نقض حقوق بشر در همه جای افغانستان!
نوشته ای که افغان جرمن آن را سانسور کرد!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
برای من سوال است که اين آقايان و خانم ها از کدام شخصيت ملی سخن می گويند. اگر به خاين ملت محمد ظاهر، يا پدر ديکتاتورش نادر خان که مخالفين را به توپ می بست و يا احمد خان ابدالی شخصيت ملی می گوييد که در خواب هستيد و متاسفانه پا را از قبيله تان بيرون نگذاشته ايد. چطور فقط تمايل داريد که بگويم احمد شاه مسعود جنايتکار بود و مزاری بدتر از او و هر چه بد و بيراه است نثار کنم و شما خوش شويد؟ آيا می خواهيد نگويم که احمد خان ابدالی با خونريزی کشوری بنام افغانستان ايجاد کرد و نادر خان جناياتی مانند کوچ اجباری، نسل کُشی و چور و چپاول کرد و محمد ظاهر تمام زندگی اش را در عياشی و خواب بسر برد؟ شخصيت های ملی شما که اعلی حضرت اعلی حضرت به آن ها می بنديد ، بيرون از قبيله ی شما وجب به وجب جناياتشان نقش بسته است و آنان شخصيت ملی نيستند و بيشتر به رييس قبيله می مانند.
بايد به حال اين روشنفکری تاسف خورد. اين روشنفکری نيست. اين تعصب و نژادپرستی ست و دشمن روشنفکری.
دست اندرکاران سايت افغان جرمن از من خواسته اند تا نظرم را درباره ی وضعيت هرات بنويسم و متذکر شده اند که تاکنون مقالاتی را در اين زمينه منتشر کرده اند. ظاهرا اشاره ی آنان به برخی مقالات درباره ی سکونت هزاره ها در هرات و عملکرد والی و دست داشتن خارجی در اين جريان است.
من نگاهی به مقالات منتشر شده انداختم و آنچه به ذهنم می رسد را برايتان می نويسم. به نظر من نويسندگان مطالب و نويسنده ی مطلب نشر شده در روزنامه ی اراده از چند جهت به خطا رفته اند. البته اين به خطا رفتن از جانب کسانی هم صورت گرفته است که در پاسخ به اين روزنامه ی نه چندان حرفه ای و بلکه سست از نگاه روزنامه نگاری، قلم فرسايی کردند. پيش از اينکه نظرم را بنويسم، می خواهم بگويم که من هيچ علاقه ای ندارم که بيرق نژادپرستی هزاره را بالا ببرم و در مقابل هيچ علاقه هم ندارم که از احمد خان ابدالی ستايشی کنم. ستايش از احمد خان ابدالی همانقدر ننگ آور است که ستايش از به اصطلاح رهبران هزاره. احمد خان ابدالی هم با کُشت و کشتار به قدرت دست يازيد و به اصطلاح رهبران هزاره نيز سال ها بر شکم گرسنه ی اين مردم سوار شده اند؛ مانند همه ی به ظاهر رهبران تاجيک ها و پشتون ها و ازبک ها. از طرف ديگر هم مايل نيستم چندان به بحث بی مقدار افغان يا افغانستانی بپردازم. کما اينکه می بينم که هر بی سواد از خانه ی کلان فراری، به يکی از اين جبهه های پوشالی پناه می آورد و دست آخر اين مردم بيچاره است که در مرکز، جنوب، شمال و غرب و شرق تاراج می شوند. کدام يک از اين قلمبدستان سست انديش نگاهی به وضعيت کودک و زن و مرد بی گناه افغانستان فارغ از قوم و قبيله انداخته است و کدام يک آمده و گفته است که همه ی اين بحث های سست قوم گرايانه را کنار بگذاريم و به انسان بيانديشيم. من توقع چندانی ندارم که اين دايره را از حدود افغانستان بيرون ببريد که گرچه اين توقع نيز در جای خود بجا و خواستنی ست و بايد به کودک، زن و مرد قربانی در ايران و يا پاکستان و يا هر جای ديگر اين خاک نگريست. من انتظار دارم به انسان فارغ از هزاره، تاجيک، پشتون يا ازبک بودن بپردازيم وگرنه همينی خواهيم ماند که هستيم و اوضاع و شرايط بهتر نشده و بلکه بدتر می شود. يکی اگر بخواهد بيرق پاره پاره و از رنگ رفته ی احمد خان را بالا ببرد و بخشی از مردم بيچاره را با نام قوم هزاره و منتسب به چنگيز خان با چوب براند، در برابرش جريان ديگری هست که اين مردم پيش از چنگيز خان و حتا پيش از هجوم آرياييان، در اين خاک جايی داشتند و سپاه تاراج آنان را به اين روز و حال کشاند. و اگر از زاويه ی ديگر بخواهيم بخش ديگری از مردم را بنام پشتون برانيم، به همان مقدار به خطا رفته ايم که هزاره، تاجيک و يا قوم ديگر را رانده ايم و بيشتر تازيانه ای هستيم در دست چند جنايتکار که به نام رهبری اين قوم و آن قوم بر مردم گرسنه و رنجور افغانستان حکمرانی می کنند. به نظر من نه احمد شاه ابدالی چندان افتخاری برای افغانستان است و نه رهبران کلاسيک شده ی اقوامی مانند هزاره، تاجيک و يا ازبک. گرچه باز هم به نظر من نگاه حقوق بشری اگر داشته باشيم، نمی توانيم اين نکته را ناديده بگيريم که همه ی جنايات حاد عليه بشريت در افغانستان صورت گرفته است و حکومت سست و خيانت کار آقای کرزی تبديل به کلکسيونی از جنايت کاران دوره ی پادشاه به گور رفته، محمد ظاهر، پسر کاکايش، رژيم های کمونيستی، مجاهدين، طالبان و خيانت کاران تازه ظهور شده است. متاسفانه در اين کشاکش باز هم اين مردم هستند که هر روز ضربه می خورند و از بين می روند. در اين ميان جای تاسف بيشتر اين است که چند نفر هيچ مدان با قلم سست هم به جان مردم بی چاره افتاده اند و خيل مردم را با تاپه های کلان هزاره و تاجيک و پشتون به رگبار می بندند و دست آخر اطوار و سرو صدای روشنفکری اين آقايان و خانم ها گوش فلک را کر می کند. کدام روشنفکری؟ روشنفکری از نوع کيلويی دو افغانی؟ کسی که به او نزديک شوی بوی گند نژادپرستی می دهد، کسی که به خودش اين زحمت و جسارت را نداده که به نفع مردم گرسنه ی افغانستان بنويسد و در عوض آن سر در آخور اينجا و آنجای حکومت دارد و چندين موقعيت شغلی را از جوانان با استعداد به يغما برده است، روشنفکر نيست، همان کچالو فروش هم نيست و من گاهی با کمی مسامحه به آنان می گويم کچالو فروش. از طرف ديگر اين آقايان و خانم ها که به شکل های مختلف در نوشته های آبکی خود می خواهند بگويند که ما قوم گرا نيستيم، ما فاشيزم پشتون، تاجيک يا هزاره را حمل نمی کنيم، بيشتر از همه فاشيزم را حمل می کنند و رشد می دهند. وگرنه، نه احمد خان، نه ديکتاتور خاين نادر خان و نه پسرش و نه خاندانش و نه احمد شاه مسعود و نه مزاری و خليلی و فهيم و ربانی و سياف و دوستم و امثال آنان هيچ دسته گلی به سر اين ملت نزده و جای افتخاری ندارند و بلکه دهه ها و قرن هاست که مردم بيچاره از جاه طلبی آنان در رنج و عذابند.
به ظاهر قهرمان پشتون ها، يک جنايتکار به تمام معنا برای پشتون ها و اقوام ديگر بوده و به همان نسبت به ظاهر قهرمان تاجيک ها و هزاره ها و ازبک ها نتوانسته اند پا از دايره ی محدود فراتر گذاشته و به ميان مردم راه بيابند. اين تکه داران روشنفکری هم که تا نامی از به ظاهر قهرمانشان می بری، بلافاصله جبهه می گيرند که احمد شاه ابدالی چنان کرد، احمد شاه مسعود چنين و مزاری هم چنان. اما بيشتر به نظر می رسد بجای موضع گيری منصفانه و مردمی، از آنجا که سر در آخور آنان داشتند و اکنون هم سر در آخور مشابهی دارند، از جنايتکار خواندنشان برآشفته می شوند و زمين و زمان را بهم می ريزند. جامعه ی افغانستان اکنون به شدت درگير رقابت های قومی شده است و از اين رقابت ها فقط چند نفری بنام رهبری اين قوم و آن قوم سود می برند و به مردم بيچاره ی اين قوم و آن قوم فقط خاک باد موترهايشان می رسد و گاهی هم تهديد محافظان اين آقايان.
و اما درباره ی هرات و اوضاع اين ولايت. من مدت هاست که به هرات نرفته ام. آخرين باری که رفته بودم، والی فعلی هرات بر سر کار آمده بود. واضح و مشخص است که کشورهای همسايه بدون استثنا هريک به دنبال منافع خود در کشورهای ديگر می باشند و ايران هم از اين قاعده جدا نيست. اين کشور عوامل زيادی نيز در بدنه ی دولت دارد و اهرم های فشار زيادی را بوجود آورده است. اما همه ی اينها به کنار، اين دليلی نمی شود که ما بخواهيم به دليل رفتار تسلط طلبانه ی يک کشور، مردمی که سال ها در آن کشور آواره بوده اند را عامل آن کشور بخوانيم. اين با آن برداشت های عينی که من داشتم و دارم متفاوت است. اتفاقا در شرايط فشار بر آوارگان در ايران، مردم هيچ رقبتی به اين حکومت نداشته و عکس آن وقتی پا به اين طرف مرز می گذارند و وارد خاک باد اين سوی مرز اسلام قلعه می شوند، گويی که از زندانی رها شده اند. البته اين آزادی چندان دير نمی پايد و از آنجا که دم و دستگاه بی کفايت جناب کرزی در کار چور و چپاول مردم هستند، اين آدم ها بعد از اينکه کاری برای گذران زندگی نمی يابند، برای ادامه ی زيستن ناچار به مهاجرت می شوند. من بيشتر ترجيح می دهم که اين وضعيـت را با شواهد عينی حاضر بسنجيم تا اينکه بسيار زياد به تاريخ مراجعه کنيم. اگر بخواهيم به تاريخ مراجعه کنيم، کشمکش ها کمتر نشده و بلکه بيشتر می شود. يکی می گويد که افغان ها همان هايی هستند که وحشيانه به محدوده ی خراسان آمدند و قدرت را کسب کردند. يکی ديگر پاسخی متفاوت می دهد و يکی ديگر می گويد که هزاره ها از دوره ی مغول می باشند و يکی ديگر در پاسخ می گويد که کلاهت را راست بنه جانم، پيش از اينکه تو و اجدادت پای به اينسو نهاده باشی، هزاره ها اينجا و آنجای جايی که اکنون افغانستان نام دارد، ساکن بودند و اين زبان پهناور فارسی به فارسی سُرايان هزاره قامت راست کرده است. مرور تاريخی که بدست حاکمان ديکتاتور و وابستگان آنان نوشته شده است، ما را از حقيقت اکنون افغانستان گمراه می کند. حقيقت اکنون افغانستان می گويد که بيش از 3 ميليون آواره ی قانونی و غير قانونی در ايران بسر می برند. اين آوارگان مانند بسياری از آوارگان ساکن در پاکستان در سرزمين غير از افغانستان و در فرهنگی ديگر متولد شده و رشد کرده اند و کاملا غير انسانی ست که ما از آنان بخواهيم که بيايند و با لهجه ی پاک و ستره ی قندهاری و يا هزارگی و يا تخاری گپ بزنند و اگر نزنند به آنان تاپه ی جاسوسی ايران و پاکستان را بزنيم. پيش از آن که بخواهيم به آنان تاپه ای بزنيم، بايد عاملان جنگ ها و خونريزی ها که مردم را به روز سياه نشاندند و آنان مجبور به ترک خانه شدند را انتقاد کنيم. گويی اين حضرات دستی پيش می زنند که دستی پس نماند. اينها همه از تبعات آوارگی ست، اينکه آواره، لهجه ها و گويش های افغانستان را از دست بدهد و از آن فرهنگ فاصله بگيرد. البته من روی اين نکته بحث دارم که آيا ما واقعا در افغانستان چندان فرهنگ قابل افتخاری داريم؟ اگر منظور آن چيزی باشد که قرن ها پيش و از طريق چند اثر مکتوب مانند غزليات شمس و مثنوی و يا مجسمه های تخريب شده ی بودا يا خاطره ی نوبهار دل انگيز و.. رسيده باشد که بحث ديگری ست و گمان نمی کنم چندان به بحث امروزين ما از فرهنگ ارتباطی داشته باشد. وقتی ما اکنون از فرهنگ در افغانستان صحبت می کنيم، بيشتر جنگ، تعصب، قوم پرستی، دروغ و ريا به ذهن می رسد تا آنچه که از زردشت مانده و نمانده و يا از تلاقی بوديزم، ميتراييزم، فرهنگ يونانی و يا فرهنگ اسلامی.
