جلسه ویژه نقد کتاب پلنگ در پرانتز
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یکشنبه 12 شهریور 1391 قرار است که مجموعه شعر «پلنگ در پرانتز» از زهرا حسینزاده در جلسه ویژه نقد و پژوهش شعر حوزه هنری مشهد با گردانندگی من نقد شود.
این کتاب دومین کتاب از سلسله «در دری» است. این سلسله مجموعه شعر و داستان به طور همزمان توسط یک ناشر ایرانی (نشر سپیدهباوران) و یک مؤسسه افغانستانی (مؤسسة فرهنگی درّ دری) چاپ میشود. تا کنون پنج مجموعه از این سلسله چاپ شده است.
جلسه از ساعت 5 عصر به بعد در تالار حوزه هنری خراسان رضوی (مشهد، میدان تقیآباد) برگزار خواهد شد.
برای آشنایی دوستان با حال و هوای شعرهای خانم زهرا حسینزاده، اینک چند غزل از این کتاب را نقل میکنم.
لطف یک دوست
بیست سال است به دامان شما چنگ زده
در دوراهیّ جهان دخترک جنگزده
بیست سال است به دنبال خودم میگردم
آی همسایه! کمک کن، نفسم زنگ زده
نذرتان باد دو چشمی که «هزاره» است، که شب
قسمتش را به سیاهیّ خودش رنگ زده
اسمتان حک شده با خون سرانگشت من است
روی هر تار که با حوصله آهنگ زده
بر ترکهای دو چشمم گل و گنجشک بکش
لطف یک دوست به این پنجرهها سنگ زده
دست تاریک مرا پس نزن ای ماه غریب!
روشنی بخش به این خانة خرچنگ زده
25/4/82
پرنده و باران
سلطان خوابهای پریشانم
میخواهم از تو روی بگردانم
من دل به سادگیّ کسی دادم
از تاج و تخت نقره گریزانم
بانوی خانههای گِلی بودم
در چارسوی قصر نچرخانم
پیراهن حریر، تنم را کشت
حس میکنم عروسک عریانم
نزدیک سفرهات چه نشینم تلخ؟
یخ بست بین شیر و عسل، نانم
دیدی که حال و روز دلم خوش نیست
تصویری از پرنده و بارانم
خون من است از همه سو جاری
هر شام روی شیشه نرقصانم
□
فرعون خویش باش و خدایی کن
من تا قیامت آسیه میمانم
28/4/82
بهشت
گروه جنزدگان، جمعه، ایستاده شدند
در ایستگاه، سه آتشفشان پیاده شدند
نسیم بیستم تیر از دل «بهشت» گذشت
درخت حوض تکان خورد، بیاراده شدند
رحیمه عینک معصومه را به چشم گذاشت
پرندگان سیاهی، سفید زاده شدند
سه فال حافظ و آشوب... ده دقیقه سکوت
دچار شاخه نبات، آن دو چشم ساده شدند
همان سؤال قدیمی نشست بر لبشان:
در این جزیرة وحشی چرا پیاده شدند؟
غروب رفت زنی گفت: «زندگی دو شب است»
چراغها فوران کرد، سمت جاده شدند
خطر قدم به اتوبان گذاشت جیغ کشید
و... دختران، نگران، پیچوتاب داده شدند
29/4/84
شنبهها شماره بگیر
بلیت، نسخه و یک مشت پول پاره بگیر
بایست آخر صف، شنبهها شماره بگیر
دوباره «طیبه» حالش بد است، زنگ بزن
مرخصیّ خودت را از آن اداره بگیر
به شکل پرتوپلا هرچه دید حوصله کن
از آستین خودش ماه یا ستاره بگیر
خرید چیز بدی نیست، رنگ دلخوشیاش
لباس، کفش، النگو و گوشواره بگیر
حواستان نرود از پی پرنده و سنگ
بگو به «طیبه» از مردمان کناره بگیر
اگر که دکتر اعصاب باز وقت نداشت
دو قرص کوچک مشکوک را دوباره بگیر
نه! سینما ببرش یا بزن به کوه و کمر
فشارهای جهان را تو هیچکاره بگیر
از این کتاب مقدس بپرس: «خواهر من
دوباره خوب شود یا نه؟» استخاره بگیر
□
بلیت، نسخه و یک مشت پول پاره بگیر
بایست اول صف، شنبهها شماره بگیر
27/3/85
آنلاین : http://mkkazemi.persianblog.ir/post/738