کابل: افشای جنایت
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سلام وعرض ادب حضور جلالت مأب محترم رئیس جمهوری اسلامی افغانستان!
محترماّ: بنده مدت سی سال در بدترین شرایط زندگی خویش با تحمل هزاران مشقت وتکلیف درخانه های کرایی زنده گی کردم ، قبل ازاینکه صاحب خانه شخصی شوم دریک خانه کرایی زورآباد درحومه میدان هوائی کابل زنده گی میکردم ، من فقط دارای سه فرزند دختر هستم که بزرگترین آنها امسال ده سال عمردارد همین دخترک درسال1388 درلیسه نسوان بی بی مهرو صنف چهارم بود واز خانه الی مکتب چهل دقیقه پای پیاده راه میرفت وهمین مدت رادربازگشت ازمکتب طی میکرد، راه پرازگل ، گرد وخاک وپسکوچه های پرازهزاران خطر،من بیچاره برای تهیه یکلقمه نان وامکانات تعلیم و زنده گی نسبتاّآرام برای فامیلم باقبول وتحمل هزاران خطربولایات دورونزدیک مخصوصاّ ولایات جنوبی مانند قندهار، هلمند و ارزگان دایم درمسافرت میباشم . ازمدت سه ونیم سال به اینطرف بعد از اخذ جواز از اداره آیسا درمیدان هوائی ترینکوت ولایت ارزگان یک باب دوکان را تأسیس کردم که از این طریق وبعضی قراردادهای کوچک اکمالات لوژستیکی به نیروهای ناتو وایتلاف بینلمللی زندگی فامیلم را تأمین مینمایم وهمچنان خانه ئی راهم برایشان خریده ام که ازقضای بد وکم تجربگی این خانه درحصه دوم کارته پروان درعقب درمسال اهل هنود درنزدیکی کوچه مارشال صاحب محمد قسیم فهیم موقعیت دارد .
عواملیکه من رادرخریدن این خانه متأسفانه تشویق کرد چند چیزبود
.1 - نزدیک بودن مکتب و دارالحفاظ دخترانه
2- تدابیر شدید امنیتی،که بنده فامیلم تنها صورت است وخودم دایم مسافر میباشم.
3- ارزان بودن قیمت آن به نسبت بازارروز30% ، که متأسفانه به همین علت با خوشحالی ،بی تجربگی وبی خبرازعواقب بد آنرا قبول کردم . تمام پس انداززندگی ام را نقداّ بابت این خانه پرداخت کردم . مدتی نگذشته بود که اذیت و آزار و مزاحمت های افراد مسلح جناب مارشال صاحب شروع شد و هر روز یک طریق نو برای اذیت ومزاحمت ما انتخاب میکردند ، مردم شریف ارزگان بسیارمهمان نواز وعزتمند استند پدرشریک من درارزگان بنام حاجی عبدالخالق بپاس تسلیت شهادت پسرش بنام دادمحم دتوسط طالبان ازطرف حاجی امیرصاحب جان محمد خان سهمیه حج بیت الله شریف رادریافت کرده بود وبرای طی مراحل سفر حج بکابل آمده بود، وبا صد امیدعصرآنروزبخانه من آمد. سربازان مارشال صاحب با وحشت بدر دیوار ما کوبیدند و گفتند که بیرون بکش آن طالب را و بمن ومهمانم توهین وتحقیرکردند. بعد آنروز کمره امنیتی را درنزدیکی حویلی ما طوری نصب کردند که هرگونه گشت و گذار ونشست وبرخاست فامیل مارا مشکل ساخته بود. چراغ پراجگتور را در یک نقطه نصب کردند که ازطرف شب با کمره امنیتی داخل اطاقهای مارا میدیدند خلاصه هزاران مزاحمت دیگر. بلاخره شروع کردند بمداخله درامورات فامیلی ما ، باسط برادر زاده من که بخاطر نداشتن سرپناه بامن زندگی میکرد ،ودرس وتعلیم را رها کرده وکارنمیکند وبا هرکس جنجال ودعوا میکرد هنگامیکه بنده منحیث احساس مسئولیت برایش نصیحت میکردم میرفت وبا ظهور مسئول عساکر مسلح خانه مارشال صاحب درد دل میکرد ، وی ازاحساسات این جوان سوء إستفاده کرده وبه تاریخ 1390/3/10 وی را برعلیه من تحریک کرده وسلاح کلاشینکوفی را بوی داده موصوف را بجان من فرستاده است . باسط نام برده بالای خانه من حمله کرده من رامورد لت کوب قرارداده در وازه ها وشیشه های خانه ام را شکستانده وفامیلم را تهدید بمرگ کرده است ، بعداّ که من بپولیس شکایت کردم پولیس باسط موصوف را بحوزه چهارم امنیتی بردند ظهورنام متذکره مانع رسمی شدن قضیه وواگذاری کلاشینکوف دست داشته وی بپولیس شد،ومعاون حوزه چهارم بنام آغاشیرین وی را بسفارش ظهور بعد ازیک شب رها کردند. من که بثارنوالی نیز شکایت کردم ظهورموصوف یکشب بدروازه خانه ما آمده وازمن خواست شکایتم را پس گرفته وبه ضمانت وی به باسط نام برای مدت یکماه وقت بدهم تا ازخانه خارج شده وبرای خودکارووظیفه پیدا کند،تاآنوقت بوی اجازه بدهم که بخانه داخل شود.
