صفحه نخست > دیدگاه > بارکزی خودکشی می کند یا کرزی

بارکزی خودکشی می کند یا کرزی

میرحسین مهدوی
سه شنبه 18 اكتبر 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

توسل به روش های دموکراتیک برای نشان دادن اعتراض و ناخشنودی مدنی، با هر هدفی که صورت گیرد یک امر دموکراتیک است. هدف و انگیزه یک امر ذهنی- فردی است که همیشه ذهنی- فردی باقی می ماند. صورت ظاهری، بیرونی و جمعی یک هدف و نیت، روشی است که فرد یا افراد جهت عملی ساختن نیت و مقصد شان بر می گزینند. بنابراین در تعاملات سیاسی، روش، شکل بیرونی نیت ماست. مشروعیت و مقبولیت سیاسی یک مسئله وابسته به مشروعیت روش و عمل سیاسی است و در ارزیابی این مشروعیت، هدف و انگیزه نقشی ایفاء نمی کند.
اعتراض مدنی را می توان به شیوه ها و روش های متفاوتی به نمایش گذاشت. شکل و شیوه اعتراض بستگی به وضعیت حاکم بر گفتمان سیاسی و نحوه حضور حاکمیت در این گفتمان دارد. اعتراض را می توان با گفتن " نه" و نوشتن آن بر در و دیوار شهر آغاز کرد. بعد از گفتن " نه" نوبت به عمل کردن به " نه" می آید. تظاهرات خیابانی مرحله عملی " نه " گفتن است. تظاهرات شکل عملی یک اعتراض جمعی است. اما اگر شکل حمعی وعملی " نه" و اعتراض مدنی نتواند به نتیجه مطلوب برسد، گفتمان مدنی به مرحله نهایی خود کشانده می شود. در این مرحله گفتمان دموکراتیک به شکل کاملا دموکراتیکی به خشونت کشانده می شود. به عبارت ساده تر، مرحله نهایی یک گفتمان مدنی دست زدن به اعتصاب غذایی است. اعتصاب غذا نوعی توسل به خشونت است. مرحله نهایی یک گفتمان مدنی در عین حالی که خشونت آمیز است، خشونت آمیز نیست. اعتصاب غذا از آن روی خشونت آمیز است که طی آن به خود اعتصاب کننده آسیب های جسمی و یا احتمالا روحی وارد می شود و در عین حال این کار عاری از خشونت است چون به دیگران هیچ گونه آسیبی وارد نمی شود. کسی که دست به اعتصاب غذا می زند، در حقیقت تصمیم می گیرد که با بدن خویش با زبان آسیب و خشونت سخن بگوید و با دیگران، از جمله حاکمیت سیاسی، با زبان " توجه" و " ترحم". کسی که دست به اعتصاب غذا می زند به خوبی می داند – یا اینکه باید بداند- که اعتصاب غذا – به عنوان یک نافرمانی مدنی- یک تعامل چند جانبه سیاسی است که در تداوم و توقف آن حد اقل سه عامل اعتصاب کننده، جامعه و حاکمیت سیاسی سهم موثر ایفاء می کنند. یک فرد تا هر وقت که بخواهد می تواند دست به اعتصاب غذا نزد اما همین که دست به این کار زد و آنرا تدارک دید، دیگر به تنهایی نمی تواند آنرا متوقف کند. اگر کسی بخواهد اعتصاب غذایی خود را بدون مشارکت طرف های دیگر متوقف کند نه تنها با این کار خود به تحکیم پایه های سیاسی حاکمیت کمک می کند بلکه فضا و امکانات توسل به فعالیت های مدنی را محدود و مخدوش می کند. باید همیشه در نطر داشت که جامعه و نظام سیاسی سهمی بیش از اعتصاب کننده در تداوم و توقف آن بازی می کنند.

کسی که دست به اعتصاب غذا می زند به صورت طبیعی بر این باور است که پیکرش- هویت فیزیکی اش- متعلق به جامعه است و مردم نسبت به ادامه حیات او، زنده ماندن پیکرش و جلوگیری از آسیب پذیری اندامش احساس مسئولیت می کنند. از آن روی که در نظام های دموکراتیک حاکمیت نیز بخشی از جامعه به حساب می آید، دولت نیز در این احساس مسئولیت سهیم می باشد. اگر کسی بداند که جانش برای دولت و مردم عزیز نیست و گرسنگی کشیدنش توجهی را برنمی انگیزاند، هیچوقت دست به اعتصاب غذا نخواهد زد.
با این مقدمه نه چندان کوتاه اجازه بفرمایید که حادثه اعتصاب غذایی خانم سیمین بارکزی و حوادث سیاسی مرتبط با آن و پس از آن را مورد ارزیابی قرار دهیم.