آورگان وقتی می خواهند از جايی ديگر که فضا و شرايط متفاتی حاکم بود به محل سيطره ی فرهنگ جهل، دروغ و نيرنگ بيايند، ناخوداگاه رانده می شوند، واکنش نشان می دهند و در نبود جايگزين بهتر، گاهی به همان تکيه گاه (غالبا ناپايدار) کشوری که آواره بودند باز می گردند. کمتر ديده می شود که پايداری نشان داده و در برابر اين فرهنگ دروغ و نيرنگ و ريای حاکم در افغانستان بايستند و سعی کنند در آن تغييری بياورند. اين تنها مربوط به آوارگان در ايران نمی شود و يا پاکستان و گاهی تاسف آور اين است که کسانی که در اروپا و آمريکا بودند، بسيار مرتجعانه تر برخورد می کنند و مانند زاغی می مانند که نه اين توانست و نه آن. از سوی ديگر طبيعی ست که مردمی که در مناطق مرزی قرار دارند، از ويژگی های مشترکی برخوردار باشند. معمولا آوارگان در کشورهای همسايه، پس از تصميم به بازگشت و يا اخراج اجباری سه راه در پيش می گيرند، يکی اينکه به زادگاه خود بازگردند. اين مورد برای آوارگانی که درس خواندند و تحصيل کردند کمتر اتفاق می افتد. دوم اينکه به پايتخت يعنی شهر کابل بروند و بدليل اينکه بيرون از افغانستان زندگی شهری را تجربه کرده اند، پايتخت به لحاظ روانی می تواند، آن شرايط را برايشان فراهم کند. و گزينه ی بعدی هم مناطقی ست که فرهنگ مشابهی با فرهنگ کشوری که سال ها در آن آواره بودند و يا متولد شدند دارد. در مورد آوارگانی که در ايران بودند، کسانی که در ولايـت خراسان ايران زندگی کرده اند و يا تهران، هرات می تواند گزينه ی مناسبی باشد. برای کسانی که در زابل و زاهدان زندگی کرده اند، فراه و نيمروز گزينه های مناسبی هستند. اين آوارگان در ايران بيشتر به کارهای سخت و جانفرسا تن دادند و با پس اندازی که بدست آورده بودند، زمينی خريده و حتا در اين چند سالی که من چند بار به هرات رفته ام، ديده ام که خودشان خشت می زنند و برخی از بخش های خانه را با خشت خام و برخی از بخش ها را با خشت های پخته می سازند. اگر برای نمونه به ولسوالی انجيل ولايت هرات برويد، شاهد مواردی خواهيد بود که مالک اصلی يا کسی که داعيه ی مالکيت اصلی را دارد، يک تکه زمين را حتا به چند نفر فروخته و باعث جنجال های کلانی شده و گاهی در راه بدست آوردن حق شان، قاضيان و وابستگان جنگ سالار اسماعيل خان برای آنان مشکلات فراوانی بوجود آورده اند.
من به هيچ عنوان فکر نمی کنم که سکونت هزاره ها در هرات و مناطق اطراف، کاری باشد که آنان در همکاری برنامه ريزی شده با حکومت ايران روی دست گرفته باشند. شايد حکومت ايران بخواهد از اين روند طبيعی بهره برداری کند که در آن صورت بايد معادله را طور ديگری بررسی کرد. در آن صورت ما بايد بحث را از دايره ی هزاره ها خارج کنيم و تمام مناطق مرزی را مرور کنيم و شايد لازم باشد نگاهی هم به نقشه ای بياندازيم که از خاورميانه ی جديد که طرف های مشورت وزارت امور دفاع آمريکا ارايه کرده اند و من ماه ها پيش آن را در سايت کابل پرس? نشر کرده بودم. در آن صورت بايد محدوده ی بحث خارج از افغانستان به عراق و آذربايجان و ايران و پاکستان نيز برود. کما اينکه من فکر می کنم که هر نوع دستکاری در ترکيب جغرافيايی اين مناطق ، بخشی به شکل خودکار و بخشی به شکل عملی و تعقيبی به مناطق ديگر هم کشيده خواهد شد. همانگونه که ممکن بخش های غربی افغانستان دستخوش تغيير شود، جنوب هم از اين گزند در امان نخواهد بود. اما اگر به شکل واضح به وضعيت هزاره ها و هرات بپردازيم، من فکر می کنم آوارگان هزاره بيشتر از ايران اخراج شده اند و يا در نتيجه ی لت و کوب و توهين و تحقير پوليس به ترک ايران تن داده اند. وگر نه در ايران مهاجرين زيادی از همه ی اقوام هستند که بيشتر هزاره می باشند. اينکه هزاره ها چرا بيشتر به ايران رفته اند جای فکر دارد و من فکر می کنم شيعه بودن و وجود آرامگاه هشتمين امام شيعيان در مشهد يکی از علت های اصلی آن است. آنان بيشتر می گويند که "امام رضا غريب بود و ما هم غريبيم". نکته ی ديگری هم که در گزينش هرات به عنوان محل سکونت پس از آوارگی مهم است، همين وجود آرامگاه هشتمين امام شيعيان می باشد که از هرات تا مشهد با بس حدود 7 ساعت راه است. در ايران بدليل تفاوت آشکار چهره و سيمای مردم هزاره، تنها آن ها "افغانی" محسوب می شوند. اگر از مردم پشتون و يا تاجيک در آنجا بگويند که ما افغان هستيم، ايرانيان معمولا با ديده ی شک و ترديد می نگرند. در حالی که من خوب يادم می آيد سال ها پيش در جريان شورش دانشجويی در مقابل دانشگاه تهران و مناطق اطراف آن، اين نيروهای حزب اسلامی بودند که همراه با نيروهای سرکوب رژيم ايران، دانشجويان را به خاک و خون می کشيدند. از طرف ديگر هميشه مردم هزاره قربانی معامله و داد و ستد مقامات ايران با به اصطلاح رهبران آنان شده اند. اين برای آنانی که خود را رهبر اين قوم می دانند جای شرم ساری ست. در نتيجه ی سياست های تفرقه افکنانه ی ايران ، در مناطق هزارجات، هزاران جوان بدست دو شاخه ی حزب وحدت و نيز حزب حرکت کشته شده اند. من فکر نمی کنم که والی هرات چندان با مسکن گزيدن هزاره ها در هرات موافق باشد و چندان رويه ی بهتری نسبت به جنگ سالار معروف اسماعيل خان داشته باشد. اسماعيل خان با تعصب خاص عليه هزاره ها حتا هزاره هايی که بومی هرات بودند رفتار می کرد و اين آقا وابستگی بسيار واضح و آشکاری به رژيم ايران دارد. بله من معتقدم که به اصطلاح رهبران هزاره در زد و بند با رژيم ايران بودند اما اين فرضيه را قبول ندارم که مردم هزاره از اين ناحيه به سود و منفعت رسيدند. آنان بيشتر از اين ناحيه ضربه ديده اند تا اينکه سودی ببرند. برخی از ايرانيان متعصب حتا به دليل همان تفاوت آشکار چهره، می خواهند انتقام حمله افغان ها را به ايران از اين مردم بگيرند.
يادم می آيد سال ها پيش دوستی که يک عکاس خبری ست در جريان جنگ های داخلی به شمال و شمال شرقی کشور رفته بود، از تانک هايی با آرم سپاه پاسداران ايران عکس گرفته بود. او به من گفته بود که عکس ها را به خبرگزاری رويتر فروخته است . از طرف ديگر بارها و بارها از منابع موثق شنيده ام که حکومت ايران پوسترهای خمينی را به هزاره جات می فرستد و جنگ افزارها را به شمال. اين روزها هم می شنويم که توليدات نظامی ايران در اختيار شاخه ی نظامی گروه تروريستی طالبان قرار می گيرد. شاخه ی غير نظامی طالبان هم که هماهنگ با شاخه ی نظامی، در پارلمان و کابينه ی جناب کرزی و در پست های مختلف اين ولايت و آن ولايت مشغول کار هستند.
هزاره ها مردم ساده ای هستند. بدليل در اقليت بودن به لحاظ نژادی و مذهبی، فريب زيادی خورده اند و حکومت ايران تا جايی که توانسته آنان را به بازی گرفته است. در ايران هم نمايندگان سياسی افغانستان، کوچکترين کاری برای آنان انجام نداده اند و بيشتر در کار قوم و قوم بازی بودند و اينکه چگونه پول را به جيب بزنند. برويد از توريالی غياثی که در بدترين شرايطی که روزنامه نگاران و روشنفکران ايرانی سرکوب و رسانه ها متوقف می شدند بپرسيد که با کدام پول دو مجله ی تمام رنگه منتشر می کرد و چرا کوچکترين کاری برای بهبود وضع مردم انجام نداده است. چرا اين آقا فقط تبليغات گروه نظامی شورای نظار و جمعيت را می کرد و مگر نماينده ی سياسی يک کشور، فقط نماينده ی يک قوم است؟ يا از حکمتيار بايد پرسيد که چرا نيروهايش را در اختيار سرکوب جريان بحق دانشجويی ايران گذاشته بود. از به اصطلاح رهبران هزاره بايد پرسيد که چرا از بيگانه پول گرفتيد و به مردم خيانت کرديد. من فکر نمی کنم رژيم ايران چندان تمايلی به هزاره ها داشته باشد و بيشتر از آنان سوء استفاده کرده است. سال ها پيش من گفت و گوی انتقادی با گلبدين حکمتيار در تهران داشتم. گفت و گو کاملا انتقادی بود. بعد از گفت و گو و انعکاس خبر آن، کسی بنام چنگيز پهلون به من اعتراض کرد که به چه حقی با حکمتيار چنين گفت وگوی انتقادی انجام داده ام. من به اين آقا گفته بودم که شما به چه حقی از جنگ سالاران کشور من دفاع می کنيد و در ايران دم از آزادی و دموکراسی و روشنفکری می زنيد. من اين موضع مرتجعانه ی چنگيز پهلوان را با برخی از دبيران کانون نويسندگان ايران در ميان گذاشتم تا آنان بدانند که چه واپسگرايی در ميان آنان است. موضع چنگيز پهلوان برای مدت های طولانی و بلکه تاکنون موضع جمهوری اسلامی ايران تلقی می شود. آقای پهلوان با روحيه ی نژادپرستانه و دانش کم از تاريخ و با استناد به تاريخ نوشته شده به قصد، هزاره ها را باقيماندگان چنگيز می داند و در مقابل تاجيک را برتر، پشتون در رده ی بعد و هزاره هم که بايد خدمتکار آنان باشد.
متاسفانه معادلات قومی به شدت ريشه دوانده و اين مردم هستد که ضربه می بينند. به نظر من سکونت در هرات حق طبيعی هر کسی ست که شهروند اين کشور است. آنان اگر اين منطقه را به عنوان جايی با بافت مناسب تر انتخاب کرده اند، نبايد با تاپه ی وابستگی و سهيم بودن در جريان خارجی، سرکوب کرد. بجای آن بهتر است که سفير و سرقنسول مسوول و دلسوز به ايران فرستاد و کسانی را به وظيفه گمارد که نماينده ی حکومت افغانستان باشند و نه نماينده ی حکومت ديگری. عملکرد واليان کشور هم بايد 100 در 100 بررسی شود. اين والی چه انوری والی هرات باشد، چه اسد الله خالد والی قندهار و چه والی ارزگان و يا بلخ. به نظر من برای اينکه اين بررسی ها بدون جانب داری قومی باشد، بايد همزمان درباره ی عملکرد چند تن واليان از اقوام مختلف در نقاط مختلف کشور به بررسی عادلانه پرداخت. از آقای انوری گرفته تا والی قندهار که با ميليون ها دالر بادآورده چه می کنند و والی ارزگان که هم طالب مرتجع است و هم در صف دولت و هم يک قاچاقچی مواد مخدر. بررسی بی تعصب و فارغ از قوميت در افغانستان کاری ست که مشکل است اما به شدت به آن نياز داريم. اگر از والی هرات می خواهيم بپرسيم که در دامن ايران چه می کند از رحيم وردک هم بايد همزمان بپرسيم که چرا سر در آخور آی اس آی دارد و يا جناب قانونی و يا خليلی ، سر در آخور ديگری. اگر بخواهيم فقط به افرادی از يک قوم بپردازيم، از هدف دور شده و بلکه به ارتجاع، قبيله سالاری و نکبت بيشتر ياری می رسانيم.
باز هم تاکيد می کنم که حقوق مردم افغانستان در جنوب، شمال، مرکز و غرب و شرق همچنان پايمال می شود. هزاره، تاجيک، پشتون و يا ازبک بودن جرم نيست. جرم برخورد فاشيستی و نژادگرايانه است که يکی يکی ديگر را از حقوق اش محروم کند.
بجای جنگ بر سر کَمپل ملا، بياييد و درمان درد را از ريشه جستجو کنيم.
اشاره:
آنچه خوانندگان عزيز در بالا مطالعه کردند، يک نوشته ی بدون سانسور بود و متاسفانه سايت افغان جرمن اين مقاله را با سانسور به نشر رساند و در ابتدای مطلب سانسور شده دقيقا جملات زير را اضافه کرده است:
"ياد داشت: مضمونی تحت عنوان آتی را شاغلی کامران ميرهزار برای اين پورتال ارسال داشته و در سايت کابل پرس به نشر سپرده اند. اينک پورتال افغان – جرمن – آنلاين يک قسمت آن را نظر به موافقت با پاليسی نشراتی اش تقديم خوانندگان می نمايد. از نشر قسمت اول اين مضمون، چون در بسياری موارد شخصيت های ملی تاريخ ما با کلمات نا هنجار ياد شده اند، صرف نظر گرديد."
من به گردانندگان اين سايت نامه ای نوشتم و ذکر کرده ام که "اگر موافق نظری نيستيد، پاسخ بدهيد و سانسور نکنيد. لطفا اين مطلب و مطالب ديگری که از من در سايت شما نشر شده (دوباره نشر) را حذف کنيد و از اين پس، هيچ مطلبی را از سايت کابل پرس بدون اجازه نمی توانيد دوباره نشر کنيد."
برای من سوال است که اين آقايان و خانم ها از کدام شخصيت ملی سخن می گويند. اگر به خاين ملت محمد ظاهر، يا پدر ديکتاتورش نادر خان که مخالفين را به توپ می بست و يا احمد خان ابدالی شخصيت ملی می گوييد که در خواب هستيد و متاسفانه پا را از قبيله تان بيرون نگذاشته ايد. چطور فقط تمايل داريد که بگويم احمد شاه مسعود جنايتکار بود و مزاری بدتر از او و هر چه بد و بيراه است نثار کنم و شما خوش شويد؟ آيا می خواهيد نگويم که احمد خان ابدالی با خونريزی کشوری بنام افغانستان ايجاد کرد و نادر خان جناياتی مانند کوچ اجباری، نسل کُشی و چور و چپاول کرد و محمد ظاهر تمام زندگی اش را در عياشی و خواب بسر برد؟ شخصيت های ملی شما که اعلی حضرت اعلی حضرت به آن ها می بنديد ، بيرون از قبيله ی شما وجب به وجب جناياتشان نقش بسته است و آنان شخصيت ملی نيستند و بيشتر به رييس قبيله می مانند.
بايد به حال اين روشنفکری تاسف خورد. اين روشنفکری نيست. اين تعصب و نژادپرستی ست و دشمن روشنفکری.
پيامها
22 نوامبر 2007, 04:55, توسط داریوش شیذر ارانی - ایران
دوست گرانقدر و دانشمند افغان جناب آقای میرهزار سلام
مقاله خوبی بود و در آن به خوبی از خطراتی که کشور عزیز افغانستان را تهدید می کند اشاره داشتید. نژاد گرایی یکی از معضلات و مشکلاتی است که باید به دقت مواظب آن بود. امیدوارم که مردم خوب افغانستان فارغ از نژاد و فرهنگ دست در دست هم بدهند و کشوری آباد و آزاد بسازند.
مهم نیست که هزاره ها مثلاً اخلاف چنگیز خان باشند یا نه؟ مهم این است که مردم افغانستان از هزاره و پشتون و تاجیک و اوزبک و غیره هم در راه آبادانی و سرفرازی افغانستان بکوشند. متاسفانه عملکرد نادرست مقامات کشور من باعث شرمساری ما ایرانیان شده است ولی مطمئن هستم که مردم پاک و عزیز افغانستان حساب مردم ایران را از مقامات خودکامه آن جدا خواهند کرد.
نکته دیگر اینکه شما از حمله افغانها به ایران سخن گفته اید . چنین حمله ای را من نه در جایی خوانده ام مگر اینکه منظورتان حکومت اشرف افغان باشد که آن هم پیروزی یک قوم از ایران آن روز بود بر قومی دیگر.
دوست گرامی باز هم به شما درود می فرستم که به خوبی توانسته اید مسائل را تحلیل کنید و خوشبختانه به دام تعصب و نژاد گرایی نیفتاده اید.
پیروز و سرفراز باشید.
23 نوامبر 2007, 06:38, توسط شبیر
آقای میرهزار، هرچند من نمیتوانم با تمامی نظراتت یکایک موافق باشم اما با تمام وجود موضع قاطع خودت در مقابل تمامی جنایتکاران مربوط هر ملیت و قوم و مذهب و منطقه افغانستان را میستایم و آنرا نمونه راستین موضعگیری ملی و وطنپرستانه میدانم.
من هم نکاتی در مورد نوشته های فرد مرتجع به نام ولی احمد نوری که در افغان جرمن آنلاین مینویسد داشتم اما متاسفانه وقت یاری نکرد که آنرا تمام کنم. این فرد و تعدادی دیگر از نویسندگان افغان جرمن آنلاین با آنکه لاف از "ملی" بودن میزنند، به مثابه مرده شوی چهره های کریه تاریخ افغانستان عمل کرده و میکوشند که انسانهای بیمار و خاین و تا مغز استخوان ضد مردمی را قهرمانان ما جا زنند. آقای نوری که در طول عمرش درد و ماتم را تجربه نکرده و بدور از هرگونه ستم زیسته، نوشتهای دارد که خواسته نشان دهد اگر در افغانستان یک انسان کامل بوده آنهم ظاهر شاه بوده، وی به تمامی گوشه های مکدر و خاینانه دوران پادشاهی چهل ساله ظاهر شاه پرده انداخته و در واقع به خون های پاک صدها آزادیخواه افغانستان که در دوره های سیاه ظاهرشاه در سیاهچالها شکنجه شدند و به قتل رسیدند توهین نابخشودنی روا میدارد. وی به سادگی دوره های فاشیستی هاشم خانی را فراموش میکند و شوونیزم ملیتیاش به حدی گل میکند که از پر کاه کوه میسازد.
به نظرم وقتی عنوان "روشنفکر" را به خود میگذاریم باید مرض مهلک قوم و قبیله گرایی را بدور افکنده و مقابل این ویروس مهلک که متاسفانه در رگ رگ جامعه ما نفوذ کرده مبارزه کنیم.
پشتونی که به جنایات احمد شاه ابدالی و سیاف و گلبدین و ظاهر شاه و عبدالرحمن خان و نظایرش پرده اندازد، هزارهای که جنایات مزاری و خلیلی و محقق امثالش را پنهان دارد، ازبکی که دوستم و .. را لکه ننگ تاریخ ما نداند، تاجیکی که مسعود و فهیم و عبداله و ربانی و ... را نفرین نکند، و .... همه و همه در واقع به این خاک و مردمی که چندین دهه است زیر نام های مختلف مورد سو استفاده و جنایت پیشگی قرار گرفته اند خیانت روا میدارند.
من به مثابه یک تبعه افغانستان همانقدر به وجود پرافتخار عبدالخالق در تاریخ ما مباهات میکنم که به وجود عبدالهادی داوی، محمود طرزی، محی الدين "انيس"، شاه امان اله، سرور جويا، فيض محمد كاتب، عبدالرحمن لودين (كبريت)، محمد ولی خان دروازی، مير غلام محمد غبار، میر مسجدی خان، غلام نبی خان چرخی، میر بچه خان، غلام حیدر خان چرخی و... سایر چهره های تابناک تاریخ ما که نام هایشان به مثابه افغانهای اصیل و مبارز در تاریخ کشور ما حک است.
ما باید شعار پرمعنی اماناله خان را همیشه با خاطر داشته باشیم که: "هندو، هزاره، شيعه، سنی، احمدزايی و پوپلـزايی نـداريم بـلكه همه يك ملت هستيم و آنهم افغان"
24 نوامبر 2007, 13:30, توسط بادام گل
زه یم زمری پدی نړی تر ما اتل نښته
بل په کابل نښته ، بل په زابل نښته
(امیر کرور د پښتو ژبی نامتو شاعر )
دا کامران خو ډیر ناځوانی کوی... و ګران احمد شاه بابا ته چی هندوستان یی د هندوانو څخه آزاد کړه، جنګی مجرم وایی... او بل دا چی:
اغیار وایی چی پښتو د دوزخ ژبه ده
خو زه ددی پښتو سره (په وچ زور) و جنت ته زمه
24 نوامبر 2007, 13:59, توسط نيك انديش
دوست گرامي درود بر شما ! من تا جاي با گفته هاي شما در كل موافقم، اما همينكه گفته ي امان الله خان را از تة دل مورد تآيد قرار داده ايد، كاملآ مخالفم. اين واژه «افغان» را بالاي همه باشنده گان تحميل كردن، بي انصافي بر هويت باشنده گان اين ميهن است . هندو، تاجيك، پشتوت«افغان» ازبيك، هزاره وغيره همه داراي هويت ملي خويشند وافغان ، نيستند.شما دركدام كشورشاهيد اين خواهيد بود كه، در پاي تختش جاي را بنام ملتش وياكشورش مسما بدارند؟ در كابل كه پايتخت كشوراست ما منطقه اي را بنام ده افغانان ويا به گويش مردم عام دي اوغونان داريم. اين ده افغانان به كيها خطاب ميشود؟ ويا در بدخشان گذراوغونا ويا گذرافغاني داريم. اين گذرافغاني را براي كيها ميگويند؟ چرا ما خود رااز هويت تاريخي وراستين خويش بدست خويش ميبريم؟ امان الله كي بود؟ در كجاي اين گيتي تحصيل كرده بود؟ ازكدام تبار وخون نا پاك زن باره مجاز بود؟ پدرش را مي شناسيد؟ آخيربه حقايق تاريخي نگاه سرسري كردن ابلهانه است .تاريخ حافظه ملتهاست وما چگونه خود به روي گندهاي تاريخ خاك مي پاشيم؟ آقاي ميرهزار اينبارحقيقت راستين وتلخ تاريخ را بيان كرده است. هر خاين وآدمكش وغنيمت ستان بي رحم را شخصيت ملي گفتن ، توهين به ملتاست. شما گوشه هاي شخصيت احمد خان ابدالي را از مردم هدوستان پرسان كنيد كه اين مرد بيمار وحقارت زده اي روزگار دربار نادر افشار چگونه آدم بود؟ بي درنگ خواهند گفت كه خدا يا از شرآن مارا نجات ده !!
همه دراين سرزمين خق دارند كه منحيث شهروند متساوي الخقوق زيست كنند واز امتياز وگرسنگي يكسان بهره بگيرند وهيچكس را بر كس ديگر برتري نبست ، مگر در دانش وبينش نيكوتر انساني ! روي اين اصل اگر به نامهاي تاريخي كشور برگرديم، ديگر واگر ني با شهامت وطور درست وبا سوادانه اش ميتوان گفت كه تمام اقوام كه من به واژه قوم در ديگر مردم به حز اقوام پشتون موافق نيستم، واژه ملت را بكار بست. ما در تاجيك قبيله نداريم، ملتتاجيك بايد گفت. در هزاره قبيله وقوم بخصوص نداريم ، ملت هزاره وازبيك را هم چنان. اما در بين پشتونها بيشتر از صد قبيله اي در خون يكديگر تشنه وجود دارد كه تا هنوز به قوم مبدل نشده اند.اين روز بد وعقب ماني كشور ما در بند قبيله بازيهاي غقبگرد بوده وهنوز هم تناب رشد ما را بدست اين عقب روان تعصبگرا داده اند وخود ما بدست خود ميدهيم تا مبادا از برادران پشتون ديگران پيشتر شوند. ريس جمهور ورهبري كشور بايد بدست اين قبيله گرايان ميراثي شود وديگران حق اداره اي كشور را ندارند. ناگزير اين باشنده گان گوناگون را ميتوانيم مانند باشنده گان هندوستان، كه هندوستاني ، ما هم افغانستاني بگوييم. بخاطريكه نام استعماري كشور ما امروز بنام قبيله گره خورده است. در تاجيكستان، باشنده گانش را تاجيكستاني ميگويند ودر ازبيكستان، اربيكستاني ! زيرا كه نميشود با بيشرمي وديده درايي براي همه باشنده گان ازبيكستان بگوييم كه ازبيك هستند. ويا براي هندوستانيها بگوييم كه هندو هستند. اما در قانون اساسي دور از انصاف ملي ما چند نفر خرد باخته اي خود فروش بودند كه ، واژه هركس از افغانستان است « افغان» است را به شانه اي ما بار كردند واين كشور را به جنجال دامنه دار كشانيدند. قسميست كه بگوييم هركس كه از ازبيكستان است، ازبيك است .كمي با خود آيد كه غرق هوس بازيهاي قبيله نشويد واينها تلاش دارند كه همه هويتها را در هويت قبيله بريزند وبه مرور زمان از قالب « اوغون» فرهنگ گسيخته بيرون نمايند. تمام عشمت تاريخي ودانشمند واديب ونويسنده اي مارا كه خراساني بودند، از ما بگيرند وختكهارا درنصيب وسرزمين كابلشاهيان را جايگاه پشتون نادرها بسازند ، كه ساخته اند با تآسف. اگرما با اين نرمي كه خرد باخته گانمان ميكنند، راه برويم نه تاريخي ونه فرهنگي را در مدت گذشت زمان كوتاه شاهد خواهيم بود. افغان ملتي ها تلاش يك زبانه سازي وافغانيزه كردن را روي دست دارند واين شيوه رابا پول غرب ومزدوري اجنبيها دارند عملي ميكنند. بيدارباشيد وگرنه نابودي در راه است. شاد باشيد. نيك انديش
24 نوامبر 2007, 14:31, توسط شادان گل
زما رپيق بادام گل جانا!
ديره ممنه!
دا کامران ميرهزار خو ناځوانی نکوی ...دا افغان جرمن نژادپرستانو خو ډیر ناځوانی کوی. نژاد؟ کوم آبادی جوريدی؟ افغانستان هيچ جور نشويدی او بل دير خراب شويدی.
من آنم که در پای خوکان نريزم
مر اين قيمتی دُّر لفظ دری را
(ناصر خسرو دير نامتو شاعر )
25 نوامبر 2007, 16:37, توسط ایمل
از چینیل: http://uk.youtube.com/sarbadaran
Added: 25 November 2007
فاضل سانچارکی که رئیس اتحادیه عمومی ژورنالیستان افغانستان بود، با آنکه از اکت و ادا و سخنانش میشد فهمید که تربیه شده رژیم فاشیست آخوندی ایران است و نفع آن رژیم کار میکند، اما دیروز با قبل سخنگویی "جبهه ملی" میخ آخر را بر تابوت خود کوفت و نشان داد که در بیشرمی و مرتجع و خاین بودن به وطن و مردم ما دست کمی از اربابانش ندارد. وی سخنگوی جبههای شد که متشکل از قاتلان و وطنفروشان و دزدان و اوباشان و ستمکارانی چون فهیم، ربانی، قانونی، ضیا مسعود، گلابزوی، امین وقاد، علومی و سایر خاینان ملی افغانستان است. کسانی که در طول تاریخ ننگین شان به این خاک مردم جز کشتار و ویرانی و بربادی چیزی نداده اند اما امروز دم از دموکراسی و آزادی و مقولات ولایی میزند که همیشه علیه تان تیر و تلوار کشید عامل سرکوب آن بوده اند.
سانچارکی بعد از مردار شدن سخنگوی قبلی جبهه ملی مصطفی کاظمی به این پست گماشته شد.
کاظمی نیز از نوکران رژیم ایران بود و اینک جایش را یک جاسوس دیگر رژیمی گرفت که این خود به دست داشتن ملاهای ایران در پشت این جبهه صحه میگذارد. (less)
آنلاین : فلم سانچارکی
26 نوامبر 2007, 17:30, توسط سلیم
اگر کسی تا حال سانچارکی را با ماهیت جدا از اوباشانی نامبرده تصور میکرد اصلا باید به خامی و خوشباروی خود بخنددد!!
فاضل سانچارکی تربیه شده قم است، برای همین روز تربیت شده بود که "نگین به شلاق خودکامگان بنشاند".
22 نوامبر 2007, 13:07, توسط بهادر
مطالعه این نوشته را برای هر افغان که درد و رنج مردم وطن آزارش میدهد توصیه میکنم و میگویم زنده باد میر هزار .
23 نوامبر 2007, 04:52
bachem besyaar kala shaqi mekoni ainbaar dar sare sarak mekoshomet hazare khar nokare iran afghan online german mardome khob astand mard astand fahmidi bewejdaan
24 نوامبر 2007, 04:57
manteghe fahhashi shoma afghan gernami ha maye nange afghan hast. kami az khod sharm konid
26 نوامبر 2007, 09:14
Dear Kamran, As a pashtun I am fully agree with your comments, as eyewitness between 1992-1996 Gulbuddin was giving the slogan of Pashtuns,Ahamd Shah Masood was giving the slogans of tajik,Mazari the slogans of hazara and the same Dostum.how many poor people were killed by the name of Pahtuns,tajik,hazara or uzbek but in the end we have seen Syaaf and Maqeeq were suppoting each other in the parlement and the same with other leaders, still our people are not waking up if we call ourselves muslim where is writen in holy Quran about the tribes who is closed to Allah only those who is good muslim with good behave they are better then those who do not if we look to the stracture of human body there is no differnces for example if any of us having three eyes or nose then we call ourselves supper creature of Allah but no one has that we are all created by Allah equel so those who think they are higher then others they are wrong the word of natioalist comes from the mouth of those who do not have brien and mind only by the name of tribes and language they show how much they are stupid.
Dear brother and sisters let us be united and our honor is the same our dignity is the same we are the part of the same body if one of part of our body hurts then the rest of the body will not remain without pain.
Example the life of afghans in Pakistan and Iran no one call you pashtun,hazar ,tajik or uzbek they call us afghans so that is good listen for us to know where we can live with honor respect only in our own land if Allah forbidden the situation is going to be worser again those who are sitting in the chair of ministery or drug lords and war lords they all go back to Europe or America but we must knock again the doors of our neghbours begging them to let us to come and work as labour in your country and doing that job wchich the people of those countries are not doing.
Wasalam Ikhals ,
22 نوامبر 2007, 13:18, توسط سودابه اميری
کامران ميرهزار معلم آزادی از جمله روشنفکران پوچ و بی مقدار نيست و برای مردم اش عاشقانه می نويسد. پيروز باشی فرزند پاک وطن
22 نوامبر 2007, 15:11, توسط احمد ناجی - کابل
آقای ميرهزار! شما در نوشته خود از روشنفکرانی صحبت کرديد که قبيله گرايند. سايت افغان جرمن را من خواندم و فاشيزم پشتون را فقط ديدم. در سايت پيمان ملی فاشيزم تاجک را می بينيد. سايت هزاره آنلاين فايزم هزاره و...
مردم به کداميک از اين فاشيست ها رو کنند.
لطفا سايت کابل پرس? را به همين منوال فارغ از اين تعصب ها حفظ کنيد. ما به کابل پرس اميد بسته ايم.
22 نوامبر 2007, 15:16, توسط ممتاز
بيماری قبيله گرايی است. در عهد اعلی حضرت های قبيله زندگی کردن همين است. از اين سانسورها مايوس نشويد و کار آگاهانه و روشنگرانه خود را پيش ببريد.
22 نوامبر 2007, 15:46, توسط عصمت اللهی
قبيله چه باشد که شاهی کند؟
هنوز از جنازه محمد ظاهر شاه نان می خورند.
22 نوامبر 2007, 15:45, توسط ذ بیح الله ناصری
سلامی چو بوی خوش آشنایی -
بدان مردم دیده بر روشنایی -
درودی چو نور دل پارسایان -
بدان شمع خلوتگه پارسایی -
(حافظ)
با تقدیم تمنیات نیک قلبی ام به مشعل دار روشنایی و به امید تداوم فعالیت هائ حق طلبانهء دست اندر کاران ِاین سایت، میخواهم با تائید حقایق منعکس شده در مقالهء فوقانی، همبستگی و همدلی امرا با روشنفکر جوان و مبارز ِمیهنم اعلان نمایم.
حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی -
بو که از لوح دلت نقش جهالت برود -
(حافظ)
22 نوامبر 2007, 15:52, توسط سيما طهوری
کامران ميرهزار اول راه هستی و صد اميد با تو و با ما به تو است. از تلاش های شبانه روزی ات خبر دارم. گرفتار شدنت به دست امنيت ملی ضربه ای به پيکر آزادی بود. از افشای اختلاس و چپاول دست نکش. در افغانستان حاکمان خيانت های زيادی کرده اند که برای افشای آن مردم به شخصيت های ملی نيازمند هستند. کار شما قوت قلب ما می باشد.
22 نوامبر 2007, 16:15
بسیار گپ های راست و درست . من در کشوری بیگانه زندگی میکنم و حق دارم به هر شهری که خواسته باشم خانه بگیرم و نقل مکان کنم . شرطش اینست که پابند قوانین کشور بوده مالیه بپردازم و در آن شهر کاری جستجو کنم و باردوش جامعه نباشم . مخالفت با سکونت گزینی اتباع یک کشور در شهر یا قریه دلخواه خودشان یک حماقت محظ است و راسیسزم . این نظر از کسانی که تذکره کشور را دارا نمیباشند و یا دو کشور را برای سکونت موسمی خویش انتخاب نموده و مالیه نمیپردازند حمایت نمیکند .
22 نوامبر 2007, 21:35, توسط امین
مقاله خوبی بود.
زیرا معطوف به مسایل اصلی روشنفکری و بدور از تعصبات خاص قومی وسیاسی و ....و صرفا دردمندانه و در راستای آزادی بیان.
راستش این است که در افغانستان هنوز فرهنگ مدنی و روشنفکری و حتی دمکراسی زود است که بیاید.
دمکراسی افغانی هم قبیله سالارانه و با ماهیت عصبیت قومی و سیاسی خواهد بود. همان گونه که حکومت سوسیالیستی و دمکراسی خلق محروم هم(کمونیست های افغانی) در حقیقت خودش حکومت قوم پرستان و فاشیست ها بود.
به همین پیمانه حکومت به نام مجاهدین و حکومت اسلامی ربانی- مسعود اخوانی هم انحصار گر و فاشیستی بود و بسیار تنگ نظرانه تر از هر حکومت دیگری عمل می کرد. مسعود به نام مجاهدین و حکومت اسلامی در دوران حاکمیت نظامی خود بر کوه های کابل جنایتی در کابل و افشار و افغانستان کرد که بد تر از همه بود.
مسعود را بسیاری از روشنفکران آزاد افغانستان مسعود اف می خوانند به دلیل وابستگی و نوکری به شوروی و روسیه و تاجیکستان و مسعود کسی بود که با فروش و غارت معادن افغانستان دزد کوهستان و مسعودسنگ فروش لقب یافت.
مسعود کسی بود که به قول نبی عظیمی(خلقی تاجیک تبار) به دستور پاکستان اردوی ملی و پلیس ملی افغانستان را منحل اعلام کرد و به این صورت به تاریخ استقلال و امنیت افغانستان ضربه ای زد که هیچ کس نزده بود.
مسعود در حکومت طالبان تروریست بود که واقعیت حکومت نحصاری و فاشیستی و قوم گرایانه را فهمید هرچند که تا آخر هم به حکومت مردمی و برادری اقوام در افغانستان معتقد نبود.
واقعا اگر مسعود کشته نمی شد افغانستان به صلح و آرامی نمی رسید.
فاشیست های قوم گرا فرقی نمی کند که مسعود اف باشد یا ملاعمر قاتل یا سایر فاشیست های قوم گرا در حکومت فعلی که از غرب آمده و با ایده دمکراسی و نوکری غرب می خواهند حکومت قومی خودش را اعاده نماید.
