صفحه نخست > دیدگاه > از مداحی برای طالب ، تا چاکری برای امريکا !

از مداحی برای طالب ، تا چاکری برای امريکا !

نثار احمد
يكشنبه 24 جولای 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

پشتون ها در افغانستان، بر اساس يک سرشماری نامرئی و ناملموس ، هنوز خود را « اکثريت» می پندارند ؛ دولت دست نشانده کرزی درين ده سال مليارد ها دالر را به جيب زد اما تن به اجرای يک سرشماری دقيق و شفاف نداد؛

خوب به تصوير بنگريد ؛ اين اشرف غنی احمد زی که به اصطلاح مامور و مسوول ،انتقال امنيت از اشغالگران به افغان هاست ؛ يک امريکايی است و همسنگر زلمی خليل زاد ، نماينده سابق ايالات متحده در سازمان ملل!
امريکا ميل دارد اين گماشته گان خودرا « افغان» و « کارشناس افغان » جا بزند! امريکائيان در سراسر گيتی ، گنجشک رنگ کرده را به جای « بلبل هزار دستان » ميفروشند و خاک بر چشم حقيقت ميزنند!

اشرف غنی احمد زی ، با لباس پنجابی ؛ ادا و اطوار يک رييس دولت را در می آورد ؛ از او استقبال رسمی ميشود و هر وقت اوضاع بر وفق مراد نبود يا عموسام لازم ديد؛ ميرود امريکا و به عنوان سفير ايالات ، مثلا در عراق يا سوريه، نزول اجلال می فرمايد!

پشتون ها در افغانستان، بر اساس يک سرشماری نامرئی و ناملموس ، هنوز خود را « اکثريت» می پندارند ؛ دولت دست نشانده کرزی درين ده سال مليارد ها دالر را به جيب زد اما تن به اجرای يک سرشماری دقيق و شفاف نداد؛ امريکا و انگليس از هژمونی سياسی قوم پشتون به اين دليل حمايت ميکنند که اقوام ديگر اهل داد و گرفت استعماری و خاک فروشی نيستند ؛ اما قوميت پشتون حتا با چند کلدار پاکستانی، حلقه غلامی را بر گردن می نهد و نوکری آی. اس. آی را نيز می پذيرد!

سال های اشغال امريکا و دولتمداری کرزی ، در تاريخ معاصرافغانستان ، نظيری نداشته است ؛ کجاست نمونه ای از اين گونه به اصطلا ح دولت ، که اکثريت کابينه آن، جاسوسان همسايه و فرنگ و ممثل ايده و مرام اجنبی باشد!

وزارت تحصيلات عالی آن صحنه تاخت و تاز ايران و وزارت معارف اش ، جيرخوار پاکستان باشد!
برخی از قلمزنان و روشنفکران پشتون و اذناب دری زبان (!) شان ، اين روزها آخرين درجه انحطاط اخلاقی را به نمايش ميگذارند ؛ آدم های مثل روستار ترهکی ، آدمکشی را « مقاومت ملی» مينامند و اشخاصی مثل خليل اللله هاشميان ، و خليل الله معروفی ، برای پشتون ها ، جعل هويت و قيموميت ميکنند!

خليل هاشميان در سن وسال بالای هشتاد است ، در ابتدا اسيستانت فاکولته ادبيات کابل بوده و بعد ها، دهه ها مقيم امريکا و بيشتر از چهل سال است از کتاب و قاموس ايرانی استفاده ميبرد و از همين ريزه خواری ، نان ميخورد ؛ معهذا بخاطر خوش خدمتی به دولت دست نشانده و کيان استعمار، تظاهر به ايران ستيزی و دشمنی با زبان فارسی ميکند ؛ کلمات و تعبيرات تاريخ بيهقی و شاهنامه را ، « ايرانی» قلمداد ميکند و به جای واژگان مادری، در چرندياتی به عنوان « تحقيق و مقاله» الفاظ ناتراشيده هندی و ترکی و اردو را به کار می گيرد!
اين مردک يعنی هاشميان ، به حدی از انديشه و انسانيت ، بری و عاری شده که يک خانم پشتون تبار را که گويا از اعمال طالبان ، برائت جسته و آنان را « آدمکشان قرن بيست» ناميده چنين شماتت و « تنوير !» ميکند :
[خانم ملال جان ! در یکجای مقاله ات بقوم پدرت، که من آنها را مقاومت مسلح میخوانم القابی ا زقبیل "" جنایات غیراسلامی ، ضد بشری و غیر افغانی"" حواله کرده ای. باشما موافقم که اعمال غیراسلامی و غیر بشری ازجانب بعضی گروه ها درجاهایی صوردت گرفته که حکومت و قانون وجود نداشته وچند نفر غافل ازشریعت ، قانون و شریعت را جاهلانه بدست گرفته ا ند. اما جنایات شبیه افغانستان درحالات جنگ دردورهء جنگ عمومی دوم دراروپا توسط جرمنی و در شرق دور توسط جاپان و بعد ازآن درویتانم، کمبودیا و اخیرا در عراق بسیار بمشاهده رسیده است. آیا داستان شکار آدم که توسط یک گروه سپاهیان امریکایی در افغانستان بالای یک جوان 6 1 ساله اجراشد و آن جوان بی اسلحه را ازخرمنش شکارکردند وبا چه وضعی کشتند، فراموش تان شده ؟ اما با اتهام ""غیرافغانی"" که شما به پشتونهای شامل مقاومت مسلح حواله کرده اید، کاملا مخالفم ...]

حد گستاخی را بنگر که يک دست آموز پشتون که سال ها به دستور پشاتنه ، اقوام تاجک و هزاره و ايماق را در افغانستان، طفيلی و مهاجر و باشنده دست دوم و چارم خوانده ؛ اينک ؛ پشتون ها را به حقوق (!) شان متوجه ميسازد!

انحطاط اخلاقی و ورشکسته گی سياسی قلمزنان غير پشتون که روزگاری است به عنوان سياهه لشکر و اذناب پشتون ظاهر ميشوند ، در همين حد هاشميان و معروفی خلاصه نميشود ؛ آدم ديگری که چهل سال است در فرانسه
بسر ميبرد ، با شرکت چند سرمايه گذار حرفه ای، در جرمنی ، وبسايتی ساخته و نام آنرا افغان ــ جرمن آنلاين ، نهاده ، اين شخص، يعنی ولی احمد نوری ؛ عده ای از شاه پرستان و استعمار زده گان دوآتشه را به دورش جمع کرده و اخيرا مستقيما و علنا، نصف صفحه وبسايت را در جانبداری از استقرارپايگاه های امريکا ، سياه ميکند!
انگيزه اين سياهکاری آقای نوری ، البته پول وامتيازاتی است که ازکيسه استعمار گران بويژه سی.آی.ای ، نصيب ميشود ؛ اما بهانه ای ظاهری اش ، اين است که اگر امريکا ، پايگاه بسازد؛ در افغانستان ، صلح ، مستقر ميشود و کشور از دستبر د همسايه گان ، مصوون می ماند!

آقای نوری، البته به کسی اجازه نميدهد از وی بپرسد، در حال حاضر که بيش از صد هزار سرباز امريکا ، در کشور مان رحل اقامت افگنده اند ؛ چرا صلح، بر قرار نميشود ؟!

چگونه چند پايگاه نظامی، صلح را تامين خواهد کرد!

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای نثار احمد سلام ، با تائید فرموده های شما میخواستم به پرسش پایانی نگارش تان که از پاسخش آقای نوری جاخالی میکنند ، پاسخ بدهم که پرسیده اید :

    ...درحال حاضرکه بيش از صد هزار سرباز امريکا ، در کشور مان رحل اقامت افگنده اند ؛ چرا صلح بر قرار نميشود ؟!