1- بیایید فرض را بر این بگذاریم که خانم بارکزی نه به خاطر مردم، عدالت و دموکراسی بلکه صرفا به خاطر خود، جایگاه اجتماعی- سیاسی و منافع اقتصادی اش دست به این کار زده است. باز هم اجازه بفرمایید که فرض را بر این بگذاریم که خانم بارکزی کاملا نا حق بوده و سخن کمیسیون مستقل انتخابات در مورد نتیجه انتخابات درست بوده و خانم بارکزی نماینده مردم نبوده است. به عبارت ساده تر بیایید فرض را بر آن بگذاریم که حقی از خانم بارکزی ضایع نشده است و مبارزه او کاملا یک عمل منفعت طلبانه و یک امر شخصی می باشد. با این فرض ها آیا بازهم خانم بارکزی حق دارد که دست به اعتصاب غذایی بزند؟ آیا ما حق داریم که از او حمایت کنیم؟

شکل کلی و تئوریک این پرسش ها چنین اند: در فرایند اعتراضات سیاسی، آیاحقوق شهروندی مستقل از کیفیت ادعای شهروندان است یا وابسته به آن؟ آیا حقوق شهروندی – مثل حق اعتراض سیاسی- مستقل از کیفیت نیت، ذهن و هدف اعتراض کننده است یا خیر؟

حقوق شهروندی صد البته مستقل از کیفیت ادعا و کیفیت نیت شهروندان است. حق اعتراض ربطی به این ندارد که موضوع مورد اعتراض باید صحیح و درست باشد یا نباشد. یک شهروند می تواند بر یک مبنای کاملا غلط و نادرست اعتراض کند و اعتراضش هم باید شنیدنی و محترم باشد. بنابراین حتی اگر خانم بارکزی کاملا نا حق باشد، باز هم حق دارد که به حکم کمیسیون مستقل انتخابات اعتراض کند. نیت و هدف خانم بارکزی از دست زدن به این اعتراض هم یک مسئله کاملا شخصی است و ربطی به کسی ندارد که انگیزه وی از مبادرت به این کار چیست؟ چیزی که به همگان ارتباط دارد روشی است که ایشان برای تبارز اعتراض خود برگزیده است. بنابراین مهم ترین نکته در یک اعتراض دموکراتیک انتخاب روش دموکراتیک می باشد. در مورد خانم بارکزی جدی ترین سئوال این نیست که چرا وی دست به اعتصاب زده است و یا اینکه هدف او از این کار چیست. پرسش اصلی این است که آیا روشی که او برای نمایاندن اعتراض خود برگزیده به اندازه کافی دموکراتیک است یاخیر؟ آیا این روش در تمام مراحل خود عاری از خشونت باقی می ماند یا نه؟ آیا روشی که ایشان برای نشان دادن نا خرسندی خود برگزیده می تواند برای عموم مردم خرسند کننده و خوشایند باشد یا خیر؟

طبیعی است که هر حقی، تکلیفی را می آفریند. اگر خانم بارکزی- و یا هرکس دیگر- حق دارد که دست به اعتراض بزند، تکلیف او این است که اعتراضش را در چارچوب ارزش های سیاسی- فرهنگی جامعه، مشروع و مقبول نگه دارد. اما تکلیف جامعه، به ویژه جامعه مدنی در قبال این حادثه نیز این است که فضای لازم را برای شنیده شدن سخن، دیده شدن چهره و حس کردن درد و رنج اعتراض کننده فراهم نماید.

2- خانم بارکزی نه به عنوان یک وکیل شورای ملی بلکه به عنوان یک شهروند عادی کشور دست به اعتصاب غذا زده بود. طبیعی است کسی که به خاطر از دست دادن حق وکالت خود دست به اعتصاب می زند، خود را وکیل رسمی نمی پندارد. بنابراین خانم بارکزی نه به نمایندگی از موکلان خود، بلکه تنها به نمایندگی از خویش و به عنوان یک فرد عادی دست به اعتصاب و اعتراض می زند. در این حالت نباید از او توقعی بیش از یک شهروند عادی را داشت. او یکسره صدای خویش است و برای به دست آوردن منافع سیاسی از دست رفته اش مبارزه می کند.

3- بعضی ها گمان می کنند که مبارزه برای منافع شخصی یک امر نا پسنده است. اما نه تنها در وادی سیاست که در وادی مقدس دیانت و فرهنگ نیز افراد عموما برای منافع شخصی شان مبارزه می کنند. کسی که بخواهد در یک انتخابات برنده شود می گوید که در صورت پیروز شدن بیش ترین خدمات را نصیب جامعه خواهد کرد. به عبارت دیگر این فرد سعی می کند بین منافع خود – پیروز شدن در انتخابات- و منافع مردم – در یافت خدمات فراوان- رابطه مستقیم ایجاد کند. در این فرایند خانم بارکزی حق دارد که به خاطر منافع شخصی خود مبارزه کند و مبارزه برای به دست آوردن منافع شخصی مشروع به هیچ عنوان و ذاتا یک امر مذموم و نکوهیده نیست. خانم بارکزی حق دارد که بگوید که برای بدست آوردن چوکی از دست رفته ام مبارزه می کنم. به نظر من ما هم وظیفه داریم که به خانم بارکزی و هرکسی دیگر در موقعیت ایشان کمک کنیم که در یک فرایند دموکراتیک و مشروع به حق خود برسند.

4- جدی ترین اعتراض به اعتصاب غذایی خانم بارکزی این است که می گویند وی خواسته یا نا خواسته به یک خودکشی دست زده است و حق ندارد جان خود را به خاطر منافع سیاسی اش به خطر بیاندازد. این مسئله بسیار روشن است که کسی حق ندارد گفتگوی مدنی را به خون وخشونت بکشاند و جان خود را به خطر بیاندازد. اما همان گونه که در مقدمه این نوشته گفته آمد، توقف اعتصاب غذایی در یک فرایند مشارکتی میسر می شود. خانم بارکزی درست است که به تنهایی و بدون مشورت و مشارکت دیگران دست به اعتصاب غذا زده است اما به تنهایی قادر نیست آنرا متوقف کند.این تنها خانم بارکزی نیست که باید به اعتصاب غذایی اش پایان بدهد بلکه مردم، اعضای جامعه مدنی و به ویژه نظام سیاسی نیز باید سهم خود را در متوقف کردن این اعتصاب اداء کنند. اگر توقع داشته باشیم که خانم بارکزی تنها عامل و فاعل این اعتراض است، به تنهایی آنرا آغاز کرده و به تنهایی نیز قادر است آنرا هر وقت که بخواهد پایان دهد، روح و جوهره اعتراضات مدنی را درک نکرده ایم. باید به خاطر داشته باشیم کسی که اعتصاب غذا می کند می خواهد با آسیب زدن به بدن خود، دولت را تحت فشار قرار بدهد. به راستی چرا چنین چیزی معقول است؟ چه ربطی بین بدن یک معترض و بدنه دولت وجود دارد؟ این ربط و نسبت به خاطر ارگانیک و دموکراتیک بودن نظام سیاسی برقرار می شود. دولت نه تنها به اعتراضات مدنی امکان تبارز می دهد بلکه آنرا به خوبی می بیند و می شنود و در فرایند توقف آن نقش خود را ایفاء می کند.

در صورتی که دولت افغانستان وظیفه مدنی خود را به خوبی انجام می داد، اعتصاب غذایی خانم بارکزی به تهدیدی برای سلامتی و زندگی ایشان تبدیل نمی شد. دولت افغانستان هر چند ادعای دموکراتیک بودن می کند اما به فرایند های مدنی و دموکراتیک کاملا بی اعتناء است. حتما به خاطر داریم که نظام استبدادی جمهوری اسلامی ایران در برابر اعتصاب غذایی اکبر گنجی به زانو در آمد اما نظام موکراتیک آقای کرزی خیمه یک زن معترض را با خاک یکسان کرد.

