صفحه نخست > دیدگاه > من "افغان" نیستم؛ "افغانستانی" ام!

من "افغان" نیستم؛ "افغانستانی" ام!

آن هایی که خود را به ظاهر از اقوام غیر پشتون می دانند و همواره از خاستگاه های قومی به قدرت می رسند، می خواهند با فریاد زدن این هویت دروغین (افغان) بر بی هویتی خود سرپوش بگذارند و هویت اکثریت مردمان این سر زمین را نادیده بگیرند.
آثار حکیمی
چهار شنبه 4 آپریل 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

هیچ کس حق مسخ هویت کسی را ندارد. واژه ی افغان هویت تحمیلی برای شهروندان افغانستان است. شناسنامه ی برقی باید با ذکر قومیت و به دو زبان رسمی افغانستان (فارسی دری و پشتو) باشد.

قرار است برای شهروندان افغانستان، در آینده نزدیک شناسنامه ی برقی توزیع شود. نظر به معلومات وزارت امور داخله، این شناسنامه با ذکر قومیت شهروندان و به دو زبان فارسی دری و پشتو تهیه می شود، اما شماری بر ذکر قومیت در شناسنامه مخالفت نموده و آن را خلاف وحدت ملی عنوان کرده اند. در میان این مخالفان انگشت شمار، متأسفانه شماری از مدعیان چیز فهم در مجلس نمایندگان هم دیده می شود.

البته پیش از این، در شناسنامه های افغانستانی ها گزینه ی به نام ملیت بود و در برابر آن، قومی که هر شهروند به آن تعلق داشت ذکر است.

قانون اساسی جدید افغانستان، در ماده ی چهارم بند سوم در تعریف ملت افغانستان آورده است: "ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجيک، هزاره، ازبک ، ترکمن، بلوچ، پشه ي، نورستانی، ايماق، عرب، قرغيز، قزلباش، گوجر، براهوى و ساير اقوام مي باشد. "

یعنی در قانون اساسی جدید هم، قومیت برای تفکیک شهروندان و شناخت شان، به صراحت ذکر است. اما در بند چهارم همین ماده آماده است: "بر هر فرد از افراد ملت افغانستان کلمه افغان اطلاق مي شود."

اما به گفته ی شماری از نمایندگان در شورای تصویب قانون اساسی، این بند و بندهای دیگر از جمله بند آخر ماده ی شانزدهم قانون اساسی، مواردی اند که به تصویب نمایندگان شورای تصویب قانون اساسی نرسیده بود، بکله این موارد افزودی که مغایر با متن قانون وارد شده و تناقض آشکار با متن قانون را نشان می دهد، دست بردهایی غیر قانونی اند که در کاخ ریاست جمهوری توسط حلقه ی رییس جمهور وارد قانون اساسی شده اند؛ از آن رو، الزامیت حقوقی ندارند.

با آن که در قانون اساسی ماده های دیگری هم وجود دارند که ناقض حقوق شهروندی اند و باید تعدیل شوند، اما موارد مانند نمونه های بالا از ریشه، مشروعیت قانونی ندارند؛ چون پس از تصویب قانون اساسی، به صورت غیر قانونی اضافه شده اند.

در ده سال گذشته، کارحلقه ی دست برد زده به قانون اساسی، بر همگان روشن شد که آن ها جز تفرقه در میان مردم افغانستان و نادیده گیری حقوق اکثریت شهروندان این کشور، به چیزی دیگری فکر نمی کنند. امروز هم با عنوان کردن تحمیل هویت خود ساخته (افغان) بر اکثر شهروندان افغانستان، در راستای تداوم سیاست تمامیت خواهانه ی آن ها می باشد.

اکنون کسانی که استناد به این بند از ماده ی چهارم قانون اساسی می کنند، در حقیقت جز همان گروه برتری طلب و دگم اندیش اند که یا خواسته اجیر زر و زور شده اند و یاهم ناخواسته و رضاکارانه بر سبزه ی فاشیزم آب می باشند تا زودتر رشد کند.

در کنار حلقه ی سیاسی که منافع خود را در بر انگیختن احساسات قوم پشتون می بینند -در حالی که خود در اصل پشتون نیستند- سینه چاکان واژه ی افغان که مدعی نمایندگی از اقوام دیگر اند، در حقیقت کسانی اند که خود دچار بحران هویت شده اند. آن هایی که از هر بر و بام بر منطقی بودن کاربرد واژه ی "افغان" بر همه شهروندان افغانستان، دلیل می تراشند، غرق در بحران هویت اند و گذشته ی نصبی شان را یا فراموش کرده اند و یا نمی دانند. و الا مطمئنم که از ذکر قوم و تبار خویش نه هراس داشتند و نه هم شرم.

آن هایی که خود را به ظاهر از اقوام غیر پشتون می دانند و همواره از خاستگاه های قومی به قدرت می رسند، می خواهند با فریاد زدن این هویت دروغین (افغان) بر بی هویتی خود سرپوش بگذارند و هویت اکثریت مردمان این سر زمین را نادیده بگیرند.

من به برابری باور دارم و همان گونه که تبارم را به تباری برتری نمی دهم، به هیچ کس هم این حق را نمی دهم که هویت و تبارم را نا دیده بگیرد.

انسان ها در خلقت خود حق اختیار را ندارند و خلقت آن ها به خواست خداوند است. همان گونه که در قر آن سوره ی حجرات آیت 13 می خوانیم: "ای مردم ، ما شما را از مرد و زنی بيافريديم و شما را جماعت ها و قبيله ها ساختیم تا يکديگر را بشناسيد. هر آينه گرامی ترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست." یعنی خداوند قومیت و تبار را نشانی برای شناخت میان انسان ها ذکر نموده است. پس آوردن قومیت (تاجیک، هزاره، پشتون ازبیک و...) در شناسنامه به جای واژه ی افغان -که نام دوم قوم عزیز پشتون است- هرگز نه خلاف وحدت ملی است و نه هم کار نادرست.
آن هایی که ذکر واژه ی افغان را هویت برای همه شهروندان افغانستانی دانسته و تصور می کنند که افغان خطاب کردن شهروندان افغانستان، بر وحدت ملی و ملت شدن ما کمک می کند، در اشتباه اند. جعل هویت و تحمیل این واژه همان گونه که در گذشته هیچ کمکی بر وحدت ما نکرده و بر عکس سبب نفاق شده است، در آینده هم نخواهد کرد و جعل هویت هم ممکن نخواهد بود.

این کار بی عدالتی بزرگی است که بر عدالت باوران هر قوم و تبار قابل قبول نیست. خدا مرا در یک خانواده ی فارسی زبان و متعلق به قوم تاجیک به دنیا آورده است، هیچ کس نمی تواند این را تغییر دهد. این خلقت همان گونه که فخری در دایره ی انسانی به شمار نمی رود، ننگی هم نیست.

آن چه که در سوی دیگر این کشور، برای یک هموطن دیگر خدا نصیب کرده است و نصب او هم نه افتخاری است و نه ننگی.

من همان حقی را دارم که او دارد. من همان گونه که دوست دارم شعر مولانا و بخوانم و افغانستان را وطنم بدانم، یک هم وطن پشتون هم حق دارد شعری از گلپاچا الفت بخواند و این کشور را از خود بداند. همان گونه یک برادر ازبیک دوست دارد، شعر علی شیر نوایی از حفظ بخواند و به آن فخر کند.

من همان حقی را به خود قایلم که به یک برادر اهل هنود افغانستانی ام قایلم. وقتی منِ سنی دوست دارم به سوی نماز تراویح در رمضان بروم، این را هم دوست دارم که در ماه محرم یک برادر هزاره ی شیعی ام را نوحه خوان در سوگ امامش ببینم.

من وقتی وارد مسجد می شوم و احساس آرامش می کنم، چرا این حق را به یک برادر سیکم در درمسالش ندهم.
ما همه انسان و شهروندان افغانستان ایم که خدا مارا در قوم ها و تیره های متفاوت خلق کرده است. ما همان گونه که حق انتخاب در هویت و تبار خود را نداشتیم، حق حذف یک دیگر و نا دیده گرفتن هویت و تبار یکدیگر را هم نداریم.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • ما افغان نیستیم و افغانستان نام جعلی برای کشور ماست. ما اوزبیک، هزاره، تاجیک، تورکمن، قزلباش، ایماق، بلوچ، بیات و نورستانی هستیم. به جنبش تجزیه افغانستان بپیوندید تا به چند قرن استبداد افغان ها بر غیر افغانستان خاتمه دهیم.
    www.facebook.com/PartitionAfghanistan

    • کسی که مساله ملی تجزيه افغانستان را مطرح ميکند و از ديگران نظر ميخواهد؛ اگر عمل و اقدام او جدی باشد ،هرگز نام فرشته حضرتی را نمی گيرد، چراکه نقل قول از حضرتی ( معشوقه لطيف پدرام) به منزله آن است که چيزی را با يخ بنويسيم و آنرا در آفتاب بگذاريم !
      چرا يک مساله مهم ملی لوث ميشود !

    • این نام جعلی اصلآ از طرف حکومتهای انگلیس و روس در زمان عبدالرحمن لعنتی بر ما تحمیل شده - و این دوکشور انگلیس و روس هر گز اجازه تغییر این نام جعلی را برای ما نخواهد داد.

  • آقای آثار حکیمی را سلام علیکم میګویم!

    تاریخ افغانستان یک مرحله ای را بنام دههء دموکراسی درزمان محمد ظاهر، شاه متوفی بیاد دارد. درهمان زمان از ولایت فاریاب افغانستان یکی ازشعرای مجاهد بنام شیدا درپارلمان وقت وکیل منتخب مردم بود. از او این شعر تا کنون به یادګار مانده است:

    ذرهء خاک وطن را به کریملین ندهم
    بخدا جان دهم وخاک به واشنګتن ندهم
    من که افغانم واسلام بود آئینم
    به به انګلیس غلام و نه فدای چینم.

    دربرابر این شعر همین دیروز که آنرا درنوشتهء مشابه مانند این ګذاشته بودم درکابل پرس یکی ازشعرای ګمنام فارسی زبان چنین عکس العمل نشان داده اند:

    تو که افغانی و اسلام دین توست
    دین تو اندیشه ی چرکین توست

    دین تو با قتــــــــل و کشتار آمده
    احمدت بیرون چو از غار آمده!!!

    انجماد فکر تو در دین توست
    دین تو آموزه ی ننگین توست

    دین تو از زن سیاسر آفرید
    تیغ ناحق بهر کافر افرید!

    دین تو دین نیست یکسر پر زخون
    رهروانش اکثرا خواروزبون

    دین تو اموزه اش شمشیر شد
    این چنین بود 14 قرن دیر شد

    دین تو پیغممبرش شد بچه باز
    تا نگویی بار دیگر چیست راز!!!

    دین تو دین ستم ؛ شهوت ، جفاست
    ریختن خون دگر فکران رواست

    دین تو عثمان و بوبکر افرید
    پیکر دنیای زیبارا درید

    دین توعلی ؛ اسامه افرید
    خواب از چشمان بوداها پرید!!!

    دین تو دین نیست ای نادان شهر
    دین تو باشد مرض یاخود سحر!!!

    خوب بهرترتیب بحث را درآخر پی میګیریم:

    نمیدانم که شما با واقف حکیمی چه نسبتی داشته باشید ولی هرچه باشد، مقالهء حاضرشما ازبسا جهات قابل مکث است. اګر کمی صریح تر صحبت کنیم جناب عالی خواسته اید ګرایشات فاشیستی تاجیکی وزبانی تانرا زیرپردهء آیات قرآن پنهان دارید وبه آن رنګ ولعاب دینی بدهید. آنجا که پای اشخاصی مانند پدرام ودیګر بازمانده ګان رهبرانی چون : باعث بدخشی وطاهر بدخشی بدلیل سابقهء کمونیستی شان درجامعه لنګ است اکنون این وظیفه را شما ودیګر برادران جمعیت اسلامی به شکل دیګری بعهده ګرفته اند.
    من مدافع فاشیزم قومی پشتون نمی باشم نه هم آنرا توجیه می کنم، زیرا فاشیزم با اصل ومبادی اسلام درتضاد است، فاشیزم قومی درکشورهای اسلامی درشرایط کنونی، تفالهء جنګ دوم جهانی بود، که اشخاصی مالیخولیایی که درآنزمان دراروپا به تحصیل رفته بودند این تحفهء نامیمون را به افغانستان منتقل ساختند، فاشیزم مانند دیګر مکاتب فکری اروپایی لباس نا جوریست که به قد وقامت یک ملت مسلمان، خواه افغان باشد یا تاجیک ویا ایرانی یا تاجکستانی ویا پاکستانی وهندی جور درنمی آید.

    درافغانستان ودربسا جوامع دیګربشری بیعدالتی ها وظلم های فراوانی برمردم رفته است، عدالت ومساوات ایده آلی را تاحال هیچ جامعه ای نتوانسته است بچشم ببیند، اما موضعګیری شما وحساسیت شما دربرابر کلمهء افغان درشرایط کنونی بیشتر تبر کمونیستهای ملحد وبی دین را که خواهان پارچه پارچه نمودن کشورهای اسلامی اند دسته می کند.
    عدالت خواهی راه ها وطرق زیادی دارد که میشود به آن توسل جست، تنها نفی یک نام تاریخی نه تنها ګره کشای مشکلات جامعه نیست بلکه بردردها وآلام آن افزودن است، ودل دشمنان اصلی وطن که همانا اسلام ستیزان ولاییک ها اند شاد کردن است.
    همان طوریکه رهبران فقید تان هریک برهان الدین ربانی واحمدشاه مسعود، با استعانت از نیروهای کمونیست مشرب وچپی ومارکسیست لیننست چون پدرام وعبدالحمید محتاط وکوشانی خودشان را منفور جامعهء پشتون ساختند شما نیز میخواهید همان را تداوم بخشیده وزمینهء تجزیه ایکه درآن مسلمانان تاجیک وازبیک وهزاره وترکمن درآن قربانی میشوند آنرا برای این نیروهای شیطانی هموار میسازید دیګر هیچ دست آوردی ازین ما جراجویی های تان حاصل نخواهید کرد.
    افغان نام دوم پشتونها نیست، اصولا این نوع موضوعات به بحث های اکادمیک ضرورت دارد وکابل پرس وآن عده ازپیامګزان مجهول الهویه ونویسنده ګان تفاله خور وسارقان ادبی ، که مضامین مقالات نویسنده ګان ایرانی را بنام خودشان بی هیج شرم وآزرمی بدون ذکر نام مرجع اصلی میګذارند، صلاحیت فیصله دربارهء همچو مسایل بزرګ وحیاتی چون نام و هویت اقوام وهویت ملل ونحل را دارا نمی باشند. امیدوارم ازدنیای خیالات خویش بیرون آمده واندکی واقعیتهای جامعهء تان را هم بپذیرید.

    آنلاین : http://www.kabulpress.org/my/s...

    • نام خدا اکه قرآن یار فرزند خلف حکمتیار، چه خوب سفسطه بافته ای. آن چه حکیمی نوشته است عین واقعیت است و در کجایی این مقاله فاشیزم تاجیک دیده می شود. گفته اند: خر موسی اگر به مکه رود/ بازگردد همان خر باشد/ شما و همفکران شما فکر کنم آدم نمی شوید و همیشه از همان ذهنیت دگم قبیله ای تان به مسئله نگاه می کنید. به لحاظ خدا بپذیرید که مشکل دارید و این مشکل با رد دیگران حل نمی شود بلکه باید با منطق و واقع بینانه بحث کرد و مشکلات حل نمود.

    • آیین بیابانی و ضد بشری اسلام خود بدترین نوع فاشیسم است بیسواد!

    • آقای مقیم!
      امیدوارم که دردتانرا به قرار بخورید، من نګفته ام که حکیمی فاشیست تاجیکی است من نوشته ام نوشتهء شان تبر فاشیستان بی دین ولامذهب وملحد وبی پدر ومادر را دسته میکند، یعنی اینکه مسلمان مجاهد ملعبه ای میشود در دست نا مسلمانانی که اشعارش را هم خواندید.
      ماند ذهنیت قبیله ایی
      من ازذهنیت قبیله ایی ندارم ونمیخواهم داشته باشم من به سطح انسان مظلوم ودربند وبیچاره فکر میکنم ولی اینکه جامعه افغانستان یک جامعهء قبایلی وایلی است این را باشما موافقم. ولی این قبایلی بودن مخصوص پشتونهانیست بلکه اقوام دیګر نیز تاهنوز به شکل قبیله ایی زیست می نمایند ومناسبات قبیلوی درین جامعه استوار است. درشهرها اګر مناسبات قبیلوی تا قبل از سقوط دولت نجیب غیر محسوس بود، بدون شک پشتونها نیز درین مرحله پیشقدم بوده اند ولی تحولات بعدی چند سال اخیر جامعه را به طرف قبیلوی شدن رجعت داده است که به هیچ صورتی اقوام دیګر نیز ازین امر مستثنی نیست. ازدشنام بکاهید وبرمنطق تان بیفزائید

    • آقای حکمتیار، شما در پیام اولی تان از شهید مسعود و شهید ربانی یاد کرده اید که آن ها به خاطر قومیت دنبال افراد کمونست تاجیک رفتند. مگر حکمتیار برای زدن مسعود که یک مجاهد بود ولی پشتون نه، با شهنواز تنی، یکی نشد؟ وقتی دوستم با مسعود شهید بود بد بود اما همان حکمتیار با دوستم جبهه هماهنگی نساخت؟ مگر اشرف غنی و احدی و زاخیل وال از طالب حمایت نکردند؟ مگر کرزی امروز ملاعمر را برادر نمی خواند؟ پس ببینید که چگونه برادران پشتون با تأسف به خاطر حاکمیت پشتون ها همه مرز های اندیشه و آدمیت را عبور می کنند و حاضر اند با هر قیمتی از حاکمیت قومی خود دفاع کنند. این جا مسئله ی اسلام و مسلمان نیست عزیز. حالا دیگر مردم گول حرف های سیاف و حکمتیار را نمی خورند که براداران مجاهد گفته، خود از حفیظ الله امین کرده بیشتر به فکر کشتن مجاهدان غیر پشتون بودند. اگر می خواهید کشور واحد و آرام، باید شما این واقعیت را بپذیرید که افغانستان کشور اقلیت های با هم برابر ااست و ما همه مانند انسان های دیگر با احترام و در صلح با هم زندگی کنیم. مطمئن باشید که دیگر نه زمان طالب تجربه می شود و نه عبدالرحمان و نادر. بیایید یک بار هم شده تجربه ی زندگی مدنی و برابری با هم را تجربه کنید. باور کنید هرقدر خشونت باشد، شما بیشتر بی سواد می مانید و بیشتر آسیب می بینید. در ده سال گذشته چند نفر در هلمند و قندهار و ارزگان و کنر، به صورت واقعی درس خوانددند. چرا شما همیشه گوش به فتوای ملاهای پاکستانی هستید که گوش به فرمان انگلیسی اند. یا از آخوند های ایران پول می گیرید. باور کنید دیگر مردم تاب تحمل زورگویی و تمامیت خواهی را ندارد. آنهایی که از دیگر اقوام در حکومت خاموشانه به هر جنایت تن می دهند، آن ها از قوم خود نمایندگی کرده نمی توانند.

    • آقای مقیم!
      من مدافع یا محامی وبه قول کابلی ها وکیل مدافع ګلبدین حکمتیار نیستم، اګر شما سایت های انترنتی پشتو را هم مطالعه کنید، خود پشتونها همین ایرادات شما را برحکمتیار ګرفته اند، در داخل حزب اسلامی نیز افراد واشخاصی بودند که بعداز کودتای تنی ازمقامهای حزبی شان استعفا دادند، ولی دلیل شما که یک نفر مرداری را به سبیل نادانی و اشتباه بخورد، وفرد دیګری بیاید وبګوید که حالا تو خوردی وآنرا نیمخوره ګذاشتی پس حالا ببین که من چګونه آګاهانه آنرا نوش جان میکنم ، درحالیکه ازنظر منطق انسانی نزد من هردو عمل قابل نکوهش است.
      تنی همان قدر انسان منفور است که دوستم وګلیم جم ودیګرانش، من بخاطریکه برایت اثبات کرده باشم که نزد من فکر وعقیده مقدم برګرایشات قبیلوی وقومی زبانی است این پیامی را که به عزیز یاسین ګذاشته ام اینجا خدمت شما هم میګذارم تا مرا متهم به قبیله ګرایی وقومګرایی نسازید.
      پیام ازینجا شروع میشود:

      (به این جملات آقای عزیز یاسین بار دیګر دقیق متوجه شوید که چه درفشانی نموده اند:

      من دست شما را صمیمانه میفشارم و از شما توقع دارم تا با سرودن همچو چکامه ها و سروده هایی این آتشی را که در نخستین مراحل شعله ور شدنش هست ، هرچه بیشتر و بیشتر شعله ورتر ساخته سهم انسانی خویش را در این روند که سرشار از شرافت و کرامت انسانی و افتخار ابدی میباشد قاطعانه و با جرأت أداء نمایید
      شعرتان جاری و طبعتان روان باد
      إرادتمند شما
      عزیز یاسین

      بح بح بح بح !

      دست یک شاعر ګمنام لجن سرا را که شاید خودش باشد می فشارد
      اولا باید خدمت خواننده ګان عزیز وبا وجدان بعرض برسانم که شعر وادبیات فارسی دربستر فرهنګ اسلامی به اوج خویش رسیده است که امروز جهان ازبرکت مسلمان بودن وعارف بودن مولانا ، مولانا را به سطح جهانی قدر میکند ولی همین فارسی زبانهای حرامی وتفاله خوران شان نظیر آرامش دوستدار وجعفررضایی به بزرګان ادب وشعر فارسی هتک حرمت نموده حافظ بزرګ را لسان الکید ومولانای بزرګ را هم مرد بی خرد توصیف میکند وصدای هم از هیچ ګوشه ایی بلند نمیشود که بګوید آقایان بشما کی حق داده است تا اینچنین ګستاخانه به بزرګان ادب وفرهنګ ما بی حرمتی میکنید؟
      اما اګر همین دشنام ازقلم کدام پشتون صادر شود آنګاه فاشیستان فارس به بهانهء دفاع ازفرهنګ وتاریخ فارسی کامپیوتر می درند، ګلو پاره میکنند وبه فحش وناسزا ګویی به همهء پشتونها فضای انترنتی را متعفن می سازند.
      اما بحثی دربار شعله های آتش!
      عزیز یاسین از شعله ورشدن آتش حرف زده است، وآنهم آتشی که آنرا بخاطر شرافتمندساختن انسان برافروخته است وبزعم وی درنخستین مراحل خویش قرار دارد، درحالیکه این مرد احمق حافظهء خویش را از دست داده است تا بداند این آتش درنخستین مرحلهء آن نه بلکه در آخرین مراحل آن قرار دارد. زیرا سی سال قبل این آتش را مرشد جاهل واحمق شان بنام نورمحمد تره کی آنرا به بهانهء ګذار ازمرحلهء فیودالی بدون طی نمودن رشد سرمایه داری ورسیدن به جامعهء سوسیالیستی وفارغ از استثمارانسان ازانسان آن شعله را افروخت وهزاران انسان بیګناه وتحصیل کرده را که ازپول مردم غریب وپیچارهء این ملت تحصیل کرده بودند بنام دشمنان انقلاب ونوکران ارتجاع سربه نیست کرد ودرعین حال به پیروان احمق تر ازخود مانند عزیز یاسین هم هوشدار داد که ملګرو!
      پام وکئ چه د اور سره لوبی مکوئ!
      رفقا متوجه باشید با آتش زیاد بازی کنید! زیرا اګر آتش زیاد شعله ور شود آنګاه بخاطر اطفاء وخاموش ساختن آن همهء تان دست وپاچه شده سر ازپا نمی شناسید وآتش همهء تانرا می سوزاند.
      واقعا اګر امروز پیروان آن جاهل کودن، اورا نابغه میخوانند میشود براساس همان پیشګویی تصادفی وی ، اورا درزمرهء نیم نابغه ها بحساب آورد.
      آری!
      آتشی که نه تنها درآن ملاها وعلمای دین ومسلمانان عوام، بلکه تحصیل کرده ها وحتی کمونیست باورانی که مانند آنها نمی اندیشیدند به کام مرګ رفتند. افغانستان را از وجود افراد چیزفهم دریک چشم بهم زدن خالی ساختند، تاملت سربالا کرد بالای سرش همان تفنګ بدست بیسواد بیچاره را که مارکس به وی لقب توده ها را ارزانی فرموده دیدند که صدای حی علی الجهاد را بلند کرده وبرضد قوای اشغالګر درسنګرهای نبرد خزیده است. آن بیچاره نیز در دنیای بیخبری مانند یک متاع بی ارزش، دربازارهای تجارتی دنیای استعمارګر دست بدست شده وبدون آنکه ازخودش خبر باشد مورد خرید وفروش قرار ګرفت.
      ولی عزیز یاسین میخواهد همان شعله را بار دیګر بیفروزد، با تفاوت اینکه درآن وقت تمام دم ودستګاه دولتی دراختیارشان بود، حتی شعر وهنر وموسیقی را هم بخدمت ګماشته بودند ولی حالا از دهکده های آرام اروپا واز خوردن مواد غایطهء کارګران اروپا یعنی سوسیال خوری، به عقده ګشایی مصروف چرندنویسی است، وفکر کرده است که این چرندنامه ها شاید آتشی باشد که بار دیګر انسانهای بیګناه را بکام خویش فرو برد.
      درحالیکه قرآن وضعیت روانی عزیزیاسین را ازین بابت خوبتر بمردم تشریح میکند به این آیهء قرآنی توجه کنید:
      کلما اوقدوا نارا للحرب اطفأ ها الله ویسعون فی الارض فسادا والله لایحب المفسدین.
      کفار شرارت پیشه وکینه توز، آنانی اند که قصد شعله ورساختن آتش را دارند، ولی الله بزرګ آن را خاموش میکند، زیرا آنها در تلاش اند که فساد را درروی زمین بګسترانند، والله دوست ندارد این فساد پیشه ګانرا.
      آری!
      الله با عزیزیاسین وعزایم شوم وی مبنی بر برافروختن آتش یاری نمی کند ، خود اورا بیشتر ذلیل وخوار می سازد، اورا چنان زبون میسازد که ازفرط خجالتی وشرم، حاضر نمیشود که ازپردهء نام مستعار بیرون بیاید، وبا شجاعت وصراحت از راه وموضع خویش بدفاع برخیزد.
      آن بیچاره در انزوای شدید، فقط کابل پرس? را بحیث وسیلهء خروج دردها وآلام خویش تشخیص داده است، اما این را ایشان فراموش کرده اند که نسل امروزی بمراتب نسبت به نسل ګذشته دربرابر ملحدین پیروان شیطان حساس اند. آنها ازتاریخ کشورخویش آګاه تراز آنند که عزیز یاسین فکرده است. نسل امروز میدانند که پدران واقارب بی ګناه شان بکدامین جرم در دشتهای پلچرخی شبانګاهان سربه نیست ګردیدند کی ها عامل این فجایع بودند؟ کجا استید آن اشخاص؟ چرا تا کنون به جزای اعمال شان نرسیده اند؟ حالا از نوشتن این چرند نویسی ها چه اهدافی را دنبال میکنند؟
      تمام این پرسشها را نسل جوان از اقایون عزیز یاسین وهمرزمان شان می پرسند؟ بناء عزیز یاسین بهتراست درهمان مخفیګاه های خویش بنام عزیز ویاسین پنهان بمانند)

