صفحه نخست > دیدگاه > میر هزار و راوا

میر هزار و راوا

نقد، انتقام و یا حسادت های کلاسیک شده معمول؟
حکيم نعيم | Hakeem Naim
دوشنبه 31 مارچ 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

جواب آقای میر هزار به راوا روی سه استدلال نه چندان قابل درک و تا جایی هم تکراری استوار است:

  • دیروز، امروز و پیش نگری های آقای میر هزار در مورد فردای راوا
  • "فارسی ستیزی راوا"
  • راوا، خلیل زاد و خانم خلیل زاد

هر سازمان سیاسی حق دارد تحلیل و عملکرد مشخص از شرایط موجود زمانی داشته باشد و تقیر در یک نهاد سیاسی در مرور زمان، یکی از معیار های قبول شده دنیای سیاست است. اگر خواننده گان گرامی یه یاد داشته باشند، اقای میر هزار در اولین برخورد شان با راوا در مقاله ی " راوا اپوزیسیونی نه چندان نیرومند" یکی انتقادات شان این بود که راوا نتوانسته در جریان مبارزه سیاسی دست به " خلاقیت و نوآوری بزند". بناً نوشته اخیر شان که راوا دیروز چی بود، و امروز چی است و فردا رنگ دیگری خواهد داشت، در تضاد با منطق خود اقای میر هزار قرار دارد.

شعار " الله اکبر" در جریان جنگ در مقابل روسها، زیادتر از مفهوم دینی آن، دو کلمه ای بود که بمثابه سمبول آزادی خواهی، مقاومت، و مبارزه در مقابل اشغال گران زبانزد مردم ما شده بود. نگارنده خوب به خاطر دارم که در تمام مظاهراتی که در مقابل روسها و دولت دست نشانده شان صورت میگرفت، مردم مان و لو که هر ایدیالوژی و یا افکاری را هم میداشتند " الله اکبر" میگفتند، و خوب میدانستد که روسها و نوکرانشان از این دو کلمه سخت هراس داشتند.

همچنان باید گفت که سکولاریسم به معنای بی دینی و دشمنی با دین نیست. سکولاریزم نه دین را نفی میکند و نه هم به دین کاری دارد. فقط با تضمین آزادی دین و برون آوردن دین از انحصار دلالان و دین فروشان به درک درست دین در جامعه کمک میکند. به همگان روشن است که هر گاه دین به حیث وسیله و ابزار در خدمت سیاست یا دولت قرار بگیرد, اهمیت معنوی و اخلاقی دین از بین میرود و دین به یک معضل در جامعه تبدیل میشود. سکولاریزم با جدا نمودن دین از دولت و سیاست در حل این معضله کمک نموده, باعث رشد دین میگردد.

"فارسی ستیزی راوا" به زعم آقای میر هزار دور از درک است. متاسفانه در کشور ما زمانی که پای منطق مان به گل بند ماند یگانه راه نجات توصل به کارت قوم، قبیله و ملیت است. تاریح معاصر کشور مان نشان میدهد که استفاده ابزاری از ملیت و قبیله میراث شوم استعمار خارجی و نوکران داخلی شان بوده و متاسفانه امروز جز فرهنگ مان شده است. نبود فرهنگ تحقیق و پژوهش، کمبود یک فضای باز سیاسی و اتکای مان به باور های سنگگ شده قبیله یی مان بدون استثنا ما را وادار میسازد به هر شکل ممکن آن پای قبیله و قوم را در هر بحث یا تقابل باید بکشانیم و باید هم بخاطر اهداف مان، خود مانرا با رمز و راز ها، یگانه مدافع قبیله خود جا زنیم و مخالف خود را دشمن سر سخت قبیله و قوم خود اعلان کنیم.

شاید هم آقای میر هزار همانطوری که ادعا میکنند فرا ملیتی فکر کنند و به مرض مزمن قوم گرایی تا هنوز دچار نشده باشند، فقط جملات آقای میر هزار که گویا " فارسی زبانان از راوا دور ساخته میشوند و تنها پشتون ها مانده اند" خیلی ها هم بخاطر استفاده ابزاری از قوم و قبیله است. زیرا آقای میر هزار میداند که در نبرد با راوا به حمایت شونیزم ضد پشتون سخت نیاز مند است. ودر اکثریت مطلق نظراتی که در ضدیت با راوا و به طرف داری از میر هزار در کامنت های که در مقالات در مورد راوا نوشته شده است، راوا به پشتونیزم متهم شده است. و اقای میر هزار میداند که چگونه حمایت آنانی را که به دنیا از دریچه منحوس قوم و قبیله میبینند، بدست بیاورد. شاید این هم یکی از "شگرد های روزنامه نگاری" شان باشد.

ادعای " فارسی ستیزی" و بر چسب زدن پشتونیزم به راوا به دلیل اینکه چرا به تنی چند از دزدان و نوکران مشهود و مشهور روزگار مان نپرداخته است، خود دور از درک و منطق است. نمیشود کسی را با این منطق که "تو دزد هستی! خوب، اگر دزد نیستی ، ثابت بساز که هفت دانه دزد دیگر را که گفته میشود در شهرشما اقامت دارند، به پولیس راپور داده ای" متهم به دزد بودن کرد و جزا داد.

راوا در مطلب اخیرش به تفصیل به افراد نامبرده و خلیل زاد و خانمش پرداخته است. تا جای که نگارنده در نتیجه تحقیق آزاد، خبر دارم در مورد مسله خانم خلیلزاد حق با راواست. زمانی یکی از استادان پوهنتون برکلی در ایالت کالیفرنیا در امریکا هم سوالاتی در این مورد داشتند که از طرف خانم میلودی آرماچالد شاوز نویسنده کناب " مینا : زن قهرمان افغانستان" تو ضیحات مشابه که در مطلب راوا به جواب آقاب میرهزار آمده است، ارائه شد. ودور از انصاف خواهد بود که صرف بخاطر ماجراجوی های پیدا و پنهان مان زیر نام نقد به دنبال سلاخی راوا که یگانه سازمان شناخته شده زنان افغانستان در دنیا است، باشیم.

ضدیت با راوا از طرف کسانی خود ادعای عدالت خواهی و افشاگری را دارند و تا جایی هم ثابت ساخته اند، آب در آسیاب دشمنان مردم مان ریختن است. راوا در جواب خود به میر هراز با صراحت نوشته است که "شما آقای میرهزار بر ضد چهار نام به مثابه نوکران گلبدین و سیاف و «آی.اس.آی» و ... و بر ضد سه نام به عنوان حامیان جنایتکاران و دزدان ملت و... قطعنامهای ترتیب دهید تا ما اولین امضا کنندهاش باشیم. درست؟" این خود میتواند مثال خوبی باشد که راوا حاضر است قاطعانه با آنانی که واقعاً در افشای دشمنان سوگند خورده وطن مان میکوشند، همگام و همکار باشد.

لازم است تذکر داد که نقد و انتقاد نه تنها یک اصل مهم و پذیرفته شده در یک جامعه باز و واقعاً دموکراتیک است، بلکه یک نیاز انکار ناپذیر انسان مدرن در اجتماع نیز میباشد. همه باید نقد شوند و راوا هم نمیتواند از این امر مستثنی باشد، فقط نقد خوب باید عاری از پیش داوری های غرض آلود، اتهامات مضحک، حسادت های منشا گرفته از افکار و عملکرد های مشابه و دشمنی های کلاسیک شده و چپگرایانه معمول باشد؛ و همیشه باید با تحقیق و پژوهش همراه باشد.

آقای میر هزار:

صمیمانه برایتان میخواهم بگویم که منتظر جواب تان نیستم، زیرا میدانم که جواب تان چی خواهد بود.
سکوت همیشه بهتر از تکرار است زیرا اصرار در تکرار نشانهء انکار از حقانیت گفتار است.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • کم کم گونه ی جديد و مسخ شده ی عدالت را می بينم. سپاس. گرچه در کمال بی انصافی قضاوت کردی آقای حکيم نعيم و تمام توهين و تحقير های اين سازمان پوشالی را ناديده گرفتی و تنها به بخشی از جنبه های پاسخ من آن هم ناقص پرداختی، با اين هم در اينجا سکوت که بسيار دردآور است.

    • آقای نعیم، نوشته خوب و منطقی ارایه کرده اید. از طرز نوشته و دید تان خوشم آمد.
      اگر همه با همین طریق به همدیگر بپردازیم مشکلات زیادی حل میشود و به وحدت نظر میرسیم.

      من هم نوشته میرهزار در نقد نوشته طولانی راوا را بسیار نادقیق و احساساتی یافتم.

    • سلام به آقای نعیم و دیگر دوستان و دشمنان عزیز!

      بعد از سالها از اینکه یک راوایی مثل شما، اندکی در دایرهء منطق مطلبی نوشته است خوش شدم. گرچه از کدام سازمان سکولار سخن گفته ای، اما فکر نمی کنید که تاپهء سکولاریسم به راوا نمی چسبد؟ شما از مفاهیمی سخن گفته اید که آقایان و خانم های فسیل شده در راوا آشنایی ای با آن ندارند و ممکن با نقادی های تند مجاهدین!و افراد مستقل و روزنامه نگاران و .... کمی به خود بیانید و چیزی از مبارزهء سالم سیاسی یاد بگیرند!

      1-اما جدای شوخی، نوشتهء شما ربطی به دعوای راوا و میر هزار ندارد. آقای میر هزار چیزی را از راوا پرسیده است که خود آن سازمان، و حتی خود شما نیز،دیگران را به جرم همان چیزها، محاکمه و فحش و دشنام حواله می نمایید. حالا آیا برای یک انسانی که در پی حقیقت است این پرسیدنی نیست که خود شما چرا کارنامهء شفافی ندارید؟

      2- شما که یک محقق هستید و کارتان سر زدن به آرشیف های از محرمانه خارجه شدهء سازمانهای جاسوسی است چرا با یافتن آن همه اطلاعات در مورد کسانی غیر از ائتلاف شمال(غیر پشتونها) آنها را منتشر نکرده و رد همینها را گرفته اید؟
      شما میر هزار را با این استدلال که سعی در استفاده از کارت قومیت دارد به چوب افترا نواخته اید، و هم سعی دارید که با این وسیله راوا را و تفکر قبیله ای آنها را غسل تعمید دهید، اما آیا فکر می کنید که هنوز دورانی است که می شود ملت را خر نمود و با دادن چند شعار میان تهی، برای یک سازمانک بی آبرو، التقاطی و راه گم، و جاسوس بیگانه، که سرشار از اید ئولوژی نفرت و عقده است، آبرو کمایی نمایید؟
      داستان راوا در محافل خارجی و در میان مردم دو چیز متفاوت است. مردم افغانستان، سازمان شما را یک سازمان توتالیتر و کم مغز و افراطی، و ساختهء سازمان جاسوسی پاکستان می شناسند، برای همین هم است که این سازمانک نمی تواند در افغانستان حتی ثبت شود. احزاب کمونیست که مردم کشور را به کشتن داده اند فعلاً در بین مردم رو و آبرویی دارند، اما سازمان شما، جز در محافل استعماری، یعنی لابی های یهودی، سازمانهای زنان که به نحوی به دستگاه عریض و طویل سیاست خارجی کشورهای ذی دخل در افغانستان مرتبط هستند، و استعمار مدرن، یعنی سازمانهای حقوق بشر، که پوششی برای گسترش ارزش های لیبرالی و در حقیقت جاده صاف کن آمدن دولت های طرفدار غرب است، در جایی دیگر طرفداری ندارد.

      اما این نوع سیاست بزرگ نمایی دشمنان فرضی شما، از آنجایی که موجب تداوم کمک های مالی و اقتصادی به سازمان شما می شود به عنوان یک استراتژی دراز مدت برای سازمان مطرح است. یعنی همواره می باید دشمنی شما داشته باشید تا بتوانید از آن طریق ارتزاق نمایید. و این ربطی به مبارزهء سیاسی ندارد بلکه وسیله ای است برای در آمد سیاسی و بهره وری از کمک های مردم نادان، و سازمانهای خیریه و کشورهایی ذی علاقه، و سازمانهای فیمینیستی که شما سر آنها شیره مالیده اید.

      برای مردم فریبی و جهان فریبی شما باید افرین گفت. اما متاسفانه ماه عسل شما، یعنی دوران دروغهای گندهء شما به سر آمده است، و مردم آگاه هستند، امید که کسی بیشتر فریب سازمان سکتاریستی شما را نخورد.

    • جواب تان اینجاست.

      آنلاین : جواب تان اینجاست

    • مردم افغانستان، سازمان شما را یک سازمان توتالیتر و کم مغز و افراطی، و ساختهء سازمان جاسوسی پاکستان می شناسند، برای همین هم است که این سازمانک نمی تواند در افغانستان حتی ثبت شود.

      خوبست نظرات خود را اولا جای نظر مردم نگذاری، چون اولا اکثریت قاطع مردم معنی کلمه "توتالیتر" را نمیدانند، ثانیا یک مثال هم از مردم داده نمی‌توانی که مثل میرهزار بر راوا تاخته باشند و آنرا متهم به این آن کرده باشند، این اتهامات عمدتا از جانب چند روشفکر نمای خادم جنایتکاران بر راوا نسبت داده میشود که به اندازه پشکل ارزش ندارد چون معلوم است که چرا آنان اینقدر از راوا نفرت و انزجار دارند، به نظرت موفقیت راوا همین است که در بین دشمنان مردم یک گروه منفور است که هرکدامشان از دست راوا واویلا دارند.

      اشتباه میکنی که علت عدم ثبت راوا در افغانستان را به عوامل خودساخته ات وابسته میکنی.

      راوا خود در مصاحبه‌ای با لیلما سدید در اپریل 2005 گفته بود:

      ما دولت فعلي را که تمامي پست هاي کليدي اش بدست قاتلان مردم فقير ما و بربادکنندگان اين ملک قرار دارد اصلا صالح و نماينده نميدانيم که برويم و از آنان براي برگزاري محفل خود کسب اجازه کنيم. ما به خود ننگ ميدانيم که به وزارت عداليه‌اي که در راس آن يک خون آشام تکيه زده مراجعه کنيم که براي ما جواز کار دهد. ما اين جواز را قبلا از توده هاي ستم کشيده افغانستان دريافت داشته‌ايم و به خود حق ميدهيم که تا زمانيکه دولت نماينده و مدافع واقعي دموکراسي در کشور ما ايجاد نشده همچنان به فعاليت هاي خود به اشکال مختلف ادامه دهيم. لطفا اين نداي ما را به گوش تمامي دولت مداران برسانيد که تا وقتي خاينان و وطنفروشاني چون کريم خليلي، اسماعيل خان، دوستم، عبداله، سرور دانش، شهراني، انوري و غيره همراه با پابوسان شان در اين دولت جا دارند لبه تيز مبارزه ما لحظه‌اي از افشاي اين دولت مصلحتي و ناکاره باز نخواهد ايستاد.

    • samira jan ,, amma na bayad begoyam shabestar Aqa boro harfhayad ham mesli namad hast

    • آقای میر هزار،

      اول اینکه من نگفته ام شما سکوت کنید، فقط سکوت همیشه بهتر از تکرار است. سکوت درد آور نیست، ولی عدم درک مان از منطق زمانی سکوت درد آور است.

      میخواهم برای چندمین بار برایتان بگویم که پاسخ اولی راوا به مقاله " راوا اپوزیسیون نه چندان نیرومند " خیلی ها هم غیر منصفانه بود و بر خورد شما به آن فاجعه بود. اشتباه را با اشتباه پاسخ گفتن خطاست.

      هر چند شاید کاسه ای زیر نیم کاسه نباشد، ولی ای کاش میشد با یک عملکرد عقلانی و منطقی، بدور از احساس انتقام و خود بزرگ بینی های نا آگاهانه که در طبعیت انسانی نهفته است، پاسخ میگفتید.

      شاد باشید.

    • آقای نعيم،

      برخورد شما زمانی می تواند منصفانه قلمداد می شود که در نوشته ی خود موارد غير منصفانه بودن برخورد راوا را ذکر می کردید. به نظر من تا زمانی که شما با اين سیاست برخورد کنی که فعلا زمان انتقاد از راوا نیست و تنها به زعم خودتان موارد ضعف طرف مقابل را تذکر دهيد و علاوه بر آن توصيه ی سکوت کنيد، نه عدالت است و نه حقيقت و بلکه تعهد به اين سازمان پوسیده را می رساند. از نقد و انتقاد دفاع می کنيد و در خوبی های آن می گوييد: عاری از پیش داوری های غرض آلود، اتهامات مضحک، حسادت های منشا گرفته از افکار و عملکرد های مشابه و دشمنی های کلاسیک شده و چپگرایانه معمول باشد؛ و همیشه باید با تحقیق و پژوهش همراه باشد . اما باز هم با تاسف کوچکترين اشاره ای به موارد غرض آلود و اتهامات مضحک در نوشته های راوا نکرده ايد. همين نوشته ی کوتاه شما با آنچه می گوييد صد در صد تفاوت دارد و تنها يک خودنمايی آشکار برای نشان دادن برخورد منصفانه است و در حقيقت نشان دهنده ی آن نيست. اينجاست که اين منطق زمانی که عرض می کنيد نيز خالی از اشکال نمی باشد و بر برخورد غير منصفانه ی شما تاکيد دارد.

    • میر هزارجان!

      خودت با دوبار نشر نکردن نظرم در باره خودت و بابه مزاری ات ثابت نمودی که یک شخص فاشیست و ملیت و قوم گرا هستی, پس اگر اینطور هستی چرا میخواهی که تا بدیگران ثابت سازی کسی هستی دور از اندیشه های قبیلوی و تنها به انسانیت می اندیشی و همچنان این را در آینده در نظر داشته باشی که دیگر ازین پف ها نکنی و دم از آزادی بیان و نمیدانم دمو... نزنی که عمر دروغ خیلی کوتاست.

  • آقای نعيم مراتب ارادت شما به راوا دريافت شد

  • آقای حکیم نعیم

    نخست از همه لطفاً مشخصات حساب بانکی تانرا به آدرس راوا بفرستید تا پاداش دفاعیۀ تان از این سازمان زیرزمینی را برایتان ارسال کنند.

    ثانیاً شما نیز تا هنوز از سکیولاریزم چیزی نمیدانید... سکیولاریزم در عمل یعنی دین ستیزی نه بیطرفی...

    به گفته آقای سروش:

    "... اما رفته رفته سکولاریزم وارد یک دوره تازه می شود که من آنرا دوره سکولاریزم ستیزه گر می نامم. سکولاریزم میلیتانت. سکولاریزمی که مدارای خود را ازدست داده و به همه ادیان به یک چشم نگاه نمی کند. سکولاریزمی که ظرفیت و هاضمه قوی پیشین را از دست می دهد. گویی که تسلیم دشمنان سکولاریزم می شود . نمونه اش مسئله حجاب دختران در مدارس دولتی فرانسه است. یا تونی بلر که می گفت کسانی که ارزشهای ما را قبول ندارند بریتانیا را ترک بکنند. ترکیه از این جهت حسابش و تکلیفش روشنتر از همه جا است. رسما از اینکه یک مسلمان رییس جمهور بشود ابا دارند، کسانی به نام سکولاریزم به خیابان می ریزند و رسانه های غربی هم بر این آتش هیزم می ریزند..."

    در ترکیه ثابت شد که سکیولاریزم (که به زور نیزه و تفنگ عملی گردیده) یعنی اسلام ستیزی و این پدیده یکجا با دیموکراسئ غربی هردو بهانه ی شده برای اشغال و تسخیر کشور های اسلامی توسط استعمار نو. اگر شما به این حقیقت گردن نمینهید پس نوکرئ تانرا به استعمار نو ثابت کرده اید.

    شما گوهر انسانیت خود را بسیار ارزان میفروشید. برای به دست آوردن یک مُشت پول شما از وطن، هموطن، دین، انسانیت، عدالت، انصاف، صداقت، پاکی، و خوبی چشم میپوشید و عاقبت خود و وطن فروشی بهتر از دستمزد صدام حسین ها شده نمیتواند.

    • برای خواننده آگاه نوشته منطقی و استدلال های درست آقای نعیم پذیرفتنی است و این به هیچگونه بدین معنا نیست که رهبری راوا اشتباه نداشته و یا با چپ گرایی های کودکانه سازمان نیرومند زنان افغانستان را در ذهنیت مردم بد نام نکردند . امید وارم دانشمند و پژوهش گر جوان چون آقای نعیم قبل از راوایی شدن تحقیق همه جانبه در باره گذشته و حال راوا نماییند ؛تجارب گذشته راوا را تعمیم بخشند و دقیق بکار گیرند تا دوباره جوانان ما راه طی شده را به تکرار نپیمایند.
      اکلیل ستاری

    • شبنم خانم،

      سروش بخاطر یکچنین نظرات احمقانه اش بین ایرانیان به پروفیسور بی کله مشهور شده و شما میخواهید از او برای ما نقل قول آورده مسئله را تفهیم کنید. بروید از کدام آدم باکله چیزی بیاورید.

    • شبنم جان،

      فکر کنم که خودت آدرس بانکي‌ات از قبل به جهادي‌ها فرستاده‌اي تا بعد خواندن اين نظر برايت پول بريزند و شايد هم که از قبل دريافت کرده باشي.

    • خانم و يا آقاي شبنم،

      اگر برداشت تان از سكولاريزم اين است كه مينويسيد، پس چرا مردم بيچارهء ما را فربب داديد و برايشان قانون اساسي نوشتيد و همه سران جهادي تان زير آن امضاء كردند؟ (يا اينكه براي بدست آوردن پول و قدرت زير هر چيز امضاء ميكنند؟)
      همان قانون را كه طالبان و قبل از آن “مجاهدين“ عملي ميكردند كه خوب بود (هر دو يكسان بودند). پس چرا در زمان طالبان فغان شما و سران جهادي تان به آسمانها پچيده بود؟

      اينكه در تركيه و ديگر ممالك سكولار اسلامي مبارزه بين بنيادگرايان و طرفداران سكولاريزم جريان دارد، اين به همه معلوم است كه بعد از سال 2001 جنبشهاي بنيادگرايائي همه جا قوي شده است. اما اين دليل برحق بودن يك جنبش كه شده نميتواند. طالبان هم چندين سال خيلي قوي بودند.

      احترام

    • لحظه ایکه به خواندن مقاله دوست مان جناب حکیم نعیم شروع کردم اراده ام برآن شد که باید بنده بصورت مستقل در رد ادعا های توخالی ایشان چیزهای بنویسم اما پائین تر دیدم که یک دوست بی نام وهم خواهر شبنم بصورت خیلی واضح و بی پرده لاطایلات حکیم جان نعیم را بر رخش کشیده است که نظرات هردوی ایندوستان مطابق میل بنده بود وهردوپیام ازنظربنده شایسته تمجید وتحسین است شاید درنبود پیامهایشان من میخواستم که با نقل قول از دکتر سروش بزرگ پیرامون سیکولاریزم وانواع آن برایش چیزهای بنویسم که حالا باخواندن پیام ایندوستان ضرورت به تکرار مکررات نیست.

      بهرترتیب.

      من میخواهم یک چیز را برای حکیم جان یاد آور شوم که جهان امروز درسایه پیشرفت وترقی بشر خصوصا درساحه تکنولوژی ارتباطی از تیلفون وفکس گرفته تا ماهواره و شبکه های تلویزیونی وسایت های انترتی آنچنان آگاهی بخش گردیده است که برای سازمان های تولیتار و مافیائی مانند سازمان راوا محال است که بتواند باتبلیغات یکجانبه خویش اذهان مردم را منحرف سازد.

      من آنچه که ازنوشته جناب حکیم جان نعیم برداشت کردم ایشان هنوز هم درعصر مرحوم محمدگل خان مهمند ومرحوم صدراعظم هاشم خان زنده گی میکنید.

      که هردوی این مرحومین سابقه جبروتی وفاشیستی داشتند که از تبلیغات ورسانه ومجله واخبار آنچنان نفرت داشتند که مورخ و نویسنده بزرگ مانند میر غلام محمدغبار بزرگ را گاهی درخانه اش حبس نموده و گاهی هم به ریگستانهای فراه ونیمروز تبعید مینمود تا مبادا صدای حق خواهی و داد خواهی مردم بالا شود.

      دیگر برای حکیم جان وکسانیکه مثل حکیم جان نعیم فکر میکنند بازگشت به آن دوره های تاریک که مردم را دربی خبری وجهل نگاه داشته وآنچه که شاه واعضای خاندان سلطنتی واجب الاحترام غیرمسوول به مردم تبلیغ میکردتد عین حقیقت بود وعین صواب است خیال است ومحال است وجنون.

      حتی در لیبرالیسم اروپائی امروز سرمایه دار مانند (بیرلیس کونی) صدراعظم سابق ایتالیا که تمام سرمایه خودرا صرف تبلیغات شخصی وقهرمانسازی خود واعضای حزب خود کرده بود ومالک چندین نشریه ومجله بود نتوانست که در آخرین انتخابات ایتالیا برنده شود.

      آیا راوا بایک سایت یکجانبه وفاشیست گونه خود میتواند آراء ونظرات غیر ملی و مملوء ازتبعیضات نژادی خودرا بردیگران تحمیل کند شاید اگر کابل پرس? نمی بود بلی.

      اگر کابل پرس سایت قومی میبود در پیشانی اش چنین نوشته میشد که: درود بربابه مزاری شهید

      مرگ برقاتلان وی ...... وفلان وبهمان..

      اما می بینیم که این سایت سایت همه است از اخوان تاسکیولار تا انقلابی چپ تا وهابی تا شیعیه ولایت فقیه همه اینجا مقاله مینویسند نظر میدهند وفضا برای همه یکسان وجود دارد آیا این خودش مصداق یک دموکراسی واقعی نیست؟

      بفرماید جناب حکیم نعیم درسایت سکیولار وجنبش فیمنیستی راوا نظرات مخالف خودش را باهمین امکانات کابل پرس برای ما نشان دهید تا ما بعنوان یک روزنامه نگار به اعتقادات وباورهای شما به دموکراسی باور کنیم.

      فرق بین سایت های پیام مجاهد شهادت بابه مزاری وخاوران آریائی وازهمه بدتر افغان جرمن انلاین وبینوا درچی است؟

      آیا این سایت ها معتقد به آزادی بیان استند؟ سابقه فرهنگی راوا در پاکستان باسابقه حزب گلبدین خان درچی بوده است فرق بین نشرات روا وحزب محترم گلبدین خان حکمتیار درچی بود؟ چه چیز را اینها به خورد مردم میدادند جز نفرت بدبینی تعصب های کور شخصیت پرستی مرده پرستی پاکستان پرستی وغیره یکی در لباس اسلام وقرآن دومی هم درلباس حقوق زن ودموکراسی

      اینکه شما از کامران میرهزار خواسته اید وخواهش کرده اید که لطفا سکوت اختیار کند وبه جواب شما نپردازد منظور شما چی است؟ اگر این سایت دراختیار شما قرار میداشت به مخالفین خویش اجازه ابراز نظررامیدادید این خود میرساند که شما نمیخواهید که استدلال طرف مقابل را بشنوید.

      آیا میتواند یک خبرنگار دربرابر استدلالهای کاملا غیر منطقی یک نویسنده خاموش بماند؟

      معنی این سخن این است که من حق دارم هرچه بگویم اما خودت حق دفاع رانداری.

      مضحک تر ازهمه این است که سازمان دلخواه ومحبوب خویش را تنها سازمان فیمنیستی وسیکولار درجهان معرفی کرده اید.

      من معتقدم درین مصاف بین سایت کابل پرس وراوا حقایق بسیار درمورد راوا افشاشد ماهیت سازمان برای همه روشن گردید دشنامهای بی رویه سازمان برای ابد رنگ باخت ارتباطات مخفی وسری سازمان با حلقات بیرونی مکشوف گردید طرز دید سازمان که نظر به ادعاهای پرطمطراقش که گاهی انقلابی چپ بود وگاهی هم اسلامگرای ازنوع مجاهدین خلق ایران وغیره همه برملا شد وبالاخره به همگان معلوم شد که این گروه مجموعه ازمردان جبون وترسوی استند که زیرنقاب زن وسازمان زنانه خودرا مخفی نموده واز این نام بهره برداری سیاسی را میکنند.
      وآنهم در پیوند با استخبارات پاکستان بخاطر زدون هویت تاریخی اقوام این سرزمین تحت شعار دموکراسی وآزادی ایکه خود به آن باور ندارند.

      قومیت اصلیت ونژاد وحتی محل تولد مردم نزد سازمان اهمیت دارد چنانچه که در نوشته این سازمان دموکرات فیمنسیتی آمده است از آنجایکه کامران در ایران زنده گی کرده وهزاره است وشیعه مذهب است بناء بدون احتیاج به هیچگونه دلیل وبرهان باید وحدتی باشد باید جاسوس ایران باشد باید تربیت شده ضد دموکراسی باشد این است لب لباب استدلال یک راوائی .

      فرق بین دیدگاه چنین سازمان با سازمان نازیستی آلمان در زمان هتلر در چی است؟

      آیا میشود با چنین روحیه دشنام وخشونت وفرهنگ عقبمانده قبیله ئی دیالوگ منطقی ونوین را راه اندازی کرد؟

      آنچه که حکیم جان خواسته ارائه کند تصویری است از یک سازمان خیالی که که ما آنرا تاکنون در افغانستان ندیده ایم. امیدوارم که آرزوهای حکیم جان راجع به ایجاد چنین سازمان درآینده هرچه زودتر محقق شود.

    • شفیع آقا

      متأسفانه من راجع به کله و دست آورد های علمئ شما معلومات ندارم، اما داکتر سروش اگر بی کله است یا با کله، تا بحال توانسته بیست و چند کتاب تألیف کند و در دانشگاه های معتبر جهان همچو هاروارد، پرنستون، و یِل تدریس کند...

      و یک سوال از شما و سایر دلباختگان سکیولاریزم:

      آیا سکیولاریزم و دیموکراسی دو اصل متضاد و مخالف با همدیگرند یا موافق و همگام؟

      اگر باهم متضادند، پس لطفاً بفرمایید کدام یک درست و مفید است تا مسئولین محترم کشور برای ایجاد یک دستگاه سیاسئ سالم در کشور از آن اصل پیروی نمایند؟

      اگر اینها با یکدیگر در تضاد نیستند، پس چرا در ترکیه بر خلاف رای اکثریت که یگانه شرط دیموکراسی است، از جانب قوای نظامی گام برداشته میشود؟

    • محترم/ محترمه وارطان

      عقیدۀ من اینست که اکثریت افراد مسئول و بلند پایۀ جهادی نوکران امپریالیزم و استعمار نو و کهنه بودند و هستند.

      راجع به خودفروشی و غلامی باید بگویم که خودم پیرو این بیت زیبا از حافظم و از اسلام نیز همین را آموخته ام که نوکری و غلامی را هرگز قبول نکنم.

      غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

      زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

      بنابراین نیازی ندارم تا از بنده قدرت، پول و ثروت گدایی کنم، من افتخار میکنم که بندۀ آفریده گار جهانم و یقین دارم که شهرت، ثروت و قدرت دو روزۀ دنیا به سرخمی و روسیاهئ ایام پیری و یا پس از مرگ نیآرزد.

    • محترم عارف

      بنده هیچگاهی ادعای جهادی و یا طالبی بودن را نکرده ام و به این نیز یقین دارم که رهبران و فرماندهان جهادی بشمول تمامئ کادر رهبرئ طالبان و فرماندهان شان، غلامان حلقه بگوش استعمار نو و کهنه بوده اند و هستند. اگر شما شک دارید لطفاً پژوهش و مطالعه بیشتر در این زمینه نموده و بنده را ممنون سازید. فلهذا تمام امضا ها و قوانین ایشان به حکم (کاکا سام) بوده نه به اراده و خواهش مردم کشور.

      در ترکیه نیز برخلاف برداشت شما، عکس این حقیقت جریان دارد یعنی نقش طالبان و جهادی ها را در آنجا، جنرالان و قضات خود فروخته و نوکر (البته تحت نام سکیولاریزم و دیموکراسی) بازی میکنند.

      اما یک سوال از شما:

      رای اکثریت مردم یعنی چی؟ اگر دیموکراسی به معنئ خواست اکثریت است، پس چرا در ترکیه به خواستۀ اکثریت احترام نمیگذارند؟

      آیا از عقاید پیروان صهیونیزم و فاشیزم در اروپایی راجع به مسلمین و عضویت ترکیه در اتحادیۀ اروپا، آگاهی دارید؟

      پس تا چی اندازه احمق و بی شعور باشیم تا از تجربۀ مردم ترکیه درس ها نیآموزیم؟

      علت پیدایش مسلمانان افراطی چیست؟ آیا پول و دستان استعمار کهنه و نو در پیدایش این پدیدۀ شوم دخیل نیست؟ وهابیت را که مادر افراطیگری دانسته میشود، کیها بوجود آورد؟ به این سوال ها باید عمیقاً اندیشید...

    • محترم شبنم،

      ما در باره چه داريم صحبت ميكنيم؟ در بارهء “ تركيه، صهيونيزم، فاشيزم، اسلام، عضويت تركيه در ناتو، برخورد غرب با اسلام و.....“ ( در بارهء هر مطلب بايد روز ها بحث كرد، كه هردوي ما وقت آنرا نداريم).
      اين همه كج بحثي ها مانند يك مرض دامنگير همهء ما شده است.

      موضوع مورد بحث به نظر من اينست كه: آيا سكولاريزم برضد مذهب است و يك دولت سكولار بايد كافر شود؟ يا طوريكه آقاي نعيم حكيم خيلي واضح در مقالهء بالا مينويسند: “ فقط با تضمين آزادی دين و برون آوردن دين از انحصار دلالان و دين فروشان به درک درست دين در جامعه كمك ميكند“ ؟

      سكولاريزم به اين مفهوم است( البته اين توجيح از من نيست، بلكه تعريف علمي سكولاريزم است) كه در تمام ابعاد يك دولت بايد قانون اساسي ( ساخته و نوشتهء انسانهاي آن جامعه) تطبيق شود. نه قوانين مذهبي.
      زيرا تاريخ بشريت ( در همه مذاهب) به بار ها ثابت كرد كه دلالان مذهبي خود را به مثابه نماينده خدا(ج) قلمداد ميدهند واز مذهب بحيث ابزار براي سركوب مخالفين سياسي خود سؤ استفاده ميكنند.

      اينكه اين پديده مانند هر پديدهء ديگر از خود موافقين و مخالفين دارد، اين يك امرضروريست.

      احترام

  • نعیم حکیم جان و مابقئ دوستداران سکیولاریزم بخوانند:

    حقیقت سکیولاریزم!

  • این نوشته سند دیگری از ارتباط راوا با خلیلزاد و امریکا میتواند شمرده شود.

    این نعیم آقا که در امریکا زندگی دارد، باید از جانب خلیلزاد موظف شده باشد که در مدح راوا بنویسید. وی خود از جاسوسان سی آی ای است که اسناد محرم خود را نیز بدستش میدهند که همیشه آنها را اینسو و آنسو و حتی روی سایت راوا منتشر میکند. تا حال کی توانسته به اینچنین اسناد اشد محرم دست یابد؟ چطور همیشه این آقاست که تیار ترجمه شده همه‌ چیز را بدست می‌آورد؟

    خلیلزاد به راوا گفته که به زبان بازاری، و به نعیم گفته که به زیان دپلماسی برای عملی ساختن سیاست های امریکا کار کنند. اگر غیر از این میبود این آقا چطور در امریکا نشسته و از آنجا به طرفداری از راوا مینویسید؟ کدام افغان دیگر در امریکا نشسته و به نفع یک سازمان ظاهرا ضد امریکایی چیزی نوشته؟

    امریکا بالای رهبران جهادی چندان اعتمادی ندارد و از آنان فقط استفاده میکند، اما مهره های اصلی اش برای آینده راوایی هایی از نوع نعیم هستند که برایشان در امریکا زمینه داده شده که کار و فعالیت کنند و شیوه های جاسوسی را بیاموزند. اینان خطرناکتر اند.

    نکته جدیدی در این نوشته اینست که یک زن احتمالا امریکایی دیگر به مینا کتاب نوشته و حتی به نفع راوا به پرسش ها پاسخ گفته، این خانم میلودی هم باید موظف شده خلیلزاد باشد که بالای راوا و رهبرش کتاب بنویسید و به نظر میرسد که نعیم آقا هم همرایش تماس داشته باشد.

    راوا و نعیم و دهها تن دیگر همه شبکه وسیع سی آی ای در افغانستان اند که میرهزار به خوبی مرکز این حلقه شیطانی که راوا باشد را کشف کرده است.

    نعیم آغا، به وجدانت قسم که از این نوشته برایت خلیلزاد چقدر پول داد؟؟

  • نوشته آقای حکیم، جواب خوبی به آنانیست که پی اتهامات پشت راوا میگردند و از تخم مرغ میخواهند بمب بسازند!!

    آقای حکیم بیمورد از میرهزار خواسته است که سکوت کند، شاید از لابلای جوابش میشد بهتر به ماهیتش پی برد، همانگونه در پاسخش به راوا دیدیم که خود را شرماند و به هیچدام از پرسش ها و مسایل مطرحه جواب راوا نپرداخته و تیر خود را آورده چون منطق و جوابی برایش نداشت.

    من مطمئن هستم که در مقابل منطق و استدلال قوی حکیم هم حرفی ندارد جز اینکه پشت بهانه های تازه تر و خنده آور تری بگردد.

  • با عرض سلام خدمت همه:

    با شکست و خروج شرمسارانه متجاوزین روسی از یک طرف عمال و نوکران بومی شان به تب لرزه مرگ دچار شده و از ترس محاکمه و باز خواست در صدد زدوبند با تنظیمهای پشاوری و ایرانی شدند و از جانب دیگر تنظیما نیز بنا بر ماهیت استبدای و انحصار طلبانه خود پذیرفتن ای خاینین را در تنظیمها و یا به جلب همکاری آنها پرداختند و اینطریق را خوبترین وسیله به هدف رسیدن تشخیص دادند. و هم درک کردند که من البعد شعار«اسلام در خطر است »نمیتوانند کاری از پیش ببرند.لذا به ممنظور سربازگیری رایکان از مردم و در خدمت گماردن عده از تحصیل کردگان شعار های قومی را پیشکشیدند.که متاسفانه عده قابل ملاحظه ای از تحصیل کردگان در دام قومبازانه آنها گیر مانده اند و تا هنوز هم «شتنک »میزنندو جنایتکاران هم در زمینه موفقیت های را نصیب شدند.درین دام حتی عده از تحصیلکردگانی که دستان خون آلود نداشته و چیزکی نقش هم در جنگ مقاومت داشتنددرین دام اسیرشدند.وجازبه همتباری کش شان کرد.

    ما در دوران نجیب دیدیم که چگونه شهنواز تنی با گلبدین (راوا در همان زمان و به موفع به آن پرداخت و جزوه ای را تحت عنوان«وقتیکه خدا مرده را میشرماند...»منتشر ساخت)همدست شد.و دیدیم که چگونه کشنمد استعفی داده و صریحا اعلام نمود که تمام خواسته های خودرا در حزب وحدت میبیند...

    ازان ببعد به هر جیز و هرموضوع وبه هر پدیده مهر قومی زده شد.شنیده بودم که مارکس گفته بود«هیچ پدیده اجتاعی نیست که مهر طبقاتی نه خرده باشد» ولی در کشور تاراج شده ما هرپدیده مهر قومی میخورد.ویا شاید به خاطر آن باشد که ما نسبت به مارکس قریب یک قرن جلو!! تریم.

    همچنان دیدیم که عظیمی،بابه جان...چگونه به وزیر دست راست وچپ مسعود بدل شده و دیدیم که ملیشه های دوستم چگونه اسلامی شد؟و پدرام از کجا به کجا رفت و به کجا نشست؟ و همه تحت نام قوم و تبار.

    وقتی از طالب... بگویی ضد پشتون میشوی،اگر به ربانی ،فهیم...ضد تاجیک واگر ازمزاری...بنوسی ضد هزاره... و جالبتر اینکه ضد دین هم میشوی یعنی جنایت کاران مساویست به دین .همین چند روز قبل را در نظر بگیریم :دوستم با مشاورین خود (پدرام ...) به خانه اکبر بای یورش برد .با اینکه اکبر بای خود از مهره حاکمیت دست نشانده است و ازبک.ولی دیدیم که رسانه ها (آریانانت،خاوران،سرنوشت،جنبش...چنان آنرا رنگ و روغن قومی قومی زدن که نپرس.یکبار اگر سری به تول افغان، بینوا...بزنید باز پشتو بازی را ببنید.

    سکوت در برابر جنایات هم تباران یک امر عادی تلقی میشود.
    در همین کابل پرس?(البته در نوشته های شخص کامران میرهزار)که به صورت قطع به جنایات از خمینی تا خامنه... از مزاری تا محقق...نه پرداخته با اینکه هزاره است ،هزاره بازی نمیکند ولی راوا که یک سازمان سرتاسری و فرا قومی بوده وخواهان محاکمه همه جنایت کاران از پشتون تا غیر پشتون است ولی باز هم طالب است و قبیله گرای پشتون زیرا به احدی و خلیل زاد (با همه پرداختن شان)نه پرداخته است.

    • khan lamida shoma dar in do bas hadiaqqal 20 ta payam gozashtaed ba namhay mokhtalef ..agar 100 taye degar ham begozarid baz ham dar zir hastid ... teryta bebarrrrrrrrrrrrrr

    • محترمه لیمه جانی

      از حرف های دیگرت میگذریم و تنها به همان قسمتی که نوشته ای کشتمند اعلام کرد که، "تمام خواسته های خود را در حزب وحدت میبینم" یک مکث میکنیم.

      آیا شما کدام سند و مدرک برای این ادعای خود دارید و یا از شکم مبارک خود میگویید؟ آیا کشتمند در اواخر حکومت نجیب (زمان سقوط حکومت نجیب یعنی بهار 1371 هجری خورشیدی) در کابل بود؟ بازهم مدرکی دارید یا از شکم مبارک تان مینویسید؟

      و ناگفته نباید گذاشت که اگر دفاع از اسلام دفاع از رهبران جهادی نیست، پس شما راوایی ها نیز هیچگاهی از اسلام دفاع ننموده بلکه در عمل دین اسلام را ترک کرده اید. مثلاً چند تن از اعضای راوا را گفته میتوانید که نماز میخوانند، ذکات میدهند، روزه میگیرند، و آنعده از طبقۀ اناث راوا که در خارج از افغانستان تشریف دارند، حجاب را مراعات میکنند؟ نمونه بارز و زندۀ راوایی خانم ملالی جویا میباشد که تا هواپیمایش از خواجه رواش کابل پرواز میکند، چادرش را در دستکول انداخته و پیراهن بی آستین میپوشند... اگر مسلمانی همین قسم باشد پس راوا چرا از رهبران جهادی بخاطر چور، قتل و جنایات شان گله دارند؟ گناه، گناه است... امروز اگر جنایات بزرگ ملالی جویا یا راوایی ها را نمیبینیم، به این معنی نیست که راوایی ها معصوم و فرشته اند بلکه به این معنی است که راوایی ها تا هنوز به قدرت نرسیده اند وگرنه الاغ همان الاغ است صرف پالان ها فرق دارند...! امید که منظورم را گرفته باشید.

      مننه

  • باز هم سلام به همه.

    قابل توجه آقای عطاخیل:

    امروز باز هم ضمن سرزدن به کابل پرس? یکبار دگر نوشته شمارا مرور کردم که خطاب به آقای حکیم نعیم نوشته بود با اینکه به مکث کردن روی آن نمی ارزید با آنهم دو بخش از درفشانی شان جلب بود.

    1_مینوسد:

    «قومیت اصلیت ونژاد وحتی محل تولد مردم نزد سازمان اهمیت دارد چنانچه که در نوشته این سازمان دموکرات فیمنسیتی آمده است از آنجایکه کامران در ایران زنده گی کرده وهزاره است وشیعه مذهب است بناء بدون احتیاج به هیچگونه دلیل وبرهان باید وحدتی باشد باید جاسوس ایران باشد باید تربیت شده ضد دموکراسی باشد این است لب لباب استدلال یک راوائی»

    اگر راست می گوید درانصورت همان قسمت نوشته راوا را لینک میکرد و اگر دروغ میگوید همین قدر بس است که بگوییم روی درغ گو سیاه.

    2_ و قتی این را خواندم :

    «بفرماید جناب حکیم نعیم درسایت سکیولار وجنبش فیمنیستی راوا نظرات مخالف خودش را باهمین امکانات کابل پرس برای ما نشان دهید تا ما بعنوان یک روزنامه نگار به اعتقادات وباورهای شما به دموکراسی باور کنیم.»

    از تعجب بار بار انرا خواندم که شاید من اشتباه میخوانم ولی متیقن شدم که درست میخوانم و اقای عطاخیل روز نامه نگار برامد و ما خبر نداشتیم.هرجه روز نامه هاو سایت های انترنیتی را به خاطر آوردم نام مبارک عطاخیل دران بمثابه روز نامه نگار درج نبود.ویا نباشد که عطاخیل همین کامران میرهزار باشد (که نیست)اما فکر میکنم حفیظ منصور هم نیست.... فقط پرسش اینست که آقای عطاخیل شما چه وقت روزنامه نگار شدید؟ وکدام روز نامه را می نگارید.ویا قصه ما مار ها کجامیرویم؟است.

    • خانم محترمه!

      ازاینکه چند جمله بی مقدار مرا ارزش دادید و آنرا مورد بررسی قرار دادید ازشما جهان سپاس.

      بازهم ازاینکه درآلمان زنده گی میکنید مطمئنا به آزادی های بیان ونقش یک ژورنالست ورسانه در آگاهی بخشیدن مردم برای مردم کاملا واقف اید شاید در آینده در ارتباط سازمان راوا ونقش کابل پرس? در افشا سازی ماهیت شیطانی این سازمان مافیائی بصورت مفصل دریک نوشته مستقل نظراتم را بیان کنم. درقسمت اینکه شما خواهان لینک جمله ای شده اید تا مورد مدعای بنده ثابت شود باید عرض کنم که:

      باکمال تأسف بنده دیگر حوصله خواندن مجدد تمام دشنامهای راوا را ندارم تا جمله جمله آنرا برای تان بعنوان نقد پیشکش نمایم ازنظر بنده سراسر این جوابیه توهین وتحقیر برای یک روزنامه نگار مانند کامران میرهزار تلقی میشود بعنوان مثال خیلی کوچک شما میتوانید به جملات مانند این:

      آقای کامران شما درمکاتب ایدیالوژیک ضد دموکراسی درایران با فلان وبهمان....تربیه ضد دموکراسی دیده اید...... وغیره اراجیف که عموما با نام آغا شروع میشود بنده شرم دارم تا باآوردن آن مجددا نوشته خودرا به کثافت آلوده سازم برای من مقدور نیست مرا معذور دارید. زیرا میدانم که کامران متولد ایران است همانجا مانند ملیون ها مهاجر افغان زنده گی کرده کار کرده زحمت کشیده با توده های غریب وبی پناه هزاره ما کمک کرده است وبالاخره شاید معتقد به مذهب باشد ویاهم نباشد اما قدر مسلم این است که ایشان یک روزنامه نگار است که من وتو ازبرکت سایت وی میتوانیم باهم تبادل افکار نمائیم.

      برای یک سازمان که خودرا یک سر و گردن از دیگران بالا میداند ذکر کوچکترین نکته ایکه که بتواند تعرض به هویت قومی ومذهبی یک فرد باشد نزد من مردود است.

      زیرا درتمام شرایع آسمانی وزمینی هرانسان بصورت انفرادی مسوول عمل خویش است. هیچکس یخاطر جنایت کسی دیگر مورد بازخواست قرار نمیگیرد

      من خیلی معذرت میخواهم که در پیام خویش گفتم که (من حیث روزنامه نگار) وشما بنام عطاخیل هیچ روزنامه نگار تاکنون ندیده اید خیر است من اشتباه کردم باید میگفتم (من حیث یک انسان).

      زیرا انسانیت خیلی مهمتر از روزنامه نگاری است چنانچه بزرگان گفته اند ملا شدن آسان است ولی آدم شدن سخت.

      بلی خانم!

      من در رشته ژورنالیزم تحصیل کرده ام اما بخت بد بعوض رونامه نگار شب نامه نگار شدم.

      کارهای من ازطرف شب صورت میگیرد من هم میخواهم یک اتحادیه شب نامه نگاران بدون مرز را ایجاد کنم که در آن عشق باشد و انسانیت ومحبت هیچ عرب وعجم وپاکستانی سیاه سفید در آن مطرح بحث نباشد کوششش هایم اندرین راه ادامه دارد.

      اگر میخواهید عضو شب نامه نگاران شوید میتوانید نام مرا درمقاله هایم کلیک کنید تا شمارا هم عضو سازمان خویش بسازیم اگر مایل باشید درغیرآن مختارید.

      آری!

      درفکرتان خطور کرده که بنده باید حفیظ منصور باشم اگر اجازه باشد که بنده هم بگویم شما نادیه جان فضل هستید آیا درست است؟ اگر قیاس شما درست باشد قیاس من شاید درست باشد. اما هم شما وهم من از گمان بد باید اجتناب کنیم که بدترین گناهان شمرده میشود. پس پرده را صرف خدامیداند.

      به امید افشا شدن هرچه بیشتر ماهیت تمام دشمنان آزادی بیان از سازمان راوای فاشیست گرفته تاحفیظ منصور پیام مجاهد تا تنویر انجنیر صاحب ناانجنیر مان گلبدین خان وتا شعله های عزیز ودو آتشه انقلابی وتا سایت های قوم گرای وقبیله ئی بینوا افغان جرمن پیمان ملی بابه مزاری وتا سایت های خلقی وپرچمی های شکست خورده مانند اصالت آریائی وخاوران وپندار و مشعل وغیره که در آن بوی از آزادی بیان وجود ندارد .

      زنده باد انسانیت و آزادی بیان

      مرگ بر دشمنان روزنامه نگاران وسازمان های ضد روزنامه نگار که روزنامه نگاری را بخاطر کنجکاوی هایش مورد تحقیر وتوهین وشماتت قرار داده بعوض جواب دشنامنامه میفرستد.

    • سازمان مافیائی راوا / سازمان فاشیست راوا

      واقعا که چه عقده هایی از راوا بدل دارید که یکچنین صفاتی را به آن میچسپانید.

      باید به راوا تبریک گفت که توانسته خود را بین دشمنان مردم ما اینچنن منفور سازد!!!

    • حمیده جان

      در فاشیست بودن و مافیا بودن راوا دیگر شکی نمانده... چلوصاف تان از آب برآمد و همۀ مردم به ماهیت و اصلیت پوچ تان فهمید...

  • هموطنان ارجمند: چنانکه میدانند اینجانب اخیرا با نوشت مضمونی پیرامون یک دست مسایل و سوالات مطرح در رابطه با نماینده مخلوع مردم فراه در مجلس نمایندگان افغانستان، و گفتار و کردار موصوفه، زاویه دید خویشرا در مطبوعات جمعی افغانی بیان داشتم.

    نبشته متذکره با واکنش تنی چند نوشادر کشیده مواجه گردید که با همان زبان و بیان بازاری واراجیف کوچه ای تیپ جویای مخلوع، کوشیده اند مسایل را به حاشیه کشیده و به اصطلاح سر کلاوه را گم کنند. جالب اینست که این سادو های تند مزاج، گپ را به دفاع از سازمان راوا و سلسله اراجیف فلسفی ان سازمان عتیقه و رنگ باخته که خوشبختانه یا متاسفانه در درازای سه دهه تاریخ جهاد و ستیز اهاد ملت افغانستان در برابر اشغال و بربریت، تا کنون ره به چیزی بیش از شعار های میان تهی نبرده است، پرداخته و گویا خواسته اند تا بدینوسیله اصل مخاطب مضمون یعنی خانم جویای لچر را، باز هم به اصطلاح ستر عورت کنند.

    در نتیجه انچه من برداشت نمودم اینست که اجنبیان و ارباب سفرۀ جویا، با ترس و وحشت از برملا شدن واقعییت های پس پردۀ موصوفه و اینکه خانم متذکره منفی کام و زبان لچرش به پوقانه باد رفته میماند، وی را در لایه های مضاعف چند نفر چکچکی سفسطه گوی پیچانیده اند، تا باشد از ایشان بعنوان سیمهای خاردار میان جویای نقاب دار و ان موشگافانیکه میخواهند از در منطق سلیم و بیان موجه ماسک وی را بدرند و بی نقابش سازند، استفاده برند،و به اصطلاح مردم ما، هدف را خاک و دود کنند.

    وگرنه به ملت سرفرازی و کشور جان برکفی که هنوز خونهای پاک ریخته قهرمانان شان نخشکیده است،این دیگر عار و ننگ است که چیزی از قماش جویا، برآورده استین دالخوران پاکستانی بیفرهنگ را، که امروزه نعش گندیده سیاست های ناکام شان زیب سفره گرگان شرق و غرب گردیده و انشاالله دیری نخواهد بود که خونهای نوشیده از ملت مظلوم افغانستان را چند باره قی کنند، سمارق گونه سبز کند و چنین لجام گسیخته بر همه چیز و همه کس بتازد.

    مگر خانم آیا هیچ میدانی که اوازه و دروازه و شهرت کذایی را با جانبازی و سرسپرده گی و مجاهدت ملتی فرقیست از اسمان تا زمین.

    آخر ملت ما نام نشناخته تو را در کدامین صفحه تاریخ جانبازی ها و مجاهدات این ملت سلحشور دیده و شنیده اند که تو چنین بیشرمانه و گستاخانه انانرا مخاطب مینمایی.

    نقش تو همانند چاقوی بی دسته ایست که هر قلدری برای رعب و خوف رقیبی آنرا در چانته خویش داشته و هر از چند گاهی آنرا از جیب میکشد و به دل و شکمی نشانه میگیرد. ولی این چاقو کشان اینرا نیز نیک میدانند که با چاقوی بی دسته ضربت کاری نتوان زد، چه چاقوی بی دسته دست ضارب را نیز به پیمانۀ شکم مضروب میافگارد.

    خانم جان بخود بیا که این ملت پا برهنه، تاریخ امروز و فردای خویشرا دیگر با خون و اتش رقم زده است، و با دشمنان بر سر بود و نبود خویش رویاروی مصاف داده است. و انانیکه چنین بچه گانه و خام، قصد افسار این ملت بزرگ وسیله لعبتکی از جنس تو را دارند، بدانند که هر چند بی خانه و بی نان، لیک ما هم در پرخاش قریب به چهار دهه با همین نیرنگ های بیرنگی که امروزه بخورد تو داده میشود، پخته شدیم و باور و درک ما از کار این جهان تا قیام قیامت به قوام رسیده است.

    ای تیره درون مسجد و میخانه یکی نیست

    دیوانه مشو، عاقل و دیوانه یکی نیست

    بر پردۀ پندار، مکش طرح چمن را

    کاین نقش دغل با گل گلخانه یکی نیست

    در راه کسان دام منه، سلسله بر چین

    در مذهب ما دام تو و دانه یکی نیست

    مردان خدا، غیر خدا را نگزینند

    گلگونه و گل، در بر پروانه یکی نیست

    در خلوت شب ناله نکردی که بدانی

    آه سحر و نعره ی مستانه یکی نیست

    • گناه نصیر خالد نیست، گناه از کسانیست که اینقدر سادگی کردند که به فرد لمپنی چون نصیر خالد جواب دادند. وی به حدی فرد مفلوک و بی ارزش است که اصلا به پاسخ دادن نمی ارزد.

      حیف وقت و انرژی تان!

    • حمیدی صاحب!

      خودت که اینقدر انرژی نداری که بجواب یک پیام دهنده بپردازی چرا رفقای خودرا ساده ولوده خطاب میکنی آنها که رفقای شمااست آیا قوه منطق شما ازبین رفته است؟

      نشنیده ئی که گفته اند:

      جگر شیر نداری سفرعشق مکن

  • سلام به عدالت خواهان:

    چندی قبل نماینده بر گزیده مردم ولایت فراه خانم ملالی جویا این خار چشم همه ای قاتلین،خاینین،وطنفروشان،دزدان وقلم زنان بی مقدار شان سخنرانی های در اروپا و امریکا و مصاحبه های با رسانه های گوناگون منجمله تلویزیون آریانا افغانستان داشته که قوله مستبدین و قلم زنان بی مایه شانرابه آسمان ها کشید.

    دیدیم غارت گران ،متجاوزین به ناموس مردم،ویران گران شهر تاریخی کابل اصلا در مخیله کثیف شان نمیگنجید که «ضعیفه ای» و «سیاسری» رویاروی با آنها خواهان محاکمه ای شان شود. اما شد . دختری از فراه داد خواه کابلیان شد.هرجند جنایتکاران عربده کشیدند،نصوار از دهان ها در محفل باد شد، ریشها تا آمدند و بالا شدند...ولی سرو ایستاده داد خواه مردم ایستاده ماند. تا امروز ایستاده ماند و مثل خار بر چشم هرچه جانی و طن فروش است میخلد.

    مردم و عدالت پسندان به آسانی میتوانند قضاوت کنند که کی از کی واز چی دفاع میکند.

    در یک کلام جویا خواهان محاکمه جنایت کاران ، دزدان،متجاوزین به ناموس مردم و همه مستدین است و مدافعین خاینین با بکار گیرواژه های لومپنانه جویا را توهین میکنند.

    بگذار صدای مانگار جویا قلب استبداد و قلم زنان شان را نشانه گیرد.

    بگذار صدای جویا یک جا با صدای همه آزاده گان خواب را از چشمان وحوش و ایادی های شان برباید

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس