دو نگاه ساختاری به نظام ریاستی و پارلمانی در آینده افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
صور واشکال ساختارهای سیاسی درجامعه متناسب با وضعیت آن طراحی می شود مهندسی یک نظام وحکومت داری خوب، هدف اصلی سیاست مداران استند.درآلمان ساختارنظام، پارلمانی – فدرالی است که بهترین روش حکومت داری دراین کشور شناخته شده.
آلمان پس ازجنگ جهانی دوم وسقوط فاشیزم ، با طرح نظام پارلمانی- فدرالی به حکومت داری خوب دست یازید وامروز دراروپا سیستم آلمان بهترین ساختار موفق، درتمام عرصه ها است .درآمریکا نظام، ریاستی – فدرالی است.آمریکا با بکار گیری این روش حکومت داری، تبدیل به ابر قدرت جهانی شده ودارای ساختارموفق سیاسی است.درهند کشورهمسایه وآسیایی ساختارپارلمانی تجربه شد درپاکستان کشوری که دارای بمب اتمی شده ودرسال 1947 ازهند جدا شد وتاریخ سیاسی بسیارکوتاهی، نسبت به افغانستان دارد اما با داشتن ساختارسیاسی،متناسب با جامعه پاکستان ، کشورموفق ودارای بمب اتم درمیان تمام کشورهای اسلامی است.
صاحب نظران، استقلال پاکستان را مربوط به ساختارفدارالی آن می داند واگرپاکستان نظام فدرالی نمی داشت با ترکیب متنوع قومی ،اکنون تجزیه شده بود.
درافغانستان نظام های سیاسی همیشه سنترالیزم سلطنتی ویاریاستی بوده ودرتاریخ افغانستان مردم همیشه با سلطنت مطلقه ویا حکومت متمرکز ریاستی سروکارداشته وهیچ گاهی درکشور نظام مردم سالار پارلمانی که صاحب قدرت باشد تجربه نشد افغانستان بگفته رییس جمهورلابرا تواروآزمایشگاه بوده اما لابراتوار ساختارمتمرکزسلطنت ویاریاست.
ممکن است بهترین دوره، دهه ای قانون اساسی 1963 تا 1973 را، نام بگیریم که پارلمان نقش عمده داشت ودراین دوره چهارصدراعظم تغییر کرد وپارلمان صدراعظم را هروقت که لازم می دید ،به پارلمان احضارمی کرد.دراین دوره قدرت ازشکل موروثی وخاندانی خارج شد.اینها ازخوبیهای این دوره بود.احزاب سیاسی ومطبوعات آزاد ی داشتیم.اما می دانیم شاه حرف اول وآخررا می زد نقش شاه سمبلیک نبود امورپارلمان وحکومت درنهایت بدست شاه افغانستان رقم می خورد.
پیش از دوره دموکراسی ،نظام صدارتی داود خان را داشتیم که تمامی قدرت دراختیاروی بود. دوران صدارت داوود خان درسالهای 1953 تا 1963 متمرکزصدارتی بود وقدرت دراختیارصدراعظمرقرارداشت ونمایندگان مردم هیچ نقشی دراداره کشورنداشت.دوره های محمد هاشم خان وشاه محمود نیزقدرت بصورت متمرکزاداره می شد.سلطنت نادرخان از1929 تا 1933 توتالیترواستبدادی بود.
امان الله خان امیر وسلطان روشن فکروتیم همراه وی قدرت را بصورت متمرکز اداره می کرد وپارلمان نقش اساسی درساختارسلطنت امان الله خان نداشت شاه امان الله ودوره امانی ،دوره خرد وعقلانیت سیاسی بود.محمود طرزی ،ملکه ثریا، محمد خان دروازی وآقای داوی ودیگران، بازمان و مدنیت آشنا و قرائت متساهل ازاسلام ودیانت داشتند.نظام، امارتی وسلطنتی مطلقه بود وحکومت پارلمانی دارای قدرت مردمی نداشتیم .
درچهل سال گذشته که رییس جمهوربه آن اشاره داشت، افغانستان هیچ گاهی نظام پارلمانی نداشت دوره های تجربه شده با ساختارهای متمرکزاستبدادی مارکسیستی وامارت طالبانی همراه بود. حکومت مجاهدان دراثر مداخلات خارجی همیشه درگیر منازعات داخلی شد ودرزمان حکومت مجاهدین ازسالهای 1991 تا 1996 تعریف مشخصی ازساختارسیاسی درافغانستان عرضه نشد.امارت طالبان سنترالیزم ومرکزیت گرایی ایدلوژیک ارائه کرد. قرائت خشن ازآیین خداوند باعث بدنامی دین شد.آنها درامارت اسلامی شان سرمی بریدند ،دست و پا، بنام اجرای شریعت قطع می کردند. دوره طالبان با هیچ سا ختارسیاسی شناخته شده دردنیا، سازگاری نداشت آنها با کبل حکومت می کردند ومطمئنا، آنرا کنارنگذاشته وبرگشت شان با کبل خواهد بود.
درسال2001 بااجلاس بن درآلمان نظام تازه ای درافغانستان با همکاری جامعه جهانی بوجود آمد.رییس جمهور حامد کرزی با سرمایه خارجیها وارتش آنها قدرت را درکابل گرفت دوره های موقت، انتقالی ، ومنتخب با کمک خارجیها،قوام یافت .ازسال 2001 تاکنون باهمکاری جامعه جهانی وارتش وپول آنها حکومت ریاستی ومتمرکزافغانستان تجربه شد .افغانستان درعصر رییس جمهورکرزی لابراتواروآزمایشگاه قوتهای خارجی است.
اما مشکل کاردرکجا است وچرا وضعیت افغانستان تغییر نمی کند؟.افغانستان دراین دوره ازکمک جامعه جهانی بهره مند بود اما پول آنها تاثیرات روشنی درفقر زدایی نداشت امروز درافغانستان بیش ازپنجاه درصد مردم زیرخط فقر زندگی می کنند.فساد وغارت اموال مرد م دراین دوره شد ت وابعاد بشتری گرفته است کابل بانک نمونه ای بارز این چپاول ثروت مرد م است.
دلیل مساله ساختارنظام بد ،ریاستی ومتمرکزاست .قدرت دراختیاریک فرد قراردارد وهیچ کسی دراین نظام متمرکز ریاستی جرات سئوال ازحکومت را ندارد.احمد ضیاء مسعود معاون پیشین رییس جمهورکرزی، هنگام بازگشت ازکنفرانس برلین درمیدان هوایی کابل گفت که وزارتخانه های افغانستان درطی بیش ازده سال است که نتوانسته سی درصد بودجه ای انکشافی خود را مصرف نمایند .
این مساله نشان می دهد که هفتاد درصد پول بدلیل نبود ظرفیت درنظام ریاستی بمصرف نرسیده.فقر وبیچارگی مردم زیادترشده زیرا که پولهای مربوط به انکشاف افغانستان درطی ده سال ازحکومت رییس جمهورکرزمصرف نشده است.تغییر دروضعیت مردم با صرف هزینه ها برای مردم ممکن است.پولهای که باید برای بازسازی وزندگی مردم استفاده شود، برگردانده شده.
درنظام ریاستی قرارداد های مهم اقتصادی ازآن وابسته گان حکومت است وپارلمان نمی تواند سئوال کند زیرا که اختیارات ، دردست یک تیم قرارگرفته وقدرت دراختیارحکومت است.درنظام ریاستی، مدل حکومت داری بگونه ای است که دیگربخشهای ازدولت کارایی ندارد وهمه متاثر از تصمیم حکومت ورییس جمهوراست.قوه قضائیه ،قوه ای مقننه درنظام ریاستی درنهایت امرزیرسلطه حکومت قرار می گیرد.درساختارمتمرکزریاستی خیال می کنیم که نهاد های مستقل وجود دارد اما همین نهاد ها درنهایت امرزیر فرمان و سلطه نظام قرارمی گیرد ومجری احکام رییس حکومت می شوند.
رییس جمهورمنتخب درمدت پنج سال حکومت می کند وکسی قادرنیست وی را مورد سئوال قراردهد.درمدل حکومت پارلمانی صدارتی ،پارلمان کشورمی تواند وحق دارد رییس حکومت را درخانه ملت بخواهد وازوی سئوال کند.زیرا رییس حکومت با رای پارلمان برگزیده شده وپارلمان می تواند صدراعظم منتخب را مورد پرسش قراردهد.روش حکومت داری خوب با ساختارپارلمانی ممکن است.مدل ریاستی متمرکز غیر قابل کنترل است ومنجر به توتالیترودکتاتوری می شود.حکومت داری خوب با نظام پارلمانی صدارتی ممکن است.
رهبران جبهه ملی درکنفرانس برلین نظرات سیاسی خود را درمرکز اکادمی برلین درمیان گذاشتند ودرپایان نامه ای کنفرانس به هفت مساله اساسی اشاره کردند که عمده ترین آن سا ختارنظام پارلمانی بجای ریاستی بود که باید مورد آزمایش قراربگیرد.
البته این یگ نگاه سیاسی است که هرشهروند افغانی حق دارد درمورد آن سخن بگوید.رهبران جبهه ملی افغانستان درگفتگوها ودرکنفرانس های خبری مکررا به این نظر تاکید کرده وبا نظر ساختارمتمرکز ریاستی به مخالفت برخواسته اند آنها استدلال شان همین وضعیت فعلی است.ده سال حکومت افغانستان با نظام ریاستی متمرکز کارکرد، ولی تجربه ده ساله نشان ازشکست وناکامی ساختارمتمرکزدرکشوراست.
دومساله اساسی دیگر درنظرات رهبران جبهه ملی بازتاب یافت است، یکی نقش احزاب درنظام انتخاباتی.رای تناسبی احزاب درپروسه انتخابات، بجای رای واحد غیرقابل انتقال،مورد خواست رهبران سیاسی است. هدف ازطرح مساله این است که قاعده دموموکراسی دریک کشور، احزاب سیاسی آن شمرده می شود.دموکراسی با قبیله ،سمت ،طایفه،ومذهب خاصی ممکن نیست.پایه دموکراسی مشارکت احزاب درقدرت سیاسی ازطریق انتخابات ممکن می باشد.
موضوع دیگری قابل بحث ، گفتگو با طالبان است که رییس جمهورکرزی درنظر دارد رهبری مذاکرات صلح با طالبان را به تنهایی بدست بگیرد. این نگرانی برای احزاب سیاسی مخالف اندیشه طالبانی وبرای جامعه مدنی وجامعه زنان که طالبان باحضورآنها درجامعه مخالف است ،باعث نگرانیهای زیادی شده ورهبران جبهه ملی خود را طرف اصلی طالبان درجنگ وصلح می دانند آنها به سیاستهای رییس جمهورکرز اعتماد ندارند ونگران معامله با سرنوشت شان هستند این دغدغه، وجه مشترک همه ی طرف های است که با اندیشه ای طالبانی مخالف هستند. دربیانیه هفت ماده ای برلین به وضوح به این مساله اشاره شده.کسانیکه با افکارواندیشه های طالبان مخالف هستند باید درمتن گفتگوها قرارداشته با شند.
مولوی اسلا رحمانی با واقع نگری به این مساله اشاره کرد وی بدلیل این که تجربه دارد وزمانی یکی ازمقامات برجسته ای طالبان بود، به اهمیت مذاکرات ومشارکت طرفهای درگیر واقف است آقای رحمانی نیزبه این نظر است که مذاکرات با وفاق ملی ومشارکت سران اقوام واحزاب، راه انداخته شود.آقای رحمانی به مساله واگذاری چند ولایت درجنوب کشوربه طالبان نیز اشاره داشت وی فرد مطلع است ومی داند که چه اجندایی درگفتگو با طالبان وجود دارد. دراین صورت افغانستان توسط طالبان تجزیه می شود.
ساختارهای فدرالی،تجزیه افغانستان با واگذاری ولایات جنوبی ،کاردرستی نیست ورهبران جبهه ملی با این طرزدید به شدت مخالفت کرده.آنها مشخصا به جای نظام ریاستی متمرکز فعلی ، ساختارغیرمتمرکز وپارلمانی را مطرح کرده اند نظام پارلمانی درواقع نگاهی متفاوت درکنار ساختارمتمرکز ریاستی است واین نگاه درسیاست افغانستان هم اکنون، تبدیل به گفتمان سیاسی شده وبا تلاش وپی گیری می تواند به یک گفتمان ملی درآینده مبدل شود. دونگاه ساختاری، متمرکز وپارلمانی درسیاست آینده افغانستان مطرح است.مهم طرح مرام واندیشه ای سیاسی.رهبران جبهه درشرایط حاضر با مسئولیت تاریخی به قضیه برخورد کرده ومطمئن هستند که درایده ای طرح نظام پارلمانی صدارتی به عنوان یک حرکت فکری وسیاسی، تنها نمی مانند.
پيامها
29 جنوری 2012, 16:00, توسط Naser
بهترین راه تجزیه اوغانستان است. اگر اوغانستان تجزیه نشود همین بدبختی و کشت و کشتار ادامه میابد.