هم میبود دیگر قهرمان و امید مردم نمیبود. پس در درجه اول خنجروار ایستادن در برابر خیل اراذل بود که از او «شجاعترین زن افغانستان» ساخت.
مرض مهلکی که اکثریت روشنفکران کشور به آن مصاب اند همانا جبن، «کندروی» و محافظهکاری است که موجب میشود علیه سرجنایتسالاران چیزی نگویند یا ننویسند و اگر هم چیزی ابراز میدارند با چنان شیوه خودسانسورانه و چند پهلو و رقیق میباشد که از لحاظ سیاسی فاقد ارزش و آگاهیبخشی بوده و اوباش مسلط نیز به آن بهایی قایل نمیشوند.
این عارضه حتی در نوشته خود شما آقای هاتف نیز عیان است. لحن شما با لحن سرکاریها شباهت میرساند که آدمکشان جهادی را «افراد غیرمسئول» مینامند. میپرسیم چرا مثلاً «جنایتسالاران خاین»، «میهنفروش» و «جاسوس» و... را که تا حدودی بیانگر ماهیت آنان اند، به کار نمیگیرید؟ یا مینویسید «من نه میگویم که جنگسالاران آدمهای ماهی هستند»، غیر از سربدمعاشان جهادی نظیر صدیق چکری و دلالان ادبی نظیر ضیارفعتها و کاظم کاظمیها هیچ طفلک ما هم نیست که این دژخیمان را «ماه» بنامد. شما چرا مثلاً نمینویسید که «من نمیگویم که جنگسالاران سزاوار اشد مجازات نیستند»؟ مهمتر از این اجازه دهید بپرسیم تا حال چند نوشته درباره ۸ ثور و سرشت غدارانه و تبهکارانه مسعود، ربانی، مزاری، سیاف، قانونی، اسماعیل و... نوشته اید؟ هیچ یا خیلی کم؟ چرا؟ چه جراحتی جگرسوزتر و پرعفونتتر از این در کشور است که بر آن تمرکز دهید؟
علتالعلل ننوشتن شما و یاران در افشای آنان جز ترس و اقتدا به سیاست سازشکارانه چیز دیگری نیست. اگر به این ترس مهر «تندروی» را بزنید و بعد آن را به باد انتقاد گیرید، فایدهای ندارد و جز توجیه بندبازانه ترس نخواهد بود. درحال حاضر وجدان بخش اعظم روشنفکران و سیاستمداران را انحراف «تندروی» نه بلکه «سستروی» و سست عنصری شدید است که خوابانده و آلوده کرده است. علم مبارزه علیه «تندروی» در برابر بنیادگرایان، علم مندرسی است به منظور سفیده مالی، بزدلی و راستروی و سازش با «ائتلاف شمال» و صاحبان خارجی آن.
شنیدهام که در کدام سخنرانی داکتر رضابراهنی در کانادا یکی از حاضران از او پرسیده بود چرا علیه رژیم ایران موضع نمیگیرد. و از نامدارترین استادان ادبیات به راحتی و صراحت اعتراف کرده بود: «من نمیخواهم رگم را ببرند»!
مگر شما آقای هاتف و آقایان و خانمهای «انجمن نویسندگان افغانستان»، «جامعه»های «مدنی» و احزاب غیرجهادی که عرصه سیاست را بازی شطرنج میدانند، دلاورتر از داکتر رضابراهنی هستید؟
البته شما هم حق دارید از بریده شدن رگ ترسیده و شجاعت و صراحت کلام تان در برابر «ائتلاف شمال» را در نیفه نگهدارید. ولی اگر به این ترس و لرز تان همچون براهنی اعتراف نمینمایید لااقل نکوشید آن را در لفافهی «فلسفی»، «ضد تندروی» و «قدر شجاعت و پاکدلی را شناختن» و... به جویای «قیامت» و «محشر» سرایت دهید.
راستی یک تشکر از شما. دوستی که «این راه بن بست است» را خوانده بود گفت که سایهی ننگین، و سنگین محافظهکاری چنان کمر روشنفکران را شکسته که باید به هاتف گفت خانهات آباد برادر که به جویا توصیه نکردهای که برود و از سرقصابان عذر بخواهد، مانند خانم فوزیه کوفی سخنسرایی کند و چه بهتر که برود و عضو «جبهه ملی» شود!
خلاصه آقای هاتف که اگر راه جویا «بن بست» است، راهی که شما برایش نشان میدهید راه خفت و تسلیم و خیانت است.
«توصیه»های مستقیم و غیر مستقیم دشمنان دوستنمای جویا تا امروز نتوانسته او را از راهش منحرف سازند. تمنای مردم ماتمدار افغانستان و هزاران هواخواهش در سراسر جهان اینست که به نصیحتهای ویرانگر شخصیت و استقامت و شجاعتاش، تا آخر بهایی قایل نشود.
۱- مجله «امریکن پراسپکت»، ۲۵ جون ۲۰۰۷
۲- همانجا
۳- رسانههای به عبث میکوشند با گفتن مثلاً محترم وزیر معارف، وزارت محترم آب و برق و یا ریاست محترم سره میاشت وغیره نامحترمترین افراد و ارگانها را در اذهان مردم «محترم» پیچکاری کنند.
۴- شکریه بارکزی
۵- رنگین دادفر سپنتا
۶- مصطفی ظاهر
گوش دادن به آرای مخالف شجاعت می خواهد
پاسخ سخيداد هاتف به نوشته ی محمود در کابل پرس
شنبه 28 ژوئيه 2007
پيامها
27 جولای 2007, 11:20, توسط علی جان
برادر عزیز محمود شما می توانید گلوله توپ شوید و بر سر تمام آنها که جنایتکار می گویید فرود ایید تا ما هم یاد بگیریم. در تمام کشور چهار نفر نویسنده عاقل داریم که شما آنها را در اینجا تخم مرغ کرده به دیوار کوبیده اید.
این قدر ایتلاف شما انتلاف شمال هم نکن. سری به جنوب و جنوب شرق هم بزن. در آنجا ایتلاف شمال با حمله ای انتحاری هر روز دهها زن و کودک را به خون نمی کشد. طالبان هم ایتلاف شمال نیستند. والی ارزگان یکی از قوماندانان ایتلاف شمال نیست. گل آقا شیرزوی هم از ایتلاف شمال نیست. تریاک را در جنوب ایتلاف شمال کشت نمی کند. وزیرستان شمالی و جنوبی هم در دست ایتلاف شمال نیست.
ملالی که شمشیر به شاخ گاو ماهی نزده است. در وبسایت او رسما از مردم خواسته شده است که به او کمک کنند. مگر او گدا است؟ مگر کار یک روشنفکر و یک عضو پارلمان با حقوق دالری گدایی است؟ چرا او از افغان ملت انتقاد نمی کند که تمام کرسی ها را عصب کرده است و رسما شعار برتری قومی سر می دهد؟
27 جولای 2007, 14:33, توسط شبیر
ضد طالبان گفتن امروز مود و فیشن شده و زیاد شعار ضد طالبی دادن نه شهامتی میطلبد و نه هم جایی را میگیرد. وظیفه شعار دهی ضد طالبی را انکل سام و فراوان منافع دیگر بنابر مصالح خود هم قوی تر، وسیعتر و بهتر از من و تو انجام میدهد. درک اینکه طالبان فاشیست و مزدور و قسیالقلب و تاریک اندیش و عناصر عصر حجر اند کار مشکلی نیست و اینرا کودکان افغانستان هم میدانند.
فعلا مسئله اصلی سر افشای ائتلاف شمال است که همجنس طالبان اند اما آمده اند خود را قهرمانان و آزاد کنندگان این ملک میخوانند و همین حالا قدرت را بدست دارد و هر صدای مخالف خود را خفه میکنند.
اگر امروز وضع افغانستان بهبودی نمییابد و طالبان بیشترین استفاده را از این جو را میبرند بخاطریست که فاشیست های ائتلاف شمالی با دریشی و نکتایی پرچم مندرس دموکراسی را بدست گرفته حکمروایی میکنند، دارایی های کشور را میقاپند، بر مردم ستم روا میدارند، مواد مخدر قاچاق میکنند، با استخبارات کشورهایی مثل روسیه و ایران و ترکیه تار میداوانند و وطنفروشی میکنند و .....
امروز به گفته مردم نر کسیست که برخیزد علیه سیاف و ربانی و قانونی و فهیم و دوستم و دیگر تخم های نحس این ملک سخنی بر زبانی راند. جویا اگر قهرمان مردم شد بخاطریست که با جثه نحیفش، علیه این غولهای تفنگبدست صدایش را بلند کرد و با تمام توپ و تفنگ و امکانات و پول و قدرت شان آنان را وامانده و عاجز و بیچاره ساخته و به عوعو انداخته.
گدایی نوع جویا خیلی شرافتمندانه و ضروری و شریفانه است. کاش همه اعضای نامحترم پارلمان گدایی نوع جویا میکردند و آنرا در راه مردم به مصرف میرساندند، اما آنان از پولهایی گدایی شده برای کشوری که نابود و ویران و نگونبختش ساخته اند، برای خود بلند منزل میسازند، موترهای آخرین مد روز میخرند، و در بانکهای خارج ذخیره میکنند.
جویا صدای دادخواهی مردم مظلوم افغانستان را در سطح جهان بلند کرده و به جهانیان در مورد وضعیت افغانستان و بازی هایی که امریکا و متحدانش با ملت ما میکند آگاهی میبخشد.
امروز جویا مرد میدان در این خاک است که فقط آنانی میتوانند عظمت و شکوه و جلالش را درک کنند که در داخل کشور اند و خنجر جهادی و طالبی و خلقی و پرچمی را چشیده اند. طبعا آنانی که در غرب لمیده اند دردی را احساس نکردهاند و یا هم یار و یاور گروههای متذکره هستند، حق دارند مخالف جویا باشند و بر وی بتازند.
28 جولای 2007, 00:59
Agar dar wayrani afganistan gulbedyn hesa darad ba haman andaza wa ya shayad zyad etelafe shamal shamel bashad emroz ke dar junub taleban roz ba roz qodrat payda mykonad dar ayn ham gulbedyn wa mohrahaye asase etelaf shamal shamel hastand. anha ta metawanand dar sar rahe dawlat moshkelat ayjad mykonamd .yak matal ast ke az dozd byrun dar aman khwahad mand wale az dozd khanna ? aynha hama dar posthaye beland dawlati kar mykonand wale ta mytwanand araj wa maraj ba pa mykonand!
27 جولای 2007, 11:52, توسط پویا
من با نظرات آقای محمود موافقم. اگر جویا توانسته توجه مثبت جهانیان و مردم افغانستان را به خود معطوف کند و به سمبول مقاومت و شهامت و استواری مبدل گردد عمدتا بخاطر اینست که با جانثان و قاتلان مردم ما شطرنج بازی نمیکند و آنان را یکه راست همان چیزی که هستندیاد میکند.
جویا به دشمنان ملتش گلدسته پیش نکرده بلکه با زبان آتشینش سوی آنان شلیک میکند و آنان را وامانده و درمانده میسازد که تنها چاره را در دشنام و توهین و تحقیر و تلاش برای نابودیش میبینند.
ما به جویا های فراوانی درین کشور نیاز داریم. اما تا وقتی خودسانسوری و جبن حاکمیت داشته باشد کاری از پیش نمیرود و کماکان در زیر سایه تفنگ و فاشیرم دینی کمر ملت ما خم خواهد شد.
27 جولای 2007, 11:52
jaleb ast, shoma sholaye ha agar hawaye rasedan ba hadaf ra dareed khodetan ro bar mala koneed wa az tareki ha ba roshani bar ayeed ta chashme benaye mardom tashkhees bedehad ke ki hasteed , dar ghayre aan behoda choneen ghawgha , darde dawa nadarad ok
27 جولای 2007, 11:55
jaleb ast, shoma sholaye ha agar hawaye rasedan ba hadaf ra dareed khodetan ro bar mala koneed wa az tareki ha ba roshani bar ayeed ta chashme benaye mardom tashkhees bedehad ke ki hasteed , dar ghayre aan behoda choneen ghawgha , darde dawa nadarad ok
27 جولای 2007, 12:43, توسط بی نام بهتر
اووووه مغزم سوت کشید واقعا. این همه جفنگیات را چه قدر حوصله باید باشد که آدم بخواند. آقای میر هزار عزیز خوب کردی که فیلتر برای پیام ها گذاشتی.ولی بهتر بود که از جمله همین مقاله-واره را هم نمی گذاشتی . یک چیزی در متن بود که گویا این زنکه ی عجیب می خواهد یک حزب بسازد. پیشنهاد می کنم در صورتی که حزب جور کند نامش را بگذارد مثلا حزب پیشرو غوغا سالار یا رستاخیز دیوانگان یا نهضت دیوانگان شهرت . ارگان نشراتی اش شبیه همین رها یا کابل پرس? باشد. ترجیحا کامران میرهزار عزیز هم مسول قسمت نشراتش .- البته به عنوان شغل دوم یا سوم - داکتر بشردوست هم یک کاره اش باید باشد.
27 جولای 2007, 13:06, توسط فرزاد
نویسنده محترم ان شنیده ای که میگویند(قل الکلام در الکلام)سخن کوتاه همچو در است. چه نوشته ای ادم نمیداند رومان است ؟یا داستان شاهنامه فردوسی ؟ کوتاهتر بنویس تا خوانندگان نظر بدهد. من که از گفته های شما سر در نیاوردم بنابراین هیچ نظری هم نمیدهم. فقط همین قدر میگویم که ملالی جویا قربانی گفتن حقایق است وبس. فرزاد
27 جولای 2007, 13:14, توسط فرزاد
نویسنده محترم ان شنیده ای که میگویند(قل الکلام در الکلام)سخن کوتاه همچو در است. چه نوشته ای ادم نمیداند رومان است ؟یا داستان شاهنامه فردوسی ؟ کوتاهتر بنویس تا خوانندگان نظر بدهد. من که از گفته های شما سر در نیاوردم بنابراین هیچ نظری هم نمیدهم. فقط همین قدر میگویم که ملالی جویا قربانی گفتن حقایق است وبس. فرزاد
27 جولای 2007, 13:27, توسط سیس
سلام
اخر او مرد انقلابی!این همه خق وباطل خواندنها را از کجا میدانی؟چپروی هم حدی دارد!خود حق بینی بلایست که تر وخشک را باهم خواهد سوختاند.ایا تنها تو حق داری که از جنایتکار وخاین و...تعریف ارایه کنی؟اا انهای که مانند تو نمی اندیشند همه خاین وجنایتکار وترسو... اند؟عجب استدلالی!مائو زدگی افتیست که باید درمان شود.
اقای هاتف بسیار خردمندانه سخن میگویند اما خودت یکپارچه اتش ودود هستی!
باز یگان چشمک به سوی قاشیست ها میزنی وگویا از ایرانیزه کرده رسانه ها هم نگران هستی.باش.اما فاشسیتگونه بر گسترش وشگوفایی زبان فارسی نتاز که به سوادو دانشت مردم شک خواهند کرد! ما میدانیم که سخنپراگنی های اتشین واز بریدن ودریدن وشکستن گپ زدن برای حق جلوه دادن خود وبستن راه استدلال ودیگر اندیشی است.
راستی تغییر ناپذیر هستید!! این ادبیات خشونت پرور را که این رهروان راه مائو از سالهل پیش برگزیده اند هنوز که هنوز است ترک نکرده اند.ادبیات سیاسی ماویستی ولنینیستی در افغانستان با فضای روانی که ایجاد میکند عرصه را برای باز نگری ونقد بسیار تنگ میسازد وتوان پرسگری واندیشیدن را از ادمها میگیرد.در این گونه فرهنگ سیاسی گه مروج مرید بازی است دیگر اندیشان ومنتفدین را خاین میدانند و بی گفتگو هر خاینی هم محگوم به مرگ است.حال شما قصاوت کنید اگر با چنین دیدگاهی این دنباله روان عقبمانده مائو بر مسند قدرت تکیه بزنند ایا کمتر از رقیبان لنینیست خود ادم خواهند کشت؟ ابروی مارکس بیچاره را با این خام اندیشی ها برباد دادند.
به جان دیگران افتیدن بدون اینکه سیاستهای درستی را پیشنهاد کرد زیاد قهرمانی نمی خواهد.محاکه خاین وجنایت کار نمی تواند یک بر نامه ای سیاسی باشد ودر پهلوی ان میتوان تحت این عنوان تا هر چه دلمان خواست ادم بکشیم وبه زندان افگنیم. روشنفکری افغانستان فربانی تندروی ها واتشمزاجیهای ایدیلوژیک اندیشان دنباله رو است.
31 جولای 2007, 17:55
میگویند روشنفکران افغانستان فقط سخنرانی کردن را یاد دارند و اهل عمل نیستند. این دورغ محض است، در ذیل نمونهای از عمل انقلابی اینان را که تصادفا فلمش را در یوتیوب یافتم تقدیم میکنم تا آنانی که چشم بصیرت برای دیدن این عمل دورانساز را ندارند آگاهی یابند.
آنلاین : فلمی از عمل انقلابی روشنفکران افغانستان
27 جولای 2007, 14:33
We have no the culture of Copromise.
I think it is very importat to usnderstand where we should do it.
This Malalai Joya, I have respect for her, but I am not sure she get successes.
That is all.
28 جولای 2007, 05:23, توسط پوتو
قدر ملالی جویا را مردم دنیا میدانند و با آنکه از وضع افغانستان بیخبر و یا کم خبر اند ولی ارزش کار و فعالیت و ریسک هایی را که متقبل میشود برایشان قابل درک است و به همین خاطر برایش جوایزی میدهند، جای تاسف است که افغانهای خود ما قدر این دختر ارجمند و مبارز را ندانند.
آنلاین : فلم محفلی در فلورانس ایتالیا که در آن به جویا جایزه حقوق بشر داده شد
27 جولای 2007, 17:29
ملالی جویا تنها با یکچنین عزم آهنین و ثابت قدم میتواند قهرمان مردم افغانستان باقی بماند در غیر آن بین وی و 67 زن دیگر پارلمان فرق مهمی نخواهد بود.
دفاع از جویا وظیفه ایمانی و وجدانی هر فرد وطنپرستی است که قلبش برای وطن و مردم درد دارد و دلسوزی.
27 جولای 2007, 18:34, توسط کلک راستگوی
............... وراه ملالی جویا، راوا، رهایی وشعلهء جاوید هم به پیکن می انجامد... آنهم از راه پاکستان و قراقروم و پس ازان که افغان ملت و آی اس آی"حق العبور" خودرا گرفته باشد!!!!!!!!!!!!!...........
28 جولای 2007, 05:13
ولی نمیدانی که وقت راه پیکن را هم سالهاست که سیاف و ربانی و گلبدین و دیگران اشغال کرده اند و بیش از بیست سال است که این راه در خدمت اینان قرار گرفته و هر گلولهای که شلیک میکنند مارک چین را در سر دارد و با تفنگی که بر من و تو حکومت میکنند هم همه مال چین اند. مگر خبر نداری که چین به دوست دشمنان من و تو مبدل شده؟؟
28 جولای 2007, 10:24, توسط کلک راستگوی
مه میدانم مگر شعله هایی نمیدانند و هنوز هم ادبیات کمونیستی و مایوویستی چغل میکنند و هنوز هم جامعه در نظر شان همان طبقه بندی ماویستی دارد. هنوز هم به دنبال پلپت و انورخواجه روان اند و هنوز هم تفاله های ادبیات مجاهدین خلق ایران را جویده روان هستند...
کار شعله یی ها در حال حاضر پیش بردن اهداف پاکستان در هموار سازی راه برای طالبان است. کار راوااینست تا در راه ذلیل ساختن مردم افغانستان همانند طالبان هرکسی و هرشخصیت ادبی، نظامی و ملی را بدنام کنند، درحالی که هیچ شخصیت دیگری نمی آفرینند همهارزش ها را پامال میکنند، در حالی که هیچ ارزش تازهء یی نمیتوانند بیافرینند.
28 جولای 2007, 12:00
در مورد شعلهای ها زیاد نمیدانم اما حداقل از شناختی که از "راوا" دارم و با نشریات و کار و مبارزات این سازمان دارم، منسوب ساختن این سازمان به پاکستان فقط حرف مفت است و عمدتا به وسیله سیاف و هوادارانش به مصداق "بگیریش که نگیرید" به میدان کشیده شده است. در حالیکه "راوا" از اولین و محدود سازمانهایی بوده که از همان آوانی که پاکستان سگان پاچه گیرش را در افغانستان تربیت میکرد علیه آن صدایش را بلند کرده و به مداخله های خاینانه پاکستان در افغانستان انگشت گذاشته است.
امروز اگر گفتن ضد پاکستان مود شده و حتی چند دلقک برنامه "زنگ خطر" طلوع هم منظم بخاطر تبلیغات کریه ضد پاکستانی معاش میگیرند و در سطح کوچه و بازار با "چرکستان" و "دال خور" خواندن پاکستان به 156 میلیون مردم شریف این کشور توهین روا میدارند، اما "راوا" این مبارزه را زمانی را زمانی با قاطعیت و صراحت انجام میداد که در آن زمان تمامی رهبران محترم جهادی و طالبی در گهواره ضیالحق درس تروریزم و ویرانی کابل را فرا میگرفتند و اختر عبدالرحمن خان برایشان یاد میداد که "کابل باید بسوزد" و آنان نیز آمادگی میگرفتند تا روزی را بر سر کشور بیاورند که بعد از 1992 تجربه کردیم.
اما رهبران "راوا" در پاکستان زندانی شدند، هواداران شان اختطاف و سربه نیست شدند، رهبر بنیانگذار شان در همین کشور کشته شد ولی قاتلانش از زندان رهایی یافت و چاکران پاکستان به تظاهرات و میتنگ هایشان حمله مینمود.
شما خوبست به سایت و نشرات "راوا" نظری بیندازید که با چه موشگافی و دقتی دست درازی های پاکستان در آنها افشا شده و زمانی که شما در خواب خرگوشی بودید در سال 1993 در شماره 33 "پیام زن" در بیست صفحه به جنبه های گوناگون مداخله پاکستان و نوکرانش تحلیل صورت گرفته.
اینکه گفته اید راوا "هموار سازی راه برای طالبان" را به پیش میبرد آنقدر احمقانه و مسخ واقعیت است که فقط به یک خنده میارزد و بس.
آنلاین : پاکستان نوکرانش را افشا میکند (پیام زن، شماره 33)
1 آگوست 2007, 13:07
دوست گرامی کلک راستگوی از رهایی یاد کرده. من با ایشان موافقم که این سازمان فرقی با دیگر تروریست ها ندارد. من اطلاعات دقیق دارم که این سازمان یک گروه تروریستی دارد که قومندانهای حزب اسلامی و جمعیت و اتحاد سیاف را ترور میکند. تا حال اینان چندین حرکت تروریستی در شهر پشاور داشته اند که مشهورترینش قتل قومندان فضلالحق بود که در حالیکه از مسجد بسوی خانه روان بود همراه با یک همکار دیگرش به قتل رسید.
این سازمان مثل اخوانی ها طرفدار خونریزی و ترور است و خودشان به اینکار خود افتخار هم میکنند. و حتی گفته میشود که چندی بار جمعیت و حزب اسلام را اخطار هم داده اند که انتقام اعضای شانرا با ریختن خون قومندان هایشان خواهند گرفت.
به سایت شان مراجعه کنید بسیار روشن از خشونت و جنگ طرفداری میکنند و تبلیغ میکنند که "انتقام گیری" رسم شان است و از این کار دست نخواهند کشید.
حتی اینان در کشتن روشنفکران هم دریغ نمیکنند، با آنکه حزب اسلامی را محکوم میکنند که قاتل روشنفکران است اما گفته میشود که این سازمان خود لیستی از روشنفکرانی را در لیست سیاهش دارد که زیر نام "خادم ارتجاع و امپریالیزم" قصد ترور شانرا دارد.
متاسفانه در مورد یکچنین باند های تروریست کسی زیاد صحبت نمیکند و خاموشی اختیار میکند چون بسیار زیرزمینی کار میکنند و کمتر مورد توجه واقع میشوند.
امیدوارم کسانی یافت شوند که جرئت افشای قتل های خاینانه این سازمان را انجام دهند تا دیگر آزاد نباشند که برای پوشاندن ترور های خود به اصطلاح "بنیادگرایان" را اماج حملات لفظی خود قرار دهد.
27 جولای 2007, 18:57, توسط عیار
شعله هایی چون ملالی جویا یا پرده نشینان سخنگوی در راوا، پیام زن و روزگاران کلاً در پشت موضوع جنایتکاران جنگی پنهان شده و ازین مساله برای خود میدانی برای تاخت و تاز و خودنمایی ساخته اند. این ها آنقدر ازین موضع استفاده کرده اند که دیگر همه حرف های شان را مردم میدانند. همین که زبان باز کنند، هرکس میداند که اینها چه میگویند. گفته گی های خود را تکرار میکنند و هیج موضوع تازه ندارند.
ادبیات شان همان ادبیات شعلهء جاوید سال های دههء چهل و پنجاه، دیدگاه های شان همان دیدگاه های پوسیده و حرف های شانه همان حرف های کمونیست های ایرانی، مجاهدین خلق و غیره.
تاختن این ها به باختری و ززیاب و اکرم عثمان از پانزده سال بدینسو ادامه دارد. این خود شان چه شمشیر کرده اند در عرصهء قلم و ادبیات که ازدیگران تمنای کار دارند. دشنام دادن به حزب خلق، مجاهدین و طالبان از پشت پرده که کدام شهامت نمیخواهد.
اگر اکرم عثمان، باختری، زریاب و پرتو نادری و سیاهسنگ و غیره کدم کار مثبت از نظر اینها نکرده اند، ایا از شعله یی های انقلابی مانند آنچه راوا و جویا و رهایی میخواهد، کسی هست که کدام شمشیر کرده باشد. کدام کتاب، کدام رمان، کدام مجموعهء شعر، کدام نوشتهء تحلیلی جهان پسند و ... از شعله یی ها دیده شده؟؟؟
تیغ بران این ها ملامت کردن دیگران است. ازین ها باید پرسید که شما کدام شمشیر کرده اید؟ در چهارده سال جهاد علیه روسی جبههء شما، کار شما، کار فرهنگی شما، کار اجتماعی شما.... درکحا بود؟ درکدام موشخانه پنهان بودید دران آن وقت؟؟
ده دوران حکومت مجاهدین مرد میدان شما کی بود؟ چه کسی ازشما ها برای نجات کشور از چنگال هرج و مرج ای که پس از حکومت مجاهدین درکشور حاکم شد، پا پیش گذاشت، چه کرد و نتیجه اش چه بود؟؟؟
شما درزمان طالب کجا بودید؟ همین حالا در برابر طالب چه میکنید؟ برای ساختن نظام سیاسی در کشور چه میکنید؟
شما با همان سیاست کمونسیتی حذف رقبای سیاسی دشمن همهء مردم هستید.حتی اگر کسی به شما مشوره هم بدهد، او رابه باد مسخره گی های انقلابی نوع ماوویستی تان میگیرید.
کمونیزم در زادگاهش شارید و پوسید مگر کمونیست های مائویست کشور ما هنوز هم درخواب خرگوشی اند و با همان ادبیات و درهمان خواب و خیال تیوری پردازی میکنند.
تبصره های این جنین های پنجاه ساله سخت نهوع آور شده است. این ها هرگز نمی آموزند.
افغان ملت و پاکستان برای استفاده ازین ها در جهت کوفتن حریف استاده میکنند، و این ها فکر میکنند که حرف شان خریداران بسیاری داشته باشد. بیخیر ازین که متاع شان گندیده است و دیگر بازاری ندارد.
28 جولای 2007, 10:43, توسط Shakib
aghayee eayar man nah shoolah yee boodam wae nah hastam. amaa hamah merdoom mi danand kah daer zamaan roos haa wae mojahadin agar daer haer ja mojahedin , shoolaye ra mi shanakhtand , fori au ra mi kooshtan taa ghazi shawand. aan ha chah goonah mi tawanestand aashkar jang nah mayend ! ? pas harf haaye shamaa nadorost wa ghalat ast
27 جولای 2007, 19:02, توسط عیار
آیا ملالی جویا کدام همسنگر مرد هم دارد یا خیر؟ همسنگران دیگر ملالی جویا که مثل خودش زن باشند چند تا اند؟ آقای محمود که نویسندهء این داستان دنباله دارهستی، آیا میشود نام و نشان خود شما راکه ماشاالله در ادبیات کمونیستی دست بالایی هم داری، بدانیم؟
27 جولای 2007, 21:59, توسط یونس صالحی
دوست گرامی محمود!باور نمیکردم آتش مزاجی های شعله جاویدهنوزهم بجای منطق واستدلال دود وآتش میآفریند. شما که همه را بردار اهانت وتوهین آویختید ،با خانم ملالی جویا دختر آتشین مزاج خود چی طرحی دارید تا ما بیخبران وآن"شاعران ونویسندگان بی مسو لیت" هم ازآن آگاهی یابیم؟ چراسمند خرد شمانتوانست وادی شرق مملکت رانیز هی بزند تا قماش هم سنگی، که اگر اجازه دهید درردیف ایتلاف شمال قرار دهیم، ازآن دیار نیزدرطومار شماافزوده میشد؟ چگونه قلم شمادرهتاکی به اندیشمندان آزاده ما،هاتف وسیاسنگ واکرم عثمان وزریاب و...بیباک مینویسداماازطالب وتریاک وترورو...کلمه ای هم بر نمی کشد؟آیاهنوز شماراباوربراین است که آزادی،دیموکراسی،حق طلبی و...باتوهین بدیگران وصول شدنی است؟ آیا در خانم ملالی جویا جز بیباکی اش در مقابل ستمگران دانشی، منطقی وتوانایی ارائه راه حلی که جایگزین وضع موجودشود،هم دیده اید؟ واینگونه که قلم شما گستاخ ومو هن مینویسد، چگونه مطمئن بود که اگر شما حاکم شهر ما شویددست جنگ سالاران، سیاف،فهیم، محقق،و...دربیداد گری ازپشت نبندید؟ مبـــاد آنروز گر حاکم حکیم خام شهر آید!
آنلاین : هنوزهم آتش مزاجی!
28 جولای 2007, 00:57, توسط داکتررنگین دادفر سپنتا وزیرخارجه سلب اعتماد شده جمهوری اســـــــــــــــــــــــ
آنچه آقای محمود؟ دربالا نوشته اند کاملا به موضح گیری های مائویستان شباهت دارد.من تاهمین اواخر که صرف نام ملالی جویا راشنیده بودم برایش بحیث یک زن باجرئت احترام میگزاشتم اما زمانیکه مصاحبه اخیر وی رادرمورد پارالمان شنیدم که پارالمان افغانستان راکه خود عضو آن است به تبیله خانه تشبیه کرد وصحبت کاملا درو ازادب واخلاق افغانی دانستم که آن خانم آله دست مائوئستانی ایست که خود جرئت نشان دادن خود رابه مردم ندارد وازاین خانم بی عقل سوء استفاده میکنند
به خانم جویا توصیه دوستانه میکنم که انتقاد کردن از این وآن مشکل آینده افغانستان راحل نمیکند به شما که آن هشت هزار برادران وخواهران فراهی رای داده تا به مشکلات ایشان رسیدگی کنید پارالمان محکمه نیست اگربالای کدام شخص اسنادی دارید که درگذشته مرتکب جنایت شده لطفآ به محکمه مراجعه نموده اقامه دعوا نمائید
28 جولای 2007, 05:05
ملالی جویا انسان خوب است اما غافیل از درک واقعییت موجود در افغانستان!
راه که ملالی جویا در پیش گرفته به اندازی گذشت یک نسل از واقعییت موجود فاصله دارد آن هم در صورت داشتن یک دولت مقتدر.
ملالی جویا و یا کسان که دوست دارد برای این مردم بلا زده خدمت کنند بنضر من حرکت شترنجی شاید زیاد بد نباشد!
30 جولای 2007, 16:51, توسط زبیر
من با این اشاره خود ملالی جویا موافق استم که صدای خود را صدای مردم افغانستان و صدای قربانیان می خواند. این درست است او به راستی قابل مقایسه با ژان دارک است البته امیدوام سرنوشت او در انتظار اش نباشد. اما چهره مذهبی ژان دارک را ندارد. ملالی جویا فقط یک دختر افغان است که بلند سخن می گوید خلاف عادت که باید یک دختر آرام و شرمگین باشد اما ملالی با صدای بلند و با چشمان باز و بدون لرزش در صدای زنانه اش در برابر صداهای بم مردانه مخالفان اش سخن می گوید. این جرات او را باید ستایش کرد نه این که او را بی ادب یا ... یا چنان که شما گفته اید حتی پر حرارت یا عام پسند یا هر تعبیر تحقیر کننده دیگر تعبیر کنیم.
برای من مهم نیست که ملالی جویا یک پلاتفرم سیاسی ارایه کند. اصلاً این انتظار را از ندارم. اما برای من مهم است که صدای رسا و بلند در برابر ناقضان حقوق بشر باشد و خفه نشود.
جویا را کم نگرید، بزرگترین ژورنالستان و مصاحبه نگاران را ملالی جویا مات کرده و به ریش شان خندیده است اگر باور تان نمی آید مصاحبه اش با مامون را ببیند.
28 جولای 2007, 05:00
من خواستم در مورد نوشته آقای محمود چیزی بنویسم ولی وقتی دیدم که نوشته من بعد تایید گردانندگان سایت نمایان خواهد شد، صرف نظر کردم.
این هم شد آزادی بیان بر اساس تعریف میرهزار.
28 جولای 2007, 13:12, توسط شراف الدین وکیلی........... مکرویان سه کابل
آقای میرهزار: خیالم پس از گوشمالی در محبس امنیت به راه شدی؟ میترسی از اینکه راجع به شعله ای ها دادفر ها و محمود ها چیزی بنویسند. به بین اگر محمود حق دارد که به تمام نخبگان ادبیات افغانتان دشنام دهد. ماهم حق داریم که بگویم نه محمود ها و نه ملالی ها به درد مردم ما میخورند. این ملالی جویا چسپیده به جان چند جنایتکار داخلی و گاهی شنیده نشد که از بمباران امریکایی بالای مردم بیگناه هلمند کندهار کنر و زابل آهی بکشد. یکروز نشد که سندی دال بر تجاوزات پاکستان رایه کند. به ارمان روزی ماندم که اسم گلبدین، ملاعمر و بنلادن به زبانش جاری شود. هی میگوید اتحاد شمال. سرت را اتحاد شمال بخورد. فجایع در جنوب جریان دارد که شمال را شرمانده و تو با مسعود سر کش برداشته ای. این محمود را باید خانم ملالی جویا خودش معرفی کند.
30 جولای 2007, 16:29, توسط امید
بمثابه کسی که جویا را خوب میشناسم. جویا هیچ گاهی ادعا نداشته است که یک بازیگر سیاسی است و در آشفته بازار سیاست کشور مان سیاست میکند. او همیشه گفته است که او صدائی مردم رنجدیده خود است.
نوشته تان و ارتباطش با بازی شطرنج جالب است, اما فراموش نکنیم که هر بازی هم قوانین خود را که زمینه را به بازی کننده مساعد میسازد, دارد. گیریم که دست ها و پای های یک بازی کن را دربازی شطرنج بسته کنیم و حق گپ زدن را هم نتیم و بگویم کار کو! چی خواهد کرد؟
آنهای که میگویند جویا در اول چنان بو و چنان شد, باید بگویم که جویا با گفتن "شاه برهنه است" در مقابل شاهان خونخوار برهنه تا جایی وظیفه اش را انجام داد. بفر مایین, راه جویا را شما به هر روشی که میپسندید ادامه بدهید.
همچنان جویا همیشه در میان نماینده های راستین و جنائت کاران فرق قایل بوده است. در همین مصاحبه اخیرش هم از دسته دوم که جنائت کار هستند یاد کرده و آنها را با حیواناتی که همیشه در خدمت ما هستند مقایسه کرده است.
در آخر فرض کنیم شما یک کسی را نه یک بار بلکه به کرات کمونست, فاحشه, کافر نمیدانم سگ و یا خر ماده خطاب کنید, در نهایت چی جوابی را منتظر خواهید بود؟
جویا تقریباً هر روز با این اهانت ها در پارلمان روبرو بود است
28 جولای 2007, 05:01, توسط شریفه ندیمی
آقای هاتف، بسیار دور نمیروم و از گذشته های سه دهه و نمیدانم یک دهه و جنایات و زورگویی های این دورانها سخن نمیرانم، فقط توجه خودت را به آخرین نمونه که همین امروز در سایت کابل پریس آمده دعوت میکنم که ببینی که در کابل در قلب کشور، بوسیله یکتن از نمایندگان «جامعه بینالمللی» چه زورگویی و قلدرمنشی در حق این ملت نگونبخت و شکنجه شده صورت میگیرد، با زور پول و قدرت و فاشیزم میکوشند که یک خانواده بیبضاعت و بدبخت را از خانه شان بیرون برانند. و این تنها یک نمونه نیست، سراسر کشور ما به اینچنن سرزمین زورگویی و فاشیزم مبدل شده و این بیچیزترین و نادار ترین و بخت برگشته ترین مردم هستند که باید رنج و ماتم و بار اینهمه بیبازخواستی و جو جنایتکاری را تجربه کنند.
با دیدن اینچنین فضایی اگر غیرتی وجود داشته باشد مثل ملالی جویا شعله خشم و انزجار علیه عوامل این وضع میشوی و دریادلانه علیه آن برمیخیزی، اما اگر درد این مردم بیبازخواست را درد خود ندانی طبعا به همه کس و منجمله اینانی که این دردها را متحمل میشوند، "آرامش"، "صبر" و "حوصله" و ... تقاضا میکنی.
بعضا با دیدن این وضع فاجعه بار دل انسان از هرچه انسانیت است بد میشود و میخواهی که گلوله شده بر فرق عاملان آن فرود آیی تا دیگر شاهد اینهمه شرفباختگی ها و ستمکاری ها در حق مردم نباشی.
آنانی که جویا را به تمکین و صبر و شطرنج بازی دعوت میکنند از این دردها و آلام مردم بیگانه اند و نمیتوانند آنرا حس کنند.
ملالی جویا در واقع فریادرس و آواز بلند این برباد رفته های کشور ماست.
اگر مثل کربلایی وضعی بر سرت میآوردند که از غم و اندوه و بیکسی غش کنی و بر زمین بیفتی و همه راه های زندگی را در مقابلت بسته بیابی، اگر اطفالت را غم بی نانی و بیآبی و بیخانمانی تهدید میکردند، آنوقت شاید زبان آتشی و بدور از سازشکاری و تمکین ملالی جویا را درک میتوانستی و برایش نصیحت نمیکردی که آرامش و صبر و شطرنج بازی پیشه کند.
آنلاین : زورگویی و شرفباختگی در کابل
28 جولای 2007, 23:55, توسط اکرام
هزار سلام و احترام به شما آقای محمود که ملالی جویا را از گزند سازشکاری و ترس از مبارزه با خاینان ملت در امان ماندید. من اکثر مصاحبه ها ملالی جویا را شینده و خوانده ام و به او اعتقاد کامل دارم که هرگز فریب نصحیت های ریش سفیدانه آدم های ترسو را نخواهد خورد ولی نوشته سخیداد و امثالهم ممکمن است تاثیر منفی بر آنعده از جوانان ما خواهد داشت که هنوز اعتقاد شان به مبارزه قاطع علیه دشمنان قسم خورده مردم ما از آن پختگی که ملالی جویا برخوردار است، نرسیده باشد.
من فکر می کنم ملالی جویا زیاد نیاز به رهنمایی و نصحیت ندارد، راهی که او در پیش گرفته بسیار روشن است که حتی یک مادر بیسواد و غمدیده ما به درستی اش پی می برد. مسله بسیار ساده است: حاکمیت و زورگویی جنایتکاران ائتلاف شمال بر تمام کشور ما سایه افگنده، کرزی که فقط به اشاره امریکا حرکت می کند با اینان ساخت و باخت میکند و طالبان هم با ترور و حشت خود نقش گرم کردن بازار مکاره "جنگ علیه تروریزم" را گرم نگاه میدارد و در میان قربانی اصلی مردم نگونبخت و بیجاره ماست. بگفته شکسپیر فقط دو راه میماند یا بودن با مردم یا نبودن. فهمیدن اینراه بسیار ساده است و نه آنطوریکه آقای سخیداد آنرا پیچده می تراشد.
29 جولای 2007, 03:04, توسط صدیقه گردیزی
!
١- ایشان از ایرانیزه شدن به خاطر دلخوشی افغان نازی مطابق برنامه های پاکستان حرف زده اند در حالیکه تمام نوشته اش اصطلاعات ایرانی است نه افغانستانی٠
٢- ملالی جویا را با جمیله الجزایری ، لیلا خالد و اشرف دهقان مقایسه کرده که چه کوکانه است * جمیله الجزایری با استعمار فرانسه مبارزه کرد و در زندان شکنجه و سرش را در دیگ آبجوش فرو میکردند و همه تنش پراز زخم های شکنجه بود اما ملالی جویا از پاکستان امریکا وانکلیس تغذیه می شود و استعمار گران برایش جایزه میدهند ودر امریکا که کشورش را اشغال کرده نور چشمی شان است وهر دو ماه ازخانم کلنتون و پارلمان وکاخ سفید دیدن می نماید * همچنان لیلا خالد دختر مبارز خلق دلیر فلسطین ٢٨ روز در انگستان زندانی شد و تا کنون در زادگاهش برگشت نمی تواند و در اردن در تبعید بسر می برد اما ملالی جویا را کرزی نماینده استعمار جایزه زن قهرمان میدهد؟!!! *وهمچنان اشرف دهقان زن چریک فدایی خلق که در سنگر های نبرد با دانش وقلم توانا می رزمد وخانم ملالی جویا صرف تا صنف ششم در کویته درس خوانده کدام دانش وتوانایی وتحلیل علمی از اوضاع سیاسی و اجتماعی ندارد گدی گگ با یک مشت دو ودشنام که جرأت را هم با پشتوانه وبادی گاردها استعماری در یک طویله خانه حاصل کرده که خود نیز از آن جا تغذیه می نماید واز همان جا بر خواسته است همه نماینده ها قلابی اند اما در فراه معجزه شده و این استثنای تاریخ با قوت مردمی آمده به ودیوها یش توجه کنید که لاری های پرشده از زنان روا با پول پاکستان در فراه وی را درین طویله وکیل ساخته اند اگر دشنام های تند وتیزش را تکرار نگوید چیزی دیگری ندارد ٠ اما هرگز از جنایات پاکستان حرف نمی زند گلبدین و طالبان را به پاس دستور پاکستان تجاهل می نماید
29 جولای 2007, 17:30, توسط بهمن کشن ابادی
من نمیدانم این راز سر به مهررا چی کسی میتواند بگشاید که اگر " ائتلاف شمال" از صحنه ی سیاست افغا نستان حذف شود انگاه کشور گل وگلزار خواهد شد ؟ دل نگرانی خانم جویا از وجود ائتلاف شمال و دل بیغمی او در قبال طالبان و نقش پاکستان نشان میدهد که این گدی گک کوکی از جایی کوک میشود و همان چیزی را پیوسته تکرار میکند که در درون او کار گذاشته اند . عین قضیه را در مورد راوا نیز میتوان صادق دانست زیرا راوا در یکی از اعلا میه های خویش که هنوز در سایت ان وجوددارد ضمن تاختن به زمین وزمان که چرا مانند راوایی ها نمی اندیشند / خطاب به کسانی که از شیطنت پاکستان در قبال کشور ما شاکی اند سر زنش کنان نوشته است که نباید نا سپاسی نموده و کمکهای پاکستان را به مردم افغانستان به فراموشی سپرد و این همان کلمات جنرال مشرف است که بار ها تکرار کرده است . با این وجود ایا ما حق نداریم که در مورد ماهیت جویا و حامی او راوا مشکوک باشیم؟
30 جولای 2007, 05:46, توسط شاکر
آقای بهمن، در مورد اعلامیهای که ادعا داری خوبست که لنکش را اینجا بگذاری تا بدانیم که واقعا چقدر واقعیت را میگویی. تاجاییکه من میدانم «راوا» موضع بسیار صریح و قاطع در مقابل پاکستان دارد.
اینست نمونهای از برخوردش در یکی از اعلامیه هایش که من از سایت شان گرفته ام. لنکش هم در زیر موجود است:
وطنفروشانی مثل سیاف، ربانی، قانونی، فهیم، مجددی، مسعود، دوستم، محقق، خلیلی، اسماعیل و هممسلکانشان که زمانی چتلی خوار پست و بیاراده پاکستان و ایران بودند هرگز نمیتوانند با این ادا های نفرت انگیر ضد پاکستانی شان مردم را فریفته مارک چاکری چندجانبه را از پیشانی هایشان بزدایند. البته دولتهای پاکستان و ایران از همه اولتر بخاطر نقش خاینانه شان در پروراندن گروههای مزدور هفتگانه و هشتگانه باید از ملت ما رسما عذرخواهی نمایند و درین هم شکی نیست که طالبان از جانب منابع معینی در پاکستان حمایت میشوند همانگونه که ایران جاسوسانش چون اسماعیل، خلیلی، محقق، کاظمی، براهوی و غیره را زیر بالش گرفته، اما این را عامل اصلی تمامی مصایب کشور دانستن عوامفریبی و احمقانه است، عامل اصلی را باید در داخل کشور جستجو کرد، تا زمانیکه عوامل قوی درونی وجود نداشته باشند عوامل بیرونی نمیتوانند به سادگی موثر واقع شوند.
عامل اصلی قدرتمند شدن طالبان، جو حاکم و بیزاری و نفرت مردم از مافیای حاکم جهادی است. مردم که از عدم توجه دولت به مشکلات شان، به جیب زده شدن بلیونها دالر کمکی، عدم امنیت، بیبازخواستی مطلق و... میسوزند، اعتنایی در مقابل پیشروی طالبان نمیکنند. حاجی نیک محمد که چند تن از عزیزانش را در قریه پنجوائی قندهار در اثر بمباردمان ناتو از دست داد به خبرنگاران گفت: «من در شرایط فعلی لازم میدانم که با طالبان باشم، طالبان تا کنون فقط ۲ تن را در قریه من به قتل رسانیده اند اما نیروهای خارجی در یک روز بیش از ۶۳ تن را بقتل رسانیدند.»
مردم ما میدانند که طالبان و جهادی ها فرق ماهوی نداشته در آخرین تحلیل باهم «برادران» تا مغز استخوان مرتجع، آدمکش و بیگانه پرست اند. این دو نیروی قرون وسطایی در فرصتی معین باهم یکی خواهند شد تا متحدانه مردم ما را زیر تیغ تروریزم و فاشیزم مذهبی خود نگهدارند. سرجنایتکار ربانی با اظهارات اخیرش که با طالبان نخواهد جنگید عملا به این حکم مهر تایید میگذارد.
طنز تاریخ آنست که هستند نیرو هایی چپ و راست در خارج از افغانستان که از طالبان به مثابه «نیروی ضد امپریالیزم» به دفاع برمیخیزند. اینان با این حرکت مسخره خود را ریشخند ساخته ثابت میسازند که فقط در سطح کاغذ و قلم انقلاب میکنند و در حد کودکان کشور ما نیز از وضعیت جاری اطلاعی ندارند. اگر اینان تنها یک روز مصاحبت یا اسارت در چنگ طلبه کرام را تجربه میکردند، شاید به این شوخی های زجرآور، مردم ما را آزار نمیدادند.
بــــــفــــرمــــا بـــــــــگـــــــــــو کجای این نظرات غلط اند و برخلاف واقعیت های موجود ملک ما؟؟؟
آنلاین : افغانستان، خونین ترین میدان سلاخی حقوق بشر
31 جولای 2007, 18:24, توسط یهمن کشن ابادی
هم میهن عزیز اقای شاکر !
نخست از شما معذرت میخواهم که در نوشتن توضیح به پرسش شما تا خیر کردم زیرا بر حسب تصادف امروز پیام شما را خواندم. بعد خدمت شما به عرض برسانم که لطفاٌ یکبار در شماره ی 65 پیام زن مقاله ی " جنگ با پاکستان در سپاه قانونی/ سیاف/ خلیلی و سایر جنا یت سالاران" را مرور کنید تا به انگیزه ی سوء ظن من پی ببرید. بخصوص به این فراز که به عنوان نتیجه گیری در اخیر مقاله آ مده است دقت نمایید: " دامن زدن تشنج با پاکستان / جنگیدن با تنبان خود است " ! اگر شما از هواداران راوا باشید حق تان است که از این مقاله تفسیر دلخواه خودرا داشته باشید و اما من دشمن یا مخالف راوا نی بلکه منتقد آن و هر سازمان دیکرسیاسی هستم که گمان دارند کلید حقیقت فقط در جیب ایشان است . بنا بران ممکن است برداشت من با برداشت شما از این مقاله متفاوت باشد . من بر داشت خودرا یکبار ارایه کردم و روی آن پافشاری نمیکنم.از این رو انتظار نداشته باشید که در این مورد به دیا لوگ با شما ادامه دهم . شاد کام باشید .
4 آگوست 2007, 23:25, توسط رحیم الله
سلام به دوستان!
برادران عزیز به غیر از ملالی جویا و یا هم بارکزی زن با شخصیت دیگری در این کشور سراغ ندارید که هر روز و هر ساعت در رادیو و تلویزیون از اینها دعوت میشود تا نظر بدهند و یا هم مثل محمود و هاتف در مورد کسی مینویسند که برای من که یک خواننده هستم خواندن انرا برای خودم حرام و ضیایع وقت میدانم لطفا نه وقت خود را در نوشتن مضامین در مورد اینها ضایع سازید و نه وقت دیگران را در خواندن آن
تشکر
رحیم الله
از ولسوالی رستاق
14 نوامبر 2007, 04:30, توسط بچه مسلمان
ملالی جویا اگر مسلمان باشد هلی کوپتر امریکای اورا به هر جای نمی رساند او حیثیت یک تیپ رادادرد ثبت می شود و می خواند اول اول حجاب داشت حالی ها 40 % سیکس است
5 اكتبر 2008, 16:47, توسط داکتر م.ا.د
من تعجب میکنم که آقای هاتف چرا وقتش برای اظهار نظر در مورد کسی صرف نموده است که اصلاً ارزشش را ندارد. برهمگان آَشکار و هویداست که ملالی جویا نه علمیت کافی، نه مطالعه کافی از تاریخ و اوضاع سیاسی و نه تجزیه و تحلیل و استدلال دارد. از روزی که نام او بر سر زبان ها افتاده است، بجز یک موضوع (جنگ سالاران) چیز دیگری از او نشنیده و ندیده ایم. آخر بزرگ شدن و کاری کردن ظرفیت میخواهد که متاسفانه 5 فیصد هم در او نیست. بعضی ها او را در ردیف داکتر بشردوست قرار میدهند که واقعاً مضحک است. او کجا و بشردوست کجا! بشردوست هر روز حرف تازه ای دارد و یک شخصیت علمی و سیاسی به معنی واقعی کلمه است.