    اوغان جرمنیان و اوغان امریکائیان که پایه گذاران برنامه سقاوی دوم اند را باور و اطمینان بدان است که با خروج قوای ناتو جنبش اوغان ریشتین بچیان مانند سالهای دهه هفتاد ، اوغانستان را با زور اشغال نموده و حاکمیت ملی ؟ و روند طبعی قدرت را که تنها قوم اکثریت بدان سزاوار است را در عمل پیاده خواهند نمود . سربازان ناتو که هم اکنون در جبهات گویا نبرد با تروریستان اند ، از کاهی کوهی ساخته اند و جنگ موش و پشک را با چند ریشوی نصواری پیش میبرند . بعد اینکه صلاحیت های نظامی و دفاع مستقلانه اوغانستان را به قوت های کشمش نخود اوغانی تسلیم نمودند ، خود با گشایش چند پایگاه نظامی در تپۀ تماشا می نشینند و جنگ طالب پاکستانی را با قوت های گویا اوغانی نظاره می کنند . قوتهای اوغانی بدون مورال سیاسی و وطنی ، دو رنگه بودن تفکر سربازان از دفاع مادروطن و بدون پشتیبانی مالی و کمکهای لوژستیکی به بسیار زودی سرنگون خواهند شد . طالبان اوغانی و پاکستانی با همکاری نظامی و لوژستیکی سیل آسای ای اس ای پاکستان و انتلجنت سرویس انگلیس در مدت بسیار کمی تمام اوغانستان را تسخیر خواهند نمود .

    روی این خط تیوری وستراتیژیک بقدرت رسیدن نهایی طالبان مزدور را اوغان جرمنیان و اوغان امریکائیان خواب دیده اند . ایشان بسیار آرزو دارند که قوتهای ناتو کاملأ از عملیات های نظامی دست بکشند و مسولیت دفاع را به اوغانها تسلیم نمایند . زیرا میدانند و اطمینان دارند که در تمام بخش های وزارت خانه های دفاع ، داخله و امنیت اجنت ها و نوکر های خود را جا بجا نموده اند که شاهرگ دفاع مستقلانه را هر آنی که خواسته باشند قطع نموده میتوانند . سرباز و افسر پشتون با اشپلاقی مانند خوست ، گردیز ، پکتیا ، اورگون و دیگر مناطق جنوبی و مشرقی در زمان حاکمیت مرحوم نجیب الله دو دست بالا تسلیم میشوند . در شمال اوغانستان سربازان و افسران قوتهای نظامی به تنخواه دالری عادت نموده اند ، با نگرفتن دو ماه تنخواه و آذوقه همه میگریزند .

    آنگاست که طالب در جنوب و شرق پیروز شده مانند گذشته کابل را در یک مانور میگیرند و مناطق شمالی را به کمک سیل بین های غربی شان شاید در مدت یکسال و نیمی تصرف نمایند . اینبار طالب رسمأ از طرف سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته میشود و حق به حق دار رسیده و پختون به زور شمشیر؟ دوباره مالک سرزمین پدری خود میشود . اینست تعبیر خواب اوغان جرمنیان و اوغان امریکائیان و باداران پاکستان و انگریزی شان !

    مردم ما باید بیدار باشند که این پلان خصمانه دشمن دارد در خط مستقیم پایانی مسابقه وطنفروشان و خاک فروشان قرار گرفته است .

  • باقی سمندر
    ماه اسد سال ۱۳۹۰ خورشیدی
    بیست و سوم ماه جولای سال ۲۰۱۱

    سلام برخوانند ګان ارجمند
    سلام به اقای ی - نثار
    وطنداران ګرامی ام
    از قدیم وندیم ګفته اند که
    تخت به سلیمان نمانده و ګنج به قارون !
    یا اینکه ګفته اند
    اینهم میګذرد !
    یک –
    من مطالب منتشره در این بخش را خواندم – بی مورد نمیدانم آنچه را در یایان میبینید – به مثابه پیش درامد بحثی به شما تقدیم بدارم .
    توجه نمایید زمانی که حاکمیت و اقتدار در افغانستان و کابل وجود داشت
    دکتور نجیب الله –
    نجیب الله فرزند یکی از اعضای قبیله احمد زیی ها درکابل درس خواند و تا سطح محصل در دانشکاه کابل ارتقا یافت و بعدن حتی عده ای وی را درراس حزب وطن و دولت کابل قبول کردند و همان نجیبی که اقوام و خویشاوندان نزدیک اش در غژدی کوچی ګری بسر میبرد با دوشیزه فتانه اشنا میشود و زندګی و خانواده غیر کوچی را برای خود میساز د
    نمونه دیګر
    اشرف غنی احمد زی
    شما حتمن نام اشرف غنی احمد زی را شنیده اید ومیدانید که تا چه حد معلومات و آګاهی دارد و اینک چه کاره است - اشرف فرزند غنی خان است و غنی خان کوچی بود و از همین رو حشمت غنی برادر اشرف غنی وکیل و سخنګوی کوچی های احمد زی ګردید و دیدیدم که در شرایط آرام نتنها اشرف در لیسه حبیبیه درس خواند بلکه تا بیروت رفت و یا حتی تا امریکا رفت و چګونه توانست از زندګی قبیلوی فاصله بګیرد تا اینکه به نمایندګی شرکت نفتی سر بلند ګند و در افغانستان هم از سطح وزارت مالیه تا ریاست دانشګاه یا پوهنتون رسید و امروز درراس کمیسیسون انتقال قرار دارد و حتی میخواست رییس جمهور ګردد-
    همین اشرف به قوت خود ګرایشهای قبیلوی دارد همانطوریکه داکتر نجیب داشت و یا سلیمان لایق ! دارد !
    پس دیده میشود که اګر برای فرزندان کوچی شرایط درس و تحصیل مساعد ګردد-
    اینها قدرت فاصله ګرفتن را از زندګی عینی غژدی و صحرا نشینی دارند و به زندګی مدنی خو می پذیرند و از نګاه ذهنی کماکان نوستالزي ګوچیګری و قبایلی را در لایه های ذهن خود نګاه میدارند و در ضمیر اګاه و نا آګاه شان ګرایش قبیلوی قابل رویت است ومیباشد و خیلی وقت کار خواهد بود تا میان تفکر مدرن و پیش مدرن جدال درون فکری ادامه یابد و مدرن بر پیش مدرن سبقت جوید اګر اینها از زندګی قبیلوی شان براه زندګی مدنی رهنمایی نګردند این مشکل سالهای دیګر پا برجا خواهد ماند-
    شما در دوبی میبینیید که
    ( بدویت موتوریزه -به ګفته جلال آل احمد ) چګونه از زندګی بادیه نشینی فاصله ګرفته و اینک فقط درشامها به بادیه ها میروند و ګاهی با اشتر وګاهی هم با لند کروزر و یا لند روور بروی ریګستانها عطش وتشنګی نوستالژی بدوی بودن خود را آب یاری مینمایند۰
    اګر شما به برج خلیفه در دبی نګاه نمایید و باز به زندګی در غژدی خواهید دید که از نګاه تخنیکی ګذار از جامعه بدوی به جامعه مدرن ممکن است اما بیایید در مورد مدرنیزم و جامعه مدرن وحقوق شهروندی بیشتر روشنګری نماییم
    دو-
    شک داشتن
    همه شک دارند وداشتن شک حق مسلم همه انسانهاست – شک ما را کمک مینماید تا به یقین نزدیک تر ګردیم و تامین ازادی ګفتار وبیان مارا در اشاعه افکار ما برای تحقق ګام ګذاشتن بسوی حقیقت نسبی کمک و یاری مینماید.
    خواندن و شنیدن افکار مخالف و شدید ترین مخالفت ها ما وا میدارد تا تحمل پذیر تر ګردیده و با ممارست تحمل دګر اندیشان هر چه بیشتر ګامهای بسوی اینکه دموکراسی را به مثابه یک فرهنګ نیز پذیرا ګردیم .- نقش برای رسیدن به حقیقت نسبی ادا نماییم .
    من به بسا ګفته ها و حرکت ها شک داشته ام وشک دارم وخواهم داشت – اګرفشرده تر بنویسم این چنین خواهد بود :
    شک من در اینجاست که برخی ازافراد باسواد در افغانستان که نام روشنفکر را برخود نهاده اند –
    نه تنها در تولید فکر مشغول نیستند بلکه در حفظ نمودن و بیان طوطی وار ګپ های دیګران مشغول خود نمایی بوده و به نقش و رسالت روشنفکر در جامعه افغانستان نمی اندیشند-
    عده زیادی از روشنفکران روشنګری نموده و در مبارزه قاطع برضد استبداد واستعمار کهن و نوین یا به عباره دیګر برضد سیستم کلونیالیسم و نیوکلونیالیسم و امپریالیسم حرګت نموده اند و مینمایند اما اکنون در افغانستان چګونه است ؟
    همین اکنون استبداد سیاه وتاریخ زده قرون وسطایی با مانیفست وحشت وبربریت در افغانستان بیداد مینماید و در کنار مین ګذاری ها و جنایت ها وسنګسار نمودن ها - ګردن بریدن وګوش بریدن ها قتل های زنجیره را ګسترش داده و هر روز از تخارستان تا زابلستان و قندهار وکابلستان خون میریزدو ګردن میبرد و با اشاعه مانیفست وحشت وبربریت قتل ها را ادا مه میدهد اما یک عده با سواد که خود را روشنفکر هم مینامند بخاطر منافع قبیلوی و قومی و پیش مدرن در خدمت استبداد قرون وسطایی و استخبارات خارجی بویژّه اسلام آباد و آی اس آی قرار ګرفته اند
    یک بخش دیګر باسوادان با علاقه وافر یا زیر فشار های رنګارنګ مسوده پایګاه سازی به امریکا رادر همین شب وروز با نمایندګان دولت امریکا مورد جروبحث ګذاشته و به توا فقاتی هم رسیده اند و برای اینکه مانند امیریعقوب خان و یا امیر عبدالرحمن خان این معاهدات بنام شان ختم نګردد و در تاریخ به مثابه خاینین ملی به تنهایی شناخته نشوند - در صدد برګذاری جرګه پیش مدرن اند تا سران قومی وقبیلوی را برای تصویب قرارداد اماده سازند-
    پس عده از روشنفکران افغانستان که به مردم می اندیشند در اقلیت قرار داشته و پراګنده اندو بنا به دلایلی زیادی نمی توانند بی محابا سخن خود را بګویند- عده ای از روشنفکران با رسانه های چا پی و الکترونیک متاسفانه نمیتوانند ارتباط داشته باشند و عده ای انګشت شماری هم از مردم و جامعه خود را مخفی ساخته اند و هم سخن از مبارزه ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی میزنند ولی در پیله خودی خود را اسیر ګردانیده اند-
    بسا ازروشنفکران افغانستان نتنها نان خوردن خود را ندارند ودست بدهان اند بلکه همیشه در رنج وعذاب قرار داشته و مانند داد نورانی سکته قلبی مینمایند
    برای آنکه از بیچاره ګی خود در پی چاره جویی برآمده بتوانیم بایست در نظر برای یک افغانستان مستقل - آزاد - آباد شګوفان ومترقی مبارزه نماییم و افغانستان مترقی همانا افغانستان ای خواهد بود که مردم دموکرات داشته و جامعه دموکراسی را مردم دموکرات بوجود بیاورد - مردمی که باهمدیګردر جامعه خود رابرابر بدانند و عدالت اجتماعی در جامعه ګسترش بیابد آنوقت نه از بالای جامعه و نه از پایان مردم آګاه را نمیتوانندبه قرون وسطا بکشانند ومانیفست وحشت را تطبیق نمایند
    روشنفکر افغانستان متاسفانه یک قشر آسیب پذیر ومتشتت و پراګنده است-
    افرادی که درپراګندګی تیوریک و پراتیکی قرار دارند بایست نخست خود را ازنګاه نظری منسجم ګردانند و بر ای باورهای ملی- دموکراتیک بیاندیشند و با مردم پیوند و تماس برقرار سازند تا بدانند که مردم موتور حرکت تاریخ است و نه چند تن از نخبګان
    بایست متشکل شد و با مردم پیوند برقرار نمود و خواسته های آنی و آتی سیاسی- مطالباتی و فرهنګی مردم را بسوی جامعه دموکراتیک و دموکراتیزه نمودن حیات اجتماعی سمت و سو داد
    و امیدوارم روشنفکران افغانستان تاریخ صد ساله و خونین روشنفکران آفغانستان را دقیقن مطالعه نموده و از هر نوع دنباله روی والګو سازی خود رابدور نګهدارند


    سه -
    قبول نمودن مسوولیت :
    ګرامی بداریم قبول نمودن مسوولیت و انجام وظایف را از جانب اردوی ملی افغانستان برای پاسداری از تمامیت ارضی افغانستان و حفظ و پاسداری زندکی وسلامتی مردم سر زمین ما-
    تا امروز بامیان- مهترلام- لشکر ګاه-هرات و مزار شریف- پنجشیر شاهد پزیرش و قبول نمودن مسوولیت ګرفتن ګردیده و فردا -پس فردا هم شاهد پزیرفتن مسوولیت در کابل خواهیم بود-
    این بدین معنی هم میتواند باشد که مسوولیت دفاع از تمامیت ارضی افغانستان

    • دفاع از
      شرف - حیثیت - وجدان ووقار و دفاع از دستاورد های که به قیمت خون شهدای ګلګون کفن وشب زنده داری ها ی مبارزین نستوه مردم افغانستان بدست آمده است - وظیفه تک تک انسان های جامعه ما میباشد-
      انهاییکه خواهان اطراق دایمی و یا دراز مدت امریکا و ناتو و متحدین شان در افغانستان میباشند- طبعن از پزیرفتن مسوولیت توسط افغانها نا راحت اند
      همچنان کشور های همسایه هم نمیخواهند تا مردم افغانستان روی پای خود با یستد و مردم افغانستان مسوولیت ا مروز و فردای خود را خود بګیرد و در تعیین سر نوشت خود پیش قدم ګردد
      تا حالا با انفجار- انتحار و مین ګذاری ها و مانوور های ګوناګون کوشیده اند تا مردم
      افغانستان را وادارند تا تابع آوامر مداخله ګران خرد وبزرګ باشند-
      اینک دیده میشود که شش ګام مهم برداشته شده است ویک ګام بعدی را کابل هم خواهیم دید-
      اینکه روزی فرا برسد که مسوولیت ۳۴ ولایت در مجموع و تمام افغانستان را افغانها رسمن بدوش بګیرند و همسایه ها بر بنیاد قوانین عدم مداخله در امور یګ دیګر وحسن همجواری مسالمت آمیز بار دیګر تعهد نظری وعملی بنمایند و قوای خارجی و ناتو وامریکا و متحدین در افغانستان دیګر حضور نظامی نداشته باشند و استقلال سیاسی افغانستان نه در حرف بلکه در عمل بسوی تامین شدن حرکت نموده باشد و درفش استقلال افغانستان برفراز کوه های هندوکش- بابا - سپین غر- وپاروپاامیزاد و همه قلل شامخ در تمامیت ارضی افغانستان به اهتزاز بیاید و بدرخشد - آن روز را چشم براه میباشم- اګر آن روز را در سال ۱۹۲۴ - اعلان مینمایند یا سال ۱۹۲۵ میلادی! بازهم تا آنروز آرزو دارم زنده باشم و شاهد استقلال سیاسی افغانستان را به آغوش بکشم و اشک شادی بریزم و اګر بعد از آن روز زنده هم نمانم - امیدوارم که فرزندان دلاور افغانستان زنده و سرفراز و کامګار بوده و شاهد نیل به استقلال سیاسی- اقتصادی نسبی وفرهنګی و اجتماعی افغانستان عزیر باشند-
      یقینن که مبارزه برای تامین صلح دایمی- ثبات - آزادی ودیموکراسی و عدالت اجتماعی و برادری وبرابری با همدیګر يیوسته و نا ګسسته بوده و از همد دیګر تفکیک نا پذیر اند وحصول یکی و فراموشی دیګری فاجعه بار خواهد بود-
      سال دیګر در نوروز - بازهم در میله ګل سرخ در مزار و یا در تخت صفر در هرات یا تخت رستم در سمنګان و در همه میله جای ها شاهد لبخند هموطنان توام با هوشیاری واستواری بیشتر خواهم بود

    اګر قواي اروپایی و امریکایی وناتو با هر دلیل وبرهانی ویا بهانه ایکه در افغانستان سرازیر شده بودند - اینک از افغانستان بخشهای شان خارج میګردند –
    برمردم افغانستان است تا از خاک وشرف ووجدان وحیثیت خود پیوسته به ګذشته دفاع نمایند وبرای افغانستان مستقل - آزاد -آباد و شګوفان تلاش نموده وهیچ مجالی برای جنایت کاران طالب وشرکا ندهند تا آرامش نسبی مردم را برهم زنند و ګامهای در اثر رهبری آی آس اي برای تجزیه افغانستان بردارند
    انهاییکه بر هر بهانه ای در افغانستان مداخله میکنند و میکردند و با خود کشی ها و انسان کشی ها افغانستان را به حمام خون تبدیل کردند و میکنند - بایست بدانند که فرزندان مرز وبوم افغانستان تابع چوهدری های اسلام آباد نخواد ګردید و افغانستان هرګز صوبه پنجم پاکستان نخواهد شد
    باقی سمندر
    اسد- سال ۱۳۹۰ خورشیدی
    جولای ۲۰۱۱ میلادی

  • نوشته عالمانه جناب نثار احمد و کامنت های دقيق و رهگشای آقای مزاری و آقای سمندر استفاده بهينه کردم . يک تصنيف برای معرفی مزيد خليل هاشميان ، از خرابکاران فرهنگ و تروريستان عرصه ادبيات فارسی دارم :
    سيد خليل هاشمی در لاک خود زندانی است/
    مظهر نادانی است/
    اهل پويش نيست ، پالان دوز ظاهر خانی است /
    « طالب » پنهانی است !/
    اين کراواتی ، هميشه با حقيقت دشمن است /
    در صف « حقانی » است !/

    • داکتر هاشميان ، ميگويد : نبيل مسکين يار عضو سی ، آی، ای است!
      یکی از شگفتی های روزگار اين است که همين داکتر سيد خليل اللله هاشميان باجناغ ( همسر خواهر زن) نبيل غمين مسکينيار ، رييس تلويزيون آريانا ـ افغانستان است! اما اين دونفر يعنی هاشميان و مسکينيار مثل دو دشمن خونی، مثل دو گرگ گرسنه ، همواره يکديگر را لت و پار ميکنند!
      هاشميان اسنادی ارائه داشته که نبيل مسکينيار از اعضای کهنه کار سی ، آی ، ای امريکاست و بر حسب اتفاق اين بار راست و دقيق ميگويد!
      گويا مسکين يار که در افغانستان تا صنف نهم درس خوانده بوده، عازم دوشنبه شده، ششماه در تاجکستان بسر برده و در پايان سفر برای خويش يک سند فراغت بکلوريا( شهادتنامه ۱۲ پاس) جعل کرده و در وقت عودت به کابل با همين سند جعلی شامل پوهنتون کابل شده است!
      عين نوشته آقای حميد برنا از هفتهنامه آريايی زير نام مناظره کاکا تيغون و کربلايی،سال دوم بخش هشتم ، درينجا نقل ميشود بدون تصحيح املا و انشای آن . اين نوشته بر اساس مصاحبه هاشميان با يک تلويزيون معروف ، فراهم شده :شميان، که باجه مسکينيار هم است، مسکينيار را بی آب وبی پرده ساخت، با داکتر هاشميان مصاحبه شد وفشرده آن اينست: هاشميان به جواب پرسشی در مورد تلاشهای اخير تبليغاتی نبيل مسکينيار مسئوؤل تلويزيون آريانا افغانستان جهت تشکل سياسی ايکه تا کنون سه بار نام بدل نموده است، مسايل ايرا عنوان نموده وبعداً بصورت خاص در مورد سوابق مسکينيار گفت: يکی از کارمندان سابق سازمان جاسوسی امريکا( سيا) کتابی نوشته تحت عنوان از بالهای شيطان، ضمن شرح خاطرات خود نگاشته است که در زمان حکومت انور السادات در مصر( سيا) مرکز خاصی در قاهره تأسيس وفعال ساخت تا از آنجا عليه نفوذ شوروی در خاور ميانه و افغانستان فعاليت نمايد.
      او می نويسد که سيا تعداد يازده نفر را برای کار دراين مرکز با معاشات گزاف استخدام کرد، که اسمای شان چنين است:

      موسا معروفی، دگروال صالح، رافع، شفيق راحل، نادر ايوبی، تاج ايوبی، نبيل مسکينيار، غلام جان هراتی( شريف فايز) وخود نويسندهء کتاب. در اينجا آقای هاشميان همين تعداد را از حافظهء خود نقل نمود، بعداً اين گروه از قاهره واپس به مرکز واشنگتن فرا خوانده شدند که مسکينيار به کار تکسی رانی مصروف گرديد."

      کاکه تيغون مانند هميشه در گپ در آمده وميگويد:

      کاکه تيغون: کربلايی جان او شو خود مسکينيار ده برنامه از گپ گپ ميخيزه خود اعتراف کد که مه چند سال ده مصر بودم و کلمهء ( رحلته) که به بينظير بوتو استعمـــــال کديم درست اس ومه عربی می فامم!

      کربلايی: کاکه جان تو هميش ده گپ می درايی ونمی مانی که اصل گپ تمــــام شوه، بازام آفرين خوب متوجه شدی وای اعتراف مسکينيار حرفهای باجه يش تصديق ميکنه! تو بان که مه ديگه گپای آغای هاشميانه بريت دوام بتم.

      "از آقای هاشميان در مورد سطح تحصيلات مسکينيار که باهـــــم باجه می باشند وشناخت کافی دارد، پرسيده شد، آقای هاشميان گفت: سالهــــــــای که من در پوهنــــــــتون کابل استاد بودم، در چوکات پوهنتون شعبهء خاصی وجود داشت که اسناد تحصيلی صادر شده به افغانهـــــــا از کشور های خارج را بررسی وصحت ويا عدم صحت آنرا تثبيت ميکرد، در آن وقت آقــــای مسکينيار که در کابل تا صنف نهم درس خوانده بود طی اقامت شش ماهه در تاجکستان شوروی، ديپـــــــــلوم بکلوريا را با خود آورده وبر اساس آن شامل صنف اوّل فاکولته ادبيات شده بود، اما زمـــانيکه ديپلوم وی برای تأئيد از طريق وزارت خارجه به سفـــارت شوروی فرستاده شد، پس از سه ماه جواب رسيد که ديپلوم از هيچ يک از مؤسسه تحصيلی مربوط کشور شوروی صادر نشده است، همين بود که مسکينيار از فاکولته اخراج گرديده وحالا خود را داکتر ميخواند."

    • مضحکه قوم بزرگ ! و اقوام کوچک در تلويزيون مسکينيار !

      ديشب تلويزيون آريانا ــ افغانستان را اگر ديده باشيد؛ مسکين يار يکباره شروع به دشنام کويی عليه داکتر فريد يونس کرد و چندان خشم و غضبی از خود نشان ميداد که گويا « کشتی مال التجاره سياسی (!) » اش غرق شده باشد! مسکين يار ميگفت چرا فريد يونس به يک قوم بزرگ ، اهانت ميکند [ البته منظور او از قوم بزرگ ، قوم پشتون است]!
      البته کسی حق ندارد به عنعنات و کارنامه مشعشع (!) قوم بزرگ ، حمله کند ؛ اما قوم بزرگ حق دارد برسر اقوام ديگر هر بلايی خواست بياورد !
      اشرف غنی احمد زی زمانيکه رييس دانشگاه کابل بود، اجازه نمی داد ، کسی واژه « دانشگاه» را بکار گيرد ؛ وقتی به او خبر دادند يک استاد فاکولته ادبيات واژه دانشگاه را در عريضه اش بکار برده؛ در صدد اخراج اين استاد از دانشگاه کابل برآمد!
      قوم بزرگ ، عنعنات خود را بر ديگران تحميل ميکند، ازجمله پيراهن و تنبان پنجابی را!
      قوم بزرگ ، از شاهان خونريز و تنبل و تبعيض طلب ، تجليل و تبجيل ميکند و آنان را « با با» مينامد و از اقوام ديگر نيز همين مضحکه را تقاضا ميکند!
      قوم بزرگ ، آدمکشان قرن ۲۱ را، « برادر» مينامد و از ديگر اقوام نيز ميخواهد با متجاوزان به ناموس و فرهنگ و فرزند، مصالحه کنند!
      آقای مسکين يار ، بر اساس کدام احصائيه، قوم خود را « بزرگ » می انگارد ؟!احترام . احسان کوهنورد

  • برادران محترم که علیه پشتون ها نظر منفی ارایه میکنند لطفاً در مورد متوجه باشند اگر از راه ادب پیش میایند این شایسته انسان با ادب نیست که با ارایه چند کلمه میان تهی خودرا در اوراق جلوه میدهند ولی در عمل مانند کف روی دریا هستند، امید است با حفظ عفت کلام دیگر از همچو کلمات بپرهیزئید. بنظر من شاید شما کسی نباشید که نماینده گی حد اقل از قوم خویش را در محوطه حتی دو و یا سه نفر داشته باشید بناً خود را اندکی زحمت داده با یک جهان بینی کامل و منطقی به اندیشید.
    آقای اشرف غنی احمدزی اگر امروز مسولیت ریاست انتقال را بعهده دارد بهتر است روی اصل موضوع تمرکز کنید نه افکار تخریبی.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس