
تجار هندی یا گل خان اکبری
من از دوستانیکه انجا تشریف داشتند و این حقایق را تائید میکنندکه گلخان وحلقه اش مانع ارتقا سر سپردگان حزب (خادیستان پرشور ) میشد....
و از مخالفان نیز تقاضا میکنم تا از کارمندان سابقه و اولی در باره مسایل ذکر شده تحقیق کنند و بعد خون گرم .
طنین = ما کشتی صبر خود دربحر غم افگندیم - تا اخر از این توفان هر تخته کجا افتد = در گوشهایم نیز هست .
گل خان اکبری از احمدزایی های پکتیا با سقوط حفیظ اله امین به فعالین یا اداره تازه شکل یافته استخبارات پیوست و از سال 1359 مسوول بخش خاد قندهار توظیف شد .
قندهار از جمع ولایات که دراولیت مرکز قرار داشت و بخش های اردو و پولیس ان به سرعت با پرچمی ها اکمال و ارگان امنیت نیز گلچین ها ی حزبی را در خود جذب نمود حتا شخصا دوکتور صاحب اناهیتا ,نور صاحب, بریالی مرحوم و سایرین ... توجه بدان مبذول داشتند , این بود که در ان شرایط سخت دست اورد های در امور امنیتی و اوپراتیفی و جلوگیری از پلان های خصمانه ای اس ای و نوکران حلقه بگوشش بدست امد ..
با درد ودریغ خاد قندهار هنوز در گهواره بود که از جانب ریس اش " گلخان کوچی" سیر اوغانی و قبیلوی را در پیش گرفته و حلقه بخصوص لوی پکتیا را ایجاد , تمام امور ریاست را به انان تقسیم و به اقارب و اقوام خود توجه همیشگی مبذول داشت , چوکی ترفیع , مدال , امتیازات همه ازهان انان میبود اگر که گاهی کسی را برای مقامی در بین اقوامش پیدا نمیکرد از حلقه احتیاطی لوی جلال استفاده مینمودو چیزی بنام حرکت کادری برای او ارزش نداشت .
در برابر این حرکت قبیلوی او ناگذیر حلقه دومی یا حلقه متوسط رهبری لوی جلال اباد ازنظر کمیت بزرگ تر از حلقه گلخان ایجاد و تحت نظر داد محمد زرنگ معاون سیاسی ریاست و بعد ها مدیران و حلقات جزایی لوی جلال اباد اداره میشد , کار این دو گره بجای رسیده بود که معاون سیاسی در جلسه حزبی علنی از کارمندان میخواست تا از هر که شکایت ی دارند بمن مراجعه کنند حتا از ریس اداره !! واو فرد مورد اتهام را در هر مقامی که باشد!! فرا خوانده و مورد استجواب قرار خواهد داد! تنها ریس را نمی توان حضار ولی مرکز را از اعمال وکردار اش با خبر خواهد نمود ! در مقابل ریس و معاون پکتیاولش" رفیق دیوانه", زرنگ را با زرنگی به دفتر شان خواسته انگشت به سینه اش میگذاشتن , تهدید کوچه بازاری خاصه خود شان را در برابر او عملی میکردند این داستان ادامه داشت تا که او را از انجا ترخیص کردند .
حرکت های این دو گروه سبب میشد تا حلقه کوچک قندهاری ها که رهبری انرا محمد زایی ها بلخصوص حمیداله منشی سازمان اولیه (بعد ها در زمان حکومت مجاهدین کارمند اداره 12 کابل که در انفجار دادن موتر قانونی سهیم وفرای و با پیدا شدن طالبان در میت ملا خاکسار ریس استخبارات ملا عمر پیدایش شد ) تشکل پیدا نماید و این گروه در برابردو دسته یاد شده قرار میگرفت , در این سگ جنگی ها کار حزبی و دولتی فراموش کمیت بزرگ و خاموش بی سر که اکثرا از کابل و شمال و پنجشیر ..... بودند فراموش و حتا متضرر و پا مال میشدند.