5- اعتراض یک امر طبیعی است و اعتصاب غذا یک روش معمول اعتراض سیاسی اما برخورد های ناسنجیده حکومت می تواند آنرا به سادگی به خطر و خشونت بکشاند. اگرآقای کرزی درک روشنی از اعتراضات مدنی و حقوق شهروندی می داشت و می توانست در عمل به شعار های حکومتش وفادار باشد، امروزه خیمه اعتراضی خانم بارکزی به خاک سرد دموکراسی وطنی نمی افتاد. آقای کرزی باز از برادران ناراضی اش کمک گرفت تا بتواند خیمه ی اعتراضی یک زن را با خاک یکسان کند. اگر حکومت آقای کرزی راست می گوید که به خاطر حفظ جان خانم بارکزی در برابر تهدید های کور طالبان، او را با خود برده اند، باید بدانند یا خود دچار کمبود خرد و فکر اند و یا مردم را بی فکر تلقی می کنند. وظیفه حکومت حفظ امنیت خیمه اعتراضی خانم بارکزی بود نه جمع کردن آن. اگر مشکل امنیتی وجود داشت باید به کمک نیروهای امنیتی، امکان هر نوع حمله و تهاجم را از بین می بردند. اما دولت به جای حراست از خیمه دموکراسی، با حمله به آن، زن معترض کشور را با زور به شفاخانه برده اند.

6- بسیار روشن است آنکه دست به خود کشی می زد آقای کرزی است نه خانم بارکزی. خانم بارکزی از حقوق شهروندی خود بهره می جوید تا بتواند از حق خود دفاع کند اما آقای کرزی با خروج نا به هنگام از یک گفتگوی مدنی، وارد کردن پای تنفگداران به خیمه ی دموکراسی و توسل به زور و خشونت برای متوقف کردن اعتصاب غذایی خانم بارکزی، دست به یک خود کشی سیاسی زده است. کسی که به یک فرایند مدنی امر توقف می دهد باید بداند که هیزم بیار آتش استبداد و خود کامگی است. اگر خیمه اعتراض را با تفنگ پاسخ بگوییم، خود به خود دست به ترویج فرهنگ تفنگ و سنگر دست زده ایم.

7- من عمیقا به این باور هستم که آقای کرزی با کشتن تمام فرصت های پیشرفت، آبادانی و ترقی کشور، اینک در صدد کشتن روح دموکراسی و عدالت خواهی برآمده است. سلطنت آقای کرزی در سایه وحشت برادران ناراضی اش عملا امکان تمرین دموکراسی را از مردم ما گرفته است. اگر خیمه ای برای تمرین دموکراسی توسط یک شیر زن بر افراشته شود، سپاهیان قبیله گرا آنرا با خاک تاریک یکسان می کند.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • فرستنده ګزارش ار منبع خبرګزاری پژواک وـ ....
    باقی سمندر
    ۲۶ میزان /مهر سال ۱۳۹۰ خورشیدی
    ۱۸ اکتوبر سال ۲۰۱۱ میلادی

    هفدهمین روز اغتصاب غذایی خانم سیمین بارکزی
    برادر سيمين بارکزى: دکتران وضعيت صحى سيمين را وخيم خواندند
    by اباسين زهير on Oct 18, 2011 - 18:01
    کابل(پژواک ٢٦ميزان ٩٠): سيمين بارکزى از اينکه عضويت در ولسى جرگه را از دست داده ،به روز ١٧ نيز به اعتصاب خود ادامه داد،اما برادرش ميگويد که به سبب گرسنگى زياد اکنون سخن گفته نمى تواند.
    سمين بارکزى که در انتخابات سال گذشته به دور دوم ولسى جرگه راه يافت در جمع ٩ تن بود ،که به اساس فيصلۀ مورخ ٥ سنبلۀ کميسيون مستقل انتخابات ،عضويت ولسى جرگه را از دست داد.
    بارکزى در واکنش به اين فيصلۀ کميسيون مستقل انتخابات به تاريخ ١٠ برج ميزان در نزديک صحن شوراى ملى دريک خيمه دست به اعتصاب غذايى زد، بعداً در اين اعتصاب با وى ،يک عضو ولسى جرگه، سه عضو جامعۀ مدنى، يک خانم ديگر وچهار محصل پوهنتون کابل نيز شامل شدند.
    اما پوليس شب جمعۀ گذشته؛ خيمه هاى سمين بارکزى و نه تن ديگر را برداشتند و بارکزى را به شفاخانۀ سردارمحمد داووخان درکال کابل انتقال داد.
    محمد رضا بارکزى برادر سيمين بارکزى، امروز(٢٦ميزان) به آژانس پژواک گفت که خواهرش در شفاخانۀ يادشده بستر است و حالت صحى اش وخيم است.
    نامبرده افزود: (( زمانيکه صبح امروز به عيادت وى رفتم داکتران برايم گفتند،اگر سيمين بارکزى تا عصر امروز به اعتصاب خود خاتمه ندهد، زندگى اش درخطراست.))
    محمد رضا ميگويدکه سيمين سخن گفته نمى تواند و صرف به اشاره سر ميگويد که به اعتصاب اش دوام ميدهد.
    قرار اظهارات نامبرده، پوليس بخاطرى خواهرش را به شفاخانه انتقال داده ، تا از رسانه ها دور باشد و صدايش خفه شود.
    با وجود تماس هاى مکرر با مسوولين اين شفاخانه قادرنشديم، تا با آنها در مورد تماس برقرار کنيم.
    غلام صديق صديق سخنگوى وزارت امور داخله گفت که بنابردلايل امنيتى سيمين بارکزى را به شفاخانۀ سردار محمد داوود خان منتقل نموده اند.
    شايان تذکر است که رئيس جمهورحامد کرزى هفتۀ گذشته ،طى تماس تيليفونى به عبدالرووف ابراهيمى رئيس ولسى جرگه گفته بود،که غرض بررسى دوسيۀ بارکزى ،کميسيون را مى گمارد و بارکزى نيز دو نمايندۀ خود را به اين کميسيون معرفى نمايد و اعتصاب را پايان دهد.
    اما بارکزى هوشدار داده بود، تا زمانيکه رئيس جمهور درمورد بررسى دوسيه هاى ٩ عضو اخراج شده از ولسى جرگه فرمان صادرننمايد، اعتصاب خود را دوام ميدهد.
    کميسيون مستقل انتخابات نيز گفته،حاضر است تا پيرامون آراى بارکزى و جاگزينى او معلومات ارايه نمايد.
    سيمين بارکزى اذعان کرده، اگر بميرد، مسووليت آن بدوش رئيس جمهور، معاون اول رئيس جمهور، رئيس کميسيون مستقل انتخابات و رئيس ولسى جرگه خواهد بود.

    آنلاین : بارکزی خودکشی می کند یا کرزی

  • بلا در پس همه اینها کدام اینها به افغانستان خدمت کردند به جز داکترنجیب الله وداودخان
    خدا حافظ

  • زنده باد آقای مهدوی، خیلی مستدل و منطقی و زیبا نوشته اید.

  • میر حسین مهدوی !
    شنیده باشی که ( تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ) ولی تو این مسله را فراموش نموده چنان با نیم دانشت میتازی که یعنی رهبری تمام اخوند های تورنتو را بدست گرفته ایی . ناگفته نماند که ملاه حمیدی جامعه اسلامی که بچه رجب علی اشپز در ان متصدی همه امور ان است به مراتب چیز فهم تر و دانا تر و دانش مند تر و فهیم تر از تو است . میگویی ( نشان دادن ناخشنودی مدنی با هر هدفی که صورت گیرد یک امر دمکراتیک است ) . شاگرد بی استاد مثلی اولاد بی پدر را میمایند که به جای یاد گرفتن میچرد و از هر بیشهء خرت و پرتی را بر میدارد . مثلاء دیموکراتیک , را اخلاقی است متعلق به هیچ گونه افکاری مترقی و یا مدنی و یا نهی از منکر و امری بالمعروف . دیموکراتیک اجازهء است برای زیستن ازاد در جامعه که هنوز معلوم نیست که چراه گاهی کی ها است و یا توسط چه کسانی رهبری میشود . در جامعه اسلام سالار و یا در جامعه ترور و بربریت که اسلام در ان قدرت قصاص را دارد و یا در جامعه که حکومت ان دست نشانده مخوف ترین سازمان دهشت افگنی دنیا یعنی سی آی ای , است . در ان جامعه برای بدست اوردن حقوق خود انسانها دست مبارزات دیموکراتیک میزنند . یعنی از شورای استفاده میکنند , شب نامه پخش میکنند , افکار ضد دولتی خود را توسط جراید و روزنامه ها نشر میکنند و یا اعتصاب غذا برای هدفی معین و خاصی نیز میکنند .عمل ما ( با هر هدفی ) دیموکراتیک خوانده نمیشود . میدانی گپ چیست بی سواد هستی و کله خر . من یادت نمی دهم که چگونه مبحث درست کرد برای جواب دادن و یا نوشتن .

    • آقای کاظمی با این نوشته ات دامنت را خود به سرت بالا کردی و آبرویت را ریختی. تو نتنها که با سواد نیستی، بلکه از راه دیموکراسی گزری نکرده ای. در ضمن با این همه دشنام و توهین تربیه و اخلاق فامیلی ات را برملا کردی.اوباشان توهین و دشنام میدهند. اگر با نظر آقای مهدوی موافق نیستی، استدلال کن.

    • کسانی که در برابر استدلال نویسنده کم می آورند،متکی به دشنام و خشونت فرهنگی می شوند،زیرا این روش را کم هزینه ترین راه می دانند. آقای کاظمی خودت به اثبات رسانیده ای که از کدام طویله سر در انترنت کشیدی. ایا کسیکه پدر اش آشپز باشد،نمی تواند فرزند با سواد و فرهیخته داشته باشد؟ در آشپزی چه جرم است گه باید توسط عدهء اوباش فرهنگی به مسخره گرفته شوند. شما فکر کنم در نا کجا اباد خوابید،اقایان مهدوی و حمیدی نخبگان فرهنگی افغانستان اند،چیزیکه شما ادعا دارید،فکر کنم همه از روی عقده،حقارت، هم چشمی خانوادگی و یا هم تعصبات قومی نشئت گرفته باشد. برایت ارزوی صحتمندی تمنا دارم،چون اشخاصی چون شما به عقده و فکر مالیخولیای دچار اند. ارزومندم که زودتر به یک روان شناس مراجعه کنید. پیروز و موفق باشید.

  • مهدوی عزیز .قشنگ نویشتی و بجا اما سوال اینجا است که برای که بری کدام نظام و جامعه ؟ در جامعه ای که به قولی خودی شما. برادران نا راظی جناب کرزی. میتازدو میکشد این جیزها بشتر جهالت است تا. هدایت و یا دفاع از هق وخقوق به نظری مه اعتراض خوانم بارکزی مثل ازی میمانه که ادم بخوایه صدای خودیشه ده گوشی یک کسی برسانه که او ادم هم کر باشه هم بسواد. که ارچقدر داد بیزنه نشنوه هیچی که شاید تعجب کنه که چرا دهنی ازی ادم واز واز میشه. اگر هم بینویسه خانده نتانه اگر خیمه ای اعتراض بارکزی را هم دیده باشه میگه کوچی های خودیم است لذا جانی برادر اگر براستی بارکزی خود کشی هم کند کرزی را باکی نست.و قرار هم نیست که ده ای چیزا بها داده شود

  • اگر برادران بی سواد من کلمات ء ( میر حسین ) را از اول نام ( مهدوی ) بیرون کنند فقط مهدوی باقی میماند و اگر ناقلی اشتباهاء به جای مهدوی ( معدوی ) بنویسد که بسیار از در سفتن استفاده نموده اند . این شخص اگر حد اقل اخلاقی مانند شتر را میداشت باز به فایده بود . یعنی اول قضایا را به جاغوری خود میانداخت و بعداء در سایه درختی اگر انرا نشخوار میکرد , شاید از جویدن ان قضابا چیز چیز های بدست میاورد . ولی از جایی که مانند سفله ها کاملاء متیقن است که درست میاندیشد , همیشه شاخش به درختی و یا در و دروازه گیر میکند . اگر بردران بی سواد من متوجه عنوان این نوشته شده باشند , متوجه خواهند شد که معدوی از ( خودکشی ) سیمین و کرزی جرف زده است . در حالیکه نه کرزی و نه سیمین تصمیم به خود کشی دارند . سیمین برای وصول حق وطندارن خود تک و تنها در مقابل حکومت دیو پیکری دست نشانده سی آی ای تصمیم دارد مطابق قوانین عنعنوی افغانها و غیرت افغانها تا سرحد مرگ بجنگد و کرزی خفاشانه میخواهد پرده بر جنایات حکومت دست نشانده خود انداخته و همه چیز را در تاریکی فر برد . این جنگ قتل یک از اینها را در بر دارد نه خودکشی را . اگر خود را فنا ساخت که برای همیشه در دل های هر افغانی برای خود احترام و عزت ابدی خواهد یافت در حالیکه اگر زنده بماند و موفق شود از او منحیث یک مبارز و قهرمان یاد خواهد شد , من هرگز در صورت فنا شدن سیمین او را شهید نخواهم گفت . شهید کلمه پستی است که برای اموات وطن فروشان مجاهد و طالب و نوکران وهابی ها و وطن فرشان اسلامی اتلاق میگردد . در طرفی دیگر کرزی قبل از باخت سیمین را به جای نا امنی انتقال داده است و با قدرت و توانایی که سی آی ای برایش برای قتل افغانها مهیا نموده است خواهد توانست مقاومت این دختر افغانستانی را بشکند . در هر دو حال ( معدوی ) مرض نوشتن را دارد و بی خلطه فیر نموده است .

    • خانم کاظمی ! دل دردی هم بد چیزی است و از همه بدتر احساس حقیری و بی خردی میشود، قوز بالا قوز _ خیلی دانشمند هستی چهار خط با دلیل و منطق بنویس که هرچه در این مقاله گفته شده از بیخ و بنیه غلط است .

  • مهدوی ها و احمدی ها هیچ وفت به مزاق کاظمی ها و بلخابی ها و انوری ها خوش نمی خورد، چرا که مهدوی ، فاشیزم مقدس را نوشت و این نوشته تا لب گور هم این کاظمی ها را آرام نخواهد گداشت که چرندیاتی ننویسند و همه را بر مبنای پیشه پدری شان گاز نه گیرند. آقا یا خانم به اصطلاح کاظمی، آدرسی برایت دارم و آنهم برایت دور نیست. فقط خیابان ( یانگ )، که این گونه بیماران را برای معالجه کمی دور تر از کینگستون می فرستند که هم گنگ های کریمنال را شب خوش نگاه کنند و هم خود زود معالجه شوند.

    • مهدوی فاشیزم مقدس را برای کانادای مقدس نوشت و حالا که در کانادا آن فردوس رویایی خودش رسیده است در راه خدا - نه ببخشید در راه خود ها - جلوه گری و تظاهر میکند او خود نمی داند که در کجای این دنیا قرار دارد.

    • این فکر احمقانه کسانی مثل شما است که حق پناهندگی را از افراد سلب میکنید. در حماقت خود خوش باشید.
      The Universal Declaration of Human Rights: Article 14.
      (1) Everyone has the right to seek and to enjoy in other countries asylum from persecution.

    • خیر بیسواد ، کسی مستحق پناهنده گی است که واقعن جانش در خطر باشد. نه اینکه مثل جناب معدوی از شیادی و نیرنگ چند تا مقاله بر ضد اسلام بینویسد و از این طریق پناهنده شود. کاریکه مهدوی کرد هین شرفباختکی و رذالت بود. تقصیر مهدوی هم نیست واقعا ، در آیین الاغ پرور اسلام و به خصوص فرقه ی شیعه گری تقیه و دوروغ جایز است.

    • در حماقت خود خوش باشد. خدا میداند خودت کجا هستی و با چه دروغهایی پناهندگی گرفته ای.
      http://www.hrw.org/sites/defau...

  • والله ، نوش جانش که بایک فشیزم مقدس کانادا آمد، ازقدیم گفته اند که آسان ترین طریقه جمع کردن را ضرب گویند. و اما پیام ام متوجه کسی است که به نام (حصه دو) پیام گذاشته است، جان بیادر به یکی از دوستان ات در حصه اول و حصه سه بگو که چیزی مثل مهدوی نوشته کو، شاید زود کانادا بیایی، اگر کار کرد مهدوی. و اگر کار نکرد، خودت می فهمی که نتیجه اش چه است؟ ( ومن الله توفیق، صابون کالا را پاک کرد) امیدوارم فهمیده باشی.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس