درحاشیهء نوشته های آقایان مسعود فارانی و میرزایی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چندی قبل نوشتهء اقای مسعود فارانی را درزمینهء زبان فارسی ودری در دوقسمت خواندم اما مقالهء آقای میرزایی مرا از ارائهء ابراز نظر راجع به نوشته آقای فارانی بی نیاز ساخت به عبارت دیگر آنچه را میخواستم بنویسم صد بار علمی تر وگویا تر از آن را ازقلم آقای میرزانی خواندم که تکرار مکررات را برخویش وبرخواننده گان لازم نمیدانم .
برداشت من از نوشته های آقای مسعود فارانی این شد که ایشان ازجهانی شدن زبان فارسی سخت درهراس افتیده اند که مبادا فارسی زبانان افغانستان با همزبانانشان خارج ازمرزهای جغرافیوی کنونی به داد وستد مبادلات فرهنگی بپردازند. ازنکات دیگر نوشتهء محترم مسعود فارانی یکی هم این بود که زبان فارسی بالای اقوام ایرانی چون ترکهای اذری؛ عربها کردها خصوصا ترکها به زور تحمیل گردیده است وآنها را فارسها تحقیر وتوهین میکنند وحتی اینکه خر خطابشان می نمایند. من خیلی زیاد پیش نمی روم زیرا لینکهای هردو نوشته را در پایان این مقاله گذاشته ام خواننده گان عزیز خود میتوانند به هردو نوشته مراجعه نمایند. اما من میدانم که آقای مسعود فارانی چرا پا دررکاب قزل ارسلان فاشیسم اوغانی نهاده اند. قزل ارسلان فاشیزم اوغانی به ذرایع مختلف درین کوشش است تا ثابت کند که افغانستان کشور فارسی زبان نیست. افغانستان با کشورهای همجوارش جز پاکستان هیچ وجه مشترک تباری ؛ زبانی وفرهنگی ندارد. هرکی از افغانستان است اوغان است. این معادله ضرورت به تحقیق وتفحص وموشگافی زیاد ندارد. ولی بنده چنانچه عرض کردم بالای سخنان کوبنده وعلمی محترم میرزایی نمیخواهم چیزی ر اضافه کنم.
تنها چیزی را میخواهم خدمت مسعود فارانی بعرض برسانم این است که هیچ فارسی زبانی زبان خویش به زور وازطریق تدویر کورسها ی اکابر در ادارات دولتی بالای غیر فارسی زبانها تحمیل نکرده اند . شما نا حق خودرا تکلیف داده اید ودایهء مهربانتر از مادر برای ترکهای ایرانی خودتان را جازده اید. درنظام آخوندی ایران امروزی آنقدر که آیت الله ها وآخوند های ترک وآذری وعرب قدرت دارند دیگران ندارند واساسا این بحث قومی میان آنها یک بحث پیش پا افتاده وزائد بشمار میرود. شما خودتانرا هیچ زحمت ندهید .یک موضوع دیگررا به تائید حرف ها محترم میرزایی خدمت محترم مسعود فارانی باید علاوه کنم که نفرت شما از رژیم پهلوی ایران نیز کاذبانه است زیرا همان رژیم پهلوی بود که تمام افتخارات منطقه منجمله نام ایران را بالای کشور خویش یعنی فارس گذاشت ولی دولت شاهی اوغان که در پنجه های آهنین هویت سازان مزدبگیر استعمار اوغانی قرار داشت کوچکترین اعتراضی نکرد برعکس تمام نام های تاریخی مناطق را به نفع همان رژیم پهلوی تغیر داد. همان ترتیب که آقای میرزایی فرمورده یک سازش پنهانی شیطانی میان مسؤولان نظامهای غیر مردمی هردو کشور بمیان آمده بود ودرین حاتم بخشی های فرهنگی نقش اوغانهای قدرت مند کابل خیلی برجسته است که حالا همه به آن معترف اند. جهت معلومات مزید آقای مسعود فارانی باید عرض کنم که درپهلوی نظریات آقای ناصر پور پیرار میتوانند نظریات محترم احسان یارشاطر را نیز بخوانند که رژیم پهلوی برای چی نام کشورش از فارس به ایران تغیر داد درحالیکه تمام آثار باستانی آریانا وایران قدیم در افغانستان نامنهاد قرار دارد. ودرحقیقت همین خطه است که مهد پیدایش زبان فارسی است. ولی متاسفانه تحقیقات وپژهش های محترم مسعود فارانی رنگ وبوی سیاسی دارد ونمیخواهند به آن مسایل تماس بگیرند با وجودیکه حقیقت را خوب میدانند. بناء آقای مسعود فارانی قبل ازهر کس دیگر مصداق همان مقولهء برشت شده اند پیش از آنکه دانسته باشند کسی که حقیقت را میداند وآنرا پنهان میکند تبهکار است.