بعدازگذشت بیست روز ظهورموصوف بازبه خانه ما آمده وازمن خواست که برای باسط 20000$دالربدهم ، هنگامیکه بنده پرسیدم بچی علت ؟ گفت که توپول داری مناسب نیست که باسط برود ودنبال وظیفه بگردد ، من انکارکردم وگفتم که من پول ندارم ،اگرهم داشته باشم به این علت اصراف نمیکنم ، بعداّ ظهور موصوف بنده را تهدید کرد که اگرندهی هرجنجالی برایت جورشد بمن غرض نیست، دراین اثنا من ازبرادرمارشال فهیم بنام محمدقدیم خواستم که کمره امنیتی که جدیداّ نصب کرده اند کاملاّ داخل اطاقهای مارا عکاسی میکند ،نامبرده گفت که عصاب ماره خراب نکو توره کی گفت که اینخانه را بخری حالی این گپاره میزنی . فردای آنروزتاریخ1390/5/20هنگامیکه من درثارنوالی ولایت کابل بودم باسط نام یک باردیگردرودیواروشیشه های خانه من رابابیل وکلنگ کوبیده وقفل درحویلی وتلویزیون52انچ مهمان خانه راشکستانده وفامیلم راتوهین وتحقیرکرده ویک باردیگرتهدیدبمرگ نموده است،بظهورنام تیلفون کردم ووی راازجریان خبردارنمودم نامبرده برایم گفت که بمن مربوط نیست. ثارنوال اجمل عضوثارنوالی نظامی کابل بمدیر جنائی حوزه چهارم تیلفون کرده ازوی خواست که درجلوگیری تهدیدات باسط نام اقدام نماید. وی باکسالت جواب داد یک کاری میکنم، هنگامیکه من رفتم به حوزه مربوطه برایم گفتند که فاتحه رفته است ،فردای آنروزبه کمیسیون سمع شکایات مشرانوجرگه عریضه نوشتم ، جناب زلمی زابلی برایم گفت که ازاینکه درهمین موضوعات شکایات دیگری هم موجود است قومنددان امنیه ونماینده لوی ثارنوالی راخوستیم درهمان روز بشماهم زنگ میزنیم تا مستقیم شکایت تانرا مطرح کنید. فردای آن روزیکشنبه مورخ1390/5/23ساعت 6:00صبح نیروهای واکنش سریع بدرودیوارخانه من بشکل وحشتناکی حمله نمودند وگفتندراپوردارند که در این خانه مخالفین،سلاح،مهمات وواسکت های انتحاری وجود دارد وما امرتلاشی داریم . بسرعت تمام درودیوارخانه رامحاصره کردندوتمام زوایای خانه حتی بستر خواب من راچندین بار تلاشی کردند که خوشبختانه هیچگونه چیزغیرقانونی درخانه من موجود نبود.بلاخره بشکل صحنه های فلم شخصی بنام شکیب که ظاهراآمرحوزه چهارم امنیت ملی میباشد چیزی رادربالای دیوارحویلی متصل به کوچه عام درزیر شاخچه های تاک انگور به دیگر همکارانش نشان داد وگفت که تیم تخنیکی رابخواهید . بعداّ فامیل باسط نام به شکیب آمرحوزه امنیت اشاره کردنددرفلان وفلان اطاق سلاح موجود است، که بازهم رفتند وتمام تعمیر رابادقت بیشترتلاشی کردند که خوشبختانه هیچ چیزغیرقانونی درمنزل بنده وجودنداشت بجزهمان حلقه ماین خودساخته که خودشان درهنگام تاریکی شب دربالای دیوارگذاشته بودند.اینرابعلت اعتراف خودمعاون حوزه چهارم پولیس بنام آغاشیرین که با آنها آمده بودبرایم گفت که وارخطانشوراپوروپلان گرفتاری خودت ازدیروزساعت 6:00 شام آماده شده بود. وبه این بهانه منرا اختطاف گونه بریاست امنیت کابل درعقب گلبهارسنتربردندودریک زیرزمینی وحشتناک بمدت سه روز نگهداشتند درین مدت حدود45ورق تحقیق بقلم خودم نوشتم وتمام جریانرا شرح داده ام .