پیام فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان( ففتا) بمناسبت هشتادمین سال وفات ملا فیض محمد کاتب هزاره
کاتب را با پساوند هزاره در نامش همه میشناسند وما نیک میدانیم که این انتخاب آگاهانۀ پیوند تعلق به خلقی، آنهم در آن دورانی که زنان ومردان ایشان به عنوان برده وکنیز مورد حراجی قرار میگیرند، در متن ومحتوای آثار کاتب پیامی است بس باصلابت
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
مردی که ازعمق دخمه های تاریک استبداد، وبدترین دوران حاکمیت مستبدین قبیله سالار وابسته به اجانب، با خامه اش سنگرافشای حقیقت های ناب جامعه را بر پا، ونا گفتنی ترین واقعییت های زندگی تلخ و مملو از نابرابری های مردم مارابر صفحات تاریخ تصویر گری نمود، بی تردید بزرگ مردیست که کار خامه اش نبرد صد سپاه را در نبرد حق وباطل ،بیداد ستیزی وعدالتخواهی، درستیزباکلیه عوامل بیدادگری ونابرابریها ایفا مینماید.
قلم و تراویده های فکری کاتب هزاره که همه اش در خدمت بیدار گری خلق های سرکوب شده وشدیداً محکوم به بی عدالتی های این سرزمین قرار گرفته، واز متن کارنامه های مستبدین بیرحم، فریاد های مظلومانۀ لایه های مظلوم وانسان های مغضوب جامعۀ مارا بلند نموده است ، خود تازیانۀ بیدار گری تاریخ را ماناست که رسالت بیداری گری همۀ نسل های انسانی این جغرافیای مصایب را بدوش میکشد.
حاصل زندگی این کاتب تبیین حق، فریاد منیت گویای انسان، در برابر مجموع عوامل انسان ستیزی با عناوین قوم برتر وقبیلۀ برتردر جامعۀ ماست که، باگنجینۀ آثار ارزشمندی، در حدود چهار هزارصفحۀ مرقوم تقدیم تاریخ میگردد، که تا امروز وتا آنجا که انسان با تاریخ وهستی خویش در قید وجود است، با صلابت ورسایی یک فریاد جاویدان والهام بخش باقی خواهد ماند.
کاتب را با پساوند هزاره در نامش همه میشناسند وما نیک میدانیم که این انتخاب آگاهانۀ پیوند تعلق به خلقی، آنهم در آن دورانی که زنان ومردان ایشان به عنوان برده وکنیز مورد حراجی قرار میگیرند، در متن ومحتوای آثار کاتب پیامی است بس باصلابت در راه موجودیت خلقی به پا خاسته با همه بی مهری های روزگار وبی مروتی های ستمگاران جبار درحق آن خلق ودیگرخلق های دربند بی عدالتیها! که فریاد موجود خود ومردم خودرا از طریق نامی که بر گزیده است میدان داری میکند، وطغیان عظیمی است در برابرسلی های بی رحم بیدادگری ها، در حق گروهی از انسانها ها که میخواهند با تمامی وجود، خود باشند ودر کنار دیگران ابراز وجود نمایند.
کاوش وعریان سازی حقایق منعکس شده درآثار کاتب، رسالت تأخیر نا پذیرنسل های روشنگر وروشن اندیش امروز وفردای مردم ما درین شرایط دشوار وزمهریری تاریخ سرزمین ماست که، مستبدین وقبیله سالاران مدرن، وعمیقاً مجهز با تجارب ننگین وفاشیستی مجموع بیدادگران در همه دوره های تاریخ، که مصمم به تکمیل کارنامه های تکمیل ناشدۀ آن ستمگاران در قالب های امروزی بوده، وبازهم راه های تداوم بردگی واسارت را برعلیه خلق های محکوم هزاره، اوزبیک، تورکمن، تاجیک،ایماق، نورستانی، بلوچ، پشه ای، قرغیز، قزاق، قزلباش وغیره از مجاری مختلف پویا، ومصمم به تحلیل ونابود سازی نهایی ایشان درمتن ساختارهای قبیلوی وبرتری جویانۀ قبایل حاکم در کشورمیباشند.
فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان بزرگداشت ازهشتادمین سال وفات این مرد تدبیر ویقین را با تمامی وجود مورد تقدیر وستایش قرار داده واز بر پا دارندگان این خدمت عظیم، در هر وجا وبا هر امکانی که وارد عمل میشوند، صمیمانه وصادقانه قدر دانی مینماید.
تجارب خونین منعکس شده در آثار ارجناک کاتب چراغ راه کلیه فرزندان آگاه خلق های محکوم کشور ماست، بیایید این گوهر گرانبها را با تحلیل وارزیابی های صادقانه،آموزنده وخلاق پاسدار نماییم.
شاد باد ارواح مبارزین راستین راه حق وعدالت
فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان(ففتا)پیام
پيامها
18 جنوری 2011, 14:15, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
تا کی به دهل شووینسم افغان رقصید؟
تا کی (شر)، (خیر) تلقی شود؟
بقرار تحلیل و برداشت اسناد محرم سفارت امریکا و غیره شواهد و اسناد انکار ناپذیر دیگر به این نتیجه میرسیم که محافل عقده مند و گستاخ قبیله گرا، بنابر طبیعت غولگرانه خود از مدتها قبل به اینطرف در توسل به انبوه توطیه و حیله علیه بومیان این سرزمین برآمده اند. و این تفکر پوسیده قبیلوی توام با تفتین و فتنه منحیث یک مریضی مزمن ساری از محافل خاندان سلطنتی شروع و قدمه به قدمه احزاب و نهادهای راست و چپ و خلاصه از شاه و گدای آنها یکسان عبور و سرایت کرده است.
وای بحال مردمان شریف ساده دل غیر افغان این سرزمین که خوشباورانه در برابر این همه بیدادگریها و حق کشی ها و تعصب واکنش لازم و بموقع نشان نداده اند.
در سطور زیر ببنید که چه در طول تاریخ و چه در عرض تاریخ بومیان اصیل اعم از تاجکان، هزاره ها و ترک تباران دچار چه مظلومیتی مضاعف شده اند؟
اگر بتاریخ ما و افتخارات ما دستبرد زدند از سر نا آگاهی سکوت اختیار شد و گفتیم خیراست.
اگر هویت پرشکوه قومی ما را طرد کردند و هویت جعلی نام قوم خود را بنام (افغان) بالای ما گذاشتند، گفتیم خیراست.
اگر بدستور خارجی ها نام وطن پدری و پر ابهت و بزرگ خراسان را به (افغان ستان) نام قومی خود تعدیل کردند گفتیم خیر است!
اگر دها نام تاریخی محلات این سرزمین باستانی را تعویض کردند گفتیم خیر است! مثلا سبزوار به شیندند... وغیره.
اگر به ناقلین جنوب و مردم آنطرف مرز دیورند زمین های پدری و آباد شده ما را به جبر بخشیدند و مالکین آنرا بستند و کشتند، گفتیم خیر است. صبر بخدا کردیم.
اگر محمد گل خان مهمند برعلاوه تخریب آبدات تاریخی در نابودی لوحه سنگها مقابر شخصیت های فرهنگی پرداخت، گفتیم خیر است!
اگر نادرخان در برابر سوگند به قرآن حبیب الله کلکانی را با جمله یارانش به نحوفجیع بشهادت رسانید، گقتیم خیراست!
اگر نادرخان مردمان شمالی را اشرار نامید وحکم (سرش از من و مالش از شما) را صادر کرد و مدت دوسال این ایلغار و خشونت مردمان جنوبی و آن طرف دیورند ادامه داشت، گقتیم خیر است! (ولله عزیزآ ذوانتقام)
اگر محمد گل مهمند در بلخ و بدخشان هزاران جلد کتاب ارجمند فرهنگی و تاریخی را به آتش کشید، گفتیم خیراست!
اگر نعیم خان برادر داودخان کتابهای سودمند و نافع فیض محمد کاتب هزاره را جبرا ربود و نابود ساخت، بازهم گفتیم خیراست!
اگر محمد گل مهمند کتابخانه شخصیت شهیر فرهنگی علامه بلخی را محو کرد، نظاره گر بودیم و گفتیم خیر است!
اگر هاشم خان آن عبدالخالق رادمرد را با همه فامیل اقربا و دوستانش به نحو ظالمانه مثله کرد، گفتیم خیر است.
اگر نادرخان دست به شهادت غلام نبی چرخی و برادران او زد و فامیلش را طولانی در قید و بند نگهداشت، گفتیم خیر است!
اگر حبیب الله کلکانی عیار مرد خراسان را (دزد، رهزن، بچه سقاو) نامیدند، گفتیم خیراست!
اگر سپردن وظایف روی رده بندی تفکر اپارتاید صورت گرفت، گفتیم خیراست. مثلا تاجکان با تمام لیاقت و تحصیل رتبه (سرکاتبی) هزاره (جوالی) و ازبک (نفرخدمتی و قالین بافی).
اگر مدت زمانی زبان مادری ما فارسی قدغن و عوض آن زبان پشتو را ترویج، تشویق و تحکم دادند، گفتیم خیراست!
اگر پشتو تولنه ایجاد شد و سپس مضامین مکاتب کشور به زبان پشتو برگردانده شد و شرائط تقرر و ارتقا وابسته به شهادت نامه پشتو شد، گفتیم خیر است!
اگر یک خیابان و کارته مجلل را بنام وزیر اکبرخان مسما کردند و آن را بنام غازی گفتند، چشم بسته قبول کردیم و گفتیم خیر است! در حالیکه در صفحه 593 کتاب تاریخ تحلیلی در مورد این به اصطلاح غازی میخوانیم:
"... همچنان دوست محمد خان به پسرش وزیر اکبرخان هدایت داد تا نیروهای مجاهدین را از کابل خارج سازد و بگذارد که قشون انگلیس داخل کابل گردد. آنها برای اخراج از افغانستان به آبرویی ضرورت دارند. وزیر اکبرخان از توصیه پدر اطاعت کرد نیروها را به بامیان عقب کشید. وخانواده خود را به ترکستان فرستاد و در این باره خانم سیل صفحه 147 اثر خود چنین اورده:
سردار اکبرخان میگوید که او در اینجا (کابل) باقی نخواهد ماند و زمانیکه نیروهای ما داخل شوند به کوهستان میرود و اجازه میدهد که انگلیسها کابل را اشغال کنند." راه دادن انگلیسها توسط این به اصطلاح غازی در بدل اعاده مقرری پدرش که در اسارت انگریزها بود صورت گرفت و همان بود که قطعات انگلیس تحت قومانده جنرال نات از راه غزنی تاکابل پیش آمدند.
اگر یک لیسه در شهر کابل بنام امیر دوست محمد خان مسما گشت، گفتیم خیراست! اما در صفحه 583 کتاب تاریخ تحلیلی افغانستان از بی غیرتی و خیانت ملی دوست محمد خان پرده برداشته است.
اگر احمدشاه ابدالی با هفت لشکر کشی غارتگرانه و چپاول به هند هجوم برد مستوجب تضعیف هند گردید و سرانجام زمینه را برای انگلیسها مهیا ساخت و بالاخره او را بابا لقب دادند گفتیم خیر است!
اگر پروفیسور حبیبی روی تعصب و فارسی ستیزی ظاهر شاه را بخاطر لسان پشتو ترغیب به (تکیه به شمشیر) نمود(کتاب تاریخ تحلیلی ص 33) آنگاه روی مجبوریت دانشگاه را پوهنتون، دواخانه را درملتون، سرهنگ را دگروال و غیره اصطلاحات خودساخته پرداختند، گفتیم خیراست!
اگر در شورای دوره هفتم سید امیر هاشمی وکیل مرکز قندوز اعتراض کرد و گفت که در قندوز بیشتر از 75 فیصد اهالی ولایت دهاقین بی زمین و بی وسیله اند ولی حکومت بطور ظالمانه زمین های بهتر این ولایت را به اختیار ناقلین (افغان) قرار میدهد با آن کسی وقعی نگذاشت، گفتیم خیر است!
اگر عبدالرحمان نیکزاده وکیل ناحیه امام صاحب قندوز اظهار کرد که مردم ما به صدها رنج و زحمت زمین آباد میکنند و مالیات می پردازند اما خلاف ارشادات احکام اسلامی و عدالت اجتماعی این زمین ها به متقاعدین و ملاک و سرمایه داران پشتون ناقل بخشیده میشود، به این داد و فریاد وکلای مردم هیچ اعتنای بعمل نیامد، گفتیم خیراست!
به (اگر ها) بسنده میکنیم زیرا از همین نوع (اگرها) به هزاران هزار دیگر میرسد و هر (اگر) دلالت و اشارتی است بر وطنفروشی، تعصب و بالاخره تفکر قبیله گرائی که در وطن ما علیه مردمان ما اعمال شده.
پس! زمان آن فرا رسیده که با (اگرها) و (خیراست ها) خاتمه بدهیم و در برابر هر نوع روش مستبدانه قدعلم نمائیم از جانب دیگر اینها با هزارها ترفند سنن و باشگاه های غیر ملی خود را بنام ملی قلمداد و درخور مردم داده اند که با سنن عقب مانده قبیلوی از قبیل (اتن)، (لباس قبیلوی) وغیره وداع بگوئیم و به دهل قبیله نرقصیم و در تقویت زبان، فرهنگ و تاریخ پرافتخار 270 سال قبل خویش کار نماییم.http://ahmadshahmassoud-orodbo...