در حکومت و تفکر فاشیست های قوم گرا حقوق بشر و دمکراسی معنی ندارد دمکراسی و حقوق بشر بهانه ای برای سلطه قومی وانحصارگر است. دمکراسی خواهان قوم گرا دمکراسی را بهانه ای برای سیطره قومی خویش می پندارند و بس. نه اعتقاد به دمکراسی دارند و نه به حقوق بشر ویا ....
23 نوامبر 2007, 05:03, توسط بهار
آقای میرهزار گرامی، نوشته ات با دقت خواندم. در قسمت هایی گفتار ات را کاملآ تصدیق میکنم، اما جاهایی است که متاسفانه بی غرضانه اظهار نظر نکرده ای. مثلآ ادعا هایت را در حصه چنگسالاران و یا سران اقوام مختلف چه ازبک، تاجیک و یا پشتون و هزاره و... حتی در حصه ای نادرشاه و بعضی دیگر قبول می نمایم اما تعرض ات در خصوص احمد شاه ابدالی کاملآ بی مورد و حتی غرض آلود است. احمد شاه ابدالی برای ما یک کشور آزاد و بزرگ را اساس گذاشت و مردم رااز یوغ دولت ظالمی چون افشاریان فارس رهایی داد که سالیان دراز عده ای بیشماری را از دم تیغ گزراندند. چیزی که او کرد همه جهانگشایان کرده اند، ولی او هم خدمات ارزنده ای را به ملت خود نمود که تو از آن انکار میورزی. این جاست که من فکر می نمایم که تو هم کاملآ عاری از غرض و تعرض نیستی.
26 نوامبر 2007, 12:36, توسط افغان گای
بهار جان کمی تاریخ چهان را بخوان، آنگاه خواهی دانست که احمدشاه ابدالی دزدتر و وحشیتر از دزد های امروز بوده است.
23 نوامبر 2007, 07:23
کامران بی انصاف
مگر این بی انصافی نیست که احمد شاه درانی را با دزدان ، جنایتکاران و خائینان ملی چون مزاری، دوستم، مسعود ، گلبدین و غارتگاران شورای نظار مقایسه کرد ؟
احمد شاه درانی کشور مقتدری را ایجاد کرد که در آن هیچ نوع تبعیض وجود نداشت . شما کامران جان بی انصاف به تاریخ مراجعه کنید و ببینید که وزیران دولت درانی کی ها بودند. مهمترین وزیر کابینه در آن زمان وزیر خزانه بود که بدست یک هزاره اداره میشد و بهترین قومندانان احمدشاه بابا در کنار دیگران قزلباش ها بودند.
احمدشاه درانی به سلطنت های ملوک الطوایفی پایان داد و به سلطه جنایتکارانی چون گلبدین و مسعود که کشور را تجزیه کرده بودند، پایان بخشید.
مگر ببینیم مزاری، گلبدین، مسعود – ربانی و دزدان شان چه کرده اند : آنها شیرازه دولت افغانی را سقوط دادند و کشور را به دست بیگانه ها انداختند.
کمی انصاف خوب است ای برادر بی انصاف
24 نوامبر 2007, 11:35, توسط قیصر
این مهم نیست که احمد شاه درانی در حق مردم افغانستان جنایت کرد یا در حق مردم دیگری. اما تا جاییکه از تاریخ میدانیم وی هرباری که به هندوستان لشکر کشی میکرد هزاران تن مردم بیگناه و نادار هندوستان را قتل عام کرده بعد قدرت را بدست خونخواران سپرده با چور و چپاول برمیگشت.
ولی طبعا وی را نمیشود با وطنفروشان و جلادانی چون مسعود و ربانی و سیاف و قانونی و فهیم و مزاری و محقق و خلیلی و دوستم و گلبدین و ملاعمر و ... مقایسه کرد. این افراد عجیبالخلقه هایی اند که شاید در تاریخ هیچ کشوری مثالشان را نتوان یافت.
23 نوامبر 2007, 07:29, توسط تیم افغان جرمن
نقض حقوق بشر در همه جای افغانستان! - اعضای تیم افغان جرمن
بسیار جای تأ سف و تأثر است که انسان چنین مطلبی را در اینجا درمیابد. جایی که تا حالا تصورش میرفت یک محل بیطرف و دیدگاهی انتقادی آن مطابق به مؤازین اخلاقی در راستایی منافع افغانستان قرار دارد.
ولیکن باز همان رشته های تباری، قومی، تعصب و کینه از اعماق قلب جناب آقایی کامران میرهزار بیرون آمد و بر ملا ساخت که وی هیچوقت حاضر نیست به بانی افغانستان احمد شاه کبیر احترام بگذارد. وی احمد شاه کبیر را با کثیف ترین چهره ها مقایسه میکند و به دیگران گوشزد میکند که: اگر به احمد خان ابدالی شخصيت ملی می گوييد شما در خواب هستيد و متاسفانه پا را از قبيله تان بيرون نگذاشته ايد.
افسوس و صد افسوس.
به گمان اغلب، چون این زخم ناسور یعنی وجود هزاره ها و موجودیت مذهب شیعیزم در افغانستان دگر اعلاج پذیر نیست، این اقدام را یعنی جاگزینی هزاره ها در هرات یک اقدام نیک تلقی میشود . در اقدامات بعدی باید تمامی شعیه مذهبان به هرات دیپارت گردیده وبا یک تلاش جدی باید این عضو سرطان زده از بدنۀ افغانستان عزیز به هر صورت جدا گردد.
در مراحل بعدی هواخواهان این طبقه از قبیل یکتعداد برادران از پنجشیر و آن های که خود را افغانستانی خطاب میکند و از افغان بودن خود عار دارند به زور سرنیزه نیز به هرات دیپارت گردند. بجز از آن عده کسانیکه که حاضرند بالایی یک الاغ سرچپه سوارشده، دم الاغ را در دهن گرفته و در یک شارگشت 12 ساعته جار ندامت زده و بگویند که ما گوه خوردیم، افغان هسیم و کشور خود را دوست داریم.
تجربه نشان داده که اگر ما به هزاره ها هرقدر امتیازات قائیل شویم مثلأ نگاه کنید: کریم خلیلی معاون اول رئیس جمهور کرزی، سرک دشت برچی به نام استاد عبدالعلی مزاری، تلویزون طلوع و لمر یک شبکۀ کاملأ سرسپرده برای تبلیغ منافع ایران در افغانستان، شبکۀ موبایل روشن فعال برای گسترش مذهب اسماعلیه در افغانستان، هوتل کابل سرینا به سپرستی سازمان آغا خان همچنان با اهداف پلید مذهبی، مرکز آموزش و گسترش 50 ملیون دالری مذهب شعیه به کمک ایران و همکاری محسنی در دارال امان کابل و صدها مثال دیگر، دیده میشود که هنوز هم این قشر از حسن نظر ما ناراضی بوه و توقوع بیشتر دارند.
کابلیان گفته های خوبی در مورد این ها دارند. چنانچه میگویند: هزاره ره که روی دادی، بوی دامادی میاید. و در موردی اینکه گفته اند: هزارۀ شق. این کاملأ صدق میکند، زیرا این طبقه اتفاق کرده اند که با ما ها اتحاد نکنند و شق کردند که به ایرانیان وفادر باشند، چون نزد آنها دست پیر گرفتند. هرچند ما وشما به ایشان ابراز نماییم که ایرانی ها و پاکستانی ها دشمن ما هستند یعنی که کاملأ گوه هستند، اینها میگویند بگذار ما هنوز هم گوه میخوریم، چونکه در گوه هم ویتامین موجود است.
بنابرین هموطنان عزیز، ما باید دگر فریب این حرف ها را نخورده این زخم ناسور را از بدنۀ کشورما به دورافگنیم.
هرچه زودتر بهتر وسلام
آنلاین : http://www.afghan-german.com
23 نوامبر 2007, 09:45
جناب کامران میرهزار!
خیلی تأسف به حال خویش میخورم که بنده بانیت خیلی صاف وعاری ازهرگونه تعصب قومی صرف بخاطر اینکه ما ازیک آب وخاک بوده به خاطر تأمین وحدت ملی ونجات کشور مشترک مان افغانستان بدون کدام امتیاز طلبی بااین گرو فاشیست قول همکاری دادم ومطابق به اصطلاح پالیسی نشراتی این گروه فاشیست قلم زدم وای به حال من بدبخت!!!
حالا که دیدم موضوع طوری دیگر است باید از اقدام مقتضی که فراخور حال این تیم تنگ نظر ومتعصب وقوم گرا باشد دریغ نورزم.
پیروزی های هرچه بیشتر شما جوان برومند وطن را در ازبین بردن هر نوع تبعیض اجتماعی خواسته وخواهانم
23 نوامبر 2007, 10:10, توسط ShirbachaHazara
Dear Afghan-german online staff,
after reading your comment, i laughed my A ** off , you’re a great jokester, but not a historian nor a politician
how can you take pride in a criminal like Ahmad khan abdali? ahmad khan abdali is a criminal like hitler, stalin and so on. a criminal remains a crminial my friend, be it abdali, masoud, khalili and so on.have you forgotten that abdali looted india severeal times and took women as slaves for pathans. have some pity and mercy please. get the hell outta ur fantasy world, live in a real world
Mr.Mir Hazar aziz,
I just wanted to inform you that Afghan-german and khawaran and some other stupid Tajiks and Pashtons are started this kind of ethnocentrism over the net, and basically none of them are inside Afghanistan rite now, so please be very carefull with these retardid people. my suggestion to you is : do not publish their articles anymore please. cuz these stupid people wanna put ur life in danger in kabul. think about it my friend. i can provide you with more evidence if you want it, just contact me personally.
Proud of Hazara like you.
keep it real my Hazara.
Hazaraprideforever.
peace,
ShirbachaHazara.
USA
آنلاین : نقض حقوق بشر در همه جای افغانستان!
23 نوامبر 2007, 11:28, توسط محمد رضا
آقايی که در بالا به نام هزاره برای آقای ميرهزار پيام مانده ای. من هم يک هزاره اما با موضع ملی و مردمی ميرهزار موافق هستم و نه موضع شما. افغان جرمن با فاشيزم قومی و اينگونه برخورد فقط ماهيت فاشيستی و نژادپرستانه خود را آشکار می کند ولی همين افغان جرمنی ها حاضر نيستند که به دکودکان و زنان بی گناه قندهار و هلمند و ننگرهار کمکی کنند. کامران ميرهزار افتخار ما بايد باشد که ننگرهار و باميان و هرات و.. همه را وطن خود محسوب می کند و دلش برای مردم و انسان می تپد. اگر شما طرفدار حقيقت هستيد، طرفدار عدالت و حقوق بشر برای همه باشيد. ننگ افغان جرمنی ها فاش شده و ما راهمان جداست.
23 نوامبر 2007, 11:34, توسط دشمن فاشيزم
چهره شما افغان جرمنی ها آشکارتر شد. شما انتقاد سالم و سازنده را نپذيرفتيد و مصداق گفته های آقای ميرهزار درباره روشنفکران کيلويی بوديد. من از موضع آقای ميرهزار دفاع می کنم و نه موضع شما که جز خيانت، تنگ نظری و بدبختی برای مردم چيزی نداشت.
23 نوامبر 2007, 12:20
درود و سلام به شما آقای میر هزار !
با این مقاله زیبا یت كه چهره اصلی تمام جنایتكاران از احمد خان ابدالی گرفته تا كرزی قانونی وخلیلی دوستم و گلبدین و غیره را یكبار دیگر افشا كردی ۰
اشخاص مزدور و خود فروش كه این مقاله به مزاج كثیف شان سازگار نبود و شروع كردند به گله و شكایت و بد گوئی ۰ معلوم شد
به دیگر هموطنان كه این تیم مزدور حقیقت را هیچگاه نپذیرفته ونمی پزیرند فقط و فقط به همان یك دنده بودن خویش ایستاده اند
به نوشته های زیبایت ادامه بده پاینده باشی syam from holland
23 نوامبر 2007, 12:48, توسط ShirbachaHazara
Reza Jan qand,
Hope you’re doing well rafiq.
I didn’t get ur point. what exactly do u mean by being disagreed with me. you’ve to quote my statement and then tell me why are you not agree with me?
"آقايی که در بالا به نام هزاره برای آقای ميرهزار پيام مانده ای. من هم يک هزاره اما با موضع ملی و مردمی ميرهزار موافق هستم و نه موضع شما."
what is this, please be more specific?
i’ven’t said anything which ruin the unity of our people in Afghanistan.
I ’ve already said this and I’m saying it again Long live the brave and hospitable Hazara Nation.
Hazarapride4ever. if you have problem with this statement, plz let me know, so i can explain it further for you.
23 نوامبر 2007, 12:56, توسط رحمت الله از شهر مزار شريف
انديشه مانند انديشه افغان جرمنی ها در افغانستان خريداری ندارد و جز چند راسسيست و فرصت طلب از آن استقبال می کنند.کی می تواند ثابت کند که اين برخورد نسبت به يک قوم انسانی و مردمی است. برخورد و موضع گيری سايت افغانی جرمن از طمع و شکم سيری در آلمان و صد فی صد بر عليه منافع پشتون ها تاجيک ها هزاره و اوزبک ها و باقی اقوام است. شما کی هستيد که بخواهيد به مردم امتياز بدهيد و يا که نه؟ خواب پدران قبيله تان را اگر ديده ايد چپ است. مردم ديگر آن مردمی نيستند که شما به آن ها توهين و دشنام دهيد. کوته بينی شما انسان را از افغان بودن بيزار می کند. من به احترام آقای ميرهزار و توصيه ای که کردند نمی خوايم که جواب دشنام های شما را با دشنام بدهم. ولی شما فقط شايسته اين دشنام ها هستيد.
يک نکته به آقای ميرهزار: موضع انسان گرايانه شما قابل درک و تمجيد است. ولی باور کنيد که افغان جرمنی ها و بادارانشان به خون ما تاجيک ها و هزاره ها تشنه اند . اگر بتوانند زبان اصيل فارسی را می خواهند از ريشه خشک کنند. تعصب و نابينايی اجازه نمی دهد تا آنان بجای حمله ور شدن به شما و مليت مظلوم هزاره و تاجيک در آيينه خود را نگاهی کنند. اين برخورد عصبی تند و غير منطقی و انسانی افغان جرمنی ها در پيامی که گذاشته اند قابل نکوهش است. نسل ما نبايد در دام تعصبات کور آنان بيافتيم. سربلندی و پيروزی شما انسان آزاده را از خدای متعال خواهانم.
برادرت رحمت الله از شهر مزار شريف
23 نوامبر 2007, 13:01, توسط ShirbachaHazara
Reza Jan qand,
Hope you’re doing well rafiq.
I didn’t get ur point. what exactly do u mean by being disagreed with me. you’ve to quote my statement and then tell me why are you not agree with me?
"آقايی که در بالا به نام هزاره برای آقای ميرهزار پيام مانده ای. من هم يک هزاره اما با موضع ملی و مردمی ميرهزار موافق هستم و نه موضع شما."
what is this, please be more specific?
i’ven’t said anything which ruin the unity of our people in Afghanistan.
I ’ve already said this and I’m saying it again Long live the brave and hospitable Hazara Nation.
Hazarapride4ever. if you have problem with this statement, plz let me know, so i can explain it further for you.
آنلاین : نقض حقوق بشر در همه جای افغانستان!
23 نوامبر 2007, 17:25
نماینده تیم افغان جرمن مینویسد:
به گمان اغلب، چون این زخم ناسور یعنی وجود هزاره ها و موجودیت مذهب شیعیزم در افغانستان دگر اعلاج پذیر نیست، این اقدام را یعنی جاگزینی هزاره ها در هرات یک اقدام نیک تلقی میشود . در اقدامات بعدی باید تمامی شعیه مذهبان به هرات دیپارت گردیده وبا یک تلاش جدی باید این عضو سرطان زده از بدنۀ افغانستان عزیز به هر صورت جدا گردد.
سوال اینست که چرا زخم ناسور؟ صدها سال حق شان ضایع شد و برگردهء ایشان سوار شدید، جایداد و دارایی شان را بی شرمانه غصب نمودید، در قسمت ایشان قتل خاندانی روا داشتید، اجازه رشد تعلیمی به ایشان ندادید، و حال ما شدیم زخم ناسور؟ به جواب شما باید گفت که زخم ناسور کسانی استند که همین امروز عامهء مردم افغانستان بخاطر ایشان قربانی جانی و مالی میدهند. شما اگر ایمان راسخ و عقل سلیم داشته باشید باید کسانی را زخم ناسور لقب دهید که در دوطرف سرحد میان افغانستان و پاکستان پشت و رو کنان نفس میکشند. بابت ایشان حتی تا سمت شمال ناآرامی هایی دامن زده میشود . این مردم سرحدی نه زن پاکستان شدند و نه مرد افغاننستان! تاریخ شهادت میدهد که یگانه دلیل بدبختی مردم افغانستان همان سرحد جهنمی است . جایگزینی هزاره ها خواه در هرات، خواه در خوست و یا پنجشیر و سمنگان، حق مسلم شان است . این همیشه یک اقدام نیک خواهد بود اما نه بدلیلی که شما می-گو-یید، بلکه هزاره ها شهروندان وطن دوست و فداکار این سرزمین استند و حق دارند همه جا را آباد بسازند و زندگی کنند . بیم شما از آنست که هزاره ها مردم زحمت کش استند و نان مفت نمیخورند ولی کار می کنند و عرق میریزند تا حدی که پولدار شوند و زمین و خانه بخرند . شما که دشمن سرسبزی و آبادی کشور استید چشم دیدن آنرا ندارید که هزاره ها هرات و یا شهرهای دیگر افغانستان را آباد نمایند . ما باید (تلاش جدی) نماییم که زخم ناسور آنطرف سرحد را از بیخ و ریشه تقدیم پاکستانی های دال خور نماییم . در آینده دیواری از سنگ های هندوکش میان این سرحد ننگ آور آباد کنیم که هرگز بوی دال مشام مردم ما را نیازارد .
مینویسد:
در مراحل بعدی هواخواهان این طبقه از قبیل یکتعداد برادران از پنجشیر و آن های که خود را افغانستانی خطاب میکند و از افغان بودن خود عار دارند به زور سرنیزه نیز به هرات دیپارت گردند. بجز از آن عده کسانیکه که حاضرند بالایی یک الاغ سرچپه سوارشده، دم الاغ را در دهن گرفته و در یک شارگشت 12 ساعته جار ندامت زده و بگویند که ما گوه خوردیم، افغان هسیم و کشور خود را دوست داریم.
اگر از من بپرسند کی استی؟ میگویم: افغان. اما چرا برادران من حق این را نداشته باشند که به جواب این چنین سوالی جواب دهند: افغانستانی. ؟ تا زمانی که هر کسی دلایل منطقی خویش را با زبان فارسی یا پشتو بیان میکند، و شما توانایی قناعت دادن منطقی ایشان را ندارید، حق دارند خراسانی هم باشند . عرض میکنم، روح شما دستخوش هوس های شیطانی و خودخواهی های عبدالرحمان خانی شده است . شما دهها نه بلکه صدها سال عقب مانده تشریف دارید . امروز از سرنیزه چیزی نه-گو-یید زمان خیلی تغییر نموده و مردم چیزهای دیگری بکار میبرند، نشود که سرٍ نیزهء شما را به آنجای شما بزنند . الاغ هم با شما باشد که چپه سوار شدن را بلدید، از دم اش هم دستاری بسازید که مبارک تان باد . شارگشت هم مال کوچی هاست که گاه به پاکستان و گاه به افغانستان استند . و آنچه شما خوردنی میدانید، خوراک عقب مانده هاست .
به جواب دیگر جفنگ های شما: بلی هزاره شق است . هزاره شق نبود، هزاره را شما شق ساختید . هزاره آنقدر شق میکند تا به ریاست جمهوری برسد . این حق مسلم یک هزاره با تحصیلات عالی و هر شهروند دیگر افغانستان است . چرا نباشد؟ و امتیازات را شما قایل نمیشوید، شما اگر امتیاز قایل میشدید، امروز ما احتیاج بیگانگان نبودیم . امروز امتیاز گرفته میشود، خواه با زور، خواه با رضایت . شما معروفی، نوری، سیستانی... اگر نقل قول از کابلی ها میکنید، کمی از کابلی ها هم بیاموزید . بار دیگر از وحشیان سرحدی یک ضرب المثل بیاورید که آنها چه میگویند؟ آن مهمان نوازان پشتونی که در محافل عروسی شان غوری های برنج را مقابل مهمان میگذراند و کلوله های گوشت را از دهن دروازهء اتاق مقابل دهها مهمان پرتاب میکنند . شما خوب از رسوم و رواجهای مهمان نوازی خویش خبر دارید ، ما هم شما را کم نمی شناسیم .
از آقایان معروفی، نوری و سیستانی شدیداً خواسته میشود که دیگر دست از جفنگ نویسی بکشند و سایت کابل پرس? را چنانی که طویله گاه افغان جرمن است، نسازند .
23 نوامبر 2007, 17:28, توسط مقبول شاه
نماینده تیم افغان جرمن مینویسد: به گمان اغلب، چون این زخم ناسور یعنی وجود هزاره ها و موجودیت مذهب شیعیزم در افغانستان دگر اعلاج پذیر نیست، این اقدام را یعنی جاگزینی هزاره ها در هرات یک اقدام نیک تلقی میشود . در اقدامات بعدی باید تمامی شعیه مذهبان به هرات دیپارت گردیده وبا یک تلاش جدی باید این عضو سرطان زده از بدنۀ افغانستان عزیز به هر صورت جدا گردد. سوال اینست که چرا زخم ناسور؟ صدها سال حق شان ضایع شد و برگردهء ایشان سوار شدید، جایداد و دارایی شان را بی شرمانه غصب نمودید، در قسمت ایشان قتل خاندانی روا داشتید، اجازه رشد تعلیمی به ایشان ندادید، و حال ما شدیم زخم ناسور؟ به جواب شما باید گفت که زخم ناسور کسانی استند که همین امروز عامهء مردم افغانستان بخاطر ایشان قربانی جانی و مالی میدهند. شما اگر ایمان راسخ و عقل سلیم داشته باشید باید کسانی را زخم ناسور لقب دهید که در دوطرف سرحد میان افغانستان و پاکستان پشت و رو کنان نفس میکشند. بابت ایشان حتی تا سمت شمال ناآرامی هایی دامن زده میشود . این مردم سرحدی نه زن پاکستان شدند و نه مرد افغاننستان! تاریخ شهادت میدهد که یگانه دلیل بدبختی مردم افغانستان همان سرحد جهنمی است . جایگزینی هزاره ها خواه در هرات، خواه در خوست و یا پنجشیر و سمنگان، حق مسلم شان است . این همیشه یک اقدام نیک خواهد بود اما نه بدلیلی که شما می-گو-یید، بلکه هزاره ها شهروندان وطن دوست و فداکار این سرزمین استند و حق دارند همه جا را آباد بسازند و زندگی کنند . بیم شما از آنست که هزاره ها مردم زحمت کش استند و نان مفت نمیخورند ولی کار می کنند و عرق میریزند تا حدی که پولدار شوند و زمین و خانه بخرند . شما که دشمن سرسبزی و آبادی کشور استید چشم دیدن آنرا ندارید که هزاره ها هرات و یا شهرهای دیگر افغانستان را آباد نمایند . ما باید (تلاش جدی) نماییم که زخم ناسور آنطرف سرحد را از بیخ و ریشه تقدیم پاکستانی های دال خور نماییم . در آینده دیواری از سنگ های هندوکش میان این سرحد ننگ آور آباد کنیم که هرگز بوی دال مشام مردم ما را نیازارد .
مینویسد: در مراحل بعدی هواخواهان این طبقه از قبیل یکتعداد برادران از پنجشیر و آن های که خود را افغانستانی خطاب میکند و از افغان بودن خود عار دارند به زور سرنیزه نیز به هرات دیپارت گردند. بجز از آن عده کسانیکه که حاضرند بالایی یک الاغ سرچپه سوارشده، دم الاغ را در دهن گرفته و در یک شارگشت 12 ساعته جار ندامت زده و بگویند که ما گوه خوردیم، افغان هسیم و کشور خود را دوست داریم. اگر از من بپرسند کی استی؟ میگویم: افغان. اما چرا برادران من حق این را نداشته باشند که به جواب این چنین سوالی جواب دهند: افغانستانی. ؟ تا زمانی که هر کسی دلایل منطقی خویش را با زبان فارسی یا پشتو بیان میکند، و شما توانایی قناعت دادن منطقی ایشان را ندارید، حق دارند خراسانی هم باشند . عرض میکنم، روح شما دستخوش هوس های شیطانی و خودخواهی های عبدالرحمان خانی شده است . شما دهها نه بلکه صدها سال عقب مانده تشریف دارید . امروز از سرنیزه چیزی نه-گو-یید زمان خیلی تغییر نموده و مردم چیزهای دیگری بکار میبرند، نشود که سرٍ نیزهء شما را به آنجای شما بزنند . الاغ هم با شما باشد که چپه سوار شدن را بلدید، از دم اش هم دستاری بسازید که مبارک تان باد . شارگشت هم مال کوچی هاست که گاه به پاکستان و گاه به افغانستان استند . و آنچه شما خوردنی میدانید، خوراک عقب مانده هاست . به جواب دیگر جفنگ های شما: بلی هزاره شق است . هزاره شق نبود، هزاره را شما شق ساختید . هزاره آنقدر شق میکند تا به ریاست جمهوری برسد . این حق مسلم یک هزاره با تحصیلات عالی و هر شهروند دیگر افغانستان است . چرا نباشد؟ و امتیازات را شما قایل نمیشوید، شما اگر امتیاز قایل میشدید، امروز ما احتیاج بیگانگان نبودیم . امروز امتیاز گرفته میشود، خواه با زور، خواه با رضایت . شما معروفی، نوری، سیستانی... اگر نقل قول از کابلی ها میکنید، کمی از کابلی ها هم بیاموزید . بار دیگر از وحشیان سرحدی یک ضرب المثل بیاورید که آنها چه میگویند؟ آن مهمان نوازان پشتونی که در محافل عروسی شان غوری های برنج را مقابل مهمان میگذراند و کلوله های گوشت را از دهن دروازهء اتاق مقابل دهها مهمان پرتاب میکنند . شما خوب از رسوم و رواجهای مهمان نوازی خویش خبر دارید ، ما هم شما را کم نمی شناسیم . از آقایان معروفی، نوری و سیستانی شدیداً خواسته میشود که دیگر دست از جفنگ نویسی بکشند و سایت کابل پرس? را چنانی که طویله گاه افغان جرمن است، نسازند .
مقبول شاه
24 نوامبر 2007, 02:58, توسط رحيمی از هرات
تيم افغان جرمن باقيمانده همان جنايتکارانی هستند که جوانان هزاره را در کابل به اسارت می گرفتند و در هلمند در منظر عام به جرم کافر بودن حلال می کردند. سلطنت طلب اينها، کمونيست اينها با طالبشان فرقی ندارد. همه از يک قماش و سرتاپا فاشيست و نژادگرا هستند. حالا هم می خواهند به جنگ مذهبی دامن بزنند. مردم هرات قرن ها ست از تاجک و هزاره در کنار هم بدون جنجال زندگی کرده اند و مگس هايی مانند شما آمدند و ناپيدا شدند. وای به حال آدم هايی که شما از آن ها طرفداری می کنيد. مردم پشتون چه گناهی مرتکب شده اند که خدا آنان را در دام شما گرفتار کرده است. شرم کنيد از کار خود.
24 نوامبر 2007, 08:25, توسط عارف
تصميم خوب و بجايی گرفته ايد و خوب شد که بالاخره افغان جرمنی ها را شناختيد. فکر نمی کنم آقای ميرهزار با انتشار مطالب کسی در کابل پرس? مخالفتی داشته باشد. پيشنهاد می کنم که در کابل پرس نوشته های خود را به نشر بسپاريد تا درس عبرتی برای افغان جرمنی ها هم باشد که به نويسنده گان شان دروغ نگويند.
24 نوامبر 2007, 12:27, توسط Talash
karkoonaan team afghan-german on line, man halaa waght nadaram taa hamah pandar haayee na dorost shama ra pasokh daham bashad bah hangaam degar, amaa shama chand bar wajah " doport " ra bah goonahyee na dorost " depart " nawashtah yeed ! ? magar maa bah zabaan paarsi-dari wajah yee taazi ekhraj kah manaa mi dahad bah zoor beeron andazi , nadarem ! shamaa danashmand ha bayed nakhost zabaan merdoom bi chaarah kashwar khood ra yaad bah gireed, pas cheezi bah nawiseed
25 نوامبر 2007, 13:48, توسط ببدون نام
آقای دشمن فاشیسم(2) !
شما اسم مستعار مرا که قبلا با آن چندین پیام به این سایت فرستاده ام که نشر شده است غلی کرده بالا رفته اید! اما چون با شما هم نظر هستم برایت می بخشم!ولی خواهش میکنم در آینده در همچو موارد ر ضاییت جانب مقابل راقبلا کسب نمایید . پیروز باشید.
1 دسامبر 2007, 10:48
Syam jan salam I am totaly agree with you as an Afghan lover who love the country they dont care about tribe or leader.
Allah save us
Ikhlas
23 نوامبر 2007, 10:15, توسط Ehsan
قای میرهزار، هرچند من نمیتوانم با تمامی نظراتت یکایک موافق باشم اما با تمام وجود موضع قاطع خودت در مقابل تمامی جنایتکاران مربوط هر ملیت و قوم و مذهب و منطقه افغانستان را میستایم و آنرا نمونه راستین موضعگیری ملی و وطنپرستانه میدانم.
23 نوامبر 2007, 14:34, توسط پروانه
همراه با ساير هموطنان، موضع گيری ملی و مردمی جوان آزاديخواه وطن را تاييد می کنم و موفقيت های مزيد برای ايشان از خداوند يکتا می خواهم.!
23 نوامبر 2007, 15:10, توسط معروفی
پسرک عزیز کامران میرهزار
حضرت حافظ شیرازی چنین میفرمایند:
€€
صوفی نشود صافی تادر نکشد جامی
صدسال سفرباید تاپخته شود خامی
ازتعرض بیباکانه شما بالای اولین موسس کشور فعلی افغانستان حضرت احمدشاه ابدالی ودیگر امراوسلاطین والامرتبت این سرزمین باستانی که به بهای خون خویش واولاد واحفاد خویش آزادی وحریت این سرزمین را درمقابل فاسیستان عظمت طلب صفوی وافشاری تضمین کردند نهایت شگفت زده شدم.
هرچند چنین توقع هم ازبیگانه پرستان وغلامان اجنبی ونوکران زرخرید کشورهای همسایه را باید داشت اما بنده شمارا بعنوان یک جوان بااحساس که در صدد بدنامسازی رشوت خواران وجنگ سالاران کمر همت بسته بودی چنین توقع را ازخودت نداشتم اما با دریغ ودرد که بنابه مثل معروف از زیر پلو مولی برآمد.
حقا که نمک شناسی خویش را دربرابر مسوولان نظام آخوندی ایران به بهترین وجه ممکن ادا نمودید.
اما خودم بعنوان یک شیعه مذهب افغانی که خون افغانیت دررگ رگ وجودم وشرایین واعراقم جریان دارد عار دارم که آنانی را که به نوکری بیگانگان عزم خویش را جزم نموده اند افغان بنامم.
حالا که دوران مزاری ها اکبری ها ودوستم ها به پایان رسیده است نوبت شما جوانان است که به نحو دیگر این وطن را با پاشیدن تخم نفاق مذهبی وقومی وافغان سیتزی درگرداب نفاق وشقاق وبدبختی نگاه دارید.
اما این را باید بدانید که هروطن از خود صاحب ومالک دارد دیگر آنوقت ها برنمی گردد که شخصیت های مانند فیض محمد کاتب ازدرون ارگ امیرعبدالرحمن خان به سفارت کشور فارس آنوقت راپور های مخفی را ارسال میکرد وایرانیان را درجریان حوادث افغانستان قرارمیداد. شما میخواهید عین خدمت را به نحو دیگر انجام دهید.
23 نوامبر 2007, 23:30, توسط رحمت الله از مزار شريف
آقای معروفی پيام شما پيام تصب و نژادپرستی است. به زخم های مردم نمک نپاشيد. دروغ و نيرنگ شما مانند روز فاش است و عيان. برويد و گوشه ای قرار بگيريد و جای تهمت زدن به اين و آن و دروغ پراکنی، باقيمانده عمرتان را بگذرانيد. کامران ميرهزار برای ما تاجيک ها و پشتون ها و هزار ها يک غنيمت است. دروغ بافی شما فقط چاره دردهای خود شما را چاره نمی تواند. سرتاپا عقده خود کاری کرده نتوانستيد و حال به جوانان اين وطن می تازيد.
می گويند جای اينکه ديگری را در سطح خود پايين بياوری، کوشش کن سطح خودت را بلند ببری.
24 نوامبر 2007, 00:25, توسط شيرشاه از کابل
تعجب اين است که شما از حافظ مثال می زنيد و حفظ را نمی شناسيد.
حضرت حافظ می گويد:
واعظان کين جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار ديگر می کنند
خطاب حضرت به حافظ شيرازی از نداری و عجز شما نسبت به زبان فارسی است و خطاب حضرت به خونريز تاريخ ابدالی از نژادپرستی و تعصب شما. شما هم دست پروردگان و ريزخواران همان سلاطين غارت گر و فاسدی مانند عبدالرحمان و نادر خان و ظاهر خان هستيد.
تافته جدابافته ديپلوم انجينير زورکی، شما را به کار جوانان اين وطن چه غرض. شما برای اين وطن بجز ننگ و تباهی چه ارمغان آورديد؟ اگر اين وطن از خود صاحب و مالکی میداشت، قطعا اين شما نيستيد. شما فروخته شده پاکستانی ها هستيد و با نقاب افغان، در خدمت طرح های خانمانسوز برای اين وطن. اين خانه صاحبی داشت که پدران شما آن را به زور و و حشيانه از آنان غصب کرد. حالی اگر صاحبی ندارد و جاويد لودين با شهامت معلومات قصر را به اربابان خود در خارج میداد و فاروغ وردک به نفع پاکستانی ها بر عليه کرزی است، بی صاحبی خانه را نشان می دهد. شما خانه را قبل از آن از دست مالکان آن غارت کرديد.
ديپلوم دار متعصب و تنگ نظر، مقاله کامران ميرهزار را چشم بسته خوانده ايد؟ در مقاله چه نوشته شده که برآشفته شديد؟ اگر او کمر به افشای فاسدان و جنايتکاران بسته، عارش میآيد که به ظاهر شاه خاين اعلی حضرت بگويد. اگر او اين آزادگی را نمی داشت و مانند شما چاپلوسانه موزه پاکی میکرد، اين فراز و نشيب را نداشت.
دوران مزاری ها اکبری ها ودوستم ها خليلی ها و مسعود ها و ربانی ها به پايان رسيده صحيح اما دوران احمد خان ابدالی ، عبدالرحمان خان، نادرخان و محمد ظاهر خان هم بپيشتر به سر آمده بود. بوی فساد اين خانيان را نپراکنيد.
اين سايت کابل پرس? که از خود شهامت دارد و حتی صدای شما که در خفت و بی عاری غرقيد را انعکاس می دهد. شما چرا از انعکاس صدای مخالفين خود ترس داريد؟ از اين میترسيد که دسايس شما و نژادپرستی ننگين شما فاش شود؟ شما را بايد گفت پسرک پير احمد خان ابدالی. کامران ميرهزار اينقدر شهامت دارد که توهين شما را به خودش منتشر سازد و او خوب میداند که "تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد".
ديپلوم انجينير زورکی و سرتاپاعقده، پيشرفت و پاکی جوانان وطن را نمی بينيد و بی شرمانه آن ها را وابسته میدانيد؟ صد افسوس که در طول تاريخ اين انسان های آزاده از فتنه توهين و تحقير شما نامردها درامان نبودند.
کامران ميرهزار فرزند پاک اين وطن است.
شيرشاه
25 نوامبر 2007, 13:29, توسط بهمن کش ابادی
آقای معروفی !
اگر افغان بودن همین است که شما هستید، هر آدم آزاده ای که فقط به انسانیت خود افتخار میکند ، ازتو وافغانیتت ننگ خواهد داشت .
26 نوامبر 2007, 11:54, توسط احمد
خطاب به معروفی این جرمن بیگانه برلین نشین و کذاب اشر: توراچی به شیعه بودن ملعون ! چراهویت واقعی خودراپنهان میکنی؟تو نه شیعه هستی نه سنی ،تو از همان وقتیکه تابعیت جرمنی گرفتی تعهد بی دینی دادی پس تو مرتد هستی،ایکاش نام افغان روی تو نمی بود تو مایه ننگ افغان هستی . به تو و امثالت در جرمنی اطمینان میدهم با همین افکار و عقاید، در آن دنیا با هیتلر محشور میشوید.من با همین شدت باافکارانحرافی و مواضع غیر اصولی و عملکرد غیر منطقی میرهزار و امثال او نیز مخالفم،دلایلم رابعدا" بیان میکنم.
24 نوامبر 2007, 01:31, توسط Lorka
آقای میرهزار سلام،
فقط همینقدر می گویم که در لحظات بحرانی کشور ما تمام انسان های متعهد باید دست به دست هم داده و جنایتکاران و ایدئولوگ های شان از هر جنس، قوم، قبیله، مذهب و زبان را سر جای شان بنشانیم و نگذاریم دیگر بر سرنوشت مردم ما خرمستی کنند. اینقدر می دانم که هر چه درین مورد نوشته اید، صادقانه است و بی غل و غش. جسارت و شجاعت تان قابل قدر و خارچشمی در چشمان تمامی جنایتکاران. چندی قبل در مورد کاظمی و بعد ایدئولوگ او (منیژه باختری) چیزک هایی در وبلاگم نوشتم که با تهدید و هتاکی پاچه گیران شان روبرو شدم، چون هنوز هم گرفتار مرض مدهش قوم، زبان، مذهب و قبیله پرستی اند. برای تان موفقیت و سربلندی می خواهم.
آنلاین : چرا انسان ها به پستی تن می دهند؟
24 نوامبر 2007, 03:02, توسط بدخشانی
ميرهزار عزيز سلام
نوشته ها و کارهايت هميشه خواندنی و جنجالی است. زياد به پير و پاتال های افغان جرمنی توجه نکن. همين کارت را ادامه بده.
در نيابت حال پخته هيچ خام
پس سخن کوتاه بايد والسلام
پيروز باشی
24 نوامبر 2007, 13:58
مردم به ممالک پيشرفته می روند تا چيزهای نو و تازه ياد بگيرند. اين جماعت رفته اند و تانوز سراپا حقارت و عقده تشريف دارند. افغان جرمنی ها بهتر است که از در آلمان بودنشان استفاده مثبت کنند.
24 نوامبر 2007, 20:26, توسط فقط يك انسان
نقض حقوق بشر در همه جای افغانستان!
نويسنده: فقط يك انسان
خوانندگان محترم سايت كابل پرس‚ سلام!
گرچه از پدر و مادر پشتونم ‚ اما اعضاي فاميلم را هزاره‚ پينجشيري‚ ازبك‚ شيعه و سني تشكيل ميدهند. ما به هريك ازين اقوام ( به اصطلاح) دختر داديم و از ايشان دختر گريفتيم. همين سال گذشته دو دختر كاكايم با دو مرد مشهور هزاره تبار عروسي كردند. به خانم هاي هزاره‚ پينجشيري و ازبك در فاميل ما خاله جان و عمه جان خطاب ميكنيم‚ و به مردان آنها كاكاجان و ماماجان ميگوييم و به هريك ايشان به حيث بزرگان فاميل احترام قايليم.
حالا افرادي مانند بعضي اعضاي سايت افغان ـ جرمن ـ آنلاين ميايند و بيشرمانه به ما تلقين ميكنند كه اعضاي شريف فاميلم همه “ زخم ناسور“ اند و بايد از“ بدنهء“ فاميلم “ بدور انداخته شوند“.
من به اين افراد ميگويم:
آقايان‚ شما نه تنها دشمنان اعضاي فاميل من ايد‚ بلكه شما دشمنان همه اقوام و مليت هاي شريف افغانستان ايد. شماهمه جاسوس هاي دستور يافته ايد كه وظيفهء تان دامن زدن به تضادهاي قومي و سياسي در وطن ويرانشده و مصيبت زدهء ماست.
شما و آقايون همنظرشما مانند آقاي معروفي‚ كه شايد اصلاّ پشتون هم نباشيد‚ از كدام منبع دستور گرفته ايد كه خود را در “ لباس“ پشتون جابزنيد و از “ منافع“ ما پشتونها “دفاع“ كنيد؟
هيچ يك پشتون اصيل اينقدر احمق نميشود كه تيشه به ريشهء خود بزند و با نوشته هاييكه بوي خون‚ بوي گندگي و فاشيزم از آن ميايد‚ همه اقوام ديگر را عليهء خود تحريك كند. اين امر به همه اقوام ديگر افغانستان نيز صدق ميكند.
هموطننان محترم‚ از چرند ياتيكه از مدتها افراد مانند آقاي معروفي و يابعضي اعضاي افعان ـ جرمن ـ آنلاين بنام پشتون ( گاهي بر ضد قوم هزاره و گاهي عليهء اقوام ديگر فارسي زبان مينويسند) من خيلي پريشانم‚
زيرا اين افرادي خيلي مضنون همه در آلمان زندگي مرفع و مسؤن دارند. اينها زماني خود را كمونيست دو آتشه معرفي ميكردند و به ديگران “ مسلمانان ارتجاعي“ خطاب ميكردند‚ و فعلاّ ايشان به “مسلمان واقعي و پشتون“ مبدل شده اند و با سرنوشت مردم بيچارهء ما بازي ميكنند.
ما خوانندگان بايد خيلي مواظب و بيدار باشيم و فريب اين جاسوسان خود فروخته و وطن فروش را نخوريم.
نگذاريم كه اينها تحت نام پشتون چرندياتي به خور ما بدهند‚ و ما را به جان همديگر بياندازند. اين افراد نتنها كه از منافع پشتونها دفاع نميكنند بلكه ميخواهند‚ با نوشته هاي مملو از تعفن و كثافت شان پشتونها را منفور جامعه سازند و همه اقوام شريف افغانستان را عليهء همديگر تحريك كنند.
احترام
نويسنده: فقط يك انسان
26 نوامبر 2007, 06:04
گل گفتی و در سفتی خداوند یار ومدد گار همه انسانهای که صرف بخاطر انسان می اندیشند میباشد
زنده باد انسانیت
مرده باد فاشیزم
26 نوامبر 2007, 14:22
افغان- جرمن سایت فاشیستی افغان ملت است!
اگر برای افغان- جرمن بنویسید که مسعود / ربانی / دوستم / مزاری / ... . وغیره اشخاص غیر پشتون بد بودند و هسنتد بر سر شما گل می پاشند. ولی اگر خلاف طالب و قوم پشتون نویشتی به معنی اینکه خلاف وحدت ملی هستی. این ها خود ناقصین حقوق بشر هستند.
وسلام
26 نوامبر 2007, 19:30, توسط فقط يك انسان
اگر برای افغان- جرمن بنویسید که مسعود / ربانی / دوستم / مزاری / ... . وغیره اشخاص غیر پشتون بد بودند و هسنتد بر سر شما گل می پاشند....
برادر محترم‚ طوريكه بالا تذكر دادم‚ اينها در واقعيت دشممن پشتونها
اند و با اين عمل خود عمداّ ميخواهند كه اقوام غير پشتون را عليهء
ما تحريك كنند. اينها جاسوسان دستوريافته اند.
ما (پشتونها و فارسي زبانها) نبايد فريب اين جاسوسان را بخوريم.
احترام
فقط يك انسان
26 نوامبر 2007, 19:56, توسط فقط يك انسان
اگر برای افغان- جرمن بنویسید که مسعود / ربانی / دوستم / مزاری / ... . وغیره اشخاص غیر پشتون بد بودند و هسنتد بر سر شما گل می پاشند........
برادر محترم‚
طوريكه بالا تذكر دادم‚ اينها در واقعيت دشمن پشتونها اند و با اين عمل خود عمداّ ميخواهند كه اقوام غير پشتون را عليهءپشتونها تحريك كنند. اينها جاسوسان دستوريافته اند.
همه رهبران احزاب اصلاّ از موجوديت من وتو خبري ندارند. آنها فقط در
غم پول اندوختن اند و قدرت طلبيدن. پس چرا ما اينقدر ساده شويم و
به خاطر برآورده شدن آرزو هاي رهبران بيمسؤليت‚ حود را قرباني كنيم.
ما(پشتونها وغير پشتونها) نبايد فريب اين جاسوسان را بخوريم.
احترام
فقط يك انسان
28 نوامبر 2007, 07:37, توسط نبيل
«هر نقطه جايی و هر سخن مکانی دارد»
حيف اين انرژی و وقت تان که به ضد یکديکر به مصرف ميرسانيد، ايکاش اين را جمع نموده و بر ضد دشمنان خارجی کشور مشترک تان به کار ميانداختيد.
اول دشمن مشترک تان را مغلوب سازيد، وطن مشترک تان را آباد سازيد، برای مردم رنجدیده کشور تان کار، آب و نان برسانيد، اين پرابلم قبايل، اقوام و مليت ها ، زبان ها و مذاهب تا آن زمان خود به خود در جريان تمدن و ترقی اجتماعی حل ميشود.
به نظر من لازم نيست که اکنون اين جنجال را دامن بزنيم که کی قهرمان است و يا کی قهرمان بود؟ در اين مورد روشنفکران افغان در حال حاضر و در چنين شرايط فقدان نزديکی، نبودن تماس و اعتماد متقابل، تفاهم و برده باری و همچنان عدم موجوديت ارکان ها واراکين معتبر و صلاحيتدار ملی که تصويب اتخاذ کرده بتوانند، نمی توانيم کدام کاری عملی مفيد را انجام دهيم. طرح چنين مسايل در چنين شرايط نیروی ملی و سرتاسری مارا به باد ميدهد. به مشکلات زنده کی فعلی و فردای ما می افزاید
ما باید اين را در نظر بکيريم که هر فرد و شخصيت، هر وجب زمين افغانستان و هر کاميابی و ناکامی ما ، مال مشترک همه افغانها است.
احمد شاه ابدالی هم مانند ساير شخصيت های مهم و ملی کشور مربوط فرد ، فرد افغان ميشود. افراد و اشخاص نامور ملی ميراث مشترک همه ماست. افتخارات آنها ، افتخارات مشترک ماست، شکست های آنها، شکست های ملت ماست. کار نامه های ظاهر شاه ديکر مال و میراث پشتون ها نيست، همان طوريکه کاتب هزاره تنها مربوط هزاره ها شده نمی تواند. هر افغان به حيث یک فرد حق دارد که در مورد شخصيت های مهم کشور اظهار نظر نمايد. آنها را انتقاد و يا تمجيد و تحسين نمايند. مګر اين درست نيست که نظر شخصی خود را به ديګر همزبانان، هم کيشان ، برادران تنظيمی و حزبی نيز نسبت بدهيم.
اکر کامران مير هزار نوشته ميکند، اين نظر شخصی خودشان و نظر مثلا معروفی، نظر شخص ايشان است. نه به مير هزار لازم است که نظر خود را نظر هزاره ها بکويد و نه هم معروفی از نام پښتونها نماينده کی کرده میتواند.
ديکر بعدا.
24 جنوری 2009, 02:06, توسط برادم
گر چی مذهب مختلف شد هیچ کس بیگانه نیست
باغ بان را در چمن هر گل برنگ دیگریست.
پس بیاید که این وطن خسته خود راآباد کنیم سعی کنید مشکل را حل کنید نه اینکه شما مشکل را پروریش کنید. سالهای زیادی است که ما شیعه و سنی میگویم.
وقتی است که ما یکدیگر را برادر وار در آغوش بگیریم.گرایشهای مذهبی را کنار بگذاریم از حق کار بگیریم نه از تبعیض های قومی و مذهبی تو اسماعلیه هستی تو سنی هستی ( ازین کمات چی بدست می آید جز بد بختی )
شما خودتان قضاوت کنید جوانان ما امروز چرا در ملک های بیگان مسفر است ؟ معلوم است که ار درس و تعلیم بازمانده است زمینه کار برایشان معیا نیست.مجبور هستند مسافر شوند تا زنده بمانند.نه اینکه زندگی کنند در کالیکه همه ما حق ازی داریم که در وطن خود کار کنیم و آزاد باشیم.
براد محترم در مورد شیعه بسیار گفتن درینجه او برادر مسول نیست سطع علمی او کم است مسول دولت مردان ماست. که به او زمینه درس تعلیم فراهم نبوده تا خوب را از بد جدا کنند. اوبرادر مثال زنده از بد بختی مردم ماست.
خوبترین شما با تقواترین شماست
هیچ کس بد نیست اگر خود ما بد نباشم
برادر شما جهان بخش احمدی