اینجا بود که کارمندان پاک و باتقوا و کار کن که چندین سال انجا مصروف پیکار بودند دل سرد و هر ان خواهش تبدیل شدن از ان اداره را میمنودند در حالیکه با تقرر در اداره دومی و ولایت دیگر بعد دو سه ماه چونکه زبده و کارکشته بودند به چوکی های بالا ارتقا ومکافات میشدند , اگر تعصب گلخان وحلقه نزدیک اش در برابر کارکنان باتقوا انجا وجود نمیداشت تعداد زیادی از انان به پست های بلند استخبارات حضور میافتند , واضیعیست که تعداد از این قربانیان با بلند پایه های حزب و دولت ارتباطات داشت و اعمال گلخان را به انان گذارش و خواهی نخواهی خاد قندهار واداره 12 زیر ذره بین رهبری حزبی و دولتی قرار میگرفت .
درز نمودن قضیه زخمی وقطع شدن الت تناسلی گلخان از اثر اصابت هاوان های گل اقا شیرزی در میدان والیبال در صحن ریاست از همینجا سر چشمه میگرفت , گروه گلخان به ضم خودشان مخفی کاری و برای مرکز وانمود کرده بودند گویا ریس در حال اجرا وظیفه در خارج از اداره مجروح شده است, اداره سوم
( یا کسانی از ان اداره) و سایر کارمندان انرا به رهبری ارگان و حزب گزارش و بعد ها زمانیکه داکتر نجیب میخواست وی را معین خویش مقرر نماید , حینکه سجل و سوانع او را یعقوبی شهید نزد رفیق نور, رفیق کشتمند ,دوکتور صاحب اناهیتا ...بردنند موضوع "میدان والیبال" از زبان ایشان شنیده و خوشبختانه این پروژه تحقق نیافت از همیجاست که گلخان فکر میکرد یعقوبی وی را نیش زده است و نفرت عجیبی از او در خود داشته و به کرار وی را هزاره میخواند , در حالیکه منشا ان دست کم گرفتن کارمندان قندهار از جانب ریس بود !!
در اداره ما اگر کسی اقدام به گرفتن زن دوم مینمود از ارگان منفک و به سربازی سوق و در اینده در هیچ اداره یی کار برایش مسیر نبود , حین که گروه سپاهیان انقلاب زن از کابل به قندهار اعزام شدند ( چونکه شرایط قندهار نهایت وخیم و زنان قندهار با دولت همکاری نمیکردند ) و انان مربوط به کیمته ولایتی حزبی زیر نظر داکتر صاحب مرتضی کیوان برادر خدایداد بشرمل قرار داشت و آمر مستقیم شان او محسوب میشد, تعدادی از انان به پولیس و تعدادی شان به امنیت معرفی و در خانه تلاشیها.. .. از انان کار گرفته میشد .
از جمله زن زیبا و بیوه فیهمه کشوری از فارسی زبان قندهار ساکن کابل که شوهر اش را امین جلاد سر به نیست کرده بود در جمع زنان یکه به استخبارات معرفی شده بود قرار داشت , گل خان با دیدن او دل از دست داده اطاقش را از وجود حفیظ اله محمد زی و افراد ی مانند خروش و اکبر پاک و فهیمه جان را جایگزین انان نمود , علنی مدت سه چار ماه در انجا جا در یک اتاق در منزل دوم "کوچنی خاد" با هم زنذگی میکردند چندی بعد فهیمه جان و گلخان در کابل با هم عروسی و دوباره در قندهار پیدا و منحیث ریسه سازمان زنان قندهار مقرر گردید.
گل خان و حلقات نزدیک به او هوشیارانه تبلیغات را در بین کارکنان راه اندازی نمودند گویا در زمینه از دوکتور صاحب اناهیتا اجازه گرفته شده است و داکتر صاحب ( بد بختانه در ان زمان ما همه نام داکتر نجیب را از احترام بزبان نمی اوردیم بلکه کلمه داکتر صاحب به زبان ما جاری میشد ) را هم در جریان قرار داده اند , ولی کارمندان اگاه دست بر دار نبود زیرا عین درس ها را ریس و مادوون اموخته بودند , شاید از این ناحیه از جانب حزب و دولت و بخش زنان چیزی های بگوش او رسیده باشد چونکه عاجل زن اولی اطرافی اش را طلاق و روانه وطن نمود ...
قابل ذکر است که کشوری صاحب در ابتدا با مرتضی کیوان ارتباطات بر قرار نموده بود زمانیکه گلخان در مقابلش خم شد واضیعیست که خرما و ثواب انتخاب اخر اش بود ,در حقیقت این گلخان است که به حق دیگران تجاوز کرده بود در مقابل کیوان خمی به ابرو نیاورده گهگاهی حین احوالپرسی با گلخان بزبانش جاری میشد "فهیمه جان خوب است"!! و این به دماغ اوغانی گلخان خوش نمی خورد تا مرتضی کیوان را بدنام وخانه نشین نساخت هرگز دست از پا نشناخت .
قندهار از جمع ولایات سرحدی و جمعیت کم زمین زیاد و تجارت بیشتر اب هوا گوارا ...مردم را به اسایش ومعیشت بیشتر از سایر نقاط وطن سوق داده است , از همین رو لوازم معیشت قیمتی و خارجی در انجا بیشتر بازار داشته ,گمرک انجا نمی دانم چرا در جمع بعضی واردات ویدیو کست های جی ده را که در ان زمان در بازار چهل پنجاه هزار روپیه قمیت داشت مصادره میکرد , قیمت این ویدیو در گمرک انجا 1500 روپیه معین شده بودو شاید کسانی اگاه از راز ها انجا به همین قیمت انرا خارج دوباره دربازار ها عرضه میکردند , منشی صاحب کمیته ولایتی با پرداخت یکهزار و پنجصد اوغانی یک پایه ویدیویی جی ده را شاید برای خانواده(فامیل منشی صاحب مرتضی کیوان نیز با خوداش در انجا تشریف داشت ) و یا هم برای کمیته ولایتی از گمرک بدست اورده بود زمانیکه گلخان از موضوع واقف شد دوسیه ترتیب و کابل را باخبر نمود در نتیجه کیوان صاحب سبکدوش و امکان دارد از حزب هم اخراج شده باشند ,تا جای که من خبر دارم داکتر کیوان از ان زمان الی سقوط نجیب در شفاخانه جمهوریت منحیث طبیب شاید ریس و معاون هم اجرا وظیفه میکردند در این دوره اخیر کاندیدا پارلمانی نیزشده بودند .
باری در جمع از دوستان اتفاقی با ایشان بر خورد کردیم کسی پرسید کیوان صاحب قصه از چه قرار است !!کیوان گفت کسی از حزبی های بلخ (فکر کنم کدام منشی کمیته ولایتی انجا در زمان های کارمل صاحب ) ازینکه فرد از چپی ها را بخاطر دشنام وتحقیر وتوهین به کارمل صاحب خود یا افراد اش به قتل رسانیده بود گرفتار مدتها زندانی و تا حکم اعدامش از جانب کارمل صاحب صادر و حین تطبیق حکم کسی جرحت اجرا ا نرا نمی کرد تعدادی گریه سر داده تعدادی خود را به گوشه و کناری میکشانیدن تا از اجرا کنندگان حکم نباشند( اهنگ قوالی خوان مشهور عطاولله خان عیسی خیل از همین رو بر دلم چنگ میزند که میگوید قاتل میری لاش پر رونی لگی هو حی, قاتلم عزا دار من نیز هست , جنازه مرا به شانه هایش بر خواهد داشت " نویسنده" ) !! تا اینکه خود اعدامی با لبان پر خنده گفت رفقا شما وظیفه دارید باید حکم را اجرا کنید اما یکبار ورق و امضا کارمل صاحب را بدستم بدهد ورق حکم را بدست گرفته و بوسه زنان میگفت زنده باد کارمل عزیز !! جدانم فدایت کارمل!! , قربان عدالت ات.. .. (همین حالا اشک در چشمانم جاریست نویسنده )حالا بنام کارمل بر پیشانی ام فیر کنید...
!! من که کاری به اندازه او انجام نداده ام کسانی بخاطر اغراض شخصی از کاه کوه درست و قسمی دیگری خدمت ایشان بیان نموده است به این خوشم این عدالت کارمل صاحب است که از خود بیگانه برایش یکی است !! (سلام به جوانمردی ات کیوان -نویسنده ).
قبل تر گفته امدیم که با چند پسر بد کاره ارتباطات نامشرع داشت , همچنان گاهگاهی شوق زنان را از طریق امر نقلیه اش از اوغان های تگاو و قاهر سر بلند ادم نترس (کارمند خاد که خود از بد کاره های قندهاربود بعد ها فرار و به مجاهدین پیوست و در قتل ها ودزدی های قندهار سهم بزرگی داشت و حیثیت کاکایش را خدشه دار میساخت "بر ادر زاده مرحوم سر بلند صاحب") زنان که از قبل گلخان با انان به نوعی ارتباط داشت و قاهر نام تنها وتنها بین عاشق و معشوق و معیاد گاه دستور گلخان را اجرا میکرد , بعد تر ها عبدالرحمان جان راننده اداره 7 کابل که منحیث مدیر و در اخر ها ریس یا معاون خاد قندهار مقرر شده بود و دخترانش را خدمت ریس تقدیم مینمود - پوره و اکمال میکرد.
این گونه مسایل از طریق افراد انفرادی و بعد ها بخش امنیت یا سوم انزمان به مرکز گزارش میشد .
گلخان اکبری چرس را نیز استفاده مینمودند نمونه ان راننده اش به اسم لالا حمید چرسی , بادیگار اش فیصل سیاه چرسی (که بعد ها شهید گردید با معذرت از روح ان شهید به همین نام شهره بود "سیاه") و اکبر قندهاری چرسی که با او چون حفیظ اله و خروش معامله میشد !! , حال نمیدانم خر مگس های دوروبر گلخان چگونه این ملنگی گری چرسی پروری ریس شانرا توجیه میکنند.!!
در مسایل تریاک و چرس و بدست اوردن پول های کلان از طریق جبار قهرمان امر خاد بولدک و بعد ها امر خاد میوند که خود چرسی وچلمی بود و همیش برای بدام" اندختن تریاک مجاهدین " فعال و حین بدست اوردن ان هرگز ریاست را در جریان قرار نمیداد و به داخل تانک ها به هرات انتقال و بفروش میرسانید , کارمندان لغمانی اش بکنایه میگفتند از بس که داخل تانک پر از تریاک است میل اش اینسو و انسو دور نمی خورد گلوله یی هم در داخلش نیست .
باری در مناطق میوند چسپیده به هلمند نامی !! هجده شتر پر از تریاک اسلحه و پول ... را بدست اورد از ان جمع تنها سه شتر یکی خالی یکی با چند صد کیلو تریاک و شاید چهل پنجاه للک اوغانی را بریاست فرستاد این گونه اعمال او از جانب گروه جزایی باسواد لوی جلال اباد که با او در میوند کار میکردند به بخش سوم ( کار در بین کارکنان خود استخبارات ) گزارش میشد مدیریت سوم با هر اقدامی چونکه گل خان غیر مستقیم موضوع را سبو تاژ میکرد نتوانست تریاک و پول شتر ها را بدست بیاورد ...
تبانی دیگر گلخان در رابطه به پول های اوپراتیفی شاید با رحمت اله روان " مدیر بخش مبارزه با باند های مجاهدین" ( بخش اول و مهم مصرف پولهای اوپراتیفی همین بخش بود) بوده باشد چونکه از حمایه گران او تشریف داشتند ,زمانیکه رحمت اله روان را جنرال با ایمان تاج محمد از قندهار اخراج کرد باز هم گلخان او را در یکی از مدیریت هایش نصب نمود , همچنان مشابعت هی تجار هندی!!وتجار پایتخت ربانی !!یکسان است , خانه وزیر اکبرخان = خانه خیر خانه, تجار هندی = تجار پایتخت ربانی , غواصی در "ویاله" دامنه های سلیمان کوهی , هر دو هم غلجایی.
حین ورود مجاهدین بکابل او ریس ادراه 12 مقیم شهر نو سرک کلوله پشته بود یکجا با اکثر مدیرانش چون رحمت اله خان روان در تفاهم باخلقی های وزارات داخله نقاط مهم شهر کابل را به اختیار گروه گلبدین و و سایر همتباری هایش گذاشت در مقابل شورا نظار او را گرفتار و از داخل محل نگهداری اش به هر ترتیبی که بود با علومی ارتباط بر قرار و علومی با جوانمردی جنرال عظیمی صاحب و محمود بریالی را با خود یکجا و از شاه مسعود خواستند تا اکبری را الله واکبر نکنند !! ایشان رها شد اما دیدیم که بر ضد علومی و عظیمی ............. دیگران چه نبود که نگفت !! در حالیکه خود برای اوردن حزب اسلامی سر از پا نشناخته بود حتا منابع نزدیک به خوداش گفته اند که جبار قهر مان را او تشویق نمود تا با حزب اسلامی یکجا شود بعد ها جبار در مزارشریف و مساکو به حلقه یاران قدیم قندهار نیز موضوع را تائید و تصدیق کرده بود .صحابی ها ی گلخان!! این را میگویند نمک حرامی....
حضور چند دست پرورده اش با طالبان و واپس گرفتن خانه مکروریانش از شر و فساد بواسطه طالبان و به اختیار گذاشتن پسر اش بحث جداگانه میخواهد یار زنده وصحبت باقی.
حرف پایانی : من از دوستانیکه انجا تشریف داشتند و این حقایق را تائید میکنند.
که گلخان وحلقه اش مانع ارتقا سر سپردگان حزب (خادیستان پرشور ) میشد , تعصب روا میداشت , محافظین و راننده اش چرسی وملنگی بودند , با ان چند نفر یاد شده هم جنس گرایی میکردند و چند نفر که ذکر خیر شان رفت اکمال کننده جنس لطیف برای وی بودند , دیگ سه وقته اهل و بیت اش در ریاست پخته و اماده و انتقال میگردید ( مدیر لوژستیک هلمندی اش از حزبی های خوب وباسواد گاهی سر را شورانیده به لهجه شیرین قندهاری اشپز و کارمند مطبخ را مخاطب قرار داده ومیگفت " د نیکه دیگ می وگوری چه پرون بیا شکایت راغلی و"!! بیچاره خود خواهان تبدیل شدنش میشد تا به ارمان اش نایل امد ) , بر علاوه اشپز خانه جداگانه دیگر در مقابل دفتر اش نیز داشت .
احترامانه میخواهم اگر امکان داشت در مورد نظر تانرا ارائه بفرمائید زیرا که شما در داخل ریاست بودید و از حق شما سوء استفاده میشد ما که خارج ریاست ماکولات نقده میگرفتم دوهزار اوغانی پول انزمان پول زیادی بود .

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدبنویس از لنجزار خاد
بنویس از آدمکشان حرفه ئی
بنویس از نوکران روس
بنویس از جنایات حزب وطنفروشت
تاکه شود افشاء همه جنایات تان
بنویس و بنویس و بنویس
تا که شوی خوش نویس
دوست عزیز آقای خان!
درود برشما!
نوشتن خاطرات دوران کاری تان در دستگاه استخبارات رژیم تحت الحمایه اتحاد شوروی وقت برای آنانیکه میخواهند حوادث غمبار چند دهه ای اخیر را به بررسی وکنکاش بگیرند نهایت ارزنده ومفید است.
اینکه آقای غورزنگ گاه به عذر وگاهی هم با تهدید وچماق باشما برخورد مینمایند نشان از تشویش ودلهره واضطراب ایشان دارد ورنه میشود که قضایا را بدون توسل به تاکتیک های هتلری به بحث گرفت
منظور از تاکتیک های هتلری این است زمانیکه هتلر میدانست که کارش به بن بست کشیده نعره صلح و عدالت سرمیداد که همه بر صلح خواهی وعدالت خواهی ودموکرات بودن هتلر باور مند میشدند اما زمانیکه میدانست که پلانهایش خیلی خوب بر وفق مراد پیش میرود تا جان دربدن داشت برای سوختاندن وکشتن وپایمال کردن خلق ازهیح بیرحمی وقساوتی دریع نمی ورزید. درحال حاضر تا جای که من پیامهای شما وآقای عورزنک را خواندم تمام نوشته های آقای غورزنک تقریبا به همان سبک نیش ونوش ویا به قول معروف تهدید وتضرع همراه با غلطی های فاحش انشایی مخالف گرامر زیان فارسی وجمله بندی های بی سر وپا استوار است . یکجا خان را رفیق حزبی میخواند درجای دیگر وی را عنصر نفوذی سازمانهای مخالف پرچم وا نمود میکند درجای هم به اسم خلیل بالای زن وناموس فرد خیالی تعرض می نماید وبعد خواهان این میشود که باید باوی از طریق ایمیل وی تماس بگیرد تا باوی راز دل کند باوجودیکه وی را ویروس خطرناک تشخیص داده است.
باهمه حال برای خواننده گان معلوم شد که خان هرکسی است سخنان وراز های ناگفته درسینه دارد که باید بیرون آید و افشا شدن این رازها مخالفان قبیله ایی وی را دست وپاچه ساخته است
خوب است که سلسله ای نوشتن خاطرات تان را همچنان با قوت هرچه بیشتر ادامه دهید. اما من ازمیان ده ها ادعای بی اساس مخالفان شما تنها یک مورد ادعای آقای غورزنک را میخواهم باشما به بحث بگیرم.
آقای غورزنک درپیامیکه دربخش دیگر نوشته ای شما دارد مدعی است که اگر (خان) ادعا دارد که وی کارملی برشور است چرا نظریات ؛ خاطرات دوران کاری ومضامین(خان) درسایتهای معروف پرچمی ها وکارملی ها نشر نمی شود؟ مثل سایت های پندارـ اصالت. پرچم وغیره
آیا نوشته های اینچینی شما دررابطه با خیانت قبیله سالارانی که به اصول حزبیت خودشان پشت پازده اند درآن سایت ها مجال ویا چانش نشر دارد؟ اگر ندارد چرا؟
دوم اینکه پیروان امروزی آقای ببرک کارمل درمورد شوونیزم پشتون چه نظری دارند؟
چرا علنا درمقابل این پدیده ای شوم وخانه ویرانکن سکوت مرگبار اختیار کرده اند؟
چرا به سانسور مضامین ازنوع مضامین شما مبادرت می ورزند؟
فرق میان شما ودست اندرکاران سایتهای پرچمی چون اصالت . پندار. پرچم وغیره درچی است؟
آیا شما عنصر نفوذی سازمان های دیگر درمیان پرچمی ها هستید؟ اگر هستید چرا از آنها مشخصا نام نمی برید؟
تشکر
با احترام
پرویز بهمن
cheqadar khob ast ke har ke har chi medanad ba sedaqat benewesad ,az hameen eshtebahat nasel haye ayenda me amozand, felan ham homan aash ast wa homan kasa, chon anke chashmash safeed ast ba taghere hokomat chashmash tagheer na mekonad
ok
این دروغ خان بازهم به رسوایی تبدیل شد که کابل پرس? سانسور ندارد. امروز چندین پیام ارسال کردم تا این حال نشر نه شده چرا ؟
بلی برادر محاجر ویا مهاجر سخن های شما بالکل راست وزیبا است این یک موضوع انکار نا پذیر است که دشمنان خاک ومردم افغانستان در بین وزارت امنیت دولتی نفوذ ورخنه کرده بود واین پروسه تا الحال بجای خویش باقی مانده است وبرای کل اعضا حزب دموکراتیک خلق افغانستان جای نهایت مسرت وخوشی میباشد که یک تعداد اجنتان روی خود را خود سیاه می کند وهویت کثیف خویش را افشا می کند وعیده کی از اعمال زشت مختلف خویش وجرم های خویش در حراس اند باز هم به اسمای جعلی ما نند خان ظا هر می شود ومیخواهند خود را مطرح سازند،ولی خوشبختانه که در همین روز ها هویت پنهانی شان بنام خلیل کارمند نظارتخانه تحقیق قندهار افشاه ګردید واز جانب هم جای بسیار مسرت افتخار برای تمام اعضا حزب دموکراتیک خلق افغانستان است که اکثریت رهبران هفت تنظیم ساخت پاکستان و هشت تنظیم ساخته ایران امروز از اعمال دیروزه خویش ندامت وپیشمانی ابراز میدارد وبالای پاکستان وایران بی اعتماد شده وحقایق را برملا می سازند شما میتوانید بیانیه اخری صبغت اله خان مجددی را مرور نما ید که در یک تعداد سایت ها به نشر رسیده است.
درمور دمهاجر معلومات کافی ندارم ولی از مطالعه مطالب که توسط خان خلیل به نمایش قرار داده می شود طوری معلوم شده که خان خلیل یکبار بازهم میخواهند خودرا به شکل مخفی در جمع عناصر چپ نفو ذ دهند به این خاطر هم از مکر ودروغ خودرا پرچمی معرفی می کند واز پیروان ببرک کارمل خودرا میداند، ولی نا خبر ازاین که این چال وفریبکاری شان بعد از این نتجه ندارد زیرا هویت شان نقش بر اب شد وچغل شان از اب بر امد از این لحاظ بسیار از دوستان از نزدش سوال مطرح ساخته است وخلیل بجای اینکه به سوالات دوستان جواب اراییه بدارد موضوعات مختلف را خارج از موضوع به بحث می اورد خودرا غاقل وبالغ فکر می کند ومتباقی را هیچ؟ وبالای شان اشتبا هات غلط می کند خان خلیل فکر می کند تنها خودش ورحمت اله روان چیزی را یاد دارد وخود را مطرح سازند متباقی هیچ ممکن باز هم در مورد من اشتباه کند ولی من برایش اطمنان میدهم که من نه رحمت اله هستم ونه هم سایرین نام من سرور است کارمند ریاست امنیت دولتی قندهار بودم این ادرس من است میواند با من ارتباط برقرار نما یند.
به باور کامل وگمان اغلب دقیق است که خلیل خان به گف حاجی کامران شروع به دغل بازی کرده است وتصمیم دارد با استفاده ازاین نبشته های دروغین خود که از هر لحاظ از چوکا ت ادب وعفت قلم وکلام محروم است وتهمت بالای دیگران است خود را در نزد اربابان خود مطرح سازد ومیخواهند یک مشت پول وامتیا زات معنوی بدست بی اورد تا بتواند اعاشه اباطه چهارفامیل بی سرپرست خویش را به شمول فامیل خودش را کند زیرا با را ننده گی تاکسی هر گیزکسی نه میتواند که مشکلات چهار یا پنچ فامیل را رفع سازد به همین لحاظ هم در این مورد به جواب دادن پرسش یکه هموطن بنام نسیم عاجز مانده است خود را بینا فکر میکند ودیگران را کور از جواب دادن به پرسش های خواننده گان خود را گول می اندازد وموضوعات غیری مطرح را به میدان می کشد تا نظریات دیگران نسبت به هویت افشاه شده شان بطرف دیگر جلب دهند وبالای هر کس اشتباه رحمت اله روان می کند واز وی یک شخصیت سا خته کی گویی بالای تمام دونیا یی انترنیت تاثیر کنترول دارد وخلیل خان را مانند موش در کدام کنج تنگ تاریک سراخ به محاصره کشانیده است اگر واقیعا هم رحمت اله روان به این اندازه شخص با استعداد وزرنگ است که خلیل خان درمورد شان به فغان امده است وبالای هر نظر دهنده اشتباه او می کند راست باید گفت که باید به رحمت اله افرین گفت وباید ګفت که در حقیقت کار کن اپراتیفی با استعداد بودو خلیل خان باید بعد ازین از نویسنده گی بیجاه دست بکشد من ار خلیل خان تقضا دارم که به علاقمندان در مورد پرسش های شان جواب مشخص اراییه نما یند در غیر ان بهتر است به همان شغل تاکسی رانی ادامه دهند ووقت خودویگران را ضایع نه ننموده وشخصیت خویش را ازاین اضافتر سبک وزن وبی ابرو وعزت نه سازند.
خان ویا خلیل ویاهرکسی ولوبه هر نام که باشد امروز ویا فردا دور ویا نزدیک انشا لله چهره اصلی شان مثلی چهره کمونست دیگربه اسم غنی مشهور به زنبور ویا لندی غنی ریس تحقیق دوران نجیب اخیرآهم افشاه میگردد وبه چنگ قانون وعدالت مثلی غنی لندی سپرده می شود یک تعداد کمونستان که مرتکیب جنایات جنگی وشکنجه قتل قتال زندانان بی گناه مسلمانان مجاهد افغان شده است بطور عموم از چند نام جعلی استفاده می کند مثلی همین خان وکمونستان دیگر بالخصوص کارمندان خاد، غنی لندی هم چند سال به نام جعلی وادرس مخفی در منشن المان مصروف اخبار فروشی بوده اخر هویت شان افشاه واز طرف پولس المان تعقیب ودستگیر گردید پس به صد ها خورد ریزه دیگر این کمونستان های بهویت کجاه نجات پیدا خواهند کرداگر صد مر تبه هم از نامهای جعلی وادرس های مخفی وشغل بزنس مختلف تجارت در ممالک خارجی وبستن قراردادرسانیدن مواد ارتزقی ویاهم تاکسی رانی بهانه قرار دهند بالاخره بدست می ایند وبه عدالت سپرده می شود وفعلاجای خوشبختی دیگر این است که الحمد الله انها فعلا بین خود بالای یک دیگرشهادت جنا یات میدهند وهویت یک دیگر را افشاه وهویدا می سازد .باز هم یک عده کی ندامت از اعمال نا جایز گذاشته خویش دارد گاهی گاهی در رسانه شیمه یی از حقیقت ها را بیان می کند ما نند این شخص که خود را بنام خان پرچمی و کارمند خاد معرفی می کند ولی بازهم درمورد افشاه موضوعات اصلی ومهم مانند قتل وشکنجه مجاهدین ومردم بی گناه ممکن چیزی را بخا طر این نه گویند که خودش شامل اعمال شکنجه وقتل مردم بی گناه شده باشد وبخاطر هم هویت اصلی خویش را افشاه کرده نه میتواند فقط موضوعاتی را ازقبیل همجنس بازی اختلاس واعمال فاحش وغیره موضوعات کم اهمیت جلوه میدهند که خودش قربانی اینګونه اعمال شده است وعقده های دل خویش را نسبت به دیګران بیان می کند، که به این نه می شود ندامت وصداقت خویش را به ملت مجاهد به ثبات بی رساند و یا مورد عفوه قرار بیگرد اگر در حقیقت خان ویا دیگر کمونستان وکارمندان خاد میخواهند از جرایم قبلی در خاد پرده بالا کند اول باید خودش به نام وهویت اصلی خادیستی خویش در رسانه ها تصویری وصوتی حاضر شود واز مردم مسلمان ومجاهد افغانستان معذرت طلب نما یند وبعدا در مورد افشاه جرم وجنایات اصلی ازقبیل قتل وشکنجه در خاد با ملت مجاهد کمک وهمکار نما یند ،وخان که از راز های زیاد در خاد اگاهی دارد شرافتمندانه حاضر شود وبیگویند که به امر غنی لندی چند نفر مردم مجاهد ما به اعدام محکوم شده است ودر کدام جر وخندق دفن شده است که فعلا وقت شان رسیده است سوال ما این است که خان از راز های اعمال فاحش گیری داکترکیوان منشی حزبی وگلخان ریس خاد قندهار اگاهی خوب دارد ولی در مورد جنایات ضد بشری وقتل قتال شان اگاهی ندارد؟ ویا هم از فعالیت های دفتر سازمان ملل متحد اسکاف در داخل کابل بسیار خوب خبر دارد ولی در مورد کشتار های شورا ی نظار خبر ندارد حتی در مورد قوم خود در کشتار افشار که توسط احمد شاه مسعود صورت گرفت چیزی به تحریر اورده نه میتواند؟ما مردم مجاهد ومسلمان نه باید به این نوشته های بدون اهمیت یک عده خادیست های ظالم مورد بازی قرار بیگرم خان وکمونستان دیگر میخواهند شخصیت سازی کند وخود را در رسانه ها مطرح سازند صرف موضوعات که بین خودش بود مثلی جنگ بالای چوکی رشوت واجرای اعمال فاحش درداخل خاد باهم مصروف میباشد. .
بلی خان خلیل گفتار های ضد نقیض شما ممکن کدام کور وکر ما نند کمونستان بی غیرت وبی عقل هم مانند شما قبول نمایند امروز آمرعمومی زندانهای تان غنی لندی هم خواهند بیگویند که من هیچکس را دستگیرشکنجه ویا جزا نه دادم انشاالله ان روز نزدیک است که باتمام کمونستان خلق وپرچم حساب شریعی واسلامی صورت بیگرد وبه محاکمه کشا نیده شود شما به این بحث های ونوشته های ضدنقیض خودرا نجات داده نه میتوانی مجاهدین اگر مکتب را در داده باشد مکتب کمونستی را در داده است اگر پل سرک انفجارداده بخاطر قطع ارتباطات واکمالات کمونستان این کار کرده در جهاد این گونه فعالیت ها جواز شریعی واسلامی دارد واه بجان شما کمونستان که وطن خودرا با پل سرک شفاخانه مسجد منبر استقلال ونام نشان بالای شوروی فروختند ورهبران کافر تان نورمحمد تره کی حفیظ اله امین ببرک کارمل ونجیب پیش از پیش به روسا رقص میکرد وشعار دوستی باشوروی کافر میداد وشما بی غیرت ها ان را بدرگه می کردین انشاالله روزی حساب تان نزدیک است.
سلام علیکم به همه شما.
من خودم نصری بسیار پخته و اب دیده بودم در داخل وزارت امنیت نفوذ نموده بودم انجه که اطلاعات و معلومات در مورد مردم هزاره ولو به هر جر یان که بودند خارج کرده به مرجع مربوطه خویش میرساندم تا اخرین لحظه مرا نفهمیدن خوب تخنیک ها میزدم خدا شاهد است کسی را نکشته ام اما در داخل زندان در جر یان تحقیق حتی گلبدینی را هم ازاد نموده ام هزاره را خو بگزار ان زمان خدا بیا مورز جنت ها نصیب اش یاد ان شیر مرد تاریخ ساز بابه بزرگ پیگائی مشخص نداشت.
محاجر