بعداّ شخصی بنام داکتر گلستان که سایق رئیس امنیت ملی میدان هوائی کابل بود نذدم آمده وبرایم گفت که حاجی صاحب ما میفهمیم که تو بیگناه استی اما توچرااون خانه راخریدی مشکل توفقط اون خانه است توباید اون خانه را رهاکنی وگرنه هزاراتهام بالایت جورمیشود مثلاّ کارتودرارزگان خودش قویترین اتهام است . من برایش گفتم که اگرشما میخواهید خانه منرا بخرید من حاضرهستم بفروشم حاجت این همه فلم پری نبود ، گفت نمیخریم اماباید رها کنی ،واِِِِِِِِلی بثارنوالی معرفیت کنیم بیست سال قیدت میبرایت ، قبول نکردم گفتند قباله خانه را بیاوروبماتسلیم کو ویک ضمانت قوی بده وبرو،موافقت نکردم فردایش بایک ضمانت جعلی خودساخته منرا رهاکردند ،اماجبراّ ازنذدم تعهد گرفتند که باید خانه ملکیت شخصی دارای قباله شرعی ام را تخلیه نمایم. بعدازرهائی ازچنگ آنهابازبه مشرانوجرگه ولوی ثارنوالی مراجعه کردم وجریان را بیان کردم ،اماهیچکس هیچکاری کرده نتوانست . بتاریخ1390/6/6باسط مذکورباز ازاطاق محافظین مارشال صاحب بهمرای ظهوربیرون آمدند،بازهم باسط نام بقصد حمله بالای من وفالیم آمده بود ، من پولیس راخواستم ودرآن روزباسط یک باردیگردستگیر وبه حوزه انتقال گردید،فردای آنروزکه باسط نام باید به قومندانی انتقال میگردید باوساطت ظهورمتذکره ازانتقال وی بحوزه جلوگیری صورت گرفت ، جنرال کوچی معاون ثارنوالی نظامی کابل به فاروق حساس آمر حوزه چهارم پولیس زنگ زدوبرایش گفت که شما حق ندارید متهمی که ثارنوالی ازدوماه بیشتر به اینطرف ازشما میخواهدنزدخودنگهدارید ویاخودسرانه رهانمائید. فردای آنروزیعنی تاریخ1390/6/8باسط موصوف را به امرآغاشیرین معاون حوزه چهارم پولیس باکتمان اوراق اظهارات بنده علیه وی تصدیق داکترازمجروحیت من، گذارش سلاح کشی وی ،اعترافات خود وی وغیره اسناد..تمام دوسیه وی راپنهان کرده وباکارمندجنائی طوری فرستادند که سفارش کند که این یک قضیه حقوقی است ، وبعدازسفارش وتوضیحات کارمندجنائی ثارنوال نضارت ثارنوالی زون شمال ریاست ثارنوالی ولایت کابل با اخذ یک فتوکاپی جواز صادر شده از آیسا وی را رهانمودند . وهمان روزشکیب آمرحوزه چهارم پولیس من را درحوزه امنیت ملی بردند ودرآنجا موردلت وکوب توهین،تحقیرشدیدقراردادند وتهدیدکرد که طوری بالایت اسناد درست کنم تا ابد روی خوشی را نبینی ،بعد از آن همان داکترگلستان یک بار دیگر آمده وبرایم گفت که خانه ات را تخلیه کن، والی کشته میشی . ببین اگرازاون خانه بیرون نشوی همانطورکه بم رادرخانه ات جابجاکردند این بارچندتا فیر هوائی میکنند وبه این بهانه خودت را میکشند ، آنوقت بیرون کردن فامیلت ازاین خانه برای ما کارسختی نیست ، بحرف من گوش کن خانه ات را تخلیه کن تازمانیکه مارشال صاحب درسرقدرت است اینطرفها دورنخور بعدازاینکه وظیفه اش تمام شد پس بیا ما خانه تورا نمیخوریم. بعد ازآن یک کارمند جنائی را وظیفه دادند که شاهد تخلیه خانه باشد وبه انهاراپوربدهد، باین ترتیب خانه ملکیت شخصی من را غصب کرده وخودم را ازآن درشب عید بیرون کشیدند ، اکنون درمکروریان درخانه کرائی زندگی میکنم فامیل واطفالم شب عیدرابگریه سپری کرده اند، دخترکم راهم از مکتب خارج کرده ام ودیگرمکتب نمیرود ،مادر سرسفید وزجرکشیده ام تکلیف روماتیزم دارد ودر اینجا دردهایش تازه شده است ، ثارنوالی هم تا اکنون باسط نام را حاضر نکرده است باید یاد آورشوم که درسال 1389درهنگامیکه درسفربیت الله شریف بودم یکعراده موترکرولای کمری مودل2008سفیدرنگ را ازخانه من بزور کشیده وفروخته است .در روزهائیکه بم فروشان امنیت منرا زندانی کرده بودند همین شخص میز فرنیچر وفرش خانه بنده را برده وفروخته است ، پولیس حوزه چهارم امنیتی با وقاحت تمام همه اینجنایات را نادیده گرفته ومتهم قضیه را حقوقی معرفی نموده تاآزاد بماند که باداران شان بتوانند ازوی وامثال وی درخراب کردن خانه های مردم بیکس وکوی استفاده بیشتر ببرند اکنون از شما میخواهم که بمراجع مربوطه دستور فرمایند تاخانه ام را ازدست ظالمان پس گرفته برایم باز گردانند وسلام حاجی عزیزالرحمن
پيامها
2 اكتبر 2011, 07:53, توسط بينا به جواب اين خر ملا نصر الدين
اتش بى دود نميباشد.از نوشته بيداست كه اين شخص با طالب اى اس اى نيز ميباشدوارتباط دارد.وشايد بول هم از انجا به بهانه اين خانه را خريده باشد. انها همين طور به روبا كرى ميزنند.تمام كتشه شدن ها از ساده كى و خيرس خيرس ,ساده دلى و شرم است شرم است شده كه مبا دادا مانند اين مقاله مزخرف كدام خايننى انرا بنام جانت توجيه نكند.
مطبو عات ما ملا نصر الدين جه كه از خر ملانصر الد ين كرده ساده دل هستند.تا جه وقت ما اينقدر ساده باشيم كه همه را ما ر خورد ما را بقه بخورد؟
من اكر به جا ى مارشال فهيم ميبودم اين شخص را كرفتار و اب صاف ميكشيدم.اين انسان بنام زينت جطور دفاع از خود را جنايت نوشته است.اين هم با ليسى اى اس اى است,كه اكر شد ابى و اكر نشد للمى.طالب كشته ميشود فورى مردم محل را تحديد ميكند كه بر خيزيد و ناله بكنيد كه نى او طالب نبود و كرزى با اشك و اه كه طالب بمباران نشود وغيره و غيره اينها همه بازى اى اس اى با باز ماندكان ملا نصر الدين است.ببينيد انسان در دربازه برادر كرزى نان خورد,زن و اولاد او او را مانند برادر خود بزيرفتند,بلاخر در نكدام ش ا ش كرد.اينست غيرت و و حرمت ما برادر بيدار شود.
اعتماد كردى ,خوردى.
اعتماد بكن و كنترول فرض است, جان نكاه كردن فرض است.
بكزار كه يكان كوزك جيزى بكويد,تو فرض را بجا كردى.
2 اكتبر 2011, 08:02, توسط سمنكانى
يك غريب كه شب و روز خ ا ي ه هاى طالب را ميبوسد,در نزديكى مارشال خانه ميخرد كه باز از انجا يك غار بكند مانند زندان قند هار.اى اس اى خا موش نيست هر روز طار ديكرى كار و بلان ديكر بخاطر قتل نخبه كان ما دارد.
بينا جانه تا سى درست ليكلى ده
6 اكتبر 2011, 23:13, توسط حاجى جان ازعربستان سعودي
باعرض سلام وادب به همه بيننده هاى كابل برس تاجاى كه ازمارشال صاحب معلومات دارم هيج وقت وبه هيج عنوانى باحث أ زارهيج شخص نشده ايادراطراف خانه مارشال صاحب تنهاشماخانه دارين ويااشخاص ديكرى هم است ايامانندشماانهاهم شكايت دارندبرادربكزاربااين توطه ها ودسيسه هانميشود مفكوره عامه رامخشوش ساخت وان اشخاصيكه خدمت به وطن ومردم ميكنندبافكرارام مصروف وظايف شان باشنددراين اواخرهمه ميفهمندتوطه وقتل هاى زنجيرى زيادشده كه اخران استادربانى بودبس است ديكراينكونه دسيسه ها
29 می 2013, 20:19, توسط عبدالرحمن محمدی
باعرض سلام خدمت همگی هوطنان خوبم من عبدالرحمن محمدی هستم برادربزرگ حاجی عزیزالرحمن حرفهای حاجی عزیزالرحمن ۸۰٪ درصد تهمت هست این حیوان هست ولی در چهره انسان این حیوان چندین بارهمین طور جنایت کرده ولی من بخاطری خداوندج وروح پاک پدروبرادرم ومادر سرسفیدخودم این حیوان را بخشیدم چندین بارخطاکاری کرد من گذشت کردم برایش زن دادم دختری کاکایم را فرزندانش را مانندی فرزندان خودم به ناز ونوازش بزرگ ساختم خوش حالی های خودم را همیشه باین حیوان وخانم وفرزندانش شریک ساختم دوستان عزیزمن این حیوان را چندین بارپول دادم که یک کار تجارت بکند ولی بعداز چند مدت همرای پولهای دست داشته خودش فرارمیکرد وبعداز یک سال کمتر یابیشتر باز به پای درمیانی مادرسرسفیدم من از خیانت کاری های این حیوان چشم پوشی میکردم خلاصه ۲۵ سال تمام من این حیوان را به خاطری که دیگر برادر نداشتم تحمل کردم ودرسالهای حکومت کرزی من این حیوان را در اردوی ملی شامل کردم به حیث ضابط کندک وبعدا واسطه پیداکردم به ضابط لوا ارتقا پیدا کرد وروانه اروز گان شد وبعد از مدت برایم گفت که من یک کانتین در مرکز پی آر تی ولایت اروزگان میگیرم ازمن تقاضای ۲۰ هزاردالر آمریکائی کرد کدام مشکل با شریکایش پیدا کرده میخواست که کانتین را مستقل بنام خود بکند آمد در منزل من وپسرم را که باسط نام دارد برد به اروزگان وگفت که باهم شریک کار میکنیم این باسط یک سال شب وروز در گرمی وسردی در همان کانتینر ها شب وروز خودرا تیرکرد وبرای این حیوان کار کرد واین خانه که ادعا میکند گرو گرفته بود اول که ۶۰ هزار دالر ش ازمن بود ۶۰ هزادالرش هم از خودش ومن مخالفت کردم که نباید این جا خانه بگیری ولی مرا قناعت داد که امنیت خوب است مکتب نزدیک است ودارلحفاظ دخترانه نزدیک است ومن برایش تزکر دادم که باید قوانین این منطقه را مراعات بکنی برای من اطمینان داد که هد مند ولی من چون درخارج از کشور بسر میبرم مدت چهارسال بدون مشوره من قواله خانه را بنام مادرم نساخت بنام خودش ساخت وطالبان اروز گانی وقنده هاری وهلمندی را به خانه می آورده وفرزندم مخالفت کرده این مردمهای ناخلف را در خانه نیاور فرزند مرا موردی لت وکوب قرارداده واعضای خانواده من را لت کوب کرده وعارض شده که این ها باید مدت ۲ سال میشود که که به هر درواز ه که رفت من از طریق تیلفون به همگی ثابت کردم که این یک حیوان هست ومیخواهد که خانواده من از آنجا بیرون شود وخودش خانه را بفروش بره ساند وباز هم فرار بکند ولی من برایش پیغام دادم که فیعلند صبر بکن باز ما وشما ازطریق اورگانهای عدلی وقضائی وتحت نظر تلویزیون دولتی برنامه درجستوجوی حقیقت وبعضی تلویزیونهای خصوصی دعوای خودرا به پیش میبریم اگرواقیعت خانه از شما است صبربکن نه گناه مارشال صاحب فهیم است ونه گناه داکتر گلستان ونه گناه ظهوراست . این حیوان بنام عزیزالرحمن یک جنایت کار وخیانت کار بیش نیست حرفهایش حقیقت ندارد ومن از کابل پرس? خواهیش میکنم که این قسم چرندایات وتهمت را نشرنکنند حقیقت را نشر بکنند که مردم به شما اعتماد بکند