صفحه نخست > کارتون > سید منصور نادری، شراب و کباب و بزرگترین قرآن در جهان

سید منصور نادری، شراب و کباب و بزرگترین قرآن در جهان

یک کارتون

عتیق شاهد
همرسانی
  • mail
  • google
  • linkedin
  • printer
  • reddit

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند
    چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.

  • عتیق جان دستت درد نکند با این کارتون، این بیسواد خودش نه قرآنرا خوانده میتواند ونه به آن اعتقاد دارد؛ قرآنرا کسی دیگری نوشته است و وی از قرآن استفاده ی ابزاری میکند آنرا برای خود وسیله ی تبلیغات قرارداده است.

  • إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ...;(بقره،173)خداوند تنها ]گوشت[ مردار و خون و گوشت خوك و آنچه نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام كرده است»

    درین آیت گوشت خوک حَرَّمَ یا حرام شده قبول ! اما درین آیت دیگر در مورد شراب چنین میخوانیم :

    يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الخَْمْرُ وَ الْمَيْسرُِ وَ الْأَنصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(90)

    إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ فىِ الخَْمْرِ وَ الْمَيْسرِِ وَ يَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتهَُونَ(91)

    اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند. پس، از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد. (90) ( درین آیت امر حَرَّمَ یا حرام از طرف الله تعالی نشده بلکه گفته شده دوری گزینید تا رستگار شوید . دوری گزیدن امر قاطع نیست !)

    همانا شيطان مىیخواهد با شراب و قمار، ميانِ شما دشمنى و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمی‏داريد؟ (91)( کجاست امر حَرَّمَ یا حرام شدن شراب در قرآن ؟)

  • تحریر فران و یا هر کتاب دیگر به ان حجم و بزرکی کاری خوب است و قابل تحسین بوده و یک دست اورد تاریخی است چون برای فعلا تحریر فران خواندن قران و حفظ کردن قران قابل پزیریش جامعه اسلامی است تا روزیکه از چالش بیافتد باز در موزیم ها انتقال نموده هزاران توریست را بطرف خود جلب مینماید بودبامیان بزگترین خدای جهان بود. بودبامیان در وقت زمان خود بلا تر از مکه ارزش داشته وهزاران در هزار زاهر را بطرف خود جلب مینمود تا اینکه نا بخردان و حیوان صفتان نا بخوشودنی دست اورد زحمتکشان 50 قرنه را نابود کرد همینطور که قران از شان و شوکت بر خوردار است بود با میان در عصر زمان خود بالا تر از قران ارزش داشت و دارد چون بود بامیان دست اورد تتاریخی باشندگان این سر زمین بود اما قران دست اورد عرب است درست که پزیرفتن ان برای جاهیلان مشکل است اما ضرورت به وقت و زمان است تا فرسوده شود و میشود .

  • من اقاي نادري رانمشناسم خوبست كي جناب شاهيد نيسبت بكار هايش درنكي بيشتركند
    تامخاطبان فيكرنكندكي ازهنرمند وكاريكاتوريست خوب وطنم استفاده ابزاري ميشود برداختن
    بهر مسايل خردريزه فيكر ميكنم كي وزن كارهاراباين ميارد

  • این کارتون و پیام های شیطانی به مرتدها وبیدین های خدا ناشناسی مربوط میگردد که همه آنان را شناخته اند اینها مردمانی اند که بدون شک خلاف راه خدا،پیغمبر،اسلام،امام و قرآن بودند واستند وماهیت و مرام های اینها به همه معلوم است اما در انظارعام از همین نام های مقدس استفاده سو را مینمایند،این دجالان با این کار خویش میخواهند بی عزتی که از طرف مردم متدین برایشان شده بودباصطلاح انتقام شانرا بگیرند،اما بیخبر از اینکه با اینکار شان چهره های کثیف خود را اضافه تر کثیف ساخته و هیچ شک و شبهه را به هموطنان عزیز ما که فریب این خایین را خورده بودند باقی نگذاشتند حالا واقعآ مردم ما خوب میتوانند قضاوت و داوری نمایند که عامل این همه بد بختی ها کیها استند؟چهره های طاغوتی اینها را خدا،پیغمبر،قرآن و امام زمان بی پرده تر نمود......بار کج به منزل نمیرسد انشآالله
    با احترام

  • میگن خدا کسی ره که شرماند گویش د سر تخته میره بلی برادر این گمراهان هم هموتوشدن الحمدالله خوده بیخی افشا کدن

  • با معذرت زیاد!!!!!!!
    این تفی را که ببالا نمودن به روی خود شان سقوط نمود<<<ها ها ها

  • آفای سید منصورقرآن را بنوشت مورد خشم خصم خویش قرار گرفت ,اما آنا نیکه آنرا خوردند (البته در مکه ) به جاه ومال ومنال دست یافتند .واز هیچ قلمی صدا بر نخواست .چه دنیای !!!

  • يك عده عقده هاى درونى دارند و حريف خودرا لكد زير ابنديسيت ميزنند.
    خدا شاهد است كه در باره سيد منصور نادرى من اين همه مزخرفات نشنيده ام.
    شنيده بودم كه يك روز در تخار نفرهاى جميعتى جند نفر صاحب منصب خاد را كرفته بودند.انها كفته بودند كه ما نفر هاى اغاصاحب هستيم.مسعود به سيد منصور نادرى احوال فرستاده بود كه جند نفر خاد را ما كرفته ايم ميكويند كه انها نفر هاى شما هستند.سيد منصور نادرى از مسعود خواسته بود انها را نزد اغا صاحب بفرستد.مسعود انها را نزد سيد منصور نادرى فرستاد.سيد منصور نادر ى از جالاكى خاديست ها هم ستايش كرد و بول و لباس براى شان داده به خانه هايشان انها را فرستاده بود.اين قصه را يك شخص كه درزندكى دروغ كارش نيست براى من قصه كرده بود.
    اينكه در كابل برس من اين اوازه و دروازه ها را ميشنوم,باور نميكنم.امروز ازادى بيان است.هر جه كه دلت ميخواهد بكو اخ دلت را بكش.دروغجن دروغ وايي عاقل يي قياس كوى.

  • من خود شاهدم که یکی از پسران آقای سید منصور بنام جاوید آغا ,کسی را آزار رسا نیده بود,وی نزد آقای سید منصور عارض شد,آقای سید منصور جر یان رابطور عا دلانه تحقیق کرد , وپس از بازجویی ,دسته های چوپ را با لای پسرش شکست وپسر خویش را برای مدت بیش از یکماه زندانی کرد ومن یکی از شاهدان این روش عا دلانه جناب سید منصور بودم .اینکه مهندسانی پیدا شده است که با گِل خشک ویا کلوخ دیوار مینمایند ,بسته به مهارت ایشان دارد!
    به عقیده من هر گونه سر ما یه گذاری برای فرو ریزی این خا ندان ووجاهت شان کاریست عبث ,چرا که مردم افغا نستان بخوبی با این خا نواده آشناست .ودر زمان سور اسرافیل در زمان حا کمیت مجا هدین وطا لبان وکرزی ,اقتدارآقای سید منصور آمیخته با عدالت وخدمت وحراست دا رائی های ملی از آزمون تاریخ بیرون شد لذا هرگونه بهتان در مورد این خا نواده ,کا ریست نا صواب.اما برخی شکستی ها در کار این اداره زمانی مشهود گردید که مدیران مجرب وکار آزموده مثل آ قای سید ظاهر ,داکتر شها ب الدین وقوماندان عمومی جناب سید حسام ا لدین که میخوا ستند اصلاحات لازم در طرز اداره ایجاد نمایند ,از حلقه کاری رانده شدند ومحیط برای افرادی نا شا یسته مثل معراج معاون والی وبرخی افراد فرصت طلب ایجاد شد,اما در هر صورت خط السیر خا ندان در جهت خدمت گذاری, لا ینتغیر باقی گذاشته شدوآنا نیکه در حریم حا کمیت جناب سید منصور زیست نموده اند خاطرات خوب به یاد گار کشیده اند!
    معاشر.

  • جهت معلومات بیشتر در مورد کارنامه های سید منصور نادری به لینک های ذیل مراجعه فرمایید:

    http://kabulpress.org/my/spip....

    http://www.afghanistanpress.co...

    امید وارم برای تان جالب و آموزنده باشد.

  • سلام و احترام!
    حدود هشت و نه ماه قبل، تیتر درشت در کابل پرس? زیر نام عبد القهار عاصی نشر گردید که شخصی به نام آقا و یا خانم ( پن والا ) در آنجا پیام های متکرر گذاشتند، و در یکی از این پیام های آخر، این آقا و یا خانم ( پن والا ) وضعیت سوق الجیشی منطقه تایمنی در زمان حکومت نامیمون مجاهدین را به برسی گرفته است، و ایشان در این بررسی سرک هشت را حایل یاداشت کرده اند، صرف خدمت این دوست می خواهم یادهانی نمایم که امتداد سرک هشت به استقامت غربی یکی از پوسته های امنیتی فرقه هشتاد زیر قوماندانی شخصی به نام سردار پسر سیف الله و جود داشته است و به گمان اغلب حادثه و قتل فجیع موهن لال بجاج هم به تحرک شخصی و بالفعل همین شخص از فرقه هشتاد صورت گرفته باشد که بعدأ به خاطر پاک نمودن جنایت، این شخص از طرف اشخاص پاینده مزاری در مزار ترور شد.. و همچنان قوماندانی مخوف و ترسناک، جنرال سکندر از فرقه هشتاد و قوماندانی جنرال فیض علی از حزب وحدت را فراموش کرده اند. لطفأ به لینک زیر برای موخذ بروید

    http://kabulpress.org/my/spip....

  • نظریات فوق را بدقت مورد مطالعه کردم و متوجه شدم که بعضی از دوستان از زن بارگی های سید منصور و خانواده اش به افتخار یاد نموده اند. چند بار احساساتی شدم و تصمیم گرفتم که در رابطه به زن بارگی این خانواده نیز چند سطر بنویسم تا به دوستان که این نظریات را میخوانند آشکار گردد که نه تنها مردان این خانواده زن باره هستند بلکه زنان آنها نیز مرد باره اند. قسم میخورم که معلومات دقیق درین مورد دارم ولی تابحال از عذاب وجدان ترسیده و ننوشته ام ولی اگر یکبار دیگر این افتخار را ملاحظه کنم دیگر نمیتوانم خودم را کنترول کنم.

  • بنام خدا وباعرض سلام وادب خدمت تمام قلم بدستان موادب وباورمند به ارزشهای والی انسانی.عزیزان گرامی نظریات ,پشنهادات ,وموعظه باارزش وسودمند شما را که به این نا بخردان نموده اید خواندم از شما متشگرم که همان وجیبه ایمانی وانسانی خودرا انجام داده اید. اما متسفانه اینها از جمله کسان هستند که نه به خود وفامیل خود ونه به دگران ارزش قایل اند چونکه از نوشته های شان معلوم است.حتی ذهن تمام خوانندگان محترم را نسبت به خواهر مادر خود مشکوک نمودند کدام ضرری بسیار زیاد از طرف کدام سید ویا شخص دیگری به این ها وخانواده شان رسیده که اینقدر با دشمنی وکینه توزی برخورد میکنند. با احترام ش ع

  • هوالشافی,
    سلام و احترام خدمت شما دوست گرامی و همه خوانندگان نویسند گان محترم که دارای شرافت ووجدان انسانی هستند تقدیم داشته واز بارگاه اخدا وند متعال 
    برای شماصحت وسلامتی کامل استدعا دارم.
    عزیزان گرامی ٕهر انسان باورمند رسالتمندند که ازارزشها ,باورها واعتقاد خود در هر لحظه وثانیه 
    در مقابل حوا دث 
    ورویدادهاکه دران میحط زندگی شان رخمیدهد مردانوار برخاسته ازخود ,فامیل, خویشو قوم ومردم خود دفاع نماید.
    اما
    این گل احمد,بغلانی,بامیانی وقطغنی که خود را حامی وپشتبان مردم میداندکه به گفته شان مردم در زیریوغ 
    استعمارهستندچرا مثل دیگر انقلابیون دربطن اجتماع خود حضور ندارید واز حق خود وخواهر,مادرو
     کسانیکه بنظر تان ظلم وتجاوز شده در محاکم دفاع نمیکنید. بقول سعدی شیرازی شما ان عزیز هستید که
     بار دشمنا ن راحمل میکنید وبس.سعدی میگوید
    ﴿خری بیچاره گرچه بیمیز است چون بار همی برد عزیز است﴾

  •  .........................(صفات سید منکر(سید منصور).........................
     سیدمنصور شدی تو صاحب زر.........زجان افشانیی مردان سنگر
     نمودند جان فشانی بهر نامت............درآخربی کفن رفتندازین دهر
     شهید شدازبرای ننگ وناموس...........به سال و ماه بود مابین سنگر
     فراموش کردی آن روزهای سخت را....که شب تاروزبود تنبان توتر
    زنیرنگ و فسادت گربگویم.............عزازیل را تویی استاد و رهبر
    چه گویم مرتراای مرد سفاک...............تودجال زمان خوب بنگر
    شدی منکرحق درروزروشن...............ابوسفیان بودهمیار و یاور
    نمودی قتل آن افراد مظلوم...............برای باده نوشی قدرت و زر
    زدوشی وسمنگان و زنیکپی...............گریبان گیرتودر روزمحشر
    چه گویی تو جواب بیگناهان...............نمیترسی که است الله اکبر
    فراموش کرده اجدادخویش را...............شدی منکر ز اولاد پیمبر
    به ظاهر جلوه دادی مثل سلمان.............چوبوجهل زمان دور پیمبر
    چوخردجال فرعون و ابوجهل...........تو هستی جمله رامنشی و رهبر
    چوشیخ نوروزشیخ عوض بازک..........ثنا گوید تورا از خاطر زر
    زمان قطع گردد پول ایشان..............سزاگوید تورا از پا تا سر
    زر و قدرت نمیماند همیشه ...............مکن تو دشمنی با پور حیدر
    چشیدی خون آن مردان حق را ............خریدی موتر ی از بهر جعفر
    تورا بودی پسر اسم او جاوید ...........بودی باقوم (لوط)هم یارو یاور
    شب وروزش بودی بابچه بازی............زبهرباده نوشی رفت ازین دهر
    چه گویم این لعین باده نوش را ...........که ازویسکی و وودکا بود معطر
    (چه خوش گفتست فردوسی طوسی.........(پسر گر ندارد نشان از پدر
    چه گویم ای سیدمنصورصفاتت..........ترا دعویی نا حق است در سر
     

    آنلاین :

  • دوستان بيننده من بهمه عزيزان صميمانه عرض ميكنم كه اين اقايون كل احمد باميانى واحسان وشجاعى وغيره بازار ساعت تيرى وسر كرمى طفلانه براى مردم با اين دشنام دادن هاى خود بوجود اورده است .ازانجائيكه وقت براى انسانهاى مسؤول ازرش دارد .لهاذا از شما تقاضا دارم كه اصلا ديكر اين سايت مزخرف ومنفور را با همين انسانهاى بيسويه كه جديدا به كميوترً وانتر نيت دسترسى ييدا كرده اند وخودنمائى كرده أنجه سويه ملى ومنطقوى شان كه ازيك سطع نازل جامعه نمايندكى ميكنند قطعا تماس نكرفته وبكذاريد درفكر وقلب مردار وضعيف شان نام كميوترً وطريقه فرهنك استعمال اين صندوقجه اسرار أميز بشريت را بد ميسازند واينها قوم كمراه وجا هلى اند كه هر جيز را ببازيجه كرفته اند ومقيد به هيجيك ازمعيار هاى إنسانى اخلاقى وفرهنكى نيستند وبا وداع با اين سايت بازار اين لوج مرغهاى نادان را كه بحرف مشهور خداوند روز ناديده را روز ندهد وسم تر قيده را موزه. به كساد بكشانيد ودر مورد هر جفن شان جواب ارائيه نكنيد كه خود از لودكى هاى شان دل سرد كردد وزيرا أينها با جوابهاى يكى ديكر عجيب انتر تائمنت را بخود تخصيص داده اند با احترام أرسلان 

  • غالى هاى كافر شيعه هاى لامذهب ازبسكى ام المومينين عائشه صديقه را درشبكه الله يارى لعنتى توهين ودشنام داده اند واين معجزه ييمبر ص است كه كسانيكه به حريم مقدس بى احترامى كند رسوا ميسازد وهر دو طرف شيعه هاى غالى هستند خداكند اين كأفران خودرا زياد افشا كند يا جهار يار كبار

  • نگاهی به پالیسی های خانواده سید منصور بخاطر حفظ قدرت!
    اول، سید منصور نمیخواست مردم اسماعیلیه فرصت آنرا بدست آورند تا در مورد مسایل درونی و اجتماعی شان فکر کنند و به همین دلیل با جهت گیری حق و ناحقش مردم را همیشه سرگرم جنگ نگهمیداشت. او بیشتر طرفدار جنگ بود تاصلح. این جنگ ها برای شان زیاد مهم نبود و شخصاً اشتراک نمیکردند، زیرا در صورت ناکامی رو به فرار نهاده و خود و خانواده اش را نجات میداد. طوریکه بارها بی غیرت آمیز فرار کردند. ما شاهد هستیم که در طول ده ها سال جنگ، حتی یک عضو فامیل شان هم باثر جنگ کشته نشد با وصف اینکه شاید کمتر خانواده اسماعیلیه پیدا شود که عزیران شانرا در جریان جنگ از دست نداده باشند.
    دوم، سید منصور مردم اسماعیلیه را با تمام همسایگانش دشمن ساخت که دیگر نتواند ائتلاف را بوجود آورده و قدرت مطلقه آنهارا به مخاطره اندازند.
    سوم، این خانواده از باسواد شدن مردم سخت هراس داشت. چنانکه همه میدانند که در زمان حکومت شان حتی یک باب مکتب و یا مدرسه ی هم نساخت. ازین حقیقت همه آگاه هستند که زمانیکه سید سعدی بعد از تحصیلاتش به افغانستان باز گشت به سید منصور پیشنهاد ساخت مدارس و مکاتب را نمود، ولی سید منصور کلاهش را از سر برداشت و برزمین زد و گفت " فکر میکردم در خارج تحصیل کرده هوشیار تر شده ای، ولی هیچ گوی را هم نمیفهمی. اگر مکاتب و مدارس را بسازیم و همه تحصیل کنند، به من و تو کی احترام میکند."
    چهارم، توصل به دروغ یکی از ابزار های اصلی این خانواده است. وی حد اقل سال یکبار مردم را جمع میکرد و از ملاقاتش با امام سخن میگفت. ولی امام در یکی از فرامینش در سال 2000 میلادی در کراچی پاکستان فرمودند "که در 50 سال گذشته با جماعت افغانستانم در تماس مستقیم نبودم." بعد از برگزاری یکی از همین محافل یکی از بزرگان مردم پشت بند از او شدیداً انتقاد و سخنان سید منصور را با استدلال های منطقی غیر حقیقی خواند. سید منصور در جواب چنین گفته است " یک مهمانی برایت میدهم ولی این سخنان را برای دیگران نگویی."
    پنجم، خانواده سید منصور بصورت درست از پالیسی های خلفای اموی وعباسی پیروی میکرده است. یکی از آن سیاست ها این بود که به چاکران و سگ بانانش قدرت میداد تا دیگران را آزار و اذیت کنند، تا مردم نادان حتی از چاکری با این فامیل افتخار نمایند.
    بقیه بحث را میگذاریم به بعد!

  • فقط یک نظر1
    برحسب تصادف بودکه به این سایت سرزدم چون نه وقت این مسایل رادارم ونه هم علاقه ای.
    به هرحالت آنهم کارتون فوق سبب شد که این مشاجرات راازنظربگذرانم که درنتجه به این رسیدم
    که دوطرف مخالفین آقای کیان وموافقان درپرخاش اند.
    دلایل ونوشته های مخالفان راباسوادودرسطح بلندتر یافتم ولی موافقان آقای کیان که همه اش دشنام
    داده اند .البته ازبخت بد که هزاره گی راهم چندان بلد نیستم که زیادهم سر درنیاوردم به هرحال میخواهم
    از موافقان بپرسم .
    مگرشما بااین همه دشنام های رکیک میخواهید به آن آقا آبروکمایی کنید؟
    لطفا مرا درمصاف تان شریک نسازیدچون نه اسماعیلیه ام ونه هم آدم دنبال این همه مذهب وبازی های آن.
    باعرض حرمت

  • نصیحت بشنوید یاران حاضر

    نصیحت بشنوید یاران حاضر ---- مگوچیزی تواز(منصورُ ناصر)
    مکن هیچ انتقاد را ز(منصور)---- شناسایی شوی کارت بود جور
    دُعا در بختُ اقبالش نما یید ---- صفات از کار دجالش نما یید
    مکن هیچ انتقاد از کار زشتش --- بکن تعظیم روی هربارپیشش
    مکن هیچ انتقاد از کار ایشان ---- مگو که تو نداری امرُ فرمان
    مگوکه صاحب مالُ منال است ---- بگومال ده یک برتوحلال است
    نصیحت میکنم بر تو برادر ---- مکن افشا دیگرکار هایی جعفر
    مگو ا زقدرتُ جاهُ جلالش ---- مگو از کشتنُ قتلُ قتالش
    بگو داییم که هستی پیر برحق ---- نگویی از طرورُ خون ناحق
    بگوهستی بزرگ توخود ندانی ---- مگوهرگزکه توازدین چه دانی
    بگو داییم که داند دامن تو ---- مگو از مال مردُم خرمن تو
    مکن تو انتقاد که نیستی رهبر ---- بگوصاحب که ماهیم برتوچاکر
    مگو که قاتل (سید مرادی) ---- دهان سگ تو(یوسف)را بدادی
    مگو تو از (قیوم)از( نورمحمد) ---- ز(ابراهیم) مگو وُ (سیداحمد).
    مگواز(شاه قدم) درحوضه پنج ---- مگوکه پول بدست آوردی بی رنج
    مپرس هرگزتو از امرُ فرامین ----- شوی تو معرفی زندیقُ بیدین
    مگو از (بازکُ) (مولوی افغان) ---- که ریخته سربسر خون جوانان
    مگوهرگزکه این کارت خطا است --- تمام کارت از روی ریا است
    زمال واجبات هرگز نپرسی ---- اگر خواهی شوی دارای کرسی
    نما تو نوش جان مانند ایشا ن ---- بگو که زنده باد (منصورکیان).
    مگو هرگزکه پیربی سواد هست ---- مگو که قتلُ قتالش زیاد هست
    مکن یاد آوری از علمُ عُرفان ---- بگوچه ابتکار کردی به قرآن
    مگو این ابتکار کار جدید نیست ---- مگو که این هُنر کارسید نیست
    مگو از بختُ اقبال هزاره ---- شدی توصاحب قدرت دو باره
    مگو که تو فرار کردی ز کیان ---- جماعت را گذاشتی تو به میدان
    مگو که فامیلت با تو فرار کرد ---- مگو که از دروغ قولُ قرارکرد
    مگو در روز بد تنها گذاشتی ---- جماعت را به واویلا گذاشتی
    مگو از کونسلُ کار امامت ---- بگو داری تو معجزُ کرامت
    مپرس هرگز ز راه دینُ مذهب ---- مگوکه باده نوش هستی تو هرشب
    مگو زنهار برایش قاتل هستی
    به مالُ عُشر مردُم ماییل هستی

    آنلاین :

  • برادران باشهامت .بامیانی وگل احمد رااحترام!
    درجواب مزدوران بی مزدوبامزد سیدمنصور ودرکل خاندان آدمخوار کیان باید گفت که هیچ امکانی دردفاع
    ازمافیای کیان ندارید.زیرااین خانواده بدنام وسیه کار وپست درطول صدوبیست سال اقامت نامیمون وناپاک
    شان آنقدر جنایات رامرتکب شده اند که نوشتن آن دفترهای قطوری خواهدشد.
    حالا بهتر است سوال را این چنین مطرح نمودکه.
    چه جنایتی راخانواده شیادوشیطان صفت کیانی انجام نداده اند.زیرا طرح سوال به این شکل کاررابمراتب ساده
    میسازدچون جواب ساده وکوتاه وچنین خواهدبود.
    جنایت ودنایتی نیست که فامیل کیان دراین بیشتر از یک قرن مرتکب آن نشده باشد.
    همه رایکباردیگر به تماشای چهره سیدمنصورفرامیخوانم وهرکی صادقانه ازخودبپرسد که مگر چنین چهره ای
    درتمام افغانستان پیدا خواهدشد؟
    چه سنخیتی است اسماعیلیه های افغانستان را(ودنیارا)به این خانواده ایکه درتمام این صدوبیست سال همچو
    سلاطین افسانوی زیسته اند؟
    چه سنخیتی است این خانواده ایکه ازآغاز تاامروزبد ترین انواع نیرنگ واستبداد وبهره کشی راابایکی از بیچاره ترین
    وسیه روزترین ونادارترین مردم افغانستان یعنی اسماعیلیان افغانستان رواداشته است.(که غیر آنهم ستم
    رژیم های استبدادی فشاردنیای تعصب ودشمنی های کوروبی اساس دیگران آنها راخردوخمیر ساخته بود)؟
    وبه شما کسانیکه ازآقای گل احمدوبامیانی خواسته اید تانام های واقعی شانرا بنویسند.
    من ازتووهمپالگی های تومیخواهم که نام پدرومادرت برشما گذاشته اندرابنویس نه آن اسمای جعلی ایرا
    که منصوربدنام ووابسته های وی شمارابه آن صدا میزنند.
    و به همه شما باصراحت باید گفت که از نشخوار ارعاب وتهدید بگذرید که برعکس به شما گران تمام
    خواهدشد.
    موفقیت همه روشنگران را خواهانم
    سربیدگی

  • من این گل احمد نام را خوب می شناسم ,وی یکی از قا تلین معروف باند جنایتکار امین در میان برا دران محترم نیکپی است .وی در زمان اقتدار جناب سید منصور نا دری که یکنیم دهه از آن سپری می گردد ,وظیفه دست شویی وآفتابه لگن را بدوش داشت .نمی دانم که جناب ایشان در آن زمان چرا مهر سکوت بر لب زده بود؟

  • تا آنجا که من میدانم ,آقای سید منصور در روز روشن در افغا نستان حکومت مینمود,وتمامی مردمبا شیوههای نظامداری وما هیت ومضمونآن کا ملا آشنائی دارند.در نظام وی تجا نس کا مل ملی ومذهبی به چشم میخورد ,پشتون,تاجک ,هزاره ,ازبک ]ترکمن ...اساعیلیه,سنی وشیعه بطور موزون حضور داشتند.من تا آنجا که بیاد دارم وی برای وطنش خدمات چشمگیری را انجام داده است .من امید وارم تا بار دیگر چنین نظام کا را, ملی ومردمی نه تنها در بغلان بلکه عوض نظام فاسد کرزی ونظام چپاولگر جها دیون وطا لبان بار دیگر در افغا نستان مسلط شده ودرد ملت را مدا وا نماید .من از دوستان محترمیکه این خا ندان را به نقدمی کشند امید وارم تا تمامی جوا نب آنرا به بحث بکشانند وپهلو های مسبت ومنف آنرا به کنکاش گیرند.بدون شک نظام سید منصور عاری ا ز اشتباها ت وشکست وریخت نبود ,اما خوبی هایش به مراتب بهتر از بدی هایش بود .من در آن زمان در شهر پلخمری زندگی داشتم وبا کیف وکان این دستکاه آشنائی داشتم .انسانهای نهایت با ادب ومردم دوست هم در این دستگاه از قبیل سید ظاهر وامیر سید حسا م الدین, داد علی نیرو...کار مینمودند .

  • این سناریواز سالها ست که ادامه دارد ,وبر نامه سا زان هم چهره های نهایت عریان دارند .بنظر من هیچ بدی نداشت که لیست جنایت تاریخی امینی ها درینجا بنشر می رسید .شواهدنشان میدهد که حشراتیست که آهوان صحرا را در چرا نمی گذارند,واین حشرات نه زهر بلکه بوی زدنده یی دارند وحا لا به زنبوران ماده مبدل شده اند پس از نا بودی امین جلاد ,منتهی به نظر من خا نواده آقای سید منصور که در زندان پلچرخی ودر اوجخود کا مگی امین انجات یا فتند, دیگر چنا ن ریشه در زمین دارند که با این جفن های زهر آگین آسیبی نخواهند دید.البته دوعای خلق الله نیز مدت گار شان خواهد بود.

  • آنچه که من به خوانش گرفتم ,یک نبرد قلمی بی انتها,یک جنگ مذهبی, درین منازعه نه تنها طرفین اصلی بلکه نفت پا شان بیشتر حضور دارند,برای تعین سر نوشت کشور, فکتور های غلط بکار رفته است ,هر گاه کشا نیدن پای جنا یتکاری در میز تاریخ با شد ,تا جا نیان اصلی این بلاد نو بت یابند ,تا پای قیامت باید صبر نمود.اما هر گاه از تحقق عدالت حرفی در میان است ,باید چنین پنداشت که هنوز زخم های کیان وپیشوا یان مذهبی وملی آن که از دست چند رو شنفکر احساساتی ومتعصب حزبی عا قبت نیندیش ,در زمان اقتدار ستاره سرخ انقلاب وسر قو ماندان اعلی آن جریحه دارشده است التیام نیا فته است وبهتراست تا با توصل به شیوه های درمان, این قلوب شکسته ,راه های همزیستی را جستجو نمود.آنا نیکه از ما ورائی تو رنتو این دود سیاه را از حلقوم خویش بیرون مینمایند باید بازتاب وعوا قب آنرا در میان نسل های کنونی وفر دای جا معه به سنجش کشا نیده وشجا عانه این مسئولیت تاریخی را بدوش کشند.
    اما هرگاه کارکرد ها وکار نکرد های این خا نواده در زمان تسلط سیا سی اش به محا سبه کشا نیده شود ,باتناسب بسیاری نظامها ,خا طرات عا لی وفرا موش نا پذیردر وجدان های انسان های شریف باقی بوده اما متئسفانه تکرار آن که به نیاز همگانی وآرزوی کلی مبدل شده است,برای ایام های طو لانی دیگر خواب است وخیال .
    التجا دارم تا به این بحث های دلگیر کننده واتها مات وجعلیات خا تمه دا ده شود.

  • جند سخنى با اهل سادات عظام .بسم الله الرحمن الرحيم الم تركيف ضرب الله كشجرة طيبية اصلها ثابت وفرها فى اسماه .الايه صدق الله عزيز الحكيم .وأما بعد .
    حضور همه سادات كرام كيان وساير سادات شيعه اسمعيليه افغانستان اسلام عليكم ورحمته الله وبركاته وأما بعد .از مدت سه روز است كه در مورد اين سايت وموضوع مورد بحث ان بدقت وبا مو شكافى خالى إزغرض مطابق حكم وجدانم خواستم نكات نظر خود را احتراما عرض كنم اول سادات مقامش مطابق إيه مباركه كه خدمت نوشتم خيلى بالا وارجمند است .مشروط به اينكه خود وصاحب امر وهمان فردى كه حديث موثقه غير قابل اختلاف محدثين اهل تسنن وأهل تشيع متفق عليه ثابت است كه لوخلت العرض من امام الساعته لمادة به اهلها را ملاك عمل خود قرار داده وطوع ارادت واورا منحيث ثلاله زهرا الظهر س مانندمسلم بن عقيل وعباس علم دار ميدان مهركه دشت نينوا درحماسه جاويدان حسين ( ع )بجان وبا ايمان كامل مرعى اللا جرا قرارداد.ومورد احترام بدون جون جرا داشته وامر اورا بالا تر ازهر اصول ديكر قابل متاع بداند وأزهر امتحان مادى ومعنوى سر إفراز اطلاعيه كاميابى بدست اورند وأيراد وانتقام در مورد امام زمان ع برابر به شرك است زيرا سر وجان قربان امام عصر است .جنانجه سيد نادرشاه خان در كنجينه أسرارش ميكويد .(ازوجود خويش دايم يار ميجوئم ما. زين سبب كنجينه اسرار ميكوئم ما ازوجود خويش واقف نيست هر بى يا وسر. هم به تقدير رضائش بسته با موئم ما )كه اين بستكى ويابند بودن با موى باريك همان امر نازك امام است .درصورتيكى با امر باريك ونازك ان موافق نيبا شيم جكونه ميتوانيم اكت فرزندى ازفرزندان زهرا الظهر را نمايم وازمردم اميد بد كفتن وانتقاد را نداشته باشيم .ودر عمر خود دروازه جماعت خانه كه امر مكرر ومجدد امام است بازنكنيم وعده را دراداى مراسم مذهبى كه مطابق فرمان وتعليقه امام موظف به أجرا ان هستيم. مانع كرديم جطور ميتوانيم با نصب فوتوى امام در منزل وسوكند به امام خودرا شيعه إسماعيليه كفته ؟وانتظار كرنش همه را مانند فعالان ما يشأ از كاركذراران كه توسط امام بركزيده شده اندوساير مردم راداشته باشيم؟ ودرمورد حرفهاى بد وبيراه مردمان توقع قطع انرا داشته باشيم ؟واختلافات سليقوى را با منطق يك برادرروحانى هم با حوصله مندى مر فوع نسازيم وبرعكس به خشونت وزور كوئى متوصل كرديم ومانع إعمار تأسيسات عام المنفه مذهبى كرديم وده يك (مال واجبات جماعت ) رامخالف امر امام براى خودخودما ازمردم تسليم كرديم وادارات مماثل ادارات را خودما تاسيس كنيم واين جكونه دعوى محبت به امام است .واين درست است كه همه سادات با امام ازيك نطقه ياك است ولى مقام وافضليت امام مطابق امر خدا ورسول كرامى او ازسائر سادات متمايز ميكردد.ودرحقيقت اين مقام است كه امام زمان را از لحاظ روحانييت بدون شريك وقوم وخويش ميسازد زيرا درهر عصر وزمان بيش ازيك امام كه جانشين بلا فضل ييغمبر اعظم ووصى اوست كه يكى بعد ازديكرى تا يوم الحشر وجود داردنميباشد.وسائر سادات امتيازش در تقوا وامر يذيرى است وكدام امتيازفوق العاده ديكررا ندارند.ونسبت دادن يك جيز را به ناحق كه امام اين كرد وان كرد وكوينده اورا بنام( بغى )ياد ميشود .ويعنى حرف دروغ را به امام نسبت دادن وأزنام امام زمان استفاده ابزارى كرد ن درحقيقت مرتكب كناه كبيره شدن است .و.جى ازجانب يكى از سادات باشد ويا هم كاركذاران امام در هنكام متصدى كارش وأما بر كا ركذاران است كه مطابق عرف مسلط همان جامعه كه زندكى ميكند وخود را از سادات ويا غير سادات افضل واعلم قلمداد نكند وخودرا مافوق ديكران نداند زيرا انسلن هميش جايز الخطا ميباشدوبه همين منظور وامرهم شورا بينهم را خداوند بزرك به اجتماع امر فرموده است .ازينروخواستم با تحليل وتجزيه اين مبحث كه جرا درسائت ها يخن هائ همديكر خودرا بامسوليت وبى مسوليت بشكافيم وزمينه دسيسه را به افراد غير مسؤل فرا هم سازيم. وانراساز وبرك كار كذاران دانسته سبب تضعيف شيرازه مستحكم جامعه روحانيت خود كرديم. زيرا اكر فرمان يذير نباشيم فرمان رواشده نميتوانيم وهمان درجه علوى خودرا در اثر اين اعمال ناسنجيده خود از دست ميدهيم وإنكاه از مردم شكايت كنيم كه مردم نسب مارا جهل كرد وبما برجست يا غى را زد.زيرا دهن مردم راكه شهر بى دروازه وانترنيت هم دهكده كوجك وغير تشخيص هويت افراد وأشخاص است .خودما دراثر اعمال عاقبت نينديشانه خود خود ماكرديده ائم وهر دروغ ودسيسه را تمسك به عوام الناس دادن است .خودما عامل كرديده ايم وازكل احمد وباميانى جى وديكران جى كله داريم؟.با تقديم احترام فقط ازدرد دل بود كه به اهل دل كفته شد.سعادت خواه مردم(احمد روشنكر ) 

  • فکر میکنم که تمام روشنفکران اسماعیلیه و هر وجدان بیدار دیگر به این نتیجه رسیده اند که خانواده سید کیان بیشتر از هر انسان دیگر در کره خاکی ظلم و استبداد کرده اند. پس چه باید کرد؟ من شخصاً پیشنهاد ذیل را دارم:

    اول: افشا گری هویت این خانواده توسط این سایت ها بی فایده نیست. من شخصاً یکی از افرادی هستم که با خواندن مطالب این سایت به هویت این خانواده پی بردم. همچنان به آنعده از دوستان و نزدیکان ما که هنوز ازین فامیل حمایت میکند بفهمانیم که این خانواده واقعاً مکار، و خاین هستند. زیرا نباید اشتباه را که بزرگان ما در گذشته مرتکب شدند، تکرار کنیم. مشکل آنها این بود که از حمایت مردمی بکلی به بهره بودند و بعد از کشته شدن شان توسط این خانواده، کسی به خونخواهی آنها بر نخواست. ما باید برای همه بفهمانیم که این خانواده چون ماریست که داخل آستین ما جاه گرفته است.

    دوم: افشا کردن هویت این خاندان کافی نیست، بلکه روی یک استراتیژی دراز مدت کار صورت گیرد، تا در نهایت تمام اعضای این خاندان باید بسزای اعمال شان برسند. خوب خواهد بود که کمیسیون ترتیب گردد تا بالای استراتیژی متذکره بصورت جدی کار نماید.

    سوم: حمایت برادران پشتون بغلان و سایر اقوام که این خانواده به آنها خیانت نموده اند، درین پروسه ضروری میباشد.

    چارم: این پروسه باید بصورت جدی به راه انداخته شود. پیش از مرگ سید منصور، انتقام هر قطره خون شهیدان مانرا باید از او گرفت و جزای هر ذره ظلم و استبداد این خانواده را برایش باید داد.

  • دوستان كرامى !
    صلاحيت بركزيدن رهبرى اسمعيليان مربوط به مقام امام است هركى را تعين كند جماعت امر امام را احترام ميكند ولى باور كنيد كه عامل مخالفت ادارات با خانواده كيان همين كروه خلقى دوشى است وما مردم بهسود وشيبر وتركمن را اين كروه باند امين با سيد هاجنك مي اندازند وخودشان سيل بين ميشود بخاطرى كه عقده هاى سابقه دارند وجهل نسب وتخريب وبى احترامى را اين كروه فاسد ادم كش انجام ميدهد وشاهد قول خود حاجى عبد الحسين مرحوم وسيد. منوجهر را ميكيرد كه انها اصلا فوت كرده اند وسيدها فكر ميكنند كه ما اين نوشته هاى دشمنى را با أينها انجام ميدهيم وطرف اعتماد انها نيك ئى ودائميرك است وبمااعتمادندارند ولى هيجكاه ما قوم اين جنين خيانت كه نيك ئى انجام ميدهد وما تنها مشكل ما با أينها سوتفاهمات كارى است ونه بين ما كشته اتفاق افتاده ونهم خونى ريخته شده وقاتل ملا خان محمد هم معلم اوغان است نه سيد ها واين مردم نيك ئى را كه در تورنتو ديديم ازادميت وانسانيت بسيار دور اند وهمين استرا تيثرى ٤فقره خودرا خودتان أجرا كنيد ودرزمان كارمل نه احترام به امام بود ونه احترام به جماعت خانه وبنام خواجه احمد از نيك ئى جماعت خانه را سنك باران كرد وحاجى على بخش شاهد است واورا شناخت مسعود از توزنتو 

  • جهانگیر خان! شما چطور فهمیدید که آن طرف خط در تیلفون هالند است؟

  • سیمای حسن امیری "سیغانی "درآئینۀ تاریخ

    (بخش اول)

    حسن جان امیری ،سیغانی یکی از برنامه سازان کینه توز وبد نام " تلویزوین آریا نای افغانستان" بوده که بخاطرحصول چند دالراز ارباب پیشینش ،امروز به حنجره رسای استعمار مبدل شده ودر زادگاه و سرزمین خویش پیوسته "زهر " می پاشد . زهر خصومت، کینه وعقده حقارت،که کراراًملت ستمدیده افغانستان وبهترین نیروهای وطنپرست را آماج خشم قرارداده وبه آتش بازی های سیاسی، ملی و قومی نقش هیزم کش را درحوادث بحرانزای کشورایفا مینماید.

    هر گاه به کارنامه های ننگین این عنصرفرومایه وسوابق خانوادگی این انسان نا بکارنگاه شود ، نمیتوان انتظاری اعمالی جزازاین جنس ،از چنین انسان جفاپیشه وماوئیست جلاد وآدمکش داشت.

    با معرفی گرفتن اصلیت این رقاصه سیا سی وعوام فریب محیل میتوان پی برد که این "نطفه" در کجا وتوسط چه کسی گره یافته ودرکدام محیط آلوده پرورش یافته وامروز چگونه به حیث یک دانه یی تعفن زا درخدمت دشمان مردم افغانستان قرارگرفته ودرنقش یک شیاد تنها به هدف تغیير مسیرافکار عامه از جریان جنایاتی که درکشوردرجریان است وبرای خاک پاشی وپرده پوشی آن،یک بازی کثیف را درخط منعکس تاریخی به دوران انداخته است.

    حسن سیغانی (امیری ) که پدراصلی اش تا کنون درزیرانبارازحدس وگمانها در عشرتسرای سلطنتی ،بی هویت مانده است ظاهراًپسریوسف (کور)میباشد . یو سف کور بنا بر خصایل ویژه وانجام نقش معین جاسوسی به حیث یکی از مهره های کارسازسلطنت درعهدصدارت هاشم جلاد ،به حیث نماینده نظام استبدادی درولسوالی سیغان قرارگرفت ودر کار زارجا سوسی وکشا نیدن مردم ستمدیده با میان به جوخه های اعدام وکوچ های اجباری مردم ودردام کشیدن ومجازات شنیع مردم در زیرچکمه های خونین نظام خون آشام وقت نقش معین داشت . وی درهمدستی با امیران وقت ومجازات مردم ازقبیل تیل داغ نمودن خلایق ، در ولایت با میان افغانستان، بویژه ولسوالی سیغان شهره گردید. بیشترین قربانیان این گرگ خونخوارعبارت بودند از عناصر آگاه وچیز فهم جا معه که یا زنده سربه نیست می گردیدند ویا اینکه در سیاهچالهای نظام خون آشام هاشم خان جلاد درزندان می پو سیدند.از اثرشیطنت وظلم این "کلانتر" (!) ولسوالی سیغان ،مردمان آن ولا، دسته دسته به کوچ های اجباری تن داده و درکویته پاکستان ره می گشودند.باغها،زمینها ورمه های مردم بوسیله این نوکرنظام ،به گونه های متعدد از نزدشان چپاول شده وبرای اراکین بلند پایه سلطنت به کابل ارسال می گردید.

    در ازای این خدمات ارزشمند خویش که یوسف( کور) نثارقصرنشینان دربارنمود ،ازطرف درباریان "کنیزه یی" حامله یی به مثابه تحفه ازمیان خوبان یکبارمصرف عشرتسرای سلطنتی برایش ارسال گردید ولحظات بعد این کنیزه در اثر پا فشاری نماینده های سلطنت به عقد نکاح یوسف بای در آمده وبا تعویض نام "امیربی بی " زندگی زنا شوهری میان این دو موجود نا متجانس آهسته آهسته رنگ اختیار نمود وبعد از سپری شدن پنج ماه ازعقد نکاح ، طفلک نا زیبای بنام "حسن جان "در دنیای هستی قدم رنجه فر مود، که مهُرونشانی اراکین نظام وقت را در پیشانی خویش به نمایان کشیده وتا کنون واضحأ این نشان حرام را درجبین دارد.

    یوسف کورباخاک پاشی گناهان قصرنشین وپوشش این شرم عیان ، بیشترمورد تفقد در باریان واقع گردید ولقب "سناتور"آن دیار را از آن خود نمود.وی با تغيیر نام از یوسف (کور) به یوسف( سیغانی) چهره بدل کرد؛ اما درنزد مردم شجاع وغیرتمند آن وادی هرگز از موقف یک "دلال " ذلیل بر نتابید.

    در لحظا تیکه اعلی حضرت هما یونی محمد ظاهرشاه در تخت سلطنت قد می کشید وشوق سفر به تفرجگاهها وشکارگاهها می کرد؛ همگام با آن یوسف سنا تور نیز با آما دگی کامل ومشایعت کمنظیر ودلفریب شاه ، آهو بره های نا زنینی را بنام های (رخشانه جان) ،(نادیه جان )و(لطیفه جان )، که از حصول این عقدحرام بدست آورده بود طورسخا وتمندانه برای ولینعمت خویش تقدیم نموده وپیوسته دل نازک اورا بدست می آورد. در گشایش این باب، پدریوسف کور نیز به نام "میرشکار "ملقب گردید ودر رکاب شاه جوان مجموعه یی زمینه های تفریحی وخوش گذرانی آن را فراهم مینمودند. سطح عمیق این دلربای های مهمان نوا زانه آنقدر دهن شاه را شرین نموده بود که این شاه تشنه، به عشق آهو بره های یوسف سناتور ، عازم دیاردره "هاجر" شده ودست از انتقام آهوهای بیگناه درکوه های سر به فلک هاجر برنمی کشید ،که بسیاری ها، لکه های خونین آهوان بیگناه اصلی را در دا مان آلوده "آهو بره های "یوسف(کور) می نگریستند.

    گفتیم زمانیکه حسن مشهور به امیری سیغانی دیده به جهان گشود وپا به مکتب گذاشت، طعنه های همقطاران خویش را نسبت به چگونگی ازدواج مادرش وفقدان پدراصلی خود پیوسته با گوشت وپوست خویش حس نموده وهمینجا بود که عقده های حقارت تن وروح آن جوان را درهم پیچا نیده وآن را پالایش میداد.

    حسن سیغانی با کاوش وپی بردن اسرار ازدواج مادرش با مرد نا شناسی مثل یو سف که بعد از تشکیل جنین در رحم صورت گرفته بود پی برده وبا تو جه به رهیا بی طبیعی ووابستگی به ذات اصلی ،منبعد با توجه به اسم مادرش که" امیر بی بی "نام داشت ،به امیری ملقب گردید.

    شنیدن افسانه های ترا ژیک این داستان غم انگیز پیو سته روح وی را آماج قرار داده وحس کینه را در وجو دش پرورش میداد.هکذا برای فرونشاندن فوران این آتش بغض وکینه ، حسن امیری راه سا زمان جهنمی ما ئویستی را بر گزید ودر پا داش آن به (عاق) پدرمواجه گردید واین نفتی بود که با لای آتش انداخته شده وامواج جنون بیش از پیش در بدنش راه بازکرد، تا اینکه این عنصر عصیانگر وانتقامجو وظیفه آلوده ساختن میوه با زهر وزهری ساختن مخازن آب، تیزاب پاشی بر رخسار دختران جوان را در شهر کابل برگزید وصدها قربانی را دراین را بجا گذاشت.

    در وابستگی با سا زمان خون آشام ما ئویستی وبرای انجام ما موریت های جنا یتکارانه ،حسن امیری بسوی منا طق کوهستان ره گشود وبا غلام حضرت که در آن زمان از یا غیان آن دیار بود همنواشده ودرنزدیکی با ملک طاهر همجنس باز والماس قره باغی در بسا قتل ها،آشوب ها وسرقتها مشارکت داشت .

    حسن امیری که دوره های نوجوانی خویش را درآغوش (غلام کور )سپری نمود، در ایام جوانی دست به حصول بدهکاری های خویش زده ودر محیط زیست خویش واقع کا رته پروان کا بل ،با عث ازیت دختران مکاتب می شد که لاجرم به یورش یکی از همسا یگان باغرور وجسورکا رته پروان مواجه شده وداغ های چاقو را بر سرین خویش به یاد گارکشید!

  • هیولای امروز

    این هیولایی که بینی این زمان """" نام خود بنهاده منصور کیان
    خون مردُم ریخته رهبر شده """" او نه رهبر بلکه درد سرشده
    از ترورُ از دروغ قتلُ خون """"" روزروشن پیش چشمش نیلگون
    رفته رفته کار او آنجا رسید """"" تیغ را در روی عالیجا کشید
    یا اللهی ده نجات از شر او """"" تا شود مردُم خلاص از زهراو
    او مثال مار باشد در کمین """"" مارُ گژدُم عادتش باشد چنین
    حیلهُ نیرنگ او سالهای سال """"" جیب خود پُرکرده از مالُ منال
    ازچه نیرنگ بدست آورده پول """"" پیر گفته پیش مردُم آن جهول
    گر کسی پرسان نموده از قضا """" از ره اخلاصُ تسلیمُ رضا
    او دیگر پدرود گفته این جهان """"" تا دیگر مردُم نفهمد راز آن
    درگذشته هرچه بود بگذشت آن """"" ماشکایت داریم حاضراین زمان
    این چه شوراست که نو برپاشده """" قد علم بر دفتر مولا شده
    این نه تهمت بلکه باشد چشم دید """" شیوه کارش شده مثل یزید
    سالها کرده خطاب پیشواه ُ پیر """" حمله کرده جانب کونسل دلیر
    کس نداند پرتو نور مبین .. """"" وقت خود ضایع نماید اینچنین
    آب دریا کم نگردد با سبو .. """"" چشم نا بینا نه بیند آب رُو
    حُب دنیا از خدا غافل کند """"" پیروی از کار عزازیل کند
    سر بپیچد از اَوامیر امام .. """"" در پی تخریب باشد صبحُ شام
    فکرُ ذکرش در اُمور دنیوی .. """"" جاه طلب افراد نماید پیروی
    شیخُ ارباب داروغهُ مولوی """"" بی بصر دارند اورا پیروی
    پول قارون قدرتِ فرعون چه شد """ چند روز خوش بودند نابود شد
    این نباشد قدرتش بیشتر ازان """" قتلُ غارت کرده بیش ازفرعونیان

    آنلاین :

  • آقایون سنگ شکن.سیدسرورشاه.وحقنگریمگانی!
    شما بااین اشعاررسای تان لرزه برپیکر اهریمن کیان افکنده اید .این بت کبر وغرور وتزویر چه خوب
    میریزدوآب میشود.
    صدای اسمعیلیان اصیل همچوشمارارساورساترمیخواهم.

    نوروز

  • سید منصور تو خار بوستانی
    سیه رو، بی حیا و بی زبانی

    ز دستت گر سخن گفتن نیاید
    چرا کشته و مرده پارلمانی

    به نیرنگ و جفا و ظلم و بیداد
    مخور غصه که فرعون زمانی

    خدارا حیرتم با این گونه خلقت
    بصورت آدم و سیرت حیوانی

    مراد سنگ شکن از حق همینست
    خدایا عادل و گر مهربانی

    جسد لززنده بینم برچوبه ی دار
    به حلق آویخته باشد ریسمانی

  • مباحثات فوق را خواندم و خواستم من هم واقعه را که از زبان یکی از دوستانم شنیدم درین جا بیان کنم. واقعه ازین قرار است که وقتیکه طالبان از بغلان شکست خورد سید جعفر دوباره به کیان برگشت. سید جعفر از غرور سراز پا نمیشناخت. زیرا تعداد کثیر مردم بدور او جمع شده بودند و حاضر بودند که تا دم مرگ با طالبان جنگ نمایند.از جانب دیگر امریکای ها کمک های مالی و تسلیحاتی بی دریغ مینمودند. سید جعفر در یک محفل که ده ها نفر حاضر بوده چنین گفته است "اینبار دیگر شکست نمیخوریم زیرا امام خودش کمرم را بسته و بمن گفته است که اهر دنیا را هم بخواهی میتوانی تسخیر کنی". دیری نگذشت که از طرف مردم اندرابی ها شکست خود.

  • عاجز شدن شیطان از سید منصور

    اگرگویم که شیطان است مشهور----- اورا استاد بود سید منصور
    اگرگویم که شیطان گشته پنهان ----- ورا یابی پیش منصور کیان
    اگرگویم که شیطان گشته بیکار ----- ورااست جانشین منصورغدار
    اگرپرسی که شیطان است نالان ----- سید منصورنمود اورا پریشان
    اگرپرسی که شیطان گشته حیران---- پریشان کرده است منصورکیان
    اگرپرسی که شیطان درخطرشد ----- سید منصورزکارهایش خبرشد
    پریشان گشته است بیچاره شیطان---- گرفته منصبش منصور کیان
    ازان روز که این دنیا بنا شد ------ عزازیل منکر (آدم حوا) شد
    زمان (نوح) بود نام او کنعان ------ (خلیل الله) را نمرود به دوران
    بیامد (حضرت موسی) درین دهر---- مخالف بود ورا فرعون سراسر
    ظهور(حضرت عیسی) عیان شد ---- به خردجال اسم او بیان شد
    (محمد مصطفی) آمد به دنیا... ----- ابوجهل لعین گردید هویدا
    بهروقتُ زمان خود را تغیر داد ------ ابوسفیان بُد یزیدُ و شداد
    به دور هر امام اسمش تغیر کرد ----- عداوت ها در خُم غدیر کرد
    درین دنیا همیش دجال باشد ..----- اورا با (اهِمه) جنجال باشد
    تغیر نام بنماید فراوان .....------ گهی شمراستُ گاه منصورکیان
    که فعلأ نام خود بنهاده منصور ------ دوگوشش کرشده چشمهاشده کور
    نموده سرکشی از امرُ فرمان ------ لقب داده به خود منصورکیان
    ندارد دانشُ نه فهمُ ادراک ..------- سید منکربود این مرد سفاک
    درین عصرُ زمان کمپیو تر.. ------ هنوزهم خواب می بیند سراسر
    به کوش کرصدا هیچ کارگرنیست----- اورا ازدینُ مذهب هیچ خبرنیست
    ندارد چشم که خواند امرُ فرمان . ----- که همیارش بود مولوی افغان
    فرامرز هستُ بازک هم نشینش ------ ندارند آگهی از بهر دینش ..
    بود در دورُ بیش احمق فراوان ------- نه بیند مفلسی منصور کیان
    هنوز هم آن خیال پرداز احمق ------- خودش را جلوه داده پیربرحق
    اگر پرسی ورا از دینُ مذهب ..------- بماند بند به گل مانند مرکب
    بود او عاجز از کسر زبانش ...------- به مشکل حرف گوید باکسانش
    اواز کسرزبان خود ملول هست ------- ازینرو همقطارانش جهول هست
    اگر میداشتی او فهمُ دانش ... ------- نمیکردی ستم با فامیل خویش
    درین اوقات شده بیحد پریشان ------- حسام الدین شده جدا از ایشان
    نمیداند کسی از باطن کس .. ------- منم حقبیننگویم پیر ازین پس
    نمایم لعنت این شیاد سفاک .. ------- برای مذهبش گشته خطر ناک
    بکردم سالها خدمت برایش .. ------- ندیدم راستی در کارهایش..
    خطا کردم که بودم هم نشینش ------- مراافسوس که هستم قومُ خویشش
    اگر گویم کمی از کار این مرد -------- مر اورا کشتن انسان خشین کرد
    به آسانی کُشد انسانُ حیوان -------- ازین رو سرپرست منصور کیان
    پسر دارد یکی با اسم جعفر.. -------- شده او با پدر هم یارو یاور ..
    نهاده سرپرست او نام خویشرا -------- نگهبانی کند دو گرگ میش را
    ترا شد افتخار این چالُ نیرنگ -------- بگیرتو مال مردُم را به هررنگ
    همین چالُ فریبت از قدیم هست ------- ابوجهلُ یزید تورا صمیم هست
    تو هستی بی نظیر در کارهایت ------- نمیداند به زودی چال هایت ..
    مگر امروز مردُم با خبر شد ..------- فریبُ چال تو قسم دیگر شد ..
    به آخر برملا گردید چالت .. ------- تو عاجز ماندی از فکرُ خیالت
    چه گویم ای لعین گمراه شدی تو ------ به پیش مردمان رسوا شدی تو
    ندارد فرق به تو این نام بدی ها ------ به خر فرق ندارد بار کشی ها
    لگد کوبی نمایی تو همیشه ... ----- مزن در دستُ پای خود تو تیشه
    ضرورت داری توعینک بچشمت----- فراموش کردهِ تو راهُ رسمت

    آنلاین :

  • "امینی "ها به نیکپی خا نه کرده --- به وجدان کسانی لانه کرده
    به وجدان کسانی قا تل خلق --- که در پای جنون مستانه کرده
    همان مار های زهر داربدیدی --- به افسونش که مذهب بهانه کرده
    مگراین بی خدا یان راکه نشناخت --- تفنگ را بهر کشتن شانه کرده
    بیاد داری که ایشان در کیان تاخت --- شماری بیگنا هان زولانه کرده
    برای کشتنش تا جو خه مرگ --- همان کیان ببین ویرانه کرده
    همان معبد گه زیبا بدیدی --- به خاک هموارمثل تانه کرده
    درویدند به داس کند انسان --- کله منار را زیر پاشنه کرده
    همه کشتاربد ستور امین بود --- بلند یک پیکک جا نانه کرده
    درینروزهاچوکرم گوربشورید --- به زیر مقبره ها فانه کرده
    مگر تاریخ خونین اش بیاد برد --- که بازهم شوقکی تازیانه کرده
    تودیدی چهره های این سفا کان --- زسیا هی رنگ شبانه کرده
    کی نشناخت باند امین خون آشام --- وطن را کوکب بیگانه کرده

  • اطلاعيه ازجانب احمد روشنكر !
    خدمت همه دوستان وقلم بدستان وفرزندان جامعه اسمعيلى مجدانه تقاضا ميكنم كه ازوارد كردن اتهامات زهر ا كين ومتعفن كه دامن مذهب مارا اولوده ميسازد ومن در مقالات قبلى ام با دلائل موضوع اتحاد واتفاق همه را ارزو برده بودم وبكمال تاسف كه أقاى باميانى وكل احمد ان را طور دفاع از سادات كيان تعبير كرده بود ومن در مقالات خود تمام سادات عظام را ازبطن مطهر فاطمه ع وعلى مرتضى قابل احترام دانسته وحرف هاى دروغ واتهامات نتجاوز را نسبت به همه سادات مردود وكفريت كفته بودم واكنون كه دشمنان مشترك ما ازين جدال بى ربط ومضر ما استفاده كرده ودرداخل ما بنام باميانى كه مقالات تفريقه انكيزانه اورا قبلا انتقاد كرده بودم واكنون بنام باميانى وبا جهره أصلى أش درهمين سائت تحت عنوان حسن صباح مذهب جرس وحشيش با شخص أيرانى بنام جعفر رضائى به ياشيدن زهركشنده اغاز نموده اند واز تمام فرزندان روحانى امام ميخواهم كه همه مخالفت هارا كنار زده وازيكديكر يوزش ومعذرة خواسته ومتفقانه با قلم رستا ى تان با استدلا لا ت منطقى خود جواب اين دو دهرى ملحد را داده ممنون سأزيد.زيرا ملت متحد قوى است ودر افتراق دشمن ازما ضعف ماواختلافات ما سؤ استفاده ميكند وقسمى كه ديديم وبنا هوشيار بايد بود .سعادت خواه شما (احمد روشنكر )

  • حکایت دیگر ازخاندان سید منصور!

    قبل از دست گیری برادران سید منصور توسط افراد حفیظ الله امین، این خانواده در کابل به خانۀ شخصی بنام غلام سخی که از مردم بهسود پشت بند بود پنا برده بودند و بالاخره از همانجا اسیر شدند. کمک های غلام سخی باعث شد که خانواده سید منصور بعد ها هم با پسران غلام سخی روابط فامیلی داشته باشند.

    رفته رفته، سید جعفر پسر سید منصور عاشق زن شیر احمد پسر غلام سخی که از مردم پشتون کابل بود، گردید. کار بجای کشید که زن شیر احمد را سید جعفر بخانۀ خود برد و برنامه قتل شیر احمد را ریخت. شیراحمد نزد سید منصور عارض شد ولی نتیجه نداد تا اینکه آن بیچاره از ترس و ننگ زمانه به کویته پاکستان مهاجرت کرد و فعلا هم آنجا زندگی میکند.

    خانم دیگر سید جعفر که دختر سید ناصر است، ازین مسئله وقتی آگاه میشود که بعد از اشغال کیان توسط طالبان، تمام خانواده سید منصور به هلیکوپتر که احمد شاه مسعود ارسال کرده بود سوار میشوند. سید جعفر اول او را نوکرش معرفی میکند ومیخواهند او را با خود نبرند ولی آن زن فریاد میزند و مسئله را افشا میکند که سید جعفر از او بدون نکاح شرعی صاحب چند فرزند شده است. بالاخره خانواده سید منصور مجبور شده و وی را باخود میبرند.

    آیا نیکی کردن به این خاندان جفا بخود نیست؟ کسی که جانش را بخطر انداخته و اینهارا در خانه اش پنهان نموده بود کارش بجایی کشید که ناموسش را به زور به خانه خود بردند. این نه تهمت است و دروغ، حقیقتی است که همه میدانند.

  • سلام خدمت تمام برادران عزیزمخالف و موافق نظرات همدیگر!
    تا جایی که من همه نظرات را به بررسی و مطالعه گرفتم بسیاری از نظرات برادران ما جنبه عقده مندانه داشته وعاری از حقیقت وراستی در باره الحاج سید منصورنادری و فامیل شان میباشد ووقتی ما در جامعه خویش همیشه و با هرکسی ازالحاج سید منصورنادری نام میبریم ازایشان منحیث یک انسان با تقوا،پرهیزگار،سخی،انساندوست،با شرف وبا وجدان ووطنپرست یاد مینمایند.
    بازهم فکرمینمایم اگر کسانیکه نظرات شان را درج این سایت مینمایند واسماعیلی مذهب هم باشند سخت اشتباه مینمایند اگر به تعبیر خودشان این شخصیت گرامی را به عنوان رهبرمذهبی خودشان قبول هم ندارند خیر اما جناب ایشان را که یک قهرمان واقعی وخدمتگذار واقعی این وطن و مردم اسماعیلی و غیر اسماعیلی بوده اند باید بر ایشان ارج گذاشت و از خیره سری و دروغ و استفاده الفاظ غیراسلامی،غیر انسانی و غیر اخلاقی در باره ایشان باید اجتناب ورزید،باز هم ما همه مسلمانان اسماعیلی بوده و تفرقه ونفاق ما امام زمان ما را نا راض و ناراضتر خواهد نمود.
    لطفآ دیگر از افروختن آتش زیاد اجتناب ورزید تا نشود همه ما مورد قهر و غضب الهی قرار گیریم
    دشمنی میان دو کس آتش است

  • ای سید ناسید (سیدمنصور)

    ای سید نا سید لعنت به کارت این زمان ---- من نگویم جمله را گویم به (منصورکیان).
    ازترورُازدروغت هرچه گویم نیست بس --- قتلُ خونُ کشتُ کشتارجملگی گردیدعیان
    بس نگفتی هرچه کُشتی جمله شدبیخانمان --- پس جه باید فرق کرد بین تو فرعونیان
    استفاده کردی تو از نام پیرُ سرپرست --- از ره اخلاص بودند پیش تو تعظیم کنان
    حبّ دنیاهردوگوشُ هردوچشمت رابُبست --- این چه کاری بود که کردی ازبرای مخلصان
    توُ (جعفر)(جاویدت) بد تر از شدادُ شمر --- از زناه ُ از لواطه با پسر با دختران
    فعل شومت بس نبود منکرزراه حق شدی --- مال ده یک خوردنت منکرزمولایی زمان
    عمرتوگشته درازمانند شدی با سنگ بقه --- خون مردُم خوردنت مانند گرگُ کرگسان
    خون ناحق ریختی تا صاحب قدرت شدی --- از سیاسنگُ شیبر از نیکپیُ از بامیان
    هیچ قوم را نماندی تا تورا لعنت نگفت ---- از هزاره از سید از پشتونُ از تاجیکان
    دست خون آلود توُو (بازک ُ)چون مولوی ---- گشته (معراج) کثافت با تو یار مهربان
    هرسه کردند استفاده پول هنگفت گرفت ---- خون مردُم ریختند درپیش توشد قهرمان
    درزمان(خلقُ)(پرچم)( فرقه هشتادُ(( لِوا) ---- گوش توکرشدزامرحضرت عصرالزمان
    منع فرمود ازسیاست گفت باشی بیطرف ---- تونشان دادی به هیأت (فرقهُ غُند) کیان
    هیأت عالی مقام کرد تکرار حرف خود ---- این دو روزه قدرتت شاید نباشد جاویدان
    تو نباید سر بُپیچی از فرامین امامُ پیشوا ---- سر فرود آور به امر حضرت کونُ مکان
    آن زمان خودرا نمید یدی تو کم از ببرک ---- بی خبر بودی که آید تانکُ توپ طالبان
    معدن طلا و غُندُ فِرقه ات ماند سر سبیل ---- پس کجا شد پُفُ چُفُ کشُ فشت آن زمان

    آنلاین :

  • آیاخطری درراه است؟
    امروزه جامعه اسماعیلیه افغانستان درشرایط خیلی احساس قرارگرفته است.شاید هیچ گاهی حتی درزمانهای فشارو
    اختناق وتعصبات کور و.... باچنین حالت باریکی مواجع نگشته بود.شاید چنین تصویری درنگاه آنی زیاد واقعی
    جاوه نکنداما برای مردمان بابصیرت درک آن دشوارنخواهدبود.
    جامعه اسماعیلیه راامروز به شکل روشن آن به دودسته تقسیم نموده اندفرمان پذیران ومعتقدین ومخلصین امام
    حاضر وکسانیکه دنبال سیدکیان راگرفتند.کودتای سید منصور نتیجه بیش ازیک قرن سرداری وسلطنت بلامنازع
    وبی رقیب سیدنادرخان واولادهای شان میباشدکه بلاخره روزی چنین میشد.زیرادراین زمان طولانی آنان فقط
    برای خودشان کارکردندنه برای مذهب وامام.
    سردمداری سید نادرخان واولاده آنقدرطولانی شد ودرضمن تمامی روابط جماعت باامام وامامت رابریدندکه
    ازامام وامامت ومذهب فقط یک تصویری دراذهان جماعت باقی مانده بود وآن هم آنقدرکم رنگ که به مشکل
    بتوان تصویرش نامید.
    بالاخره زمان انتخاب رسید .روزی شد که مردم اسمعیلیه امام رادیدارهاکردند ودوباره رابطه ایکه قطع شده بود
    احیاشدجماعت دگرگون شدوبابازشدن نهاد ها ونمایندگی ودفاتر امامتی وآغازکارهای خیررسانی و کمک
    نه تنهابه جماعت بلکه به همه مردم افغانستان بدون درنظرداشت تعلقیت مذهبی شان .اینجابودکه باورها وبرداشت های فروریخت وباورها وبرداشت های تازه ای جوانه زد.
    وبه خصوص اعماروایجاد جماعت خانه ها وبرگزیدن مکی ها وکامری ها ازمیان جماعت وآموزش وآگاهی
    طریقه چنان زلزله ای درارکان سلطنت خاندان سیدنادرخان ومیراث دارارشد وی سیدمنصوربرپاکرد که
    دیگر پرده صحنه سازی واداواطوار های اسماعیلیه بودن وبه اصطلاح پیشوابودن وچه وچه بودن های
    که برای خودشان تراشیده بودند رابه دورریختندوجنون زده وآسیمه سر درمقابل آن همه موارد فوق
    صف آرایی کردندوچنان دست به مقابله وتخریب زدندکه هرآدمی ولوکه اندکی ازفهم واندکی هم ازوجدان
    برخورداربود به خودلرزید.زیرا اگر نه سیدکیان وبقایا وازهرکسی دیگری فقط یکی ازآن کارهای ناروای
    که انان مرتکب شدند سرمیزد هفت نسل بعد اش ازتکفیر ونفرین مبراشده نمیتوانست.
    سیدمنصور جماعت اسماعیلیه افغانستان را به یک تجزیه ویران کننده ای رسانیده است که اگر توطیه این
    عنصرامروزنقش برآب نشود فردا دیرخواهدبود.
    سیدمنصور ویک حلقه سرسپرده ایکه اورا همراهی میکند شب وروز درپی تقسیم جماعت ازبدنه مذهب
    اسمعیلیه اند که میخواهند یک گروه یافرقه تازه ای اسمعیلیه (فقط نام) تحت زعامت منصور بوجود آورند.
    همین اکنون تمام سازوبرگ های تشکیلاتی وتبلغاتی راآماده کرده اندو برای رسیدن به این اهداف در
    چنداستقامت فعالیت دارند.

    • تماس باسران جهادی ومتنفذین مذهبی برادران تسنن وتشیع دراشکال وقالب های گوناگون .
    • کار نفوذی و نزدیک سازی با دولت ودولتمداران وپالیسی سازان . که بردن آقای حامدکرزی به دره
      نیکپی وکیان ونمایش به اصطلاح قدرت ونفوذخودش به عنوان پیشوای اسمعیلیان افغانستان مثال خوبی ان است.
    • استفاده از هر امکان خورد وبزرگ درجهت تماس با کشورها نمانیدگان .هیات وفرستاده های خارجیان
      که فقط درهمین چند هفته اخیر دیدار های باهیات پاکستانی وهندوستانی ونمانیده اوباما و.........
    • تبلغات خیلی پرسروصدا درمطبوعات افغانستان به عنوان پیشوای اسمعیلیان افغانستان . که آمدن وی از
      سفرعیاشانه هندوستان به این تازه گی ها باتبلغات وسیع به عنوان پیشوای اسمعیلیان افغانستان همراهی شد.
    • تبلغات زهراگین ورذیلانه ونهایت دشمنانه برضدبرادران خواجه ونهادهای امامتی به عنوان هندوها ونهادهای
      عیسویت وتبلغات عیسویت و.....که تخریب جماعت خانه های ده خدایدادکابل قفشلاق بیخ دهنه غوری نتیجه
      مستقیم فعالیت های سید منصور وشرکابود.
    • ساختن مسجد درقلعه فتح الله خان درراستای همین برنامه است.
      تااینجا که خیلی به اختصار ازبرنامه تقسیم جماعت توسط سیدمنصور حرف زده شد سناریوی اولی
      بودکه ترجیح میدهند تااین سناریوعملی شود ولی سناریوی دومی هم آماده است که فقط درصورت
      عملی نشدن سناریوی اولی ویا خوب ومظابق میل نبودن جریان سناریوی اولی آنراپیش میکشند.
      این سناریو خیلی محرم وسری نگهداشته شده ولی برای ساختن بینادهای آن تقریباکاررایکجا وهمزمان
      باسناریوی نخستین شروع نموده اندوآن دریک روز پیوستن اش را به تسنن با هیاهو وسروصدااعلان
      خواهد داد .شاید برای خوشباوران ودوستداران امری ناشدنی باشد اما سیدمنصور(خان آغا)هرکاری
      رامیتواند تعجب نکنید.
      تاکه دیرنشده جماعت وبه خصوص اقشار آگاه جماعت برای ریشه کن ساختن این غده سرطانی دست
      به کارشوند چون فردا دیرخواهدبود

    باحرمت
    نوروز

  • ترا ترس خدا دردل نباشد(سیدمنصور)

    تراترس خدا در دل نباشد ---- به مثل تود یگرقاتیل نباشد
    نباشدهیچ رحمی دروجودت --- به مانندتوهیچ جاهیل نباشد
    تراعادت شده هرخون ناحق --- ترحم سویی توماییل نباشد
    لجاجتُ غرورُبی وقاری ..---- به غیرتو کسی قاییل نباشد
    نمودی انتخاب خودراتورهبر--- مثال تو کسی سنگدل نباشد
    به (خان آغا)شدی مشهورایام --- تروردرپیش تومشکل نباشد
    به پیش طالبان بیچاره گشتی ---- مثال تود یگر بُز دل نباشد
    گرفتی گوش خودمحکم زفرمان --- مثال تو کسی غافل نباشد
    به زورگویی د یگرجوره نداری --- به هیچ قومُ به هیچ آغیل نباشد
    به حیلهُ به نیرنگُ به تذ ویر ---- دیگرمانند تو رزیل نباشد
    ند یدم مثل تو عوام فریبی ---- زتو بد تر ابوجهل نباشد
    به ظاهراشک میریزی بچشمت --- مثال توکسی سر کیل نباشد
    نمودی قد علم در ضد مولا ---- زتو بد تر عزازیل نباشد
    بدادی پُولُ موترتوبه(عطاش)--- ازین کشت هادیگرحاصل نباشد
    بنام عطاش چهره گشته خفاش--- مثال او کسی دو دل نباشد
    نموده طرد دفا تیر اما مت ---- دیگرجایش به هیچ کونسل نباشد
    تعفُن میدهد اوگشته مُردار ---- ازان بد تردیگر پیشقیل نباشد
    نمایدهرزه گویی مثل بیمار --- مریضی او مرض سِل نباشد
    شده بیچاره اودرپیش گشتگر--- ازان بدتردیگر خجیل نباشد
    شده او رانده از کار دفاتیر ---- مثال او کسی ذلیل نباشد
    نمایدتوصیفت راتابه آنوقت ---- دیگرپولی به جیب دخیل نباشد
    دهدهرکس به اوبیشترزتوپول --- ترا بد گفتنت مشکل نباشد
    هویداگشته نیرنگت درین وقت --- دیگردربام کس کاه گل نباشد
    اگرصد بارگویی ضد کونسل --- دیگردرخورهیچ عاقل نباشد
    دفاتیرامامت است هویدا ...---- به مثلت بی سواد شامل نباشد
    مکن تویاوه گویی پیش مردم --- بگوآن وقت که دلاییل نباشد
    نمودی حرف نوپیدابه پیشت ---- ز(خوجه) گفتنت دلیل نباشد
    ازان نیرنگُ گریان پیش مردم --- مثال تو به هیچ ساحل نباشد
    توبدگوی(خوجه)راتا میتوانی ---- تراخوابُ خیال تبدیل نباشد
    بیابرخیزازین خوابُ خیالت ---- ازینخواب هاچیزی حاصل نباشد
    ازین تُهمت که بستی پشت خوجه --- چراغ موشک محفل نباشد
    خدمات که(خوجه)کرد بمردم ---- دیگرهیچ حاجت تفصیل نباشد
    نخواهدشدفراموش خدمت شان ---- به پاکستان ازان فامیل نباشد

    آنلاین :

  • اُلاغ خریدن (سیدمنصور) ازدیمرک

    خریده یک اُلاغ منصورکیان ---- کمی داری شده درزیرپالان
    بود(عطاش) نام مرکب او ---- خریداری نمودازسمت بغلان
    علفُ کاه او بسیار گشته ...----- نماید عر عر بیحد فراوان
    به هرسومیرود بیندعلف را ----- بدون نُخته است هرسوشتابان
    برای بارکشی بسیارخوبست ---- نماید سر کشی بدون ریسمان
    کمی اونابلد باشد دران شهر --- درین اوقات شده خیلی پریشان
    جداگشته زجای اصلی خویش --- همیشه بسته بود پهلوی کادان
    کمی قاطرصفت هم باقوت او ---- بوداز(دیمرک)بیچاره حیوان
    سیدمنصورشناسداصل این خر---- خرخُرماخر زنگیست نمایان
    اگرچه خردران وادی زیاداست--- ازین خاطرکه(عطاش)است دودندان
    کمی پُخ پُخ کُند دارد او شخ لب --- زند شخ لب شود کُره شیطان
    هنوز هم زخم او بهبود نیافته --- چراکه نابلد است زیر پالان
    خرخوب است کمی عرعرنماید --- اوبا شد خرمگر درجسم انسان
    ازین خرها درین دنیا زیاد است --- خریداری نمایی خیلی آسان
    اورانسلُ نصب ازدیمرک است ---- حقیقت اونه دین داردنه ایمان
    نمیگویم که ازفامیل خراب است --- بود گفتار او مانند مروان
    به بسم الله عطاش هست معروف--- ندارد مذهبُ نه دینُ ایمان
    ازین نام که بنهاده برا یش ..---- مناسب نیست برای همچوشیطان
    بود او خود فروشُ لاوبالی ------ شده او ناقبول امرُ فرمان
    دران دوران که کارمیکردبدفتر--- اومیگفت ناسزا منصورکیان
    درین اوقات اومیگویدکه پیراست--- تعجُب است بکاراین جهولان
    اورا (جعفر) نماید خر سواری ---- وگرنه جایی اوباشد به زندان
    اومجبوراست گهی عرعرنماید ---- زترس تازیانه است هراسان
    نماید هرزه گویی پیش مردم ----- کند مکاره گی باچشم گریان
    سید منصورمیشناسد تو احمق ---- تو بایدغف زنی چون پاسبانان
    نمودی اشتباه ای غول سفاک ---- فروختی دینُ مذهب راتوآسان
    دیگرگفتی که یافتی راه حق را --- زتوپست تر نباشد هیچ نادان
    شنیدی حرف این ملعون بیدین ---- که میگوید نه دستوراست نه فرمان
    کسی گمراه شود هرچیز بگوید ---- بکوبد آهن یخ را به سندان
    بدست او نیاید هیچ پشیزی .. ---- زپایی هر کسی گیرد به دندان
    خجالت است مگر چاره ندارد ---- زمین سخت است دورمیباشد آسمان
    جفن گوید او هرگاهُ بیگاه ..---- وگرنه میکند(شاه نور) پریشان
    به جاده یکطرفه پای گذاشته ---- اوبایدغف زندیادست شویدازجان
    اوتمثال میدهد(ابن صباح) را ---- که دعوت را شروع کرده زکیان
    اوتوصیف میکندبیحدزمنصور---- برابر میکند اورا به ایشان
    دیگرتمثال دهد (ناصرخسرو)---- که مانندش بود(نادر) به کیان
    کدام منطق کندباوردرین حرف--- (سیدنادر) کجا و پیر خُراسان
    او بُد هم حجتُ داعی مُطلق ---- هدایت مینمود از غار یمگان
    زمین تاآسمان فرق است درینحرف --- بگوحرفی توبا دلیلُ بُرهان
    ازین بد ترخیانت نیست دردین --- زعطاش برتراست آن چارپایان
    نباشد فرق میان تو و شداد ... ---- شدی مُرتد چرامیگویی هذیان

    آنلاین :

  • أقاى باميانى !
    درين كامنت ها غير از فحش وتوهين جيز ديكر بكار نرفته است ويك نظريه هم علمى وسازنده نيست من منحيث مصلح بين شما وجهانكير لوده يشنهاد ميكنم كه ازين يائين اوردن شخصيت خود اكر منصرف شويد بهتر است ودرغير ان به ادرس كوينده اكر حرف بالمثل كفته شود بهتر است ورنه اين شما واين هم در افشانى شما زيرا درغياب عده به خدا وبه ييامبر ص توهين ميكنند دهن مردم ،وشهر بى دروازه را كسى كرفته نمى تواند .همه را خداوند توفيق نيت نيك اعطا كند ودر غير اين صورت از ادعاى عده ثابت كرديده كه تعدادى ازين كامنت نويس ها افشا شده اند وشما احتمال بعد ازيكسال عازم كشور كرديد وانهم با صد ترس ودلهره ولى تعدادى از شعرا دركابل وقم وفرانسه وعده هم در الند كانادا لندن وامريكا نيز است كه درصورت ادامه اين كامنت هاى توام با هذيان كويى لست مكمل انها را تصميم كرفته شده است كه نشر خواهد شد .وخود دانيد برادرعزيز من .روستا ئى

  • درتمامی این نوشته ها دوطرف باهم روبروبوده اند .
    یک طرف مخلصین ومعتقدین واسمعیلیان روشن وبامسوولیت ودرطرف دیگر مریدان وافسون شدگان
    ودین ودنیا بی خبران .کسانیکه درباره سیدشاه نادرخان کیانی وبخصوص منصور مشهوربه خان آغاصاحب وافشای جنایات وحقه بازی های آنها نوشته اند مستند ,مدلل بامنطق رسا واستوار نوشته اند که هیچ یکی ازآن ادعاها رامخالفین نتوانسته اند ردکنند وصدالبته که ردشدنی هم نیستند.
    درمقابل, مریدان وسرسپردگان ومزدوران پیرشاه نادر کیانی وسیدمنصور (که هنوز در خواب زمان های شیخی !!!بازی غرق اند وشاید هرگزبیدارهم نشوند)فقط بادشنام ,توهین ,الفاظ رکیک ومنافی اخلاق عکس العمل نشان داده اند که تهدید وخط ونشان کشی ووعهده های انتقام وچه وچه اوج شهکار اکابرنویسان پیر شاه منصورکیانی این رهبرروحانی (شاید هم بهتر باشد که روانی اش خطاب نمود)مشهوربه خان آغاصاحب راتشکیل میدهد.
    وامامگر میشود که از مریدان آغاصاحب چیزی دیگر را توقع برد؟

    بااحترام

  • آقای بینام!
    کوشیده اید باپرت وپلاگویی های عا مچیزی بگوید ,امامانند همیشه نتوانسته اید هیچ اتهامی برضد پیر شاه نادرخان کیان !!!!!(به القاب وعنواوین شرم آورنگاه کنید وازروی وجدان بگوید که کجای آن به اسمعیلیه میماند؟؟؟!!!)راردکنید.من نه مورخ ام ونه هم ادعای آنرادارم اما بقدرتوان وامکان ازمطالعه تاریخ مذهب خودغافل نیستم ,کوشیده ام همیشه چیزی رابخوانم درنتجه دیده ام که درطول تاریخ بوده اند افراد واشخاص حیله گر وحقه بازان خطرناک که زیرنام پیر ومرشد ورهبر روحانی و.....ضربات جبران ناپذیررا به مذهب اسمعیلیه وارد آورده اند.شما اگر مروری به تاریخ اسمعیلیه درهند نماید می بینید که چندین افراد وخاندان های استفاده جو وشیادعده ای ازجماعت رافریفته وازبدنه مذهب اسمعیلیه جدانمودند وبرای خودشان فرقه گک های جداگانه ای ساختند.آن شیادان هم ابتدابنام پیر ومرشد سالهای سال جماعت آن محل را می چاپیدند وهست ونیست شانرابرای خودوفامیل هایشان غارت میکردند وازمال واجبی جماعت برای خودشان زندگی ملوکانه وشاهانه ساخته بودندولی وقتیکه این همه رذالت ودروغ وپست فطرتی های شان دراغوا وبازی باسرنوشت ومال وجان جماعت افشا وازسوی امام عصربه سوال وبازپرس کشانیده شدند چهر اصلی وپلید شانرا برملاکردند وراه شانرا از مذهب اسمعیلیه واماعصربکلی جداساختند.وحالا تاریخ یکباردیگر باشباهت کم نظیری درحال تکراراست.من هیج تفاوتی بین آن پیران قلابی ودروغین وپیران جعل کار وحقه بازومکار کیانی نمی بینم .من تکرار تاریخ را همین حالا شاهدام واما شما ؟؟؟
    خراب کاری همه روزه خان آغاصاحب(به این عناوین والقاب بیگانه به اسمعیلیه نگاه کنید!!!) وشریکان جرمی وی را بی هیج دشواری میشوددید ,جناب شان همه روزه مصروف تخریب مذهب اسمعیلیه اند ,ازدیدشماچه فرقی بین این پیران خودساخته وقلابی باآن پیران قلابی ایکه عده ای رابعداز سالها چاپیدن وتاراج ازبدنه مذهب جداکردند وبردند وجوددارد؟
    افسون شدگان درگاه پیرشاه نادر وپیر شاه منصور و...همیشه ازروحانی بودن وشریف بودن وسیدبودن و....آنان باافتخاریادمیکنند ,مگر نمیبینند وخبرندارند که مشغولیت عمده این خاندان روحانی!!! را سگ بازی وسگ جنگی ومرغ جنگی واسپ دوانی واسپ بازی وگاومیش داری وغژگاونگهداری و....تشکیل میداد؟کدام انسان روحانی !!!وشخصیت خدمتگذارمذهب وجامعه!!! دست به چنین خوشگذرانی های شرم آور زده است که شما باافتخار دهن پرکن ازآنان باچنان تجلیل یادمیکنید؟اگر شما شک دارید ویاادعای انراداریدکه مشغولیت هاومصروفیت ها ولذت جویی های فوق نادرست وکذب است میتوانم باجزییات بیشتر باذکر نام گاوچرانها وگاومیش چران ها ومیتران اسپها وسگبانان و.....داستان رادنبال کنیم.بهتر است یک کمی به خودبیاید ودنباله رویی پیران کیان !!!راکناربگذارید.شیادانی بودند وازدشواری ومشکل وبدبختی وبیچاره گی جماعت عمرها استفاده سوکردند وحالابرگنج های قارونی سوارند بگذاریدبروندبه آنجایکه جای شان است,بروند به آن جاییکه تعلق دارند.آنان نه اسمعیلیه بلکه دشمنان قسم خورده ومحیل مذهب مااند.حالا زمان آن رسیده است تا همه جماعت وخاصتا آگاهان وآدم های بامسوولیت وروشن درپاکیزه سازی دامان مذهب ودرجهت تقویت واتحاد ویکپارچگی ودراحیای حقیقت مذهب اسمعیلیه در پرتو هدایات وارشادات روحانی امام زمان دست برادری باهم بدهیم .فقط وفقط راه ما سوی امام زمان است . ,عبادتگاه ماجماعت خانه وگردانندگان آن مکی ها وکامری های جماعت میباشند .پیر ومرشد کیان رابگذارید بروند دنبال سرگرمی های خودشان ودست ازسرجماعت بردارند,این همه بربادی ایکه نصیب جماعت افغانستان ساخته اندنسل ها کاراست تاازعواقب نکبتبارآن بدرآیم.
    بااحترام

  • وقتیکه این مطالب رامیخوانم و متوجه میگردم که سالهاست خاندان کیانی بالخصوص سید نادر، سید منصور و پسرانش با دین، مذهب، ناموس و سرنوشت مردم ما بازی کرده اند، جگرم خون میشود. خداوندا! فرصت آنرا برای مردم مظلوم ما عطا کن که داد شانرا ازین خاندان ظالم، خود شان بستانند.

  • دوستان عزيز نام من قليج است از اند خوى ميباشم جند روز است كه اين كامنت هارا مى خواتم سخت جكر خون شدم كه هزاره هاى موش خور بى بينى درطول تاريخ نام ونشان نداشتن وهمين سيد هاى كيان أينها را درقطار ادم اورد وبهر دزد وقاجاقبران شان رتبه جنرالى وموتر جيب وخانه داد ومكر اين ناروا مردم اينهارا بد ميكويند أزكى ميكوئيد همه شما بما معلوم بوديد اكر اين سيد جعفر وسيد نسام الدين وسيد ظاهر أغا وسيد غيب على شاه وسيد داكتر نمىبودمردم دريك كاسه با شما نان نمى خورد وحال سيد ها بد شده رفته وشما خوب هستيد من خيلى خفه شدم كه درهر قوم ومردم مردمان دوس ودشنام كر است وما قوم تركمن سيد هارا دوست داريم اولاد رسول ص است ويير خانه ما است( قليج ازاندخوى فارياب ) 

  • آوازه پراگنی سیدمنصور(نادری)که نیرنگی رابنام بازکشایی قرآن عظیم الشان براه انداخته

    قصه یی است بحیرت فگندانسان را ---- خنده کردی اگرش درک بودی حیوان را
    گفته منصورمرا هفت پدر بوده غلام ---- پرورش دیده نعمت کند این کفران را
    در اهانت به حریم حرم ذکرُ دعا .. ---- می گمارد گله ابله بی ایمان را
    وزحماقت همه اوقات کندسعیُ تلاش--- سازد همکاربه خود بیخردُ نادان را
    مشت اوباش که دردورُبرش حلقه زده --- جاهلانند نیرزندهمگی یک نان را
    بردرش غف زده خوابیده پی پاره نان--- درکف آرند مگرریزه دسترخوان را
    چون نمونه است ازانجمله که بایست شناخت--- شیخُ داروغه دوسرنرخربی پالان را
    بخت برگشته چوتمساح کندگریه همیش --- لیک داند همه این حیله بی وجدان را
    چارده قرن مسلط بجهان قرآن است ---- نیست حاجت که کسی معرفی نمایدآن را
    گفته خوش حافظ شیرازمرین کار ورا--- (دام تزویرمنه چون دیگران قرآن را).
    باده خوریی شبش راکه عبادت گویند --- کی بود باورهر با بصر افغان را...
    غرق دریای معاصیُ سیاه رویی خود --- درگمان است کزان پوش دهد عصیان را
    وین فضولیُ جنایت که ازوسرزده است--- منتخب کرده بخود زمره مردودان را
    پرسشی است چراکرده چنین رو سیهی --- پاسخش طرح شده معرکه عریان را
    کاندرین باره است اینک به بیان می آید--- مینماید به وضوح مصدراین پلان را
    اختلافات میان دو برادر بوده ..........--- جمع فرموده بهم چند تن ازبغلان را
    وقت دربین که گردیده شروع گفتُ شنود--- اصل موضوع شده معلوم صلاح کاران را
    گفته منصوربه تیلفون زلندن گفتی .... ---- جان بده لیک مده مرتبتُ عنوان را
    من به اندوه که ازکارتو مطرود شدی ---- هرچه توگفتی بجاکردم یکایک آن را
    آنچه ازدست من آمد به عمل آوردم.. ---- وای رفتم ره بدکیشُ بد اندیشان را ..
    حال چون شدکه سخن را زصلاح میگویی--- ریشخندکرده مراپشت دیهی میدان را
    نام تو ناصرُ افزودی دران رهنما .....---- هستی تو راهنما راهرو شیطان را
    تابه فحش هم شده دربین سخن ردُبدل --- گفته ابلیسی تواین وقت زمان آلان را
    رهنما باعث این کارمشخص گشته ---- مصلحین گفته برای همه این جریان را
    ناصرراهنما بوده که باخیره سری.. ---- تا به این مرحله آورده ره ایشان را
    خودازان عقده چوموریانه که دردل دارد--- می کشد آه دل سوخته سوزان را
    هردوهستند به تبلیس همانند دیگر ..---- هم که درنوبت خودمرتکبند خسران را
    حرمت داشت گراجداد به گفت خودشان--- زیرپا کرد همان عزت اسلافان را
    ازهزاران یکی این بودکه تذکرگردید ---- قابل فهم دقیق است سخن سنجان را
    بوده ازتالهُ دوشی همه خییرُ خبیر ---- برملا کرده حکایت ز سرُپایان را...
    من زدروازدرین باره تاسف دارم ---- کاش نشنیدمی این قصه نامردان را
    بین ماسابقه دیر مودت بوده .....----- زان به خود عیب شمارم عمل اینان را
    یارها غصه این قصه زخودمی بردم--- گویم اینک سخن راست خطاکاران را
    ازعمل هایی که کردید پدیدار بود ----- باردیگر نرسد کار بد افعالان را ...
    هرچه کردید شده درج باوراق زمان--- باز درخواب نه بیینید دیگرآن دوران را
    چون زفقدان کفایت شده ایدطرد زکار--- هیچ سودی ندهد نالهُ یا گریان را...
    غیراعمال شماهیچ دیگرموجبی نیست---- تهمت است اینکه ببندید فلان بهمان را
    آن شکایات بهربارکزان کتله کنید ...---- کی پسند کسی گردد که کنید بهتان را
    یک سرمونتوانید کم ازعزت شان .. ---- راست کاراند خدا یار بود آنان را ...
    دستُ پادر ره این قصدُ تمنا نزنید ..----- خواهُ ناخواه زجهان میبریداین حرمان را
    آخ ازین ابلهیُ وای ازین بی خردی ---- کردید ازبیخ بیرون ریشه خانُ مان را

    20 می 2012

    آنلاین :

  • مکرحیله وگریان (سیدمنصور).
    سیدمنصورشدی بیدینُ گمرا ---- اللهی غرق شوی درقعردریا
    اللهی غرق شوی مانندقارون --- تمام فامیلت گردد جگرخون
    شوی در چاه بابُل تو آویزان ---- مثال هاروتُ ماروت نالان
    بمانند ظحاک باشی تودرغار --- زدست مارخود یابی تو آزار
    نباشی کمترازظحاک ماردوش--- فریدون راببینی گردی بیهوش
    برفتی مثل نمرودسویی آسمان---- ترا منگس کند آخر پریشان
    چوکنعان شقی رفتی تودرکوه ---- در آخرگم شدی در بین انبوه
    توفرعون گشتیُ نشناختی موسی--- شدی توناقبول از(ید بیضا).
    دوچشمت بسته شدگفتی دلاییل ---- سرانجام غرق گشتی تو دران نیل
    شدی منکرتو از یوسف کنعان ---- گهی چون کایین اعظم به زندان
    شدی یکبار رها از بندُ زندان ---- بودی گمراه نیاوردی توایمان
    چراگوش توکرگشته درین وقت--- شدی توناقبول امر سرسخت
    نمایی تابکی این جارُ جنجال ---- نباشدبس مگراین جمله تمثال
    ترا فکر خدا در سر نباشد .. ---- زتو بد تر کسی دیگر نبا شد
    بکردی جلب بخودعطاش احمق--- ترا توصیف نماید او بناحق
    بکردی گریه در پیش مردم ---- نمایی بازجماعت راتوراه گم
    ازان چالُ ازان نیرنگ چه حاصل --- مگرعطاش صفت بند مانی درگل
    ازان عهدُازان پیمان عطاش ---- اوباشد سرنگون مانند خفاش
    کند دیوانه وارحرف خودآغاز --- سخن گویدگهی ازروسُ قفقاز
    نمیداند چه میگوید او نادان .. ---- او توصیف میکند نادر کیان
    اورا گوید که پیرُ راهنما بود ---- مثال (ناصرخسرو) نُما بود
    نمیداند چه میگوید او جاهیل ---- ازان بد تر نمیباشد عزازیل.
    حسن ابن صباح خواند شمارا--- کند خورسند آن جمع ملا را
    دهد تمثال کیان رابا (الموت) --- تراگوید که دعوت کردی اینوقت
    نمیدانم که را دعوت نمودی---- توبودی روس چه وقت عودت نمودی
    اگرپرسد ترا از دینُ ایمان ---- نمیدانی یقین میگویی هذیان
    همه دانند الف در جگرنیست --- تراازدینُ مذهب هیچ خبرنیست
    تماشاه کن چه میگویی بمردم --- نه سر دارد نه آخرُ نه مفهوم
    بخوانی چند شعراز پدر را ..--- به خودتشویق کنی چندبیخبررا
    توازدست داده نور بصر را ---- ندانی تقسیم جَو دو خر را
    به مکرُحیله توخرمهره داری---- بشیطانی دیگر جوره نداری
    عزازیل پیش توشاگردنشسته ---- ابوجهل دست تا آرنج بشسته
    به پیشت هردوشان تعظیم نماید--- تا از اُستاد خود تعلیم یابد
    توهم بنشسته مانند (نمرود) .. --- ازان بیماری گریابی توبهبود
    نماتوخون خود تبدیل هر بار ---- زخون خوردن شده خون تومردار
    اگرصدبارخونت تبدیل نمایی ---- جهنم را به خود واصل نمایی
    برادرها زتو گشته گریزان ..---- هنوزازکارخود نیستی پشیمان
    نباشدهیچکس مثل توسرسخت---- بخون آلوده دستهای توبد بخت
    ترا گویم شوی مانند کفتار .. --- شودآن جمله حیوان ازتو بیزار
    بودآن خوی زشتت مثل کفتار --- توهستی قاتلُ هم هستی خونخوار
    هنوزهم مست آن خوابُ خیالت--- تُرورُ قتلُ خون باشد خصالت
    تکبُرُ غرور کردی تو پیشه ..--- بدست خود زدی پایت به تیشه

    آنلاین :

  • إلهى دربدركردى تو شاعر xxxx دكون تو درايد كيرخران وقاطر
    شب وروزت همين أشعارباشد xxxدكونت كيرعطاشى بيكار باشد
    كه هستى دائماًدردودشنام xxxxترا من دانسته ام عرفانيت نام
    كه فقه وتفسيرخواندى درقم xxxx به جندجلد كتاب كشتى تو راه كم
    تراقوم نثراداست شيخ على xxxxعجب رسواكدي وزردرنك كشتى 

  • بحق كه بسم الله عطاش خبيث ازخبيثان عالم است وبمثل او شداد ديكر درين زمانه نباشد اوبفكر كر سى ومقامةعليه مذهب قرار كرفته وتمام قلم بدستان عليه اين شقى بى مقدار بسيج كردند واورااز أجتماع بشرى ترخيص دهند تا جامعه را فاسق نسازد 

  • بس نما این کشمکش
    ای سیدکارتوختم است بس نمااین کشمکش --- یکزمان بود فرقه هشتادغُندُ لِوا کشُ فش
    کارد نیا این بود گاهی نشیبُ گاه فراز ---- صبرُقناعت پیشه کن باشدکه یابی آن درفش
    ازجهان رفت پورذال بازُورُبازُواسپُ رخش
    جارُجنجال بس نما بسیار شد این غلُ غش
    وقت آن باشد نُما بیعت زموکی کامریا ---- تا بیابی قدرُعزت در جماعت داییما ....
    خلق میشناسدکه(عطاش)دینُ مذهب رافروخت--- جاه ندارد اوبه کونسل آمده پیش شما
    او بگوید بدُ رد در ضد کونسل از دغا
    چون ندارد آب رو روز بگوید مرترا
    این چنین مردودُ گمراه هست بسیاردرجهان--- مینمایدچرب زبانی چون عزازیل زمان
    خلق میداند که هست مانندآن بختک وزیر ---- تاشود رویش سیا درپیش شاه نوشیروان
    اوجفن گوید به هرجا پیش هرپیرُجوان
    اوفقط دارد ضرورت نُختهُ زین کلان
    ای برادر در حقیقت این سید هست بیگنا ---- مابه دست خودنمودیم روی خودهاراسیا
    مابرای او بگفتیم که (تو داری معجزات) ---- ماهمیشه گفته ایم هستی (تو پیرُ رهنما).
    سالیان سال خطاب کردیم به اوما پیشوا
    پس چرا او را ملامت میکنیم هربارما
    درگذشته هرچه بودبگذشتُ کردیم پیروی ---- ماخطاب کردیم به آن پیشواهُ پیرُ رهبری
    هیچ گاهی اونخواهد گفت که من رهبرنیم ---- اونمیگوید ندارم امرُ فرمان پیری .....
    امروز هرجا در جهان کونسل بودهم دفتری
    پس چرا(منصور)کنداین کارهایی خودسری
    ای جماعت مابه قرن بیستُ دونزدیک شدیم--- ماهنوزچون قرن ده خوش باورُتاریک شدیم
    وای بحال آن جماعت راه خودگم کرده است--- بارهاازدست(منصور)رنگ رنگ تحریک شدیم
    بعضی ماباچالُ نیرنگش به آن شریک شدیم
    اوکه بود گمراه چرا ما گمراهُ هالک شدیم
    بس کنیدای دوستان این جارُجنجال را دیگر--- ما هنوزهم بی خبر ازما بساخته او سپر..
    مازدست خود تباه . ای دوستان بیدار شوید --- این (سید) که میزند مارا به دست همدیگر
    ناخود آگاه میشویم بیچارهُ هم در بدر
    تا بکی با دست خود تیشه زنیم برپاهُ سر

  • شاعركرامى شعر باقريحه شما قابل تحسين است ولى كنجانيدن نام بسم الله عطاش كه يك نمك ناشناس دحرى است وبعداز ييوستن اين نابكار به أنجا وقطع وبريد ان از خدمت امام اين كشمكش ها اتفاق افتاد كه سبب تخريب وتخريشات بى مفهوم شد واين جاسوس سبكسر عامل خشونت كرديد وشما نبايد اسم اورا درشعر جا دهيد زيرا جامعه نارسا است با اين تبليغات ولو كه توهين او هم باشد سبب رشد شخصيت اين انسان لاوبالى بى مقدار خواهد شد ازينرو من شخصا لازم نميدانم كه تعداد از روشنفكران روشنكر ذهن مصفاخودرامصروف موجودفاسد وفاجر دوران كرداندزيرا عده از مردم باطل يرست است وفكر ميكنند كه اين عطاش نام كى خواهد بود كه جنين مورد مزمت قراركرفته معكوسا جلب توجه بى خردان زمانه خواهد شد وبايد همه بداندكه او داراى بكروند درست كه ازتربيه سالم خانوادكى برخوردار باشد نيست وفرزند بابه كك كيلدى است ويك الاغ زاده عصرش است وخبيثى از ام الخبايث اين زمان است وباذكر وتحريرنام اين هرزه زمان كلك كهر بار خودرازحمت مدهيد واورابرابر به يك خفاش كور ارزش مدهيد كه از عدم درك واقعات مردم فاقد علم ودانش اورا به يك فيكوركاذب مبدلش خواهند سأخت با احترام( جمشيد برومند) 

  • حقیقت تلخ بود
    بیابس کن سیداین جارُجنجال --- نمیماندکسی هیچوقت بیکحال
    خدا را حاضرُ ناظر بنگر . --- چه داری کم بگو از زیورُزر
    چه داری کم بگو ازمال دنیا ---- نما حاجت طلب از بهرعقبی
    تقاضامیکنم ازجمله دوستان ---- نباید کرد طعنُ لعن به ایشان
    خردمندباش جویایی خرد شو--- که بی عقلان نیرزد دانه جو
    بکن توانتقاد سالم از آن ....---- شکایت مینمایی داییم از آن..
    مده توهیچگاهی فحش بمردم ---- شود عادت ترا مانند گژدم ..
    نکرده کیست گناهی رادرین دهر---- شده او مرتکب آن بیشُ کمتر
    کسی کرده گناهی یا خطاهی---- نباید کرد قضاوت هیچ گاهی
    نمی ماندکسی اورا بیک حال --- بودعطاش صفت جویای اموال
    نبُد این جارُ جنجال سال اول --- دفاتیر جمله برپا شد مجلل ..
    ازان بعدمشت اوباش گیردُپیشش--- برای نفع خودگردیدخویشش
    حقیقت این بودای مردهوشیار --- برفتند دم به دم گفتند بادار
    حقیقت تلخ بودگرگویی کس را --- سرت پرتاب نمایدخارُخس را
    درین اوقات وید یوی را بدیدم --- رکیک الفاظ عطاش راشنیدم
    درآنجادادعلی نیزچندسخن گفت--- زالفاظش فقط انعام میجُست
    به دورُ پیش بُد چند موسفیدان ---- بُد ندش منتظر لقمه نان ..
    زسیمای همه بودند هویدا ....---- به نان چاشت خود بُدند شیدا
    بُدند درپُشت سرآن دویی دیگر--- به کونسل کارمیکردند دفتر..
    بود قاری عزیزاسم همانشخص--- شده شیطان صفت گویم مشخص
    دیگرخفاش صفت اسمش امام بخش--- برای پول بود اودررکابش
    ازین هرسه نیاید بوی خوبی ..---- بجزازشیطنت چیزی نجویی
    نداردرویُ آبرویی به کونسل . ---- نموده پهلوی سید توکل ....
    چرا اورا ملامت می نماییم . ---- حقیقت خودحماقت می نماییم
    مراورادادعلی پیرش خطاب کرد--- بظاهرجان فداخودراحساب کرد
    بظاهرچاپلوسُ جان فدا هست ---- تمام کارش ازروی ریا هست
    بگو حالا ملامت کیست اینجا ---- مگوهرگزبکس توحرف بیجا
    زدست خودشدیم زارُ پریشان ---- سخن پُرگشته ازمنصورکیان
    به دور ُپیش او ما حلقه بستیم ---- به صدافسوس زدست خودشکستیم
    بجزازماهزاره یک سیدنیست ---- بغیرازفامیلش اورا نوید نیست
    نه بینی یک سیدازقومُ خویشش--- شدیم ماهریکی نوکربه پیشش
    اوداردقومُ خویش هم بیشُ کمتر--- همیگویند ما هستیم برابر..
    بهرجاییکه می بینیم سید را. --- خطابش میکنیم پیرُ مرید را
    ازان فامیل کسی گردد پدیدار ---- برای ما بود آن جمله بادار..
    برای ما شده تعظیم عادت ----- زسید می شویم جویایی حاجت
    نکردیم هیچگاه خودرا ملامت---- برای ما شده این کار عادت
    فراموش کرده ایم ما اصل خویشرا--- همیشه کم شمردیم نسل خویشرا
    نباشد برترهیچ قومُ نژادی .---- توجُه گرکنی درشعر(سعدی).
    حدیثُ آیت باشد درین باب . ---- برای فهمُ درک خویش بشتاب
    نهال دشمنی افشانده بر ما .. ---- زدست خود تباه گشتیم سالها
    درخت اتحاد ما شکسته ... ---- نفاقُ کینه را بر ما بُبسته ..
    یکی شیبرشُد ُیکی سیاسنگ ---- عراقُ کالووُ نیکپی در جنگ
    دیگرازقول خویشُ شیخعلی شد--- کدورتُ حماقت ها جلی شد
    بیا بنگرتوامروز این مصیبت --- جماعت بین خود دارد عداوت
    به بهسود تخم کینه شد اضافه --- به پُشت همدیگرگفتیم کذافه
    نباشد اتحاد در بین ما یان .. --- ازین بد ترشویم زارُپریشان
    درختی دوستی باهم بشانیم ----- نهال دشمنی از بیخ بچینیم
    دران اوقات نمیبینی نفاق را---- به بینی اتحادُ اتفاق را ....
    بوداین مُخلص از قوم هزاره --- به فکر اتحاد باشید دوباره
    24 می 2012

    آنلاین :

  • ٣ أدب كاهيست زير اسمان از عرش نازكتر xxxxx نفس كم كرده مى ايد جنيد وبايذيد اينجاه

  • بعد از إيه بر سخن جينان

  • دوستان جند روز بود كه همه قانع شده بودند كه از دو ودشنام صرف نظر كنند وهمه را بطرف صميمميت ويكرنكى فرا خوانده بودند كه همه بايد امام عصر خودرا سياس مى كفتند وهمه باخلوص نيت مانند برادران روحانى هم باهم اختلافات را كنار مى زدند متاسفانه كه عده از انكولك كران نامرد دوباره عده از قوخى هاى دشنام دهنده را به خوانش اورد او اوباشان نالائق اكر انتقاد داريد ادم وارى مدلل وبا أدب در قالب وجوكات ا خلاق انتقاد سالم نمائيد كه ان حق همه است انجام ودرد دل كنيد اكر امام ومذهب را دوست داريد درغير ان جى مى خواهيد سر دركريبان خود كنيد كه جى خيانت را در حق أتحادواتفاق ملت مرتكب شده ايد ؟ويا با دشنام غير أخلاقى فتنه جويانه مخالف تعاون ودوستى مردم هستيد وبه منظور شنيدن حرفهاى خلاف لذت مى بريد و مى خواهيد كه براى خود يك مصروفيت در خور تربيه خانوداكى خود را بوجود اوريد كه اين قماش افراد مثال شما خائين ترين وبى مقدار ترين وبى عزت ترين مردم اند كه اول دعا كويان ودوم ثاقب نام عامل اين صفحه خطر ناك جديد شديد كه لعنت ونفرين به افراد كه نيت خراب وأنديشه منافقت دارند واين منافقين وفادار به هيج طرف نيست مانند دادعلى لنك نادان وماجرا جوى فتنه وعطاش قاطر زاده وهمين ثاقب لوجك هيزم كشان اتش نفاق اند واستفاده جو هاى كنده مزدور نابكار أندكه هردوطرف را خراب مى كنند إلهى عذاب دردناك شماخايئن را فرا كيرد ( على يور ) 

  • ميكويند نه به ان تر شى ترش ونه به ان بى نمكى .وحال هم سايه سر به امام زمان خلاصه مى كردد كه سايه بلند يايه امام روز كار را از سر جماعت كم وكوتاه مكرداندوذرات فيض رسان خورشيد أساوي را به همه جماعت بتاباند ونه از هر وزيرويا القابهاى ديكر مذهبى از قبيل اعتمادى الى حضور مكى كه يك ادعاى خوش باورانه بيش نيست در موجوديت امام مقام تقديس به همه باطل است ونوعى از كمراهى ساده لوحانه است كه در سطح فهم ودرك جامعه درين عصر كميوترً وفق ندارد .وما مرغ كور وأب شور نيستيم ، وجز لطف ونظر كيميا كر امام ازديكران را نمى خواهم وبه ان در موجوديت امام ضرورت نيست وانرا زايد بيش نمى دانيم ورنه ازين سادات كيان بالا تر از يكصدوينجاه تن اند كه اين سايه سر متعدد نصيب خودت بادوونه ازهمه جماعت وتنها به سيد فقير امام شناس وبا تقوا وجماعت خانه رو كه تعليقه امام را رعايت واحترام كننده احترام دارم نه برابر به امام ، ودر هر دور وزمان بيش ازيك امام منصوص ووارث ديكر نمى خواهم وبا اصول مذهب تشيع سازكارى نداردوجرا مارا دوستم رنج مى دهيد واين دعا شامل حال خودت وشامل حال من وفرزندانم سايه بلند يايه امام عصر نور مؤلنا شاه كريم الخسينى باد ودستم را ازدامن امام كوتاه مباد ودرايمان واخلاصم خدشه مباد ،ونيز به اين حمله عقده مندانه سيد ستيزانه ثاقب كه از شكم خود نسب تراشى مى كند در حاليكه صفويان كريزى كه به افغانستان امده اندمقارن است با امدن قزلباشان صفوى ونادر أفشار كه بيش ازدوصدوينجاه سال مقارن به تاسيس نخستين دولت افغانيه است كه توسط احمدخان ابدالى سر لشكر نادر أفشار بعد از به قتل رسيدن او بنام احمد شاه بابا معروف ا ست وبعد ازاين اعلان استقلال خواهى ديكر دولت افغانها جز از روابط سياسى ديكر از باج دهى خلاص وبه حيث يك اميرطورى عظيم در قلب اسيا متكى به خودوميباشد ودولت فارس نيز مستقل وداراى أبهت وجلال خود بود ، وامدن سادات كيان مصادف است به ٧١٠هجرى كه سيد احمد كربلائى ويا شاه برهنه ازعراق ومشهد وسبزوار در يكاولنك باميان جابجا شدن وأمير تيموركور كان به حضوري او مشرف مى كردد مرخعه شودبه تاريخ كوثر النبى تحقيق مورخ شهير كشور دوكتور سيد جعفر عادلى وسيد احمد كربلائى درهرات وفات ودرهمانجا دفن مى كردد مراجعه شود به تاريخ زيارات هرات رياست مزارات واوقاف هرات ،كه نواسه او سيد تراب است كه در دائزنكى شهيد مى كردد كه مقبره أش أنجا است وسادات بلخ خانواده سيد حسين أنورى اقاى توكلى واقاى جاويد سيد اقا سنكجاركى وسادات ارزكان وسادات أسكار ولولنج وسنكلاخ همه فرزندان سيد تراب است ونواسه سيد تراب سيد شاه صالح معروف به إبدال ديوار سوار است كه مقبره أش در دره زارغه دوشى است كه مورد احترام شيعه وسنى است ونواده سيد شاه صالح شاه عبدالهادى است كه مقبره أش در أسكار دره است وعده از قوم نيك يى متولى أنجا است كه بنام كوروانها ياد ميشود وفرزندان او همين سادات موجوده كيان است كه عده شان در دره كيان وعده ديكر هم درشنه مسجد شلكتو كه از توابع دهنه غورى است زندكى داشته وعده هم دراين واخر نسبت خشكسسالى هاى متواتربطور اكثريت شهر نشين يلخمرى وكابل اند واينكه ثاقب انها را از بقاياى صفوى ميداند يك ادعا تعصب كونه محض كه از روحيه بدبينانه او نسبت عقده هاى كه دارد نأشى است كه لازم است درين زمينه بحث بيشتر وتحقيق اكادميك با ارايئه ريفرينس صورت كيرد واقاى ثاقب ضرور است كه از ادعاى بد بينانه اش معذرت بخواهدوورنه تمام سادات سنى وشيعه افغانستانرا توهين كرده است زيرا سادات شيعه وسنى داخل افغانستان به سيد احمد كربلاهى ويا شاه برهنه واخلاف ان سيد تراب ارتباط مى كيرد واين ادعا نهايت بى شر مانه ودشمنانه است كه نه تنها طرف ادعايش سادات كيان است وبلكه ان عده ساداتى كه درافغانستان زندكى دارند ويا از انجا به ساير نقاط دنيا مهاجر شده اند ميباشد ومثلى كه اين ثاقب از نطفه شمر باشد اقاى شمر نثراد اين امام روزكار كه افتاب است ونور اورا به كجا مى رسانيد زيرا او نيز سيد است واكر سيد نباشد منصب امامتش زير سوال مى روداستغفرالله وسبحان الله يناه از تو مى خواهم اى افريدكارم أزشر شيطان رانده شده اين شخص مانند سلمان رشدى درين عصر در بين جماعت ييدا مى شود وبه او يك سيد آتشين مزاج خمينى كونه ضرورة است كه تاديب سلمان رشدى را به بدهد . به اميد خدا (يعقوب نثراد)

  • نويسنده بى نام ازاينكه مرا تحسين كرديد ومن كدام كار فوق العاده را انجام نداده ام وأما اين ادعاى شما كه عاشوريها وحكيما ها ومهرى ها را سبب اين نوشته هاى كاذب دانسته ايد يك مغالطه صورت نكيرد كه اين مهرئ كه در ادارات كارميكند وبا ان مهرى صاحب داد مهرى ديكر كس است واين عاشورى منظور ازكريم بخش نيست ومنظور اساسى از ملا رمضان كوجك مشهور به ملا رمضان است وان كسى كه فعلا دركابل است كه در ان وقت سادات را نماينده امير ياليزم ميدانست كه سخنرانى أش در أرشيف تلويزيؤن تاجكستان است نيز مشخص است وآلبته هركه ولو سادات باشد جماعت را نفاق اندازى وبارجه كند طرف تائيد نيست ومنظور م از امر شناسى صاحب امر ستون زمين واسمان امام عصر است كه هيج سيد خودرا برابر به امام فرض وتصور نمى تواند ولى سيد ستيزان كه دشنام ودسيه مى افريند هر سيد مسوليت دفاع از خود را دارد كه عليه جهل نسب خود مانند خمينى رح موضع عليه سلمانهاى رشدى مخالف با شجره شان تصميم بكيرد زيرا سيد بودن تنها وارثش احمد ومحمودنيست واين برجسب كريزى صفوى نسل سيد احمد كربلائى مشهور به شاه برهنه ووارث نهضت زيد شهيد فرزند برومند زين العابدين بيمار يكانه فرزند حسين مجتبى كه در حادثه كربلا جان سالم بدر برد اتخاذ كنند وياسخ منطقى با مشت كوبنده به دهان جفن كويان ضربات خرد كننده وارد اورند ونكذارند كه در مورد سيادت نظريات دوكم وترديد اور را هيزم كشان نفاق جامعه كوجكترين أقدام سو كنند ولى دفاع از سيد كه مخالف با امام باشد نيز عمل خلاف دين است زيرا اسماعيليان امر ونهى امام را اصل ميدانند كه مخالف اين اصل هم سيادت خودرا مى بازد وهم قابل انتقاد سالم است .سيد بودن وفعال مائيا بودن مسوليت يذير نبودن با اصل مذهب در تناقض است وسيد حقيقى ان سيد است كه هم در تقوا وهم در تقبل امر ونهى امام نمونه باشد عطاش نامان ودادعلى نامان با ثاقب نامان همه سلمانهاى رشدى است كه همه به كيفر بايد برسند تا جماعت أزشر اين خائنين ومخبيرين وفاسقين فى الارض نجات يابند با احترام( يفوت نثراد) 

  • دوستان عزيز م !
    من خواستم يك موضوع را ازخلوص نيت كه ازاعماق قلبم نأشى شده است خدمت شما صادقانه بعرض رسانم وان اينكه تا جائى من اين مشاجرات بى مفهوم را از نظر كذشتاندم صادقانه ارزيابى كردم ودريافتم كه درتمام أبعاد جز ازسؤ تفاهمات بى معنى كه سبب كرمى بازارمنفعت جويان هرزه است از هردو طرف بالاتر ازان نيست ورنه احدى را از جماعت سراع ندارم كه جرئت مخالفت با خورشيد را داشته باشد كه خورشيد حقيقى امام روزكار است . وأما اين جاروجنجال ها همه بيك نقطه كره مى خورد كه عده اى از كم ديدن ها ونامردى ها ى يك ديكر مايوس ومتأثرا اند. كه همه را به اندازه اى فاصله ها وبى مهرى هاى جانبيين بوجود اورده است . ورنه ان كيست ؟كه در برابر فرامين امام روزكار ايستادكى كردد ؟.واين طرز برداشت خواب است وخيال است وجنون .زيراهركه اكر حد خودرا بشناسند امام امام است ومريد هم مريد .نبايد به امام إيراد وانتقاد كرفت ،وكفت كه امام اين كرد وأمام ان كرد وهمين انتقاد بر امام حد ناشناسى است .زيرا امام نور است وخورشيد كه همه را روشنائى وأنر جى مى بخشد ،واين نسب سيادت به مفهوم ان نيست كه با امام سيالى وشريكى را اهداف قرار داد ،كه سخت اشتباه است . سادات در امر بذيرى واحترام بى جون وجرايش به امام مزيت دارد .وسيد با تقوا وامر يذير وهم سطح جماعت نورجشمان وقابل احترام جماعت است وبا جنين سيد مخالفت كردن با تمام موازين مزهب وحتى با امام مخالفت كردن است وانها هريك مسوليت ومكلفيت خودرا درهردو بخش بخوبى وبه حسن صورت درنظر كيرند ونيز وبا سو استفاده به شكل تكبر وتبختر وتطاول يك مسله غامض وبغرنج كه عبارت از ادعاى احمقانه برجسب صفوى ودزد زدن بى احترامى به خمسه طاهره است كه ييامبر بزركوار ان منشى لولاك لما خلق الأفلاك ان صاحب معراج سبحان الذى وأسراربه صراحت كفته است كه فرز ندان صالح وخوبم راازحسنات خودش به امتم قابل احترام است وفرزندان نا صالح وبدم را به خاطر من احترام كنيد وبى احترامى به تمام سادات هم از امر يذير وصالح أش بى احترامى مطلق به ان فخر كونين نيست جيست ؟كه مانند ثاقب نامها حكم احمقانه را صادر كرد كه نه صلاحيت اصدار حكم را دارد ونه هم ادعايش عاقلانه نيست وجز ازينكه خودوخودرا مسخره وبى عزت سازد جيزى ديكر را بدست اورده نمى تواند. درحاليكه بخوبى قابل درك است . كه از نام امام استفاده سوكردن وبه اهداف شيطانى وعقده اى أقدام كردن كه مقام امامت را در اثر خود خواهى خود زيرسوال اوردن نيز كناه عظيم واشتباه است كه جبيره نمى شود ودستكاه امامت را به اغراض رزيلانه خود در اغفال قراردادن نيز ازجمله خبط واشتباهات نا بخشودنى است اكر امروز قضاؤت نشد يك روز محاسبه دقيق خواهد شد .انكاه خائين وصادق تثبيت خواهد شد وان روز امدنى است وقلدوران وغولدوران سياه رو خواهند شد (.يعقوب نثراد) 

  • بس کنید این داستان
    بیاکه بس کنیم این داستانُ طعنُ لعن اینجا--- نماییم انتقادازخودنگوییم هیچ سخن اینجا
    بگوش کرنخواهدرفت اگرصدبارحقگویی --- دهیم دست محبت رابسویی هموطن اینجا
    نمیداند جهولان هیچ زآداب سخن گفتن . --- زبُرهانُ دلیل دوراست کندگنده دهن اینجا
    ملامت گرشودصدبارنداردفرق برایشان --- جوابت میشنوی آخربه صدجورُجفن اینجا
    چراخودرابرابرمیکنی بااین همه نادان . --- ز اخلاقُ ادب دور است نیرزد گفتن اینجا
    نداردعقلُ هوش درسر بود بیگانه پرور --- دهد دشنام به همد یگربگوید تووُ من اینجا
    کسیگه عادتش باشدکند تعظیم به بیگانه --- بودمشکل کند تبدیل بگوید صد سخن اینجا
    نمیداندکه ماگشتیم به پیشش دانه شطرنج --- به دست توزند ما را به پیش انجمن اینجا
    میان مانفاق انداخت هنوزهم بیخبرهستیم — نمیدانیم چنان مستیم بخودساختیم کفن اینجا
    اگرگفته که من رهبرتوعقل خودبکارانداز--- بخوان توامرُفرمان را مگو توتوُ من اینجا
    برادرهای روحانی کنیم پیمان به همدیگر--- کنیم لعنت به این گشتگرنگیریم ازیخن اینجا
    اگرتوهین کنیم خود را بود درنفع اویکسر --- حقیقت میزنیم خنجربه جسمُ جانُ تن اینجا
    تشنج بین ما انداخت بشد اوصاحب قدرت --- اگرخوب غور بنماییم شده او دشمن اینجا
    تفکرکن توصدسال رابیابی جارُجنجال را --- نه بینی نیک اعمال را ترا آید یقین اینجا
    ازین پیران خودساخته نفاق دربین انداخته--- به جیبت چشم خویش دوخته بودثابتُ العین اینجا
    گذشته رافراموش کُن بفرمان امام گوش کن— دلت با معرفت خوش کن شنوتوحرف من اینجا
    31 می 2012

    آنلاین :

  • خدا یا من بیزار شدم از شنیدن و خواندن این سایت.

  • این سید ها مردمان معمولی اند. درجه و مقام را پیروان کر و کور و بی خبر برایشان داده است. ورنه این ادمها از بقیه فرقی ندارند. به نظر من که محمد پیامبر اسلام یک ادم دروغگوی و یک پیغمبر ساختگی بود نه خودش قدر دارد و نه اولاده هایش. راستی همه پیغمبران از اول تا اخیر همه شان ساختگی استند. مگر این محمد عربی در دروغ و جنایات و زن بارگی و ادمکشی و دزدی و غارت کاروان ها از همه بد تر و وحشتناک تر است. حیف و صد حیف که مردمان بیچاره ما هزاران روپیه پول و دارایی خود را بنام خمس و و نامهای دیگر خوراک این گردن کلفتان بی غیرت میکند. سید ها از حاصل عرق ریزی دیگران زندگی طفیلی دارند. شرم باد به اسلام و امامان مردار شیعه و اسماعیلیه.

  • ای کسیکه سید منصوررا بزرگوار خوانده ای ومبارزه اورا برعلیه فرهنگ بیگانه برحق دانسته ای مطلب توازکدام فرهنگ است؟ اگرمطلب شما ازفرهنگ اسماعیلی اسلام وایجاد ادارات امامتی وجماعتی باشد . همین فرهنگ دربیشتر از25 کشورجهان رایج بوده وافتخار اسلام است . وهرکسیکه مخالف ادارات امامتی وجماعتی حرف میزند خودت با بکارانداختن عقل سلیم خویش این سوال را پیش خود مطرح کن . هرکسیکه برعلیه خواست های انسانی امام زمان و25کشوراسماعیلی نشین قرارمیگیردوسدراه ساختن جماعت خانه میگردد وپیوند اسماعیلیان افغانستان را با اسماعیلیان جهان قطع نماید اوچگونه انسان خواهد بود وروی کدام منظور این کاررا میکند؟ دراینصورت پیوند دم آغا دم با اسماعیلیان افغانستان وجهانقطع گردیده ومجبور میشوند که به یکی ازمذاهب دیگریکجا شوند ویامذهب دیگری را سرازنو انتخاب کنند.

  • منصورفرزندنادرکیان شیادترین کسیست که به هیچ دینی تعلق ندارد.

  • عجب شيطانان اند اين خانواده حقه باز كيانى ها،حالا بازى با قران را شروع نموده اند!

  • بالا خره اين دو دجال سيد منصور نادرى و شيخ آصف كندهارى محسنى ميمرند يا خير؟تا كى زمين زيبا را مى ملوثند اين ضحاك زاده ها ؟

  • رهبری خوب
    سید منصورنادری از سالهای سال مبارزه کرد در نبرد ها. اما دولت کنونی افغانستان خواهان هم چون شحصیت های ملی نیست . نادری صاحب برای مردم بغلان وبخصوص برای هم کیشان خود خدمات خلی ارزنده را رونما ساخت وبرای مردم افغانستان نشان داد که او یک پیرواقعی گروه اسماعیلیه ها افغانستان مبیاشد .
    وهم جنان کتاب خانه عامه برای مردم کابل ویک قران کریم که در افغانستان مثل ندارد از همین لحاظ است که دولت که آقای کرزی بخاطر رای در ریاست جمهوری از او دیدن وعده های دروغین داد فعلا نادری را به نمی شنا سد

  • سیدمنصور با پشتیبانی اش ازمحترم احمدزی نشان داد که بازهم درخیال گرفتن قدرت است . ولی باید بداند که فریب دادن داکتراشرف غنی کارساده ای نیست . اگرچه راه خوب وانتخاب درست داشتید.

  • ظاهر امیر افسوس صد افسوس به جحالت شما که با چنین حرف در باره شخصیت بزرگ اسماعیلیه چنین تهمت میبندید.

  • چنانچه عارف بالله میفرماید.
    سگی را خون دل دادم که با من آشنا گردد ندانستم که سگ خون می خورد خون خوار میگردد

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس