ولایت کاپیسا: مردم شرم دارند دختران خود را به مکتب بفرستند
گویی خبرهایی از این دست که نقض آشکار حقوق بشر در افغانستان است دیگر اهمیتی ندارد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کابل پرس?: رییس معارف ولایت کاپیسا گفته است که دختران در منطقه ی تگاب این ولایت نمی توانند بیشتر از صنف دوم به مکتب بروند. عبدالواحد حکمت رئیس معارف ولایت کاپیسا گفته است که " گرایش مردم به سنت های ناپسندیده و تبلیغات طالبان بویژه از طریق مساجد، باعث شده تا مردم رفتن دختران شان به مکتب را شرم بدانند." به گزارش خبرگزاری دولتی باختر "رئیس معارف کاپیسا می گوید افراد وابسته به گروه طالبان در مساجد به تبلیغ می پردازند. آنان رفتن دختران به مکاتب را شرم می دانند و به مردم هشدار می دهند تا اجازه ندهند که دختران شان به مکتب بروند."
کاپیسا: عکس از اسوشیتد پرس
ولایت کاپیسا و بويژه منطقه ی تگاب، محلی ست که طالبان و نيروهای گروه نظامی گلبدین حکمتیار در آنجا نفوذ دارند. گرچه وزیر معارف افغانستان که يکی از افراد وابسته به جنگ سالار معروف حکمتیار است بارها از افزایش شامل شدن دختران در مکاتب سخن گفته اما آمارها و گزارش ها دقیقا عکس آن را نشان می دهد. اظهارات فاروق وردک گاهی چنان اغراق آميز است که به سادگی می توان به ماهیت نادرست آن پی برد. در کنار اين بسیاری با توجه به کارنامه ی این وزير حامد کرزی از اساس با قرار گرفتن چنين شخصی در راس وزارت معارف افغانستان مخالفند. او وابسته به گروه نظامی می باشد که مخالف سرسخت تحصیل دختران می باشد و بارها افراد وابسته به حکمتیار، برای مانع شدن دختران از تحصیل، دست به تهدید آنان زده و حتا در مواردی گفته شده است که آنان اسید یا تیزاب به روی دختران دانش آموز انداخته اند.
در ماه می سال 2009، دقیقا در منطقه ی تکاب، حدود 700 دانش آموز دختر از رفتن به مکاتب سر باز زدند. اين ماجرا زمانی اتفاق افتاد که حدود 100 دختر دانش آموز در این مکتب مسموم شده بودند.
کاپیسا: عکس از اسوشیتد پرس
دشمنان آموزش در افغانستان، پی رنگ های آموزش را هدف قرار داده اند و روزی دانش آموز آموزگار را تهدید کرده و به قتل می رسانند و روزی کتاب و مکتب را به آتش می کشند. گویی قرار گرفتن فاروق وردک از گروه نظامی حکمتیار نیز بخشی از نفوذ دشمنان آموز در افغانستان است که می توانند در کليدی ترين نقاط حکومت نیز نقش بازی کنند.
کاپیسا: عکس هایی از دختران دانش آموزی که توسط سربازان حامد کرزی مسموم شدند!
سربازان حامد کرزی، آدمکشان طالب، آدمکشان گلبدينی و ...روزی تيزاب بروی دختران مکتب می پاشند، روزی انتحار می کنند، روزی مکتب را به آتش می کشانند، روزی کتاب می سوزانند، روزی آموزگار و شاگرد را با گلوله می کشند و روزی مسموم می کنند.
سه شنبه 12 مه 2009
—
پس از مسموم کردن بيش از 100 دانش آموز دختر، حدود 700 دانش آموز در کاپيسا به مکتب نرفتند!
علی رغم دروغ های تيم گلبدينی وزارت معارف افغانستان، هر روز تعداد کمتری از دانش آموزان به مکاتب می روند و اگر چنانچه اين روند همچنان ادامه داشته باشد، بصورت گسترده ای مکاتب در نقاط مختلف افغانستان تعطيل خواهد شد، چيزی که سربازان طالب حامد کرزی خواستار آنند و تيم گلبدينی وزارت معارف بی تمايل به آن نيستند.
پنج شنبه 14 مه 2009, نويسنده: کابل پرس
چرا؟ چرا؟ چرا؟
چهار عکس از عاطفه و شیما دختران دانش آموزی که در قندهار دو موتر سایکل سوار اسید به صورت آنان پاشیدند!
چهار شنبه 12 نوامبر 2008, نويسنده: کابل پرس
طرح ملی مبارزه با بی سوادی!
گاهی احساس می کنم چون اين طرح پول چندانی نمی خواهد مقامات از قبول آن سرباز زده اند. مقامات افغانستان معمولا به دنبال پروژه های پول آور هستند که بخشی از آن نصیب خود آنان باشد و دست آخر طرح با شکست مواجه شود، مانند بسیاری از طرح هایی که پول های کلان برای آن دريافت شد و پول بی آنکه برای اصل پروژه به مصرف برسد ميان مقامات دولتی و ان جی او ها تقسیم شد.
يكشنبه 26 آوريل 2009, نويسنده: کامران میرهزار
آيا دردناک تر از این؟
دست به دست هم داده اند تا دانش آموز، آموزگار، کتاب و مکتب نباشد!
شنبه 30 اوت 2008, نويسنده: کامران میرهزار
خشونت و شورش امکانات می آورد؟
مساله اين نيست که چرا در ولايات جنوب و شرق کمک ها و پروژه های دولتی و نهادهای بين المللی اختصاص داده می شود، مساله اين است که چرا عدالت رعايت نمی شود و چرا وقتی پروژه ای به بهره برداری می رسد، تخريب شده و يا به آتش کشیده می شود؟
چهار شنبه 18 فوريه 2009
ده سند از جنایات طالبان در افغانستان!
آدمکشان بازگشتند، اين بار جدی تر از پيش!
چهار شنبه 14 مه 2008
درباره قوانين امارت تاريک آدمکشان طالب بسيار نوشته شده است اما هيچگاه تصور نمی شد اين آدمکشان بتوانند باز به صحنه بازگردند. طالبان با تاکتيک ها و ترفندهای گوناگون به صحنه بازگشتند. از سويی جنگ در صفحات جنوب، شرق و غرب کشور، از سویی انفجار و انتحار که بيشتر قربانيان غيرنظاميان اند، از سويی با همدستی و مساعدت بی دريغ صبغت الله مجددی و کميسيون تحکيم صلح ، از سويی با همدستی و همياری و حمايت های پيدا و پنهان حامد کرزی، کريم خرم، فاروق وردک و اشرف غنی احمدزی، زلمی خليل زاد و...
مکتب بايد به آتش کشيده شود، زنان بايد در خانه بمانند، تلويزيون ممنوع و تنها صدای شريعت آزاد بايد باشد، اقليت های قومی بايد کوچ داده شوند، اقليت های مذهبی کافرند و جان و مال و ناموس آنان مباح است و..ادامه..
دوکان معارف: ان جی اوی تمام عيار
از اصلاحات خبری نيست، فقط پول بالا و پايين می شود!
سه شنبه 29 آوريل 2008, نويسنده: کامران میرهزار
آقای حنيف اتمر ببيند!
عکس هايی از اسماعيل نگارش از وضعيت اسفبار يک مکتب در دايکندی
پنج شنبه 21 فوريه 2008
آيا حنيف اتمر کور است؟
عکس هايی از وضعيت اسف بار يک مکتب در دايکندی؛ مانند مکاتب ديگر اين ولايت
شنبه 26 آوريل 2008
عکس از اجمل آرين پور
دايکندی: اين هم يک مکتب!
نگوييد آقای حنيف اتمر کور است و به ساختن مکتب در ولاياتی مانند دايکندی، نورستان و بدخشان توجهی ندارد. اين مکتب با توجهات بی دريغ ايشان ساخته شده است
يكشنبه 22 ژوئن 2008
دختران در يک مکتب که مکتب نيست!
حنيف اتمر ببيند!
چهار شنبه 5 مارس 2008
عکس از شهزاد نورانی
يک مکتب در نورستان!
حنيف اتمر ببيند!
چهار شنبه 16 آوريل 2008
فساد و روابط خانوادگی در وزارت معارف!
نويسنده و فرستنده سند: تراب
چهار شنبه 30 آوريل 2008
معلمان در سه لیسه مهم کابل دست به اعتصاب زدند!
شاهکار دیگر وزارت معارف و شخص حنیف اتمر!
شنبه 3 مه 2008
اين کشور وزير معارف ندارد!
يک مکتب ابتدایی در منطقه کشم ولايت بدخشان
پنج شنبه 31 ژوئيه 2008
پيامها
12 جنوری 2010, 07:25, توسط محمد رسول
لعنت به این گونه مردم. وقتی چنین خبر هایی را می شنوم هزار بار به افغان بودن خود نفرین می فرستم. اگر مسئله اسلام و دین باشد ، اسلام نیز به شکل واضح می گوید که دختر و پسر باید درس بخواند. خداوند می گوید که انسان ها را بخاطری آفریدم که مرا بشناسند. پس تکنالوژی امروزی که در جستجوی بزرگی کاینات است آیا گامی برای شناخت بهتر خداوند نیست ؟ آیا گامی برای تصور بزرگ خداوند نیست ؟ به دیگران کافر می گویند اما کافر اصلا خودشان استند که عقب مانی را اختیار می کنند و کور کورانه خود را به آتش می اندازند.
12 جنوری 2010, 18:28, توسط atlas
اسلام و علیکم :
شما شاید فکر کرده اید که در منطقه که تحت کنترول حکمتیار صاحب است در انجا اصلاء درسخواندن و مکتب وجود ندارد و همه سر تا پا صاف از علم هستند . و یا کسانی را که سی آی ای از کشور های اتحادیون خود مثلاء جاپان و یا کوریا و یا فلیپاین که عقل جند هم نرسد که اینها از کشور های خود به نام کمک های اجتماععی امده اند ولی در باطن کلاس های عیساییت را برا اطفال سنین 8 . 9 . 10 در مکاتب خودشان دایر میکردند . اگر کسی میدید فکر میکرد که این چنایی چه ربطی به امریکا دارد و یا اصلاء چینایی ها به خاطر افکار سیاسی ماو تسه تونگ همه و همه بر خلاف امریکا هستند و مذهب شان نیز بودایی است و ربطی به این مسایل ندارند . وقتی شما میشناسید که دشمن شما از هر وسیله ای برای زیر ساختن شما و جامعه شما دست به هر کاری میزند . شما چرا از خود خر گوش میسازید . به نام واردات تمدن شما هرچه فحش است به کشور میاورید . مگر عنعنات افغانستان قبول دارد که دین که منحیث ستون فقرات افغانهای شما هستند بیرون اورده شود به نام اشیای عتیقه و به جای ان اقتصاد و سیاست و دین . زبونی و پای بوسی و دنباله روی کار گذاشته شود . شما همه خوب میدانید که امریکا اول شما ها را اولاد های شما را توسط تدریس و یا بی عزتی واردات فحش از بازار های ویگاس و نیویارک بی غیرت ترین انسان های دنیا تبدیل میسازد . که در هر حالی شما قادر به دفاع از سنن و عنعنات خود باقی نمانید تا از تاریخ خود منحیث جنگجوی غیور دفاع کنید . در ان لحظه تسخیر شما با ملک شما به مفت برای امریکا دشمن دیرینه انسانیت میسر خواهد شد .
12 جنوری 2010, 18:46, توسط مزاری
اطلس خان ، می بخشید . آیا خودتان فهمیدید که چی نوشته اید ؟
12 جنوری 2010, 18:52, توسط haqbeen
مزاری صاحب! این ادم یا کدام پودری است یا کمپیوتر....هاهاها
12 جنوری 2010, 18:58, توسط haqbeen
این انسان که نمیشود گفت ..ادم کدام مزد بگیر پاکستانی ای اس ای است که دارد پروگرام داده شده را تطبیق میکند.برایش مهم نیست که چه مینویسد.. فقط صفحات را به صفات پاکستان و ای اس ای سیاه میکند.
12 جنوری 2010, 21:10, توسط atlas
من قبلاء درین فکر بودم که حق بین خان کمی معلومات افاقی راجع به افغانستان دارد معلومات نه فقط راجع به حزب خلق که ایشان به ان بدون نتیجه مربوط اند . میخواستم عرض کنم که حق بین خان راجع به مسایل که در سی سال اخیر در افغانستان اتفاق افتاده است خبر است و از بین این همه اتفاقات سیاسی خود را فقط افغان دانسته برای مفادات مردم خود فکر میکند . ولی این طور نیست . و خان مزار به زور اخباراتی که از رادیو و راه و و شنیده است اینجا خود را قایم مقام دانشمندی میداند . شما دو نفر اگر نفرت را از ذهن خود بیرون کنید میتوانید بهتر بفهمید ولی این اخرین افهام و تفهیم من با شما است . در اینده من نظر خود را برای شما که هیچگاه ننوشته ام برای مردم افغانستان بیان خواهم ساخت . من به پشتونیت ویا فارسی وان بودن و یا برای مذهبی خاصی کشور تسخیر نمودن قایل نیستم . تمام مردم ما منجمله میلیونهای که در دوران جنگ به خارج از پدر و مادر افغان بدنیا امده اند افغان هستند و همه مشترکاء مسول باز سازی این کشور و تامین ازادی ان هستند . شما از واقعه کوریایی های که در افغانستان برای تدریس دین عیسا امده بودند خبر دارید و هاکذا خبر هستید که سی آی ای برای تسخیر کشوری سازمان ها و شعباتی در عقب خط اول جنگ درست میسازد تا مردم کشور را از اعتماد به نفس خالی بسازد و ما را از درون بدست خود ما بکشد . ولی باز هم نمیخواهید این حرف را از من قبول کنید برای اینکه من یک پشتون هستم ولی اکر یک فارسی وان شما ماند اسماعیل خان هراتی از میان میدان جنگ یک باره گی غیب شود و تمام فوجی او در میدان های جنگ فراه و هلمند بدون افسر ندانند که به کجا بروند و چه کنند و حتی از ترس جان نخواهد خزانه دولت را که شامل دونیم میلیار د روپیه افغانی میشد به دولت مرکزی انتقال دهد . یکهو سر از مرکز مشهد شهر ایران دربیاورد . باز هم شما از ایشان استقبال میکنید و میگوید که اسماعیل خان بسیار کاری خوبی کرده بود . من منحیث یک افغان از هر گوشه دنیا که باشد در جنگیدن به مقابل دشمن افغانستان وظیفه دارم . من در افغانستان ساختن شعبات تروکادرو را اجازه نخواهم داد و شما هم در ساختن خود منحیث یک افغان کوشش کنید .
12 جنوری 2010, 21:23, توسط atlas
سلامونه .
به زبان اردو نوشته اند که ( لکیر کا فقیر ) شما از جمله ان با سوادانی هستید که کورس اکابر برای شما زیادتی میکند . تجربه خواندن و نوشتن را ندارید و مخ شما دانش سیاسی انچنان را ندارد . من توصیه میکنم که کتب بخوانید از کشور ها و کلتور های بیگانه . و به اشیای دور و پیش تان خوب به غور نگاه کنید و حس نمودن را در خول بدن تان تعلیم دهید . هر وقت از دیدن یک فیلم هندی که تمام زنده گی شما است هفت بار هفت معنی توانستید بیرون بیاورید . بفهمید که پا در زینه اول دانستن گذاشته اید . بعداء چه چیز ها را باید بدانید و با چه جیز ها نباید مغز خود گودام سازید یاد میگیرید . البته این به عمر نیز وابسته است و معلوم است شما پا به سن نگذاشته اید . خود را خوب به معنی اسلامی ان نمیشناسید .
13 جنوری 2010, 06:47, توسط مزاری
اطلس خان سلام ! اگر کدام گستاخی در مقابل شما نموده باشم مرا ببخشید ! معذرت میخواهم ! میدانی چرا ؟ بخاطریکه شما مردانه از ایدال و طرز تفکر خود دفاع میکنید . مردانه حق مینویسید و راست میگوئید . بیشک که چنین است ، بخاطر زدودن سوتفاهی که به اقای ولی در مورد شما خلق شده آرزو دارم با دلیری و شهامتی که دارید چند سطر اگر میشود به زبان خودشان هم بنویسید تا بدانند که شما هم آدمید . درغیر آن شما را هم چلوو مزاری نام نهاده اند !
13 جنوری 2010, 06:59, توسط Wali
چلو ها باید بدانند که دیگر از منافقت شان چیزی ساخته نمیشود۰
ایشان باید از سیاست دست بکشند و برگردند به کار اصلی شان۰
13 جنوری 2010, 07:16, توسط مزاری
میخواهم که همین طور مرگ بگویی ، زجه کشی ، قوله کنی ، فریاد بینوایی کشی و شعار بدهی ! به گفتۀ سرپلی صاحب مزه کد !!
13 جنوری 2010, 08:46, توسط سهراب سپهر
هموطن عزیز!
شاید میشد به حرفهای درست شما اعتماد کرد اگر در همین مثال تان این را نیز ذکر میکردید که ملا عمر شما چگونه مثل سمارق سرزد!
13 جنوری 2010, 09:29, توسط مزاری
دوست عزیز آقای حقبین ! فکر میکنم یگانه پختانۀ که حق میگوید ، درست و بجا موضوعات را بسیار منطقی و با استدال به بررسی گرفته همین برادر اطلس ماست . آیا تا حال کدام پختانه غیرتی مانند اطلس خان در کابل پرس? حضور دارد که چنین حقایق پنهان را مردانه بنویسد ؟ نه مانند بعضی ها که در بدماشی ، داکو گری و زنا کاری افتخار میکنند .
13 جنوری 2010, 10:48, توسط سهراب سپهر
من نه بخاطری حرفهای شما را رد میکنم که پشتون هستید بلکه بخاطر این رد میکنم که در همین مثال تان از غیابت اسماعیل ذکر میکنید ولی از حضورسمارق گونهء غول یک چشم نه! چگونه توقع دارید با اینگونه مثال و قضاوت تان من منحیث یک فارسی زبان حرف شمارا قبول کنم؟ شما چرا موضوع را با ذکر ظهور غول یک چشم و با صفوف پنجابی اش ارائه نمیکنید که آنرا با غیاب اسماعیل خان پیشکش میکنید؟ منحیث یک بیطرف از هر لحاظی که مقایسه کنید اسماعیل خان نمیتواند بد تر از ملا عمر باشد! حداقل اسماعیل خان آنقدر ذلیل نبود که صفوفش را نیروی بیگانه تشکیل داده باشد. نمیدانم در زمان غول یک چشم در کابل بودید و پنجابی ها را در صفوف آن غول قبیله میدیدید که چگونه برای تجاوز و قتل و کشتار سایر مردم از طرف شما تیکه داران غیرت و دلیری دعوت شده بودند؟ آیا آن غول یک چشم با ایدهء فاشیستانه صفوفش ثابت نساخت که غول قبیله پنجابی را نسبت به تاجیک و هزاره و ازبک بیشتر از خود میداند و هیچ و شرم و حیایی ندارد اگر برای سرکوب هموطنان خود از پنجابی ها کمک بگیرد. شما ها چنان اید که حتی در یک مثال زدن تان تمام تلاش را به خرج میدهید تا فردی را که به حلقهء قبیلهء تان تعلق ندارد بکوبید و مزدور جلوه دهید و فکر میکنید مردم را گول میزنید.
13 جنوری 2010, 11:08, توسط سهراب سپهر
عزیزم اطلس جان!
این تاریخی که شما از آن نام برده اید با عرض معذرت "تا" اش مانده است و "ریخش" رفته است. دیگر اینکه گفته اید:" مناطق تحت کنترول حکمتغار ببخشید حکمتیار صاحب ...."
باید بگویم نکند کنترول بر مناطق تحت کنترول امیر صاحب مانند کنترولشان بر" تحت " خود شان باشد که در آن صورت وای بر آن نارواهایی که بر آن روا گردد.
13 جنوری 2010, 11:14, توسط Wali
اینه چلو یک نقطهً دیگی تام بریم نشان دادی. هیچ مردم افغانستان از دوو خوردن لذت نمیبرند به جز چلو.
13 جنوری 2010, 11:27, توسط Wali
سهراب خان گوش کو خووووب.
مزاری (چ) هم از همین نیش زدن ها و پوزخند زدنها شروع کرد تا مرا مجبور ساخت مثل سگ قانسهایشه بکشم۰ که اینه خودت میبینی حتی به لالا میرهزار شکایت کرد۰
مه همرای کسی کار ندارم. تا بی مورد پوزخند نزند. حرفهای نیشدار نزند. به بزرگان دیگران حرفهای زشت نزند و بلاخره رذالت نکند. مگر وقتی دیدم که این همه کار ها را میکند و باز هم بیشرمانه خود را عالم و شریف جلوه میدهد باز من شروع میکنم به ادب کردنش. آنهم با استفاده از فورمولهای خودم۰
دگه دلت۰
13 جنوری 2010, 11:50, توسط مزاری
ولی خان زویه ! اگر کدام وقتی غیر از چلو خانه رفتن شیر آدم را چوشیده و خورده باشی فحش و ناسزا ننویس و مردانه از منطق اوغانیت دفاع کن ! بهانه جویی و دشنام دادن را هرکه یاد دارد . آنقدر منطق اوغانیت بینواست که از نوشته های خودت مردانه دفاع کرده نمیتوانی ، یاد ندارم ، غلط کردم ، مزاق کردم ، اویششششش صدای خر را کشیدم ، بدماشی کردم ، نیمچه دختر میخواهم و چلو خانه رفتیم ، اینست منطق اوغانی تو ، اینست شرافت پشتونوالی تو ، اینست حیثیت و آبروی تو ، اینست وقار و شخصیت تو ! چرا دیگر پشتون ها را در مباحثه ما میخواهی دخیل شوند ؟ بسم الله اگر کدام برادر پشتون دیگر هم از موقف و دید تو دفاع میکنند به گفتۀ خودتان دا گز و دا میدان !
روزگارانی مردم را ادب فارسی میآموختی ، چگونه شد که یکباره از زبان مادری خود یادمینمایی که فارسی نیست ؟ یا اینکه درماندی ، بیچاره شدی و مانند ماچه سگان هرزه به دشنام و ناسزا روی آوردی ؟ تا روزی برایت مینویسم که توبه نمایی و خط بینی بکشی مانند گذشته ، یا اینکه دم خویشرا مانند شورشیان جنگ جلال آباد و قندهار بلند نموده از کابل پرس? بگریزی که جای شما گنده پسندان شوفتر شده نیست وبوی گندت بینی ها را می آزارد !
13 جنوری 2010, 12:08, توسط atlas
سهراب سپهر !
از اینکه حکمتیار دشمنانی مانند شما بی سواد و پر از نفرت دارد واقعاء متاسفم . حکمتیار صاحب با مشکلات زیاد اقتصادی و سیاسی برای سربلندی شما در مقابل وحشی ترین دشمانان انسانیت امریکا در جنگ است . شاید شنده باشید که دونالد رامسفیلد برای کشتن نیم نفوس کره زمین از تجارب انفلونزای که چندین سال قبل در کره زمین پیدا شده بود استفاده نموده واکسنی بر ضد انفلونزای خوکی که در ین اواخر دامن گیر انسانها شده است ساخته است . و میخواست توسط این واکسن نیم مردم بی گناه جهان را بکشند . این خبر توسط وزیر صحت سابقه فنلند بخش شده است . و شما از کلماتی برای یک جنگجو استفاده مینماید که از ان اخلاق فامیلی شما واضحاء هویدا است .
14 جنوری 2010, 11:33, توسط سهراب سپهر
غول زویه!
گناه مزاری بیچاره نیست هرکسی ره که سگ دیوانه گزید فریاد میزنه.
13 جنوری 2010, 11:54, توسط atlas
سلامونه !
در سال 1989 وختی که حکومت ح د خ ا شکست خورد و مجاهدین که به خون همدیگر تشنه بودند زمام مملکت را به دست های خود گرفتند و در خفا و گاهی بر ملا شروع به انتقام گرفتن از همیگر نمودند . در ان زما ملا عمر بعد از بیرون رفتن روس ها به قریه سنگ سیر در نزدیکی قتدهار رفت و در مسجدی شروع بع ملاهی نمود . تا اینجا همه خبر دارند ولی در نزدیکی های اخر سال 1992 چند تا زن های قریه نزد ملا میایند و شکایت میکنند که به انها قریه دار و چند تا مجاهد تجاوز نموده است به هر دری که بروند با انها عدالت نخواهد شد و بدون در مسجد جای دیگری ندارند برای سزا و جزای ضالمون . ملا عمر قضیه را تحقیقات میکند و بعد از علم اوری چند نفر از طلبه مدرسه که او میچلاند یکجا میسازد و به عدالت نمودن به خانه های متجاوزین میرود و همه انها را قصاص میکند و با همان طلبه که تعداد انها پنجاه نفر نمیشد به عدالت نمودن بیرون میشود و میخواهد افغانستان را از دست پنجشیری های که در دوران زنده گی امر صاحب مسعود هر نیم ساعت زن و یا مردی اغوا میشدند و تجاوز به انها میشد و یا قوما های هزاره ما که پوست میکندید از سرو شانه همدیگر . میگقتیم که ملا عمر با چهل نفر و بیست تا تفنگ زن های که اغوا شده بودند و به انها تجاوز شده بود عدالت میدهد و در بدل امیر اسلامی هرات اسماعیل خان که در دوران نو محمد تره کی در فرقه هرات فوجی پاین رتبه بود در بدل کشتن چند نفر عواملناس فرقه را به اتش کشید و اسلحه که باید با ان افغانستان را به مقابل فوجی های ایرانی و یا پلوچ پاکستانی و یا روس های شمال تنگه ذوالفقار به دفاع میانداخت در بین اوباشان و دزدان روی سرک های هرات تقسیم نمود و مردم که در اتش انتقام همدیگر میسوختن همه مسلح شدند . اسماعیل خان بعد از این حرکت خود مانند دزدان سر گردنه نه مانند یک مجاهد جنگجو سرک بین شهر و میدان هوایی شندند را برای ماه های دراز زیر نظر داشت و از حمل و نقل سامان محاربوی و سامان تجارتی که از خارج میامدند با دزدی و چپاول خود را قهرمان مردم فکر میکرد . ما چرا به ضد این قهرمانان خود ساخته هستیم ؟ برای اینکه خود را چلاندند با یک مملکت را چلاندن فرق میکند . برای انجنیرینگ رفاه واسایش مردمی کشوری مانند افغانستان به اشخاص تحصیل یافته و درس خوان و با تجربه که بتوانند در سطح عالمی بیاندیشند و در ضمن یک افغان از بیخ و بن باشند ما احتیاج داریم . ملا عمر و امثال ملا عمر برای افغانستان نظر به عنعنات افغانستان میجنگد . و اگر ملا صاحب از بین برود پسر بزرگش و بعد پسر کوچکش و تا اخر تمام خانواده او وظیفه گرفتن انتقام را از دشمنان افغانستان دارند و این مثال بر همه پشتون ها وفق میکند . و این سلسله دشمنی به جای خواهد رسید که مثلاء امریکانانو باید این زمین را ایلا بدهند و به کراتی که تازه کشف نموده اند مانند عطارد و مریخ از دست افغانها یک روز فرار نموده پناه خواهند برد . ما میگفتیم که فارسی وان اگر بیسواد باشه در فو ج افغانستان همو دوسال نوکری میکرد و اگر باسواد بود یک سال و اگر بیسار با سواد بود شش ماه کورس اکادمی را در مهتاب قلعه میخواند و بعد از ان کتاب افغانستان را میبستند و فاجه میکشیدند که ما زیاد تر از انچه وظیفه ما است برای افغانستان نموده ایم . ما کاری نداریم . در مقابل طلبان اسماعیل خان با دولت مرکزی یکجا شده بود و در فراه رود در حالیکه فوجی های او موفق شده بودند که شهر را از دست ملا صاحب عمر دور نگهه دارند ولی از میان جنگ شهر را تخلیه نمودند و قوای طلبان که نه چندان قوا بود ایشان را تا داخل شهر هرات و وقتی داخل میدان هوایی شندند شدند و صندوق های پر اسلحه را دیدیند و طیاره های اماده پرواز را . از خوشی طلبان در پیراهن نمگنجیدند . چرا که روز قبل از اشغال میدان هوایی شندند یک و نیم میلیار پول را از بانک مرکزی هرات قبضه نموده بودند . حالا باید فهمید که یک فوجی پاین رتبه چقدر خطر ناک است که در رهبر ی قرار گیرد . و اسماعیل خان از تاریکی شب استفاده نموده در حالیکه فوجی های او و دوستانش در میدان با طلبه کرام میزدند . سر از ناف مشهد در اورد . این درد اور است برای کسانی که زنده گی خود را بدست همچو ادم بی مخ میدهد . در مقابل دوستم تا زمانی زیادی یک فوجی بود که مستقلاء میتوانست از افغانستان دفاع کند . مستقل به معنی بدون کمک هیچ یک احزاب و گروپ های مجاهدی که در اصل برای قدرت طلبی همدیگر را میخواستند بکشند . ما دشمن با غیرت را احترام میکنیم و با احترام نیز سرش را میبیرم .
14 جنوری 2010, 11:41, توسط سهراب سپهر
واقعاً چه انسان بی شرم و بیحیایی لازم است تا اینگونه با آب و تاب جنایت جانیانی را که حتی بر سنگ ها رحم نکردند، توجیه کند. فقط بی ریش ملاعمر میتواند اینقدر با جزئیات بلد باشد.
14 جنوری 2010, 12:04, توسط atlas
سهراب خان !
این دفعه اخر تو است که از بد گفتن و دشنام دادن استفاده مینمایی . توصیه میکنم که مطالعه کن و دشمن خود را خوب بشناس . از زبان دیگران کاپی نکن . په دره ناوی .
14 جنوری 2010, 13:00, توسط سهراب سپهر
قابل توجه اطلس!
آیا فراموش کرده ای که در پیامت چه بد و رد به من گفته ای ؟ من هنوز خیلی پاس ناموس ترا منحیث هموطن نگهداشته ام. من نیز برایت میگویم که فقط یکبار مراعات کرده ام و اگر بار دیگر از دشنام کار بگیری جز دشنام که هرچند با دل ناخواسته خواهد بود، چیزی دیگری نخواهی شنید.
14 جنوری 2010, 13:29, توسط Wali
کابلپرسیان عزیز! خوشحالم که موقع یافتم تا درس دوم علم چلو شناسی را به شما عزیزان ارایًه کنم۰
درین درس میخواهم از دیگر خواصها و خاصیتهای چلوها به شما معلومات دهم تا در وقت مقابل شدن باایشان به آسانی ایشانرا بشناسید۰ ناگفته نماند که اکنون مخلص شما از یک لابراتوار مجهز چلو شناسی برخوردار است که زود تر از قبل چلو ها را تشخیص میکند۰
۱. چلو ها مردم بسیار با اتفاق اند از خود کلانتر ها دارند و در بین خود برای رفع حاجتهای عامهً شان پول به شکل اعانه جمع میکنند. خودم به یاد دارم که در شهر مزارشریف زمانیکه یک چلو را پولیس میبرد همه چلو ها جلو دروازهً اوزهً پولیس حاضر میشدند و شروع میکردند به غالمغال و رسوایی تا بلاخره آمر اوزه حاضر میشد چلو را رها کند. و هرگا در شهر و بازار یک چلو با کسی جنگ میکرد همه چلو ها میریختند و شروع میکردند به زدن و دشنام دادن آن کسی که با چلو دعوا کرده بود۰
۲.چلو ها برای بلند بردن قیمت شان بسیار کوشش میکنند تا خود را مربوط به یکی از اقوام ساکن کشور ما نشان دهند. حتی یک چلو در پیشاور به پاکستانی ها و مردم بیخبر گفته بود که از محمد زایی های افغانستان است. ایشان بخاطر مهم و اصیل جلوه دادن خود از لباسهای ما هم استفاده میکنند و هم بعضی وقت ها بروت های کلان کلان میمانند و نامهای بسیار با وزن به خود انتخاب میکنند.
به اساس تشریحات و علامات فوق باز هم به اطلاع شما عزیزان میرسانم که بعد از پژوهشهای عمیقم و معاینات لابراتواری. هزاربوز. سهراب سپهر. اطلس و خان هم چلو اند. شما برادران هرگز به طرف ایشان به چشم سیال نبینید و بگذارید خود شان آخر مجبور شوند تا به کارو بار اصلی شان برکردند۰
14 جنوری 2010, 14:34, توسط مزاری
خان ولی خان !
حوزه را اوزه نوشتی و بجی ویرگل ، نقطه گذاشتی در آینده متوجه باش که در دیگر دروست غلط نکنی !
دوستان عزیز هزاربوز، سهراب سپهر، اطلس و خان هم خوش آمدید . نمیدانم چرا حاجی صاحب سرپلی غیرحاضراند ؟
14 جنوری 2010, 15:22, توسط مزاری
در سطر دوم ، بجی ، بجای خوانده شود .
14 جنوری 2010, 17:19, توسط Wali
اصلاً امید نداشتم که نوشته هایم اینقدر خوش کسی بیاید که مرا استاد صدا کند۰
باید به همه عرض شود که بنده هرگز مکتب نخوانده ام و چیزیرا که میدانم سر به خود در نتیجهً کنجکاوی هایم یاد گرفته ام. که به فضل خداوند حالا استاد نه بلکه پژوهشگر و مخترع یک علم استم.
14 جنوری 2010, 17:51, توسط مزاری
خان ولی خان ! تنها استاد به تدریس کننده گان دانشگاه ها و مکاتب اطلاق نمی شود ، اشتباه کردید . شادی بازان هم استاد دارند ، مداری ها هم استاد دارند ، چلوشناس هم استاد دارند . به یکباره گی که نمیشود پژوهشگر و مخترع شد تا عملأ ندیده باشی ، تجربه نکرده باشی وبا پوست و گوشت احساس نکرده باشی . این که قانون طبیعت است ، از تجربه آید جولان عمل . طبعأ شما بیسواد هستید ، دعوا نداریم که شما باسواد هستید ، زیرا خود بقلم خود نوشته اید که ماشالله دوران بچگی را که همۀ نوجوانان درس میخوانند جناب شما به کجا ها مصروف بودید و تجربه میگرفتید ! اینکه سخن شماست .
14 جنوری 2010, 18:20, توسط Wali
اینه باز خمپلک میگیری!
15 جنوری 2010, 04:15, توسط مزاری
خان ولی خان ! ننوشتید که این خمپلک جسم است ، مایع است ، خوردنیست ، پوشیدنیست که به فعل گرفتن تعلق دارد ؟ یا این خمپلک را بر اساس تجربه و پژوهش کشف کردید و یا اینکه کسی برایتان آموخته ؟
در اساس خمپلک به معنی پل خم کوچک است . عمومأ پل ها راست اند ، اگر دیده باشید پل باغ عمومی ، پل آرتل ، پل شاه دوشمشیره وغیره . شاید پل های کوچک منطقه کوه سلیمان که از اثر سیلاب های سکت های شینواری و باجوری که سرازیر میشوند ، خم شده است که مردم بخاطر حفاظت این خمپلک ها شروع کرده اند به خمپلک گرفتن . چون جناب استاد چلو شناسی مدت مدیدی را در بین شان بوده و به واژه و اصطلاحات شان بلدیت کامل دارند ، امکان زیاد میرود این واژه ازچلوها باشد . چون ایشان یکجا از همان سکت های ذکر شده ، با سیلاب یکجا سرازیر میشوند در گرفتن خمپلک ها مردم را یاری میرسانند و دیگران را خمپلک گرفتن می آموزند . عمومأ مردم خمپلک ها را میزنند تا چپه شود و از نو بسازند .
15 جنوری 2010, 04:54, توسط Wali
والله بلا میکنی بلا.
ایقه ملومات در باری خمپلک داری که د کولی چلو هایت کسی نخات داشت۰ خی بیا قبول کو که مه استاد یا پژوهشگر چلو شناسی و تو استاد خمپلک. بیخی جور میاییم۰
15 جنوری 2010, 08:26, توسط آصف سرپلی
بیادری عزیز ولی جان ! بخیالیم که حالی یک کمترک زیاد ترک درز بدرز چسپیده میره و آشنای ما ره تنها صاحیبی نکونین . مه خو اول گوفته بودوم که مزاری خوب بچه گک است گپیمه قبول نمیکدین . حالی بخیالوم که شوما ام د دلی مزاری جان جای پیدا کدین و نفرت های اوغانی و فارسی وانی رفت پوشتی کلایش انشالله که دیگه بری نفری مفری ضرورت نخات باشه . مه اوشپولاقیمه از دانیم اوسو میپرتوم و از شوما ام خایش میکونوم که کلیمی چلو ره از زوبانیتان کشیده اوسو پرتین که دونیا گل و گلزار شوه . چه گوفتین اشنا جان د امی گپی نفری هوشپرکیتان ؟ اینمی رقم گپی مثلی هوشپرک دلی و دیماغی کوچه باغی ما ره تازه کده بسیار مزه کد . اگه فکایی پیشترکیتان ام امو کلیمه ره نمیداشت نوچی قابلی بخشیشی یک شکم دندکی و یک ستل شلمبی بودین . برین د مزاری شوتلیشم نمیتیم که د دانیش بزنه . دیره مننه چی بی له زنجیر نه دوالو په تخته سیده شوی . په درناوی
15 جنوری 2010, 19:51, توسط آصف سرپلی
ایسو سیل کو مه د اینجه استوم / ورور ولی جان ته سلامونه ! مردوم های قدیم میگوفتن هر سخن از خودیش جای داره و هر نوقطه د خودیش یک مکان داره . صحی است یا نی ؟ خیر ببینی .. ای کابل پریس یک میهمان خانه خو نداره . دو صد میهمان خانیش د اختیار ما مانده شوده . فکریته بگی ای خانه خانی خودیما واری است لاکن صاحیبیش خو نیستیم . لالا اگه یک بد گیری کد جول و پوستکی ما ره بیرون میپرته باز چه کده میتانی ؟ خی دیگه خیزی بیجا نزن و پیشی میهمانای بلند رتبه میهمانداریشه بیاب نکو . وار خطا شوده گوفتی خودیت هوشپرک نشو . د اینجا اوقه کسی ما ره زیری نظر نداره . از حق ام باید که تیر نشویم یک منطقه ره خو د د امو مردوم که ای قصر و کاشانه بخاطریشان جور کدن خو خالی بانیم نی . یا صاحیبی خر ره د کونی خر ام را نمیتی چه بلا ؟ حالی خات گوفتی که تو ام خو رفته بودی . بلی تو ام راست میگی . مه خو رفته بودوم پیشی آشنایما مزاری دیدوم که کتی کودام افسری کلان مصاحیبه داره و درگد قصی ای کل بچه ره د او به رمز میفامانه . خلاصی کلام که گوش گوشکانی و پس پسک بازی بود . لاکن امی میهمانی کلان د نظریم آدمی ماقول و فامیده و رسیده خورد . و امی چند دقیقی که پیشیشان بودوم مره مزه داد . سوال و جوابی مزاری کتی اونا از روی ایساس و درد و درکی عالیش بود که خوشیم آمد . لاکن ولی جان آشنا مه یک گپه بکلی نفامیدوم و سریم خلاص نشود و جوابیمه فکر میکونوم بغیر از امو آقای زابل دیگه کس ام نخات داده بتانه که از امو جومله گپا یکیش ایست که : آیا ایساس . بیا که صحی نویشتیش بکونوم . آیا احساس داشتن فقط مربوط به صاحیب های قلم میباشه و یا ایکه مردومی بیسوادا و کم سواد ها ام احساس دارن ؟ .... بیا ولی جان بازی کونیم بیا توب بازی کونیم و یا آب دادن ثواب داره او غوث نام داره . تحصیلاتی ما امی . زوریش دو یا سه صنف درس میخانیم که توب بازی ره یاد بگیریم آب دادنه خو میفامیم که ثواب داره .
بیا که یک سات از نمایش نامیتان ام گپ بزنیم . ولی جان جانی بیادر کتی مه کی اندیوالی میکونی باز از گپایم ام خفه نشو . چیرا که مه بری خودیت و اندیوال ها راسن گپ میزنوم و کور و کیانه بازی نمیکونوم . ما مردوم که عیبی یکی دیگی خوده د یکی دیگی خود نگویم راویش آمده ای غلطی ما ره اصلا نمیکونه . امیتو که د ای چند روز سیرف بخاطری جومله بازی های پرخه دار با مزاری جان ایتو خوده غرق کدی که بخیالوم ای نمایش نامیته ام دایریکتریشه ام د خو جور کده باشی . یانیکه شو و روز زهنکی نفیسیتان مشغولی امی یک نوقطه بود و بس . اینمی رقم آقای راویش و چند تای دیگه د دیگه نوقطای مهیم سرگردان بودن . مه شوما ره ملامت نمیکونوم . عینی امی عادته خودیم ام داروم . یانیکه هر دویما سخت شله استیم لاکن مزاری اوتو نیست که خوده نشان میته او بیچاره فقط بند میمانه که امی عادتی او از ما کده خوبترک است و د چشمیت دیدی که از کوچی خرابات خوده د مناجات ام میرسانه . لاکن فکریشه کاملن د یک نوقطه بندی نمیسازه که خوب گپ است . حالی اگه میگین که گپیم د قسمتی شناختی عادتی شخصیتان غلط است پس ای گپی که حالی میزنوم حتمن غلط میبرایه . اگه صحی برامد نو چه دیگیشم صحی خات بود . فکر نکونوم تا بالی کسی شوما ره د چناق زدن بورده باشه . با ایکه فراموش خاطرک ام استین یا ممکن نباشین خو فکر نکونوم چناقه ببازین . چیرا که تمامی فکر و حواسیتانه د یک نوقطه آورده میتانین و امی بورد و باخته د خود بسیار مهیم میدانین اموتو است یا نی ؟ لاکن امی عادته اگه د یگان کاری ارزش دار مصرف بکونیم شاید بتانیم ضمیر و وجدانی درونی خوده آرام تر بسازیم و زیاد تر لزت بوبریم . چه گوفتین د امی گپای کردکی خودیمانی ؟ د یک جای مره ملامت کده گوفتین که گیریم کدین که د یک جای داوا نویشته کدیم و د جای دیگه دعوا با ای که هردویش غلط است . دیدین که آخر پوشتی مه آمدین و خوده د قطاری بیسوادا زدین . مه امی گپه فامیده از روزی اول بیسوادی خوده ایلان کدوم تا کسی غلطی املایی مه نگیره اگه نی ایقه ره میدانوم که ایلان اعلان نویشته میشه و روزی ده دفه ای نویشته ره میخانیم خو گیروم ایره اصلا کدیم باز دیگایشه که نمیفاموم چطو بکونوم . گرامره چه رقم مراعت بکونوم که د صد سال ام سریم بریش خلاص نخات شود . بیا آشنا از امی کلیمی (چ) د موقابلی نامی مزاری آشنایت تیر شو . مه ام ای رقم اوشتوک گری هاره کتیش بسیار کودوم و جوریش دادوم و جوریم داد . هر وقت شوما بس کدین باز به ایجازی مزاری جان آدرسایشه میتوم بخانین و از خنده گورده کفک شوین . برین که پوخته داستانی لیلی و مجنون ره نویشته کدوم بخاطریکه یک چند روز غیر حاضر میشوم بیکار ماندین بخانین و مه نمایش نامی تانه کتی خود کاپی و پرینت کده یک جایک میبروم . شو و روزیتان خوش . اگه آقای بابک حتا امی چپوله گویی های خودیمانی ما ره ام بری یافتنی کودام پاینتی منفی تعقیب دارن میتانن جواب نقد هایمه نویشته بکونن چیرا که مه بغیر از نام خودیم کسی ره نخات شناختوم و ایتو شلگی بری یک شخصی دانشمند خوب مالوم خو نمیشه . صد ها نفر زیری نویشتای صد ها نویسنده نقدی خوده نویشته میکونن و مه ام از جمی امونا استوم . فکریتانه بگیرین که جوابی نقدی یک بیسواده بسیار پور اهمیت جلوه نتین که وزنیتانه کم نکونه که باز مه نوقص میکونوم . د پالوی نامی انصاری امو اسمی ( رسا) ره ام نویشته بکونین . تشکر از تمامیتان که حوصله کده بکواسیمه گوش کدین . راستی گوفتین حج کودام حج ؟ از کودام جای و منطقه . بس است که آی پی خوده د اختیاریتان ماندوم . ایمیلی آشنایتان د آخری یکی از کسیت هایش بزبانی خودیش خانده شوده شاید علاماتی قیامت باشه و یا دوزخ و یا ام شفاعت . مه که ترایی کدوم خو جوابی نشونیدوم . خدای پامان ولی جان .
14 جنوری 2010, 22:41, توسط atlas
سهراب خان . ولی خان !
سلامونه !
حالا بس کنید . کابل پرس? برای دشنام گفتن و ناسزا گفتن نیست . تمام مردم دنیا برای ما میخندند . شاید این ولی میخواهد بگوید که ( چالو ) ولی به خاطریکه درست اردو بلد نیست ( چلو ) تلفض میکند . ( چلو ) معنی( برو ) را میدهد و ( چالو ) معنی کسی که هر کاره است یعنی کاری خوب وبد را به تمام معنی میداند و در زنده گی هیچ وقت در نمیماند , میباشد . چالو معنی منفی نیز دارد ولی به معنی ( دله ) نیست . و اکثر در پاکستان و هنودستان و منظور کسانی که به زبان اردو و یا هندی بلد هستند از مزاق و شوخی به همدیگر و یا همدیگر را ( چالو ) خطاب میکنند . ولی هیچگا این کلمه را برای توهین نمودن و یا ایجاد مزاحمت دماغی برای کسی استفاده نمیکنند .
سهراب خان : باید عرض کنم که اکثر مرا مجبور میسازند . و احترام را من حتماء با احترام جواب میدهم . اکثر که داخل کابل پرس میشوند باید اخلاقیات و attitude امریکایی و یا اروپایی و یا شرقی و غربی خود را بیرون دروازه گذاشته داخل کابل پرس با یک روحیه فوقالعاده افغانی شوند . و با ممبر و اعضای این وب سایت بعد از شناخت کافی جرو بحث نمایند . اینجا ما برای توجیه و سهل ساختن و یافتن راهی حلی برای مشکلاتی که حکومت کرزی و امریکا برای همه ما ایجاد نموده است یکجا میشویم و در این گرد هم ایی باید میز بان را در صدر نشاند و از او با تشکر و امتنان رای و نظرات او را پرسید ( جناب میر هزار ) . هر کدام شما دارای تجارب و دانشمندی های ناب ء هستید که مختص به شخص خودتان است و میتوانید در روشنی تجارب خود به هموطن خود که در مشکلات زنده گی گیر کرده است کمک نماید . اینجا ما برای به رخ کشیدن فیشن و مود ء دانستی های خود از سرک ها و بار ها و رستورانت ها و دختر های لاابلی و چرندیات که به نام تمدن غرب بر ما میخواهند بفبولانند نیامده ایم . باز هم شخصیت و یا دارایی های عاطفی و دانش شخصی شما در همه این وب سایت محترم است . و همیشه به جای دیده درایی و چشم سفیدی و زور گویی و مغز اعضای وب سایت را بی وجهه تعقیب نمودن . شکسته نفس باشید و اکثر شروع سخن خود را با ( اگر . چونکه . چنانچه . ممکن . شاید . و مگر ) شروع نماید و جای انتقاد برای دیگران بگذارید . نظر قاطع هیچ افغانی تا افغانستان ازاد نگردد و ما خارجی ها را از کشور خود بیرون نکنیم و عنان کشور را بدست خود نگیریم , برای هیچ فردی در این دنیا معنی ندارد . بعنی مردم دنیا از حرف های ما تا ما به ثبوت نرسانیم که کشوری ازادی هستیم , نوشتهء بر یخ در افتاب میسازند . باقی به جای کشتن و اعدام نمودن من با توحین و احانت به من و همدیگر اجازه بدهید که من به شما عزیزان دوست باشم و در اینده مردانه و انسانانه به کشور و مردم خود کمک نماییم . احترام .
16 جنوری 2010, 11:29, توسط khan
سلام دوستان برادران رفقا در شمشیر خان ولی خان اصیل خان اندیوالان.
از نظر منی حقیر تربیه فامیلی برداشت خوبی های اجتماع و یافته های اسلامی بالای انسان تاثیر زیاد دارد پس باید همه در اینجا نماینده اخلاق فامیلی ,اسلامی و اجتماع خود تشریف داشته باشند دو ودشنام از جانب هرکه باشد خوب نیست ...
کنایه های ادبی از این قاعده جداست , اما مشکل باسواد و بی سواد اوغان ها چیزی دیگریست انان بیان حقایق تاریخی در مورد قبیله را که چون روز روشن است تحقیر و دشنام به تمام اوغان ها وپتنه یی ها میدانند چون طبق قانون قبیله تمام انان موظف اندکه اگر فرد از افراد شان حق باشد یا ناحق و با کسی کشیده گی پیدا کنند از او دفاع کنند
وصول جرگه های شان همین است ..زیرا انان نیم قران را قبول دارند نه تمام انرا تا بشینند ومطابق احکام دین فیصله اسلامی کنند هر جانبی که ملامت و گناهکار بود جزا ببیند بنا مجبورامطابق قانون پشتون والی انرا حل و فصل مینمایند ..
روز هاست که ولی و اصیل گویا کابلی .. همه را دشنام های نهایت کوچه و بازاری حتا دشنام مادر , حتا دشنام به یک سمت یک ولایت یک قوم داده اند...از این دو گلیه نیست بزرگان قلم بدست شان همین طرز برخورد را دارند از سوی هم دشنام درمراودات روزمره عادت زنان و مردان شان میباشد زنان شان حین صحبت کردن با دیگران از خود وبیگانه چون پدر برادر کاکا همسایه (غوول ) میکنن بگونه مثال - زن در حضور مردهامیگوید غیم داسه(حه) شی دی -یا کاکا در حضور پدرخود وپدر ومادر طفل . برادر زاده را مخاطب قرار داده میگوید - دیر ک .و . س مادر هللک دی (بسیار بچه چالاک ,یا بسیاربچه بد ...است) یا پدر کلان نوسه اش چنین اخطار میدهد او هلکه که زه درغلم مور به دی وغیم.....
جنابان - تمام پاکستانی ها وپنجابی ها را بویناک و چتل خطاب میدهند حالانکه انجا اب گرم زیاد است اهو گرم است اکثرا چندین بار در روز غسل میکنند حتا حیوانات شان در اوقات فراغت داخل اب اند بر عکس تا جایکه من دیده ام مردم لوی پکتیا وسمت جلال اباد کنر لغمان از اب چون هیروینی ها و تریاکی ها میترسند اما قندهاری ها زیاد شستو شو میکنند پاک اند.
خوب از کسی که با این چنین دشنام ها بزرگ شده و گوش هایش بدان عادت کرده چه گله بگذارید عف عف کند به ... ..دریا مردار نمیشود ..
اینان که چلو چلو میگن هیچگاه فکر نمیکنند که چلو ها از مزار و هرات کندوز کابل . ....نیستند و نسبت خونی با مردمان مناطق یاد شده ندارند عادت کلتور , فرهنگ , غذا خوردن ,طرز زندگی کردن شان نیز به مردمان این مناطق نمی ماند مسیر امدن شان نیز معلوم است ..... ...
تا جایکه من معلومات دارم چوری فروشان جوگی ها قوال ها مسلی ها ساکنان جلال اباد لغمان و خوست وپکتیا اند و خودشان را اوغان میدانند و به اوغانی صحبت میکنند ..
تا اخر نفهمیدم که این دو نفر افراد قبیله ولی و اصیل.. میخواهند چه را ثابت بکنند که انان از باشندگان پنجهزار سال قبل این سر زمین اند - با غیرت اند - شمشیر زن اند - خیانتی به مادر وطن را مرتکب نشده اند - عرف و عادات شان بینظر است -اوغانستان افتخار است - اقوام دیگر این وطن که بیش تر از سی ملیت اند همه بی غیرت وطن فروش و از جا های دیگر امده اند .............................همین را .
شما متوجه ولی خان نشده اید پا فشاری او در باره اوستا از جای دیگر اب میخورد چون بزرگان شان حبیبی ,حبیب اله رفیع ... گویا کلمات همگون و همسان را از اوستا استخراج کرده و قبیله را به تاریخ هزاران سال بخدی و بلخ ......پیوند داده گویا پتان هامثل دیگران ساکنین اصلی این سر زمین اند روی این منظور ولی کم سواد چون از انان شنیده و خوانده حرف دیگران را هرگز قبول نخواهد کرد روی همین هدف تاکید بی اندازه زیاد به ان میکند .
تا جایکه منی بیسواد چند کتابی ومضمونی را از دانشمندان حقیقی در مورد مطالعه کرده ام ..اوستا گفتاری با نوشتاری زمین تا اسمان فرق دارد از گفتاری زره یا فیصدی بسیار کمی در این اوستا نوشتاری موجود است زیرا اوستا گفتاری هزاران سال قبل دربلخ باستان بیمان امده و سینه به سینه حفظ شده و و بعد ها به هند رفته و به سانسکریت نوشتاری تبدیل شده گفتیم که بسیار بسیار کمی از اوستا گفتاری در ان موجود است وهمه بدان قانع اند واضعیست که چیز های همگون و همسان با زبان پنجابی و زبان های دیگر هند از جمله زبان پتان ها در سانسکریت نوشتاری وجود داردچون در بین قبال هندی هزاران سال بعد به نوشتاری تبدیل شده است....پس این دلیل نشد.
همین حالا هزاران لغت وواژه همگون و همسان در زبان پشتو وپنجابی وجود دارد مثل گیدل - مثل چاپه وهل......
که ثابت کننده ان است که پشتو از زبان های هندی وپنجابی .... مشتق شده است