اما من نمیخواهم سخنان تکراری را بار دیگر تکرار کنم من میخواهم حرف های جدیدی درین نوشته با خواننده داشته باشم. حرف جدید یعنی اینکه فارانی ها کیها اند؟ طرز فکر شان چیست وچه میخواهند؟ لازم می بینم که روشنی درمورد شخصیتهای چند بعدی برادران فارانی بیندازم.
فارانی ها چند برادر بافرهنگ وباسوادی از دیار کنر افغانستان میباشند که مطابق بعضی مسموعات نسبت قرابتی با خانوادهء سیدجمال اسعدآبادی نیز دارند ولی بصورت موثق درین باره من حکم کرده نمیتوانم.
برادران فارانی عبارت اند از : محمود فارانی؛ مرحوم داوود فارانی که چند سال قبل به نحو مرموزی درشهرکابل پدرود حیات گفت ؛ مسعود فارانی؛ فاروق فارانی.
بنابه نوشته های محترم پرتو نادری؛ محمود فارانی برادر بزرگ فارانی ها از پیش کسوتان شعر سپید درافغانستان میباشد. اشخاصی مانند بارق شفیعی؛ سلیمان لایق؛ مرحوم یوسف آیینه نیز ازهمان نسل میباشند. مرحوم داوود فارانی نیز زمانی از گوینده گان مشهور رادیو افغانستان بوده است. آقای محمود فارانی را یکی ازپیشتازان تیاتر افغانستان نیز میدانند که همراه با مرحوم رفیق صادق؛ استاد بیسید؛ مرحوم عبدالرحیم ساربان؛حمیدجلیا ودیگران محشور بوده است. محمود فارانی بعداز پیروزی خلقیها یک دوره زندان را نیز پشت سر گذاشته اند که شاید برای اولین وآخرین بار تنها زندانی که توانست اززندان پلچرخی کابل فرار کندمی باشند که جزئیات آن به این قلم معلوم نیست. ولی این برادران بافرهنگ ونویسنده وشاعر درهیچ مقطع زمانی برامد خوبی نداشته اند. تاکنون معلوم نیست که خود برادران درمیان خودشان تاچه اندازه درموضوعات سیاسی وادبی اتفاق نظر دارند ولی آنچه که اطلاعات این قلم میرساند نوعی ازیک سلسله تناقضات وابهامهای عجیب وغریبی درین خانواده بمشاهده میرسد.
یکی از دوستان از قول صفی الله ثبات مربی تیم فوتبال افغانستان درسالهای شصت وهفتاد میلادی روایت کرد که آقای محمود فارانی میخواهد مانند غبار وفیض محمدکاتب ومحمد صدیق فرهنگ تاریخ چندصد سال اخیررا به رشتهء تحریر درآورد ولی وصیت او این است که این تاریخ بعدازمرگ وی بچاب برسد.
این دوست عزیز میگوید که صفی الله ثبات از آقای محمود فارانی پرسیده اند که چرا تا وقتیکه درقید حیات میباشند کتابش را به نشر نمی سپارد تا دیگران نیز روی صحت وسقم آن اظهار نظر کنند ولی محمود فارانی درجواب گفته است که این تصمیم شخصی وی میباشد
این نیز شایان ذکر است که محمود فارانی یکی ازمصاحبان شخصی شهید احمدشاه مسعود بوده است. راوی میگوید دریکی ازفصل های سرد زمستان آقای محمود فارانی همراه بایکی ازپیلوتهای متقاعد نیروی هوایی پاکستان که حیثیت قهرمان ملی پاکستانرا درجنگهای هندو پاکستان دارا بود سفری به مقر فرماندهی احمدشاه مسعود به استان تخار می نماید که بعداز آن سفر دربهار سال بعدی احمدشاه مسعود همراه با تعدادی دیگری از فرماندهانش برای اولین بار بعداز گذشت چندین سال سفری به کشور پاکستان میکند که دولت پاکستان بازهم برای نخستین بار بعداز سقوط سردار داوود بصورت رسمی وعلنی به عالی ترین سطح دییپلوماتیک از یک شخصت افغانستانی پذیرایی می نماید.
معلوم نیست که آن قهرمان پاکستانی به اسم ام ام عالم خان وآقای محمود فارانی درتشویق احمدشاه مسعود بخاطر برقراری روابط مستقیم با پاکستان چقدر نقش بازی کرده اند.
از آن هم گذشته دوست دیگری میگوید بعداز سقوط حکومت داکتر نجیب الله احمدزی دریکی از جلسات رسمی میان میرزا اسلم بیگ واستاد برهان الدین ربانی آقای محمود فارانی را نیز دیدم وبعدا از استاد ربانی پرسیدم که آیا آقای فارانی عضویت جمعیت اسلامی را دارد استاد ربانی مرحوم باخنده به شکل کنایه گفت که نخیر! برعکس جمعیت اسلامی عضو محمود فارانی است. یعنی اینکه جمعیت اسلامی به محمود فارانی ضرورت دارد ونه محمود فارانی به جمعیت اسلامی.
اطلاعات دیگر ازقول مرحوم غلام سرور بلوچ سابق معاون بانک پشتنی حاکی از آن است که درسالهای راکت پرانی های گلبدین حکمتیار آقای محمود فارانی مغز متفکر یک کودتای ناکام برضد استاد ربانی نیز بوده است . آقای محمود فارانی درهمدستی با بلال نیرم یکی از فرماندهان سابق گلبدینی درپغمان ؛ فاضی محمد امین وقاد سید ظاهر وکیل سابق مردم شکردرده درزمان شاهی مهمانی را درپغمان ترتیب داده بودند وازاحمدشاه مسعود واستاد ربانی دعوت نموده بودند که درآن اشتراک نمایند ولی هم استاد ربانی وهم احمدشاه مسعود به عوض خودشان چند تن از افراد شناخته شدهء حزب جمعیت اسلامی را می فرستند.طرح آقای فارانی این بوده است که بعداز آنکه استاد ربانی ومسعود به محفل حاضر میشوند افراد مسلح بلال نیرم وملاعزت وغیره فورا افراد ومحافظین مسلح ربانی ومسعود را باید خلع سلاح نموده ودرصورت مقاومت از پا درآورند بعد استاد ربانی ومسعود هردو را زنده دستگیر نموده وبازور وفشار استعفای آنهارا گرفته وبعد رادیوافغانستان را نیز درکنترول خویش درآورند واعلان سرنگونی حکومت را بنمایند. البته این طرح مقارن با سالهایست که گلبدین حکمتیار با جنرال عبدالرشید دوستم شورای عالی هماهنگی را ساخته بودند وبرضد حکومت برهان الدین ربانی درجبهات مختلف منجمله کابل درحال نبرد بودند.
ولی برعکس درهمان روز مقر فرماندهی گلبدین حکمتیار توسط جنگنده ها وبم افگن های حکومت برهان الدین ربانی درچهارآسیاب مورد حمله قرار میگیرد وگلبدین حکمتیار بار دیگر از آن حمله جان سالم بدر برده ولی زخمی میگردد. معلوم نیست که تاچه اندازه این پلان کودتای آقای محمود فارانی باحملهء هوایی بالای مقرفرماندهی حکمتیار ارتباط منطقی دارد. ولی چیزی که روشن است این است که درمهمانی آقای بلال نیرم تعدادی از سران جمعیت اسلامی اشتراک ورزیده بودند.
مرحوم سرور بلوچ چشمدید خویش از مهمانی پغمان چنین بیان کرده است:
’’خانهء من درکوچهء مرغها درشهرنو بود که دوستی برایم زنگ زد که فردا روز جمعه درپغمان ملاعزت وبلال نیرم یک مهمانی را ترتیب داده اند استاد ربانی واحمدشاه مسعود نیز میایند وروی اوضاع جاری کشورصحبت شده وراه های بیرون شدن ازین بن بست به بحث وکنکاش گرفته میشود. ازاینکه شما شخصیت بیطرف هستید وازساکنان اصلی پغمان نیز میباشنید لازم دیدم که شمارا نیز خبر کنم.
من هم بلا درنگ این دعوت را پذیرفتم فردا موتر آن دوست آمد ومن هم راهی پغمان شدم . خلاصه زمانی که ازموتر پائین شدیم مارا به یک باغچه رهنمایی کردند همهء حاضران ماشاء الله ریش های مبارک وپکول داشتند چشمانم به وکیل صاحب سیدظاهر وکیل سابق مردم شکردره خورد که مانند من ریش نداشت خودرا به او رساندم بعداز مصافحه واحوالپرسی درکنار همدیگر نشستیم. چند دقیقه بعد قاضی امین وقاد نیز تشریف آورد وبعد یکی دو مولوی صاحب از حزب حرکت مولوی صاحب نبی نیز حضور یافتند . بالاخره وقت نان نزدیک شده میرفت. ومیزبانان خیلی عجله وتشویش ازخود نشان میدادند که خدا کند استاد وآمرصاحب زودتر تشریف بیاورند ورنه نان سرد میشود. ولی بعداز چند دقیقه مرد مبارک دیگری وارد محفل شد وبازبان پشتو گفت که استاد تشریف نمی آورد ومرا به عوض خویش فرستاده است. این شخص مبارک مولوی صاحب سخیداد فایز نام داشت که گفته شد معاون آقای ربانی میباشد. باآمدن مولوی صاحب ورساندن این پیام تقریبا آب سردی بالای روح وروان تعدادی ازمیزبانان ریخته شد گفتند حالا که استاد تشریف نمی آورد اول باید نماز ظهررا بخوانیم بعد به خوردن نان شروع کنیم. چند دقیقه بعد چند نفر دیگری از رادیو افغانستان تشریف آوردند که نمیدانم شاید به نماینده گی ازآمرصاحب مسعود بود.
ولی بهرترتیب بعداز نماز نان آماده شد ؛ نان را نوش جان کردیم بعد ازآن بحث های سیاسی درگرفت. یک هموطن جلال آبادی برضد تفنگ سالارانی که بنام جهاد بالای مردم ظلم کرده بودند یک سرودهء زیبا را خواند که با واکنش تند آقای مولوی صاحب سخیداد فایز مواجه شد. بعد قاضی امین وقاد بدفاع ازشاعر همولایتی خویش با سخیداد فایز درگیری لفظی نمود. بعدا بلال نیرم خودش رشتهء سخن را بدست گرفت وازخیانت رهبران تنظیم ها سخنان خیلی تند وعصبانی ایراد کرد.
همان دوست عزیز را چندسال بعدش درزمان حاکمیت طالبان درسویس ملاقات کردم وی گفت : والا معاون صاحب خدا درزمان حکومت ربانی سرما وتو رحم کرد. گفتم چطور؟
گفت همان مهمانی پغمان یادت است؟
گفتم بلی!
گفت آن یک پلان کودتا بود که خداوند طرف ماو شما شد که ربانی ومسعود همانروز نیامدند.
گفتم چطور؟
گفت من هم خیلی ناوقت خبر شدم بمن بعدا گفته شد که آن مهمانی بخاطر دستگیرنمودن مسعود وربانی توسط محمود فارانی براه انداخته شده بود.
من گفتم چطور من خو آنجا محمود فارانی را ندیدم
وی گفت: محمود فارانی خودرا مخفی ساخته بود عملی شدن پلان بدست بلال نیرم و قوماندان مشتاق ملاعزت وغیره بود. شاید هم ازمیان این فوماندانها ملاعزت مسعود یا ربانی را گفته بود که درآن مجلس حاضر نشوند ورنه خدا میداند که سرنوشت ما وشما بکجا کشانده میشد. ختم.
ازین بیان مرحوم غلام سرورخان بلوچ چنان معلوم میشود که محمود فارانی پلان کودتا را علیه برهان الدین ربانی واحمدشاه مسعود میخواست بمنصهء اجرا بگذارد که بدلایل نامعلومی ناکام مانده است.
اما سوال این است آیا احمدشاه مسعود واستاد ربانی تا آخرین لحظهء عمرشان ازین پلان محمود فارانی خبرشدند ویانه؟
اگر خبرشده بودند باید محمود فارانی را مجازات میکردند که نکردند برعکس محمود فارانی تاسطح سفیر ونمایندّ دولت برهان الدین ربانی پیش رفت. باهمه حال این قلم آنچه درین زمینه معلومات داشتم آنرا برشتهء تحریر درآوردم مسؤول ثقه بودن ویا نبودن آن من نیستم.
اما یک چیزیکه واضح وروشن است محمود فارانی یکی از عناصر کلیدی در استخبارات نظامی پاکستان بوده است . او با بسا از جنرال ها وصاحب منصبان متقاعد پاکستانی خصوصا میرزا اسلام بیگ روابط خیلی نزدیک دارد. او در دوران اقامتش در پاکستان همیشه مانند دیگر رهبران جهادی توسط سازمان استخبارات نظامی پاکستان درجاده های شهرپشاور اسکورت میشد. وبه امر واستشارهء مقامات ای اس آی سفری بدیار تخارستان نموده وبه زیارت شیر درهء پنجشیر شرفیاب گردید. اما معلوم نیست که آقای فارانی این حوادث را نیز درج کتاب تاریخ خویش نموده است ویا نه. اگر نموده باشند خدا کند که یکطرفه نباشد که هر بدی وزشتی را به مخالفان خویش وهر نیکی وخوبی را به دوستان خویش نسبت داده باشند .
آقای محمود فارانی نخستین شاعر فارسی زبان است که برای اولین بار سرود رسمی کشوررا به زبان فارسی سرائیده است که همان سرود در دوران حاکمیت مچاهدین بحیث سرود ملی افغانستان شناخته شده بود که بعداز بقدرت رسیدن حامد کرزی پشتونها آنرا نیز تحمل نکرده وبه زبان پشتو تبدیلش کردند.
قلعهء اسلام قلب آسیا
جاویدان بادا خاک آریا!
این سرودهء زیبا اثر محمود فارانی است که خودش آنرا به توصیهء برهان الدین ربانی سروده است وکامپوز آن نیز از اقای وهاب مددی میباشد که درآن سالها در افغانستان تشریف داشتند.
خوب؛ حالا من نمیدانم که آقایان فاروق فارانی ومسعود فارانی که این همه نفرت وانزجاری که از مسعود وربانی دارند دربارهء شهکاری های ادبی وسیاسی برادرشان چه نظر دارند آیا متوجه عملکرد برادرشان نیز شده اند ویانه؟
به نظر بنده آقایان مسعود فارانی وفاروق فاروق قبل ازآنکه احمدشاه مسعود را بحیث جانی وجنایتکار به معرفی بگیرند ازبرادرنازنین خویش بپرسند که آیا او هم مانند آنها درمورد احمدشاه مسعود فکر میکنند ویانه اگر برادر بزرگشان احمدشاه مسعود را بحیث جانی وجنایت پیشه برسمیت نمی شناسند لطفا در رد نظریات برادر شاعر؛ فیلسوف ؛ مورخ وسیاست مدار شان چیزهای بنویسند تا خواننده گان عزیز به صداقت نوشتاری شان باورمند شوند. درغیر آن تا وقتیکه انتقاد واصلاحات را ازخویش شروع نکنند حرفهای شان درمورد زبان ورویدادهای چند سال پسین به باد هوا خواهد رفت.
جالبترین نکتهء غیر انسانی که درنوشتهء محترم مسعود فارانی یافتم آن بود که فرزندان جنایتکاران نیز مشمول جنایات پدرانشان شده است که این منطق را هیچ آیئن ودین زمینی وآسمانی قبول ندارد که فرزندی را بخاطر جنایات پدرش به دادگاه یا هم به قتلگاه بفرستند مگر درقانون قبیله ایی اوغان این رسم موجود است. من از خواندن این نکتهء مضمون آقای مسعود فارانی واقعا شوکه شدم آنجا که میفرمایند:
’’برویم جلو فرزندان جنایتکاران جنگی را بگیریم که تازه دم با اشتهای قویتر از پدران شان تمساح وار در راه اند تا آخرین هستی مردم را بتاراج ببرند. راه نجات مردم را از دست آنها برجسته سازیم.’’
پرسش این است که برای جلو گیری از جنایت فرزندان جنایتکاران ازکدام راهکارها باید استفاده کرد آیا فرزندان را به نام مهمانی زهر تزریق کرد یا اینکه همه را بدون محاکمه ازطریق میدیا مانند پدرانشان بخاطر اینکه فرزند جنایتکاران اند ازتمام حقوق شهروندی محروم ساخت. این دیگر به خود آقای مسعود فارانی برمیگردد که با فرزندان جنایتکاران چگونه عمل میکند ولی نظر من این است که اثبات جرم وجنایت ازصلاحیت محاکم ودادگاه های مستقل میباشند نه ازصلاحیت ایشان. ایشان صرف به حیث نویسنده حق دارند آنچه را که جنایت می شمارند بصورت مستند ازطریق وسایل اطلاعات جمعی افشا سازند ولی صلاحیت صدور حکم را ندارند. ممکن است که بخش بزرگی از ادعاهایشان به واقعیت نزدیک نباشد وتنها شایعه باشد.
پيامها
16 فبروری 2012, 01:59, توسط زبير ترابی
جناب بهمن ! بسيار مطلب دقيقی را به ميان کشيده ايد! واقعا اول بايد آقای مسعود فارانی در باره زندگانی و کار و بار سياسی ـ فرهنگی(؟) اخوی ارشد که عالمی را متحير کرده است ؛ روشنی افگند! محمود فارانی در دوره حاکميت حزب ديموکراتيک خلق ، چند بار با بارق شفيعی ( از ارکان حزبی) ديدار داشت اما گويا نتيجه ای ثمر بخش برای وی نداشت!
سپس در يک خانه تيمی ( ظاهرا خانه غصبی از يک هندو)
مستقر شده بود و سرپرستی يک باند دزد و آشوبگر را به عهده گرفت! دولت خلقی اورا گرفتار کرد و به زندان فرستاد؛ از زندان نميدانم چگونه رها شد و خود را به پاکستان رسانيد ، با استاد ربانی و استاد سياف روابط نزديک داشت و احتمالا توسط اين دو به آی . اس،آی معرفی شد و آنجا به حدی مقرب شد که جيپ شخصی و محافظ شخصی و نوکر و خدم و حشم داشت!
در دوران حکومت مجاهدين، محمود فارانی ، همه کاره بود، با يک پرزه خط و يک امضاء قادر بود از استاد ربانی، پول هنگفت و تکت طياره و سفرخرچ بستاند !
سفير و ووزير مختار شد ؛ و تا دوره کرزی نيز همه کاره بود!
بهر حال اگر آقای مسعود فارانی از تبهکاران جنگی نفرت دارند، قابل بحث نيست زيرا همه مردم کشور از سران تنظيم ها متنفرند ؛ اما اينکه جناب مسعود فارانی عليه احمد شاه مسعود و ربانی، شعار ميدهند و آنان را دشنام ميدهند ، يک کمی شگفت آور است، مگر ربانی و مسعود ، ولينعمت برادر ارشد آقای مسعود فارانی نبوده اند؟!
به هر حال « شاعری» برای محمود فارانی ، گويا از فروع امور ( وشايد دون شان ايشان) باشد!
آقای محمود فارانی، در جمهوری اسلامی ايران نيز مدتی به «امور مخفی» اشتغال داشته اند و از همين کشور به حيث شاردفير ( کاردار) عازم اوکرايين شدند !
اميد است آقای مسعود فارانی ، حقايق را در باره برادر بزرگ و روابط خويش با ايشان ، صادقانه بازگو کنند ؛ ورنه شايعات ديگری نيز در باره خانواده فارانی وجود دارد که ازان می گذرم . احترام . محمد زبير ترابی
16 فبروری 2012, 14:14, توسط هم سلول زندان
جریان فرارش من بیاد دارم وی را هم سلولهایش نمایندهء خود بخاطر گرفتن نان سیلو تعین کرده بودند
او هرروز میرفت تا نان سیلو را برای دیگر هم سلولهایش بیاورد ولی یکروز دراثر کدام سازش بیرونی
و بهانهء آوردن نان خودش را درکابین عقبی موتر پنهان کرده بود و دریور مثل اینکه خبر بوده ویا نبوده
ولی بهرترتیب وی توانست اززندان بیرون کشیده شود .
اما بعداز آن فرار آقای فارانی دولت وقت قیدگیری ومراقبت را صد چندان بالا برد.
او خودش را نجات داد ولی دیگران را درمشکلات بسیاری انداخت.
16 فبروری 2012, 19:48, توسط فرشید
در تاریخ افغانستان محمود فارانی تنها شاعری به حساب می رود که با پوشیدن یونفورم پلیس دزدی می کرده آن هم از یک خانواده ی هندو. شخصیت ادبی محمود فارانی پس از گرفتاری به حیث یک دزد ؛ مرد واز او شخصیت دیگری زاده شد که همان جاسوس آی اس آی می باشد. ازروی نوشته های برادران محمود فارانی می توان حدس زد که آن ها نیز مثل لا لای خویش به کدام مرکز مرموزی سر سپرده اند.
16 فبروری 2012, 19:37, توسط پیام
در مورد این مطلب که به نقل از احسان یارشاطر نوشتهاید که نام ایران کنونی در گذشتهای نه چندان دور، فارس بودهاست، مناسب است به مقاله ای که لینکش در زیر آمده مراجعه فرمایید اگر واقعا میخواهید حقیقت را کشف کنید! نویسنده مقاله نشان داده که مترجم تحریفگر اوغان، دست به تحریف سخنان احسان یارشاطر، پژوهشگر ارجمند ایرانی، زده است.
چرا نمی خواهید بپذیرید که کشور ما با حمایت استعمار بریتانیا و به دست احمدشاه ابدالی از ایران مادر جدا شد، شبیه جدا شدن پاکستان و بنگلادیش از هندوستان؟ شما از یک سو، بر طبل مخالفت با فاشیست های اوغان می کوبید و از سوی دیگر، در دام فریب آن ها گرفتار می شوید.
چرا می خواهید با طرح ادعاهای پوشالی، خیانت احمدشاه ابدالی به تاریخ ما را بپوشانید؟
آنلاین : http://http://shahrbaraz.blogs...
16 فبروری 2012, 21:12, توسط ن.ب
بهمن عزيز مقاله خيلى زيبا نوشته ايد.حد اقل يكى را در اب صاف كشيده ايد.بعضى ها مانند خامليون نظر به نرخ روز شمايل خودرا تغير ميدهند.