      امیدوارم که بعدازین قضاوت تان مثل فیرهای بی خریطه نباشد

    • پشتون و اوغان اصلن مساله ای نیست که به قول آقای قرآنیار به بحث اکادمیک رجعت داده شود. ازمردم ساده ی غیر پشتون بپرسید که اوغان کیست؟ به اصطلاح " اکادمیک" ساختن این دو نام از سوی شوونیست های پشتون - اوغان مطرح می شود تا واقعیت قضیه را در گرد وغبار بحث های من در آوردی و گمراه کننده یپوشانند.
      وقتی یک سراینده ی غیر سیاسی مانند هما هنگ می خواند: شیشته بودم سرراه که کوچ اوغان آمد،
      انجلی جان آمد ..
      یا شاید صد ها سال پیش یک شاعر گمنام از میان عوام سروده است:
      مه که گل می گیرم گلدانی باشه
      مه که یار می گیرم اوغانی باشه
      مه که یار می گیرم اوغان کوچی
      که اوربل بر سر پیشانی باشه
      دیگر چی جای بحث و آب خت کردن باقی می ماند؟

    • Harami madar wa padaret ast. aghaye quran yar

    • این که افغان یعنی پشتون چیزی است که کاملاً واضح است. زمانی که یک غیر اوغان با یک اوغان در کوچه ها و زمان طفلی بگو مگو میکرد غیر اوغان حتماً صدا میزد که: او اوغان غول!!! این که اوغان غول است یا نی به آن کار ندارم ولی همین یک نکته کاملا میرساند که اوغان یعنی پشتون. این که اوغان ها غیر اوغان ها و خصوصاً تاجک هارا فارسیوان صدا میکنند نیز اظهر من الشمس است و جای بحث ندارد. مشکل اینجاست که اوغان میخواهد که چون او غول است سایرین نیز باید به نام اوغان نامیده شده، و بالترتیب با صفت غول که لازم و ملزوم یکدیگر اند همراه گردد تا عدالت اجتماعی تامین شود!!

    • قرانیار به وزن حکمتغار!

      قبیله از نامش پیداست. هیچ کسی در افغانستان کرزی و کورزی تخلص نمیکند. تو پادهء قبیله هنوز نمیدانی که نسبیت امور و موارد یک اصل است و آیا قبیله گرایی غیر پشتون ها برابر با شماست؟ اگر شما گوساله ها در افغانستان بیش از دو قرن به غولگری و غولبازی مصروف نمیبودید چنانچه در قرن بیست و یک نیز هستید در افغانستان مظاهر قبیله گرایی و زنده گی ایلی سال ها قبل رخت بر بسته بود. هیچ تاجکی در افغانستان خواستار آن نیست که با تاجکستان محلق شود یا تاجک های تاجکستان را از خود بداند و از مردم افغانستان برتر بداند. همانطور هیچ هزاره ای چنین نیست و هیچ بلوچی و هیچ ازبکی! این شما موجودات مغاره نشین بدوی و غژدی نشین هستیند که بنابر اصل جاهلیت قبیلوی، پشتون های آنطرف سرحد را که هیچ علاقهء به افغانستان ندارند از خو میشمارید. یکی کمی سر در پالان خود ببرید.

    • اقاى قران يار.
      شماكه نام خودرا قراريار كزاشته ايد نيايد خيره سرى كنيد.شعر شيدا را هم غلط و نا مكمل نوشته اى.
      ايا علم غيب دارى كه از بيام انترنيتى ميدانى كه كى انرا نوشته است.فار سى زبان بسيار زياد مردم به اديان ديكرى هم هستند تعداد شان به مليونها نفر ميرسد,بعضى دشمنى با اسلام دارند انها هم بيام مينويسند و كابل برس يك سايت ازاد است.اينكه ازين طريق تو شخص مزخرف به شهدا تو هين ميكنى كه قوم زن فروشت انها را كشته ,در حقيقت دشمنى با انسان و با قران دارى.شايد تو دوست نادان براى قران باشى.
      دانه سنك وطن را به كرملن ندهم
      خار اين باغ و جمن را به واشنتن ندهم
      بوته خار ازين خاك به جرمن ندهم
      بخدا جان بد هم خاك به لندن ندهم
      منكه افغانم و اسلام بود ايينم
      نه به انكليس غلامم نه فداى جينم
      راستى كه شيدا در بينانيه بارلمانى خود بنام دوشعر شيدا بسيار عالى نوشته بود.مغز كله خر را تو نخورده يي كه اسمان و ريسمان را باهم وصل ميكنى.

    • نام خود را قرانیار مانده ای ولی قران در گردنت میزند انشالله.
      ازهمین نوشته پندک دارت معلوم میشود که اوغان غول استی.

  • اقای حکیمی

    تو افغان نیستی در کشور ما چی میکنی؟
    لطفا هر چی زودتر از وطن ما برون شو. افغانستان فقط و فقط از افغانا است.

    کلبی حسین
    از بامیان -افتخار افغانستان

    • شاغلی کی به دروغ از بامیان نوشتی. بامیان آدم بی خاصیت و خنثی مثل تو ندارد.

    • وقتیکه افغان نیست تو بی هویت در سایت های افغانی چی مکنی؟ افغانستان به همچو اشخاص بی هویت هیچ ضرورت ندارد همچنان میدانم چاسوس اجنبیان هستی.

  • بزرگترین گه را در تاریخ احمد شاه درانی خورد که کشوری بنام افغانستان ساخت... حالا این فرزندان نا مشروعش تلاش دارند تا این نام منفور " افغان" را که حتی مردم دور دست ترین نقطه دنیا از آن نفرت و انزجار دارند، بالای سایر شهر وندان افغانستان بقبولانند. اوغان های غول همه از یک قماش و سر وته یک پیاز هستند و هیچ استثنای هم در میان شان نیست... قوم متحجر، نیمه وحشی، خانه به دوش، بی سواد، آدم کش،وطن فروش و تمام آنچه از صفت های منفی است... اگر چنین نبودند در این دو صد سال زمامداری شان حد اقل امروز این کشور مانند سایر کشور های همسایه اش صاحب یک امنیت نسبی و پیشرفت وترقی می بود... امروز باشنده گان این سرزمین دگربیدار شده اند و با مشت آهنین به دهان این وحشی های قرن بیست و یک خواهند کوبید تا دندان های خود خواهی و زور گویی شانرا برای همیش شکسته و حق شان را بدهد.

    • من شخصا تجزیه ای افغانستان را به نفع هیچ کسی نمی دانم. اما افغان سازی جبری را هم یک سیاست محکوم به شکست می دانم که به جای نتیجه ای درست دادن ، نتیجه ای عکس می دهد.

      شاید بهترین راه حل ان باشد که بگذارند دو کلمه ای افغان و افغانستان به مرور زمان به صورت طبیعی در میان مردم جا بیافتند. بعد از گذشت چند نسل ، کلمه ای که مورد قبول اکثریت است جا خواهد افتاد. دیگری نیازی نیست که بر سر یک کلمه این همه دعوا به راه بیافتد.

      از طرفی دیگر ، درج ملیت و قوم در اسناد شهروندان یک کشور اصلا معنی ندارد. چرا که قرار نیست افغانستان به شهروندان کشورهای خارجی هم تذکره و باسبورت بدهد. لذا در لازم نیست قوم و یا ملیت در تذکره و باسبورت ذکر شود.

      مشکل افغان سازی جبری این است که این سیاست در کشورهای دیگر هم تجربه شده است و نتیجه اش بحران و کشمکش بوده است. مثلا اتا ترک امد و گفت که هر کس که از ترکیه است ترک است. اما کردها گفتند که ما ترکیه ای هستیم اما ترک نیستیم. این سیاست ترک سازی جبری باعث شد که تا امروز ترکیه نتواند کردها را نه تنها ترک بسازد بلکه حتی نتوانست احساس تعلق به ترکیه را در میان انها ریشه ای کند. چرا؟ چون لازمه ای قبول همه جانبه ای شهروندی ترکیه به معنی از دادن هویت کردی شان می شود.

      مثال دیگر خود همین ایران است که در سالهای 1930 نام ایران را به جای فارس انتخاب کردند چون نام فارس باعث بیگانگی غیر فارس ها می شد.

      مثلا انگلیس، برای انکه اسکاتلندی ها و ولزی ها و ایرلندی ها شمالی را بیگانه نکند، نام انلگند را به بریتانیا تغییر داد. هیچ اسکاتلندی خود را انگلندی نمی داند اما خود را بریتانیایی می داند چون که کلمه ای بریتانیا بار قومی ندارد.

      لذا، در افغانستان هم افغان سازی جبری نتیجه نمی دهد. نتیجه ای که می دهد عبارت است از تقویت هویت های قومی و بر سر لج اوردن غیر افغانها، یا همان غیر بشتون ها خواهد بود.

      افغان سازی جبری بیشتر از انکه یک سیاست دقیق نتیجه دهنده باشد، بیشتر نوعی لج قومی است که از دکترین افغان ملتی ها سرچشمه می گیرد. افغان ملتی ها هم در سیاست گذاری و عمل سیاسی شان بسیار سطحی و کودکانه رفتار می کنند. انها را بیشتر می توان رادیکالهای ایدیولوژیک خواند تا سیاست مداران واقع بین.

      در افغانستان دیر و یا زود به این نتیجه خواهند رسید که برای افغان سازی جبری کمی دیر شده است و هویت های قومی در این کشور بیشتر از ان رشد کرده اند که بتوان به همین سادگی کنارشان زد. انچه ما در افغانستان قوم می نامیم در حقیقت ملت های بی دولت هستند. هویت های قومی در افغانستان در چهار دهه ای گذشته به سوی هویت های ملی تکامل یافته اند.

      مهمترین اتفاق در سی سال گذشته، رویکرد جدی تاجیک ها به هویت تاجیکی شان است. اکثر تاجیک ها ، به دلیل نزدیکی به دولت و موقعیت بهتر شان، در معرض افغان سازی دولتهای گذشته بیشتر از دیگران قرار داشتند و تقریبا تاجیک بودن شان در کنار افغان بودن بسیار کمرنگ شده بود. اما در سی سال گذشته بازگشت جدی تاجیک ها به هویت قومی شان اتفاق افتاد و این بزرگترین چالش سیاست افغان سازی است.

      اما این سکه دو رو دارد.

      فرار افراطی از افغان و افغان بودن نوعی دو دستی دادن موقعیت قوم مرکزی به بشتون ها است. نام این کشور فعلا افغانستان است یعنی سرزمین افغانها. حالا اگر کسی بیاید و بگوید که من افغان نیستم در حقیقت ان کسی را که می گوید من افغان هستم، به خودی خودی میراث دار تاریخ و هویت این کشور می سازد.

      لذا، سیاست افغان سازی اگر موفق هم بشود، هدف افغان ملتی ها را نمی تواند بر اورده کند و نه هم ان قدر برای غیر افغانها می تواند مضر باشد. باالاخر در جهان امروز هر نامی را که بتوان برای این کشور و شهروندانش انتخاب کرد، چیزی را تغییر نمی دهد. در نهایت باید به فورمول و راه حل ملی برای ملت سازی رسید که ان امکان ندارد مگر با قبول کردن برابری کامل در حقوق شهروند افراد.

    • او بیعقل خودت، احمدشاه درانی کشوری بنام افغانستان نساخت. او خود را پادشاه خراسان میگفت. در کتاب تاریخ احمدشاهی یک کلمه هم از کشوری بنام افغانستان نیست نیست که پادشاهش احمد شاه ابدالی باشد. چرا با این نادانی وارد مباحث سیاسی و تاریخی میشوی؟ مشکل تاجک ها این است که عقل شان در عقب سر شان است. تاجک نه سیاست دارد و نه سیاست مدار. اگر چنین میبود چرا پاکستانی ها و جنرالان پاکستانی به جای پشتونهای افغانستان تاجک ها را دشمن خود و پاکستان می گویند؟ در حالی که ادعای ارضی را پشتون دارد که دو ایالت پاکستان را از خود میداند و خواستار تجزیه و نابودی پاکستان است. اما از احماقت و بی سیاسیتی تاجک در این چهل سال اخیر تاجک دشمن پاکستان معرفی شد و با چوب پاکستان به سرش میخورد.

  • به نطر من اگر در تذکره های الکترونیکی از درج هویت قومی صرف نظر شود و عوض آن فقط یک هویت عمومی (هر نام یراکه اکثریت به آن موافق باشد) انتخاب کنند، بهتر است.
    زیرا این امر در همه ممالک دنیا مروج است که برای بوجود آوردن روحیه ملی تمام باشندگان آن مملکت به یک نام معین یاد میشوند، گرچه به ا قوم مختلف متعلق اند.
    همچنان از سؤاستفاده و بی عدالتی علیه اقلیت ها جلوگیری میشود. اگر قومیت شخص در تذکره اش درج نباشد، در ادارات و غیره مراجع کمتر تبعیض نژادی یا قومی اتفاق میافتد، زیرا طرف مقابل نمیداند که شخص مراجعه کننده به کدام قوم تعلق دارد.
    اینکه تذکره به دو زبان رسمی کشور نوشته شود، یک امر طبیعی ست و هیچ قابل توجیه نیست.

    • نادر عزیز شما شخص با منطیق هستید نظریات شما قابل تحسین است درست نام خود را اصلاح کردیم از نگاه قواره چطور کنیم یکی چاق است یکی لاغر است یکی پوز دراز دارد یکی پوز کوتا دارد یکی سوراخ های بینی اش کلان است که حتی قادر به فلتر کردن هوا نیست و یکی سوراخ های بینی اش کوچک بوده که به مشکلات میتوان تنفس کرد که همه نمایانگر هویت شخص را مینماید.
      به نظر من تمام ضعف ما ارتباط به سطح دانش ما دارد ما که وطن خودرا خراب کرده و خود را در بحران میبینیم دلیل ان اینست که تحصیل نیست دانش نیست و انقدر درگ پیدا نشده که شمال جنوب شرق و غرب همه یک ملت برادر باهم برابر دست بدست داده شب و روز در جهت پیشرفت جامعه خود کار کنیم ما نه که مشگل را حل نمیکنیم بلکه روز بروز مشکل میافرینیم و این برای یک هموطن مود شده که تو به کدام زبان حرف میزنی تو از شمال هستی من از جنوب هستم تو از مر کز هستی من از سرحد هستم و غیره یگانه راه حل مکتب و معلم های با احساس که میتوانند این بزگترین معضله را از بین بیبرد.

    • آقای محترم فراری، تشکر از حسن نظر تان!
      من با شما موافقم که منشه ای همه ای این بدبختی های ما بیسوادی و کم دانشی مردم بیچاره این سرزمین است. همچنین با شما موافقم که شکل و زبان طرف هویت قومی او را برملآ میکند. اما علاج چیست؟ آیا آنهای که کمی سواد و تحصیل دارند و آینده را کمی بهتر پیشبینی کرده میتوانند، کدام راه را انتخاب کنند؟ راه را که اکثریت بیسواد ما میروند؟ یا بهتر خواهد بود که بحیت رهنمای جامعه وظیفه وجدانی خود را ادا نماید؟
      بنظر من، ما نباید بگذاریم، که رهبران خود فروخته، پول اندوز و قدرت طلب ما، مردم را به اقوام مختلف و ولایات تحت نفوذ شان تقسیم بندی کنند و عرصه ای زندگی را برای ما تنگتر سازند، تا بتوانند مانند همیشه و با دست باز دود از دمار مردم تحت نفوذ شان بیرون نمایند.
      اینکه ازین نوع تقسیم بندی ها استعمار جهانی سؤ استفاده خودش را میکنند ( تفرقه بینداز و حکومت کن) امریست، که بار ها تجربه شده است و شما آنرا بهتر میدانید.
      فلهذا، اینست عقیده درونی من: هر گوشه ای این خاک وطن همه ای ماست و هر انسان صادق و وطنپرست برادر و خواهر ما. بدون گوچکترین برتری جوئی!

  • دوستان بختطر ثبوت اینکه اوغان = پشتون است و واژه پشتون تا زمان امان الله خان در مطبوعات نا شناخته بود وبرای پشتونهای امروزی غیر پشتونها اوغان میگفتند وخودی طرزی نویسنده وخسر امان الله نیز زبان اوغانی میگوید ، نه زبان پشتو ! شما دقت نمایید ، درکدام
    پای تخت کشور جای را بنام ده اوغانا گفته اند؟ گذر اوغانی در بدخشان چرا؟ آیا ده امریکایی در واشنگتن شنیده اید ویا در دهلی ده هندوها ! مشخص است که اوغان کیها میباشند وبا ترفند ماده رندانه میخواهند هویت دیگران را در یک هویت جعلی حل سازند ودیگران دیگر دراین سرزمین با ریشه وهویت تاریخی شان بیگانه حساب شوند واوغان کار اوغانی وفرهنگ ستیزیش را مانند سابق ادامه دهد.

    • در تگاب یا نجراب وهمچنان غوربند محلاتی به نام " قبر اوغان" وجوددارد. به راستی اگر پشتون همان اوغان نیست پس " اوغان" کیست؟

  • بنام ایزد یکتا
    چرا ریشه ای فکر نمی کنید و نمی اندیشید و به دفتر خاطره یا سرگذشت سرزمینی به نام افغانستان سر نمی زنید، تاریخ افغانستان نمی گویم چون تاریخ چیزی است که در آن از ترقی یک کشور نگاشته شده باشد، که متأسفانه ما در طول 250 سال یا بیشتر که نام کشور ما را از خراسان به افغانستان تغییر دادند هیچگونه پیشرفتی نداشته ایم که این هم از برکت برادران ناراضی و راضی کرزی میباشد.
    اما! افغانستان از بدو نام گذاری با تعصب نژادی پایه گذاری شده است و این کشور را تنها متعلق به یک قوم خاص میدانستند در صورتیکه باشندگان اوغان این کشور از 40 درصد کمتر بوده و میباشد و حضور قوم های دیگر را نادیده گرفته بودند، که این خود بیانگر یکی از ظلم های نا بخشودنی این نژاد اوغان را نشان میدهد و حالا هم با زیرکی خاصی میخواهند که این نام را بالای همه قوم های دیگر تحمیل کنند که این امر محال میباشد.
    پس اگر واقعا اینها یعنی اوغانان به دیگر قوم های افغانستان احترام قایل هستند و میخواهند که زندگی آرامی داشته باشیم باید به فکر تغییر نام کشور از افغانستان به یک نامی که به هیچ نژاد تعلق نداشته باشد باشیم، نه تحمیل واژه ای افغان یا همان اوغان بر دیگران
    با احترام
    آرشام

  • سلام به همه ملیت های مقیم افغانستان انجانب منحیث یک شهر وند به همه هم وطنان عزیز خود پیشنهاد دارم که همین نام کثیف مردار چطل ، غول ، وحشی گری ، جنایت کار ، فاسد ، بیسواد ، اجر ، غلام ، زن فروش ، وطن فروش وغیره .

    که همین کلیمه اوغان است اسر کشور عزیز ما دور شود وکدام نام جدید مانده شود

    کلیمه اوغان از غول گرفته شده است ، کلیمه غول را همه میفهمد که چی معنی دارد که از نوشتن آن قلم بنده عاجز است .

  • واقعیت تاریخی جالب ایست در رابطه به نام مملکت یکه خود شان وطن خود را دویچ لند، اما خارجی ها بعضاّ آلمان و بعضاّ جرمنی اش مینامند:
    تا سال 961 میلادی مملکتی تحت سه نام یکه در بالا ذکر شد، وجود نداشت، بلکه چهار قوم بزرگ ( فرانکن، بایرن، زکسن و شوابن) پادشاهان و پادشاهی های جداگانه ای داشتند، که هر کدام بنام اقوام مسکون آن سرزمین یاد میشدند.
    در سال 955 میلادی هر چهار پادشاه به سرکردگی پادشاه زکسن بنام اوتو باهم اتحاد کردند و بالای دولت روم ( ایتالیه امروزی) هجوم بردند و مدت 10 سال روم را در تسخیر خود نگهداشتند.
    مردم روم، آنهای را که از شمال اروپا بر وطن شان هجوم آورده بودند، دویچ می نامیدند.
    به مرور زمان در جلسه ای که توسط چهار پادشاه دائر شد، ایشان موافقت کردند، که ازین به بعد خود شانرا دویچ و مملکت شانرا دویچ لند ( میهن دویچ ها) بنامند.
    اینکه مردم روم آنزمان چرا این نام را برای شان انتخاب کرده بود، تا حال معلوم نیست.
    به نظر من عمل انسانهای با شعور اینطور است. نه آدم کشتن و خصومت قومی به خاطر یک نام!

  • ادامه پیام بالا....
    مردم روم آنزمان کلمه (تدِ سکو tedesco) را استعمال میکردند، بعد آلمان ها این کلمه را به زبان آلمانی ترجمه کردند که معادل آن همان ( دویچ ) بود. آلمان ها نتنها مملکت شانرا بلکه زبان شان را نیز دویچ مینامند.

  • آقای خودت!
    جالب است که خریت و غول بودنت را خودت ثابت ساختی... اینکه چرا پاکستان دشمن تاجک ها است و اوغان ها را مثل بچه خوانده خود میداند اگر برای خودت واضح نیست از پدرت پرسان کن... برای همه از آب صاف تر معلوم است که اوغان ها در فروش وطن و قبولی غلامی اجنبی ها در دنیا و در طول تاریخ ریکارد قایم کرده اند... پس به قول خودت راست میگی چرا پاکستان با غلامان حقله به گوشش دشمن باشد... دلیلی برای دشمن بودن وجود ندارد چون هر گْهی را که پاکستان برایتان داد دریغ نکرده با اشتیاق صرف کردید... آنقدر از خریت تان استفاده کرد که نوشتن در موردش سالها طول خواهد کشید... تاجک ها و سایر اقوام افغانستان خار چشم پاکستان بوده از همین خاطر هر قدر که تلاش کرد تا توسط رزیم سیاه و ملعون طالب نما ها برادران بزرگت به افغانستان مسلط شود موفق نشد... این تاجک ها اند پوز تانرا همیشه در خاک سایده اند و درس عبرت به پاکستان این مادر فاحشه تاریخ تان شده است... افسوس که حیا ندارید...

    • آقای خودت! ببین که چقدر بی خرد بودن خود را ثابت میکنی . بجای دلیل بد اخلاقی میکنی. برو اول انسان شو. قبل از آنکه پشتون، تاجک، هزاره ، ازبک و هر قوم دیگری باشی؛ انسان شدن مهم است. انسان یعنی با منطق، عقلایی اندیشیدن و عقلایی عمل کردن ، عاقلانه سیاست کردن، با ادب بودن، احترام گذاشتن به همنوع خود. تو که از این چیزها هیچکدامش را نداری . وقت این ها را در خود دیدی باز در مورد مسایل سیاسی و اجتماعی و تاریخ اظهار نظر کن. آرزو میکنم که به این خصوصیات انسانی دست پیدا کنی!

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس