لينا؛ انتحار حذف و سانسور!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
مدتي بود كه نوشته ها و مطالب خانم لينا روزبه را در و يب سايت هاي گوناگون ميخواندم. از جمله در سايت خاوران. اما از چندين ماه بدين سواست كه نوشته ها و نظريات وي را در صفحه فيس بوكش دنبال ميكنم. ولي در اوايل، كه جديدا صفحه فيس بوكش را ايجاد كرده بود، نظريات روشنگرانه و با باورمندي (عقيده) و آزاد مي نوشت. ولي متاسفانه، از سوي کامنتاتورهای افراطي و آنانيكه ديدگاه خيلي تنگ دارند و همه چيز را از دريچه دين و مذهب مي بينند، مورد توهين و اهانت قرار گرفت. خودم؛ روزانه آن كامنت ها را ميخواندم. ولي بعدها؛ ديده شد كه وي رفته رفته تغيير جهت نموده و سعي كرد تا مسايل ديني و مذهبي را، حال با عقيده خاص. به سخن ديگر؛عقيده وارد شده در ذهنش را تحرير دارد و در صفحه ي فيس بوكش بايگاني نماييد. خواسته بود تا خويشتن را مذهبي وانمود كند. در حاليكه همه ميداند كه جناب شان چقدر به اعتقادات دیني باور مند است. ميتوان گفت؛ شايد اين يك آزمون پيرامون باور هاي مردم افغانستان نسبت به مسايل ديني و عقيدتي شان بوده باشد؛ تا براي طراحان اين آزمون يا نظرسنجي غيرمستقيم گزارشي را تهيه نمايد.
به هر حال، در اين آواخير، پست ها و مطالب اش را كه در صفحه ي فيس بوكش قرار داده است؛ بيشتر به مسايل ملي و زباني پرداخته است. شايد باز هم اين يك آزموني باشد در خصوص احساس و ملي گرايي و زباني مردم. به هررنگ که خواهی جامه پوشی / من از طرز خرامت می شناسم/. مسئله خيلي دردناك و رنج آور اين است كه وي تلاش كرده ديدگاه و نظريات خويش را بر مردم افغانستان تحميل كند. و از سوي هم كوشش كرده تا رضايت بخش از باشنده گان سمت مشخص يا قوم خاص كشور را به خود جلب كند. شايد دراينجا، بتوان گفت، كه وي شايد خواسته باشد تا به افغانستان بر گرديده صاحب مناصب در نظام فاشيشتي قومي شيرزي (كرزي) گردد و يا اينكه با چنين رويكردش از سوي حلقات قوم گرايي حكومت فعلي پول دريافت بدارد. من كوشش كردم تا نظريات (كامنت ها) هموطنان را بخوانم. ولي متاسفانه ديده شد؛ بعد از مدتي يكتعداد زياد اين كامنت ها كه به اصطلاح عام به روحيه سِرش شده ي جناب عالي برابر نبود،همه را حذف كرد. بايد بگويم، كه من شخصاً مخالف هر نوع استعمال كلمه زشت و ركيك، كه مغاير روحيه اخلاقي و انساني باشد؛ مخالف ام؛ فقط مخالف. اما متاسفانه؛ بعضي كامنت هاي را حذف و سانسور كرد كه هيچ نوعي كلمات زشت و اهانت آميز در آن موجود نبود. ولي برعكس، بعضي كامنت هاي است كه كلمه هاي چون سگ و خر را براي سركوبي افراديكه مخالف نظريات اين بانو بوندند، توسط حاميان آيديولوژي فروخته شده ي اين خانم به كابرده شده است، اما هيچگاه اين نظريات توسط وي حذف نگرديد. در اینجا لازم است که به بخشی از پست هایش طوری مختصر تذکار گردم:خانم لينا در يكي از پستهايش گفته بود كه:" نسل جوان در كشور هاي اسلامي نيز بدون آگاهي از اساسات مذهبي و ديني به پيروي كوركورانه از دين مي پردازند و كسي فرصت ابراز نظر ويا طرح سوال را به آنها نميدهند". مثلاً در جاي از پستش چنين نوشته است:" برداشت من از حجاب اين است كه خداوند از زن و مرد خواسته تا لباس و تن پوش شان ابرومندانه و متواضع باشد، براي خانم ها پوشانيدن موي سر هم پيشنهاد شده است". با این حال، خود این خانم چقدر با چادر، حجاب و چادری، این پوستین حیوانی عادت دارد و یا هم بلد است. خیلی خنده آور است. در یکی از پست هایش خواندم نوشته بود که :"من از سخن حق باک ندارم و هرزگاهی حقایق را میگویم. خيلي مضحك به نظر ميرسد كه خود ادعا دارد كه سخن حق ميگويد و به نحوي از برادران آقاي شيرزي (آقاي كرزي) منظورم پشتون ها و همان طالبان كه سر مي برند است، دفاع ميكند. خانم لينا! آيا همه ي مردم افغانستان ديوانه هستند آيا به اندازه تو عقل ندارند ويا اينكه به نظر تو اينها( مردم افغانستان) مگر هيچ آدم نيستند؟ ديگر اينكه گفته اي مشكل افغانستان با هم پذيري و عقيده اسلامي ميتواند حل شود. ايا چقدر باورمند هستيد كه همپذيري بين مليت هاي كشور قابل رويت خواهد بود؟ يا قابل رويت خواهد شد؟ من خودم به اين باور هستم كه هيچگاه اين مسئله امكان پذير نيست. زيرا حكومت مجاهدين و به تعقيبش حكومت طالبان همه داد از اسلاميت ميزدند چه گل هاي به آب ندادند. و افغانستان بدترين حالت خود را دراين نظام های آیدیولوژی دینی سپري كرد. به گفته اي اسد بودا نويسنده ي موفق، توانا كشور هيچگاه زيربار خرافات، زورو زر نرفته است و هيچگاه در برابر زورمندانيكه حتی وي را تهديد به مرگ كرد؛ هيچگاه نه هراسيد و هيچگاه خون قلمش به مدح اين قوم آن قوم يا اين شخص و ان شخص نه ريخت؛ هيچگاه؛ يك لحظه هم حركت قلمش در بازتاب حقايق و اقعيت ها متوقف نگرديد. بين مردم سرزمنش است و درد و رنج مردمش را با خون و پوست خويش درك و لمس ميكند و با احساس عاري از كثافت، ريا، كذب و دو رنگي مينويسد." افغانستان سرزمينِ ظلمت و تاريکي و فاجعه ها و ويراني ها و در واقع تنها کشوري است که در قرن 21 در آن مردماني زندگي مي کنند که با مظاهر فرهنگ و تمدن آشکارا دشمني دارند[i]" اين دشمنان آشكار تمدن و فرهنگ كيست؟ در طي سده ها، كدام نژاد حاكم جز تمدن شكني و ويرانگري چي چيزي تا كنون از خود به جا نگذاشته است، كيست؟ اگر يك نگاه اجمالي به تاريخ اين سرزمين نماييد؛ پاسخ روشني خواهي يافت.
«با آنکه اين قوم چندين بار بر بزرگترين شهرهاي چون بلخ، کابل، اصفهان و دهلي تسلط يافتند، هيچ اثر فرهنگي-تمدني از خود به يادگار نگذاشتند که بر هويتِ تاريخيِ آنها دلالت کند و هيچ متنِ مکتوبِ تاريخي، جز «پتة خزانه» مجعول از سوي «دَ تاريخ تولنه»، به زبانِ پشتو وجود ندارد که دستِکم قدمتِ چند صدساله داشته باشد، اما آثار فرهنگي و تاريخيِ که آنها تخريب نموده اند بيش از آن است که در اين بيان بگنجد، آخرينِ آثار فرهنگي-تاريخي که آنها ويران کردند، مجسمه های «بودا» در باميان بود، اثري که تخريبِ آن بزرگترين ضربه بر پيکرِ فرهنگِ بشر، به ويژه فرهنگِ معناگرايي شرق بود. ويژگيِ اصلي نهفته در مفهومِ «پشتو» ويرانگري، تعصبِ ايلي و تقديسِ آداب و فرهنگِ کوچيگري و ضديت با فرهنگِ شهري است؛ هراس عميق از شهر و مدرسه و آموزش[ii]»
«اگر احمدشاه ابدالي بسياري از شهرهاي خراسان و دهلي را غارت و تخريب و انسان ها را قتل عام کرد، محمودِ افغان کرمان و اصفهان را، دوست محمد خان بلخ را آتش کشيد، عبدالرحمن هزاره جات، هرات و کابل را و طالبان تقربيا تماميِ افغانستان را و در عين حال هيچکدام فرهنگ و تمدن شهري از خود برجاي نگذاشتند، به سببِ فقر فرهنگي بود که توانِ زندگي در جامعۀ پيچيدة شهري را نداشتند. دنياي پشتونها در سياه غژدي خلاصه مي شود، معيشت آنها بر الگوي کوچيگري و غارت و تجاوز و «سرقت»استوار است، در هرکجا گذر کنند گردِ تباهي و نيستي مي افشانند. ناامني مسير قندهار و کابل، بيش از آنکه به گروه هاي طالب ارتباط پيداکند، به فرهنگِ دزدي و غارت و به اصطلاح «اقتصادِ سرگردنه» ارتباط دارد[iii]»
«هر مُليِ ملا و مولوي، هر سگِ وفادار دربارِ ظلمه و «کفره» اميرالمومنين و هر بيسواد و درس نخوانده و فرصت طلبي روشنفکر. افغانستان به معناي واقعي کلمه چاله مرگ و تباهي و نيستي است، «ديستوپيا» -يي هاي که هيچ آرمان انساني و اخلاقي در آن يافت نمي شود؛ معيارِ فرهيختگي و فرزانگي جهالت است، معيارِ ايمان قساوت، معيار سياست مداربودن بي رحمي و دروغگويي، معيار انسانيت «کوچي گري»، بزرگترين هنر «سگ جنگي»، سنتي ترين شادي «رقصِ اتن» که جز خشونت کوچي گري هيچ عنصر زيبايي شناختي در آن وجود ندارد، برجسته ترين اثرِ تاريخي «کتابِ مجعول پته خزانه»، والاترين افتخار «غارت» و «آدمکشي»، هرچه آدمها جاهل تر باشند، فرهيخته تر و فرزانه تر خواهند بود[iv]»
لينا! بيا؛ از اين همه و ريا و كذابي ات بگذر. تابه كي به مردم درد كشيده رنج ميآفريني! چقدر بد بختي- بگذار كه دوشيزه گان و خانم هايكه از شمالي و ديگر ساحات كه به مناطق جنوب برده شده بودند به خانه هايشان برگردند. و ازسراي رنج و درد رهايي يابند و از اين گوانتانامو خانگي پشتوني! بگذار كه ديگر دوشيزه مناطق امن و با تمدن توسط پشتون ها جهالت پرور به زور به زني گرفته نشوند. بگذار خودمان؛ خودمان باشيم. درد و رنجهايمان تا هنوز التيام نيافته است و تو ميخواهي روي اين زخم عميق نمك بريزي! ورنه به تو وبه امثال تو چي باك كه در اين سرزمين چي ميگذرد؟ و دوربين خيره رسانه ها كي توانستنه اند و كي متوانند واقعيت ها را آنطوريكه است انعكاس دهند و در بازتاب آن صادق باشند. و حال تو چي ميداني كه مسبب اين همه دربدري و قتال ها چي است و كي است! تو از درد من چي خبري داري؟ وقتي كلمه ي من را به كار ميبرم؛ اين واژه ي« من» تنها من نيست. بل، هر كي و هر انسان افغانستاني را در آن صف ميبني؛ اين من است. اين من و ما بوديم كه مرگ و قبور دسته جمعي را شاهد بوديم. و من بودم مرگ اجباري و عمدي برادرم را كه توسط دَره (تازيانه) هاي پشتون هاي طالب پیش چشمانم جان باختند و حتي مجال آنرا هم نيافتيم تا برسر جسدش اشك بريزيم. يادم است و آن پسرك كه هنوز خط بروت نكشيده بود با پدرش يكجا توسط گروه طالبان جلب بيزار گرديد و در شهرستان نهرين، در نبرد هاي گروه هاي مسعود و طالبان پشتون به شهادت رسيد و مجال آن را نيافت تا جسدش را به قريه برگرداند و ناگزير شده تاجسد پدر مهربانش را زير لر كند تا از طمع گرگان نجات بخشيده باشد. به توچي باك آن زنان و دوشيزه گاني كه توسط طالبان پشتون و كوچي، اين قوم ويرانگر و تمدن شكن از بدخشان، تخار و ... به بازار هاي عرب و ديگرگوشه هاي جهان به معرض فروش رفته است و تا ابد بد بخت شده اند. به تو چي باك مادرانيكه فرزندان و دلبندان شان را بالاثر انتحار و انفجار طالبان پشتون تاكنون از دست دادند وبه سوگ جگر گوشه هايشان نشستند. و داوري تو اين است كه اين همه را طالبان كرده اند. طالبان كيست؟ چرا نمي گويي كه اين همه رنج و ويراني را پشتون و اين قوم تمدن شكن و مظهر همه ويراني بار میآورند.
! لينا! به تو چي باك در آن گوشه دنيا آرام نشسته ي و با بي مسوولتي تمام به داوري قضايا كشور مي پردازي و بالاي مردم اين سرزمين قلم رسايي ميكني! حال تو حامی طالب و مدافعی این قوم ویرانگر شده ای!
«آن هایی که برای خوش بختی قوم پشتون تلاش می کنند، نیز باید پس از چندین سال تجربه تاریخی بپذیرند که «پشتو- وندالیسم» فقط برای اقوام غیر پشتون فاجعه بار نبوده، برای خود پشتون ها که پس از بیش از دو صد و پنجاه سال حکومت نه تنها به رفاه و آموزش دست نیافته اند، بلکه کین توزی آن ها نسبت به صلح و توسعه مدارس و شهر نشینی و آموزش هروز تشدید می گردد، نیز فاجعه بار بوده است. پشتوـ وندالیسم نوعی مرض است، مرضِ خطرناک، اما قابل درمان؛ اگر بر آنیم صلح و ثبات به این سرزمین برگردد، مردم افغانستان و جامعه جهانی باید دست به دست هم داده و بیمارانِ مبتلا به این مرض را تداوی نمایند [v]»
«آدم از بی بصـــــــــری بنده گی آدم کرد
جـوهری داشت ولی نذرقباد و جمــع کرد
یعنی از خوی غلامی زســـگان پســترند
من ندیدم که سگِ پیش سگی سرخم کرد» [vi]
[ii] - اسد بودا ، پشتو- وندالیسم، جمهوری سکوت
[ii] - همان
[iii] - همان
[iv] - همان
[v] - اقبال لاهوری
پيامها
23 دسامبر 2011, 16:48, توسط پروين غوريانی
لينا روزبه ، برای حقوق گرفتن از صدای امريکا ، می بايست ، به هزار و يک ترفند دست بيازد؛ لوندی، اپديت کردن موی و روی و لباس و تظاهر به سواد داشتن!
از کشفيات اين اعجوبه، اين است که ناگهان دريافت، قوم پشتون اکثريت است و يک سده ی ديگر دارنده قدرت؛ ازينرو مطالبی سر هم بندی کرد که مطابق ميل روشنفکران و رسانه های قوم غالب( پشتون) باشد و الحق که بسيار دروغ ها پرداخت و روی شرمندگی را سياه ساخت!
من به يک گوشه ازين استحاله عليای مخدره انگشت ميگذارم و حيف ميدانم وقتم را درين باره بيشتر به هدر دهم. لينا خانم نوشته ای دارد زير نام « رنج يک افغونی !» که شايد خودش آن را «شعر !» می انگارد ! يک بخش ای
نوشته چنين است:
به کشورت پناه آوردم /
کودکی بودم که پایم با خاکت آشنا گشت/
جوانیم را در کشورت گم کردم/
زبانم را بفراموشی سپردم/
"تشکر"هایم به "مرسی" /
و "نان چاشت" ام به "نهار" مبدل گشت/
شاعرم حافظ گردید و /
از قابلی وچتنی و چای سبز /
به زرشک پلو/
و طعم شور خیار/
و چای معطر سیاه/
در پیاله های کمر باریک/
با قند خشتی در کنار /
عادت نمودم/
گويا ايشان ، مدتی در ايران مهاجر، بودند و مثل اغلب مهاجران ، خاطراتی تلخ از ايران دارند ، اما ايشان فقط ازين که زبان دری [ زبان معيوب ظاهر شاهی ] شان به فارسی ايرانی مستحيل شده ، ناراحت اند نه چيزی ديگر !!
از همه بدتر اين که گويا خود « هراتی» هستند اما حافظ را شاعر ايرانی [ و گويا بيگانه؟] قلمداد ميکنند ! والله اين ديگر يک جنايت فرهنگی است و بسيار خود فروشی است ....
23 دسامبر 2011, 17:34, توسط خ . نبیل مزاری
خواهر عزیز پروین جان غوریانی درود و ادب پیشکش تان بادا . پوزش میخواهم که نام شما را بار نخستین است میخوانم و اما خانم روزبه را همه میشناسند . امروز کسانی که در جایگاهی اند نیازمند یک سلسله از خودگذری ها و چشم پوشیدنها در گفتار و کردار خود اند ، تا باشد نگهدار یکپارچگی و بی گزندی مردم و سرزمین خویش باشند . شاید خانم روزبه هم مانند دیگر فرهنگیان در بند ، به اندیشه اینکه اگر دری را فارسی بنویسند مورد سرزنش فرمانروایان قرار گیرند ، از نوشتن فارسی خود داری نموده اند . ورنه شک دارم که ایشان مانند یک بانوی نویسنده و سروده سرا ندانند پارتی ، دری و تاجکی یک زبان است . ازینکه از شهرستان خود به سرزمین ایران دیار بدل نمودند و اینک شاکی اند ، نسبت برخورد نابخردانه و ناسپاسانه پادشاهان و فرمانروایان دینی ایرانی بوده که ناگزیر شان کردند تا بجای قابل پلو گرشک پلو بگویند .
اگر آنچی شما می نویسید راست باشد که ایشانرا باور بدین شده که قوم پشتون (اکثریت) اند و غالب ، از آنچی در بالا نوشته ام می گذرم و شما را سزاوار میدانم به این خانم بنویسید : عجوبه !! شاد باشید .
23 دسامبر 2011, 21:12, توسط اطلس .
پروین !
پشتون از زمانی بابو گاندی توسط پاچا خان ( جاهل ) نگهه داشته شده است برای استفاده های رنگا رنگ . بابو گاندی میخواست که هندوستان را با گذاشتن نول تفنگ بر شانه پدران این برادران پشون شما از دست انگریز که در پوست مسلمان های هند خود را جا داده بودند نجات دهد . بدین لحاظ حزب ( خدای خدمتگار ) شکل گرفت و اعضای این حزب با صندوقچه های حلبی که در بین ان سامان دلاکی و ندان کشی و چند نوع پدر کرم شکم و دل دردی بود به قشلاق ها میفرتند در عین زمانی که ریش مردم را میتراشیدند به گوش مردم نیز افکار پاچا خان که در اصل نظریاتی بابو گاندی بد پف میکردند . این سلسله پیش رفت تا اینکه ضیالحق از پشتون و پنجابی حزب ( پختانه پنجابی ) اتحاد را ساخا و انها را در مقابل ( ام کیو ام ) در داخل شهر کراچی فرستاد . تا اینکه این پشتون ها را سی آی ای برای شکستاندن دشمن اصلی خود با اسلحه زنگ زده جنگ اسرایل و مصر مسلح ساخت و افغانستان را میدان جنگ ساخت و به نام اسلامک انها را به مقابل روس ها فرستاد و تا امروز ما لگدی پشتون را که در اصل توسط عربهای به نام اسلام توسط پاکستانی ها به نام قومیت توسط امریکا به نام باشنده اصیل افغانستان به کون خود میخوریم . طرف صحبت ما یک عده رهبرانی هستند که قوم پشتون را جاهل نگهداشته و از انها انگشت ششم برای افغانستان ساخته است . در این حیث و بیث کسی به طرف پشتونی که مردم هستند و زنده گی بد تر از فارسی وان و یا تاجیک و اربک و پشه ء دارد توجه اصلاء نمیکند . زن های پشتون ایا از ازادی و یا زنده گی حد اقل برخوردار هستند یا نه ؟ اولاد های پشتون ها شصت و پنج در صد به مشکل تا سن چهار میرسد ؟ فقر تعلیمی و غذا و دوا و درمان و در بین مردم پشتون افغانستان طوفان میکند . بابا جان به جای دشمنی با روزبه و یا فارسی وان از روزبه و فارسی وان کمک بخواه . تا با هم یکی شوید و فقر و خوشی خود را با هم شریک سازید . باقی خودت فکر کو که چگونه ار فقر فارسی وان و پشتون دشمن های شما یک یک شما را سر قلم کرده میرود . با احترام .
24 دسامبر 2011, 13:11
لینا روزبی که در ایران زندگی می کرد از برکت فرهنگ ایرانی سواد آموخت و بعدها در صدای امریکا راه یافت، کسانی که در صدای امریکا کار می کنند عروسک های کوکی سازمان (سی-آی-ای) بوده و هر بار که ارباب تارهایش را کش کرده همان گونه می رقصد٠ وی زمانی برای احمدشاه مسعود عاشقانه شعر می سرود و سپس افغان ملیتی های اروپا وی را تطمیع و جذب کردند که سرود تیوری اکثریت پشتون ها را بخواند که وی در قبا عوض کردنها محبونیت روزهای نخستین خود را از دست داد
24 دسامبر 2011, 15:27, توسط عاليه احسان هروی
چطور ميشود يک هراتی، حافظ را شاعر خود نداند ؟!
آيا معاش ( تنخواه) صدی امريکا اينهمه فريبنده و وسوسه انگيز است که آدميزاده ، ايل و تبار و فر و فرهنگ خود را فراموش ميکند؟
پس کرزی ها و قسيم ها صد سال ديگر حکومت ميکنند؛ زيرا همه کس را در همه جا ميشود خريد!
25 دسامبر 2011, 05:15, توسط الیاس
این عادت قبیله است که :از نان ما رستم شود --- آخر به ما دشمن شود، همین سیاست مدار های اوغان سواد خود را توسط فارسی تا حدی رساندند حتا خود پشتو از فارسی ساخته شد و حالا جنگ خیلی سرسختانه را بر ضد زبان مادر آغاز کرده اند
25 دسامبر 2011, 10:15, توسط کریم بخش
زمانیکه لینا اخبار میخواند و یا اینکه وی مصاحبه ی همرای یکی ازشخصیت ها انجام میدهند. از پدیدار نیمروخش میتوانی بفهمی که وی خیلی خود خواه به نظر میرسد. راستی امروز به صفحه تلویریون آشنا در فیس بوک سر زدم و به صفحه لینا هم سر زدم که در صفحه ی همین تلویزون همبسته میاشد. بهر حال، به هر خواننده کابل پرس? پیشنهاد میکنم به صفحه فیس بوک این خانم سر بزنند.
25 دسامبر 2011, 11:17, توسط Farhekhta
Lina Rozbih yak zan e kam sawad wali be nehayat shorat talab chezi degari nest
2 می 2012, 17:25, توسط خان
پیام بالا از فواد لامع و شایسته سعادت منگل است
25 دسامبر 2011, 23:02, توسط اطلس .
افسانه صباح !
نول تفنگ را روی شانه پشتون گذاشته لینا روزبه را نشانه رفتهء . این نشان دهنده عقده تو است . تجزیه که تو از شخصیت فرهنگی لینا روزبه نموده ایی ناقص و از دید پخته نظری اگر نگاه گردد فاقدی دلایلی است که بتواند نوشته ترا به اخری بی طرفانه برساند . تو شرحی از کرده و ناکره قوم پشتون که یک واقعیت قومی هستند در افغانستان پیش نموده بر لینا روزبه تاختهء . تا جایی که من از لینا روزبه شناخت دارم او نه تنها دنبال مقام در دار و دسته سر اشپز کری نیست بلکه سی آی ای از روابط پیدا کردن با او در ترس است . این زن در اجرای وظیفه خود نه تنها نظر به قوانین امریکا کاملاء ازاد است بلکه منحیث یک افغان اخلاقاء پای بند ضد و بند اجباری با هیچ قدرتی نیست . از دیدن نیم رخ او به غرور او منحیث یک افغان با افتخار پی برده ء ولی اگر تو قدرت و تجربه و دانشی شناخت روح و ضمیر انسان ها را میداشتی روزبه را بهتر از ان میشناختی که تعریف نموده ء و به او احترم مینمودی . چرا روزبه را زینه یا سنگر برای جنگ خودت بر علیه قومی شریف پشتون میسازی ؟ . خودت سنگر جدیدی باز کن و غریو براه انداز و ثابت کن حقیقت واهی خود را . قوم پشتون توسط 5 درصد از رهبران انها زیر سو استفاده اند , از دیر زمانی است . باز هم برای نجات از دست تخریبات قوم پشتون سرغنه و یا مبداء فساد اخلاقی پشتون ها باید پیدا نمایی . نه اینکه به روزبه بتاری . سرغنه امپریالیزم امریکا است که مانند اخطاپوس فقط با یکی از دمب هایش این قوم شریف و نجیب را از حلق محکم گرفته است . از این واقعه اول پشتون قادر به باسواد شدن نگشته است دوم توسط رهبران وطن فروش و قوم فروش خود همیشه برای مفادات بیگانگانی چون وهابی های سعودی و ملاه های پاکستانی و اخوند های ایرانی دست فروش بوده اند . زجری که قوم پشتون از داشتنی رهبران وطن فروش خود میکشند کم تر از زجری داشتن رهبرانی بی شعوری جهادی های شمال و مرکز جون عبدالله کمپودر و یا ملاه قسیم فهیم و یا قطغنی دوستم , نیست . پس به جای جنگیدن با لینا روزبه که همه عمر در خدمت روشن نمودن اذهان مردم خود بوده به جنگ امپریالیزم امریکا که در کوچه و پس کوچه های شما با موتر های جیب همفی مسلح اماده کشتن عزیران شما هستند بروید و غیرت تان را به نمایش بگذارید . موفق بلشید .
27 دسامبر 2011, 18:03, توسط شبیر کاکړ
من برای لینا روزبه چون خواهر, مادر احترام دارم مانند یک موجود مقدس نزدم قابل احترام است زمانی که احمدی نژاد صفوی مشرب را درقصر سازمان ملل متحد به زبان خودش شرمسار نمود وپرده ازنیات خبیثانه ای ایران آخوندی صفوی برداشت من دستهای لینا روزبه را می بوسم این زن برای من یک الگو ونماد شجاعت وشخصیت مستقل افغان است کسیکه با وجود زنده گی کردن دریک کشور همزبانش بازهم هویت ملی اش را نباخته است وبازهم به استقلال شخصیتی وهویتی خویش باور دارد نزدمن ازهزار مرد بی غیرت , بی وجدان , ازخود بیگانه وطنفروش ,خاک فروش , بی هویت مثل بابک. مزاری وبهمن اسد بودا . افسانه واسطوره وفرشته وغیر دیوها ترجیح دارد
27 دسامبر 2011, 18:21, توسط شبیر کاکړ
یک نمونه ای دیگر از شخصیتهای مستقل این بزرگمرد تاریخ است لطفا بنگرید
http://www.youtube.com/watch?v...
من دستهای این اشخاص مستقل را می بوسم چه مرد باشند وچه هم زن
27 دسامبر 2011, 18:29, توسط شبیر کاکړ
این هم نمونه ای ازشهامت خانم لینا روزبه دربرابر احمدی نژاد صفوی مشرب
http://www.youtube.com/watch?v...
28 دسامبر 2011, 10:33, توسط کریم
آقای اطلس و کاکر!
من میدانم که این مطلب(نگاشته بالا) به روح و روان شما عمیقاً تاثیر گذاشته است. زیرا نبشته ی بالا حاوی مطالب جذاب و حقایقی است که هرگز نمیتوان آنر کتمان کنید. آنطوری بزرگان گفته اند: آفتاب را با دو انگشت نمیتوانید پنهان کنید. پس بنابرین، شمایان هم این حقایق ناب را با انگشتان کثیف تان پنهان کرده نمیوانید. بازتاب حقایق از این دست حقیقتاً روان شما میازارد. آقایان عزیز! هیچگاه طفره نروید و به حقیقت به چشم باز بنگرید و عینک سیاه و دودی افترا و افوات و بهتان را از چشمان تان بردارید و حقیقت را آنطوری که است بگوید.
بیش از 200 سال است که پشتون ها سر اقتدار هستند؟ چی خدمات را برای این سرزمین انجام داده است؟ چی چیزی نیک از خود بجا مانده اند. (اگر شما به تاریخ معاصر نگاه کنید به وضوح خواهید دید که جز تباهی، قتل عام، غارت کردن ها؛ برای کرسی قدرت پدر چشم پسر را کشیده است و برادر برادر کور کرده است. اگر جنگهای هم در مقابل انگیس ها نموده اند، آن هم برای غارت اموال بوده است نه برای ختم نظام های انگلیسیو..... اگر چنین میبود پس مسبب آمدن انگلیس ها همواره شما پشتون بودید. در حال حاظر وسیله آمدن پاکستانی ها، عرب ها ، آمریکاهی ها و .... نیز شما بودید. اگر یکبار تاریخ اقوام افغانستان بخوانید خواهید دید که به استثنای اقوام دیگر این پشتون ها بوده است که همواره تمدن شکنی میکرده در حالیکه قوم تاجیک مردم متمدن ، شهر نشین و فرهنگ آفرین بودند. یکی از دوستان پشتونم(نامش را خصوصی نگه میدارم) میگفت:" که ما پشتون ها زود فروخته میشویم و خود را زود میفروشیم. این یک مسله خیلی دردناک ما قوم پشتون است." و از عدم دسترسی اطفال پشتون خیلی در رنج میبرد!
دوستان گرامی! آیا دیده اید که در یک ولسوالی اگر یک قریه پشتون بوده است آن ولسوالی نا آرام بوده است. چیزهای خیلی حقایق ناب در مورد پشتون ها است ولی از خوصله این قلم خارج است.
در مورد لینا مختصرا باید بگویم که جناب شان کوشش دارد تا در آسیاب پشتون ها آب بریزد. و همواره سعی کرده که پشتونها و طالبان را از جرایم شان تبرئه کند یا عاری از گناه سازد. بهر حال، لینا را در آینده بهتر خواهی شناخت. هرچند گفته میشه که " انسان موجود ناشناخته" ولی حد اقل میشه از رویکردش کماکان به شناخت انسانها پی برد. در اخیر دوستانه خواهش میکنم که اگر تصبره و انتقاد می نماید و یا از خانمی دفاع میکنید لطفاً کلمه خواهر را به کار نبرید زیرا این کلمه خیلی مقدس است. و کلمه نباید بر هر انسان کثیف، چتل، لوده و ده راهی استعمال گردد. پس این خانم سزوار این کلمه نیست! اگر از روی ریا استفاده میکنید باز گپ جدا است.
یک چیز دیگر را فراموش نکنید که لینا برای آمریکا کار میکند. و آمریکای ها در طول تاریخ کوشینده اند تا برای منافع ملی شان از هر وسیله ممکن استفاده نموده و می نمایند. پس یک وسیله تبلغی آنها نیز لینا و همکارانش است. در یک کلمه لینا مبلغ سینه چاک آمریکا!!!
من از هیچ کسی دفاع نمیکنم جزحقیقت
30 دسامبر 2011, 14:13, توسط سید بیگم
لینا یک عروسک رسانه امریکا چیزی بیش نیست. در خدمت نظام سرمایه داری و زبان رسانه ای کشور سرمایه دار استعمار گر!
30 دسامبر 2011, 16:02, توسط Basir Farooqi
Lanat bar Nawesanda w masole in website Shoma Nametwand Ba Haqayeq Robaro shawad Hamesha NAWeshta haye man Wa Manend Man Daha afrad degar Ra Hazf Mikonad Bar Haa Man jawab IN KASifan Fashiseet Haa Wa Nationalist Haa Ra DAdum Ama Shoma Naweshta haye Man Ra DElet NAmnoden Shoma Nameetawaneed HAqayeeq ra Kitman NOmaind Baa Hich waja ,sirfan naweshta hayee kee Mamloo az OQdaa wa Daman zadan Ba nizad parastee wa qawem parsta hast migzareen Buzrgtareen khianat mikonen shoma Dar Muqabel in MIlat Gayor LOtfan Chisman tan RA baz Koneed Degar Bas Hast Mazdore Sifarat HAa wa Marakzi Rizaneyy....
30 دسامبر 2011, 16:06, توسط Basir Farooqi
Jenab Nawesandayee Fasheest Man Midanum Shoma Az Jomla kasane Hasten kee Oqdayee Mandeen Wa Ager Rawantan Motalaya Shawad Az Nigah Rawan Shinasee Shoma Baa Moshkell Rawanee Dochar Gardideen Aqayee Fasheest Shoma Hata Zarfyat Haqayeq Paziree raa niz dar wojodee tan Nadareen Man Midanum Bazi Sifarat Haa Wa Marakeze Rayzaney Az moshkelat Rawane wa Ooqdayee Shoma Soyee isteefada Namoda S...homaa Raa Tahreek Ba Alayhey wahdett Milyee Misazan wa Shoma Minhise yak virus( Mikrob Koshinda) Dar Jamey Maa Montasher Migardeen Ama in Meelat Daanaa Shoma Ra Hich waqt Namigzarand Mawfaq Shaweed Aqayee Fasheeset Man Midanum Shoma Bakhatir Kasbe imtyazat az Sifarat Haa wa Marakezee jasoose ba Har Andazi ke Bashad Zarfyate tan raa az dist Midheen wa Manande Shoma 100 ha fashiseete Deegar shoma Sayee Namoden ke iftekharat wa Buzurg Mardan Tarikh Maayan Raa Mawreed Tamskhor Qarar Bdhen shoma koshish Mikoneed baa pirwayee az filem haa wa qsa haye Afsana wa Afsana bazi Gah Gah Qahrman hayee miley Raa Bad Naam Bsazeen Ama Aqayee fashiseet Shoma Dar ishteebah Hasten iftekhrat Afghan Haa Dar Toole Tarikh Ba Tamamey Donya Sabeet Hast Shoma Baa Mozkhrafat wa Hazyan Goye Bedone Asas wa Door az Haqiqat Namitawaneed Aftab Raa Baa in Bozrgee wa Drokhshish Ash baa 2 Angosht Boposhanen Aqaye Fashiset Shoma Ager koshih Bokone ke Tafriqa wa Nizad parstee Raa Daman Bzanen Aqwam wa Shakhsyat Haye Buzrg Raa Baa Moshkelat Rawanee wa Oqdayee ke Dareen Tawheen Bokonen Hich jay Raa Namigeerad Baa Aan key Shoma Na az Jameeya Afghane Malomatee dareen wa Na Az farhang walaye aqwam Buzrg chora ke chismane Shoma Raa imtyazate Marakezi Rizaney wa jasose Sifarat Haa poshanda Man Ziat Ashya Rawe Namekonum Ama Fard Fard Afghanistan hale ba tamame Manaa Az Jiryan Syasee in kishwar Agahee Darad wa Shomaa Frokhta Shodagan raa namigzarand ke baa in taklif rawanetan baa Manaafeey Oolyaa yee Kishwar Aizz man sadama Bersaaneed Wa Dar Akhir Hum chinan Baa wojod khanum Nawiseenda wa Haqiqat parwar khanum Rozbeeh iftekhar Mikonem key ishan Aaree az harr Nawa Tabizz Resalatee wizdane Wa wazifawee khod raa anjam mideehad Mawfaqyatee harche bishter ishan raa Az Baargahee izeede Motal khwahanum.
30 دسامبر 2011, 18:54, توسط اطلس .
کریم و افسانه صباح !
شما سواد دانستن و یا فهمیدن شعوری شخصی و یا انسانی را ندارید . این را من از نوشتن و جواب های شما دانستم . این خانم لینا میخواهد از پشتون و هزاره و تاحیک وازبک و قطغنی به طور مجموع افغان و یا باشنده گان یک افغانستان متحد بسازد . نه اینکه به قول شمل به توصیه امریکا او از پشتون های خوش گویی میکند و فارسی وان های را بد گویی . او منحیث یک افغان با سواد و دانشی نسبی که دارد از موقعیت استفاده نموده مردم خود را میخواهد روشن فکر سازد راجع به بعضی مسایل روز . شما از عقده های که دارید اورا چه فکر میکند از اخلاق خانواده گی و اجتماعیی و شعور تحصیلی خود نماینده گی میکنید . بس .
1 جنوری 2012, 12:48, توسط Basir Farooqi
Buzrgwaree Muhtram Man Ba Shoma Wa Ba tamam insan haa ihtram Khas darum chon Ke khoda wand Buzrg maa Insan Haa Raa laqabee ashrafe makholqat anyat farmoda omeed Mikonum shoma hum az jomala ashraf Makholqat mahsoob shaween .
Ager Hisee watan Dosti Wa Watan Parastee Ba nazar shoma Nadashtan Fahm,Danish Wa shor Insanee hastt pass Man Wa Maanande Man Hazaran Afrad Degar Be Danish HasTand Ama Har KAs Wa yaa Grohey ke Ba Wahdatee Miley wa Manfeey Miley Maa Bokhwahad Sadama Wareed Saazand Hamesha Maayan Raa Dar Muqabeel khod Khwahad Deed .
2 جنوری 2012, 05:49, توسط اطلس .
بصیر فاروقی !
محترم به نام اسلام وهابی های سعودی از شما مجاهد درست نموده تفنگ امریکا را بروی شانه تان گذاشته اول برادر های شما را توسط شما کشت یعد دشمن شماره یک خود را روسیه را از بین برد . برای استقامت در مقابل دشمنان هیله گر افغانستان , افغانها باید سواد اقتصادی , سیاسی , اجتماعی و فرهنگی داشته باشند . نام اشرف مخلوقات را و صد ها نام دیگر بروی خالق موهوم را انسانها خودشان گذاشته اند . خدا اگر کارهء میبود از قتل شصت و پنج هزار افغان معصوم در سرک های کابل توسط اخوند های نوکری سعودی عرب و پاکستان و ایران جلو گیری میکرد . پیغمبر بی سواد میفرماید که فقیر دشمن جامعه است . درست میفرماید , برای اینکه از فقیر هز با قدرتی هزاران سو استفاده مینمایند و نموده اند ولی از یک غنی به تمام معنی ( ثروت مند و با دانش ) هیچ قدرتی او را منعطف ساخته نخواهد توانست . پس در یا فدرت بودن خود بیاندیشید اگر افغان هستید از این حرف های کته کته بگزرید . ممنون .
9 فبروری 2012, 00:09, توسط لاله
زنده باشد لینا جان روزبه و پاینده بادا عقاید خوب و ضربات کوبنده او بر جسم هر منافق
18 می 2012, 06:53
لینا روزبه را سه سال پیش در تی وی دیدم و فکرش را هم نکردم که افغان است چرا که بسیار فامیده است ما را پیش همه مردم سرفراز کرده افتخار ماست گل سر سبد مطبوعات افغانستان است یگانه نطاق است که
خبر گفتن را حرفوی اجرا میکند لینا جان روزبه بان عوعو کنه سگا تو همیشه پیروز هستی